شهادت امام زين العابدين عليه السلام .
درباره تاريخ شهادت امام زين العابدين عليه السلام ، گر چه تمام مورخان و سيرهنگاران ، اتفاق دارند بر اين كه در ماه محرم واقع شد ولى در روز وسال وقوع آن ، ميان آنان اتفاقى نيست .
برخى از آنان ، از جمله امين الاسلام طبرسى گفته اند كه شهادت آن حضرت در روزدوازدهم محرم سال 95 قمرى واقع شده است . (90)
برخى ديگر روز 18 محرم (91) و عده اى نيز 25 محرم (92) را ذكر كرده اند. هم چنينصاحب كشف الغمه ، سال شهادت آن حضرت را 94 قمرى دانسته است . (93)
سبب شهادت امام زين العابدين عليه السلام بنا به روايت اكثر مورخان ، زهرى بود كهبه دستور وليد بن عبدالملك به آن حضرت خورانيده و وى را مسموم نمودند و برا اثرمسموميت به شهادت رسيد.
در اين جا، زندگانى آن حضرت را به اختصار بيان مى كنيم :
نسب پدرى : امام زين العابدين عليه السلام فرزند امام حسين عليه السلام است كه نسبتشريفش با يك واسطه به اميرمؤ منان على بن ابى طالب عليه السلام و با دو واسطهبه پيامبر اسلام حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم منتهى مى گردد.
نسب مادرى : نام مادرش ، غزاله يا شهر بانو (شاه زنان ) دختر يزدگرد سوم ازپادشاهان ساسانى است . اين بانوى مجلله پس از شكست ايرانيان در برابر سپاهيانمسلمان ، به همراه تعدادى از زنان دربار يزدگرد سوم به اسارت مسلمانان درآمد و درعصر عثمان بن عفان در مدينه و بنا به روايتى صحيح تر و در عصر امامت و خلافت اميرمؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام در كوفه (94) با اختيار خود به عقد ازدواج امامحسين عليه السلام درآمد. از آن هنگام به ((سيدة النساء)) معروف شد.
وى چند سالى بيش زنده نماند و در هنگام تولد تنها فرزندش امام زين العابدين عليهالسلام در سال 38 قمرى بدرود حيات گفت .
ولادت : ميلاد مسعود امام زين العابدين عليه السلام مصادف بود با پنجم شعبانسال 38 قمرى در عصر خلافت امام على عليه السلام .
برخى از مورخين تاريخ تولد آن حضرت را هفتم شعبان ، برخى نهم شعبان و عده اى نيزنيمه جمادى الاولى دانسته اند. هم چنين در سال تولدش برخىسال 36 و برخى نيز 37 قمرى را ذكر كرده اند.
گر چه اكثر مورخان ، محل تولد آن حضرت را شهر مدينه دانسته اند ولى با توجه بهاين كه آن حضرت در عصر خلافت اميرمؤ منان عليه السلام ديده به جهان گشود و مقرحكومت امام على عليه السلام در آن زمان ، در شهر كوفه استقرار يافته و طبعا تمامخانواده و اهل بيت آن حضرت به اين شهر كوچ كرده و در آن ساكن شده بودند، بايدمحل تولد امام زين العابدين عليه السلام در همين شهر (يعنى كوفه ) باشد، نه شهرمدينه !
بيشتر تاريخ نگاران اتفاق دارند بر اين كه آن حضرت ، دوسال پيش از شهادت حضرت على عليه السلام به دنيا آمد. بى ترديد، امام حسين عليهالسلام در آن سال به همراه پدرش حضرت على عليه السلام در كوفه ساكن بود وبدين لحاظ تولد نور ديده اش زين العابدين عليه السلام نيز در كوفه به وقوعپيوسته است .
نام : على بن الحسين عليه السلام در برخى ازمقاتل به ((على اوسط)) نيز خوانده شده است .
كنيه : لقب هاى آن حضرت به تعداد فضايل اخلاقى و شخصيتى وى فراوان است . در اينجا به چند تاى آنها اشاره مى كنيم : زين العابدين ، سيد الساجدين ، زكى ، امين وذوثفنات .
به خاطر عبادت زياد و سجده هاى طولانى ، پينه اى در پيشانى آن حضرت (سجده كاهش )پديد آمده بود كه بدين جهت وى را به ((ذوالثفنات )) لقب داده بودند.
محل دفن : قبرستان بقيع ، واقع در مدينه منوره در جوار قبر عمويش امام حسن مجتبى عليهالسلام . هم اكنون قبور مشرفه چهار امام معصوم ، يعنى امام حسن مجتبى ، امام زين العابدين، امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهم السلام در كنار يكديگر قرار دارند.
پيش از اين براى قبور مشرفه ائمه بقيع ، گنبد و بارگاهايى بود كه مزار عاشقاناهل بيت عليه السلام و شيعيان قرار مى گرفت ولى درشوال سال 1344 قمرى مورد حقد و كين وهابيون متعصب حجاز واقع شد و به همراه آثارساير بزرگان اسلام به كلى تخريب گرديد.(95)
همسر: امام زين العابدين عليه السلام داراى يك همسر عقدى و چند ام ولد بود كه از آنها،خداوند سبحان فرزندانى به وى عطا كرد.
نام همسرش فاطمه (مكنى به ام عبدالله ) دختر امام حسن مجتبى عليه السلام است .
فاطمه بنت الحسن ، از زنان با فضيلت و با شخصيت عصر خويش بود. وى مادر امام محمدباقر عليه السلام است . همچنين اين بانوى افتخار يافت كه پدربزرگش ، پدرش ، عموو پدر شوهرش ، همسرش و فرزندش از امامان معصوم شيعه بودند.
فرزندان : امام محمد باقر عليه السلام ، زيد شهيد، عبدالله باهر، عمر اشرف ، حسيناكبر، عبدالرحمن ، عبيدالله ، سليمان ، حسن ، حسين ، اصغر، على اصغر، محمد اصغر،خديجه ، فاطمه ، عليه و ام كلثوم .(96)
اصحاب و ياران : اسامى تعداد زيادى از مؤ منان ، شيعيان و دوستداراناهل بيت عليه السلام در زمره اصحاب و ياران امام زين العابدين عليه السلام قرارگرفته است ، كه در اين جا به نام هاى برخى از معرفين اشاره مى كنيم : جابر بنعبدالله انصارى ، عامر بن واثله كنانى ، سعيد بن مسيب ،
سعيد بن جهان كنانى ، سعيد بن جبير، محمد بن جبير، ابوخالد كابلى ، قاسم بن عوف ،اسماعيل بن عبدالله بن جعفر، ابراهيم بن محمد حنفيه ، حسن بن محمد حنفيه ، حبيب بن ابىثابت ، ابوحمزه ثمالى ، فرات بن احنف ، جابر بن محمد بن ابى بكر، ايوب بن حسن ،على بن رافع ، ابومحمد قرشى ، ضحاك بن مزاحم ، طاووس بن كيسان ، حميد بن موسى ،ابان بن تغلب ، سدير بن حكيم ، قيس بن رمانه ، عبدالله برقى ، همام بن غالب(فرزدق شاعر)، يحيى بن ام طويل و...
زمام داران معاصر: امام زين العابدين عليه السلام از هنگامى كه ديده به جهان گشود تاآخر عمر شريفش با)) تن از حاكمان ، معاصر بود. اسامى خلفا و حاكمان به شرحذيل است :
1 - اميرمؤ منان ، امام على بن ابى طالب عليه السلام (35-40 ه .ق )
2 - امام حسن مجتبى عليه السلام (40-41 ه .ق )
3 - معاوية بن ابى سفيان (35-60 ه .ق )
4 - يزيد بن معاويه (60-64 ه .ق )
5 - معاوية بن يزيد (64-64 ه .ق )
6 - عبدالله بن زبير (64-73 ه .ق )
7 - مروان بن حكم (64-65 ه .ق )
8 - عبدالملك بن مروان (65-86 ه .ق )
9 - وليد بن عبدالملك (86-96 ه .ق )
از ميان زمام داران فوق ، رديف اول و دوم از خاندان شريف بنى هاشم ، رديف هاى سوم ،چهارم و پنجم از خاندان بنى اميه و از تيره سفيانى ، رديف ششم ازآل زبير بن عوام ، و رديف هاى هفتم ، هشتم و نهم از خاندان بنى اميه و از تيره مروانى مىباشند.
غير از امير مومنان امام على عليه السلام كه دادگرترين و شايسته ترين شخصيتى استكه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به زمام دارى رسيده بود و فرزندش امامحسن مجتبى عليه السلام كه راه پدر گرامش را ادامه مى داد،از ساير زمام داران نامبرده ،نسبت به خاندان عصمت و اهل بيت امير مومنان عليه السلام به ويژه نسبت به شخصيت امامزين العابدين عليه السلام ستم هاى فراوانى بهعمل آمده است .
امام عليه السلام در بيشتر ايام زندگى اش از سوى خلفا و حاكمان محلى آنان در اذيت وآزار بود. ايام امامت امام زين العابدين عليه السلام مصادف بود با حكومت يزيد بن معاويهتا وليد بن عبدالملك .
سرانجام در عصر وليد عبدالملك و به دستور اين خليفه نابكار، آن حضرت ، مسموم و بهشهادت رسيد.
آثار: گرچه از امام زين العابدين عليه السلام آثار ارزشمندى ازقبيل مواعظ، احاديث ، اشعار و ادعيه به صورت پراكنده بر جاى مانده است و مورد استفادهمحققان و متقيان قرار مى گيرد. ولى دو اثر مدون از آن حضرت باقى مانده است كه در ميانآثار اسلامى ، درخشندگى و جاودانگى ويژه اى دارند. آن دو عبارتند از: 1 - صحيفهسجاديه ، كه مشتمل بر 83 دعا و مناجات است . 2 - رسالة الحقوق ، كه تبيين كننده حقوقآحاد ملت و افراد بشرى در جامعه اسلامى است .
فضايل و مناقب : امام زين العابدين عليه السلام بسان ساير امامان معصوم عليه السلامجامع كمالات انسانى و فضايل اخلاقى است ، كه در عالم آفرينش همانندى جزرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى آنان پديد نيامده است و آن حضرت ، بهمقامى از تعبد و تقرب به درگاه الهى نايل شده بود كه وى را زينت پرستش كنندگانلقب داده اند.
در اين جا تنها به برخى از فضايل و مناقب آن حضرت اشاره مى نماييم :
1 - تعبد: امام زين العابدين عليه السلام داراى حالت ويژه اى از تعبد و بندگى در پيشگاه الهى بود. چنان خدا را عبادت مى كرد گويا او را مى بيند. تمام حالات ، رفتار وكردار آن حضرت بندگى الهى بود. هر گاه وضو مى گرفت ، رنگش تغيير مى كرد وهمين كه به نماز مى ايستاد، لرزه بر اندامش عارض مى شد. گاهى از او مى پرسيدندكه اين چه حالتى است در هنگام وضو و نماز بر تو عارض مى گردد؟ پاسخ مى داد:چون مى خواهم به طاعت پروردگارم قيام نمايم و با وى رازدل گويم ، از اين جهت بر بدنم لرزه مى افتد. روايت شده است : كه هنگامى كه آن حضرتدر حال عبادت و سجده بود، خانه اش را آتش فرا گرفت و همگى از ترس آتش سوزىگريختند ولى آن حضرت اعتنايى به آتش نداشت و سر از سجده بر نمى داشت تا اينكه آتش خاموش شد. آن گاه از وى پرسيدند: چه چيز تو را بازداشت كه سر از سجدهبردارى و از آتش بگريزى ؟
فرمود: ترس از آتش آخرت . (97)
از امام محمد باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود، پدرم حضرت على بن الحسينعليه السلام در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى گذارد چنان كه اميرمؤ منان عليهالسلام نيز چنين بود. از براى پدرم پانصد درخت خرما بود، در نزد هر درختى دو ركعتنماز مى گذارد و گاهى كه به نماز مى ايستاد رنگ مباركش متغير مى گشت و حالش نزدخداوند جليل مانند بندگان ذليل بود و اعضاى شريفش از خوف خدا مى لرزيد و نمازش ،نماز مودع بود. يعنى مانند آن كه مى داند اين نماز آخر او است و بعد از آن ديگر ممكننخواهد بود او را. (98)
2 - انفاق : امام زين العابدين عليه السلام به انفاق و دستگيرى مستمندان اهميت فوقالعاده اى مى داد. تا آن جا كه براى وى امكان پذير بود، نياز فقرا و مستمندان را برآوردهمى كرد. آن حضرت ، شب ها به طور ناشناس براى فقرا و مستمندان آذوقه مى برد و بردر خانه هايشان مى گذاشت .
از محمد بن اسحاق روايت شده است : در مدينه ، مردم زيادى به راحتى و آسانى زندگىمى كردند و نمى دانستند كه مخارج آنها از كجا تامين مى گردد. همين كه امام زين العابدينعليه السلام وفات كرد، ديگر كسى براى آنان در شب چيزى نمى برد و تازه فهميدندكه زندگى آنان از سوى امام على بن الحسين عليه السلام تامين مى گرديد.(99)
هم چنين روايت شده است كه پس از شهادت امام زين العابدين عليه السلام دانسته شد كهدر مدينه ، يكصد خانوار نيازمند زندگى مى كردند كه مخارج زندگى آنان از سوى امامزين العابدين عليه السلام تامين مى گرديد.
از ابوحمزه ثمالى روايت شده است : امام زين العابدين عليه السلام در شب ها، انبان نانرا بر مى داشت و بر پشت مبارك خويش حمل مى كرد و به فقراى مدينه تصدق مى نمود ومى فرمود: صدقه پنهانى ، خشم الهى را فرو مى نشاند. چون آن حضرت به شهادترسيد، در هنگام غسل بدن مباركش ، آثار حمل كردن انبان ها را بر دوش مبارك آن حضرتمشاهده كردند. هم چنين پس از شهادت آن حضرت ، اهالى مى گفتند: ما پس از وفات على بنالحسين عليه السلام ديگر صدقه پنهانى نيافتيم .
از سفيان روايت شده است : على بن الحسين عليه السلام سالى اراده حج نمود. خواهرشحضرت سكينه ، هزار درهم براى آن حضرت ، توشه راه تهيه كرد و در اختيار آن حضرتقرار داد. امام زين العابدين عليه السلام در روز گرمى از خانه به قصد حج خارج شد وتوشه اهدايى خواهرش سكينه را به مستمندان ، تصدق و بخشش نمود.(100)
3 - عفو و بخشش : امام زين العابدين عليه السلام در برابر برخوردهاى خارج از نزاكتافراد، بردبارى ويژه اى از خود بروز مى داد و بر خشم خود، غالب مى گرديد وخطاكاران را مى بخشيد و از آنان انتقام گيرى نمى كرد. روايت شده است كه مردى نزد آنحضرت آمد و به وى خبر رسانيد كه شخصى آن حضرت را دشنام داده و نسبت به وىبدگويى نموده است . امام عليه السلام فرمود: مرا به نزد وى ببر. آن مرد گمان كردكه حضرت براى انتقام گيرى و تنبيه شخص بدگو، به نزد وى مى رود. اما همين كهبه آن شخص رسيد، به وى فرمود: آن چه درباره من گفته اى ، اگر حق است ، من از خداىسبحان مسئلت دارم كه مرا بيامرزد و اگر دروغ بوده و در حق من مرتكب خطا شدى ، از خدامى خواهم تو را بيامرزد.(101)
درباره بخشش آن حضرت ، نمونه هاى فراوان ديگرى نيز موجود است كه به خاطر لزوممراعات اختصار از آنها خوددارى مى كنيم .
4 - وقار و شكوه : امام زين العابدين عليه السلام داراى شخصيتى ممتاز در ميان بزرگانمدينه و تابعين بود و همگان نسبت به مقام و منزلت وى معترف بوده و اگر فشار و ياخطرى از سوى دشمنان احساس نمى كردند، زبان به تعريف و تمجيد آن حشرت مىگشودند.
زهرى كه در عصر امام زين العابدين عليه السلام مى زيست و دراوائل زندگى اش از بزرگترين فقيه و عالم وابسته به دستگاه خلافت بود و در اواخرعمر از آنها و رفاه طلبى كناره گيرى كرده و دركمال قناعت و رياضت ، زندگى را به پايان رسانيد، درباره شخصيت امام زين العابدينعليه السلام گفت : لم ادرك احدا من اهل هذاالبيت (يعنى بيت النبى صلى اللهعليه و آله و سلم ) افضل من على بن الحسين عليه السلام ؛ (102) من در مياناهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، برتر از على بن الحسين عليه السلامنيافتم . هم چنين ابوحازم كه از معاصرين آن حضرت بود، درباره شخصيت آن حضرت گفت: ما رايت هاشميا افضل من على بن الحسين عليه السلام ؛ (103) من در ميان شمابنى هاشم برتر از على بن حسين عليه السلام نديدم .
در اين جا مناسب ديدم داستان حج امام زين العابدين عليه السلام و شعر فرزدق را بيانكنم .
هشام بن عبدالملك كه دهمين خليفه امويان است ، پيش از خلافت خويش در عصر خلافتپدرش عبدالملك ، سالى به همراه درباريان شام و اطرافيان خود به مكه رفت تا حجخانه خدا به جاى آورد. در آن سال ، حاجيان زيادى به مكه آمده و زيارت خانه خدا را انجامدادند. روزى هشام براى طواف خانه خدا و استلام ((حجر الاءسود)) تلاش زيادى نمود ولىبه خاطر فشار جمعيت و ازدحام آنان براى استلام حجر الاءسود، وى موفق به اين كار نشدو از ادامه طواف باز ماند. به ناچار منبرى براى او در مسجدالحرام فراهم كرده و هشام برآن نشست . شاميانى كه به همراه وى به مكه آمده بودند، در كنارش حلقه زده و نظاره گرجمعيت بودند.
در اين هنگام امام زين العابدين عليه السلام كه داراى صورتى زيبا و معطر به بوىخوش بود و محل سجده در پيشانى اش از كثرت عبادت ، پينه بسته بود، با وقار تماموارد مسجدالحرام شد و طواف خانه خدا را انجام داد و همين كه به ((حجرالاءسود)) رسيد،مردم به احترام آن حضرت آن حضرت ، راه را باز كرده و به ملاحظه جلالت آن حضرت ،خود را كنار كشيدند تا وى بتواند استلام حجرالاءسود نمايد و اعمالش را به راحتى انجامدهد.
بر هشام كه از نزديك ، شاهد اين ماجرا بود و تصور نمى كرد كه برتر از وى در ميانمسلمانان شخصيتى وجود داشته باشد، بسيار گران آمد و موجب خشمش گرديد، اما خود راكنترل كرد و خشم خويش را بروز نداد تا اين كه شاميانى كه در كنارش بودند، از وىپرسيدند: اين شخص كيست كه مردم براى وى اين همه احترام و فضيلت قائلند؟
هشام به خاطر اين كه شاميان پى به فضيلت و منزلت آن حضرت نبرند، خود را بهنادانى زد و در پاسخ آنان با بى اعتنايى گفت : او را نمى شناسم !
در حالى كه او بهتر از هر كس آن حضرت را مى شناخت . ابوفراس همام بن غالب ، معروفبه ((فرزدق )) كه در جمع شاميان بود، لب به سخن گشود و گفت : اگر تو او را نمىشناسى ، من او را مى شناسم ، او زين العابدين على بن الحسين عليه السلام است . آنگاهابياتى در فضيلت آن حضرت سرود و براى حاضران قرائت كرد. در مطلع قصيدهابوفراس آمده است :
هذا ابن خيز عبادالله كلهم
|
هذا التقى النقى الطاهر العلم
|
هذا الذى تعرف البطحاء و طاته
|
و البيت يعرفه و الحل و الحرم
|
ركن الحطيم اذا ما جاء يستلم
|
اذا راءته قريش قال قائلها
|
الى مكارم هذا ينتهى الكرم
|
ملا عبدالرحمن جامى ، سروده هاى فرزدق را در قصيده اى طولانى به نظم پارسى درآورد.وى در ترجمه ابيات فوق گفت :
آن كس است ، اين كه مكه و بطحا
|
زمزم و بو قبيس و خيف و منا
|
حرم و حل و ركن و بيت و حطيم
|
زهره باغ شاخه دو حه زهرا است
|
هشام كه انتظار تعريف و تمجيد اهل بيت عليه السلام را در نزد خويش نداشت ، از سرودهفرزدق ، بسيار خشمگين شد و دستور داد مواجب و حقوق ماهانه و جوايز فرزدق را قطعكنند و او را در مكانى ميان مكه و مدينه ، معروف به ((عسفان )) زندانى نمايند.
فرزدق ، مدتى در زندان عسفان گرفتار ماءموران خليفه اموى بود، تا اين كه آزادگرديد. امام زين العابدين عليه السلام براى تقدير از هوادارى فرزدق ازاهل بيت عليه السلام و بيان فضايل آنان در نزد دشمنان ، دوازده هزار درهم براى وىفرستاد و از او عذر خواهى كرد كه اگر بيشتر از اين در نزد ما بود، صله بيشترى مىداديم .
فرزدق از پذيرفتن صله هاى امام زين العابدين عليه السلام خوددارى كرد و در پاسخآن حضرت گفت : هدف من از سرودن آن ابيات ، چيزى غير از خرسندى خداى سبحان نبود. منخواستم خدا و رسولش را خشنود كنم .
امام عليه السلام وى را دعا كرد و از او خواست كه آنمال را بپذيرد.
فرزدق پس از اصرار امام زين العابدين عليه السلام ، هدايايش را پذيرفت و آن ها رابركت زندگى خويش قرار داد.(104)