بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب معاد, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     14800001 -
     14800002 -
     14800003 -
     14800004 -
     14800005 -
     14800006 -
     14800007 -
     14800008 -
     14800009 -
     14800010 -
     14800011 -
     14800012 -
     FOOTNT01 -
     footnt02 -
     footnt03 -
     footnt04 -
     footnt05 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

وظايف ما پس از مرگ ديگران 
پس از مرگ انسان ، بر اطرافيان و ديگر مؤ منان اعمالى واجب است (مانند: تشييع جنازه وغسل و كفن و نماز و دفن ) كه بايد هرچه زودتر و با شكوه تر انجام پذيرد كه در اينمبحث به بعضى آنها اشاره مى كنيم :
تشييع جنازه 
در تشييع جنازه سه مساءله بايد مراعات شود:اوّل احترام به كسى كه از دنيا رفته است ، دوّم تسليت به بازماندگان و سوّم درسعبرت گرفتن تشييع كنندگان .
امام باقرعليه السّلام فرمود: كسى كه همراه جنازه اى حركت كند، هر دعايى به مردهكند، ملائكه همان دعا را در حقّ او مى نمايند.(270)
امام صادق عليه السّلام فرمود: هركس بر مرده اى نماز گزارد، خداوند گناهانش رامى بخشد و كسى كه گوشه جنازه مؤ منى را بگيرد، خداوند 25 گناه كبيره او را مىبخشد.(271)
در روايات مى خوانيم كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هنگام تشييع جنازه ، بسيارمحزون و متفكّر بود و با خود گفتگو مى كرد.(272)
حضرت موسى عليه السّلام از خدا پرسيد: پاداش كسى كه جنازه اى را تشييع مىكند چيست ؟ خطاب آمد: فرشتگانم را ماءمور مى كنم كه با پرچم هايى او را از قبر تابهشت بدرقه كنند.(273)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اوّلين هديه اى مؤ من آن است كه گناهان ولغزشهاى او و تمام كسانى كه به تشييع جنازه اش آمده اند، بخشوده مى شود.(274)
در روايت ديگرى فرمودند: به عيادت بيماران برويد و جنازه ها را تشييع كنيد، زيراآخرت را به ياد شما مى اندازد.(275)
همچنين در حديث ديگرى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى خوانيم : خداوند دربرابر هر گامى كه براى تشييع جنازه برداشته مى شود، صد ميليون حسنه و ثواب مىدهد و صدميليون لغزش را مى بخشد.
اين همه ثواب به خاطر اثرات سازنده اى است كه يك تشييع جنازه مى تواند داشتهباشد. زيرا همراه جنازه بودن ، انسان را به فكر خود مى اندازد، زنگ بيدار باش است ،وسيله كنترل غرائز و هوسهاست ، دل كندن از دنيا و مجسّم كردن پايان همه تلاشهاست ،نورانيّت است ، احترام به شخصيّت مؤ من است ، انقلاب درونى است ، و به خصوص اگرجنازه شهيد باشد كه علاوه بر اينها، تجليل از اوتجليل از مكتب ، اسلام ، قرآن و هدف او هم هست .
در حديث آمده است كه حضرت على عليه السّلام هنگام تشييع جنازه اى صداى خنده اىرا شنيد، ناراحت شد و فرمود: گويا مرگ براى غير ماست و آنگاه گلايه هايى را بيانداشت تا آنجا كه فرمود: من تعجّب مى كنم از كسانى كه با چشم خود مرگ را مى بينند،ولى باز هم غافل و فراموشكارند.(276)
امام صادق عليه السّلام فرمود: هر گاه جنازه اى را تشييع مى كنى ، فرض كنخودت در آن تابوت هستى و التماس مى كنى كه خدايا! مرا به دنيا برگردان ، وتصوّر كن اكنون خداوند تو را برگردانده است ، پس ‍ بيانديش چه بايد بكنى.(277)
پيام هاى دردناك  
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد: هنگامى كه افراد كافر و دشمن خدامى ميرند و به سوى گورستان روانه مى شوند، به اطرافيان خود پيام ها ونداهايى رامى دهند. (پيام هايى كه گوش ملكوتى براى شنيدنش لازم است وامثال ما كه نمى توانيم بشنويم ، بايد پاى سخن پيامبرواهل بيت او عليهم السلام بنشينيم تا براى ما بيان نمايند).
آن شخص كافر به اطرافيان خود مى گويد:
من از شيطان گول خوردم ، اودر قالب خيرخواهى وجلوه گرى مرا گمراه كرد.
من از دنيا گول خوردم ، به او دل بستم و اطمينان كردم و از خداغافل شدم .
من از آدم هاى دوست نما گول خوردم ، آنان مرا رها و خوار كردند.
من از فرزندانم گول خوردم كه براى خوشى آنان دين ودنيايم را تباه كردم .
من از ثروتم گول خوردم و در حق خدا و مردمبخل نموده و انفاق نكردم .
و اكنون من از مدّت طولانى قبر رنج مى برم و ناله ها دارم ... .
قبر، خانه تنگ ، تاريك و وحشتناك است ... .
و در پايان مى گويد: واحَسرَتاه عَلى ما فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللّه ... اى واى برمن ! حسرت بر من ، بخاطر آن سهل انگارى هايى كه در راه خدا كرده ام ...(278)
در حديث ديگرى از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله چنين مى خوانيم :
سوگند به آن قدرتى كه جان محمّد در دست اوست ! اگر مردم جايگاه مردگان را مشاهده مىكردند و گفتارشان را مى شنيدند، او را رها كرده و بهحال خودشان اشك ها مى ريختند. زيرا روح آن مرده از بالاى جنازه اش ‍ فرياد مى زند و مىگويد: اى اهل و فرزندانم ! دنيا شما را بازى ندهد، همان گونه كه مرا بازى داد، تماماموالى كه در طول زندگى از حلال و حرام جمع كردم ، براى ديگران گذاردم كه لذّتشبراى ديگران و عقاب و مسئوليّتش ‍ براى من است . پس از آنچه بر سر من آمده بترسيد وعبرت بگيريد.(279)
غسل ، كفن و دفن 
امام رضاعليه السّلام مى فرمايد: دليلغسل دادن به مردگان اين است كه هم از انواع مرضها و آلودگى هاىقبل از مرگ نظيف شوند و هم ملاقات با ملائكه واهل آخرت بدون نظافت و طهارت سزاوار نيست .(280)
در حديثى ديگرى آن حضرت فرمودند: كفن كردن ميّت براى آن است كه انسان هنگامملاقات با خداوند، از يك نوع پاكى و نظافت ظاهرى برخوردار باشد و بدن و عورتشپيدا نشود و قيافه برگشته و وحشت آور او بر ناظران پنهان باشد، زيرا ديدن قيافهبدون كفن مرده ، سبب قساوت قلب مى شود. از همه اينها گذشته ، علاقه بينندگان به اومحفوظ مى ماند و به او و وصيّت هاى او احترام مى گذارند، ولى اگر مرده بدون كفنباشد، ناظران به صورت يك مردارى پست به او نگريسته و ديگر مقام و شخصيّت وارزش ‍ انسانى براى او و اهداف و وصاياى اوقائل نمى شوند.(281) و اين توهين به مقام مؤ من است .
در روايات سفارش شده است كه پارچه كفن بهتر است همان پارچه و لباسى باشد كهدر ايّام حج به عنوان لباس احرام يا در نماز جمعه و ساير عبادت ها مورد استفاده قرارگرفته است .(282)
همچنين سفارش شده كه انسان كفن خود را آماده كرده وگاهى به آن نگاه كند تا هم از غفلتبيرون آيد و هم اجر و پاداش ببرد. چنانكه امام صادق عليه السّلام فرمود: مَنكانَ كَفَنُهُ مَعَه فى بَيتِه لَم يُكتَبْ مِنَ الغافِلِينَ و كانَ ماءجُورا كُلّما نَظَرَاِلَيهِ(283) هر كس كفن خود را در خانه اش داشته باشد، از غافلان نوشته نمىشود و با هر نگاهى كه به آن بياندازد، اجر و پاداش ‍ مى برد.
امام رضاعليه السّلام فرمودند: فلسفه ودليل دفن ميّت آن است كه مردم از بد بويى و فساد و تغيير قيافه مرده ناراحت نشوند،زيرا اگر بدن مرده را دفن نكنند، بدن فاسد شده و باعث شادى دشمنان وناراحتىدوستانش ‍ مى شود.(284)
برزخ 
بقاى روح 
دليل عقلى و آيات و روايات همه گواهى مى دهند كه با مردن و پوسيده شدن جسد، لطمهاى به روح وارد نمى شود، بلكه روح ما همچنان باقى است و براى خوداستقلال و اصالت دارد. زيرا شخصيّت ما با روح و جان ماست ، نه با بدن و جسد ما.بنابراين اگر يك سيلى در سن ده سالگى به شخصى زده و فرار كرديم آن شخصحتّى اگر ما را در سن هفتاد سالگى پيدا كند، تقاضاى انتقام دارد، هر چند به ديد مادّىخود به او بگوييم : آن سلول هاى دستى كه به صورت شما خورده مربوط به شصتسال پيش ‍ است و تاكنون بيش از ده مرتبه تمام آن سلولها عوض شده است ، پس ‍تقاضاى قصاص و انتقام بى مورد است . او در پاسخ ما مى گويد: من كار به جسد وسلول تو ندارم ، تو همان شخصى هستى كه به من سيلى زدى .
اين مثال نشانه آن است كه شخصيّت انسان با تغيير جسم عوض ‍ نمى شود، همانند كسىكه با ماشينى سرقت كند و سپس لباس و ماشين خود را عوض كند و پا به فرار بگذارد،هنگام دستگيرى نمى تواند بگويد: ماشين و لباسم عوض شده پس من آن سارق نيستم .
گاهى با جملاتى كه در باره خودمان مى گوييم ، بطور ناخودآگاه اقرار به بقاىروح داريم ، مثلاً در سن پيرى مى گوييم : من در بچگى زياد شرور بودم ، در صورتىكه بدن ما هر چند سال يكبار عوض مى شود، ولى احساس ‍ وجدانى ما هيچ عوض نمى شودو ما واقعاً در پيرى خودمان را همان شخص اوّل كودكى مى دانيم و عوض شدن بدن در منبودن من تغييرى نمى دهد.
دليل ديگر آنكه : گاهى سالها پس از مرگ شخصى در حالى كه مى دانيم طبيعتا جسدشدر قبر پوسيده شده و از بين رفته است ، ولى او در قالبى سالم به خواب ما مى آيد ومطالب واقعيّت دارى را به ما مى گويد كه بعد از بررسى مى فهميم مو به مو حقيقتدارد و يا گاهى از آينده خبرهايى مى دهد كه بدون كم و زياد واقع مى شود، اين خواب هاكم نيست و نشان ديگرى است كه فعاليّت و آگاهى روح با مردن و پوسيده شدن جسدكارى ندارد، يعنى روح اسير اين بدن نيست ، هنگامى كه اين بدن سالم بود با آن كار مىكرد و زمانى كه متلاشى شد آن روح با كمالاستقلال ، بدن ديگرى نظير همين بدن براى خود پيدا مى كند و به آنمتّصل مى شود وبه فعاليّت خود ادامه مى دهد.(285)
قرآن و روايات نيز عوارض و آفات را براى جسم انسان مى دانند، نه روح او. قرآن درمواردى كه از مردن سخن به ميان آورده ، واژه تَوِفّى را بكار برده كه به معناىگرفتن و دريافت كردن بدون كم و كاست است . مثلاً اللّه يَتَوفّى الاَنفُسَ حِينَمَوتِها(286) يعنى خداوند انسان را به هنگام مرگ به تمام شخصيّت و واقعيّتش ‍تحويل مى گيرد و يا آيه يَتَوَفّاكم مَلَكُ المَوت (287) فرشته ماءمورگرفتن جانها بدون كم و كاست جان شما را تحويل مى گيرد.
در قرآن در باره روح و جان ، چهارده مرتبه تعبيرتحويل مى گيريم و تحويل مى گيرد آمده است كهتحويل گرفتن ، نشانه باقى و ثابت بودن روح است . چون جسم و جسد وارد خاك شده ومى پوسد.
دليل ديگر قرآنى بر بقاى روح ، آيات فروانى است كهشامل درود و تحيّت بر مردگان است ، از جمله :
سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِى العالَمِين (288) سلام بر نوح درطول تاريخ و در ميان همه نسل ها و امّت ها.
سَلامٌ عَلى اِبراهِيمَ(289) سلام بر ابراهيم .
سَلامٌ عَلى موسى و هارونَ(290) سلام بر موسى و هارون .
همچنين روايات متعدّدى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و امامان معصوم عليهمالسّلام در زمينه هاى گوناگون بيانگر آن است كه روح انسان با مردن نيست نمىشود، بلكه زنده و باقى و مورد خطاب و لطف الهى يا قهر او قرار مى گيرد كه به چندنمونه از آنها اشاره مى كنيم :
# پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله گاهى به قبرستان آمده و با مردگان سخن مىگفتند.
# در حديث مى خوانيم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با دست مبارك خود فاطمهبنت اسد مادر حضرت على عليهما السّلام را به خاك سپرده و به او تلقين فرمودند.
اساساً روايات تلقين به ميّت ، خود نشانه بقا و درك روح اوست .
# جسد كافرانى كه در جنگ بدر هلاك شده بودند، به چاهى انداخته شد ورسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بالاى چاه آنها را صدا زد و با ايشان گفتگو كرد،از آن حضرت پرسيدند: مگر آنها مى شنوند؟ فرمود: شما از آنها شنواتر نيستيد!
# حضرت على عليه السّلام به هنگام دفنرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و فاطمه زهراعليها السّلام با آنان گفتگومى كرد.
# حضرت على عليه السّلام در پايان جنگجمل جسد كعب بن احبار را بلند كرده و با او سخن مى گفت . گفتند: مگر مى شنود؟ فرمود:بله .(291)
# در روايات بسيارى آمده است كه ارواح مردگان حتّى صداى پاى تشييع كننده ها را مىشنوند و گاه و بى گاه به اهل و خانه خود توجّه و عنايت دارند و از گناه وارثان رنج مىبرند و از كارهاى نيك آنان خرسند مى شوند و در انتظار خيرات آنان هستند.
# به علاوه در روايات متعدّدى وارد شده كه رهبران معصوم ما در قبرستان حاضر مى شدندو به اهل قبور سلام كرده و با آنها حرف مى زدند و از آنان سؤال مى كردند و به ما نيز سفارش مى كردند كه همان سلام ها را در ورود به قبرستان وبا اهل قبور داشته باشيم .(292)
مجموع همه آيات و روايات اين سخن را تاءييد مى كند كه با مردن و فناى جسم و جسدانسان ، روح از بين نمى رود و همچنان باقى است و عوارض و آفات جسم ،شامل روح نمى شود.
وجود عالم برزخ 
قرآن در اين باره مى فرمايد: وَمِن وَرائِهِم بَرزَخٌ اِلى يَومِ يُبعَثُونَ(293) و ازپى آنان تا روزى كه مبعوث شوند، فاصله اى (برزخ ) است .
مراد از عالم برزخ ، عالم قبر است ، عالمى كه انسان در آن يك نوع زندگى خاصّى تاقيامت دارد. اين حقيقت را در آيات قرآن و روايات بسيارى از شيعه و سنّى مى توان مشاهدهكرد.(294)
برزخ ، دورانى است ميان زندگى دنيا و زندگى آخرت ، دورانى براى مؤ منان ونيكوكاران رهايى از قفس بدن است و براى گناهكاران بس ‍ وحشت زا و دلهره آور مى باشد.امام صادق عليه السّلام فرمود: واللّه ما اءخافُ عَلَيكُم الاّ الْبَرزَخَ و امّا اِذا صارَ الاَمرُاِلينَا فَنَحنُ اَولى بِكُم
به خدا سوگند من جز از حوادث تلخ برزخ ترس ديگرىبراى شما ندارم ، زيرا در قيامت ما به شما سزاوارتريم و در آن مرحله ما مى توانيم شمارا مشمول شفاعت خودمان كنيم .
آيات متعدّدى در قرآن اوضاع عالم برزخ را بيان مى كند، از جمله آيه 46 سوره غافر كهعلامه طباطبائى قدّس سرّه مى فرمايد: آيه به روشنى بر وضع مجرمان در برزخدلالت مى كند.(295) النّارُ يُعرِضُونَ عَلَيها غُدُوّاً وَ عَشِيّاً وَ يَومَ تَقومُ السّاعَةُاَدخِلوا آلَفِرعَونَ اءشَدَّ العَذابِ فرعونيان در هر بامداد و شامگاه بر آتش عرضه مىشوند (و اين سهميه برزخ آن طاغوتيان است و سهم قيامت آنان جمله بعد است كه مىفرمايد:) و آنگاه كه قيامت به پا شود گفته مى شود كه اين فرعونيان را درشديدترين عذاب داخل كنيد.
همان گونه كه مشاهده مى كنيد در شكنجه گاه برزخ عرضه آتش است ، ولى در قيامتورود در آتش مى باشد. به علاوه امام صادق عليه السّلام فرمودند: در قيامت عذابدائمى است و اگر در آيه عرضه آتش در صبح و شب بيان شده ، مربوط به عذاب دربرزخ است .(296)
و در سوره نوح مى خوانيم : اُغرِقُوا فَاُدخِلُوا نارا(297) قوم نوح بخاطرخطاهاى زيادى كه داشتند غرق شدند.
مرحوم علاّمه طباطبائى در تفسير اين آيه مى فرمايد: مراد ازداخل آتش ‍ شدن ، همان آتشى است كه در برزخ است .(298)
نكته جالبى كه در اين آيه است آنكه مساءله غرق و آتش در كنار هم آمده است ، آرى اينبدن ها غرق در آب هستند، ولى روح در قالب ديگر در آتش ‍ است . همانند كسى كه با اينبدن در فضاى بسيار بزرگى مى خوابد، ولى در عالم خواب و رؤ يا او را در جاىبسيار تنگى فشار مى دهند.
آياتى كه در باره شهدا مى فرمايد: گمان نكنيد كسانى را كه در راه خدا كشته مى شوندمرده اند، بلكه زنده هستند و شادى كنان از نعمت هاى الهى بهره مند مى شوند،(299) اينآيات دلالت بر زندگى بعد از مرگ آنان دارد.
در روايات مى خوانيم : گناهكاران همين كه عذاب برزخ را مشاهد مى كنند مى گويند:رَبَّنا لا تَقُم لَنا السّاعَةَ(300) خدايا! قيامت را براى ما بر پا مكن .
زندگى برزخى 
از آنجايى كه شناخت و دستيابى به عالم برزخ و چگونگى زندگى در آن از توان و علمما خارج است ، به سراغ آيات و روايات در اين باره مى رويم . البتّهقبل از ورود به بحث ، توجّه به مقدّمه اى لازم است و آن اينكه :
انسان داراى دو بدن است ؛ يكى بدن سنگين و ديگرى بدن سبك ، بدن سنگين همين بدنىاست كه در بيدارى با هم زندگى مى كنيم و نياز به غذا و پوشاك دارد و بدن سبك آنبدنى است كه در عالم خواب داريم كه گاهى با هم گفتگو و برخورد داريم .
امّا چرا به آن بدن سبك مى گوييم ؟ زيرا گاهى در دو دقيقه خواب رفتن ، بدن انسان ازاين سمت كره زمين به سمت ديگر آن مى رود، در اقيانوس ها شنا مى كند و يا در آسمان هاپرواز مى كند و...، در صورتى كه آن مسافت را اگر بخواهد در بيدارى طى كند، ساعت هابايد در هواپيما بماند و هرگز در هوا پرواز نمى كند و يا چه بسا اصلاً شنا بلدنباشد. بنابراين ما آن بدن را بدن سبك مى ناميم .
همانند عالم خواب و بيدارى ، در دنيا نيز با جسم وبدن مادى زندگى مى كنيم ، ولى درعالم قبر و برزخ با آن بدن سبك زندگى خواهيم كرد تا اينكه روز قيامت به پا شود ودوباره از ذرّات پوسيده و پراكنده بدن ما، بدن سنگينتشكيل شود و روح بدان برگردد.
تشبيه خواب و بيدارى و مرگ به رانندگى 
گاهى راننده از ماشين بيرون مى آيد و موقّتاً سوار ماشين ديگرى مى شود، ولى موتور وچراغ ماشين اوّل را روشن مى گذارد، در خواب هم راننده اصلى كه همان روح است ، از بدنسنگينى كه در اين منطقه به خواب رفته خارج شده و به بدن ديگرى تعلّق مى گيرد وكارهايى نيز انجام مى دهد، ولى قلب انسان كه همان موتور مى باشد روشن است .
گاهى راننده ماشين را خاموش مى كند و بيرون آمده و سوار ماشين ديگرى مى شود، همانندمرگ كه راننده اصلى (روح ) از بدن خارج و تمام موتور و چراغ (قلب و تنّفس و معدهو...) را نيز خاموش مى كند.
آرى هم در خواب و هم در مرگ ، روح ما از اين بدن هجرت مى كند، امّا در خواب ، دوباره روحبه بدن بر مى گردد، ولى در مرگ ، روح ديگر به آن بدن برنمى گردد تا روزقيامت .
بنابراين زندگى عالم برزخ مانند زندگى در عالم خواب است ، انواع شادى ها و غم ها،لذّت ها و شكنجه ها را ما در عالم خواب داريم ، همان گونه كه در بيدارى داريم . دربرزخ انسان با يك بدن لطيف و سبك و به قول روايات متعدّد(301) انسان در بدنىهمانند بدن دنيايى خود زندگى مى كند. فِى صُورَةٍ كَصُورَتِه (302) دربدنى همانند همين بدن دنيايى ، كه اگر اهل طاعت بوده از لذّت هاى مادّى و معنوى بهره مندمى گردد و اگر اهل گناه و كفر بوده از انواع عذاب ها مى چشد.
در خواب با بدنى هجرت مى كنيم كه همانند همين بدن سنگين است ، زندگى در برزخ نيزدر قالب و كالبدى همانند همين قالب و بدن دنيايى است . چنانكه در حديث مى خوانيم :فِى قالِبٍ كقالِبِه فِى الدّنيا(303) يا كَهيئَةِ الاَجسادِ(304) زندگىدر آن عالم در قالبى است همانند بدن دنيايى كه در اصطلاح به آن بدن ، قالبمثالى مى گويند.
بنابراين در برزخ هم عذاب و فشار قبر و هم شادى ها همه با قالب مثالى و بدن سبكصورت مى گيرد و لذا اگر مرده اى را سوزاندند و خاكسترش را به باد دادند، يا مردهاى را درّنده اى خورد و يا به دريا انداختند و اصلاً براى او قبرى نبود، باز هم فشار وعذاب قبر يا لذّت و شادى خواهد داشت ، چون اين امور مربوط به روح و آن بدن سبك ولطيف است .
ممكن است شما براى بدن سنگينى كه به خواب رفته انواع رختخواب هاى نرم و گرم ولطيف را آماده كنيد، ولى آن شخص در عالم خواب خود را در آتش و يا شديدترين ناگوارىها ببيند، امّا شما كه بدن سنگين او را مشاهده مى كنيدخيال مى كنيد آرام و راحت است . البتّه تمام اينمثال ها و تشبيهات ، مربوط به عالم برزخ است و حساب قيامت از حساب برزخ جداست .
مرحوم مجلسى مى فرمايد: مساءله بدن سبك و قالب مثالى در برزخ ، در روايات معتبربسيارى آمده است .(305)
سؤ ال قبر 
امام صادق عليه السّلام فرمود: مَن اَنكَرَ ثَلاثَةَ اَشياء فَلَيسَ مِن شِيعَتِنا:اَلمِعراجَ وَ المَساءلَةَ فِى القَبرِ وَ الشّفاعَةَ(306) هر كه سه چيز را منكر شود،شيعه و پيرو ما نيست : يكى معراج پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله ، دوّم سؤال در قبر و سوّم شفاعت اولياى خدا در روز قيامت است .
مرحوم علاّمه طباطبائى مى فرمايد: انسان در زندگىِ برزخى ، شبيه كسى است كه دردنيا براى رسيدگى اعمالى كه از او سرزده به يك سازمان قضايى احضار و موردبازجويى و بازپرسى قرار گرفته است و پرونده اشتكميل و در انتظار محاكمه در بازداشت بسر مى برد تا موعد مقرّر فرارسد.(307)
از چه مى پرسند؟ 
امام زين العابدين عليه السّلام در هر جمعه كه در مسجدالنبى مردم را موعظه مىفرمود، ضمن بياناتشان مواردى را كه انسان در قبر مورد سؤال قرار مى گيرد برشمرده و به مردم هشدار مى دادند. از جمله :
1 اوّلين سؤ ال آن دو فرشته نكير و منكر اين است كه آيا خدا را پرستش مىكردى يا مشرك بودى ؟
2 از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مكتب و دين و كتاب سؤال مى كنند.
3 از رهبرى و ولايت مى پرسند كه كدام رهبر (حق ياباطل ) را تقويت و يا تضعيف مى كردى ؟
4 از عمر مى پرسند كه در چه راهى صرف كردى ؟
5 از مال و درآمدها مى پرسند كه از چه راهى بدست آوردى و در چه راهى مصرف نمودى ؟
سپس امام سجادعليه السّلام مى فرمودند: خودتان رابراى پاسخگويى به سؤ الاتشبِ اوّل قبر آماده نماييد.(308)
در روايات ديگرى آمده است كه از دوستى و دوستان هم مى پرسند كه با چه كسى دوستبودى ؟(309)
در بعضى روايات مى خوانيم كه در سؤ الات عالم برزخ ، ريشه ودليل عقائد را نيز مى پرسند كه آيا استدلالى بوده است يا تقليدى ؟(310)
از چه كسى مى پرسند؟ 
در روايات مى خوانيم : سؤ ال در قبر، تنها از كسانى است كه در درجه والايى از ايمان يادرجه نازلى از كفر باشند، يعنى از كسانى كه حقّاً مؤ من و يا حقّاً كافرند، امّا انسان هاىمعمولى در برزخ رها هستند تا روز قيامت فرا رسد.(311)
لذّت يا عذاب در قبر 
در روايات متعدد آمده است كه بعد از بازجويى ، به نيكوكاران با ايمان گفته مى شود:بخوابيد خوابيدنى كه خوابِ وحشتناك هم در آن نمى بينيد،(312) خوابى كه انواعكاميابى ها در آن باشد،(313) و تعبيرات متعدّد ديگرى كه مضمون همه آنها يك نوعاستراحت آرام و لذّت بخش است .
امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه : فاَمّا اِن كانَ مِنَ المُقرّبِينَ فَرَوحٌ وَرَيحانٌ و جَنَّةُ نَعِيمٌ و اءمّا اِن كانَ مِنَ المُكذّبينَ الضّالِّينَ فَنُزُلٌ مِن حَمِيمٍ و تَصلِيَةُجَحِيمٍ(314) فرمودند: اگر انسانى كه از دنيا رفته از افراد خوب و آبرومنددرگاه خدا باشد، پس در رحمت و وسعت و راحتى فَرَوحٌ و رزق رَيحان بهسر مى برد. اين پاداش مربوط به برزخ است ، ولى پذيرايى در قيامت جمله بعد استكه مى فرمايد:و جَنّةُ نَعيم بهشت پرنعمت است ، ولى اگر آن شخصى كه از دنيارفته از كافران لجوجى باشد كه هر حقيقتى را تكذيب مى كنند، وسيله پذيرايى آنها دربرزخ آبهاى بسيار داغ فَنُزُلٌ مِن حَمِيم و در قيامت هم ورود در آتش دوزخوتَصلِيَةُ جَحِيم خواهد بود.(315)
در نامه حضرت على عليه السّلام به فرزندش مى فرمايد: و القَبرُ رَوْضَةٌ مِنرياضِ الجَنّةِ اءو حُفرَةٌ مِن حُفَرِ النّارَ(316) قبر يا بوستانى از باغهاى بهشت ويا گودالى از گودال هاى آتش ‍ دوزخ است .
در بعضى از روايات مى خوانيم كه به انسان مؤ من در عالم برزخ جايگاه بهشتى او رانشان مى دهند و بدين وسيله او را شاد مى نمايند.(317)
مرحوم مجلسى قدّس سرّه در جلد 6 بحار بعد ازنقل 128 حديث ، جمع بندى نموده و مى فرمايد: ثواب و عذاب برزخ مورد اتّفاق امّتاسلامى است و روايات از شيعه و سنّى در اين زمينه متواتر است ، سپس عقيده مرحوم خواجهنصيرالدين طوسى و علامه حلّى و شيخ مفيد را در حتمى بودن مساءله عذاب و ثواب قبربيان فرموده است .
بنابراين مساءله عذاب و ثواب در قبر محال نيست و هر مساءله ممكنى را همين كه گوينده اىراستگو تصديق كرد ما هم بايد قبول كنيم تا چه رسد به اينكه گوينده و خبر دهنده ،آفريدگار جهان و پيامبران و امامان معصوم عليهم السّلام باشند آن هم در موردى كهموضوع از عالم ديگر باشد.
ياران برزخى 
در روايات مى خوانيم : بعضى از اعمال انسان مانند نماز، زكات ، حج و روزه و همچنينعلاقه هاى قلبى و روابط سياسى انسان (ولايت و رهبرى ) در قيافه هاى بسيار زيبا نزدانسان حاضر شده و مى گويند: ما همان اعمال صالح تو هستيم ، و بدين وسيله انسان رادر عالم برزخ شاد مى نمايند.(318) امّا اگر كافر بميرد، انواع تاريكى ها،فشارها،شياطين و گزندگان همدم او هستند.(319)
حالات برزخيان 
با توجه به اينكه پس از جان دادن و در قبر عالم برزخ انسان شروع مى شود، آيا زندهها مى توانند حالات برزخيان را احساس نمايند؟
در پاسخ مى گوييم : خدايى كه آتش را در دل چوب و درخت مخفى مى كند، مى تواند عذابقبر را هم در دنياى برزخ از چشم ما مخفى نمايد.
خدايى كه جبرئيل را نزد پيامبرش مى فرستد ومردم او را مشاهده نمى كنند، مى تواند دوفرشته هم براى سؤ ال و عذاب قبر بفرستد و مردم آنها را نبينند.
همان گونه كه انسان در خواب با كاوسى بد زجر مى كشد و مثلا مار و عقرب هايى او رامى گزند و او ناله ها مى زند، ولى ما چيزى در كنار او نمى بينيم و در ظاهر او را آرام مىيابيم ، امورى نيز كه در برزخ مى گذرد چنين است ، يعنى از چشم مادّى ما پنهان است .
گوشه اى از عواملعذاب برزخى
در روايات عوامل متعددى براى عذاب برزخى برشمرده شده است از جمله :
1 سبك شمردن نماز.
2 يارى نكردن ضعيفان .
در حديث مى خوانيم كه حتّى بعضى از مردان خدا در برزخ گرفتار مى شوند و همين كهماءموران برزخ بنا دارند او را تازيانه بزنند، التماس ‍ مى كند تا اينكه به يكتازيانه حاضر مى شود. آنها مى گويند: دليل اين تازيانه آن است كه تو يك روز نمازرا سبك شمرده و بدون وضو خواندى و همچنين از كنار ضعيفى گذشتى و او را يارىنكردى . آنگاه يك ضربه به او مى زنند كه با آن ضربه ، قبرش در هاله اى از آتشقرار مى گيرد.(320)
3 غيبت . در حديثى مى خوانيم : يك سوّم عذاب قبر بخاطر غيبت است .(321)
4 سخن چينى .
5 بى پروايى در نجاسات .
حضرت على عليه السّلام مى فرمايد: عذاب قبر بخاطر سخن چينى و اجتناب نكردناز ترشحّات نجاست و بول است .
6 نافرمانى و كناره گيرى از خانواده و دورى از همسر خود و پاسخ مثبت ندادن بهخواسته هاى طبيعى او.(322)
7 بداخلاقى با خانواده .
سعدبن معاذ يكى از ياران بسيار خوب پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بود، همينكه از دنيا رفت و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با خبر شد، حضرت بدونلباس رسمى (بدون عبا و كفش ) همراه ياران براى انجام مراسم او حركت كردند. پيامبرصلّى اللّه عليه و آله دستور دادند او راغسل دهند و خودشان ايستادند تا غسل تمام شد، گوشه جنازه سعد را گرفتند تا بهمحل دفن او رسيدند، آن حضرت شخصا بدن سعد را گرفت وداخل قبر گذاشت و قبر را با خاك و گل با همكارى ياران بسيار محكم مسدود كردند و سپسخاك ريختند تا قبر با زمين مساوى شد.
آنگاه فرمودند: من مى دانم بدن و كفن او مى پوسد، ولى خداوند دوست دارد انسان هر كارىرا انجام مى دهد، محكم كارى كرده و درست انجام دهد و سرهم بندى نكند، لذا من لحد را محكمساختم .
مادر سعد همين كه محبّت و توجّه پيامبر در تشييع جنازه و دفن و ساير مراسم را مشاهدهكرد، گفت : اى فرزندم ! بهشت بر تو گوارا باد.
در اين لحظه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى مادر عجله نكن و بهشت را براىاو حتمى و قطعى ندان ، فرزند تو بخاطر بد اخلاقى كه در خانه با همسرش ‍ داشت ، الان كه دفن شد به فشار قبر گرفتار گرديد.(323)
آرى ، امثال سعد هم با آن مقام معنوى كه دارند و كارشان به جايى مى رسد كه پيامبر مىفرمايد: چون ملائكه را پابرهنه در تشييع جنازه او ديدم من هم با سر و پاى برهنه آمدم ،گاهى بخاطر يك سرى نقاط ضعف كه در زندگى خود دارند، گرفتار عذاب و تنبيه مىشوند.
از اين حديث جالب چند درس گرفته مى شود:
1 بزرگ ترين شخصيّت عالم هستى ، در تشييع جنازه مؤ منى شركت مى كند.
2 ملائكه خدا به احترام وفات مؤ من ، به زميننازل شده و در مراسم تشييع جنازه و دفن او شركت مى نمايند.
3 پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: در هر كارى حتّى خاك كردن مردگان، محكم كارى كنيد.
4 زود شخصى را بهشتى يا جهنمى ندانيم .
5 در فرهنگ اسلامى يك نوع ارتباط بسيار عميقى بيناعمال و رفتار انسان با ديگران و سرنوشت او ديده مى شود به طورى كه در فشارگذاردن و ناراحت كردن همسر و خانواده در دنيا، سبب فشار و ناراحتى انسان در عالم برزخمى شود.
6 اخلاق مرد و چگونگى برخورد او با خانواده در خانه به قدرى مهم است كه جزاى بداخلاقى آن حتّى با نزول فرشتگان و توجه خاصرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قابل جبران نيست .
7 مبادا با يك سرى برنامه هاى به ظاهر خداپسند و پيامبر پسند و مردم پسند به خودمطمئن شويم ، بلكه بايد هر لحظه در دل خود هراس و بيم داشته باشيم كه ممكن است درلابلاى برخوردها و رفتارها، از ما اعمالى سرزند كه بزرگ ترين عبادت ها نتواند ما رااز مهلكه آن برهاند.
عذاب برزخى مؤ منان 
بعضى از مؤ منان در برزخ عذاب مى شوند تا در روز قيامت از هر جهت پاك و پاكيزه ودور از هر گونه كيفرى به بهشت بروند.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ضَغطَةُ القَبرِ لِلمُؤ مِنِ كَفّارَةٌ لِماكانَ مِنه مِن تَضيِيعِ النِّعَم (324) فشار قبر براى افراد باايمان ، كفّاره گناهاسراف و ضايع كردن نعمت هايى است كه انجام داده است .
گوشه اى از عوامل رفاه و سعادت برزخى 
1 شهادت در راه خدا.
قرآن مى فرمايد: وَ لاتَحسَبنَّ الَّذِينَ قُتِلوا فِى سَبيلِ اللّهِ اَمواتابَل اَحياءٌ عِندَ رَبّهِم يُرزَقُون (325) گمان نبريد كسانى كه در راه خدا شهيد مىشوند مرده اند، بلكه نزد خداوند زندگانى هستند كه روزى داده مى شوند.
البتّه اين پاداشها تنها مخصوص شهيدان در جبهه نيست ، زيرا در حديثى امام صادقعليه السّلام فرمود: اِنّ المَيّتِ مِنكُم عَلى هَذا الاَمرِ شَهِيدٌ قُلتُ: واِن ماتَ عَلىفِراشِه ؟ قال : و اِن ماتَ عَلى فِراشِه حىُّ عِندَ رَبِّه يُرزَقُ همانا اگر كسى از شما بابودن در رهبرى معصوم از دنيا برود، به منزله شهيد است . از حضرت پرسيدند: گرچهدر بستر و رختخواب بميرد؟ امام فرمود: بله ، اگر چه در بستر بميرد شهيد و زنده استو نزد خداوند از روزهاى برزخى كامياب مى شود.(326)
بنابراين ادامه دادن به راه صحيح و ولايت وپيروى دائمى از امام معصوم وگول حوادث تلخ و شيرين را نخوردن و استقامت كردن در برابر خطوط انحرافى ، خوديك نوع شهادت است ، زيرا شهيد براى پايدارى هدف جان مى دهد و او هم با استقامت وپايدارى در راه هدف ، جان داده است .
2 تبليغ دين و آگاه نمودن مردم .
حضرت على عليه السّلام فرمود: مَن قَوّى مِسكِيناً فى دِينِه ضَعيفاً فى مَعرِفَتِهعلى ناصِبٍ مخالفٍ فَاَفحَمَه لَقَّنَه اللّهُ يَومَ يُدلى فى قَبرِه ... يَتَحوَّلُ عَلَيهِ قَبرُهُاءنزَهَ رياضَ الجَنّةِ(327) كسى كه افراد مستضعف فكرى را تقويت نمايد و آنها رادر برابر مخالفان ما به اسلحه استدلال و بيان مجهّز كند، در برزخ مورد لطف مخصوصخداوند قرار مى گيرد و آن لطف الهى همان تلقين معارف حقّه در قبر است . (جايى كه دستانسان از همه چيز كوتاه است ،) و خداوند قبر او را به صورت بهترين باغ هاى بهشتىدر مى آورد.
آرى ، او در زندگى با استدلال و برهان ، عقائد و دستورات دينى را تبليغ و تفهيم اين وآن مى كرد، خداوند هم در جايى بس حسّاس و خطرناك و بدور از همه چيز و همه كس و تنها،عقائد حقّه را به او تلقين مى فرمايد. زيرا پاداش احسان و نيكى جز احسان نيست .هل جَزاءُ الاِحسانِ الا الاِحسانُ(328)
3 مردن در شب و روز جمعه .
طبق بعضى روايات خداوند به احترام شب جمعه و روز جمعه كه ايام شريفى است ، هر گاهكسى در آن شب و روز از دنيا برود مورد لطف قرار داده و عذاب قبر را از او برمىدارد.(329)
4 اهتمام به نماز و ركوع .
امام باقرعليه السّلام فرمود: مَن اءتَمَّ رُكوعَهُ لم يُدخِلْهُ وَحشَةَالقَبرِ(330) هر كه در نمازش ركوع را درست انجام داده و عجله نكند و توجّه قلبىداشته باشد، خداوند او را از ترس و وحشت در قبر دور مى دارد.
5 ولايت و محبّت پيامبر و اهل بيت عليهم السّلام .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: حُبّى وَ حُبِّاءهل بيتِى نافِعٌ فى سَبعَة مَواطِنَ اَهوالهُنَّ عَظِيمَة : عِندَ الوَفاةِ و فِى القَبرِ و عِندَالنُّشورِ و عِندَ الكِتابِ و عِندَ الحِسابِ و عِند المِيزانِ و عِندَ الصِّراطِ(331)محبّت وعلاقه به من و اهل بيتم در هفت جاى بسيار هولناك ، كارساز و نجات بخش ‍ است :
الف : هنگام مرگ و حضور فرشته ماءمور قبض روح .
ب : در قبر و هنگام بازجويى در برابر فرشتگانمسئول برزخ .
ج : هنگام زنده شدن مردگان در قيامت .
د: هنگام دادن نامه اعمال و گشودن كتاب اعمال انسان در قيامت .
ه‍ : هنگام حساب و حضور در دادگاه عدل الهى .
و: هنگام سنجش افكار و اعمال با معيار و الگوهاى حق در آن روز.
ز: هنگام عبور از پل صراط.
6 صلوات بر محمّد و آل محمّد.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: صلوات بر من ، سبب نورانيّت قبر مىشود.(332)
7 زيارت امام حسين عليه السّلام .
در روايات مى خوانيم : يكى از پاداشهايى كه خداوند به زائر قبر امام حسين عليهالسّلام مى دهد آن است كه از عذاب و فشارهاى قبر، او را نجات مى دهد.(333)
8 پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: سه گروه از زنان عذاب قبر ندارندو در قيامت هم با حضرت فاطمه زهراعليها السّلام محشور مى شوند:
الف : زنى كه با فقر و تنگدستى شوهر خود بسازد.
ب : زنى كه با بد اخلاقى شوهر، صبر و بردبارى خود را از دست ندهد. (البتّه معناىاين جمله آزاد بودن مرد در رفتار و اخلاق بد نيست ، زيرا چنين مردان بداخلاقى در روايات، به قهر و عذاب الهى تهديد شده اند).
ج : زنى كه مهريه خود را به شوهرش ببخشد.(334) (و بدين وسيله يا بارى از دوشاو برداشته و يا امكاناتى براى پيشرفت او تهيه كند.)
9 خيرات و هدايا.
يكى از عوامل سعادت و رفاه در برزخ ، هدايايى است كه از دنيا براى او فرستاده مىشود.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: مرده در قبر همچون انسانى است كه درحال غرق شدن است و هر لحظه به انتظار رسيدن كمكى است ، گاهى چشم به دعاى اين وآن دارد و همين كه مى بيند شخصى در حق او و براى نجات او دعاى خير و استغفارى كرد، ازاينكه تمام دنيا را به او بدهند شادتر مى شود.
سپس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اِنّ هَدايَا الاَحياءِ لِلاَمواتِ اءلدّعاءُوالاِستِغفارُ(335) از جمله هديه هايى كه مى توانند زنده ها براى مردگانبفرستند، دعا و استغفار براى آنان است .(336)
در حديث ديگرى آن حضرت فرمودند: سخت ترين شب ها شباوّل قبر است كه شما مى توانيد با صدقه دادن ، به مردگان خود ترحّم نماييد و اگرمالى براى صدقه نداشتيد، لااقل دو ركعت نماز بخوانيد و به روح او هديه كنيد.(337)
از امام صادق عليه السّلام پرسيدند: آيا مى توان براى مرده نماز خواند؟ فرمود:بله ، گاهى مرده در فشار است و بخاطر نمازى كه شما هديه او مى كنيد، در رفاه قرارمى گيرد و به او گفته مى شود كه اين تخفيف يا رفاه ، بخاطر نمازى است كه فلانبرادر ايمانى براى تو هديه كرده است .
آنگاه حضرت فرمود: اِنّ المَيّتَ لَيَفرَحُ بِالتَّرَحُّمِ عَلَيهِ والاستِغفارِ لَه كما يَفرَحُالحَىُّ بِالهَدِيَّةِ(338) همان گونه كه زندگان با هدايا شاد مى شوند، اهلِ قبور وبرزخيان نيز با ترحّم و استغفارى كه نسبت به آنان مى شود، شاد مى گردند.
در روايت ديگر مى خوانيم : هر گاه مسلمانى كار خيرى براى مرده اى انجام دهد، هم آن ميّتاز آن بهره مند مى شود و هم كسى كه آن عمل را انجام داده مورد لطف قرار مىگيرد.(339)
همچنين خداوند به خاطر اينكه فلان فرزند جادّه اى را براى مردم احداث و يا از يتيمىپذيرايى نموده است ، عذاب قبر را از پدرش ‍ برمى دارد.(340)
بهره بردارى از اعمال حتّى پس از مرگ  
در روايات متعدّد مى خوانيم : انسان ، پس از مرگ و در عالم برزخ مى تواند از يك سرىكارهايى كه در زمان حيات و به دست خود انجام داده و يا تاءسيس كرده بهره مند شود، ازجمله :
1 فرزند صالحى كه به ياد والدين باشد و در حق آنان دعا واستغفار كند.
2 قرآن يا كتابى كه مورد استفاده ديگران قرار بگيرد.
3 چاه يا قنات آبى كه ايجاد كرده و مردم از آن بهره مند شوند.
4 درختى كه كاشته و مردم بعد از مرگش از آن استفاده مى نمايند.
5 تاءسيس يك نظام ، كار و راه خيرى كه بعد از مرگش مردم آن راه و خط و نظام راپذيرفته و در آن سير مى كنند.
6 اعمال صالح و خيرى كه به نيابت او انجام مى گيرد. مثلاً به نيابت از او به حج مىروند، يا روزه گرفته و يا انفاق و صدقه اى مى دهند.
7 اموالى را كه انسان وقف مى كند، تا مادامى كه آن موقوفات مورد بهره بردارى مردماست ، انسان در برزخ نيز استفاده مى كند.(341)
زيارت قبور 
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: زُرِ القُبُورَ تُذَكِّرُ بِهَا الا خرِةَبه قبرستان زيارت اهل قبور برويد تا ياد آخرت در شما زنده شود.
و در جمله ديگر فرمودند: زُورُوا مَوتاكُم فَسَلِّموا عَلَيهِم فَاِنّ لَكُم فِيهِمعِبرَةً(342) به زيارت مردگان برويد و بر آنان درود و سلام بفرستيد، زيرااين كار درس عبرتى براى شما مى شود.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: مَن زارَ قَبرَ اءبَوَيهِ اءو اَحدِهما فىكُلّ جُمُعَةٍ غُفِرَ لَه وكُتِبَ عِندَ اللّهِ بارّاً(343) كسى كه در هر جمعه به زيارتقبر پدر ومادرش يا يكى از آنان برود، هم گناهش بخشيده مى شود و هم نزد خداوندفرزند نيكوكار به حساب مى آيد. همچنين مى خوانيم : دعا نزد قبر والدين مستجاب است .
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: هر كس قبر مرا زيارت كند، در قيامت ،شفاعت از او بر من واجب مى شود.
حضرت زهراعليها السّلام هفته اى يكبار به زيارت قبر حمزه و ساير شهدا مى رفتو براى آنها استغفار و طلب رحمت مى كرد.
امام رضاعليه السّلام فرمود: اگر به هنگام زيارت قبر مؤ من هفت مرتبه سوره قدرخوانده شود، هم ميّت و هم كسى كه به زيارت او آمده مورد عفوّ و بخشش خداوند قرار مىگيرد.
و در روايات آمده است كه مردگان از زيارت شما مطلّع شده و شاد مى شوند و به شماعلاقمند و ماءنوس مى شوند.(344)
در آستانه قيامت و حضور در آن 
دميدن در صور 
در آستانه بر پايى قيامت ، تمام اهل زمين و آسمان ها مى ميرند. اين حقيقت را قرآن چنين بيانمى كند: ونُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِى السَّمواتِ ومَن فِى الاَرضِ الاّ مَن شاءاللّهُ ثُمّ نُفِخَ فِيهِ اُخرى فَاِذاهُم قِيامٌ يَنظُرونَ(345) در صور دميده مى شود، پسهر كس در آسمان ها و زمين است از صداى او جان مى دهد، جز آن كسى را كه خدابخواهد.(346) پس از مدّتى (كه خدا مى داند چقدرطول مى كشد) بار ديگر در صور دميده مى شود، ولى با آن صدا مردم زنده مى شوند و ازقبرها برخاسته و در انتظار سرنوشت خود هستند.
البتّه دميدن اوّلِ صور كه خداوند با آن جان همه خلائق را مى گيرد تنها در يك آيه آمده ،ولى دميدن دوّم كه با آن جان ها به اجساد برمى گردد، در بيش از ده آيه آمده است .
مساءله دوبار دميده شدن در صور در احاديث شيعه و سنى نيز آمده است .
از امام مى پرسند فاصله ميان اين دو دميدن چقدر است ؟ امام فرمود: علم آن نزد خداوند است .
نظام آفرينش در آستانه قيامت  
در قرآن ده ها آيه آمده كه مى فرمايد: براى شروع قيامت اين نظام حاكم بر آسمان ها وزمين و ستارگان و درياها بهم خورده و به صورت نظام ديگرى كه مناسب با قيامت باشددر مى آيد.
ما نيز در اينجا آيات و رواياتى را بيان مى نماييم :
در آيات قرآن براى آفرينش آسمان ها و زمين مدّت معيّن قرار داده شده است ، آنجا كه مىفرمايد: ما خَلَقنَا السّمواتِ والاَرضَ و ما بَينَهُما الاّ بِالحَقِّ واءجَلٍ مُسَمّى (347)ما آسمان ها و زمين و آنچه ميان آنهاست را نيافريديم مگر بر اساس حق ، آن هم براىمدّتى معيّن كه همان روز قيامت است .
در آن روز بساط آسمان در هم پيچيده شده و در زمين تغييرات اساسى داده مى شود، نهتنها زمين و آسمان بلكه خورشيد و ماه و ساير كرات هم براى هميشه در اين نظام نيستند وحركت و نظام آنها هم موقّت و تا مدّت معيّنى است كه بعد از پايان آن مدّتاءجل مُسَمّى ، بساط آنها بر چيده مى شود. سخّر الشّمس و القَمَر كلُّ يَجرِىلاَجَلٍ مُسَمّى (348)
بنابراين قرآن از ابتدا موقّت بودن اين نظام را با عبارتاءجل مُسمّى به ما گوشزد كرده است و آناءجل هنگامى است كه قيامت بر پاشود.
خوشبختانه پيش بينى هاى علمى كه براى آينده جهان و نظام موجود شده نيز تا مقدارزيادى در شعاع نظريّه وحى حركت مى كند، گرچه هر گاه نظريّه اى بر خلاف وحىباشد، بيش از يك حدس نيست كه دير يا زود توسط دانشمندان ديگرتكميل و يا تغيير پيدا كرده و به حقايق قرآن نزديك خواهد شد. زيرا هميشه نظريّه خالقو سازنده اشيا، بر ساير نظريّه ها مقدم است ، خدايى كه آسمان ها و زمين و كُرات ديگر راآفريده و گفته اش بر خاسته از علم بى نهايت اوست و هيچ گونه اشتباه ، انحراف ، خطاو تجديد نظر در ذات مقدّسش راه ندارد، بهتر مى داند تاريخ سرآمد و پايان كار آنها چهمدّتى است .
به هر حال برويم سراغ اوضاع طبيعت تا ببينيم سرنوشت آنها چيست ؟ و ابتدا از آسمانها شروع مى كنيم :

next page

fehrest page

back page