![]() | ![]() | ![]() |
الف - افريقاى شمالى (مغرب بزگ)
شمال افريقا همچون شبه جزيرهاى در جنوب مديترانه و شمال صحراى كبير افريقا قرار داشته و اقيانوس اطلس مرز غربى آن مىباشد. بخش عظيمى از آن را صحراى افريقا دربر گرفته و غير از كوههاى اطلس - واقع در شمال غربى آن - ارتفاعات مهمى ندارد. از غرب به شرق آن دو رشته كوه كشيده شده كه ارتفاع آنها از توبكال در مراكز با 4165 متر با جبالشعامبى كه از 1554 متر تجاوز نمىكند سير نزودلى دارد.
تحت تاثير درياى مديترانه در منطقهاى به طول 5000 كيلومتر از مرز مصر تا جبل الطارق كشاورزى رونق خوبى دارد. آب و هواى شمال افريقا در سواحل مشرف به مديترانه در تابستان گرم و خشك و در زمستان سرد و توام با باران نسبتا زياد است. تابستان اين مناطق طولانى بوده و به سوى نواحى جنوبى آب و هواى گرم و خشك صحرايى به آن حاكم مىگردد. مهمترين شريان حياتى اين ناحيه رودخانه نيل است كه 1200 كيلومتر آن در كشورمصر جريان داشته و با دلتاى بزرگى به درياى مديترانه مىريزد.
افريقاى شمالى، مهد تمدنهاى قديمى است و تاريخى دههزار ساله دارد. تمدن مصرى كهنترين تمدن اين ناحيه است كه در تاريخ افريقا سهمى ويژه دارد. (1) بربرها سكنه اصلى شمال افريقا بودهاند كه در ادوار باستانى و در قرون قبل از ميلاد در منطقهاى وسيع كه از يك سو به غرب مصر و از سوى ديگر به سواحل اقيانوس اطلس منتهى مىشد مىزيستهاند و مراكز بازرگانى و جوامع شكوفائى داشتهاند. اين مردمان در هزاره دوم ق.م بخش مهمى از همه صحنه افريقاى شمالى را فرا گرفته و با بنياد صحرايى و فرهنگ بومى تمدنى را تاسيس نمودند و بر سرزمين ساحلى مديترانهيى شاداب و تپههاى داخلىاش تسلط يافتند. (2) با فتح شمال افريقا بدست مسلمين بربرها بتدريج اسلام را پذيرفتند و اكثرا با رها نمودن زبان بومى به زبان عربى تكلم مىنمودند. طوارق يكى از مهمترين طوايف بربرند كه در صحراى مركز و سواحل نيجر وسطى زندگى مىكنند. نژاد مشترك بربرها بين خودشان ايماز يقن (3) (مردمان آزاد) نام دارد كه در طول 4 قرن و در دو موج پياپى، مسلمانان بدانها رسيدند و درفرهنگ و زبان آنان تحولاتى عمده بوجود آوردند. (4)
عقبه ابن نافع در قرن اول هجرى شمال افريقا را فتح نمود و شهر قيروان را به عنوان مركز حكمرانى مسلمين بنا نهاد. اين شهر در شمال شرقى تونس قرار دارد و با مساجد زياد از شهرهاى مذهبى مسلمين به شمال مىرود بعدا در زمان موسى ابن نصير شمال افريقا مركز فتوحات مسلمين در اروپاى جنوبى و اسپانيا قلمداد گرديد و از طريق شمال غربى اين منطقه به سال 92 ه ق (711 م) طارق ابن زياد، سردار مسلمان در جبل از الطارق پياده شده و اندلس را به تصرف خود درآورد در سال 713 م عبد العزيز ابن موسى با سپاهيان جنگاور به پرتقال شتافت و در سال 714م تا فرانسه پيش رفته و سپاهيانش اسبهاى خود را از آبرودخانه رن سيراب نمودند.
دولت قدرتمند فاطمى جايگزين حكمران عباسى در مصر گشته و خلفاى فاطمى دو قرن بر مصر و شمال افريقا فرمان راندند. اين سلسله از آغاز تا نيمه حكومت المستنصر بالله (297 تا 450 هجرى قمرى) دوران عظمت و اقتدار سلطه اسلامى در مصر و افريقاى نفوذ يافته، حتىكشور تونس تا سال 438 ه ق كاملا شيعى بود. بربرها نيز تحت انقياد اين دولت قرار گرفتند.
در قرن يازدهم ميلادى (نيمههاى آن) نهضتى بنام المرابطون يا آل مرواريد از جانب قبايل صنهاجى در صحرا و شمال افريقا پديد آمد. قوم مزبور قبيلهاى از بربر بودند و در شمال افريقا مىزيستند اين سلسله در اواخر قرن يازدهم ميلادى تمامى بلاد غرب و جنوب و جنوب شرقى اسپانيا را فتح نمود. بزرگترين پادشاه آن «يوسف ابن تاشفين» نام داشت كه شهر مراكش را بنا نهاد و بربلوك اسپانى غلبه يافت اين نهضت با قيام مغز بن باديس صنهاجى و بيرون آمدن تونس از سلطه فاطميان آغاز شد و اين دوره وضع تونس و شمال افريقا اسف بار بود و درگيريهاى خونينى بين شيعيان و اهل تسنن بوقوع پيوست. (5) بعد از االمرابطون، الموحدون روى كار آمدند (از سال 1148م) اين سلسله توانستند مراكش، الجزاير، و تونس را براى اولين بار متحد كنند و مغرب (افريقاى شمالى) دگر بار شكوفا شد. مماليك كه در اصل برده بودند و فاطميون در قرن دهم آنان را به سوى مصر جلب نمودند. از سال 1250 م با كشتن توران شاه، آخرين پادشاه ايوبى سلسله مماليك را در مصر پايه گذاشتند.اينان بر عليهصليبيان و نيز مغولان جنگهايى را ترتيب دادند و 250 سال بر مصر حكومت كردند.
سلطان سليم اولين پادشاه عثمانى در سال 1517م به حكومت اين سلسله پايان داد.
مسيحيان كه در اروپاى جنوبى دوباره نيرو گرفته بودند آغاز به دست اندازى به افريقاى شمالى كردند و از سال 1415 كه بندر شمالى مراكش يعنى «سئوتا» را تسخير كردند براى نخستين بار فتوحات در سراسر مديترانه وارونه شد. در اين زمان تركهاى عثمانى بر ممالك افريقاى شمالى هجوم برده و تا سال 1587 م تمامى نقاط آن را تحت قلمرو خود در آوردند. (6) دولت عثمانى كه از دور و به گونهاى غير مستقيم بر مغرب (افريقاى شمالى) حكومت مىكرد. خاندان موافق ميل خود را به پادشاهى رسانيده و در نتيجه دولتهاى خراجگذار امپراتورى عثمانى شمال افريقا را اداره مىنمودند. دولتهاى مزبور از سال 1932م مورد تجاوز فرانسويان قرار گرفت و بدين گونه استعمار بر افريقاى شمالى پاى گشود و تا زمان استقلال، كشورهاى اين منطقه زير سلطه فرانسه ايتاليا و انگلستان قرار گرفتند و فرهنگ استعمارى در سرزمينهاى اسلامى آن نفوذ نمود. پس از رهايى از استعمار بدليل آنكه مرزهاى اين كشورها با اغراض استعمارى تعيين گشته بود، درگيريهايى را بوجود آورد. جنگ شنها ميان الجزاير و مراكش در اكتبر 1963م، مناقشات مراكش و موريتانى بر سر تيندوف (7) و يشار - كه بر حسب قراردادى مراكش از اين دو ناحيه چشم پوشيد - از اين نمونهها بود. در ياستخارجى نيز مشى متضادى بر كشورهاى شمال افريقا حكمفرماست. ليبى مرام خاصى دارد، مصر و مراكش و تونس به غرب گرايش دارند و الجزاير ضمن رابطه با اروپا و بويژه با فرانسه از سوسياليزم پيروى مىكند. كشورهاى مغرب، با بحرانهاى عديدهاى روبرو هستند كه تجديد حيات اسلامى و رشد اسلام گرايى در راس آن است و اين حركت مسلمانان مبارز، سردمداران افريقاى شمالى را در نگرانى عميق فرو برده و آنها از روى درماندگى و استيصال به سركوبى شديد نهضتها و جنبشهاى اسلامى پرداخته و دست اندركاران اين تشكيلات را به نحو فجيعى شكنجه نموده يا بدون مدرك لازم به زندانهاى طويل المدت محكوم مىنمايند و برخى را هم به شهادت مىرسانند. (8) وقوع چنين حركتهاى اسلامى، بحرانهاى اقتصادى اروپا و وجود محيط عربى - افريقائى، سردمداران واحدهاى سياسى افريقاى شمالى را وادار نمود كه عليرغم تضادهاى سياسى و موضع گيريهاى ضد و نقيض با يكديگر، اتحادى راپىريزى نموده و «اتحاديه مغرب عربى» را در فوريه 1989 م در شهر مراكش بنيان نهند.
در مغرب گروهى كه طرفدار خوارج بودند و از انشعابهاى نخستين تاريخ اسلام به شمار مىرفتند توسط شيعيان از بين رفتند و در دوران سلطه عثمانى، مذهب حنفى رواج گستردهاى يافت. از قرن يازدهم مذهب مالكى نيز پيروانى يافت، زبان مردم در حال حاضر عربى است كه در كنار آن زبانهاى بومى و اروپائى هم رواج دارد. از 85 ميليون سكنه افريقاىشمالى (مغرب) بيش از 95% پيرو آئين اسلامى مىباشند.
كشورهاى شمال افريقا به لحاظ جغرافياى اقتصادى نيز با هم تفاوتهاى عمدهاى دارند. الجزاير نوزده بار وسيعتر از تونس بوده و 5 بار از مراكش بزرگتر است و پر وسعتترين كشور افريقاى شمالى و دومين كشور وسيع كل قاره افريقا مىباشد. با وجود وسعت زياد از مشكلات اين كشور اين است كه تمركز جمعيت در نقاط حاصلخيز افزونتر مىباشد. در ليبى و الجزاير 90% سكنه بر 10% وسعت تمركز يافتهاند و 99% مردم نيل در 4% وسعت آن سكونت دارند. ليبى، تونس و الجزاير اقتصادى متكى بر نفت و گاز دارند در حالى كه مصر و مراكش بر كشاورزى نيز متكى هستند. مراكش ذخائر غنى فسفات دارد و سومين توليد كننده آن در جهان است. تونس نيز پنجمين توليد كننده فسفات در سطح جهان بوده و از راه جهانگردىو جذب سياحان نيز درآمدهايى را به خود اختصاص مىدهد.
مصر
«شما مصر را مىگشائيد نسبت به اهالى آن سامان نيكى كنيد چه آنان را حق خويشاوندى ودامادى است.» (11)
دكتر گوستاو لوبون در كتاب «تمدن اسلامى و عرب» رفتار مسلمانان را با مصريان اين گونهتوضيح مىدهد:
مركز حكومت مصر قاهره است كه 15% سكنه مصر را در خود جاى داده و از شهرهاى بسيار قديمى جهان محسوب مىشود، 3 بندر مهم و استراتژيك اسكندريه،اسماعيليه و سوئز ازديگر كانونهاى شهرى مصر مىباشد.
جمهورى ليبى
جمهورى ليبى با 1759540 كيلومتر مربع در ساحل جنوبى مديترانه و بين دو كشور مصر و الجزاير واقع شده است. و چهارمين كشور پروستعت افريقائى به شمار مىآيد. در شمال غربى آن جلگههايى بنام جفارا وجود دارد و بقاياى مواد مذاب آتشفشانى در آن مشاهده مىشود. در شمال شرقى آن كوههاى سبز وجود دارد كه از سوى غرب به سوى خليجسرت كشيده شده است. قسمت اعظم ليبى بخصوص نواحى جنوبى آن از بيابانها و كويرها پوشانيده شده كه با روش بيولوژيك فعاليتهايى در جهت بيابان زدائى و تثبيتشنهاى روان آن صورت گرفته است. (16) نواحى ساحلى شمال آن آب و هواى مديترانهاى دارد ولى نقاط داخلى و جنوبى گرم و خشك بوده و ميزان ريزشهاى جوى آن ناچيز مىباشد. بالاترين درجه حرارت ثبتشده در سايه با 58 درجه سانتى گراد براى ليبى گزارش شده كه از اين لحاظ بين كشورهاى جهان بيشترين دما را بخود اختصاص داده است. همچنين با 4540000 نفر سكنه (در سال 1990م) پائينترين تراكم جمعيت را دارد. (17) (6/2 نفر) نقاط شهرى و مناطق سرسبز در كمربند ساحلى است. 67% زندگى شهرى دارند و رشد سالانه جمعيت 5/4% است. 98% مردم ليبى مسلمان بوده و از نژاد سامى و بربرند. زبان رسمى عربى است ولى در روستاها و نقاط دورافتاده، زبان بربر هم رواج دارد. مركز حكومت ليبى، بندر پريپولى استكه در شمال غربى آن و بر ساحل مديترانه واقع شده است.
ليبى در طول قرون و اعصار هميشه مورد تهاجم بيگانگان قرار داشته است. در ازمنه گذشته روميان و يونانيان آن را تحتسلطه خود درآورده بودند. در قرن ششم ميلادى ناحيه ساحلى ليبى جزو امپراطورى بيزانس (روم شرقى) گرديد. سپس اعراب مسلمان و اسپانيائىها و تا آغاز جنگ جهانى اول دولت مقتدر عثمانى آن را در اختيار داشت. با افول دولت اسلامى عثمانى، ليبى مستعمره ايتاليا شد و در جنگ جهانى دوم با شكست ايتاليا، ارتش آن ناگزير شد كه از اين سرزمين خارج شود; سپس ليبى تحت نظارت فرانسه و انگليس درآمد و سرانجام در سال 1951م با نظارت سازمان ملل متحد به استقلال رسيد. با رهايى از چنگال استعمار، ليبى به صورت پادشاهى اداره مىشد تا اينكه در سال 1969م با كودتايى بدون خونريزى شاه ادريس (پادشاه وقت) توسط افسران جوان از سلطنتخلع شد و سرهنگ معمرالقذافى به رهبرى ليبى رسيد.
اسلام در قرن هفتم ميلادى (قرن اول هجرى) بعد از مصر به ليبى راه يافت كه بربرهاى ساكن ليبى به سرعت جذب اين آئين شدند و در فتح بزرگ مسلمانان كه منجر به تصرف اندلس شد جزو ارتش مسلمانان بودند. در عهد عباسيان از سوى هارون الرشيد خليفه عباسى فردى بنام ابراهيم بن اغلب به عنوان حاكم ليبى انتخاب شد كه وى نوعى حكومتبودن وابستگى به بغداد را در ليبى بنيان نهاد.
مسلمانان اين كشور در هنگام نفوذ استعمار ليبى به مبارزهاى تمام عيار دست زده و عمرمختار از سرداران ليبى در استان شرقى رهبرى قيام مردم را به عهده داشت كه سرانجامدستگير و به دار آويخته شد.
در سال 1973م قذافى كه فود را تابع جمال عبدالناصر معرفى مىنمود با شعار نه شرقى و نه غربى به انقلاب فرهنگى دست زد تا از اين طريق نظام حكومتى بر اساس تعليمات قرآن را بنا نهاده و ايدئولوژى اسلامى را جايگزين سرمايهدارى غرب و سوسياليزم شرق كند اما قذافى در عمل گرچه رابطه با غرب را كنار گذاشت ولى با بلوك شرق و در راس آن با شوروى روابط حسنهاى را برقرار نمود. ليبى براى وحدت جهان عرب تلاشهايى بكار برد ولى بجايى نرسيد و پس از آن تلاش سياسى خود را در جهتحمايت از جنبشهاى آزادى بخش جهان بويژه جنبش آزادى بخش فلسطين معطوف داشت و پس از امضاى قرار داد كمپ ديويد توسط سادات، ليبى باتفاق الجزاير، يمن جنوبى، سوريه و سازمان آزادى بخش فلسطين «جبهه پايدارى اعراب» را تشكيل داد. ليبى حمايتخود را از انقلاب اسلامى ايران اعلام نمود و با ايران بر روابط حسنهاى برقرار كرده و عراق را به خاطر جنگ تحميلى محكوم نمود وروابط خود را با عراق محدود ساخت. يكى از مقامات سياسى ليبى گفت:
«ما به زودى ارتش اسلامى را جهت آزادسازى سرزمينهاى اشغالى درفلسطين تشكيلخواهيم داد و انشاءالله ايران پيشگام براى تشكيل اين سپاه خواهد بود.»
كشور ليبى تا قبل از كشف نفت، جزو فقيرترين ملل جهان محسوب مىگرديد.
نفت در سال 1959م درآن كشف شد كه درآمد سرانه را از سال 1959م كه 35 دلار بود به 250 دلار در سال 1961م رسانيد. (18) توليد نفت اين كشور از 180 هزار بشكه در سال 1962م به 3/3 ميليون بشكه در سال 1970م بالغ گرديد. ليبى و ساير كشورهاى عضو اوپك در اوايل دهه 1970م بدون واهمه از تهديد غرب و بدون توجه به مقاومتشديد كشورهاى صنعتى بزرگ، موفق به افزايش قيمت نفت صادارتى شدند و تنها اقدام مهم غرب در مقابل اين حركت، آژانس بينالمللى انرژى بود كه در سال 1974م به پيشنهاد هنرى كسينجر به منظور تنظيمقيمت نفت تاسيس شد. (19)
در طول دهه 1950م تعدادى صنايع كوچك با كمك سازمان ملل در ليبى احداث شد پس از افزايش درآمد ليبى توسط نفت، اين كشور در جهت توسعه صنايع بزرگ و امور رفاهى و اجتماعى كوشيد و صنايع ذوب آهن، پتروشيمى و آلومينيوم را بنيان نهاد. ليبى با كمبود كارشناس و متخصص بومى روبروست و از اين لحاظ قريب به يك ميليون نفر كارگر و كارشناس خارجى در آن مشغول كارند. با وجود محدوديت اراضى حاصلخيز و اينكه صرفا 5/1% زمين آن قابل كشت است در توسعه آبيارى و تقويتخاك كوشيده و توانسته در اين مورد به موفقيتهايى دستيابد و هم اكنون بالاترين ميزان نيروى كار كشور در بخشكشاورزى هستند. (20) واحد پول آن دينار ليبى(LD) و برابر هزار درهم است.
ليبى به دليل تحريم شوراى امنيت، هم اكنون در انزواى سياسى و در حالتى از تحريم اقتصادى به سر مىبرد و حتى كشورهاى عربى هم بدو پشت كرده و احساس مىشود كه اين كشور اسلامى در محاق شديد سياسى تبليغاتى و حتى نظامى غرب قرار گرفته و مشكلاتعديدهاى را برايش فراهم نمودهاند.
پىنوشتها 1- به قول قوام نكرومه ريشههاى تمدن اروپائى را بايد در مدنيت باستانى دره نيل جستجونمود.
2- تاريخ افريقا، بزيل ديويد سن ص 95.
imazighen 3-
4- مغرب بزرگ - پل بالتا ترجمه دكتر عباس آگاهى.
5- تاريخ جنگهاى صليبى، مترجم عبدالله ناصرى طاهرى ص 19.
6- بجز مراكش.
Tindof 7-
8- كشورهاى عربى شمال افريقا و آسياى جنوب غربى در دهمين اجلاس خود رد تونس كه در 4 ژانويه 1993م تشكيل شد راههاى مبارزه با گروههاى اسلامى را بررسى كردند و طرحامنيتى 5 سالهاى را براى سركوبى نهضتهاى اصيل اسلامى تدارك ديدند (اطلاعات 19811).
9- پس از تعريض كانال در سال 1963م عرض آن به 55 متر و عمقش به حداكثر 12 متررسيد.
10- رود نيل كه 6400 كيلومتر طول دارد شامل دو شاخه نيل سفيد و نيل آبى مىباشد كه نيل سفيد از درياچه ويكتوريا و نيل آبى از ارتفاعات اتيوپى منشا مىگيرد و اين دو شاخه درخارطوم مركز سودان بهم مىپيوندد.
11- مادر حضرت اسماعيل (جد بزرگوار رسول اكرم(ص)) و مادر تنها فرزند پسرش يعنىابراهيم، از قبطيان بود.
12- فاتح مصر عمرو عاص بود.
13- مصر در سال 254 قمرى اولين سلسله مستقل حكام مسلمان را بخود ديد كه منسوب به غلامى بنام طولون بود. پسر وى حكومت طولونيان را در مصر بنيان نهاد. بعد از آن، سلسلهاى ايرانى بنام آل افشيد در مصر حاكم شدند پس از آن حكومت مصر بدست فاطميانافتاد.
14- تاريخ شيعه علامه مظفر ترجمه دكتر سيد محمد باقر حجتى ص 255 تا 282.
15- پيام انقلاب سال ششم ش 149 - آشنائى با كشور مصر بخش دوم.
16- گزارش شركت در نخستين اجلاس كميسيون مشترك جمهورى اسلامى ايران و ليبى (آذرماه 1367) تهيه كننده:احمد على گنجىزاده زواره - تهران دفتر تثبيتشن و كويرزائى -ديماه، 1367 - پلى كپى.
17- مغرب بزرگ - پل بالتا(Balta paul) با همكارى كلودين رولو، ترجمه عباس آگاهىتهران، دفتر مطالعات سياسى و بينالمللى - 1370 ص 35 و 36.
18- مغز بزرگ پل بالتا ص 37.
19- اوپك - دكترامير باقر مدنى ص 54.
Mohamadd El mehdawi the industrial ization of Lyba 20-injohnclark Changeand Developmentin Middleeast (New.york)1981.p.253
![]() | ![]() | ![]() |