بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب گلشن ابرار جلد 1, جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     FOOTNT05 -
     FOOTNT06 -
     GOL10000 -
     GOL10001 -
     GOL10002 -
     GOL10003 -
     GOL10004 -
     GOL10005 -
     GOL10006 -
     GOL10007 -
     GOL10008 -
     GOL10009 -
     GOL10010 -
     GOL10011 -
     GOL10012 -
     GOL10013 -
     GOL10014 -
     GOL10015 -
     GOL10016 -
     GOL10017 -
     GOL10018 -
     GOL10019 -
     GOL10020 -
     GOL10021 -
     GOL10022 -
     GOL10023 -
     GOL10024 -
     GOL10025 -
     GOL10026 -
     GOL10027 -
     GOL10028 -
     GOL10029 -
     GOL10030 -
     GOL10031 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

غروب در شامگاه عرفه  
امام مفسران ، امين الاسلام طبرسى پس از هفتاد و نه ( هشتاد)سال زندگى با بركت و سراسر خدمت به اسلام و مردم ، شبانگاه روز نهم ذيحجهسال 548 ق . در شب عيد قربان در شهر سبزوار به ديار حق شتافت و جهان اسلام را درعزايش سيه پوش ساخته ، در سوگ نشاند.(258) برخى از نويسندگان اسلامى شيخطبرسى رابه عنوان (شهيد) ياد كرده اند. (259) وسيله سم به شهادت رسيده است .در مقابل ، گروهى نيز با توجه به همزمان بودن رحلت شيخ بافتنه طائفه وغز(260)، به شهر ايشان به دست اين گروه شورشى اشاره كرده اند.(261)
پيكر پاك علامه از سبزوار به مشهد مقدس انتقال يافت و در نزديكى حرم مطهر امام رضاعليه السلام در محلى به نام قبرستان قتلگاه به خاك سپرده شد. (262) آرامگاه او كهدر ابتداى خيابان طبرسى واقع شده ، از آغاز،محل زيارت مؤ منان بوده است و در سال 1370 به موجب طرح توسعه حرم ، بهداخل باغ رضوان انتقال داده شد .(263)
يادگاران  
اين مقدمه را با ياد آورى از دو فرزند علامه ، پايان مى دهيم .
1 - ابونصر، حسن بن فضل بن حسن طبرسى : او درفضايل و كمالات معنوى مرتبه اى بلند داشت ومحدث قمى از او به عنوانفاضل كامل فقيه و محدث بزرگ ياد مى كند .(264) به در خواست او بود كه پدر،تفسير جوامع الجامع را تاءليف نمود مهمترين اثر به يادگار مانده ابونصر، كتاب(مكارم الاخلاق ) مى باشد. (265)
2 - على بن فضل طبرسى : از او هيچ گونه اطلاعى به دست نيامده
است .
قطب الدين رواندى متوفاى 573 ق . 
حديث فقاهت
عبدالوحيد وفايى
ايران در عصر قطب رواندى  
سده ششم هجرى دوران حاكميت دو سلسه بزرگ از پادشاهان ايرانى بود .سلجوقيانسلسه اى بودند كه پس از جدا شدن از حوزه ئ خلافت بغداد حكومت مستقلىتشكيل دادند و از سال 429 الى 553 ق . در سرتاسر ايران فرمانروايى كردند. آناناز مقتدرترين حكومتهاى اين سرزمين بودند. پيروزى مسلمانان در جنگ با مسيحيان رومشرقى (بيزاس ) و گسترش ‍ قلمرو آ نان ر ا، از نقطه هاى برجسته در دوران حكومت اينخاندان است .
پس از آنان خوارزمشاهيان بر ضد سلجوقيان طغيان كردند و اقتدار ساسى ايران را بهدست گرفتند در اين عصر - بخصوص در دوره سلجوقيان - افكار مذهبى و سنت گرايىبر گرايشهاى عقلى غلبه كرد و بسيارى از كتب علوم عقلى و فلسفى سوزانده شد.دولتمردان سلجوقى ، بويژه وزير آنان (خواجه الملك ) از سنت گرايان و سرمدارانشورش شد عقلى بودند . (266)
وقوع جنگهاى صليبى و هجوك و آگاهى اروپائيان به جهام اسلام عواقبى جون به تاراجبردن گنجينه هاى علمى مسلمنان را در بر داشت ولى به رغم حوادث فوق ، قرن ششم رامى بايست سده علم و معرفت ناميد.
چرا كه دانشمندان بسيارى در اين دوران پا به عرصه وجود نهاده ، با تلاش ‍ علمى وبى وقفه خويش خدمات بسيارى به اسلام انجلان دادند. (267)
از جمله اين انديشمندان تلاشگر، دانشمند عالى مقام ، فقيه و محدث مشهور، (سعيد بن هبهالله راوندى ) معروف به (قطب راوند ) بود كه در اين نوشتار به تماشاى زندگىپر افتخارش مى نشينيم .
زادگاه و نياكان 
(راوند) كه در آن زمان روستايى در نزديكى كاشان بود زادگاه عالمان بسيارى شناختهمى شد به گونه اى كه آقا بزرگ تهرانى بيش از ده نفر از بزرگان راوند را منحصرقرن ششم ياد مى كند.(268)
(سعيد) گلى از بوستان مكتب محمدى بود كه از آن ديار برخاست و قطب الدين لقب يافتاو فرزند (هبة الله بن حسين بن هبة الله بن حسن راوندى ) بود. گرچه اطلاعات كافىاز همه نياكان او به دست نيامده ، همين اندازه معلوم است كه پدر و جد قطب الدين ، از عالمانو برجستگان آن ديار بوده اند. (269) با تاءسف تاريخچه و شرح حالى از تولد ودوران كودكى او نيز به دست نيامده است .
تحصيل
فرزانه برومند، علاوه بر پدر، از محضر بزرگان ديگرى استفاده كرده است . قطبالدين خوشه چين خرمن عالمانى است كه ثمره انديشه شان قرنهاى متمادى مشام انسانها رامعطر ساخته است . افكار بزرگ شخصيتهايى چون شيخ صدوق ، سيد مرتضى ، سيدرضى و شيخ طوسى ، در انديشه و تفكر او جاى پيدا كرده و يانقل حديث از شاگردان آنان ، جوهره علمى و عملى او نضج يافته است .
بنابر آنچه در رياض العلماءاست ، قطب الدين رواياتى از برزگان حديث در شهرهاىاصفهان ، خراسان و همدان شنيده و نقل كرده است . (270)و از اين روزنه مى توان بهمسافرتهاى علمى او به شهرهاى مختلف پى برد چنانچه قرار داشتن قبر شريف او در قم، دليلى بر استفاده او از محضر استادان آن ديار است .
ب رخى از استادان او عبارت اند از:
1- ابو جعفر محمد بن على بن محسن حلبى . او موفق به درك محضر شيخ طوسى شده وقطب الدين رواندى از روايات نقل كرده است .
2- ابو الحسن محمد بن على بن عبد ا لصند تميمى نيشابورى . او از شاگردان فرزندشيخ طوسى بوده است .
3- سيد ابو البركات محمد بن اسماعيل مشهدى . وى از شاگردان شيخ طوسى بوده است وعلاوه بر قطب الدين منتخب الدين (صاحب كتاب الفهرست ) و امام ضياء الدين از جملهشاگردانش بوده اند.
4- صفى الدين مرتضى بن داعى بن قاسم . او از شاگردان شسخ طوسى و مولفتبصره العوام است .
5- شيخ السادة مجتبى بن داعى بن قاسم . ايشان نيز همچون بردارش از محدثان بزرگبوده ، و قطل الدين از اين دو برادر روايت نقل كرده است .
6- ابوالفضل عبدالرحيم بن احمد شيبانى .
7- ابوجعفر محمد بن مرزبان . از شاگردان شيخ مفيد است كه قطب الدين د ركتاب قصصالانياء از روايات نقل كرده است .
8- هبة الله بن دوعويدار. از شاگردان شيخ صدوق به شمار آمده است .
9- ابو جعفر بن كيميح .
10- ابو نصر الغارى .
11 - ابو صمصام احمد بن محمد على مرشكى .
12- ابوالسعيد حسن بن على لارآبا دى .
14- ابوالقاسم حسن بن محمد حديقى .
15- ابو صمصام ذوالفقار بن محمد بن معبد حسينى .
علاوه بر آنها، نام هقت نفر از بزرگان و انديشه وران آن عصر در شمار استادان قطبالدين قرار داد. (271)
استاد بزرگ  
ابو على فضل بن حسن طبرسى ، معروف به (امين الدين ) از بزرگترين دانشمندان ومفسران شيعى در قرن ششم هجرى است .
شيخ طبرسى با خلق تفسير بى نظيرى از قرآن كريم به نام (مجمع البيان )جاودانگى نام و ياد خوبيش را موجب گشت .
گرچه او بيش از دهها اثر مفيد همچون (اعلام الورى ) از خود به جا گذاشت ، تفسيرقرآن (مجنع البيان ) براى شناساندن شخصيت علمى اش از همه ممتازتر است قطب راوندىشاگرد ممتاز شيخ طبرسى بوده است و ا ين امتياز و شايستگى ، به حدى رسيده بود كهقطب را با ا و او را با قطب مى شناسند.
قطب راوندى خود به قرآن عشق مى ورزيد و د رراه نشر معارف آن پر تلاش ‍ بود، اماتاءثير نفس قدسى استادش طبرسى بزرگ ، در انديه و آثار گران سنگ او نقشبسزايى داشت و از اين رو، آثار و تاليفات راوندى ، رتگه ، خدايى و بوى ، وحى بهخود گرفت . (272)
شاگردان  
راوندى دانشمند بزرگ و وارسته قزن ششم از چهرهاى درخشان است كه فرزانگن بسيارىاز محضر نورانى اش به فيض رسيده و دانش اندوخته و خود نيز شمع فروزانمحافل علمى گرديده اند.
از ميان انبوه جويندگان علم كه از خرمن فضل راوندى خوشه چينى كرده اند نام فرزندانوى درخششى ويژه دارد. او نه تنها در مسجد ومنزل و م كتب بلكه در سفر و حضر، به نورافشانى پرداخته و شاگردان بسيارى را بهجامعه اسلامى آن روز ارائه داده است . شاگران قطب الدين چهره هاى برجسته اى هستند كهاز وى به نقل روايت پرداخته اند. برخى از آنان عبارتند از:
1 - احمد بن على بن عبدالجبار طبرسى . او علاوه بر قضاوت بهنقل حديث نيز مى پرداخت .
2 - حسين بن سعيد بن هبة الله . وى فرزند دانشور قطب الدين بوده و از او به عنوانشهيد ياد شده است .
3 - على بن عبدالجبار بن محمد. از دانشمندان و فقهاى بنام .
4 - على بن محمد المدائنى .
5 - محمد بن الحسن البغدادى .
6 - محمد بن سعيد بنن هبة الله و او فرزند ديگر قطب راوندى است كه به ظهير الدينمعروف بود. (273)
محمد بن على معروف به (ابن شهر آشوب ) از ستارگان درخشان تشيع و بر جستهترين شاگردان قطب بود. (ابن شهر آشوب ) در كتاب خويش ‍ (معالم العلماء) با يادىاز قطب الدين به عنوان استاد خويش نام چند كتاب وى را ثبت كرده است .(274)
دانش و آثار  
مردان خدا الگوى روشنى هستند كه به رغم مشكلات و كمبودهاى عصر خويش ، همه تلاش وهمتشان خدمت به اسلام عزيز و احياى مجد و عظمت آن بوده است .
آنان با عشق به قرآن مجيد و اهل بيت عليه السلام به نشر و پخش آثار ايشان پرداخته ،همواره از سرچشمه زلال ابديت سيراب مى شوند.
قطب الدين راوندى در زمره مردان بزرگى است كه با دانش فراوان خود پس ‍ از بهرهمندى از علوم مختلف و تبحر از بهره مندى از علوم مختلف و تبحر در آنها، حلقه زرينى درسلسله حافظان و راويان معارف اسلامى گرديد و در بيشتر رشته هاى علوم اسلامىتبحر و تخصص خود را به نمايش گذارد.
الف - علم تفسير  
تفسير قرآن ، درك معانى عميق و دقيق آيات و تدوين و نگارش آن ، از خدمات بزرگ عالماندينى است . على بن ابراهيم قمى ، شيخ طوسى و علامه طبرسى و ديگر رادمردان عرصهعلم و معرفت از پيشگامان اين حركت عظيم بودند. قطب الدين نيز در كنار اين دانشورانقرار داشته و چندين تفسير به شرح ذيل به نام وى ثبت شده است .
1 - (ام القرآن ).
2 - (تفسير القرآن ) در دو جلد.
3 - (خلاصه التفاسير) در ده جلد.
4 - (شرح آيات المشكلة فى التنزيه ).
5 - (اللباب فى فضل آية الكرسى ).
6 - (الناسخ و المنسوخ من القرآن ). (275)
ب - نهج البلاغه  
راوندى نه تنها در فقاهت و حديث ژرف نگر و ناخداى درياى قرآن است بلكه غواص كلامامير المؤ منين عليه السلام بود.
ابن ابى الحديد، دانشمند بزرگ اهل سنت در تمجيد از قطب مى نويسد.
(كسى قبل از من تا آن اندازه كه اطلاع دارم به تفسير نهج البلاغه نپرداخته است بجزيك نفر و آن سعيد بن هبة الله بن حسين معروف به قطب راوندى است ) (276).
(منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه ) كتابى است . در دو جلد قطور كه راوندى درآن به شرح و توضيح سخنان مولاى متقيان عليه السلام پرداخته است .
ابن ابى الحديد اين شرح را چونان كتاب مرجع به كار گرفته و از آن استفاده هاىفراوان برده است .
ج - كلام و فلسفه
سابقه علم كلام درباره مسائل اعتقادى اسلام واصول دين به بحث مى نشيند به سده هاى اول تاريخ ما باز مى گردد. كلام به دو دستهتقسيم مى شود. كلام عقلى و كلام نقلى . قطب الدين راوندى از دانشمدان كلام نقلى بود كهاعتقادات و تفكرات اسلامى خويش را با سخن پروردگار در آميخته بود.
راوندى دانشورى بود كه تمامى آثارش رنگ و بويى روايى داشت و با استفاده از نبوغ وتحقيقات و مطالعاتش از او به عنوان مرزبانى ژرف نگر از حريم تشيع ياد شده است .
دفاع از حريم عقايد شيعه و پاسخگويى به شكاكان و متعصبان عصر خويش ، وى را برآن داشت تا در پى انجام وظيفه ، آثار ارزشمندى را از خود به يادگار نهد.
از آثار قطب الدين راوندى مى توان به كتابهاىذيل اشاره كرد:
1 - (الخرايج و الجرايح ) - اين كتاب كه معروفترين آثار قطب به شمار مى آيد دربيان مسائل كلامى و عقايد بوده و در برگيرنده هفت كتاب پيرامون مساءله معجزه و شيوهزندگى رسول خدا صلى الله عليه و آله است .
2 - (ام المعجزات ) - نام كتابى است كه راوندى پس از چندى به عنوان (تتمة الخرايج) به نگارش در آورد.
3 - (الاختلاف ) - اين كتاب در برگيرنده اختلافهاى كلامى بين شيخ مفيد و سيد مرتضى(علم الهدى ) بوده و 95 مساءله اختلافى در آن بررسى شده است .
4 - (تهامت الفلاسفه ) - اين كتاب كه نشان دهنده دانش فلسفى قطب است در موضوعحكمت و فلسفه نگارش شده و به تناقض گويى فلاسفه پرداخته است
5 - (كلام الكلام فى شرح مقدمة الكلام ) - شرحى بر كتاب (مقدمة الكلام ) شيخطوسى در علم كلام است . (277)
د - فقه  
حدود بيست اثر و مفيد در علم فقه ، به دست تواناى اين دانشور راوندى تاءليف شده كهبرخى از آن عبارت اند از:
1 - (آيات الاحكام ) - اين كتاب آياتى از قرآن كريم را كه مربوط به مسائلى فقهى واحكام دينى است مورد بحث و بررسى قرار داده است .
2 - (الحكام الاحكام )
3 - (الانجاز) - شرحى است بر كتاب (الايجاز فى الفرائض ) شيخ طوسى .
4 - (رحل المعقود فى الغسله الثانيه ).
5 - (الشافيه فى الغسله الثانيه ).
6 - (الخمس )
7 - (من حضره الاداء و عليه القضياء)
8 - (رسالة الفقهاء)
9 - (المشكلات النهاية )
10 - (المنتهى فى شرح النهاية ) - اين كتاب به شرح نهايه شيخ طوسى پرداخته ودر ده جلد به چاپ رسيده است .
11 - (الرائع فى الشرايع ).
12 - (النيات فى جميع العبادات )
13 - (نهية النهاية )
14 - (فقه القرآن ). اين كتاب گرانسنگ با تلاش و كوششى ستودنى به دستتوانمند قطب راوندى نوشته شده است . او در كتاب فوق تمام آياتى قرآنى را كه بهاحكام فقهى مربوط بوده است به ترتيب ابواب فقه دسته بندى كرده و در دو جلد بهيادگار نهاده است .
قبل از او تنها دو كتاب در اين موضوع به رشته تحرير در آمده بود. قطب الدين در اينكتاب پس از ذكر آيات مربوط به هر موضوع ، به بررسى فقهى آن پرداخته نتايجفقهى خويش را از آن بيان مى دارد.(278)
ه‍ - حديث  
قطب راوندى در حديث و روايت آثار جاويدان و ارزشمندى داشته و گامهايى استوار در اينموضوع برداشته است . از اين آثار مى توان به كتابهاى زير اشاره كرد:
1 - (تحفة العيل ) - در موضوع دعا و آداب آن و احاديث مربوط به امراض و بلاها.
2 - (رسالة فى صحة احاديث اصحابنا) - در موضوع آن بيان صحت احاديثى است كهعلماى شيعه نقل كرده اند.
3 - (شرح الكلمات المائدة ) - شامل شرح صد كلمه از سخنان حضرت على عليه السلام.
4 - (ضياء الشهاب ) - شرحى بر كتاب شهاب الاخبار قاضى سلامه مصرى .
5 - (لباب الاخبار ).
6 - (لب اللباب ) - اخبار و احاديثى در موضوع اخلاق .
7 - (مزار) - كتابى بزرگ و احادثى در موضوع زيارتنامه ها.
8 - (المجالس فى الحديث ).
9- (دعوات ) معروف به سلجوة الحزين - موضوع اين كتاب ارزشمند مربوط به آدابدعاها و تاءثير آنها است كه در چهار باب تدوين گشته است . فضيلت دعا و ذكر صحت وسلامتى از نگاه روايات ، امراض و عوارض ‍ جسمى و روحى از زبان ائمه اطهار عليهالسلام و حالات مرگ و پايان زندگى ، چهار موضوع اصلى آن به شمار مى رود.(279)
و - تاريخ  
قطب راوندى داراى آثارى در موضوع تاريخ است .
1 - جنى الجنتين - در تاريخ اولاد امام هادى عليه السلام و امام عسكرى عليه السلام .
2 - قصص الانبياء - در اين كتاب تاريخ و شرح زندگى پيامبران از زبان روايات بيانشده است . (280)
ز - اصول فقه  
(المستقصى ) نام كتابى از راوندى در علماصول فقه است . اين كتاب شرحى بر (الذريعه ) سيد مرتضى در علماصول مى باشد. (281)
ح - شعر و ادب  
ستاره پر فروغ راوند، در شعر و ادب نيز بهره اى نيك داشته و به زبان عربى شعرمى سروده است . در سوردن اشعار خويش عشق و معرش به خانداناهل بيت عليه السلام را به تصوير كشيده است علاوه بر شعر، در ادبيات عرب نيزدانشى در خور توجه داشته و آثارى در آن موضوع تدوين كرده است . برخى ازكتابهايش در اين دانش عبارت اند از:
1 - (التغريب فى التعريب )
2 - (الاغراب فى الاعراب ).
3 - (شرح العوامل الماءئة ) شامل صد عامل در علم نحو.
4 - (غريب النهايه ) در شرح لغتهاى مشكل فقهى كتاب نهايه شيخ طوسى .
5 - (نفثة المصدور) - اين كتاب ديوان اشعار قطب راوندى است . (282)
شعر ذيل از اوست :

1 - قسم النار ذو خبر و خير
يخلصنا الغداة من السعير
2 - فكان محمد فى الدين شمسا
على بعد كالبدر المنير
3 - هما فرعان من عليا قريش
مصاص الخلق بالنصب الشهير
4 - و قال له النبى عليه السلام و انت منى
كهرون و انت معى وزيرى
5 - و من بعدى الخليفة فى البرايا
على جاه السريرى
6 - و انت عيائهم و الغوث فيهم
لدى الظلماء كالصبح البشير
7 - و لائى فى البتول و فى بنيها
كمثل الروض فى اليوم المطير
8 - محمد النبى صلى الله عليه و آله غدا شفيعى
لان عليا الاعلى ظهيرى )
9- و لا ارضى بتيم او عدى
اميرا خاب ذلك من اميرى
10 - مصيرى آل احمد يوم حشرى
و يوم الحشر حبهم نصيرى
1 - تقسيم كننده بهشت و دوزخ و صاحب خير كثير و از همه برتر على عليه السلام است
كه فردا ما را از آتش جهنم رهايى مى بخشد.
2 - در آسمان اسلام ، حضرت محمد صلى الله عليه و آله خورشيد است
و پس از او على عليه السلام به مانند ماه شب چهاردهم نور افشانى مى كند.
3 - اين دو بزرگوار فرع يك اصل و از تبار تابناك قريش اند
و به دلايلى كه همگان مى دانند پناه و پشتيبان خللق اند.
4 - پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود كه تو از منى ، چنان كههارون از موسى بود و تو همشيه با من ووزير منى .
5 - و پس از من نيز جانشين من در ميان مردمانى ، و تنها تويى كه سزوار جانشينى مرادارى.
6 - و زمانى كه مردم در سيطره تاريكيها گرفتار آيند، تنها داد رسى كه نمى تواندچون صبح ، صباح نور و نجات را مژده دهد تو خواهى بود و بس .
7 - دل من در گرو محبت فاطمه زهرا عليه السلام و فرزندان اوست چنان كه وجودباغستانها و گلستانها در گرو روزهاى بارانى است .
8 - فرداى قيامت ، رسول خدا صلى الله عليه و آله شفيع من خواهد بود چرا بود كه علىاعلى پشتيبان من است .
9- به حكومت ديگران به هيچ وجه رضايت نخواهم داد حكومت كسانى كه بيراهه رفتند و ازامير المؤ منين روگردان شدند.
10 - راه من راه آل محمد و تا قيامت از اين راه منحرف نخواهم شد، در آن روز بزرگ تنهاچيزى كه به كار من آيد همين است و بس .
از نگاه ديگران  
دانشمند بزرگ شيعه ، علامه امينى درباره راوندى مى گويد.
(راوندى يكى از پيشوايان علماى شيعه ، برگزيده اين طايفه و از اساتيد بى نظيرفقه و حديث و از نوابغ و از اساتيد بى نظير فقه و حديث و از نوابغ علم و ادب است .هيچ گونه عيبى در آثار فراوانش و تيرگى درفضايل و تلاشها و خدمات دينى و اعمال نيكو و كتب ارزنده اش وجود ندارد.) (283)
(ميزا عبدالله افندى ) كه شرح حال بسيارى از بزرگان را به نگارش در آورده است ،در اين باره مى گويد:
(شيخ امام و فقيه ، قطب الدين راوندى ، شخصىفاضل ، عالم ، متبحر، فقيه ، محدث ، متكلم ، آشناى به اخبار و احاديث و شاعر بوده است.) (284)
(ميزا محمد باقر خوانسارى ) درباره قطب راوندى نوشته است :
(او والاتر و بزرگتر از اينهاست كه درباره وى گفته اند. چنانكه بعد از آگاهى ازبرخى تاءليفات او بخصوص (شرح آيات الاحكام ) وى ، ترديدى در اين باره براىشما خوانندگان باقى نمى ماند.) (285)
(محدث قمى ) از ديگر انديشمندانى است كه درباره قطب الدين چنين آورده است :
(عالمى است متبحر، فقيه ، محدث ، مفسر، محقق ، راستگو، بزرگوار... و از بزرگترينمحدثان شيعه مى باشد.) (286)
نبوغ فكرى و فزونى تاءليفات و عميق تحقيقات علمى راوندى موجب گرديده تا علماىسنت نيز در مقابل او سر تعظيم فرود آورند.
(ابن حجر عسقلانى ) درباره راوندى نوشته است :
(او در جميع علوم فاضل است . و در هر نوعى از علوم صاحب تصنيفات بى شمار بوده است.) (287)
فرزندان قطب  
از اين دانشمند قرن ششم ، سه فرزند پسر به نامهاى عماد الدين على ، نصير الدينحسين و ظهير الدين محمد شناخته شده اند كه هر سه در شمار فرزانگان عصر خود بودهاند.
گرچه موقعيت تابناك پدر، آنان را تحت الشعاع قرار داده است ، اما نور پر فروغ آنسه فرزند در تاريخ دانش پژوهان تشيع محو نگشته است .
(عمادالدين على ) از فقها و محدثان است كه پس از پدر به روايت و تبليغ عقايد وتفكرات تشيع پرداخته و تلاشهاى بى فقه پدر را به ثمر نشانده است .
مؤ لف كتاب (املالامل ) او را به عنوان فاضل ، عالم ، راستگو و كسى كه از شهيداول روايت مى كند، ستوده است .
(نصير الدين حسين ) نيز از دانشمندان عصر خويش بوده كه به دست بيگانگان بهشهادت رسيده است . در كتاب (شهداء الفضيله ) نام او در رديف عالمان شهيد قرارگرفته (288)ولى جزئيات ديگرى درباره شهادت او به دست نيامده است .
پدرش قطب الدين در كتاب جواهر الكلام خود اجازه نامه اى براى نصير الدين نوشته است.
(ظهير الدين محمد) از ديگر فرزندان قطب بود كه همچون ديگر برادران ، راه پدر راادامه داد و به نقل روايات پيامبر و اهل بيت عليهم السلام پرداخت .
غروب خورشيد  
چهاردهم شوال 573 ق . آسمان شهر قم رنگى ديگر به خود گرفته بود و عالمان وانديشمندان و دوستداران اهل بيت عليهم السلام در خانه قطب راوندى ، بر بالين يكى ازبزرگمردان گرد آمده بودند نزديكى اذان ظهر بود كه نسيم عطر آگين بهشت مشامراوندى را نوازش داد و شبنم اشك را ديدگان زنان و كودكان سرازير گشت و جهان اسلامدر عزاى يكى از فرهيختگان مكتب اهل بيت عليهم السلام به سوگ نشست .
پس از مراسم تشيع پيكر پاك آن فرزانه در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه عليهمالسلام به خاك سپرده شد و روح (سعيد) محدثان با زمزمه (عاش سعيدا و مات سعيدا)به ملكوت اعلى پر كشيد.
از آن پس جسم مطهرش با كتابها و نوشته هايش جاودانه شد و روزى كه پس از هشت قرنتعميرگران صحن مطهر حضرت معصومه عليهم السلام با پيكر سالم و سيماى نورانيشرو به رو شدند چيزى جز اين منزلت را براى او تصور نكردند كه بايد جسم مطهرشچون روح شاهد و ناظرش بر حوزه فقاهت اهل بيت عليهم السلام تا قيامت سالم بماند.حضرت آية الله مرعشى نجفى عليهم السلام به پاس خدمات او، سنگ قبرى بلند و بهياد ماندنى را بر فراز به يادگار نهاد تا زائرين حرم فاطمه معصومه عليهم درابتداى ورود و خروج از صحن مباركش چشمانشان به قبر اين فرزانه بزرگ روشن شود .
والسلام
ابن شهر آشوب متوفاى 588 ق . 
در حريم ولايت
محمد رحيم بيگ محمدى انديان
سرآغاز  
دانشمند بلند آوازه شيعه (ابن شهر آشوب ) يكى از بزرگمردان تاريخ است كهزندگى و آثارش سراسر درس عبرت ، معنويت ، شور و شوق و الگوى ايمان و تلاشاست .
او در طول زندگى پربار خويش همواره در راه احياى مكتب انسان پروراهل بيت عليهم السلام و رشد و استحكام حوزه هاى علوم اسلامى كوشش ‍ فروانى از خودشاننشان داد. دانشمندى كه در تمام علوم اسلامى مقامى بس بلند به دست آورد و در تربيتشاگرد و تحقيق و تصنيف تا واپسين لحظات زندگى تلاش كرد.حال زندگى او را به اختصار مرور مى كنيم .
ميلاد  
ابو عبدالله محمد بن على بن شهر آشوب سروى مازندرانى معروف به (رشيد الدين ازعالمان بزرگ و معروف شيعه در اواخر قرن پنجم واوايل ششم هجرى است .
اين فقيه فرزانه در جمادى الثانى سال 488 ق . (و به قولى 489 ق .) (289)بهدنيا آمد. (290) از اينكه به (شهر آشوب )، پدرش ، جدش نسبت (سرورى )(291)داده اند، بر مى آيد كه اصل اين خاندان بزرگ از سارى مازندرانى بوده است ،اما درباره تولد خود وى كه آباد در سارى بوده يا بغداد، نمى توان به يقيقن اظهارنظر كرد. (292)البته بعضى از محققان تولد (اين شهر آشوب ) در بغداد را ترجيحداده اند. (293)
جد او شيخ شهر آشوب بن كياكى ، دانشمندان بزرگ شيعه و از مردم سارى بود كه درگروه شاگردان نامى و ممتاز شيخ طوسى (متوفى 460 ق .) به شمار مى رفت .(294)
پدرش شيخ على فرزند شيخ شهر آشوب نيز از فقيهان و محدثانفاضل و از دانشمندان بزرگ شيعه محسوب مى شد (295) كه در تربيت فرزند خويشاز جان و دل تلاش كرد.
شكوفايى  
محمد رفته رفته همچون ديگر كودكان همسن وسال خود رشد مى كرد و بزرگ مى شد، اما فرقى كه با ديگران داشت اين بود كه دردامن خانواده اى روحانى ، دانش پرور و تربيت شناس پرورش مى يافت . او چون به هشتسالگى رسيد تمام قرآن را حفظ كرده بود و از اين به بعد او را (حفظ) (حافظ قرآن )لقب دادند. (296)
اين شهر آشوب بعد از فراگيرى قرآن و دروس مقدماتى و ادبى بهتحصيل علوم و معارف دينى مثل فقه و اصول ، حديث ،رجال ، كلام و تفسير پرداخت .
آغاز و انجام تحصيلات عالى او دقيقا معلوم نيست ، اما همين قدر معلوم است كه در نزد پدر وجدش و بزرگانى چون شيخ طوسى ، عبدالواحد آمدى و قطب الدين راوندى سطوح عالىعلم و ادب را گذراند ولى از آنجا كه آن بزرگان هر يك در شهر و ديارى دور از همزندگى مى كردند به اين نتيجه مى رسيم كه ابن شهر آشوب در راه كسب علم و معرفت وبراى استفاده از محضر دانشوران بزرگ شيعه در اواخر قرن پنجم واوايل قرن ششم هجرى سالها از اين شهر به آن شهر و از اين ديار درحال مهاجرت و گشت و گذار بوده است .
اساتيد  
1 - شيخ شهر آشوب ( جد بزرگوار وى ) (297)
2 - شيخ على (پدر دانشمندش ) (298)
3 - واعظ نيشابورى (299)(متوفاى 508 ق .) معروف به (صاحب روضة الواعظين ) و(فتال نيشابورى ). اين عالم بزرگ شيعه را درسال 508 ق . در شهر نيشابور به شهادت رساندند.
4 - شيخ ابو على فضل بن حسن طبرسى (متوفى 548 ق .) مفسر بلند آوازه شيعه هجرىاست (300) كه دارى تاءليفات زيادى چون : تفسير مجمع البيان و جوامع الجامع ، اعلامالورى و... مى باشد.
5 - ابو منصور طبرسى ، نويسنده كتاب رجالى خود (معالم العلماء) به بزرگى از اوياد كرده و درباره آثارش مى نويسد:
(استادم احمد بن ابى طالب ، كتابهاى مختلفى دارد از جمله : الكافى در فقه و...)(301)
6 - (قاضى سيد ناصح الدين آمدى (متوفى 550 ق .) صاحب كتاب ارزنده (غررالحكم ودررالكلم )(302)
7 - ابوالفتوح رازى (متوفى 522 ق .) (303) از علماى بزرگ عصر خود و از اساتيدعصر خود بود كه داراى كتاب معروفى به نام (النفض ) مى باشد. (304)
9- سيد ضياء الدين فضل الله راوندى كاشانى (متوفاى 562 ق .) (305)
10 - قطب الدين راوندى (متوفاى 573 ق .)
11 - ابوالحسن على بن ابى القاسم بيهقى ، معروف به ابن قندى 565 ق .) او مورخشهير خطه دانش پرور سبزوار و خراسان و يكى از علماى بزرگ شيعه در قرن ششمهجرى است . (306)
ابن شهر آشوب همچنين در محضر گروهى از علماىاهل سنت نيز تحصيل كرده است كه مشهورترين آنها عبارتند از:
1 - ابوعبدالله محمد بن احمد نطنزى ، مؤ لف كتاب (الخصائص العلويه على سائرالبريه ) (307)
2 - جارالله زمحشرى معتزلى (متوفاى 538 ق .) ابن شهر آشوب در نزد او كتاب (تفسيركشاف ) و (ربيع الابرار) و (الفايق فى غريب الحديث ) را كه همه از تاءليفات خودزمحشرى است ، خوانده و از اين استاد اجازه نقل روايات آن كتابها را نيز گرفته است .(308)
موفقيت  
ابن شهر آشوب پس از ساليانى اقامت در حوزه هاى علميه ايران و استفاده از محضردانشمندان و اساتيد بزرگ و مسافرتهاى علمى در سرزمينهاى مختلف ايران (مازنداران ،مشهد مقدس ، نيشابور، سبزوار، رى ، كاشان ، اصفهان و همدان ) درسال 547 ق . با كوله بارى از دانش و معنويت از شهر همدان به بغداد عزيمت كرد.(309)وى در بغداد كه پايتخت بنى عباس و مشهورترين مركز علوم اسلامى آن روزگاربود و دانشمندان زيادى در آن علوم و فنون مختلف پرداخت و هم در آن رشته ها كتابهانوشت . (310)
ابن شهر آشوب از همان سالهاى جوانى كه در ايران و عراقمشغول تحصيل بود، تدريس هم مى كرد. (وى هر علمى از علوم اسلامى را كه به حدكمال دارا بود، شروع به تدريس آن علم مى كرد.) (311)
با اينكه در زمان ابن شهر آشوب دانشمندان عالمان بزرگى وجود داشتند كه مورد احتراممردم و از جايگاه ويژه اى برخوردار بودند، در اين ميان ابن شهر آشوب امتياز و برجستگى خاص داشت و مقام علمى و موفقيت او از ديگران نمايان تر بود. او به هر شهرى ازممالك اسلامى كه حوزه علميه داشت ، مى رفت در راءس آنان قرار مى گرفت و كار تدريسو بحث و پرورش ‍ شاگران را به صورت جدى و چشمگيرترى آغاز مى كرد.
شاگردان  
وى زمانى كه در شهرهاى بغداد، حله و موصل مى زيست و در اواخر عمر كه در شهر حلباقامت داشت و در ديگر شهرهاى اسلامى ، شاگردان زيادى تربيت كرد كه از ميان بهافراد مى توان اشاره كرد:
1 - علامه سيد محمد بن زهره حلبى (متوفاى پس از 585 ق .)
2 - شيخ جمال الدين ابوالحسن على بن شعره حلى جامعانى (متوفاى 581)
3 - شيخ تاج الدين حسن بن محمد سوارى
5 - يحيى بن ابى طى حلبى
6 - سيد كمال الدين حيدر حسينى
ابن شهر آشوب يكى از اساتيد علم و حديث و اجازهنقل حديث بوده است . وى از اساتيد خويش اجازهنقل روايت داشته و از آنها روايت مى كرده است . از جمله ايشان : شيخ ابومنصور طبرسى ،محدث شيخ على ابن شهر آشوب ، شيخ شهر آشوب ، شيخ ابوعلىفضل بن حسن طبرسى (صاحب تفسير (مجمع البيان ) )، شيخجمال الدين ابوالفتوح رازى ، قطب الدين راوندى و... مى باشند.
هجرت  
اوائل دوران خلفت مستضيئى (547 - 566) ابن شهر آشوب در بغداد بود و مشتضيئى درتقويت افكار و گسترش عقايد و اقتدار علماى حنبلى سعى و كوشش مى نمود. رفته رفتهفعاليتهاى چشمگير ابن شهر آشوب از سوى مخالفان ناديده انگاشته مى شد و او راتضعيف مى كردند. از اين رو بغداد ديگر مكان مناسبى براى ارائه فعاليت ابن شهرآشوب نبود. وى بغداد را به قصد شهر تاريخى و عالم پرور حله ترك كرد و به آنديار مهاجرت نمود. ابن شهر آشوب در سال 567 ق . كرسى درس خود را در حله رونقبخشيد و شروع به تدريس و تربيت شاگرد نمود و پس از ساليان دراز، حله را ترككرد و به شهر موصل رفت و پس از اقامت زيادى درموصل سرانجام به شهر حلب (شهر ستارگان ) هجرت كرد.
نويسنده روضات الجنات مى گويد:
(علت انتقال ابن شهر آشوب از عراق به شهر حلب آن بود كه شهرستان مزبور در آنروزگار مجمع رجال و بزرگان بوده و مردم آنجا هم عموما با امامى مذهبان بخوبى رفتارمى كرده و به مناسبت اينكه شهرستان حلب تحت نظرآل حمدان بود كه امامى مذهب بوده اند... نسبت به علماى شيعه احترام مى كردند.) (312)
آثار جاودن  
ابن شهر آشوب قهرمان عرصه قلم و نگارش بود. او در اكثر علوم اسلامى - اعم از فقه ،اصول ، كلام ، حديث ، تاريخ ، تفسير، رجال و... - تاءليفات و تصنيفاتى ارزنده ،آموزنده و بى سابقه از خود به يادگار گذاشته كه هر يك در نوع خود مهم و نشانگرنبوغ فكرى و مقام والاى علمى نويسنده آن است ؛ آثارى كه همواره مورد توجه و عنايت علمانو دانشمندان قرار گرفته است .
اينك به معرفى برخى از آثار پر ارج آن دانشمند بزرگ شيعه مى پردازيم :
1 - متشابه القرآن و مختلفه : كتابى است تحقيقى كه مؤ لف آن درسال 570 ق . در شهر حله به پايان برده است . (313)
2 - مناقب آل ابى طالب عليه السلام : ابن شهر آشوب در اين اث گرانقدر مناقب وفضايل چهارده معصوم عليه السلام را يكايك مورد بحث و شرح قرار داده است .
3 - معالم العماء: او در يك كتاب كم حجم و پربار پس از برشمارى نام 1021 تن ازدانشمندان شرح حال كوتاهى از زندگى آنان و آثارشان را ذكر كرده است .
4 - مناقب النوصب
و شانزده اثر ذيل :
مخزون المكنون فى عيون الفنون ، الطرائق فى الحدود و الحقائق ، مائدة الفائدة ،امثال فى الامثال ، الاسباب و النزول على مذهبآل الرسول ، الحاوى ، الاوصاف ، المنهاج ،الفصول فى النحو، الجديده ، انساب آل ابى طالب ، الاربعين حديثا (در مناقب حضرتعليه السلام )، نخب الاخبار، الخصايص الفاطميه ، بيانالتنزيل ، المواليد (314)
در عرصه شعر  
ابن شهر آشوب در عرصه شعر و ادب نيز حضورى نيكو داشت . و اشعار به جا مانده ازايشان بيانگر اين است كه او اشعارى توانا و زبردست و اديبى ماهر بود. اشعار اوبيشتر حاوى نكات اخلاقى عرفانى ، حكيمانه و مدايح و مناقباهل بيت - عليه السلام - بود و در نوشته ها و هم در اشعارش به مخالفان تشيع پاسخداده و در اين مورد اشعار زياد سروده است . او اشعار خود را بيشتر در كتاب (مناقب ) بهمناسبتهاى مختلف آورده و با كمال تاءسف هنوز به صورت ديوان ، با دفتر شعر، تدوينو تنظيم نشده است . ما در اينجا به عنوان نمونه دو بيت از اشعارش را كه در مدح و منقبتائمه اطهار - عليه السلام - گفته است مى آوريم :
بعد النبى ائمة لمعاشر
و ائمتى من بعده اولاده
ان كان قد شرقت به اصحابه
فنبوه ما شرفوا و هم اكباده . (315)
- بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله مردمان را پيشوايانى بود، اما پيشوايان منبعد از آن حضرت فرزندان اويند.
- چرا كه اگر اصحاب او به سبب صحابه بود شرافت يافتند، فرزندان وى ، هم اينشرافت داشتند و هم جگر پاره هاى او بودند.
از نگاه ديگران  
گفته ها و اظهار نظرهاى دانشمندان اسلامى چراغى است تا ما در پرتو آن ، شخصيت علمىشاءن و منزلت معنوى مردانى چون ابن شهر آشوب را بهتر بشناسيم . پس با گذشتديگران عظمت روحى و مقام علمى او را به نظاره مى نشنينيم :
1 - علامه ميرمصطفى حسينى تفرشى (متوفى 1021 ق .)نقل مى كند:
(رشيد الدين محمد... شهر آشوب ، پيشواى طايفه شيعه و فقيه آنان ، شاعرى بليغ ونويسنده بود...) (316)
2 - شيخ ابو على حائرى (متوفى 1251 ق .) مى نويسد:
(ابن آشوب شيخ الطائفه است و پايه فضل او به گفتگو ندارد.) (317)
3 - شيخ حر عاملى (متوفى 1104 ق .) مى گويد:
(ابن آشوب عارف به رجال و اخبار و احاديث ، شاعر و اديب و جامع همه خوبيها بود.)(318)
4 - علامه ميرزا حسين نورى (متوفى 1320 ه‍ق ) مى نويسد:
(فخر شيعه ، تاج شريعت ، افضلالاوائل و درياى تلاطم ژرفى كه ساحل ندارد، احيا كننده آثار مناقب وفضائل ، رشيد المله و الدين شمس الاسلام و المسلمين ابن آشوب فقيه ، محدث ، مفسر، محققو...) (319)
5 - دانشمند رجالى و محقق ملا على قراجه داغى ديزمارى عليارى (متوفى 1327 ق .) مىنويسد:
(ابن آشوب مازندرانى ، پيشواى طايفه شيعه ... و نويسنده بود.) (320)
چنانچه از كتابهاى نويسندگان بر مى آيد دانشمنداناهل تسنن آن طور كه از ابن شهر آشوب تجليل و به بزرگى ياد كرده اند، در حق كمتركسى از علماى شيعه چنين كرده اند.
اينك به گفته هاى يكى از آنان اشاره مى كنيم تا از اين رهگذر اندكى به شخصيت علمى وقدر و منزلت و شان او بيشتر پى بريم .
صلاح الدين صفدرى ، يكى از عالمان بزرگاهل سنت مى نويسد:
(محمد بن على بن شهر آشوب ... يكى از سرشناسان شيعه است . او در هشت سالگىقرآن را حفظ كرده بود و در علم اصول شيعه به حد نهايى رسيد. وى در علوم قرآنى ومشكلات حديث و اخبار و لغت و نحو و موعظه در منبر - در زمانى كه مقتفى خليفه عباسى دربغداد بود از ديگران تقدم داشت .) (321)
رحلت  
سرانجام ابن آشوب ، فقيه فرزانه اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام پس از گذراندنصد سال عمر و حدود هفتاد سال خدمت پرتلاش به تشيع ، باتحصيل ، تعليم و تربيت ، تحقيق و ترويج احكام الهى وتحمل محنتهاى بسيار در راه دين و استحكام حوزه هاى علوم دينى و رفعمسائل اجتماعى مردم و مشكلات شخصى زندگى ، در شب جمعه 22 شعبانسال 588 ق در شهر حلب به ديار باقى پر كشيد و پيكر عزيزش را در نزديكى شهردر دامنه كوه جوشن ، در جوار مرقد حضرت محسن بن ابى عبدالله الحسين عليه السلام دفنكردند.(322)
سيد بن طاووس متوفاى 664 ق . 
سوره پرواز
عباس عبيرى
ستاره سبز  
در پانزدهم 8589 ق تولد نوزدادى خانواده سعد الدين ابو ابراهيم موسى بن جعفر را ازشادى و نشاط آكنده ساخت . ابو ابراهيم نوزاد نيمه محرم را به ياد نياى ارجمندش علىناميد. (323)
همسر ابو ابراهيم دختر ورام بن ابى فراس دانشور شهره حله بود. (324) على اندكاندك در محضر پدر بزرگى چون ورام و پدرى مانند سعد الدين ابو ابراهيم با الفباىزندگى آشنا شد. او بزودى دريافت كه ريشه در آسمان دارد و با سيزده واسطه با امامحسن مجتبى عليه السلام پيوند مى خورد. (325)
ورام برايش گفت كه ابو ابراهيم دخترزاده شيخ طوسى است . (326) و چگونه نياىبزرگوارش محمد بن اسحاق به دليل زيبايى چهره و ناموزونى پاها به طاووس شهرتداشت . (327)
ورام در دوم محرم 605 ق ديده از جهان بست . (328) هر چند همراهى اين بزرگمرد باعلى بن موسى ، كه رضى الدين شهرت داشت ، ديرى نپاييد ولى همين زمان كوتاه كافىبود تا على وى را بشناسد و همواره به عنوان الگو ستايشش كند.(329)
البته ستاره حله تنها بدين استادان بسنده نكرد. شيخ نجيب الدين بن نما، شيد شمسالدين فخار بن معد الموسوى ، سيد صفى الدين الحسن الدربى ، شيخ سديد الدين سالمبن محفوظ بن عزيزه السورواى ، سيد ابو حامد محبى الدين محمد بن عبدالدين زهرهالحلبى ، شيخ ابو السعادات اسعد بن عبد القاهر اصفهانى ، سيدكمال الدين حيدر بن محمد بن زيد بن محمد به عبدالله الحسينى و سيد محب الدين محمد بنمحمود مشهور به ابن نجار بغدادى از ديگر استادان وى شمرده مى شدند.(330)
ناگفته پيداست كه استفاده از همه اين نامبردگان به شيوهمعمول روزگار ما تحقق نيافته ، بلكه بيشتر بهره ورى ستاره حله از آنها در قالبقرائت روايت و اجازه نقل حديث بوده است . شتاب وى در آموختن مطالب دقيق علمى شگفتانگيز بود. آنچه ديگران در چند سال مى آموختند او در يكسال فرا گرفت و پس از خواندن بخش نخست نهايه شيخ طوسى به چنان پيشرفتىدست يافت كه ابن نما در پشت جلد اول نهايه اجازه اى به خط خويش ‍ برايش نگاشت .(331)
على كه همواره پند ورام در گوش داشت و در هر رشته علمى كه وارد مى شد به چيزى جزتخصص نمى انديشيد (332) به اجازه استاد بسنده نكرده ، بخش دوم نهايه را نيزخواند، (333) آنگاه مبسوط را به پايان برده ، بدين ترتيب پس از دوسال و نيم فقه آموزى ، از استاد بى نياز شد واز آن پس ‍ تنها براىنقل روايت در محضر استادان حضور يافت . (334)

next page

fehrest page

back page