بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دفاع از مذهب اهل بیت (ع), سید محسن حجت ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - دفاع از مذهب اهل بيت
     02 - دفاع از مذهب اهل بيت
     03 - دفاع از مذهب اهل بيت
     04 - دفاع از مذهب اهل بيت
     05 - دفاع از مذهب اهل بيت
     06 - دفاع از مذهب اهل بيت
     07 - دفاع از مذهب اهل بيت
     08 - دفاع از مذهب اهل بيت
     09 - دفاع از مذهب اهل بيت
     10 - دفاع از مذهب اهل بيت
     fehrest - دفاع از مذهب اهل بيت
 

 

 
 

                                                  

                                                              

حضرتمهدى (عج)


 

    عقيده ما شيعيان در رابطه با حضرتمهدى منتظر حجة بن الحسن العسکرىارواحنا فداه اينست که آن بزرگوار در شبنيمه شعبان سال 255 هـ ق در شهر سامراء کهجزء کشور عراق است ديده بجهان گشود .

    روايات صحيحه زيادى که تاحد تواتر ثابت است وجود دارد که دلالتميکند بر ولادت آن بزرگوار و اينکه طبقمصلحت الهى از انظار پنهان است تا آنوقت کهخداوند به او اجازه ظهور و خروج دهد و در کتبفريقين روايات صحيحهزيادى وجود دارد که آن حضرت پس از خروججهان را پر از عدل و داد ميکند بعد از آنکهپر از ظلم و جور شده است .

*****

    دکتر : « {وجود خارجى ندارد!؟} مسئلهديگرى كه بايد مطرح ميشد مسئله امامدوازدهم است كه برادر محترم مان آقاى سيداحمد كاتب در اين باره تحقيق كرده ميفرمايد:" امام دوازدهم وجود خارجى ندارد"بنده لزومى نمى بينم كه جداگانه در اينباره بحث كنم، بحث آقاى كاتب كافى است  » .

    نويسنده : اولا کتاب احمد کاتب  (نه سيد احمد کاتب) را دانشمند معاصرآقاى سيد سامى بدرى در کتابتحقيقى خود به نام (شبهات و ردود ) جوابعلمى و تحقيقى مفصل داده اند .

    ثانيا آيا گفتار احمد کاتب ونتيجه تحقيقات او براى دکتربمنزله و حى منزل است که ميگويد : (برادرمانميفرمايد : امام دوازدهم وجود خارجىندارد) شايد روزى احمد کاتب منکر خدا همشد و گفت وجود خارجى ندارد آيا آنروزدکتر نيز قول برادرش را مستند خود قرارخواهد و جاى بسى تعجب است از مجتهد 90يا 200 ساله که پس از سالها تحقيق درحوزه علميه و رسيدن به مقام اجتهاد ازکسى که ادعاى اجتهاد ندارد ،کور کورانهتقليد ميکند و دليلش بر نبودن امامزمان قول احمد کاتب است مگر قال الله و قالالرسول را چه شده است که دکتر به قال احمدالکاتب تمسک ميکند .

*****

    دکتر : « فقط با اختصار عرض ميكنم كه چگونهميتواند امام دوازدهمى وجود داشته باشد ؟آنهم فرزند امام حسن عسكرى عليه السلامباشد ؟ در حالى كه ايشان بدون فرزند فوت كرد، حتى براى آنكه مطمئن گردند بعد از فوتايشان در ميان همسران و كنيزان شان جستجوكردند نه تنها فرزندى نبود كه هيچكدام آنهارا حامله هم نيافتند، لذا ميراث حضرت بهبرادرشان رسيد » .

    نويسنده : دکتر از کجا فهميد که حضرتامام حسن عسکرى عليه السلام موقع شهادتفرزندى نداشتند و اينکه در ميانهمسران و کنيزان ايشان کسى را حاملهنيافتند از اين جهت بود که حضرت امامزمان عليه السلام پنج سال پيش از آنروزبه دنيا آمده بود ، نه اينکه مادرگراميش در وقت شهادت امام عسکرى عليهالسلام حامله باشد .

    دادن ميراث امام عسکرى عليهالسلام به برادرش از طرف حکومت وقت نيزدليل بر نفى وجود حضرت مهدى عليهالسلام نميشود ، براى آنکه آنبزرگوارمخفى بود و حکومت وقت هم از تولد آنحضرت خبرنداشت و فقط عده اى از خواص حضرت امامعسکرى عليه السلام به شرف زيارت آنبزرگوار قبل از شهادت امام عسکرى عليهالسلام رسيده بودند .

*****

    دکتر : « براى تفصيل بيشتر ميتوانيد بهكتابهاى ذيل مراجعه كنيد:كتاب الغيبة ازشيخ طوسى ص/74   الارشاداز شيخ مفيد ص/354 ، اعلام الورى از فضلطبرسى ص/380 ، المقالات و الفرق از اشعرىقمى ص/102، اصول كافى ج1 كتاب الحجة ص/505 » .

    نويسنده : در تمام کتابهاى که دکترنام برد ولادت حضرت مهدى عليه السلامروشن وصريح ذکر شده و در هيچ يک ازاين کتابها نفى نشده بلکه با ادله وبراهين قوى اثبات شده است  .

*****

    دکتر : « همچنين برادر عزيزمان آقاى سيداحمد كاتب در باره نواب امام دوازدهم تحقيقكرده ميفرمايد: " آنها گروهى دنيا پرست وفرصت طلب بودند، كه براى استفاده از اموالخمس و ديگر هدايايى كه در قبرستان يا سردابگذاشته ميشد خودشان را نواب امام معرفىكردند"   »   .

    نويسنده : اولا آنچه از احمد کاتب نقلکرده مدعاى است بدون دليل و اگر بنا باشدهر ادعايى پزيرفته شود پس هيچچيز در عالم ثابت نخواهد بود .

    ثانيا دکتر در بحث خمس ادعا کرد که ائمهعليهم السلام خمس را براى شيعيانبخشيده بودند  ، پسنواب اربعه چطورى براى جمع آورى خمسخود را نواب امام زمان عليه السلاممعرفى کردند ؟ کافى بود مردم به آنهابگويند خمس براى ما بخشيده شده استاما از آنجائيکه دروغگو حافظه ندارد ،مى بينيد که دکتر وجوب خمس را يکجانفى و در اينجا اثبات کرده است  .

    ثالثا اگر امام دوازدهمى نبود ، چطوريکعده خودشان را نائب آنحضرت معرفىنمودند ، خصوصا در آنزمان که امام عسکرىعليه السلام تازه از دنيا رفته بودند وآيا از عجايب نيست که دکتر و احمدکاتب و غير اينها پس از هزار و اندىسال بگويند امام زمانى وجود ندارد درحاليکه شيعيان موجود در روز وفاتامام عسکرى و بعد از آن همه به اعتراف دکترو احمد کاتب معتقد بوجود امام دوازدهم عليهالسلام بودند .

    رابعا ما در تاريخ نداريم که کسىهديه اى در سرداب يا قبرستان گذاشتهباشد و  يکى ازنواب اربعه آنرا برداشته باشد .

    خامسا چطور شد که پس از چهارميننائب امام زمان عليه السلام کس ديگرىجرئت نکرد خودش را نائب خاص معرفى کند و اگرقبليها با دروغ بميدان آمده بودندبعديها هم ميتوانستند با دروغ بميدانبيايند .

    سادسا نواب اربعه رضوان الله عليهم دربين مردم آن زمان به زهد و ورع و تقوا معروفو مشهور بودند . پس اين احتمال که بخاطردنيا خود را نائب امام عليه السلاممعرفى کرده باشند اساس و ريشه عقلائىندارد . 

*****

    دکتر : « آنچه بيشتر هر مسلمان شيعه را درباره حقيقت امام دوازدهم كنجكاو ميكندادعاهاى عجيب و غريبى است كه توليدكنندگان روايات ما در باره ايشان مدعىهستند اگر چنين شخصيتى وجود ميداشت بندهاولين غلام حلقه بگوش ايشان ميبودم امامتأسفانه باعقل جور در نميآيد كه امامى ازنسل پيغمبر صلى الله عليه وآله براىاصلاح جامعه آمده باشد، شغلش شغل پيامبر باشداما اينگونه عمل كند: » .

    نويسنده : 1- ظاهرا اين قسمت را مترجماز طرف خود و به نيابت از دکتر اضافه کردهاست ، در هر صورت وقتى حضرت على عليهالسلام که افضل همه امامان بعد از خود است بهخلافت ظاهرى رسيد ، عده اى آن بزرگواررا تحمل نکرده و با او جنگيدند ، بنابراين معلوم نيست که دکتر و يارانشبعد از ظهور امام زمان عليه السلام  با آنحضرت نجنگند و در مقابلش قرارنگيرند .

خـوشبـود گـر محک تجـربه آيـد بـه ميان

تاسيه روى شود هرکه در او غشباشد      

    2- شيعيان هميشه در رابطه با امامزمان کنجکاوى ميکنند اما نه به آنجهت کهشک دارند بلکه ميخواهند يقين خود رابيشتر کنند .

    3- آنچه را دکتر به امام زمان عليهالسلام نسبت ميدهد هر کدام را در جاى خودجواب خواهيم داد .

 

امامزمان قاتل نيست


    خروج امام زمان عليه السلام براىدفع ظالمان و ايجاد صلح و عدالت در جامعهانسانى است نه براى خونريزى وکشتار و اين مطلبى است که از رواياتصحيحه و موجود در کتب فريقين استفادهميشود .

*****

    دکتر : « {شاهکارهاى حضرت عج   1- کشتار عربها!} علامه ملاباقر مجلسىروايت ميكند كه: « امام قائم باعربها همانكارى را خواهد كرد كه در "جفراحمر"آمده است، يعنى همه را خواهد كشت»بحارالانوار 52/318  » .

    نويسنده : بخاطر وجود افراد مجهول وغير موثق در سند اين روايت ، استدلالبه آن صحيح نيست .

*****

    دکتر : « همچنين روايت ميكند (مابقى بيننا و بين العرب إلا الذبح ) "بينما و عربها جز ذبح چيزى نمانده است" بحارالانوار 52/349   » .

    نويسنده : اين روايت به هيچعنوان اشاره به عمل کرد امام زمان عليهالسلام ندارد بلکه امام صادق عليه السلاموضعيت زمان خودشان را بيان ميکند ،زيرا که ابو جعفر منصور خليفه عباسىتعداد زيادى از بنى هاشم را بقتلرساند و حضرت ميفرمايد که بين ما وآنها يعنى دستگاه خلافت جور فقط ذبحمانده است .

*****

    دکتر : « همچنين روايت ميكند : " از عربهابترسيد كه عاقبت بدى دارند،حتى يك نفراز آنان هم با امام قائم نخواهد بود "   بحارالانوار52/333  » .

    نويسنده : روايت ضعيف است چون ازروات آن موسى الابار است که توثيقىندارد ، پس استدلال به آن غلط و خلاف روشعلمى و تحقيقى است .

*****

    دکتر : « چونكه بسيارى از شيعيان ما عربهستند ميپرسم آيا امام قائم همه را از دم تيغخواهد كشيد؟! مگرنه اين است كه پيغمبر و آلپيغمبر همه عرب هستند؟ مگر خودش عرب نيست؟ پدروپدر بزرگش عرب نيستند؟ پس اين چه سرى است،آيا نبايد احتمال بدهيم بلكه بايقين فريادبزنيم كه نه،نه هرگز نميتواند اين كار نوهپيامبر صلى الله عليه وآله و فردى از آلبيت باشد » .

    نويسنده : وقتى روايت ضعيف وساقط بود پس ديگر جائى براى چون و چراباقى نمى ماند .

    ما معتقديم که امام زمان عليهالسلام با کسانى مى جنگند که در برابرايشان قرار گيرند و مانع پياده شدناهداف الهى ايشان شوند ، عرب باشند ياعجم فرقى نميکند .

*****

    دکتر : « آقاى مجلسى از اميرالمؤمنينحديث روايت ميكنند كه: «خداوند كسرى را ازدوزخ نجات داده است و دوزخ بر او حرام است!!! »بحارالانوار 41/4  

    چرا ؟! مگر بهشت و دوزخ برچه اساسىتقسيم ميشود؟ اگر بنده خودم اين روايات رانديده بودم شايد بسيار دشوار بود كه باوركنمآيا ممكن است در كتب ما چنين رواياتى وجودداشته باشد؟ اين مسؤليت اول امام قائم بود! » .

    نويسنده : با اينکه اين روايتهيچ ربطى به امام زمان عليه السلام ومسئوليت آن بزرگوار ندارد ، در هيچحديثى نيامده است که اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده باشند :" خداوند کسرى را از دوزخ نجات داده است" بلکه حديث فوق قصه ايست که عمارساباطى نقل ميکند و در آن آمده است که"امير المؤمنين عليه السلاموقتى وارد مداين شد به ايوان کسرىرفته و از آنجا بازديد نمود ، تا اينکهجمجمه را ديده به بعض از اصحاب خود فرمود:  اين جمجمه رابردار و بياور    وجمجمه را در طشت آبى گذاشته از او خواست کهخودش را معرفى کند ، بقدرت خدا آن جمجمه بهسخن آغاز نموده گفت : يا على منپادشاهى عادل بودم که به احدى ظلم نکردم  اما بر دين مجوس بودم و پيامبر اسلامصلى الله عليه و آله و سلم در زمان حکومتمن بدنيا آمد و من به آنحضرت ايماننياوردم با اينکه نيت داشتم ايمانبياورم اما بخاطر غفلت و گرفتارى سلطنتفراموش کردم تا اينکه مرگ بسراغم آمد وافسوس که آن نعمت و منزلت (ايمان بهپيامبر) از دستم رفت ، پس من از بهشت محرومهستم بخاطر آنکه ايمان نياوردم    امابا اينکه کافر بودم و الان در جهنم هستم ،خداوند مرا عذاب نمى کند و آتش را بر منحرام نموده است    ببرکتعدل و انصافى که داشتم "  .

    پس در اين روايت هرگز ذکر نشده استکه امير المؤمنين عليه السلام فرمودهباشند " خداوند کسرى را از دوزخ نجاتداده و دوزخ را بر او حرام کرده است" بلکهبودن او در دوزخ و حرام بودن آتش مطرح شده است .

*****

    دکتر : « {2- تخريب مسجد الحرام!} مجلسىروايت ميكند كه: " امام قائم مسجد الحرام راخراب ميكند تا كه آنرا به اصلش برگرداندهمچنين مسجد نبوى را " بحار الانوار 52/338   كتاب الغيبة از شيخ طوسى ص/282  » .

    نويسنده : روايت در بعض از کتب مرسلهو در بعضى با سند ضعيف بخاطر وجود علىبن ابى حمزه بطاينى نقل شده است ودر هردو صورت اعتبارى ندارد تا به آناستدلال شود .

*****

    دکتر : « همچنين علامه مجلسى در توضيحاين امر ميفرمايد: "اولين كارى كه امامقائم انجام ميدهند اين است كه اين دوتا -ابوبكر و عمر- را از قبرهايشان درحالىبيرون مى كند!! كه آنها تازه و شاداب !   هستند (رطبين غضّين ) آنگاه مثل خاكستر آنها را به هوا ميپاشد، سپسمسجد را ميشكند!! » بحارالانوار 52/386 » .

    نويسنده : 1- در حديث هيچ اشاره بهاينکه آندو نفر ابوبکر و عمر هستند نشدهاست بلکه فقط گفته شده آندو را در حالى کهتازه هستند بيرون مى آورد ، پس دکتر ازکجا فهميده که مراد از آن دو نفر ابوبکروعمر مى باشد ؟ بلکه از کلمه (تر و تازه)استفاده ميشود که آن دو نفر تازه و در هماننزديک زمان ظهور مرده اند و شايد مرادبعضى از حکماى ظالم همان دوران باشندچون ما الان نميدانيم که تا آن زمان چهاتفاقاتى خواهد افتاد و چه کسانى بهحکومت خواهند رسيد .

    2- در روايت آمده است که (يکسرالمسجد) ودو احتمال دارد يکى آنکه مسجَد بفتحجيم يعنى محل سجده باشد و ديگرىآنکه مسجِد بکسر جيم باشد .

    احتمال دوم عقلائى نيست زيرامسجد بکسر جيم  شکستنىنيست بلکه اگر مراد مسجد بکسر جيم بودبايد گفته ميشد (ويهدمالمسجد يا يخرب المسجد) واحتمال اول معنايش اين ميشود که سجدهگاه را ميشکند و در اين صورت معناىروايت اين ميشود که آنجا که قبر آندونفر ناشناس هست سجده گاه عده اى است که بطورغير مشروع مى آيند و آنجا سجدهميکنند و شايد علامتى در آن قسمتميگذارند که حضرت پس از قيام آن علامت راکه سجده گاه است ميشکند .

    3- مرحوم علامه مجلسى روايت را ازبشير نبال نقل ميکند و او توثيقىدر کتب رجاليه ندارد ، پس روايت از اصلساقط و غير قابل اعتماد است .

   

استنباطجاهلانه


دکتر: « {کعبه جديد!!} طبعا بعضى ها ممكن استبپرسند كه امام زمان چرا اين كار را ميكند؟!بله متأسفانه بايد گفت : بدليل اينكه ازديدگاه ما كعبه در مقايسه باكربلا اهميتىندارد!! و كربلا از كعبه مهمتر و بهتراست!!

    بنابرنصوصى كه فقهاى ما نقل كردهاند نه تنها كربلا مبارك ترين و مقدس ترينمنطقه روى زمين است بلكه اين جايگاهىاست كه خداوند آنرا از ميان تمامى نقاطجهان برگزيده ، لذا از هر جاى ديگرى بهترو مهمتر است !! آرى كربلا حرم خدا !ورسول !وقبله ! اسلام و خاك آن شفاست!!.

    استاد بزرگوارمان علامه محمد حسين آلكاشف الغطاء هميشه اين بيت را تكرار ميكردند:

وَمِنحَدِيث كَربلاء وَ الكَعَبةِ    لَكَـربَلاء بانَ عُلُـوُّ الرّتبَةِ

"آنجايى که صحبت از كربلاء و كعبه باشدالبته بلند بودن منزلت كربلاء آشكاراست! "

    شاعرديگرى گفته است:

هىالطُّفُوفُ فَطُفْ سَبعَاً ِبمَغناها       فما لمِكَـةَ مَعنى مـثلَ مَعناها

أَرْضٌو لكِنـّها السَّبـعُ الشَّدادِ لهَا       دانَـتْ وَطَأطَأ أعْلاهالأِدْناها      

ايناست مقام بلند پـس هفت بار آنرا طواف كن! زيرامكه اين محتوا را ندارد كه اينجا دارد!زمينى است اما هفت آسمان در مقابل آن بىمقدار شده! آرى بلنديها در برابرآن سـرفرودآورده است!.

    نويسنده: 1- اگر از ديدگاه شيعيان کعبهاهميت نمى داشت بايد زيارت کربلاواجب و حج بيت الله را مباح يا مستحبميدانستند در حاليکه فقهاى شيعههمه اتفاق دارند که رفتن به کربلا براىزيارت امام حسين عليه السلام مستحب وحج بيت الله جزء واجبات و ضروريات ديناست که منکر آنرا کافر ميدانند و اگر کسىهزار بار کربلا رفته باشد و حج را با استطاعتاز آن ترک نموده باشد اين اعمال مستحبىکفايت از حج واجب نخواهد کرد و اگر کربلامهمتر از کعبه بود پس بايد شيعياننماز را بسوى کربلا ميخواندند نهبسوى کعبه .

    2- هيچ يک از فقها وعلماى ما کربلارا حرم خدا و حرم رسول خدا و قبله اسلامندانسته و نميدانند ، بلکه حرم خدا مکه وحرم رسول خدا مدينه است و کربلا حرم امامحسين و ديگر شهداى کربلا است .

    3- بلى ما خوردن خاک کربلا را بخاطررواياتى که از ائمه عليهم السلاموارد شده است و بخاطر آنکه خون امام حسينعليه السلام در آن ريخته شده است به اذنخداوند متعال شفاى همه امراضميدانيم ، البته خوردن خاک در فقه ماحرام است ولى خاک کربلا طبق رواياتىکه از امامان عليهم السلام بما رسيدهاست از اين حرمت استثنا شده است .

    اما چرا دکتر از اينکه خاک کربلا به اذنخدا شفاى هر مرضى باشد تعجب کرد ، مگرخاک کربلا کمتر و بى ارزش تر از بال مگس استکه در عين آنکه مگس ناقل ميکروبها وامراض است ميتواند شفا بخش باشد .

    بخارى در صحيح کتاب طب حديث 5326 ازپيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نقلميکند که "وقتى مگس بين آب ياشربت شما افتاد ،آن را اول بين آن آب يا (هرمايع نوشيدنى ديگر) فرو برده سپسبنوشيد زيرا يک بال آن مرض و بالديگر آن شفا است " .

    و مگر خاک کربلا که با خون عزيز رسولخدا عجين شده است به نظر دکتر و يارانشکمتر و بى ارزش تر از بول و ادرار شتر است کهاثر شفا بخشى دارد .

    بخارى در صحيح کتاب طب حديث 5254روايت ميکند که "عده اى در مدينهمريض شدند ، پيامبر به آنها دستور داد کهشير شتر و (بول) ادرار شتر را بنوشند  پس نوشيدند و خوب شدند" .

    4- اما اينکه کربلا از حيث درجه ومقام بالاتر از کعبه باشد - صرف نظر ازبررسى روايات -  چهاشکالى دارد و آيا جسد مطهر امام حسينعليه السلام افضل و بالاتر است يا حجرالاسود و خشتهاى کعبه ؟ .

    ابن جوزى در کتاب بدايع الفوائدميگويد : " آيا حجره اى کهپيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درآن مدفون است بالاتر است يا کعبه ؟" بعدميگويد : " ابن عقيل که از فقهاىحنابله است گفته : سؤال کننده اى از منپرسيد کدام بالاتر است حجره پيامبريا کعبه ؟ گفتم :اگر تنها خود حجره راميگوئى پس کعبه بالاتر است ، اما اگرحجره اى را ميگوئى که جسد پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم در آن است ، پسبه خدا قسم حجره بالاتر است و نه عرش و نه حملهآن و نه بهشت عدن و نه افلاک زيرا که در آنجسدى وجود دارد که اگر با هر دو جهانمقايسه شود آن جسد بالاتر و برتر است.

    محمد ناصر البانى در حديثى که سندآنرا حسن و خوب ميداند از عبدالله بن عمرنقل ميکند که " روزى به کعبه نظر کردهگفت : چه بزرگى و داراى چه حرمت بزرگىهستى ، اما مؤمن حرمتش از تو بزرگتر است "البانى ميگويد اين حديث راترمذى و ابن حبان نيز نقل کرده اند .

    ابن ماجه در سنن کتاب فتن حديث 3922 ازعبدالله بن عمر نقل ميکند که " ديدمرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را کهدور خانه کعبه طواف ميکرد و ميفرمود چهبزرگى و چقدر حرمت تو بزرگ است اما بخدا قسمکه حرمت مؤمن در نزد خدا بزرگتر است از حرمت توو همين قسم حرمت خون و مال او و اينکه بهاو گمان خير داشته باشيم "  .

    اگر بنا باشد حرمت مؤمن بالاتر از حرمتکعبه باشد پس امام حسين عليه السلام کهمصداق اتم و اکمل مؤمن است چرا از کعبه بالاترنباشد ؟ و اگر حجره پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم بخاطر دفن جسدمطهر آن حضرت بالاتر از کعبه باشد پس حرم امامحسين عليه السلام نيز بخاطر جسد مطهرآن حضرت به حکم حديث نبوى معروف بينفريقين (حسين از من و من از حسينهستم) نيز بالاتر از کعبه خواهد بود .

 

قضاوتمطابق واقع


    در دنيا معمولا قضاوت و صدور حکم مطابقشواهد ظاهرى صورت مى گيرد مثل شهادتدادن شهود و قسم خوردن يکطرف از دو طرف دعوايا دفاعى که توسط وکيل صورت مىگيرد و امثال آن و قاضى هم بر اساسهمين ظواهر حکم ميکند و گاهى ممکن استکه حق ناحق و ناحق حق شود ، براى همين جهتاست که هيچ وقت ما به ضرس قاطعنميتوانيم حکم کنيم که هرکه در محکمهو دادگاه محکوم شد حتما در پيشگاه خداوند وواقع هم محکوم است .

    اما در آخرت قضاوت بر اساس واقع استزيرا که خدا هم شاهد است و هم حاکم و ديگرآنجا شهادت شهود يا قسم يا وکيل مدافعمعنى ندارد .

    از بعضى از نصوص استفاده ميشود که درزمان داود و سليمان عليهما السلامنيز قضيه از اين قرار بود که آنبزرگوارن بر اساس شواهد و ظواهر حکمنميکردند بلکه آنچه واقع بود همان رابيان نموده و قضاوت بر اساس واقعيتميکردند ، اين مقدمه را براى آننوشتيم تا بعد که گفته هاى دکتر را دراين بخش رد ميکنيم جواب براى همهواضح و روشن باشد .

*****

    دکتر : « {3- حکم آل داود!} آقاىكلينى بابى بسته كه أئمه عليهم السلامهرگاه قدرت بيابند موافق با حكم آل داود قضاوتخواهند كرد ، و گواه نخواهند طلبيد   آنگاهاز امام صادق عليه السلام روايت ميكند كهفرمودند: (إذاقام قائم آل محمد حكم بحكم داود و سليمان ولايسأل بيّنة) "هرگاهقائم آل محمد ظهور كند مطابق حكم داود وسليمانعليهما السلام حكم خواهد كرد و شاهد نخواهدطلبيد"   اصولكافى 1/397  » .

    نويسنده : مراد از اين حديث وامثال آن اينست که امام عليه السلام بهعلم خود در قضاوت حکم ميکند و بتعبيررساتر آنحضرت مطابق واقع حکم ميکند ،زيرا که غرض از ظهور آن بزرگوار طبقروايات طرفين پر کردن زمين از عدل وداد است و وقتى اين قضيه تحقق پيداميکند که در قضاوت حکم مطابق واقع باشد ،زيرا صدور حکم مطابق قسم يا شاهد ، حکمظاهرى است ، اما آيا در واقع شاهد راستگفته يا قسم خورنده بحق قسم خورده است يابه ناحق،ربطى به اصل صدور حکم ندارد و درظاهر حکم درست است .

    در اين روايت هم گفته شده که امامعليه السلام از شاهد شهادت نميخواهدبلکه چون داود و سليمان نبى عليهماالسلام حکم مطابق واقع را صادر ميکند وهرگز معنى روايت اين نيست که حضرتعليه السلام اين دين را نسخ کند ودين حضرت داود را که منسوخ است مورد عملقرار دهد ، در واقع در اين روايت نوعىتشبيه به کار رفته است بين قضاوت آنحضرتو قضاوت آل داود .

*****

    دکتر : « مجلسى روايت ميكند كه: (يقوم القائم بأمر جديد و كتاب جديد و قضاءجديد) "هرگاهقائم بلند شود امر جديد!،وكتاب جديد !و قضاءجديدى خواهد داشت!   بحارالانوار52/354، الغيبة نعمانى ص/154

    اينكه امر جديد چه خواهد بود!؟ مانميدانيمكتابش هم جديد است غير از قرآن، وقضاوتش همجديد است؟!   .

    امام صادق- عليه السلام- ميفرمايد : (لكأنّى أنظرُ إليه بينَ الرَّكنِ والمقامُيبايعُ الناسَ على كتابٍ جديدٍ ) "گويامن الآن دارم ايشان را ميبينم كه دربين ركن حجر اسود ومقام إبراهيمى دارد بامردم بركتاب جديدى بيعت ميكند  بحارالانوار 2/135،الغيبة ص/176 » .

    نويسنده : اولا چون روايت ضعيفاست خود به خود از مقام استدلال ساقط است وثانيا بر فرض صحت مراد از امر جديد نسبتبه همان زمان است يعنى عدل و داد که دراثر زياد شدن ظلم و جنايت از ياد مردمميرود و با اقامه عدل و داد گويا امرجديدى پياده شده است و مراد از کتابجديد تفسير واقعى و حقيقى قرآنبر اساس تنزيل است يا اينکه چون درآنزمان دينداران بسيار کم هستند ، قرآندر نظر اکثر مردم بعنوان کتاب جديدىمطرح مى شود که از آن غافل بوده اند و مراداز قضاوت جديد قضاوت بدون شاهد و مبتنىبر علم خود آنحضرت است که توضيح داديم .

*****

    دکتر : « {اين حديث را حفظ کنيد}اين مطلب را باروايتى دهشت ناك به پايانميبريم، مجلسى از امام صادق عليه السلامنقل مى كند كه ايشان فرمودند: (لويعلم الناس مايصنع القائم إذا خرج لأحبأكثرهم ألا يروه مما يقتل من الناس.....حتى يقولكثير من الناس ليس هذا من آل محمد ولوكان من آلمحمد لرحم) "اگر مردم بدانند كه امام قائم وقتىظهوركند چه خواهد كرد اكثر آنان آرزو ميكردندكه كاش او را نبينند از بس كه مردم را ميكشد.....حتى بسيارى از مردم خواهند گفت: اين ازآل محمد صلى الله عليه وآله نيست اگر از آلمحمد ميبود رحم ميكرد!"  بحار الانوار 52/353 الغيبة ص/ 153   ».

    نويسنده : اولا روايت بخاطر وجودمحمد بن على صيرفى کوفى در سند آن ،ضعيف است .

    ثانيا اگر آنچنانکه روايات دلالتميکند به اينکه قبل از ظهور آنحضرت جهانپر از ظلم و فساد ميشود و آن بزرگوار بخواهدپر از عدل و داد بسازد ، يقينا بدون ازبين بردن افراد فاسد که حتما تعداد شان همکم نيست ممکن نخواهد بود .

    ثالثا در روايت دلالت بر کشتار زيادنيست بلکه عده اى دوست ندارند آنحضرت راببينند بسبب کشته شدن بعض از مردم ، چنانکهدر زمان ما هم بعضى از مسلمان ها هستند کهبا اعتقاد به اسلام حکم قصاص و اعدام مرتد وغيره را نمى پسندند و حتى تلاشميکنند که اين احکام اجرا نگردد . 

*****

    دکتر : « وقتى ازآقاى آية الله صدر درباره اين روايت توضيخ خواستم فرمودند: قتلىكه انجام مى گيرد اكثراً در ميان مسلمينخواهد بود آنگاه نسخه اى از كتاب خود شان (تاريخ بعد ازظهور) را برايم اهداء كردند،درصفحه اولش باخط خودشان نوشته اند اهداء بهفلاني...... ايشان در اين كتاب اين مطلب راتوضيح داده اند »  .

    نويسنده : مرحوم آية الله صدر درکتاب مذکور مطلبى را که مى نويسدغير از آنچيزى است که دکتر به دروغ بهايشان نسبت ميدهد .

    ايشان ميگويد :"کشته شدگان بعداز ظهور طرفداران باطل هستند که ظهور حضرتمهدى را نمى خواهند و به همين لحاظ ازاخبار استفاده مى شود که آنحضرت نمى کشدمگر دشمنان خدا و منافقين و کسانى را کهانقلاب او را نمى پزيرند و ميگويندبرگرد ما احتياجى به فرزندان فاطمهنداريم .

    از اين عبارت بخوبى پيداست کهمقتولين ، مسلمان نيستند و به خاطردشمنى با اسلام ، حاضر نمى شوند باآنحضرت بيعت کنند بلکه در برابر آنحضرتايستاده و با ايشان مى جنگند .

    ضمنا دکتر در آخر اين بخش چند پرسش مطرحکرده که چون جوابهاى آن قبلا داده شده استاز نقل دو باره آن صرف نظر کرديم .

قبلههرگز تغيير نخواهد کرد


    دکتر : « {خوشخبرى براى عراقيها} ماگمانميكرديم كه امام قائم مسجد الحرام را به حالتاصلى اش كه در زمان رسول خدا صلى اللهعليه و آله و سلم بوده است باز خواهد گرداندولى بعدها فهميدم كه خير منظور از (يرُجِعُهُاِلى اَساسِه) ايناست كه آنرا خراب ميكند و با زمين هموارمىنمايد ، چونكه قبله بسوى كوفه تغيير جهتخواهد داد!. ».

    نويسنده : اولا رواياتى که دلالتبر باز گرداندن مسجد الحرام بحالت اصليشميکنند همه ضعيف السند بوده و هيچعالمى به آن استدلال نکرده است ، بر فرض کهاسناد آن روايات هم صحيح ميبود مسلمامعنى آن خرابکردن مسجد الحرام نبود بلکه برگرداندن آن بههمان حالت اصلى در زمان رسول خدا صلىالله عليه و آله و سلم بود .

    ثانياهيچ عالمى از علماى شيعه ادعانکرده است و هيچ روايتى وجود ندارد کهدلالت بر تغيير قبله و تحول آن بسوىجاى ديگرى باشد و اين ازادعاهاى باطل و بى اساس دکتر است .

*****

    دکتر : « فيض کاشانى روايتميکند : (يااهلالکوفة)" اىمردم کوفه خداوند کسى را به اندازه شمادوست ندارد لذا امتيازاتى را به شمااختصاص داده است (مصلاکمبيت آدم و بيت نوح و بيت ادريس ومصلى ابراهيم ......) "مصلاى شما خانه آدم و خانه نوح و خانهادريس و مصلاى ابراهيم است " (ولاتذهب الايام حتى ينصب الحجر الاسودفيه) "طولى نمى کشد که سر انجام حجر الاسود درآن نصب خواهد شد "  الوافى1/215  » .

    نويسنده : اولا روايت بخاطر ضعيفبودن طريق شيخ صدوق به اصبغ بن نباته ،ضعيف است .

    ثانيا حمل حجر الاسود به کوفهمعنايش قبله قرار دادن کوفه نيستزيرا قبله بودن کعبه منوط به وجود حجرالاسود نيست که اگر نبود قبله نباشد .

    ثالثا در روايت اصلا نيامده است کهامام عليه السلام حجر الاسود را از کعبه بهکوفه منتقل ميکنند بلکه بر فرض صحت ،شايد سنگى سياهى در آن جا نصب شودغير از حجر الاسود که دکتر بخاطر شباهتاسمى حکم به انتقال قبله را صادر کرده است .

*****

    دکتر : « بنابراين منتقل كردن حجراسود از مكه به كوفه ،وكوفه را مصلاى آدم و نوح و ادريس و ابراهيمعليهم السلام دانستن دليل بر اين است ،كه پساز خراب كردن مسجد الحرام كوفه قبله نمازتعيين خواهد شد، باتوجه به اين روايت تصوراينكه مسجدالحرام را به حالت اصلى قبل ازتوسعه بازخواهدگرداند تصور درستى نيست،لذا چنانكه در روايات آمده بايد خراب گرددوقبله وحجراسود در كوفه باشد » .

    نويسنده : معناى روايات دال بربرگشتاندن مسجد الحرام را بر اساس اولش روشننموديم ضمن آنکه گفته شد آن رواياتضعيف السند بوده و قابليت استدلال راندارند اما فقيه 90 يا 200 ساله خودشميبرد و خودش ميدوزد ، چنانکه توضيحداديم که قبله شدن کعبه بخاطر حجر الاسودنيست و در روايت سخن از انتقال حجرالاسود نيست و از همه مهمتر روايتضعيف است و مراد از مصلا بودن چند پيامبراين نيست که آنجا کعبه يا قبله شودوگرنه بايد مدينه منوره هم که مصلاىپيامبر صلى الله عليه و آله و سلم وبيت اوست قبله ميشد بلکه معناىروايت بر فرض صحت سند ،تقدس و عظمت مسجدکوفه است و بس .

*****

    دکتر : « {اين است عدالت!} ما به نوبت خودميپرسيم راستى امام قائم ازكجا شروعخواهند كرد؟ واز چه كسانى انتقام خواهندگرفت؟ واينهمه خونى كه ميريزد خون كيست؟بلى چنانكه روايات گوياست و چنانكه آقاىصدر فرمودند، اين خون مسلمين است پس ظهورامامقائم برمسلمين عذابى خواهد بود و نهرحمتى ،بنابرين حق دارند بگويند كه او ازآل محمد نيست ! چون آل محمد برمسلمين رحم وشفقت دارند   اما اينامام قائم رحم و شفقت ندارد ! » .

    نويسنده : همين چند سطر پيش جوابداده شد که امام عليه السلام با کسانىمقاتله ميکنند که در برابر ايشان قرارگيرند و مانع پياده شدن اهداف الهىايشان شوند ، روايات هم همين راميگويد و بس و مرحوم آية صدر هم نگفتهاند که امام عليه السلام مسلمانان را مىکشند بلکه با نقل عبارات ايشان همين چندسطر قبل از کتاب تاريخ ما بعد الظهور ثابتشد که دکتر دروغ ميگويد و خداوند همدروغگو را لعنت کرده است .

*****

    دکتر : « وانگهى مگر نه اين است كه ايشانزمين را پس از آنكه ظلم و ستم برآن حاكم بوده،سرشار از عدالت و برابرى خواهد كرد ؟ پسباكشتن نود در صد(به فرموده شيخ طوسي)مسلمين توسط   امامقائم كجاست آن عدالت و برابرى ؟! » .

    نويسنده : آيا برپايى عدل و دادبدون سرکوب کردن ظالمان و کوتاه کردن دستجنايتکاران و نابود کردن زور گويان ممکناست ؟ پس بايد کسانى که مانع پيادهشدن عدل و برابرى هستند کشته شوند تا جامعهروى عدل و انصاف را ببيند .

    وانگهى مرحوم شيخ طوسى نگفته استکه امام عليه السلام نود در صد مردم راميکشد ، بلکه روايت را دکتر نفهميدهيا خودش را به نفهمى زده است که احتمالاول اقرب است .

    روايت اين چنين است (لايکونهذاالامر حتى يذهب تسعة اعشار الناس) "ظهورامام عجل الله فرجه متحقق نخواهد شد تا نُهدهم مردم يعنى نود در صد آنان ازبينبرود " يعنى اين مرگ و مير مردمقبل از ظهور آن حضرت است چون در روايت آمدهکه اين امر تحقق نخواهد يافت و مراد ظهورامام عليه السلام است ، پس در ازبين رفتننود در صد مردم امام عليه السلام نقشىندارد ، زيرا در آنوقت آن بزرگوار هنوزخروج نکرده است .

    ممکن است اين مرگ و مير ها بسببکشتار مردم توسط حکام ظالم و جنگهاىداخلى و فقر و گرسنگى و غيره باشد کهخود همين نکته مؤيد پر شدن جهان از ظلم وجنايت است قبل از ظهور آنحضرت .

*****

    دکتر : « اززبان امام صادق عليه السلام روايتى نقل شدهكه فرمودند: -البته ايشان ازاين روايت وهزاران روايت ديگرى كه به نام ايشان دستبدست ميگردد اطلاعى ندارند- (مالمنخالفنا فى دولتنا نصيب إن الله قد أحل لنادماءهم عند قيام قائمنا) "كسيكهبا ما مخالفت كند در دولت ما هيچ سهمىندارد، بدرستيكه خداوند در هنگام ظهور امامقائم خون آنان را براى ما حلال كرده است"بحار الانوار 52/376  » .

    نويسنده : 1- مرحوم مجلسى روايت رااز کتاب مزار شيخ محمد بن مشهدى نقلميکند و مرحوم آية الله العظمىخوئى در باره اين کتاب ميگويد : "اعتبار اين کتاب ظاهر نيست زيرا کهحال خود محمد بن مشهدى ظاهر نبوده بلکهشناخته شده نيست " پس روايت ازاعتبار ساقط و استدلال به غلط است .

    2- بر فرض صحت روايت ، امام عليهالسلام ميفرمايد در زمان ظهـور هــرکسبا حکومت امام زمان بـه مخالفت

برخيزدخونش حلال است و اين مطلبى کاملا درستاست زيرا ظهور امام زمان عجل الله فرجهبراى برپائى عدالتاست و هرکس در برابر او قرار گيرد و مانعاجراى عدالت شود و با آن بزرگوار که طاعتشبر همه واجب است مخالفت کند ، نصيبى همدر آن دولت نخواهد داشت و اين مطلب همچيزى عجيبى نيست .

    3- جاى تعجب است که چرا دکتر غصه دارمخالفان اهلبيت است که در دولت اهلبيتعليهم السلام نصيب و سهمى ندارند ، واگر اهل بيت مخالفان خودشان را سهم ونصيبى ندهند ، دکتر چه مقدار ضررميکند که اين چنين سنگ مخالفاناهلبيت را بسينه ميزند ، بلکه اگر درآن دولت مخالفان اهلبيت سهم داشته باشندديگر آن دولت از آن اهلبيت عليهمالسلام نخواهد بود .

    4- در روايت گفته شده که خداوندخونهاى آنانرا بر ما حلال کرده است اماگفته نشده که ما همه آنها را مى کشيم،چون معنى حلال بودن حتما انجام دادننيست .

    5- کاش دکتر اين اندازه که سنگ مخالفاناهلبيت را بسينه ميزند يکبار همسنگ موافقان اهلبيت را بسينه زده بود  و اين همه دروغ را براى گمراه کردنمردم سرهم نميکرد ، تا هم آبروى خودش را  ببرد و هم آب به آسياب دشمنان اسلام کهمترصد فرصت حمله به اسلام هستند بريزد .  

نمازجمعه در فقه اماميه


    فقهاى شيعه همه بالاتفاق معتقدبوجوب نماز جمعه بوده و هستند و خواهند بود وتا هنوز فقيهى دربين شيعه پيدانشده که فتوا به حرمت نماز جمعه يا وجوبتعطيل آن داده باشد و در آينده نيزپيدا نخواهد شد ، بلکه کلام برسر نوع وجوب وشرايط وجوب است که در ضمن مطالب بعدىروشن خواهد شد .

*****

    دکتر : « {نماز جمعه چرا تعطيل شد؟!} ازبزرگترينو روشنترين آثارى كه نقش بيگانگان را درمنحرف كردن تشيع از قافله امت اسلامى آشكارميكند اين ايده است كه نماز جمعه بايد تركگردد و جز پشت سر امام معصوم نماز جمعه درستنيست !  » .

    نويسنده : الف : اگر کسى نماز جمعهخواند چه نفعى عايد دشمنان وبيگانگان خواهد شد تا بيايند و نقشبازى کنند و پيروان مذهبى را از انجامواجبى چون نماز جمعه باز دارند ؟ .

    ب : هيچ فقيهى از فقهاى شيعهاز اول تا زمان حاضر فتواى به اين مضمونصادر نکرده است که نماز جمعه بايد تعطيلشود و جز پشت سر امام معصوم جايز نيست .

    ج : بين فقهاى شيعه از متقدمينتا متأخرين و تا متأخرين متأخرين وفقهاى حاضر هميشه دو قول وجود داشته است، يکى اينکه نماز جمعه در زمانغيبت امام عليه السلام واجب عينىتعيينى است مثل ديگر نماز هاىيوميه و دوم اينکه نماز جمعه در زمانغيبت واجب عينى تخييرى است ،به اين معنى که مکلف مخير است بيناقامه نماز جمعه يا نماز ظهر .

    تعجب است از مجتهد نماى 90 يا 200 سالهکه تا هنوز فتاواى فقهاى شيعه را درطول اعصار و قرون نديده و به فقهاى ماچيزى را نسبت ميدهد که هرگز به آنفتوا نداده اند .

    د : آندسته از فقهاى ما که نماز جمعه رادر زمان غيبت واجب عينىتخييرى مى دانند ، حضور معصوم راجزء شرايط وجوب عينى تعيينىحساب مى کنند .

    پس حضور و غيبت امام معصوم عليهالسلام هيچگونه دخالتى در اصل وجوب نمازجمعه ندارد .

*****

    دکتر : « در اين چند سال اخير بحمدللهفتاوايى منتشر شده كه اقامه نماز هاىجمعه را تاييد ميكند   اينواقعا گام بسيار بزرگى در جهت تصحيح مذهبشيعه است، بنده بسيار از پروردگارم سپاسگذارمكه تلاشهاى مرا بى بهره نگذاشت چون بهلطف الهى شخصا در تحريك و قانع كردن مراجعمحترم جهت برگذارى نماز هاى جمعه نقشكليدى داشته ام كه اميدوارم خداوند مرا ازپاداش بزرگ آن محروم نفرمايد » .

    نويسنده: هيچ فتوائى از هيچ فقيهى دراين چند سال اخير که دلالت بر وجوبتعيينى نماز جمعه کند صادر نشده است وتمام فقهاى معاصر قائل به وجوبتخييرى نماز جمعه بوده اند و هستند .

    البته مرحوم آية الله العظمىاراکى از مراجع بزرگوار قم   درزمان حکومت پهلوى نيز نماز جمعه را درمسجد امام قم بر گذار ميکرد و هم چنينمرحوم آية الله شيخ غلام حسين ترک درمشهد مقدس از کسانى بود که سالها قبل ازانقلاب نماز جمعه را اقامه مى نمود ، امافتواى بوجوب تخييرى در بين فقهامعروف بلکه در بين جمهور فقهاىاماميه وجود داشته و تغيير نکرده است.

    اما اينکه دکتر مراجع عظام را قناعتداده باشد که نماز جمعه را برگذار کنند ،ادعاى است بلا دليل و غير قابل قبول ،زيرا فقهاى شيعه تابع دليل اند وهرچه مدلول دليل باشد مطابق آن حکمميکنند ، و دکتر دليلى بر وجوبعينى تعيينى نماز جمعه اقامهنکرد تا بعد ادعا کند که با اين دليلمراجع را قانع ساختم .

*****

    دکتر : « اماپرسش بنده اينست كه چرا ما تاكنون يعنى بيشاز هزار سال! به اين ترفند خطرناك پى نبرديمو دهها نسل از مسلمانان شيعه ما از نمازجمعهمحروم بوده اند؟! اين چه دست پنهانى دركاربوده كه توانسته است با زيركى و مكارى بريك مكتب بزرگ چيره شود و ما را از نماز جمعهاى كه بانص صريح قرآن ثابت است محرومگرداند ؟ » .

    نويسنده : 1- هم قبلا و هم فعلا فتواىاکثر علماى شيعه وجوب تخييرىنماز جمعه است و الان هم مردم از نظر فقه مااختيار دارند که به نماز جمعه حاضر شونديا نماز ظهر را بخوانند .

    2- در گذشته هم افرادى بنام امام جمعه ومساجدى به نام مسجد جمعه مخصوصا درايران وجود داشته که هنوز هم بسيارىاز آن مساجد که بنام مسجد جمعه يادميشوند باقى است و اين خود دليلاست بر اينکه در گذشته هم نماز جمعه بودهاست نه اينکه دکتر آمده باشد و فقهاىشيعه را به برگذارى آن قانع کرده باشد .

    3- خواندن نماز جمع ضررى را متوجهدشمنان اسلام نميکند تا آنها بيايندو مسلمانان را از خواندن آن باز دارند مگر اهلسنت که هميشه و بطور عموم نماز جمعه خواندهاند چه ضربه اى بر دشمنان اسلام وارد کردهاند که شيعيان در آن سهيم نبوده اند ،يا مگر ملتهاى عرب که نماز جمعه دربين رعيت و سلاطين آنها ترک نميشودچه گلى بر سر اسلام و مسلمين زده اند ،الان بيش از چهل سال است که فلسطينىها زير چکمه هاى صهيونيستهاىجنايتکار ، خورد ميشوند و ملتهاى عربمشغول عيش و کيف خود هستند ، بلکه باسکوت خود به حکام و سلاطين خود نيز اجاهداده اند که پشت پرده قول و قرارهاى بادشمنان اسلام را آزادانه انجام دهند .

    4- مگر بيگانگان آمدند و به اهل سنتگفتند که نماز را دست بسته بخوانيد و در وضوپاهاى تان را بشوريد ؟.

    5- قرآن کريم ما را به نماز جمعه امرميکند و در اين شکى نيست و لذافقهاى ما هميشه نماز جمعه را در عدادنماز هاى واجب حساب کرده اند و فقيهىدر بين شيعه وجود ندارد که حکم بهاستحباب يا حرمت نماز جمعه داده باشد ، اماآيا اين وجوب عينى تعيينىاست يا عينى تخييرى مطلبىاست که به کمک روايات که مفسر قرآن کريمهستند روشن ميشود .

 

روى دروغگوسياه باد


 

    دکتر : « پس از اين سفر خسته كننده اى كهسعى كردم از حقايق مهمى پرده بردارم ولابد شما را هم خسته كردم ، با توجه بهشناختى كه از تشيع تحريف شده!پيدا كرديم وبا توجه به اينكه خود امام صادق   عليهالسلام گواهى ميدهند كه شيعيان نخستينرافضه بوده اند و خداوند هم آنان را رافضهخوانده (لرفضهماهل البيت) "چونكه اهل بيت (ع)را كنار گذاشتند". حداقل براى خودم مطلب خيلى مهمى باقىمانده است وآن اينكه حالا بايد چه كاركنم؟ آياباز هم به اصطلاح شيعه باشم!؟ سرجايم باقىبمانم؟ منصبم را حفظ كنم؟ و همچنان سرمايههاى هنگفتى را از مردم ساده وبيچاره بهنام خمس بگيرم و به جيب بزنم؟ و ماشينهاىمدل بالا سوار شوم؟ و(ببخشيد) از زنهاىخوشگل كام بگيرم ؟ يا اينكه از اين محرماتكناره بگيرم و حق را آشكارا بيان كنم زيراساكت از حق شيطانى گنگ است ؟! » .

    نويسنده : آنچه دکتر در اين چند سطرگفت ، خلاصه تمام مطالبى است که تا حالاگفته بود و ما هم همه را جواب داديم واينجا هم بطور اجمال ميگوئيم :

    1- امام صادق عليه السلام هيچ وقتنفرموده اند که خداوند شيعيان را رافضهناميد بخاطر آنکه اهلبيت را کنارگذاشتند و در هيچ کتابى اين مطلب ازامام صادق عليه السلام نقل نشده است بلکهدر صفحه هاى 93 و 94 و 95 همين کتابروايتى را که دکتر بشکل تحريف شده وبريده نقل کرد کامل ترجمه نموديم ومعلوم شدکه امام عليه السلامميفرمايند : خداوند شما را رافضهناميد چون شر و باطل را ترک کرديد وبسوى خير که اهلبيت پيامبرعليهم السلام هستند آمديد .

    2- هيچ سرمايه هنگفتى براىهيچ عالم و فقيه شيعه از طريق خمسبدست نيامده است بلکه فقهاى شيعهزاهدانه زندگى ميکنند و اينچيزى است که همه شيعيان آنراميدانند و خمسى که دست آنها ميرسد درمصارف شرعى از پيش تعيين شده بهمصرف ميرسد .

    3- هيچ يک از فقهاى ماماشينهاى مدل بالا نداشته و ندارند وبلکه اکثر فقهاى ما ماشين ندارند .

    4- کام گرفتن از از زنهاى خوشگل براىافرادى که دين را بدنيا مى فروشندبسيار آسان و راحت است .

    5- کسيکه مى خواهد حق را آشکارابيان کند زير پوشش نام مستعار که کسىاو را نشناسد مخفى نمى شود ، زيرا کهآدم ناشناس مساوى با سفر است و گفتارشهيچ اثرى نخواهد داشت ، خصوصا اگر تمامگفته هايش دروغ باشد ، و چنانکه قبلاگفتيم دکتر اگر مرد بود ، مردانه بهميدان مى آمد تا معلوم ميشد که چه درچنته دارد و آيا واقعا همان کسى هست کهادعا ميکند يا خير ، اگر کشته هم شدهبود بدرجه شهادت مى رسيد يا در صورتترس از مرگ ميتوانست جاى امنى راانتخاب کند و صدايش را بگوش ديگرانبرساند .

*****

    دکتر : « گرچهتاكنون مخلصانه آنرا خوانده ام وتدريس كردهام و از آن دفاع نموده ام ، با اين احساس كه مناز مكتب اهل بيت عليهم السلام دارم پيروىميكنم و نه از ترفندهاى دشمنان آنان ،الحمدلله اكنون هم محبت اهل بيت و پيروى ازسيرت ائمه اطهار   عليهمالسلام البته پس از پيروى از رسول اكرمصلى الله عليه وآله وسلم در قلبم دارد موجميزند ، اما به شدت از دروغهايى كه به آنسلاله طاهره بسته شده متنفرم و از دشمنانواقعى آنان شديداً احساس تنفر و انزجارميكنم  »  .

    نويسنده : اگر دکتر در حوزه علميهنجف اشرف تحصيل و تدريس کرده بود ،بايد علماى نجف و طلاب حوزه ، عالمىکه اهل کربلا و جزء مجتهدين و مدرسينحوزه باشد بشناسند که نمى شناسند .

    وانگهى کسيکه ادعاى اجتهاد وفقاهت دارد چطور بين روايت ضعيف وصحيح نميتواند فرق بگذارد و چرانميداند که در مقام تعارض دو روايت باهمامکان تمسک به هيچ طرف نيست مگر آنکهترجيحى در بين باشد .

    پس معلوم ميشود که دکتر سابقه شيعهبودن را نداشته چه رسد به اينکه از علماىشيعه باشد ، علاوه بر اينکه تاريخ راهم بلد نيست و ادعاى ملاقات با سيددلدار على نقوى قدس سره را دارد که درسال 1235 هـ ق يعنى 190 سال پيش از اينفوت نموده است .

    از تهمت هاى فراوانى که برشيعيان وارد نموده است معلوم مى شودکه او حتى با شيعيان عادى هم رفتوآمد نداشته و الا آن تهمت ها را واردنميکرد مثل امانت دادن زنها که در بحث متعهاز او نقل کرديم  .

*****

    دکتر : « {ترس از شمشير قائم؟} از مفضل بنعمر روايت است كه گفت : از امام صادق عليهالسلام شنيدم كه ميفرمودند: (لوقامقائمنا بدأ بكذابى الشيعة فقتلهم) "هرگاهامام قائم ظهور كند از شيعيان دروغين شروعخواهد كرد و آنان را خواهد كشت"    رجال كشي/253  .

    چرا امام قائم ازشيعيان دروغين شروعميكند و اول آنان را ميكشد؟! زيرا تهمتها ودروغهايى كه آنان ساخته اند و به نام دينواهل بيت (ع) به خورد مردم داده اند خيلى زشتاست و پيامدهاى خطرناكى دارد مانند صيغهو لواط و خمس و تحريف قرآن و بداء و رجعت وغيرهكه متأسفانه همه جزو ايمان! قرار گرفته است،پس چه كسى از شمشير امام قائم نجات خواهديافت؟! عجل الله فرجه الشريف؟!!  » .

    نويسنده : مستفاد از روايت آنست کهامام عليه السلام هرکى را که بدروغادعاى تشيع کرده باشد مى کشد ، چونآنان با اين ادعا که شيعه هستند مردم رااز طريق اهل بيت عليهم السلام منحرفکردند و مسلما يکى از شيعياندروغين همين آقاى دکتر مجتهد نماى90 يا 200 ساله است که اگر در زمان ظهور امامزمان زنده باشد به شمشير آنحضرت کشته خواهدشد .

    حليت متعه و جماع از دُبر را در صورترضايت زوجه در جاى خودش بحث کرديم وجوابهاى دندان شکنى به دکتر داديم ،اما مسئله (بداء) که يکى از معتقداتشيعه است معناى آن اينست که خداوندمتعال امرى بر مردم آشکار ميکند پس ازآنکه مخفى کرده بود يعنى مردم در اولنميدانستند و بعد فهميدند اما خداوندمتعال از اول عالم بود و ميدانست که اينحکم را در آينده نسخ ميکند يا فلانمريض را شفا ميدهد و امثال اين مطالبکه دوستان ميتوانند براى اطلاع بيشتربه کتاب تشيع چيست؟ و شيعه کيست؟ ص292 مراجعه کنند .

*****

    دکتر : « و از امام صادق- عليه السلام-روايت است كه فرمودند: (ما انزل الله سبحانه آية فى المنافقين الا وهىفيمن ينتحل التشيع!! ) "خداوند پاك هيچ آيه اى در باره منافقيننازل نفرموده مگر اينكه بر پيروان تشيع تطبيقميخورد!! رجال كشى ص/254  بيوگرافىابو الخطاب   .

    جانم و پدر و مادرم فداى امام صادقعليهم السلام باد خوب شناخته است! پس وقتىتمام آيات نفاق بركسانى كه از تشيعپيروى ميكنند تطبيق ميخورد چگونه من باآنان همراه باشم؟! آيا بازهم درست است كه ادعاكنند از مذهب اهل بيت عليهم السلام پيروىميكنند؟ و آيا بازهم ادعاى محبت اهل بيتعليهم السلام صادق است ،اينك پاسخ همه آنپرسشهايى كه همواره مرا به حيرت واداشته وذهنم را به خود مشغول ميداشت در يافتم  » .

    نويسنده : با چشم پوشى از سندروايت ، ابن منظور در لسان العرب ذيلماده (نحل) مى گويد : (انتحلفلان شعر فلان او قال فلان اذا ادعاه انهقائله) "بخودنسبت داد فلانى شعر فلانى را وقتى کهادعا کرد آن شعر از اوست " پس معناى (ينتحل)که در روايت آمده است ، ادعا کردن است نهپيروى کردن .

    بنا براين معناى روايت اينچنين مى شود " خداوند هيچ آيهاى در باره منافقين نازل نفرموده مگراينکه بر کسانى که مدعى تشيع هستند(اما در واقع شيعه نيستند) تطببيقميشود " .

    مراد از اين حديث آنست کههمانطوريکه در صدر اسلام منافقينىوجود داشتند که در دل کافر و به ظاهر مسلمانبودند حالا هم کسانى هستند که در ظاهر خودرا شيعه ميگويند اما اعتقادىبمذهب تشيع نداشته و ندارند ، يعنىمنافقند و اين کار را براى ضربه زدن بهشيعيان و مذهب اهلبيت عليهمالسلام ميکنند با اين بيان اينروايت ، دکتر ومترجم و يارانشان رامنافقانى معرفى ميکند که چون عبداللهبن اُبى هميشه به اسلام از پشت خنجرميزنند ، پس روايت ماهيت دکتر را روشنميکند و هيچ مذمتى در آن نسبت بهشيعيان حقيقى و واقعى ديدهنميشود .

*****

    دکتر : « {چرا شيعه بودم؟} پس ازآنكه اينحقايق برايم آشكار گرديد و ديگر مسائل روشن شدشروع به بحث و جستجوى ديگرى كردم و آناينكه بنده چرا شيعه هستم؟ واصلاً خانواده وخويشان من چرا شيعه هستند؟ سرانجام دريافتمكه قبيله ما دربست اهل سنت بوده اند، تقريباحدود صد و پنجاه سال پيش دعوتگرانى ازايران به جنوب عراق آمده بودند و با بعضى ازرؤساى عشاير تماس گرفته بودند و با استفادهاز خوش اخلاقى و كم علمى آنان فرصت راغنيمت شمرده و آنان را فريب ميدهند، قبيله ماوبسيارى عشاير ديگر فقط به همين علت شيعهشده اند، و اصلاً چيزى از حقيقت قضايانميدانند، بخاطر اينكه امانت علمى رارعايت كرده باشم در اينجا اسماى بعضى ازاين عشاير را ذكر ميكنم مثل: بنوربيعه،بنوتميم   الخزاعل،الزبيدات، العمير( بطنى از تميم است) خزرج   شمَّر،طوكة الدوار، الدفافعة، آل محمد ( از عشايرالعمارة) عشاير الديوانية ( آل اقرع و آل بُدير)عفج   الجيور،الجليحة، عشيره كعب، بنولام و غيره ، اينهاهمه از عشاير معروف و اصيل عراقى هستند كه بهشجاعت و كرم شان شهرت دارند، وهمه نيز عشايربزرگى هستند كه متأسفانه طى همين صد وپنجاه سال به دست داعيان ماهرى كه از ايرانآمده بودند فريب خورده اند و هركس به نحوىبه اين دام افتاده است.

    اين عشاير شجاع فراموش كرده اند كه باوجود شيعه بودنشان شميشر امام قائم همچنانمنتظر است تاگردنشان را ببوسد چون امام قائمتصميم دارد تمامى عربها را حتى اگر شيعهباشند به بدترين وضع قتل عام كند چنانكه دركتب بزرگمان اين حقيقت روشن است ».

    نويسنده : هرکس که کتاب دکتر ياترجمه او را بخواند متوجه ميشود که او هرگزشيعه نبوده است تا بعد سنى شده باشد ، وانگهى نام بردن قبايل عراقى حتىبراى کسانى که عراقى هم نباشند کارمشکلى نيست و ظرف يکساعت تحقيقميتوان نام صدها قبيله را پيدا کرد وبعد هم نوشت که اينها در صد سال پيش ياهزار سال پيش چنين و چنان بودند ومدرکى هم ارائه نکرد ، چنانکه دکتر ادعاميکند و ميگويد اين قبايل قبلاز صد و پنجاه سال سنى بودند ،بعد دعوتگرانايرانى آمده و آنان را شيعه ساختند ،اما مدرک اين سخن چيست فقط خود دکتر استو بس .

    ار طرف ديگر اين سؤال پيداميشود که آيا در آن زمان در عراق شيعهاى وجود داشته يا خير ؟ که اگر جوابمثبت باشد ، پس چرا شيعيان خود عراقنيامدند اين قبايل را بسوى تشيعدعوت کنند که ايرانيان فارسى زبانبراى شيعه ساختن آنها به عراق سفر کردندکه هم مشکل زبان و هم مشکل فرهنگ هردو موجوداست و سؤال ديگر آيا تمام افراد اينصد و پنجاه قبيله نادان و جاهل بودند ويکنفر فهميده نداشتند که چند نفرفارسى زبان بيايند و مذهبى را کهصد سال در بين آنها حاکم بوده است ظرف چندروز تغيير دهند ؟ .

    بهر حال اين داستان دکتر راست باشديا دروغ سبب نمى شود که مذهب تشيعباطل و مذاهب ديگر حق باشد ، زيرا حق ، حقاست حتى اگر يک نفر پيرو هم نداشتهباشد و باطل ، باطل است حتى اگر همه عالم ازآن پيروى کنند .

    در رابطه با مسائل مربوط به بعد از ظهورامام زمان عليه السلام قبلا مفصل مطالبىگفته شد و اينجا هم ميگوئيم که آنبزرگوار نه بقصد کشتن عربها و نه ديگرانسانها بلکه براى پياده کردن احکام خداو برقرارى صلح و صفا ظهور ميکند و اگرکسى در برابرش قرار بگيرد و مانعپياده شدن اهدافش شود ، طبيعى است کهضرب شصت آنبزرگوار را خواهد چشيد .

*****

    دکتر : « {انتخاب کردم} از انجاييكه خداونداز اهل علم عهد و پيمان گرفته است كه حق رابرمردم آشكار كنند، وظيفه خود دانستم كهاندوخته هايم را به شما خوانندگان عزيزبازگويم (صلاح مملكت خويش خسروان دانند) من كهراه خودم را شناختم و انتخاب كردم و با ابلاغاين مطلب خدمت شما اميدوارم كه بخشى از دينخودم را اداء كرده باشم  ».

    نويسنده : دکتر از اول کتاب تا اينجاکه آخر کتاب است ، خواست مذهب تشيع را ناحقو باطل جلوه دهد که به حمد خداى متعال تمامآنچه را که گفته بود جواب داديم و دروغها ،خدعه ها ، نيرنگها و تدليسهاى او راآشکار نموديم و از لابلاى سخنان او هممتوجه شديم که هرگز قبل از اين شيعهنبوده تا سنى شده باشد و اگر شيعه همميبود باز با سنى شدن او ضررى به مذهبتشيع وارد نميشد مگر کسانى که اسلامرا ترک ميکنند و مارکسيست ميشوند ،ضررى متوجه اسلام ميسازند؟ .

    از خداوند متعال خواهانيم که اينخدمت ناچيز را بکرمش قبول فرموده و ثوابشرا به روح پدر و مادر اين حقير ايصالفرمايد ، و هميشه دروغگويان راسياه روى و رسوا نمايد و از خداوندميخواهيم که بحق پيامبر و آلپيامبر راه پيامبر و آل پيامبر صلىالله عليه و آله و سلم را جاودانه و پر رهروبگرادند .

الحمدلله الذى جعلنا من المتمسکين بولايةامير المؤمنين و اولاده المعصومينعليهم السلام و الحمد لله الذى هدانالهذا و ما کنا لنهتدى لولا ان هدانا الله وصلى الله على سيدنا محمد و آلهالطيبين و صحبه المنتجبين و لعنةالله على اعدائهم من الان الى يومالدين  .