بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 7, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 - باب بيست و دوم
     02 - جلد بحار سالم بود
     03 - ثروت و مال
     04 -
     05 - عظمت حج و ثواب آن
     06 - حج يا معراج ملكوت
     07 - آهنگ سفر
     08 - مدينه طيبه
     09 - محرمات احرام
     10 - حريم امن
     11 - پيام پيامبر بزرگ اسلام از كنار ك
     12 - نيت خالص
     13 - باب بيست و سوم
     14 - اخلاق و نفس
     15 - باب بيست و چهارم
     16 - عزلت از ديدگاه عارفان
     17 - باب بيست و پنجم
     18 - معرفت يا اصل همه فضائل
     19 - باب بيست و ششم
     20 - درباره زمين بينديشيد
     21 - انديشه در موت
     22 - آئينه حسنات و كفاره سيئات
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد هفتم
 

 

 
 

محرمات احرام

زائر چون تلبيه گفت بيست و پنج چيز بر او حرام مى شود ، و حرمت اين بيست و پنچ مرحله براى اين است كه انسان براى رسيدن به قسمتى از درجات بندگى و اخلاص آماده گشته ، بتواند به حضور مقدس آن جناب و حريم حرم آن محبوب واقعى بار يابد .

معلوم نيست آنچه در توضيح اين بيست و پنج مسئله بيايد ، فلسفه و اسرار آن باشد ، كه عقل ناقص ما از درك بسيارى از حقايق عاجز است ، ولى مى تواند دورنمائى از حقايق اين محرمات را نشان دهد .

1 ـ صيد حيوانات

توجه خود را ، به هنگام احرام از رسيدن به مقام ملكوتى برداشتن و متوجه صيد كردن عين بى ادبى نسبت به حضرت مولاست ، علاوه بر اين در اين مقام رقت قلب و عاطفه و مهر مى پسندند ، و اين مسئله با صيد حيوان تناسب ندارد .

اين سفر براى سير به مقامات عالى الهى است ، نه تفرج و خوش گذارنى ، براى حفظ جان است ، نه جاندارى را بى جان كردن ، براى مهر و عاطفه است نه بى رحمى و سنگدلى .

بيدار باش ، تو در مقامى هستى كه هم اكنون با كشتى اميد به سوى درياى رحمت در حركتى ، و مقصدت اتصال به لطف و كرم اوست ، شكار نوعى تفريح است ، و ترا از رسيدن به هدف باز مى دارد ، از طرفى در آن موقعيت آسيب رساندن به جانداران گناه است و از طرف مولايت نهى اكيد شده .

از طرفى خود تو اكنون صيد عالم معنائى و مجذوب جهان ملكوت ، با دنبال كردن صيد ، از آن مقام بلند به پستى رسيده و از آن حريم عالى جدا خواهى شد ، سعى كن چشم حق بينت باز باشد ، و مواظب دل باش ، باشد كه جمال مولا در آن تجلى كرده و ترا از اسارت ها نجات بخشيده و به حضورش بپذيرد ، آنگاه تو در آن محضر مقدس با زبان حال در برابر محبوبت عرضه بدارى :

بنده گر سر بر آستان باشد***به اگر سر بر آسمان باشد
يك نفس با رضاى حق بودن***بهتر از عمر جاودان باشد
هر كه در بندگى سپارد جان***شاه عشق است و شه نشان باشد
در ره دين خلاف نفس و هوا***مرد را سنگ امتحان باشد
هر كه از جان بمرد تن گردد***هر كه از تن بمرد جان باشد
دل بدست هوا چو بيتى دان***كه در او دزد پاسبان باشد

2 ـ نگاه در آئينه

آرى در اين موقعيت عالى و گران ، بايد چشم انداز تو مقام عالى قرب باشد ، و نظر تو متوجه تكاليف و مسئوليت هائى كه از طرف حضرت دوست بر عهده تست .

چشم تماشا به اوامر و نواهى مولا انداز ، و از خود ديدن و خود تماشا كردن و خودبينى بپرهيز .

در هر صورت در آنجا به خود منگر ، كه اگر با ديد الهى نظر كنى خودى براى تو نمانده و اصولا خودى برا تو نيست .

اگر هم بنا شود به خود بنگرى به نقائص و عيوبت بنگر و ببين آيا حضرت دوست ترا با اين همه عيب مى پذيرد ؟

به حقيقت كه آنجا جاى رفع عيب و شستشوى باطن است ، آنجا جاى آزادى از ما سوا و پيوند خوردن به اوست آرى در آنجا يك دم با كمال اخلاص گوش جان بر در دل بگذار و ببين چه مى شنوى :

هر دم بشارتهاى دل از هاتف جان مى رسد***هر كس كه از جان بگذرد آخر به جانان مى رسد
يكدم مياسا روز و شب مردى بجو دردى طلب***چون جان زدرد آمد به لب ناگاه درمان مى رسد
ره گر دراز آيد ترا شيب و فراز آيد ترا***چون ترك تاز آيد ترا آخر به پايان مى رسد
اين خانه چون ويران شود معمور و آبادان شود***اين سر چو بى سامان شود ناگه به سامان مى رسد
اى مبتلا اى مبتلا بر كش صلا بركش صلا***در دل اگر رنج و بلا روزى به مهمان مى رسد
انديشه و اندوه و غم رنج و تعب درد و الم***هر يك نهد در دل قدم با حكم و فرمان مى رسد
بر دل اگر بارى بود بار غم يارى بود***در پا اگر خارى بود خار از گلستان مى رسد

3 ـ بوى عطر

در اين سيرى كه برايت پيش آمده از استشمام بوى خوش عوامل ظاهرى بپرهيز ، و جز بوى محبوب و وصال آن جناب چيزى مبوى .

از بوى عطر دورى كن تا از ياد زندگى مادى و تجملاتش آسوده بمانى ، تو اى مهمانى كه به گل گشت بوستان يار آمده اى از عوامل معنوى ببوى تا به تزكيه وجودت از تمام آلودگى ها قيام كرده باشى ، در اين سفر خود را به پاكان و خوش بويان حريم دوست نزديك كن تا از اين بوستان معنوى گل ها بچينى .

آرى به تماشاى او ، و استشمام بوى او اقدام كن تا در همان لحظه اول از شوق حضرتش به وجد آئى و سراسر وجودت را مستى و شور بگيرد و با تمام وجود بتوانى به محضر حضرت او عرضه بدارى :

ببوى آن كه دمى در حرم بياسايند***هزار باديه سهل است اگر بپيمانند
طريق عشق جفا بردنست و جانبازى***ديگر چه چاره كه با زورمند برتابند
در گريز نبسته است ليكن از نظرش***كجا روند اسيران كه بند برپايند
فداى جان تو گر جان من طمع دارى***غلام حلقه بگوش آن كند كه فرمايند
حديث حسن تو و داستان عشق مرا***هزار ليلى و مجنون بر او بيفزايند

4 ـ 5 ـ 6 ـ لمس بدن زن ، آميزش ، بوسيدن

مهم ترين مقدمه اين سه برنامه ، نظر كردن و چشم دوختن به زنان است ، و در آن حريم با حالت احرام فرقى نمى كند كه آن زن ، همسر خود انسان باشد يا ديگرى ، آرى قوى ترين عال نزديك كننده انسان به شهوات جنسى نظر بازى است .

اهل حق در اين مسئله ترديد ندارند ، كه تماشا كردن چهره و بدن زنانى كه پروردگار آنان را نامحرم دانسته سرچشمه و مبدء تمام مفاسد خانمانسوز خانوادگى و اجتماعى است .

انسان غربى گو اينكه زمان مسيحى بودنش هم لامذهب بود ، ولى اين لامذهبى پس از عصر رنسانس به اوج بى قيدى و افسارگسيختگى رسيد ، جنس مرد پس از انقلاب صنعتى هجوم عجيبى به شخصيت زن برد .پرده حرمت او را از او گرفت ، تا بتواند هر زنى را بخواهد ببيند و هرگونه تمتعى از او ببرد مانعى براى او نباشد .

آرى انسان غربى خود را از نظركردن به هر زن و دخترى ممنوع مى ديد ، و اين ممنوعيت را از چشم دين مى دانست ، اساس دين را و اصول اخلاق را ويران كرد تا دسترسى او به جنس زن از هر جهت آسان شود و از راه رسيدن به وصال او بتواند براى ارضاى غرائز حيوانيش تا آنجا كه ممكن است از او استفاده كند .

ظهور مفاسد ، پيدا شدن خياينتهاى بى سابقه ، افتادن زن و مرد در وادى گمراهى ، فرار دختران از محيط خانواده ، پناه بردن همه غربيها و مقلدانشان به انواع بى بند و باريها ، پديد آمدن مراكز فحشا و منكرات ، لاقيدى و بى بند وبارى ، همه و همه دليل بر غلط بودن خط زندگى غريبان است ، و عجيب تر از زندگى غربيها ، زندگى مقلدان شرقى و بعضى از مسلمانان از آنان است ، كه بدون فكر و انديشه و بدون غور در حقايق و عاقبت كار به دنبال آنان روانند .

سراسر ممالك غربى و بعضى از ممالك شرقى از حكومت فساد در همه شئون زندگى در ناله اند ، و به خاطر متلاشى شدن اوضاع اجتماعى و اخلاقى به علت اين بى بند و بارى در عزايند .

فقط خداى عالم مى داند كه از اين راه چه ضرر و چه ضربه هاى خطرناكى به حيات انسان در كره زمين وارد شده .

آرى اگر مرد نتواند به هر صورت كه بخواهد زن را ببيند ، و زن نتواند به هر صورت كه مى خواهد با مرد رابطه برقرار كند ، اين همه خسارت به بار نخواهد آمد .

در مكتب سعادتبخش اسلام ، مسئله حجاب و پوشش زن ، و مسئله محرم و نامحرم در همه جا و همه وقت از ضروريات دين قلمداد شده و منكر آن با علم به اينكه اين واقعيت ضرورى دين است كافر و نجس است .

اين دستور گرانبها سدى عظيم در برابر سيل انحرافات و جنايت ها و خيانت ها و بيدادگريها و انواع امراض مضره و اخلاق فاسده است .

حرام بودن تمام مرد با زن خود در وقت احرام به صورت لمس بدن ، يا آميزش يا بوسيدن ، تمرينى براى مرد و زن است كه به فضاى ملكوتى تقوا نزديك تر شده ، و قدرت اراده آنان براى ترك اين سه برنامه در مسير نامشروع افزون گردد .

علاوه بر اين بايد هر نوع لذتى در اين برنامه بر مرد و زن حرام شود ، تا به درك و فهم لذت وصال محبوب حقيقى نائل آيند ، و آن بهره الهى و حظ معنوى را از آئين حج ببرند و در هنگام در بر داشتن لباس احرام ، و بريده بودن از همه تعلقات با تمام وجود به محضر مبارك حضرت يار دست نياز برداشته و به درگاه عزش عرضه بدارند :

عاشقان ره به عشق مى پويند***درس تنزيل عشق مى گويند
از مى عشق اگر چه بى خبرند***راه جانان به جان همى سپرند
از شراب الست مستانند***تا ابد جمله مى پرستانند
از مى عشق دوست مست شدند***همه در پاى عشق پست شدند
خويشتن را زدست از آن دادند***كاندر آن كوى رخت بنهادند
از مى نيستى چو بى خبرند***راه عشقش به سر چگونه برند
عشق را رهگذر دل و جان است***اولش طعنه در دل و جان است
دلم اين مستى از الست آورد***اين طلب زان هوا به دست آورد
دوست آنجا نظر چو بر ما كرد***اثر آن ظهور پيدا كرد
اين صفا زان نظر پديد آمد***عشق از آنجا مگر پديد آمد
آرزومند آن نظر مائيم***روز و شب اندرين تمنائيم
شده در هر دليش پيوندى***كرده در پاى هر يكى بندى

7 ـ پوشاندن روى پا

توجه داشته باش كه در حريم مقدسى هستى ، حريمى كه وادى سينا و محوطه طور از آن كسب نورمى كند ، هم چون موسى (عليه السلام) كفش تعلقات از پاى جان ، و كفش عادى از پاى بدن به درآر ، سزاوار نيست در اين وادى ملكوتى همراه با زر و زيور پا از قبيل كفش و جوراب حركت كنى .

 إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ  .

اگر بتوانى به كلى پا برهنه حركت كن ، اگر نه از كفش بسيار ساده آنهم در حدى كه روى پا را نپوشاند به سوى مسجد الحرام متوجه شو ، تا از نظر ظاهر نهايت تواضع را در پيشگاه كبريائى او رعايت كرده باشى و از نظر باطن به تدريج به حال خشوع برسى و براى شنيدن نداى محبوب دلربايت را از وادى سيناى قلب و طورجان آماده گردى .

كفش متكبران از پاى به در كن ، جلال و جبروت ظاهرى و اعتبارى را از سراسر وجود بزير ، آهسته قدم بردار ، با وجود مبارك مولايت زمزمه كن ، و حال معنوى خود را ادامه بده تا جواب آن جناب را از درون قلب بشنوى ، در حالى كه از ديدگانت اشك شوق يا اشك ندامت از گذشته خويش بر چهره ات جارى است با كمال ذلت و خاكسارى به حريم مقدس او عرضه بدار :

كسى كه روى تو ديدست حال من داند***كه هر كه دل به تو پرداخت صبر نتواند
هر آدمى كه دو چشمش بر آن جمال افتاد***دلت ببخشد و بر جانت آفرين خواند
چه روزها به سر آورد جان منتظرم***ببوى آن كه شبى با تو روز گرداند
مگر تو روى بپوشى و گرنه ممكن نيست***كه آدمى كه تو بيند نظر بپوشند
به دست رحمتم از خاك آستان برگير***كه گر بيفكنيم كس به هيچ نستاند
چه حاجب است به شمشير قتل عاشق را***حديث دوست بگويش كه جان برافشاند
پيام اهل دل است اين سخن كه سعدى را***نه هر كه گوش كند معنى سخن داند

8ـ قسم خوردن

قواعد عالى اسلام در شرايط عادى هم ، انسان را از قسم خوردن منع مى كند ، مگر در جائى كه احتياج به اثبات حقى آنهم در محضر قضاوت شرعى باشد .

باور كردنى نيست كه زائر خانه حق ، و سالك الى الله آنهم در مسير حج حقى را پايمال كند تا نياز به قسم خوردن داشته باشد ، براى محرم در حال عادى قسم خوردن ممنوع است و هرگز كار او به برنامه غير عادى نخواهد كشيد تا در آنجا بحثى باشد .

حاجيان با آهنگى واحد به سوى حريم توحيد با كمك ايمان و عشق در حركتند ، سخن آنان جز خدا نيست ، و هم آنان حرمت نام دوست را نگاه داشته و در گفتار خود از تكيه زدن بر قسم به نام حق دورى دارند .

براى زائر در آن حريم مقدس جز ذكر حق و ياد حق و سعى در بريدن تعلقات غلط چيزى نيست .

براى زائر شيرين ترين حقيقت ياد محبوب است و بس و ذكرى جز التجا به پيشگاه مقدس او براى بار يافتن در آن ملكوت ندارد ، زائر از سوز دل به محضر آنجناب در حاليكه با تمام وجود مى سوزد ، عرضه مى دارد :

گر برود سر چه غم بر سر سوادى يار***عاشق دلداده را با سر و سامان چكار
وصل چو باشد زپى سخت نپايد فراق***گل چو بدست اوفتاد سهل بود زخم خار
زلف تو تنها نبرد دين و دل از دست من***بسته به هر حلقه اى چون دل من صد هزار
مست وصال تو هست زاهد خلوت نشين***محو جمال تو هست صوفى شب زنده دار
تا تو در اين پرده اى عشق بود پرده سوز***تا تو در اين خانه اى عقل بود پرده دار
آن كه ندارد پناه در دو جهان آن منم***وان كه مرادش توئى با دو جهانش چكار
زنده جاويد كيست كشته شمشير عشق***دوست اگر مى زند تيغ دلا سر مخار
يك نفس آسودگى به زدو عالم هما***خاصه در آنجا كه دوست با تو بود غمگسار

9 ـ انگشتر براى زينت

زائر در حال احرام بايد از هر زيور و زينتى بدور باشد ، زيرا يار او را بى رنگ و بى تعلق و آزاد از بسيارى از امور خواسته .

گر چه انگشتر وزنى ندارد ولى به قصد زينت سنگين وزن مى شود ، و همين سنگينى از سرعت حركت معنوى مى كاهد .

مولاى مهربان دوست ندارد كه هر چه موجب منيت يا انحراف فكر ، يا خرابى حال است با انسان همراه باشد .

بگذار با بدنى آزاد از تعلقات مادى و روحى پاك و پاكيزه از رذائل و عقلى آرام از شوائب به سوى او در حركت باشى ، با يك حلقه انگشتر ، خود را حلقه بگوش برنامه دنيائى مكن ، دستت را از امور مادى تهى كن تا از رحمت و عنايت پر كنند .

اينجا ذلت و مسكنت ، و فقر و سوز دل مى پذيرند ، اينجا قلب جاشع ، بدن خاضع و اشك چشم هم چون سيل ، و ندامت از گذشته مى خرند .

دست خالى خود را به حريم او بردار و سر شرمسارى به زمين افكن و با سوز دل با يار دو عالم بدينگونه مناجات كن :

اى كون تو قبله روانم***روى تو بهشت جاودانم
من غير تو كس نمى شناسم***مشتاق رخ تو جسم و جانم
حاشا كه كنند خاكيان صيد***عنقاى تجرد آشيانم
از در فراق اگر غمينم***از ياد وصال شادمانم
عشق تو تمام هستى من***شوق است هويت عيانم
مفتون تو يار دل فريبم***مشتاق تو ماه دلستانم
گر سوزى و گر نوازى اى دوست***از درگه خويشتن مرانم

10 ـ لباس زينت براى زن

مى دانيد كه در غير برنامه حج زينت كردن زن به لباس گوناگون و ساير ادوات از قبيل طلا و نقره و جواهرات براى محرم خودش ، از نظر اسلام بى مانع است ولى پس از پوشيدن لباس احرام و گفتن تلبيه تمام زينت ها بر او حرام مى شود ، تا بدين وسيله براى مدتى بتواند از مرز ماديت خارج شده الهى محض گردد ، و لذت بندگى حق را خارج از تعلقات مادى بچشد .

در آن سرزمين پاك بايد زنان به نداى بانوى دو سرا فاطمه زهرا (عليها السلام) كه هنوز بعد از گذشت چهارده قرن از فضاى مكه و مدينه به گوش مى رسد توجه كنند كه فرموده :

بهترين زينت زن حيا و پاك دامنى است و اينكه از نظر و هوس بازى نامحرمان پاك بماند .

زنان بايد همه جا و همه وقت خصوصاً در اين سفر ، حضرت احديت را به ياد داشته باشند ، و بدانند كه با جلوه خود چه در اين سفر چه در حضر هزاران بلاى خانمانسوز براى جامعه بشرى به ارمغان آورده و ملتى را غرق در فساد و افساد مى كنند .

آرى اى زن در اين سفر بيش از پيش تمرين حيا و عفت كن و به جامعه و بخصوص نسل جوانش ترحم آر ، كه جامعه و جوانانش به وسيله خودنمائى و عشوهاى تو به چاهى مى افتند كه گاهى نجات از آن چاه براى آنان غير ممكن مى نمايد .

11 ـ پوشاندن سر

به وقت حركت از ميقات تا رسيدن به سر منزل مقصود ، هر پوششى براى سر مرد حرام است .

كلاه ، ديهيم ، عمامه ، افسر ، تاج و . . . در محضر مقدس او بر سر نداشته باش ، و بدان كه كبريائى همه جا و در همه زمان برازنده حضرت اوست .

هر كلامى به سر دارى از سر برگير ، سرپوش تكبر از سر بردار ، مرغ عقل را از جمجمه غرور و كبر آزاد كن تا بتواند در هواى حقيقت به پرواز آيد و برايت كسب معنى كند .

راستى اين چه ننگى است كه عمرى گوهر گرانبهاى آفرينش يعنى عقل را در زندان استخوانى سر به صورت اسير نگاه دارى .

حج جاى حركت است و مركز آزادى از زنجيرهاى مرئى و نامرئى ، مانعى در راه انديشه و تفكر قرار مده ، با كمك حضرت دوست و عنايت حضرت رب به ملكوت عالم به پرواز آى و در آن محضر پاك و حريم مقدس و پيشگاه معنى عرضه بدار :

خداوندا دلم لبريز غم كن***درون درد پروردى كرم كن
پر از نوش محبت كن ايا غم***زجام عاشقى تر كن دماغم
زصهباى شهودم كن چنان مست***كه نشناسم سر از پا پاى از دست
كليد گنج معنى كن بيانم***شكر بار از حقيقت كن زبانم
چنان سرگرم عشق خود بسازم***كه نرد عشق جز با تو نبازم
سر از عشق تهى در گور بادا***هر آن كه جز تو بيند كور بادا
غلط گفتم جز او كى در ميان بود***كجا از غير او نام و نشان بود
چگويم از جمال آفتابش***كه عين بى حجابى شد حجابش

12 ـ كندن موى بدن

در اين سرزمين و در حال انجام برنامه هاى الهى نبايد سر موئى از كسى كم شود ، با كندن يك موى بدن خود و ديگران جسم آزرده مى شود ، و تا اين حد آزار رساندن به نفس خود و ديگران ممنوع است .

اگر به اين دستور عالى توجه شود ، معلوم مى گردد كه قسمتى از اعمال حج مى خواهد ، حس بشردوستى و ترحم را در لطيف ترين مرحله در قلب انسان زنده كند ، و آدمى را در مسيرى قرار دهد كه از آزردن خود و ديگران حتى به اندازه يك سر سوزن و يك سر مو بپرهيزد .

شما مى توانيد در ساير مكتب ها چنين قواعدى براى حفظ حقوق انسان گر چه به اندازه يك سر مو باشد بيابيد ؟

تنها مدرسه اى كه به بشر اجازه نمى دهد به اندازه يك سر مو آلوده به تجاوز شود مدرسه حق و آئين الهى است .

13 ـ دروغ و مفاخرت و ناسزا

پليدى دروغ را احدى از افراد انسان انكار ندارد ، دروغ اعتماد و اطمينان را از حريم حيات جامعه ريشه كن مى كند ، و ضربه هاى سنگينى بر پيكر زندگى وارد مى كند .

دروغگو در كتاب خدا مورد لعنت قرار گرفته ، و محروم ماندن دروغگو از عنايت حضرت حق از بارزترين گواه بر پليدى اين گناه است .

دروغ همه جا و در همه وقت از نظر اسلام مگر در موارد خاصى كه پاى حفظ جان يا مال يا آبرو آنهم در مسير حق در ميان باشد ممنوع و حرام است .

اعلام حرمت مسئله در هنگام احرام شايد براى اين باشد ، كه زائر با تمرين ترك اين گناه بتواند از بلاى خانمانسوز آن نجات پيدا كرده ، و ريشه اين پليدى از سرزمين وجود او كنده شود .

فخرفروشى بر ديگران امريست ناپسندچون انسانها همه از يك پدر و مادرند ، و براى آنان امتيازى جز به پاكى و تقوا و درستى نيست ، و اين پاكى و درستى هم توشه آخرت است ، نبايد علت عجب براى پاكان و نيكان باشد .

شارع مقدس در چهارده قرن قبل با صداى رسا اعلام فرمود كه :عرب را بر عجم ، سپيد را بر سياه ، غنى را بر فقير و امير را بر رعيت فخرى نيست .

فحش و ناسزا كار مردم بى ايمان و سست بنيان است ، در روايات عالى اسلامى آمده كه فحش كار مردم مسلمان نيست .قرآن مجيد در اصول اخلاقى و تربيتى خود مردم را از فحش دادن حتى به دشمنان حق منع كرده ; مسلمانيكه به وسيله فحش و ناسزا سبب رنجش خاطر ديگران است ، در ارزيابى اولياء خدا آمده كه مسلمان نيست .

14 ـ سرمه كشيدن

راستى سزاوار نيست ، پس از آن كه جذبه الهى و نداى پاك سفيرش ابراهيم ، آدمى را به تماشاى معانى بلند آسمانى در سفر حج كشيد ، وقت تماشا را صرف سرمه كرد !

اين را مى دانيد كه سرمه براى مرد و زن ، جنبه زينت دارد و به خاطر جلب توجه ديگران و پوشاندن عيب چشم و ابروست .

جائى كه جلب توجه حضرت دوست بايد محور عمل باشد ، احتياجى به سرمه نيست ، بهترين سرمه ، خلوص در عمل و عاليترين زينت تقوى و پرهيزكارى است .

15 ـ رو گرفتن زن

چه كلاس عجيبى است ، و چه زمينه استوارى براى تربيت ، به مردان مى گويد :در اين اجتماع بزرگ كه مرد و زن در يك محوطه جمعند از نظر كردن به روى زن بپرهيز كه نظر به او حرام است ، و به زنان مى گويد روى خود را مپوشانيد .

آنچه مرد را با تمام وجود به سوى شهوات جنسى مى كشد در برابرش آزاد مى گذارند ، آنگاه به او مى گويند حق استفاده از آن را ولو به يك نظر ندارى .

آرى اين است راه زنده كردن مايه تقوا در جنس مرد ، آرى حريم با عظمت ايمان و وادى معناست ، در اين حريم خود را آلوده مكن كه گناهش عظيم و بارش بسيار سنگين است .

ديده از تمام مناظر زيبا ، حتى چهره همسر خودت برگير ، تا به درك زيبائى مطلق نائل آئى ، و به تماشاى رخ محبوب با ديده دل موفق شوى و از ذات جان و ناى قلب فرياد بزنى :

تو پندارى كه وصل حور و گلزار جنان خواهم***به جان دوست با يادش نه اين خواهم نه آن خواهم
نه در بند تن آسائى نه در فكر خو آرائى***نه اوضاع جهان جويم نه اسباب جهان خواهم
دل ديوانه اى از زلف آن زنجير مو جويم***سر شوريده اى از آن لب شكر فشان خواهم
مرا در دوزخ هجران بنه تا هم چنان سوزم***اگر دل را به روز غير وصلت كامران خواهم
تو وصل دلستان مى خواهى و من دلستان جويم***تو باغ گلستان مى جوئى و من باغبان خواهم
همه بوى تو جويم گر نفسم مشك تر ويم***همه روى تو خواهم گر بهار و ارغوان خواهم
به دل گر مى سپارى راز رازت را به دل پوشم***به جان گر مى فروشى درد دردت را به جان خواهم
هما هركس به عالم آرزوئى جويد و كامى***من از عيش دو عالم وصل آن جان جهان خواهم

16 ـ روغن ماليدن به بدن

در مراسم عالى حج ، بايد تمام كوشش زائر بر اين باشد ، كه خود را از قيود و رسومات مادى بركنار داشته ، و تمام وجود خويش را هم چون ماهى در آب غرق درياى رحمت كند .

اسلام عزيز در تمام شئون حيات از آدمى مى خواهد كه براى خدا باشد و براى خدا زندگى كند .

وجوب نمازهاى يوميه به اين خاطر است كه آدمى حتى يك روز از عالم معنى جدا نباشد .

مراسم حج براى اين است ، كه حقيقت بندگى در آدمى قوى گردد ، و توان معنوى بيشتر شود ، در برنامه حج آنهم به وقت احرام اجازه روغن ماليدن به بدن را نمى دهند تا شامه و پوست و حواس خود و ديگران از حريم حضرت دوست دور نشود .

17 ـ زير سايه بودن

از ميقات تا حرم با سر برهنه و زير آفتاب سوزان حركت كردن يكى از برنامه هاى مهم حج است .

در اين وقت است ، كه انسان به ياد محشر كبرى و قيامت عظمى مى افتد .

زائران خانه دوست اينجا جاى سايه انداختن بر سر نيست ، كه سايه رحمت و عنايت و لطف و مرحمت بر سر تست .

تحمل اين معنى احتمالاً براى اين است كه انسان از كسالت و تنبلى دور شده و چرخ وجودش براى فعاليت هاى عالى الهى بحركت در آيد .

حاجى پس از محرم شدن در ميقات ، چون قصد حركت بسوى حرم كرد ، تا در خود قوت و قدرت مى بيند ، بايد در فضاى آزاد حركت كند .

سر برهنه بودن ، با دو قطعه پارچه حركت كردن ، آنهم زير آفتاب سوزان عربستان خود رياضتى شرعى و تحمل مشقتى الهى است .

چه عالى است اگر انسان در ميان كاروانيان اهل دلى پيدا كند و با اتصال به حال او حالى به او دست دهد ، از فراق رها شده به فضاى وصال بيايد و در برابر حضرت جانان با كمال انكسار عرضه بدارد :

دل من بياد جانان زجهان خبر ندارد***سر من به غير مستى هنرى ديگر ندارد
هنر دگر نباشد بر ما به غير مستى***نبود هنر جز آن را كه زخود خبر ندارد
كند آن كه عيب مستان نچشيده ذوق مستى***خودش او تمام عيب است و يكى هنر ندارد
زره ملامت آئى و گر از در نصيحت***چه كنى به مست عشقى كه در او اثر ندارد
تو كه زاهدى بپرهيز تو كه عابدى سحر خيز***سر من مدام مست و شب من سحر ندارد
من و باز عشق و رندى كه درين خرابه دل***همه علم و زهد كشتيم و يكى ثمر ندارد
دل ماست شاد و خرم بهر آنچه مى كند دوست***غم آن نمى خورد فيض كه دعا اثر ندارد

18 ـ آزار كردن جانوران

در برنامه حج حتى حيوانات بايد از ايمنى و امنيت برخوردار باشند ، در وادى امن هر جاندارى بايد از شر انسان مصونيت داشته باشد .

حمايت از حيوانات در آن حريم و حفظ حقوق جانداران در آن وادى مقدس صورتى حقيقى دارد ، بر خلاف اداره حمايت حيوانات در غرب است كه باطن و ظاهرش منافقانه است .

غربيها از طرفى انجمن حمايت از حيوانات تشكيل مى دهند ، از طرف ديگر در ممالكى كه به بند استعمار كشيده اند روزى صدها نفر را بجرم حق خواهى ، آرى فقط بجرم حق خواهى به خاك و خون مى كشند .

19 ـ استمناء

در حال احرام ، دست زدن به عملى كه قبل از احرام هم از محرمات سنگين دينى است عملى بسيار زشت و كارى فوق العاده ناپسند است .

گمان نمى رود زائرى به چنين برنامه كثيفى دچار شود ، مگر كسيكه به غلط در ميهمانان خدا خودش را جا زده ، اين برنامه يكى از ره آوردهاى فرهنگ ضد انسانى غرب است ، و اگر انسان بخواهد ، بدبختى هائى كه اين قبيل برنامه ها يكى از آنها است و مردم به آن گرفتارند شرح دهد از چند جلد كتاب بيشتر مى شود .

عوامل تحريك شهوت و در انداختن مردم بخصوص نسل جوان در گناه و گناهكارى بحدى است كه هر حسابگرى از برشمردن آن عاجز است .

اكثر مردم جهان در تمام شئون زندگى به ناپاكى دچار شده و بر اثر انواع معاصى به بن بست هاى مخوفى گرفتار شده اند .

راه فحشا و منكرات بهر صورتش به روى مردم باز است ، جهان دچار سرگردانى است ، بلائى به سر بشر آمده كه گوئى جز افتادن به ورطه هلاكت راه ديگرى ندارد .

فرداى قيامت كارگردانان كره زمين ، در دادگاههاى الهى چه جوابى راجع به اين همه مفاسد كه خودشان شديدترين عامل آن هستند خواهند داد ؟

عمل ناپسند استمناء كه در مدرسه الهى در همه وقت ممنوع اعلام شده ، در برنامه حج هم بر آن تاكيد شده ، زيرا عملى است كه سودى جز شكستن اركان بدن و از حركت انداختن عقل و روح ندارد .

20 ـ عقد و شاهد بودن بر آن

ورود در احرام و پس از آن تلبيه گفتن و در حقيقت محرم شدن ، براى اينست كه انسان جز بحضرت دوست نينديشد و عقدى جز عقد وصل او نبندد و بر چيزى جز حركت به سوى عالم ملكوت شاهد نباشد .

آنجا كه نور حق در تجلى است ، انسان بايد از آن تجلى به عنوان بهترين و پرسودترين فرصت استفاده كند ، بايد برگذشته اش حسرت خورده و حال فعلى را غنيمت دانسته به فكر آينده اى روشن و ملكوتى باشد ، شايد با اين انقلاب حال بتواند اصول سعادت دنيا و آخرت خود را تأمين كند .

21 ـ پوشيدن لباس دوخته

به هنگام مراسم معنوى حج ، اگر پوشيدن هر نوع لباسى آزاد بود ، باز به پيروى از هوا و هوس مسئله رنگ ها و خود نمائى ها و مفاخرتها به ميان مى آمد ، و مقصود عالى حج عملى نمى شد 

يك رنگ بودن لباس و دوخته نبودنش براى اين است كه به انسان بفهماند ، همه شما از يك حقيقت هستيد ، رنگ و نژاد و تعلقات ظاهرى هيچ علتى براى امتياز طايفه اى نيست .

تبعيضات نژادى محصول كفر و شرك و الحاد است ، وننگ بزرگى بر تارك حيات ماديگران .

22 ـ 23 ـ 24 ـ دندان كشيدن ، ناخن گرفتن ،بيرون آوردن خون از بدن

وقتى زائر لباس احرام پوشيد و تلبيه گفت بايد متوجه سلامت و امنيت ظاهر و باطن خود باشد ، و جز جلب عنايت حق و گرفتن عطاى خدا و بيرون آمدن از گناه چيزى در نظر نداشته باشد .

آرى وقتى مهمان حضرت دوست در لباس احرام يعنى لباس مخصوص مهمانى وارد شد ، دندان كشيدن ، يا ناخن گرفتن ، يا بيرون آوردن خون از بدن خلاف ادب و وقار و شرايط مهمانى است ، مهمان واقعى مهمانى است كه حتى با تمام وجود چشم از نعمت ها برگيرد و فقط نگران صاحب نعمت باشد .

خوشا جانى كه جانانش تو باشى***خوشا دردى كه درمانش تو باشى
ببايد ترك جان گفت و بسر رفت***به آن راهى كه پايانش تو باشى
نه با ايمان بود كارش نه با كفر***هر آنكس كفر و ايمانش تو باشى
خرد زنجيرى و ديوانه اى شد***كه خود زنجير جنبانش تو باشى
بشوئى پا و سر در عشق اسرار***كه شايد گوى چوگانش تو باشى

25 ـ حمل اسلحه

مسير حج على الخصوص از ميقات تا حرم و تا پايان اعمال و مناسك مسير امن ، مسير سلامت و درستى است ، منظره اى ملكوتى و نمايشى از بهشت جاودانى است .

راهى است كه حتى كندن مو و گرفتن ناخن و بيرون آوردن گياه حرم و بسيارى از برنامه ها ممنوع است ، چرا كه در اين ميهمانى بايد از هر جهت امنيت كامل برقرار باشد .

در اين مسير هر كس موظف و مكلف به اجراى وظايف الهى و انسانى است ، احتياجى به حمل اسلحه در اين مسير ايمان و اراده است كه بايد عليه دشمن بيدادگر حقايق ، شيطان رجيم كه با اشكال مختلفى در زندگى راه دارد بكار گرفته شود .

بالاترين سلاح در اين مسير ، دعا است كه در آثار معارف اسلامى آمده است :

الدُّعاءُ سِلاحُ الْمُؤمِنِ .

آرى در تمام مواقف حج بايد دست نياز به درگاه بى نياز برداشت و از آن جناب تقاضاى آمرزش گناه و خير دنيا و آخرت براى خود و همه مسلمانان جهان داشت .

اين نيازمند دل شكسته و غريب از راه مانده به محضر مبارك جناب حق با كمال شرمسارى عرضه داشته :

اى راز دل شكسته من***اى مرهم جان خسته من
من بر در تو گداى زارم***از غصه هجر دل فكارم
مسكين و فقير و ناتوانم***بنگر كه به لب رسيده جانم
من در كف دشمنت اسيرم***در طاعت و معرفت فقيرم
اكنون كه سپيد گشته مويم***برخاك مذلت است رويم
بنماى زمعصيت دلم پاك***برگير سرم به رحمت از خاك
من خسته زهر گناهم ايدوست***بى لطف تو من تباهم اى دوست
افسرده دلم عنايتى كن***از عاشق خود حمايتى كن
رويم سيه و غمم فزون است***از هجر تو دل چو بحر خون است
از غصه معصيت ملولم***تائب شده ام نما قبولم
رحمى بنما به خوارى من***از من بپذير زارى من
بنماى خلاصم از غم دل***لطفى كه رهم زماتم دل
دل را زنواى خود صفا ده***زآلودگيش همى شفا ده
لطفى كه گداى بارگاهم***مسكينم و خسته از گناهم
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation