|
|
|
|
|
|
گفتار در حج مستحبى مساءله 1 - براى كسى كه شرائط وجوب حج يعنى بلوغ و استطاعت و غير آنراندارد مستحب است ، تا جائى كه ممكن است حج بجاى آورد، و همچنين براى كسى كه حج واجبراآورده اين استحباب هست ، و مستحب است آنرا تكرار كند بلكه همه ساله بجاى آورد تركآن در پنج سال متوالى مكروه است و مستحب است هنگام بيرون آمدن از مكه نيت برگشتن راداشته باشد و قصد برنگشتن به آن مكروه است . مساءله 2 - مستحب است كه آدمى تبرعا و بدون گرفتن اجرت به نيابت از مرده وزنده خويشاوندان و غير آنان و همچنين به نيابت از معصومين عليهم السلام حج بجاى آورد،و از طرف آنان طواف كند البته اين استحبابا در وقتى است كه منوب عنه در مكه حاضرنباشد و يا اگر حاضر است نمى تواند حج بجاى آورد و مستحب است انسان ديگرى را بهحج بفرستد چه اينكه آن ديگرى مستطيع باشد و يا نباشد و جائز است از زكاة هزينه حجكسى را داد كه استطاعت آنرا ندارد. مساءله 3 - براى كسى كه هزينه حج را ندارد مستحب است زاد وراحله آنرا قرض كندالبته اين در صورتى است كه اطمينان داشته باشدبه اينكه مى تواند آن قرض رابپردازد. مساءله 4 - مستحب است در سفر حج زياد خرج كند و آوردن حج بهتر از آن است كههزينه آن را صدقه دهد. مساءله 5 - آوردن حج با مال حرام جائز نيست ولى بامال مشتبه از قبيل جائزه اى كه سلطان جور به كسى بدهد و او علمى به حرمت آنمال نداشته باشد جائز است . مساءله 6 - جائز است اينك ثواب حج را بعد از تمام شدن آن به ديگرى اهدا كندهمچنانكه مى تواند قبل ازشروع اهداء به غير را نيت كند. مساءله 7 - براى كسى كه مالى آن كه با آن حج برود ندارد مستحب است هر چند بهنحو اجير شدن از طرف غير آنرا بياورد. گفتار دراقسام عمره مساءله 1 - عمره مانند حج تقسيم مى شود به عمرة واجب ( چه بهاصل شرع و چه به خاطر سبب ديگر چون نذر) و عمره مستحب عمره واجب بهاصل شرع همان است كه با حجة الاسلام ميشود، بر هر مكلفى كه داراى شرائط معتبره درحج باشد واجب است در عرض عمرش يك بار عمره را بجايآورد و وجوب اين عمره مانند حجفورى است ودر واجب شدن آن شرط نيست كه استطاعت حج را نيز داشته باشد بلكهاستطاعتش بر عمره به تنهاى كافى است كه عمره بر او واجب شود هرچند كه استطاعتبراى حج نداشته باشد همچنانكه عكس آن نيز همين حكم را دارد يعنى اگر كسى تنهااستطاعت انجام حج را دارد حج به تنهائى بر او واجب است بدون عمره . مساءله 2 - عمره تمتع از عمره مفرده مجزى است ،حال آيا بر كسى كه وظيفه اش حج تمتع است ولى استطاعت آنرا ندارد تنها استطاعت عمرهرا دارد عمره بر او واجب است يا نه ؟ مشهور گفته اند واجب نيست و همينقول اقوى است و بنابراين بر كسى كه اجير شده براى غير حج بجاى آورد بعد از انجامآن با اينكه استطاعت آوردن عمره مفرده را دارد چون در مكه بر او واجب نيست و همچنين بركسى كه بخاطر مانعى تمكن از حج ندارد ولى تمكن از عمره را دارد واجب نيست آنرا بياوردلكن نزديكتر به احتياط آوردن آن است . مساءله 3 - گاه مى شود كه عمره بخاطر نذر و يا سوگند و يا عهد و يا شرطى درضمن عقد و يا اجير شدن براى غير و يا فاسد شدن حج قبلى واجب مى شود، هر چند كه درغير فرض اخير تحقيق اين است كه اطلاق وجوب بر چنين حجى مسامحه است (چون در حقيقتوفاى به نذر و عهد و شرط سوگند واجب است نه حج ) يكى ديگر از مواردى كه عمرهواجب مى شود عمره كه بخاطر داخل شدن مكه است كه در اينجا نيز در حقيقتداخل شدن به مكه بدون احرام حرام است مگر در چند مورد: يكى آنكه شغلى (ازقبيل هيزم و بوته كنى ) داشته باشد كه ايجاب كند همه روزه از مكه خارج شود وبرگردد و اما اگر شغل او مستلزم تكرار و از آن خارج مى شوند استثناء شده اند يكىديگر از مواردى كه استثناء شده مريض و مبطون و افراد ديگرى است كه در جاى خودشذكر كرده اند، و غير از چند موردى كه گفتيم آوردن آن مستحب است در عمره نيز مانند حجمستحب آن است كه تكرار شود و در فاصله معتبر بين دو عمره اختلاف كرده اند و احتياط واجبآن است كه اگر بخواهد در كمتر از يك عمره اول انجام دهد آنرا به اميد ثواب بياورد. گفتار در اقسام حج حج سه قسم است : تمتع و قران و افراد حج تمتع بر كسى واجب است كه منزلش از مكهدور باشد، و حج قران و افراد وظيفه كسانى است كه حاضر باشند (يعنى از مكه دورنباشد) حد دورى از مكه بنابر اقوى چهل و هشتميل از هر طرف است ، و كسى كه در سرچهل و هشت ميلى قرار داردعلى الظاهر وظيفه اشتمتع است و اگر كسى شك كند در اينكه منزلشداخل حد است و يا خارج آن واجب است فحص كند و اگر تمكن از فحص ندارد رعايت احتياط رابنمايد (هم وظيفه دور را انجام دهد و هم وظيفه نزديك را) آنچه گفته شد درباره حجةالاسلام است واما حج نذرى و امثال آن شخص مى تواند هر يك از اين قسم را نذر كند و ياعهد نموده و يا بر اداء آن سوگند ياد كند و اما حج افسادى تابع حجى است كه فاسدشده اگر تمتع بوده بايد تمتع بياورد و اگر قران يا افراد بوده بايد قران يا افرادبياورد. مساءله 1 - كسى كه داراى دو وطن است يكىداخل در حدت و يكى در خارج آن و يا در سر حدبايد ببيند در كدام وطن بيشتر زندگى مىكند وظيفه آنرا انجام دهد لكن به شرطى كهدوسال در مكه اقامت نكرده باشد، و اگر از اين نظر مساوى بودنداگر استطاعت حج از هردو منزل را دارد مخير معين دو وظيفه است هرچند كه بهتر انتخاب تمتع است و اگر استطاعتحج از يكى از دو منزلش را دارد و از منزل ديگر استطاعت ندارد واجب است وظيفه وطناستطاعت را بياورد. مساءله 2 - كسى كه از اهل مكه بوده و به بعضى از شهرها رفته و سپس برگشتهاحتياط آن است كه واجب اهل مكه را بياورد بلكه اين خالى از قوت نيست . مساءله 3 - آفاقى (كسى كه منزلش در مكه نيست ) اگر در شهر مكه مقيم شود، اگراقامه اش بعد از استطاعت و وجوب حج تمتع بوده كه اشكالى نيست در اينكه حكم تمتعدرباره اش باقى است چه اينكه اقامتش به قصد توطن بوده باشد يا بقصد مجاور ولوبه پيش از دو سال ، و اما اگر مستطيع نبوده وبعد از اقامت مستيطع شده (چنانچه استطاعتاو بعد از ورود به سال سوم باشد) وظيفه اش منقلب مى شود و بايد واجباهل مكه را بياورد لكن به شرطى كه اقامتش بقصد مجاورت بوده باشد و اما اگر بهقصد توطن بوده از همان زمان كه قصد كرده وظيفه اش منقلب شده است و در صورتانقلاب نسبت به استطاعت نيز حكم كلى را پيدا مى كند يعنى در مستطيع شدنش همين كافىاست كه بتواند از مكه حج كند ديگر مشروط به اين نسبت كه استطاعت حج از وطن را پيداكند و اگر بعد از اقامت در مكه و قبل از گذشته دوسال استطاعت برايش حاصل شد چنانچه قبل از دوسال مبادرت به وظيفه كند ظاهرا مثل كسى مى شود كه در وطنش مستطيع شده كه بايد حجتمتع بياورد هرچند كه تا سال سوم يا بيشتر هم در مكه بماند، و اما مكى از اگر از مكهخارج شود و در شهرى از شهرهاى آفاق مجاور شود حكماهل آن شهر را پيدا نمى كند يعنى وظيفه اش حج تمتع نمى شود مگر وقت كه قصد توطندر آنجا را داشته باشد(و بعد از قصد) و مستطيع شده باشد كه در اينصورت حتى ازهمان سال اول وظيفه اش تمتع مى شود. مساءله 4 - كسى كه در مكه اقامت دارد اگر حج بر او واجب شودمثل اينكه حصول استطاعت براى او در وطنش بوده وياقبل از انقلاب وظيفه در مكه مستطيع شده باشد، واجب است از مكه خارج شود و به ميقاتبرود ودر آنجا براى عمره تمتع احرام ببندد، و به احتياط نزديكتر اين است كه به ميقاتمخصوص سرزمين خود برود و از آنجا محرم شود، بلكه اين خالى از قوت نيست واگربرايش امكان ندارد كافى است كه به نزديكترين ميقات برود و احتياط آنست كه هر قدركه مى تواند از مكه دور شود و در جائى محرم شود كه نزديكترين نقطه به ميقاتسرزمين خودش است و اگر برايش امكان ندارد كه به نزديكترين ميقات برود درهمانجائى كه هست احرام مى بندد و نزديكتر به احتياط همان است كه تا مى تواند از مكهدور شود. گفتارى اجمالى در كيفيت حج تمتع حج تمتع آنست كه در ماههاى حج در يكى از ميقاتها احرام عمره تمتع براى حج را ببندد وسپس داخل مكه معظمه شده ، هفت دور طواف خانه كعبه را انجام دهد و نزديك مقام ابراهيمعليه السلام دو ركعت نماز طواف بخواند، و سپس بين صفا و مروه هفت نوبت سعىكند(يعنى قدم بزند) آنگاه احتياطا هفت نوبت ديگر طواف نساء و سپس نماز طواف نساء رابجاى آورد (هرچند كه اقوى اين است كه طواف نساء و نماز آن در عمره تمتع واجب نيست ) ودر آخر تقصير كند(يعنى چيزى از موى و يا ناخن خود را بچيند) كه بعد از تقصير همهآنچه كه با احرام بر او احرام شده بود برايشحلال مى شود، اين است صورت و كيفيت عمره تمتع كه يكى از دو جزء حج تمتع است ، وسپس در مكه معظمه احرامى مى بندد براى حج و وقت اين احرام تا زمانى وسعت دارد كهبداند مى تواند وقوف در عرفه را درك كند وبهتر آنست كه آن را در روز ترويه يعنىهشتم ذى الحجة بعد از نماز ظهر انجام دهد، سپس از مكه به سوى عرفات حركت مى كند واز ظهر روز عرفه تا غروب آنروز در عرفات توقف نموده ، سپس به سوى مشعر كوچمى كند وشب را در مشعر مى ماند و بعد از طلوع فجر روز عيد قربان تا طلوع خورشيد درآنجا توقف مى كند، سپس به سوى منى كوچ مى كند تااعمال روز عيد را در آنجا انجام دهد، به اين نحو كهاول جمره عقبه را رمى كند وسپس شتر يا گوسفند را قربانى مى كند، و آنگاه درصورتى كه حج اول او باشد بنابراحتياط واجب سر را مى تراشد و اگر اولين سفر حجاو نباشد مخير است بين تراشيدن سر و تقصير (كوتاه كردن مقدارى از مو يا ناخن ) واگر زن است تنها موى سر و يا ناخن را كوتاه مى كند، و بعد از كوتاه كردن مو و ياناخن شخص از احرام درمى آيد و همه محرمات غير از زن و عطر براوحلال مى شود، البته نزديكتر به احتياط آن است كه از شكار كردن نيز بپرهيزد و هرچند كه اقوى آن است كه شكار كردن از حيث احرام بر او حرام نيست ، بلكه از حيث حرمت فقطحرام است بعد از حلق و يا تقصير اگر خواست در همان روز به مكه مى آيد و طواف حجنموده دو ركعت نماز طواف مى خواند و سعى بين صفا و مروه مى كند و بوى خوش بر اوحلال مى شود و مجدداهفت شوط ديگر بعنوان طواف نساء دو ركعت نماز طواف را مى خواندزن نيز بر او حلال مى گردد، و سپس به منى برگشته سه شب تشويق يعنى شب يازدهمو دوازدهم و سيزدهم ذى الحجه را در منى بيتوته مى كند، البته بيتوته شب سيزدهممخصوص بعضى از صور مساءله است كه بعدا شرح آن مى آيد، و در ايام تشريق همهروزه هر سه ستون را رمى مى كند و اگر خواست روز عيد به مكه نمى رود و همچنان در منىمى ماند تا در روز يازدهم و دوازدهم هر سه جمره را رمى كند آنگاه بعد از ظهر روز دوازدهمبسوى مكه كوچ نموده دو طواف و سعى را در مكه انجام دهد، البته اين در صورتى كه اززنان و شكار پرهيز داشته و اگر تا كوچ دوم يعنى روز سيزدهم در منى مانده مى تواندبعد از رمى سه جمره قبل از ظهر كوچ كند، و صحيح تر آن است كه طواف و سعى حج تاآخر ماه نزديكتر است بلكه سزاوار نيست كه بدون عذر آن تا فرداى روز عيد تاءخيربيندازد تا چه رسد به بعد از ايام تشويق . مساءله 1 - در حج تمتع چند چيز شرط است : اول نيت : به اين معنا كه وقتى مى خواهد به احرام عمره تمتع محرم شود نيت كند كه مىخواهد اين نوع از سه نوع حج را بياورد، پس اگر چنين نيتى نكرده باشد ويا نوع ديگررا نيت كرده باشد و يا بطور ترديد نيت كرده باشد (مثلا گفته باشد محرم مى شود بهاحرام يا قران و افراد) عملش صحيح نيست . دوم : اينكه مجموع عمره و حج او در ماههاى حج واقع شود، بنابراين اگر همه عمره او و ياقسمتى از آن در غير ماههاى حج واقع شده باشد عمره اش براى حج تمتع كافى نيست ، وماههاى حج عبارتند از سه ماه شوال و ذى قعده و ذى حجه كه بنابر اصح همه ذى الحجهجزء ماههاى حج است . سوم : اينكه حج و عمره در يكسال واقع شود، پس اگر عمره را در يكسال و حج را در سال ديگر بياورد صحيح نيست ، و وظيفه حج تمتع را ساقط نمى كند،چه اينكه بعد از عمره اش تا سال بعد در مكه بماند و يا نماند، و چه اينكه از احرام عمرهاش محل شده باشد و يا همچنان تا سال بعد بهحال احرام مانده باشد. چهارم : اينكه در حال اختيار احرام حج او در خود مكه واقع شود، و امامحل احرام عمره اش ميقاتهائى است كه بعدا ذكر مى شود، وافضل در همه نقاط مكه مسجدالحرام و افضل از همه نقاط مسجد مقام ابراهيم و يا حجراسماعيل است واگر احرام بستن از شهر مكه برايش متعذر بود از هرجا كه برايش امكان داردمحرم مى شود و اگر در حال اختيار وعمدا از غير مكه محرم شود احرامشباطل است و اگر آنجا تجديد نكند حجش نيز باطل است تنها آمدن به مكه كافى نيستبلكه بايد احرام را در آنجا تجديد كند زيرا احرام بستن شخص در غير مكهمثل احرام نبستن است واگر بخاطر ندانستن مسئله مسئله و يا فراموش كردن آن در غير مكهمحرم شده باشد واجب است در صورت امكان به مكه برگردد واحرام را در آنجا تجديد كندو اگر امكان ندارد در همانجا كه هست تجديد كند. پنجم اينكه مجموع عمره وحج را يك نفر و يابراى يك نفر انجام دهد، پس اگر دو نفراجير شوند كه يكى به نيابت از شخصى كه فوت كرده عمره تمتع بياورد و ديگرى بهنيابت از همان شخص حج تمتع او را انجام دهد تكليفى كه بگردن ميت بوده ساقط نمىشود، و همچنين اگر فردى عمره و حج تمتع را انجام دهد عمره اش را به نيابت از كسى وحجش را به نيابت از شخص ديگر صحيح نيست . مساءله 2 - احتياط واجب آنست كه بعد از خارج شدن از احرام عمره تمتع بدون حاجت ازمكه خارج نشود، و اگر حاجتى برايش پيش آمد احتياط آن است كهاول در مكه به احرام حج تمتع محرم شود وآنگاه براى رفع حاجتش بيرون رفته و درحال احرام برگردد و اعمال حج را انجام دهد، لكن اگر بدون حاجت وضرورت و بدون احرامخارج شد و برگشت و براى حجش در مكه شد واعمال حج را بجا آورد حجش صحيح است . مساءله 3 - وقت احرام بستن براى حج وسيع است ، بنابراين تاءخير انداختن آن تاهنگامى كه بتواند وقوف اختيارى عرفه را درك كند جائز است ولى بيش از آن تاءخيرانداختن جائز نيست و مستحب بلكه نزديكتر به احتياط آن است كه احراى براى حج را در روزترويه انجام دهد. مساءله 4 - اگر احرام بستن را فراموش كند واز مكه به سوى عرفات خارج شودواجب است به مكه برگردد و در آنجا احرام ببندد مگر آنكه بخاطر تنگى وقت يا عذرىنتواند برگردد كه در اينصورت از همانجا كه هست احرام مى بندد واگر بيادش نيايد تاهمه اعمال حج تمام شود حجش صحيح است كسى هم كهجاهل به حكم است مثل فراموش كار است و اما اگر عمدا احرام را ترك كند تا زمانى كهوقوف به عرفات به مشعرش فوت شود حجشباطل است . مساءله 5 - كسى كه وظيفه اش حج تمتع است جائز نيست درحال اختيار به آن دو قسم ديگر عدول كند، بله اگر وقتش براى اتمام عمره تمتع و رسيدنبه حج تنگ باشد جائز است از عمره تمتع به حج افرادعدول كند و بعد از تمام كردن حج بار ديگر براى عمره احرام ببندد و حد تنگى وقت ايناست كه بترسد وقوف اختيارى عرفه اش فوت شود، وظاهرا اين حكمشامل حج مستحبى نيز مى شود پس اگر در احرامش عمره تمتع مستحبى را نيت كرده و وقتشتنگ شود يعنى نتواند عمره را تمام كند وبه حج نيز برسد جائز است از عمره تمتع بهحج افراد عدول كند و اقوى اين است كه ديگر عمره بر او واجب نيست . مساءله 6 - كسى كه وظيفه اش تمتع است اگرقبل از داخل شدن در عمره بداند تنگى وقت اجازه اتمام عمره و رسيدن به حج را نمى دهدبعيد نيست جائز باشد كه از همان اول به حج افرادعدول كند، بلكه اگر در حال احرام علم به تنگى وقت پيدا كند جائز است اصلا حج افرادرا نيت كند و بعد از انجام حج عمره مفرده را بياورد كه در اين صورت حجش تمام است و ازحجة الاسلام كافى ، و اگر در وسعت وقت به نيت تمتعداخل عمره شود ولى سعى و طواف آنرا عمدا تاءخير بيندازد تا وقت تنگ شود آيا جائزاست عدول كند واگر عدول كرد كافى از حجة الاسلام او هست يا نه ؟مشكل است و احتياط آن است كه عدول بكند ولى به آن اكتفا ننمايد يعنى اگر حج بر او واجببوده دوباره حج را بياورد. مساءله 7 - حائض و نفساء اگر وقتش كافى براى رسيدن به طهر(پاك شدن ) واتمام عمره نباشد واجب است به حج افراد عدول نموده حج را تمام كند و سپس عمره مفرده اىبياورد، و اگر بخاطر عذرى بدون احرام داخل مكه شده و وقت هم گنجايش بيرون آمدن و ازميقات محرم شدن را ندارد احرام حج افراد مى بندد و بعد از تمام شدن حج عمره مفرده اىمى آورده و عملش صحيح و كافى از حجة الاسلام است . مساءله 8 - حج افراد مانند حج تمتع است مگر در يك چيز و آن اين است كه در حجتمتع قربانى واجب است ولى در افراد مستحب است . مساءله 9- صورت عمره مفرده مانند عمره تمتع است و تنها در چند چيز با آن تفاوتدارد، يكى اينكه در عمره تمتع راه بيرون شدن از احرام تنها تقصير (كوتاه كردن مو وناخن ) است و تراشيدن سر جائز نيست ، ولى در عمره مفرده مخير است بين يكى از آن دوتفاوت دوم : اين است كه در عمره تمتع طواف نساء نيست هرچند كه انجام آن به احتياطنزديكتر است ولى در عمره مفرده طواف نساء واجب است سوم : اين است كه ميقات عمره تمتعيكى از مقيات هائى است كه ذكرش مى آيد ولى در عمره مفرده ميقات نزديكترين نقطهحل است هرچند كه از ساير مواقيت نيز جائز احرام ببندد. گفتار در ميقاتها ميقاتها عبارتند از نقاطى كه براى احرام بستن تعيين شده و آن جهت عمره حج پنج نقطهاست . اول : ذوالحليفه است كه ميقات مردم مدينه و هر آن كسى است كه در مسير خود به مكه معظمهاز مدينه عبور مى كند و احتياط آن است كه به خود مسجد شجره اكتفا نموده در بيرون مسجدو محاذى آن احرام نبندد بلكه اين معنا خالى از وجه نيست . مساءله 1 - اقوى آن است كه جائز نيست درحال اختيار احرام را تا حجفه كه ميقات مردم شام است تاءخير بيندازد، بله در صورتى كهاز قبيل مرض يا ضعف و ياعذرهاى ديگر غير آن دو در كار باشد مى تواند تاءخير بيندازديعنى در مسجد شجره محرم نشود تا برسد به جحفه و در آن جا محرم شود. مساءله 2 - براى جنب و حائض و نفساء جائز است درحال عبور كردن از مسجد شجره احرام ببندد، در صورتى كه احرام بستن بدون توقف درمسجد ممكن باشد واجب است چنين كند و اما اگر ممكن نباشد جنب و همچنين حائض و نفسائيكهخون آن ها قطع شده و آب ندارند و يا نمى تواننداستعمال كنند بايد براى داخل شدن و احرام بستن در مسجد تيمم كنند، و اماقبل از قطع خون اگر ممكن باشد صبر كنند تا قطع شود وگرنه احتياط آن است كه خارجمسجد و پهلوى آن محرم بشوند و سپس در حجفه و يا محاذى آن دوباره احرام را تجديد كنند. دوم : عقيق است كه ميقات مردم نجد و عراق و هر آن كسى است كه در مسيرش به مكه از ايننقطه عبور ميكند، و عقيق بيابانى است كه اول آن مسلخ و وسط آن عمره وآخر آن ذات عرقاست و اقوى آن است كه در حال اختيار احرام بستن در همه اين چند نقطه جائز است البته ازهمه بهترش مسلخ و پس از آن عمره به ذات عرق تاءخير بيندازد احتياط آنست كه چنين كند،بلكه در اين فرض جائز نبودن احرام قبل از عرق خالى از وجه نيست . سوم : جحفه است كه ميقات اهل شام و مصر و مغرب و هر آن كسى است كه در مسيرش بهطرف مكه از اين سرزمين مى گذرد. چهارم : يلملم است كه ميقات مردم يمن و هر آن كسى است كه در مسيرش به سوى مكه ازآنجا عبور مى كند. پنجم : قرن المنازل است كه ميقات اهل طائف و هر آن كسى است كه سر راهش به مكه از آن جامى گذرد. مساءله 3 - اگر كسى علم به اين ميقاتها دارد و آنها را مى شناسد در آنجا احرام مىبندد واگر اطلاع ندارد كه مثل اين نقطه همان فلان ميقات است يا خير، مقيات بودنش از راهدو شاهد عادل و شياع اطمينان آور ثابت مى شود، و با نبودن آن دو با گفتهاهل اطلاع كه گفته اش مظنه بياورد ثابت مى شود هرچند كه اطمينان آور نباشد، بنابرايناگر مثلا بخواهد از مسلخ محرم شود و برايش ثابت نشده باشد كه فلانمحل مسلخ است بايد احرام را تاءخير بيندازد وپيش برود تا يقين كندداخل ميقات شده است . مساءله 4 - كسى كه در مسيرش به سوى مكه به هيچ يك از ميقاتها برخورد نمىكند جائز است از نقطه اى محرم شود كه محاذى يكى از آنهاست و اگر در مسيرش دو ميقاتهست بنابراحتياط واجب است محاذى آن ميقاتى محرم شود، كه به مكه دورتر از ديگرى است، البته بهتر آن است كه در محاذى ميقات ديگر احرام خود را تجديد كند. مساءله 5 - منظور از محاذات اين است كه حاجى در مسيرش به مكه به محلى برسدكه ميقات دست راست و يا سمت چپ او باشد به اين معنا كه اگر خط مستقيمى ازمحل او به طرف ميقات فرض شود به ميقات برخورد كند و اگر حاجى از آنمحل جلوتر برود ميقات به طرف پشت سر اومتمايل شود، البته ميزان محاذات عرفى است نه عقلى و دقيق ، و كافى بودن محاذات ازبالا براى كسى كه سواره طياره است (به فرضى كه احرام با حفظ محاذات ممكن نباشد)مشكل است بنابراين احتياط آن است كه به اينچنين احرام اكتفا نشود. مساءله 6 - محاذات به همان راههائى اثبات مى شود كه گفتيماصل ميقات با آنها ثابت مى شود البته به گفتهاهل خبره و كسانى كه به وسيله قواعد علمى آنرا كشف مى كنند اگر گفته آنان مظنه بياوردنيز ثابت مى شود. مساءله 7 - ميقاتهائى كه شمرديم ميقاتهائى مخصوص عمره حج است وگرنهميقاتهاى ديگرى نيز هست مانند: 1 - مكه معظمه ، كه ميقات حج تمتع است . 2 - خانهشخصى ، كه ميقات كسانى است كه محل سكونتشان از ميقات به مكه نزديكتر است و نيزميقات اهل مكه و كسانى است كه مجاور مكه شده اند و وظيفه آنان از حج تمتع به حج قران وافراد مبدل شده است كه اينها از خود مكه براى حج قران و افراد محرم ميشود هرچند كهاحتياط براى خصوص مجاور اقتضاء مى كند از جعرانه محرم شود، وظاهرا احرام بستن ازخانه براى نامبردگان از باب رخصت و تخفيف است نه اينكه احرام بستن از ميقاتبرايشان جائز نباشد پس مى توانند به ميقات رفته از آن جا محرم شوند 3 - نزديكتريننقطه حل به حرم : كه ميقات عمره مفرده است ، چه عمره اى كه بعد از حج قران و حج افرادآورده مى شود و چه عمره اى كه به تنهائى و بدون حج انجام مى شود و بهتر آنست كه درعمره مفرده از حديبيه يا جعرانه و يا تنعيم كه نزديكترين نقطهحل به مكه است انجام گيرد. گفتار در احكام ميقاتها مساءله 1 - جائز نيست قبل از ميقات احرام بستن و اگر ببندد منعقد نمى شود و عبوربا احرام از ميقات كافى نيست بلكه بايد در ميقات محرم شود مگر در دو جا كه استثناء شدهيكى اينكه نذر كرده باشد كه قبل از ميقات احرام ببندد كه اين نذر جائز و صحيح است وواجب است به نذر خود عمل كند، و بر چنين كسى واجب نيست احرامى را كهقبل از ميقات بسته در ميقات تجديد كند، و نيز واجب نيست كه حتما از ميقات عبور مى نمايد،و احتياط آن است كه نقطه احرام بستن را تعيين كند پس بنابراحتياط نذر احرام بستنقبل از ميقات بدون اينكه معين كند كجا احرام ببندد صحيح نيست ، بله بعيد نيست كه تعيينبا ترديد بين دو مكان صحيح باشد به اينكه بگويد براى خدا باد بر عهده من كه يا ازكوفه محرم شود و يا از بصره هرچند تكه احتياط خلاف اين و در اين مسئله فرقى نيستبين احرام براى حج واجب يا مستحب يا عمره مفرده ، بله اگر براى حج يا عمره تمتع باشدشرطش آن است كه در ماههاى حج بوده باشد. مساءله 2 - اگر نذر كند ونذر خود را عمدا و يا نسيانا بشكند (يعنى از آن مكانى كهنذر كرده بود احرام نبندد) در صورتى كه از ميقات محرم شده باشد احرامشباطل نيست تنها در صورت تخلف عمدى كفاره بعهده اش مى آيد. مورد دوم جائى است كه بخواهد عمره را درك كند و بترسد كه اگر احرام را تا رسيدن بهميقات تاءخير بنيدازد ماه رجب سرآيد، كه در اينصورت مى تواند ازقبل از رسيدن به حساب عمره رجب احرام ببندد هر چند كه بقيهاعمال عمره اش در شعبان واقع شود و بهتر و به احتياط نزديكتر آنست كه چون به ميقاترسيد آنرا تجديد كند همچنانكه بهتر و به احتياط نزديكتر آنست كه بستن احرام را تا آخروقت رجب تاءخير بيندازد، هرچند كه ظاهر اين است كهقبل از تنگى وقت نيز جائز است به شرطى كه تعيين داشته كه اگر احرام را تا رسيدنبه ميقات تاءخير بيندازد رجب از او فوت مى شود، و ظاهرا فرقى بين عمره مستحبى وواجب و عمره نذرى و امثال آن نباشد. مساءله 3 - تاءخير انداختن احرام از ميقات جائز نيست ، مثلا كسى كه مى خواهد حج و ياعمره را بجاى آورد و يا مى خواهد داخل مكه شود جائز نيست درحال اختيار بدون احرام از ميقات بگذرد، بلكه احتياط آن است كه حتى از محاذى ميقات نيزنگذرد هرچند كه سر راه خود ميقاتى ديگر در پيش داشته باشد، بنابراين اگر از ميقاتمحرم نشده باشد واجب است برگردد به ميقات و احرام ببندد بلكه احتياط آن است كهبرگردد هرچند در پيش رويش ميقاتى ديگر باشد، و اما قصد مناسكى (براى حج يا عمره) ندارد و نمى خواهد داخل مكه شود مثلا در نقطه اىداخل حرم و خارج مكه كارى دارد، واجب نيست احرام ببندد. مساءله 4 - اگر عمدا و با علم احرام از ميقات تاءخير بيندازد و سپس بخاطر تنگىوقت و ياعذرى نتواند به ميقات برگردد و در پيش روى هم ميقاتى نباشد احرام وحجشباطل است و واجب است در صورتى كه مستطيع بودهسال بعد حج را بياورد، و اما اگر مستطيع نبود واجب نيست هرچند كه بخاطر ترك احرامگناه كرده است . مساءله 5 - اگر مريض باشد و نتواند لباس خود را درآورده دوجامه احرام رابه تنكند كافى است اينكه نيت احرام نموده تلبيه بگويد، البته همينكه عذرش از بين رفتبايد جامه را بكند و لباس احرام را بپوشد و ديگر واجب نيست به ميقات برگردد. مساءله 6 - اگر بخاطر بيمارى يا بيهوشى و عذر ديگرىمثل آنها نتواند از ميقات محرم شود در نتيجه بدون احرام از ميقات بگذرد، هرزمان كه عذرش برطرف شد واجب است به ميقات برگردد و اگر نتوانست در همانجائيكه هست احرام مىبندد، و نزديكتر به احتياط آنست كه بهر مقدار كه مى تواند به سمت ميقات برگرددهرچند كه واجب نبودن اين اقوى است ، بله اگر بهداخل حرم رسيده باشد حتى الامكان به خارج حرم برميگردد و اگر ممكن نبود همانجا كه هستمحرم مى شود و بهتر و نزديكتر به احتياط آن است كه به هر مقدار كه مى تواند بهطرف خارج حرم نزديكتر شود، در جائى هم كه ترك احرام به خاطر فراموشى و ياندانستن حكم و يا جهل به موضوع (مثلا جهل به موضوع ميقات )بوده و همچنين درفرضى كه بناى انجام مناسك نداشته و بعد از گذشتن از ميقات با به سمت آن برگرددو اگر احرام را فراموش كند و تا آخر اعمال عمره آنرا نياورد و جبرانش نيز برايش ممكننباشد صحت عمره اش بعيد نيست لكن نزديكتر به احتياط آنست كه بگوئيمباطل است و اگر تا آخر اعمال عمره و حج به ياد نياورد حج و عمره اش صحيح است . گفتار در كيفيت احرام : در هنگام بستن احرام سه چيز واجب است : اول : قصد كردن ، نه به معناى داشتن نيست احرام بلكه به اين معنا كه معين كند اين احرامشبراى كداميك از مناسك است بنابراين اگر مثلا به قصد عمره (و ياحج ) احرام ببندد وتلبيه بگويد محرم مى شود و احكام احرام بر آن مترتب مى گردد، واما اگر عنوان عمره ياحج را قصد نكند وتنها احرام را نيت كند احرامش صحيح نيست زيرامعقول نيست كه قصد احرام تحقيق دهنده عنوان احرام باشد، چه اينكه عمدا نيت عمره يا حج رانكرده باشد و چه سهوا وچه بخاطر ندانستن حكم در نتيجه مناسكى هم كه با چنين احرامىانجام داده در صورت عمد باطل است و اما در صورت سهو وجهل باطل نميشود و واجب است دوباره احرام را از ميقات (اگر ممكن بود) تجديد كند و اگرممكن نبود از هرجا كه ممكن است كه تفصيل آن گذشت . مساءله 1 - در نيت احرام مانند ساير عبادات دوچيز معتبر است يكى قربت (به اينكهاولا عمل را به نيت تقرب به خدا بياورد و ثانيا خالصا لوجه الله باشد) وديگر خلوصكه بانبودن آن دو و يا يكى از آندو احرام باطلب است و بايد اين دو امر مقارن با شروعدر احرام محقق باشد پس اگر در حين شروع محقق نباشد و در اثناءحاصل شود كافى نيست و اگر آن دو را ترك كرده باشد واجب است احرام خود راتجديدكند. مساءله 2 - در نيت معتبر است كه معين كند كه اين احرامش براى حج است و يا براىعمره ، براى تمتع است و يا قران ياافراد، براى خودش است و يا نيابت ازغير است ،براى حجة الاسلام است ياحج نذرى يامستحبى ، بنابراين اگر بدون تعيين نيت كند وتعيين آنرا موكول به بعد نمايد احرامش باطل است و اما نيت وجه واجب نيست مگر وقتى كهتعيين متوقف بر آن باشد (مثلا نذر كرده باشد انجام حج وجبى را به جهت وجوب آن ) و درنيت معتبر نيست كه آنرا به زبان بگويد و يا دردل خود خطور دهد. مساءله 3 - در احرام معتبر نيست كه به طورتفصيل و يا اجمال قصد كند ترك محرمات را، حتى اگر قصدارتكاب بعضى از آنها راداشته باشد ضررى به احرامش نمى زند، بله اگر قصد داشته باشد كارى كه حج راباطل مى كند انجام دهد احرامش باطل است چون با قصد حج نمى سازد. مساءله 4 - اگر بعد از بستن احرام فراموش كند چه عنوانى را در نيت معين كرده حجرا و يا عمره را، در صورتى كه صحت واقعى مختص به يكى از آندو باشد نيت خود رابه همان عنوان صحيح تجديد مى كند و در جائى كهعدول از يكى به ديگرى جائز باشد نيت راعدول مى دهد وعملش صحيح مى شود، واگر هردو عنوان صحيح است ولى عدول از يكى به ديگرى جائز نيست اگر ممكن است و حرجىنيست طبق قواعد اجمالى عمل مى كند واگر عمل بر طبق قواعد علم اجمالى بدون حرج ممكننبود، به حسب امكانش و به مقدارى كه حرج لازم نيايد رفتار مى نمايد. مساءله 5 - اگر در نيت خود بگويد احرام مى بندم به حجى كه فلانى به آن حجمحرم شده اگر بداند كه او به چه حجى محرم شده احرامش صحيح است ، و اما اگر نداندحجش باطل است . مساءله 6 - اگر حج يا عمره اى كه به حسباصل شرع به گردنش آمده نوع معينى بوده باشد و او غير آنرا نيت كندباطل است ، و اما اگر آن چه به عهده اش آمده با نذر و شبه نذر واجب شده باشد و او غيرآنرا نيت كند باطل نمى شود، و اگر در دل نوع معينى را نيت كند و در زبان نوعى ديگر رابگويد معيار همان نوعى است كه در دل نيت كرده ، واگرمشغول مناسك نوعى معين باشد ودر اثناء شك كند در اينكه هنگام احرام همانرا نيت كرده . مساءله 7 - اگر از روى جهل بجاى عمره تمتع حج تمتع را نيت كند اگر مقصود اواين بوده كه براى همان عملى محرم مى شود كه ديگران براى آن محرم مى شوند وخيال مى كرده كه آنچه بار اول بايد برايش احرام بست نامش حج استعمل او ظاهرا صحيح است و بعنوان عمره واقع مى شود و اما اگرخيال كند كه در تمتع حج مقدم بر عمره است و محرم به احرام حج آن بشود به اين نيت كهاز آنجا به عرفات برود و اعمال حج را تمام نموده آن گاه براى عمره اش احرام ببندداحرامش باطل است و واجب است آن را تجديد كند، و اگر ممكن است در ميقات و اگر ممكن نيستدر جائى كه تفصيل آن در ترك احرام گذشت . دوم از واجبات احرام گفتن لبيك هاى چهارگانه است و صورت آن بنابرقول صحيح تر چنين است : لبيك اللهم لبيك لبيك لا شريك لك لبيك اينحداقلى است كه اگر بگويد محرم مى شود و احرامش هم صحيح است ولى نزديكتر بهاحتياط و بهتر آن است كه دنبال آن اضافه كند: ان الحمد و النعمة لك و الملك لاشريكلك لبيك و از اين هم به احتياط نزديكتر آن است كه بعد از آن بگويد: لبيكاللهم لبيك ان الحمد و النعمة لك و الملك لاشريك لك لبيك مساءله 8 - واجب است تلبيه ها را بر وجه صحيح اداء كند يعنى كلمات آن بر طبققواعد عربى به زبان آورد، پس اگر غلط اداء كند با اينكه مى تواند صحيح را هرچنداز راه يادگيرى و يا تلقين بياورد كافى نيست و اما اگر برايش ممكن نيست احتياط واجبآنست كه جمع كند بين آوردن تلبيه به هر نحوى كه ميداند و آوردن ترجمه آن به زبانمادريش و بهتر آن است كه علاوه بر اين نائب هم بگيرد، و كسى كه قدرت بر اداء تلبيهبطور صحيح دارد وصحيح نيست به ترجمه آن اكتفاء كند، و كسى كهلال است با انگشتان خود اشاره مى كند وزبان را نيز به حركت درمى آورد و بهتر آن استكه علاوه بر اين نائب هم بگيرد، و تلبيه كودك غير مميز را ديگرى مى گويد. مساءله 9- احرام عمره و حج تمتع و احرام حج افراد و عمره مفرده منعقد نمى شود مگربا گفتن تلبيه ، تنها حج قران است كه درآن مكلف مخيراست بين گفتن تلبيه و اشعار ويا تقليد، اشعار مخصوص به شتر است و اما تقليد مشترك بين شتر و ساير انواع هدىاست ، و در شتر نيز بهتر آنست كه آنرا هم اشعار كنند و هم تقليد، بنابراين احرام حجقران به يكى از سه راه منعقد مى شود. 1 - گفتن تلبيه 2 - اشعار: يعنى كوهان شتر را بخون آن آلوده كردن 3 - تقليد: يعنى نعلى را به گردن حيوان بستن . لكن نزديكتر به احتياط آن است كه بااشعار و تقليد نيز تلبيه را ضميمه كند واحتياط واجب بر كسى كه حج قران انجام مى دهداين است كه تلبيه را بگويد، هرچند كه منعقد شدن احرامش موقوف به آن نيست پسگرفتن تلبيه براى او واجب است از باب احتياط. مساءله 10 - اگر تلبيه رافراموش كند واجب است به مقيات برگردد و آن راتدارك كند، و اگر برگشتنش ممكن نبود بنابراحتياط واجب اگر نگوئيم بنابر اقوىبايد همان تفصيلى كه در مسئله ترك احرام گذشت رعايت كند و اگرقبل از تلبيه عملى را انجام دهد كه در حال احرام موجب كفاره است كفاره بعهده اش نمى آيدچون هنوز احرامش منعقد نشده و جز با تلبيه منعقد نمى شود. مساءله 11 - گفتن تلبيه يكبار واجب است بله بيش از يكبار گفتن و تكرار آن به هرمقدار كه بتواند مستحب است مخصوصا در دنبال هر نماز واجب و نافله و بالا رفتن ازبلنديها و پائين آمدن به دره ها و در آخر شب و هنگام بيدار شدن و موقع سوار شدن وهنگام ظهر و برخوردن به سواره اى كه مى آيد و در هنگام سحر. مساءله 12 - احتياط آن است كه كسى عمره تمتع انجام مى دهد هنگام ديدن خانه هاىمكه تلبيه راقطع كند و احتياط آن است كه اگر شهر بزرگ شده باشد همين كه خانه هاىمكه رااز دور مشاهده كرد تلبيه را قطع كند و كسى كه عمره مفرده را مى آورد اگر از خارجحرم به طرف مكه مى آيد تلبيه را هنگام داخل شدن در حرم قطع كند و اگر براى بستناحرام از مكه خارج شده تا هنگام ديدن كعبه تلبيه را ادامه داده وقتى كعبه را ديد آنراقطع كند، و كسى كه براى حج احرام بسته هر نوع حجى كه باشد درظهر روز عرفهتلبيه راقطع مى كند و احتياط آن است كه بگوئيم قطع تلبيه (در دو فرض اخير)وظيفه اى است وجوبى به استحبابى . مساءله 13 - ظاهرا در تكرار تلبيه لازم نيست آنرا به همان نحو كه در هنگام انعقاداحرام معتبر بودبگويد، بلكه همين مقدار كافى است كه بگويد، لبيك اللهم لبيك بلكه بعيد نيست كه تكرار كلمه (لبيك ) نيز كافى باشد. مساءله 14 - اگر بعداز گفتن تلبيه شك كند در اينك آنرا صحيح انجام داده يانهبنا را بر صحت مى گذارد، ولى چنانچه بعد از نيت و پوشيدن جامه احرام شك كند دراينكه تلبيه گفته يا نه بنابراين مى گذارد كه نگفته (البته اين تا زمانى است كهدر ميقات قراردارد)اما بعد از گذشتن از ميقات و مخصوصا بعد ازاشتغال بكارهائى كه بعد از احرام بايد انجام داد، اگر چنين شكى كند بنابراين بگذاردكه آنرا گفته . مساءله 15 - اگر عملى مرتكب شود كه كفاره مى آورد سپس شك كند در اينكه بعد ازتلبيه مرتكب شده تا كفاره به گردنش آمده باشد، و ياقبل از تلبيه تا واجب نشده باشد، كفاره بر او واجب نيست چه اينكه به تاريخ تلبيه ودر تاريخ آن عمل هر دو جاهل باشد و چه به تاريخ يكى از آن دوجاهل باشد. سوم از واجبات احرام پوشيدن دو جامه احرام بعد از كندن كليه جامه هائى كه پوشيدنبر محرم حرام است بدين ترتيب كه يكى از آن دو جامه را مانند لنگ به كمر مى بندد وديگرى را چون عبا بدوش مى اندازد. و اقوى آن است كه پوشيدن دو جامه احرام شرط تحققاحرام نيست بلكه واجبى تعبدى است و ظاهرا در پوشيدن آن دو جامه كيفيت خاصى معتبر نيستبنابراين مى تواند به هر نحوى كه مى خواهد يكى را لنگ و ديگرى را سردوشى كندچه اينكه دوطرف آنرا رها سازد و يا دامنه راست آنرا به دوش چپ و چپ آنرا بدوش راستبيندازد و يا به طرز ديگرى آنرا بپوشد، چيزى كه هست نزديكتر به احتياط آن است كهآنرا به طرز متعارف بپوشد و همچنين احتياط آن است كه لباس احرام را با چيزى و حتىيكى را به ديگرى گره نزند و با سوزن و سنجاقى نبندد هرچند كه اقوى جواز همهاينها است تا جائى كه از صورت لنگ و رداء بيرون نشود، بله اين احتياط كه لنگ را بهگردن خود گره نزند را نبايد ترك كند ودر اندازه اين دو جامه همين مقدار كه مسماى آن بهعمل آيد كافى است هرچند كه بهتر و به احتياط نزديكتر اين است كه لنگ به مقدارى بلندباشد كه از ناف تا زانو را بپوشاند و رداء شانه ها را در خود جاى دهد. مساءله 16 - احتياط واجب آن است كه نبايد به يك جامه بلند كه يك طرف آن رالنگ وطرف ديگرش را رداء كند اكتفاء نمايد مگر در صورت ضرورت و اگر ضرورت در اثناءعمل برطرف شد بايد دو جامه بپوشد، و همچنين احتياط آن دو را انجام داده باشد بايددوباره بعد از پوشيدن آن دو را اعاده كند، و احتياط آن است كه در پوشيدن احرام نيت وقصد تقرب داشته باشد و اما در كندن جامه نيت نيمه معتبر نيست هرچند كه بهتر وبهاحتياط نزديكتر آن است كه در هنگام كندن جامه نيز نيت داشته باشد. مساءله 17 - اگر با علم به حكم وعمدا در پيراهن احرام ببنددعمل حرامى مرتكب شده ولى اعاده آن واجب نيست و همچنين اگر روى دو جامه احرام و يا زيرآنپيراهن بپوشد، هرچند كه اعاده كردن به احتياط نزديكتر است و كندن پيراهن واجب فورىاست و اگر از روى نادانى و يا فراموشى در پيراهن محرم شود وقتى حكم را فهميد و يامتذكر شد واجب است آنرا بكند و احرامش صحيح است و اگر بعد از بستن احرام پيراهن رابپوشد براى كندنش لازم است آنرا پاره كند واز پائين بدن بيرون آورد بخلاف آنجائىكه پيراهن محرم شده باشد كه كندنش واجب است نه پاره كردنش . مساءله 18 - بر محرم واجب نيست كه دائما دو جامه احرام را بر تن داشته باشدبلكه جائز است آن دو را براى تطهير و تميز كردن از تن درآوردهتبديل نمايد بلكه ظاهرا جائز است كه گاهى از اوقات خود را از آن دو برهنه كند. مساءله 19 - در احرام پوشيدن بيش از دو با در نظر داشتن شرائط اشكالى نداردهرچندكه اضطرارى هم در بين نباشد. مساءله 20 - در دو جامه احرام شرط آن است كه از چيزهايى باشد كه نماز در آنجائز است پس احرام با پارچه ابريشمى يا جامه اى كه از حيوان حرام گوشت درست شدهيا جامه غصبى يا جامه متجنش به نجاستى كه در نماز عفو نشده جائز نيست ، بلكه احتياطآن است كه زنان نيز با پارچه ابريشمى خالص احرام نبندد بلكه احتياط براى زنان آناست كه تا آخر احرام لباس حرير نپوشد. مساءله 21 - احرام بستن در لنگى نازك كه بدن نما باشد جائز نيست و بهتر آنكه رداء نيز اينطور نازك نباشد. مساءله 22 - بر زنان پوشيدن دو جامه احرام واجب نيست پس براى آنان جائز استكه در جامه دوخته شده احرام ببندد. مساءله 23 - احتياط واجب آن است كه دو جامه احرام را اگر به نجاستى كه معفوعنهنيست متنجس شود تطهير نمايد و يا عوض كند، چه در اثناءعمل باشد يا نباشد و احتياط آن است كه بدن نيز اگر درحال احرام نجس شود در تطهير آن مبادرت نمايد، ولى اگر تطهير نكند احرامشباطل نمى شود و كفاره اى هم بر عهده اش نخواهد بود. مساءله 24 - نزديكتر به احتياط آن است كه جامه احرام از جنس پوست نباشد هرچندكه بعيد نيست در صورتى كه صدق جامه كند جائز نباشد همچنانكه لازم نيست بافتهاى باشد پس احرام بستن در نمد در صورتى كه جامه احرام بر آن صادق باشد صحيحاست . مساءله 25 - اگر بخاطر سرما و مانند آن ناگزير از پوشيدن قبا با پيراهن شودپوشيدن آن جائز مى شود لكن واجب است آنرا پائين و بالا بپوشد يعنى با دامن آن سينهخود راگرم كند و با سينه آن پائين تنه خود را و آنرا به تن نكند بلكه رداى خويشقرار دهد بلكه نزديكتر به احتياط آن است كه پشت و رو استعمالش كند. و در مورد پيراهننيز واجب است آنرا رداى خود نموده بر تن نكند، بله اگر جز با پوشيدن آن دو ضرورتبرطرف نمى شود پوشيدن آن دو جائز است . مساءله 26 - اگر هنگام احرام بستن عالما و عامدا دو جامه احرام را نپوشيد و يا جامهاى داراى دوخت بپوشد معصيت كرده ولى احرامش صحيح است و در صورتى كه با عذر بودهمعصيت هم نكرده . مساءله 27 - در صحت احرام طهارت از حدث اصغر و حدث اكبر شرط نيست پس بدونوضو و در حال جنابت و حيض و نفاس هم احرام صحيح است .
|
|
|
|
|
|
|
|