بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب چهره درخشان قمر بنی هاشم جلد 3, حجت الاسلام شیخ على ربانى خلخالى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ABA00001 -
     ABA00002 -
     ABA00003 -
     ABA00004 -
     ABA00005 -
     ABA00006 -
     ABA00007 -
     ABA00008 -
     ABA00009 -
     ABA00010 -
     ABA00011 -
     ABA00012 -
     ABA00013 -
     ABA00014 -
     ABA00015 -
     ABA00016 -
     ABA00017 -
     ABA00018 -
     ABA00019 -
     ABA00020 -
     ABA00021 -
     ABA00022 -
     ABA00023 -
     ABA00024 -
     ABA00025 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

عزادارى هيئت سقاهاى حسينى در ليالى و ايام عاشورا  
هيئت سقاهاى حسينى اراك ، همه ساله در روز سوم ماه محرم درمنزل مرحوم حاج فرج الله شاه كرمى اجتماع مى نموده و بعد از فوت ايشان تا بهحال در منزل حاج على اكبر غفارى اجتماع نموده ، عزادارى سقايى را آغاز مى نمايند و ازروز سوم تا يازدهم محرم هر روز در منزل يكى از اعضاى هيئت جمع گرديده و به نوحهسرايى سقايى پرداخته و سپس براى عزادارى سنتى به طرف بازار حركت مى نمايند.
ضمنا همه ساله ، روز عاشورا قبل از رفتن به بازار بهمنزل بعضى از علماى اراك نير مى رفته اند، و از شب چهارم ماه محرم تا آخر ماه صفر هرشب در يك منزل اجتماع و نوحه سرايى مى نمانيد و از شب هشتم تا يازدهم پس از نوحهسرايى سقايى براى عزادارى سنتى حركت نموده ، در مجالس ‍ معروف شهر دوره مى روندو در شب آخر ماه صفر در منزل حاج حيدر على قدوسى عزادارى را خاتمه مى دهند. ناگفتهنماند كه بازار رفتن اين هيئت چند سال است به علتاشكال تراشى بعضى از مسوولان معرفو اراك ترك شده است .
رفتن هيئت سقاهاى حسينى قم به منزل آيه الله العظمى بروجردى  
هيئت سقاهاى حسينى اراك را از بدو تاسيس تا حدود پانزدهسال سنت بر اين بوده كه همه ساله به مناسبت اربعين امام حسين عليه السلام به قم مىرفته و ضمن زيارت در روز اربعين به طرف صحن مطهر حضرت معصومه عليهاالسلامحركت مى نموده و به عزادارى سقايى مى پرداخته اند و سپس بهمنزل مرجع عاليقدر شيعيان مرحوم آيه الله حاج حسين طباطبائى بروجردى (قدس سره )مى رفته و به عزادارى مى پرداخته اند و مورد احترام و تقذير ايشان قرار مى گرفتند.
عزادارى سقايى در آران  
آران كه از شهرهاى كوچك مجاور كاشان است و اكنون حدود پنجاه هزار نفر جمعيت دارد واهالى آن شيعه مذهب هستند، حدود سى هيئت مذهبى اعم از سينه زنى و زنجير زنى دارد. ضمنايكدسته سقايى نيز به نام هيئت سقايى ابوالفضل دارد كه مركز آن حسينيه محله دربمسجد قاضى آران است .
تاريخ تاسيس آن دقيقا معلوم نيست ، اما قرن هاست كه اين هيئت و مراسم عزادارى در اينشهر ادامه دارد.
هيئت نامبرده ، در ماه محرم ، مركز خود را سياه پوش نموده و مجلس روضه خوانى مفصلى رادر ليالى عاشورا منعقد مى نمايد، كه اكثر سنوات تا شب شانزدهم ادامه دارد. سابقا درهمه شب ها اما اكنون در بعضى از شب ها، به نوحه سرايى سقايى مى پردازند ودر روزنهم و دهم و اولين جمعه ماه محرم براى عزادارى سنتى باشكوه هر چه تمام تر حركتنموده ، در حسينيه ها و تكاياى آران دوره مى روند و در زيارت امامزاده محمدهلال عزادارى را ختم مى نمايند و در مراجعت اطعام مى كنند. اما سابقا كه در ايام عاشوراعصرها حركت مى كرده اند به منازل علماى محترم شهر نيز كه اقامه مجلس ‍ روضه خوانىمى نموده اند مى رفته تو درموقع حركت براى عزادارى همگى لباس سياه مى پوشيده ومشك و جام آب و بعضى از آنها كشكول و جام به دست مى گرفته اند و به طرز بسيارمحزون نوحه سرايى مى كرده اند كه از زمان منع عزادارى به دستور پهلوىاول ، برداشتن مشك و جام و كشكول آب سقايى آنان متروك گرديد. ضمنا روز عاشوراذوالجناح تشبيهى امام را نيز به همراه داشته اند. هيئت نامبرده را از قديم الايام رسم براين بوده كه يم ماه قبل از فرا رسيدن ماه محرم ، مراسم عزادارى سقايى را به عنواناستقبال از ماه محرم و آمادگى براى عزادارى در شبهاى جمعه به طور هفتگى درمنازل منعقد مى نموده و به نوحه سرايى سقايى مى پرداخته اند.
عزادارى سقايى در بيدگل كاشان  
بيدگل كه از شهرهاى كوچك مجاور كاشان و به آرانمتصل است . اكنون حدود چهل نفر جمعيت دارد و اهالى آن شيعه دوازده امامى هستند. ضمنا علاوهبر دسته جات سينه زنى و زنجير زنى كه متجاوز از بيست هيئت مى شود، يك دستهسقايى نيز به نام هيئت سقايى ابوالفضل عليه السلام دارد، كه مركز آن حسينيه محلهدرب مختص آباد بيدگل است و به حسينيه خانقاه نيز شهرت دارد، زيرا كه حسينيه نامبردهدر قديم الايام خانقاه بوده و سپس به حسينيهتبديل گرديده .
تاريخ تاسيس هيئت مذكور معلوم نيست ، اما معمرين مى گويند كه قرن هاست اين هيئت ومراسم عزادارى در اين شهر و محل ادامه دارد.
هيئت نامبرده با فرا رسيدن ماه محرم مركز خود را سياه پوش نموده و به مدت پانزده شباقامه مجلس روضه خوانى مى نمايد.
سابقا هر شب بعد از خاتمه منبر، نوحه سرايى سقايى مى نموده اند، اما اكنون دربعضى از شب ها به ذكر نوحه سرايى سقايى مى پردازند و در شب يا روزاول ماه محرم براى عزادارى سنتى حركت نموده ، در حسينيه ها و تكايا ومساجد و منازلى كهدر آنها اقامه مجلس روضه خوانى مى نمايند، دوره مى رونند و در روز تاسوعا و عاشورانيز براى عزادارى سنتى با شكوه هر چه بيشتر حركت نموده در تكايا و حسينيه ها وبعضى از منازل به ويژه منازل علماى معروف و طرازاول شهر دوره مى روند و در پايان به زيارت امامزاده هادى رفته ، سپس به مركز خودمراجعت مى نمايند.
بايد ياد آور شوم كه رسم هيئت نامبرده از قديم الايام تا زمان حكومت پهلوى بر اين بودهكه در مواقع خارج شدن براى عزادارى لباس سقايى مى پوشيده و مشك آبى را بر دوشو جام يا كشكولى را در دست مى گرفته اند و سنت ديگرى كه در اين هيئت و در سقايىشهر آران رايج بوده آن بوده كه اسبى را سياهپوش مى نموده و بر يك طرف آن شمشير وسپر و برطرف ديگرش مشك سوراخ شده خالى از آبى را مى بسته اند و به نشانه اسببى صاحب و از ميدان برگشته حضرت قمر بنى هاشمابوالفضل العباس عليه السلام به همراه خود مى برده اند و بر اسب ديگرى شخصى راتشبيها به امام حسين عليه السلام مى نشانيده و يك عده بچه هاى كوچك از جمله تشبيه جنابسكينه دختر امام حسين عليهماالسلام را قرار مى داده اند، كه با گريه و زارى در جلو اسبامام حسين عليه السلام آمده و از او سوال مى نموده اند كه از عموى ما عباس چه خبر دارى وچرا اسب بى صاحب او از ميدان امده ، ولى خودش نيامده و اشعار مناسب و مهيجى را در اينزمينه به سبك نوحه سرايى مى خوانده اند كه از جمله آنها اين شعر است :

بابا چرا نيامد عموى ما ز ميدان
بهر چه اسبش آمد بى صاحب اى پدر جان
وعده نمود عمويم تا بهرم آورد آب
فلك شكيبم افتاد از تشنگى به گرداب
رنجيده يا عمويم از كودكان بى تاب
ورنه چرا نيامد ديگر به نزد طفلان
هرگز خلاف وعده عموى ما نمى كرد
چون شد كه بهر ما آب سقاى ما نياورد
از تشنگى پدر جان ببين چهره ام زرد شد
از سوز تشنه كامى آمد مرا به لب جان
گويا خبر ندارد بابا عمويم از ما
كز تشنگى صغيران افتاده اند از پا
از انتظار مردم بابا به من بفرما
نامد چرا ز ميدان سقاى تشنه كامان
واصف بيدگلى
هيئت سقايى ابوالفضل حسينيه توى ده بيدگل  
در پايان شرح عزادارى سقايى در بيدگل لازم است يادآور شويم كه شهربيدگل قبلا يك دسته سقايى ديگر نيز داشته كه به نام هيئت سقايىابوالفضل و حاج محمد حسن صابرى معرفى مى شده و مركز آن حسينيه توى ده بوده .
هيئت نامبرده ، همه ساله تا شب شانزدهم ماه محرم ، اقامه مجلس روضه خوانى مى نموده ودر روز اول ماه و شب نهم و دهم و يازدهم براى عزادارى سقايى باشكوه هر چه تمام ترخارج مى شده ، اما كم كم از رونق افتاده و در حدودسال 1350 شمسى متروك و مبدل به زنجير زنى شد و به نام هيئت فاطميه شهرتيافته است .
تاريخ جام آب حسينيه خانقاه بيدگل  
در حسينيه خانقاه درب مختص آباد بيدگل جام آبى مشاهده شد كه بر آن كنده و نوشته است :وقف جناب اباعبدالله الحسين عليه السلام نمودند صاحبان خير قويهبيدگل ، مشروط آن كه در خانقاه درب مختص آباد بوده باشد و جماعت مومنيندر مجالستعزيه اباعبدالله الحسين استعمال نمايند و به قريه ديگر ندهند، خلاف كننده و طمعكننده به لعنت خدا و نفرين رسول گرفتار شود، سنه 1161 قمرى .
عزادارى سقايى در يزد  
ازجمله شهرهايى كه از قديم الايام تا زمان حكومت پهلوى هيئت عزادارى سقايى داشته ،شهر يزد است كه محلات قديمى آن داراى هيئت سقايى بوده ، دسته جات سقايى يزد آنگونه كه معمران و مطلعان شهر نقل نمودند، همه ساله در ليالى و ايام عاشورا از شب وروز هفتم تا نهم براى عزادارى حركت مى كرده اند. در حالى كه سياه پوشيده و پاىبرهنه بوده اند و يك عده از آنها نيز مشك آبى را بر دوش و جامى را در دست و بقيه جام ياكشكولى از آب در دست داشته اند و به نوحه سرايى سقايى مى پرداخته اند و عده اى ازبچه ها نيز در جلو آنها حركت مى نموده و اشعارى را كه نمونه آن ذكر مى شود مى خواندهاند.
سقاى ما لب تشنه گان
عمو جان اباالفضل
آبى به كام ما رسان
عمو جان اباالفضل
با آن كيفيت ، در حسينيه ها و تكايا و مجالس ومنازل مردم شهر و زيارت امامزاده ها خاصه بيون بعضى از علماى اعلام شهر مى رفته وبه عزادارى مى پرداخته اند.
عزادارى سقايى در نياسر  
از جمله اماكنى كه تاكنون عزادارى سقايى دارد نياسر است كه يكى از بخش هاى بزرگمعروف تابع كاشان است و متجاوز از شش هزار جمعيت دارد كه همگى شيعه دوازده امامى مذهبمى باشند و داراى ده محله است به نام هاى :
1. محله چاله غاب .
2. محله بيشه .
3. محله درب كوشك .
4. محله بيدكاب .
5. محله سركوچه .
6. محله روداب .
7. محله نو.
8. محله تالار.
9. محله سر كمر.
10. محله برزدان .
و داراى پنج هيئت است به نام هاى :
1. هيئت حسينى .
2. هيئت ابوالفضل
3. هيئت قاسمى .
4. هيئت اصغرى .
5. هيئت انصار المهدى .
ضمنا يك دسته سقايى نيز دارد به نام هيئت سقايان حضرتابوالفضل محله درب كوشك كه سابقه قديمى دارد.
از تاسيس عزادارى سقايى در نياسر اطلاع دقيقى در دست نيست كه در چه قرن ، اما چند تناز سقا خوان ها از جمله حاج ما شاء الله ابوالفضلى اظهار مى دارند كه درطول مدت عمر من و پدرم مرحوم حاج مهدى وجدم مرحوم شاطر ماشاء الله ابوالفضلى كهحدود يك قرن و نيم مى شود، سقايى در نياسر رايج بوده و افراد خاندان ما هم جزءخوانندگان معروف آن بوده اند و قبل از آن را اطلاعى نداريم كه چه زمان و چگونهتاسيس شده است .
ضمنا اظهار نمودند كه جد ما مرحوم ماشاء الله ابوالفضلى ، علاوه بر اين خواننده بوده، اشعار سقايى نيز گاه گاه مى سروده و به نام شاطر تخلص ‍ داشته و بعضى ازاشعارى كه ما مى خوانيم از ايشان است .
عزادارى سقايى نياسر در ماه محرم و غيره  
هيئت سقايى درب كوشك نياسر بعد از گذشت عيد غير، مجالس عزادارى را به عنوانآمادگى و استقبال از ماه محرم آغاز نموده و هر شب درخانه يكى از اعضاى هيئت اجتماع مىكنند و به مداحى و ذكر نوحه سرايى مى پردازند و در بعضى از شب ها اطعام مى نمايندو در ليالى عاشورا هر شب از محله درب كوشك حركت نموده و در حسينيه ها و مساجد محلاتنياسر و مجالس روضه خوانى شركت نموده به عزادارى سقايى مى پردازند، به ويژهدر روز تاسوعا كه از قديم الايام به چند مجلس ومنزل از جمله به منزل حاج سيد هلال و اجدى و بهمنزل اولاد مرحوم حاج هاشم نياسرى رفته ، به عزادارى مى پردازند و در پايان اطعام مىشوند.
در روز بيست و هشتم ماه صغر نيز، همه ساله درمنزل حاج اكبر زيارتى اجتماع نموده و به عزادارى سقايى مى پردازند و اطعام مىشوند، اما در بقيه ماه ها و مناسبات هاى دوره سال در هرمحل و مجلسى كه از آنها دعوت كنند اجتماع نموده به عزادارى سقايى مى پردازند.
اسامى چند تن از خوانندگان معروف آنها عبارتند از حاج ماشاء الله ابوالفضلى و حاجحسين مهدوى و حاج على محمد سلمانى و مرحوم استاد رحمت و استاد غلامحسين مداحى و حاجمجتبى عباسى و على كاغذى و عزت الله حدادى و عباس شيرين كار و حاج سيف الله مداحى وحاج مهدى و شاطر ماشاء الله ابوالفضلى .
ناگفته نماند كه مراسم تعزيه خوانى نيز درطول سال به ويژه در ماه محرم ، در نياسر اجرا مى گرديده و در روز عاشورا مراسم تيغزنى هم داشته كه كفن پوشيده به دنبال نخل هاى نياسر حركت مى نموده اند و در زمانپهلوى به خاطر ممانعت و ايجاد مزاحمت و اذيت براى مردم ترك شده ، اما مراسمنخل بردارى آن در روز عاشورا و شانزدهم محرم و بيست و يكم ماه رمضان تا بهحال اجرا مى گردد.
عزادارى سقايى در مشهد مقدس  
در شهر خراسان كه مدفن و مشهد حضرت على ابن موسى الرضا عليه السلام است ،اكنون دو دسته سقايى وجود دارد و آن دو دسته عبارتند از:
1. هيئت سقايى كاشانى هاى مقيم مشهد و هيئت سقايىابوالفضل محله نوغان كه تاريخ و شرح عزادارى آنها از اين قرار است :
2. هيئت سقاهاى كاشانى هاى مقيم مشهد، به موجب شهادت معمرين آنها درسال 1225 قمرى به همت جمعى از كاشانى هاى مقيم خراسان از جمله كربلائى حسنرنگرز وكربلايى على خان و استاد جواد مسگر ومشهدى مصيب آرانى و كربلايى حسنآرانى و كربلا على پهلوانزاده و حسن پهلوان فر وكربلائى على نياسرى و حاجسيدعلى رسولى و حاج احمد پور اجبارى تاسيس شده و خوانندگان معروف آن عبارتند ازمحمد و اصغر آقا كاشانى الحسينى و حاج حسن پهلوانزاده وابوالفضل رسولى و حاج على و جواد تشكرى و حاج محمد پور اجبارى .
هيئت مذكور در شب هاى جمعه طولسال درخانه هاى اعضاى هيئت يا منازل كسانى كه هيئت را دعوت مى نمايند، اقامه مجلسعزادارى نموده و به نوحه سرايى سقايى مى پردازند، و در ماه محرم از شباول تا شب سيزدهم شب ها و روزها در منازل به ذكر نوحه سرايى سقايى مى پردازند واكثر شب ها و روزها نيز اطعام مى شوند و همه ساله از شب هشتم تا شب دهم و از روز هشتمتا دهم براى عزادارى سنتى از محله چهنو حركت نموده در حسينيه ها و تكاياى محلات شهردوره مى روند و به مرثيه خوانى ونوحه سرايى سقايى مى پردازند و يك روز نيزبراى عزادارى و عرض ‍ تسليت به صحن مطهر امام هشتم على بن موسى الرضا عليهالسلام مشرف شده و به عزادارى مى پردازند.
ناگفته نماند كه هيئت نامبرده سابقا كه براى عزادارى حركت مى كرده ، علاوه برپوشيدن لباس سياه با مشك و جام و كشكول آب حركت مى نموده ، ولى در زمان حكومتپهلوى و ممانعت از عزادارى ، اين سنت متروك شده و اكنون با لباس سياه و به طور سادهحركت مى كنند. ضمنا اشعارهاى سقايى و آهنگ هاى خوانندگى آنان با اشعار و آهنگهاىخوانندگى سقاهاى كاشان مطابقت دارد.
2. هيئت سقايى ابوالفضل عليه السلام محله نوغان كه مركز فعلى آن ابوالفضليهواقع در چهار سوق محله نوغان است و بناى آن درسال 1345 شمسى به پايان رسيده و قبل از تاسيس اين مركز، درمنازل اجتماع و اقامه عزادارى مى كرده اند، اما درحال حاضر اكثرا در ابوالفضليه و گاهگاهى هم درمنازل اجتماع و اقامه عزادارى مى نمايند.
از تاسيس هيئت نامبرده به علت قديمى بودن آن اطلاع دقيق در دست نيست و آن گونه كهمعمرين آن مانند ميرزا خرداد رزندى و غيره نقل نمودند، در زمان احمد شاه قاجار اكثر مجالسعزادارى سقايى ماه محرم در منزل حاج ميرزا حسين سبزوارى در محله سرشور منعقد مىگرديده و تا شب شانزدهم يا بيست و پنجم محرم ادامه داشته و به ذكر نوحه سرايىسقايى مى پرادخته اند و گردانندگان معروف آن در آن سنوات عده اى از محترمين از جملعهكربلائى على مهرساز و حاج ميرزا حسين سبزى فروش ‍ و حاج محمد شريفقال باف و حاج حسين امنيه و كربلا غلامرضا ابوالفضلى طوسى و عباسعلى جورابتخت دوز ميرزا خداداد زرندى بوده اند و بعد از سقوط پهلوىاول ، مركز هيئت به منزل كربلايى رجبعلى مهدى زادهانتقال يافته و اكثرا در آن جا اقامه عزادارى مى نموده اند و سپس ‍ ابوالفضليه راتاسيس كرده و بدانجا انتقال يافته اند.
هيئت نامبرده ، قبل از تاسيس ابوالفضليه ، علاوه بر اقامه مجلس و مراسم عزادارى درماهمحرم ، در شب هاى پنجشنبه طول سال نيز مجلس هفتگى منعقد مى نموده و در ايام دهه عاشوراچند روز با لباس سياه و مشك و جام آب كه سنت عزادارى سقاهاى قديم بوده ، براىعزادارى سنتى حركت مى كرده و به صحن مطهر امام رضا عليه السلام مى رفته است . امااكنون درماه محرم اكثرا تا شب شانزدهم و در روزهاى تاسوعا و عاشورا و شب هاى پنجشنبهطول سال اقامه مجلس و مراسم عزادارى مى نمايند. ضمنا همه ساله در روز تاسوعا درخاتمه مجلس روضه خوانى براى عزادارى سنتى با لباس سياه بدون مشك و جام آب بهطرف صحن مطهر حضرت امام رضا عليه السلام حركت نموده و به نوحه سرايى سقايىمى پردازند و در پايان اطعام مى نمايند.
هيئت سقايى نوغان به منازل علما نيز مى رفته اند  
آقاى ميرزا خداداد زرندى اضافه نمودند كه در زمان سابق وقبل از تاسيس ‍ ابوالفضليه همه ساله در ايام عاشورا موقعى كه دسته عزادارى ترك هاحركت مى كردند، ما نيز در جلو آنها با لباس سقايى و مشك وكشكول و جام آب حركت نموده و به مجالس و منازل علماى معروف شهر مانندمنزل آيه الله حاج شيخ محمد تقى بجنوردى و حاج ميرزا احمد كفائى و حاج آقا حسينطباطبائى قمى (اعلى الله مقامهم ) مى رفتيم و سپس به صحن مطهر امام رضا عليه السلاممشرف شده و عزادارى را ختم مى نموديم . (100)
بخش هفتم : قدم گاه ها و بقعه ها 
فصل اول : قدمگاه ها  
قدمگاه مارم  
جناب حجة الاسلام آقاى حاج شيخ على خادم طى نامه اى به دفتر انتشارات مكتب الحسينعليه السلام خطاب به مولف كتاب حاضر چنين مرقوم داشته اند:
بنا به درخواست برادر عزيز دانشمندم جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ علىربانى خلخالى ، مطالب زير را مى نويسم : در شهر فين بندر عباس از استان هرمزگان، چندين قدمگاه موجود است كه اكثرا به نام حضرتابوالفضل عليه السلام است ، از آن جمله قدمگاهى است در فين محله مارم كه مردم و اهالىمارم علاقه خاصى به آن مكان مقدس دارند و كرامتى از آن مكان ديده اند و هر ساله در اياممحرم و صفر و تمام ماه مبارك رمضان قرائت قرآن و دعا و عزادارى به طور چشمگيرىبرپا مى شود و چند نفر كه كرامات قابل ملاحظه ديده اند و به مطلب و حاجات خود دستيافته اند، همه ساله روز تاسوعا كه متعلق به حضرتابوالفضل العباس ‍ عليه السلام است اطعام مفصلى مى دهند كه تمام مردم مارم از آن بهرهمى برند. درخت سدى در آن مكان وجود دارد كه در اطراف آن حسينيه اى به نام حضرتابوالفضل العباس عليه السلام ساخته اند و شخصى به نام محمد جعفر دبيرى كهبانى و خدمتگزار اين قدمگاه بوده كرامتى ديده بود. ايشان در تمام اعياد و فيات چهاردهمعصوم عليهم السلام با اين جانب على خادم كه روحانىمحل بودم ، همكارى تنگا تنگى داشت و هم اكنون بانى و خدمت گذار آن مكان مقدس داماد آنمرحوم است .
در اين حسينيه ، در تمام اعياد و وفيات مجلس برگزار مى شود و شخصى به نام پرداركه حاجتى داشته و برآورده شده زمينى در جنوب حسينيه مذكور خريد و آن را آماده نمود، وديوار كشيد و ايام تاسوعا و عاشورا و اربعين دسته عزادار از راه دور و نزديك در آن جاجمع و عزادارى مفصلى برپا مى شود.
هر كس بيمار دارد آن روزها، مخصوصا روز تاسوعا مى آورد و شفاى او را مى گيرد. درپايان مستدعى است اين اشعار را كه درباره حضرتابوالفضل عليه السلام و زبان حال حضرت سيد الشهداست مرقوم فرمائيد.
وقتى امام حسين عليه السلام بالين سر برادر رسيد، فرمود:
برخيز اى سپهبد و سردار لشكرم
لشكر كنند هلهله اندر برابرم
گر آب نيست غصه مخور آبرو به جاست
اشكم چكد به روى تو اى آب آورم
سقائى تو گشت مبدل به چشم من
يك مشك اشك دارم در خيمه مى برم
خواندى مرا برادر و دانم كه از بهشت
پيش از من آمده به سراغ تو مادرم
پدر دو شهيد اقل طلاب
الاحقر على خادم
كرامت قدمگاه مارم  
شخصى به نام كربلائى موسى زنجبر نقل كرد: خواهرم درحال وضع حمل بود و قريب الموت و تمام فاميل گريه و ناله و زارى داشتند، من به طرفقدمگاه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام دويدم زير درخت سدرى كه در آن جا بودخدا را به مقام و منزلت ابوالفضل العباس و برادرش و امام زمانش امام حسين عليهماالسلامقسم دادم و شفا و آسانى وضع حمل خواهرم و سلامتى او و فرزندش را با گريه و نالهدرخواست نمودم وضع عجيبى داشتم و از خود بى خود شده بودم كه شخصى دست بهشانه ام گذاشت و گفت : بيا كه ابوالفضل عليه السلام كرامت فرمود: خواهرت وفرزندش هر دو سلامت هستند و فرزند سالم به دنيا آمده است .
قدمگاه حضرت عباس عليه السلام در سرپل ذهاب  
دو نامه از جناب مستطاب آقاى فرهاد تجرى ، رئيس دادگسترى قصر شيرين به دفترانتشارات مكتب الحسين عليه السلام رسيده است ، ذيلا مى خوانيد:
امام عباس نام قدمگاهى درحدود پانزده كيلومترىسرپل ذهاب و يا طاق و چادرى روستاى گاو چالى مى باشد. يك اتاق گلى بوده و دروسط اتاق حالت مكعب مربعى كه گنبد كوچكى بر آن سوار است مى باشد. ليكن الان باكمك مردم اتاقى تقريبا 18 مترى با مصالح جديد تير آهن و آجر ساخته شده و مردم اعتقاددارند قدمگاه حضرت ابالفضل العباس عليه السلام و تكه سنگى كه جاى پاى اسب برآن حك شده در محل وجود داشته است . در زمان مراجعه حقير، در آن جا كسى مطلع نبود كهنشان دهد و وجود خاك درمحل و اطراف ساختمان نشان از تغييرات اخير حاشيه آن داشت كهاحتمالا تكه سنگ مذكور را جلوگيرى از اتلاف در جاى مناسبى قرار داده بودند. در اطرافآن چند قبر وجود دارد كه يكى مربوط به سيدى به نام طباطبائى است كه على الظاهر وبه گفته اهل محل متولى امام زاده مذكور بوده است همچنين روستاى مخروبه اى در نزديكى آنامام زاده مشاهده مى گردد و مردم براى زيارت و استفاده از طبيعت بكر و دست نخورده اطرافآن كه مملو از درختان بلوط كهنسال است ، در ايام فروردين تا خرداد ماه به صورت دستهجمعى و اكثر در غالب اردوهاى دانش آموزى و خانوادگىمحل مذكور را زيارت مى كنند.
مردم اعتقاد دارند براى تحقق آرزوها و رفع گرفتارى ها بايستى به آن امام زاده و قدمگاهمتوسل شوند.
داستان اين مكان قدمگاه بدين صورت بوده است كه شب كسى به خواب يكى از اهالىروستاى گاو چالى مى آيد و به وى مى گويد كه برو سنگ هاى فلانمحل در 15 مترى قدمگاه برادر تا پس از حفر كمى آب پيدا شود ومشكل و معضل اصلى آنها كه همانا بى آبى بوده برطرف گردد. فرد مذكور همين كار راانجام مى دهد و به آب مى رسد و پس از آن با ساخت يك منبع و توربين بادى بدون نيازبه هيچ وسيله ديگرى اقدام به آبگيرى از منبع آب مى كند.
بنا به روايتى ، در قديم از خاك قدمگاه مذكور براى درمان و شفاى مازگزيدگى وعقرب گزيدگى استفاده مى كرده اند.
ضمنا در منطقه قلخانى (كه منطقه اهل حق نشين مى باشد) بين را سرپل ذهاب به جوانرود امام زاده عباس وجود داردكه داراى بر چين و ديوار سنگى و منطقهزيارتى و سياحتى است اين محل پس از جنگ تاحدودى صدمه ديده ، اما توسطاهل محل مجددا بازسازى شده و مردم منطقه اعتقاد زيادى به كرامات آن دارند كه ان شاء اللهاطلاعات بيشترى تقديم خواهد شد.
دادگسترى قصر شيرين ، فرهاد تجرى 10/10/79 شمسى
سه كرامت از قدمگاه سرپل ذهاب  
خدمت سرور ارجمند و گرامى آقاى حاج شيخ على ربانى خلخالى (دام عزه )
سلام عليكم
پيرو وعده اى كه خدمت حضرتعالى داده بودم پس از پيگيرى موضوع كرامات حضرتابوالفضل العباس عليه السلام در قدمگاه منتسب به ايشان در حوالى روستاى پا طاقسرپل ذهاب ، شرح سه مورد از كرامات به خدمتتان عرض مى گردد. ان شاء الله ازتوجهات آن عزيز و اهل بيت و وارث و گل سرسبداهل بيت حضرت آقا امام زمان عليه السلام بهره مند گشته و ما را بى نصيب نگذاريد. منبعنقل ، پير مردان روستاى كاوچالى در نزديكى قدمگاه مى باشند.
1. در فاصله كمتر از صد متر قدمگاه روستايى بوده كه اعتقاد زيادى به آن داشته اند ومعمولا با قوت قلب ناشى از تضمين امنيت حضرتاباالفضل العباس عليه السلام احشام خود را رها مى كردند. در يك شب عده اى به روستاىمذكور آمده و اقدام به سرقت احشام روستا مى نمايند و پس از حركت به همراه احشام درمجاورت زيارتگاه ، سارقان نابينا مى شوند و تا صبح به همانحال مى مانند و صبح وقتى اهالى بيرون مى روند مى بينند گوسفندان و سارقان همان جامانده اند. بعد از آن اهالى محل و روستا پس ‍ از تنبيه شدن سارقان به حضرتمتوسل و شفاى آنان را طلب مى نمايند كه دوباره بينايى خود را به دست مى آورند.
2. كشاورزى در نزديكى زيارتگاه مشغولفعاليت كشاورزى است كه احتياج ضرورى به نخ و سوزن پيدا مى كند. به حضرتمتوسل شده و استمداد مى كند و بعد از طريق معجزه آسايى در زيارتگاه نخ و سوزن مىيابد.
3. در مسير روستاى گاوچالى به زيارتگاه ، سراشيبى بسيار تند و عميقى وجود دارد.عده اى با ماشين به قصد زيارت به زيارتگاه مى روند كه در سراشيبى مذكوركنترل ماشين از دست راننده خارج و ماشين واژگون مى شود ومتوسل به حضرت عباس عليه السلام مى شوند. على رغم اين كه ماشين چند بار وارونهگشت ، حتى خون از بينى يك نفر از سرنشينان نمى آيد و همگى مسافران سالم مى مانندكه قابل باور براى كم كسى بوده است .
از تاخير اين جانب عذر خواسته ، ان شاء الله چنانچه موارد ديگرى به دست آمدارسال خواهم نمود. با احترام مجدد، قصر شيرين ، فرهاد تجرى ، 6/12/1379 شمسى
قدمگاه عباس بن على عليه السلام در سمنان  
يكى از اماكن متبرك سمنان كه مورد توجه و علاقه مردم شهر است ، قدمگاه عباس بن علىعليه السلام مى باشد، اين مكان متبرك بين خيابان طالقانى و راسته بازار سمنان ،داخل كوچه عباسيه واقع شده است .
داستانى در اين مورد نقل مى كنند: حدود يكصدسال پيش يك روز از روزهاى دهه اول محرم كه ذاكرى در تكيهمشغول به ذكر مصيبت بوده و مردم حاضر در مجلس همحال و احوالى داشتند بغتة با فرياد و شيون شخصى مواجه مى شوند كه ازحال رفته و به حالت اغما افتاده تا اين كه به كمك مردم به هوش مى آيد و علت را ازوى سوال مى كنند. آن شخص با گريه و شيون اظهار مى دارد: حضرتابوالفضل عليه السلام را بعينه مشاهده كردم ومحل توقف آن حضرت را همين مكانى نشان مى دهد كه درحال حاضر به نام قدمگاه عباس بن على عليه السلام نام گذارى شده است . از همان موقع، اين مكان مورد توجه و علاقه مردم قرار گرفته و تعداد زيادى از مردم خصوصا در شبهاى جمعه ، به اين مكان متبرك مى آيند.
حدود هشتاد سال قبل تكيه قدمگاه توسط يكى از افراد خير و معتمدمحل به نام مرحوم حاجى محمد حسن دانائى باز سازى شده است . مجددا درسال هاى 1371 و 1372 قمرى (حدود 32 سالقبل ) به دليل ازدياد جمعيت ، متعمدان محل تصميم مى گيرند به منظور رفاهحال عزاداران حسينى نسبت به توسعه تكيه اقدام گردد. لذا خانه اى را در جنب قدمگاه ازفرد خيرى خريدارى و با كمك مردم به طرز آبرومندى احداث كرده اند و عملياتساختمانى آن تا سال 1375 قمرى به پايان رسيده است و با توجه به اينكه تكيهفاقد موقوفات و درآمد بود. لذا نسبت به نصب صندوق نذور در جوار قدمگاه اقدام شد تادر آمد حاصله توسط هيئت امنا صرف روضه خوانى و هزينه هاى ضرورى گردد و درسال 1366 شمسى از بين معتمدان محل ، طى احكام جدا گانه اى پنج نفر از سوى مديريتاوقاف و امور خيريه به عنوان هيئت امناى قدمگاه منصوب شدند و كما كان زير نظر ادارهبه كار اشتغال داشته و خدمات ارزنده اى جهت توسعه و رفاهحال مراجعين و عزاداران در محل انجام داده اند.
از جناب آقاى حاج عباس خدام عباسى ، خادم قدمگاه سمنان ، و رئيس ‍ هيئت امنا، كه عكسها رابراى دفتر انتشارات مكتب الحسين عليه السلام فرستاده اند تشكر مى شود
قدمگاه محله عباس در شهر شوشتر  
در محله (عباس ) شهر شوشتر درانتهاى خيابان فرح شرقى بقعه اى قرار دارد بهنام مقوم يامقام عباس عليه السلام . درون بقعه عبارت است از يك فضاى نسبتا وسيع كهبه صورت يك اتاق 7*7 متر در زير سقف آجر كارى تزيين شده قرار دارد و در زير سقفيك گنبد كوچك با گيلويى بلند كاشى كارى با سبك صفوى نصب شده است . در چهارطرف اين گنبد چهار دهانه تاق رومى قرار گرفته است . خيز تاق بلند و عرض دهانه 3متر است . از جانب غرب اين تاق پس از گذشتن از يك راهرو كه پى هاى قطور جرز ديوارو پايه هاى تاق رومى در طرفين آن است يا اتاق به ابعاد 6*9 متر واقع است كه ظاهراايوان مسجد بقعه بوده است و در ضلع جنوبى اتاق اصلى يك راهرو كوچك غلام گردشقرار گرفته و در ضلع شرقى ، پس از راهرو و كوچكى و گذشتن از دو تاق رومىكوچك به اتاق بزرگ چهار گوشى مى رسيم كه 9*9 متر است و بر آن سقفى مدور ووسيع مانند يك خيمه سوار كرده اند كه سقف مدور خود بر پايه هاى كوتاه ديوار قرارگرفته است . اين اتاق با سقف وسيع خيمه مانندش بهشكل خيمه اى در آمده و سبك معمارى مغولى و تيمورى را مى نماياند و هشت دهانه تاق هاىخيمه اى آن بسيار استادانه و با تناسب تعبيع شده اند و درست يك خيمه بزرگ سفيد رابا هشت ورودى نشان مى دهد. درگوشه جنوب غربى اين اتاق خيمه مانند راهرو كوتاهىاست كه به تاق راهرو غربى بقعه اصلى راه دارد و در آن يك سنگ كوچك هشت گوش بهمحيط 23/1 متر و ارتفاع 15 سانتيمتر با يك گودى در وسط آن قرار دارد كه اطراف سنگدر اضلاع هشتگانه تراشيده شده است و شايد نوعى از پايه هاى آتشدان هاى اشكانى يانظاير آن باشد كه از نقطه اى ديگر يا بناى ديگرى به اين مكانانتقال داده شده باشد.
بقاياى يك گنبد يا تاق در ضلع شرقى با آثار دو دهنه تاق ديده مى شود كه برفرازدو دستك پايه هنوز باقى مانده اند. در ورودى بقعه رو به شرق است و سقف ايوان آجرچينى است و كاشى كارى حاشيه دارد. كاشى كارى پيشانى جبهه ورودى زيبا و جديد استو اشعار فارسى با خط خوش ‍ نستعليق و گل و بوته قاجارى بر بالاى سر در بقعهجالب توجه است . يك پنجره نورگير گچبرى سبك صفوى در زير تاق سقف ايوانورودى بر فراز در تعبيه شده است .
در صفحه 132 كتاب تاريخ جغرافيايى خوزستان تصويرى به شماره 58 چاپ شدهاست و زير آن نوشته شده است : (ايوان بزرگ مسجد حسين شوشتر)..تاريخ جغرافيايى خوزستان ، سيد محمد على امام شوشترى ، تهران ، 1331، ص 123.
گمان نگارنده اين است كه اين تصوير از ايوان بزرگ مقام عباس باشد. اما مولف كتابمرحوم امام شوشترى در صفحات 135 و 136 همان كتاب و همان چاپ نوشته است :
(مزارات ديگر در شوشتر و اطراف آن هست ، اما اين قدر هست كه در روزگار صفويه بناشده اند. مانند مقبره سيد محمد بازار كه در بيستسال قبل تعميرى مفصل شده و مقبره سيد محمد ماه رومتصل به دروازه گر گر كه آن نيز اخيرا تعمير شده و مقبره عبدالله بانو و مقبره نبىالله كه گويند مردخاى نام دارد و مقبره سيد نور الدين فرزند سيد نعمت الله جزائرىمتصل به مسجد جامع كه از ابنيه عصر نادر شاه است و اكنون مشرف به انهدام مى باشد ومدفن سيد عبدالله بزرگ فرزند سيدنور الدين نيز در آن جاست .
... روى هم رفته در شوشتر و بلوك آن مزارات بسيار است كه برخى را بايد مربوطبه علماى يهود دانست ، مانند روبيل و مردخا و شعيب درميان آب و مردخاى معروف نبى الله وبرخى ديگر از علماى اهل سنت اند، مانند سعد و سعيد، برخى هم از ساداتند كه به چندواسطه نسب ايشان به ائمه مى رسد. نهايت آن كه مردم وسائط را انداخته آنانرافرزندان بلا واسطه امام مى شمارند، مانند سيد محمد بازار و سيد محمد گياه خوار وسيد صالح و سيدمحمد شاه . برخى ديگر از مشايخ طريقتند، مانند شيخ شمس الدين وپير خمسين و پير جفائى و پير محمود و سيد قطب الدين و ترك نيز و چند باب ديگر ازآنها قدمگاه و مقام است ، مانند مقام حضرت خضر عليه السلام و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف ) و مقام امام حسين و مقام حضرت عباس عليهماالسلام .
بهشتستان بار
گفت اى دست اوفتادى ، خوش بيفت
تيغ ، در دست دگر بگرفت و گفت
آمدم تا جان ببازم ، دست چيست
مست ، كز سيلى گريزد، مست نيست
واحسر تاه هاله غم بر رخش نشست
مهرى كه تاب تير نگاهش قمر نداشت
مصداق عدل و منجى دين ، مظهر شرف
نخلى كه غير وجود و فضيلت ثمر نداشت
عباس شمع بزم شهيدان كه همچو او
گنجور دين به گنج فضائل گهر نداشت
ياقوت اشك از مژه سفت و حاصلى
جز دامن نشسته به خون جگر نداشت
بد پاسدار خون خداوند و كس چو او
پاس حريم عترت خير البشر نداشت
لب خشك كام خشك برون آمد از فرات
ياور به غير خون دل و چشم تر
نداشت
تا مشك آب را برساند به كودكان
جز سوى خيمه گه به سوئى نظر نداشت
سر داد و دست داد و فدا كرد هر چه داشت
از دامن امام زمان دست برنداشت
(مردانى ) عاقبت به ره عشق كشته شد
شمعى كه جز شرار محبت به سر نداشت
شعر از (محمد مردانى )
بقعه قدمگاه ابوالفضل عليه السلام درجادهدزفول - شوشتر
در جاده دزفول - شوشتر، بعد از آبادى فيروز آباد، در كنار جاده و درسمت راست آن ، يكجاده فرعى به طول حدود سه كيلومتر ازجاده اصلى جدا مى شود و به آبادى كهنك مىرسد. بيرون از آبادى كهنك در پهنه يك قبرستان بقعه اى وجود دارد كه (قدمگاهابوالفضل ) ناميده مى شود. گنبدى ظريف مضرس با ابعاد كم شونده به ارتفاعتقريبى چهار متر بر فراز اين بقعه در اين آبادى دور افتاده باشكوهمندى جلب توجهمى كند. بناى بقعه يك مستطيل است كه جبهه شمالى آن بهطول چهارده متر و جبهه غربى آن نه متر است . بر سر در آن كاشيكارى است و (يا على) با خط شبيه كوفى در زير تاق رومى آجرى نقش شده است . در ايوان ورودى شمالى ،در طرفين دو كفش كن با تاق ضربى آجرى قرار دارد و يك هشتى لچكى كه هر لچك مركباز سه قطعه است و دو گوشواره را در بر گرفته است .
ضريح مقبره چوبى است و تاريخ ندارد، درون بقعه ساده و سفيد كارى شده با نقاشىهاى مذهبى صورت شبيه سواران كربلا نقش شده است ، سه سنگ سوراخ مدور درداخل بقعه وجود دارد كه صيقلى است و مردم بومى عقيده دارند كه براى مراد گرفتن زناناست كه بعد از غسل و تطهير زنى كه در آرزوى فرزند است آن سه سنگ را بر روى هممى گذارد و خود بر آن مى نشيند. اگر سنگ هاى صيقلى لغزنده به راست بچرخد طالبنيازمند داراى فرزند پسر و اگر به چپ بچرخد داراى فرزند دختر خواهد شد.
در بيرون محوطه قدمگاه بقعه كوچكى به نام (پير على ) واقع است و بقعه كوچكديگرى به نام (بى بى گل ) وجود دارد. چند سنگ قبر با نقش و نگار كه قدمتىندارند در پهنه قبرستان وجود دارد و قدمگاه داراى يك در كوچك چوبى در ضلع غربىاست . (101)
بقعه عباس كچيكه  
اين بقعه مركب است از يك حياط كوچك به ابعاد 90/30*8/7 متر و داراى باغچه خيلىكوچكى در حياط است در ميان حياط، دو ايوان هم رديف كه ازبيرون 90/8 مترطول دارند قرار دارد. هر يك از دهنه هاى ايوان ها 90/2 متر است . ارتفاع تقريبى ساختمان5/4 متر است و طول هر يك از ايوان ها 6 متر است و به هم راه دارند هيچ گونه قبر باآثارى در اين محل به نظر نرسيد. گنبد آن گچى مضرس شش طبقه است . سروك آن ازكاشى سبز كه يك گوى دارد و در بالاى آن پنج پنجه حضرت قمر بنى هاشمابوالفضل العباس از فلز كار گذاشته اند.
وجه تسميه آن به عباس كچيكه اين است كه چون مقام عباس در شوشتر داراى اتاق و درگاهاست وبناى اين بقعه كوچك تر است از اين جهت به نام عباس كوچكه ناميده شده است .ساختمان قسمتى از آن تقريبا قديمى است و درمحله كهواز يا حيدر خانه ، ميدان شيخ درجنوب شرقى شهر شوشتر كه آن را (پل خراطان ) هم مى گويند واقع است .
عباس محله كهواز  
در شرق شوشتر و پشت درمانگاه شير و خورشيد سرخ واقع است و تا خيابان فرح هفتادمتر فاصله دارد و شامل يك حياط بزرگ به ابعاد 11*5 متر است و جلو ساختمان كه مركباز ايوان است 5/17 متر طول دارد.
در ورودى آن نسبتا بزرگ و از كاشى هاى نامرغوب سياه و سفيد ساخته شده و جمله ياابوالفضل العباس و يا من اجود كل جواد و تاريخ 1377 با كاشى نوشته شده و معلوممى شود كه درگاه را تازه ساخته اند. سمت چپ ساختمان در ورودى كوچكى است كه بالاىآن سنگ تراشيده كه به دوازده قسمت تقسيم شده وجود دارد. در قسمت بالاى آن در سنگىبه ابعاد 32/15*1/1 متر نصب شده كه اين اشعار:
چون خواجه محمد زره صدق و صواب
مى داشت هميشه دم به دم كار... (102)
آباد نمود بهتر از روز نخست
چون مسجد عباس على ديد به خواب
تاريخ بنايش ز خرد جستم گفت
از مسجد عباس على روى متاب
با خط نسخ روى سنگ خارا منقور شده است و اتاق عقب ساختمان كه جزء ساختمان است مسجدعباس محسوب مى شود. بالاى ايوان ورودى به كتيبه كاشى جديد كار اصفهان و به خطنستعليق اين اشعار در دو سطر نوشته شده است :
سطر اول
خوشا به فضل و كمال و فتوتت عباس
خوشا به غيرت و عزم و مروتت عباس
وفا نكرد به عالم برادرى چون تو
خوشا به عهد و وفا و اخوتت عباس
چو آمد به ميدان يل با شكوه
خروشيد دريا بلرزيد كوه
كشيد او چو شمشير آتش فشان
ز اعدا بر انداخت نام و نشان
به هر حمله در جنگ پرداختى
سر از تن تن از سر بينداختى
سطر دوم
بر آن فرقه نگذاشت راه گذر
به جز راه ميشوم دار السقر
ز تيرش دل خصم را دوختى
در آتش دل خارجى سوختى
شد از ضرب دستش بد انديش پى
گريزان چو مور و ملخ پيش وى
فلك در تماشاى آن پايگل
ملايك ثنا خوانش از جان دل
كه اين شير از بيشه حيدر است
كه تاج شجاعت ورا بر سر است
در آن لجه از جوشش آن نهنگ
قضا كوفت كوس و فلك طبل جنگ
و در زير اين اشعار سمت راست و چپ ايوان سوره توحيد به خط نسخ نوشته شده است ودر قسمت ايوان با كاشى نامرغوب (زرد و مشكى ) سمت راست زير كتيبه نوشته شده :(يا قمر بنى هاشم )، سمت چپ : (ابوالفضل العباس ).
ايوان داراى نقش آجرى است كه حاشيه اى از كاشى آبى باز در آن به كار رفته است .ساختمان شامل دو اتاق است كه اولى پشت ايوان است و در ميان آن درست در وسط اتاقگنبد وجود دارد، اصل آن كاشى سياه و سفيد مشكى نامرغوب است كه دور آن را ضريحفلزى به شكل مخروطى پوشانيده اند و ارتفاع آن حدود دو متر مى شود؛ اتاق از پايينچهار گوش و از بالا يك گنبدى بزرگ است . سمت راست اتاق مذكور در قسمتشمال اتاق ديگرى وجود دارد كه از پايين مربع و داراى دهليزهاى متعدد و راه هاى پيچ درپيچ به ساير اتاق و راه روها است و ابعاد آن 8*8 است كه چهار دهليز گچى در اطرافآن است و بالاى آن گنبدى بزرگ است و اين اتاق از ساير قسمت هاى ساختمان قديمى ترو به احتمال قوى مربوط به دوره صفويه است .
شايد (عباس ) خانقاهى بوده و در روز هشتم محرم تمام مردم شوشتر به آن جا مى روندو عزادارى مى كنند. ابعاد اتاقى كه گنبدى در ميان آن ساخته اند 65/65*5/5 متر است .بلندى ديوارهاى خارجى بنا قريب هشت متر و ابعاد كتيبه بالاى ايوان ورودى 5*11/1 متراست .
بقعه عباس بن على عليهماالسلام در هفت تپه  
به فاصله حدود يك كيلومتر در سمت چپ جاده چغازنبيل در درون محوطه اى كه از درختان گرمسيرى سرسبز است بقعه آجرى كوچكى واقعاست به نام عباس بن على عليهماالسلام . بناى اصلى بقعه 90/30*7/6 متر است . ورودىبقعه ايرانى است با تاق رومى و نسبتا كوتاه كه هلالى آن از قطعات مربع كاشى بهرنگ آبى و سياه زينت شده است . ايوان بقعه رو بهشمال است و در ورودى به زيارتگاه نيز رو بهشمال است . بر طرفين اين ايوان دو ايوان كوچك در غرب و شرق آن واقعند كه سقف آنهاهر كدام سه تاق رومى با رديف پيش و پس دارد.
درون بقعه اتاق كوچك مربعى است و ساختمانى جديد است و از نظر قرينه سازى اضلاعو استحكام خالى از ظرافت نيست . در گوشواره غربى ايوان درى چوبين قرار دارد كه باهفت پله به درون زير زمين مى رسد و در زير زمين كه سقف آجرى ضربى كوتاهى داردمقبره اى از آجر و گچ قرار دارد كه با پارچه سبز رنگى پوشيده شده است .
اين بنا داراى گنبد مضرس كوچكى است و تقريبا در بالاى سطح بام مقبره قرار دارد وگچ اندود شده است .

next page

fehrest page

back page