|
|
|
|
|
|
آنها اوصياء الهى هستند كه سر به زير افكنده و روى زمين راه مى روند و آن زمان كه قائم (ع ) قيام كـنـدهمه ناصبيان را به او عرضه مى كنند اگر اقرار به اسلام كه همان ولايت است نمود پذيرفته مى شودو الا گردنش زده مى شود و يا آنكه جزيه خواهدپرداخت همانگونه كه اهل ذمه مى پردازند. پس آنانكه بغض و كينه اهل بيت (ع ) را نصب العين خودكرده اند در زمان حكومت آن حضرت ذليل خـواهـنـد شد و آنان كه به ظاهر مدعى اسلامند در آن هنگام پرده از كفرشان برداشته شده و امام عـصـر(ع ) بـا آنـان چون كافران رفتار مى كند وآنها را به لباس كفار در مى آورد و بر تمام مردمان مـعـرفـى مى كندو آنها را بين دو راه مخير مى سازد يا آنكه تن به مرگ دهند و ياآنكه چون كافران جـزيـه بـپردازند و در اين صورت نيز حق ماندن در بين مسلمانان را ندارند و از امكانات رفاهى و شهرى نيزمحرومند علاوه آن حضرت براى آنان علامتى قرار داده تاهمگان او را بشناسند و معلوم شود كه او با درياى رافت مهدوى هم تطهير نگشته است . الـبـته با بررسى ديگر روايات كه حاكى از پاكسازى زمين ازدشمنان خدا و اهل بيت (ع ) توسط آن حضرت مى باشدمى توان اين برخورد حضرت امام زمان (ع ) با ناصبيان را درابتداى تشكيل حكومت الـهـى و قـبـل از اسـتـقرار كامل حكومت آن حضرت دانست , ولى پس از استقرار و تسلط كامل و روشن شدن حقائق اقدام به پاكسازى كلى مى نمايند چنانچه بعدا به آن خواهيم پرداخت . شادى مدينه شـايـد بـتـوان گفت كه زيباترين و طرب انگيزترين رويداد درعصر ظهور و بلكه در تمامى طول زمان براى دوستان اهل بيت (ع ) و محبان آل محمد(ع ) آن روزى است كه حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه قدم در شهر پيامبر اكرم (ص ) مى گذارد و به كنارقبر آن حضرت مى آيد. حضرت امام صادق (ع ) آن روز مدينه را اين چنين توصيف مى فرمايند: فاذا وردها كان له فيها مقام عجيب يظهر فيه سرورالمؤمنين وخزي الكافرين . ((81)) آن زمـان كـه امـام عـصـر ارواحـنـا فداه وارد شهر پيامبراكرم (ص ) مى شود براى او يك برنامه اى عجيب است كه شادى مؤمنان ظاهر مى گردد و ذلت وخوارى كافران هويدا مى شود. مفضل سئوال مى كند كه آن واقعه چيست ؟ حضرت در جواب مى فرمايند: او (حـضرت مهدى (ع )) وارد مى شود بر قبر جدش ومى فرمايد: اى گروه خلايق , آيا اين قبر جدم رسـول خدا است ؟عرضه مى دارند: بلى اى مهدى آل محمد, پس مى فرمايد: وچه كسى در كنار او دفـن شـده اسـت ؟ آنان جواب مى دهند...سپس بعد از آنكه سه بار از مردم اقرار مى گيرد دستور مـى دهـدتـا آن دو نـفر را از قبر خارج كنند و بر درختى خشكيده بالا برده و آويزان كنند و در اين هـنـگـام (بـه جـهـت امـتـحان مردم ) درخت سبز شده و شاخه هايش بلند مى شود تا حدى كه به زمـيـن مى رسد, در اين حين آنان كه در قلبشان ذره اى شك نسبت به حقانيت آن وجود مقدس و كـفـر دشـمـنـان اوسـت و ذره اى ازمحبت آنان در وجودشان هست مى گويند: به خدا سوگند, ايـن يك شرافت است و رستگار شديم به خاطر محبت اينان واينجاست كه محبان آنها پرده از كفر خود برداشته و محبتشان رانسبت به آن دو اظهار مى كنند كه ناگهان از جانب حضرت ولى عصر ارواحنا فداه ندائى بلند مى شود كه : هر كس اين دو نفر رادوست دارد به كنارى رود. در ايـن هـنگام مردم دو دسته مى شوند, عده اى دوستان آنها وگروهى هم كه متنفر از آنانند, در ايـنجا حضرت بقية اللّه ارواحنافداه به گروه منحرفان و دشمنان ولايت امر مى كند تا از آن دونفر بيزارى و تبرى بجويند. آنـها مى گويند: اى مهدى آل محمد, ما آن زمان كه از اينها چنين كرامتى مشاهده نكرده بوديم و نـمـى دانستيم كه آنها در نزدخداوند چنين مقامى دارند از آنان تبرى نمى كرديم و حال كه چنين ديديم از آنها تبرى نخواهيم كرد . . . بلكه به خدا سوگند ازتو و هر كس كه به تو ايمان دارد و ايمان به اين دو نفر نداشته وآنها را از قبر خارج كرده و آويزانشان كرده است بيزار و متنفريم . و در ايـن زمـان حـضـرت بقية اللّه ارواحنا فداه امر مى كند و بادى سياه بر آنها مى وزد و آنان مثل درخـتان خشكيده خرمامى گردند و بعد به دستور آن حضرت آن دو را از درخت پايين آورده و به اذن الهى زنده مى سازد و به امر حضرتش تمام مردم تجمع كرده و در برابر مردم آنها را به محاكمه مـى كـشد و سپس هر آنچه از جنايات كه مرتكب شده اند بر آنان يك يك بيان فرموده . . . و آن دو به همه آنها اعتراف مى كنند سپس دستورمى دهد تا هر آنچه كه انجام داده اند قصاص شوند و پس از آن به امر آن جناب بار ديگر به دار آويخته مى شوند و فرمان ملوكانه حضرت صادر شده آتشى از دل زمـيـن زبـانـه مـى كـشد وآن دو را به شرار قهر خود مى سوزاند و سپس به فرمان آن حضرت , باد خاكسترشان را مى برد. و نـيـز يكى ديگر از احكامى كه حضرت جارى مى فرماينداجراء حد بر يكى ديگر از دشمنان ولايت اسـت كـه بـر امام زمان خود حضرت امير مؤمنان (ع ) خروج نمود و دشمنان نيز درتوجيه عمل او عـاجـزنـد و ايـن در حالى است كه پيامبراكرم (ص ) او را از اين كار برحذر داشته و پيشاپيش خبر ازارتـداد او داده بـود كـه حـديث كلاب حواب ((82)) مشهور ميان مسلمانهاست و علاوه اذيتها و آزارهـاى او در حق رسول خدا واهل بيت آن حضرت مخصوصا فاطمه زهرا و امير مؤمنان (ع )قلب شـيـعـه را بسيار آزرده است و در زمان حكومت عدل حضرت بقية اللّه الاعظم ارواحنا فداه او نيز زنده خواهد شد و به عقوبت كار خويش خواهد رسيد. حضرت امام محمد باقر(ع ) مى فرمايند: اما لو قام القائم لقد ردت اليه الحميراء حتى يجلدهاالحد وينتقم لامه فاطمة منها. قلت : جعلت فداك , ولم يجلدها الحد؟ قال (ع ): لفريتها على ام ابراهيم . ((83)) هرگاه قائم قيام كند حميراء براى او زنده مى شود تابر او حد جارى كند و انتقام مادرش فاطمه را از اوبگيرد. گفتم : فدايت شوم , چرا او را شلاق مى زند؟ فرمود: به خاطر تهمتى كه بر ام ابراهيم - همسرپيامبر(ص ) - زده بود. آرى او انـتـقام مادرش حضرت صديقه كبرى فاطمه زهراصلوات اللّه عليها را خواهد گرفت و در نهايت گريه هاى حضرت زهرا(س ) پايان خواهد يافت . الـبته هدف آن حضرت ريشه كنى شجره خبيثه عناد با اهل بيت (ع ) است و عقوبت كامل دشمنان خاندان پيامبر(ص )چيزى نيست كه در ظرف دنيا جارى شود. و بعد از آنكه پايه گذاران ظلم به آل اللّه به دست آن حضرت عقوبت مى شوند و اساس و بنيان ظلم و عـداوت با اهل بيت (ع ) درهم شكسته مى گردد, به جستجوى شاخه هاى اين شجره خبيثه رفته آنها را قطع مى كند تا اثرى از اين درخت شوم باقى نماند, همان طور كه در زيارت سرداب مقدس چنين مى خوانيم : الـسـلام عـلـيـك ايـهـا الامـام الـمـبـيد لاهل الفسوق والطغيان , السلام عليك ايها الامام الهادم لبنيان الشرك والنفاق والحاصد فروع الغي والشقاق . ..وقاطع حبائل الكذب والفتن والافتراء. ((84)) سلام بر تو اى امامى كه اهل فسق و طغيان را نابودمى كنى و سلام بر تو اى امامى كه بنيان شرك و نفاق را ويران مى كنى و شاخه هاى گمراهى و جدائى راخواهى بريد . . . و ريسمانهاى دروغ و فتنه و بهتان راقطع خواهى كرد. جستجوى خانه به خانه يـكـى ديـگر از ابعاد قيام حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه پاكسازى زمين به طور كامل است يعنى آن حـضـرت ابـتـداريـشـه هـاى ظـلـم و جور را از دل خاك بيرون مى كشند و درخت كفر و نفاق را مى سوزانند و بنيان خباثت و جنايت را درهم مى كوبند و كاخهاى الحاد و عصيان را ويران مى كنند و بنياد رياو تزوير را درهم مى شكنند و سپس به قطع شاخه هاى اين شجره خبيثه مى پردازند. كـه آن شـاخه ها كسانى هستند كه با از بين رفتن بزرگان خودحيثيت و شرف خود را بر باد رفته مـى بينند و خود را بر دره نابودى مى يابند و براى نجات خود دست به هر كارى عليه آن مصلح كل مـى زنـنـد و بـه گـمان باطل خود طمع در نجات مى برندكه شايد بتوان با برق شمشير به ستيز صـاعـقه رفت و اينجا قهردوستان امام عصر ارواحنا فداه برآشفته مى گردد و سوز سينه ها ازنوك شمشيرها زبانه مى كشد و از كشته ها پشته مى سازند واستخوانها به سم ستوران مى سايند, اما اينجا نيز پايان كارنيست و ولى زمان ارواحنا فداه بعد از چيرگى كامل حقيقت زلال را بر مردمان عرضه مـى دارد تـا آنـكه را سعادت است سيراب شود اهل شقاوت از زمين محو گردد و زمين نيز قدرى بياسايدو پرچم توحيد بر سرتاسر عالم سايه افكند. حضرت امام موسى كاظم (ع ) در جواب سئوال راوى درباره اين آيه شريفه : (وله اءسلم من في السماوات والا رض طوعاوكرها). ((85)) و تسليم اوست هر آنكه در آسمانها و زمين است يابه اختيار و يا به اجبار. چنين فرمودند: انـزلـت فـي الـقـائم (ع ) اذا خـرج بـالـيهود والنصارى والصابئين والزنادقة واهل الردة والكافر في شـرق الارض وغـربـهـا فـعـرض عـليهم الاسلام فمن اسلم طوعا امره بالصلوة والزكوة وما يؤمر به الـمـسـلـم ويجب اللّه , ومن لم يسلم ضرب عنقه حتى لايبقى في المشارق والمغارب احد الا وحد اللّه . ((86)) ايـن آيـه دربـاره قـائم آل مـحـمد نازل شده است , آن زمان كه خارج مى شود بر يهود و نصارى و صـائبـيـن و مـلحدان و مرتدان و كافران در مشرق زمين ومغرب آن , سپس بر آنها اسلام را عرضه مى دارد هركه آن را به دلخواه اختيار كرد او را مامور مى كند به نماز و زكوة و هر چه خداوند واجب كـرده و آنـچـه برمسلمان امر فرموده است , و هر كس اسلام نياوردگردن او را مى زند تا آنكه در مشرق و مغرب كسى نماند مگر اينكه موحد گردد. مـى تـوان جـسـتـجوى دقيق و خانه به خانه امام عصر ارواحنافداه را از برخى روايات دريافت كه حضرت به دنبال بقاياى ظلم و جور چگونه شهرها را پشت سر مى گذارد و آثار آن را محومى سازد و تا آنجا مجال را بر آنها تنگ مى كند كه در دل صحراها و كوهها هم جائى براى آنان نيست . حضرت امام محمد باقر(ع ) درباره اين آيه شريفه (سئل سائل بعذاب واقع ) ((87)) . سئوال كرد سئوال كننده اى از عذاب محقق شدنى . مى فرمايند: نـار تـخـرج مـن المغرب وملك يسوقها من خلفها حتى تاتي دار بني سعد بن همام عند مسجدهم فـلاتـدع دارا لـبـنـي امـيـة الا احـرقـتها واهلها ولاتدع دارا فيه وتر لال محمد الا احرقتها وذلك المهدي . ((88)) آن آتشى است كه از مغرب افروخته مى شود وپادشاهى از عقب آن را هدايت مى كند تا آنكه به محله فرزندان سعد بن همام در كنار مسجد آنهامى رسد در اين زمان است كه خانه اى از بنى اميه نخواهد ماند مگر اينكه آن را با اهلش به آتش مى كشد و منزلى نيست كه خون آل محمد در آن ريخته باشد مگر آنكه خواهدش سوخت و آن مهدى (ع ) است . در ايـن زمـان اسـت كـه خانه ها تجسس مى شود و آنها كه پرچم دشمنى با اهل بيت (ع ) را از ابتدا بـرداشـتـه انـد نابودخواهند شد و هر كه دستش به خون مظلومى از آل محمدآلوده است عقوبت مـى شـود و هـر آنـكه فرصت فرار از اين هنگامه را يافته و در كوهها و دشتها مامنى اختيار كرده و بـه خيال خام خود از پنجه انتقام گريخته است همانكه او را پناه داده تسليم عدالتش مى كند تا به سزاى اعمالش برسد. ابو بصير مى گويد: از حضرت امام صادق (ع ) پيرامون اين آيه شريفه سئوال كردم : (هو الذي اءرسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين كله ولو كره المشركون ). ((89)) اوسـت آنـكـه پـيـامـبرش را بر هدايت و دين حق مبعوث كرد تا او را بر تمام دينها غالب كند اگر چه مشركان كراهت ورزند. حضرت امام صادق (ع ) فرمودند: هنوز تاويل اين آيه محقق نشده است . سئوال كردم : جـعـلـت فـداك , متى ينزل تاويلها؟ قال (ع ): حتى يقوم القائم ان شاء اللّه تعالى , فاذا خرج القائم لم يبق كافر و لا مشرك الا كره خروجه حتى لو كان كافر اومشرك في بطن الصخرة لقالت الصخرة : يا مؤمن , في بطني كافر او مشرك فاقتله . قال : فينحيه فيقتله . ((90)) فدايت شوم , چه زمان تاويل آن فرا مى رسد؟ فـرمـود: آن هـنگام كه قائم قيام كند ان شاء اللّه تعالى پس هرگاه خارج شود قائم , كافر و مشركى نيست مگر آنكه از خروجش ناراحت مى شود - و آن چنان دين خدا غالب مى گردد - كه حتى اگر كـافـر ومشركى در دل صخره اى پناه گرفته باشد آن صخره فرياد مى كند كه اى مؤمن , در ميان مـن كـافـر يـامـشـركـى پنهان شده است او را بكش , پس آن مؤمن او را بيرون مى كشد و به قتل مى رساند. و بعد از اين اثرى از كفر و شرك نمى ماند و زمين و زمان ازهر زشتى پاك مى گردد, همچنان كه در زيارت آن بزرگوارمى خوانيم : السلام عليك يا طامس آثار الزيغ والاهواء وقاطع حبائل الكذب والافتراء. ((91)) سـلام بر تو اى محو كننده نشانه هاى كجروى وهواپرستى و قطع كننده ريسمانهاى كذب و فتنه وبهتان . آخرين مهلت خـداونـد تـبارك و تعالى وقتى حضرت آدم ابوالبشر(ع ) راآفريد و تاج كرامت بر سر او نهاد و اسماء حـسـنـى تعليم او نموددستور فرمود تمام سماواتيان تعظيمش كنند و در برابرعظمتش به خاك افـتـنـد و خـضوع خود را اظهار نمايند پس ملائكه نيز بر اين خليفه الهى سجده نمودند و همگان به بارگاهش صورت نهادند مگر شيطان كه در اثر نخوت وخودبينى بناى طغيان و سركشى نهاد و مطرود درگاه الهى شد. و چون از درگاه قرب حضرت حق بناى كوچ گذاشت جزاى آنچه انجام داده بود طلبيد و عمرى به طول عمر دنيا ازخداوند درخواست نمود ولى خداوند در قرآن خواهش او راچنين اجابت نمود: (فانك من المنظرين # الى يوم الوقت المعلوم ). ((92)) بدرستى كه تو مهلت داده مى شوى تا روز وقت معلوم . راوى مى گويد: از امام (ع ) پيرامون وقت معلوم سئوال كردم , حضرت فرمودند: الـوقـت الـمـعلوم يوم قيام القائم , فاذا بعثه اللّه كان في مسجد الكوفة وجاء ابليس حتى يجثو على ركـبـتـيـه ,فـيـقـول : يـا ويـلاه , مـن هـذا الـيوم , فياخذ بناصيته فيضرب عنقه فذلك يوم الوقت المعلوم . ((93)) وقت معلوم روز قيام قائم است كه خداوند وقتى اورا اذن قيام مى دهد در مسجد كوفه شيطان به نزد اومى آيد تا آنكه در مقابل آن حضرت زانو مى زند ومى گويد: واويلاه از اين روز, پس آن حضرت موى پيشانيش را مى گيرد و او را گردن مى زند و آن روزوقت معلوم است . در ايـن زمـان اسـت كـه جـهـان از لوث كفر و نفاق پاك گشته ونشانه هاى زشتى و ناپاكى محو گـرديـده و از ديـگـر سـوى آنـكـه وسـوسـه هـايـش موجبات انحراف بسيارى مى گشت نيز از ميان برداشته شده است . در اين هنگام محيط پرورش انسانها فراهم مى گردد و مردمان به رشد و كمال مادى و معنوى كه خـداوند براى آنها قرار داده مى رسند و تا آنجا تكامل مى يابند كه قدرت ارتباط با ديگرعوالم را پيدا مـى كـنـند و آنچنان از صفاى باطن بهرمند مى شوندو قلبهايشان تطهير مى گردد كه همنشين ملائكة اللّه مى گردند. حـضـرت امـام صـادق (ع ) در جـواب مـفـضل كه سئوال كرد: اى آقاى من , آيا (هنگام ظهور امام زمان (ع )) ملائكه و جنيان برمردم ظاهر مى شوند؟ فرمودند: اي واللّه يا مفضل , ويخاطبونهم كما يكون الرجل مع حاشيته باهله . ((94)) بـه خـدا سـوگـنـد اى مـفـضـل , مـردم با آنها به صحبت مى پردازند همانگونه كه انسان با افراد خانواده اش صحبت مى كند. به اميد آن روز كه بر گرد شمع وجودش حلقه زنيم و پر وبال به شعله عشقش بسوزانيم و محو و مات جمال دلربايش شويم و ديگر اشك حسرت نريزيم و آه يتيمانه نكشيم و... خوش آن روزى كه برخيزد زكعبه ----- طنين نغمه اللّه اكبر خوش آنروزى كه ما بر عهد ديرين ----- نثار او كنيم اين جان شيرين
|
|
|
|
|
|
|