بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 1, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     NOOR1001 -
     NOOR1002 -
     NOOR1003 -
     NOOR1004 -
     NOOR1005 -
     NOOR1006 -
     NOOR1007 -
     NOOR1008 -
     NOOR1009 -
     NOOR1010 -
     NOOR1011 -
     NOOR1012 -
     NOOR1013 -
     NOOR1014 -
     NOOR1015 -
     NOOR1016 -
     NOOR1017 -
     NOOR1018 -
     NOOR1019 -
     NOOR1020 -
     NOOR1021 -
     NOOR1022 -
     NOOR1023 -
     NOOR1024 -
     NOOR1025 -
     NOOR1026 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تفسير آيه : (105) مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ اءَهْلِ الْكِتَبِ وَلاَ الْمُشْرِكِينَ اءَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِّنْ رَبِّكُمْ وَاللّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَآءُ واللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
ترجمه آيه : 
كافران از اهل كتاب ومشركان ، دوست ندارند كه هيچ خير ونيكى از طرف پروردگارتان بر شما نازل شود. در حالى كه خداوند، رحمت خود را به هر كه بخواهد اختصاص مى دهد، و خداوند صاحب فضل بزرگ است .
نكته ها: 
O اين آيه ، پرده از كينه توزى و عداوت مشركان و كفّار از يهود و نصارى ، نسبت به مؤ منان برمى دارد. آنان حاضر نيستند، ببينند كه مسلمانان صاحب پيامبرى بزرگ و كتابى آسمانى هستند و مى خواهند نداى توحيد را به تمام جهان رسانده و با تمام تبعيضات نژادى و اقليمى و با تمام خرافاتِ مشركان و تحريفاتِ اهل كتاب مبارزه كنند و مانع عوام فريبى بزرگان آنان شوند. خداوند در اين آيه مى فرمايد: لطف و رحمت خداوند طبق اراده ى او به هر كسى كه بخواهد اختصاص مى يابد و كارى به ميل اين و آن ندارد كه آنها دوست داشته باشند يا نه !
پيام ها: 
1 اراده ى قلبى و روحيّه باطنى دشمن را بشناسيد و هرگز به آنان تمايل پيدا نكنيد.(395) (ما يودّ...)
2 خيررسانى ، از شئون ربوبيّت است . (خير من ربكم )
3 توكّل به خدا كنيد و از كينه و حسادت دشمن نهراسيد. (واللّه يختص )
4 حسادت حسود، هيچ اثرى در اراده ى لطف خداوند ندارد. (من يشاء)
5 فضل و رحمت و هدايت خداوند، شامل همه ى اقوام و ملل مى شود و اختصاصى به بنى اسرائيل وگروه خاصّى ندارد. (من يشاء واللّه ذو الفضل العظيم )
تفسير آيه : (106) مَا نَنْسَخْ مِنْ ءَايَةٍ اءَوْ نُنْسِهَا نَاءْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَآ اءَوْ مِثْلِهَا اءَلَمْ تَعْلَمْ اءَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَي ءٍ قَدِيْرٌ
ترجمه آيه : 
هر (حكم و) آيه اى را نسخ كنيم ويا (نزول ) آنرا به تاءخير اندازيم ، بهتر از آن ، يا همانند آنرا مى آوريم ، آيا نمى دانى كه خدا بر هر چيزى قادر است ؟
نكته ها: 
O كلمه ((ننسها)) از مصدر ((انساء)) به معناى تاءخير انداختن يا حذف كردن است . بدين معنا كه نزول آيه به تاءخير افتد و پس از مدّتى نازل شود.
O اين آيه در مقام پاسخ به تبليغات سوء يهود است . آنان سؤ ال مى كردند چرا در اسلام برخى قوانين تغيير پيدا مى كند؟ چرا قبله از بيت المقدّس به كعبه تغيير يافت ؟ اگر اوّلى درست بود پس دستور دوّم چيست ؟ و اگر دستور دوّم درست است پس اعمال قبلى شما باطل است .
قرآن به اين ايرادها پاسخ مى گويد: ما هيچ حكمى را نسخ نمى كنيم يا آنرا به تاءخير نمى اندازيم مگر بهتر از آن يا همانندش را جانشين آن مى سازيم . آنان از اهداف و آثار تربيتى ، اجتماعى و سياسى احكام غافل هستند. همانگونه كه پزشك براى بيمار در يك مرحله دارويى تجويز مى كند، ولى وقتى حال مريض ‍ كمى بهبود يافت ، برنامه دارويى و درمان او را تغيير مى دهد. يا معلّم با پيشرفت درس دانش آموز، برنامه درسى او را تغيير مى دهد، خداوند نيز در زمان ها و شرايط مختلف و متفاوت ، برنامه هاى تكاملى بشر را تغيير مى دهد.
O يكى از مصاديق آيه ، استمرار امامت در جامعه و جانشينى هر امام به جاى امام قبلى است ، چنانكه در حديثى ذيل اين آيه مى خوانيم : هر امامى از دنيا مى رود، امام ديگر جانشين او مى شود.(396)
پيام ها: 
1 انسان همراه با نيازهاى فطرى و ثابت خويش ، گاهى در شرايط خاصّ اجتماعى ، اقتصادى ، سياسى و نظامى نيز قرار مى گيرد. در اين موارد در كنار قوانين و مقررات واحكام ثابت ، بايد دستورالعمل هاى متغير داشته باشد كه از طريق نسخ يا فرمان پيامبر وجانشينان او به مردم ابلاغ شود. (ماننسخ من آية )
2 تغيير احكام ، دليل بر شكست طرح قبلى نيست ، بلكه نشانه ى توجّه به مسائل جديد وتغييرى حكيمانه است . همانند تغيير كتاب ومعلّم . (ماننسخ من آية ... ناءت بخير منها...)
3 در ظاهر دستورها متغير وانبيا متعدّدند، ولى لطف خدا همواره يكسان است . (مثلها)
4 جعل احكام و همچنين تغيير و تاءخير آنها، بدست خداست . (ننسخ ، ننسها)
5 همواره بايد بهتر جايگزين شود، نه پست تر. (ناءت بخير منها)
6 اسلام هرگز بن بست ندارد. بعضى از قوانين ، قابل تغيير است . (ننسخ ، ننسها)
7 تغيير قانون ، علاوه بر زمينه هاى گوناگون وپيدا شدن مصالح جديد، نياز به قدرت دارد. (ننسخ ... ان اللّه على كل شى قدير)
تفسير آيه : (107) اءَلَمْ تَعْلَم اءَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَوتِ وَالاَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاَ نَصِير
ترجمه آيه : 
آيا ندانستى كه حكومت آسمان ها و زمين از آن خداست ؟ (و او حقّ دارد هرگونه تغيير و تبديلى را به مقتضاى حكمت و حاكميّت خود، در قوانين و احكام بوجود آورد.) و جز خدا براى شما هيچ ياور و سرپرستى نيست .
نكته ها: 
O آنان كه درباره ى تغيير بعضى احكام و دستورات اعتراض و ايراد مى كنند، توجهّ به حاكميّت مطلق خداوند ندارند. حاكميّت خداوند دايمى وذاتى وعمومى است ، ولى غير خدا، حاكميّت و حكومتش محدود، موقّتى ، قراردادى و غير ذاتى است . بنى اسرائيل از حاكميّت الهى چنين تصوّر نادرستى داشته و خدا را نسبت به اِعمال حاكميّت ، دست بسته مى دانسته ومى گفتند: (يداللّه مغلولة )(397)، در حالى كه دست خداوند در آفرينش و خلقت و همچنين در وضع و جعل قوانين و تغيير و تحول آنها باز است .(398) (بل يداه مبسوطتان )
پيام ها: 
1 حقّ حاكميتِ هميشگى ومطلقِ آسمان ها وزمين ، مخصوص خداوند است . (له ملك السموات والارض )
2 تغيير قوانين ، مخصوص خداوندى است كه حاكميّت آسمان ها وزمين را دارد. لذا شائبه ى هيچ هوس يا ترسى در اين تغييرها نيست . (ماننسخ ... له ملك السموات ...)
3 راضى كردن ديگران كه بهانه گير و لجوج هستند، براى شما ارزش نباشد، چون غير از خداوند كسى شما را ياورى و سرپرستى نخواهد كرد. (ما لكم من دون اللّه ...)
تفسير آيه : (108) اءَمْ تُرِيدُونَ اءَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الكُفْرَ بِالا يمَنِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ الْسَّبِيلِ
ترجمه آيه : 
آيا بنا داريد از پيامبرتان سؤ الات و درخواست هايى (نابجا) بكنيد، آنگونه كه پيش از اين ، موسى (از طرف بنى اسرائيل ) مورد سؤ ال قرار گرفت ، و هر كس (با اين بهانه جويى ها از ايمان سرباز زند و) كفر را با ايمان مبادله كند، پس قطعاً از راه مستقيم گمراه شده است .
نكته ها: 
O با توجّه به خود آيه و آنچه از شاءن نزول ها برمى آيد، برخى از مسلمانان ضعيف الايمان و بعضى از مشركان ، از پيامبرصلّى اللّه عليه و آله تقاضاهاى نامربوط و غير منطقى داشتند، مثلاً تقاضا مى كردند براى ما نامه اى از سوى خداوند بياور! و يا نهرهايى را براى ما جارى ساز. و برخى ديگر همانند بنى اسرائيل مى گفتند: خداوند را آشكارا به ما نشان بده تا با چشم او را ببينيم و به او ايمان بياوريم !
O آوردن معجزه و اتمام حجّت ، براى صدق دعوت پيامبر لازم است ، ولى انجام دادن هر درخواستى ، طبق هوس و ميل هر فردى كه از راه مى رسد، درست نيست . يك مهندس يا نقاش براى اثبات مهارت خويش ، چند نمونه كار ارائه مى دهد، ولى ضرورت ندارد براى هر كسى خانه اى بسازد يا تابلويى بكشد!
O بازگويى مشكلات و تاريخ انبيا، براى دلدارى دادن به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله است ، كه اگر افرادى از تو سؤ ال و درخواست نامعقول دارند، از انبياى پيشين نيز از همين قبيل درخواست ها مى كردند.
پيام ها: 
1 از سؤ الات ودرخواست هاى بى جا بپرهيزيد كه گاهى زمينه ساز كفر است . (ام تريدون ان تسئلوا... و من يتبدل الكفر)
2 خطراتى كه پيروان ديگر اديان را تهديد كرده ، مسلمانان را نيز تهديد مى كند. (تسئلوا رسولكم كما سئل موسى )
3 از عاقبت و سرانجام ديگران ، عبرت بگيريد. (كما سئل موسى )
تفسير آيه : (109) وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ اءَهْلِ الْكِتَبِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِّنْ بَعْدِ إ يمَنِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِّنْ عِنْدِ اءَنْفُسِهِمْ مِّنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الحَقُّ فاَعْفُواْ وَ اصْفَحُواْ حَتَّى يَاءْتِيَ اللّهُ بِاءَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَي ءٍقَدِيرٌ
ترجمه آيه : 
بسيارى از اهل كتاب (نه تنها خودشان ايمان نمى آورند، بلكه ) از روى حسدى كه در درونشان هست ، دوست دارند شما را بعد از ايمانتان به كفر بازگردانند، با اينكه حقّ (بودن اسلام و قرآن ،) براى آنان روشن شده است ، ولى شما (در برابر حسادتى كه مى ورزند، آنها را) عفو كنيد و درگذريد تاخداوند فرمان خويش بفرستد، همانا خداوند بر هر كارى تواناست .
نكته ها: 
O ((عفو)) يعنى بخشيدنِ خلاف ، ((صَفح )) يعنى ناديده گرفتنِ خلاف .
O دشمن كه در دل آرزوى كفر شما را دارد، در عمل از هيچ توطئه و نقشه اى خوددارى نخواهد كرد. روشهاى اقدام آنها همان طرح سؤ الات بى جا، وسوسه ها، القاى شبهات و... مى باشد كه بايد نسبت بدانها هشيار بود.
پيام ها: 
1 نسبت به روحيّات وبرنامه هاى دشمنان خود، مواظب باشيد. (ودَّ... يرُدّونكم )
2 در برخورد با دشمن نيز بايد انصاف داشت . (ودّ كثير) (آيه مى فرمايد: بسيارى از اهل كتاب چنين هستند، نه همه ى آنان .)
3 شعله ى حسادت ، چنان خطرناك است كه بعد از علم و آگاهى نيز فرو نمى نشيند. (حسدا... من بعد ما تبين لهم الحقّ)
4 شما با ايمان آوردن به اسلام ، عظمت و عزّتى مى يابيد كه دشمنان به شما رشك و حسد مى ورزند و مى خواهند شما به جهل ، شرك و تفرقه ى زمان جاهليّت برگرديد. (ودّ كثير... لو يردّونكم )
5 با مخالفان نبايد فوراً به خشونت برخورد كرد، گاهى لازم است حتّى با علم به كينه و حسادت آنها، با ايشان مدارا نمود. (فاعفوا)
6 فرمان عفو دشمن ، به صورت موقّت و تا زمانى است كه مسلمانان دلسرد و دشمنان جسور نشوند. (فاعفوا و اصفحوا حتّى )
7 عفو، نشان ضعف نيست . خداوند بر انجام هر كارى تواناست و امروز نيز مى تواند شما را بر دشمنان غالب گرداند. (انّ اللّه ... قدير)
تفسير آيه : (110) وَاءَقِيمُواْ الْصَّلوةَ وَءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَمَا تُقَدِّمُواْ لاَنْفُسِكُمْ مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
ترجمه آيه : 
و نماز را برپا داريد و زكات را پرداخت نماييد و هر خيرى كه براى خود از پيش مى فرستيد، آنرا نزد خدا (در سراى ديگر) خواهيد يافت ، همانا خداوند به اعمال شما بيناست .
نكته ها: 
O بعد از اوّلين خطاب در آيه 104؛ (يا ايها الذين آمنوا)، اين آيه حامل سومين دستور براى مسلمانان است .
در دستور اوّل ؛ خداوند رعايت ادب در گفتگو با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را يادآور شد تا در سخن گفتن مواظب باشند بهانه و دستاويزى براى تمسخر به دست دشمنان و مخالفان ندهند. (لاتقولوا راعنا و قولوا اُنظرنا)
دستور دوّم ؛ عفو و اغماض از كينه و حسادت اهل كتاب تا زمان صدور دستور جديد بود. (فاعفوا و اصفحوا)
دستور سوّم ؛ اقامه نماز و پرداخت زكات است . در زمانى كه مسلمانان در تيررس انواع كينه و حسادت ها بودند و ماءمور به عفو و اغماض شده اند، لازم است رابطه ى خودشان را با خداوند از طريق اقامه نماز، و پيوند با محرومان جامعه را از طريق زكات ، تقويت نمايند.
پيام ها: 
1 معمولاً دستور به نماز همراه با زكات در قرآن آمده است . يعنى ياد خدا بايد همراه با توجّه به خلق خدا باشد. (اقيموا الصلوة واتوا الزكوة )
2 اعمال انسان ، قبل از خود انسان وارد عرصه قيامت مى شود. (تقدّموا لانفسكم )
3 مقدار كار خير مهم نيست ، هركس به هر مقدار مى تواند بايد انجام دهد. (من خير)
4 كارهاى خير، براى قيامت محفوظ مى ماند. (تجدوه )
5 ايمان به نظارت الهى وپاداش در قيامت ، قوى ترين انگيزه عمل صالح مى باشد. (ما تقدموا... تجدوه عند اللّه انّ اللّه بما تعملون بصير)
تفسير آيه : (111) وَقَالُواْ لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاّ مَنْ كَانَ هُوداً اءَوْ نَصَرَى تِلْكَ اءَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَنَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَدِقِينَ
وگفتند: هرگز به بهشت داخل نشود مگر آنكه يهودى يا نصرانى باشد. اينها آرزوهاى آنهاست ، بگو: اگر راستگوييد، دليل خود را (بر اين موضوع ) بياوريد.
پيام ها: 
1 غرور دينى ، باعث شد تا يهود ونصارى خود را نژاد برتر و بهشت را در انحصار خود بدانند. (الاّ مَن كان هودا او نصارى )
2 امتيازطلبى وخودبرتربينى ، آرزويى خام وخيالى واهى است . (تلك امانيّهم )
3 ادّعاى بدون دليل محكوم است . (قل هاتوا برهانكم )
4 هرگونه عقيده اى بايد بر اساس دليل باشد. (قالوا... قل هاتوا برهانكم ) قرآن ، مطالب خود را با دليل بيان كرده است و از مخالفان نيز تقاضاى دليل مى كند.
تفسير آيه : (112) بَلَى مَنْ اءَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ اءَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ
ترجمه آيه : 
آرى ، كسى كه با اخلاص به خدا روى آورد و نيكوكار باشد، پس پاداش او نزد پروردگار اوست ، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين خواهند شد.
نكته ها: 
O آيه علّت ورود در بهشت را، تسليم فرمان خدا و نيكوكار بودن مى داند. يعنى بهشت به ادّعا وشعار به كسى داده نمى شود، بلكه ايمان و عمل صالح لازم است .
پيام ها: 
1 براى ورود به بهشت ، به جاى خيال و آرزو، هم تسليم خدا بودن و ايمان درونى لازم است و هم عمل صالح بيرونى . (اسلم وجهه لله و هومحسن )
2 نيكوكارى بايد سيره ى انسان باشد، نه به صورت موسمى وفصلى . (هو محسن )
3 پاداش دادن ، از شئون ربوبيّت است . (اجره عند ربه )
4 هر كس خالصانه روى به خدا آورد، هم بهره كامل دارد؛ (فله اجره عند ربه ) و هم از هر نوع دلهره بيمه خواهد بود. (لا خوف عليهم )
تفسير آيه : (113) وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَرَى عَلَى شَى ءٍ وقَالَتِ النَّصَرَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَي ءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَبَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لاَيَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَالْقِيَمةِ فِيَما كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
و يهوديان گفتند: مسيحيان بر حقّ نيستند، و مسيحيان گفتند: يهوديان بر حقّ نيستند، در حالى كه (هر دو گروه ) آنان ، كتاب آسمانى را مى خوانند! همچنين افراد نادان ديگر (همچون مشركان كه خبر از كتاب ندارند)، همانند سخن آنها را گفتند. پس خداوند در روز قيامت در آنچه اختلاف دارند، در بين آنان داورى خواهد نمود.
نكته ها: 
O اين آيه ترسيمى مجدّدى از سيماى متعصّبِ اهل كتاب است كه هرگروه در صدد نفى گروه ديگر است . يهوديان ، مسيحيان را بر باطل و بى موقعيّت در پيشگاه خداوند معرّفى مى كنند و در مقابل ، مسيحيان نيز يهود را بى منزلت در نزد خداوند مى دانند. اينگونه برخوردها، از روحيّه ى متعصّب آنها سرچشمه مى گيرد، در حالى كه اگر به كتاب آسمانى خود توجّه كنند، از اين برخوردها دست بر مى دارند. سپس مى فرمايد: مشركان و بت پرستان نيز با آنكه كتاب آسمانى ندارند، همان سخن ها را مى گويند. يعنى صاحبان عقايد باطل همديگر را نفى مى كنند، ولى همه ى اين اختلافات در روز قيامت ، با داورى خداوند متعال پايان مى پذيرد و آنها حقّ را مشاهده مى كنند.
پيام ها: 
1 تعصّب بى جا و انحصارطلبى بى دليل ، ممنوع است . تحقير و ناديده گرفتن ديگران ، نشانه ى استبداد و خودمحورى است .(399) (ليست النصارى على شى ء... ليست اليهود على شى ء)
2 اگر تعصّب و خودخواهى باشد، علم هم نمى تواند هدايت كند. اهل كتاب قادر به تلاوت آن بودند ولى به خاطر داشتن روحيّه ى انحصارطلبى تلاوت ها كارساز نبود. (وهم يتلون الكتاب )
3 در فضاى آميخته به تعصّب ، عالم و جاهل همانند هم فكر مى كنند. مشركان جاهل همان حرفى را مى زدند كه تلاوت كنندگان تورات و انجيل مى گفتند. (كذلك قال الذين لا يعلمون )
تفسير آيه : (114) وَمَنْ اءَظْلَمُ مِمَّنْ مَّنَعَ مَسَجِدَ اللّهِ اءَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فى خَرَابِهَا اُؤ لَئِكَ مَا كَانَ لَهُمُ اءَنْ يَدْخُلُوهَآ إ لاَّ خَآئِفِينَ لَهُمْ فِى الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِى الاَخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ
ترجمه آيه : 
كيست ستمكارتر از آنكه نگذاشت نام خدا در مساجد الهى برده شود و سعى در خرابى آنها داشت ؟ آنان جز با ترس و خوف ، حقّ ورود به مساجد را ندارند. بهره ى آنان در دنيا، رسوايى و خوارى و در آخرت عذاب بزرگ است .
نكته ها: 
O بنابر آنچه از شاءن نزول ها و برخى روايات بدست مى آيد، آيه درباره ى كسانى نازل شده است كه درصدد تخريب مساجد برآمده بودند. در طول تاريخ ، تخريب مساجد ويا جلوگيرى از رونق آنان بارها به دست افراد منحرف و طاغوت ها صورت گرفته است . از تخريب بيت المقدّس و آتش زدن تورات بدست مسيحيان به رهبرى شخصى به نام ((فطلوس )) گرفته ، تا ممانعت قريش از ورود مسلمانان به مسجدالحرام ، نشانه اى از همين تلاش ها است .
امروز نيز از يك سو شاهد تخريب مساجد باقيمانده از صدر اسلام در كنار قبور ائمه بقيع عليهم السّلام به عنوان مبارزه با شرك هستيم و از طرف ديگر ويرانى مساجد تاريخى ، همانند مسجد بابرى در هند را كه نشانگر قدمت مسلمانان در شبه قارّه است ، به چشم مى بينيم . اينها همه حكايت از روحيّه ى كفرآلود طاغوت ها و جاهلانى دارد كه از ياد ونام خداوند كه در مراكز توحيد طنين انداز مى شود، وحشت دارند.
O اين آيه به والدين و بزرگانى كه از رفتن فرزندانشان به مساجد ممانعت به عمل مى آورند، هشدار مى دهد.
O اگر خرابى مسجد ظلم باشد پس آباد كردن مسجد، اَنفع كارها مى باشد.(400)
پيام ها: 
1 ظلم فرهنگى ، بزرگترين ظلم هاست . (و من اظلم ) (در قرآن ((اظلم ))، به افترا بر خدا و بستن خانه خدا گفته شده كه هر دو جنبه فرهنگى دارد.)
2 خرابى مسجد تنها با بيل و كلنگ نيست ، بلكه هر برنامه اى كه از رونق مسجد بكاهد، تلاش در خرابى آن است . (منع مساجد اللّه )
3 مساجدى مورد قبول هستند كه در آنها ياد خدا زنده شود. مطالب خداپسند و احكام خدا بازگو شود. (يذكر فيه اسمه )
4 دشمن از در و ديوار مسجد نمى ترسد، ترس او از زنده شدن نام خدا و بيدارى مسلمانان است . (ان يذكر فيها اسمه )
5 مساجد سنگر مبارزه اند، لذا دشمن سعى در خرابى آنها دارد. (سعى فى خرابها)
6 مسجد بايد پر رونق و پر محتوى وهمانند سنگر فرماندهى نظامى باشد. همچنان كه جاسوس از رخنه به مراكز نظامى در وحشت و اضطراب است ، بايد مخالفان و دشمنان نيز از نفوذ و ورود به مساجد، در ترس ونگرانى باشند. (ما كان لهم ان يدخلوها الاّ خائفين )
7 كسانى كه با مقدّسات دينى به مبارزه برمى خيزند، علاوه بر قهرالهى در قيامت ، گرفتار ذلّت وخوارى دنيا نيز مى شوند.(401) (سعى فى خرابها... لهم فى الدنيا خزى )
تفسير آيه : (115) وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَاءَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَسِعٌ عَليمٌ
ترجمه آيه : 
مشرق و مغرب از آن خداست ، پس به هر سو روكنيد، آنجا روى خداست ، همانا خداوند (به همه جا) محيط و (به هر چيز) داناست .
نكته ها: 
O يهود بعد از تغيير قبله ى مسلمانان از بيت المقدّس به كعبه ، ايجاد سؤ ال و يا القاء شبهه مى كردند كه به چه دليلى قبله تغيير يافته است . هرچند در آيات قبل (402) به اجمال و سربسته ، خداوند پاسخ اينگونه اعتراضات را بيان فرمود، ولى اين آيه نيز بر اين حقيقت تكيه مى كند كه مشرق و مغرب از آن خداست و به هرسو رو كنيد، خدا آنجاست . اگر كعبه نيز به عنوان قبله قرار داده شده است ، براى تجلّى وحدت مسلمانان و تجديد خاطرات ايثارگرى و شرك ستيزى ابراهيم عليه السّلام است . و بدين خاطر داراى قداست و احترام مى باشد.
O چنانكه در رساله هاى احكام مراجع آمده است ، در نمازهاى مستحبى ، قبله شرط نيست و حتّى مى توان در حال راه رفتن يا سواره بجا آورد. برخى روايات نيز در ذيل اين آيه ، به اين مطلب اشاره نموده اند.(403)
O اگر به فرموده آيه ى قبل ، گروهى در خرابى مسجد تلاش كردند، شما از پاى ننشينيد كه توجّه به خدا در انحصار جهتى خاصّ نيست .
O جهت قبله به شرق يا غرب باشد، موضوعى تربيتى و سياسى است ، اصل و مقصود، ياد خدا و ارتباط با او مى باشد. قرآن در ستايش گروهى از بندگان مى فرمايد: (يذكرون اللّه قياماً و قعوداً و على جنوبهم )(404) آنان خدارا به حال ايستاده و نشسته و خوابيده ياد مى كنند. و يا در پاسخ هياهويى كه براى تغيير قبله درست شد، مى فرمايد: (ليس البر ان تولّوا وجوهكم قِبل المشرق والمغرب ولكنّ البرّ من آمن باللّه )(405) يعنى : اى مردم ! نيكى اين نيست كه رو به سوى شرق يا غرب در حال عبادت بكنيد، بلكه نيكى در ايمان واقعى شما به خدا و انجام كارهاى خداپسندانه است .
O هرچند در آيه قبل ، از بزرگترين ظلم يعنى تخريب مساجد يا منع از مساجد، سخن به ميان آمد و يا اينكه در جاى ديگر مى فرمايد: اگر جهاد نبود صوامع و بيع و مساجد ويران مى شدند.(406) ولى آيه بشارت به اين است كه مبادا ماءيوس شويد و يا احساس نااميدى و بى پناهى بكنيد، تمام جهان ، محل عبادت و همه جاى هستى قبله گاه است .
پيام ها: 
1 هركارى كه به فرمان خداوند بوده و رنگ الهى داشته باشد، وجه اللّه و عبادت است . (اينما تولّوا فثَمّ وجه اللّه )
2 خداوند در همه جا حاضر و بر هر چيز ناظر است . (انّ اللّه واسع عليم )
تفسير آيه : (116) وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَداً سُبْحَنَهُ بَلْ لَّهُ مَا فِى السَّموتِ وَ الاَرْضِ كُلُّ لَّهُ قَنِتُونَ
ترجمه آيه : 
و (برخى از اهل كتاب و مشركان ) گفتند: خداوند فرزندى براى خود اختيار كرده است . منزّه است او، بلكه آنچه در آسمان ها و زمين است از آن اوست و همه در برابر او فرمان برند.
نكته ها: 
O اهل كتاب و مشركان ، هركدام به نوعى براى خداوند فرزندى مى پنداشتند؛ يهود مى گفت : عُزَير فرزند خداست .(407) نصارى نيز حضرت عيسى را فرزند خدا معرّفى مى كردند(408) و مشركان ، فرشتگان را فرزندان خدا مى دانستند.(409) اين آيه ردّى است بر اين توهّم غلط ونابجا، وذات خداوند را از چنين نسبتى منزّه مى داند.
O خدا را با خود مقايسه نكنيم . اگر انسان نياز به فرزند دارد بخاطر موارد ذيل است :
1 عمرش محدود است و ميل به بقاى خويش و نسل خويش دارد.
2 قدرتش محدود است و نيازمند معاون و كمك كننده است .
3 نيازمند محبّت و عاطفه است و لازم است مونسى داشته باشد.
ولى خداوند از همه ى اين كمبودها و نيازها منزّه است ، بلكه هرچه در آسمان ها و زمين است ، همه در برابر او متواضعند.
پيام ها: 
1 خدايى كه همه آسمان ها و زمين در برابر او تسليم هستند، چه كمبودى دارد تا از طريق فرزند گرفتن آنرا جبران كند؟! (بل له ما فى السموات )
2 خشوع وتواضع ، در برابر كسى سزاوار است كه تمام هستى از آن اوست ، نه بت ها و طاغوت هايى كه از آفريدن حتّى يك مگس نيز عاجزند و قدرت نفع و ضررى ندارند. (كلّ له قانتون )
تفسير آيه : (117) بَدِيعُ السَّمَواتِ وَالاَرْضِ وَإِذَا قَضىَّ اءَمْراً فإِنّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
ترجمه آيه : 
پديد آورنده آسمان ها وزمين اوست وهنگامى كه فرمان (وجود) چيزى را صادر كند، فقط مى گويد: باش ! پس (فوراً) موجود مى شود.
نكته ها: 
O او نه تنها مالك همه ى موجودات است ، بلكه خالق آنهاست ، آن هم بطور بديع و بدون نقشه قبلى . پس او چه نيازى به فرزند دارد؟! هرگاه وجود چيزى را اراده كند، به او مى گويد: باش ! وفوراً خلق مى شود. به تعبير حضرت رضاعليه السّلام : خداوند در كار خويش حتّى نيازمند گفتن كلمه ((كُن )) نيست ، اراده ى او همان وآفريدن همان .(410)
O در اين چند آيه ، با قدرت الهى آشنا شديم : (للّه المشرق والمغرب ) مشرق و مغرب براى اوست . (له مافى السّموات والارض ) آسمان ها وزمين براى اوست . (كلٌ له قانتون ) همه براى او متواضع وفرمان بردار هستند. (بديع السموات والارض ) پديد آورنده آسمان ها وزمين اوست . (كن فيكون ) به فرمان او هر چيز موجود مى شود.
O همچنان كه خداوند در يك آن مى آفريند، در مقام قهّاريّت نيز مى تواند در يك آن همه چيز را از بين ببرد. چنانكه در آيه 19 سوره ابراهيم فرموده : (ان يشاء يذهبكم و ياءت بخلق جديد) ايمان به چنين قدرتى ، كه وجود و عدم همه چيز بدست اوست ، به انسان توانايى فوق العاده مى دهد و او را از ياءس و نااميدى باز مى دارد.
پيام ها: 
1 آفرينش خداوند، همواره بديع وابتكارى است . (بديع )
2 خداوند مى تواند در يك لحظه همه هستى را بيافريند؛ (كن فيكون ) هرچند حكمتش اقتضا مى كند كه سلسله علل در كار باشد وبه تدريج خلق شوند.
تفسير آيه : (118) وَقَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ لَوْلاَ يُكَلِّمُنَا اللّهُ اءَوْ تَاءتِينَا آيَةٌ كَذَ لِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَبَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الاَيَتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ
ترجمه آيه : 
كسانى كه نمى دانند، گفتند: چرا خدا با خود ما سخن نمى گويد؟ يا آيه و نشانه اى بر خود ما نمى آيد؟ همچنين گروهى كه قبل از آنان بودند مثل گفته آنان را گفتند، دلها (وافكار)شان مشابه است ، ولى ما (به اندازه ى كافى ) آيات ونشانه ها را براى اهل يقين (وحقيقت جويان ) روشن ساخته ايم .
نكته ها: 
O باز هم تقاضاى نابجا از سوى گروه ديگرى از كفّار! افراد ناآگاه ، در برابر دعوت رسول خداصلّى اللّه عليه و آله چنين مى گويند: چرا خداوند مستقيماً با خود ما سخن نمى گويد؟ چرا بر خود ما آيه نازل نمى شود؟!
قرآن براى جلوگيرى از اثرات سوء احتمالى اينگونه سخن هاى ياوه وبى جا بر ساير مسلمانان و دلدارى به رسول خداصلّى اللّه عليه و آله ، سؤ ال و خواست آنها را خيلى عادّى تلقّى مى كند كه اين سؤ الات حرف تازه اى نيست و كفارِ قبل از اينها نيز از انبياى پيشين چنين توقّعات نابجا را داشته اند. سپس ‍ مى فرمايد: طرز تفكّر هر دو گروه به يكديگر شباهت دارد، ولى ما براى اينگونه درخواست ها اعتبار و ارزشى قائل نيستيم . چرا كه آيات خودمان را به قدر كفايت براى طالبان حقيقت بيان كرده ايم .
O توقّعات نابجا، يا به خاطر روحيّه استكبار و خودبرتربينى است و يا به خاطر جهل و نادانى . آنكه جاهل است ، نمى داند نزول فرشته وحى بر هر دلى ممكن نيست و حكيم ، شربت زلال و گوارا را در هر ظرفى نمى ريزد. در قرآن مى خوانيم : اگر پاكدل و درست كردار بوديد، فرقان و قوه تميز به شما مى داديم .(411)
پيام ها: 
1 اصالت به تلاش و لياقت است ، نه تقاضا و توقّع . گروهى هستند كه به جاى تلاش و بروز لياقت ، هميشه توقّعات نابجاى خود را مطرح مى كنند. (لولا يكلّمنا اللّه )
2 سنّت خداوند اتمام حجّت و بيان دليل است ، نه پاسخگويى به خواسته ها وتمايلات نفسانى هر كس . (قد بيّنا الايات )

next page

fehrest page

back page