بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دوست یابی,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     dostya01 - دوست يابى
     dostya02 - دوست يابى
     dostya03 - دوست يابى
     dostya04 - دوست يابى
     dostya05 - دوست يابى
     dostya06 - دوست يابى
     dostya07 - دوست يابى
     dostya08 - دوست يابى
     dostya09 - دوست يابى
     fehrest - دوست يابى
 

 

 
 

بـنـابـر ايـن هـرگاه دو دوست را مشاهد كردى كه همفكرى كامل و همگونى قوى در طبيعت و سـرشت و نزديكى زياد در گرايشها و خواستها ميان آنها وجود ندارد بايد بدانى كه دوستى آنها در مـعرض زوال و انقطاع است هر چند مدت درازى بر دوستى آنها گذشته باشد, زيرا روابط برادرى در مـيـان آنها مستحكم نبوده و شرايط دوستى در آنها وجودنيافته است .
هر زمان اين همگونى و مـشـابـهـت در آنها حاصل شود اين دو دوست به منزله يك روح , و يك جسم خواهند بود كه اگر عضوى از آن به درد آيد دگر عضوها را نماندقرار, چنان كه پيامبر بزرگوار اسلام (ص ) آن را بيان كـرده و فرموده است : داستان مؤمنان در دوستى و ترحم و مهربانى نسبت به يكديگر داستان تن اسـت كـه اگـر عـضـوى از آن بـه درد آيـد ديـگـر اعـضا دچار ناآرامى و بى خوابى و تب خواهند شد. ((196)) جـابـر جـعـفـى گـفته است : غمگين در حضور ابى جعفر امام باقر(ع ) نشسته بودم , عرض كردم : قـربـانـت شـوم بـسا بى آن كه مصيبتى به من برسد يا حادثه اى برايم رخ دهد احساس غم و اندوه مـى كـنم به طورى كه خانواده و دوستانم آثار حزن و گرفتگى را در چهره ام مى بينند .
فرمود: اى جابر خداوند مؤمنان را از طينت بهشت آفريده و نسيم خوش آن رادر ميان آنان به وزش درآورده اسـت , از ايـن رو مـؤمن برادر پدر و مادرى مؤمن است چنانچه در يكى از شهرها به روحى از ارواح مؤمنان اندوهى برسد ارواح ديگر محزون واندوهگين مى شوند چه او از همين ارواح است ((197)) .
از ابى بصير نقل شده كه گفته است : شنيدم ابى عبداللّه (ع ) مى فرمود: مؤمن برادر مؤمن است آنها مانند يك تن اند كه اگر چيزى از آن به درد آيد آن درد در ديگر اعضاى بدن نيزوجود مى يابد چه ارواح آنـهـا از يـك روح پديد آمده است .
همانا پيوستگى روح مؤمن به رحمت خداوند از پيوستگى شعاع خورشيد به آن شديدتر است ((198)) .

ميانه روى در دوستى و دشمنى

اين امرى مهم است كه اهل بيت (ع ) ما را بدان متوجه و آگاه كرده اند و سزاوار هر انسانى است كه آن را در دوران زنـدگـى اجـتماعى خود نصب العين خويش قرار دهد و درمعاشرت با مردم آن را چـراغ راه خـود سـازد .
اين امر همان ميانه روى در دوستى و دشمنى و خوددارى از زياده روى در آنهاست .
آرى هرگاه كسى را دوست مى دارى در دوستى وى زياده روى مكن و همه آن چيزهايى را كه در دل دارى و در انديشه ات مى گذرد براى او مكشوف مساز, چه ممكن است كه در آينده اين دوست با تو دشمن گردد .
همچنين هرگاه با كسى دشمنى داشتى در آن زياده روى مكن و در عداوت با او تلاش و كوشش بسيار به كار مبر چه ممكن است درآينده همو دوست تو گردد.
جـامـعـه مـا بـزرگترين گواه بر اين مطلب است چه بسيار دوستانى كه دشمن شدند, و چه بسا دشمنانى كه دوست گرديدند.
سرور اوصياء امام على بن ابى طالب (ع ) به اين امر دقيق تصريح كرده و فرموده است :دوست خود را بـه آهستگى دوست بدار شايد روزى دشمن تو شود, و دشمنت را به آرامى دشمن بدار شايد روزى دوست تو شود. ((199)) نيز فرموده است : همه محبت خود را براى دوستت به كار گير ليكن همه اطمينان خويش را به او نـداشته باش , و همه مواسات و هميارى را براى او به كار بر اما همه اسرارت را به او وامگذار .
با اين روش شرط حكمت و حق واجب دوست خود را اداكرده اى ((200)) .
امـام صـادق (ع ) فـرموده است : دوستت را از راز خود آگاه مكن جز آنگاه كه اگر دشمنت بر آن آگاه شود برايت زيانى نداشته باشد چه دوست ممكن است روزى دشمن شود. ((201)) نـيز فرموده است : به دوست خود به طور كامل اعتماد مكن , چه گفتار شتابزده هرگزبخشوده نمى شود. ((202)) يكى از شاعران اين معنا را به نظم درآورده و گفته است :
احذر عدوك مرة ----- واحذر صديقك الف مرة ((203))
فلر بما انقلب الصديق ----- فكان اعرف بالمضرة ((204))

انواع دوستان

در بـيـان انـواع دوسـتـان و اقـسـام بـرادران روايـات چندى از اهل بيت (ع ) وارد شده كه صفات وويژگيهاى هر دسته از آنها را روشن ساخته است تا آدمى در اين راه با آگاهى گام بردارد.
چـه كـسـى اسـت كـه در روزگـار زنـدگـى خود اقسامى از دوستان را نديده و انواعى از ياران رامشاهده نكرده باشد؟
در مـيان آنها كسانى وجود داشته اند كه بر آنها اعتماد كرده و به آنها اطمينان يافته , و ازمصاحبت آنها شاد و از ديدار آنها چشمش روشن گرديده است .
نـيـز در جرگه آنها افرادى بوده اند كه جز بر غم و اندوه همنشين خود نيفزوده اند, اينان درظاهر دوستان و در نهان دشمنانند, مكر و كيد خود را براى دوست خود در دل پنهان مى دارند و حوادث نـاگوار را براى او انتظار دارند .
از اين رو بايد بسيار برحذر بود كه مباداآدمى در دام اين چاپلوسان گـرفـتار شود چه اينان براى انسان از دشمنانى كه آشكارا اظهارخصومت مى كنند خطرناكترند.
اولئك شر مكانا واضل سبيلا. ((205)) شاعر گفته است :
و صاحب لى كداء البطن صحبته ----- يودنى كوداد الذئب للراعي ((206))
يثنى على جزاه اللّه مكرمة ----- ثناء هند على روح بن زنباع ((207))
اكـنـون بـراى آن كـه بـر اقـسـام دوسـتـان طـبق آنچه اهل بيت (ع ) روشن كرده اند آگاه شويم توجه خواننده را به احاديث زير معطوف مى داريم : اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوستان دو نوعند: دوستان مورد اعتماد و دوستان خنده رو.
اما دوستان مورد اعتماد مانند كف و بال و خانواده و مال اند, هرگاه بر دوستت اعتماددارى مال و تلاش خود را در راه او صرف كن , با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باش , راز او را پوشيده بدار و ياور او باش و محاسن او را ظاهر گردان , و اى پرستش كننده بدان وجود اين گونه دوستان نايابتر از كبريت احمر است .
امـا دوسـتـان خنده رو از آنها به تو لذت و خوشى مى رسد, اين را از آنها قطع مكن و بيش از اين از وجـدان آنـها انتظار نداشته باش و به اندازه اى كه با تو گشاده رويى و شيرين زبانى مى كنند با آنها رفتار كن ((208)) .
سرور شهيدان حسين بن على (ع ) فرموده است : برادران چهار گونه اند: برادرى كه براى توست و تو براى اويى برادرى كه براى توست , برادرى كه ضد توست و برادرى كه نه براى اويى و نه او براى تـوسـت .
از آن حـضـرت دربـاره معناى اين سخن پرسش شدفرمود: برادرى كه براى تو و براى خـودش اسـت بـرادرى اسـت كـه بـا دوستى خود بقاى برادرى را خواهان است و با دوستى خود خـواهـان مـرگ برادرى نيست .
و اين براى توست و به سود خودش است چه هرگاه برادرى كامل شـود زنـدگـانـى هر دو خوش وگوارا خواهد شد, و هرگاه برادرى يك طرفه و در تناقض باشد برادرى هر دو طرف نادرست خواهد بود.
بـرادرى كـه او بـراى تـوسـت كـسى است كه نفس خويش را از طمع رهايى داده و به حال رغبت درآورده است از اين رو هرگاه رغبت به برادرى داشته باشد در امور دنيا طمع ندارد, و اين به طور كامل و با تمام وجود براى توست .
برادرى كه بر ضد توست برادرى است كه پيشامدهاى ناگوار را برايت انتظار مى كشد واسرارت را فـاش مـى كـنـد و در ميان خانواده ها بر تو دروغ مى بندد, و به تو با نظر حسادت مى نگرد, و لعنت خداوند يگانه بر او باد.
برادرى كه نه براى توست و نه تو براى اويى , كسى است كه خداوند او را پر از حماقت كرده و او را از رحمت خود دور ساخته است او را مى بينى كه خودش را بر تو ترجيح مى دهد و به سبب حرصى كه دارد آنچه را در اختيار توست مى طلبد. ((209)) امـام جعفربن محمد صادق (ع ) فرموده است : دوستان سه گونه اند: يكى مانند غذاست كه در هر زمـان بدان نياز دارى و آن دوست خردمند است .
دوم به منزله درد است و آن دوست احمق است .
سوم در حكم داروست و آن دوست هشيار و زيرك است ((210)) .
نيز فرموده است : دوستان سه گونه اند: دوستى كه با جان خويش با تو مواسات و هميارى مى كند, ديگر دوستى است كه با مال خويش با تو مواسات و هميارى دارد, سومى كسى است كه كفاف خود را از تـو مى گيرد و تو را براى برخى لذتها مى خواهد بنابراين نبايد اورا از دوستان مورد اعتماد به شمار آورى ((211)) .

آزمايش دوستان

براى هر انسانى در زندگى دوستانى است كه در هنگام وحشت و تنهايى با آنها انس مى گيرد و در زمـان شـدت و سختى به آنان پناه مى برد, و در برابر حوادث روزگار وپيشامدهاى ناگوار از آنها كـمـك مـى گـيـرد, اسـرار خـود را به آنها مى سپارد و اخبار وانديشه هاى خود را با آنها در ميان مى گذارد .
ليكن بسيار است كه انسان به يارانى دست مى يابد كه در صداقت و اخلاص آنها شك و ترديد دارد .
با آنها چه بايد بكند؟
آيا به محض شك و ترديد از آنها دورى كند و خود را در معرض زيانها و خطرهاى ناشى از جدايى از آنان قرار دهد؟
بى شك اين كارى نادرست و اشتباه است .
يـا آن كـه بر آنها اعتماد كند, و به آنها گرايش و وثوق داشته باشد؟
اما اين عمل نيز سستى راى و قلت و حزم و دورانديشى است .
پس به گمان تو چه بايد بكند؟
آيا راههايى وجود دارد كه آنها را بيازمايد و حقيقت حال آنان را مكشوف سازد تا درست از نادرست و پاك از ناپاك شناخته و راستگو از دروغگو دانسته شود؟
آرى در ايـن جـا راهـهـا و نشانه هايى وجود دارد كه اهل بيت (ع ) آنها را براى آزمايش دوستان قرار داده اند و ما آنها را از لحاظ تو اى خواننده عزيز مى گذرانيم تا در معانى آنهاتدبر كنى و در مقاصد آنـهـا بينديشى و بكوشى آنها را در مورد دوستى كه در صداقت واخلاص او شك دارى پياده كنى بهترين نتايج و پاكيزه ترين ثمرات را از آنها به دست آورى , زيرا براى انسان پسنديده نيست كه با هر كـسى مصاحبت دارد به او اعتماد كندمگر آن پيش از اين او را بيازمايد و حقيقت او را بداند چنان كه اميرمؤمنان (ع ) به فرزندش امام حسن (ع ) وصيت كرده : اى فرزندم ! با احدى دوستى مكن مگر آنگاه كه بخوبى او رابشناسى ((212)) .
نيز فرموده است : پيش از آزمايش دوست به او اعتماد مكن ((213)) .
نيز: به دوستى كسى كه وضع او را روشن نكرده اى رغبت مكن ((214)) .
نيز: كسى كه دوستان را آزموده حقيقت مردم را شناخته است ((215)) .
انـسـان اگر با ديده دقت و تفحص به مردم بنگرد و افكار و ضماير آنها را بيازمايد و نيات ومقاصد آنـهـا را كـشـف كـنـد بـى شـك از اكثر آنها گريزان و دلش پر از ترس و بيم خواهد شد,از اين رو اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : او را بيازماى آنگاه دشمن دار. ((216)) امام صادق (ع ) فرموده است : با مردم معاشرت كن تا آنها را بيازمايى و كسى كه مردم راآزمود آنان را دشمن داشت ((217)) .
امـام كـاظـم (ع ) فـرمـوده است : از آميزش با مردم و انس با آنان بپرهيز مگر آن كه در ميان آنان خـردمـنـد امينى بيابى كه در اين صورت با او انس بگير و از ديگران بگريز همچنان كه از جانوران درنده مى گريزى ((218)) .
يكى از شاعران گفته است :
وزهدني في الناس معرفتي بهم ----- وطول اختبارى صاحبا بعد صاحب ((219))
فلم ترني الايام خلا تسرني ----- مباديه الا ساءني في العواقب ((220))
وما صرت ادعوه لدفع ملمة ----- من الدهر الا كان احدى النوائب ((221))
اكـنـون ما راههاى آزمايش دوستان را به همان گونه كه پيامبر خدا(ص ) و اهل بيت او(ع ) براى ما ترسيم كرده اند ذكر مى كنيم :
1- پـيامبر خدا(ص ) فرموده است : دوستى صادقانه در سه چيز است : اين كه گفتاردوستش را بر گفتار ديگران , و همنشينى دوستش را بر همنشينى ديگران , و خشنودى دوستش را بر خشنودى ديگران ترجيح دهد.
2- امـام بـاقـر(ع ) فـرموده است : محبت خود را در دل دوستت به آنچه نسبت به او در دل توست بشناس ((222)) .
3- امـام صـادق (ع ) فـرموده است : به دلت بنگر اگر دوستت را انكار كرد قطعا يكى از شماعمل (ناخوشايندى ) را مرتكب شده است ((223)) .
4- و نيز: سه نفرند كه تنها در سه جا شناخته مى شوند: بردبار در وقت خشم , دلير به هنگام جنگ , و دوست در موقع نياز. ((224)) 5- و نـيـز: دوسـت بـه سه چيز آزمايش مى شود اگر در آنها رغبت و توافق داشت دوستى پاك و راسـتـيـن اسـت و گـرنـه دوست زمان رفاه و آسايش است نه دوست روزگار سختى : ازاو مالى بخواهى , او را بر مالى امين گردانى , از او بخواهى در ناراحتى تو مشاركت كند. ((225)) 6- و نـيـز: هـرگـاه بـخـواهى صحت ادعاى دوستت را درباره خودت بدانى او را خشمگين كن , چنانچه بر دوستى تو پايدار ماند او دوست توست و در غير اين صورت نه ((226)) .
7- و نـيـز: هـر كـس سـه بـار بـر تـو خـشـم گـرفـت و بـدى بـه تـو نـگـفـت او را به دوستى خودبرگزين ((227)) .
8- و نيز: هر كس سه بار بر تو خشمگين شد و سخن ناپسندى به تو نگفت او را براى خود اندوخته كن ((228)) 9- و نيز: به محبت دوستت اعتماد مكن , تا آنگاه كه سه بار او را به خشم درآوردى ((229)) .
10- و نـيـز: كـسى را دوست مگو, و او را آشنا بگو مگر آنگاه كه در سه صفت او رابيازمايى : او را به خـشـم درآورى و بـنگرى كه خشم او را از مرز حق بيرون مى برد يا نه ؟
وبا او سفر كنى , و ديگر با دينار و درهم وى را بيازمايى ((230)) .
11- و نـيـز: دوسـت خـود را بـر هـنـگـامـى كه نعمت تازه اى روزيت شود يا مصيبتى به تورسد بيازماى ((231)) .
12- و نيز: دوستان خود را به دو صفت بيازماييد اگر در آنها وجود داشت به دوستى ادامه دهيد و گرنه بكلى از آنها دورى جوييد: مراقبت بر اداى نمازها در اوقات خود,نيكى نسبت به دوستان در حال رفاه و سختى ((232)) .
13- و نـيـز: مـردم جـز از راه آزمـايش شناخته نمى شوند و از اين رو زن و فرزندت را درغيبت , و دوسـتـت را در مصيبت , خويشاوندان را به هنگام نادارى و فقر, و دوستان وچاپلوسان را در زمان بيكارى بيازماى تا منزلت خود را در نزد آنان بدانى ((233)) .
14- مـسـعـدة بـن يـسـع نقل كرده كه به ابى عبداللّه جعفربن محمد(ع ) عرض كردم : من به خدا سوگند تو را دوست مى دارم , آن حضرت سرش را به زير انداخت و پس از آن سربلند كرد و فرمود: راسـت گفتى اى ابا بشر از محبت خود در دل من از دلت بپرس ,دلم از محبتى كه نسبت به من در دل خود دارى مرا آگاه ساخت ((234)) .
15- مردى از آن حضرت پرسيد كه شخصى به من مى گويد تو را دوست مى دارم , من چگونه بدانم كـه او مـرا دوسـت مـى دارد؟
فرمود: دلت را بيازماى اگر تو او را دوست دارى او هم تو را دوست مى دارد. ((235)) 16- مـردى بـه امـام مـوسـى بـى جعفر(ع ) عرض كرد: مردى است از عوام مرا ديدار مى كندو به خداوند سوگند مى خورد كه مرا دوست مى دارد, آيا من سوگند بخورم كه اوراستگوست ؟
فرمود: دلت را بيازماى اگر دوستش مى دارى سوگند بخور و در غير اين صورت نه ((236)) .
17- آن حضرت به حسن بن جهم فرمود: اگر مى خواهى بدانى چه منزلتى در نزد من دارى بنگر من در نزد تو چه جايگاهى دارم ((237)) .
18- امـام جـواد(ع ) فـرمـوده اسـت : كـثـرت مـوافـقـت و قـلـت مـخـالـفـت از نـشـانـه هـاى محبت است ((238)) .
19- امام هادى (ع ) فرموده است : از كسى كه او را مكدر ساخته اى جوياى صفا و از آن كه به او عذر كرده اى توقع وفا, و از آن كه نسبت به او بدگمانى انتظار خيرخواهى نداشته باش چه دل ديگران هم مانند دل توست ((239)) .

پايه هاى دوستى

پيامبر گرامى اسلام (ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) در بيان آنچه برادرى بر اساس آن قرار دارد ودوستى بـر پـايـه هـاى آن اسـتـوار اسـت بـه هيچ روى فروگذارى نكرده و مردم را بدانها آگاه وتشويق فـرموده اند .
چه رعايت آنها موجب مزيد استحكام روابط برادرى و پيوندهاى دوستى در ميان افراد اجتماع است .
مـا بـزودى برخى از اين مقومات و اركان دوستى را كه پيامبر(ص ) امامان اهل بيت (ع ) درسخنان جاويد خود بدانها تصريح كرده اند از نظر خوانندگان مى گذرانيم .

1- ديد و بازديد

شايد زيباترين و دلپسندترين مظاهر وفادارى و دوستى ديدار دوستان از يكديگر و جوياشدن حال ايشان در خانه آنها مى باشد و اين امر در دل دوستى كه به ديدارش مى روندبزرگترين اثر را به جا مـى گـذارد چـه اين عمل نشانه دوستى صادقانه و گواه گرايش وهماهنگى و موجب استحكام پـيوندهاى برادرى و دوستى است .
از اين رو پيامبر(ص )بزرگوار فرموده است : ديدارها دوستى را مى روياند. ((240)) آن حضرت و ائمه (ع ) برديدو بازديد و مراوده تشويق فرموده و آن را از اعمالى شمرده اند كه انسان را به خداوندنزديك مى گرداند.
پيامبر خدا(ص ) فرموده است : فرشته اى مردى را ديد كه بر در خانه اى ايستاده است به او گفت : اى بنده خدا در اين خانه چه حاجت دارى ؟
پاسخ داد: در آن دوستى دارم كه مى خواهم به او سلام كنم , فرشته به او گفت : ميان تو و او پيوند خويشى نزديكى است يانيازمندى تو را به اين كار وادار كرده است ؟
پاسخ داد: من هيچ نيازى به او ندارم جز اين كه من در برابر پروردگار جهانيان نسبت به او متعهدم , و ميان من و او خويشى و قرابتى نزديكتر از اسلام نيست , فرشته گفت : من فرستاده خـداونـد بـه سـوى تو هستم او به توسلام مى رساند و مى فرمايد: مرا ديدار كردى و من بهشت را بـرايت واجب ساختم , و ازخشم خود و آتش دوزخ تو را معاف كردم و اين به سبب آن است كه او را به خاطر من دوست داشتى ((241)) .
نيز فرموده است : كسى كه برادر مؤمن خود را در خانه اش ديدار كند خداوند مى فرمايد:تو مهمان و ديـدار كـننده منى و پذيرايى تو بر عهده من است و به سبب آن كه او را دوست داشتى بهشت را برايت واجب كردم ((242)) .
عـلى بن الحسين (ع ) فرموده است : كسى كه به خاطر خدا و رسيدن به وعده لقاى اودوستش را ديـدار كـنـد هـفـتـاد هزار فرشته او را مشايعت مى كنند و ندا كننده اى از پشت سراو را مشايعت مـى كـنـد و نـدا كننده اى از پشت سر او را ندا مى دهد: هان خوش باش وبهشت بر تو گوارا باد, و هنگامى كه دوستش مصافحه مى كند رحمت الهى سر تا پاى اورا فرا مى گيرد. ((243)) امام باقر(ع ) فرموده است : هر مؤمنى براى ديدار برادر مؤمنش از خانه بيرون آيد درحالى كه دانا به حق او باشد خداوند براى هر گام او حسنه اى ثبت , و سيئه اى محو مى كندو يك درجه او را بالا مـى بـرد .
هـنگامى كه در خانه را مى كوبد درهاى آسمان به رويش بازمى شود, و وقتى همديگر را ديـدار و مـصافحه و معانقه مى كنند خداوند به آنها نظررحمت مى كند و در برابر فرشتگان به آنها مباهات فرموده مى گويد: به اين دو بنده ام بنگريد كه به خاطر من يكديگر را ديدار و با هم دوستى مـى كنند, حق است بر من كه پس از اين آنها را به آتش عذاب نكنم .
و هنگامى كه او به خانه اش باز مـى گـردد فـرشـتگانى به عدد نفسها و گامها و سخنانش او را بدرقه مى نمايند و پيوسته او را از بلاهاى دنيا وشدايد هولناك آخرت محافظت مى كنند. ((244)) نـيز فرموده است : كسى كه به خاطر خدا برادر مؤمنش را از روى محبت و شوق ديداركند خدا را زيـارت كرده و هنگامى كه با او مصافحه مى كند هر حاجتى را در امر دين ودنيا از خداوند بخواهد حق تعالى حاجتش را برآورده مى گرداند ((245)) امام صادق (ع ) فرموده است : مراوده ميان دوستان در حضر, ديد و بازديد و در سفر, نامه نوشتن به يكديگر است ((246)) نـيـز فـرمـوده اسـت : انـسـان به قصد برادر مؤمنش از خانه بيرون مى آيد تا او را ديدار كند, وباز نمى گردد جز اين كه خداوند حوايج دنيا و آخرت او را برآورده مى كند. ((247)) نـيـز فـرمـوده است : هر كس دوستش را تنها به خاطر خدا نه غير او و طلب وعده هاى خداوند و تـحقق ثوابهاى او ديدار كند خداوند هفتاد هزار فرشته را مامور مى كند كه او راندا مى دهند: هان خوش باش و بهشت بر تو گوارا باد ((248)) نـيـز: كـسـى كه برادر مؤمنش را به خاطر خداوند ديدار كند خدا مى فرمايد: مرا زيارت كردى , و پاداش تو بر عهده من است و من به پاداشى براى تو جز بهشت راضى نيستم ((249)) .
نـيز: سه چيزند كه روز قيامت خالص براى خداوندند: مردى كه برادر مؤمنش را به خاطر خداوند ديـدار كـنـد, او از زايران خداست و بر خداوند است كه زايرانش را گرامى بدارد و آنچه را آن مرد بخواهد به او بدهد .
ديگر مردى است كه وارد مسجد مى شود تانماز بگزارد و او به انتظار نماز ديگر در مسجد مى ماند و او مهمان خداوند است و براوست كه مهمان خود را گرامى بدارد .
و ديگر حج كننده و عمره گزار است , اينان واردشوندگان بر خدايند, و حق است بر او كه وارد شوندگانش را گرامى بدارد. ((250)) نيز: هر كس دوستش را به خاطر خداوند ديدار كند, روز قيامت در حالى وارد مى شودكه بر او دو جامه سپيد نازك از نور است و از كنار هر چيزى كه بگذرد بر آن مى تابد تاآنگاه كه در پيشگاه حق تـعـالـى بـايستد, خداوند به او مى فرمايد: مرحبا و با گفتن اين كلمه عطاياى فراوان به او داده مى شود. ((251)) ايـن درجـات عـالى و مقامات بلند بهره كسانى است كه برادران نيك و مؤمن و ياران پرهيزگار و نـيكوكار خود را ديدار مى كنند چنان كه امام صادق (ع ) فرموده است : اى فرزند! هر گاه به ديدار كـسـى مـى روى نـيكان را ديدار كن و فاجران و بدكاران را ملاقات مكن زيرا اينان همچون تخته سـنـگـى هـسـتـنـد كـه آب از آن جـارى نمى شود, و مانند درختى هستند كه برگهاى آن سبز نمى گردد, و چون سرزمينى هستند كه گياه از آن نمى رويد. ((252))

2- سلام و مصافحه و معانقه

شك نيست هنگامى كه برادر دينى تو دوستانه به تو سلام مى كند و با گرمى دستت رامى فشارد و برادرانه با تو معانقه و روبوسى مى كند احساس مى كنى وجودت را ميل وگرايش به او فراگرفته است چه سلام و مصافحه و معانقه نشانه دوستى و رمز برادرى است از اين رو به انجام دادن آنها امر و بدانها تشويق شده است .
پـيامبر خدا(ص ) فرموده است : سوگند به آن كه جانم در دست اوست به بهشت داخل نمى شويد مـگر آنگاه كه ايمان آوريد, و ايمان نمى آوريد مگر زمانى كه با يكديگردوستى كنيد .
هان شما را به چـيـزى دلالـت مى كنم كه اگر آن را انجام دهيد با يكديگردوستى كرده ايد و آن به ديگران سلام كردن است .
نـيـز فرموده است : هنگامى كه يكديگر را ملاقات مى كنيد با سلام و مصافحه (دست دادن ) ديدار كنيد و زمانى كه پراكنده مى شويد با استغفار و (طلب آمرزش ) از هم جداشويد. ((253)) نيز: مصافحه كنيد چه آن كينه را از ميان مى برد. ((254)) نيز فرموده است : هنگامى كه يكى از شما برادر مؤمنش را ديدار مى كند بر او سلام و بااو مصافحه كـنـد چـه خداوند فرشتگان را به همين امر گرامى داشته است , پس همان كارى را كه فرشتگان مى كنند انجام دهيد. ((255)) امـام باقر(ع ) فرموده است : وقتى مؤمنان يكديگر را ديدار و مصافحه مى كنند خداوند به آنها نظر رحمت مى كند و گناهانشان مانند برگ درختان از آنها فرو مى ريزد. ((256)) ابـوحـمـزه نـقل كرده كه با ابى جعفر امام باقر(ع ) همسفر بودم در محلى فرود آمديم تااستراحت كـنـيـم , آن حـضرت گامى چند برداشت و سپس برگشت و دست مرا گرفت وبسختى فشرد, عرض كردم : فدايت شوم , مگر من در كجاوه در خدمت شما نبودم ؟
فرمود: آيا نمى دانى مؤمن هر گـاه گـشـتـى بـزند و سپس دست برادر مؤمنش را بگيردخداوند به آنها نظر رحمت مى كند و پيوسته آنها را زير نظر خود دارد و به گناهان مى گويد از اين دو تن دور و پراكنده شويد.
اى ابـا حمزه گناهان آنها مانند برگ درختان فرو مى ريزد, و آنان در حالى از هم جدامى شوند كه گناهى بر آنها نيست ((257)) .
نـيـز: هـنـگـامـى كه انسان با دوستش مصافحه مى كند پاداش كسى كه دستش را همچنان نگه مـى دارد بـيـشتر از كسى است كه دستش را رها مى كند و بدانيد گناهانشان در پيش پايشان فرو مى ريزد به طورى كه گناهى بر آنها باقى نمى ماند. ((258)) از ايـن رو دربـاره صـفـات پـيامبر خدا(ص ) نقل كرده اند كه آن حضرت خود سلام و مصافحه را با اصـحـابـش آغـاز مى كرد و هنگامى كه با يكى از آنان مصافحه مى كرد دستش را پيش ازاو بيرون نمى كشيد. ((259)) امام صادق (ع ) فرموده است : مصافحه مؤمن برابر هزار حسنه است ((260)) .
نـيـز: مـؤمـن برادر مؤمنش را ديدار و با او مصافحه مى كند در نتيجه خداوند به آنها نظررحمت مـى فرمايد و گناهان آنها تا آنگاه كه از هم جدا مى شوند از وجود آنها فرو مى ريزدهمان گونه كه بادهاى سخت برگ را از درختان فرو مى ريزد. ((261)) نيز: مصافحه مؤمن از مصافحه فرشتگان افضل است ((262)) نـيز: به اسحاق بن عمار فرمود: اى اسحاق آيا مى دانى مؤمنان هنگامى كه يكديگر راديدار و با هم مـصافحه مى كنند خداوند صد رحمت بر آنها نازل مى كند كه نود و نه رحمت شامل آن يكى است كـه رفـيـقـش را بـيـشـتـر دوسـت مى دارد و وقتى با هم معانقه مى كنند رحمت الهى آنها را فرا مى گيرد. ((263)) مـردى از ابـى عـبداللّه (ع ) درباره پاداش مؤمنان به هنگامى كه با يكديگر ديدار و معانقه مى كنند پـرسش كرد .
به او فرمود: وقتى با هم معانقه مى كنند رحمت خداوند آنها را فراميگيرد و هنگامى كـه يـكـديگر را در آغوش مى كشند چنانچه در اين امر جز رضاى خدارا نخواهند و هيچ غرضى از اغراض دنيوى را طالب نباشند به آنها گفته مى شود:گناهانتان آمرزيده است اعمال خود را از سر بگيريد .
و زمانى كه احوالپرسى را آغازمى كنند فرشتگان به يكديگر مى گويند از آنها دور شويد آنها رازى را در ميان خود دارندكه خداوند آن را پوشيده داشته است .
اسحاق گفته است : عرض كردم : فدايت شوم آيا الفاظ آنان بر آنان نوشته نمى شود؟
چه خداوند فرموده است : ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد. ((264)) در اين هنگام فرزند پيامبر خدا نفسى كشيد سپس گريست بـه قـدرى كـه مـحاسن آن حضرت تر شد, و فرمود: اى اسحاق خداوند براى تجليل از مؤمنان به فـرشـتـگـان امـر مـى كـنـد به هنگامى كه همديگر را ديدارمى كنند از آنها دور شوند, و اگر چه فـرشـتـگـان سـخـنـان آنـها را نمى نويسند و گفتار آنها رانمى دانند, ليكن آن كسى كه اسرار و پوشيده ها را مى داند به آنها داناست ((265)) .

3- دادن هديه به يكديگر

به يكديگر هديه دادن نيز از عوامل مهم ايجاد دوستى و نزديكى است , و به وسيله آن دلها از آلايش كينه ها پاك مى شود .
بسا كسى كه در دل نسبت به دوست خود خشمگين است و نمى تواند آن را از درون خـود بـزدايـد و كينه اش را از دل بيرون كند ليكن با تقديم هديه اى به او همه ناسازگاريها بـرطـرف مـى شـود, و امـور بـه روند طبيعى خود باز مى گرددو ابرهاى تيره كدورت از دل آنها برداشته مى شود, و خداوند دلهاى آنها را از كينه ها پاك مى كند و در پرتو نعمت و احسان او دوست و بـرادر مـى شوند .
از اين رو مشاهده مى كنيم پيامبر خدا(ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) اين امر را از نظر دور نداشته بلكه توجه مردم را به اهميت آن جلب كرده و فوايد آن را براى آنان توضيح داده اند.
پيامبر خدا(ص ) فرموده است : از جمله گراميداشت انسان نسبت به برادر مسلمانش آن است كه هـديـه او را بـپـذيـرد .
و آنچه را برايش ميسر است به او هديه كند, و به خاطر اوخود را به زحمت نيندازد. ((266)) نيز: به همديگر هديه بدهيد چه هديه خشم و كينه را از دل بيرون مى برد. ((267)) نـيـز: هديه موجب دوستى و تجديد برادرى و زدودن كينه است , دوستى كنيد و به يكديگر هديه بدهيد, به هنگام نياز هديه بهترين چيز است ((268)) .
نـيز: به همديگر هديه بدهيد چه هديه كينه ها را از دل بيرون مى كشد و دل را از دشمنى و حسد تهى مى سازد. ((269)) امام صادق (ع ) فرموده است : با صله و بخشش به دوستانت اظهار محبت كن ((270)) .
هـديـه هـمـان گونه كه چيزى مادى است ممكن است گاهى امرى معنوى باشد در اين صورت ارزش آن بـيـشـتر و اثر آن بزرگتر است مانند اين كه به او سخن خوبى بگويد كه انديشه اش از آن روشـنـى گيرد, يا يكى از مسائل علمى را كه مورد نياز اوست در دسترس او بگذارد, يا به او پند و انـدرزى دهد كه او را به صراط مستقيم و راه بهتر رهنمون شود,از اين رو پيامبر خدا(ص ) فرموده اسـت : برترين هديه مسلمان به برادر مسلمانش سخن حكمت آميزى است كه مايه مزيد هدايت او شود و يا او را از طريق هلاكت بازگرداند. ((271))

4- گشاده رويى و لبخند

گـشاده رويى و لبخند در ايجاد دوستى نقش اساسى دارد, بلكه برترين عامل محبوبيت انسان در مـيان مردم و بزرگترين وسيله نزديكى دلهاى جهانيان به يكديگر است .
چه يك لبخند تو در برابر دوسـتـت مـى تـوانـد ضـامن آن باشد كه دلش را به سوى تو جذب كند و برمحبت او نسبت به تو بـيفزايد .
و اگر در قلب او كينه اى از تو وجود دارد او را با خنده اى برلب و چهره اى گشاده ديدار كـن زيـرا ايـن رفـتـار دلش را پاك مى كند و زنگار كينه را از قلبش مى زدايد .
و هر گاه در كسى احـسـاس شـر و بدى كردى او را با مهربانى و گشاده رويى ولبخند ديدار كن كه خداوند فرموده اسـت : فـاذا الـذي بـيـنك وبينه عداوة كاءنه ولى حميم ((272)).
از اين رو پيامبر بزرگوار(ص ) فـرمـوده اسـت : خـوشـخـويـى دوسـتـى را پـايـدارمـى كـنـد و گـشـاده رويـى كينه را از دل مى زدايد. ((273)) نـيز: سه چيز است كه محبت انسان را نسبت به برادر مسلمانش صفا و روشنى مى دهد,اين كه با گشاده رويى او را ديدار كندو هر گاه در كنار وى بنشيند جا برايش باز كند و او رابا نامى كه نزد او محبوبتر است بخواند. ((274)) مردى به پيامبر خدا(ص ) عرض كرد: مرا وصيتى فرما, آن حضرت وصاياى بسيارى به اوفرمود, از جـمـلـه آنـهـا اين كه : به مردم اظهار محبت كن تا تو را دوست بدارند, اگر دوستت از دلو تو آب بخواهد آن را برايش خالى كن , دوستت را باروى گشاده ديدار كن ((275)) .
نـيـز: شـمـا هرگز نمى توانيد با اموالتان مردم را به سوى خود جذب كنيد پس با گشاده رويى و خوشخويى آنها را ديدار كنيد. ((276)) نيز: هر بنده اى از امت من به خاطر خدا دوستش را مورد لطف و مهربانى قرار دهدخداوند يكى از خدمتكاران بهشت را به خدمت او مى گمارد. ((277)) نـيز: لبخند مؤمن به روى مؤمن حسنه است ((278)) .
از اين رو از عبداللّه بن حارث نقل شده كه گفته است : من كسى را نديدم كه بيش از پيامبر خدا(ص ) تبسم بر لب داشته باشد.
اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : خوشرويى دام محبت است ((279)) .
نيز: خوشرويى كمند محبت است ((280)) .
نـيـز: بـهـتـريـن چـيـزى كـه انـسـانها مى توانند دل دوستانشان را به دست آورند و كينه را از دل دشـمـنـانـشان بزدايند خوشرويى به هنگام ديدار, احوالپرسى در غياب و لبخند زدن دروقت حضور آنهاست ((281)) .
امـام زيـن الـعـابـديـن (ع ) فرموده است : كسى كه به برادر دينيش مرحبا (خوش آمديد)بگويد خداوند تا روز قيامت برايش مرحبا مى نويسد. ((282)) امـام محمد باقر(ع ) فرموده است : خوشرويى و گشاده رويى سبب ايجاد محبت و موجب تقرب به خداوند است .
و ترشرويى و گرفتگى باعث دشمنى و دورى ازخداست ((283)) .
نـيـز: لـبـخـنـد انـسـان بـه صـورت دوسـتـش حـسـنـه و زدودن گرد و غبار از او نيز حسنه است ,ومحبوبترين عبادتها نزد خداوند وارد كردن سرور و خوشحالى بر مؤمن است ((284)) .
امـام صـادق (ع ) فـرمـوده است : با كسى كه بدرفتارى مى كند نرم باش و آنانى كه داراى صفايند اندكند. ((285)) مـردى بـه آن حـضرت عرض كرد: حد حسن خلق چيست ؟
فرمود: اين كه رفتارت نرم وسخنت خوش باشد و دوستت را با خوشرويى ديدار كنى ((286)) .
نـيـز: سـه چيز است كه اگر انسان يكى از آنها را به پيشگاه خداوند بياورد خداوند بهشت را بر او واجـب مـى كند, انفاق در حال تنگدستى , خوشرويى در برابر همه , انصاف دادن هر چند به زيانش باشد. ((287)) امـام عـلـى بن موسى الرضا(ع ) فرموده است : كسى كه به چهره برادر مؤمنش لبخند زندخداوند حـسـنـه اى بـرايـش مـى نـويـسـد, و كـسـى را كـه خـدا بـرايـش حـسـنه اى نوشته است عذاب نمى كند. ((288)) به همان اندازه كه گشاده رويى و لبخند و خوشرويى در كسب مودت و تحكيم محبت تاثير عميق دارد گـرفـتگى و ترشرويى و بداخلاقى در دورى دلها از يكديگر و نفرت نفوس و قطع پيوندهاى دوسـتـى و بـرادرى بى نهايت مؤثر است .
از اين رو از پيامبرخدا(ص ) روايت شده كه فرموده است : خداوند كسى را كه در برابر برادر دينى خودترشروست دشمن مى دارد. ((289)) از امام صادق (ع ) نقل شده كه فرموده است : گرفتگى در برابر مردم سبب دشمنى است ((290)) .
همچنين پيش از اين ذكر شد كه امام باقر(ع ) فرموده است : ترشرويى و گرفتگى سبب دشمنى و دورى از خداست ((291)) .
اين شاعر چه خوب گفته است :
و انى لمشتاق الى ظل صاحب ----- يرق و يصفو ان كدرت عليه ((292))
عذيرى من الانسان لا ان جفوته ----- صفالى و لا ان صرت طوع يديه ((293))
استاد ديل كارنگى در كتاب خود به نام كيف تكسب الاصدقاء ((294)) فصلى تحت عنوان اهميت لبخند و خوشرويى در به دست آوردن دوستان و تاثير در مردم باز كرده و در آن به ذكر رويدادها و تجربه هاى بسيارى پرداخته و گفتار خود را به اين سخن كوتاه پايان داده است كه : اگر مى خواهى مردم تو را دوست بدارند لبخند بزن .
از جـمـله سخنانى كه در اين فصل آمده اين است كه : تغييرات چهره آدمى زبان گويايى است كه آوازش عميقتر و اثرش شديدتر از آواز زبان است چه مانند آن است كه لبخند ازسوى صاحب خود مى گويد: من تو را دوست مى دارم , تو به من سعادت بخشيده اى , من به ديدار تو سعادتمند شدم .

5- فروتنى با دوستان

هـيـچ چيزى مانند تكبر و خودبرتربينى دوستى را تباه نمى كند, چه انسان متكبر همواره عبوس و اخـمـو بدمعاشرت است .
همچنين هيچ چيزى مانند تواضع و فروتنى نهال دوستى و برادرى را در دلـهـا نـمـى نشاند, زيرا انسان فروتن محبوب دلها و مقرب مردم است , همنشينى با او پسنديده و رفـاقت با او لذت بخش و گفتگوى با او دلنشين است چنان كه امام صادق (ع ) فرموده است : سه چيز ايجاد محبت مى كند: ديندارى , فروتنى وبخشش ((295)) .
فروتنى منزلت انسان را در ميان مردم بالا مى برد, پيامبر خدا(ص ) فرموده است : تواضع بر منزلت انسان مى افزايد. ((296)) و موجب مزيد شرافت او در ميان آنهاست .
اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : كليد شرف فروتنى است ((297)) .
نـيـز امـيـرمـؤمـنـان (ع ) فـرمـوده اسـت : هـر كـس بـخـواهـد شـرافتمند باشد بايد فروتنى را پيشه كند. ((298)) امام زين العابدين (ع ) فرموده است : شرافت و برترى در فروتنى است ((299)) .
امـا تـكـبـر و خـودبـرتـربينى جز اين كه انسان را در ميان مردم مبغوض و منفور كند چيزى براو نمى افزايد, چنان كه پيامبر(ص ) فرموده است : متكبر منفورترين مردم است ((300)) .
نـيـز فـرمـوده است : خداوند به من وحى فرمود: فروتنى كنيد تا يكى بر ديگرى سركشى نكند, و كسى بر ديگرى فخر نفروشد و شما بندگان خدا باهمديگر برادرباشيد. ((301)) امـام حـسـن (ع ) فرموده است : كسى كه در دنيا براى برادران خود فروتنى كند در نزدخداوند از صديقان به شمار است ((302)).
امام موسى بن جعفر(ع ) فرموده است : پادشاه را با پرهيز, دوست را با فروتنى , دشمن رابا احتياط و عموم مردم را با خوشرويى مصاحبت كن ((303)) .

6- خوش گمانى به دوست

هـر كـدام از مـا تاثير فوق العاده اى را از شنيدن اين كه دوستش به وى حسن ظن دارد و او راابدا مـتـهـم نـمى كند در نفس خود بخوبى احساس مى كند, و در اين موقع لذت برادرى ودوستى را درك , و آمـيختگى دو روح و نزديكى دو قلب را به همديگر لمس مى كند, ازاين رو اميرمؤمنان (ع ) فـرمـوده اسـت : عـمـل دوست خود را به نيكوترين وجه آن توجيه كن تا آنگاه كه آنچه تو را به او دگرگون مى كند به تو برسد, و نسبت به سخنى كه از دوستت صادر شده چنانچه راهى مى يابى كه آن را خوب بدانى بدگمان مباش ((304)) .
نيز: بدگمانى روش تو را نسبت به دوستى كه به صلاحيت او يقين داشته اى تباه نكند. ((305)) امـام على بن الحسين (ع ) فرموده است : مؤمن برادر مؤمن است هرگز به او دشنام نمى دهد, او را محروم نمى كند, و به او بدگمان نمى شود. ((306))

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation