بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آداب طبّ و پزشکی در اسلام, علامه سید جعفر مرتضى عاملى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     hs~temp -
     TEB00001 -
     TEB00002 -
     TEB00003 -
     TEB00004 -
     TEB00005 -
     TEB00006 -
     TEB00007 -
     TEB00008 -
     TEB00009 -
     TEB00010 -
     TEB00011 -
     TEB00012 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

پاره اى از نوآوريهاى پزشكى مسلمانان  
شكى نيست كه علم پزشكى در شرق و غرب ممالك اسلامى از جمله علومى بوده است كهبرايش بالاترين شأ ن و مقام را قايل بوده اند، چنانكه بعضى بدان اشاره كردهاند.(99)
همچنين شكى نيست كه مسلمانان را در دانش پزشكى تحقيقات و بحثهايى عميق است و آنان دراين دانش به نتايجى بزرگ رسيده (100) و دانش پزشكى و جراحى را به پيشرفت ودرجاتى بالا و در خور، رسانيده اند.(101)
اروپا همچنان تا همين اواخر در جراحى بر آثار مسلمانان تكيه داشت و نيز طريق بيهوشىاى كه مسلمانان در جراحى به كار مى بردند... مسلمانان ، بسيارى از روشهاى معالجه راكه تا به امروز از آنها استفاده مى شود، كشف كرده اند(102) ؛ چنانكه ((رازى )) اولينكسى بود كه از ((الكل )) و فتيله دو طرفه در درمان مجروحان بهره جست و نيز در درمانتب از آب سرد استفاده نمود.(103) ((محمد خليلى )) در باره ((رازى )) مى گويد : ((او نخستين كسى است كه ماده شيميايى((H2 so4)) كه امروزه آن را ((حامض ‍ الكبريتيك )) مى گويند و در عربى ((الزاجالاخضر)) ناميده مى شود، كشف نمود و پيشتر آن را ((زيت الرازى )) مى ناميدند. وى ، آن رااز گوگرد آهن استخراج كرده بود و روش استفاده از اين ماده همچنان به همان صورتباقى است .
همچنين ، رازى نخستين كسى است كه به استخراج((الكل )) موفق گشت و آن را از مواد نشاسته اى و قندى تخمير شده به دست آورد. او اولينكسى است كه بيمارى آبله را شناخت و مبتلايان به آن را در بيمارستان قرنطينه كرد،دستور داد آنان را در خانه ها نگاه دارند و از ديگران جدا كنند . همچنين ، رازى نخستين كسىاست كه به شناخت بيماريهاى مسرى نايل شد و نيز همو اولين كسى است كه روش((خلال )) را كه نزد اطباى عرب مشهور است اختراع نمود. در اين روش ، پوست بيمارسوراخ مى شود و نخى باريك را از آن مى گذرانند تا عفونت از موضع تعفن خارج شود ويا هر گونه تورمى كه در آن موجود است ، رفع گردد)).(104)
به هر حال ، كشف الكل و اسيد سولفوريك به وسيله ((رازى ))، خدمت بسيار ارزشمندىبه دانش طب بوده است .(105) فتيله هاى دو طرفه - كه پيشتر بدان اشارت رفت - تااواسط نيمه اول قرن چهاردهم هجرى همچنان مورد استفاده بود.
همچنين ((رازى )) نخستين كسى بود كه شبكه هاى اعصاب سر و گردن را به شكلى كافىو واضح شرح داد و نيز او اولين كسى بود كه با پيوند شكنبه گوسفند، جراحت و زخممعده را درمان كرد؛ چنانكه همو اولين كسى بود كه طبمفاصل را بنيان نهاد و در طب ، از پنبه كمك گرفت .(106) ((فيليپ حتى )) در باره وىمى گويد : ((رازى ، مؤ لف قديمى ترين كتاب پزشكى است كه در آن ميان حصبه وبيمارى آبله تفاوت قايل شده است و ما نمى دانيم كه آيا يونانيان و ياملل ديگر، پيش از رازى به چنين معرفتى نايل شده بودند يا نه ؟)).(107)
وى اضافه مى كند : ((فضل و دانش رازى در علوم پزشكى مقام و ارج وى را بالا برده ،مرتبتى ميان متفكرين بزرگ و خلاق اروپاى قرون وسطى نصيبش كرده است )).(108)
نمى دانم اين بزرگان خلاق اروپاى قرون وسطى كيانند؟ و آيا مى توان كسى را دراروپاى آن زمان ، بزرگ دانست ؟! و آيا چنين نيست كه اروپا تا همين گذشته نزديك بردانش رازى و عالمان مسلمان ديگر تكيه داشته است ؟!
آيا همانان نيستند كه مى گويند : محمد بن احمد حتاتى كه در قاهره متولد شد و درسال 1052 هجرى وفات يافت ،به روم رفت ومدتى طولانىدرآنجارحل اقامت افكند، ولى روزگار با او همراه نبود، از اين رو از مدرسه اى به مدرسهاى ديگر منتقل مى گشت تا اينكه عاقبت به مقام رياست پزشكان ((اسكى سرايا)) رسيد وسپس به قاهره بازگشت ؟!(109)
و حتى ((فيليپ )) مدعى است كه يكى از ابتكارات كتاب الملكى ، اثر ((على بن عباس ))اين است كه در اين كتاب به وجود حركت مويرگى اشارت رفته است و نيز بيان شده استكه جنين به هنگام تولد، خود اقدام به خروج از رحم مادر نمى كند، بلكه حركات عضلانىرحم مادر است كه او را خارج مى نمايد.(110)
ولى ، گويا نويسنده فوق الذكر از اين حقيقتغافل است كه اولين كسى كه خبر از جريان گردش خون داد و به شرح و توضيح آن بهشكلى كامل و كافى اقدام كرد امام صادق (عليه السلام ) بود؛ چنانكه اين حقيقت را ((محمدخليلى )) در كتابش ‍ موسوم به طب الامام الصادق (عليه السلام ) (111) به اثباترسانيده و بيان نموده است كه آن حضرت در اين امر، بر ((هارفى )) كه بسيارى بهتمجيد و تجليل وى پرداخته اند، مدام نامش را بر زبان مى آورند كه اوكاشف جريانگردش خون است وكسى پيش از وى برچنين كشفىنايل نشده است پيشى گرفته است .
نوآوريهاى پزشكى ابن سينا  
آنان در باره ((ابن سينا)) و كتاب قانونش در پزشكى مى گويند: ((يكى از محسنات اينكتاب ، آن است كه ميان التهاب ميانه سينه (حيزوم ) و التهاب پهلو تفاوتقايل شده است . همچنين تصريح مى كنند كه بيمارى ((سخاق )) مسرى است و امراض بهواسطه آب و خاك به ديگران سرايت مى كند)).(112)
استاد ((محمد خليلى )) مى گويد : ((ابن سينا به واسطه دقتش در حالات بيمارى ومهارتش در تشخيص آن و مبحث علل بيماريها، از بقراط، ارسطو و جالينوس متمايز است .بنابر اين ، وى اوّلين كسى است كه التهاب سحائى - يعنى برسام حاد - را توصيفكرده و آن را از بيماريهاى حاد ديگرى كه همراه با هذيانند، تمايز داده است و اين مسأ لهاى است كه بر يونانيان مشتبه بوده است . همچنين وى نخستين كسى است كه بيان نموده كهالتهاب بلورا - يعنى ذات الجنب - و التهاب ريه - يا ذات الريه - موجب عوارضسرسامى مى شوند، و التهاب سحايا در اين حالات خبر از مرگ مى دهد .
و او نخستين كسى بود كه به نيكى تمام ، بيماريهاى دستگاه تنفسى را شرح كرده و بهاستوارى كامل ، بيماريهاى عصبى را به وصف آورده است . وى در بسيارى از روشهاىدرمان روانى ، داراى ابتكاراتى بوده است .
و همو اوّلين كسى است كه گفت : بيمارى حصبه ، بيشتر در بهار و پاييزقابل سرايت بوده ، بيشترين مواقعى كه افراد بدان مبتلا مى شوند در اين دوفصل است و كودكان بيشتر از ديگران گرفتار آن مى گردند. و او اوّلين كسى بود كهدرمان بيمارى بواسير به وسيله جراحى را توصيف نمود .
همچنين او نخستين كسى است كه عارضه از ميان رفتن عضلات چشم را كشف نمود و داروهاىبسيارى را براى درمان ، وارد عالم پزشكى كرد كه پيش از آن از آنها استفاده نمى شد .
او نخستين كسى است كه انگلها يا ميهمانان ناخوانده را كشف كرد؛ يعنى كرم هاى موجود درشكم انسان كه در اصطلاح پزشكى جديد، بدان ((انگلستوما)) گويند و از اين موضوعدر فصل كرم هاى معده از كتاب قانون ، ياد كرده است . ((زويينى )) ايتاليايى ، در قرننوزدهم به كشف آنها نايل گشت ؛ يعنى پس از آنكه از كشف ابن سينا، مدت نُه قرن مىگذشت . همه نويسندگان غربى در نوشته هاى جديدشان ، اين رأ ى را پذيرفته اند -بخصوص محققين مؤ سسه ((روكلفلر)) - و اعتراف كرده اند كه ابن سينا پيش از او بدينكشف رسيده است .
و او نخستين كسى بود كه ابزارى را اختراع كرد كه امروزه آنها را ((وارينه )) مى نامند.اين وسيله ، براى اندازه گيرى طول اجسام به كار مى رود ودقتى بسيار دارد.
همچنين وى نخستين كسى بود كه قلب جنين را تشريح و آن را به همان اقسامى كه امروزهنزد ما شناخته شده است ، تقسيم نمود و روزنه موجود در جدارفاصل دو گوش را توصيف كرده و گفت : اين روزنه هنگامى كه انسان متولد مى شود وبراى اوّلين بار نفس مى كشد، بسته مى شود و در نتيجه ، جريان گردش ريوى خونآغاز مى گردد)).(113)
ابن سينا در تشريح چشم و توصيف عضلات حدقه ، سخنانى دارد كه تماماً با آنچهامروزه در پزشكى ثابت شده ، منطبق است ؛ چنانكه او به خوبى اهميت عصب چشم را دريافتو تا آنجا كه مى دانيم او نخستين كسى بود كه از اين مساءله آگاه شد. چنانكه هر چه ابنسينا در باره بيمارى سل و آسم گفته است ، همان است كه پزشكان امروز بدان رسيدهاند.(114)
((جرجى زيدان )) و همچنين آنان مى گويند : ((امّا آنچه آنان خود ابداع كردند، احاطه بدانبه طور كامل ، بسيار مشكل است و تحقيقش بسمشكل مى نمايد، بنابراين ، به عنوان نمونه ، آنچه را كه درستى اش نزد ما به تحقيقرسيده بيان مى نماييم .
از جمله : آنان در دانش پزشكى ، نظريه هاى جديد ابداع كردند كه با آراى قدما در درمانبيماريها مخالف است ، اگر چه از اين نوآورى ، اطلاع و خبرى جز اندك به ما نرسيدهاست ؛ مثلاً آنان بيشتر بيماريهايى را كه قبلاً - به اصطلاح خودشان با داروهاى گرممعالجه مى شدند، با داروهاى سرد معالجه نمودند؛ مانند يرقان ، لقوه (فلج صورت )،سستى و بى حالى و مانند آن . عربها اوّلين كسانى بودند كه افيون را در طباستعمال كردند و همچنين خلال را. محققان اروپايى دريافتند كه عربها نخستين كسانىبودند كه كاويات را به روش كاربرد امروزهاستعمال كردند. و عربها اوّلين كسانى بودند در معاينه كسانى كه به درد و بيمارىسينه دچار بودند، به ناخن ها مى نگريستند. آنان اوّلين كسانى بودند كه روش درمانيرقان و باد زرد را شرح دادند و از ماده افيون جهت درمان بيمارى جنون در شكلى وسيعاستفاده كردند. و روش استفاده از آب سرد براى قطع خونريزى را كشف و وصف كردند ودر رفتگى شانه را به طريق كشيدن ناگهانى كه در جراحى معروف است درمان كردند وبيمارى آب مرواريد چشم را به توصيف آوردند و بهعمل خرد كردن سنگ كليه اشاره كردند)).(115)
((گوستاولوبون )) اضافه مى كند كه : مسلمانان با عملهاى جراحى ، آب را از چشم خارجو لكه سفيد آن را برطرف مى كردند؛ چنانكه ((زهراوى )) شرحى وافى درعمل خرد كردن سنگ و استفاده از آب سرد براى جلوگيرى از خونريزى و بهره بردن ازاشياى داغ وفتيله وسوزاندن باآتش براى مداواى مجروحين ، به نگارش درآورده است .
مسلمانان ، به دستورهاى بهداشتى بسيار اهميت مى دادند و به شكلىكامل از آنها آگاه بوده اند. آنان بيشتر از طبيعت بهره مى جستند و مسأ له رژيم غذايى كهيكى از آموزشهاى اكيد در پزشكى جديد است ، به عنوان يكاصل ، پذيرفته بودند. آنان در مقايسه با عصر حاضر، در پزشكى بسيار موفقبودند؛ بلكه مى توان گفت آن قدر كه بيماران آنان در قرن دهم ميلادى قربانى مىشدند، به مقدارى كه پزشكان امروزى قربانى مى دهند، نبوده است . احكام قرآن ، مانندوضو، غسل ، تيمم ، تحريم مشروبات الكلى و ترجيح غذاهاى گياهى بر غذاهاى حيوانىدر مناطق حاره ، جدّاً كه حكيمانه و سودمند بوده است ؛ چنانكه تعاليم بهداشتى اى كه ازخود پيامبر (صلى الله عليه و آله ) صادر گشته ، در نهايت دقت و متانت است و وارد ساختنهرگونه اعتراض بدانها غير ممكن مى باشد. اين سخنان ، بهشكل جمله هاى كوتاه و مختصر وارد شده است به گونه اى كه براى هر كس حفظ آنها بهآسانى ميّسر است .(116)
داروسازى  
مسلمانان در داروسازى ، داراى نبوغ بوده و به گياهان و شناخت خاصيت آنها اهتمام مىورزيده اند. از كسانى كه در گياه شناسى بهره اى وافر داشته اند، ((ابن صورى ))،((ابن بيطار))، ((ابن ابى اصيبعه )) و غير اين افراد است . در اين باره بعضى مىگويند : اينان ، همانانند كه دانش داروسازى را اختراع كرده ، مزارعى منظم در بغداد وشهرهاى ديگر، براى تحقيقات گياه شناسى ترتيب دادند.(117)
مسلمانان ، بسيارى از انواع گياهان را كه جز خود آنان كسى از آن گياهان شناختى نداشت، در زمره داروهاى پزشكى وارد ساختند.(118)
((رشيدالدين بن صورى )) (متوفاى سال 639)، كتابى دارد به نام ((الادوية المفردة ))كه در آن داروها را به استقصا آورده است . در اين كتاب ، از داروهايى ياد كرده كه بر آنهاو منافعشان معرفت داشته است و گذشتگان ذكرى از آنها نكرده اند.(119) همين رشيد،براى تحقيق در باره گياهان ، به محل رويش آنها مى رفته و با او، مردى نقاش بارنگهاى متعدد و متنوع همراه مى شده است . وى به مناطقى در كوهستان لبنان و جاهاى ديگركه رويشگاه گياهان بوده ، مى رفته و گياهان را مى جسته و مشاهده مى كرده و به شخص ‍نقاش نشان مى داده است . بدينسان ، رنگ ، مقدار برگ ، شاخه و ساقه هاى گياه ثبت و بادقت نقاشى مى شده است .
او در كشيدن تصوير گياهان ، سبكى سودمند داشته است . طبق روش وى ، ابتدا گياه موردنظر در ابتداى رشد و طراوت به نقاش نمايانده و تصويرش كشيده مى شد و سپس هنگامرشد كامل و بذر دهى و پس از آن ، هنگام خشك شدنش ، در نتيجه ، خواننده كتاب ، بهصورتهاى مختلفى كه گياه مى تواند در سطح زمين داشته باشد، آگاهى خواهد يافت واطلاعاتش در باره گياه مورد نظر كاملتر و واضحتر مى شود.(120) ((زيدان )) مىگويد: و اين ، نهايت كارى است كه محققين در اين علم تا به امروز به انجام رسانيدهاند.(121)
و ((ابن ابى اصيبعه )) مى گويد : ((رشيدالدين بن صورى ، بر بسيارى از خواصداروهاى مفرده نيز دست يافت به طورى كه بر بسيارى از داروشناسان برترى يافت وعلم و دانش اش بر ساير كسانى كه در اين باره كوشش كرده اند و بداناشتغال داشتند، فزونى يافت )).
ظاهراً ((ابن صورى )) شيعه بوده است ؛ زيرا وىاهل ((صور جبل عامل )) مى باشد كه از قديم الايام منطقه اى شيعه نشين است .
به هر حال ، مسلمانان سهم بسيارى در داروشناسى داشته اند. آنان از زمان ((يحيى بنخالد برمكى ))، كوشش بسيارى در تهيه داروها از هند و مناطق ديگرمبذول داشته اند. مسلمانان ، اساس دانش داروشناسى را بنيان نهاده و همچنين نخستين كسانىبودند كه به تهيه داروها و مضافا بر بدست آوردن داروهاى جديد همت گماشتند. اونخستين كسى است كه ((اءقرباذين )) را تاءليف نمود.
آنان ابتدا بر اءقرباذين سابور بن سهل (متوفاىسال 255 هجرى ) متكى بودند تا اينكه اقرباذين امين الدولة بن تلميذ (متوفاىسال 560 هجرى در بغداد) ظهور يافت .
در زمينه گياهان ، لازم است از ((ابن بيطار)) ذكرى به ميان آوريم كه براى تحقيقاتگياه شناسى ، به اسپانيا، شمال آفريقا، مصر، سوريه و آسياى ميانه سفر كرد. وى دركتابش 1400 گونه گياه نام برده است كه دويست گونه از آنها را پيشتر مردم نمىشناختند.(122)
اروپاييان در دوره نهضت جديد علمى شان - چنانكه ((جرجى زيدان )) مى گويد - بر كتابطبى ((ابن بيطار مالقى )) اعتماد داشته اند؛ همان طور كه همو مى گويد: اسامى گياهانىرا كه فرانسويان از عربها آموختند، همچنان با همانشكل عربى ، فارسى و يا هندى مورد استفاده قرار مى گيرد.(123)
بلكه : ((بيشتر دانشمندان و گياه شناسان لهستان ، در تأ ليفات خود، به طوركامل برآثار ابن سينا تكيه دارند؛ مانند شيمون لونج ، گياه شناس بزرگ هلندى ؛چنانكه پرفسور آنانباچ زايا چوفسكى ، استاد دانشگاه ورشو و رئيس اتحاديه خاورميانهدر لهستان ، داراى تحقيقاتى با ارزش در باره كتابهاى ابن سينا و خصوصاً گياهان طبىكتاب قانون است )).(124)
همچنين ، گوستاولوبون مى گويد: ((پيشرفت پزشكى عرب ، در زمينه هاى جراحى ،تشخيص علايم بيمارى و دستورات دارويى ، بيشتر از زمينه هاى ديگر بوده است . آنانبسيارى از روشهاى درمانى را كه تا به امروزمتداول مى باشند، كشف كرده اند؛ چنانكه بيشتر داروهايى كه ساخته اند، هنوز مورد استفادهاست . همچنين آنان در چگونگى استفاده از داروها، اكتشافاتى داشته اند كه بعضى از آنهاامروزه نادرست تشخيص داده شده است ...)).(125)
و بالا خره آنان مى گويند : مسلمانان اوّلين كسانى بودند كه به تأ سيس داروخانه بهصورت امروزى پرداخته اند؛ چنانكه شيخ الرئيس ، ابن سينا بسيارى از مواد پزشكى راذكر كرده كه براى قدما شناخته شده نبوده اند، بلكه از كشفيات خود او بوده است وبخشى از كتاب او كه به گياهان دارويى مورد استفاده در بيماريهاى كبد مربوط مىشود، جدّاً چشمگير است . اين بخش ، تماماً با طب جديد منطبق و همراه است .(126)
داروسازى ، شديداً بر دانش شيمى متكى است و البته مسلمانان در اين زمينه راه بسيارى راطى كرده بودند. اين امر، همان است كه آنان را در ساختن بسيارى از داروها كه تا امروزمورد استفاده است ، توان و قدرت بخشيد .
آزمايش داروسازان  
در آن زمان ، تعداد داروسازان رو به فزونى نهاد و از اين رو، بسيارى از آنان در ساختنداروها دست به غش و تقلب مى زدند. بدين سبب بود كه لازم شد از آنها آزمايش بهعمل آيد و بدانان مجوز و جواز كار داده شود تا كسانى كه صلاحيت و درستكارى لازم رابراى داروسازى دارند، به اين كار مشغول شوند و اشخاص ديگر از پرداختن به اينحرفه منع گردند .
مسلمانان از همان ابتدا بر اهميت اين امر واقف گشتند؛ يعنى از عهد مأ مون عباسى . وى نامىبى معنا را كه نه كسى آن را مى شناخت و نه شنيده بود بر كاغذى نوشته ، به سوىداروفروشان ارسال نمود تا از آنها خريدارى كنند. همه داروفروشان اعلام كردند كه ايندارو، نزد ما موجود است . بعضى از آنان دانه هايى براى او فرستادند و بعضى تكه اىسنگ و بعضى ديگر مقدارى پشم و موى .
در زمان ((معتصم عباسى ))، ((افشين )) خطاب به ((زكرياى طيفورى )) مى گويد : ((اىزكريا! ضبط و ثبت اسامى اين داروسازان برايم از كارى كه تو بدان مشغولى مهمتراست . پس آنان را بيازماى تا بتوانيم خيرخواه آنان را از غير خيرخواهشان و ديندارشان رااز غير ديندارشان تشخيص دهيم )) .
((افشين )) نيز آزمونى چون آزمايش مأ مون بر آنان مقرر كرد و همانان كه به اشتباه افتادهبودند، دوباره اشتباه كردند. نتيجه اين شد كه افشين هرآن كس را كه بدين وسيله بهتله انداخته بود، از سپاه خويش بيرون كرد. منادى نيز فرياد برآورد كه آنان رانده شدهاند، هر كس از آنان كه در سپاه يافت شوند، خونشحلال است .(127)
* * *
فصل سوّم : پزشكى يكى از مظاهر تمدن 
تحقيقات پزشكى مسلمانان  
معمولاً در بيمارستانها ضمن آنكه دانشجويان عملاً به پزشكىمشغول بودند و پزشكان استاد خود را در درمان و معاينه بيماران همراهى مى كردند،استادان يافته هاى پزشكى خود را در همانجا بر شاگردان عرضه مى كردند.(128)
((ابن ابى اصيبعه )) مى گويد : ((ابو الفرج بن طبيب ، در بيمارستان عضدى ، بهآموختن طب مشغول بود و همانجا، بيماران را نيز معالجه مى كرد. بر روى كتاب وى درشرح كتاب جالينوس براغلوتن چنين نوشته بود : بيمارستان عضدى ، پنجشنبه يازدهمماه رمضان سال 406)).(129)
((ابراهيم بن بكس ))، در بيمارستان عضدى كه به همت عضد الدوله ساخته شده ، بهآموختن طب مشغول بوده است .(130)
((ابن ابى الحكم )) در ايوان بزرگ بيمارستان مى نشست و جماعتى از پزشكان و كسانىكه در آنجا اشتغال داشتند، نزد وى مى آمدند، مى نشستند و سپس مباحث پزشكى به ميان مىآمد، شاگردان مطالب پزشكى را مى خواندند و او مدام با آنان سرگرم مباحثه بود و سهساعت هم مطالعه مى نمود.(131)
مجلس درس طب رازى هم ، معروف و مشهور بود. وى در مجلس درس مى نشست و پس از وىشاگردانش ‍ مى نشستند و پس از آنان شاگردانشان و سپس شاگردان ديگر. چون كسىبراى مسأ له اى بدانجا مى آمد، ابتدا آن را با اوّلين كسى كه مى ديد در ميان مى گذاشت .چنانچه جوابش را از او نمى گرفت به نفر بعد مراجعه مى كرد و همين طور به پيش مىرفت تا به خود رازى مى رسيد.(132)
به اعتقاد اين جانب ، نخستين مدرسه پزشكى كه به صورتمستقل از بيمارستان تأ سيس گشت ، در سال 622 هجرى بود. ((ابن ابى اصيبعه )) مىگويد : ((در سال 622، شيخ مهذب الدين ، عبدالرحيم بن على ، پيش از آنكه نزد ملكاشرف برود و در خدمتش درآيد، منزلش را كه در دمشق و جنب بازار طلاسازان و در شرقبازار ((مناخلين )) بود، وقف نمود و به صورت مدرسه اى درآورد كه پس از وى در آن طبتدريس مى شد و زمينها و اماكن متعددى را وقف آن كرد تا از عايداتشان صرف مخارج ومصالح مدرسه كنند و شهريه اى به مدرسين و شاغلين آن تقديم نمايند)).(133)
امتحان پزشكان  
پيش از اين ديديم كه مسلمانان ، پزشكان خود را مى آزمودند و بدانان جوازاشتغال به حرفه طبابت اعطا مى كردند. از كسانى كه در بغداد، بهسال 309 هجرى از پزشكان امتحان به عمل مى آورده اند، مى توان از ((سنان بن ثابت))(134) و ((مهذب الدين الدخوار)) در مصر(135) و ((ابن التلميذ)) متوفاىسال 560 هجرى در بغداد(136) نام برد. بعضى از محققين ، ((ابراهيم بن سنان )) و((ابو سعيد اليمانى )) را نيز بدانان اضافه كرده اند.(137)
در كتاب ((تاريخ بيمارستانها در اسلام ))، از دو جواز پرداختن به طبابت مربوط بهقرن يازدهم هجرى نام برده شده است كه يكى درباره حجامت و ديگرى جراحى است.(138)
تخصص در پزشكى  
تخصص در رشته هاى مختلف پزشكى ، از ديرباز ميان مسلمانان شايع بوده است .بعضى متخصص جراحى بوده اند و برخى متخصص بيماريهاى چشم و پاره اى متخصصزنان و بعضى ديگر متخصص بيماريهاى روانى و بيماريهاى دندان و ...
زنان و پزشكى  
طبابت تنها مخصوص به مردان نبوده است ، بلكه زنانى نيز بوده اند كه جزء دانشمنداندانش پزشكى به شمار مى آيند و البته پيش از اين اشارتى به ((هنيده ))، ((زينبالادويه )) و ديگران اشاره شد . حال اضافه مى كنيم كهنقل است كه خواهر و دختر ((حفيد بن زهراى اندلسى ))، در دانش پزشكى دستى داشته اند،آنان به نيكى در درمان بيماريهاى زنان خبره بوده اند. همسر ((منصور اندلسى )) درمواقع نياز، تنها از آنان براى درمان استفاده مى كرده و پزشك ديگرى را نمى پذيرفتهاست .(139)
فراوانى پزشكان مسلمان  
پزشكان مسلمان كه در دوره اسلامى پاى در ميدان نهاده اند، چنان فراوانند كه كتب دايرةالمعارف و غير آن نتوانسته اند به طور كامل و شايسته به ضبط اسامى آنان اقدام كنند وتنها تعداد اندكى از آنان را ذكر كرده اند .
كافى است كه در اينجا بگوييم : در اين كتابها تعداد و شمار اطبايى كه در زمان((المقتدر باللّه )) يعنى سال 309 مى زيسته اند و از آنان امتحان بهعمل آمد، 860 نفر ذكر شده است . اينان ، جوازاشتغال به پزشكى دريافت داشتند و مشغول به طبابت گشتند. اين تعداد، غير از كسانىاست كه به دليل شهرتى كه داشته اند از امتحان بى نياز تشخيص داده شده اند و ياكسانى كه در خدمت سلطان به طبابت مشغول بوده اند.(140)
((سيف الدوله )) چون بر سر سفره مى نشست ، 24 پزشك نيز همراه او بودند. بعضى ازآنان ، دو مقررى از وى دريافت مى كردند؛ زيرا از دو دانش خود، او را بهره مند مىساختند.(141) تعداد 56 طبيب در خدمت ((متوكل عباسى )) بوده اند.(142)
و در بيمارستان ((عضدى ))، 24 پزشك با تخصصهاى مختلف به كارمشغول بوده اند.(143) هنگامى كه ((المعتضد)) به بناى بيمارستان پرداخت ، بر آنشد تا گروهى از افاضل و بزرگان طب را در آنجا گرد آورد، از اين روى دستور دادليستى از اسامى پزشكان مشهور آن زمان بغداد را حاضر كنند. اين پزشكان ، بالغ برصد نفر بودند كه وى پنجاه تن از آنان را برگزيد.
خدمات پزشكى و مسلمانان  
مسلمانان توجه خاصى به ايتام ، نابينايان و پيرزنان داشته اند. از اين رو كسانىبوده اند كه تحت اشراف مسؤ ولين ، به امور و رفع نيازمنديهاى آنان مى پرداخته اند.و بعضى از پزشكان و داروسازان ، مخصوصاً در خدمت نظاميان بودند و با آنان در سفرو غير آن همراه مى گشتند. برخى ديگر به خلفا و اميران اختصاص داشتند. براى اينگروه از پزشكان ، شهريه هاى خاصى مقرر شده بود كه معروف به ((مواجب بگيران ))بودند. پاره اى ديگر به طبابت براى عامه مردم مى پرداختند كه اينان مواجب بگيرنبودند.(144)
همچنين مسلمانان داراى تيمارستانهاى روانى نيز بودند. داروسازان در ايام معيّنى ،داروهاى خويش را به صورت رايگان در اختيار مردم مى نهادند و پزشكان ، همراه باداروهايشان به اماكنى كه ساخت بيمارستان در آنجا ممكن نبود رفته ، به طبابت مىپرداختند.(145)
((قفطى )) و بعضى ديگر در شرح حال ((سنان بن ثابت )) گفته اند : وزير، على بنعيساى جراح - در سالى كه بيماريها و امراض فراوان گشته بود - به سنان بن ثابتنامه نوشت و دستور داد تا براى زندانيان محبوس در زندانها، پزشكانى بگمارد كه هرروز از آنان ديدن كنند و دارو و دوايشان را و نيز هر چه را كه بدان نياز دارند، برايشانببرند و بيماران موجود در زندان را درمان كنند .
و كاغذى ديگر براى او نوشته ، دستور داد تا عده اى از شاغلين به طبابت را به همراهدارو و دوا به ميان مردم فرستد و در هر جايى ، مدتى كه نياز است بمانند و مردم را درمانكنند و سپس به جاى ديگرى روند . سنان نيز چنين كرد.(146)
چنانكه مبتكرآنچه امروزه آن راويزيت خارج ازمطب مى خوانند،مسلمانان بوده اند.(147)
البته ، تمامى اين اطبا و پزشكان چنين نبوده اند كه براى خدمت خود، مُزد و اجرى مطالبهكنند، بلكه بسيارى از آنان به صورت رايگان به درمان مردم مى پرداخته اند؛ مثلاً((ابوبكر بن قاضى ابى الحسن زهرى )) بدون مزد، مردم را معالجه مى كرد و برايشاننسخه مى پيچيده است .(148)
به نظر مى رسد كه مسلمانان ابتدا تنها به امورى چون آزمايش ادرار، حجامت ، قى و مانندآن عنايت داشته اند، ولى به مرور زمان ، روشهاى درمانى آنان به حسب پيشرفت و نبوغطبى رو به تكامل نهاد. اين پيشرفت و شكوفايى روز به روز، روى به تجلى گذاردتا آنكه مسلمانان ، روحى جديد در طب دميده ، جانى تازه بدان بخشيدند؛ چنانكه براى هركسى اين حقيقت معلوم و معروف است .
* * *

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation