بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب حلیة المتقین, علامه محمد باقر مجلسى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     fehrest01 -
     HILAT001 -
     HILAT002 -
     HILAT003 -
     HILAT004 -
     HILAT005 -
     HILAT006 -
     HILAT007 -
     HILAT008 -
     HILAT009 -
     HILAT010 -
     HILAT011 -
     HILAT012 -
     HILAT013 -
     HILAT014 -
     HILAT015 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

فصلدهم : در آداب بيدارى و مذمت خواب بسيار
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّممنقول است كه سخن گفتن و صحبت داشتن بعد از نماز خفتن مكروه است .
در حديث معتبر ديگر از آنحضرت منقول است كه شب بيدارى داشتن خوب نيست مگر در سهچيز در نماز شب كردن ، قرآن خواندن در آن و در طلب علم و براى عروسى كه بخانهشوهرش برند.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه پنج كسند كه بخواب نمى روند، كسيكهقصد كشتن كسى داشته باشد، كسيكه مال بسيار داشته باشد و امينى نداشته باشد كهبراو اعتماد كند و كسيكه در ميان مردم دروغ و بهتان بسيار گفته باشد وكسيكهمال بسيارى از او خواهند و مال نداشته باشد و كسيكه محبوب را خواهد و ترسد كه از اوجدا شود و پدرم عليه الرحمة والرضوان ميفرمود كه ممكن است كه اين تنبهى باشد مردمىرا كه خواب غفلت بسيار ميكنند، زيرا كه همه كس بايد در پى كشتن نفس اماره خود باشدكه دشمن اندرونى است و پيوسته در پى كشتن اين كس است ، سرمايه ايمان و طاعات كهاين كس دارد امينى ندارد، نفس و شيطان و هواها و شهوات همه اتفاق كرده اند بر غارت آنهاو دروغ و بهتان بسيار گفته است ، هر كس از همه كس طاعات و بندگى بسيار ميخواهند وآنچه بايد تحصيل نكرده اند و چون خدا محبوبى دارند و بخواب غفلت قرب او را از دستميدهند، پس كسيكه اين همه اسباب بيدارى در او باشد چگونه خواب كند.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه عجب دارم از كسيكه دعواى محبت الهى ميكند،شبها خواب ميكند.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه هر كه از شبيخون عذاب خدا ترسد،بايد كه كم خواب بكند.
منقول است كه چهار چيز است كه كمش بسيار است ، آتش و خواب و دشمنى و بيمارى .
از حضرت رسولصلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه مادر حضرت سليمان باو مى گفت زينهاركه درشب خواب بسيار مكن كه بسيارى خواب شب آدمى را در قيامت فقير ميكند.
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه سه چيز را خدا دشمن ميدارد، خواب كردن بى آنكهبيدارى كشيده باشد، خنده كردن بى تعجبى و با سيرى چيزى خوردن ، فرمود كهاول معصيتى كه خدا را كردند بشش چيز بود، بمحبت دنيا و محبت رياست و محبت طعام و محبتزنان و محبت خواب و محبت راحت .
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه شيطان را سرمه هست كه در ديده هاىمردم ميكشد، لعوقى هست كه در حلق مردم ميكند، سعوطى هست كه در بينى مردم ميچكاند،سرمه اش پينكى است و لعوقش دروغ است و سعوطش تكبر است .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه مستى چهار است ، مستى شراب و مستىمال و مستى خواب و مستى پادشاهى .
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه حضرت موسى مناجات كرد، كهپروردگار كدام يك از بندگان خود را دشمن ميدارى ، خطاب رسيد آنكسى كه شب تاصباح مانند مردار افتاده است و روز را ببطالت بشب مى رساند.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه ديده خود را بخواب عادت مده كه هيچعضوى در بدن شكر خدا كمتر از ديده نميكند.
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه خدا دشمن ميدارد، بسيارى خواب كردن و بسيارىفارغ بودن را، فرمود كه بسيارى خواب دنيا و آخرت را ميبرد و بدانكه بسيارى بيدارىكشيدن هم مذموم است و در غير شبهائى كه مخصوص احياى آنها وارد شده است ، تمام شببيدار بودن كراهت دارد، در اخبار وارد شده است كه ديده را بر آدمى حقى هست ببسيارىبيدارى حق آنرا ضايع نبايد كرد. بدانكه در خواب و بيدارى رو بآفتات خوابيدن ونشستن كراهت دارد. چنانچه از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلاممنقول است كه كسيكه در آفتاب نشيند پشت را بآفتاب كند، كه رو بآفتاب نشستن دردهاىپنهانى را ظاهر ميكند.
در حديث ديگر فرمود، رو بآفتات مكنيد كه مورث هيجان بخار است و رو را متغير ميكند، وجامه را كهنه ميكند، دردهاى اندرونى را بظهور مى آورد.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بسند معتبرمنقول است كه در آفتاب چهار خصلت هست ، رنگ را متغير ميكند، آنكس را بدبو ميكند، وجامه راكهنه ميكند، باعث دردهاى مى شود.
فصل يازدهم : در آداب بيت الخلاء 
چون خواهد كه داخل بيت الخلاءِ شود سر را بپوشاند و اگر در بالاى عمامه چيزى بر سرگيرد بهتر است ، و بسم اللّه بگويد و اين دعا بخواند باين عنوان بِسْمِ اللّهِوَبِاللّهِ اَلّلهُمَّ اِنّى اَعُوذُبِكَ مِنَ الْخَبيثِ الْمُخْبِثِ الْمُخْبِثِ الرِّجْسِ النَّجِسِ الشَّيْطانِالرَّجيمِ وديگر بگويد بِسْمِاللّهِ وَبِاللّهِ وَلااِلهَ اِلاّ اللّهُ رَبِّ اَخْرِجْ عَنّى اْلاَذْىسَرْحا بَغَيْرِ حِسابِ وَاجْعَلْنى لَكَ مِنَ الشّاكِرينَ فيماتَصْرِفهُ عَنّى مِنَ اْلاَذى اَوِ الْغَمِّالَّذى لَوْجَبَسْتَهُ عَنّى هَلَكْتُ لَكَ الْحَمْدُ اَعْصِمْنى مِنْ شَرِّما فى هذِهِ الْبُقْعَةِ وَاَخْرِجْنى مِنْهاسالِما وَحُلْ بَيْنى وَ بَيْنَ طاعَةِ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ و چونداخل شود پاى چپ را مقدم دارد، بنابر مشهور و حديثش بنظر نرسيده است ، چون عورتشباز شود بِسْمِ اللّه بگويد تا شيطان چشم برهم نهد و نظرش بعورت اونيفتد و چون درست بنشيند بگويد اَلّلهُمَّ اذْهَبْ عَنّى الْغَذى وَاْلاَذى وَاجْعَلْنى مِنْالْمُتِطَهِّرينَ و جمعى گفته اند كه سنت است كه تكيه بر پاى چپ كند و پاى راسترا گشاده گذارد، و مستندش بنظر نرسيده است و چون غايط يابول بدشوارى بيرون آيد، و بعضى گفته اند مطلقا ايندعا بخواند اَلّلهُمَّ كَمااَطْعَمْتَنيهِ طَيّبا فى عافِيَةٍ فَاءَخْرِجْهُ مِنّى خَبيثا فى عافِيَةٍ.
در حديث است كه بر هر بنده فرشته موكل است كه سر او را بزير مياندازد در بيت الخلاكه نظر به حدث خود كند، پس آن فرشته مى گويد كه ايفرزند آدم ، اين عاقبتخورشهاى تست كه سعى بسيار در خوبى و پاكيزگى آنها ميكردى ، پس فكركن كه ازكجا بهم رساندى و عاقبت بكجا رسيد، پس سزاوار آنست كه در اينحال بنده اين دعا بخواند اَلّلهُمَّ ارْزُقْنىَ الْحَلالَ وَجَنّبْنى الْحَرامَ چوننظرش بآب استنجا افتد بگويد اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى جَعَلَ الْماءَ طَهُورا وَلَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساوچون خواهد استنجا كند بگويد اَلّلهُمَّ حَصِّنْ فَرْجى وَاسْتُرْ عَوْرَتىوَحَرِّمْنى عَلَى النّارِ وَوَفِّقْنى لِما يُقَّرِبُنى مِنْكَ ياذَالْجَلالِ وَاْلاِكْرامِ و چونبرخيزد دست بر شكمش بمالد وبگويد اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى هَنانى طَعامى وَ شَرابىوَعافانى مِنَ الْبَلْوى و چون خواهد بيرون آيد پاى راست را مقدم دارد، بنابرمشهور و دست بر شكمش بمالد و بگويد اَلْحَمْدُلِلّه الَّذى عَرَّفَنى لَذَّتَهُ وَاءَبْقىفى جَسَدى قُوَّتَهُ وَاَخْرَجَ عَنّى اَذاهُ يالَها مِنْ نِعْمَةٍ لايِقْدِرُ الْقادِروُنَ قَدْرَها و دربعضى از كتب حديث يالَها نِعْمَةٍ سه مرتبه وارد شده است ، سنت است كه بعداز انقطاع قطرات بول استبرا كند، بعضى استبرا را واجب ميدانند، طريق استبرا آنست كهانگشت ميان دست چپ را نزديك مقعد گذاشته بقوت بكشد تا زير خصيتين سه مرتبه پسانگشت شهادت را بزير ذَكَر گذارد، انگشت مهين را بر بالاى آن بقوت بكشد تا سر ذَكَرسه مرتبه ، اكثر علماءِ گفته اند، كه سر ذَكَر را سه مرتبه بفشارد و اين مستندى ندارىو سنت است استنجا بآب سرد كردن ، كه دفع بواسير ميكند، بسيار نشستن در بيت الخلامكروهست .
منقول است كه حضرت لقمان فرمود كه در بيت الخلاها نوشتند كه بسيار نشستن در بيتالخلا باعث بواسير مى شود، استنجا باستخوان و سرگين كردن مكروه است ، زيرا كهاجنه بخدمت حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم آمدند، از براى خود و حيوانات خودطعامى طلبيدند حضرت استخوان را براى ايشان و سرگين را براى حيوانات ايشان قرارداد، باين سبب استخوان را پاك كردن خوب نيست و همچنين استنجا بساير مطعومات كردنخصوصا نان كراهت شديد دارد، استنجا بچيزهاى محترممثل تربت حضرت امام حسين عليه السلام و نوشته كه در آن قرآن يا نام خدا يانامپيغمبران يا ائمه عليه السلام يا حديث يا فقه بوده باشد، حرام است و اگر بر وجهاستخفاف كند كافر مى شود، استنجا بدست راست كردن مطلقا مكروه است ، و بدست چپ هممكروه است در صورتى كه در آن انگشترى باشد كه در آن اسم خدا باشد والحاق كردهاند علماءِ اسماءِ انبيا و ائمه معصومين صلوات اللّه عليهم را هر گاه بقصد نام ايشان كندهباشند و مكروه است با خود بردن به بيت الخلا چنين انگشترى را هر چند در انگشت نباشد وهمچنين باخود بردن قرآن و تعويذ و دعا و همچنين با خود بردن نقره سكه دار مگر آنكه دركيسه باشد و مكروه است مسواك كردن در بيت الخلا كه باعث گند دهان مى شود، مكروهستحرف گفتن در آنحال مگر بذكر خدا و دعاهاى مقرره و آية الكرسى و حمد الهى كردن وآنچه مؤ ذن ميگويد از پى آن گفتن چنانچه منقول است كه حضرت موسى در مناجات باخداوند خود گفت كه حالتى چند بر من است كه حضرت موسى در مناجات با خداوند خودگفت كه حالتى چند بر من مى گذرد، كه تو را از آن بزرگتر ميدانم كه در آناحوال تو را ياد كنم ، فرمود كه اى موسى در همهحال مرا ياد كن كه ياد من در همه حال نيكوست و واجب است ، ردّسلام يا اگر اسم از حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم را بشنود صلوات بفرستد بنابرقول جمعى و سنت است كه اگر عطسه كند، حمد بگويد، صلوات بفرستد، جايز است كهاگر كارى با كسى داشته باشد و ترسيد كه تا بيرون آمدن فوت شود، باشاره ودست زدن اعلام نتواند كرد، سخن بگويد و منقول است كه هر كه در بيت الخلا سخن بگويدحاجتش بر آورده نشود و مكروه است خوردن و آشاميدن درحال بول و غايط و استنجا بآبى كردن كه بويش متغير شده باشد بغير نجاست مگرآنكه آب ديگر يافت نشود.
فصل دوازدهم : دربيان احوال و اوضاع و مكانهائى كه نهى از آنها وارد شدهاست
واجبست كه عورت خود رااز ناظر محترم بپوشاند نه از زن و متعه خود و نه از كنيزيكهوطى او توند كرد، نه اطفالى كه تميز نداشته باشند و ساير حيوانات ، و عورت ذَكَر وخصيتين و دبر و فرج زن است ، سنت است كه تمام بدن را بپوشاند يا آنكه پنهان شوددر خانه يا كوى و اگر در صحرا باشد، دور شود كه كسى جثه او را نبيند و اكثر علماءِبرآنند كه حرام است رو بقبله كردن و پشت بقبله كردن در حالتبول و غايط خواه در صحرا باشد، خواه در بنا واحوط اجتنابست چنانچه از حضرت امامرضا عليه السلام منقول است هر كه برابر قبلهبول كند از روى فراموشى پس بخاطرش آيد و از براى تعظيم واجلال قبله بگردد بجانب ديگر از آنجا برنخيزد، مگر آنكه حقتعالى او را بيامرزد، احوطآنست كه در حالت استنجا نيز رو و پشت بقبله نكند، سنت است كه رو بمشرق يا مغرب بكندو احواط آنست كه از مابين مشرق و مغرب نيز اجتناب كند، احوط آنست كه اگر قبله را نداندسعى كند، در معرفت قبله تا خاطر جمع كند، كه رو و پشت بقبله نكرده است و اگر متعذرباشد باكى نيست و در اين صورت اگر پشت بقبله كند بهتر است ، سنت است كه از جهةبول بر جاى بلندى يا جائى كه خاك بسيار داشته باشد برود تا خاطر جمع باشد كهباو ترشح نميكند چنانچه منقول است كه حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم از همه كس بيشتر احتراز ازبول ميكردند تا آنكه هرگاه اراده بول ميكردند بجاى بلندى ميرفتند يا جائيكه خاك نرمبسيارى بود كه مبادا بول ترشح كند.
در احاديث بسيار وارد شده است كه بيشتر عذاب قبر ازسهل شمردن بول و از كج خلقى است و در آببول كردن مكروه است ، در آب ايستاده بول كرده بدتر است .
در احاديث معتبره وارد شده است تجويز بول كردن در آب روان و وارد شده است كه در آبايستاده بول كردن باعث تسلط اجنه و شياطين مى شود، مورث ديوانگى و غلبه فراموشىاست ، بهتر آنست كه غايط را هم در ميان آب نكند و ايستادهبول كردن مكروه است ، بلكه غايط را هم ايستاده كردن مكروه است .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر كه ايستادهبول كند، بيم آن هست كه ديوانه شود و از جاى بسيار بلند بزيربول كردن مكروه است ، مكروه است بول كردن در سوراخ جانوران وبول كردن و غايط كردن در مجراى آب هر چند آب نداشته باشد، همچنين در ميان راهها وكنار آبها و در مسجدها و نزديك بديوارهاى مسجد و در خانه ها و در جاهائيكه مردم بسبب آندشنام دهند و لعنت كنند، در زير درختان ميوه دار در وقتيكه ميوه داشته باشد زيرا كهملائكه در آنوقت بآن درختان ميباشند كه نگاه ميدارند ميوه را از ضرر جانوران و بعضىگفته اند كه در غير وقت ميوه هم مكروه است ، در جاهائيكه مردم قافله فرود آيند و جائى كهمردمان از آن متاءذى مى شوند حتى از بوى آن .
در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّممنقول است كه حقتعالى لعنت كرده است ، كسى را كه غايط كند در سايه كه قافله در آنجامنزل كند، كسى كه منع كند مردمرا از آب مباحى كه در چاهها و چشمه ها مردم بنوبت بر آنوارد ميشوند، يا آبى كه ملك جماعتى باشد، هر روز يا هر شب نوبت شخصى باشد صاحبنوبت را منع كنند، و كسى كه راه شارع مردم را سد كند بديوار كشيدن يا راهزنى كردنيا عشور گرفتن .
باب نهم : در آداب حجامت كردن و تنقيه و بعضى از ادويه و معالجه بعضى از امراضوذكر بعضى از ادعيه واحراز
فصل اول : در ثواب بيمارى و صبر كردن بر آن و بيان شدت ابتلاى مؤمنان
در حديث صحيح از حضرت امام جعفر صادق عليه السلاممنقول است كه روزى حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم سر بجانب آسمان كردند،تبسم فرمودند صحابه از سبب آن سئوال كردند، حضرت فرمود كه تعجب كردم از دو ملككه به زمين فرود آمدند، بنده مؤ من صالحى را در جاى نمازش نيافتند، بآسمان رفتند وگفتند پروردگارا فلان بنده تو را در جاى نمازش طلب كرديم نيافتيم او را، و او دربند بيماريست ، حق تعالى فرمود كه بنويسيد براى بنده منمثل آنچه در حال صحت از افعال خير در شب و روز مى كرده است مادام كه در بند من است .
در حديث معتبر ديگر از حضرت رسولصلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه چون بر مؤ من ضعف پيرى غالب شود حق تعالىامر مى فرمايد كه آنچه در جوانى و قوت ميكرده است ، براى او بنويسند و همچنين ملكى راموكل مى گرداند، كه براى مؤ من بيمار بنويسد آنچه درحال صحت ميكرده است از كارهاى خير و از براى كافر بيمار بنويسد آنچه درحال صحت ميكرده است از كارهاى بد.
در حديث حسن و غير آن از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقولست كه بيدارى يك شباز بيمارى و درد بهتر است از عبادت يكساله و در حديث ديگرمنقول است كه حقتعالى ملك دست چپ را امر ميفرمايد كه در ايام بيمارى گناه بر مؤ منننويسد.
در حديث معتبر از حضرت امام محمد باقر منقول است كه بدنى كه بيمارى نكشد طغيان بهممى رساند، خيرى نيست در چنين بدنى .
در حديث ديگر فرمود، كه يك شب تب برابر است با عبادت يكساله و دو شب تب برابراست با عبادت دو ساله و سه شب تب برابر است با عبادت هفتاد ساله .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه يكشب تب كفاره گناهان گذشته و آينده است .
در حديث معتبر از حضرت رسولصلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه حق تعالى ميفرمايد كه هر كه سه شب بيمارىبكشد، باحدى از عيادت كنندگانش شكايت نكند،بدل ميكنم از براى او گوشتى بهتر از گوشت او و خونى بهتر از خون او پس اگر او راعافيت دهم از گناهان پاك ميكنم او را و اگر بميرانم بسوى رحمت خود مى برم او را.
در احاديث معتبره از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّممنقول است كه هر كه يكشب بيمارى بكشد و قبول كند وقبول كند او را آنچه شرط قبول كردن است بآنكه كسى را خبر ندهد از آنچه كشيده و چونصبح شود خدا راشكر كند، حقتعالى بفضل خود ثواب عبادت شصت ساله باو عطا فرمايد.
در حديث حسن از آنحضرت منقول است كه حد شكايت نه آنست كه بگويد ديشب مرا خواب نبردو تب داشتم بلكه آنست كه بگويد كه ببلائى مبتلا شده ام كه هيچكس بآن مبتلا نشده است ،آنچه بمن رسيده بهيچكس نرسيده است ، مثل اينها.
درحديث ديگر فرمود، كه تب رسول مرگ است ، و زندان خداست در زمين و گرميش از جهنماست ، بهره مؤ من از جهنم همين است .
از حضرت على بن الحسين عليه السلام منقول است كه نيكو درديست تب بهر عضوى بهرهمى رساند او از بلا وخيرى نيست دركسى كه ببلا مبتلا نشود.
در روايت ديگر وارد شده است كه مؤ من چون تب ميكند گناهان از او مى ريزد، مانند برگ ازدرخت و اگر بر رختخواب بيفتد ناله اش ثواب سبحان اللّه دارد، فريادشثواب لااله الااللّه دارد، از پهلو به پهلو كه ميگردد، مانند كسى است كهدر راه خدا شمشير ميزند.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه بيمارى براى مؤ من پاك كننده است او را ازگناهان و رحمت الهى است نسبت باو از براى كافران عذاب و لعنت است ، فرمود كه يكشبدردسر هر گناهى را بر طرف ميكند، مگر گناهان كبيره .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه چون حقتعالى بنده را دوست دارد، يكى از سهتحفه از براى او مى فرستد، يا تب يا درد چشم يا درد سر، در احاديث معتبره بسيار واردشده است كه بلاى پيغمبران از همه شديدتر است ، پس بعد از ايشان اوصياءِ ايشان بعداز اوصياءِ هر كه نيكوتر و فاضلتر است بلايش عظيم تر است ، مؤ من را بقدر ايمان واعمال نيكش باو بلا ميرساند، پس هر كه ايمانش صحيح تر و عملش ‍ نيكوتر است بلايشبيشتر است ، هر كه ايمانش ضعيف تر و عمل نيكش كمتر است بلايش كمتر است .
در احاديث معتبره از حضرت صادق عليه السلاممنقول است كه ثواب عظيم با بلاى عظيم ميباشد، هيچ گروهى را خدا دوست نميدارد مگرآنكه ايشانرا مبتلا ميگرداند، فرمود كه حقتعالى را بندگان خالص هست كه از آسمان هيچتحفه برزمين نميفرستد مگر آنكه از ايشان ميگرداند بسوى غير ايشان و هيچ بلائى نمىفرستد مگر آنكه ميگرداند از ديگران بسوى ايشان .
بروايت معتبر ديگر از حضرت امام محمد باقر عليه السلاممنقول است كه چون حقتعالى بنده را دوست داشت غوطه ميدهد او را در بلا غوطه دادنى ، مىريزد بر او بلا را ريختنى پس اگر خدا را براى دفع آن بلا بخواند حقتعالى مىفرمايد، لبيك اى بنده من اگر زود بتو بدهم آنچه طلبيدى قادرم بر آن و اگر ذخيره كنمبراى روز جزا بهتر است ، از براى تو.
در حديث حسن از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه مؤ منچهل شب بر او نمى گذرد، مگر آنكه او را امرى رو ميدهد، كه اندوهگين شود و بسبب آنمتذكر و آگاه گردد.
در حديث صحيح از آنحضرت منقول است كه در بهشت منزلتى هست كه هيچكس بآن منزلتنميرسد، مگر آنكه بلائى ببدن او برسد، فرمود كه اگر مؤ من بداند كه در مصيبتها چهثواب براى او هست هر آينه آرزو كند كه بدنش را از مقراض پاره پاره كنند.
حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود، كه خداوند عالميان ياد ميكند مؤ من را بتحفهبلا چنانچه كسى از سفر تحفه براى اهل خود بفرستد، او را پرهيز مى فرمايد از دنياچنانچه طبيب بيمار را پرهيز مى فرمايد از چيزهائى كه باو ضرر مى رساند.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه شخصى حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم را بخانه خود طلبيد، چونداخل خانه او شدند، ديدند كه مرغى بربالاى ديوار تخم كرد و آن افتاد و بر روى ميخىكه در ميان ديوار بود بند شد و نيفتاد و نشكست حضرت تعجب فرمودند، آن شخص گفتكه از اين تعجب مى فرمائيد؟ بحق آن خداوندى كه ترا براستى فرستاده است هرگزنقصانى بمن نرسيده است ، حضرت برخاستند طعام او راتناول نفرمودند و گفتند هر كه نقصانى باو نرسد اميد خير در او نيست .
در حديث ديگر فرمود، خدا مؤ من را بهر بلائى مبتلا ميكند، بهر مرگى او را مى ميراند، اماعقلش را بر طرف نمى كند، نمى بينى كه شيطانبرمال و فرزندان و اهل حضرت ايوب مسلط شد، و بر عقلش مسلط نشد، كه بآنعقل خدا را به يگانگى بشناسد.
در حديث حسن ديگر فرمود، كه حقتعالى مى فرمايد كه اگر نه آن بود كه مؤ من دردل خود چيزى مى يافت هر آينه عصا به بر سر كافر مى بستم كه هرگز دردسر باونرسد.
فصل دوم : در فضيلت و آداب حجامت  
بسند صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه كه دوا چهار چيز است ، حجامت ودوا در بينى چانيدن و حقنه كردن وقى كردن .
در حديث ديگر منقول است كه آنحضرت گذشتند بر جماعتى كه حجامت ميكردند، فرمودندكه چه ميشد شما را اگر تاءخير ميكرديد تا پسين روزيكشنبه كه درد را بيشتر از بدنميكشد.
در حديث ديگر فرمود كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم در روز دوشنبه بعداز عصر حجامت كردند، باجرت حجام گندم دادند.
در حديث ديگر فرمود كه : حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم روز دوشنبه بعد ازعصرحجامت ميكردند، و فرمود كه حجامت كردن در آخر روز دوشنبه درد را از بدن ميكشدكشيدنى .
در روايت ديگر منقول است كه : شخصى ديد كه حضرت امام موسى عليه السلام در روزجمعه حجامت ميكردند، گفت فداى تو شوم در روز جمعه حجامت ميكنى ؟ حضرت فرمود كههرگاه خون زيادتى كند بر تو خواه در شب و خواه در روزآية الكرسى بخوان و حجامتبكن .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّممنقول است كه : هر كه حجامت كند در روز سه شنبه هفدهم يا چهاردهم يا بيست و يكم ماه او راشفا دهد از دردهاى همه سال ، شفا بخشد او را از دردسر و درد دندان و ديوانگى و خوره وپيسى .
در روايت ديگر منقولست كه : شخصى ديد كه حضرت امام على نقى عليه السلام در روزچهار شنبه حجامت ميكردند، گفت كه اهل مكه و مدينه از حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم روايت مى كنند كه هر كه در روز چهارشنبه حجامت كند،پيس شود ملامت نكند مگر خود را فرمود كه دروغ مى گويند، كسى پيس مى شود كه مادرشدر حيض باو حامله شده باشد.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : هر كه خواهد حجامت كند بايد كه در روزپنجشنبه حجامت كند، بدرستى كه در هر پسين جمعه خون از جاى خود حركت ميكند، از ترسقيامت و بجاى خود بر نمى گردد تا صبح روز پنجشنبه ، فرمود كه هر كه حجامت كند درروز پنجشنبه از آخر ماه در اول روز دردها را از بدنش مى كشد.
در حديث ديگر فرمود كه چون حجامت كنى و خون ازمحل حجامت بيرون آيد، پس بگو پيش از آنكه حجمه را بريزند بِسْمِاللّهِ اَعُوذُبِاللّهِ الْكَريمِ فى حَجامَتى هذِهِ مِنَ الْعَيْنِ فى الدَّمِ وَمِنْ كُلّ سُوءٍ.
در حديث ديگر فرمود كه : حضرت رسول حجامت در سر و درميان هر دو كتف و درپشت گردن ميكردند، يكى از نافعه مى ناميدند، ديگرى را مغيثه يعنى بفرياد رسنده وسيم را منقذه يعنى خلاص كننده از بلاها.
در روايت ديگر فرمود كه : منقذه آنستكه از سر بينى شبر كنى بجانب بالا و بهر جاىسر كه برسد در آنجا حجامت كنى .
در روايت معتبر منقول است كه : حضرت امام موسى عليه السلام در روز چهارشنبه حجامتميكردند، تب برطرف نشد، پس در روز جمعه حجامت كردند و تب بر طرف شد.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه : هر كه در چهارشنبه آخر ماه حجامت بكند،براى رد بر اهل طيره عافيت يابد از هر بلائى و محفوظ ماند ازهر دردى ومحل حجامتش سبز نشود.
در روايت ديگر منقول است كه : حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بعداز عصر حجامتكردند، از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : حجامت كردن بدن را صحيحميكند، عقل را محكم ميكند، فرمود كه حجامت مكنيد در روز چهارشنبه كه روز جمعه ساعتى هستكه هر كه در آن ساعت حجامت كند، بميرد.
درحديث ديگر فرمود كه : روز سه شنبه روز خون گرفتن است .
در روايت ديگر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نهى وارد شده است از حجامتكردن در روز چهارشنبه و از حضرت امام موسىمنقول است كه : در روز پنجشنبه حجامت بكند.
بسند معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّممنقول است كه اگر در چيزى شفا هست در شيشه حجام و در خوردنعسل است ، فرمود كه نيكو عادتى است حجامت ديده را جلا ميدهد و دردها را ميبرد.
منقول است كه حضرت صادق عليه السلام فرمود كه :جبرئيل براى حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم مسواك و حجامت را آورد. در فقهالرضا مذكور است ، كه چون اراده حجامت كنى چهار زانو در پيش حجام بنشين و بگوبِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ اَعُوذُ بِاللّهِ الْكَريمِ فى حَجامَتى مِنَ الْعَيْنِ فى الدَّمِ وَمِنْكُلّ سُوءٍ وَاَعْلالٍ وَ اَمْراضٍ وَ اَسْقامٍ وَ اَوُجاعٍ وَ اَسْاءَلُكَ الْعافِيَةَ وَ الْمُعافاةَ وَالشِّفاءَ مِنْكُلِ داءٍ.
در حديث ديگر منقول است : بحضرت صادق عرض كردند، كه مردم بد ميدانند حجامت را درروز شنبه و چهارشنبه فرمود، كه حضرت رسول فرمود، كه هر گاه كسى زيادتى خوندر خود يابد البته حجامت كند كه مبادا او را بكشد، فرمود هر كهاول سه شنبه ايكه آذرماه رومى است كه اول بهار است ، حجامت كند باعث صحت بدن او مىشود.
حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه : حضرترسول را هيچ آزارى بهم نيمرسيد مگر آنكه پناه بحجامت ميبردند.
در حديث ديگر فرمود كه : حجامت سر شفاى همه دردهاست بغير از مرگ .
در حديث ديگر فرمود كه : هر كه نظر كند باول حجمه كه از خون از بريزند امان مييابداز درد چشم تا حجامت ديگر.
در روايتى از حضرت صادق منقول است كه : چون حضرترسول حجامت ميكردند، بآب سرد غسل ميكردند تا حرارت خون را فرو نشاند.
در حديث ديگر فرمود كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّماول در پشت گردن حجامت ميكردند، پس جبرئيل آمد و امر كرد آنحضرت را بحجامت ميان دوكتف .
در حديث ديگر مرويست كه : حضرت صادق عليه السلام حجامت كردند و بعد از حجامت سهپارچه قند با نبات طلبيدند و تناول نمودند، فرمودند كه خون صافى را متولد مىكند، حرارت را قطع ميكند.
از حضرت امام على نقى عليه السلام منقول است كه : انار شيرين بعد از حجامت خون راساكن ميكند، خون اندرون را صاف ميكند.
از حضرت صادق منقول است كه : حجامت روز شنبه باعث ضعف مى شود.
در روايت ديگر منقول است كه : بسيار بود حضرت امام رضا عليه السلام در ميان شبزيادتى خون مى يافتند، در آنوقت حجامت ميكردند.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : در ماه مبارك رمضان بهتر آنستكه حجامت رادر شب بكنند، فرمود كه حجامت ما در روز يكشنبه است ، حجامت شيعيان ما در روز دوشنبه است، فرمود كه زينهار كه ناشتا حجامت مكن تا اندك چيزى بخورى كه بيشتر باعث بيرونآمدن خون و قوت بدن مى شود، فرمود كه چون بعد ازاكل حجامت كنند خون جمع مى شود و خون فاسد را بيرون ميكند، اگر پيش ازاكل باشد خون صالح بيرون ميرود و خون فاسد در بدن ميماند. زياد شحام مى گويد كهبخدمت حضرت صادق عليه السلام بودم ، كه حجام را طلبيدند و فرمودند كه محجمه خودرا بشو و بند كن پس انارى طلبيدند و تناول فرمودند، چون از حجامت فارغ شدند انارديگر طلبيدند و تناول فرمودند، گفتند كه خوردن انار در اين وقت صفرا را فرو مىنشاند.
حضرت امام محمد باقر عليه السلام از ابوبصير پرسيدند، كه مردم بعد از حجامت چهچيز مى خورند؟ گفت برگ كاسنى و سركه ، فرمود كه باكى نيست .
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه : كسى خواهد حجامت كند در روز شنبهحجامت بكند، فرمود كه حجامت كردن در روز يكشنبه شفاى هر درد است .
در روايتى وارد شده كه نبايد حجامت كرد، در روز چهار شنبه هر گاه قمر در عقرب باشد.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : روز پنجشنبه خون در موضع حجامت جمع مىشود. پس چون ظهر شد در بدن متفرق مى شود، پس حجامت را پيش از ظهر بكنيد.
در حديث ديگر نهى فرموده از حجامت كردن در وقت ظهر روز جمعه .
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه : در هفتم ماه حزيران رومى كه دراوايل تابستان است ، حجامت بكن ، اگر نشود درچهاردهم بكن .
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه حجامت را در آخر روزبجا آوريد.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّممنقول است كه حجامت در گودى پشت سر موجب غلبه فراموشى است .
حضرت صادق فرمود كه : حجامت سر بفرياد رسنده است و براى هر دردى نافع است ،غير از مرگ پس از هر دو طرف ابرو شبر كردند بجانب پشت و بآنجا كه انگشتها ميرسيدنشان داد، كه آنجا حجامت مى بايد كرد.
در روايت ديگر منقول است كه : در روز سه شنبه ساعتى هست كه اگر حجامت در آن ساعتاتفاق افتد، خون بند نمى شود تا بميرد، فرمود كه هر كه در وقت ظهر روز جمعه حجامتكند وبلائى باو برسد ملامت نكند مگر خود را.
در حديث ديگر فرمود كه آية الكرسى بخوان و در هر روز كه خواهى حجامت كن و فرمودكه حجامت سر نافع است ، براى ديوانگى و خوره وپيسى و درد دندان .
در حديث ديگر تاريكى چشم و دردسر و غلبه خواب ، و فرمود كه چونطفل چهار ماهه شود هر ماه يكمرتبه او را حجامت كنيد در گودى پشت سر كه لعابش را خشكمى كند، حرارت را از سر وبدنش مى كشد، منقول است كه حضرت امام محمد تقى عليهالسلام طبيبى طلبيدند، فرمودند كه رگ كف دست را بگشايد.
منقول است كه : شخصى بحضرت صادق عليه السلام شكايت كرد از درد جگر حضرت اورا فصد پا فرمود، شخصى ديگر شكايت كرد از خارش بدن فرمود كه سه مرتبه هر دوپا را حجامت كن در پشت پا يا در ميان كعب و بند پا، شخصى بحضرت موسى شكايت كرداز جرب فرمود كه فصد پاى راست بكن و بقدر دو درهم روغن بادام شيرين بر روى آبكشك بريز و بخور و ماهى و سركه مخور، شخصى ديگر بحضرت صادق شكايت كرد ازجرب فرمود كه رگ اكحل را بگشا.
فصل سوم : در بيان انواع تداوى كه از ائمه (عليه السلام ) وارد شدهاست وبيانجواز رجوع باطباء
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّممنقول است كه درد سه است و دوا سه است ، پس درد مره است يعنى صفرا و سودا و بلغم وخون و دواى خون حجامت و دواى مره مسهل و دواى بلغم حمام است .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : از دواى پيغمبرانست حجامت كردن ، نورهكشيدن ، دوا در دماغ چكانيدن .
از حضرت امام محمد باقر منقول است كه : بهترين دواهاى شما حقنه و دوا در بينى چكانيدنو حجامت كردن ، و حمام رفتن است .
در حديث ديگر فرمود: كه طب عرب در حجامت و حقنه است ، آخر دواى ايشان داغ كردن است .
در حديث ديگر فرمود كه طبابت عربان در هفت چيز است ، حجامت و حقنه و دوا در بينى كردنو حمام رفتن و فى كردن و خوردن عسل و آخر دواى ايشان داغ است .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : حقنه از جمله دواهاى عظيم است ، شكم رابزرگ مى كند، فرمود كه دوا چهار چيز است ، حجامت و دارو ماليدن و فى كردن و حقنهكردن و فرمود كه طب عربان حجامت و حقنه و حمام رفتن و فى كردن و دوا در بينى كردناست ، آخر دوا داغ سوختن است .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود كه بهتر چيزى كه بآن مداوا كنيد حقنه استشكم را فربه مى كند، دردهاى اندرون راپاك مى كند، بدن را قوت مى دهد و فرمود كهروغن بنفشه در بينى بچكانيد. در فقه الرضا مذكور است ، كه حميه و امساك سر همهدواهاست و معده خانه دردهاست و هر بدنى را بده آنچه او را دعات فرموده ، فرمود كهاجتناب كن از دوا خوردن تا بدنت تاب دارد و فرمود كه هر گاه گرسنه شوى طعامبخور، هرگاه تشنه شود آب بخور، هر گاه كهبول آمد بكن ، تا ضرور نشود جماع مكن ، هر گاه كه ترا خواب گيرد خواب چون چنينكنى بدنت صحيح ميباشد هميشه . و فرمود كه حق تعالى دوا را مانع مى شود از تاءثيركردن تا وقتيكه مقدر شده است كه آن مرض تا آنوقت باشد، چون آن مدت منقضى شد دوا رارخصت اثر ميدهد و بآن دوا شفا مى يابد، مگر آنكه پيش از آنمدت دعا يا تصدق ياكارهاى خير بكند كه خدا پيشتر از آن مدت دوا را رخصت تاءثير دهد.فرمود كه درعسل شفاى هر دردى هست ، هر كه يك انگشت عسل ناشتا بخورد بلغم را دفع مى كند، سودارابر طرف مى كند، ذهن را صاف مى كن هر گاه با كندر خورده شود. وآب سرد حرارتصفرا را فرو مينشاند، طعام را هضم مى كند، اخلاطيكه در فم معده است مى گدازد، تب رابر طرف مى كند، فرمود كه اگر چيزى بدن را فربه مى كند ماليدن بدن است ، جامههاى نرم پوشيدن و بوى خوش كردن و حمام رفتن ، اگر مرده را مالندگى كنند زنده شودبعيد نيست و تصدق بلاهاى آسمانى را دفع مى كند، قضاى محكم را بر طرف مى كند،فرمود كه بيمارى را نميرد چيزى مانند دعا و تصدق و آب سرد، فرمود كه منتهاى پرهيزو امساك چهارده روز است ، پرهيز نه آنستكه چيزى نخورد، بلكه آنست كه كمتر بخورد،كه صحت و مرض در بدن آدمى با يكديگر در مقام معارضه و مقاتله اند، پس هر وقت كهصحت غالب آمد، بيمار بشعور ميآيد، اشتهاى طعام بهم مى رساند، پس هر گاه كه طعامبطلبد بدهيد كه شايد شفايش در آن باشد، فرمود كه شفاى هر درد در قرآن است ، پسبيماران خود را مداوا كنيد، بتصدق و طلب شفا كنيد بقرآن كه هر كه را قرآن شفا ندهد،هيچ چيز سبب شفاى او نيست .
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : هر كه دردها در بدن خود يابد،حرارت را بر مزاج خود غالب يابد، با زنان جماع كند كه حرارت را فرو مى نشاند.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : عامه دردها و بيماريها از غلبه صفرا وسودا و خون سوخته شده و بلغم زياد مى باشد، بس بايد كه آدمى تعهداحوال خود بكند، پيش از آنكه اينها بر او غالب شود و او را هلاك كند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم باسانيد معتبرهمنقول است كه : دواكنيد بيماران خود را بتصدق ، فرمود كه تصدق بلاهاى محكم را دفعمى كند، فرمود كه تصدق مرگهاى بد را از صاحبش دفع مى كند.
در روايت ديگر منقول است كه : شخصى بحضرت امام موسى عليه السلام عرض كرد، كهبا ده نفر از عيالم همه بيماريم فرمود كه ايشان را دوا كنيد بتصدق و هيچ چيز بيشتر وزودتر از تصدق نفع نمى كند.
بسند معتبر ازحضرت صادق عليه السلام منقول است كه : شخصى بيمار شد حضرتاميرالمؤ منين عليه السلام باو فرمود كه از زن خود يك درهم از مهرى كه باو داده بطلبكه بتو ببخشد و عسل بخر و بآب باران بخور، آنشخص چنين كرد، شفا يافت ، ازسبب اينپرسيدند از آنحضرت ، فرمود كه حقتعالى مى فرمايد كه اگر زنان از مهر خود بشمابطيب خاطر چيزى ببخشند، بخوريد گوارا با عاقبت نيك . و در بابعسل ميفرمايد كه در آن شفاست از براى مردمان و در باب باران ميفرمايد كه فرستاديمازآسمان آبى مبارك پس در اينجا گوارائى و حسن عاقبت و بركت و شفا همه جمع شد.
در حديث ديگر منقول است كه : مرد پيرى بخدمت حضرت صادق عليه السلام آمد و عرضكرد كه دردى دارم براى آن درد اطبا شراب گفته اند، مى خورم ؟ حضرت فرمود كه : چرادواى خود نمى كنى آبى را كه خدا فرموده است كه همه چيز بآن زنده است ، گفت با منموافقت نمى كند، فرمود كه چرا عسل نمى خورى كه شفاى مردمان گردانيده است ؟ گفتبدستم نمى آيد فرمود كه چرا شير نمى خورى كه گوشت و استخوان بدنت از شيرپرورده است ؟گفت با طبعم موافقت نمى كند فرمود كه مى خواهى تو را رخصت بدهم كهشراب بخورى واللّه كه هرگز نكنم .
در حديث معتبر ديگر از آنحضرت منقول است كه : راه رفتن بيمار باعث نكس مرض وزيادتى آن مى شود.
در حديث معتبر ديگر منقول است كه : شخصى بآنحضرت عرض كرد، بيماران كه نزد مابيمار مى شوند، اطبا ايشانرا امر بامساك و پرهيز مى كنند، فرمود كه ما اهلبيت امساك نمىكنيم مگر از خرما و خود را مداوا مى كنمى بسيب و آب سرد، پرسيد كه چرا از خرما امساكمى كنيد؟ فرمود براى آنكه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه وآله وسلّم حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را در بيمارى از آن امساك فرمود.
در روايت ديگر از آنحضرت پرسيدند، كه تا چند روز ميباشد پرهيز و امساك بيمار،فرمود تا ده روز.
در حديث صحيح ديگر فرمود كه پرهيز و امساك بعد از هفت روز ديگر نفعى ندارد.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه : پرهيز كن نيست كه دراصل چيزى نخورى ، بلكه آنستكه بخورى و كمتر بخورى .
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلاممنقول است كه : حضرت موسى بن عمران مناجات كرد كه پرورد گار درد را كه مى دهد؟خطاب رسيد كه من ، پرسيد كه دوا از كيست ؟ خطاب رسيد از من ، پرسيد پس چه ميكنندمردم اين حكيمان را؟ خطاب رسيد كه دلهاى مردم را خوش مى كنند.
در حديث صحيح منقول است كه : على بن جعفر از حضرت امام موسى عليه السلام سؤال كرد، از داغ كردن بيماران و عوذها و افسونها برايشان خواندن ، فرمود كه باكىنيست در داغ كردن و افسونيكه معنيش را دانى .
در حديث صحيح ديگر منقول است كه : شخصى از آنحضرت پرسيد كه من محتاج مى شومبطبيب نصرانى و بنزد او بمعالجه مى روم و بر او سلام ميكنم و او را دعا مينم ، فرمودباكى نيست ، از دعا وسلام تو باو نفعى نميرسد.
در حديث ديگر فرمود كه تا ممكن هست رجوع بمعالجه طبيبان مكنيد، كه اين مانند عمارتكردنست كه اندكش به بسيار ميكشد.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : مسلمان بايد دوا نكنند، تا غالب نشودبيمارى او بر صحتش .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : هر كه صحتش بر بيماريش غالب باشد ومعالجه كند، و بميرد من از او بيزارم .
در حديث ديگر فرمود كه هر كه با اينحال دوا بخورد، اعانت بر كشتن خود كرده است .
در حديث ديگر منقول است كه : از حضرت امام محمد باقر عليه السلام پرسيدند كهبمعالجه طبيب يهودى و نصرانى عمل ميتوان كرده فرمود كه باكى نيست ، شفا بدستخداست .
در روايت ديگر از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند كه شخصى دوا مى خورد وگاهست كه او را ميكشد و گاه شفا مى يابد، اما بيشتر آنست كه شفا مى يابد، فرمود كهحقتعالى دوا را فرستاده است وشفا را ميفرستد، هيچ دردى را خلق نكرده است مگر آنكه دوائىبراى آن آفريده است ، بخور و نام خدا ببر در وقت خوردن .
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام پرسيدند كه زنى يا مردى چشمش آب سياه مىآورد، اطباء مى گويند كه چشم ترا ميل مى زنيم مى بايد يكماه ياچهل روز بر پشت بخوابى و حركت نكنى و بآنحال نماز بايماء بكند، حضرت فرمودچون مضطر است باكى نيست .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : پيغمبرى از پيغمبران بيمار شد، پس گفتكه دوا نمى كنم تا آنكسى كه مرا درد داده است شفا بدهد، حقتعالى باو وحى فرستاد كهتا دوا نكنى من شفا ندهم .
در حديث ديگر منقول است كه : شخصى بآنحضرت عرض كرد كه من جراحتها را ميبرم و داغمى كنم بآتش ، فرمود كه باكى نيست ، گفت كه دواهاى تلخ كه سميت دارد بمردم ميدهممثل غاريقون فرمود باكى نيست ، گفت كه گاه هست كه بميرد، فرمود كه هر چند بميردباكى نيست و گفت گاهست كه شراب و بره ميدهم كه بخورند، فرمود كه در حرام شفانميباشد. در حديث معتبر ديگر منقول است كه : شخصى بآنحضرت عرض كرد، كه شخصىدوا ميخورد و رگهاى بدنش را ميبرند و گاه منقطع ميشود و بسيار است كه او را مى كشد،فرمود كه بكند.
در حديث ديگر عرض كردند كه شخصى داغ مى سوزاند بر بدن و گاه هست كه مى كشد،فرمود كه شخصى در زمان حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه وآله وسلّم داغ سوزاند وحضرت بر بالاى سرش ايستاده بودند.
در حديث معتبر از حضرت موسى جعفر عليه السلاممنقول است كه : هيچ دوائى نيست مگر آنكه درد را بر مى انگيزد، هيچ چيز در بدن نافع تراز اين نيست كه تا محتاج نشوى تصرف در بدن نكنى .
فصل چهارم : در معالجه انواع تب  
در احاديث بسيار وارد شده است كه ما مداوا نمى كنيم تب را مگر بريختن آب سرد بربدن وخوردن سيب .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه تب از بوى جهنم است ، فرو نشانيد حرارتآن را بآب سرد.
در حديث ديگر فرمود كه براى دفع تب هيچ چيز نافعتر از دعا و آب سرد نيست .
از مفضلمنقول است كه بخدمت آنحضرت رفت در ايام تابستان و آنحضرت تب داشتند، ديد كه طبقىگذاشته است پر از سيب سبز عرض ‍ كردم كه مردم سيب را براى تب خوب نميدانند،فرمود كه اين تب را بر طرف ميكند، حرارت را فرو مى نشاند.
در حديث ديگر فرمود كه مقدار ده درهم قند بآب سرد ناشتا خوردن براى دفع تب نافعاست .
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه روزىرسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بنزد حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آمدند،آنحضرت تب داشتند، فرمود كه سنجد تناول فرمايند.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه خاريدن بدن و غلبه خواب و دوار درسرو ثبورها ودملها علامت زيادتى خون است .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه بشكنيد گرمى تب را ببنفشه وآب سرد.و در تابستان بر بدن صاحب تب آب سرد بريزيد، و فرمود كه ياد ما اهلبيت كردنشفاست از تب و جميع دردها و وساوس شيطان و فرمود كه بخوريد آب باران كه بدنشما را پاك ميكند، دردها را دفع ميكند.
در حديث معتبر منقول است كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام از شخصى پرسيدند،كه شما بيماران خود را بچه چيز دوا ميكنيد، گفت باين دواهاى تلخ فرمود كه هرگاه كسىاز شما بيمار شود قند سفيد را بكوبيد و آب سرد بر او بريزيد و باو بخورانيد، كهآن خداوندى كه بتلخ شفا ميدهد قادر است كه بشيرين شفا بدهد.
در حديث ديگر فرمود كه كباب دفع تب ميكند.
در حديث ديگر فرمود، كه دو ماه بيمارى كشيدم ، خدا مر الهام كرد كه برنج را، گفتمشستند و اندكى بر روى آتش بو دادند، در آسيا خورد كردند و پاره را سفوف كردند،پاره را درميان آب كردم و خوردم ، فرمود كه تب بر اولاد پيغمبران دو برابر ديگرانميباشد.
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه علاج تب بسه چيز ميباشد: به قى وعرق و مسهل .
از ابراهيم بن جعفى منقول است كه بخدمت حضرت صادق رفت و شكايت كرد از تب ربعفرمود كه نبات يا قند را بساى و در ميان آب بريز وناشتا و هر وقت كه احتياج بآبخوردن شود بخور، چنان كرد بزودى شفا يافت .
حضرت امام موسى عليه السلام فرمود در معالجه تب غب كهنهعسل و سياه دانه رابا هم ممزوج كن سه انگشت از آن بخور، كه اين هر دو مباركست و خداعسل را فرموده كه شفاست ، حضرت پيغمبر فرمود كه در سياه دانه شفاى هر درد هست مگرمرگ .
از حضرت امام على نقى عليه السلام منقول است كه بهترين چيزها براى تب ربع آن استكه در روز نوبه پالوده با عسل بسازى و زعفران بسيار در آن بكنى و در آن روز غير آنچيزى نخورى .
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه اين تعويذيست براى شيعيان ازسل يارَبَّ اْلاَرْبابِ وَيا سَيِّدَ الّساداتِ يااِلهَ اْلالَهةِ وَ يامَلِكَ الْمُلُوكِ وَيا جَبّارَالسَّمواتِ وَاْلاَرْضِ اِشْفِنى وَعافِنى مِنْ دائى هذا فَاِنّى عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ انْقَلَبَ فىقَبْضَتِكَ وَناصِيَتى بِيَدِكَ سه مرتبه اين دعا را ميخوانى تا خدايتعالى شفادهد، بحول وقوه خود.
در روايت معتبر وارد شده است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم را تب شديدىعارض شد جبرئيل آمد و اين دعوذه را بر آنحضرت خواند، در ساعت ، تبزايل شد بِسْمِ اللّهِ اَرْقيكَ بِسْمِ اللّهِ اَشْفيكَ بِسْمِ اللّهِ مِنْ كُلّ داءٍ يُغنيكَ بِسْم اللّهِوَاللّهُ شافيك بِسْمِ اللّه خُذَهْا فَتَهْنِئُكَ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحَيمِ فَلا اُقْسِمُ بِمَواقِعِالنَّجُوُمِ لتَيْرَآنِ بِاِذْنِ اللّهِ.
در چند حديث معتبرمنقول است كه بر هيچ بيمارى و صاحب دردى هفتاد مرتبه حمد خوانده نمىشود، مگر آنكه درد ساكن مى شود.
در روايت ديگر منقول است كه شخصى بخدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كهيكماه است كه تب ميكنم ، آنچه اطباء گفته اندبعمل آوردم ، برطرف نشد حضرت فرمود كه بندهاى پيراهن خود را بگشا و سر را درگريبان پيراهن داخل كن و اذان و اقامه بگو و هفت مرتبه سوره حمد بخوان ، آنشخص گفتكه چنان كردم گويا از بندى رها شدم .
در حديث ديگر منقول است كه يكى از فرزندان آنحضرت بيمار شد، فرمود كه ده مرتبهيااللّه بگو كه هيچ مؤ منى نمى گويد مگر آنكه حقتعالى ميفرمايد، كه لبيك حاجت خود رابگو.
در حديث ديگر فرمود، كه هر كه را علتى عارض شود، هفت مرتبه سوره حمد بخواند اگربرطرف نشود هفتاد مرتبه بخواند من ضامنم كه آن علت برطرف شود.
در حديث معتبر منقول است از داودبن زربى كه گفت بيمار شدم در مدينه بيمارى شديدبهمرسيد، چون اين خبر بحضرت امام جعفر صادق عليه السلام رسيد بمن نوشتند كه يكصاع گندم بخر و بر پشت بخواب و آن گندم را بر سينه خود بريز و بگواَلّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكة بِاسْمِكَ الَّذى اِذا سَاَلَكَ بِهِ الْمُضْطَرُّ كَشَفْتَ مابِهِ مِنْ ضُرِّوَمَكَّنْتَ لَهُ فى اْلاَرْضِ وَجَعَلْتَهُ خَليفَتَكَ عَلى خَلْقِكَ اَنْ تَصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوَعَلى اَهْلِ بَيْتِهِ وَاَنْ تُعافِيَنى مِنْ عِلَّتى پس درست بنشين و گندم را جمع كن ،باز آندعا را بخوان ، وآن گندم را چهار حصه كن و هر حصه را به يك فقير بده ، باز دعابخوان دواد گفت كه من چنان كردم گويا از بندى رها شدم و بسيار كسى كردند شفايافتند.
در حديث صحيح از آن حضرت منقول است كه چون بنزد بيمار روى هفت مرتبه بگواُعيذُكَ بِاللّهِ الْعَظيمِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ مِنْ شَرِّ كُلِّ عِرْقٍ نعار وَمِنْ شَرِّ حَرِّ النّارِ.
در حديث ديگر فرمود، كه سوره حمد وقل هواللّه اَحد واناانزلناه فى ليلة القدر وآيةالكرسى بخوان پس به انگشت شهادت بر پهلوى بيمار بنويس اَللّهُمَّ ارْحَمْ جِلْدَهُالرَّقيقُ وَعَظْمَهُ الدَّقيقُ مِنْ سُورَةِ الْحَريقِ يا اُمَّ مُلْدَمٍ اِنْ كُنْتِ آمَنْتِ بِاللّهِ وَالْيَومِ اْلاخَرِ فَلاتُاءْكُلى الْلَحْمَ وَلا تَشْرَبِى الدَّمَ وَلا تُهْلِكي الْجِسْمِ وَلا تُصَدِّعي الرَّاْسَ وَانْتَقِلى عَنْفُلانِ بْنِ فلاُنَة نام او و مادرش را بنويسد اِلى مَنْ يَجْعَلُ مَعَ اللّهِ اِلها آخَرَلااِلهَ اللّهُ تَعالى اللّهُ عَما يُشْرِكُونَ عُلُوّا كَبيرا.
در روايت ديگر فرمود كه بيمار سر را در گريبان خودداخل كند، اذان و اقامه بگويد، سوره حمد وقل اعوذ برب الفلق وقل اعوذ برب الناس ‍ و سه مرتبه قل هواللّه احد بخواند، وبگويد اُعيذُ نَفْسىبِعِزَّةِ اللّهِ وَقُدْرَةِ اللّهِ وَعَظَمَة اللّهِ وَسُلْطانِ اللّهِ وَبِجَمالِ اللّهِ وَبِجَمَع اللّهِ وَبِرَسُولِاللّهِ وَبِعَتْرَتِهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ وَ بِوُلاةِ اَمْرِ اللّهِ مِنْ شَرِّما اَخافُ اللّهَ وَاَحْذَرُوَاَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَيْىٍء قَديرٌ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ وَصَلّىاللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَللّهُمَّ اشْفِنى بِشَفائِكَ وَداوِنى بِدَوائِكَ وَعافِنى مِنْ بَلائِكَ.
در روايت ديگر منقول است كه شخصى بآنحضرت شكايت كرد، كه تبش بسياربطول انجاميده است ، فرمود كه آية الكرسى را در ظرفى بنويس و بآبحل كن و بخور.
در بعضى از كتب معتبره منقول است كه براى تب اين تعويذ را بنويسد و بر باز وىراست بندد سوره حمد را تا آخر بنويسد و بعد از آن بنويسد بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِاَعُوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ كُلِّها الَّتى لايُجاوِزُ هُنَّ بِرٌ وَلا فاجِرٌ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَذَرَاءَوَبَرَاءَ وَمِنْ شَرِّ الْهامَّةِ وَالسَّاْمَةِ وَالْعامَةِ وَالْلامَةِ وَمِنْ شَرِّ طَوارِقِ اللّيْلِ وَالنَّهارِ وَمِنْ شَرِّفُسّاقِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ وَمِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَاْلاِنْسِ وَمِنْ شَرِّ الشَّيْطانِ وَشَرَكِهِ وَمِنْ شَرِّكُلِّ ذى شَرِّ وَمِنْ شَرِّ كُلِّ دبَةٍ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتها اِنَّ رَبّى عَلى صِرطٍ مُسْتَقيمِ رَبَّناعَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَاِلَيْكَ اَنَبْنا وَاَلَيْكَ الْمَصيرُ يانارُ كُونى بَرْدا وَسَلاما عَلى اِبْراهِيمَوَاَرادُوا بِهِ كَيْدا فَجَعَلْناهُمُ اْلاَخْسَرينَ بَرْدا وَسَلاما عَلى فُلانِ ابْنِ فلاُنَةَ و نامبيمار و مادرش نوشته شود رَبَّنا لاتُؤ اخِذْنا اِنْ نَسِيْنا اَوْ اَخْطَاْنا رَبَّنا وَلا تَحْمِلْعَلَيْنا اِصْرا كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَلا تُحَمِّلْنا مالا طاقَةَ لَنا بِهِ وَاعْفُعَنّا وَاْغفِرْلَناوَارْحَمْنااَنْتَ مَوْلا نا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ حَسْبِىَ اللّهُ لا اِلهَ هُوَفَاتَّخِذْهُ وَكيلاً وَتَوكَّلْ عَلَى الْحَىِّ الَّذى لايَمُوتَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِخَبيرا بَصيرا لااِلهَ اِلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ صَدَقَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ اْلاَحْزابَ وَحْدَهُماشاءَ اللّهُ لاقُوَّةِ اِلاّ بِاللّهِ كَتَبَ اللّهُ لاََغْلِبَنَّ اَنَا وَرُسُلى اِنَّ اللّهَ قَوِىٌ عَزيزُ اِنَّ حِزْبَاللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِىَ اِلى صِرطٍ مُسْتَقيمٍ وَصَلَّى اللّهُ عَلىمُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ.
از سلمان فارسى منقول است كه گفت بعد از وفات حضرت رسالت پناه صلّىاللّه عليه وآله وسلّم بعداز ده روز از خانه بيرون آمدم ، در راه حضرت اميرالمؤ منين عليهالسلام را ملاقات كردم ، فرمود كه برو بنزد حضرت فاطمه عليهماالسلام كه تحفه ازبهشت براى او آمده مى خواهد بتو عطا فرمايد،بتعجيل بخدمت آن حضرت شتافتم فرمود كه ديروز در همين موضع نشسته بودم ، در خانهبسته و غمگين بودم ، فكر ميكردم در منقطع شدن وحى الهى از ما ونيامدن ملائكه بسوى ما،ناگهان ديدم كه در گشوده شد وسه دختر باندرون آمدند، كه كسى بحسن وجمال و طراوت و نزاكت و خوشبوئى ايشان هرگز نديده است ، چون ايشانرا ديدمبرخاستم وسؤ ال كردم كه شما از اهل مدينه ايد؟ گفتند دختر حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ما از اهل زمين نيستيم ، ما را پروردگار عزت از بهشتجاويد بسوى تو فرستاده و بسيار مشتاق تو بوده ايم . از يكى كه بزرگتر ايشان مىنمود پرسيدم كه چه نام دارى ، گفت مقدوده گفتم بچه سبب تو را نام اين كرده اند، گفتبجهت آنكه از براى مقدادبن اسود خلق شده ام ، پس از ديگر پرسيدم كه تو چه نام دارىگفت : ذره نام دارم از سبب نام پرسيدم ، گفت زيرا كه ازبراى ابوذر غفارى خلق شده ام .از سيم ايشان پرسيدم كه چه نام دارى گفت سلمى ، از سبب آن پرسيدم ، گفت زيرا كه ازبراى سلمان فارسى آزاد كرده پدر تو خلق شده ام ، حضرت فاطمه عليهماالسلامفرمود كه پس از براى من چه آورديد؟ رطبى چند بيرون آوردند، مانند گردهاى نانبزرگ از برف سفيدتر و از مشك خوشبوتر، پس سلمان گفت حضرت فاطمه يكى از آنرطبها بمن داد، وفرمودند كه امشب باين رطب افطار كن و فردا هسته آنرا براى من بياورپس آن رطب را گرفتم ، بيرون آمدم ، بهر جمعى از اصحابرسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم كه مى گذشتم ، مى پرسيدند، كه اى سلمان مگر مشگهمراه دارى مى گفتم بلى پس چون وقت افطار شدتناول كردم ، هيچ هسته نداشت روز ديگر بخدمت حضرت فاطمه رفتم و عرض كردم كههسته نداشت ، فرمود كه چون هسته داشته باشد وحال آنكه اين رطب از درختى بهم رسيده است كه حقتعالى آنرا در بهشت غرس فرموده است ،بسبب دعائى كه پدرم بمن تعليم كرده است و هر صبح و شام مى خوانم ، سلمان گفت اىسيده من آندعا را تعليم من فرما فرمود كه اگر خواهى در دنيا باشى و آزار تب نيابىبر اين دعا مواظبت كن ، اينست دعا:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ بَسْمِ اللّهِ النُّوِ بِسْمِ اللّهِ نُورِ النُّوِ بِسْمِ اللّهِ نُورٌعَلى نُورٍ بِسْمِ اللّهِ الَّذى هُوَ مَدَبِّرُ اْلاُمُورِ بِسْمِ اللّهِ الَّذى خَلَقَ النُّوِ مِنَ النُّوِ اَلْحَمْدُلِلّهِالَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَاَنْزَلَ النُّورِ عَلى الطُّور فى كِتابِ مَسْطُورٍ فى رِقٍ مَنْشُورٍبِقَدَرٍ مَقْدوُرٍ عَلى نَبِي مَحْبُورٍ اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذُكُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌوَعَلْى السَّرّآءِ وَالضَّرّآءِ مَشْكُورٌ وَصَلَّى اللّهُ عَلى سَيِّدَنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَسلمان گفت كه ايندعا را بزياده از هزار نفر ازاهل مكه و مدينه كه تب داشتند، تعليم كرده و همه از تب تجات پيدا كردند.
در حديث حسن منقول است كه بعضى از فرزاندان حضرت امام جعفر صادق بيمار شدند،حضرت فرمود كه ايندعا را بخوان اَللّهُمَّ اشْفِنى بِشَفائِكَ وَداوِنى بِدَوائِكَوَعافِنى مِنْ بَلائِكَ فَاِنّى عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ.از براى تب ربعمنقول است كه اين را بنويسند و بر او ببندند يا نارُ كُونى بَرْدا وَسَلاما عَلىاِبراهيمَ.
در روايت ديگر اين دعا را بربازوى راستش ببندند بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنَ الرَّحيمِ وَلَوْ اَنَّقُرْانا سُيِّرتُ بِهِ الْجِبالُ اَوْ قُطِّعَتُ بِهِ اَلاْرضُ اَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى بِلْ لِلّهِ اْلاَمْرُ جَميعا ياشافى يا كافى يامُعافى وَ بِالْحَقِّ اَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ بِاسْمِ فلاُنٍ بْنِ فلاُنٍو نام او و پدرش را بنويسد بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَعَنِ اللّهِ وَاِلَى اللّهِ وَلاغالِبَ اِلا اللّهُ و از براى تب و لرز اين آيات را بنويسند، و بر بازوى بيمارببندند بِسْمِ اللّهِ مَرَجَ الْبَحَريْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لايْبَغِيانِ وَجَعَلَبَيْنَهُما بَرْزَخا وَحِجْرا مَحْجُورا يا نارُ كُونى بَرْدا وَسَلاما عَلى اِبْراهيمَ اَلا اِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُالْغالِبُونَ وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلينَ اِنَّهُمْ لَهُمْ الْمَنْصُورُ ونَ وَاِنَّ جُنْدَنالَهُمُ الْغالِبُونَ.
فصل پنجم : در ادعيه جامعه و ادويه مركبه نافعه 
در حديث معتبر از حضرت صادق منقول است كه هر دردى كه داشته باشى دست را برموضع درد گذار و سه مرتبه بگو اَللّهُ اَللّهُ رَبّى حَقا لا اُشْرِكَ بِهِ شَيْئا اَللّهُمَّاَنْتَ لَها وَلِكُلِّ عَظيمَةٍ فَفَرّجْها عَنّى و در روايت معتبر ديگر فرمود كه بگو بسماللّه و بمال دست بر آنموضع كه درد ميكند بگو اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ وَاَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللّهِوَاَعُوذُ بِجَلالِ اللّهِ وَ اَعُوذُ بِعَظَمَةِ اللّهِ وَاَعُوذُ بِجَمع اللّهِ وَاَعُوذُ بِرَسُولِ اللّهِ وَاَعُوذ بِعِزّةِاللّهِ مِنْ شَرِّ مْا اَحْذَرُ وَمِنْ شَرِّ مااَخافُ عَلى نَفْسى هفت مرتبه مى گوئى .
در روايت ديگر فرمود كه دست را بر موضع درد بگذار و بگو بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهوَمْحَمَّدٌ رَسوُلٌ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه اَللّهُمَّ امْسَحْ عَنّى مااَجِدُوسه مرتبه دست برآنموضع ميكشى .
در روايت ديگر فرمود كه ديگرى دست برمحل درد بگذارد، هفت نوبت و اقلش سه نوبتبگويد اَيُّهَا الوَجَعُ اسْكُنْ بِسَكينَةِ اللّهِ وَقِرْ بوِقارِ اللّهِ وَاحْجزْ بِحاجزِ اللّهِ وَ اهْدَاءَبِهَداء اللّهِ اءْعيذُكَ اءَيَّها اْلا نْسانُ بِما اَعاذَ اللّه بِهِ عَرْشَهُ وَ مَلائِكَتَهُ يَوْمِ الرَّجْفَةِوَلزَّلازل .
در روايت معتبر فرمود كه براى هر آزار ايندعا بخوان يامُنْزِلَ الشِّفاءَ وَمُذْهِبُ الدّاءَاَنْزِلْ عَلَى ما بِى مِنْ داءٍ شِفاءٌ. از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلاممنقول است كه هر كه برسد بر او المى در بدنش اين دعا بخواند تا هيچ المى و دردىباو نرسد اَعُوذُ بِعِزَّة اللّهِ وَقُدْرَتِهِ عَلَى اْلاَشْياءِ اُعيذُ نَفْسى بِجَبّارِ السَّماءِ اُعيذُنَفْسى بِمَنْ لايِضُرُّمَعَ اِسْمِهِ دَاءٌ اُعيذُ نَفْسى بِالَّذى اِسْمُهُ بَرَكَةٌ وَ شِفاءٌ.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر كه دردى بهم رساند، دست را بر موضعدرد گذارد، وباخلاص بگويد وَنُنَزّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ماهُوَ شِفاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمنينَوَلايَزيدُ الظّالِمينَ اِلاّ خَسارا البته عافيت يابد، از هر علتى كه باشد.
در حديث ديگر فرمود كه هر كه را سوره حمد وقل هواللّه احد شفا ندهد هيچ چيز او را شفا نمى دهد.
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه هرگاه كسى آزارى در خود بيابدبگويد بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَصَلَّى اللّهُ عَلى رَسُولِ اللّهِ وَاَهْلِ بَيْتِهِ وَاَعُوذُ بِعِزَّةِاللّه وَقُدْرَتِهِ عَلى ما يَشاءُ مِنْ شَرِّ مااءَجِدْ.
در حديث ديگر منقول است كه شخصى بخدمت آنحضرت رفت ، شكايت كرد از بسيارىبيمارى و پريشانى ، فرمود كه اين دعا بخوان لاحَوْلَ وَلاقُوَّةِ الاّ بِاللّهِ الْعَّلِىّالْعَظيم تَوَكَّلْتُ عَلَىِ الْحَىِّ الَّذى لايَمُوتُ وَاَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى لَمْ يَتَّخِدْ وَلَدا وَلَمْ يَكُنْ لَهُشَريكٌ فى الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِىٌ مِنْ الذُّلِ وَكَبِّرْهُ تَكْبيرا.
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلاممنقول است كه حضرت موسى بن عمران بحقتعالى شكايت كرد، از غلبه رطوبت ، حتقعالىاو را امر فرمود، كه هليله وبليله وآمله را بسايد و باعسل خمير كند وبخورد، حضرت فرمود اين است كه شمااطريفل مى گوئيد.
در طب الائمه روايت كرده است كه شخصى بخدمت حضرت امام على نقى عليه السلام آمدوعرض كرد كه در همسايگى ما شخصى را عقرب گزيده است ، بيم آنست كه هلاك شودفرمود كه بخورانند باو دواى جامع را كه از حضرت امام رضا عليه السلام بما رسيدهاست ، پس ‍ فرمود كه سنبل و زعفران و قاقله وعاقرقرحا و خريق سفيد وبذرالبنج وفلفل سفيد همه مساوى يكديگر وفرفيون در برابر هر يك از آنها بسيار نرم بكوبند،از حرير بيرون كنند، بعسلى كه كفش را گرفته باشند خمير كنند، كسى را كه مار ياعقرب گزيده باشد يك حب آنرا با آب حلتيت باو بخورانند كه در ساعت شفا يابد.
از حضرت امام رضا عليه السلام روايت كرده است كه از براى فالج ولغوه يك حب آن رابا آب مرزنگوش در بينى بچكانند.
از حضرت امام محمد تقى عليه السلام نقل كرده است كه از براى سردى معده و خفقان قلبنافع است كه يك حب آنرا بآب زيره كه پخته باشند بخورند.
در حديث ديگر از حضرت امام رضا عليه السلاممنقول است كه از براى آزار سپرز يكحب آنرا بآب سرد واندك سركه بخورند.
در روايت ديگر از حضرت امام رضا عليه السلامنقل كرده است كه از براى درد پهلوى راست يك حب آن را بآب زيره پخته بخورند، و ازبراى درد پهلوى چپ يكحب آن را بآب ريشه كرفس كه پخته باشند بخورند.
در حديث ديگر فرمود كه از براى اسهال يكحبش را بآب مورد پخته بخورند.
از حضرت امام محمدتقى عليه السلام رايت كرده است كه يك حبش را با آب سداب يا بآبترب پخته بخورند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّممنقول است كه اگر مردم بدانند كه در سنا چه منفعتها هست ، هر آينه قيمت هر مثقالى دومثقال طلا شود و بدرستيكه امان مى بخشد از بهق و پيسى و خوره و ديوانگى و فالج ولغوه ، اگر با مويز سرخ بى دانه و هليله سياه همه اجزاءِ مساوىبعمل آورند، هر روز ناشتا بقدر سه درهم بخورند، در هنگام خواب نيز همين مقداربخورند، اين فوائد مى بخشد و بهترين دواهاست .
در طب الائمه روايت كرده است از مغز خيار شنبر پاك كرده يكرطل بگيرند، در ميان يك رطل آب يكشبانه روز بخيسانند، پس صاف كنند و با يكرطل عسل صافى و يك رطل آب به و چهل مثقال روغنگل سرخ ممزوج گردانند، وبآتش نرم بقوام آورند، از روى آتش ‍ بردارند وبگذارند تاسرد شود پس در آن فلفل و دارفلفل و قرفه وقرنفل و قاقله وزنجبيل و دار چينى و جوزبوا از هر يك سهمثقال گرفته و كوفته وپخته در آنچه سابق مذكور شد ممزوج كنند، در سبوى سبزى ياشيشه بكنند، در وقت حاجت در سه روز هر روز دومثقال از آن ناشتا بخورند، از براى غلبه صفرا وسودا وبلغم در معده و قى وتب وتركيدن دست و پا و زحير ودرد شكم و درد جگر و حرارت سر ويرقان وتبهاى شديد ودرد شانه و ذَكَر نافع باشد، بعد ازآن بايد كه پرهيز كنند از خرما و ماهى و سركهوسبزيها و غذا آش اماج باشد، با روغن كنجد و دواى ديگرنقل كرده است ، كه از هليله سياه وهليله زرد وسقمونيا از هر يك ششمثقال و از فلفل و دارفلفل زنجبيل خشك وزنيان وخشخاش سرخ ونمك هندى از هر يك چهارمثقال و از نار مشك و قاقله وشقاقل و چوب بلسان و دانه بلسان و سليمخه مقشر و علكرومى و عاقرقرحا و دارچينى از هر يك دو مثقال مجموع دواها را با يكديگر بكوبند، بپزندوسقمونيا را جدا بكوبند، بپزند و هشتاده و پنجمثقال شكر پنير را در پاتيل آب كنند، قدرى ازعسل نيز درآن بريزند و آن اجزاءِ را با اينها معجون سازند، در وقت حاجت دومثقال از آن را ناشتا و دو مثقال در وقت خواب بخورند نافع است ، براى قوت جماع وسردى را از مفاصل و سلس البول وطپيدن دل و تواتر نفس و امتلاى معده و كرم معده ودل را جلا ميدهد، اشتهاى طعام مى آورد، درد سينه و زردى چشم و زردى رنگ و يرقان و غلبهتشنگى را ميبرد، براى تب و لرز و دردهاى كهنه و دردسر و بى دمانى نافع است .
بسند ديگر روايت كرده است روزى فرعون بنىاسرائيل را همگى ضيافت . كرد و زهر درطعام ايشانداخل كرد كه ايشان را هلاك كند، حقتعالى اين دوا را بحضرت موسى عليه السلام فرستادوچون خوردند از زهر بايشان آسيبى نرسيد جبرئيل گفت كه قدرى سير مقشر بگيروبشكن و نرم بكوب كه در پاتيل بينداز و از روغن گاو آن قدر بر آن سيرها بريز كهبپوشاند آنها را وآتش نرم آنقدر در زير پاتيل بسوزان كه آن سيرها آن روغن را بخوردو از روغن چيزى نماند پس همان مقدار شيرگاوتازه زائيده بر كن بريز و آتش نرم آنقدربرافروز كه از آن شير هم چيزى نماند پس همانقدرعسل مصفى كه مومش را گرفته باشند در پاتيل بريز آنقدر بسوزان كه آن را هم بخوردپس از سياه دانه ده درهم و ازفلفل و مرزنگوش هر كى پنج درهم بگير و نرم بكوب و درپاتيل بريز و برهم بزن تا مخلوط شود بآن سير پس ظرفى را بگير و اندرون آن رابروغن گاو چرب كن و اين دوا را در آن بريز و در ميان جو يا خاكسترچهل روز پنهان كن و هر چند كهنه تر شود نيكوتر ميشود و فرمود كه نافع است براىدفع لغوه كهنه و تازه ، كسى را كه سرما زده باشد وبراىسبل چشم و در پا وضعف معده وصرع وغش ‍ اطفال و ترسيدن زنان در خواب و زرداب و خورهو زيادتى بلغم و دفع سم گزيدن مار و عقرب و فرمود كه : چون يكماه بر اين دوابگذرد، براى درد دندان و امراض بلغمى بقدر نصف گردكان ناشتا بخورد، چون دوماهبر او بگذرد براى تب و لرز وآزارهاى چشم نافع است ، چون سه ماه بر آن بگذردبراى صفرا و بلغم سوخته و جميع مرضهاى صفرا وناشتا خوردن نافع است ، چون چهارماه بگذرد براى تاريكى چشم و تنگى نفس نافع است ، چون پنج ماه بر آن بگذرد،كسيكه درد سر داشته باشد بقدر نيم عدس از اين دوا با روغن بنفشه ممزوج گردانيده دربينى بچكاند، چون شش ماه برآن بگذرد كسيكه درد شقيقه داشته باشد بقدر يك عدس ازآن با روغن بنفشه مخلوط گردانيده و در بينى بچكاند، از آن جانبى كه درد ميكند دراول روز و چون هفت ماه بر آن بگذرد براى دفع بادى كه در گوش بهم ميرسد بقدريكعدس با روغن گل سرخ ممزوج ساخته در گوش چكاند، دراول روز و در هنگام خواب و چون هشت ماه بگذرد آنرا با آب خوردن براى دفع خوره نافعاست ، چون نه ماه بگذرد نافع است براى غلبه خواب و هذيان گفتن در خواب و ترس وبيم بايد كه با روغن ترب ناشتا و در وقت خواب بقدر يكعدس خورده شود، چون ده ماهبگذرد براى غلبه صفرا وتبهاى اندرونى واختلال عقل بقدر يكعدس با سركه بخورند، براى سفيدى چشم ناشتا در وقت خواببخورند، چون يازده ماه بر آن گذشت از براى سودائى كه اين كس را بترس و وسواسمياندازد، بقدريك نخود با روغن گل سرخ ناشتا و بقدريك نخود بى روغن در هنگامخوابيدن بخورد، چون دوازده ماه بگذرد از براى فالج كهنه و تازه بآب مرزنگوش ‍ بقديك نخود بخورد و با روغن زيت نمك بر پا بمالد در وقت خواب و از سركه و شير و ماستو سبزيها و ماهى اجتناب نمايد، چون سيزده ماه بگذرد بقدر يك نخود از آن با آب سدابحل كند و در اول شب بخورد نافع است ، براى درد اندرون و خنديدن بى سبب و با ريشبازى كردن و اگر چهارده ماه بگذرد، براى دفع ضرر زهرها نافع است ، اگر زهرىباو خورانيده باشند تخم بادنجان را بكوبند و بجوشانند وصاف كنند، با يك نخود ازاين دوا در سحر بخورند و آب نيم گرم از عقبش بخورند، سه شب يا چهار شب . چونپانزده ماه بگذرد براى دفع سحر و بادها نافع است ، چون شانزده ماه بگذرد بقدر نيمعدس آن را به آب باران تازه حل كرده بديده كسى بكشد كه نور بينائى چشمش ‍ كم شدهباشد، در بامداد و شام و وقت خواب تا چهار روز، اگر برطرف نشود، تا هشت روز. چونهفده ماه بگذرد، براى دفع خورد يك گلوله از آن با روغن پاچه گاو ناشتا و در وقتخواب بخورند و بقدر يك حبه اش را بربدن بمالند و اندكى رابا روغن زيت يا روغنگل سرخ در بينى بچكانند، در آخر روز در حمام . چون هيجده ماه بگذرد، براى دفع بهقآنجا را سوزن بزنند، كه خون در آيد و بقدر يك نخود با روغن بادام تلخ يا روغنصنوبر بخورند اندكى را در بينى بچكانند، با نمك در آنمحل بمالند، چون نوزده ماه بگذرد اگر آب انار شيرين را گرفته به قدر يك دانه جوازحنظل و با يك نخود از اين دوا ناشتا بخورند، براى دفع سهو و فراموشى و بلغمسوخته وتب كهنه نافع است .
چون بيست ماه بگذر به قدريك عدس از آن گرفته با آبحل كند، براى سنگينى گوش در گوش بچكانند، اگر نفعى ظاهر نشود، در روز ديگرباز بچكاند واندكى بر كله سرش بريزند و از براى صاحب مرض سرسام با آب انارترش نافع است .
در حديث ديگر روايت كرده است از حضرت صادق عليه السلاممثل اين دوا را جبرئيل براى حضرت رسول صلّى اللّه عليه آله وسلّم آورد، وفرمود كهچهار رطل از سير مقشر بگيرند، در پاتيل كنند، چهاررطل شير گاو بر آن بريزند بپزند آنقدر كه شير نماند باز چهاررطل روغن گاو بر آن بريزند، آنقدر بجوشانند كه روغن نماند، پس بقدر دو درهمبابونه بر آن بپاشند و برهم بزنند تا خوب بقوام آيد و در كوزه كرده سرش راببندند، در ميان جو ياخاك پنهان كنند، در مدت ايام تابستان و در زمستان بيرون آورند، دربامداد بقدر يك گردكان بخورند، براى هر دردى منفعت داشته باشد.
كلينى در حديث معتبر روايت كرده است كه اسمعيل بنالفضل شكايت كرد بخمت حضرت صادق عليه السلام از قراقر معده و اينكه طعام در معدههضم نميشود، حضرت فرمود كه چرا نمگيرى آن نبيذيرا كه ما ميخوريم و باعث هضم طعامميشود و قراقر و بادهاى شكم را دفع ميكند؟ پس فرمود كه يكصاع از مويز بگير و دانهاش را بيرون كن و پاك بشوى و در ظرف كن و آنقدر آب بر آن بريز كه همهرابپوشاند، و در زمستان سه شبانه روز بگذرد و در تابستان يك شبانه روز پس صافكن و آب صافش را در ديگ كن و آنقدر بجوشان كه دو حصه برود و يك حصه بماند، پسنيم رطل عسل در ديگ بريز و آنقدر بجوشان كه آنقدر شود كه پيش ازعسل ريختن شده بود، پس زنجبيل و خولنجان و دارچينى و زعفران وقرنفل و مصطكى را بگير و همه را بكوب و درميان ديگر بينداز كه چند جوشى بزند، پسديگ را پائين گذار تا سرد شود، صاف كن و هر صبح و پسين قدرى از آن بخور. رواىگفت چنان كردم و آزارم بر طرف شد.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation