5 إيتاء الزّكاة :
دادن زكات يكى از اركان مهمّ دين است ، و امام ( ع ) با ذكر اين كه دادن زكات ، فريضهاى واجب است ، به اهميّت و فضيلت آن اشاره فرموده است ، قطب راوندى گفته است : مراد از فريضه ، سهمى است از مال كه براى فقيران مستحقّ جدا مىگردد و زكات ناميده مىشود ، و معناى آن در عرف شرع همين است ، زيرا فريضه به معناى واجب است و همگى عبادات نيز واجبند ،
و فرض و واجب هر دو يك معنا دارد كه در گفتار حضرت به صورت مكرّر آمده است .
آنچه قطب راوندى گفته وجه نيكويى است . و چنان كه روشن خواهيم كرد اشاره به يكى از اسرار زكات دارد ، ولى اين عبادت ، ضمن اين كه راز مشترك همگى عبادات را كه عبارت از توجّه به سوى خداوند متعال ، و جلب رضا و محبّت اوست ، داراست ، اسرار خاصّى نيز دارد ، كه در زير بيان مىشود :
1 منظور از كلمه شهادت يعنى گفتن لا إله إلاّ اللّه توحيد مطلق خداوند ، و يكتا و بىهمتا دانستن او از طريق توجّه به اوست ، و اين شناخت و اقرار ، كامل نمىشود مگر اين كه انسان هر محبوبى جز او را نفى و رها كند زيرا محبّت مشاركت نمىپذيرد ، و فايده و تأثير توحيد زبانى نيز در درون و نهاد انسان اندك است ، از اين رو مرتبه دوستى خداوند با جدايى و دورى از علايق و دلبستگيها آزمايش مىشود ، و چون ثروت محبوب انسان و وسيله بهرهبردارى او از دنيا و دلبستگى به آن است ، و نيز موجب مىشود كه آدمى از مرگ متنفّر شود ، براى اين كه صدق ادّعاى محبّت انسان نسبت به محبوب ، شناخته شود ،
در اين دو قسمت مورد آزمايش قرار مىگيرد ، و از او خواسته مىشود از دوستى مال كه معشوق اوست دست بردارد ، چنان كه در اين باره خداوند متعال فرموده است : « اِنَّ اللَّه اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِيْنَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بأنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ [ 2 ] » و مردمى كه اين معنا را دريافتهاند از اين حيث به گروهى چند منقسم
[ 2 ] سوره توبة ( 9 ) آيه ( 111 ) يعنى : خداوند جان و مال مؤمنان را در برابر بهشت خريدارى كرده است .
[ 135 ]
شدهاند ، گروهى دوستى و محبّت خود را نسبت به معشوق حقيقى خالص گردانيده و به عهد خود وفا كرده ، و اموال خود را در راه او بذل و انفاق نمودهاند ، و از آن چيزى براى خود باقى نگذاشتهاند تا آن جا كه به يكى از افراد اين طايفه گفته شده است ، چه مبلغى زكات را در دويست درهم واجب مىدانى ؟ گفت : امّا بر عوام مطابق حكم شرع ، پنج درهم فرض است ، ليكن برما بذل همه آن واجب است .
دستهاى از اين مرتبه پايين آمده ، به منظور رفع نيازهاى آينده خويش ، و انجام امور خير در اوقات خود ، از بذل همگى مال خوددارى كرده ، و نيّت خود را در اندوختن آن ، ميانهروى در تأمين نيازمنديها ، و دورى جستن از خوشگذرانى و تنعّم قرار داده ، و مازاد آن را بخشش و انفاق كردهاند ، با اين حال اين دسته هم در واجبات مالى اكتفا به حدّ شرعى نكردهاند ، نخعى و شعبى و مجاهد از اين دستهاند ، چنان كه به شعبى گفته شد : آيا در مال جز زكات حقّ ديگرى وجود دارد ؟ گفت : آرى ، نشنيدهاى كه خداوند متعال فرموده است : « و آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِىْ الْقُرْبَى [ 3 ] » و اينها در عمل خود به آيه « وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ [ 4 ] » استدلال كرده ، و انفاق را منحصر به زكات ندانسته بلكه آن را از حقوق مسلمان بر مسلمان دانستهاند ، به اين معنا كه بر مسلمان متمكّن واجب است ، هر زمان مسلمان نيازمندى را بيابد ، نياز او را از مالى كه زياده بر حقّ زكات در دست دارد ، برآورد .
برخى هم به اداى واجب اكتفا ، و زكات را بدون زيادتى و نقصان از مال ،
اخراج كردهاند و البتّه اين پستترين مراتب مذكور بوده و منحصر به عوام و نادانهاست ، زيرا اينها سرّ بذل مال را نمىدانند ، و نسبت به آن بخل مىورزند ، و دوستى و دلبستگى آنها به آخرت ضعيف است ، از اين رو لازم است ثروتمندان و مالداران خود را از پليدى بخل ، پاك كنند ، زيرا اين خوى زشت از جمله صفات
[ 3 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 177 ) يعنى : و دارايى خود را در راه دوستى خدا به خويشاوندان و . . . بدهد .
[ 4 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 3 ) يعنى : و از آنچه روزى آنها كردهايم انفاق مىكنند .
[ 136 ]
نابود كننده است ، چنان كه على ( ع ) فرموده است : ثلاث مهلكات : شحّ مطاع ،
و هوى متّبع ، و إعجاب المرء بنفسه يعنى : سه چيز نابود كننده است : بخلى كه به كار برده شود ، و هواى نفس كه پيروى گردد ، و خود پسندى ، علّت اين كه بخل از مهلكات به شمار آمده اين است كه منشأ آن حبّ مال است ، و مىدانيم كه دنيا و آخرت ضدّ يكديگرند ، و نزديكى به يكى ، موجب دورى از ديگرى است ، علاوه بر اين چنان كه پيش از اين توضيح داديم ، دوستى مال انسان را از توجّه به خدا و رو آوردن به سوى او منصرف و دور مىگرداند ، و همين امر موجب هلاكت او در آخرت است . براى برطرف كردن اين خوى زشت ، بايد نفس را تدريجا به بذل و بخشش عادت داد ، زيرا دوستى چيزى را يكباره از دل بيرون كردن ميسّر نمىشود مگر اين كه نفس را اندك اندك به جدايى از آن وادار كرد ، تا اين كه به آن خو كند ، بنابراين زكات به تعبيرى كه ذكر شد طهور است يعنى نفس را از پليدى بخل كه موجب هلاكت است پاك مىسازد ، بديهى است پاكيزه شدن نفس از اين طريق ، به مقدار مالى كه در راه زكات مىپردازد بستگى دارد ،
همچنين منوط است به اين كه تا چه اندازه نسبت به مصرف اين مال در راه خدا و طاعت و محبّت او شادمان شده ، و از اين كه توانسته است چيزى را كه مايه روگردانى او از قبله معبود شده دور گرداند ، خوشحال شده باشد .
2 دوّمين راز فريضه زكات شكر نعمتهاى خداست ، زيرا نعمتهايى كه پروردگار متعال به بندگان ارزانى فرموده است برخى در جان و تن ماست . و اين گونه نعمتها را با انجام عبادتهاى بدنى مىتوان شكر گزارى كرد ، و برخى در مال ماست كه بايد با اداى عبادتهاى مالى شكر آنها را به جا آورد ، و به حقّ بايد گفت كه پستتر و دورتر از رحمت خدا كسى است كه بينوايى را بنگرد كه دستش از مال تهى و به او نيازمند شده ، و وى به خود اجازه ندهد كه به شكرانه اين كه خداوند متعال او را از ديگران بىنياز و ديگران را به او نيازمند ساخته ، يك دهم يا يك چهلم از آنچه دارد به او بدهد .
[ 137 ]
3 سوّمين راز زكات ، مربوط به اصلاح امور شهرها ، و بهبود احوال مردم آنهاست ، براى اين كه خداوند زكات را بر توانگران واجب فرموده تا از اين طريق بينوايان و تهيدستان را در اموال آنان شركت دهد و فقر آنان را بر طرف سازد ، و اين كه امام ( ع ) از زكات به فريضه واجب تعبير فرموده اشاره به همين نكته است ، و در اين راز نيز دو راز ديگر نهفته است ، يكى اين كه زكات ، فقرا را كمك مىكند تا به بندگى و عبادت خدا پردازند ، و به سبب دويدن به دنبال روزى ، از طاعت او باز نمانند ، ديگر براى اين است كه اندوه و حسد بينوايان نسبت به توانگران از ميان برود ، و از كوشش در ايجاد فساد در روى زمين باز ايستند ، و اختلال در امور اجتماعى پديد نيايد ، چون با پرداخت همين مقدار مال به عنوان زكات ، قلوب آنان آرامش مىيابد ، و بدان دل مىبندند و دوام آن را از خدا مىخواهند و با توانگران دوستى و به آنان دلبستگى پيدا مىكنند ، و در نتيجه موجبات مشاركت و همكارى ميان مردم ، و همدمى و همدلى آنها كه همگى عامل وحدت و انسجام جامعه ، و نظام گيتى ، و قوام دين ، و بقاى نوع انسان و راز ايجاد اوست ، فراهم و برقرار مىشود .