بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دوست یابی,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     dostya01 - دوست يابى
     dostya02 - دوست يابى
     dostya03 - دوست يابى
     dostya04 - دوست يابى
     dostya05 - دوست يابى
     dostya06 - دوست يابى
     dostya07 - دوست يابى
     dostya08 - دوست يابى
     dostya09 - دوست يابى
     fehrest - دوست يابى
 

 

 
 

نـيـز: يـك وعـده غذا كه برادر مسلمانم نزد من بخورد برايم محبوبتر است از آن كه بنده اى آزاد كنم ((670)) .
از صـحاف روايت شده كه گفته است : ابى عبداللّه (ع ) فرمود: اى حسين آيا برادران دينى خود را دوست مى دارى ؟
عرض كردم : آرى , فرمود: به مستمندان آنها سود مى رسانى ؟
عرض كردم : آرى , فـرمـود: آگـاه باش بر تو واجب است دوست بدارى كسى را كه خدا رادوست مى دارد, اما به خدا سوگند سود نمى رسانى به كسى از آنها مگر آن كه او رادوست بدارى , آيا آنها را به خانه ات دعوت مـى كـنى ؟
عرض كردم : من غذا نمى خورم جز وقتى كه دو يا سه مرد از آنها يا كمتر و يا بيشتر در كـنـارم بـاشـند, ابى عبداللّه (ع ) فرمود:آگاه باش احسان آنها به تو بيشتر از احسان تو به آنهاست , عـرض كـردم : فـدايـت شـوم ,طـعـام خود را به آنها مى خورانم , و آنها را در خانه و زندگيم وارد مى كنم , با اين حال احسان آنها بر من بيشتر است ؟
فرمود: آرى , آنها وقتى داخل خانه ات مى شوند باآمرزش تو و عائله ات وارد مى شوند و هنگامى كه از خانه ات خارج مى شوند گناهان تو وعائله ات را به همراه خود بيرون مى برند. ((671))

31- زيادى موافقت و كمى مخالفت

اگر دوستان عادت كنند كه هماهنگى را ميان خود بيشتر و مخالفت و ناسازگارى را كمتركنند و ايـن خـوى بـرجـسـته را در خود به وجود آورند بى شك همگى خوشبخت خواهندشد و از وفور نـعـمت و زندگى گوارا برخوردار خواهند گرديد, و ريشه هاى اختلاف ونزاع در ميان آنها قطع خـواهـد شـد و هرگز بين آنان برخورد و مخالفت اتفاق نخواهد افتادچه مخالفت دوستان با آراى يـكديگر و پافشارى هر كدام در اثبات راى خود موجب قطع رشته محبت و شكستن پيوند برادرى است .
اما كثرت موافقت و هماهنگى از مهمترين عوامل دوستى و نزديكى و همسويى است , ازاين رو ائمه اهل بيت (ع ) نظر دوستان را به اين امر مهم كه فوايد بزرگ و منافع سرشار آن به خودشان برگشت دارد جلب كرده اند.
امـام عـلى بن ابى طالب (ع ) فرموده است : در دوستى كثرت موافقت و قلت مخالفت انسان كافى است .
از امـام حـسـن بـن عـلـى (ع ) پـرسـيـدنـد: شـرف چـيـسـت ؟
فـرمـود: مـوافقت با دوستان و حفظ همسايگان ((672)) .
امام جواد(ع ) فرموده است : كثرت موافقت و قلت مخالفت از نشانه هاى محبت است .

32- اصلاح خويشتن پيش از اصلاح ديگران

اگر هر انسانى در عيوب نفس خويش بينديشد همان گونه كه در عيبهاى ديگران مى انديشد بى تـرديـد همه مردم از سعادت و نيكبختى برخوردار مى شدند, و چنانچه هركسى به محاسبه نفس خـويـش مـى پـرداخت چنان كه به محاسبه ديگران مى پردازد بى شك از فايده اى بزرگ بهره مند بـوديـم .
لـيكن انسان با ديده اى به ديگران مى نگرد كه با آن به خود نمى نگرد, و آنچه را از ديگران زشـت مى شمارد از خود زشت نمى داند .
به همين سبب است كه در تعليم و وعظ تاثير چندانى در نـفوس براى آنها نمى بينيم , زيرا واعظاگر به وعظ خود عمل نكند در موعظه او سودى نيست , و آمـوزگـار هـر گـاه از كمال بهره مند نبوده و اخلاقش را پاكيزه نكرده باشد در تعليم او فايده اى وجود ندارد.ابوالاسودوئلى اين معنا را بسيار شيوا و بديع سروده و گفته است :
يا ايها الرجل المعلم غيره ----- هلا لنفسك كان ذا التعليم ((673))
تصف الدواء لذي السقام وذى الضنا ----- كيما يصح به وانت سقيم ((674)) ونراك تصلح بالرشاد عقولنا ----- ابدا وانت من الرشاد عديم ((675))
ابدا بنفسك وانهها عن غيها ----- فاذا انتهت عنه فانت حكيم ((676))
فهناك يسمع ما تقول ويهتدى ----- بالقول منك وينفع التعليم ((677))
لاتنه عن خلق وتاتي مثله ----- عار عليك اذا فعلت عظيم ((678))
ابـتـدا كـردن به اصلاح نفس خويش و رفع نقايص و سد عيوب آن پيش از شروع به اصلاح ديگران يكى از راههاى كسب محبوبيت ميان مردم و به دست آوردن مودت و تحسين آنهاست همان گونه كـه مـحـاسبه وضع مردم و پيگيرى لغزشهاى آنها ضمن اهمال دراصلاح خويش سبب دشمنى و ناخشنودى از او در ميان مردم است .
ديـل كـارنـگـى گفته است : آيا همين حالا در ذهن خود كسى را سراغ دارى كه از ته دل دوست داشـتـه بـاشى صفات او را اصلاح و اخلاق او را تهذيب و وى را به راه راست هدايت كنى , اگر امر چـنـيـن اسـت ايـن بزرگوارى و بخششى است كه سزاوار شكرگزارى است , ليكن چرا از خودت شـروع نـمى كنى چه از ديدگاه طبيعت انسانى اهتمام و توجه به خود محبوبتر از اهتمام به غير و نـيـز خـطر آن كمتر است .
سپس مى گويى در اين كه فى المثل يك سال تمام را براى رفع نقايص نـفـس خـويش و تصحيح معايب آن تخصيص دهى و پس از آن مى توانى همه سالهاى پس از آن را براى اصلاح نهاد و تهذيب اخلاق مردم اختصاص دهى .
نيز: گفته است : براى آن كه زمام مردم را به دست آورى بى آن كه نسبت به آنها بدى روادارى يا دشمنى آنان را برانگيزى از قاعده شماره 3 پيروى كن : از خطاهاى خود سخن گو پيش از آن كه ديگرى را مورد انتقاد و خرده گيرى قراردهى اكـنـون گـوش فرا ده به آنچه درباره اين موضوع مهم از پيامبر خدا(ص ) و ائمه اهل بيت (ع )وارد شده است .
پيامبر خدا(ص ) فرموده است : در عيبناك بودن انسان همين بس كه به چيزى در مردم بنگرد كه از ديدن آن در وجود خودش نابيناست , و مردم را به چيزى سرزنش كند كه خود توانايى ترك آن را ندارد, و همنشين خود را به چيزى كه به او مربوط نيست آزاردهد. ((679)) نيز: خوشا به حال كسى كه عيب او وى را از توجه به عيوب مردم بازداشته است ((680)) .
نيز: هنگامى كه مى خواهى عيوب ديگرى را بازگو كنى عيبهاى خود را بازگوكن ((681)) .
اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : هر كس خود را پيشواى مردم قرار دهد بايد پيش ازآموزش ديگران نـفـس خود را آموزش دهد, و بايد تاديب ديگران به وسيله رفتارش مقدم بر تاديب مردم با زبانش باشد. ((682)) نيز: كسى كه به عيب خود بنگرد از عيب ديگران روى مى گرداند. ((683)) نـيز: عيبهاى مردم را پيگيرى مكن چه اگر درك كنى آنچه تو را به عيبجويى از مردم وامى دارد از عيوب توست ((684)) .
آن حضرت به فرزندش امام حسن (ع ) فرموده است : آنچه را از ديگرى زشت مى دانى ازخودت نيز زشت بدان ((685)) .

آنچه زداينده محبت است

آنـچه در صفحات پيش مورد بحث قرار گرفت همگى درباره مقدمات دوستى و موجباتى بود كه انـسـان را در بـه دسـت آوردن دوسـتان و كسب محبوبيت در ميان آنان يارى مى دهد.اكنون در مباحثى كه بزودى خواهد آمد از آنچه اين پيوند روحى را مى گسلد و اين رابطه مقدس را مى برد سخن گفته خواهد شد.
پـيـامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) كه اين كتاب ما بر پايه راهنماييهاى درست وآموزشهاى صـحـيـح آنها استوار است به هر چيزى كه بر دوستى و وداد بيفزايد و نهال محبت و برادرى را در سرزمين دلها بنشاند دعوت و بدان مردم را ارشاد و تشويق كرده اند و به همين گونه از هر چيزى كه در نفوس كينه و دشمنى پديد آورد مردم را برحذر داشته و به زيانها و خطرهايى كه در اين راه اسـت هـشـدار داده انـد, خطرهايى كه به هر خردمندى واجب است از آنها دورى جويد تا بتواند با دوسـتانش در زندگى سراسرتوام با رفاه و سرور كه شاديها آن را احاطه كرده دوستى و وفادارى آن را فرا گرفته باشدبه سر برد.

1- چاپلوسى

تملق و چاپلوسى جرثومه مرگبارى است كه پيوسته پيكره دوستى را مى پوساند تا آنگاه كه آن را از بن براندازد و پايه هاى آن را منهدم سازد, چه دوستى اگر بر اخلاص صحيح قلبى و مودت روحى صـادقـانه و بى شايبه تكيه نداشته باشد چيزى جز يك نوع دوستى ظاهرى نيست كه نه اميدى به سود آن است و نه فايده اى از آن به دست مى آيد .
از اين روپيامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) ما را بـه اخـلاص در دوسـتى امر كرده و از تملق وچاپلوسى پرهيز داده و از عواقب وخيم آن برحذر داشته اند.
پيامبر خدا(ص ) فرموده است : هنگامى كه مردم اظهار علم و دانش كنند در حالى كه عمل به آن را ضـايع سازند و به زبان دوستى كنند در صورتى كه به دل , با يكديگر دشمن باشند, و قطع رحم مى كنند خداوند آنها را لعن مى كند و كر و كورشان مى گرداند. ((686)) امام باقر(ع ) فرموده است : چاپلوسى از اخلاق مؤمن نيست ((687)) .
امـام هـادى (ع ) فـرمـوده اسـت : چاپلوسى زياد موجب بدگمانى است , هنگامى كه مورداعتماد دوست خود قرار گرفتى از تملق به حسن نيت باز گرد. ((688)) امام عسكرى (ع ) فرموده است : بد بنده اى است آن كه داراى دو چهره و دو زبان است دوستش را در حـضـور مـى سـتايد و در غياب از او بد مى گويد, اگر چيزى به دوستش عطاشود به او رشك مى برد, و اگر گرفتار شود او را يارى نكرده و خوار مى كند. ((689))

2- خيانت به دوستان

خـيـانـت از زشت ترين گناهها و ناپسندترين رذيله ها و نشانه پليدى باطن و پستى اخلاق است , و هرگاه خيانت نسبت به دوستان صورت گيرد جرمى سخت تر و گناهى بزرگتراست چه علاوه بـر قـبـح ذاتى موجب از ميان رفتن حرمت دوستى و تعدى به حقوق آن وسبب گسيختن پيوند رفاقت و بريدن رشته مودت و برادرى است .
از ايـن رو ائمـه اهـل بـيت (ع ) اهتمام بسيار به اين امر داشته و جامعه اسلامى را از آلودگى به اين خوى زشت هشدار داده و بر حذر داشته اند.
امـيـرمـؤمـنـان (ع ) فـرمـوده است : مؤمن برادر (دينى ) خود را سرزنش نمى كند, و به اوخيانت نمى ورزد, و او را متهم نمى سازد, و وى را خوار نمى كند, و از او بيزارى نمى جويد. ((690)) امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت : مـسـلـمان برادر مسلمان است به او ستم نمى كند و او راخوار نمى سازد, و به او خيانت نمى كند. ((691)) نـيـز: مـؤمـن برادر مؤمن است به او ستم نمى كند, خوارش نمى گرداند, فريبش نمى دهد,از او بدگويى نمى كند, به او خيانت نمى ورزد, و به وى دروغ نمى گويد. ((692)) نيز: با مردم غش به كار مبر كه بى دوست مى مانى ((693)) و غش شعبه اى از خيانت است .
نيز: مسلمان برادر مسلمان است به او خيانت نمى كند و فريبش نمى دهد, و ستم به اونمى كند, و به وى دروغ نمى گويد, و از او بدگويى نمى كند. ((694)) هـرگـاه نـسبت به برادر دينى خود قصد بدى در دل داشته باشى به او خيانت كرده اى ,چنان كه امـام بـاقـر(ع ) فـرمـوده است : بر شما باد تقواى الهى و اين كه در دل خود نسبت به برادر مؤمن خـويـش چـيـزى را پنهان نكنيد كه آن را براى خود دوست نداريد چه هربنده اى چيزى را درباره بـرادر مـؤمـنـش در دل پنهان بدارد كه آن را براى خود دوست نمى دارد خداوند آن را سبب بروز نفاق در دلش قرار مى دهد.
هرگاه برادر دينيت تو را بر رازى امين دانست چنانچه آن را افشا كنى به او خيانت كرده اى , چنان كه امام باقر(ع ) فرموده است : از خيانت است كه از راز برادر دينى خودسخن گويى ((695)) .
هـرگاه برادر دينيت با تو مشورت كند و تو او را به راهى راهنمايى كنى كه در آن زيان اوست به او خـيـانـت كـرده اى , چـنان كه پيامبر خدا(ع ) فرموده است : كسى كه برادر دينى خود را به امرى راهنمايى كند و بداند صلاح او در غير آن است به وى خيانت كرده است ((696)) .
از خـيانت به دوست آن است كه برخى از لغزشهايش را در خاطر نگهدارى كنى تا او راميان مردم رسـوا گـردانـى بـلـكـه ايـن عمل به كفر نزديكتر است , چنان كه پيامبر خدا(ص )فرموده است : كـمـتـريـن كـفر آن است كه انسان از برادر دينى خود سخنى بشنود و آن رادر خاطر نگهدارد و بخواهد به وسيله آن او را مفتضح سازد, آنان (در آخرت ) بهره اى نخواهند داشت ((697)) .
نـيز از خيانت است كه چيزى درباره او بگويى كه از قدرش بكاهد و به حرمت او زيان رساند, چنان كه پيامبر گرامى (ص ) فرموده است : هر كس از برادر (دينى ) خود چيزى نقل كند و منظورش از مـيـان بـردن عـدالـت و مروت او باشد و از او عيبجويى كند خداوندبه كيفر گناهش او را هلاك خـواهـد كـرد تـا آنـگـاه كـه از عهده آنچه گفته است برآيد و هرگزنخواهد توانست از عهده آن برآيد. ((698)) از خـيـانـت اسـت آن كـه بـه او دروغ بگويى در حالى كه او تو را راستگو مى پندارد, چنان كه امام صادق (ع ) فرموده است : خيانت بزرگى است كه تو به برادر (دينى ) خود مطلبى بگويى كه او تو را در آن صادق مى داند در حالى كه تو در آن به او دروغ مى گويى ((699)) .
از خـيانت است آن كه مشاهده كنى كه برادر دينى تو كار زشتى انجام مى دهد و تو او را بازندارى , چـنـان كـه امام صادق (ع ) فرموده است : كسى كه ببيند برادر (دينى ) وى مرتكب كارى است كه ناخوشايند اوست و وى را از آن باز ندارد به او خيانت كرده است ((700)) .
از خـيـانـت اسـت اين كه در دل برادر (دينى ) خود را دوست بدارى ليكن او را از آن خبرندهى و آگاهش نكنى , چنان كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : كسى كه نسبت به برادرمسلمانش در دل خود احساس دوستى كند و او را بدان آگاه نسازد به وى خيانت ورزيده است ((701)) .
از خيانت آن است كه برادر دينى تو در حاجتى از تو كمك بخواهد و تو در برآوردن حاجتش با تمام تـوان خـود نـكـوشـى , چـنان كه امام صادق (ع ) فرموده است : هر مردى ازاصحاب ما كه يكى از بـرادرانش در حاجت خود از او كمك بخواهد و او با تمام توان خوددر برآوردن حاجتش نكوشد به خدا و پيامبرش و مؤمنان خيانت كرده است ((702)) .
كـسـى كه دلش را پاك و درونش را نسبت به برادران مؤمن خود اصلاح كند و كينه و نيت بدى از آنها به دل نداشته و در دوستى و محبت خود اخلاص داشته باشد زندگانى خودرا به اتفاق آنان با سعادت و خوشبختى سپرى خواهد كرد و پس از مرگ به مقامات عالى دست خواهد يافت چنان كه از حديث زير روشن خواهد شد.
انـس بـن مـالك نقل كرده كه : نزد پيامبر خدا(ص ) نشسته بوديم , آن حضرت فرمود: همين حالا مـردى از اهـل بـهـشـت بر شما وارد مى شود پس از آن مردى از انصار در حالى كه قطره هاى آب وضويش از محاسنش مى چكيد و نعلين خود را به دست چپش آويزان كرده بود وارد شد .
فرداى آن روز نـيز پيامبر(ص ) همان سخن را تكرار فرمود, و همان مردمانند بار نخست ظاهر گرديد .
چون روز سـوم شـد پيامبر(ص ) همان كلمات را تكرار كرد, وآن مرد مانند بار نخست وارد شد .
هنگامى كه پيامبر خدا(ص ) از جا برخاست عبداللّه بن عمر به دنبال آن مرد رفت و به او گفت : من با پدرم كـشمكش داشتم به همين سبب سوگند ياد كردم كه تا سه روز بر او وارد نشوم اگر صلاح بدانى مرا نزد خود سكنا ده تااين سه روز بگذرد .
آن مرد گفت : آرى .
انس گفته است : عبدااله نقل مى كرد كه اين سه شب را نزد او به سر بردم و نديدم كه درساعتى از شب براى عبادت برخيزد و تنها هنگامى كه در بستر خود تغيير وضع مى دادذكر خدا مى گفت تا آنگاه كه براى اداى نماز صبح بر مى خاست .
عبداللّه گفته است : اما من در اين مدت جز خوبى از او نشيندم .
هنگامى كه آن سه شب سپرى شد و نـزديـك بـود عـمـل او را حقير بشمارم به او گفتم : اى بنده خدا! ميان من و پدرم درگيرى و هجرتى واقع نشده است ليكن از پيامبر خدا(ص ) شنيدم كه سه بار مى فرمود:همين الان مردى از اهل بهشت بر شما وارد مى شود و در هر سه بار تو وارد مى شدى ازاين رو خواستم نزد تو به سر برم تـا بنگرم عملت چيست تا به تو اقتدا كنم , و نديدم عمل بزرگى انجام دهى پس چه چيزى تو را به آن جـا رسانده كه پيامبر خدا(ص ) درباره ات چنين فرموده است ؟
پاسخ داد: جز آنچه ديدى عملى ندارم .
عبداللّه گفته است : هنگامى كه بر مى گشتم مرا صدا كرده و گفت : من غير از آنچه ديدى نـيـسـتم جز اين كه دردرون خود نسبت به احدى از مسلمانان كينه ندارم , و به كسى كه خداوند خـيـرى را به او عطاكرده است حسد نمى ورزم .
عبداللّه گفت : اين همان چيزى است كه تو را به اين مرتبه رسانده است .
شـايـسـتـه ذكر است كه انسان خردمند تنها با كسى دوستى مى وزد كه در محبت با اخلاص و در بـرادرى وفـادار بـاشـد و هـرگـز دوسـتى و محبت را در غير مورد خود به كار نمى بردچنان كه اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : با كسى كه وفا ندارد دوستى مكن ((703)) .

3- جدال و ستيز

گـمـان مكن براى ويران كردن پايه هاى دوستى و تيره كردن صفاى برادرى ميان مردم چيزى از جدال و كشمكش مؤثرتر باشد هر چند جدال كننده در عمل خود بر حق باشد.اين امرى ملموس و براى هر كسى كه با مردم آميختگى و معاشرت دارد و به امور آنهاآگاه است محسوس مى باشد, از ايـن رو احـاديـث متواترى از پيامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) وارد شده كه مردم را به ترك جدال و كشمكش تشويق مى كند و نتايج بد وعواقب وخيم آن را كه موجب زيانهاى بزرگ و ايجاد كينه و دشمنى در دلهاست توضيح مى دهد.
از ابى امامه باهلى نقل شده كه گفته است : پيامبر خدا(ص ) بر ما وارد شد در حالى كه ما بايكديگر در مـجـادله بوديم , آن حضرت در خشم شد و فرمود: جدال را كه خيرش اندك است رها سازيد و كـشـمـكـش را كـه سـودش نـاچيز است ترك كنيد چه آن دشمنى را درميان برادران و دوستان برمى انگيزد. ((704)) نـيـز: بـا بـرادر (ديـنـى ) خـود مـجـادلـه و شـوخـى مـكـن و بـه او وعـده اى مـده كـه در آن تخلف كنى ((705)) .
نيز: جدال راترك كنيد چه حكمتى از آن فهميده نمى شود و از فتنه آن ايمنى نيست ((706)) .
نيز: هيچ بنده اى حقيقت ايمانش را كامل نمى گرداند مگر آنگاه كه جدال را ترك كند هرچند بر حق باشد.
نـيـز: از جـدال و دشـمنى بپرهيزيد چه آن دلها را نسبت به دوستان بيمار مى كند و نفاق درآنها مى روياند. ((707)) امـيـرمـؤمـنـان (ع ) در وصـيت خود به كميل بن زياد نخعى فرموده است : اى كميل از مجادله و كشمكش بپرهيز چه تو با اين عمل بى خردان را بر خود مى شورانى ((708)) .
امام حسين (ع ) فرموده است : با افراد بردبار و اشخاص بى خرد مجادله مكن چه بردبار باتو دشمن مى شود و بى خرد تو را نابود مى كند. ((709)) امـام صـادق (ع ) فـرموده است : با افراد بربار و اشخاص بى خرد جدال مكن چه بردبار با تودشمن مى شود و بى خرد به تو آزار مى رساند. ((710)) بـه مؤمن طاق وصيت فرمود كه : اى پسر نعمان اگر مى خواهى دوستى تو با برادر دينيت صاف و پيوسته از تيرگى مصون باشد با او شوخى و جدال و مخاصمه و فخر فروشى مكن ((711)) .
نـيـز: از دشمنى بپرهيزيد چه دل را به خود مشغول مى سازد و نفاق ايجاد مى كند و كينه هاپديد مى آورد. ((712)) امـام هـادى (ع ) فـرمـوده اسـت : جـدال دوسـتـيـهـاى كهن را تباه مى كند, و پيوندهاى محكم رامـى گـسـلـد, و كـمـتـريـن چـيـزى كـه در آن اسـت غـلـبـه جـويى است و آن اساس از هم گسيختگى است ((713)) .
امام عسكرى (ع ) فرموده است : ستيز مكن تا شكوه تو از ميان برود. ((714)) ديل كارنگى بخشى از آن را زير عنوان مجادله مكن به اين موضوع اختصاص داده كه از جمله در آن آمده است : من در آن هنگام كه كودك بودم آماده بودم كه در هر چيزى به كشمكش و مباحثه پردازم و چون وارد دانشگاه شدم منطق را فرا گرفتم تا به كمك آن بربحث و مجادله توانايى يابم و سرانجام در مناظراتى كه تشكيل مى شد در هر موضوعى كه بود شركت مى كردم .
بر من لازم بود ميل به خود نمايى و اظهار وجود را كه در من بود به هر قيمتى كه باشداشباع كنم و سرانجام در نيويورك به فرا گرفتن دانش مناظره و طرق مجادله پرداختم وروزى فرا رسيد - و از گفتن آن بسيار شرمنده ام - كه كتابى در اين موضوع فراهم كردم من از همه اين كار و كوششها يك نتيجه به دست آوردم و آن اين كه براى پيروزى درمجادله تنها يك راه وجود دارد و آن دورى جستن از آن است به همان گونه كه از مارخوش خط و خال يا زلزله ويرانگر دورى مى شود.
سـپـس بـحث خود را با اين گفتار پايان مى دهد: براى آن كه مردم را به سمت ديدگاههاى خود جلب كنى از قاعده شماره 1 پيروى كن : مجادله مكن و بدان كه بهترين راه براى پيروزى در مجادله دوى جستن از آن است .

4- تكلف با دوستان

انسان خوش دارد كه در رفتار با دوستش از آزادى خويش برخوردار باشد خواه درنشستن يا لباس پـوشـيدن و يا سخن گفتن و اين كه پايبند قيدها و رسمهايى نباشد كه جامعه بر او تحميل كرده است , چه آزادى از اين قيود از حفظ آداب و شرم , در دوستى گوياتر و به محبت نزديكتر است .
امـا هرگاه از دوستش رودربايستى داشته باشد به همان گونه كه نسبت به ديگر مردم داردو در بـرابر او پايبند آداب و رسوم باشد همان طور كه در برابر جامعه پايبند است هرگز دراين دوستى لـذت و حـلاوتـى نخواهد يافت بلكه سنگينى بار آن را بر دوش خود احساس خواهد كرد و بسا اين احـسـاس او را به انصراف از دوستى و قطع آن بكشاند .
از اين روپيامبر گرامى (ص ) فرموده است : بدترين دوستان كسى است كه براى او به رنج بيفتى ((715)) .
اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : شرط همدمى ترك تعارفات است .
((716)) نيز: هرگاه مؤمن با دوستش كمرويى كند از او جدا شده است ((717)) .
نـيـز: بـدتـريـن دوستان كسى است كه براى او به رنج افتد و بهترين آنها كسى است كه ديدارش برايت اطمينان آور و غيبت او برايت آرامش بخش باشد. ((718)) امـام صـادق (ع ) فـرموده است : سنگين ترين دوستان بر من كسى است كه به خاطر من خودرا به رنج اندازد و سبكترين آنها بر دل من كسى است كه با او چنان باشم كه در تنهايى هستم ((719)) .
مـتـكـلـف و تعارفى را با نشانه هايى كه پيامبر خدا(ص ) ذكر كرده است مى توان شناخت ,فرموده اسـت : انـسـان متكلف را سه نشانه است : در حضور تملق مى گويد, در غياب غيبت مى كند, و در هنگام مصيبت شماتت و شادكامى مى كند. ((720)) يكى از حكيمان گفته است : بريدن مردم از همديگر به سبب تكلفات و تعارفات است .

5 - دورى گزيدن از دوستان

از آنچه گذشت اهميت دوستى و آثار گسترده آن در زندگى انسان و شدت اهتمام پيامبر(ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) در اين باره بخوبى دانسته شد تا آن جا كه آنان برقرارى رابطه دوستى را از برترين اعمال و مقرب كننده ترين آنها به خداوند شمرده اند, به همين سبب دورى از دوست گناهى است كه عقل سالم آن را زشت مى شمارد, و وجدان زنده و بيدار از آن سرباز مى زند, و پيامبر(ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) مردم را از آن برحذرداشته اند, چه اين عمل به بروز كينه منجر مى شود و رشته مودت و پيوند برادرى ودوستى را در معرض قطع و گسيختگى قرار مى دهد.
پـيـامبر خدا(ص ) در وصيت خود به اباذر فرموده است : اى اباذر از دورى جستن از برادر(دينى ) خـود بپرهيز چه با دورى جستن (از برادر دينى ) عمل مورد قبول واقع نمى شود.اى اباذر من تو را از هـجران نهى مى كنم و اگر از آن ناگزيرى بيش از سه روز دورى مجوى زيرا كسى كه در حال هجران ازبرادر دينى خود بميرد دوزخ برايش سزاوارتراست ((721)) .
نيز: هر كس بيش از سه روز از برادر (دينى ) خود دورى كند وارد دوزخ ‌مى شود. ((722)) نـيـز: اعـمال انسان در هر دوشنبه و پنجشنبه به پيشگاه خداوند عرضه مى شود و حق تعالى همه كـسـانـى را كـه به او شرك نورزيده اند مى آمرزد جز كسى كه ميان او و برادر(دينى ) وى دشمنى باشد, خداوند مى فرمايد: اين دو را ترك كنيد تا آشتى كنند. ((723)) امـام باقر(ع ) فرموده است : دو تن مؤمن كه بيش از سه روز از همديگر جدايى گزينند من از آنها بيزارى مى جويم ((724)) .
امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت : دو تن از همديگر دورى اختيار نمى كنند جز اين كه يكى ازآنها سـزاوار بيزارى و لعنت است و بسا هر دو سزاوار آن باشند .
يكى از اصحاب آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم , ستمكار مستحق آن است ليكن ستمديده چرا؟
فرمود:براى آن كه ستمديده برادرش را بـه حـفـظ پـيـونـد بـا خود دعوت نكرده و از گفتار اوچشم نپوشيده است از پدرم شنيدم كه مـى فـرمـود: هرگاه دو تن با همديگر نزاع كنند ويكى ديگرى را ترك كند بايد مظلوم به رفيقش مـراجـعه كند و به او بگويد: اى برادر! من ستمكارم , تا بدين گونه جدايى ميان آنها بر طرف شود, چه خداوند متعال داورى دادگراست و حق ستمديده را از ستمكار مى گيرد. ((725)) ائمـه اهل بيت (ع ) به ما دستور داده اند كه با برادران دينى خود پيوند و ارتباط برقرار كنيم هر چند بـه وسيله سخنانى خوش باشد .
امام صادق (ع ) فرموده است : با برادران (دينى )خود بپيونديد و به آنها نيكى و احسان كنيد هر چند منحصر به سخنانى خوش و اداى پاسخ باشد. ((726)) بازگشت دو برادر مؤمن كه از همديگر جدا شده اند به حالت صفا و يكدلى كار دشوارى نيست بلكه بسيار آسان است و تنها به اندگى شيرين زبانى و گشاده رويى و چشمپوشى از بديها و گذشت از گـنـاهـهـا نـياز دارد, در اين صورت رجوع پس از مفارقت و وصل پس ازهجران براى آنان آسان مى شود, چنان كه امام صادق (ع ) فرموده است : سرعت الفت دلهاى نيكان به هنگامى كه همديگر را ديدار مى كنند - هر چند دوستى خود را به زبان اظهار نكنند - مانند سرعت آميختگى آب باران با آب رودخانه هاست , و دورى الفت دلهاى فاجران و بدكاران در وقتى كه يكديگر را ديدار مى كنند - هر چند به زبان اظهاردوستى كنند - مانند دورى حيوانات از عواطف و مهربانى به يكديگر است اگر چه مدتهاى طولانى از يك آخور علوفه خورده باشند. ((727)) اگر ميان دو برادر دينى جدايى و قطع رشته دوستى اتفاق افتد آن كه برتر و محبوبتر نزدخداوند اسـت يـكى از آن دو تن است كه در برقرارى رابطه برادرى و گشودن باب گفتگوسبقت گيرد, چنان كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : هر دو تن مسلمان كه از يكديگردورى گزينند تا سه روز بـگـذرد و آشـتى نكنند از اسلام خارج مى شوند و ميان آنهادوستى و پيوندى نيست اما هر كدام از آنـهـا در گفت و شنود با برادر خود سبقت گيرد درروز حساب در رفتن به بهشت پيشى خواهد گرفت ((728)) .
هـر قـدر جدايى و دورى از يكديگر طولانيتر باشد گناه آنها بزرگتر خواهد بود, پيامبرخدا(ص ) فـرموده است : دورى گرفتن انسان از برادر (دينى ) خود تا مدت يك سال به منزله ريختن خون اوست ((729)) .
يكى از شاعران گفته است :
و لاتقطع اخا من اجل ذنب ----- فان الذنب يغفره الكريم ((730))
و به سبب آن كه دورى گزيدن دوستان از يكديگر و بريدن رشته دوستى آنها موجب بروز زيانهاى بـزرگ بـراى آنـان اسـت .
پـيـامـبـر خـدا(ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) تفرقه اند از آن ميان دوستان را گـنهكارترين مردم در پيشگاه خداوند به شمار آورده اند, چنان كه پيامبرخدا(ص ) فرموده است : آيا شما را به بدترين مردم آگاه نكنم ؟
عرض كردند: چرا اى پيامبر خدا, فرمود: آنها كسانى هستند كـه در راه سـخـن چـيـنـى و تـفرقه افكنى ميان دوستان گام برمى دارند و در جستجوى معايب پاكانند. ((731)) همچنين ايجاد الفت ميان برادران دينى را در صورت نفرت از يكديگر و فراهم كردن نزديكى ميان دوستان را به هنگام دورى از هم از بزرگترين و بافضيلت ترين اعمال شمرده اند.
پيامبر خدا(ص ) به ابى ايوب انصارى فرموده است : اى ابا ايوب ! آيا تو را راهنمايى نكنم به عملى كه خـدا را خـشـنـود مـى كند .
عرض كرد: چرا اى پيامبر خدا, فرمود: مردم را بايكديگر آشتى ده به هـنـگـامـى كـه رابـطـه آنـها تباه شود و آنها را دوست يكديگر گردان دروقتى كه با هم دشمن شوند. ((732)) نـيز: كسى كه در راه اصلاح ميان دو تن گام بردارد تا زمانى كه باز مى گردد فرشتگان خدابر او درود مى فرستند و پاداش شب قدر به او داده مى شود. ((733)) امـام باقر(ع ) فرموده است : خدا رحمت كند كسى را كه ميان دو تن از دوستان ما الفت ودوستى ايجاد كند اى گروه مؤمنان با هم الفت گيريد و نسبت به همديگر مهربان باشيد. ((734)) شـارع مقدس به سبب كثرت اهتمام نسبت به الفت دادن دلهاى متنفر از همديگر دروغ گفتن را در اين راه مباح كرده است چه زيانى كه از پراكندگى و جدايى برادران دينى از هم ناشى مى شود و آثار نامطلوب آن از دروغ بيشتر و خطر آن بزرگتر است از اين رو در اين مورد دروغ جايز شمرده شده است .
پيامبر خدا(ص ) فرموده است : كسى كه ميان دو تن آشتى برقرار مى كند دروغگونيست ((735)) .
نيز: هر دروغى بر فرزند آدم نوشته مى شود جز كسى كه دروغى مى گويد تا ميان دو تن را اصلاح اصلاح كند. ((736)) امـام صادق (ع ) فرموده است : هر دروغى مورد باز خواست قرار مى گيرد جز در سه جا:مردى كه در جـنـگـهايش حيله به كار مى برد, اين گناه از او برداشته شده است , و كسى كه ميان دو تن را آشـتى مى دهد و ديدار او با يكى غير از ديدار او با ديگرى است ومنظورش اصلاح ميان آنهاست , و كسى كه به همسرش وعده اى مى دهد و نمى خواهدآن را انجام دهد. ((737))

6- دشمنى دوست و دوستى دشمن

از جمله چيزهايى كه تحمل آن بسيار دشوار و وقوع آن براى انسان مشقت بار مى باشدآن است كه مشاهده كند دوست او با دشمنش همگام است و وى را ديدار و با او دوستى و برادرى مى ورزد, اين امر در انسان ايجاد درد و اندوه مى كند, و گاهى اين درد و اندوه به نفرت و دشمنى تبديل , و پس از آن بـه قـطـع رشـتـه دوسـتى و كناره گيرى از هم منجرمى گردد, و سرانجام به برخوردها و درگـيـريـهـايـى مى رسد كه عواقب آنهاپسنديده نيست ,چه دوستى با دشمن عواطف دوست را جريحه دار مى كند و دلش را به درد مى آورد و به دوستى و برادرى آسيب مى رساند.
هـمچنين اگر مشاهده كنى كسى با دوست وفادار و عزيز تو دشمنى مى كند و يا حيله ومكرى را نسبت به او در ضمير خود مى پروراند بى شك تو رنجيده و بيگانه وار با اوروبرو مى شوى و دلت را دربـاره او پـر از خـشم مى يابى , زيرا كسى كه نسبت به دوست توبدى كند مانند آن است كه به تو بدى كرده , و آن كه با او دشمنى كند چنان است كه با تودشمنى ورزيده است , چه تو و او در درك و احـساس يك روح هستيد هر چند كالبدتان اختلاف دارد .
از اين رو بر همه دوستان لازم است كه هـر يـك از آنـها دوست دوست خودرا دوست بدارد و با او دشمنى نكند, همچنين دشمن دوست خـود را دشـمـن خـويـش بشمارد و با او دوستى نكند .
ائمه اهل بيت (ع ) از اين امر كه در زندگى دوستان داراى اهميت بسيار است غفلت نورزيده بلكه نسبت به آن هشدار داده اند تا مردم در امور خودروشن و آگاه شوند و در زندگى خويش داراى بصيرت و بينايى باشند.
اميرمؤمنان (ص ) به فرزندش امام حسن (ع ) فرموده است : دشمن دوستت را به دوستى مگير كه با دوستت دشمنى مى كنى ((738)) .
نـيـز: هـرگـاه بـه دوست خود وثوق و اطمينان دارى مال و توان خود را در راه او صرف كن وبا دوست او دوست و با دشمنش دشمن باش ((739)) .
نـيز: دوستان و دشمنان تو هر كدام سه دسته اند, دوستانت عبارتند از: دوست و دوست دوست , و دشمن دشمن , اما دشمنانت عبارتند از: دشمن , و دشمن دوست , و دوست دشمن ((740)) .
يكى از شاعران اين معنا را گرفته و گفته است :
صديق عدوى داخل فى عداوتى ----- و انى لمن ود الصديق ودود ((741))
ديگرى گفته است :
تود عدوى ثم تزعم اننى ----- صديقك ان الراى عنك لعازب ((742))

7- شماتت (سركوفت زدن ) به دوست

از سـتـمـهاى بزرگ است كه تو كسى را كه به دوستش شماتت و در رنج او شادى مى كنددوست بـنـامى بلكه او دشمنى است كه لباس دوست را به تن كرده است .
و اين براى انسان از دشمنى كه متظاهر به دشمنى است بسيار زيانبارتر است , چه انسان مى تواند ازدشمن خود دورى گزيند و از او بـگـريزد تا از آزار او مصون بماند ليكن دشوار است كه انسان بتواند از اين دشمن پنهان شده در لـبـاس دوست احتراز كند و خود را از شر اومحفوظ بدارد, زيرا وى , مانند دوستان در كنار او قرار مـى گيرد و همچون اخلاصمندان وفادار با او معاشرت مى كند اما در درون خود مكر و خشمى را نسبت به او پنهان كرده كه اگر وى بر آن آگاه شود بى درنگ به او پشت مى كند و از او مى گريزد و سراسر وجود او پراز ترس و بيم مى شود .
به همين مناسبت شاعر گفته است :
و من نكد الدنيا على الحر ان يرى ----- عدوا له ما من صداقته بد ((743))
بـراسـتى دوست هرگز دوست نمى شود جز آنگاه كه هر چه را براى خود مى خواهد براى دوستش بخواهد و در دل خود هرگز نيت بدى نسبت به او نداشته باشد و گرنه از مرزدوستى بيرون رفته بلكه وى دشمنى پليد است .
امـام باقر(ع ) فرموده است : بر شما باد به تقواى الهى مبادا كسى از شما نسبت به برادردينى خود چـيـزى را در دل پنهان كند كه آن را براى خود دوست نمى دارد چه هر بنده اى كه چيزى درباره برادر دينى خود در دل پنهان كند كه آن را براى خود نمى پسندد خداوندهمان را سببى براى بروز نفاق در قلب او قرار مى دهد.
مـعـنـاى شـمـاتـت اين است كه انسان از بلا و مصيبتى كه بر دوستش وارد شده است شادمانى يا وانـمـود كند كه دوستش به سبب عمل و كردار بدش سزاوار چنين رويدادى است .
در اين صورت هنگامى كه دوستش بر اين شماتت او آگاه شود گمان مى كنى چه برداشتى از آن خواهد كرد؟
آيا بر دوستى و اخلاص خود باقى خواهد ماند؟
هرگز و هرگز.. .
بلكه دلش از خشم وكينه او لبريز خـواهـد شـد از ايـن رو ائمـه اهل بيت (ع ) ما را از داشتن اين خوى زشت پرهيزداده و به ما دستور داده اند كه داراى قلب سليم باشيم .
امـام صـادق (ع ) فـرموده است : سه چيز مايه جلب دوستى است : انصاف در معاشرت ,مواسات در سختى , و داشتن قلب سليم .
نـيـز: بـه بـرادر ديـنـى خـود شـمـاتـت مـكـن كـه خـدا او را مـى آمـرزد و شـمـاتـت را بـر تو واردمى كند. ((744)) نـيـز: كـسى كه برادر دينى خود را به سبب مصيبتى كه بر او وارد شده شماتت كند از دنيابيرون نمى رود تا آنگاه كه عذاب شود. ((745))

8- آزار رسانيدن به دوست

بسيارى از مردم به خود اجازه مى دهند كه دوستانشان را به دست يا به زبان بيازارند ومى پندارند كـه كـار خوبى انجام مى دهند .
گاهى ديده مى شود كه شخصى سخت ترين واژه ها و گزيده ترين آنها را متوجه دوست خود مى كند و به او مى نگرد كه چگونه ازسخنان او به خود مى پيچد و او هيچ اعتنايى به حال او ندارد بلكه اين كار را مايه تفريح وخوشحالى خود قرار داده است .
ديـگـرى رامى بينى كه گاهى دوستش را با ضرباتى دردناك مى زند و هنگامى كه دوستش اظهار ناراحتى مى كند از او پوزش مى طلبد به اين كه شوخى و مزاح مى كند.
كسان ديگرى ديده مى شوند كه گاهى از دوستشان بدون آگاهى او چيزى را برمى دارند ووى را رها مى كنند كه براى يافتن آن همه جا را جستجو كند, و اين جا و آن جا را بكاود درحالى كه آن چيز مـمـكـن اسـت گـرانـقيمت و يا نزد او امانت باشد و در نتيجه فقدان آن بشدت دچار اضطراب و آزردگـى شـود, و بـراى يـافـتن آن تلاش و وقت وسيعى را صرف كند .
و در همين حال دوستان سـخت دل و بدرفتار او به وى مى نگرند و به او مى خندند تاآنگاه كه خوشمزگى و خوشحالى خود را به پايان برسانند, در اين هنگام گمشده اش را به او مى دهند واو آن را مى گيرد درحالى كه او با انـدوه فـراوان ازايـن كه گرفتار اين گونه دوستان شده است دلش دچار سوزش است , و هرگاه نـاخـشـنـودى و رنـجـيدگى خود را به آنها اظهار كند پاسخ خواهند داد كه ما با تو قصد شوخى داشته ايم و جز خير و خوبى تورا نمى خواهيم .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation