بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب معاد, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     14800001 -
     14800002 -
     14800003 -
     14800004 -
     14800005 -
     14800006 -
     14800007 -
     14800008 -
     14800009 -
     14800010 -
     14800011 -
     14800012 -
     FOOTNT01 -
     footnt02 -
     footnt03 -
     footnt04 -
     footnt05 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

برادرى و صفا 
بر خلاف دوزخيان كه يكديگر را ملامت مى كنند و به گفته قرآن هر دسته اى كه بهدوزخ پرتاب مى شود به گروه ديگر همفكر خود نفرين و لعنت مى كند، كُلَّما دَخَلَتْاُمَّةٌ لَعَنَت اُختَها(903)، در بهشت هيچ گونه كدورت و كينه در كار نيست ، قرآن مىفرمايد: وَنَزَعنَا ما فى صُدُورِهِم مِن غِلٍّ(904) ما هرگونه دشمنى و حسادت وكينه (905) را از دل آنان برداشته و همه را صميمى و برادروار بر تخت هايى كهروبروى يكديگر است ، جا مى دهيم .
دورى از لغو و بيهودگى 
در آنجا ديگر دروغ ، ناسزا، زخم زبان ، تمسخر، تهمت و ياوه گويى نيست ،لايَسمَعُونَ فِيهَا لَغوا اِلاّ سَلاماً(906) شنيدنى ها تنها سلام است ، يعنىجملاتى است كه از سلامت روح و فكر و زبان و رفتار برمى خيزد.
در جاى ديگر مى خوانيم : لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغواً وَ لا تَاثِيماً(907) در بهشتنه گفتار لغوى مى شنويد و نه نسبت گناه به يكديگر مى دهند.
در سوره نباء مى خوانيم : لايَسمَعُونَ فِيهَا لَغواً وَ لا كِذّاباً(908) نه گفتاربى اثر مى شنوند و نه نسبت دروغ بهم مى دهند، گفته هاى آنجا همه از واقعيات و از يكصفاى خاصى ريشه مى گيرد.
لباس ها و زيورها 
اهل بهشت با دست بندهايى از طلا زينت داده شده اند و علاوه بر آن زيورهايى از لؤ لؤدارند، يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِن اَساوِرَ مِن ذَهَبٍ و لُؤ لُؤ ا(909) و در آيه ديگر دستبندهايى از نقره را ذكر كرده : و حُلُّوا اَساوِرَ مِن فِضَّةٍ(910) لباس آنانسبزرنگ و از حرير نازك (سندس ) و حرير ضخيم (استبرق ) است ، وَيَلبِسُونَثِياباً خُضراً مِن سُندُسٍ و اِستَبرَقٍ(911) جالب اينكه اين لباس ها كهنه شدنندارند و در آنجا ديگر سختى و درد سر و خستگى در كار نيست ، لايَمَسُّنا فِيهَا نَصَبٌو لايَمَسُّنا فِيهَا لُغُوبٌ(912)
ماءموران پذيرايى 
براى پذيرايى از بهشتيان قرآن مى فرمايد: وَيَطُوفُ عَلَيهِم وِلدانٌ مُخَلَّدونَ اِذارَاءيتَهُم حَسِبتَهُم لُؤ لؤ اً مَنثُوراً(913) پسران زيباروى هميشه شاداب و جوان كههمچون دانه هاى پراكنده لؤ لؤ آنان را مى بينى ، دور بهشتيان در رفت و آمدند.
خوردنى هاى بهشت  
از انواع ميوه هايى كه ميل دارند انتخاب مى كنند. وَفاكِهَةٍ مِمّا يَتَخَيَّرونَ(914)
دست يابى به ميوه ها بسيار آسان و شاخه هاى ميوه در دسترس آنان قرار مى گيرد.قُطوفُها دانِيَة (915)
از همه نوع ميوه در اختيار آنان است . وَلَهُم فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَراتِ(916)
از گوشت لذيذ پرنده ها هر چه و از هر نوع و در هر وقت بخواهند موجود است . وَلَحمِطَيرٍ مِمّا يَشتَهُونَ(917)
آشاميدنى ها 
در بهشت انواع نهرها موجود است ، از جمله :
الف : نهرهاى آب زلالى كه هرگز آلوده و تغيير پيدا نمى كند.
اَنهارٌ مِن ماءٍ غَيرِ آسِنٍ
ب : نهرهايى از شير كه هرگز مزه آن عوض نمى شود.
وَ اَنهارٌ مِن لَبَنٍ لَم يَتَغَيَّر طَعمَه
ج : نهرهايى از عسل كه تصفيه شده اند. وَاَنهارٌ مِن عَسَلٍ مُصَفّى
د: نهرهايى از شراب كه بهره گيران از آن لذّت ها مى برند.
وَ اَنهَارٌ مِن خَمرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبِينَ(918)
تفاوت شراب دنيا و شراب بهشت  
1 شراب دنيا نجس و به قول قرآن رجس است ،(919) امّا شراب بهشت پاك و پاكيزهاست . شَراباً طَهُوراً(920)
2 شراب دنيا عامل فتنه و دشمنى است ، چنانكه شيطان با شراب و قمار ميان مردم دشمنىايجاد مى كند،(921) امّا شراب بهشت هيچ گونه كينه و كدورتى نمى آورد، بلكهبرادرانه روبروى هم بر تخت ها تكيه زده و شادند.
3 شراب دنيا ضررش بيش از منافع آن است ، ولى شراب بهشتيان همه اش نفع است .
4 شراب دنيا زوالعقل ومستى مى آورد، امّا شراب آخرت حتّى ضرر غير محسوس ندارد. لا فِيهَاغَولٌ(922) (غَول ، هلاكت مرموزانه وناخودآگاه است )
5 شراب دنيا ياوه گويى مى آورد، ولى در شراب بهشتى چنين نيست . لايَسمَعُونَفِيهَا لَغواً وَ لاكِذّاباً(923)
6 شراب دنيا گيج كننده و دردسرآور و سبب انواع امراض مى شود، امّا شراب بهشتيانگيج كننده نيست و هيچ گونه دردسرى از آن برنمى خيزد. لايُصَدَّعونَ عَنها و لايُنزِفون (924)
ظرف ها و نهرها 
آن ليوان ها و ظرف هايى را كه اهل بهشت براى آشاميدن استفاده مى كنند طورى است كهسرد و خوشبو مى كند، قرآن مى فرمايد: يَشرِبُونَ مِن كَاءسٍ كانَ مِزاجُهاكافُوراً(925)
در تفسير الميزان مى خوانيم : كافور يك ضرب المثلى است براى خنكى وخوشبويى و كلمه كاءس نيز به معناى ظرف آب است ، بنابراين خود ظرف هاىآب از مادّه اى سرد و خوشبو كننده ساخته شده اند.
چشمه ها و نهرهاى بهشتى در اختيار ساكنان آنجاست كه به هر سويى بخواهند مسير را بايك اشاره اى عوض يا چشمه و نهرى را احداث مى نمايند و در احداث نهر و چشمه هيچگونه زحمتى نمى كشند، فقط اراده مى كنند. لَهُم ما يَشاؤ نَ فِيهَا(926)، لذاقرآن درباره چشمه ها و نهرهاى بهشت مى فرمايد: يُفُجِّرونَها تَفجِيراً(927)يعنى خود بهشتيان چشمه ها را احداث و زمين هاى بهشت را با اراده اى كه خدا به آنان دادهمى شكافند.
در آيه ديگر مى خوانيم : آشاميدنى هاى اهل بهشت بازنجبيل معطّر شده و از ظرف هايى كه به روشنى نقره است استفاده مى نمايند و ماءمورانپذيرايى از آب هاى گوارا آنقدر در ظرف هاى زيبا مى ريزند كه متناسب باميل آنان باشد، نه كمتر و نه زيادتر.
در جاى ديگر مى فرمايد: يُطافُ عَلَيهِم بِكاءسٍ مِن مَعِينٍ بَيضاءَ لَذَّةٍ لِلشّارِبِينَلافيها غَولٌ ولاهم عَنها يُنزِفُونَ(928) ماءموران زيبا صورت بهشتى با جام هاىپر از شراب روشن وسفيد كه لذّت بخش است و هيچ گونه ضرر ومستى در آن نيست ،گرد بهشتيان مى چرخند تا هرگاه ميل داشته باشند بهره گيرند.
در هر جمله آن لطيفه اى است ؛ جام پر، روشنى رنگ ، سفيدى آن ، لذّت بردن ، مستى وضرر نداشتن كه در آشاميدنى هاى دنيا معمولاً اين همه اوصاف در يك آشاميدن هرگز جمعنمى شود.
در جاى ديگر مى فرمايد: يُسقَونَ مِن رَحِيقٍ مَختُومٍ خِتامُهُ مِسكٌ(929) ظرف هاىشراب صاف و خالص ‍ و دربسته و مهر خورده است ، همين كهاهل بهشت از آن ميل فرمودند، در پايان بوى مشك در خود احساس مى نمايند.
از لذّت هاى معنوى كه همراه اين همه لذّات مادى است ، اينكه آن نعمت ها همه از طرفپروردگار است ، وَ سَقاهُم رَبُّهُم شَراباً طَهُوراً(930) شرابى كه از طرف خداباشد از يك لذّت معنوى برخوردار است كه آن ديگرقابل بيان نيست .
خوردنى ها و آشاميدنى هاى بهشت در ظرف هايى بسيار خوش منظر و زيبا مى باشد، قرآنمى فرمايد: يُطافُ عَلَيهِم بِصِحافٍ مِن ذَهَبٍ و اَكوابٍ(931) ماءموران پذيرايىدر بهشت با طَبَق ها و كوزه هاى طلا كه مملوّ از بهترين غذاها و آشاميدنى ها است برگرداهل بهشت آماده خدمت و پذيرايى هستند.
اين همه لطف و كاميابى كجا و آن دوزخى كه هر چه سوخته مى شوند پوست نو روئيده مىشود كجا؟
همسران بهشتى 
در قرآن بارها درباره همسران بهشتى و ويژگى هاى آنان سخن به ميان آمده است ، قرآنمى فرمايد: وَعِندَهُم قاصِراتُ الطَّرف (932) زنان بهشتى ، غير از شوهرانخود به ديگرى چشمى ندارند و نسبت به آنان نيز با چشمى مستانه و عاشقانه نگاه مىكنند.
آن زنان ، هم عاشق شوهران خود هستند و هم تناسب سنّى با آنها دارند. عُرُباًاَتراباً(933)
آن همسران همچون لؤ لؤ زيبا و دست نخورده هستند، وَ حُورٌ عِينٌ كاَمثَالِ اللُؤ لُؤِ المَكنُون(934) و هر وقت همسران نزد آنان مى آيند، آنها را باكره مى يابند. فَجَعَلناهُنَّاَبكاراً(935)
پستان آن زنان برآمدگى كمى داشته و تازه رسيده است ، وَكَواعِبَاَترابا(936) و به اين همسران احدى دست نزده است . لَم يَطمِثهُنَّ اِنسٌ قَبلَهُم وَلا جانّ(937)
اين همسران محفوظ و عفيف هستند، نه مبتذل . حُورٌ مَقصُوراتٌ فِى الخِيام (938)حوريه هايى كه در خيمه ها منتظرند، به قدرى زيبا هستند كه گويا ياقوت و مرجانند،كاَنَّهُنَّ الياقُوتُ وَالمَرجانُ(939) از همه زيبايى هاى ظاهرى كه بگذريم ازنظر كمالات لايق بهشت و بهشتيان هستند و از هر گونه كجى و انحراف و نقطه ضعفپاكند. لَهُم فِيهَا اَزواجٌ مُطَهَّرَة (940)
عدد اين حوريه ها زياد است و لذا در حديث مى خوانيم كه در قيامت توان بدنى انسان دركاميابى ، به اندازه صد نفر مى شود.
علّت اينكه درباره زنان بهشتى بيشتر سخن گفتيم ، به خاطر اهميّتى است كه دارند،چنانكه در حديث مى خوانيم : ما تَلَذَّذَ النّاسُ فِى الدُّنيا وَالا خِرَةِ بِلَذَّةٍ اَكثَرَ لَهُم مِن لَذَّةِالنِّساء(941) بهترين نعمت هاى مادّى در دنيا و آخرت ، كاميابى از همسران زيباست. همان گونه كه بهترين لذّت معنوى ، تجلّى و رضوان خدا و طرف سخن خدا قرارگرفتن است .
راستى اين نعمت كجا و آن شكنجه هاى دوزخيان كجا كه هر گاه تشنه مى شوند و آبى مىطلبند مايعى همچون فلّز گداخته به آنان داده مى شود كه پوست صورت آنان را بريانمى كند، يُغاثُوا بِماءٍ كالمُهلِ يَشوِى الوُجُوهَ(942)
نمونه هاى ديگر 
همان گونه كه گفتيم قرآن در مساءله قيامت چيزى فروگذار نكرده است و بيش از هزارآيه در اين زمينه است و حق هم همين است ، زيرا زندگى ابدى انسان ها در آنجاست و ايمانبه آن تعيين كننده زندگى اين جهان هم هست ، لذا در بيان اوصاف دوزخ و بهشت كهعامل بيم و اميد و قوى ترين وسيله تربيت است ، آيات زيادى است كه باز هم چند نمونهاز آن را بيان مى كنيم :
در بهشت تخت هاى بلند و عالى قرار داده شده است . فِيها سُرُرٍ مَرفُوعَة (943)
در آنجا ظرف هاى زيبا از طلا و نقره چيده شده است . واَكوابٍ مَوضُوعَة (944)
در بهشت پشتى و تكيه گاه ها در كنار هم به نحو مخصوصى گذارده شده است .وَنُمارِقُ مَصفُوفَة (945)
در آنجا فرشهاى بسيار عالى گسترده شده است . وَ زَرابِىُّ مَبثُوثَة (946)
براى بهره بردن از ميوه ها زحمت چيدن هم ندارند، زيرا شاخه هاى ميوه در اختيار و بهاراده آنها نزديك مى شود، و ذُلِّلَت قُطوفُها تَذلِيلاً(947) اگر ايستاده يانشسته يا خوابيده باشند ميوه ها در تسخير ايشان و شاخه ها به اراده آنان و در اختيارشاناست .
در قرآن دنيا با آن همه درياها، معدن ها، درختان ، به كالاى كم بها تعبير شده است ، ولىبهشت را ملك كبير مى خواند، وَاِذا راءيتَ ثَمَّ راءيتَ نَعِيماً وَ مُلكاًكَبيراً(948) اى پيامبر! هنگامى كه به بهشت نگاه كنى نعمت ها و ملك و پادشاهىبزرگى را خواهى ديد.
از نمونه هاى ديگر نعمت ها كه بارها در قرآن از آن سخن به ميان آمده است مساءلهروبروى هم قرار گرفتن اهل بهشت است ، تخت ها و جايگاه آنان طورى است كه درحال استراحت كه تكيه داده اند، همديگر را مى بينند، على سُرُرٍ مَوضُونَة مُتَّكِئِينَعَلَيها مُتَقابِلينَ(949) بر تخت هايى كه از طلا و نقره بافته و ساخته شدهتكيه مى زنند در حالى كه در برابر يكديگر و از ديدن نعمت ها و جايگاه ها و اُنس بهملذّت ها مى برند.
لذّت هاى معنوى 
تاكنون آنچه از نعمت هاى بهشت از قبيل باغ و هوا و تخت و غذا ونوشيدنى و همسر و...گفتيم گوشه اى از لذائذ مادّى آن بود، ولى مهم تر از همه آنها لذائذ روحى و معنوى است.
در همين دنيا اگر كسى از تمام لذّت هاى مادّى برخوردار باشد، ولى حسود باشد، كينهداشته باشد، مردم از او ناراحت باشند، كسى به او سلام نمى كند، در اين صورت تماملذّت ها براى او زهر مى شود، چون يكى از نعمت هاى بزرگ خداوند نعمت محبوبيّت است ،نعمت كنار اولياى خدا بودن است ، نعمت صفاىدل است ، راستى دل نورانى كه در آن بخل ، كينه ، دشمنى ، حسد، شرك و تكبّر وامثال آن نباشد، قابل مقايسه با كاخ ، باغ ، همسر، مركب و... نيست .
لذّت هاى معنوى بهشت بالاتر از نعمت هاى مادّى است و آيات و روايات بسيارى در اين زمينهوارد شده است و ما به قسمتى از آنها اشاره مى كنيم :
# بهشتيان با قلبى پاك و دور از هرگونه كينه و كدورت زندگى مى كنند. وَنَزَعنَاما فِى صُدُورِهِم مِن غِلٍّ(950)
# در ميان مردان خدا و در جوار قرب خداوند هستند. فَادْخُلِى فِى عِبادِى وَ ادخُلِى جَنَّتِى(951)
# خداوند پيام سلام براى ايشان هديه مى كند. سَلامٌ قَولاً مِن رَبٍّ رَحِيمٍ(952)
# فرشتگان از هر سو بر آنان وارد شده و تبريك مى گويند. وَالمَلائِكَةُ يَدخُلُونَعَلَيهِم مِن كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيكُم بِما صَبَرتُم (953)
# عشق به خدا تمام وجودشان را گرفته و از عمق جان شكر مى كنند. وَآخِرُ دَعواهُم اءنِالحَمدُلِلّهِ رَبِّ العالَمِينَ(954)
آرى ، در همين دنيا لذّات معنوى بسيار است ، حلّمسائل علمى و فهميدن آن لذّت دارد، مناجات با حضور قلب لذّت دارد، گفتگو با بزرگانلذّت دارد، همسايگى بزرگان لذّت دارد، گاهى مشاهده مى شود كه عكس ‍ گرفتن در كناربزرگان لذّت دارد، وقتى كنار هم بودن در عكس و همجوارى خانه ها لذّت داشته باشد،پس پيام سلام از ذات مقدّس الهى و فرشتگان او و هم نشينى با پيامبران و امامان واولياى الهى ، چه لذّتى خواهد داشت !
در حديث مى خوانيم : خداوند به بهشتيان مى فرمايد: بالاتر از همه نعمت ها و كاميابى هاهمان محبّت من نسبت به شما و رضايت من از شماست .(955) چنانكه در قرآن مى خوانيم :وَ رِضوانٌ مِنَ اللّهِ اَكبَرُ ذَلِك هُو الفَوزُ العَظِيمُ(956) رضايت و خشنودى خداونداز بهشتيان به مراتب از بهشت و نعمت هاى آن بزرگتر است واين همان فوز و رستگارىبزرگ است .
در حديث مى خوانيم : اِنّ اَطيَبُ شَى ءٍ فِى الجَنَّةِ و اءلَذَّهُ حُبُّاللّهِوَالحُبُّلِلّهِ(957) لذيذترين و دل پسندترين نعمت هاى بهشت ، محبّت خداوند ودوست داشتن براى خداوند است .
در آيات آخر سوره قمر مى خوانيم : اِنَّ المُتَّقِينَ فِى جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ فِى مَقعَدِ صِدقٍ عِندَمَلِيكٍ مُقتَدِرٍ افراد باتقوا در باغ هاى بهشت و نهرها و در جايگاه صدق ، (جايگاهىكه لغو و كذب و خلافى در آن نيست ،) جايگاهى پسنديده زندگى مى كنند، آن هم درپيشگاه خداوند قادر.
مساءله زندگى در كنار رحمت مخصوص خداوند، چيزى نيست كه بتوان آن را بيان وتوصيف كرد، گرچه ما در هر حال در حضور خدا هستيم ، ولى حضورى كه در قيامت است ازويژگى خاصّى برخوردار است ، چنانكه گاهى انسان در خانه خودش نماز مى خواند،گاهى در مسجد، گاهى در مكّه و مسجدالحرام ، همه مكان ها از آنِ خداست ، امّا شرافت آنهافرق دارد.
گاهى شخصى پولى مى فرستد تا ما غذا تهيه كنيم ، گاهى به غذا فروش ‍ سفارشمى كند كه براى ما غذا بياورد، گاهى ما را به منزلش مى برد تا غذا بدهد، گاهى ما رادر كنار خودش مى نشاند و غذا مى دهد، گاهى با دست خودش ظرف ما را غذا مى كند و گاهىغذا را به دهان ما مى گذارد، در هر صورت او به ما غذا داده ، ولى مراتب لطف و محبّت اودر غذارسانى ها با هم فرق دارد.
ما در دنيا و آخرت در حضور او و در سر سفره نعمت هاى او هستيم ، اما در قيامت صحنه و مقامو حضور چيز ديگرى است ، وَ سَقاهُم رَبُّهُم شَراباً طَهُوراً(958) در قيامتپروردگارشان از شراب پاك به آنان مى نوشاند.
همين دور بودن از فضاى گناه ، لغو، دروغ وخيانت ها، بهترين لذّت معنوى است و همچنيننداشتن هيچ غم وحُزنى از جمله نعمت هايى است كهاهل بهشت به آن اعتراف كرده و خدا را شكر مى كنند ومى گويند: اءلحَمدُلِلّهِ الّذى اَذهَبَعَنَّا الحَزَنَ(959) خدا را شكر كه ما را از حزن ها رهانيد و به بهشت وارد فرمود.
يكى ديگر از نعمت هاى روحى آن است كه بستگان مؤ من و نيكوكارانى كه در دنيا با همبودند، در آنجا نيز بهم ملحق مى شوند، اَلحَقنابِهِم ذُرِّيَّتَهُم (960) ما ذرّيهنيكوكاران را كه در خط ايمان باشند (گرچه به درجه پدران خود نرسيده باشند،) بهخاطر لذّت بيشتر پدران به آنان ملحق مى كنيم تا در كنار هم لذّت بيشترى داشتهباشند.(961)
چنانكه مهاجرانى كه به شهرى يا كشورى هجرت مى كنند، همين كه در كنار هممنزل مى گيرند ديگر مساءله غربت و هجرت را فراموش كرده و گويا در شهر خودشانهستند، يا انسان در مسافرت همين كه يكى از همشهريان يا همسايگان خود را ديدخوشحال شده و لذّت مى برد كه اين خود يك نوع لذّت روحى و عاطفى و معنوى است .
يكى ديگر از الطاف الهى به اهل بهشت آن آست كه خداوند به آنان مى فرمايد: اِنَّ هَذاكانَ لَكُم جَزاءً وَكانَ سَعيُكُم مَشكُوراً(962) اين نعمت ها پاداش كار و اجر سعى وتلاش ‍ خودتان است . در صورتى كه جزاى كارهاى نيك و چند ركعت نماز و چند روز روزهو حج و انفاق و امثال آن اين همه نيست ، زيرا مال و جان و توفيق ما همه از خداوند است ،عبادات ما همچون ساختمانى است كه آجر، آهن ، سيمان ، گچ ، در و پنجره و مصالح آن همهاز خدا مى باشد، ولى در عين حال او خانه را به قيمت چند برابر از ما بخرد! راستىانسان در برابر اين همه لطف شرمنده مى شود.
فرض كنيد انسان بى پناه و دربندى را از غرق شدن نجات داده و او را و آزاد كرديد،سپس به او رانندگى ياد داده و ماشين زيبايى را هم براى كار در اختيارش گذاشتيد وبراى او همسر و مسكن هم تهيه كرديد، ولى او كه نجات و آزادى و كار و زندگى خودش رااز شما مى داند گاه و بيگاه براى تشكّر به ديدن شما بيايد، بعد شما بخاطر همينملاقات باز هم كرايه ماشين و پول بنزين را چند برابر به او بدهيد، در اينجا به اوجز شرمندگى چه حالى دست مى دهد.
البتّه شكّى نيست كه تمام اين مثالها كوتاه و نارساست ، بهقول مولوى : خاك بر فرق من و تمثيل من و لطف خدا بيش از وصف و توصيف كردناست ، نتوان وصف تو گفتن كه تو در وصف نيايى .
او كار ما را به ده برابر تا هفتصد برابر و بيشتر پاداش مى دهد، مَن جَاءَ بِالحَسَنَةِفَلَهُ عَشرُ اَمثالِها(963)
او كار كم ما را هم مى پذيرد، فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَه (964)
او كار ناقص و معيوب را هم قبول مى كند، چنانكه در دعاى بعد از نماز مى خوانيم :اِلهِى اِن كانَ فِيهَا خَلَلٌ اءو نَقصٌ مِن رُكوعِها اءو سُجُودِها فَلاتُؤ اخِذنِى وتَفَضَّل عَلىَّ بِالقَبولِ و الغُفرانِ(965) خدايا! هرگاه در ركوع و سجود نمازمن نقص و عيبى است ، ناديده گرفته و نمازم را بپذير و مرا مورد لطف و مغفرت قرار ده .
او كارهاى زيباى ما را براى ديگران آشكار مى كند، ولى زشتى ها را مى پوشاند. يامَن اَظهَرَ الجَمِيلَ وَسَتَرَ القَبِيحَ(966)
درجات بهشت  
در قرآن از بهشت به كلماتى از قبيل جَنّاتُ عَدنٍ(967) و جَنّاتُالفِردَوسِ(968) تعبير شده ، كلمه عَدن به معناى استقرار است ، معدنيعنى جايى كه ذخايرى در آن استقرار يافته است ، فردوس به باغ هاى بسيار بزرگبه گونه اى كه مزاياى تمام باغ ها را دارد گفته مى شود.
در حديث مى خوانيم لِكُلِّ شَى ءٍ ذَروَةٌ و ذَروَةُ الجَنَّةِ الفِردَوسُ براى هر چيزى قلّهاى است و قلّه بهشت فردوس است و در روايات آمده كه هرگاه از خداوند چيزى خواستيدفردوس آرزو كنيد، زيرا كه فردوس وسط بهشت و در بلندترين نقطه آن قرار دارد وتمام نهرهاى بهشت از آنجا سرچشمه مى گيرد.(969)
در روايات نقل شده است : كسانى كه به خاطر خدا و در راه خدا همديگر را دوست بدارند ويا به ديدن يكديگر بروند، كاخ ‌هاى مخصوصى به تعداد هفتادهزار در اختيارشان قرارمى گيرد.(970)
در بعضى از روايات براى سحرخيزان و كسانى كه در زندگى سختى ها ديده وتحمّل كرده اند، روزه داران ماه رجب ، رهبران عادل ، اطعام كنندگان ، كسانى كه در گفتگونيش و بدزبانى نداشته باشند، افرادى كه حتّى حاضرند بر ضرر خودشان حق رابپذيرند و اهل ايثار و صله رحم و سلام كردن باشند و يا كسانى كه به خاطر تاءمينزندگى زن و فرزند مشكلات زندگى را تحمّل مى كنند، براى همه آنان كاخ ‌ها و باغ هاو درجات ويژه اى در نظر گرفته شده است (971) چنانكه قرآن مى فرمايد: وَ لِكُلٍّدَرَجاتٌ مِمّا عَمِلوا(972)
كليدهاى بهشت  
1 صبر.
با اينكه قرآن در مدح اولوالالباب چند نوعكمال نقل كرده ، ولى در پايان آنها مى فرمايد: سَلامٌ عَلَيكُم بِما صَبَرتُم بهخاطر صبر وپشتكارى كه آنان در دنيا در برابر انجام عبادات وتحمّل مشكلات در راه حق داشتند، فرشتگان از هر سو بر بهشتيان وارد شده و سلام مىكنند.(973)
همچنين در اواخر سوره فرقان كه سيمايى از بندگان شايسته خدا را ترسيم كرده واوصاف زيادى را برمى شمارد، در پايان مى فرمايد: اُولئِك يُجزَونَ الغُرفَةَ بِماصَبَروا(974) پاداش اينها غرفه هاى بهشت است ، زيرا صبر كردند.
همان گونه كه درباره اولياى خدا حضرت على و فاطمه و حسن و حسين و فضه خادمه آنان(صلوات اللّه عليهم اجمعين ) كه غذاى افطار خود را سه شب پى در پى به مسكين و يتيمو اسير داده و با آب افطار كرده و اين چنين ايثار نمودند(975) مى خوانيم : وَجَزاهُمبِما صَبَروا جَنَّةً وَ حَرِيراً(976)
صبر و پشتكار اگر باشد انسان در ايمان وعمل صالح و تقوا هم موفّق مى شود، زيرا در حديث آمده كه صبر به منزله سر در بدناست ،(977) كه اگر نباشد ايمان هم متزلزل وعمل صالح هم بى دوام خواهد بود و لذا اگر صبر را اوّلينعامل و قبل از ايمان و عمل و تقوا بيان كرديم ، جاى دورى نرفته ايم .
2 ايمان و عمل صالح .
در آيات بسيارى آمده است كه بهشت پاداش كسانى است كه ايمان به خدا آورده و كارهاىخوب و عمل صالح انجام داده اند.(978)
3 تقوا.
قرآن مى فرمايد: اِنَّ المُتَّقِينَ فِى جَنّاتٍ وَ عُيونٍ(979) تنها افراد با تقواهستند كه در بهشت و از چشمه هاى جارى آن بهره ها مى برند.
4 پيروى از فرمان خدا و پيامبر.
قرآن مى فرمايد: وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسولَهُ يُدخِلهُ جَنّاتٍ تَجرِى مِن تَحتِهَاالاَنهارُ(980) خداوند كسانى را كه پيرو قانون او و فرمان پيامبرش باشند بهبهشت وارد مى كند، آن بهشتى كه در پاى درختانش نهرهاى آب جارى است . همچنين در آخرينآيه سوره بيّنه كه نام بهشت را مى برد مى فرمايد: ذَلِك لِمَن خَشِىَ رَبَّه اينبهشت براى كسانى است كه از قهر خدا در برابر تخلّفات بهراسند.
5 انقلابيون و مهاجران در راه خدا.
گروه ديگرى كه وارد بهشت مى شوند، انقلابيون صادق و خالص و مهاجران و آوارگاندر راه خدا مى باشند. قرآن مى فرمايد: فَالَّذِينَ هاجَروا وَ اُخرِجُوا مِن ديارِهِم و اُوذُوا فىسَبِيلِى و قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لاُكَفِّرَنَّ عَنهُم سَيِّئاتِهِم وَ لاُدخِلَنَّهُم جَنّاتٍ تَجرِى مِن تَحتِهَاالاَنهارُ(981) مهاجران آواره و آزار كشيده اى كه در راه خدا اذيّت شدند و با دشمنانخدا به جنگ برخاسته و شهيد شدند، همانا ما گناهانشان را بخشيده و به بهشتى كه باغها و جويبارها دارد وارد مى كنيم .
6 روح پاك .
قرآن در اين باره مى فرمايد: يَومَ لايَنفَعُ مالٌ و لا بَنُونَ اِلاّ مَن اَتَى اللّهَ بِقَلبٍسَلِيمٍ(982) روزى كه مال و فرزند به درد انسان نمى خورد و تنها وسيله نجاتاو قلب سليم است .
براى آشنايى و شناخت قلب سالم و روح پاك ، ابتدا شناخت بيمارى هاى آن و دورى ازآنها لازم است ، يعنى قلب سليم ، ثمره جهاد اكبر و مبارزه با نفس و امراض نفسانى است .لذا قرآن درباره منافقان و شهوت رانان و بهانه گيران با جمله فى قُلُوبِهِممَرَضٌ(983) از نداشتن قلب سالم آنان سخن به ميان آورده است .
روحى كه تسليم خدا نيست و به غير خدا تكيه مى كند و انواع كينه ها، قساوت ها،خودخواهى ها، حسدها و شك ها و شرك ها و... را در خود مى پذيرد سالم نيست ، كسانى كهمى خواهند به بهشت روند بايد در يك مبارزه بى امان با هوسهاى خود برآيند و روح خودرا از همه آلودگى ها دور سازند و خودساخته اى والا باشند، قرآن براى كسانى كهداراى اين امراض ‍ هستند، يك رهنمود بسيار عالى دارد، آنجا كه مى فرمايد: وَ جاءَبِقَلبٍ مُنِيبٍ(984) بهشت براى افرادى است كهاهل توبه باشند آنان كه حالت توبه و انابه اى دارند كهعامل نزديك شدنشان به بهشت است .
بنابراين عامل بهشتى شدن ، يا قلب و روح سالم است و يا قلب و روحى كه اگر منحرفشد توبه كرده و برگردد.
7 توجه به تربيت خانواده .
در قرآن مى خوانيم : بهشتيان درباره دليل بهشت رفتن خود از يكديگر سؤال مى كنند، وَ اَقبَلَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ يَتَسائَلُونَ(985) و در پاسخ مىگويند: ما درباره رفتار و كردار و تربيت خانواده و اولاد خود توجّهكامل داشتيم و مى ترسيديم كه مبادا به انحراف و كج روى فكرى يا عملى كشيده شوند،ولذا با اخلاق و موعظه و توجّه ، فرزندان خوبى تربيت كرديم .(986) قالُوا اِنّاكُنّا قَبلُ فى اَهلِنا مُشفِقينَ(987)
8 جهاد و شهادت .
اگر آخرين فرصت هاى عمر انسان در جهاد در راه خدا صرف شود،اهل بهشت است ، چنانكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: مَن خَتَمَ لَهُبِجِهادٍ فى سبيلِ اللّه و لو قَدرَ فَواقِ ناقَةٍ دَخَلَ الجَنَّةَ(988) كسى كه به قدردوشيدن شير شتر از پايان عمرش در جهاد صرف و با جهاد به لقاءاللّه رود بهشتىاست .
خواننده عزيز! يك بار ديگر دو بخش دوزخ و بهشت را مطالعه فرمائيد، اين ما و اينسرنوشت هر يك از ما، بدانيم بهشت رفتن خيلىمشكل نيست ، زيرا هم درهاى بهشت بيشتر است و هم لطف خدا بر قهر او مقدّم است ، راه توبههم براى همه باز است .
بخشى از عمر ما تمام شده و اين چند روز ديگر كه هست (اگر باشد)، چند لقمه نانى وچند ليتر آبى و يك آمد و رفتى بيش نيست ، اگر به گذشته خود نگاه كنيم مانند خوابىبيشتر نبوده ، باقى عمر هم همينطور زود مى گذرد، اين دو موش سياه و سفيد (شب و روز)دائماً طناب عمر ما را مى جوند، دير يا زود چند نخ ديگر جويده و ما رها مى شويم ، يا بهقعر دوزخ مى افتيم و يا به سوى بهشت روانه مى شويم .
دنيا كم است ، زود گذر است ، امانت است ، بى وفاست ، لذّت كاميابى آن با تلخى فراقشنمى ارزد، يك دقيقه خنده آن مخلوط با ساعت ها گريه است ، هيچ كس مرگ را انكار نمىكند، يكى از امامان معصوم عليهم السّلام هنگامى كه مردممشغول دفن كردن و خاك ريختن بر مرده اى بودند، فرمود: دنيايى كه آخرش اين است چهخوب است كه انسان از اوّل دل به او نبندد و قيامتى كه اوّلش قبر است چه خوب است كهانسان به فكر آن باشد.
قرآن بارها هشدار مى دهد كه آيا ما قبل از شما افراد و امّت هايى كه حتّى از شما قوى تربودند را هلاك نكرديم ؟ و حضرت على عليه السّلام فرياد مى زند: كجا هستندشاهان و ستمگران ؟ همه با آن قدرت و جبروتى كه داشتند رفتند.
ما هر چه مال دنيا را جمع كنيم بيشتر از قارون و هر چه زور داشته باشيم بيشتر ازفرعون نخواهيم داشت ، همه رفتند و ما هر دقيقه يك قدم به مرگ نزديك مى شويم ، درحديث آمده كه تعجّب است از بهشتى كه داوطلبان آن خواب و از دوزخى كه فراريان آنغافلند.
كمى فكر كنيم كه چرا بيش از هزار آيه قرآن درباره معاد است ، چرا در سخنان معصومان ودعاهاى آنان بيشتر به مسئله معاد توجه شده است ؟ و چرا اكثر خطبه هاى حضرت علىعليه السّلام سفارش به تقوا شده ، چرا تنها ملاك قبولىعمل تقواست ؟ و چرا عمل افراد بى تقوا قبول نمى شود؟ و چرا هر روز در نماز بايد جملهمالِكِ يَومِ الدِّينِ را بگوييم ؟
چرا امامان ماعليهم السّلام در نماز آن قدر جمله مالِكِ يَومِ الدِّين را تكرار مىكردند تا از هوش مى رفتند، چرا حضرت على عليه السّلام در دعاىكميل و امام سجادعليه السّلام در مناجات ها آن قدر اشك مى ريزند، چرا امام حسينعليه السّلام در بيابان عرفات در روز عرفه بقدرى گريه مى كند كه ريگ زمين ازاشك آن بزرگوارتر مى شود، مگر چه خبر است كه اين همه قرآن و پيامبر و امامان ناله هاو گريه ها دارند؟
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اگر آنچه من از قيامت مى دانم شما هم خبرداشتيد بسيار گريه مى كرديد و از خنده خود مى كاستيد و به كوهها رفته و تضرّع وزارى ها داشتيد. و يا فرمودند: اگر مى دانستيد كه بعد از مرگ چه خبر است به خاطرلذّت ، غذا نمى خورديد.
عيب ما اين است كه علم به معاد داريم ، امّا يقين نداريم ، يك بدهكار كه بهمنزل مى آيد به تمام خانواده بدهكارى فرداى خود را خبر مى دهد و همه مى فهمند، امّا چونهنوز باور نكرده اند و به رسوايى قرض يقين ندارند، به بستر رفته و مى خوابند،ولى پدر تا صبح در عذاب و فكر است كه فردا ماءمور جلب مى رسد و آبروى من دربازار ريخته مى شود، اگر به گفته هاى قرآن در مورد معاد باور داشته باشيم ، بايدحداقل هر شبانه روز چند دقيقه اى به فكر قيامت خود باشيم .
قرآن مى گويد: پرونده هاى شما در برابر همه مردم باز خواهد شد، پيامبر اكرمصلاى اللّه عليه و آله ّز شما شكايت خواهد كرد،اعمال شما مجسّم و قهر خدا حاضر و حساب شما دقيق و راه شما باريك و قيافه هادگرگون و راه نجات بسته و اسرار شما كشف و...مى شود، كدام جادّه اى را سراغ داريد كهزار تابلو خطر زده باشند، ولى رانندگان ، مست ومشغول گفتگو و تخمه شكستن باشند و به سرعت گاز بدهند و نسبت به اين همه هشداربى تفاوت باشند؟
براستى هر خواب و بيدارى ما، هر بهار و پائيز طبيعت و فراق و جدايى عزيزان در هرزمان ، نشانه اى براى توجه دادن به معاد است . آيا اين همه نشانه براى توجه ما كافىنيست ؟ با كمى فكر درمى يابيم كه ياد معاد نقش ‍ بسيار سازنده اى دارد، ريشه تماممفاسد و بدى ها، فراموش كردن قيامت است . چنانكه قرآن علّت بدبختى و بدعاقبتىگناهكاران را فراموش كردن قيامت مى داند. ...بِما نَسُوا يَومَ الحِسابِ(989)
البتّه اين را هم بدانيم كه كمى توجّه و تقوا و بندگى خدا، تمام مشكلات راحل مى كند و مردن را مانند بو كردن گُل مى كند و در آن صورتاوّل مرگ ملاقات با لطف خدا و همسايه شدن با اولياى خدا و روز قيامت روز امنيّت و شادىو بهشت جاودانه مى شود، اينك اين گوى و اين ميدان .
محرومان از بهشت  
قرآن مى فرمايد: لايَدخُلُونَ الجَنَّةَ حَتّى يَلِجَ الجَمَلُ فِى سَمِّ الخِياطِ(990)كافران و مشركان به بهشت نمى روند، مگر زمانى كه شتر از سوراخ سوزن رد شود،يعنى هرگز اين دو گروه وارد بهشت نخواهند شد، زيرا هرگز شتر از سوراخ سوزن ردنمى شود.
علاوه بر آن در روايات مى خوانيم كه گروه هاىذيل نيز از بهشت محرومند:
سخن چين ، دائم الخمر، بى غيرت ، غيبت كننده ، منّت گذار،بخيل ، قاطع رحم ، پيرزناكار، ثروت اندوزبخيل ، تندخو و بداخلاق ، پرخور و ستمگر و كسى كه حق مردم را ندهد، كسى كه منطقخدايا رهبر حق را ردّ كند، كسى كه در حكومت به مردم حيله نمايد و....(991)
جاودانگى و خلود 
يكى از عواملى كه هر شيرينى را به تخلى مى كشاند، فكر نابودى و فساد و از بينرفتن است ، مثلاً حسابدران و ماءموران بانك كه هر لحظه هزاران و ميليون ها تومانپول را در دست مى چرخانند لذّت نمى برند، زيرا مى دانند در لحظه ديگر از دستشانگرفته مى شود، تمام لذّت هاى دنيا نيز تمام شدنى است ، قرآن مى فرمايد: ماعِندَكُم يَنفَدُ وما عِندَاللّهِ باقٍ(992) آنچه نزد شماست نابود شدنى و آنچه نزدخداست ابدى است .
آرى ، فكر فراق لذّت كاميابى را از بين مى برد، ليكن لذائذ بهشت ابدى است ، بارهاقرآن درباره تمام بهشتيان و بسيارى از دوزخيان مساءله خلود و ابديّت نعمت ها و عذاب هارا با صراحت اعلام فرموده است .
در خلود و دوام نعمت ها جاى هيچ شبهه اى نيست ، زيرا لطف خدا بى نهايت و نامحدود است وتا زمان بى نهايت مى تواند انسان هاى مؤ من رامشمول همه نوع الطاف خود قرار دهد، تنها دو نكته وسؤال قابل تاءمّل است :
اوّل اينكه هم درباره اهل بهشت و هم درباره اهل دوزخ ، در كنار جمله خالِدِينَ فِيها،جمله ما دامَتِ السَّمواتِ والاَرضِ(993) آمده است ، يعنى تا آسمان ها و زمينپابرجاست ، نعمت هاى بهشت و عذاب هاى دوزخ هم باقى و برپاست ، آيا اين محدوديّتنيست ؟
در پاسخ آن مى گوييم : زمين و آسمان قيامت ، غير از زمين و آسمان دنياست ، زيرا طبق آياتفراوان (چنانكه در بخش هاى نخستين اشاره كرديم ،) در آستانه قيامت زمين لرزه اى شديدپيدا مى شود، كوهها از جا كنده و نور خورشيد تمام شده و ستارگان برهم ريخته وآسمان ها در هم پيچيده و نظام موجود بكلى دگرگون مى شود، امّا زمين وآسمان در قيامت بهشكل ديگرى است ونظام خاصّى دارد، آنجا ديگر تغيير وتباهى ، گرمى وسردى موسمى ،لرزه وتزلزل ، بهم ريختگى و درهم پاشيدگى در كار نيست ، با توجّه به اين مطلباينكه قرآن مى گويد: تا زمين و آسمان برپاست دوزخيان در جهنّم و بهشتيان نيز درنعمت ها بسر مى برند، به معناى ابديّت و جاودانگى است .
جالب اينكه بدنبال آيه در توصيف بهشت مى خوانيم : عَطاءً غَيرَ مَجذُوذ(994)يعنى عطايى است كه هرگز گسسته و قطع نمى شود.
دوّمين سؤ ال اين است كه چرا يك لحظه گناه ، عذاب دائمى داشته باشد؟ چرا فردى بهخاطر چند سال گناه ، تا ابد در عذاب بسوزد؟!
بعضى در پاسخ مى گويند: مراد از خلود دوام نيست ، بلكه طولانى بودن است ، امّا اينحرف قابل قبول نيست ، زيرا گاه و بيگاه در كنار كلمه خلود در قرآن ، كلمهابداً نيز آمده است .(995)
بعضى ديگر مى گويند: تا دوزخى هست آنها هم هستند، ولى بالاخره آتش خاموش مى شود.مثل اينكه مى گويند: فلانى زندانى دائم است ، يعنى تا نفس داشته باشد بايد درزندان بماند، ولى عاقبت عمر انسان به پايان مى رسد.
اين سخن نيز با آيات قرآن از قبيل آيه كُلمّا خَبَت زِدناهُم سَعِيراً(996) هرگاهدوزخ به سردى و خاموشى مى گرايد ما آن را شعله ور مى سازيم ، و آيه كلّمانَضِجِت جُلُودهُم بَدَّلناهُم جُلودا غَيرَها(997) هرگاه پوست انسان ها مى سوزد ماپوست نو به آنان مى دهيم ، سازگار نيست .
نمى دانم چرا عدّه اى اين همه دست به توجيه زده و بى جهت تلاش ‍ مى كنند، مگر در هميندنيا گاهى به خاطر يك دقيقه عملى سالها رنج و عذاب آن را نمى چشيم ؟ مثلا شما اگر دريك لحظه با چاقو چشم خود را كور كنيد، تا پايان عمر در سختى و نابينايى مىسوزيد، راننده در يك لحظه غفلت چندين مسافر را براى هميشه دست و پاشكسته بجا مىگذارد، در تمام كشورها زندانيانى به چشم مى خورند كه تا ابد زندان هستند در حالىكه جرم يا توطئه يا سوء قصد آنان در مدّتى كوتاه بوده است .
تجسّم عمل ، نشان ابديّت  
بهترين نشان ابديّت در قيامت ، مساءله تجسّمعمل است ، در اينجا ما بيان مرحوم شهيد مطهرى را كه در كتابعدل الهى آمده است بطور بسيار فشرده با توضيحى از خودمان بيان مى كنيم .
ايشان مى فرمايد: گاهى جزا قراردادى است كهقابل كم و زياد كردن است ، ولى گاهى جزا طبيعى و يا عينى است كه هيچقابل تخفيف و تغيير نيست ، مثلا جزاى طبيعى كسى كه شراب خورده ، مستى است كه جاىهيچ شك و چانه زدن نيست ، يا مثلا شما در يك لحظه مقدار زيادى نمك را در خميرى ريخته وتحويل نانوا مى دهيد. او خمير شور شما را به تنور زده و پس از دقايقى نان شور بهشما تحويل مى دهد، شما اين نان شور را ميل مى كنيد و بهدنبال آن تشنه شده مقدار زيادى آب مى نوشيد و كم كم به سردرد و ناراحتى هايىگرفتار مى شويد، در اين مثال ، نان شور عين همان خمير شور است و جزاى يك لحظه نمكريختن شما مدّت ها زجر است ، ولى هيچ قابل كم و زياد كردن هم نيست .
در قيامت نيز اعمال و صفات تجسّم يافته و كسى را كه از توبه و شفاعت و عفو دورافتاده و خود را از قابليّت انداخته عذاب مى كند و ابديّت عذاب نتيجهاعمال خود اوست .
به علاوه پاره اى گناهان جز عذاب دائمى هيچ كيفر ديگرى نمى تواند داشته باشد،كسى كه با بدعت گذارى ، افراد يا نسل هايى را براى ابد منحرف كرده و يا كسى كهمانع رشد و سعادت و حق پذيرى ديگران شده و يا كسى كه جلو رهبران حق يا نداى حق راگرفته است و آنان را خانه نشين و صداى آن بزرگواران را در گلو خفه واموال مردم را به يغما برده و بهترين استعدادها و لياقت ها واموال را به هدر داده است ، نه گناه كوچكى انجام داده و نه گناه مقطعى است ، بنابراين مابايد آثار هر گناه را نيز بررسى كنيم .(998)
اگر علماى يهود ونصارى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را همچون فرزندانشانمى شناختند؛ يَعرِفُونَهُ كمايَعِرفُونَ اَبنائَهُم (999)، حق را كتمان نمى كردند وبا صراحت به يهوديان و مسيحيان اعلام مى كردند كه آن پيامبر موعودى كه در تورات وانجيل به ما وعده داده شده همين حضرت محمّد است و بدين وسيله مانع ايمان آنان نمى شدند،امروز ميليون ها نفر يهودى و مسيحى گمراه نداشتيم .
آرى ، گاهى يك دقيقه سكوت ، نسل هايى را براى قرن ها به انحراف مى كشد، ما گناه رانبايد از نظر ساعات بررسى كنيم ، بلكه از راه آثار ونقش ‍ آن در تاريخ ونسل ها بايد بررسى كنيم ، راستى شما چرا عقربى را كه يك دفعه نيش مى زند براىهميشه او را نابود مى كنيد، لابد مى گوييد: عقرب اگر بماند تا ابد مى گزد. بعضىانسان ها نيز چنين مى باشند چنانكه در حديث مى خوانيم : جنايتكار بايد تا ابد در عذابباشد، زيرا او همچون عقرب شده كه اگر مهلت يابد جنايت مى كند و تا ابد مردم را مىگزد.
همان گونه كه صدام و رژيم بعثى عراق كه با تجاوز به جمهورى اسلامى ايران وبمباران و موشك باران بسيارى از مردم بى دفاع و مسلمان ما را به شهادت رساند و يامجروج و معلول نمود، امّا همين كه رزمندگان اسلام شجاعانه در برابر او ايستادند و مجبوربه عقب نشينى و شكست شد، ادعاى صلح طلبى كرد كه رهبر كبير انقلاب قدّس سرّهفرمود: بايد صدام و حزب كافر در عراق از بين برود، زيرا اگر او كمى مهلت يابددوباره حمله مى كند.
آرى ، انسانى كه از گرگ درّنده تر و از موش دزدتر و از روباه حيله گرتر و قلبش ازسنگ سخت تر شده است ، كيفرى جز عذاب دائم ندارد و چون جنايت جزو حالات و روحيّات وذاتش شده ، آن خباثتِ ذات به صورت قهر دائم در قيامت تجسّم يافته و از او جدا نخواهدشد.
جاودانگى ، لطف الهى است  
آيا در بهشت و جهنّم بودن ، هميشگى است و هيچ كس نمى تواند انسان را از آن خارج كند؟
پاسخ : اوّلاً؛ خلود وابديّت تنها براى تمام بهشتيان است ، امّا همهاهل جهنّم در آن براى هميشه نيستند، زيرا گروه هايى بعد از مدّتى عذاب وشكنجهمشمول شفاعت و عفو قرار مى گيرند.
ثانيا؛ معناى خلود اين نيست كه خداوند نتواند مؤ منان را از بهشت بيرون كند و لذا در ادامهآيه جمله الاّ ما شاءَ رَبّك (1000) در كنار خلود و تداوم قهر يا لطف خدا آمده است.
بنابراين خداوند قدرت دارد كه هر كارى را انجام بدهد، امّا چون بر خود لازم كرده وقول داده كه بهشتيان را در بهشت جاودانه قرار دهد، پس ‍ بهشتيان در بهشت جاودانه خواهندماند.
آنچه بر خداوند لازم است  
خداوند در قرآن بعضى كارها را بر خودش واجب كرده گرچه قدرت بر انجام ندادن آن راهم دارد، ولى بخاطر حكمت و عدالت يا وعده اى كه داده قطعاًعمل مى فرمايد از جمله :
1 هدايت مردم . اِنّ عَلَينَا لَلهُدى (1001)
2 رحمت و لطف . كَتَبَ عَلى نَفسِهِ الرَّحمَة (1002)
3 رزق و روزى . عَلَى اللّه رِزقُها(1003)
4 حفظ قرآن از تحريف . و اِنّا لَهُ لَحافِظُون (1004)
5 يارى و نجات مؤ منان . كانَ حَقّاً عَلَينا نَصرُالمُؤ مِنِينَ(1005)، كَذلِكحَقّا عَلَينا نُنجِ المؤ مِنِينَ(1006)
در اين قبيل آيات خداوند وظائف و حقوقى را بر خودش لازم فرموده ، ولى قدرت او محدودنيست و با اينكه مى تواند خلاف آن را انجام دهد، ولى خلف وعده نمى كند.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation