بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ترجمه تحریرالوسیله امام خمینی جلد 2, سید محمد باقر موسوى همدانى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     TAR00001 -
     TAR00002 -
     TAR00003 -
     TAR00004 -
     TAR00005 -
     TAR00006 -
     TAR00007 -
     TAR00008 -
     TAR00009 -
     TAR00010 -
     TAR00011 -
     TAR00012 -
     TAR00013 -
     TAR00014 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

گفتار در شرائط صحت روزه و وجوب آن  
مساءله 1 - شرائط صحت روزه چند چيز استاول اينكه مسلمان و با ايمان و داراى عقل باشد و مبتلا به حيض و نفاس نباشد بنابراينروزه غير مؤ من صحيح نيست هرچند كه در بعضى از ساعات روز ايمان نداشته باشد پس ‍اگر مسلمانى مؤ من در بين روز مرتد شود و دوباره برگردد روزه اش صحيح نيست هرصحيح نيست از مجنون هرچند ادوارى باشد(يعنى گاهى ديوانه مى شود)حال چه اينكه جنونش همه ساعات روز را فرا گيرد و چه اينكه قسمتى از روز را ديوانهشود و بقيه روز سالم گردد و همينطور است روزه مست و بيهوش و نزديكتر به احتياطبراى كسيكه نيت كرده و سپس مست يا بيهوش شده و مجددا هوشيار گشته اين است كه روزهاش را تمام كند و قضاء آنرا نيز بگيرد و اما كسيكهاول فجر هوشيارانه نيت كرده در وسط روز بيهوش شده و دوباره بهوش آمد تنها واجباست روزه اش را تمام كند مگر آنكه بدون نيت وارد روزه شده كه او بايد روزه اش را قضاءكند و اما كسيكه سراسر روز را بخواب رفته اگرقبل از خواب نيت روزه داشته روزه اش ‍ صحيح است و همچنين صحيح نيست روزه از زنيكهخالى و از حيض و و نفاس بوده ولكن قبل از غروب هر چند، لحظه اى خون ببيند و همچنينزنيكه لحظه اى بعد از فجر خون نفاس يا حيضش قطع شده كه روزه آنروز وى نيزبخاطر همان يك لحظه ناپاكى صحيح نيست .
يكى ديگر از شرائط صحت روزه نداشتن بيمارى يا درد چشم است البته بيمارى و دردچشمى كه روزه برايش ضرر دارد يعنى درد آنرا شديدتر و يا بهبودش را ديرتر و ياخرابى و بيماريش را شديدتر مى سازد، حال چه اينكه يقين به اين آثار سوء داشتهباشد و يا صرفا احتمال آنرا بدهد كه باعث دلواپسى و ترسش باشد و همچنين كسيكهمى ترسد اگر روزه بگيرد دچار بيمارى و ضرر ميشود. البته اين در صورتى است كهترس او منشاءئى عقلانى و قابل اعتناء نزد عقلا داشته باشد كه در اينصورت نيز روزهاش صحيح نيست و جايز بلكه واجب است بر او كه افطار كند و اما صرف ضعف و سستىمجوز افطار نيست هرچند كه ضعف مفرط باشد بله اگر بحدى برسد كه عادتاقابل تحمل نيست جائز نيست افطار كند.
و اگر بخيال اينكه روزه برايش ضرر ندارد روزه بگيرد و بعد از فراغت از آن معلومشود كه اشتباه كرده و از ناحيه روزه صدمه ديده در صحت آن روزهاشكال است بلكه صحيح نبودن آن خالى از قوت نيست .
يكى ديگر از شرائط صحت روزه اين است كه مسافر نباشد البته سفرى كه باعث شكستهشدن نماز است كه در چنين سفرى روزه صحيح نيست اگر چه روزه مستحبى باشدبنابراقوى ، بله چند مورد استثناء شده يكى روزه عوض قربانى براى كسيكه نتوانستهوظيفه قربانى را انجام دهد كه بايد سه روز از ده روزبدل قربانى را در حج بگيرد دوم روزه عوض از سر بريدن شتر براى كسيكهقبل از غروب نهم عمدا از عرفات كوچ كند كه بايد هيجده روز روزه بگيرد و سوم روزهنذريكه شرط شده آنرا در خصوص سفر بگيرد و يا نذر كرده باشد روزه اى بگيرد چهمسافر باشد و چه حاضر واما اگر نذرش ‍ مطلق باشد (به اينكه اسمى از سفر نبردهباشد و تنها نذر روزه كرده باشد)نمى تواند آن را در سفر بگيرد.
مساءله 2 - درصحت روزه مستحبى علاوه بر آنچه گذشت شرط ديگرى هست و آن ايناست كه قضاء روزه واجب بگردنش نباشد و احتياط در مطلق روزه هاى واجب ازقبيل كفاره و غير آن ترك نشود بلكه تعميم مطلق واجب خالى از قوت نيست .
مساءله 3 - آنچه از شرائط كه براى صحت روزه ذكر كرديم شرط وجوب نيز هستغير از اسلام و ايمان .
يكى ديگر از شرائط وجوب ، بلوغ است پس روزه بر كودك نابالغ واجب نيست هرچند كهنيت روزه مستحبى كند و در اثناء روز بحد بلوغ برسد بله اگرقبل از طلوع فجر به حد بلوغ برسد واجب است نيت روزه كند و كودكى كه نيت روزه كرداگر در اثناء روز بحد بلوغ برسد و مفطرى نياورده باشد نزديكتر به احتياط آنستكهروزه اش را تمام كند بلكه اگر قبل از ظهر بحد بلوغ برسد و مفطرى انجام نداده بهترو نزديكتر به احتياط آنست كه نيت روزه كند و آن روزه را به آخر برساند.
مساءله 4 - اگر مكلف حاضر - در وطن باشد و درحال روزه از وطن بعزم سفر خارج شود در صورتيكهقبل از ظهر خارج مى شود واجب است كه افطار كند و اگر بعد از ظهر خارج شود واجب استبحال روزه باقى بماند و روزه اش صحيح است واگر مسافر از سفر برگردد و حاضردر شهرش و يا شهريكه مى خواهد در آن ده روز اقامت كند بشود در صورتيكهقبل از ظهر بدانجا برسد و چيزى هم كه روزه راباطل مى كند انجام نداده باشد واجب است نيت كند و روزه را بگيرد و اگر بعد از ظهربدانجا برسد ويا قبل از ظهر و بعد از آنكه مفطرى انجام داده برسد روزه آنروز بر اوواجب نيست .
مساءله 5 - مسافريكه حكم را نمى داند يعنى نمى داندكه روزه در سفر مشروع نيستاگر روزه بگيرد روزه اش صحيح است و از تكليف او مجزى است بهمان ترتيبى كه درجاهل بحكم نماز گذشت چون شكستن نماز بمنزله افطار الصلوة بالنسبة به نماز گفتيمدر اينجا نيز هست بروزه مى آيد و بنابر اين پس كسى كه بايد در سفر هم نماز را تمامبخواند مانند مكارى و كسيكه سفرش نافرمانى خداى تعالى است و كسيكه قصد اقامت دهروز در جائى نموده و نيز مردديكه سى روز بهحال ترديد پشت سر انداخته و امثال آنان بايد روزه را هم بگيرند بله كسيكه براى شكارسفر كرده و منظورش از شكار تجارت و كسب است بايد روزه را بشكند و افطار كند و درنمازش احتياط نموده هم شكسته بخواند و هم تمام و نيز فرق ديگرى كه بين نماز و روزههست اين است كه اگر كسى فراموش كند كه در سفر است و نبايد روزه بگيرد و روزهگرفت و بعد از مغرب بيادش بيايد بايد روزه را قضاء كند ولى اگر همين شخص نمازرا تمام بخواند و بعد از وقت متوجه شود كه مسافر بوده و بايد شكسته مى خواندهقضاء بر او واجب نيست كه در كتاب صلوة گذشت .
مسافر در چهار محل كه مخير است نماز را تمام و يا شكسته بخواند نبايد روزه بگيرد ونيز اگر بعد از ظهر وطن به سوى سفر خارج شود بايد روزه را تمام كند ولى همينشخص اگر در سفر خواست نماز بخواند بايد آنرا دو ركعتى بخواند و بعكس اگرمسافر بعد از ظهر وارد شهر خود شود بايد روزه را بشكند ولى همين شخص نمازآنروزش را اگر در سفر خوانده تمام مى خواند.
و ما در كتاب صلوة گفتيم كه معيار در شكسته شدن نماز اين است كه مسافر به حدترخص برسد در روزه نيز همين معيار است يعنىقبل از رسيدن به حد ترخص نمى تواند افطار كند بلكه اگر چنين كند بايد روزه راقضاء كند و بنابر احتياط كفاره نيز بر او واجب است .
مساءله 6 - در حال اختيار در ماه رمضان مسافرت جائز نيست هرچند كه منظورش ازسفر فرار از روزه باشد چيزيكه هست مسافرت به اين منظورقبل از گذشتن بيست وسه روز از رمضان كراهت دارد مگرآنكه مسافرت بمنظور حج يا عمرهباشد و يا به خاطر مالى باشد كه مى ترسد اگر سفر نكندآنمال تلف شود و يا مى ترسد اگر سفر نكند برادرى دينى از او هلاك مى شود و اماروزه غير رمضان در صورتيكه روزه اش معين باشد نزديكتر به احتياط آنست كه درحال اختيار سفر نكند و روزه اش را بگيرد همچنانكه اگر مسافر است نزديك تر به احتياطآن است كه اگر مى توانست در همان سفر قصد اقامت ده روزه را بكند تا روزه معين رابگيرد هر چند كه اقوى آنستكه چنين كسى مى تواند مسافرت كند و واجب نيست درصورتيكه مسافر است قصد اقامت كند.
مساءله 7 - براى مسافر و بلكه هر كسيكه شرعا مى تواند روزه رمضان را بخوردمكروه است در روز كه شكم خود را از آب و طعام پر كند و نيز كراهت دارد كه جماع كندبلكه نزديكتر به احتياط آنستكه اين عمل را ترك كند هرچند كه اقوى جواز آنست .
مساءله 8 - براى چند طائفه جايز نيست كه در ماه مبارك رمضان افطار كنند يعنىروزه نگيرند اول پيرمرد و پيرزنى كه يا بكلى روزه گرفتن مقدورشان نيست و يابرايشان بسيار دشوار است دوم كسانيكه مبتلا به بيمارى تشنگى هستندحال چه اينكه اصلا بتوانند تشنگى را تحمل كنند و يا آنكه تحملش ‍ برايشان دشوارباشد سوم زن حامله اى كه نزديك زائيدن است و روزه گرفتن مضر استبحال او و بحال فرزند اوست چهارم زن شيردهيكه كم شير است و اگر روزه بگيردشيرش كمتر شده يا خودش صدمه مى خورد و يا فرزنديكه شير ميدهد همه اين چند طائفهروزه را مى خورند و بايد هر يك ازآنان براى هر روز يك مد طعام كفاره بدهند و نزديكتربه احتياط آنستكه براى هر روز دو مد(يعنى نيم من ) طعام بدهند بجز پيرمرد و پيرزنمبتلا به بيمارى عطش كه در صورت عدم امكان روزه گرفتن وجوب كفاره بر آنانمحل اشكال است بلكه واجب نبودنش خالى از قوت نيست همچنانكه وجوب آن بر زن حامله اىكه نزديك بزائيدن است و نيز بر زن شيردهى كه شيرش كم است و روزه مضربحال آندو و يا بحال فرزند آندو است محل تاءمل است .
مساءله 9- در زن شيرده فرقى نيست بين اينكه فرزند خود او باشد و يا آنكه ازديگرى باشد و او وى را شير دهد حال چه اينكه اجرت بگيرد و شير دهد و يا آنكه تبرعاشير دهد كه او نيز ميتواند روزه را افطار كند البته نزديكتر به احتياط آنستكه درصورتى براى شير دادن روزه را افطار كند كه شيردهى ديگر براىطفل يافت نشود واگر كسى هست كه با اجرت بچه را شير دهد و يا از پدرطفل و يا مادر طفل و يا متبرعى است اجرت بگيردطفل را به او بسپارد و خود روزه اش را بگيرد.
مساءله 10 - بر زن حامله و شيرده واجب است روزه هائيكه از او فوت شده قضاء كندهمچنانكه احتياط آنستكه پيرزن و پيرمرد و نيز كسيكه بيمارى عطش دارد اگر قدرتيافتند روزه هاى فوت شده را قضاء كنند.
گفتار درطرق ثبوت هلال رمضان و شوال  
هلال ماه مبارك رمضان و هر ماه ديگر بچند طريق ثابت مى شود يكى اينكه مكلف خودشهلال را به چشم ببيند هرچند كه او در ديدن هلال تنها باشد و غير او كسى نديده باشد 2- اينكه بين مردم رؤ يت آن شايع و متواتر باشد بحديكه يقين آور باشد 3 - اينكه سىروز از اول ماه قبلى گذشته باشد 4 - اينكه بينه شرعيه يعنى دو شاهدعادل شهادت دهند كه ما هلال را ديديم . 5 - اينكه حاكم شرع حكم كند باينكه فردااول رمضان و يا مثلا اول شوال است البته حكم حاكم وقتى نافذ و معتبراست كه مكلف علمبخطا بودن حكم او يا مدرك حكم او نداشته وگرنه حكم او در حق وى نافذ نيست .
واما گفتار منجمين در اين باره هيچ اعتبار شرعى ندارد و نيز طوق داشتنهلال و يا غايب شدنش بعد از شفق روز قبل هيچ دلالتى بر اينكه شبقبل اول ماه بود ندارد هرچند كه براى مكلف ظن به اين معنا را هم بياورد.
مساءله 1 - در قبول شهادت بينه شرط است كه بينه به رؤ يت خود شهادت بدهديعنى دو شاهد عادل بگويند ما هلال را بچشم خود ديديم ، پس اگر بگويند ما علم داريم ،باينكه مثلا امشب ماه است كافى نيست .
مساءله 2 - در حجيت بينه (شهادت دو شاهدعادل ) اين شرط معتبر نيست كه حتما نزد حاكم شهادت دهند پس اين دو شاهد نزد هر كس كهشهادت دهند شهادتشان آندو را بخاطر اينكه معتبر است حتى اگر نزد حاكم شهادت بدهندو حاكم شهادت آندو را بخاطر اينكه عدالت آنان براى وى ثابت نشده رد كند ولىعدالتشان براى مكلف ثابت باشد و نزد او نيز شهادت دهند شهادتشان براى او معتبراست و شرعا واجب است بر آن شهادت ترتيب اثر دهد يعنى فردا رااول رمضان دانسته روزه بگيرد و يا اول شعبان دانسته و افطار كند.
و در شهادت دو شاهد عادل اين معنا معتبر نيست كه زمان رؤ يت هر دو توافق داشته همينكهشهادت دهند، ما ماه را ديديم كافى است بله اين معنا معتبر است كه بايد اوصافيكه ربطىبه شكل و قيافه خود هلال ندارد و مكلف احتمال دهد كه اگر توصيف آندو درباره اوصافخارجه از خود هلال مختلف است بخاطر اختلافى است كه آندو در تشخصى دارند مثلا يكىبگويد من هلال را در نقطه بلندى از آسمان ديدم و آن ديگرى بگويد من در كرانه افقديدم يكى بگويد هلالى كه من ديدم طوق داشت ديگرى بگويد بدون طوق بود يكىبگويد من آنرا در عرض شمالى ديدم آن ديگرى بگويد در عرض جنوبيش رؤ يت كردم كهاگر اختلاف دو شاهد در اينگونه اوصاف باشد بعيد نيست كه شهادتشانقبول باشد مگر آنكه تفاوت بسيار زياد باشد.
اگر يكى از دو شاهد و يا هر دو در وصف هلال چيزى بگويند كه مخالف با واقع باشدمثلا ما مى دانيم كه هلال در اول هر ماه همواره دو لبه اش بطرف آسمان و گرده اش بهطرف افق است حالا اگر دو شاهد بعكس اين شهادت دهند شهادتشان پذيرفته نيست و امااگر هر دو شاهد و يا يكى از آن دو بطور مطلق بگويد من ماه را ديدم و دربارهخصوصيات ماه چيزى نگويد و يا يكى از آندو مطلق بگويد و ديگرى اوصافى براى آنذكر كند كه مخالف با واقع نيست كفايت مى كند.
مساءله 3 - اگر چهار زن و يا يك مرد و زن شهادت دهند كه ماه را ديده ايم شهادتشانپذيرفته نيست و همچنين اگر يك مردم شهادت دهد و سوگند را هم ضميمه كند اعتبارىبشهادتش نيست .
مساءله 4 - فرقى نيست بين اينكه دو شاهدعادل اهل شهر و قريه مكلف باشند و يا از خارج آنمحل آمده باشند و نيز فرقى نيست و در اينكه در آسمان لكه ابرى باشد يانباشد بلهاگر در افق هيچ لكه نباشد و آسمان كاملا صاف باشد و مردم براى ديدنهلال جمع شده باشند و در بين آنان اختلاف باشد عده اى مدعيان رؤ يت را تكذيب بطوريكهاحتمال اشتباه دو شاهد عادل در دل مكلف قوت بگيرد در چنين وضعى درقبول شهادت آندو اشكال هست .
مساءله 5 - حجيت حكم اختصاص بمقلدين او ندارد بلكه حكم او بر ساير حكام شرعنيز حجت است مگر آنكه نزد ساير حكام خلاف حكم آن حاكم و يا خطا مستند او ثابت شدهباشد.
مساءله 6 - اگر در شهرى هلال ثابت شده باشد و در شهرى ديگر نشده باشد اگرايندو شهر نزديك بهم باشند و يا بدانيم افق هر دو يكى است ثبوت آن براى مردم هر دوشهر كافى است و در غير اين صورت كافى نيست .
مساءله 7 - جائز نيست در مسئله رؤ يت هلال بخبر تلگرافى وامثال آن اعتماد شود مگر آنكه تلگراف از شهرى نزديكبمحل اقامت مكلف مخابره شده باشد و يا بداند كه افق آن شهر با افقمحل اقامتش توافق دارد و ثبوت هلال در آن شهر محقق شده باشد يا حاكم آن شهر حكم كردهباشد و يا بينه اى شرعى اقامه شده باشد و اين در تحقق كافى است كه مخابره كنندههمان بينه شرعى باشد.
گفتار در قضاء روزه رمضان  
بر كودك واجب نيست بعد از آن كه بحد بلوغ رسيد روزه هاى كه در سالهاىقبل از بلوغش افطار كرده قضاء كند و مجنون و كسى هم كه مدتى درحال بيهوشى بوده واجب نيست روزه هاى ايام عذر را قضا كنند و همچنين بر كافر اصلى واما كافر غير اصل يعنى مسلمانيكه مدتى مرتد شد و دوباره برگشت بايد روزه هاى زمانارتداد را قضاء كند و نيز بر حائض و نفساء واجب است روزه هاى ايام عذر را قضاء نمايدهر چند كه قضاء نمازهاى آن ايام واجب نيست .
مساءله 1 - در سابق گذشت كه اگر كسىقبل از ظهر بحد بلوغ برسد هر چند چيزى نخورده باشد و مفطرى انجام باشد روزه آنروز بر او واجب نيست و همچنين است كه كسيكه نيت روزه مستحبى كرده و در اثناء روز به حدبلوغ رسيده باشد پس اين دو نفر اگر روزه آن روز را خورده باشند قضائش بر آنانواجب نيست هرچند كه به احتياط نزديك تر است .
مساءله 2 - كسيكه روزه اش بخاطر مستى فوت شده قضاء آن بر او واجب استحال چه اينكه شراب مسكر را به منظور مداوا خورده باشد و چه بوجه حرام نوشيده باشدبلكه نزديكتر به احتياط آنست كه حتى در صورتى هم كهقبل از نوشيدن شراب در هنگام نيمه شب نيت روزه را كه كرده باشد و روزه را تا بهمغرب رسانده باشد قضاء آنروز را بياورد.
مساءله 3 - كسيكه مخالف مذهب حق بوده و سپس مستبصر شده بر او واجب نيست روزههائيكه در آن حال از او فوت شده واجب است قضاء كند.
مساءله 4 - در قضاء روزه واجب لازم نيست بفوريت انجام شود ولى به احتياط واجبجائز نيست از رمضان بعد تاءخير بيندازد و اما اگريكسال تاءخير انداخت از آن به بعد موسع مى شود.
مساءله 5 - در قضاء ترتيب و تعين اينكه امروز كدام روزه فوت شده را قضاء مىكنم لازم نيست پس اگر چند روز روزه از مكلف فوت شده بهمان عدد روزهايى را روزهبگيرد به نيت قضاء آن ايام كفايت مى كند هرچند معين نكند كه روزاول قضاء اولين روز فوت شده و روز دوم قضاء دومين روز همچنين تا آخر.
مساءله 6 - اگر دو ماه رمضان و يا بيشتر روزه از او فوت شده باشد مخير است بيناينكه اول ماه رمضان اول را قضا كند و يا اول رمضانهاى بعد را بله اگر قضا رمضان همينسال را با قضا رمضان سال قبل را بعهده دارد و وقت براى بجا آوردن قضا هر دو رمضانرا ندارد به احتياط واجب بايد قضا رمضان همينسال را نيت كند واگر عكس اين عمل كند ظاهرا قضاء رمضان قبلى را كه گرفته صحيحاست وبراى رمضان امسال كه ديگر وقت ندارد قضاء كند بايد كفاره تاءخير بپردازد.
مساءله 7 - اگر بعلت بيمارى و يا حيض و نفاس روزه رمضانامسال را مكلف فوت شود و قبل از آن كه آنرا قضا كند از دنيا برود قضاء آن واجب نيستهرچند كه مستحب است برايش نائبى را استيجار كنند.
مساءله 8 - اگر بخاطر عذرى روزه ماه رمضان و يا بعضى از ايام آن از او فوت شدو عذر او تا رمضان ديگر ادامه يافت اگر عذرش بيمارى بوده قضاء آن را وى ساقط مىشود و تنها بعهده او است كه از هر روزى يك مد (يعنى يك چارك )طعام كفاره دهد و انجامقضاء كافى از كفاره نيست و اما اگر غير از مرض بوده مثلا سفر و نظير آن بوده اقوىاين است كه تنها قضاء بر او واجب است و همچنين است جائيكه علت فوت شدن بيمارى بودهولى علت تاءخير عذرى ديگر و يا بعكس علت فوت مثلا سفر بوده و علت تاءخير عذرىديگرى و يا بعكس علت فوت مثلا سفر بوده و علت تاءخير بيمارى كه در هر دو صورتقضاء بر او واجب است لكن سزاوار آنست كه احتياط را ترك نكند يعنى هم قضاء را بياوردو هم كفاره را بپردازد مخصوصا در جائيكه عذر سفر بوده باشد و همچنين صورت عكس .
مساءله 9- اگر روزه همه رمضان و يا بعضى از روزهاى آن بدون عذر بلكه عمدا ازاو فوت شده و تا رمضان ديگر قضاى آن را نياورده باشد علاوه بر كفاره افطار عمدىواجب است براى هر روز يك مد طعام كفاره دهد و در زمانهاى بعد آنها را قضاء كند و همچنيناين كفاره به روزى يك مد واجب است در جائيكه روزه اش بخاطر عذر موجه فوت شده و بعداز رمضان عذر برطرف شده باشد و عذرى ديگر پيدا نشده باشد و مكلف در انجام قضاءآن سستى كرده باشد تا رمضان ديگر فرا رسد و اما اگر بعد از برطرف شدن عذرتصميم داشته باشد روزه هاى فوت شده را قضاء كند لكن عذر موجه ديگرى در تنگىوقت پيدا شده باشد احتياط واجب آنستكه در اينجا نيز هم كفاره بدهد وهم در زمانهاى بعدقضاء كند.
مساءله 10 - كفاره تاءخير بخاطر تكرار سالها مكرر نمى شود پس اگر سه روزاز سه رمضان متوالى از او فوت شده و قضاء آنرا نياورده باشد يك كفاره براى يك روزرمضان اول مى دهد و يكى براى يكروز رمضان دوم و اما براى رمضان سوم فقط قضاءآنرا بجا مى آورد مگر آنكه قضاء آنرا نيز تاءخير بيندازد تا رمضان چهارم فرا رسد كهاگر چنين كند يك كفاره ديگر براى يكروز رمضان سوم مى دهد.
مساءله 11 - جائز است مكلف كفاره چند روز از يك رمضان و ياچند رمضان را به يكفقير بدهد و لازم نيست بهر فقيرى تنها يك مد بپردازد.
مساءله 12 - جائز است در قضاء رمضان مادام كه وقت آن تنگ شده اينكه مكلف روزهاش را تا ظهر نشده بشكند و اما بعد از ظهر شكستن آن حرام و بلكه موجب كفاره است هرچندكه امساك در بقيه روز واجب نيست وكفاره شكستن قضاء رمضان اطعام ده مسكين و بهر مسكينىيك مد طعام است واگر تمكن مالى ندارد كفاره اش سه روز روزه گرفتن است .
مساءله 13 - روزه مانند نماز است كه اگر از كسى فوت شود و او از دنيا برودولى او بايد قضاء آنرا بجاى آورد حال علت قضاء شدن آن هر چه مى خواهد باشد بلهبعيد نيست بگوئيم در صورتيكه ميت از در طغيان نماز و روزه را ترك كرده بر ولى اوواجب نباشد ولكن احتياط وجوب آنست بلكه نبايد اين احتياط ترك شود البته اين وجوبقضاء بر ولى در روزه هائى است كه فوت آن موجب قضاء بوده واما در روزه هايى كهقضاء آن بر خود او واجب نبوده ولى نيز واجب نيست بنابراين اگر بخاطر عذر موجه روزهاش را خورده در بين همان رمضان مرده و يا همان عذرش ادامه يافته تا رمضانى ديگرقضاء آن بر ولى او واجب نيست چون درچنين فرضى قضاء ساقط است و در اين مسئله هيچفرقى نيست بين اينكه ميت بمقداريكه بتوان به نيت او صدقه داد مالى بجاى گذاشتهباشد و يا نگذاشته باشد هرچند كه در صورتاول نزديكتر به احتياط آنستكه با رضايت ورثه هم برايش تصدق دهند و هم روزه هاىفوتيش را قضاء كنند ودر بحث قضاء نماز پاره اى فروع كه مربوط به اينجا نيز مىشود گذشت .
گفتار در اقسام روزه  
روزه چهار قسم است : واجب و مستحب و مكروه و ممنوع ، روزه واجب عبارتست از روزه ماه مباركرمضان و روزه كفاره و روزه قضاء و روزه عوض ‍ خونيكه بايد در حج تمتع ريخته باشدو روزه روز سوم از ايام اعتكاف و روزه نذر و عهد و سوگند هرچند كه شمردن اين سه قسماخير در زمره روزه هاى واجب مسامحه اى هست .
گفتار در روزه كفاره 
روزه كفاره نيز چند قسم است يكى كفاره اى است كه بضميمه كفاره اى ديگر واجب مى شودمانند كفاره قتل عمدى كه قاتل هم بايد روزه بگيرد وهم برده آزاد كند و هم شصت مسكينطعام دهد، و همچنين كفاره افطار بحرام در ماه مبارك رمضان كه بنابراحتياط بايد هر سه راانجام دهد.
يكى ديگر قسمتى است كه بعد از عجز از كفاره اى ديگر واجب مى شود مانند كفاره اظهار وكفاره قتل خطائى كه وجوب روزه در اين دو مورد بعد از عجز از آزاد كردن برده است وهمچنين كفاره افطار در قضاء روزه رمضان كه روزه گرفتن در آن وقتى واجب مى شود كهنتواند ده مسكين را طعام دهد و كفاره شكستن سوگند بخداى تعالى كه در مرحلهاول آزاد كردن برده و يا اطعام ده مسكين و يا پوشانيدن آنان است و در مرحله دوم اگر ازانجام آنها عاجز شد بايد سه روز روزه بگيرد و نيز كفاره خراش دادن زن است صورتخود را در مصيبت بنحوى كه خون درآيد و يا موى سر خود را بكند و يا مردى در مرگ همسريا فرزندش گريبان چاك كند بايد همان كفاره را كه در شكستن سوگند گذشت بدهد ونيز مانند كفاره كوچ كردن از عرفات قبل از غروب آفتابست كه اگر عمدا صورت بگيردمكلف بايد شترى قربانى كند واگر از آن عاجز شد هجده روز روزه بگيرد و يكى ديگركفاره شكار كردن شتر مرغ در حال احرام است كه در مرحلهاول بايد شترى قربانى كند واگر نتوانستپول آنرا طعام خريدارى نموده با آن شصت مسكين را سير كند. يعنى به هر مسكينى بنابراقوى يك مد طعام بدهد و احتياط نزديكتر دو مد مى پردازد واگر چيزى زياد آمد مازاد را نيزبهمان شصت مسكين مى پردازد و اگر كم آمد واجب نيست از خودش طعام خريدارى كند و احتياطبه دادن دو مد به يك مسكين در جائى است كه باعث كمبود از شصت نفر نشود وگرنه بهرمسكينى يك مد مى دهد و شصت نفر را كامل مى كند واگر از دادن تصدق عاجز شد بنابراحتياط واجب به عوض هر مد يك روز روزه بگيرد تا شصت روز كه اين آخرين درجه كفاره اواست و اگر از روزه شصت روز عاجز شد آنوقت هيجده روز روزه مى گيرد و از آن جمله كفارهشكار گاو وحشى براى محرم است كه بايد يك گاو قربانى كند واگر از تهيه كردن آنعاجز باشد پول آنرا طعام خريدارى نموده سى نفر مسكين را اطعام مى كند يعنى بهرمسكينى بنابر اقوى يك مد مى پردازد و نزديكتر به احتياط آنست اگر كم نمى آورد بهرمسكينى دو مد بدهد واگر طعام خريدارى شده زياد بيايدمال خود او است ، و احتياط مستحبى در دادن دو مد به هر مسكين مخصوص به جائى است كهموجب نقص بر سى نفر نشود و اگر كم بيايد واجب نيست از خودش آنراتكميل كند.
و اگر نتوانست اين كار را انجام دهد روزه مى گيرد و بنابراحتياط عوض هر يك مد يك روزروزه بگيرد تا سى روز كه نهايت كفاره اوست و اگر نتوانست نه روز روزه مى گيرد وكفار شكار كردن گورخر در حال احرام نيز همين است هر چند كه نزديكتر به احتياط آنستكه در شكار گورخر كفاره مخصوص ‍ شترمرغ را انجام دهد مورد ديگر از صور عجز ازكفاره ديگر شكار كردن آهو در حال احرام است كه در مرحلهاول يك گوسفند و در صورت عجز از آن قيمت آنرا طعام مى خرد و بر ده مسكين به هر نفريك مد بنابر اقوى توزيع مى كند و به احتياط نزديكتر دادن دو مد است و حكم زياده ونقيصه آن و مورد احتياط مثل مسئله قبلى است واگر از اين عاجز شد بنابراحتياط عوض هر يكمد طعام يكروز روزه ميگيرد تا ده روز كه نهايت كفاره او است و اگر از اين نيز عاجز بودسه روز روزه مى گيرد.
يكى ديگر از اقسام روزه كفاره كفاره اى است كه مكلف مخير است بين روزه و بين غير آن واين نوع كفاره درچند مورد است يكى كفاره روزه خوردن در رمضان ودوم كفاره فاسد كردناعتكاف بوسيله جماع و سوم كفاره موى كندن زن در مصيبت و چهارم كفاره نذر و عهد كه دراين موارد مكلف مخير است بين خصال سه گانه .
مساءله - در موارديكه مكلف موظف است دو ماه روزه بعنوان كفاره بياورده مانند موارديكه بايدهر سه خصلت كفاره را انجام دهد و نيز مورديكه مخير است يكى از آن سه خصلت را انجامدهد و نيز مورديكه بايد بين سه خصلت رعايت ترتيب را بكند و در همه اين موارد لازم استدو ماه روزه را پشت سر هم انجام دهد و براى رسيدن به اين منظور كافى است همه ماهاول و يك روز از ماه دوم را پشت سر هم بياورد كه بيانش گذشت . و بنابراحتياط واجب استكه اين تتابع و پشت سرهم انجام دادن را در روزه هيجده روزه اى كه عوض از دو ماه استنيز رعايت كند بلكه اين تتابع در روزه ساير كفارات نيز واجب است بنابراحتياط.
در مواردى كه گفتيم تتابع لازم است اگر در بين مدت عذرى پيش آمد كه مكلف نتوانستروزه بگيرد و ناگزير از افطار شد اين مفطر مضربه تتابع نيست بعد اززوال عذر بلافاصله عمل را ادامه مى دهد و روزه بقيه ايام را مى آورد كه بيانش در سابقنيز گذشت .
و اما روزه هاى مستحبى :  
روزه هاى مستحبى سيزده است كه از همه مؤ كدتر روزه سه روز در هر ماه است و بهترينكيفيت آن اينستكه اولين پنج شنبه و آخرين پنج شنبه و اولين چهارشنبه در دهه هر ماه راروزه بگيرد.
دوم - روزه ايام البيض يعنى سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه است .
سوم - روزه روز غدير كه روزه هيجدهم ذى الحجه است .
چهارم - روزه روز ولادت رسول خدا (ص ) كه هفدهم ربيعالاول است .
پنجم - روزه روز مبعث آنجناب كه روز بيست و هفتم رجب است .
ششم - روزه روز دحوالارض كه روز بيست و پنجم از ذى القعده است .
هفتم - روزه روز عرفه براى كسيكه روزه گرفتن او را دچار ضعف نمى كند و از خواندندعاهاى آنروز باز نمى دارد البته استحباب روزه اين روز در وقتى است كههلال اول ذى الحجه ثابت شده باشد بطوريكه مكلف ايناحتمال را ندهد كه آنروز عيد قربان باشد.
هشتم - روزه روز مباهله و آن روز بيست و چهارم از ذى الحجه است كه البته مكلف روزهآنروز را به قصد قربت مطلقه و از باب شكرانه اين نعمت كهرسول خدا (ص ) در آنروز فضيلت عظيمى ازفضائل مولانا اميرالمؤ منين عليه السلام را اظهار نموده بجا مى آورد.
نهم - روزه هر پنج شنبه و جمعه .
دهم - روزه اول ذى الحجه تا روز نهم آن
يازدهم - روزه ماه رجب و ماه شعبان حال يا همه آندو ماه و يا بعضى از ماه هرچند يك روز ازهر يك .
دوازدهم - روز نوروز
و سيزدهم - اول و سوم ماه محرم .
و اما روزه هاى مكروه 
در چند مورد روزه گرفتن كراهت دارد: اول روزه گرفتن استحبابى ميهمان بدون اجازهميزبان و همچنين با نهى او و نزديكتر به احتياط آنست كه با عدم اذن او روزه را ترك كند.
دوم روزه گرفتن فرزند بدون اذن پدر اين در صورتى است كه روزه او پدر را از نظرشفقت آزار ندهد. اگر نهى كند احتياط ترك روزه است هرچند موجب اذيت او نشود.
سوم روزه گرفتن با وجود نهى مادر و نزديكتر به احتياط آنست كه نوه و نبيره تا هرچهپايين تر رود را محكوم بحكم فرزند بدانيم و جداول و دوم و هرچه بالاتر رود را و چون بدانيم بلكه بهتر آنست كه مراعات اذن مادر رانيز بكنيم .
و اما روز عرفه درفرضى كه روزه گرفتن آن مكلف را ناتوان نموده از واقع روز عيدباشد سزاوارتر ترك روزه گرفتن است البته در اين دو فرض ظاهرا كراهت بمعنائيكهحتى در عبادات مصطلح است نمى باشد.
و اما روزه هاى ممنوع 
يكى روزه روز عيد فطر و عيد قربان است و يكى ديگر روز سى ام شعبان است كه روزگرفتن آن به نيت رمضان ممنوع است و يكى روزه ايام تشويق 11 و 12 و 13 ذى الحجهبراى كسى است كه در منى است چه مناسك حج را انجام دهد و چه ندهد و يكى ديگر روزهكسى است كه نذر كرده بوده اگر موفق بفلان معصيت شود يك و يا چند روز روزه بگيرديكى ديگر روزه از سخن گفتن است و به اصطلاح روزه سكوت است به اين معنا كه نيتكند بعنوان روزه يكروز و يا بعضى از يكروز را سخن نگويد و اما اگر بدون نيت سخننگويد هرچند كه سكوتش در تمام روز باشداشكال ندارد يكى ديگر روزه وصال است به اين معنا كه دو روز را با شب ميانى آن روزهبگيرد و بوجه قوى تر روزه وصال كه ممنوع است همشامل اين مورد مى شود كه كسى نيت كند يك روز و يك شب را تا سحر امساك كند و همشامل روزه كسى مى شود كه نيت كند دو روز و يك شب را امساك كند و اما افطار نكردن وتاءخير آن تا سحر و حتى تا شب دوم بدون نيت روزهوصال نيست و اشكال ندارد هرچند كه نزديكتر به احتياط اين است كه از اينكار نيز اجتنابكند همچنانكه احتياط اين است كه زوجه بدون اذن شوهر روزه مستحبى نگيرد بلكه درجائيكه روزه مزاحم حق شوهر است و بلكه در صورت نه او هرچند مزاحم حق او نباشد احتياطترك نشود.
خاتمه در مسائل اعتكاف 
اعتكاف عبارت است از ماندن در مسجد و بعنوان اينكه عبادتست و در اين عبادت معتبر نيست كهقصد عبادتى ديگر خارج از اعتكاف ضميمه آن شود هر چند كه ضميمه كردن قصد عبادتىديگر به احتياط نزديكتر است و اعتكاف بحسباصل شرع مستحب است و بسا مى شود كه بخاطر نذر و يا عهد و يا سوگند و يا اجير غيرشدن و امثال آن واجب مى شود، و اين عبادت در تمامسال هر زمانيكه روزه گرفتن ممنوع نباشد صحيح است و از همه اوقات بهتر ماه مباركرمضان و از همه روزهاى رمضان بهتر دهه آخر آنست .
گفتار در شروط واحكام اعتكاف در دو فصل  
فصلاول در شروط آن
در صحت اعتكاف چند چيز شرط شده ، اول داشتنعقل و بنابر اين اعتكاف از ديوانه هرچند ادوارى (گاهگاهى )باشد در زمان جنونش ‍صحيح نيست و (اما در زمان سلامتش مى تواند آنرا انجام دهد). و نيز از مست و هركس ديگرىكه فاقد عقل باشد صحيح نيست .
شرط دوم نيت است و بعد از تعيين آن در نيت چيزى جز قصد تقرب و اخلاص در عبادت شرطنيست و لازم نيست وجه آن يعنى وجوب يا استحباب آنرا در نيت معلوم كند آنچنانكه در سايرعبادات واجب نيست تا آنكه اگر واجب باشد قصد وجوب كند واگر مستحب باشد قصداستحباب هرچند كه اعتكاف در روز سوم را بكند بلكه در روز سوم نيت را تجديد كند.
و وقت اعتكاف در ابتداء اول فجر روز اول است به اين معنا كه معتكف نبايد اعتكاف را ازاول فجر تاءخير بيندازد و جائز است در اول شب يا وسطهاى شب شروع كند و در حينشروع كردن نيت كند بلكه نزديكتر به احتياط آنستكه شباول را نيز داخل نموده از اول شب نيت كند.
شرط سوم اينكه روزه بگيرد چون اعتكاف بدون روزه صحيح نيست و معتبر نيست كه روزهرا به نيت خود بگيرد بلكه روزه غير نيز كافى استحال چه اينكه واجب باشد و چه مستحب چه به نيت خود روزه بگيرد و چه به نيت غير و دراين حكم هيچ فرقى بين اقسام اعتكاف و انواع روزه نيست بلكه اعتكاف نذرى و اجاره اى رامى تواند در ماه رمضان بجاى آورد بشرطيكه انصرافى در بين نباشد بلكه اگر نذركند كه در ايامى معين اعتكاف كند و از سوى ديگر روزه نذرى بعهده اش باشد مى توانددر همان ايام اعتكاف روزه را به قصد وفاء به نذر بگيرد.
شرط چهارم اينكه مدت اعتكاف كمتر از سه روز به اضافه شبهاى آن نباشد و بيشترشدن آن عيبى ندارد چون براى بيشترش حدى معين نشده هرچند كه در بيشترش بعد از هردو روز، روز سوم واجب مى شود پس اگر پنج روز اعتكاف كرد روز ششم واجب مى شودواگر هشت روز اعتكاف كرد روز نهم بنابراحتياط واجب مى شود و همچنين . و روز عبارتستاز طلوع فجر تا غروب روز سوم اعتكاف كند اعتكافش تمام است ، نهداخل كردن شب اول واجب است و نه شب چهارم هرچند كه جائز نيست و در اينكه آيا جائز استابتداء را مثلا از ظهر روز اول گرفته تا ظهر روز چهارم ادامه دهد يا نهاشكال و تاءمل است .
شرط پنجم اينكه اعتكاف در يكى از مساجد چهارگانه يعنى مسجدالحرام و مسجدالنبىصلى الله عليه و آله و مسجد كوفه و مسجد بصره باشد و در غير اين چهار مسجدمحل اشكال است پس احتياط ترك نشود يعنى اگر خواست در ساير مسجد جامع ها انجام دهدبقصد رجاء انجام دهد يعنى به اميد اينكه مطلوب باشد نه بعنوانعمل به يك دستور استحبابى دينى و اما در غير مسجد جامع مانند مسجد محله يا مسجد بازارجائز نيست .
شرط ششم اينكه از هر كسى كه اجازه اش معتبر است اجازه داشته باشد مثلا كسيكه اجيرخاص شخصى شده اگر اجاره طورى واقع شده كه منافع سه روز اعتكاف مكلف را نيزفرا گرفته نمى تواند بدون اجازه اجير كننده اش ‍ اعتكاف كند و در غير اين صورتمعتبر بودن اجازه او معلوم نيست بلكه مى دانيم كه در بعضى فرضها معتبر نيست و نيزمانند شوهر نسبت به همسرش كه اگر اعتكاف كردن او حقى از شوهر را تلف مى كند دراينصورت اذن شوهر معتبر است هرچند خالى ازاشكال نيست واحتياط ترك نشود، و نيز مانند پدر و مادر نسبت بفرزندشان كه اگر اعتكاففرزند باعث اذيت آندو مى شود اذن آنان معتبر است و اگر نمى شود معتبر نيست هرچند كهداشتن اجازه به احتياط نزديكتر است .
شرط هفتم اينكه وقوف در مسجد را تا آخر ادامه دهد پس اگر عمدا و اختيارا براى امرىغيرآنچه كه مباح شده خارج شود اعتكافش باطل مى شود هر چند كهجاهل بحكم باشد، بله اگر اعتكاف را فراموش كرده باشد و يا او را با اكراه بيرونكرده باشند اعتكافش باطل نمى شود و همچنين اگر بخاطر ضرورتى عقلى ازقبيل مراجعه ضرورى به طبيب و يا شرعى (چونغسل جنابت ) و يا عادى (چون بول و غائط) بيرون شودباطل نمى شود و براى جنب جائز نيست كه در مسجدالحرام و مسجدالنبى صلى الله عليه وآله غسل كند و واجب است تيمم نموده از مسجد بيرون آيد و پسازغسل به مسجد برگردد در غير آندو مسجد نيز اگرغسل كردن در مسجد مستلزم مكث جنب در مسجد و يا مستلزم آلوده كردن مسجد باشد حكم همين وامااگر مستلزم آن دو امر نباشد مى تواند در همان مسجدغسل كند بلكه اين كار به احتياط نزديك تر است حتى بفرضى هم كه بيرون شدنبرايش جائز است .
مساءله 1 - در صحت اعتكاف بلوغ شرط نيست پس كودك مميز نيز بنابراقوى مىتواند اعتكاف كند.
مساءله 2 - جائز نيست كه مكلف از اعتكافى به اعتكافى ديگرعدول كند هرچند كه هر دو واجب و يا هر دو مستحب باشد، و نيز جائز نيست از اعتكاف بهنيابت كسى به اعتكاف به نيابت شخصى ديگر و يا از اعتكاف به نيابت كسى بهاعتكاف براى خود عدول نموده اعتكاف را كه به نيت او شروع كرده به نيت خود تمام كند ويا بعكس اعتكافى كه به نيت خودش ‍ شروع كرده به نيت غير تمام كند.
مساءله 3 - اعتكاف اگر مستحبى باشد جائز است در روزاول و دوم آنرا قطع كند و اما اگر دو روز آنرا بپايان برده سومى واجب مى شود و قطع آنجائز نيست بلكه سومى بعد از هر دو روز بنابراقوى واجب است چه در سومىاول ويا سومى دوم كه روز ششم باشد و بنابر احتياط در ساير سوم ها نيز واجب است واما اعتكاف واجب به نذر در صورتيكه در هنگام نذر وقت آنرا معين كرده باشد قطع آن بههيچ وجه جائز نيست وگرنه حكمش حكم اعتكاف مستحبى است .
مساءله 4 - در اعتكاف بايد سه روز متصل باشد و دو شب فيمابينداخل در سه روز است كه بيانش گذشت بنابراين اگر نذر كند كه سه روز جداى از هماعتكاف شرعى باشد نذرش منعقد نمى شود و همچنين اگر نذر كند كه يك يا دو روزاعتكاف كند و نذر خود را مقيد كند به اينكه بيش از دو روز اعتكاف نكند نذرش منعقد نيستبله اگر مقيد نكند نذرش صحيح است و واجب است روز دوم و سوم را در فرضاول و روز سوم را در فرض دوم اعتكاف كند.
مساءله 5 - اگر نذر كند كه يك ماه تمام اعتكاف كند كافى است روزهاى مابين دوهلال را اعتكاف كند هرچند كه ماه يك روز كم باشد ولى احتياط آنست كه در اينصورتيكروز ديگر به اعتكاف خود ادامه دهد.
مساءله 6 - در يك اعتكاف معتبر است كه مسجد يكى باشد پس جائز نيست يك اعتكاف رادر دو مسجد انجام دهد هر چند كه اين دو مسجد بيكديگرمتصل باشند مگر آنكه هر دو يك مسجد بحساب آيند و اگر تمام كردن اعتكاف در محلى كهنيت كرده بود بخاطر ترس و يا فرو ريختن سقف وامثال آن غير ممكن شد اعتكاف باطل مى شود و نمى تواند در مسجدى ديگر تمام كند.
مساءله 7 - پشت بامهاى مساجد و سردابها و محرابهاى آنها جزء آنها هستند پس حكمخود مسجد را دارند مگر آنكه مكلف علم داشته باشد به اينكه از مسجد خارج است و اما دالانمسجد و امثال آن از مسجد نيست مگر آنكه بداند كه آنها جزء مسجد وقف شده و از همينقبيل است دو بقعه مباركه مسلم بن عقيل وهانى عروه رحمة الله عليهما كه على الظاهر خارجاز مسجد كوفه مى باشند.
مساءله 8 - اگر از مسجد محل خاصى را براى اعتكاف خود معين كند بصرف نيت اومتعين نمى شود و نيتى كه كرده لغو است حتى اگر پشت بام را نيت كرده باشد نه پائينرا باز مى تواند از بام بپائين بيايد و همچنين اگر عكس اين را نيت كرده باشد بلكهتعيين كردن محل اعتكاف در بعضى از فرضها باعثاشكال در صحت اعتكاف ميشود.
مساءله 9- يكى از ضرورتهائيكه خارج شدن از مسجد را جائز مى كند اقامه شهادتو عيادت مريض است البته مريضى كه بنحوى بستگى با او داشته باشد و عيادت اوعرفا از ضرورتها شمرده شود و همچنين است حال در تشييع جنازه و بدرقه مسافرواستقبال كسيكه از سفر مى آيد و امثال اينها هرچند كه هيچيك از اين امور براى او متعيننباشد و ضابطه مطلب اين است كه هرجا خارج شدن از مسجد بحكمعقل و ياشرع و يا بحكم عادت از امور واجبه و يا راجحه شمرده شدحال چه راجح دنيوى باشد و چه اخروى و چه اينكه ترك خروج موجب ضرورى بشود و چهنشود در آنجا خارج شدن جائز است ، بله احتياط آنستكه در خارج شدنش مراعات نزديكترين راه را بكند و به مقدار حاجت و ضرورت در خارج مسجد بماند و واجب استكه تا مىتواند در زير سايه ننشيند و نزديكتر به احتياط آنستكه مطلقا ننشيند مگر آنكه بازضرورت ايجاب كند بلكه از اين هم نزديكتر به احتياط آنستكه زير سقف و در سايه راههم نرود هرچند كه به احتمال اقوى جائز است و اما حاضر شدن در جماعت در غيرمسجدالحراممحل اشكال است .
مساءله 10 - اگر معتكف در مسجد جنب شود واجب است براىغسل كردن خارج شود مگر آنكه بتواند بدون معطلى و درنگ و بدون اينكه مسجد را ملوثكند در مسجل غسل كند و ما در سبق حكم دو مسجد مكه و مدينه را بيان كرديم (كهغسل جنابت در آندو جائز نيست )بنابر اين اگر معتكف از مسجد خارج نشود بعلت حرمت مكثدر مسجد اعتكافش باطل است .
مساءله 11 - اگر معتكف محل اعتكاف شخص ديگرى كهقبل از او جا گرفته را غصب كند بعيد نيست بگوئيم اعتكافشباطل نمى شود و همچنين اگر بر روى بساط غصبى وى بنشيند همچنانكه اگر نسبت بغصببودن آن محل و آن بساط جاهل باشد و يا غصبى بودنش را فراموش كرده باشد اشكالى درصحت اعتكافش نيست و اگر زمين مسجد را با خاك و يا آجر غصبى فرش ‍ كرده باشند اگربراى معتكف امكان دارد واجب است از بودن در آنجا اجتناب كند ولى اگر نافرمانى خدا كرد ودر همانجا اعتكاف نمود بعيد نيست بگوئيم اعتكافش صحيح است و اگر احتراز آن ممكننباشد احتياط را ترك نكند و از اعتكاف در آن اجتناب كند.
مساءله 12 - اگر در جائيكه ضرورت ايجاب كرده از مسجد خارج شود خروجشبحدى طول بكشد كه از صورت اعتكاف خارج گردد اعتكافش ‍باطل است .
مساءله 13 - براى معتكف جائز است كه هنگام نيت كردن شرط كند كه هر وقت حتى روزسوم اعتكاف را بخاطر پيش آمدى بشكند هر چند كه آن عارض ‍ از عذرهاى عرفى وعادى وبى اهميت باشد مى تواند بخاطر پيش آمدهاى عادى ازقبيل آمدن شوهر از سفر اعتكافش را بشكند و ديگر جواز شكستن اعتكافش مختصبضرورتهائيكه هر محذور و ممنوعى را جائز مى سازد نيست پس چنين كسى محكوم بحكمشرطى است كه كرده اگر شرطش ‍ عموميت دارد آزاديش نيز عموميت دارد واگر خاص است(يعنى شرط كرده كه در پيش آمد مخصوصى اعتكاف را بشكند)آزاديش نيز محدودبهمانست ، و اما شرط شكستن بدون عروض هيچ عارضى (در روز سوم)محل اشكال است بلكه مى توانيم بگوئيم جائز نيست .
كسى هم كه نذر اعتكاف مى كند مى تواند در نذر خود اين شرط را قيد كند كه اگر فلانعارضه رخ داد بتوانم اعتكافم را بشكنم مثلا بگويد: (براى خدا باد بعهده من كه سهروز اعتكاف كنم بشرطيكه اگر فلان حادثه پيش آمد بتوانم اعتكافم را بشكنم ) كه اگرچنين شرطى كرده باشد و آن حادثه پيش ‍ آمد و او اعتكافش را بشكند نه گناهى مرتكبشده و نه كفاره حنث نذر بعهده اش مى آيد و نه قضاء اعتكاف . البته احتياط را ترك نكندو اين شرط را در بين نيت اعتكاف و نيز در حال شروعبعمل اعتكاف قيد كند و اما اگر قبل از نيت اعتكاف و يا بعد از آن شرط را بياورد اعتبارىندارد و اگر در بين نيت شرط كند و سپس شرط خود را اسقاط كند على الظاهر شرطشساقط نمى شود و به اعتبار خود باقى است .

next page

fehrest page

back page