بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 1, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     NOOR1001 -
     NOOR1002 -
     NOOR1003 -
     NOOR1004 -
     NOOR1005 -
     NOOR1006 -
     NOOR1007 -
     NOOR1008 -
     NOOR1009 -
     NOOR1010 -
     NOOR1011 -
     NOOR1012 -
     NOOR1013 -
     NOOR1014 -
     NOOR1015 -
     NOOR1016 -
     NOOR1017 -
     NOOR1018 -
     NOOR1019 -
     NOOR1020 -
     NOOR1021 -
     NOOR1022 -
     NOOR1023 -
     NOOR1024 -
     NOOR1025 -
     NOOR1026 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تفسير آيه : (4) مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ 
ترجمه آيه : 
(خدايى كه ) مالك روز جزاست .
نكته ها: 
O مالكيّت خداوند، حقيقى است و شامل احاطه و سلطنت است ، ولى مالكيّت هاى اعتبارى ، از سلطه ى مالك خارج مى شود و تحت سلطه ى واقعى او نيست . (مالك يوم الدين )
O با آنكه خداوند مالك حقيقى همه چيز در همه وقت است ، ولى مالكيّت او در روز قيامت و معاد جلوه ى ديگرى دارد؛
# در آن روز تمام واسطه ها واسباب قطع مى شوند. (تقطّعت بهم الاسباب )(30)
# نسبت ها و خويشاوندى ها از بين مى رود. (فلا انساب بينهم )(31)
# مال و ثروت و فرزندان ، ثمرى ندارند. (لا ينفع مال و لا بنون )(32)
# بستگان و نزديكان نيز فايده اى نمى رسانند. (لن تنفعكم ارحامكم )(33)
# نه زبان ، اجازه عذر تراشى دارد و نه فكر، فرصت تدبير. تنها راه چاره لطف خداوند است كه صاحب اختيار آن روز است .
O لفظ ((دين )) در معانى گوناگون به كار رفته است :
الف : مجموعه ى قوانين آسمانى . (إ نّ الدّين عنداللّه الاسلام )(34)
ب : عمل و اطاعت . (للّه الدّين الخالص )(35)
ج : حساب و جزا. (مالك يوم الدّين )
O ((يوم الدّين )) در قرآن به معناى روز قيامت است كه روز كيفر و پاداش مى باشد. (يسئلون ايّان يوم الدّين )(36) مى پرسند روز قيامت چه وقت است ؟ قرآن در مقام معرّفى اين روز، چنين مى فرمايد: (ثم ما ادريك ما يوم الدّين . يوم لا تملك نفس شيئا و الامر يومئذ للّه )(37) (اى پيامبر!) نمى دانى روز دين چه روزى است ؟ روزى كه هيچ كس براى كسى كارآيى ندارد وآن روز تنها حكم و فرمان با خداست .
O (مالك يوم الدّين ) نوعى انذار و هشدار است ، ولى با قرار گرفتن در كنار آيه ى (الرّحمن الرّحيم ) معلوم مى شود كه بشارت و انذار بايد در كنار هم باشند. نظير آيه شريفه ديگر كه مى فرمايد: (نبّى ء عبادى انّى اءنا الغفور الرّحيم . و اءنّ عذابى هو العذاب الاليم )(38) به بندگانم خبر ده كه من بسيار مهربان و آمرزنده ام ، ولى عذاب و مجازات من نيز دردناك است . همچنين در آيه ديگر خود را چنين معرّفى مى كند: (قابل التَّوب شديد العقاب )(39) خداوند پذيرنده ى توبه مردمان وعقوبت كننده ى شديد گناهكاران است .
O در اوّلين سوره ى قرآن ، مالكيتَ خداوند عنوان شده است ، (مالكِ يوم الدّين ) و در آخرين سوره ، مَلِكيت او. (ملك النّاس )
پيام ها: 
1 خداوند متعال ، از جهات مختلف قابل عبادت است و ما بايد حمد و سپاس او را به جا آوريم . به خاطر كمال ذات و صفات او كه (اللّه ) است ، به خاطر احسان و تربيت او كه (ربّ العالمين ) است و به خاطر اميد و انتظار رحم و لطف او كه (الرّحمن الرّحيم ) است و به خاطر قدرت و هيبت او كه (مالك يوم الدّين ) است .
2 قيامت ، پرتوى از ربوبيّت اوست . (ربّ العالمين ... مالك يوم الدين )
3 قيامت ، جلوه اى از رحمت خداوند است . (الرّحمن الرّحيم مالك يوم الدين )
تفسير آيه : (5) إِيّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ 
ترجمه آيه : 
(خدايا) تنها ترا مى پرستيم و تنها از تو يارى مى جوئيم .
نكته ها: 
O انسان بايد به حكم عقل ، بندگى خداوند را بپذيرد. ما انسان ها عاشق كمال هستيم و نيازمند رشد و تربيت ، و خداوند نيز جامع تمام كمالات و ربّ همه ى هستى است . اگر به مهر و محبّت نيازمنديم او رحمان و رحيم است و اگر از آينده دور نگرانيم ، او صاحب اختيار و مالك آن روز است . پس چرا به سوى ديگران برويم ؟! عقل حكم مى كند كه تنها بايد او را پرستيد و از او كمك خواست . نه بنده هوى و هوس خود بود و نه بنده زر و زور ديگران .
O در نماز، گويا شخص نمازگزار به نمايندگى از تمام خداپرستان مى گويد: خدايا نه فقط من كه همه ى ما بنده توايم ، ونه تنها من كه همه ى ما محتاج و نيازمند لطف توايم .
O خدايا! من كسى جز تو را ندارم (ايّاك ) ولى تو غير مرا فراوان دارى و همه هستى عبد و بنده ى تو هستند. (ان كلّ من فى السموات و الارض الاّ اتى الرّحمن عبدا)(40) در آسمان ها و زمين هيچ چيزى نيست مگر اين كه بنده و فرمان بردار تو هستند.
O جمله (نعبد) هم اشاره به اين دارد كه نماز به جماعت خوانده شود و هم بيانگر اين است كه مسلمانان همگى برادر و در يك خط هستند.
O مراحل پرواز معنوى ، عبارت است از: ثنا، ارتباط و سپس دعا. بنابراين اوّل سوره ى حمد ثناست ، آيه ى (ايّاك نعبد) ارتباط و آيات بعد، دعا مى باشد.
O چون گفتگو با محبوب واقعى شيرين است ، لذا كلمه (ايّاك ) تكرار شد.
پيام ها: 
1 ابتدا بايد بندگى خدا كرد، آنگاه از او حاجت خواست . (نعبد، نستعين )
2 بندگى ، تنها در برابر خداوند رواست نه ديگران . (ايّاك )
3 قوانين حاكم بر طبيعت محترم است ، ولى اراده ى خداوند حاكم وقوانينِ طبيعى ، محكوم هستند.(41) لذا فقط از او كمك مى خواهيم . (ايّاك نستعين )
4 گر چه عبادت از ماست ، ولى در عبادت كردن نيز نيازمند كمك او هستيم . (ايّاك نعبد و ايّاك نستعين )(42)
5 چون خداوند بيشترين لطف را بر ما كرده ، ما بهترين تذلّل را به درگاهش مى بريم . (الرّحمن الرّحيم ايّاك نعبد)
6 (ايّاك نعبد و ايّاك نستعين ) يعنى نه جبر است و نه تفويض . چون مى گوييم : (نعبد) پس داراى اختيار هستيم و نه مجبور. وچون مى گوييم : (نستعين ) پس نياز به او داريم و امور به ما تفويض نشده است .
7 عبادت ، مقدمّه و وسيله ى استمداد است . ابتدا عبادت آمده آنگاه استمداد. (ايّاك نعبد و ايّاك نستعين )
8 شناخت خداوند و صفات او، مقدمّه دست يابى به توحيد و يكتاپرستى است . (ربّ العالمين ، الرّحمن الرّحيم ، مالك يوم الدّين ، ايّاك نعبد)
9 از آداب دعا و پرستش اين است كه انسان خودرا مطرح نكند و خود را در حضور خداوند احساس كند. (ايّاك نعبد...)
10 توجّه به معاد، يكى از انگيزه هاى عبادت است . (مالك يوم الدّين ايّاك نعبد)
تفسير آيه : (6) اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُستَقِيمَ 
ترجمه آيه : 
(خداوندا!) ما را به راه راست هدايت فرما.
نكته ها: 
O در قرآن مجيد دو نوع هدايت مطرح شده است :
الف : هدايت تكوينى ، نظير هدايت زنبور عسل كه چگونه از شهد گلها بمكد و چگونه كندو بسازد. و يا هدايت و راهنمايى پرندگان در مهاجرت هاى زمستانى و تابستانى . آنجا كه قرآن مى فرمايد: (ربّنا الّذى اعطى كلّ شى ء خلقه ثم هدى )(43) بيانگر اين نوع از هدايت است .
ب : هدايت تشريعى كه همان فرستادن انبياى الهى و كتب آسمانى براى هدايت بشر است .
O كلمه ى ((صراط))(44) بيش از چهل مرتبه در قرآن آمده است . انتخاب راه و خط فكرى صحيح ، نشانه ى شخصيت انسان است .
O راههاى متعدّدى در برابر انسان قرار دارد كه او بايد يكى را انتخاب كند:
# راه خواسته ها وهوس هاى خود.
# راه انتظارات وهوس هاى مردم .
# راه وسوسه هاى شيطان .
# راه طاغوت ها.
# راه نياكان و پيشينيان .
# راه خدا و اولياى خدا.
انسان مؤ من ، راه خداوند واولياى او را انتخاب مى كند كه بر ديگر راهها امتيازاتى دارد:
الف : راه الهى ثابت است ، بر خلاف راه هاى طاغوت ها و هوس هاى مردم و هوس هاى شخصى كه هر روز تغيير مى كنند.
ب : يك راه بيشتر نيست ، در حالى كه راه هاى ديگر متعدّد و پراكنده اند.
ج : در پيمودن آن ، انسان به مسير و مقصد مطمئن است .
د: در پيمودن آن ، شكست و باخت وجود ندارد.
O راه مستقيم ، راه خداست . (انّ ربّى على صراطٍ مستقيم )(45)
# راه مستقيم ، راه انبياست . (انّك لَمِن المرسلين على صراطٍ مستقيم )(46)
# راه مستقيم ، راه بندگى خداست . (و اءنِ اعبدونى هذا صراط مستقيم )(47)
# راه مستقيم ، توكّل وتكيه بر خداست . (مَن يعتصم باللّه فقدهُدىَالى صراطمستقيم )(48)
# راه مستقيم ، يكتاپرستى و تنها يارى خواستن از اوست .(49)
# راه مستقيم ، كتاب خداوند است .(50)
# راه مستقيم ، راه فطرت سالم است .(51)
O انسان ، هم در انتخاب راه مستقيم و هم در تداوم آن بايد از خدا كمك بگيرد. مانند لامپى كه روشنى خود را هر لحظه از نيروگاه مى گيرد.
O در راه مستقيم بودن ، تنها خواسته اى است كه هر مسلمان ، در هر نماز از خداوند طلب مى كند، حتّى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و ائمّه اطهارعليهم السّلام از خداوند ثابت ماندن در راه مستقيم را مى خواهند.
O انسان بايد همواره ، در هر نوع از كارهاى خويش ، اعم از انتخاب شغل ، دوست ، رشته ى تحصيلى وهمسر، راه مستقيم را از خداوند بخواهد. زيرا چه بسا در عقايد، صحيح فكر كند، ولى در عمل دچار لغزش شود و يا بالعكس . پس هر لحظه ، خواستن راه مستقيم از خدا، ضرورى است .
O راه مستقيم مراتب و مراحلى دارد. حتّى كسانى كه در راه حقّ هستند، مانند اولياى خداوند، لازم است براى ماندن در راه و زيادشدن نورِ هدايت ، دعا كنند. (والّذين اهتدوا زادَهم هُدى )(52)
O راه مستقيم ، همان راه ميانه و وسط است كه حضرت على عليه السّلام مى فرمايد: ((اليمين و الشمال مضلّة و الطريق الوسطى هى الجادّة ))(53) انحراف به چپ و راست گمراهى و راه وسط، جاده ى هدايت است .
O راه مستقيم يعنى ميانه روى واعتدال واحتراز از هر نوع افراط وتفريط، چه در عقيده و چه در عمل . يكى در عقايد از راه خارج مى شود وديگرى در عمل و اخلاق . يكى همه كارها را به خدا نسبت مى دهد، گويا انسان هيچ نقشى در سرنوشت خويش ندارد. و ديگرى خود را همه كاره و فعّال مايشاء دانسته و دست خدا را بسته مى داند. يكى رهبران آسمانى را همچون مردمان عادى و گاهى ساحر و مجنون معرّفى مى كند و ديگرى آن بزرگواران را در حدّ خدا مى پندارد. يكى زيارت امامان معصوم و شهدا را بدعت مى داند و ديگرى حتّى به درخت و ديوار، متوسل شده و ريسمان مى بندد. يكى اقتصاد را زير بنا مى داند و ديگرى ، دنيا و امورات آن را ناديده مى انگارد.
در عمل نيز يكى غيرت نابجا دارد و ديگرى همسرش را بى حجاب به كوچه و بازار مى فرستد. يكى بخل مى ورزد و ديگرى بى حساب سخاوت به خرج مى دهد. يكى از خلق جدا مى شود و ديگرى حقّ را فداى خلق مى كند.
اينگونه رفتار وكردارها، انحراف از مسير مستقيم هدايت است . خداوند دين پا برجا واستوار خود را، راه مستقيم معرّفى مى كند.(54) در روايات آمده است كه امامان معصوم عليهم السّلام مى فرمودند: راه مستقيم ، ما هستيم .(55) يعنى نمونه ى عينى و عملى راه مستقيم و اسوه و الگو براى قدم برداشتن در راه ، رهبران آسمانى هستند. آنها در دستورات خود درباره ى تمام مسائل زندگى از قبيل كار، تفريح ، تحصيل ، تغذيه ، انفاق ، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و ... ، نظر داده و ما را به اعتدال و ميانه روى سفارش كرده اند.(56) جالب آنكه ابليس در همين صراطِ مستقيم به كمين مى نشيند.(57)
O در قرآن و روايات ، نمونه هاى زيادى آمده كه در آنها به جنبه ى اعتدال ، تاءكيد و از افراط و تفريط نهى شده است . به موارد ذيل توجّه كنيد:
# (كلوا و اشربوا و لاتسرفوا)(58) بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد.
# (لا تَجعل يدك مَغلولةً الى عُنقك و لاتبسُطها كلّ البَسط)(59) در انفاق ، نه دست بر گردن قفل كن دست بسته باش و نه چنان گشاده دستى كن كه خود محتاج شوى .
# (الّذين اذا اءنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواما)(60) مومنان ، به هنگام انفاق نه اهل اسرافند و نه اهل بخل ، بلكه ميانه رو هستند.
# (لا تجهر بصلوتك و لاتخافت بها وابتغ بين ذلك سبيلا)(61) نماز را نه بلند بخوان ونه آهسته ، بلكه با صداى معتدل نماز بخوان .
# نسبت به والدين احسان كن ؛ (و بالوالدين احسانا)(62) امّا اگر تو را از راه خدا بازداشتند، اطاعت از آنها لازم نيست . (ان جاهداك على ان تشرك بى ... فلاتطعهما)(63)
# پيامبر هم رسالت عمومى دارد؛ (و كان رسولا نبيّا)(64) و هم خانواده خويش را دعوت مى كند. (و كان ياءمر اهله بالصلوة )(65)
# اسلام هم نماز را سفارش مى كند كه ارتباط با خالق است ؛ (اقيموا الصلوة ) و هم زكات را توصيه مى كند كه ارتباط با مردم است . (اتوا الزكوة )(66)
# نه محبت ها شما را از گواهى حقّ منحرف سازد؛ (شهداء لِلّه و لو على انفسكم )(67) و نه دشمنى ها شما را از عدالت دور كند. (و لا يَجرِمنّكم شَنئان )(68)
# مؤ منين هم دافعه دارند؛ (اءشداء على الكفار) و هم جاذبه دارند. (رحماء بينهم )(69)
# هم ايمان و باور قلبى لازم است ؛ (امنوا) و هم عمل صالح . (عملوا الصالحات )(70)
# هم اشك و دعا و درخواست پيروزى از خدا لازم است ؛ (ربّنا افرغ علينا صبرا)(71) و هم صبورى وپايدارى در سختى ها. (عشرون صابرون يغلبوا ماءتين )(72) شب عاشورا امام حسين عليه السّلام هم مناجات مى كرد و هم شمشير تيز مى كرد.
# روز عرفه و شب عيد قربان ، زائر خانه ى خدا دعا مى خواند و روز عيد بايد در قربانگاه با خون آشنا شود.
# اسلام مالكيّت را مى پذيرد، ((الناس مسلّطون على اموالهم ))(73) ولى اجازه ضرر زدن به ديگرى را نمى دهد و آن را محدود مى سازد. ((لا ضَرر و لا ضِرار))(74)
آرى ، اسلام دين يك بعدى نيست كه تنها به جنبه اى توجّه كند و جوانب ديگر را فراموش كند، بلكه در هر كارى اعتدال وميانه روى وراه مستقيم را سفارش مى كند.
پيام ها: 
1 همه ى هستى ، در مسيرى كه خداوند اراده كرده در حركتند. خدايا! ما را نيز در راهى كه خود دوست دارى قرار بده . (اهدنا الصراط المستقيم )
2 درخواست هدايت به راه مستقيم ، مهم ترين خواسته ى يكتاپرستان است . (ايّاك نعبد... اهدنا الصراط المستقيم )
3 براى دست يابى به راه مستقيم ، بايد دعا نمود. (اهدنا الصراط المستقيم )
4 ابتدا ستايش ، آنگاه استمداد و دعا. (الحمدللّه ... اهدنا)
5 بهترين نمونه استعانت از خدا، درخواست راه مستقيم است . (ايّاك نستعين اهدنا اهدنا الصّراط المستقيم )
تفسير آيه : (7) صِرَ طَ الَّذِينَ اءَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّينَ 
ترجمه آيه : 
(خداوندا! ما را به ) راه كسانى كه آنها را مشمول نعمت خود ساختى ، (هدايت كن ) نه غضب شدگان و نه گمراهان !
نكته ها: 
O اين آيه راه مستقيم را، راه كسانى معرّفى مى كند كه مورد نعمت الهى واقع شده اند وعبارتند از: انبيا، صدّيقين ، شهدا وصالحين .(75) توجّه به راه اين بزرگواران و آرزوى پيمودن آن وتلقين اين آرزو به خود، ما را از خطر كجروى وقرار گرفتن در خطوط انحرافى باز مى دارد. بعد از اين درخواست ، از خداوند تقاضا دارد كه او را در مسير غضب شدگان وگمراهان قرار ندهد. زيرا بنى اسرائيل نيز به گفته قرآن ، مورد نعمت قرار گرفتند، ولى در اثر ناسپاسى ولجاجت گرفتار غضب شدند.
O قرآن ، مردم را به سه دسته تقسيم مى نمايد: كسانى كه مورد نعمت هدايت قرار گرفته وثابت قدم ماندند، غضب شدگان و گمراهان .
O مراد از نعمت در (انعمتَ عليهم )، نعمتِ هدايت است . زيرا در آيه ى قبل سخن از هدايت بود. علاوه بر آنكه نعمت هاى مادى را كفّار ومنحرفين وديگران نيز دارند.
O هدايت شدگان نيز مورد خطرند و بايد دائما از خدا بخواهيم كه مسير ما، به غضب و گمراهى كشيده نشود.
مغضوبين در قرآن 
در قرآن ، افرادى همانند فرعون و قارون و ابولهب و امّت هايى همچون قوم عاد، ثمود و بنى اسرائيل ، به عنوان غضب شدگان معرّفى شده اند.(76)
بنى اسرائيل كه داستان زندگى و تمدن آنها در قرآن بيان شده است ، زمانى بر مردم روزگار خويش برترى داشتند؛ (فَضّلتُكم على العالَمين )(77) لكن بعد از اين فضيلت و برترى ، به خاطر كردار و رفتار خودشان ، دچار قهر و غضب خداوند شدند (و باؤ وا بغضب من اللّه )(78) اين تغيير سرنوشت ، به علّت تغيير در رفتار و كردار آنان بوده است . دانشمندان يهود، دستورات وقوانين آسمانى تورات را تحريف كردند، (يحرّفون الكلم )(79) وتجّار وثروتمندان آنان نيز به ربا وحرام خوارى و رفاه طلبى روى آوردند، (اخذهم الرّبا)(80) وعامّه مردم نيز در برابر دعوت به جهاد و مبارزه ، از روى تن پرورى و ترس ، از رفتن به جبهه نبرد و ورود به سرزمينِ مقدّس ، سر باز زدند. (فاذهب انت و ربّك فقاتلا انّا هيهُنا قاعدون )(81) به خاطر اين انحرافات ، خدا آنان را از اوج عزّت و فضيلت ، به نهايت ذلّت و سرافكندگى مبتلا ساخت .
ما در هر نماز، از خداوند مى خواهيم كه مانند غضب شدگان نباشيم . يعنى نه اهل تحريف آيات و نه اهل ربا و نه اهل فرار از جهاد در راه حقّ، و همچنين از گمراهان نباشيم ، آنان كه حقّ را رها كرده و به سراغ باطل مى روند و در دين و باور خود غلوّ و افراط كرده و يا از هوى و هوس خود و يا ديگران پيروى مى كنند.(82)
O انسان در اين سوره ، عشق و علاقه و تولاّى خود را به انبيا و شهدا و صالحان و راه آنان ، اظهار و ابراز داشته و از مغضوبان و گمراهان تاريخ نيز برائت و دورى مى جويد و اين مصداق تولّى و تبرّى است .
ضالّين در قرآن 
O ((ضلالت )) كه حدود دويست مرتبه اين واژه با مشتقاتش در قرآن آمده است . گاهى در مورد تحيّر بكار مى رود، (و وَجدَك ضالا)(83) وگاهى به معناى ضايع شدن است ، (اضلّ اعمالهم )(84) ولى اكثرا به معناى گمراهى وهمراه با تعبيرات گوناگونى نظير: (ضلال مبين )، (ضلال بعيد)، (ضلال قديم ) به چشم مى خورد.
O در قرآن افرادى به عنوان گمراه معرّفى شده اند، از جمله : كسانى كه ايمان خود را به كفر تبديل كردند،(85) مشركان ،(86) كفار،(87) عصيان گران ،(88) مسلمانانى كه كفّار را سرپرست و دوست خود گرفتند،(89) كسانى كه مردم را از راه خدا باز مى دارند، كسانى كه به خدا يا رسول خدا توهين مى كنند، آنان كه حقّ را كتمان مى كنند و كسانى كه از رحمت خدا ماءيوسند.
O در قرآن نام برخى به عنوان گمراه كننده آمده است ، از قبيل : ابليس ، فرعون ، سامرى ، دوست بد، رؤ سا ونياكان منحرف .
O گمراهان خود بستر وزمينه ى انحراف را فراهم و گمراه كنندگان از اين بسترها و شرايط آماده ، استفاده مى كنند. بسترهاى انحراف در قرآن عبارتند از: هوسها،(90) بت ها،(91) گناهان (92)، پذيرش ولايت باطل ،(93) جهل و نادانى .(94)
پيام ها: 
1 انسان در تربيت ، نيازمند الگو مى باشد. انبيا، شهدا، صدّيقين وصالحان ، نمونه هاى زيباى انسانيّت اند. (صراط الّذين انعمت عليهم )
2 آنچه از خداوند به انسان مى رسد، نعمت است . قهر و غضب را خود به وجود مى آوريم .(95) (انعمت ، المغضوب عليهم )
3 ابراز تنفّر از مغضوبان و گمراهان ، جامعه اسلامى را در برابر پذيرش حكومت آنان ، مقاوم و پايدار مى كند. (غير المغضوب عليهم ولا الضّالّين )(96)
بِسْمِ اللّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ
ترجمه آيه : 
به نام خداوند بخشنده ى مهربان
تفسير آيه : (1) الَّمَّ 
الف لام ميم
نكته ها: 
O درباره ى حروف مقطّعه ، اقوال مختلفى گفته شده است ، از جمله :
1 قرآن ، معجزه ى الهى از همين حروف الفبا تاءليف يافته كه در اختيار همه است ، اگر مى توانيد شما نيز از اين حروف ، كلام معجزه آميز بياوريد.
2 اين حروف ، نام همان سوره اى است كه در ابتدايش ‍ آمده است .
3 اين حروف ، اشاره به اسم اعظم الهى دارد.(97)
4 اين حروف ، نوعى سوگند و قسم الهى است .(98)
5 اين حروف ، از اسرار بين خداوند و پيامبر است .(99) ومطابق بعضى روايات رموزى است كه كسى جز خداوند نمى داند.(100)
امّا شايد بهترين نظر همان وجه اوّل باشد. زيرا در ميان صد و چهارده سوره قرآن ، كه 29 سوره آن با حروف مقطّعه شروع مى شود، در بيست و چهار مورد بعد از اين حروف ، سخن از قرآن و معجزه بودن آن است . چنانكه در اين سوره به دنبال (الم )، (ذلك الكتاب ) آمده و به عظمت قرآن اشاره شده است .
در آغاز سوره شورى نيز حروف مقطّعه ى (حم عسق ) آمده است كه بعد از آن مى فرمايد: (كذلك يُوحى اليك والى الّذين مِن قبلك اللّه العزيزُ الحكيم ) خداوندِ عزيز و حكيم ، اين چنين بر تو و پيامبران پيش از تو وحى مى كند. يعنى وحى خداوند نيز با استفاده از همين حروف است . حروفى كه در دسترس همه افراد بشرى است . البتّه خداوند با اين حروف ، كتابى نازل كرده كه معجزه است . آيا انسان نيز مى تواند چنين كتابى فراهم كند؟!
آرى ، خداوند از حروف الفبا، كتاب معجزه نازل مى كند، همچنان كه از دل خاك صدها نوع ميوه و گل و گياه مى آفريند و انسان مى سازد. ولى نهايتِ هنر مردم اين است كه از خاك و گل ، خشت و آجر بسازند!
تفسير آيه : (2) ذَ لِكَ الكِتَبُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِّلْمُتَّقِينَ 
ترجمه آيه : 
آن كتاب (با عظمت كه ) در (حقّانيت ) آن هيچ ترديدى راه ندارد، راهنماى پرهيزگاران است .
نكته ها: 
O ((لاريب فيه )) يعنى در اينكه قرآن از سوى خداست ، شكّى نيست . زيرا مطالب آن به گونه اى است كه جايى براى اين شكّ وترديد باقى نمى گذارد واگر شكّى در كار باشد، بخاطر سوءظن وروحيّه لجاجت افراد است . چنانكه قرآن مى فرمايد: (فهم فى رَيبهم يَتردّدون )(101) آنان در شكّى كه خود ايجاد مى كنند، سردرگم هستند.
O هدف قرآن ، هدايت مردم است و اگر به مسائلى از قبيل خلقتِ آسمان ها و زمين و گياهان و حيوانات و... اشاره كرده به خاطر آن است كه توجّه مردم به آنها، موجب توجّه به علم و قدرت و حكمت خداوند گردد.(102)
O قرآن وسيله هدايت همه مردم است ؛ (هدىً للنّاس )(103) همانند خورشيد بر همه مى تابد، ولى تنها كسانى از آن بهره مى جويند كه فطرتِ پاك داشته و در برابر حقّ خاضع باشند؛ (هدىً للمتّقين ) همچنان كه نور خورشيد، تنها از شيشه ى تميز عبور مى كند، نه از خشت وگِل . لذا فاسقان (104)، ظالمان (105)، كافران (106)، دل مردگان (107)، مسرفان و تكذيب كنندگان (108) از هدايت قرآن بهره مند نمى شوند.
سؤ ال : اين آيه درباره قرآن ومطالب آن مى فرمايد: (لاريب فيه ) شكّى در آن نيست . در حالى كه خود قرآن شكّ وترديد مخالفان را در اين باره بيان مى دارد: يك جا مى فرمايد: (انّنا لفى شكّ ممّا تَدعونا اليه مُريب )(109) ما درباره آنچه ما را به آن مى خوانى ، در شكّ هستيم . و در مورد شكّ در وحى ونبوّت نيز مى خوانيم : (بل هم فى شك من ذكرى )(110) درباره ى قيامت نيز آمده : (لنعلم من يؤ من بالاخرة ممن هو منها فى شك )(111) بنابراين چگونه مى فرمايد: (لاريب فيه ) هيچ شكّى در قرآن ومحتواى آن نيست ؟
پاسخ :مراد از جمله ((لا ريب فيه )) آن نيست كه كسى در آن شكّ نكرده و يا شكّ نمى كند، بلكه منظور آن است كه حقّانيت قرآن به قدرى محكم است كه جاى شكّ ندارد و اگر كسى شكّ كند به خاطر كور دلى خود اوست . چنانكه در آيه 66 سوره نمل مى فرمايد: (بل هم فى شك بل هم منها عمون )(112)
پيام ها: 
1 قرآن در عظمت ، مقامى بس والا دارد. (ذلك )(113)
2 قرآن در زمان حيات پيامبر جمع آورى وبه صورت كتاب شده است .(الكتاب )
3 راهنما بايد در روش دعوت و محتواى برنامه خود، قاطع و استوار باشد. جمله ى (لاريب فيه ) نشانگر استوارى و استحكام قرآن است .
4 توانِ قرآن بر هدايت پرهيزكاران ، خود بهترين دليل بر اتقان و حقّانيت آن است . (هدى للمتقين )
5 قرآن ، مايه هدايت خالص و بدون هيچگونه ضلالت و سردرگمى است . (لاريب فيه هدى ...)
6 تنها افراد پاك وپرهيزكار، از هدايت قرآن بهره مند مى شوند. (هدى للمتقين ) هركس كه ظرف دلش پاكتر باشد، بهره مندى و نورگيرى او بيشتر است .(114)
تفسير آيه : (3) الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّارَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ 
ترجمه آيه : 
(متّقين ) كسانى هستند كه به غيب ايمان دارند و نماز را به پاى مى دارند و از آنچه به آنان روزى داده ايم ، انفاق مى كنند.
نكته ها: 
O قرآن ، هستى را به دو بخش تقسيم مى كند: عالم غيب (115) و عالم شهود. متّقين به كلّ هستى ايمان دارند، ولى ديگران تنها آنچه را قبول مى كنند كه برايشان محسوس ‍ باشد. حتّى توقّع دارند كه خدا را با چشم ببينند و چون نمى بينند، نمى خواهند به او ايمان آورند. چنانكه برخى به حضرت موسى گفتند: (لن نؤ من لك حتّى نَرى اللّه جهرة )(116) ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم ، مگر آنكه خداوند را آشكارا مشاهده كنيم .
اين افراد درباره ى قيامت نيز مى گويند: (ما هى الاّ حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا الاّ الدّهر)(117) جز اين دنيا كه ما در آن زندگى مى كنيم ، دنياى ديگرى نيست ، مى ميريم و زنده مى شويم و اين روزگار است كه ما را از بين مى برد.
چنين افرادى هنوز از مدار حيوانات نگذشته اند و راه شناخت را منحصر به محسوسات مى دانند و مى خواهند همه چيز را از طريق حواسّ درك كنند.
O متّقين نسبت به جهان غيب ايمان دارند، كه برتر از علم و فراتر از آن است . در درونِ ايمان ، عشق ، علاقه ، تعظيم ، تقديس و ارتباط نهفته است ، ولى در علم ، اين مسائل نيست .
پيام ها: 
1 ايمان ، از عمل جدا نيست . در كنار ايمان به غيب ، وظايف و تكاليف عملى مؤ من بازگو شده است . (يؤ منون ... يقيمون ... ينفقون )
2 اساسى ترين اصل در جهان بينى الهى آن است كه هستى ، منحصر به محسوسات نيست . (يؤ منون بالغيب )
3 بعد از اصل ايمان ، مهم ترين اصل عملى ، اقامه ى نماز و انفاق است . (يؤ منون ... يقيمون ... ينفقون ) (در جامعه ى الهى كه حركت وسير الى اللّه دارد، اضطراب ها و ناهنجارى هاى روحى و روانى و كمبودهاى معنوى ، با نماز تقويت و درمان مى يابد و خلاءهاى اقتصادى و نابسامانى هاى ناشى از آن ، با انفاق پر و مرتفع مى گردد.)
4 برگزارى نماز، بايد دائمى باشد نه موسمى و مقطعى . (يقيمون الصلوة )(118)
5 در انفاق نيز بايد ميانه رو باشيم . (ممّا رزقناهم )(119)
6 از هرچه خداوند عطا كرده (علم ، آبرو، ثروت ، هنر و...) به ديگران انفاق كنيم . (ممّا رزقناهم ينفقون )(120) امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: از آنچه به آنان تعليم داده ايم در جامعه نشر مى دهند.(121)
7 انفاق بايد از مال حلال باشد، چون خداوند رزق (122) هر كس را از حلال مقدّر مى كند. (رزقناهم )
8 با انفاق كردن مغرور نشويم . اگر باور كنيم كه همه نعمت ها از خداست ، بهتر مى توانيم قسمتى از آنرا انفاق كنيم . (ممّا رزقناهم )
تفسير آيه : (4) وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَآ اءُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَآ اءُنْزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
ترجمه آيه : 
و آنان به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو (بر پيامبران ) نازل گريده ، ايمان دارند و هم آنان به آخرت (نيز) يقين دارند.
نكته ها: 
O ابزار شناخت انسان ، محدود به حس و عقل نيست ، بلكه وحى نيز يكى از راههاى شناخت است كه متّقين به آن ايمان دارند. انسان در انتخاب راه ، بدون راهنما دچار تحيّر و سرگردانى مى شود. بايد انبيا دست او را بگيرند و با منطق و معجزه و سيره ى عملى خويش ، او را به سوى سعادت واقعى راهنمايى كنند.
O از اين آيه و دو آيه قبل بدست مى آيد كه خشوع در برابر خداوند متعال (نماز) و داشتن روحيّه ايثار و انفاق و تعاون و حفظ حقوق ديگران و اميد به آينده اى روشن و پاداش هاى بزرگ الهى ، از آثار تقوى است .
پيام ها: 
1 ايمان به تمام انبيا و كتب آسمانى ، لازم است . زيرا همه آنان يك هدف را دنبال مى كنند. (يؤ منون ... بما اُنزل من قبلك )
2 تقواى واقعى ، بدون يقين به آخرت ظهور پيدا نمى كند. (بالاخرة هم يوقنون )
3 احترام قرآن ، قبل از كتب ديگر است . (...بما انزل اليك وما انزل من قبلك ...)
4 پيامبر اسلام ، آخرين پيامبر الهى است . كلمه (من قبلك ) بدون ذكر ((من بعدك )) نشانه ى خاتميّت پيامبر اسلام و قرآن است .
تفسير آيه : (5) اءُوْلََّئِكَ عَلَى هُدىً مِّن رَّبِّهِمْ وَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 
ترجمه آيه : 
تنها آنان از جانب پروردگارشان بر هدايتند و آنان همان رستگاران هستند.
نكته ها: 
O پاداش اهل تقوى كه به غيب ايمان دارند و اهل نماز و انفاق و يقين به آخرت هستند، رستگارى و فلاح است . رستگارى ، بلندترين قلّه سعادت است . زيرا خداوند هستى را براى بشر آفريده (123) و بشر را براى عبادت (124) و عبادت را براى رسيدن به تقوى (125) و تقوى را براى رسيدن به فلاح و رستگارى .(126)
O در قرآن ، رستگاران داراى ويژگى هاى زير هستند:
الف : كسانى كه در برابر مفاسد جامعه ، به اصلاحگرى مى پردازند.(127)
ب : كسانى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كنند.(128)
ج : كسانى كه علاوه بر ايمان به رسول خداصلّى اللّه عليه و آله ، او را حمايت مى كنند.(129)
د: كسانى كه از بخل دور هستند.(130)
ه‍: كسانى كه در قيامت از حسنات ، ميزانِ سنگين دارند.(131)
O رستگارى ، بدون تلاش بدست نمى آيد و شرايط و لوازمى دارد، از آن جمله در قرآن به موارد ذيل اشاره شده است :
# براى فلاح و رستگارى ، تزكيه لازم است . (قد افلح من زكّيها)(132)
# براى فلاح و رستگارى ، جهاد لازم است . (جاهدوا فى سبيله لعلكم تفلحون )(133)
# براى فلاح و رستگارى ، خشوع در نماز، اعراض از لغو، پرداخت زكات ، پاكدامنى ، عفت ، امانتدارى ، وفاى به عهد و دوام و پايدارى در نماز، لازم است .
پيام ها: 
1 هدايتِ خاص الهى ، براى مؤ منان واقعى تضمين شده است . (هدًى من ربّهم )
2 ايمان وتقوا، انسان را به فلاح ورستگارى مى رساند. (للمتقين ، يؤ منون ، المفلحون )
تفسير آيه : (6) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوآءٌ عَلَيْهِمْ ءَاءَنذَرْتَهُمْ اءَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ 
ترجمه آيه : 
همانا كسانى كه كفر ورزيده اند، براى آنها يكسان است كه هشدارشان دهى يا هشدارشان ندهى . آنها ايمان نخواهند آورد.
نكته ها: 
O قرآن ، بعد از متّقين ، كفّار را معرّفى مى كند. آنها كه در گمراهى و كتمانِ حقّ، چنان سرسختند كه حاضر به پذيرش آيات الهى نيستند.(134) چنانكه گروهى از آن كافران معاند، در برابر دعوت پيامبران ، زبان قال و حالشان اين بود: (سواء علينا اءوَعَظتَ ام لم تكن من الواعظين )(135) براى ما وعظ و نصيحت تو اثرى ندارد، فرقى ندارد كه پند دهى يا از نصيحت دهندگان نباشى .
O اگر زمينه مساعد ومناسب نباشد، دعوت انبيا نيز مؤ ثّر واقع نمى شود.
باران كه در لطافت طبعش ، خلاف نيست در باغ لاله رويد و در شوره زار، خَس
پيام ها: 
1 لجاجت و عناد و تعصّب جاهلانه ، انسان را جماد گونه مى كند. (سواء عليهم )
2 روش تبليغ براى كفّار، انذار است . اگر انذار و هشدار در انسان اثر نكند، بشارت و وعده ها نيز اثر نخواهند كرد. (سواء عليهم ءانذرتهم ام لم تُنذرهم )
3 انتظار ايمان آوردنِ همه ى مردم را نداشته باشيد.(136) (...لا يؤ منون )

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation