سند
اين سخن را پيش از سيّد شريف رضىّ ، تنها أبو الفرج اصفهانى ( ف . 356 ه . ق . ) درج 18 ، ص 159 كتاب « الأغانى » نقل كرده است .
تاريخ أبو الفرج اصفهانى مىگويد : امير المؤمنين ( ع ) نوشتهاى از رسول خدا ( ص ) نشان داد كه چنين بود : « مسلمانان پاسخگو و نگهدارنده خون يكديگرند ، و در برابر ديگران به صورت يك دست متحد و نيرومندند ، هر كس بدعتى آورد يا بدعتگذارى را پناه دهد لعنت خدا و همگى مردم بر او باد » و آنرا براى مردم خواند ، در حالى كه بر منبر بود ، اشعث بن قيس گفت : « به خدا قسم اين سخن به زيان تست نه به نفعت » . امير المؤمنين ، صلوات اللّه عليه ، نگاهش را به سوى او فرود آورد و گفت : « تو از كجا دريافتهاى كه چه چيزى عليه من است و چه چيزى به نفع من . . . تا آخر » .
و ابن أبى الحديد در شرح خود بر نهج البلاغه مىنويسد : امير المؤمنين بر منبر كوفه در ضمن سخنانى موضوع حكمين را به زبان آورد ، يكى از ياران برخاسته ، پس از آنكه امر خوارج به انجام رسيده بود ، گفت : ما را نخست از حكميت باز داشتى سپس بدان فرمان دادى ، نمىدانيم كدام يك از آن دو موضعگيرى رشد يافتهتر است آن حضرت يك دستش را بر ديگرى كوبيده گفت : « هذا جزاء من ترك العقدة » و منظورش آن بود كه اين سزاى شما است كه نظر درست و آيندهنگرى را نپذيرفتيد ، و به پذيرش حكميت كه شعار سپاه معاويه بود اصرار كرديد . اشعث پنداشت منظور امام خودش مىباشد ، زيرا سخن دو پهلو است و هر دو احتمال درباره آن مىرود . و حال آنكه منظور امير المؤمنين آنان بود نه خودش ، لذا به امير المؤمنين گفت : اين سخن به زيانت است نه نفعت . و امير المؤمنين آن پاسخ را داد .
( ج 1 ، ص 296 ) .
در هر دو صورت ، تاريخ سخن به بعد از پايان كار خوارج و جنگ نهروان مربوط مىشود ، لذا مىتوان تاريخ آن را ميان سالهاى 38 تا 40 دانست .