بسم الله الرحمن الرحيم پيشتر مردم به هنگام برخورد با تمدن غرب ، تحت تاثير فريبايى آن ، چنينمىپنداشتند كه : هر كس مى خواهد پيشرفته باشد، بايد باور داشته هاى اخلاقىو مذهبىخود را بدرود گويد و چون نسل جديد غرب ، عياشى ، لذت جويى ، و بىبند بارى راپيشه خود كند. تا بتواند پابه پا قافله تمدن ، سير كند وازبازماندگى بيرون آيدو تا بنگرد روزش از روز! اما جوامع غربى از ديدگاهيك دانشمند جامعه شناس ، چونكشتى بى ناخدايى است كه همه ريسمان هاىلنگرش را بريده باشند كه با هر موجىبه اين سو و آن سو مى لغزد. آنچه درغرب مى ديديم و يا براى ما شرقى ها به ارمغاندارد، تمدنى بود بى عاطفهو به دور از احساسات پاك واصيل بشرى . ارد لوتين = دانشمندانگليسى و و سردبير مجله روندتيبل در جشن فارغ التحصيلاندانشگاه عليگره هند، گفت : تمدن جديدما را تا لب پرتگاه كشاندهاست : شما را نيز خواه ناخواه بدانسو خواهد كشيد. ما بهداروى خالصىنيازمنديم ، گمان دارم داروى درد ما نزد شماست ، و اما شما، به هوشباشيد تاداروى خالص خود را بر باد ندهيد و دقت كنيد در لذتهاى معجون مسموم كننده مادرنيفتيد (1) اين سيماى غرب است كه مى توان گفت : سعادت در آنجا بهپايانرسيده است ، ريشه اين بى سامانى را بايد در حذف معنويات از زندگى وتوجه نكردنبه جنبه هاى اخلاقى ، روانى و اعتقادى ، جستجو كرد. همه چيز را ازپشت عينك مادى ديدن ،نه تنها گرهى از كارها نمى گشايد؛ بلكه در فرجام ، انسانرا به گونه اى كرم پيله، در تارهاى خود، خفه مى كند. مكتب و فلسفه رنگارنگ كهدر جهان غرب از سرزمين انديشهچون قارچ مى رويد؛ و گروهى از جوانان را، مدتىسرگرم مى دارد، نشانه سرگردانىنسل جديد غرب ونشان دهنده ناتوانىغرب در پاسخگويى به خواسته هاى واقعى وبنيادى انسانهاست . اكنون برآن نيستيم كه بگوييم : چه دستهاى مرموزى ،درنيل به هدفهاى استعمارى ، به تقويت اين گونه مكتب ها كمك مى كند، ولىآنچه ازگفتگو با جوانان سرخورده و دلمرده از زندگى ماشينى غرب - كهبه سوى شرقسرازير شده اند بر مى آيد: اين است كه : تمدن موهوم غرب ، باهمه مظاهر فريباى خودنتوانسته است به آنان آرامشى عنايت كند و حتى آنان بهشرقى ها توصيه مى كنند: تااز نعمت آرامش روانى كه برخوردارند، رايگان دستنكشند. پى آمدهاى تقليدهاى كوركورانه پيروى بى چون و چرا از جوامع متمدن ! باعث عقب ماندگى بيشترين ملتها است . ملتهاىعقب مانده ويا به عبارتى رساتر عقب نگه داشته شده مانند ايران در رژيم منحطپهلوى حتى افراد كشورهاى در حال رشد، هميشه دنباله رو بوده اند و از خود ابتكار واستقلال نداشته اند و با شيفتگى چشم به دروازه هاى غرب دوخته بودند تا در مسابقه مدلباس ، كفش و كلاه و موى و سبيل و... عقب نمانند و چنان بى اختيار بودند كه بى اختيارآدمى به حيرت و شيفتگى پرندگانى مى افتد كه مى گويند در برابر ديدگان نوعىمار زهرناك ، چنين بيخود مى گردند.... چنين افرادى به جاى اقتباس از تجربيات سودمند ديگران ، به جنبه هاى منفى توجهداشتند و صرف مشروبات الكلى ، بى بند و بارى ، ولنگارى ، لا قيدى ، شب نشينىهاى زيانبخش و آزادى جنسى را نشان پيشرفت مى پنداشتند. اين گونه تقليد از نظرروانشناسان و جامعه شناسان ، يك بيمارى خطرناك و حاكى از عقده هاى خود كم بينىافراد و ملتهاست كه براى جبران عقب ماندگى خود، برآنند هميشه ازملل پيشرفته تقليد كنند. همه گيرى اين بيمارى اجتماعى در برخى از محيطهاىاستعمارزده تا بدان پايه بود كه يكى از نويسندگان نوشت : در وطن و كشور خودشبيه قومى از خود بيگانه ايم . در لباس و خانه مان ، در خوراكمان ، در ادبمان ، وخطرناكتر از همه در فرهنگمان ، فرنگى ماب مى پروريم و فرنگى ماب فكر مى كنيم وراه حل هر مشكلى را فرنگى مابانه مى جوييم . (2) بزرگترين خطرى كهاينگونه تقليدها به دنبال دارد، ركود فكرى واضمحلال شخصيت فردى و اجتماعى است . ملت مقلد، همواره متكى به ديگران است و از خوداستقلال ندارد ونمى تواند روى پاى خودش بايستد. روح اعتماد به نفس در آنان ، كشتهشده است و براى هميشه محكوم به بردگى خواهند بود. درمان بيمارى تقليد براى درمان بيمارى ، نخست بايد روحيه اعتماد به نفس را در افراد زنده كرد و آنگاهبهيك دوباره بينى ژرف و دگرگونى اخلاقى و فرهنگى ، تمام مظاهر بيگانهپرستى رااز بين مى برد. اين دگرگونى ، از لباس ، خوراك و تا اقتصاد وفرهنگ و اخلاق همه راشامل مى شود.ششمين امام حضرت صادق عليه السلام مىفرمايد: خدابه يكى ازپيامبران وحى كرد كه : به مومنين بگو در لباس ،خوراك و روش ، دشمنان خدا را سرمشقنسازند كه اگر چنين كنند همانند آنان ، دشمنانخدا محسوب مى گردند. (3) پيروىاز سنت و روش دشمنان اسلام ، انسان راناخودآگاه همانند آنان مى كند. قرآن كريم پيامبررا از پيروى خواسته هاى كافران(بيگانگان )باز مى دارد تا مردم وظيفه خود را بدانند.مى فرمايد: -اى پيامبر!...ازهوى و هوس هاى آنان پيروى نكن و از آنان بر حذر باش كهاز برخى چيزها كهخدا به تو نازل كرده است منحرفت نكنند... (4) براى مبارزه باتقليد، بايدانقلاب فكرى و فرهنگى ايجاد كرد؛ نيروى خلاقه انسانها را به تكاپومى افكندو استعدادهاى ذاتى آنان را پرورش داد. بايد گذشته تابناك اسلام را در ذهنملتزنده نگه داشت . ابزارهاى تحقيق و پژوهش علمى جوانان را آماده و صنايع واختراعاتملى را ترويج نمود. مگر ملل اسلامى ،مشعل فروزان دوران دنياى تاريك دوران توحشغرب نبوده اند؟! مگر سبب اصلى(رنسانس ) علمى اروپا، دانش مسلمانان نبود؟ اكنون چرابه خويشتن و استعدادهاىذاتى خود متكى نباشيم ؟ مگر ديگران چه دارند كه ما نداريم ؟((جرج سارتين ))مىگويد: خورشيد تمدن و دانش نيز از مشرق درخشيد و مردم شرق ، بهتمدن ما يارىبزرگى كرده اند. (5) آيا ستارگان آسمان بشرى چون بو على سينا،زكريارازى ، خوارزمى ، ابوريحان بيرونى ، ....از ما مسلمانان نبوده اند؟ طب وستارهشناسى ، فيزيك و شيمى ، از پايه گذاران علوم به شمار مى روند. پسچرا امروزه مامقلد باشيم و به گونه اى دنباله رو و يدك كش غربى در آييم ومصرف كننده بى چون وچرا بنجلهاى فكرى و اجتماعى آنان بمانيم . اينك كه انقلابعظيم ملت مسلمان ايران ، جهانرا شگفت زده كرده است ، اينك كه به جهان ثابت شدهما ملت مسلمان با دست خالى و تكهبر ايمان اسلامى خود توانسته ايم يكى ازجبارترين رژيم هاى تاريخ را با وجودحمايت هاى همه جانبه همه ابرقدرتها خلعسلاح كنيم و فرعون را از تخت ستمگرى بهزير كشيم ، ديگر زمان آن كه مقلدفرهنگ منحط غربى باقى بمانيم گذشته است . آنانكه مى پنداشتند كار اسلام ومسلمانان تمام است و ملتهاى مسلمان برده بى چون و چرا، وعقب افتاده هايى دنبالهروى دجال غرب است ، و يا به وقتهاى استعمارى ديگر مى ديدندكه : (مذهب افيونملتهاست )، اينك سر افكنده اند. آنان بسيار كوشيدند كه ملتهاى مسلمانرا از اسلامجدا سازند و گمان مى كردند در اين كار موفق شده اند؛ آرى كامپيوترهاى آنانخونحسين عليه السلام را نمى ديد و فريادهاى ابوذر را نمى شنيد. اينك ملتمسلمانايران آن خون را از زخمهاى شهيدان انقلاب اسلامى به چشم هاى نابينايشانپاشيد و آنفرياد را با مشت هاى گره كرده بر مغزهاى تخدير شده از الكلشانفرو كوفت : اللهاكبر...انقلاب ملت كبير مسلمان ايران پيروز شد، پس جا دارد كهغرب براى نجات جوامعخويش از بى پناهيهاى معنوى و ركودهاى انسانى و اخلاقىاز ما تقليد كند، نه ما از مظاهرپر از فساد و تحميق كننده غرب . اقتباس درست ما هرگز منكر اقتباس درست از تجربيات علمى و فكرى ديگران و بهره گيرى از نظرمتخصصين نيستيم . زيرا از اين راهنمايى ها، در هر فنى ، لازم است و گرنه هركسى بايداز كودكى ، تجربيات و رفتار و كردار ويژه خود برگزيند؛ پيداست كه در اين صورت، زندگى در اجتماع ، بسيار دشوار و شايد غير ممكن باشد. پس بايد از مظاهر خوب وسودمند و تجربيات درست ، سود جست و بينشى درست و بخردانه از دستاوردهاى فكرى وتجربه هاى علمى ملتها و تمدنها، به دست آورد و از آن در چهار چوب فكر وعمل ملى و اعتقادى خود استفاده كرد. آزادى تفكر و گزينش در اسلام اسلام براى انسانها آزادى فكر و گزينش قائل شده است . قرآن كريم در ضمن دهها آيه ،مردم را بر مى انگيزد تا در مسائل مختلف اخلاقى ، اجتماعى واصول و قواعد بينديشد و در پرتو علم و انديشه و بينش صحيح ، آرمانى را پذيراگردند و هيچ گاه چشم بسته ، به مسلكى پاى در نبندند. اسلام هنگامى درخشيد كه شعاراديان ديگر، به ويژه مسيحيت اين بود كه :چراغ عقلت را خاموش نگهدار و آنچه بهشما گفته مى شود كوركورانه ايمان بياور . (6) ولى قرآن با صراحتكامل بيان مى دارد: لا اكراه فى دين قد تبين الرشد من الغى . (7) اجبارى دردين نيست ، راه نيكبختى از گمراهى آشكار است . قرآن در دهها آيه ، انسان مقلد را كهچشم بسته به مسائل پوچ و خرافى ، پاى در مى بندد و از عقايد بى اساس پدرانخود، كور كورانه و بدونه دليل تقليد مى كند نكوهش مى كند كه چرا در اين اعتقادات ،نمى انديشند: هنگاميكه به پيروى از خدا ورسول فراخوانده مى شويد، مى گويند روش پدران ما براى ما كافى است ، هر چندپدرانشان چيزى نمى دانستند و هدايت نيافته بودند. (8) قرآن عزيز مى فرمايد: انانكه از پيامبر امى (درس نخوانده ) - كه چگونگى اش را در تورات وانجيل خود نوشته مى يابيد - پيروى كنند، رستگارند. پيامبرى كه ايشان را به معروفوامى دارد و از زشتيها و پلشتيها باز مى دارد و پاكيزه راحلال ، و پليدى را حرام مى كند، پيامبرى كه بندهاى سنگين اسارت را از گردن هاىايشان برمى دارد.... (9)
|