بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دوست یابی,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     dostya01 - دوست يابى
     dostya02 - دوست يابى
     dostya03 - دوست يابى
     dostya04 - دوست يابى
     dostya05 - دوست يابى
     dostya06 - دوست يابى
     dostya07 - دوست يابى
     dostya08 - دوست يابى
     dostya09 - دوست يابى
     fehrest - دوست يابى
 

 

 
 

امـا در آخـرت شـفـيع او در پيشگاه پروردگار است , چنان كه امام صادق (ع ) فرموده است :زياد دوست به دست آوريد چه براى هر مؤمن شفاعتى است ((413)) .
آن حـضرت به فضل بن عبدالملك فرمود: مؤمن به اين سبب مؤمن ناميده شده كه به خداوند پناه آورد .
و خـداونـد امـان او را مـى پـذيرد .
سپس فرمود: آيا نشنيده اى كه خداونددرباره دشمنانتان فرموده است : روز قيامت هنگامى كه مى بيند يكى از شما براى دوستش شفاعت مى كند مى گويد: فمالنا من شافعين ولاصديق حميم ((414)) .
امـا هـمـنـشـيـن بـد هم در دنيا و هم در آخرت به دوست خود زيان مى رساند .
در دنيا او رابدنام مـى كـنـد, اخلاق او را تغيير مى دهد, اعتقادات او را دگرگون مى سازد و سرانجام او رادر وادى هـلاكـت سـرنـگـون مى كند .
و در آخرت از شدت پشيمانى از همنشينى و پيروى اودست خود را مـى گـزد و مـى گـويـد: يـا ويـلـتـى لـيـتـني لم اتخذ فلانا خليلا .
لقد اضلني عن الذكربعد اذ جائني ((415)) .
هـرگـاه مطلوب خود را به كف آوردى و به آرزوى خود دست يافتى و چنين دوست شايسته اى را پيدا كردى بر توست كه در همه مسايل و مشكلات او را پشتيبانى و يارى كنى و در همه پيشامدها و گـرفـتـاريـهـاى وى در كنار او باشى , چه اين امر از بزرگترين طاعات و برترين وسايل تقرب به خداوند به شمار مى آيد, چنان كه از پيامبر خدا(ص ) وائمه اهل بيت (ع ) روايت شده است : پيامبر خدا(ص ) فرموده است : هر گاه برادر مؤمن خود را در حاجتى كه دارد كمك كنم نزد من محبوبتر از روزه رمضان و اعتكاف در آن است ((416)) .
نـيـز: سـه چيز است كه اين امت طاقت آن را ندارد: مواسات با برادر دينى در مال خود,انصاف با مردم هر چند به زيان خود باشد و ياد خدا در همه احوال ((417)) .
نـيز: هر كس حاجت برادر مؤمنش را برآورد خداوند حوايج بسيارى را برايش برآورده خواهد كرد كـه يـكـى از آنها بهشت است .
و هر كس برادر مؤمن برهنه خود را بپوشاندخداوند به او سندس و اسـتـبرق و ديباى بهشتى خواهد پوشانيد, و مادام كه نخى از آن برتن او باقى است وى در رضوان الـهـى بـه سـر خواهد برد .
و هر كس برادر مؤمن تشنه كامش را سيراب كند خداوند او را از رحيق مـخـتوم سيراب خواهد كرد .
و كسى كه به برادر مؤمنش خدمت كند خداوند ولدان مخلدين را به خدمت او خواهد گماشت و او رادر كنار اولياى پاك خود جاى خواهد داد .
و كسى كه برادر مؤمن خـود را بـر مـركبش سواركند خداوند او را بر ناقه اى از ناقه هاى بهشتى سوار و در روز قيامت در برابر فرشتگان مقرب به او مباهات خواهد كرد .
و كسى كه زنى را به همسرى برادر مؤمنش درآورد تا به او انس گيرد و كمك كار او باشد و به او آسايش يابد خداوند حوريه اى از حوريان بهشتى را به او تزويج خواهد كرد و او را با دوستان خود از صديقان خاندان پيامبرش (ص ) ودوستان و مؤمنان به او مـانـوس و هـمـدم خـواهـد ساخت .
و هر كس برادر مؤمنش را دربرابر حاكم ستمگر يارى كند خداوند او را درگذشتن از صراط به هنگامى كه قدمهامى لغزد يارى خواهد كرد .
و كسى كه برادر مـؤمنش را در خانه اش ديدار كند بدون آن كه نيازى به او داشته باشد خداوند او را از زمره زيارت كـنـنـدگـان خـود ثـبـت مـى كـنـد و برخداوند سزاوار است كه زيارت كنندگانش را گرامى بدارد. ((418)) نيز: هر كس در پى برآوردن حاجت برادر مؤمنش باشد خداوند در پى حاجت اوست .
وخداوند در حال كمك به بنده است مادام كه بنده در حال كمك به برادر مؤمنش باشد. ((419)) نـيز: خداوند فرموده است : انما المؤمنون اخوة ((420)) آنها حوايج يكديگر را برآورده مى كنند و من حوايج آنها را در روز قيامت برآورده خواهم كرد. ((421)) نـيز: هر كس برادر مسلمانش از او وام بخواهد و به او وام ندهد خداوند در روزى كه به نيكوكاران پاداش مى دهد بهشت را بر او حرام مى گرداند. ((422)) نـيـز: كسى كه در راه كمك و منفعت برادر دينى خود گام بر دارد ثواب جهادگران در راه خدا براى اوست ((423)) .
نـيـز: كسى كه به برادر مسلمانش وام مى دهد در برابر هر درهمى كه به او وام داده به اندازه وزن كـوه احـد و كوههاى رضوى و طور سينا, براى او حسنه خواهد بود, و اگر پس از به پايان رسيدن مدت براى طلب خود با او مدارا كند از صراط مانند برق لامع خواهدگذشت بى آن كه بر او عقاب يـا عذابى باشد, و كسى كه برادر مسلمانش از نادارى به اوشكايت برد و او به وى وام ندهد خداوند در روزى كه به نيكوكاران پاداش مى دهدبهشت را بر او حرام مى گرداند. ((424)) نـيـز: كـسـى كـه به فرياد برادر مسلمانش برسد و او را از غم و اندوه و گرفتارى برهاندخداوند برايش ده حسنه مى نويسد, و او را ده درجه بالا مى برد, و ثواب آزاد كردن ده برده به او مى دهد, و ده بلا را از او دفع مى كند و ده شفاعت در روز قيامت براى او آماده مى كند. ((425)) همدردى و مواسات با دوستان و احسان به آنان و برآوردن نيازهايشان دلهايشان را ازمحبت لبريز مى كند و دوستى و برادرى را در آنها به وجود مى آورد, چه انسان بر حسب طبيعت و سرشت كسى را كـه بـه او احـسـان مـى كـند يا كار نيكى درباره اش انجام دهددوست مى دارد, چنان كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : دلها بر اين سرشته شده كه هركس به انسان نيكى كند او را دوست بدارد و هر كس به او بدى كند او را دشمن بدارد. ((426)) پيامبر اكرم (ص ) اين رابطه مستحكم را كه موجب همبستگى دوستان با يكديگر مى شود وآنها را وا مى دارد كه در خوشيها و ناخوشيها با همديگر مشاركت داشته باشند با اين سخن جاويدان به تصوير مـى كشد كه : مثل مومنان در محبت و رحمت و عطوفت نسبت به يكديگر مثل بدن است كه اگر عـضـوى از آن بـه درد آيـد ديـگـر اعـضـاى بـدن بـا بـى خوابى و تب اظهار ناآرامى و بى قرارى مى كنند. ((427)) امـيـرمـؤمـنـان (ع ) فـرمـوده اسـت : آن را كـه بـا مـالـش مـواسـات و هـمـدردى نـمـى كـند دوست مشمار. ((428)) نـيـز: بـيـست درهم كه در راه خدا به برادر دينى خود بدهم نزد من محبوبتر است از اين كه صد درهم به بينوايان بدهم ((429)) .
نـيـز: شـگـفـت دارم از آن كـه بـا مال خود برده ها را مى خرد چگونه با نيكى و احسان آزاده هارا نمى خرد تا فرمانرواى آنها شود. ((430)) نـيز: شگفتا! چه قدر بسيارى از مردم در امور خير بى رغبت اند, شگفت دارم از آن مردى كه برادر ديـنـى او براى برآوردن حاجت خود نزد وى مى آيد و وى خود را شايسته انجام دادن اين كار نيك نـمـى بيند .
براستى اگر ما اميد بهشت را نداشتيم , و از آتش دوزخ ‌نمى ترسيديم , و انتظار پاداشى نـداشـتـيم , و از مجازات هراسناك نبوديم براى ما سزاواربود خواستار مكارم اخلاق و صفات نيكو باشيم چه آنها نشان دهنده راه رستگارى ونجاتند.
مـيـمون بن مهران نقل كرده است كه : من در نزد حسن بن على (ع ) نشسته بودم , مردى واردشد و عـرض كـرد: اى فـرزنـد پـيامبر خدا! فلان از من طلبى دارد و مى خواهد مرا زندانى كند, امام (ع ) فـرمود: به خدا سوگند مالى نزد من نيست تا حاجتت را برآورم , عرض كرد:پس با او گفتگو كن .
راوى مـى گويد: آن حضرت نعلين خود را پوشيد, من عرض كردم : اى فرزند پيامبر خدا! اعتكافت را فـرامـوش كـردى ؟
فرمود: فراموش نكرده ام ليكن از پدرم شنيدم كه از پيامبر خدا(ص ) حديث مـى كرد كه فرموده است : كسى كه در برآوردن حاجت برادر مسلمانش بكوشد مانند آن است كه خـداونـد را نـه هـزار سـال عبادت كرده در حالى كه روزها را روزه و شبها را به عبادت گذرانده باشد. ((431)) از آن حضرت پرسيدند: برادرى چيست ؟
فرمود: هميارى در سختى و رفاه ((432)) .
پـرسـيـدنـد: جـبـن (تـرس ) چـيـسـت ؟
فـرمـود: گـستاخى نسبت به دوست و روگردانيدن ازدشمن ((433)) .
امام حسين (ع ) فرموده است : هر كس براى رسانيدن خيرى به برادر مؤمنش شتاب ورزدفردا كه بـر خـدا وارد مـى شـود آن را مى يابد, و هر كس براى خدا به برادر مؤمنش احسان كند خداوند در وقـت احـتـيـاج آن را بـه او تـلافى مى كند و از بلاهاى دنيا آنچه بيشتر ازاحسان اوست از او دفع مى كند. ((434)) امـام زين العابدين (ع ) فرموده است : من از پروردگارم شرم مى كنم كه يكى از برادران (دينى ) را بـبـيـنم و بهشت را براى او از خدا بخواهم در حالى كه در دادن دينار و درهم به او بخل مى ورزم , هـنـگـامى كه قيامت فرا رسد به من گفته خواهد شد اگر بهشت از آن توبود نسبت به آن بسيار بسيار بخيلتر بودى ((435)) .
امـام بـاقـر(ع ) فـرمـوده است : در احسان و نيكى به برادران دينى خود بر يكديگر سبقت گيريد و شـايـسـتـگى آن را داشته باشيد چه بهشت را درى است كه به آن معروف گفته مى شود و تنها كـسـى از آن در داخل مى شود كه در زندگى دنيا كار نيك كرده باشد, چه بنده هنگامى كه براى برآوردن حاجت برادر مؤمنش گام بر مى دارد خداوند دو فرشته رايكى برطرف راست و ديگرى بر جانب چپ او مى گمارد كه پيوسته براى او از خداوندطلب آمرزش كرده و براى برآوردن حاجتش دعا مى كنند. ((436)) از ابـى اسـمـاعيل رصافى نقل شده كه گفته است : امام باقر(ع ) به من فرمود: اى ابااسماعيل آيا مـى دانـى پـيـش از اين هرگاه كسى عبايى نداشت و در نزد برخى از برادرانش تكه عباى اضافى وجـود داشـت آن را به او مى دادند تا داراى عبايى شود؟ .
عرض كردم :نه , فرمود: و اگر جامه اى نـداشـت تـكه جامه هاى اضافى خود را به او مى دادند تا داراى جامه شود, گفتم : نه , آن حضرت با دست به ران خود زد و فرمود: اينان برادرنيستند. ((437)) نيز: هر مؤمنى براى حاجتى نزد برادر خود بيايد - و بى شك اين امر رحمتى از جانب خداوند است كـه او را به سوى وى كشانيده و اسباب رفع حاجت او را برايش فراهم كرده است - چنانچه حاجت او را بـرآورد بـا قبول آن رحمت حق تعالى را پذيرفته است و اگرحاجت او را رد كند در حالى كه تـوانـايـى بـرآوردن آن را دارد رحمت خداوند راكه به سوى او كشانيده شده و اسباب آن را برايش فراهم كرده رد كرده و از خود دور ساخته است ((438)) .
نيز: هر گاه براى برآوردن حاجت برادر مسلمان خود گام بردارم نزد من محبوبتر است ازاين كه هزار بنده آزاد كنم و هزار اسب را با زين و لگام براى جهاد در راه خدا روانه سازم ((439)) .
نـيـز: مـؤمـن بـه هـنگامى كه برادر مؤمنش حاجت خود را به او اظهار مى كند و او نمى تواندآن رابـرآورده سـازد و بـر اثـر آن غـمـگـيـن مـى شود خداوند به سبب همين اندوه او را واردبهشت مى كند. ((440)) امـام صادق (ع ) فرموده است : از اعمال صالح نيكى به برادران مؤمن و كوشش دربرآوردن حوايج آنهاست ((441)) .
نيز: كسى كه به خاطر خدا در راه برآوردن حاجت برادر مؤمن خود عرق بر پيشانيش بنشيند ديگر عذاب نخواهد شد.
نيز: به خدا سوگند جز با پرهيزگارى و مجاهده در دنيا و مواسات و همدردى با برادران مؤمن به شفاعت نمى توان رسيد. ((442)) نيز: دوستان سه گونه اند: آن كه با جانش مواسات مى كند, و ديگرى كه با مالش اظهارهمدردى مى كند و ديگر كسى است كه كفاف خود را از تو مى گيرد و تو را براى بعضى لذتها مى خواهد پس بايد او را از اهل وثوق نشمارى ((443)) .
نيز: كسى كه به همراه برادر مؤمنش براى برآوردن حاجت او گام بردارد چه آن رابرآورده كند يا نكند مانند كسى است كه خدا را عبادت كرده است ((444)) .
بـه مفضل بن عمر فرمود: اى مفضل آنچه را به تو مى گويم بشنو و بدان حق است , آن راپيروى و بـراى بـزرگـان بـرادران مـؤمن خود بازگو كن مفضل گفت : بزرگان برادران مؤمن كيانند؟
فرمود: كسانى هستند كه به برآوردن حوايج برادران مؤمن خود رغبت دارندسپس فرمود: كسى كـه حـاجـت بـرادر مؤمنش را برآورد خداوند در روز قيامت صدهزارحاجت او را كه نخستين آنها بـهشت است برآورده خواهد كرد و از جمله آنها اين است كه خويشاوندان و آشنايان و دوستانش را وارد بهشت مى كند. ((445)) نـيـز: كسى كه در راه حاجت برادر مسلمانش بكوشد تا خداوند آن را به دست او جارى وبرآورده سـازد حـق تعالى ثواب يك حج و عمره و اعتكاف دو ماه در مسجدالحرام و روزه آن را برايش ثبت مـى كـند .
و اگر در اين راه بكوشد ليكن خداوند برآوردن آن را در دست او جارى نكند حق تعالى ثواب يك حج و عمره برايش ثبت خواهد كرد. ((446)) نـيز: كسى كه برادر مؤمنش از روى اضطرار حاجتى از او بخواهد و او در حالى كه توانايى دارد از بـرآوردن آن از سـوى خـود يـا ديـگـرى خـوددارى كـند خداوند در روز قيامت او را در حالى كه دستهايش به گردنش زنجير شده محشور خواهد كرد. ((447)) آن حـضـرت به مفضل بن عمر فرمود: شيعيان ما را بر دو خصلت بيازماى اگر در آنها بودشيعه ما هـستند و گر نه از آنها سخت دورى كن عرض كردم آن دو خصلت چيست ؟
فرمود: محافظت بر اداى نماز در اوقات آنها و مواسات با برادران دينى هر چند به چيزى اندك باشد. ((448)) نيز: كسى كه برادر دينى غمزده خود را در صورت توانايى از غم برهاند و او را دربرآوردن حاجتش يـارى كـنـد خـداونـد هفتادودو رحمت برايش ثبت مى كند يكى از آنها راكه اصلاح امور زندگى اوسـت زودتـر شـامـل حالش مى كند و هفتادو يك رحمت ديگر رابراى دفع هول و هراسهاى روز قيامت برايش ذخيره مى سازد. ((449)) نـيـز: خـداونـد پيوسته در پى كمك به مؤمن است مادام كه مؤمن در پى كمك به برادرمؤمنش باشد, پس از موعظه ها سود بريد و در امور خيريه رغبت داشته باشيد. ((450)) نـيـز: كـسـى كـه بـر بـرادر مـؤمنش لباس زمستانى يا تابستانى بپوشاند حق است بر خداوندكه جـامـه هـاى بـهشتى بر او بپوشاند و سكرات مرگ را بر او آسان كند و گورش را وسعت دهد, و به هـنـگامى كه از قبرش بيرون مى آيد فرشتگان را با دادن مژده هاى مسرت بخش به او ديدار كند و ايـن بر طبق قول خداوند است كه در كتاب خود فرموده است : وتتلقاهم الملائكة هذا يومكم الذي كنتم توعدون ((451)) ((452)) .
نيز: در اعتماد انسان به برادر دينى خود همين بس كه حاجتش را به او اظهارمى كند. ((453)) امـام مـوسـى بن جعفر(ع ) فرموده است : بهترين دوستان تو كسى است كه در تمام طول زندگى ياورت باشد. ((454)) نـيـز: هـرگاه يكى از برادران دينى نزد انسان بيايد و در پاره اى احوال از او پناه بخواهد ووى در حالى كه توانايى آن را دارد به او پناه ندهد بى شك رشته ولايت الهى را قطع كرده است ((455)).
امـام عـسـكرى (ع ) فرموده است : دو صفت است كه چيزى برتر از آنها نيست : ايمان به خدا و سود رسانى به برادران مؤمن ((456)) .
از واجبات برادرى و دوستى آن است كه برآوردن حاجت برادر مؤمنت را در صورت آگاهى خودت آغـاز كـنـى و او را نـاگـزير نگردانى كه آن را از تو بخواهد چه اين عمل نزدخداوند محبوبتر و به پـرهـيـزگارى و تقوا نزديكتر است , چنان كه اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : چنانچه كسى از شما حـاجـت بـرادر مـؤمنش را مى داند آن را برآورده كند و او راوادار نسازد كه آن را از او درخواست كند. ((457)) امـام صـادق (ع ) فـرموده است : و هرگاه بدانى برادر مؤمن تو حاجتى دارد در برآوردن آن شتاب كن و او را ناگزير مكن كه آن را از تو بخواهد بلكه پيشدستى كن ((458)) .

16- احترام و بزرگداشت دوستان

از امـور قـطـعـى كه در خور شك و ترديد نيست آن است كه اگر انسان به ديگران احترام بگذارد ديگران نسبت به وى احترام خواهند گذاشت و اگر به آنها اهانت كند مورداهانت آنان قرار خواهد گرفت .
شاعر چه خوب گفته است :
و من هاب الرجال تهيبوه ----- و من حقر الرجال فلن يهابا ((459))
پـس اگـر مـى خـواهى در نظر دوستت بزرگ باشى او را بزرگ بدار, واگر خواهان آنى كه نزداو محترم باشى اورا احترام كن , و كدام كس است كه دوست ندارد بزرگ و محترم باشد؟
از اين رو از پيامبر خدا(ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) رواياتى در لزوم بزرگداشت دوست و اكرام و احترام او وارد شـده اسـت تـا از اين راه روابط آنها تحكيم و دلها تصفيه و بر دوستى وبرادرى آنها افزوده گردد.
پـيـامـبر خدا(ص ) فرموده است : هركس برادر مسلمانش را احترام كند و در آن رضاى خداوند را بخواهد خداوند به او نظر رحمت خواهد فرمود. ((460)) نيز: كسى كه برادر مسلمانش نزد او بيايد و او وى را مورد احترام قرار دهد چنان است كه خداوند را احترام كرده است ((461)) .
نـيز: هر كس برادر مؤمنش را احترام كند خداوند را احترام كرده و چه گمان داريد درباره كسى كه خدا را احترام كرده خداوند با او چه كارى خواهد كرد. ((462)) امـام بـاقـر(ع ) در بـيان آنچه بر مسلمان واجب است نسبت به برادر دينى خود انجام دهدفرموده اسـت : اگـر غـيـبت كرد در غيابش پاس او را بدار, و اگر حضور داشت او را ديدار وتجليل كن و گرامى بدار چه تو از او و او از توست ((463)) .
امـام صـادق (ع ) فرموده است : ابوجعفر امام باقر(ع ) مى فرمود: ياران خود را بزرگ بداريد واحترام كـنـيـد, و برخى از شما به برخى ديگر هجوم نبرد, و به همديگر زيان نرسانيد ونسبت به هم حسد نورزيد, و از بخل بپرهيزيد, و بندگان مخلص خداوند باشيد. ((464)) امـام صـادق (ع ) فـرمـوده است : بزرگداشت حقوق برادران دينى بزرگداشت دين خداست .
از ايـن رو بـراى دوسـتان شايسته نيست همه پرده هاى شرم و حيا را از ميان خودبردارند چه اين امر آنان را به ترك احترام و اكرام همديگر وادار خواهد كرد. ((465)) امام موسى بن جعفر(ع ) فرموده است : حشمت و وقار را ميان خود و دوستت از ميان مبر وچيزى از آن باقى بگذار چه از ميان رفتن آن سبب از ميان رفتن شرم و حياست ((466)).
مراد از اين سخن زياده روى در عدم حفظ حشمت و حرمت يكديگر است , به همين مناسبت فرموده است : چيزى از آن بـاقى بگذار و نفرموده است همه آن را باقى نگهدار چه تكلف و حشمت و وقار كامل در ميان ياران و دوستان از نظر اهل بيت (ع )نكوهش شده است چنان كه در آينده شرح خواهيم داد.
هر گاه دوست تواز نظر سن و سال بزرگتر يا از نظر دانش برتر و يا از حيث شان و مقام بالاتر است بر توست كه او را بزرگ بدارى و احترام كنى چه اين امر حقى براى اوست كه بر تو واجب است آن را رعـايـت كـنى و مرزى ميان تو و اوست كه لازم است از آن تجاوزنكنى , از پيامبر خدا(ص ) روايت شده كه فرموده است : كسى كه سالخوردگان ما را احترام نكند و به خردسالان , ترحم نورزد از مانيست ((467)) .
در وصيت امام صادق (ع ) تدبر و انديشه كن كه فرموده است : نفس خويش را براى تحمل كسى كه بـا تو مخالفت مى كند و داراى مقامى برتر است و بر تو فضيلت دارد رام كن چه تو به برترى او اقرار كـرده اى تـا بـا او مـخـالـفت نكنى و آن كه براى كسى فضيلتى قائل نيست خود بين و خود پسند است ((468)) .
بپرهيز از اين كه دوست خود را تحقير و اهانت كنى , چه اين رفتار از مؤثرترين اسباب زوال دوستى و بـزرگـتـريـن عـامـل دشـمـنـى و كينه ورزى است , ائمه اهل بيت (ع ) آن را ازگناهان بزرگ شمرده اند.
امـام صـادق (ع ) فرموده است : كسى كه دين خود را حقير مى شمارد برادران دينى خود راتحقير مى كند. ((469)) نـيـز: انسان خردمند به هيچ كس اهانت نمى كند, و كسانى كه سزاوارترند به اين كه اهانت نشوند سه دسته اند: دانشمندان , حكمرانان و دوستان , زيرا كسى كه به علما و دانشمندان اهانت كند دينش رااز دست داده , و آن كـه حـكمران را تحقير كند دنياى خود را از كف داده و آن كه به دوستانش اهانت كند مردانگى خويش را از ميان برده است ((470)) .
نـيـز: كـسى كه برادر دينى خود را فريب دهد و تحقير كند و با او دشمنى ورزد خداونددوزخ را جايگاه او قرار خواهد داد. ((471)) همان گونه كه تو دوست دارى محترم و بزرگ باشى بر طبق اصول و مبادى گرانقدراسلامى كه پـيامبر گرامى بيان كننده آنها است بر تو واجب است برادر دينى خود را محترم و بزرگ بشمارى , چنان كه فرموده است : هيچ يك از شما مؤمن نيست مگر آنگاه كه آنچه براى خود دوست مى دارد براى برادر مؤمنش دوست بدارد. ((472)) امـام عـلـى بـن ابـى طالب (ع ) در وصيت خود به فرزندش امام حسن (ع ) به اين امر تصريح كرده و فرموده است : اى پـسر من ! نفس خويش را ميان خود و ديگران ميزان قرار ده .
. .
پس آنچه را براى خودت دوست مـى دارى براى ديگران دوست بدار, و آنچه را براى خودت ناپسندمى دانى براى ديگران نيز ناپسند بـشـمار, ستم مكن چنان كه دوست ندارى بر تو ستم شود, نيكى كن چنان كه دوست دارى به تو نيكى كنند, بر خودت زشت بشمار آنچه را ازديگران زشت مى شمارى , از مردم به همان چيزى كه تـو بـدان از آنها خشنود مى شوى خشنود باش , و آنچه را نمى دانى مگوى هر چند آنچه را مى دانى اندك باشد, و آنچه رادوست ندارى درباره تو بگويند مگوى ((473)) .
امام صادق (ع ) فرموده است : هر كس نسبت به برادر مؤمنش بدان گونه نباشد كه نسبت به نفس خويش است حق برادرى را ادا نكرده است ((474)) .
ديل كارنگى مى گويد: تو خواهان آنى كه مردم تو را تحسين و به اهميت و ارزش تواعتراف كنند, و مـشـتـاق آنى كه در اين دنياى كوچك داراى شان و مقامى باشى و از اين كه به چاپلوسيهاى بى ارزش و دور از اخلاص گوش فرا دهى ابا دارى بلكه قدرشناسى مخلصانه را خواهانى و ميل دارى دوسـتـان و آشـنـايـانـت به قول ثواب هر چه بيشتر تو راتقدير كنند و بستايند و همه , همين را خـواهـانيم ... .
بنابراين بگذار براى رسيدن به اين هدف از اين اصل اساسى پيروى كنيم : به ديگران آنچه را دوست مى داريم ببخشيم .
مـؤلـف در تـايـيـد موفقيت اين اصل اساسى و والا كه اسلام آن را از مهمترين مبانى و قواعدخود شمرده حوادث و وقايع بسيارى را ذكر كرده است .

17- از خود گذشتگى

ايـثـار و از خـود گـذشتگى مرتبه اى است كه جز كسانى كه خداوند درباره آنان فرموده است : الا الـذيـن صـبروا ولايلقاها الا ذوحظ عظيم ((475)) بدان نمى رسند, و اين برترين مراتب بردارى و عـاليترين درجات دوستى است و متاسفانه انسان در اين روزگار كسى رانمى يابد كه به اين اصل عمل كند و به اين مرتبه دست يابد چه در اين زمان اندكند كسانى كه به حديث نبوى مشهور عمل كـنـند كه فرموده است : هيچ يك از شما ايمان نمى آوردمگر آنگاه كه براى برادر مؤمنش دوست بـدارد آنـچه را براى خود دوست مى دارد. ((476)) چه رسد به مرتبه ايثار و از خودگذشتگى كه انـسـان بـرادر دينى اش را برخودش مقدم بدارد و مصلحت او را بر مصلحت خود و حاجت او را بر حاجت خويش ترجيح دهد.
امـام عـلى بن ابى طالب (ع ) ايثار را در اين دو بيت شيوا با جالبترين بيان و زيباترين تعبير به تصوير كشيده :
ان اخاك الحق من كان معك ----- و من يضر نفسه لينفعك ((477))
و من اذا ريب الزمان صدعك ----- شتت فيك شمله ليجمعك ((478))
نـيز فرموده است : با محاسن (خوبيها) اخلاقتان را رام كنيد, و آن را به سوى مكارم (بزرگواريها) بكشانيد, و آن را به بردبارى عادت دهيد و بر ايثار و ترجيح ديگران بر خودشكيبا باشيد. ((479)) نيز: مؤمنان برادرند و در نزد هر برادر چيزى از برادر برتر نيست ((480)) .
امام باقر(ع ) فرموده است : براى خداوند بهشتى است كه جز سه دسته در آن واردنمى شوند: كسى كه به حق بر زيان خود حكم كرده , كسى كه به خاطر خدا برادر مؤمنش را ديدار كرده , و كسى كه براى خدا برادر مؤمنش را برگزيده است ((481)) .
از ابـان بـن تـغـلـب نـقـل شده كه گفته است : به همراه ابى عبداللّه (ع ) طواف مى كردم , مردى ازاصحاب ما با من برخورد كرد و از من خواست براى حاجتى به همراه او بروم و با دست اشاره كرد, مـن خـوش نـداشـتـم اباعبداللّه (ع ) را رها كنم و به سوى او روم .
در اين ميان كه طواف مى كردم دوبـاره بـه من اشاره كرد, ابى عبداللّه (ع ) فرمود: اى ابان اين تو رامى خواهد؟
عرض كردم : آرى , فـرمـود: او كـيـسـت ؟
گفتم : مردى از اصحاب ماست ,فرمود: او بر مثل آن چيزى است كه تو بـرآنـى ؟
گـفـتم : آرى , فرمود: برو به سوى اوعرض كردم : طواف را قطع كنم ؟
فرمود: آرى گفتم : هر چند طواف واجب باشد؟
فرمود: آرى .
گفته است : من به سوى آن مرد رفتم , سپس بر امام (ع ) وارد شدم و از آن حضرت خواستم كه مرا از حق مؤمن بر مؤمن آگاه كند.
فرمود: اين موضوع را واگذار و در آن وارد مشو, عرض كردم : آرى قربانت شوم ,فرمود: اى ابان ايـن مـوضـوع را واگذار و خواهان آن مباش , عرض كردم : آرى قربانت شوم .
و پيوسته درخواست خـود را تكرار كردم .
فرمود: اى ابان ! نيمى از مالت را با اوتقسيم كن سپس به من نظر افكند و به آنـچـه در درونم گذشت توجه كرد و فرمود: اى ابان ! هرگاه نصف مالت را با او قسمت كردى و پس از آن نسبت به او ايثار نكردى تو و اوبا هم برابريد ليكن هر گاه از نصف ديگر نيز به او ببخشى در اين صورت ايثار كرده و او رابر خود مقدم داشته اى ((482)) .
شـايـد جالبترين صورت ايثار كه تاريخ آن را نقل مى كند چيزى است كه غزالى دراحياءالعلوم ذكر كرده و گفته است : امام على بن ابى طالب (ع ) با خوابيدن در بستر پيامبر خدا(ص ) در شب هجرت آن حضرت از مكه به مدينه جانش را فداى پيامبر(ص ) ساخت , و او را با خون خود حفظ كرد از اين روخداوند به جبرئيل و ميكائيل وحى فرمود كه : من ميان شما عقد برادرى جارى كرده ام وعمر يكى از شما را طولانى تر از عمر ديگرى قرار داده ام پس كدام يك از شما حيات خود را به ديگرى ايثار مى كند, آنها هر كدام حـيـات خـود را دوسـت داشـتـه و آن را اخـتياركردند .
خداوند به آنها وحى فرمود: آيا شما مانند عـلى بن ابى طالب نبوديد كه ميان او وپيامبرم محمد(ص ) پيوند برادرى برقرار كردم در حالى كه عـلى در بستر پيامبر خوابيد وجانش را فداى او ساخت و زندگى خود را به او ايثار كرد, اكنون به زمين فرود آييد و او رااز دشمنانش حفظ كنيد.
لـذا جـبرئيل بر بالاى سر و ميكائيل در پايين پاى او نشسته و مى گفتند: آفرين بر مثل تو اى پسر ابـى طـالـب خـداونـد بـه وجود تو بر فرشتگان مباهات مى كند .
سپس خداوند به اين آيه را درباره على (ع ) فرو فرستاد: ومن الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضاة اللّه واللّه رؤف بالعباد. ((483)) از مظاهر جالب ايثار چيزى است كه درباره مردى از اصحاب پيامبر خدا(ص ) نقل كرده اند مبنى بر ايـن كـه بـه مـردى از اصحاب پيامبر(ص ) كله بريان شده گوسفندى هديه شد, وى گفت برادر (ديـنـى ) من فلان و عيال او به آن محتاجترند و آن را نزد او فرستاد,وى هنگامى كه آن را گرفت نـيـز گفت : برادر (دينى ) من فلان از من به اين نيازمندتر است و آن را نزد وى ارسال داشت و به هـمـيـن گـونـه هـر يـك از آنها برادر خود را بر خويش ترجيج مى داد و كله گوسفند را براى او مى فرستاد تا ميان هفت خانواده دست به دست شد و نزد برادر نخستين بازگشت از اين رو خداوند درباره آنها اين آيه را فرو فرستاد:ويؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة ((484)) .
دربـاره سـبـب نزول آيه مذكور نيز روايت شده كه پيامبر خدا(ص ) اموال قبيله بنى نضير راپس از شكست آنها در جنگ ميان مهاجران تقسيم فرمود و به انصار جز به سه نفر از آنهاكه نيازمند بودند چـيزى نداد و به آنان فرمود: اگر مى خواهيد اموال و خانه هايتان را بامهاجرين قسمت كنيد و در ايـن غـنـايـم , با آنها شريك باشيد, و اگر مايليد خانه ها واموالتان از آن خودتان باشد از اين غنايم بـهـره اى بـه شـمـا نـمـى رسد, انصار عرض كردند:ما اموال و خانه هايمان را با مهاجران قسمت مى كنيم و در اين غنايم آنها را بر خودمان ترجيج مى دهيم و در آن با آنها شريك نمى شويم , لذا اين قـول خداوند درباره آنها نازل شد: ((485)) والذين تبوء الدار والا يمان من قبلهم يحبون من هاجر اليهم ولايجدون في صدورهم حاجة مما اوتوا ويؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة ((486)) .

18- اندرز

نـصـيـحـت و اندرز از بزرگترين لوازم محبت و مهمترين اركان مودت است , و دوستى وبرادرى وقـتـى به كمال مى رسد كه نصيحت و ارشاد پيشرو و انگيزه آن باشد, و كسى كه نصيحت گوى بـرادر ديـنـى خويش نباشد برادر نيست .
از اين رو هر گاه در برادر مؤمن خويش نارسايى يا عيبى يافتى بايد بكوشى با لطف و مدارا او را بر نقص خود راهنمايى و به عيب خويش آگاه سازى تا نقص خود را بر طرف كند و عيب را از خود بزدايد .
در اين صورت نسبت به او نيكى كرده اى و در برابر آن استحقاق پاداش بزرگ از سوى خداوند وسپاس فراوان از سوى برادر دينى خود دارى .
بايد بدانى كه اگر در نصيحت و ارشاد او اهمال ورزى در روز قيامت مسؤول خواهى بود,چنان كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : هر مؤمنى با كسى همنشين شود در روز قيامت نسبت به او مسؤول خواهد بود هر چند به اندازه يك ساعت از روز باشد. ((487)) بايد اندرز دادن تو به او پنهانى باشد چه در اين صورت است كه در دل جايگزين مى شود, و نصيحت آشـكـار درسـت عكس آنچه را از آن انتظار و از او اميد دارى در اوايجاد خواهد كرد, از اين رو امام حـسـن عـسكرى (ع ) فرموده است : كسى كه برادر دينى خود را پنهانى اندرز دهد او را آراسته , و كسى كه آشكارا او را نصيحت كند وى را رسواكرده است ((488)) .
بدان وفادارترين و دوستدارترين دوستان تو و صادقترين آنها در دوستى و برادرى كسى است كه تو را بـه مـعايب نفسانيت آشنا و به نقاط ضعف شخصيت خويش راهنمايى كندتا بتوانى نفس خود را تـهـذيـب و خـطاهايت را جبران كنى , چنان كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : بهترين دوستانت كـسـى اسـت كه تو را صادقانه اندرز دهد و در محافل زينت بخش تو باشد و در برابر دشمنت تو را يارى دهد. ((489)) امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت : مـحـبـوبـتـريـن دوسـتـانم كسى است كه عيبهايم را به من هديه كند. ((490)) بـراسـتى در دوستى كه اگر از برادر دينى او خطايى سرزند وى را ارشاد نكند و اگرمرتكب بدى شـود وى را انـدرز نـدهـد سـودى نيست و دشمن از چنين دوستى به مراتب بهتر است , چنان كه اميرمؤمنان على بن ابى طالب (ع ) فرموده است : گاهى دشمن انسان بهتر از دوست اوست چه وى را به عيبهاى او راهنمايى مى كند و در نتيجه انسان از آنهادورى مى جويد.
بـهـتـريـن دوست آن است كه نمونه صلاح و اصلاح و الگوى راه صواب و سداد باشد به طورى كه رفـتـار او درسى عملى براى تو باشد و بتوانى آن را در رفتار خويش سرمشق قرار دهى و در روش خود به او اقتدا كنى و در تاريكيهاى زندگى از او روشنى گيرى ,چنان كه اميرمؤمنان (ع ) فرموده اسـت : بـرادر تو كسى است كه با ديدارش تو را موعظه كند پيش از آن كه با گفتارش به تو اندرز دهد. ((491)) پـيـامـبـر خدا(ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) به اين جنبه مهم زندگى دوستانه بسيار اهميت داده اندو اوامـر مـؤكـدى از سـوى آنـهـا وارد شده است كه بايد انسان برادر دينى خود را در حضورو غياب نصيحت كند تا پايه هاى دوستى و برادرى براساس متين و محكمى استوار گرددو گر نه دوستى در معرض زوال و فروپاشى خواهد بود.
پـيـامـبـرخدا(ص ) فرموده است : مؤمن برادر مؤمن است نصيحت خودرا به او در هيچ حالى ترك نمى كند. ((492)) نيز: پارساترين مردم كسى است كه به همه مسلمانان از روى دوستى بيشتر نصيحت كندو دلش نسبت به آنان پاكتر و سالمتر باشد.
نـيـز: انـسـان بـايـد بـرادر ديـنـى خـود را هـمـواره نـصـيـحت كند به همان گونه كه خود را نصيحت مى كند. ((493)) امـيـرمـؤمـنـان عـلـى بـن ابـى طـالـب (ع ) فـرمـوده اسـت : كـسى را كه از تو نصيحت بخواهد فريب مده ((494)) .
نـيـز: برادر دينى خود را خالصانه نصيحت كن چه خوب باشد و چه زشت , و اورا در هرحال يارى كن و وى را در هر جا همراه باش ((495)) .
امام باقر(ع ) فرموده است : بر مؤمن واجب است كه مؤمن را نصيحت كند. ((496)) نـيـز: از كـسـى كـه تـو را مـى گـريـانـد پـيروى كن كه او نصيحت گوى توست , و از آن كه تو رامـى خـنـداند پيروى مكن چه او فريب دهنده توست , و بزودى همگى بر خداوند واردمى شويد و آگاهى مى يابيد. ((497)) امام صادق (ع ) فرموده است : كسى كه در راه برآوردن حاجت برادر مؤمن خود گام بردارد ليكن او را نصيحت نكند به خدا و پيامبرش خيانت كرده است ((498)) .
نيز: بر مؤمن واجب است كه مؤمن را در حال حضور و غياب نصيحت كند. ((499)) نـيـز: هر مؤمنى كه در پى حاجت برادر مؤمنش قدم بردارد ليكن او را نصيحت نكندمانند كسى است كه به خدا و پيامبرش خيانت كرده و خداوند دشمن اوست ((500)) .
بـدان بـراى كـسى كه از تو نصيحت بخواهد حقى است كه امام زين العابدين (ع ) آن را بيان كرده و فـرموده است : و اما حق كسى كه از تو نصيحت بخواهد آن است كه او را نصيحت كنى و به اندازه توانايى خودش با او سخن گويى زيرا براى هر فردى مرتبه اى از گفتاراست كه آن را مى شناسد و از آن دورى مى كند, و بايد روش تو مبتنى بر رافت و رحمت باشد. ((501)) هنگامى كه برادر مؤمنت تو را نصيحت مى كند گوش و دلت را به سوى او روانه كن چه اودوست راستين توست و سعى كن كه خوشحالى خود را از اندرزهاى او و پذيرش گفتاراو را از سوى خود بـه وى بنمايانى , و با گفتار و كردار به نيكوترين و پاكيزه ترين نحوى ازاو شكر گزارى كن , چنان كـه امـيـرمؤمنان (ع ) فرموده است : اندرز را از كسى كه به تو اندرزداده بپذير و با فرمانبردارى از كسى كه آن را به سوى تو آورده با آن برخورد كن .
مـطـمـئن بـاش كـه تـو مـنـتـهـاى نياز را به دوستى نصيحت گو و رفيقى رهنما دارى , چنان كـه پـيـامـبـرخـدا(ص ) فـرموده است : كسى كه موعظه گويى در دل و باز دارنده اى در درون وهمنشينى رهنما در كنار خود ندارد دشمنش توانايى دارد كه گلويش را بفشارد. ((502)) امـام جواد(ع ) فرموده است : مؤمن به سه خصلت نياز دارد: توفيقى از سوى خداوند,اندرزگويى درونى , و پذيرش از كسى كه او را نصيحت كند. ((503)) بـدان كـه نـصـيحت كننده را نيز حقى است كه امام زين العابدين (ع ) آن را توضيح داده وفرموده است : و اما حق نصيحت كننده آن است كه در برابر او فروتنى كنى سپس دلت متوجه او باشد و به او گـوش فـرا دهى تا اندرزهاى او را بفهمى پس از آن آنها رابررسى كن چنانچه در اين امر موفق نـبـوده به او ترحم كن و او را متهم مكن و بدان او در نصيحت توكوتاهى نكرده جز اين كه اشتباه كـرده اسـت و ايـن در صورتى است كه از نظر تو مستحق تهمت نباشد, و در هر حال امر او را مهم مشمار. ((504)) سـقراط گفته است : از چيزهايى كه بيانگر مراتب خرد دوست تو و حسن اندرز اوست اين است كه تو را به عيبهايت آگاه كند و آنها را از تو دور سازد, و به نيكيها تو را موعظه كند, و خود او با به كار بستن آنها از تو پند گيرد, و از بديها تو را منع كند و خود از ارتكاب آنها باز ايستد.
مـخـالـفت با نصيحت گوى مشفق كه در دوستى صادق و در نصيحت پاك و مخلص است موجب حسرت و پشيمانى است چنان كه امام على بن ابى طالب (ع ) فرموده است :نافرمانى نصيحت كننده دانا و آزموده افسوس و پشيمانى به دنبال دارد. ((505)) امـام صـادق (ع ) فرموده است : با مرد خردمند و پرهيزگار مشورت كن چه او جز به نيكى دستور نـمـى دهـد و از مـخـالـفـت بـا وى بـپـرهيز چه مخالفت با پارساى خردمند موجب تباهى دين و دنياست ((506)) .
امام موسى بن جعفر(ع ) فرموده است : و هر گاه خردمند نصيحت گو به تو پندى داد ازمخالفت با آن بپرهيز كه موجب نابودى است ((507)) .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation