بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب رژیم صهیونیستی - احزاب سیاسی, حمد خلیفه ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     REJIM001 -
     REJIM002 -
     REJIM003 -
     REJIM004 -
 

 

 
 

fehrest page

back page

احزاب عربى  
علاوه بر احزاب صهيونيستى ، در حال حاضر شمارى از احزاب ، گروه هاى سياسى واتحاديه هاى محلى و كشورى در بخش هاى فلسطينى نشيناسرائيل فعاليت مى كنند. بيش تر اين تشكلات در دو دهه ى اخير و در پى مجموعه ىتحولات سياسى ، اقتصادى ، اجتماعى و فرهنگى كه با گذشت زمان زندگى عرب هاىمقيم اسرائيل را در برگرفته است ، به وجود آمده اند.
از ميان گروه هاى سياسى مختلف ، تنها سه گروه راكح (يا حداش )، ليست پيشرو براىصلح و حزب دموكراتيك عرب داراى ويژگى هاى حزب سياسى اند.
حزب اول و سوم در كنست كنونى (كنست سيزدهم ) حضور دارند ولى نامزدهاى حزب دوم بهدليل به حد نصاب نرسيدن آراء به دست آمده در انتخابات سراسرىسال 1992، نتوانسته به كنست راه يابند.
علاوه بر اين سه حزب ، دو تشكل ديگر هست كه نمى توان آنها را حزب سياسى دانست ودر انتخابات كنست نيز شركت نمى كنند اين دوتشكل عبارتند از: جنبش فرزندان ميهن و حركت اسلامى . همچنين چندين اتحاديه ى صنفىوجود دارند كه در پى اين اتحاديه ها گاهى هم اقدام به فعاليتهايى صرفا سياسىمى كنند.
مهم ترين اين اتحاديه ها: كميته ى كشورى رؤ ساى شوراهاى محلى (تاسيس ‍ شده درسال 1974)، كميته ى كشورى براى دفاع از اراضى (1975)، اتحاديه ى كشورىدانشجويان عرب (1975) و كميته ى پيگيرى امور شهروندان عرب (1980)، در اينجاتنها درباره ى تشكلات گروه هاى اول و دوم سخن به ميان خواهد آمد.
حزب راكح / حداش  
راكح (ريشما كمونيستيت حدا شايا ليست كمونيستى جديد) نامى است كه شاخه ى انشعابىاز حزب كمونيست اسرائيل (كه اكثريت اعضايش را عرب هاتشكيل مى دهند) برخود اطلاق كرده است .
حزب كمونيست اسرائيل (با نام اختصارى ماكى ) درسال 1965 به دو شاخه تقسيم شد. شاخه اى كه يهوديان در آن در اكثريتند، بر هماننام ماكى باقى مانده است .
تاريخ تاءسيس حزب راكح به عنوان حزبى كمونيستى بهسال 1919 بر مى گردد. در آن سال گروهى چپ گرا از يهوديان مهاجر، حزبسوسياليستى كارگران را در فلسطين بنيانگذارى كردند. اين حزب بعدها به حزبكمونيست فلسطين تغيير نام يافت و در سال 1924 به اتحاديه ى احزاب كمونيست(كمينترن ) (8) پيوست و به عنوان شاخه ى اين اتحاديه در فلسطين به رسميت شناختهشد. از نيمه ى دهه ى بيست ، شمارى از كارگران و روشنفكران عرب جذب اين حزبشدند.
حزب كمونيست فلسطين با توجه به مرام و مسلك فراملى و غير طبقاتى خود و ديدگاهشنسبت به مساله ى فلسطين به عنوان مساله ى آزادى خواهى و ميهن پرستى و هماهنگ بامواضع آن زمان اتحاد شوروى سابق ، با صهيونيزم و سلطه ى انگلستان بر فلسطينمخالف بود و استقلال خواهى عرب هاى فلسطين و مبارزه ى آنان بر ضد مهاجرت يهوديانبه اين سرزمين را تاييد و از قيام هاى مكرر فلسطينيان و انقلاب بزرگ عربى (1936تا 1939) پشتيبانى كرده و خواستار شركت اعضايش در آن شده بود. اين مواضع حزببه خصوص در جريان انقلاب بزرگ عربى در فلسطين سبب شد تا ميان اعضاى يهودىو اعضاى عرب حزب تنش و اختلاف بوجود آيد. به مرور زمان تنش و اختلافات طرفينتشديد شد به طورى كه در سال 1943 حزب به سه شاخه تقسيم شد: يك شاخه مختصعرب ها كه با نام جامعه ى آزادى خواهى ميهنى به فعاليت خود ادامه داد، شاخه ى ديگر؛متعلق به يهوديان كه همچنان جدا از جنبش صهيونيزم باقى ماند و شاخه ى سوم كوچكىكه با بعضى احزاب صهيونيستى رابطه برقرار كرد.
همزمان با اعلام تشكيل دولت اسرائيل در سال 1948، كمونيست ها يكبار ديگر صفوف خودرا يكپارچه كردند و حزب كمونيست اسرائيل (معروف به ماكى ) راتشكيل دادند. اين حزب ، دولت اسرائيل و نمادها و ارگان هايش را به رسميت شناخت و درعين حال از بازگشت آوارگان فلسطينى و يا جبران زيان هاى وارده به آنان پشتيبانىكرده و نيز، خواهان استقرار يك كشور فلسطينى در بخشى كه طبق مصوبه ىسال 1947 سازمان ملل تعلق به فلسطينيان دارد، شده است . درسال 1955 يك گروه چپ گراه به رهبرى موشى سينه پس از انشعاب از حزب مبام ، بهحزب كمونيست اسرائيل پيوست .
حزب كمونيست اسرائيل همچنان بر دشمنى با صهيونيزم و امپرياليزم و تاييد اتحادشوروى (سابق ) و مواضع آن باقى ماند و به شدت با همه ى سياست هاى داخلى ،خارجى و امنيتى تمامى كابينه ى اسرائيل مخالفت كرد. و در دهه ى پنجاه و نيمه ى نخستدهه ى شصت جسورانه و بى وقفه به مبارزه بر ضداعمال تبعيض نژادى و تحميل مقررات حكومت نظامى عليه عرب هاىاسرائيل و سركوب و مصادره ى زمين هايشان پرداخت . اين حزب به طور كلى جنبشناسيوناليستى عربى در منطقه (به رهبرى جمال عبدالناصر) و اهداف كلى و مبارزه ى آنبراى نيل به آزادى كامل سياسى و اقتصادى را مورد تاييد قرار داد. با گذشت زمان اينتصور در ذهن ها بوجود آمد كه حزب كمونيستاسرائيل در حالى كه حزبى يهودى - عربى و با مرامى كمونيستى و فراملى است ، يكىاز احزاب ملى فلسطين و مدافع ناسيوناليزم عربى مى باشد.
اين ذهنيت و مبارزات عملى حزب كمونيست اسرائيل سبب شد تا اين حزب با مقبوليت وسيععرب هاى مقيم اسرائيل رو به رو شود، چنان كه بر شمار عرب هايى كه به اين حزب مىپيوستند روز به روز افزوده شد و در انتخابات پياپى كنست تعداد بيش ترى از آنهابه سود اين حزب راى دادند. اين امر به دشمنى بيش تر اين حزب با صهيونيزم و تاييدبيش از پيش آرزوها و مبارزات ملى در منطقه انجاميد. با اين پيشينه مضاف بر نارضايتىروزافزون محافل يهودى حزب از نحوه ى برخورد اتحاد شوروى (سابق ) با شهروندانيهودى اش و سياست جانبدارانه ى اين كشور از اعراب در خاورميانه سبب شد اين حزب درسال 1965 به دو شاخه تقسيم شود: يك شاخه با اكثريت يهوديان به رهبرىشموئيل ميكونيس و موشى سينه و شاخه اى ديگر با اكثريت عرب ها به رهبرى مئير فيلنرو توفيق طوبى . شاخه ى اول با نام ماكى و شاخه ى دوم با نام راكح به فعاليتشانادامه دادند. در انتخابات پارلمانى كه در آنسال برگزار شد، راكح سه كرسى كنست را از آن خود كرد ولى تنها يك نامزد ماكىتوانست به كنست راه يابد. نتيجه ى اين انتخابات به خوبى مشخص كرد كه راىدهندگان واقعى به نفع اين حزب چه كسانى هستند. چيزى كه اين نتيجه را بيش تر عيانمى كند اين است كه شاخه ى ماكى به تدريج قدرت خود را از دست داد و رداوايل دهه ى هفتاد اين شاخه به كلى ناپديد شد.
اندكى پيش از انتخابات سراسرى سال 1977، راكح به اتفاق عده اى از روشنفكران ملىگراى عرب و شمارى از يهوديان چپ ، جبهه ى دموكراتيك براى صلح و برابرى (حزيتديموكراتيك لشالوم و لشفيون با نام اختصارى حداش ) را به منظور شركت در انتخاباتمزبور تشكيل دادند. برنامه ى سياسى حداش براى شركت در آن انتخابات متضمن مواردزير بود:
عقب نشينى فورى از تمامى اراضى اشغال شده در جنگسال 1967 از جمله شهر بيت المقدس ؛ به رسميت شناختن حق ملت فلسطين در تعيينسرنوشت و تشكيل كشور فلسطين در اراضى اشغالى پس از خروج ارتش ‍اسرائيل از آن و به رسميت شناختن سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف ) به عنوان نماينده ىرسمى ملت فلسطين . از ديگر مواد اين برنامه مى توان به موارد زير اشاره كرد: دفاعاز حقوق و منافع كارگران شهرى و روستايىشاغل در بخش هاى توليد و خدمات ؛ لغو سياست تبعيض و سركوب بر ضد عرب هاىمقيم اسرائيل در همه ى زمينه ها؛ برچيدن همه جانبه ى سياست تبعيض نژادى و تضمينحقوق ساكنان محله ها و شهرك هاى فقير نشين ؛ دفاع از آزادى ها و دموكراسى و دفع خطرفاشيسم ، حقوق برابر زن و مرد در كليه ى زمينه ها.
هر چند حداش هنوز هم پابرجاست و راكح تحت لواى آن در انتخابات كنست شركت مى كند امااغلب كسانى كه راكح را در تشكيل حداش ‍ همراهى كردند به مرور زمان از اين جبهه خارجشدند. در اواخر دهه ى هشتاد و اوايل دهه ى نود و درپى فروپاشى اتحاد شوروى و بلوكسوسياليزم و دگرگونى ها و تحولات در منطقه ى عربى ، راكح با آشفتگى فكرى وبحران حاد سازمانى روبرو شد و بر اثر درگيرى هاى درونى كه مدت بيش از دوسال ادامه يافت ، شمارى از سران برجسته از آن خارج شدند و ميئوفيلنر و توفيقطوبى (دو رهبر قديمى حزب ) رهبرى حزب را به عناصرى جوان و تازه نفس واگذاركردند همچنين راكح بيش تر ماهيتى فلسطينى و عربى پيدا كرده تا ماهيت يهودى . قراردادن بى سابقه ى يك شخصيت عربى به نام توفيق زياد در راءس ليست انتخاباتىحزب در انتخاب سال 1992 مؤ يد اين واقعيت است . به رغم اين بحران و تبعاتش ورقابت احزاب عربى ديگر با هدف جذب آراى عرب ها، نتايج اين انتخابات نشان داد كهراكح هنوز نيز بزرگ ترين و قدرتمندترين حزب در ميان عرب ها به شمار مى رود هرچند در مقايسه با نتايج انتخابات سال 1988، يك چهارم قدرت خود را در كنست از دستداد.
راكح (يا حداش ) در تمامى انتخابات پارلمانى كه در فاصله ىسال هاى 1965 (سال تاءسيس راكح ) و 1992 برگزار شده است ، توانست 3 تا 4كرسى كنست را به دست آورد به جز در انتخاباتسال 1977 كه اندكى پس ‍ از تشكيل حداش انجام شد، موفق به كسب 5 كرسى كنستگرديد. در انتخابات ؛ تكيه گاه اصلى راكح عرب ها هستند همچنين عده ى كمى از يهوديانبه سود اين حزب راى مى دهند. درصد عرب هايى كه به نفع راكح راى مى دهند از 23درصد در انتخابات سال 1965 به 29 درصد در انتخاباتسال 1969، 37 درصد در انتخابات سال 1973 و 51 درصد در انتخاباتسال 1977 افزايش يافت .
چنان كه ملاحظه مى شود در اين مدت درصد راى دهندگان عرب به نفع راكح روندصعودى داشته و حداكثر آن در انتخابات سال 1977 بود. ولى در انتخاباتسال هاى 1981، 1984، 1988، 1992 روند نزولى داشته و به ترتيب 38، 32(در سال هاى 84 و 88) و 23بود. از جمله عواملى كه به كاهش اقبال اعراب به راكح (زير لواى حداش ) در دهه ى اخيرمنجر شد مى توان به پيدايش ليست پيشرو براى صلح (1984) و حزب دموكراتيك عرب(1988) به عنوان دو رقيب در مناطق عرب نشين مضاف بر فعاليت احزاب صهيونيستى دراين مناطق اشاره كرد.
على رغم گذشت چندين دهه از تشكيل راكح ، برنامه ى سياسى اين حزب (چه به صورتمنفرد و چه در قالب حداش ) به لحاظ ماهيت چندان تغيير نكرده و مؤ لفه هاى اصلى اينبرنامه همچنان دست نخورده باقى مانده است . در خصوصمسايل داخلى ، راكح خواستار مساوات كامل عرب ها و يهوديان دراسرائيل ، پايان دادن به هر نوع تبعيض نژادى بر ضد اعراب و همكارى شخصيت هاىپيشرو دو طرف به منظور نيل به اهداف مشترك است . در زمينه ى مناقشه ى اعراب واسرائيل خواهان تحقق صلحى فراگير و عادلانه مياناسرائيل از يك سو و فلسطينيان و كشورهاى عربى از سوى ديگر، عقب نشينىاسرائيل از تمامى اراضى اشغالى از جمله بخش شرقى و عرب نشين بيت المقدس ،تشكيل دولت مستقل فلسطين و به رسميت شناختن ساف به عنوان يگانه نماينده ى ملتفلسطين مى باشد.
راكح از حيث پايگاه انتخاباتى ، از پشتيبانى گسترده ى عرب ها از اقشار گوناگوناجتماعى به ويژه كارگران ، روشنفكران و جوانان برخوردار است . برابر آمارى كهراكح در سال 1969 اعلام كرد، اعضاى اين حزب را 57كارگران ، 20كارمندان ، 8دارندگان مشاغل آزاد، 8پيشه وران و 5خانم هاى خانه دار تشكيل مى دادند. هر چند بعدها آمارى از اينقبيل منتشر نشده است اما مى توان چنين فرض كرد كه تركيب اعضاى حزب تفاوت ماهوىنكرده است .
حزب راكح از زمان تاءسيس تاكنون ، علاوه بر فعاليت هاى سياسى و مبارزاتى ، درزمينه ى فرهنگى فعاليت هاى چشمگيرى داشته و تعدادى روزنامه و نشريه فرهنگى وادبى دوره اى را، كه مورد اهتمام بيش تر نويسندگان و روزنامه نگاران عرب قرارگرفته ، منتشر كرده و در حفظ هويت ملى و قومى اقليت عرب مقيماسرائيل سهم زيادى داشته است .
مهم ترين نشريات اين حزب : روزنامه ى الاتحاد و ماهنامه ى ((الجديد)).
ساختار سازمانى حزب تشكيل مى شود از: كنگره ، شوراى كشورى ، كميته ى مركزى ودفتر سياسى .
شمار كرسى هاى حزب راكح در دوره هاى مختلف كنست : كنست ششم (1965) 3 كرسى ؛كنست هفتم (1969) 3 كرسى ؛ كنست هشتم (1973) 4 كرسى ؛ كنست نهم (1977) 5كرسى ؛ كنست دهم (1981) 4 كرسى ؛ كنست يازدهم (1984) 4 كرسى ؛ كنست دوازدهم(1988) 4 كرسى و كنست سيزدهم (1992) 3 كرسى .
حزب ليست پيشرو براى صلح  
حزب ليست پيشرو براى صلح ، اندكى پيش از انتخاباتسال 1984 به وسيله ى برخى افراد گروه هاىراديكال عربى و يهودى كه نسبت به وضع اعراب مقيماسرائيل و حل مشكلات فلسطين ديدگاه مشتركى داشتند، بنيانگذارى شد. از ناحيه ى اعراب، هسته ى اوليه ى حزب را گروه هايى مركب از افرادى با گرايش هاى پيشروتشكيل دادند. در راءس اين گروها، گروهى از شهر الناصره بود كه درسال 1981 به دلايل فكرى ، سياسى و سازمانى از جبهه ى دموكراتيك براى صلح وبرابرى (حداش ) منشعب شد. گروه دوم از شهر ام الفحم كه درسال 1984 از جنبش فرزندان وطن (به علت خوددارى اين جنبش از شركت در انتخاباتپارلمانى همان سال ) جدا شد. محمد ميعارى (از بنيانگذاران و رهبران جنبش زمين در دهه ىشصت )، كشيش رياح ابوالعسل ، وليد صادق عضو كنست (قبلا از حزب مبام و درحال حاضر از حزب ميرتس ) و احمد درويش برجسته ترين شخصيت هاى عربى اند كه درتشكيل حزب ليست پيشرو براى صلح شركت داشتند. از ناحيه ى يهوديان ، سازمانالترنتيو (راه ديگر) به رهبرى متتياهوپيليد و اورى افنيرى و عناصرى منشعب از جنبششيلى ، هسته ى اوليه حزب را تشكيل دادند. يادآورى مى شود كه سازمان الترنتيو و جنبش‍ شيلى هر دو از جمله تشكيلات چپ گراى راديكال بودند.
پس از تاءسيس حزب ، يك كميته ى مركزى 21 نفره و يك دفتر 7 نفرهتشكيل و يك برنامه ى سياسى ارايه شد. مهم ترين نكات مطرح شده ، در آن برنامهعبارت است از: مساوات كامل يهود و اعراب در اسرائيل ، پذيرش ‍متقابل حق تعيين سرنوشت براى دو ملت يهودىاسرائيل و عربى فلسطين ، عقب نشينى اسرائيل از كليه ى اراضىاشغال شده در جريان جنگ 1967 از جمله بخش شرقى بيت المقدس ، به رسميت شناختنمتقابل دولت اسرائيل و دولت فلسطين (كه پس از خارج شدن ارتش ‍اسرائيل از مناطق اشغالى ، در اين مناطق ايجاد خواهد شد)، به رسميت شناختن سازمانآزاديبخش فلسطين به عنوان يگانه نماينده ى رسمى ملت فلسطين و مذاكره با اينسازمان به منظور تحقق صلح بين دو ملت ، خروج فورى و بى قيد و شرط نيروهاىاسراييلى از جنوب لبنان .
حزب ليست پيشرو براى صلح ، به منظور شركت در انتخاباتسال 1984، يك ليست انتخاباتى 120 نفره عربى - يهودى تهيه كرد كه در آن نفراتاول و دوم به ترتيب محمد معيارى و متتيا هوبيليد بودند. در آن ليست سهم عرب ها 51و سهم يهود 49بود. برخى تلاش كردند از مشاركت اين حزب در انتخابات مذكور جلوگيرى كنند وبهانه ى آنها اين بود كه حزب با صهيونيزم دشمن بوده و هدف واقعى اش سلب ماهيتيهودى دولت اسرائيل است همچنين يكى از بنيانگذاران جنبش منحله ى زمين (يعنى محمد معيارى) در راءس اين حزب قرار دارد. كميته ى مركزى انتخابات ، تصميم به ممانعت از شركتحزب در انتخابات گرفت ولى دادگاه عالى تصميم كميته ى مذكور را غير قانونى وباطل اعلام كرد. در آن انتخابات ، حزب توانست دو كرسى كنست را از آن خود كند كهميعارى و متتياهو آن دو كرسى را اشغال كردند و در انتخابات بعدى(سال 1988) تنها ميعارى توانست وارد كنست شود ولى در آخرين انتخابات ، حزبنتوانست حد نصاب لازم را براى ورود به كنست كسب كند.
ديرى نپاييد كه از يك سو انسجام و هماهنگى بين دو شاخه ى عربى و يهودى حزب و ازسوى ديگر هماهنگى در درون هر شاخه به هم خورد و اين حزب با اختلافات سازمانى وسياسى درونى روبرو شد. اين اختلافات درسال 1986 سبب شد 30 نفر از اعضاى عرب سرشناس دفتر سياسى كه اغلب از منطقه ىالمثلث بودند، از حزب خارج شوند. همچنين درسال 1988 بيش تر كادر رهبرى يهودى از حزب كناره گيرى كردند و به مرور زمانبقيه ى كادر رهبرى يهودى و بسيارى از بنيانگذاران عرب نيز حزب را ترك كردند. ازاوايل دهه ى نود، حزب ليست پيشرو براى صلح به صورت حزبى صرفا عربى بهرهبرى گروه شهر الناصره درآمده است . در نميه ىسال 1994 بين محمد ميعارى رهبر حزب و هوادارانش مناقشه ى حادى رخ داد. كادر رهبرىحزب ، ميعارى را به اتخاذ مواضعى تند عليه موافقتنامه اسلو، سياست هاى تشكيلات خودگردان فلسطينى و همكارى حزب با حداش و اعراب با يهوديان و تلاش براى ايجادتشكل سياسى جديدى با مشاركت عده اى از همفكران او (بنا به ادعاى عزيز شحادهسخنگوى حزب ) متهم كرده بود.
تفكرى كه هم اكنون بر اين حزب حاكم است ، بر هويت فلسطينى تاكيد مى كند و آن راتكيه گاه و عامل مشروعيت بخش حضور حزب در ميان عرب هاى مقيماسرائيل و عنصر تمييز دهنده ى حزب از راكح و ساير جريان هاى سياسى مى داند. ازلحاظ برنامه ى سياسى ، حزب همانند همه ى عرب هاى مقيماسرائيل بر لزوم احقاق حقوق مدنى و قومى اعراب تاكيد مى كند اين برنامه بر دو پايهى اصلى مبتنى است : مساوات تام ميان اعراب و يهود دراسرائيل و پذيرش اعراب به عنوان اقليتى نژادى وتشكيل دولت مستقل فلسطين در سرزمين هاى اشغالىشامل بخش شرقى بيت المقدس پس از عقب نشينىاسرائيل از آنها. حزب موافقتنامه اسلو را تاييد مى كند و روابط مستحكمى با تشكيلاتخود گردان فلسطينى دارد.
از لحاظ اجتماعى حزب ليست پيشرو براى صلح نماينده ى اقشار بور ژوار كه در دهه ىهفتاد شكل گرفته است ، مى باشد و كادر رهبرى را روشنفكران ، دارندگانمشاغل آزاد و بازرگانان تشكيل مى دهند. تاكيد بر هويت فلسطينى ،تمايل بعضى به ادغام در فعاليت هاى سياسى و اقتصادى دراسرائيل و هوادارى از برخى رهبران محلى عرب ،عوامل تشكيل دهنده ى پايگاه انتخاباتى حزب به شمار مى روند.
حزب از لحاظ سازمان داراى چندين نهاد است ولى اين نهادها پايدار نبوده و فعاليت آنهاچندان محسوس نيست .
شمار كرسى هاى حزب در دوره هاى مختلف كنست : كنست يازدهم (1984) 2 كرسى ، كنستدوازدهم (1988) 1 كرسى .
حزب دموكراتيك عرب  
حزب دموكراتيك عرب جديدترين حزب تشكيل شده در محيطهاى عرب نشيناسرائيل بوده و نخستين حزب حاضر در كنست است كه از همان ابتدا ماهيتى صرفا عربىداشته است . زيرا حزب راكح به رغم غلبه ى ماهيت عربى اش و مبارزه در راه تحققآمال و آرزوهاى فلسطينيان ، از لحاظ فكرى و عضو پذيرى يك حزب فراملى با قابليتپذيرش عضويت يهوديان و اعراب بوده و هست . حزب ليست پيشرو براى صلح از بدوتاسيس در سال 1984 و تا چند سال بعد بر مشاركت استراتژيك اعراب و يهود مبتنىبود و تنها در اوايل دهه ى نود به يك حزب صرفا عربىتبديل شد. اين حزب اندكى پيش از انتخابات پارلمانىسال 1988 توسط عبدالوهاب در اوشه عضو حزب كارگراسرائيل و يكى از نمايندگان اين حزب در كنست بود اما دراوايل سال 1988 به عنوان اعتراض به سياست هاى اسحاق رابين وزير دفاع وقت درخصوص قيام مردم فلسطين در مناطق اشغالى (انتفاضه ) از حزب كناره گيرى كرد. شمارزيادى از روسا و اعضاى شوراهاى محلى عربى در مناطق گوناگون ، عده اى از روحانيونمسلمان و مسيحى و تعدادى از صاحبان صنايع در تاسيس اين حزب شركت داشتند. حزب درشرايطى تاسيس شد كه احزاب راكح (يا حداش ) و ليست پيشرو براى صلح به منظورجلب آراء راى دهندگان عرب ، يكديگر را آماج شديد حملات تبليغاتى قرار داده بودند.اين حزب به لحاظ اهداف و پذيرش اعضا، خود را حزبى عربى و فلسطينى و جايگزينراكح و احزاب صهيونيستى معرفى كرده و در عينحال آمادگى خويش را براى مشاركت در زندگى سياسىاسرائيل و تلاش جهت تاثير گذارى در آن اعلام داشته است . در انتخاباتسال 1988، اين حزب توانست يك كرسى كنست را به دست آورد ولى در انتخابات اخير(سال 1992) موفق شد دو كرسى كنست را از آن خود كند كه هم اكنون عبدالوهاب دراوشه(رييس حزب ) و طلب الصانع آن دو كرسى رااشغال مى كنند.
برنامه ى حزب دموكراتيك عرب در زمينه ى سياسى با احزاب راكح و ليست پيشروبراى صلح تفاوت زيادى ندارد و در زمينه ى حقوق مدنى و قومى اعراب ، اين حزب مانندساير احزاب عربى ، بر لزوم احقاق اين حقوق تاكيد مى كند برنامه ى سياسى حزبدموكراتيك عرب را مى توان به شرح زير خلاصه نمود: در عرصه ى داخلى ، مبارزهبراى برابرى كامل عرب هاى ساكن در اسرائيل با يهوديان و پذيرش آنان به عنواناقليتى نژادى و پايان دادن به تمامى اشكال ستم و تبعيض نژادى كه در حقشان رواداشته مى شود. در خصوص مسايل ملى ، حل عادلانه ى مساله ى فلسطين ،تشكيل دولت مستقل فلسطين پس از عقب نشينى ارتشاسرائيل از كليه مناطق اشغالى از جمله بخش شرقى بيت المقدس و ادامه ى مذاكره باسازمان آزاديبخش فلسطين به عنوان يگانه نمايندى رسمى ملت فلسطين . حزبدموكراتيك عرب به شدت بر ضرورت يكپارچگى تمامى گروه هاى سياسى عربى وشركت همگانى در انتخابات كنست تاكيد مى كند و اميدوار است از اين طريق عرب ها با بهدست آوردن تعدادى از كرسى هاى كنست (متناسب با ميزان جمعيتشان ) از ابزار قدرتمندىبراى فشار به دستگاه حكومت اسرائيل به منظورنيل به حقوق به اصطلاح مدنى و قومى خود برخوردار شوند.
حزب دموكراتيك عرب به لحاظ هويت اجتماعى ، علاوه بر نمايندگى بخشى از سرانعشاير و طوايف و بزرگان خاندان ، نماينده ى طبقه ى تازهتشكيل شده و رو به رشد بورژوازى جامعه ى عرباسرائيل است يا به عبارتى دقيق تر، نماينده ى آن بخش از اقشار جامعه ى عربى استكه مايلند هم هويت عربى و فلسطينى خود را تقويت كنند و هم در فعاليت هاى سياسى واقتصادى اسرائيل سهيم شوند. در آخرين انتخابات پارلمانى ، اين حزب از حمايتگسترده ى كانون هاى محلى و سراسرى عربى و پيروان جنبش اسلامى برخوردار بود وبا قراردادن نام يكى از نامزدهاى باديه نشين (به نام طلب الصانع ) در رديف دوم ليستانتخاباتى اش توانست آراى بسيارى از باديه نشينيان را از آن خود كند.
حزب دموكراتيك عرب به لحاظ سازمانى ، سازمانى يكپارچه ندارد و اين حزب پيش ازآنكه حزب نهادها باشد، ((حزب كميته ها)) و ((حزب ائتلاف هاى انتخاباتى )) است .نيروى اصلى و منشاء حركت در اين حزب ، شخص بنيانگذار و رهبر آن يعنى عبدالوهابدراوشه است . مساله ى قابل توجه اين است كه بسيارى از اعضاى هيئت مؤ سس حزب علىرغم اينكه زمان زيادى از تشكيل حزب نمى گذرد، از حزب خارج شدند و به راحتىعناصر ديگرى جايگزين آنها شدند.
تعدادى كرسى هاى حزب در كنست : كنست دوازدهم (1988) يك كرسى ؛ كنست سيزدهم(1992) 2 كرسى .
جنبش فرزندان وطن  
از ديد ناظران جنبش فرزندان وطن يك تشكل سياسى با گرايش هاى قومى در درجه ىنخست و ملى فلسطينى در درجه ى دوم است . اين جنبش از به رسميت شناختن دولتاسرائيل و شركت در انتخابات پارلمانى كه آن را بازى سياسى مى نامد خوددارى كرده وخواهان يافتن راه حلى قومى عربى و ملى فلسطينى براى مساله ى فلسطين ومشكل ملت فلسطين مى باشد. آغاز تشكيل جنبش فرزندان وطن بهاوايل دهه ى هفتاد بر مى گردد و مضاف بر نفوذ قومى در ميان دانشجويان عربشاغل به تحصيل در دانشگاه هاى اسرائيل ، در انتخابات شوراهاى محلى عربى در دهه ىهشتاد به موفقيت هاى قابل توجهى دست يافت . ازاوايل دهه ى نود اين جنبش ‍ شاهد تحولاتى فكرى و سياسى بوده است . تغيير و تحولاتدر اوضاع كشورهاى عربى و دگرگونى هاى بنيادى در برنامه ى سازمان آزاديبخش ‍فلسطين كه به سياست هاى صلح آميز كنونى اين سازمان منتج شد، علت اين تحولات مىباشد. بسيارى بر اين عقيده اند كه جنبش فرزندان وطن ، ادامه ى طبيعى (يا وارث ) جنبشزمين است كه در اواخر دهه ى پنجاه در مناطق عرب نشين پديد آمد و مقاماتاسرائيل در نيمه ى دهه ى شصت فعاليت آن را ممنوع اعلام كردند.
جنبش فرزندان وطن به صورت يك تشكل كوچك درسال 1973 در شهر ام الفحم توسط وكيل مدافع ((توفيق كيوان )) و به منظور شركتدر انتخابات شوراهاى محلى كه در آن سال انجام گرفتتشكيل شد.
اين تشكل تازه بوجود آمده ضمن حمله ى شديد به مواضع و اقدامات سياسى كمونيست ها وسران طوايف و بزرگان خاندان ، خود را جايگزين آنها مطرح كرد و توانست يك كرسىشوراى محلى را به دست آورد.
پيدايش اين تشكل و موفقيت جزيى اش در انتخابات شوراهاى محلى ، هواداران گرايش هاىقومى را تشويق به ايجاد تشكل هاى مشابهى در بعضى روستاها مانندتشكل النهضه در الطيبه و تشكل الفجر در عاره و عرعره كرد. اين تشكلات با يكديگرارتباط برقرار نمودند و ضمن تبادل راى و مشورت ، پشتيبانى خود را از يكديگر اعلامداشتند و بعدها با يكديگر متحد و يك جنبش سراسرى واحد به نام فرزندان وطن پايهگذارى كردند. موقعيت اين جنبش در شوراهاى محلى به مرور مستحكم تر شده و در حالى كهدر انتخابات سال 1973 تنها يك نفر از اين جنبش توانست به شوراهاى مزبور راه يابد،در انتخابات سال 1983 و سال 1989 به ترتيب 9 و 13 نفر توانستند آراء لازم براىراه يابى به اين شوراها به دست آورند. اما بيش ترين موقعيت اين جنبش در نيمه ى دومدهه ى هشتاد و در ميان دانشجويان عرب شاغل بهتحصيل در دانشگاه هاى اسرائيل حاصل شد. در انتخابات دانشجويى كه درسال 1989 برگزار شد، نامزدهاى جنبش ‍ فرزندان وطن به اتفاق متحدانشان ، بهرقابت با كمونيست ها كه انجمن هاى دانشجويى را در اختيار داشتند، پرداختند و توانستندبيش ترين كرسى هاى انجمن دانشجويان عرب را در دانشگاه عبرى شهر بيت المقدس ودانشگاه بن گوريون شهر النقب به دست آورند و در دانشگاه هاىتل آويو، حيفا والتخنيون حضورى قدرتمند داشته باشند. اين جنبش هنوز هم عمده ىاعضايش را دانشگاهيان ، روشنفكران و دانش آموزانتشكيل مى دهند.
جنبش فرزندان وطن به لحاظ فكرى و سياسى ، سه مرحله را پشت سرگذشته است . دراوايل مرحله ى نخست كه از سال 1973 تا 1983 به درازا كشيد، اين جنبش تفكرى تبلوريافته يا خط سياسى كاملا مشخصى نداشته و به حساب آوردن اقليت فلسطينى دراسرائيل به عنوان بخش ‍ تفكيك ناپذير ملت فلسطين و امت عرب ، نپذيرفتن واقعيتى بهنام اسرائيل و مخالفت با برنامه ها و طرح هاى سياسى راكح (يا حداش )فصل مشترك همه ى طرح ها و موضع گيرى هاى سياسى اين جنبش راتشكيل مى داد. با نزديك شدن پايان اين مرحله ، جنبش فرزندان وطن ضمن مشخص نمودنهويت سياسى اش به عنوان يكى از پشتوانه هاى حركت ملى فلسطينى به رهبرى ساف ،اعلام كرد كه هدف نهايى اش پايه گذارى جامعه اى دموكراتيك و لائيك در سرتاسرفلسطين است . نپذيرفتن تجمع يهوديان در فلسطين به عنوان يك ملت ، غير قانونىدانستن دولت اسرائيل و درخواست از كشورهاى عربى براى تحريم آن و عدم مشاركت درانتخابات كنست از جمله ديدگاه هاى اين جنبش در مرحله ى نخست بود. در دومين مرحله كه از1983 تا 1988 ادامه داشت ، جنبش فرزندان وطن ديدگاه هاى پيشين خود را حفظ كرد ولىجهت گيرى هايى واقعيت گرايانه در جناح اصلى اين جنبش پديد آمد كه نشانه هايش را درزمينه هاى مختلفى از جمله تلاش براى همكارى با حزب كمونيست (راكح يا حداش ) (بهرغم مواضع اين حزب كه در راستاى پشتيبانى از مشروعيت دولتاسرائيل و ادغام اقليت عرب در وضع موجود است ) و مطرح كردن شعار برابرى اعراب ويهود در اسرائيل در سال 1987؛ مى توان مشاهده كرد. همزمان با اين توجهات تازه ،حركت اسلامى و حزب ليست پيشرو براى صلح را مورد تهاجم شديد تبليغاتى قرار داد.در مرحله ى سوم كه از سال 1988 شروع شده است ، جنبش فرزندان وطن شاهددگرگونى هايى فكرى و سياسى بوده است ، كه مواردذيل از اهم و شاخص ترين اين دگرگونى ها به شمار مى رود. پذيرش ايده ى ساف مبنىبر تشكيل دولتى مستقل براى فلسطينيان در مناطق اشغالى همراه با برقرارى روابطىمسالمت آميز با اسرائيل ، گرايش به سمت پذيرش وضعيت موجود و مشاركت درشكل دهى رخدادهاى سياسى . برخى ناظران پيش بينى مى كنند ديرى نخواهد پاييد كهموضع اين جنبش نسبت به تحريم شركت در انتخابات كنست تغيير يابد. البته اين تغييرو تحول به معنى چشم پوشى از هدف نهايى جنبش كه استقرار دولتى دموكراتيك و لائيكدر فلسطين مى باشد نيست و تشكيل دولت فلسطين در مجاورت دولتاسرائيل از ديد اين جنبش هدفى مرحله اى و نه نهايى به شمار مى رود.
جنبش فرزندان وطن در سال 1990 از لحاظ سازمان ، ساختارى مشابه ساختار سازماناحزاب كمونيستى تصويب كرد. اين ساختار متشكل است از:
1 - كنگره عالى عمومى كه خط مشى و اهداف مرحله اى و نهايى جنبش را مشخص مى كند و هرسه سال و يا به درخواست كميته ى مركزى تشكيل جلسه مى دهد.
2 - كميته مركزى كه عالى ترين ارگان تصميم گيرى جنبش در فاصله ى انعقاد دوكنگره است . كميته مركزى از 17 عضو تشكيل مى شود كه 12 نفر آنان را كنگره از مياناعضايش انتخاب مى كند، 5 عضو ديگر شامل : 3 نماينده از سه منطقه ى عرب نشين ، يكنماينده ى دانش آموزان و دانشجويان و يك نماينده ى زنان مى باشد.
3 - دفتر سياسى انتخاباتى كميته ى اجرايى كه مسووليت رسيدگى به امور و فعاليتهاى روزمره ى جنبش را بر عهده دارد. بنا به مرامنامه ىسال 1990، اصل ((دموكراسى مركزى )) كه در احزاب كمونيستىمعمول است ، بر فعاليت هاى اين جنبش حاكم است .
حزب حركت اسلامى  
در دهه ى هفتاد شكل گيرى جريانى كه بعدها در ميانمحافل عربى در اسرائيل به حركت اسلامى معروف گشته است ، آغاز گرديد. پيش از آنزمان ، فعالان سياسى اسلام گرا در صحنه حضور نداشتند و فعاليت سياسى در مناطقعرب نشين در اسرائيل تنها به حزب كمونيست ، ناسيوناليست ها و گروه هايى كه بادولت اسرائيل و احزاب صهيونيستى همكارى مى كردند، منحصر بود. نفوذ گسترده ىجريان هاى چپ گرا و ناسيوناليستى بويژه در ميان جوانان و ناتوانى نهادهاى مذهبى ووابستگى آنها به دولت كه موقوفات اسلامى را مصادره و رسيدگى به امور مذهبى وانتصابات ائمه ى جماعات را به خودش محدود كرده بود،دليل اين امر مى باشد. اما بارزترين عوامل پيدايش گروه هاى سياسى اسلام گرا در دههى هفتاد و گسترش نفوذ آنها در دهه ى هشتاد عبارتند از: بازگشت بسيارى از جوانان بهمذهب (پديده اى كه به ((بيدارى دينى )) معروف است )؛ ارتباط مستقيم بامحافل مذهبى و تشكلات سابقه دار سياسى اسلام گرا در كرانه ى باخترى بهدنبال تصرف آن توسط اسرائيل در سال 1967 ومشغول به تحصيل شدن شمار زيادى از جوانان در مراكز علوم اسلامى در اين منطقه ؛انقلاب اسلامى ايران ؛ رو به ضعف گذاشتن گرايش هاى ناسيوناليستى و چپ گرا ازيكسو و رشد سريع روند اسلام گرايى .
گروه هاى مذهبى ، نخست در نيمه دهه ى هفتاد در منطقه ى المثلث پديد آمدند و در اواخر ايندهه و اوايل دهه ى هشتاد به منطقه الجليل و ساير مناطق ، گسترش يافتند. عده اى ازجوانانى كه پس از تحصيل در مراكز اسلامى در كرانه باخترى و آگاهى از مضاميناجتماعى ، فرهنگى و سياسى اسلام به اسرائيل مراجعه كردند، درتشكيل اين گروه ها نقش زيادى داشتند. اين جوانان پس از بازگشت بهاسرائيل علاوه بر نشر مفاهيم دين اسلام از طريق برگزارى دوره هاى آموزشى ، دست بهيك رشته اقدامات فرهنگى و اجتماعى شامل احداث كتابخانه و سالن مطالعه ، تاءسيسبنياد خيريه ، مطب پزشكى و باشگاه ورزشى و غيره زدند. شيخ عبدالله نمر درويشساكن روستاى كفر قاسم يكى از نخستين كسانى بود كه بهتشكيل گروه هاى مذهبى مبادرت كرد، درويش كه رهبر روحى و يكى از سران سياسى حركتاسلامى به شمار مى رود، در سال 1981 دستگير و به 4سال زندان ، آزاد شد. درويش به اتهام ارتباط با يك سازمان اسلام گراى مخفى به ناماسرة الجهاد (خانواده جهاد) به زندان محكوم شده بود. سازمان مذكور درسال 1981 در منطقه ى ((المثلث الصغير)) شناسايى شد و اعضايش سلاح و مواد منفجره وآموزش نحوه ى استفاده از آن و آتش زدن باغ ها و كشتزارهاى يهوديان محاكمه شدند.فريد ابومخ رهبر اين سازمان به 10 سال زندان محكوم شد و براى بقيه ى اعضا احكامسبك ترى صادر گرديد. شيخ نمر درويش پس از آزادى از زندان به روستاى كفر قاسمبازگشت تا ضمن راهبرى جوانان مسلمان ، مردم را يكبار ديگر به سوى آگاهى و پايبندىبيش تر به اسلام دعوت كند. البته وى اينبار با احتياط شديد و در چارچوب مقررات وقوانين مربوطه ، فعاليت خود را از سرگرفت تا مانند ساير گروه ها و سازمان هاىاسلامى كه هيچ فعاليت غير مجازى از آنها ديده نشده است ، بتواند به كارش ادامه دهد.قدرت و نفوذ گروهاى اسلامى در ميان عرب هاى مقيماسرائيل در انتخابات محلى سال 1989 بخوبى نمايان شد. در اين انتخابات گروه هاىاسلامى موفق شدند رياست شوراى محلى در 5 منطقهشامل ام الفحم را از آن خود كنند همچنين در شوراى محلى مناطق زيادى توانستند شمارقابل توجهى از كرسى ها را به دست آورند. طبق برآوردى كه درسال 1981 انجام گرفت ، حدود 20جوانان شهرى و روستايى با جمعيتى اكثرا مسلمانان را اتباع حركت اسلامىتشكيل مى دادند.
حركت اسلامى از لحاظ خط فكرى ، عقيده دارد كه اسلام ، راهحل مشكلات فردى و جمعى بشر است و اميدوار است كه در آينده ى دور بتواند دولتى تحتحاكميت شرع اسلام در سراسر سرزمين فلسطين ايجاد كند كه بخشى از يك دولت اسلامىخاورميانه اى و يا حتى جهانى باشد. اين حركت به رغم داشتن چنين هدفى ، به نظر مىرسد كه در برخورد با واقعيات سياسى موجود دراسرائيل و گروه هاى لائيك فعال در مناطق عرب نشين از يك خط مشى ميانه رو پيروى مىكند.
براى نمونه از مشاركت در انتخابات كنست كه آن را نشانه ى مشروعيت بخشى دولتاسرائيل مى داند، خوددارى مى كند ولى در عينحال خواستار تحريم اين انتخاب نيست بلكه اعضا و هوادرانش را به شركت در آن به نفعنامزدهاى عرب تشويق مى كند و در آخرين انتخابات سراسرى(سال 1992) سران اين حركت تلاشهاى فراوان اما بى سرانجامى را به منظور ترغيباحزاب عربى به ارايه ليست واحدى مبذول داشتند. اين حركت هر چنداسرائيل را به رسميت نمى شناسد، اما شعار برابرىكامل اعراب و يهود در حقوق مدنى و اقتصادى را مطرح مى كند و گذشته از مشاركتفعال در انتخابات محلى در مناطق عرب نشين ، در كليه ى تجمعات سراسرى و محلى كهعرب ها براى تحقق خواسته هايشان برگزار مى نمايند، شركت مى كند. در خصوص مسالهى فلسطين ، حركت اسلامى از اواخر دهه ى هشتاد ضمن تاءكيد بر حق آوارگانسال 1948 به بازگشت به وطن خويش ، حمايت خود را از استقرار دولتمستقل فلسطين در مجاورت دولت اسرائيل اعلام داشته است .
حركت اسلامى از حيث سازمان ، فعاليت هايش را از طريق گروه ها و سازمان هاى محلى درشهرها و روستاهاى گوناگون انجام مى دهد. اين حركت هر چند هنوز فاقد سازمانىسراسرى (كه گروه ها و تشكلات محلى را به هم مرتبط ساخته و آنها را به صورتمجموعه اى واحد و يكپارچه در آورد) مى باشد، ولى رد سطح فعاليت هاى سياسى كشورىبه مانند يك گروه سازمان يافته عمل مى كند.
پايان

fehrest page

back page