بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب نظام خانواده در اسلام, استاد حسین انصاریان ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST - نظام خانواده در اسلام
     1 - نظام خانواده در اسلام
     2 - نظام خانواده در اسلام
     3 - نظام خانواده در اسلام
     4 - نظام خانواده در اسلام
     5 - نظام خانواده در اسلام
     6 - نظام خانواده در اسلام
     7 - نظام خانواده در اسلام
     8 - نظام خانواده در اسلام
     9 - نظام خانواده در اسلام
     1 - نظام خانواده در اسلام
     2 - نظام خانواده در اسلام
     3 - نظام خانواده در اسلام
     4 - نظام خانواده در اسلام
     1 - نظام خانواده در اسلام
     2 - نظام خانواده در اسلام
     3 - نظام خانواده در اسلام
     4 - نظام خانواده در اسلام
     5 - نظام خانواده در اسلام
 

 

 
 

 

قبلفهرستبعد

 

فو ربِّك لنسئلنَّهم اجمعين عمّا كانوا يعملون.[113]

قسم به پروردگارت هرآينه از همه انسانها از آنچه كه انجام دادند مؤاخذه خواهم كرد.

وقفوهم انّهم مسئولونَ.[114]

تمام انسانها را در موقف حساب نگاهداريد كه در آنچه انجام دادند مسئولند.

انّ السَّمع و البصر و الفؤاد كلُّ اولئك كان عنه مسئولاً.[115]

همانا چشم و گوش و دل نسبت به برنامه هائى كه داشتند مسئول هستند.

من نامه هاى زيادى در ايام تبليغ در ماه رمضان و محرم و صفر در اغلب مناطق ايران از نوعروسان و جوانان تازه ازدواج كرده به دستم رسيده، و در حل اختلاف بسيارى از خانواده ها شركت داشته ام، درصد بالائى از تقصيرات مربوط به بزرگترها و اطرافيان بوده، علت اختلاف به طـور اغلب توقعات بيجاى پدر شوهر و بخصوص مادر شوهر، يا ذره بينى پدر و مادر عروس نسبت به داماد، يا به فرموده حضرت صادق (عليه السلام) منشأ برخوردها و درگيرى هاى خلاف اخلاق و خلاف دين متأسفانه حسد بوده است، البته بعضى از نوعروس ها هم در ايجاد پاره اى از درگيرى ها بى تقصير نبوده اند، كه به خاطر سنّ كم آنها، و عدم تجربه شان قابل گذشت بوده، كه بزرگترها گذشت نمى كردند، و در نتيجه آتش اختلاف شعلهور مى شده، و كمبودهاى اخلاقى و دينى هم به شعلهورتر شدنش بيش از پيش كمك مى كرده تا جائى كه گاهى زندگى دو جوان از گل تازه تر، به هم مى پاشيد، و آرزوها بر باد مى رفت.

مى دانيد كه هر انسانى چه مرد و چه زن فطرتاً طالب استقلال، و عاشق آزادى خداداده است، سلب اين آزادى و استقلال از نظر اسلام به وسيله هر كس، يا نسبت به هر انسانى باشد گناهى بزرگ و معصيتى زشت است.

طرح توجه به زن حامله، و حفظ امنيت او، در اين بحث به معناى اين نيست، كه در دوران غيرباردارى، بى توجهى به او، يا بدخلقى با وى بى مانع است، به خاطر ارتباط با بحث نظام خانواده از نظر اسلام است، و حساسيت موقعيت زن باردار، وگرنه در هر زمان و در هر شرطى از شرايط رعايت آزادى و استقلال انسانها از طرف همگان لازم و واجب است.

اگر براى خانواده ها واقعاً امكان هست، و در مضيقه و سختى قرار نمى گيرند، از ابتدا سعى كنند، زندگى عروس و داماد را مستقل و جدا قرار دهند، و با آنان برخوردى بدون توقع، و برخوردى همراه با گذشت و خلاصه برخوردى اسلامى، انسانى و عاطفى داشته باشند.

پدر ومادر دو طرف با آنان به عنوان ديدن فرزند واقوام به عنوان صله رحم رفت و آمد كنند،و آنان را در خانه خود با آغوش باز بپذيرند،و در اين رفت و آمدها از غيبت و تهمت و دخالت و چون و چرا، و دلسردكردن عروس يا داماد از يكديگر بپرهيزند، كه اينگونه امور از خوى حيوانيت بدتر و شباهت به يك نوع درندگى دارد!

و اگر امكان تهيه مكان مستقل براى هيچ يك از دو خانواده، جهت عروس و داماد نيست، قسمتى از منزل خود را در اختيار آنان قرار دهند، و سعى داشته باشند زندگى شيرين آن هم در بهترين وقت، كه عشق آن دو نفر نسبت به هم موج مى زند، به كامشان تلخ نشود.

عروس در خانواده داماد، امانت الهى است، كه با هزاران آرزو و با دل خوشى دست از زندگى قبل شسته و به زندگى جديد قدم گذاشته، و داماد در خانواده عروس نعمت حق است، كه بايد از اين نعمت همچون فرزندان خودشان رعايت نمايند، كه اينگونه رعايت ها بنا بر آيات قرآن مجيد و روايات عبادت است، و اجر عبادت رضاى حق و بهشت جاويد قيامت است.

پدر و مادر داماد، و همچنين پدر و مادر عروس، در ايام عروسى خودشان يا از دست اطرافيان و نزديكان خير و كرامت ديده و در جنب آنان زندگى را در ابتداى كار و در بهار جوانى شيرين تر از عسل گذراندند، يا برعكس در آن موقعيتى كه عروس و داماد بايد شيرين ترين روزگار را مى گذراندند، از دست پدر شوهر و مادر شوهر و خواهر شوهر، و از دست پدر و مادر عروس تلخى ها ديدند، و رنج فراوان كشيدند، در هر صورت امروز كه خود عروس دار و داماددار شده اند، خود را جاى آن دو جوان بگذارند، و حساب كنند كه حفظ امنيت و آرامش آن دو، و پرهيز از دخالت هاى بيجا در زندگى آن نوگلان تازه به هم رسيده چگونه صفا و صميميت و عشق و علاقه و دلبستگى را در فضاى زندگى آنان حفظ مى كند، و زمينه مى دهد كه ايام را به كام بگذرانند، و از مواهب الهى با شادى و خوشى بهره ببرند، و بالعكس دخالتهاى بيجا، و بگومگوها، و رو ترش كردنها، و توقعات خارج از حدود، و بدخلقى ها، چگونه كام آنان را تلخ، و از زندگى دلسرد، و گاهى باعث به هم خوردن آرامش  و امنيت، و ايجاد كينه بين دو خانواده، و در نتيجه آتش گرفتن بساط زندگى دو جوان بى گناه است.

يادم مى آيد كه در اصول شريف كافى اين روايت بسيار عالى را ديدم، كه وقتى حضرت آدم لحظات اول زندگى را در زمين شروع كرد، امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد اولين سخنى كه در همان اولين لحظات حيات او، حضرت حق به عنوان نصيحت، و مايه و سرمايه براى يك زندگى پاك به وى فرمود اين بود.

آنچه را براى خود مى خواهى براى ديگران هم بخواه، و آنچه را براى خود نمى پسندى براى ديگران هم مپسند.

آرى پدران و مادران داماد، پدران و مادران عروس، اطرافيان و بستگان عروس و داماد، آنچه را در زندگى براى خود مى پسنديد، براى آن دو نفر هم بپسنديد، و هر چه را براى خود نمى خواهيد براى عروس و داماد هم نخواهيد، كه اين اصل اگر از طرف همه مردم، نسبت به همگان رعايت شود، مشكلى پيش نمى آيد، و مشكل پيش آمده هم به آسانى حل و فصل مى شود.

اكنون به دو آيه از قرآن مجيد در رابطه با ايام باردارى زن عنايت كنيد :

و وصَّينا الانسان بوالديه حملته أمّه وهناً على وهن.[116]

ما سفارش پدر و مادر را به انسان نموديم، خصوصاً مادر كه به او حامله شد و در آن مدت حاملگى دچار ناتوانى روى ناتوانى بود.

و وصَّينا الانسان بوالديه احساناً، حملته أمُّه كرهاً و وضعته كرهاً.[117]

و انسان را به احسان در حق پدر و مادر سفارش كرديم، مادرش  نه ماه بار حمل را با رنج و زحمت تحمل كرد، و با درد و مشقت هم او را به زمين گذاشت.

به نظر شما در اين دوران سخت، دوران ضعف روى ضعف، دوران رنج و مشقّت، و اضطراب و دلهره نبايد از زن باردار حرمت نگاه داشت، و تمام مسائل لازم را در حق او رعايت كرد، رعايت حال او در درجه اول از نظر شرعى و عرفى و اخلاقى بر عهده شوهر و در مرحله بعد بر عهده تمام اطرافيان اوست، تا سلامت مادر و طفل در رحم از نظر جسمى و روانى حفظ شود.

وظايف دوران باردارى

در اين كه دوران حمل براى هر زنى ناراحت كننده و كسالت آور است شكّى نيست، مادرانى كه رنج اين دوران را چشيده اند و ناراحتى آن را ديده اند، اگر به خاطر عشق فرزند نبود، از حامله شدن دوباره مى گريختند، چه در اين دوران دستگاههاى مختلف بدن زن به فعاليت عجيبى مى افتد.

بعضى از غدد مترشحه داخلى، ترشحات فراوان تر دارند، و سوخت و ساز بدن بيشتر و سريعتر مى شود، ولى اغلب به علت بى ميلى هاى ظاهرى يا تهوع هاى بيجا، زن باردار نمى تواند غذا بخورد و خود را سالم نگهدارد.

عده اى از خانم ها نيز براى حفظ سلامت خود و جلوگيرى از چاقى و يا بزرگ شدن جنين در شكمشان رژيم هاى مخصوص و سخت مى گيرند و سعى مى كنند در اين دوران، خود را از اغلب غذاهاى لازم محروم سازند تا حتى الامكان وزنشان زياد نشود، و يا نوزاد خيلى رشد نكند، كه پوست شكم آنها خراب شود، و چين بخورد، يا موقع حمل ناراحتى ها را دو چندان سازد، غافل از اينكه زن حامله بايد در نظر بگيرد كه از ابتداى حاملگى ديگر يك نفر نيست، بلكه دو نفر است، و در تمام دوران حمل لازم است رژيمى داشته باشد، كه سلامتى خود و فرزندش را تأمين كند، نه اين كه از خودش پس از خاتمه حاملگى رگ و پوستى مانده باشد، و نوزادش نيز به علت بى غذائى ضعيف و ناتوان به دنيا آيد.

براى اين كه دوران حمل به راحتى بگذرد، و زن باردار نه زياد چاق شود كه بيمار گردد، و نه آنقدر لاغر بماند كه نتواند بار حمل و رشد كودك را تحمل كند، بايد ميزان غذاى روزانه او را با دستور صحيح تعيين كرد، و كالرى مورد نياز يوميه را با كمال دقت به او رساند.

در زنان حامله به علت ازدياد ترشحات غدد مترشحه داخلى سوخت و ساز بدن سريعتر مى شود، لذا خودبخود اغذيه مصرفى بهتر و زودتر جذب مى گردند، و بنابراين اگر وجود جنين نبود، زن فوراً چاق مى شد، ولى ازدياد فعاليت فقط به علت وجود جنين است، و بنابراين براى رشد سريع اوست، و در صورت كسر تغذيه بدن مادر، مجبور است از ذخائر سابق كه در كبد و مغز استخوان و ساير نقاط بدن مادر مانده استفاده كند و كسرى خود را جبران نمايد.

كودك در رحم براى تشكيلات مختلف وجود خود احتياج به موادّ آهكى و آهنى دارد، و برابر يك مثل مشهور، عقيده دارند كه نوزاد خود را از آهن و كلسيم مى سازد.

آهن براى ساختمان خون نوزاد مورد نياز است و بدون آن هموگلوبين كه هسته اوليه گلبولهاى خون است ساخته نخواهد شد، و نوزاد مجبور است از آهن ذخيره مادر مصرف كند، لذا مادر به تدريج كم خون مى شود، و بدون ترديد نوزاد نيز پس از ولادت كم خون خواهد بود.

براى اينكه مادر، خوب بتواند آهن مورد نياز خود و نوزادش را تأمين كند، بايد روزانه مقدار لازم حبوبات مثل لوبيا، باقلا، عدس، و يا ساير اغذيه آهن دار مثل جگر سياه، گوشت، و بالاخره ميوه هاى آهن دار مثل سيب، انگور، خرما و امثال آنها را مصرف كند.

مواد آهكى اولين سنگ بناى ساختمان بدن نوزاد هستند، چه نوزاد براى تشكيلات استخوانى خود در دوران زندگى داخل رحم، لااقل به 40 ـ 50 گرم مواد آهكى نيازمند است و مادر بايد اين مقدار كلسيم را به تدريج همراه غذاى روزانه بخورد، تا به مصرف استخوان بندى جنين برسد، و در غير اين صورت جنينى كه براى تشكيلات خود احتياج به مواد آهكى دارد سعى مى كند، از كلسيم موجود در بدن مادر استفاده كند، لذا مادر به تدريج استخوانهايش سست مى شود، دندانهايش كرم خورده مى گردد، موهاى سرش مى ريزد، و روز به روز به طرف ضعف و ناتوانى مى رود.

مواد آهكى را به صورت لبنيات و اقسام مختلف آن مثل شير، پنير، و ماست، و سرشير و يا حبوبات مثل گندم و جو يا ميوه ها مانند گلابى و سيب و امثال اينها مى توان به مادر خورانيد و از اين راه به تغذيه جنين و رشد او كمك كرد.[118]

اسلام عزيز جهت حفظ سلامت مادر در دوران باردارى، و رشد جنين از جهت جسم و عقل، و زيبا ازكاردرآمدن كودك در رحم دستورات خاص ديگرى در تغذيه مادر، و تغذيه طفل پس از ولادت دارد، كه آنها را در كتب مربوطه مطالعه كنيد.

نوع لباس، رنگ لباس، كفش، رفت و آمد مادر، رفت و آمد افراد محرم و نامحرم در خانه در ايام باردارى زن، و آنچه كه بايد در آن دقت شود، مسائلى است كه فرهنگ پاك حق نسبت به آن راهنمائى دارد.

مادر در ايام حمل، اگر از ذكر خدا، شركت در مجالس الهى، خواندن قرآن، توجه به واجبات، حفظ آرامش غفلت نورزد، در روان و مغز كودك، و رشد روحى و معنوى او اثر بسزائى دارد.

خودِ باردارى در آئين الهى نوعى عبادت، و ثوابى عظيم بر آن مترتب است.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

بَلى اِذا حَمَلَتِ الْمَرْأَةُ كانَتْ بِمَنْزِلَةِ الصّائِمِ الْقائِمِ الْمُجاهِدِ بِنَفْسِهِ وَ مالِهِ فى سَبيلِ اللّهِ . . .[119]

آرى وقتى زن حامله مى شود، به منزله انسان روزه دار، شب بيدار براى عبادت، و مجاهد به جان و مال و در راه خدا است.

البته زن و مرد با رضايت يكديگر مى توانند خود را از بچه دار شدن معاف كنند، ولى با اين كار تجارت بسيار پرسودى را از دست خواهند داد، و در مسئله بچه دار شدن هم نبايد بى قيد و شرط زيست، بلكه لازم است توان و تحمل روحى و بدنى، و حوصله و استقامت خود را نسبت به تربيت اولاد و توجه به او، و به عهده گرفتن مخارجش ملاحظه كرد، مبادا تعداد اولاد به اندازه اى شود، كه پدر و مادر از عهده رعايت آنها برنيايند، و خداى ناخواسته افرادى بار آيند، كه مردم از دست آنان بر پدر و مادرشان نفرين كنند.

وضع حمل

لحظات ولادت طفل گرچه براى مادر در درجه اول و سپس پدر، و در مرحله بعد براى اطرافيان بسيار شيرين است، ولى از سخت ترين لحظات عمر زن به حساب مى آيد، چه آنكه درد شديد، و رنج سنگين، و مشقت فوق العاده اى را بايد براى به زمين گذاردن طفل تحمل كند.

اين تحمل براى او عبادتى بزرگ و اجر و ثوابش به فرموده معصومين بسيار سنگين است.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

فَاِذا وَضَعَتْ كانَ لَها مِنَ الاَْجْرِ ما لا تَدْرى ما هُوَ لِعِظَمِهِ.[120]

زمانى كه حمل خود را به دنيا آورد، براى او اجرى است، كه عظمت و بزرگيش قابل درك نيست!

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

اَلنُّفَساءُ تُبْعَثُ مِنْ قَبْرِها بِغَيْرِ حِساب لاَِنَّها ماتَتْ فى غَمِّ نِفاسِها.

زنى كه به وقت وضع حمل از دنيا برود، براى او در قيامت هيچ حسابى نيست، زيرا در غم به دنيا آوردن فرزند از دنيا رفته!

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

به محض فارغ شدن زن به او خرما بدهيد، كه خداوند به مريم كبرى به وقت وضع حمل دستور داد خرما بخورد، هفت عدد خرما از خرماى مدينه اگر نبود از خرماى شهرهاى خودتان كه خداوند فرموده : به عزت و جلال و عظمت و رفعتم، اگر زن روز زائيدن طفل خرما بخورد در صورتى كه فرزندش پسر باشد، بردبار و در صورتى كه دختر باشد نيز بردبار خواهد شد.[121]

مسئله زايمان، اطاق زايمان، قابله، افرادى كه در آن وقت جمع هستند، به شدت مورد توجه اسلام قرار گرفته، تا بهداشت تن و روان مادر و نوزاد به طور كامل رعايت شود.

لباس نوزاد

زمانى كه حضرت مجتبى(عليه السلام) به دنيا آمد رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) به دست اندركاران امور خانه فرمود او را در لباس سپيد بپوشانند، بر اثر بى توجهى، كودك را در لباس زرد پوشاندند و به دست پيامبر بزرگوار دادند، حضرت او را گرفت و بوسيد، و زبان در دهانش گذاشت، و لب او را مكيد، سپس فرمود، به شما نگفتم او را در لباس سپيد بپوشانيد ؟ آنگاه لباس سپيد خواست، و عزيزش را با آن پوشاند، و لباس زرد را به كنارى انداخت، سپس به گوش راستش اذان، و به گوش چپش اقامه گفت و او را حسن ناميد، و همين برنامه ها را در ولادت حضرت حسين (عليه السلام) بكار گرفت.[122]

اولين غذاى نوزاد

كلينى بزرگوار، صاحب كتاب شريف كافى در روايتى نقل مى كند :

حَنِّكُوا اَوْلادَكُمْ بِماءِ الْفُراتِ وَ بِتُرْبَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ، فَاِنْ لَمْ يَكُنْ، فَبِماءِ السَّماءِ.[123]

كام كودك خود را به آب فرات و تربت قبر حسين (عليه السلام) برداريد، اگر نبود، با آب آسمان كامش را برداريد.

اذان و اقامه

مى گويند اولين عضوى كه از نوزاد كار خود را شروع مى كند گوش اوست، قرآن براى گوش جايگاه ويژه اى قائل شده.

گوش در همان لحظات اول ولادت مى شنود، و مغز شنيده را مى گيرد و در خود حفظ مى كند.

صدا در مشاعر طفل اثر مى گذارد، خانه بايد از صداى ناباب و حرام، و آلوده پاك باشد، وگرنه كودك را از نظر فكرى و روانى آلوده مى كند.

شيوه رسول خدا و امامان معصوم اذان گفتن و اقامه در لحظات اول تولد، در گوش راست و چپ نوزاد بود.

آواى توحيد، نبوت، امامت، و زمزمه شتاب به سوى فلاح، و نماز بايد گوش كودك را نوازش بدهد، تا زندگى و حيات را با اين واقعيات شروع، و با آنها ختم كند، مسلمان به دنيا وارد گردد، و مسلمان از دنيا برود.

نگوئيد يك روزه است، نمى فهمد، نمى بيند، شعورش نمى رسد، و قدرت گيرندگى ندارد، كه همه اينها را به صورتى نو، فعال، قوى، پرقدرت دارا مى باشد.

از استاد محيط طباطبائى كه خدايش رحمت نمايد، شنيدم : دخترى بيست و سه ساله، اهل امريكا، دچار بيمارى مغزى شد، او را عمل كردند، اوائل بهوش آمدن زمزمهوار سرودى مذهبى ولى با لهجه فرانسوى از او شنيده شد، پدر و مادر او غرق تعجب شدند، طبيب علت تعجب را پرسيد، گفتند دختر ما يك كلمه فرانسه بلد نيست، كتاب به زبان فرانسه ندارد، دوست فرانسوى در زندگى او نيست، كه ناگهان مادر آن دختر معمّا را حل كرد.

دخترم سه ماهه بود، تعدادى از فراريان فرانسوى جنگ دوم جهانى به امريكا آمدند، در ميان آنان خانمى بود داراى شغل پرستارى، و متعصب در آئين كليسا، در همسايگى ما منزل گرفت، گاهى به خانه ما مى آمد، كودك را به آغوش مى كشيد، و براى آرام كردن او از گريه برايش زمزمه مى كرد، معلوم بود آنچه را زمزمه مى كند، رنگ مذهبى دارد، از آن روز، نقش اين سرود در مغز بچه ماند، در 23 سالگى به وقت بهوش آمدن نقش سرود از مغز به زبان آمد، و بدون اختيار بر زبان جارى شد!

پس اذان و اقامه در لحظات اول تولد، و تلقين در دقائق اول مرگ بى اثر نيست، كه گوش اولين عضوى است كه بكار مى افتد، و آخرين عضوى است كه از كار مى افتد!

 

                                                                                          *                    *                    *

به هنگام ولادت كودك اين آداب را رعايت كنيد

معصوم (عليه السلام) به نقل صاحب مكارم الاخلاق فرمود : هفت خصلت به وقت ولادت كودك سنت است :

مقدم ترين آنها نامگذارى است، تراشيدن سر، صدقه دادن به وزن موى تراشيده شده، عقيقه، آغشته كردن سر كودك به زعفران، پاك نمودن او به ختنه، خوراندن عقيقه به همسايگان.[124]

امام صادق (عليه السلام) عقيقه كردن را مستحب بسيار مؤكّد دانسته، تا جائى كه نسبت به آن لفظ واجب را استعمال كرده است.

اَلْعَقيقَةُ واجِبَةٌ.[125]

از حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) در رابطه با ختنه سئوال شد، فرمودند : ختنه در روز هفتم ولادت كودك از سنت است.[126]

شير مادر

شير دادن مادر به طفل به مدت دو سال مسئله اى است كه در كتاب خدا قرآن مجيد مطرح است.

وَ الوالداتُ يُرضِعنَ اولادهنَّ حَولينِ كاملينِ . . .[127]

وَ فصاله فى عامَينِ.[128]

آرى، روزى كودك در سينه مادر است، و مادر به خاطر جهات شخصى، يا خيالات خام، يا حفظ بعضى از امور جسمى حق ندارد طفل را از روزى خدا داده محروم كند، و او را به شير خشك، و به شير حيوان و امورى از اين قبيل حواله دهد.

بايد دانست بهترين عامل براى وادار كردن پستان به ترشح شير مكيدن طفل است، و هيچ داروئى بهتر از مكيدن طفل نمى تواند پستان را به ترشح وادارد.

از شروع مكيدن ترشح شير كم كم منظم مى شود، و حالت عمومى مادر رو به بهبود مى رود.

شيرى كه از پستان زن ترشح مى شود شامل 6/1 گرم درصد مواد آلبومينوئيدى، 4% مواد چربى و 8/3 گرم درصد قند و اندكى املاح و ويتامين است، كه اين تركيب در هيچ ماده اى در جهان يافت نمى شود، تنها سينه مادر است كه به اراده حق توان ساختن چنين غذائى را براى مهمان تازهوارد دارد!

تركيب شير حيوانات اندكى با اين تركيب فرق دارد، بدين معنى در حيواناتى كه رشدشان سريعتر است مانند گوساله مقدار، آلبومينوئيد شيرشان بيشتر است و بالعكس.

در ماههاى مختلف شيردادن تركيبات شير زن هميشه در تغيير است، به قسمى كه قند و چربى آن روز به روز رو به نقصان است و اما مواد آلبومينوئيدى آن رو به ترقّى است.

مكيدن طفل علاوه بر اينكه او را سير مى كند و وسيله ادامه حياتش مى شود، سبب ازدياد ترشح و به كار انداختن غدد پستان نيز مى گردد.

تعداد دفعات شير دادن در پانزده روز اول تولد هفت مرتبه در روز است كه از ساعت 6 صبح شروع و به فاصله سه ساعت يك دفعه تا 12 شب ادامه مى يابد و طفل در پانزده روز اول زندگى از ساعت 12 شب تا 6 صبح را بايد استراحت كند، پس از پانزده روز لازم است تعداد دفعات شير دادن را به شش مرتبه در روز تقليل داد، يعنى ساعت 9 شب بچه را از شير گرفت و وادار به خواب كرد، تا هم مادر استراحت كند و هم دستگاه گوارش كودك بتواند خود را براى گوارش بعدى آماده كند.

مادر در هر دفعه شير خوردن طفل بايد دقت كند كودك خود را خوب سير كند، و اين امر با اندكى حوصله و صبر قابل اجرا است، پس از سير شدن طفل، او را به پهلوى راست بخواباند و به دنبال كار روزمره خود برود.

كودكى كه پس از هر بار شير خوردن به راحتى مى خوابد و بى تابى نمى كند، و به خصوص با آزمايش وزن 25 تا 30 گرم بر وزنش افزوده مى شود، كودك سالمى است و از داشتن چنين فرزندى بايد كاملاً خوشحال بود.[129]

رسول خدا با كثرت كار، توجهى مخصوص به وضع شير فرزندان داشت، به خانه فاطمه زهرا (عليها السلام) مى آمد، انگشت سبابه به دهان حسين (عليه السلام) مى گذاشت، با مكيدن او اشتهاى او را امتحان مى كرد تا اگر اشتهاى صادق است مادر به او شير بدهد، اگركاذب است محض گريه و ناآرامى براى ساكت كردن طفل به او شير ندهد، زيراشير روى شير بيمارى تخمه مى آورد،و دستگاه گوارش كودك را تنبل،و در نتيجه در تمام وجود طفل اثر منفى مى گذارد، و او را خمود، سست و ضعيف بار مى آورد.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

لَيْسَ لِلصَّبِىِّ لَبَنٌ خَيْرٌ مِنْ لَبَنِ أُمِّهِ.[130]

براى كودك شيرى بهتر از شير مادر نيست.

اين جمله قرنهاقبل، از رسول گرامى اسلام صادرشده،حقيقتى است كه دانشمندان بزرگ تازه به آن پى برده اند، درتحقيقات دانشمندان غرب، غربى كه اكثر خانواده هايش كودك خودرابه شيرخوارگاه مى سپارند، تاباشير مصنوعى بزرگ شود آمده:كه شيرى و غذائى براى كودك بهتر و سودمندتر از شير مادر نيست.

اگر مادر شير نداشته باشد، كه كم اتفاق مى افتد، روايات تأكيد فراوان دارند، در انتخاب دايه كمال دقت را به خرج دهيد، كه شير در جسم و جان و فكر كودك، فوق العاده مؤثر است.

در روايات آمده كه از انتخاب دايه بدكاره، روانى، احمق، كم ديد، يهوديه، نصرانيه، مجوسيه، مشروبخوار بپرهيزيد، كه وضع اينان از طريق شير به كودك منتقل مى شود.[131]

امانكته بسيار مهم درمسئله شيردادن ثواب آن است كه انسان راشگفت زده مى كند.

رسول حق در پاسخ سخن امّ سلمه كه گفت مردان تمام خير را مى برند، زنان بيچاره چه كنند ؟ فرمود :

ايام حاملگى ثوابش ثواب روزه و عبادت شبانه، و جهاد با مال و جان در راه خدا است، زائيدن به اندازه اى بهره الهى دارد كه احدى را قدرت آگاهى بر آن نيست اما شير دادن : به هر مرتبه كه طفل سينه مادر را مى مكد، معادل ثواب آزاد كردن يك برده از اولاد حضرت اسماعيل در نامه عمل زن شيرده نوشته مى شود، و چون از شير دادن فارغ شود فرشته اى كريم بر پهلوى زن مى زند و مى گويد : عملت را از سر بگير، كه آمرزيده شده اى!![132]

مادران لازم است به نكته اى كه در شيردادن، امام صادق (عليه السلام) به آن توجه داده اند عنايت كنند، حضرت به زنى به نام ام اسحاق فرمودند :

لا تُرْضِعيهِ مِنْ ثَدْي واحِد وَ اَرْضِعيهِ مِنْ كِلَيْهِما يَكُونُ اَحَدُهُما طَعاماً وَ الاْخَرُ شَراباً.

از يك پستان شير مده، از هر دو پستان كودك را تغذيه كن، كه يكى براى او غذا و ديگرى به منزله نوشيدنى است!

نامگذارى

گروهى تصور مى كنند نامگذارى امرى عادى و معمولى است، و به هر نامى كه بخواهند مانعى ندارد كودك را نامگذارى كنند، ولى اينطور نيست، نامگذارى امرى بسيار مهم، و داراى اثر در مشاعر كودك، و آينده اوست، به همين خاطر باب مفصّلى در روايات اختصاص به اين معنا پيدا كرده.

امام هفتم (عليه السلام) فرمود :

اَوَّلُ ما يَبِرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ اَنْ يُسَمِّيَهُ بِاِسْم حَسَن، فَلْيُحْسِنْ اَحَدُكُمْ اِسْمَ وَلَدِهِ.[133]

اول نيكى مرد نسبت به فرزندش اين است كه او را به نام نيك نامگذارى كند، بر هر كدام از شما لازم است براى فرزندش نام نيك انتخاب كند.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

نامهاى خود را نيـكو انتخاب كنيد، كه روز قيامت به همان نامها خوانده مى شويد.[134]

راوى مى گويد خدمت حضرت صادق (عليه السلام) رسيدم كنار گهواره موسى بن جعفر بود، نشستم تا حضرت از برخوردش با كودك فارغ شد، مرا خواست، به حضرت سلام كردم، جواب داد، سپس سر من فرياد كشيد و فرمود : الآن برو و نامى كه براى فرزندت ديروز انتخاب كردى عوض كن.

همانا اسمى است كه حضرت حق آن را دشمن دارد، واقعيتى بود، براى من دخترى متولد شده بود كه نامش را حميرا گذارده بودم، به دستور حضرت برگشتم و نام او را تغيير دادم.[135]

حضرت صادق (عليه السلام) از پدرانش روايت مى كند :

اِنَّ رَسُولَ اللّهِ كانَ يُغَيِّرُ الاَْسْماءَ الْقَبيحَةَ فِى الرِّجالِ وَ الْبُلْدانِ.[136]

همانا رسول خدا اسماء زشت انسانها و شهرها را تغيير مى دادند.

حضرت باقر (عليه السلام) فرمود :

اَصْدَقُ الاَْسْماءِ ما سُمِّىَ بِالعُبُودِيَّةِ وَ اَفْضَلُها اَسْماءُ الاَْنْبِياءِ.[137]

صادق ترين نامها، نامهائى است كه بوى بندگى حق دارد، و برترين نامها براى فرزندان شما نام انبياء است.

موسى بن جعفر (عليهما السلام) فرمود :

لا يَدْخُلُ الْفَقْرُ بَيْتاً فيهِ اَسْمُ مُحَمَّد اَوْ اَحْمَدَ اَوْ عَلِىٍّ اَوِ الحَسَنِ اَوِ الحُسَيْنِ اَوْ جَعْفَر اَوْ طالِب اَوْ عَبْدِاللّهِ اَوْ فاطِمَةَ مِنَ النِّساءِ.[138]

در خانه اى كه نام پسران، محمد يا احمد يا على يا حسن و حسين و جعفر و طالب و عبداللّه و نام دختران فاطمه باشد، فقر داخل نمى گردد.

اگر نامى غير از نام انبياء يا امامان يا مادران انبياء و ائمه به روى فرزندان شماست، براى جلب رضاى حق و خوشنودى انبياء و امامان عوض كنيد، مبادا كه در قيامت فرزندان شما به خاطر نامهاى زشتى كه يادآور زشتى هاى قهرمانان گناه و آلودگى است دارند، از شما شكايت كنند.



[1]-بحار، ج 13، ص 21.
[2]-ميزان الحكمة، ج 3، ص 56 ـ 58.
[3]-همان مدرك.
[4]-همان مدرك.
[5]-همان مدرك.
[6]-ميزان الحكمة، ج 3، ص 59 ـ 62.
[7]-همان مدرك.
[8]-همان مدرك.
[9]-همان مدرك.
[10]-ميزان الحكمة، ج 3، ص 63.
[11]-انعام/162.
[12]-وسائل، ج 20، ص 168.
[13]-اين تعبير لطيف درباره زن كه نشانگر عنايت و رحمت خاص خدا به اوست، در روايت بسيار مهمّى در
جلد 20 1.htmوسائل، ص 13، چاپ آل البيت در رابطه با ازدواج آدم و حوا آمده.
[14]-وسائل، ج 20، ص 163، چاپ آل البيت.
[15]-آل عمران/57.
[16]-لقمان/11.
[17]-ميزان الحكمة، ج 5، ص 596.
[18]-ميزان الحكمة، ج 5، ص 595 ـ 596.
[19]-همان مدرك.
[20]-ميزان الحكمة، ج 5، ص 599 ـ 600.
[21]-همان مدرك.
[22]-توبه/71.
[23]-بقره/180.
[24]-بقره/201.
[25]-بحار، ج 71، ص 383.
[26]-ميزان الحكمة، ج 9، ص 277 ـ 278.
[27]-همان مدرك.
[28]-همان مدرك.
[29]-بقره/168 ـ 169.
[30]-بحار، ج 5، ص 147.
[31]-ميزان الحكمة، ج 4، ص 123.
[32]-بحار، ج 103، ص 7 ـ 9 ; ميزان الحكمة، ج 4، ص 119.
[33]-همان مدرك.
[34]-همان مدرك.
[35]-همان مدرك.
[36]-همان مدرك.
[37]-بحار، ج 78، ص 339.
[38]-وسائل، ج 12، ص 11.
[39]-بحار، ج 103، ص 7.
[40]-بحار، ج 103، ص 2.
[41]-ميزان الحكمة، ج 4، ص 119.
[42]-نهج البلاغه، خطبه 91.
[43]-بحار، ج 77، ص 389.
[44]-ميزان الحكمة، ج 4، ص 117.
[45]-بحار، ج 74، ص 395.
[46]-بحار، ج 75، ص 172.
[47]-بحار، ج 69، ص 407.
[48]-بحار، ج 74، ص 81.
[49]-بحار، ج 71، ص 396.
[50]-بحار، ج 78، ص 60.
[51]-بحار، ج 76، ص 60.
[52]-بحار، ج 66، ص 15.
[53]-بحار، ج 103 ، ص 21.
[54]-بحار، ج 103، ص 11.
[55]-ميزان الحكمة، ج 9، ص 308.
[56]-بحار، ج 7، ص 197.
[57]-بحار، ج 103، ص 6.
[58]-بقره/222.
[59]-ميزان الحكمة، ج اول، ص 540 ـ 541.
[60]-همان مدرك.
[61]-همان مدرك.
[62]-همان مدرك.
[63]- همان مدرك.
[64]-بحار، ج 6، ص 35 ـ 36.
[65]-همان مدرك.
[66]-برگرفته اى مختصر از مقاله اى مفصل در الميزان، ج 2، ص 247 ـ 250.
[67]-ملك/10.
[68]-بحار، ج 1، ص 131.
[69]-ميزان الحكمة، ج 6، ص 419.
[70]-همان مدرك.
[71]-غرر الحكم، باب عقل.
[72]-بحار، ج 77، ص 158.
[73]-كافى، ج 1، ص 26.
[74]-بحار، ج 77، ص 147.
[75]-بحار، ج 78، ص 141.
[76]-بحار، ج 74، ص 189.
[77]-ميزان الحكمة، ج 2، ص 63.
[78]-همان مدرك.
[79]-همان مدرك.
[80]-بحار، ج 92، ص 17.
[81]-ميزان الحكمة، ج 8، ص 67 ـ 69.
[82]-همان مدرك.
[83]-همان مدرك.
[84]-نهج البلاغه، خطبه 176.
[85]-بحار، ج 92، ص 19.
[86]-همان مدرك، ص 189.
[87]-نهج البلاغه، خطبه 147.
[88]-خلاصه اى از آيات نبوت در قرآن مجيد.
[89]-طه/132.
[90]-مريم/55.
[91]-ابراهيم/40.
[92]-بحار، ج 77، ص 77.
[93]-بحار، ج 69، ص 406.
[94]-بحار، ج 82، ص 209.
[95]-عنكبوت/45.
[96]-مدّثر/43 ـ بحار، ج 83، ص 9 ـ 19.
[97]-وسائل، چاپ آل البيت، ج 16، ص 338.
[98]-تحريم/6.
[99]-بقره/174.
[100]-نساء/10.
[101]-تكوير/6.
[102]-ابراهيم/48.
[103]-تحريم/ 6.
[104]-اعلى/13.
[105]-نجم/ 14 ـ 15.
[106]-آل عمران/133.
[107]-بحار، ج 21، ص 361.
[108]-نساء/19.
[109]-بقره/228.
[110]-احزاب/50.
[111]-وسائل، ج 20، ص 180، چاپ آل البيت.
[112]-بحار، ج 103، ص 249.
[113]- حجر/92 ـ 93.
[114]-صافات/24.
[115]-اسرا/36.
[116]-لقمان/14.
[117]-احقاف/15.
[118]-راهنماى مادر/6.
[119]-بحار، ج 101، ص 106.
[120]-بحار، ج 101، ص 106 ـ 107.
[121]-بحار، ج 101، ص 116.
[122]-وسائل، ج 21، ص 409.
[123]-وسائل، ج 21، ص 407.
[124]-وسائل، ج 21، ص 411 ـ 413.
[125]-همان مدرك.
[126]-وسائل، ج 21، ص 439.
[127]-بقره/233.
[128]-لقمان/14.
[129]-راهنماى مادر/30.
[130]-بحار، ج 103، ص 323.
[131]-بحار، ج 103، باب رضاع; وسائل، ج 15، باب رضاع.
[132]-وسائل آل البيت، ج 21، ص 451.
[133]-وسائل، ج 21، ص 389.
[134]-همان مدرك.
[135]-وسائل، ج 21، ص 389.
[136]-وسائل، ج 21، ص 390 ـ 391.
[137]-همان مدرك.
[138]-وسائل، ج 21، ص 396.

 

قبلفهرستبعد