بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب مسند نویسی در تاریخ حدیث, ( )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest - مسند نويسى در تاريخ حديث
     mosnad01 - مسند نويسى در تاريخ حديث
     mosnad02 - مسند نويسى در تاريخ حديث
     mosnad03 - مسند نويسى در تاريخ حديث
     mosnad06 - مسند نويسى در تاريخ حديث
     mosnad07 - مسند نويسى در تاريخ حديث
     mosnad09 - مسند نويسى در تاريخ حديث
     mosnad10 - مسند نويسى در تاريخ حديث
     mosnad11 - مسند نويسى در تاريخ حديث
     mosnad12 - مسند نويسى در تاريخ حديث
     mosnad13 - مسند نويسى در تاريخ حديث
     mosnad14 - مسند نويسى در تاريخ حديث
     mosnad15 - مسند نويسى در تاريخ حديث
     mosnad16 - مسند نويسى در تاريخ حديث
     mosnad17 - مسند نويسى در تاريخ حديث
 

 

 
 



101ـ المسند از ابوبكر محمد بن معاويه قرشى معروف به ((ابن احمر)) (در گذشته در حدود سال 365ق / 975 م ) ابن احمر محدثى اندلسى و از تبارهشام بن عبدالملك اموى است او شاگرد نسايى و نـخستين كسى است كه سنن او را به اندلس برد وآن را روايت كرد و در آن جا منتشر ساخت ابن احـمر را محدثى ثقه , پر روايت و بزرگوار مى دانند ((502)) در مسند ابن احمر از 313 تن صحابى مرد و 43 تن صحابى زن حديث روايت شده گويند: در اين مسند 4033 حديث مسند وجود دارد از فـهـرست ((ابن خير)) دانسته مى شود كه مسند ابن احمر در سده ششم در اندلس رواج داشته است ((503)) . 102ـ المسندالاكبر يا المسند الكبير از ابوعلى حسين بن محمد ماسرجسى نيشابورى (د 365 ق / 976م ) او زمان زيادى در مصر زيسته و آثار بسيارى فراهم ساخته است گويند: مسند كبير خود را كـه هـمراه بابيان بيماريها و كاستيهاى احاديث بوده , در هزار و سيصد جز تاليف كرده است ذهبى گـويد: به نظر من در اسلام مسندى بزرگتر از آن تاليف نشده تنها مسندابى بكر در اين مسند به خـط مـولـف , هـمراه با بيان علل و شواهدش مشتمل بر چند ده جز بوده است ((504)) با اين حال گويا تا كنون نسخه اى از آن شناخته نشده باشد!. 103ـ مسندالعشره از ابوبكر احمدبن جعفر بن حمدان قطيعى ((505)) (د 368 ق / 979 م ) شهرت قطيعى بيشتر به خاطر روايت مسند و ديگر آثار احمدبن حنبل از عبداللّه پسر احمد است بنابراين , چـون بـه هـنـگام سخن درباره راويان مسند احمد از او سخن خواهيم گفت , در اين جا درباره او چـيـزى نـمـى گوييم ظاهرا دستنوشته بخشى از مسند العشرة در برخى كتابخانه هاى استانبول موجود باشد ((506)) . 104ـ الـمسند اثر ابوسعيد حسين بن محمد زعفرانى (د 369 ق / 980 م ) زعفرانى از مردم اصفهان است ابو نعيم در كثرت حديث او را بندار آن شهر خوانده و آگاه واستوارش دانسته است زعفرانى را جز مسندآثار ديگرى نيز هست ((507)) از سرنوشت مسند او اطلاعى نداريم . 105ـ مـسـنـد عـمـر ((508)) از ابـوبـكـر احمدبن ابراهيم اسماعيلى جرجانى (د 371 ق / 981 م ) اسـمـاعـيـلـى پـيشواى شافعيان در شهر و سرزمين خويش بود معاصرانش جملگى وى را يكى از مـحـدثـان بـزرگ روزگارخود مى دانند معروفترين اثر اسماعيلى مستخرجى است كه بر صحيح بـخـارى نـگاشته است يكى ازمعاصران او افسوس مى خورد كه چرا محدث زبردست و دانشمند و ژرف انـديـشـى چـون او, خـود را بـه كـتاب بخارى مقيد سازد وبه ويرايش و تنقيح آن قانع شود ((509)) از مسند ياد شده , گويا نسخه اى يافت نشده باشد. 106ـ الـمـسند از ابواسحاق ابراهيم بن نصر رازى (در گذشته در حدود 385 ق / 995 م ) گويند: مـؤلـف اين مسند را در سى واند جز فراهم آورده است ((510)) درباره اين مسند و مولفش بيش از اين اطلاعاتى به دست نيامد. 107ـ المسند ((511)) از ابوالفضل جعفربن فضل معروف به ((ابن فرات )) و ((ابن حنزابه )) (د 391 ق / 1001م ) وى از مـردم بـغـداد اسـت كـه به مصر رفته و از سوى اخشيديان مدتى سمت وزارت داشته است ابن حنزابه دولتمردى نيكوكار, دانشمند و دوستدار حديث بوده است گويند: چون وى آهـنـگ تاليف مسندكرد, دار قطنى به مصر رفت و در تاليف مسند او را يارى داد و از اين راه پول بسيار به دست آورد ((512)) به گفته ذهبى , ابن طاهر مقدسى پاره هايى از مسند او را ديده است ((513)) . 108ـ الـمسند ((514)) از ابوالحسين محمدبن احمد غسانى صيداوى معروف به ((ابن جميع )) (د 402 ق /1012م ) وى براى كسب دانش و شنيدن حديث شهرهاى شام , عراق , مصر, حجاز و ايران را زير پا نهاد ((515)) ابن جميع اثرى دارد به نام معجم الشيوخ او دراين معجم استادانى را كه از آنان حـديـث شنيده , نام مى برد و شرح حال آنان را ياد مى كند گلدزيهر اين معجم را همان مسند ابن جـمـيـع دانـسته و اين ظاهرادرست نباشد ((516)) چه اينكه در پاره اى از منابع , هم معجم و هم مسند را از آثار او دانسته اند ((517)) از مسند منسوب به ((ابن جميع )) نشانى در دست نيست . 109ـ مـسند المقلين من الامرا و السلاطين از ابوالقاسم تمام بن محمد رازى دمشقى (د 414 ق / 1023م ) وى از حـديـث و احـوال راويـان آگـاه و از نگاه رجال شناسان اهل سنت محدثى ثقه بود ((518)) تـمـام درحـديـث تاليفاتى دارد از مسند المقلين او دستنوشته هايى در دمشق , قاهره و چستربيتى وجود دارد ((519)) . 110ـ مـسند اميرالمؤمنين ابى الحسن على بن ابى طالب از ابومحمد عفيف الدين عبدالرحمن بن عـثـمـان تـمـيـمى دمشقى (د 420 ق / 1029 م ) وى را محدثى ثقه به شمار آورده اند از اين مسند نسخه اى دركتابخانه ظاهريه نگهدارى مى شود ((520)) . 111ـ الـمـسـنداز ابوبكر احمدبن محمد بن احمد برقانى خوارزمى (د 425 ق / 1034 م ) خوارزمى ابـتدادر خوارزم و بغداد و سپس در جرجان , اسفراين , نيشابور و هرات حديث آموخت سرانجام در بـغـدادسـكونت گزيد و به آموزش و نشر حديث پرداخت خطيب بغدادى او را ثقه , پارسا, استوار, خـوش فـهم ,حافظ قرآن و آگاه به احكام فقه , بهره مند از دانش عربيت , كثيرالحديث و... مى داند ((521)) در مـسـنـدخـوارزمـى احـاديـثى درج شده كه در صحيح بخارى و مسلم موجود است ((522)) در عين حال , شاه ولى اللّه دهلوى براين باور است كه ميان صحيح بخارى و مسلم از يك سو و مسند خوارزمى از سوى ديگرفرقى هست به پهناى خاور و باختر ((523)) دانشمند ياد شده در دسـتـه بـندى خود از كتابهاى حديث اهل سنت , مسند مزبور را از حيث اهميت در رده چهارم قـرار مـى دهـد ((524)) از مـسـنـد خوارزمى نسخه اى دركتابخانه آصفيه در حيدر آباد شناخته شده است ((525)) . 112ـ الـجـمع بين الصحيحين اثر ابوعبداللّه محمد بن فتوح حميدى اندلسى (د 448 ق / 1095 م ) حـمـيـدى پـيرو مذهب ظاهرى و شاگرد ويار ابن حزم بود او در اندلس , مصر, شام وعراق دانش آمـوخـت و در بغداد ساكن گشت ابن ماكولا او را به پاكى , عفت , پارسايى و دانش دوستى ستوده است از وى آثار بسيارى بر جاى مانده ((526)) او در كتاب يادشده , احاديث صحيح بخارى ومسلم را بـه روش مـسـنـدهـا مرتب ساخته است ((527)) گويند: او برمندرجات آن دو كتاب مطالبى افزوده ,اما ميان سخنان خود و مندرجات آن كتابها نشانه يا مرزى قرار نداده وبا اين كار انتقادهايى را نـسـبـت بـه خـود بـرانگيخته است ((528)) بخشهايى از كتاب مزبور به صورت دستنوشته در كتابخانه ظاهريه يافت شده است ((529)) . 113ـ مـسـنـد ابـى بكر على شرط الشيخين ((530)) از ابوبكر احمد بن على مشهور به ((خطيب بـغـدادى )) (د463 ق / 1072 م ), حـديـث شـناس , تاريخ ‌دان و نويسنده كتاب معروف تاريخ بغداد خـطـيـب آثـار بـسيارى دارد كه برخى از آنها چاپ شده است در فهرست تاليفات او از مسندهاى ديگرى نيز نام مى برند ((531)) اما از سرنوشت اين مسندها آگاهيى در دست نيست . 114ـ جـامـع الـمـسـانـيد ((532)) يا جامع المسانيد و الالقاب ((533)) يا جامع المسانيد بالخص الاسانيد ((534)) ازابوالفرج عبدالرحمن بن على قرشى بغدادى معروف به ((ابن جوزى ))(د 597 ق / 1201 م ) واعـظ , مفسر, حديث شناس و تاريخ ‌نگار حنبلى وى آثار بسيارى از خود برجاى نهاده كـه نـام آورتـريـن آنـهـا, يـكـى الـمـنـتـظم است , ديگرى تلبيس ابليس كه آن را به فارسى هم برگردانده اندجامع المسانيداو كه كتابى بزرگ است , تاكنون چاپ نشده , اما ظاهرا جز نخست آن در قـاهره دردارالكتب المصريه موجود است ((535)) ابن جوزى در كتاب مزبور, احاديث صحيح بـخـارى و مـسـلـم ,جامع ترمذى و مسند احمد را فراهم آورده ((536)) و آن احاديث را بر محور نـامـهاى صحابه و به ترتيب حروف الفباى نام آنان دسته بندى كرده ((537)) و يك سده پس از او دانشمندى به نام ابوالعباس احمدبن عبداللّه معروف به محب طبرى (د 694 ق ) كتاب مورد بحث را براساس موضوع مرتب ساخته است ((538)) گفتنى است كه ابوالبقا عكبرى (د 616 ق ) نحوى و فـقـيـه حنبلى كتابى دارد به نام اعراب الحديث النبوى اين اثر كه از كتابهاى نادرى است كه در زمينه اعراب احاديث پديد آمده و مى توان گفت در نوع خود كم نظير است , بر پايه جامع المسانيد ابـن جـوزى وبه ترتيب عناوين صحابه نوشته شده است به عقيده مؤلف اين كتاب , جامع المسانيد ابن جوزى كاملترين و فراگيرترين مسندهاست ((539)) . 115ـ الـمـسند من عواليه اثر ابومحمد عبدالغنى بن عبدالواحد مقدسى دمشقى (د 600 ق / 1203 م ) ازدانـشمندان حنبلى و صاحب تاليفات بسيار وى در دمشق , بغداد, موصل , همدان , اصفهان و مـصـردانـش آمـوخـت عبدالغنى متون دينى را درباره صفات خداوند چنان ظاهر گرايانه تفسير مى كرد كه فقيهان برآشفتند و ريختن خونش را روا دانستند در نتيجه , از دمشق به مصر گريخت وتا گاه مردن در آن جا درگمنامى بزيست ((540)) از كتاب يادشده , دستنوشته اى در كتابخانه ظاهريه وجود دارد, ((541)) امامحتواى آن برما پوشيده است . 116ـ مسند فضالة بن عبيد اثر ابوعبداللّه ضياالدين محمد بن عبدالواحد مقدسى صالحى ((542)) (د643ق / 1245م ) وى در دمشق , مصر, بغداد, اصفهان , همدان , نيشابور, هرات و مرو از محدثان زمان خويش حديث فراگرفت معاصرانش دانش ومنش او راستوده اند ((543)) از چند وچون اين مسند آگاهيى در اختيار نگارنده نيست . 117ـ القمر المنير فى المسند الكبير ((544)) اثر ابوعبداللّه محب الدين محمد بن محمود معروف به ((ابن نجار)) (د 643 ق / 1245 م ) وى محدث , رجال شناس , تاريخ نگار و اديبى شافعى از مردم بـغداد بود اودر جستجوى دانش طى 27 سال شرق و غرب جهان اسلام را در نورديد و از سه هزار اسـتـاد بـهـره جـست ديانت , پارسايى , گستردگى روايت و نيروى فهم او مورد تاييد بسيارى از دانـشـمندان قرار گرفته است ابن نجار آثار بسيار دارد معروفترين اثر او ذيل تاريخ بغداد است كه تـكـمـلـه اى است بر تاريخ بغداد اثرخطيب بغدادى او در القمر المنير مرويات هر صحابى را يكجا گـزارش مـى كـنـد ((545)) از كـتـاب مـزبورتاكنون نسخه اى يافت نشده است 118ـ المسند از ابـوحـفص ناصرالدين عمربن عبدالمنعم طائى دمشقى (د 698 ق / 1299 م ) گويند: اين مسند در 93 جز بوده است ((546)) درباره اين مسند آگاهى بيشترى دراختيار نگارنده نيست . 119ـ جـامع المسانيد والسنن الهادى لا قوم سنن از عماد الدين ابوالفدا اسماعيل بن عمربن كثير قـرشـى دمشقى شافعى معروف به ((ابن كثير)) (د 774 ق / 1373 م ) ابن كثير در آباديى از توابع دمـشـق زاده شدوبا برادرش به دمشق كوچيد و در جستجوى دانش مسافرتها كرد و سرانجام در دمشق زندگى را بدرودگفت او شاگرد و داماد حافظ ابوالحجاج يوسف مزى است ((547)) ابن كثير در شنيدن پاره اى از آثارگذشتگان با استاد خود شمس الدين ذهبى همدرس بوده است وى آثار بسيارى از خود برجاى نهاده كه برخى از آنها در حيات مؤلف در ميان اهل دانش معروف بوده ((548)) نام آورترين آثار او يكى تفسير قرآن و ديگرى البداية و النهاية است كه هر دو چاپ شده اما ويـژگيهاى كتاب جامع المسانيد او كه اخيرا به كوشش دكتر عبدالمعطى امين قلعجى تصحيح , تكميل و چاپ شده , اجمالا به شرح زير است :. الـف ـ درايـن كتاب كه مسند بزرگى است , احاديث صحاح ششگانه و مسندهاى احمد, بزار, ابى يـعـلى ومعجم كبير طبرانى به روش مسانيد فراهم آمده است وى دراين كتاب مسانيد صحابه را بـراسـاس حـروف الـفـباى نام آنان (آبى اللحم , ابان , ابراهيم ) مرتب كرده و چنانچه در حديثى به سستى يا ضعفى برخورده ,آن ضعف را روشن ساخته است ((549)) . ابن جزرى درباره تاليف اين كتاب مى نويسد:. ((ابوبكر محمدبن عبداللّه بن محب صامت مسند احمد را به ترتيب الفبايى نا م صحابه مرتب ساخته و راويـان را هـم بـه همين روش بسان ترتيب كتابهاى اطراف مرتب كرده ودراين راه رنج فراوان بـرده سـپس ... ابن كثير اين كتاب مرتب را از مؤلفش گرفته و احاديث كتابهاى ششگانه و معجم كـبير طبرانى و مسند بزار و مسند ابى يعلى را بدان افزوده و خودرا به تلاش بسيار واداشته ... و در نتيجه كتابى پديد آورده كه در گيتى بى مانند است )) ((550)) . ب ـ گـويـا هـدف ابـن كـثـيـر از تاليف كتاب مورد بحث ادامه و تكميل و تدارك كاستيهاى كار استادش حافظمزى در تاليف تحفة الاشراف بمعرفة الاطراف بوده است ((551)) . ج ـ از آن جـا كه مؤلف در خزان زندگانيش نابينا شده , نتوانسته تاليف جامع المسانيد را به پايان رسـاند ((552)) افزون برآن , با گذشت زمان پاره هايى از آن كتاب گم شده يا از ميان رفته است بنابراين نسخه هاى موجود, مسانيد چند تن از صحابه راندارد بدين شرح : مسند خلفاى چهارگانه , مسند جابربن عبداللّه ,مسند عبداللّه بن عباس , مسند عايشه , مسند ابوسعيد خدرى , مسند عبداللّه بن عمروبن عاص ,بخشهايى از مسند انس بن مالك وابوهريره ((553)) از همين رو مصحح آستين همت را بالازده وبه همان روش ابن كثير, به تكميل كار او پرداخته است بنابراين , حدود هفده جلد از كل كتاب تاليف ((عبدالمعطى امين قلعجى )) است ((554)) . د ـ ابـن كثير ابتدا احاديث صحابه كم روايت (مقلين ) را آورده و سپس به تاليف مسانيد صحابه پر روايت (مكثرين ) پرداخته است گفتنى است كه صحابى پر روايت نزد او كسى است كه احاديثش از هزار افزون باشد بااين حال , او ابوبكر را با آنكه شمار احاديثش 128 فقره است , در شمار صحابيان پر روايت وابوذررا كه احاديثش از دويست افزون است , در ميان صحابه كم روايت مى آورد ((555)) . هـ ـ در پـاره اى مـوارد بـرحـسب اتفاق و برخلاف قاعده اى كه پيش گرفته , از مسند طيالسى و مستدرك حاكم و... نيز حديث نقل مى كند ((556)) . و ـ ابن كثير در اين كتاب منهاى صحابه پرروايت , مرويات 2702 صحابى را آورده و شمار احاديث كتاب مزبور در شكل نهايى آن و همراه با مكررها از چهل هزار افزون است ((557)) . 120ـ مسند الفاروق اميرالمؤمنين ابى حفص عمربن خطاب و اقواله على ابواب العلم از همان ابن كثيردمشقى ابن كثير در اين كتاب مرويات عمر را برپايه موضوع دسته بندى كرده است اين كتاب كـه دسـتنوشته اى از آن به خط مؤلف در دارالكتب المصريه وجود دارد, ((558)) اخيرا به كوشش عبدالمعطى امين قلعجى به چاپ رسيده است . 121ـ الـمـسند الصحيح الحسن من احاديث السلطان ابى الحسن اثر شمس الدين ابوعبداللّه محمد بن احمدبن مرزوق تلمسانى ((559)) (د 781 ق / 1380 م ) وى فقيهى سخنور از مردم تلمسان بود كـه مـدتـى درمصر زيسته و از خود آثارى برجاى نهاده است ((560)) نگارنده درباره چند و چون كـتـاب يـادشده ,اطلاعاتى در اختيار ندارد به گفته زركلى , گزيده اى از آن كتاب در حدود 24 صـفـحـه همراه با ترجمه آن به زبان فرانسه منتشر شده و از اصل كتاب هم نسخه اى در كتابخانه اسكوريال موجود است ((561)) . 122ـ مسند القراآت اثر اسماعيل بن اسحاق ازدى ((562)) (د 820 ق / 1417 م ) نگارنده درباره اين اثر ونويسنده اش آگاهى بيشترى در اختيار ندارد. 123ـ مسند الصحابة الذين ماتوا فى زمان النبى (ص ) اثر جلال الدين سيوطى (د 911 ه / 1505 م ) درباره اين مسند در دنباله اين نوشتار در بخشى جداگانه سخن خواهيم گفت . هـمـچـنين بخش افعال از جمع الجوامع سيوطى براساس مسانيد صحابه تنظيم شده است با اين بخش هم در دنباله اين نوشتار آشنا خواهيم شد. 124ـ الـمسند الجامع تاليف دكتر بشار عواد معروف (معاصر), با همكارى سيد ابوالمعاطى محمد نـورى ,احمد عبدالرزاق عيد, ايمن ابراهيم زاملى و محمود محمد خليل , درباره اين مسند دريك بخش جداگانه سخن خواهيم گفت . 125ـ مـسـنـد الـشـامـيـين اثر ابوزرعه (؟
) در كشف الظنون در پى نام ابوزرعه در داخل گيومه افـزوده انـد: ((شـايدوى عبدالرحمن اوزاعى در گذشته به سال 157 هجرى باشد)) ((563)) اما نگارنده احتمال مى دهد اين مسند اثر محدث شام ابوزرعه عبدالرحمن بن عمرو دمشقى (د 281 ق / 895 م ) بـاشد از اين ابوزرعه ,طحاوى و طبرانى و ديگران روايت مى كنند و ابوحاتم او را راستگو مـى دانـد ((564)) گفتنى است كه مقصود از مسند شاميان , ظاهرا مسند آن دسته از صحابيانى باشد كه به شام كوچيده و در آن جا سكنى گزيده اند. 126ـ جامع المسانيداثر جمال الدين نسايى (؟
) بنابه گفته ((چلبى )), ((تاجى )) در تذكرة الراغبين از ايـن كـتـاب نام مى برد ((565)) نگارنده درباره اين كتاب و مؤلفش نتوانست اطلاعاتى به دست آورد. 127ـ مـسند انس بن مالك اثر ابوجعفر محمد بن حسين بن موسى حنينى (يا حسينى ؟
) ((566)) درباره اين مسند و مؤلفش آگاهى بيشترى در اختيار نگارنده نيست . 128ـ مـسـنـدات انـس بن مالك اثر مؤلفى ناشناخته گرد آورنده در آغاز گويد: ((اينها احاديث صـحـيـحـى اسـت كه از ميان مرويات انس بن مالك بيرون كشيده ام )) اين احاديث بخشى از يك مجموعه خطى است كه دركتابخانه مركزى دانشگاه تهران وجود دارد ((567)) . 129ـ مسندات على بن ابى طالب (ع )از مؤلفى ناشناخته گرد آورنده در آغاز گويد:. ((ايـنـها احاديثى نبوى (ص ) است كه از مرويات على بن ابى طالب بيرون كشيده ام اين احاديث را قـطـب الدين سيد الحفاظ ابوالعلا حسن بن احمدبن محمد بن سهل عطار [؟
]روايت مى كند از آن ميان حديثى است كه على بن ابى طالب از رسول خدا روايت مى كند كه خداوند فرمود: لااله الا اللّه حصنى فمن دخله امن من عذابى يعنى : لااله الااللّه دژ من است هر كس بدان در آيد, از عذاب من ايمنى يابد)). ايـن احـاديـث نـيز بخشى از همان مجموعه خطى پيش گفته است مجموعه يادشده را در سده هشتم نگاشته اند ((568)) . 130ـ الـمـسند از مؤلفى ناشناخته اين كتاب كه زير شماره 1/1759 در كتابخانه مسجدگوهرشاد نـگـهـدارى مـى شود, به خط نسخ سده دهم نگاشته شده و چون آغاز و انجام آن افتاده , مؤلف آن شـناخته نشده است اين كتاب احاديث نبوى (ص ) را به روايت از صحابه در بر دارد در كتاب مزبور كه با احاديث همسران پيامبر آغاز مى شود, از طريق عايشه 51 حديث وازطريق ام سلمه 42 حديث آمده است . 131ـ مـسـند الخلاف , كاتب چلبى كه ازاين اثر نام برده , ((569)) درباره ويژگيهاى آن و مؤلفش آگاهيى به دست نمى دهد.

بخش چهارم .

آشنايى با مسندهايى كه به راويان خود منسوبند.

پـس از آشـنـايـى بـا مسندهايى كه به مؤلفان خود منسوبند, وقت آن است كه درباره مسندهايى سـخـن بـگـوييم كه به نام راويان خود شناخته مى شوند در آغاز بايد دانست , شمار اين مسندها از مسندهاى گونه نخست بسيار كمتر است :. 1ـ مسند ابى حنيفه از ابوعلى حسن بن زياد لؤلؤيى (د 204 ق / 819 م ) درباره مسندهاى ابوحنيفه در دنباله اين نوشتار در يك بخش مستقل سخن خواهيم گفت . 2ـ مـسـنـد حـديـث الاوزاعـى اثـر ابـوسـعـيد عبدالرحمن بن ابراهيم اموى دمشقى معروف به ((دحـيم )) ((570)) (د245 ق / 859 م ) وى در عصر خودش محدث شام و پيرو مذهب اوزاعى بود دحـيـم مـدتـى در اردن وفـلسطين عهده دار قضاوت بود او از سفيان بن عينيه و بقى بن مخلد حديث آموخته احمدبن حنبل ويحيى بن معين او را بزرگ مى داشته اند رجال شناسان عامه او را با واژه هايى چون ثقه , حافظ, حجت واستوار ستوده اند ((571)) از فهرست ابن خير بر مى آيد كه اين مـسـنـد كـه در چـهـارجز بوده , در سده ششم در اندلس تا اندازه اى رواج داشته است ((572)) از سرنوشت اين مسند دراين روزگار آگاهيى در اختيارنداريم . 3ـ مـسند مالك بن انس اثر ابوداوود سليمان بن اشعث ازدى سجستانى ((573)) (د 275 ق / 888 م ) ابـوداوود محدثى بلندآوازه و گردآورنده سنن سومين كتاب از صحاح ششگانه اهل سنت است وى از اسـتـادان بـسـيارى كه شمارشان به سيصدتن مى رسد, حديث آموخته نام آورترين استاداو همانا احمدبن حنبل است وى افزون بر احاديث فراوانى كه از او شنيد و بعدها در گردآورى سنن ازآنها بهره جست , در مجالس گوناگون پاسخ پرسشهايى در فقه و ديگر زمينه ها را از او گرفت و بـيـشـتـر ايـن پرسش و پاسخها را در كتاب مسائل نقل كرد ترمذى , نسايى و ابوعوانه اسفراينى از مـعروفترين راويان وشاگردان او هستند ((574)) ظاهرا از مسند يادشده تاكنون نسخه اى يافت نشده باشد. 4ـ مسند حديث ثابت البنانى از ابواسحاق اسماعيل بن اسحاق جهضمى بصرى ((575)) (د 282 ق / 896م ) در بخش پيشين (زير شماره 48) درباره گردآورنده اين مسند سخن گفته شد گفتنى اسـت كـه ابـومـحـمـدثـابت بن اسلم بنانى بصرى يكى از تابعان است كه در سال 123 هجرى در گذشته رجال شناسان اهل سنت او را ثقه و عابد دانسته اند ((576)) . 5ـ مـسـنـد حـديـث يحيى بن سعيد الانصارى و ايوب السختيانى از دانشمند پيشگفته ((577)) نـاگـفـتـه نماند كه يحيى بن سعيد انصارى مدنى (د 143 ق ) از فقيهان و محدثان عصر تابعان و مـدتـى قاضى مدينه بوده است ((578)) همچنين ابوبكر ايوب بن كيسان سختيانى بصرى (د 131 ق ) از فـقـيـهـان و عابدان نامداردر دوره تابعان است سنيان وى را ثقه دانسته و سخت ستوده اند ((579)) . 6ـ مسند مالك از ابوعبدالرحمن احمدبن شعيب نسايى ((580)) (د 303 ق / 915م ) درباره نسايى دربـخـش پـيـشـيـن سـخـن گـفته شد مسند مالك گويا در سده ششم در اندلس تا اندازه اى رواج داشته , ((581)) ولى اكنون از آن جز نام نشانى در دست نيست . 7ـ مـسـنـد مـنصوربن زاذان از همان نسايى پيشگفته ((582)) ابوالمغيره منصوربن زاذان ثقفى واسـطى (د131 ق ) يـكـى از تـابـعـان است رجال شناسان اهل سنت از او چهره اى ثقه , درستكار, عـبـادت پيشه وشايسته اعتماد ترسيم كرده اند ((583)) از اين مجموعه هم گويا نسخه اى يافت نشده باشد. 8ـ مسند حديث الزهرى بعلله والكلام عليه . 9ـ مسند حديث شعبة بن الحجاج . 10ـ مسند حديث سفيان بن سعيد الثورى . 11ـ مسند حديث ابن جريج . 12ـ مسند حديث يحيى بن سعيد القطان در هشت جز. 13ـ مسند حديث فضيل بن عياض و داود الطايى و مفضل بن مهلل السعدى . 14ـ مسند حديث شعبه و سفيان الثورى جملگى اين مجموعه ها را در شمار آثار نسايى نام برده اند ((584)) نسايى در مجموعه اخير, گويا احاديثى را گردآورده كه شعبه روايت كرده , ولى سفيان روايـت نـكـرده ياسفيان نقل كرده , ولى شعبه آنها را روايت نكرده است ((585)) از فهرست ((ابن خـيـر)) فـهـميده مى شود كه اين مجموعه ها تا اندازه اى در سده ششم وپيش از آن در انجمنهاى علمى مطرح بوده است . 15ـ مسند حديث سفيان بن عيينه . 16ـ مسند حديث شعبة بن الحجاج در نه جز. 17ـ مـسـنـد حـديث سفيان بن سعيد الثورى جملگى از ابوبشر محمد بن احمدبن حماد انصارى دولابـى رازى ((586)) (د 310 ق / 922 م ) محدث و مورخ ايرانى وى براى آموختن دانش به بغداد, بصره , حجاز,شام و مصر سفر كرد او در مصر ضمن اندوختن دانش به پيشه وراقى نيز مى پرداخت ((587)) ابوبشر درفقه بر مذهب ابوحنيفه بود و دراين راه بسيار پا فشارى داشت ((588)) وى را محدثى چيره دست مى دانند, ((589)) ولى برخى از پيشينيان به حديث او خرده گرفته , ضعيفش دانـسته اند ((590)) در عين حال كسانى چون ابن ابى حاتم , طبرانى و ابن حبان بستى از او روايت كـرده انـد ((591)) ابـوبـشـر افزون برحديث در تاريخ و رجال هم مهارت داشت و دراين زمينه ها تاليفاتى بر جاى نهاده است ((592)) ازمسندهاى يادشده تا كنون نسخه اى يافت نشده است . 18ـ مسند عمربن عبدالعزيز اثر ابوبكر محمد بن محمد بن سليمان ازدى واسطى معروف به ((ابن باغندى )) (د 312 ق / 925 م ) وى در سفرهاى علمى اش از دانشمندان بلندآوازه اى چون على بن مـديـنـى حديث شنيد ابن شاهين و ابن مقرى از او حديث نقل كرده اند ابن باغندى از حفظ پياپى حـديـث مـى خـوانـد و شـايد همين باعث شده تا نامهاى راويان را در هم آميزد و در نتيجه او را به تصحيف و تدليس متهم سازند ودر شمار ضعيفان ياد كنند ((593)) اين مسند چاپ شده , ((594)) ولـى نـگارنده نتوانست بدان دست يابد گويند: وى اين مسند را براساس صحابيانى كه در فاصله عمر دوم و پيامبر(ص ) بوده اند,تدوين كرده است ((595)) . 19ـ مـسـند حديث مالك منسوب به ابوالعرب محمد بن احمد تميمى مغربى (د 333 ق / 945 م ) وى مـحـدث , رجال شناس , تاريخ ‌نگار و فقيهى مالكى از مردم قيروان و از تبارفرمانروايان آن ديار بـود ((596)) مـعـروفترين اثر او كتاب طبقات علما افريقيه وتونس است كه در الجزاير وتونس به چـاپ رسـيـده در مـيـان آن بـخـش از آثار ابوالعرب كه يافت نشده , كتابى به چشم مى خورد به نام مسند حديث مالك ((597)) . 20ـ مـسـنـدابـى حـنـيـفـه از ابـوالـحـسين عمربن حسن شيبانى معروف به ((ابن الاشنانى )) (د 339ق /950م ) نك :دنباله اين نوشتار,بخش مسندهاى ابوحنيفه . 21ـ مسند ابى حنيفه از ابومحمد عبداللّه بن محمد بخارى حارثى معروف به ((عبداللّه استاد)) (د 340 ق / 951 م ) نك : دنباله اين نوشتار, بخش مسندهاى ابوحنيفه . 22ـ مـسـنـد مالك اثر ابو محمد قاسم بن اصبغ قرطبى (د 340 ق / 951 م ), محدث اندلس وى در قـرطـبـه ,بـغداد, كوفه و مكه از محدثان بزرگ زمان خويش حديث شنيد تا آن جا كه در حديث و رجـال مـهارت يافت او در روزگار پيرى به فراموشى دچار شد و چون خود اين را احساس كرد از روايـت حـديـث دسـت كـشيد تا مبادا دانش خويش ر ا تباه سازد ابن اصبغ جز مسند يادشده , آثار ديـگـرى هـم دارد, از جـمله صحيحى به سبك صحيح مسلم فراهم آورده است ((598)) از مسند يادشده گويا نسخه اى در دست نباشد. 23ـ مـسـنـدالامام الشافعى تاليف ابوالعباس محمد بن يعقوب اصم نيشابورى (د 346 ق / 957 م ) مـقـصـود از مـسـنـد شـافـعى مجموعه احاديث مرفوع و موقوفى است كه نزد محمد بن ادريس شـافـعـى ((599)) مـتـداول بـوده و در مـطـالعات فقهى و فتواهايش بدانها استناد مى كرده اين احاديث را ابوالعباس محمد بن يعقوب اصم ((600)) در ضمن كتاب الام و غيره از ربيع بن سليمان مـرادى (د 270ق ) شنيده و فراگرفته است كتابهايى كه ربيع آنها را به استثناى مقدار بس اندكى از شافعى شنيده است . مـدون ايـن احاديث در اين كتاب كه به نام مسند شافعى شناخته شده , كسى است به نام ابوعمرو مـحمدبن جعفر بن مطر نيشابورى (د 360 ق ) ((ابن مطر)) كه شاگرد, يار و همراه اصم بوده , به اشاره و خواست استادش اين احاديث را در كتاب مزبور گرد آورده البته برخى گويند: او اين كار را بـراى خـودش , نه براى استادش , انجام داده است همچنان كه برخى هم گفته اند: گردآورنده ايـن كتاب خود اصم مى باشدبنابراين , احاديث اين مجموعه شنيده هاى ابن مطراست از ابوالعباس اصم در ضمن سماع كتاب الام ازوى همانگونه كه اصم آنها را از ربيع و ربيع از شافعى شنيده است ((601)) پـس بـاتـوجـه به عبارت ابهام برانگيز برخى از محققان , ((602)) بايد دانست : انتساب اين مـجـمـوعه به شافعى از جهت روايت محتواى آن است , نه از جهت گردآورى و تاليف آن گفتنى است كه در جاى جاى مسند شافعى نام اصم به عنوان راوى احاديث به چشم مى خورد, ولى از ابن مطر ـ تاجايى كه نگارنده بررسى كرد ـ نشانى ديده نمى شود.

ترتيب مسند شافعى :.

مـسند شافعى خواه با راهنمايى اصم گرد آمده باشد و خواه بدون راهنمايى او, نه براساس صحابه مرتب شده ونه بر اساس ابواب از همين رو ابن حجر در تعجيل المنفعه گويد:. ((آن كـس كه حديث شافعى را گرد آورده , آن احاديث را نه به شيوه مسانيد مرتب ساخته ونه به ترتيب ابواب واين كوتاهى بس بزرگى است زيرا به استخراج آن احاديث از كتاب الام و غيره بسنده كـرده وآنها را به همان صورت كه به دستش رسيده , كنار هم نهاده به همين جهت در بسيارى از جاها در آن تكرار رخ داده است )) ((603)) . بـا توجه به آنچه در بالا گفته شد, اگر به عناوين كتاب مورد بحث نگاهى بيفكنيم , خواهيم ديد كـه احـاديـث آن يا بربابهايى از موضوعات فقهى دلالت مى كند, ولى در توزيع احاديث در آن بابها دقتى به كارنرفته ويا زير عناوينى آورده شده كه به موضوعات فقهى دلالت نمى كند, بلكه تنها در عنوان به ذكر ماخذاحاديث بسنده شده , مانند:. ((مـن كتاب اختلاف مالك و الشافعى )) احاديثى كه از كتاب اختلاف مالك و شافعى گرفته شده است (ص 211). ((من كتاب الرساله )) احاديثى كه از كتاب الرساله برگرفته شده است (ص 233). ((مـن كـتـاب ابـطـال الاسـتـحسان )) رواياتى كه از كتاب ابطال الاستحسان گرفته شده است (ص 264). ((من كتا ب احكام القرآن )) احاديثى كه از كتاب احكام القرآن بيرون كشيده شده است (ص 266). ((مـن كـتـاب الـسـيـر عـلـى سـيـر الـواقـدى )) روايـاتـى كـه از كتاب السير على سير الواقدى استخراج شده است (ص 353). ((من كتا ب جماع العلم )) احاديثى كه از كتاب جماع العلم برگرفته شده است (ص 355). ((مـن كـتـاب اخـتـلاف عـلـى و عـبـداللّه )) احـاديـثـى كـه از كـتـاب اخـتلاف على و عبداللّه گرفته شده است ((604)) (ص 385). بـا اين وصف , كتاب مزبور از تبويبى شايسته برخوردار نيست زيرا نه به شيوه كتابهايى چون مسند احـمـدبـن حـنـبل تنظيم شده ونه از نظم مجموعه هاى حديثى ديگر پيروى مى كند اين كاستى همواره مانعى بوده است در برابر محققان براى بهره ورى از اين كتاب . با توجه به همين كاستى , حديث پژوه و فقيه حنفى ((محمد عابد سندى )) ((605)) (د 1257 ق ) به بازسازى اين كتاب پرداخته , آن را بر پايه ابواب فقهى (از كتاب الايمان والاسلام ...تاكتاب المناقب ) مـرتب ساخته است سندى پيش از اين , چنين كارى را درباره مسندابى حنيفه نيز انجام داده است ايـن دانشمند در ترتيب مسندالامام الشافعى آن دسته از احاديث را كه از لحاظ لفظ و معناتكرارى بـوده , كـنـار نـهـاده وبـا ايـن كار كتاب خويش را از احاديث تكرارى پالوده است ((606)) ترتيب سندى به كوشش محمد زاهد كوثرى به صورتى شايسته و زيبا در قاهره چاپ شده است . بـايـد افزود: آنطور كه از شماره گذارى احاديث در ترتيب مسندالامام الشافعى فهميده مى شود, مسندشافعى بدون در نظر گرفتن احاديث مكرر 1721 حديث را در بر دارد اين در حالى است كه بـرخـى تعداداحاديث اين كتاب را با مكررها 1190 حديث و با حذف مكررها 940 حديث دانسته اند بـنابه گفته اخيراين 940 حديث شامل 820 حديث مسند و مرفوع و 120 حديث مرسل , منقطع و معضل مى شود ((607)) .

گزيده ها و شروح مسند شافعى .

بر مسند شافعى شرحهايى نوشته شده كه مهمترين آنها بدين قرار است :.
1ـ شافى العى به خامه ابوالسعادات مبارك بن محمد معروف به ابن اثير جزرى (د 606 ق ). 2ـ شافى العينى (يا العى ) على مسند الشافعى به خامه جلال الدين سيوطى . همچنين گزيده هايى هم از كتاب مورد نظر فراهم شده كه يكى گزيده اى است به نام المنتخب المرضى من مسند الشافعى اثر زين الدين عمربن احمد شماع حلبى ((608)) . در پـايـان ايـن بـخـش , يـادآورى مـى شـود كه روايات شافعى در خلال آثارش توسط ديگران هم روايت شده است چنانكه محدث حنفى ابوجعفر احمدبن محمد طحاوى (د 321 ق ) از طريق دايى خويش اسماعيل بن يحيى مزنى (د 264 ق ) احاديث شافعى را روايت مى كند ((609)) . مسند شافعى هم بطور مستقل و هم در ضمن كتابى به نام المجموعة الفقهيه منتشر شده است . 24ـ مسند الاعمش ((610)) . 25ـ مسند شعبة بن الحجاج . 26ـ مـسـند سفيان , ((611)) جملگى از ابوالقاسم سليمان بن احمد طبرانى (د 360 ق / 971 م ) در بـخـش پيش (زير شماره 99) درباره طبرانى و آثارش سخن گفته شد غير از مسندهاى يادشده , ابـن مـنده اصفهانى در ضمن بر شمردن آثار طبرانى از چند مسند ديگر هم نام برده , ولى خودش بيشتر آنها را نديده است بدين قرار:. مسند ابى اسحاق السبيعى , مسند روح بن قاسم , مسند حارث العكلى , مسند ابن عجلان , مسند ابى ايوب الافريقى , مسند زياد الجصاص و مسند زافر ((612)) . 27ـ مـسـنـد حديث الاوزاعى از همان سليمان بن احمد طبرانى ((613)) كاتب چلبى از اثرى به هـمين نام يادمى كند, اما درباره مولف آن سخنى نمى گويد ((614)) نگارنده احتمال مى دهد آن مسند همين اثر طبرانى باشد كه چلبى از مؤلف آن آگاهى نداشته است . 28ـ مسند ابى حنيفه اثر ابواحمد عبداللّه بن عدى جرجانى (د 365 ق / 976 م ). 29ـ مـسـنـد ابى حنيفه اثر ابوالحسين محمدبن مظفر (د 379 ق / 989 م )30ـ مسند ابى حنيفه از ابوالقاسم طلحة بن محمد معروف به ((شاهدعدل ))(د 380 ق / 990 م ). 31ـ تهذيب مسند الامام ابى حنيفه اثر ابوبكر محمد بن ابراهيم اصفهانى معروف به ((ابن مقرى )) (د 381ق / 991 م ) دربـاره جـمـلگى اين مجموعه ها در بخش مسندهاى ابو حنيفه سخن خواهيم گفت . 32ـ مـسـنـد نـافـع بـن ابى نعيم القارى المدنى از همان ابن مقرى اصفهانى نافع يكى از قاريان هـفـتـگـانـه وآمـوزگار قرائت مردم مدينه بوده است وى كه از اتباع تابعان مى باشد, بنابه گفته خـودش قرآن را از هفتادتن از تابعان فرا گرفته است ((615)) او كم و بيش با حديث نيز سروكار داشته , از همين رو مجموعه هاى پراكنده اى از مرويات او را يافته اند كه از طريق برخى از تابعان از ابـوهـريـره روايـت كرده است شمار اين مرويات از صد حديث بيشتر نيست ((616)) و گويا همين احاديث را ابن مقرى به نام مسند نافع بن ابى نعيم فراهم آورده و روايت كرده است از اين مجموعه كوچك دستنوشته هايى در دمشق و قاهره وجوددارد ((617)) . 33ـ ((كتاب فيه اربعون حديثا من مسند بريد بن عبداللّه بن ابى برده عن جده ابى بردة بن موسى عن ابى موسى الاشعرى )) اثر ابوالحسن على بن عمردار قطنى (د 385 ق / 995 م ) صاحب سنن و مـحـدث ورجـال شـنـاس بلند آوازه شهرت دار قطنى بيشتر به خاطر نقد راويان حديث و جرح و تعديل آنان است معمولا رجال شناسان اهل سنت در دوره هاى بعد, داورى او را درباره راويان معيار مى دانند ((618)) . امـا دربـاره بـريد, بايد دانست كه وى از مردم كوفه و نواده صحابى ابوموسى اشعرى است سفيان ثورى وسفيان بن عيينه و ديگران از او روايت مى كنند ابن معين و ديگران او را ثقه دانسته اند, ولى ابـوحـاتـم , ابـن حـنبل و نسايى بر او خرده هايى گرفته اند ((619)) درباره مجموعه ياد شده بايد گـفـت : مجموعه احاديثى وجود داشته كه بريد آنها را از طريق نيايش از ابوموسى اشعرى روايت كـرده واين مجموعه در زمانهاى بعد مسند بريد نام گرفته است اثر يادشده كه چهل حديث را در بر دارد, گزيده اى از آن مجموعه است كه به دست ما رسيده اين گزيده را دارقطنى تحرير كرده ونسخه آن در استانبول در كتابخانه شهيد على موجوداست ((620)) . 34ـ مسند احاديث ابراهيم بن ادهم الزاهد از ابوعبداللّه محمد بن اسحاق عبدى اصفهانى معروف بـه ((ابـن مـنـده )) (د 395 ق / 1005 م ) درباره مولف اين مجموعه در بخش مسندهاى ابوحنيفه سـخـن خـواهـيم گفت اما راوى اين مجموعه احاديث , همان ابواسحاق ابراهيم بن ادهم تميمى عجلى بلخى عارف وزاهد نامدار سده دوم است كه شرح حال نگاران و رجال شناسان او را در شمار مـحدثان آورده وراويان حديث احاديثى از او نقل كرده اند ((621)) ابراهيم ادهم ظاهرا در سالهاى پـايـانـى عـمـرش نـقل وروايت را رها كرد از قول او آورده اند كه گفت : ((سه چيز مرا از اين كار بـازداشت , يكى شكر نعمت , ديگراستغفار از معصيت , سه ديگر آماده شدن براى مرگ )) ((622)) از مسند ابراهيم بن ادهم نسخه هايى در دارالكتب قاهره وجود دارد ((623)) اين مجموعه كوچك به كوشش مجدى سيدابراهيم در قاهره (1988 م )چاپ شده است . 35ـ رواية لمسند ابى حنيفه از همان ابن منده اصفهانى . 36ـ مسند ابى حنيفه از حافظ ابونعيم احمدبن عبداللّه اصفهانى (د 430 ق / 1038 م ). 37ـ مسند ابى حنيفه از ابوعبداللّه حسين بن محمد بن خسرو بلخى (د 520 ق / 1126 م ). 38ـ مـسـنـد ابى حنيفه از ابوبكر محمد بن عبدالباقى معروف به ((قاضى مارستان )) (د 535 ق / 1141 م )39ـ مسند مكحول و ابى حنيفه از على بن حسن بن عساكردمشقى (د 571 ق / 1175 م ). 40ـ مسند ابى حنيفه از حسام الدين ابوالحسن على بن احمدبن مكى رازى (د 598 ق / 1201 م ). 41ـ جامع مسانيد الامام الاعظم اثر ابوالمؤيد محمد بن محمود خوارزمى (د 645 ق / 1247 م ).