بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب بهائیت در ایران, ( )
 
 

بخش های کتاب

     001 - بهائيت در ايران
     002 - بهائيت در ايران
     003 - بهائيت در ايران
     004 - بهائيت در ايران
     fehrest - بهائيت در ايران
 

 

 
 

  درحالىكه دستگاه دولت به سوى تقويت بهائيت در ايران حركت مى نمودو بخش بزرگى از آن دراختيار آنان بود و دستشان به علت سفارش اربابان شاه در همه امور باز بود، از سوىديگر در ميان ملت، متدينين به بعضى تحركات عليه بهائيت دست مى زدند .عمده ترينمخالف آنان در ميان ملت روحانيت بود. روحانيت و مذهبيون كشور به شيوه هاى مختلفبراى مقابله با بهائيت وارد ميدان شدند كه از جمله تحركات انجام شده توسط ملت،تأسيس سازمانى تحت عنوان انجمن حجتيه به وسيله عده اى از مذهبيون بود.

نام اين سازمان كه در حدود سال 1332 تأسيس شد،«انجمن خيريه حجتيه مهدويه» مى باشدكه به آن انجمن ضد بهائيت و يا اختصاراً انجمن نيز گفته مى شد. مؤسس اين انجمن يكروحانى به نام شيخ محمد ذاكرزاده تولايى است كه به شيخ محمود حلبى شهرت دارد.انگيزه تأسيس اين گروه آن بود كه آقاى حلبى در سالهاى 32 خوابى مى بينند كه در آنامام زمان (عج) به نامبرده امر مى فرمايند كه گروهى را براى مبارزه با بهائيتتشكيل دهند. اين انجمن در همه شهرهايى كه بهائيان در آنها فعال بودند تشكيل شد وبا يك پيگيرى سازمان يافته درصدد مبارزه با آنان برآمد. فعاليتهاى آنان عمدتاًفرهنگى و در راستاى پيشگيرى از تبليغ و ترويج بهائيت، منزوى نمودن بهائيان درجامعه و نيز دعوت آنان به دين مبين اسلام بود.

در دوران حيات اين انجمن بسيارى از جوانان متدين جذب آن شدند. با توجه به اين كهاين انجمن يك مشى غيرسياسى براى خود انتخاب نموده بود، پوشش مناسبى براى فعاليتهاىسياسى برخى از متدينين مخالف شاه نيز بود، اما سازمان اطلاعات و امنيت شاه گهگاهيورشهايى به محلهاى تشكيل اين انجمن مى برد و در بازجويى ها آنان را كه به قصدمبارزه با دولت در اين انجمن گرد آمده بودند دستگير و زندانى مى كرد. از نظر آقاىپرورش، ‌شاه نيروهاى انجمن و بهائيت را در يك موازنه قرار داده بود تا يكديگر راكنترل كنند.حضرت امام(ره) به عنوان رهبر نهضت اسلامى در دوران شاه به علت مشىغيرسياسى آنان و تشويق جوانان به شركت در مبارزات بى خطر با بهائيت به عوض مبارزهبا شاه،‌ اين حركت را مورد تأييد قرار نمى دادند. از نظر حضرت امام، در زمان غيبتمسلمين مى بايست در جهت تشكيل حكومت نواب امام عصر(عج) تلاش نمايند و حكومت ولىفقيه را تشكيل دهند. اين اعتقاد با مشى غير سياسى انجمن سازگار نبود. به هر صورتاين انجمن تا بعد از انقلاب اسلامى وجود داشت و در سال 1363، يعنى يك سال پس ازاعلام انحلال تشكيلات بهائيت در ايران و پس از سخنرانى حضرت امام در موردروحانيونى كه دين را از سياست جدا مى دانند اعلام تعطيلى نمود.

  دردوره پهلوى سازمان روحانيت خود به طور علنى عليه بهائيت تحركاتى داشت كه مشهورتريناين حركتها مخالفتهاى مرحوم فلسفى است. از سال 1330 بخصوص در دوره نخست وزيرى حسينعلاء، دست بهائيان در امور كشور بازتر شد و پس از كودتاى 28مرداد، تجرى آنان بيشترگرديد. به همين مناسبت شكايات زيادى در اين مورد به آيت الله بروجردى رسيد.ايشانهم آقاى فلسفى را مأمور مقابله با تبليغات بهائيت نمودند كه ما در زير به شرح ايـناقــدامــات مى پردازيم.

در سال 1334 قبل از ماه رمضان آقاى فلسفى به حضور آيت الله بروجردى رسيدند و اجازهگرفتند عليه بهائيت بر منابر و حتى در سخنرانى هايى كه از راديو پخش مى شد سخنبگويند. آيت الله بروجردى هم فرمودند اگر بگوييد خوب است، ‌حالا كه مقامات گوش نمىكنند اقلاً بهائى ها در برابر افكار عمومى كوبيده شوند. به اين ترتيب سلسلهسخنرانى هايى توسط آقاى فلسفى و ديگر وعاظ عليه بهائيت انجام گرفت كه منجر بهمقابله مردم با بهائيان شده حضيره القدس آنان مورد هجوم واقع شد و حتى در برخى ازروستاها افراد معدود بهائى ساكن در آنجا به بيرون رانده شدند. در اين حركت بسيارىاز مكانهاى مذهبى بهائيان نيز تخريب شد. حسين علاء كه براى معالجه در اروپا به سرمى برد به شاه تلگراف كرد كه اين اعمال براى وجهه ايران در خارج خوب نيست. در اثراين حادثه تعدادى از بهائى ها از ايران رفتند و ايادى نيز به دستور شاه، بهايتاليا رفت.

آيت الله بروجردى در نامه اى از تلاشها و خدمات آقاى فلسفى در مقابله با اين فرقهكه به گفته ايشان به صورت حزب سياسى قريب به صد سال است كه با پولهاى مجهول المخزنعليه اسلام فعاليت دارند قدردانى نمودند. ايشان در اين نامه ضمن اشاره به جناياتىكه بهائيان مرتكب شده اند اشاره كردند كه آزادى و عدم مجازات آنان نشان از ايندارد كه در دستگاههاى حكومتى نفوذ دارند و مى بايد از ادارات تصفيه شوند.همچنينآيت الله بروجردى درمصاحبه اى با روزنامه كيهان در مورد مسئله بهائيان چنين بيانداشتند:

1.بايد نظم و آرامش در كشور برقرار شود.

2.بايد حظيره القدس را ويران نمود و ساختمان جديد در تصرف انجمن خيريهباشد.

3.كليه بهائيان بايد از ادارات دولتى و بنگاههاى ملى هر چه زودتر طردشوند.

در شيراز در جريان يكى از سفرهاى شاه به اين شهر، بعد از زيارت حضرت احمد بن موسىشاهچراغ (ع) كه معمولاً بلافاصله پس از ورود شاه به اين شهر انجام مى گرفت، آيتالله سيد نورالدين حسينى الهاشمى در مقابل او دستور دادند كه معبد بهائيان واقع درمحل خانه سيد على محمد باب كه حدود دويست متر از شاه چراغ فاصله داشت تخريب شود.اين عمل موجب شد كه شاه مسافرت خود به شيراز را نيمه تمام گذاشته به تهرانبازگردد.

بهائيان در شيراز از تعداد نسبتاً بالايى برخوردار بودند. در همين شهر طبق گزارشىاز ساواك جلسه اى با شركت 12نفر از بهائيان ناحيه 2شيراز در منزل يكى از بهائيانتشكيل شده است كه گفتار آنان در اين مجلس نحوه تصور آنان نسبت به وضعيت كشور و ملترا نشان مى دهد. آنان پس از انجام مراسم عبادى خود به بحث پيرامون وضع اقتصادىبهائيان در ايران پرداخته اند. يكى از حضار گفته است: «بهائيان دركشورهاى اسلامىپيروز هستند و مى توانند امتياز هر چيزى را كه مى خواهند بگيرند. تمام سرمايه هاىبانكى، واردات و رواج پول دراجتماع ايران مربوط به بهائيان و كليميان مى باشد.تمام آسمان خراشهاى تهران، شيراز و اصفهان مال بهائيان است. چرخ اقتصاد اين مملكتبه دست بهائيـان و كليميــان مى چرخد. شخص هويدا بهائى زاده است. عده اى ازمأمورين مخفى ايران كه در دربار شاهنشاهى مى باشند مى خواهند هويدا را محكوم كنند،ولى او يكى از بهترين خادمين امرالله است و امسال مبلغ 15هزارتومان به محفل ما كمكنموده است. آقايان بهائيان نگذاريد كمر مسلمانان راست شود.»

حضرت امام خمينى (ره) پس از فوت آيت الله بروجردى به صورت بسيار فعال وارد صحنهسياست كشور شدند. ايشان از آغاز دهه 40 با مشاركت فعال در اعتراض عليه لايحه انجمنهاى ولايتى و ايالتى در صحنه حضور يافتند. ايشان خطر بهائيان را براى اسلام و كشورجدى دانستند و به روحانيت در درجه اول سفارش اكيد كردند تا مردم را از اين خطرآگاه نمايند. ايشان در ديدارى با علما چنين مى فرمايند: «آقايان بايد توجه فرمايندكه بسيارى از پست هاى حسابى بــه دست اين فرقه است كه حقيقتاً عمال اسرائيل هستند.خطر اسرائيل براى اسلام و ايران بسيار نزديك است. پيمان با اسـرائيل در مقابل دولاسلامى يا بسته شده يا مى شود. لازم است علماى اعلام و خطباى محترم، ساير طبقات راآگاه فرمايند كـه در موقعش بتوانيم جلوگيرى كنيم. امروز روزى نيست كه به سيره سلفصالح بتوان رفتاركرد؛ با سكوت و كناره گيرى هـمـه چيز را از دست خواهيم داد.» خودحضرت امام (ره) در مواقع مختلف براى آگاهى دادن به مردم اقدام مى نمودند. مثـلاًدر اوايل دهه 40 در مخالفت با بهائيت و اين كه آنان جاسوسان اسرائيل هستند مطالبىبيان داشته اند.در سال 1341 وقتى دو هزار نفر از بهائيان ايران با عنايات وتخفيفات ويژه ازطرف دولت براى شركت در جلسه بهائيت عازم لندن شدند، امام اعتراضخود را به دفعات اعلام داشتند: «دو هزار نفر را با كمال احترام، با دادن پانصد دلارارز به هريك، ‌پانصـد دلار از مال اين ملت مسلم به بهائى داده اند، ارز داده اند، ‌بههريك هزار ودويست تومان تخفيف هواپيما؛ چه بكنند؟ بروند در جلسه اى كه بر ضد اسلامدر لندن تشكيل شده است ‌شركت كنند.» در جاى ديگر با ذكر همين ماجرا از تخفيف بيستو پنج ميليون تومانى شركت نفت به ثابت پاسال، ‌بهائى معروف سخن به ميان مى آورند ومى گويند: «اين وضع نفت ما ، اين وضع ارز مملكت ما، اين وضع هواپيمايى ما، اين وضعوزير ما، ‌اين وضع همه ما، سكوت كنيم باز؟ هيچ حرف نزنيم؟ ‌حرف هم نزنيم؟ ناله همنكنيم؟!… » امام در همين سال روحانيت را دعوت به اعتراض عليه سياستهاى شاهنموده چنين مى گويند: «اين سكوت مرگبار سبب مى شود كه زير چكمه اسرائيل به دستهمين بهائى ها، اين مملكت ما، نواميس ما پايمال شود . واى بر اين اسلام ، واى براين مسلمين، اى علما ساكت ننشينيد.»

  در جاىديگرى ايشان ابعاد نفوذ و سلطه بهائيان در ايران را ذكر مى كنند و علما را بهمبارزه عليه سلطـه آنــان فــرا مى خوانند:» ..اينجانب حسب وظيفه شرعيه به ملتايران و مسلمين جهان اعلام خطر مى كنم. قرآن كريم و اسلام در معرض خطر است.استقلال مملكت و اقتصاد آن در معرض  قبضه صهيونيست هاست كه در ايران به صورتحزب بهائى ظاهر شدند و مدتى نخواهد گذشت كه با اين سكوت مرگبار مسلمين، تماماقتصاد اين مملكت را با تأييد عمال خود قبضه مى كنند و ملت مسلمان را از هستىدرتمام شئون ساقط مى كنند. تلويزيون ايران پايگاه جاسوسى يهود است و دولتها ناظر آنهستند و از آن تأييد مى كنند. ملت مسلمان تا رفع اين خطرها نشود، سكوت نمى كند واگر سكوت كند در پيشگاه خداوند قاهر، مسئول و در اين عالم محكوم به زوال است.»

در مورد اصلاحاتى كه شاه تحت عنوان انقلاب سفيد در ايران به اجرا گذاشت، حضرت امامبرخى از اصول آن را ملهم از تقويم بهائيان ذكر مى كنند و چنين مى گويند: «شماآقايان در تقويم دو سال پيش از اين يا سه سال پيش از اين بهائى ها مراجعه كنيد، درآنجا مى نويسد: تساوى حقوق زن و مرد رأى عبدالبهاء :آقايان هم از او تبعيت مىكنند، آقاى شاه نفهميده مى رود بالاى آنجا مى گويد تساوى حقوق زن و مرد، ‌آقا اينرا به تو تزريق كردند، تو مگر بهائى هستى كه من بگويم كافر است بيرونت كنند. نكناين طور، نكن اين طور… نظامى كردن زن رأى عبدالبهاء؛ آقا تقويمش موجوداست، نگويد نيست، ‌شاه نديده اين را؟ اگر نديده مؤاخذه كند از آنهايى كه ديده اندو به اين بيچاره تزريق كرده اند كه اين را بگو.»

البته لازم به ذكراست كه برخى از مبلغين و بزرگان بهائيت همچون عبدالحسين آيتى(آوا) و فيض الله صبحى (كاتب عبدالبهاء) و ميرزا حسن نيكو و كسان ديگرى از عقايدبهائى به دامان پاك اسلام برگشتند و چون شوقى آنان را به باد ناسزا و بدگويى گرفت،آنها هم با نوشتن كتابهايى چون كشف الحيل،‌خاطرات صبحى و فلسفه نيكو، سوابق زشت وناپسند ايام صباوت و شباب شوقى را بروز دادند. گروهى ديگر از بهائيان ، الواحوصايا را نامعتبر دانستند و ميرزا احمد سهراب را كه از خويشان نزديك شوقى بود بهپيشوايى برداشتند و نام سهرابى بر خود نهاده، ‌كاروان خاور و باختر را تشكيلدادند.

شوقى افندى در ايام رياست خود به تقليد از اروپاييان به بهائيت صورت تشكيلات حزبىداد و محافل منتخب محلى و ملى به وجود آورد و در برخى كشورها آنها را به عنوانمحافل مذهبى يا حتى شركتهاى تجارتى به ثبت رساند. روحيه خانم همسر شوقى در اينباره مى نويسد: «ميل مبارك آن است كه …. محفل را به اسم جمعيت دينى و اگر نشد به عنوانهيئتى تجارتى تسجيل نمايند.» به نظر مى رسد به سبب همين تشكيلات ادارى و حزبى استكه تاكنون بهائيت توانسته است باقى بماند. يك نظام كنترل اجتماعى نيز در اينتشكيلات تعبيه شده بود و هر كس مخالف ميل شوقى كارى مى كرد ابتدا از اين تشكيلاتاخراج مى شد كه به آن «طرد اداري» مى گفتند و سپس از جامعه بيرون مى شد كه آن را«طرد روحاني» مى خواندند. بسياري  كسان گرفتار چنين مجازاتى شدند.

بهائيت و آغاز همكارى با اسرائيل

در زمان حيات شوقى حكومت يهودى اسرائيل در فلسطين روى كار آمد و به پاداش مساعى بىشمار بهائيت در ايجاد يك فرقه مذهبى در قلب جامعه اسلامى، اين مسلك در آنجا رسميتيافت و املاك و اموال ايشان تحت حمايت واقع شد و از ماليات و عوارض معاف گرديدوبراى اولين بار نام «ارض اقدس» و «مشرق الاذكار» كه منظور كشور اسرائيل است اززبان شوقى شنيده شد.

با بيان و بهائيان توسل به زور را براى پذيرفتن آيين خود منع كرده بودند مگر درمورد مسلمانان كه مال و جان و ناموس آنان را مباح اعلام كرده و حتى آنان را شكنجهمى دادند و سپس به شهادت مى رساندند. با توجه به اختلاف شديد و ديرين مسلمانان ويهوديان، شوقى تصميم گرفت تا سرزمين اسرائيل را مركز اصلى بهائيان قرار داده ودولت يهود را به عنوان پناهگاه و تكيه گاه اين فرقه در آورد. از آن جا كه يهودياننيز بر اثر اختلافى كه با مسلمانان داشتند هر نيروى ضد اسلامى را مورد حمايت قرارمى دادند و نيز سرزمين اسرائيليان (فلسطين اشغالى) در محاصره كشورهاى مسلمان قرارداشت،‌اسرائيل يكى از اولين و مؤثرترين حكومتهايى بود كه بهائيت را به رسميت شناختو آن را جزو مذاهب رسمى كشور خود قرار داد. ضمناً جذب سرمايه هاى بزرگ بهائيان وطبعاً سرمايه گذارى آنان در اسرائيل كه باعث شكوفايى اقتصادى اين حكومت مى شد، ازعواملى بود كه باعث شد اسرايئل به شدت روى خوش به بهائيان نشان دهد.با توجه تدفينرهبران بهائى در اين كشور كه هر ساله گروههاى بهائى را با سرمايه هاى كلان به آنجامى كشاند، به انگيزه تفاهم فوق العاده اسرائيليان و بهائيان بيشتر و بهترواقفشويم. از اين كه شوقى يكى از وظايف شوراى بين المللى بهائيان را رابطه با دولتاسرائيل بيان مى كند، مى توان به توجه شديد او بدين حكومت پى برد.همچنين وى درنقشه ده ساله اش در هدف بيست و چهارم ، حمايت از دولت اسرائيل را بر همه دولتهاىجهانى ترجيح مى دهد و تأسيس شعب محافل روحانى و ملى بهائيان را فقط در ارض اقدس وبرحسب قوانين حكومت جديدالتأسيس اسرائيل ممكن مى داند.

  بهائيتمخصوصاً پس از مرگ شوقى افندى چهره اصلى مورد نظر بانيان خود را نمايان ساخت و درجهت اهداف به وجود آورندگان اصلى خود كارآيى خويش را در معرض ديد عموم گذاشت .اگرنگاهى تطبيقى به عملكرد اين فرقه و ديگر اديان در سراسر جهان بيندازيم به وضوحروشن مى شود كه اين فرقه تا چه اندازه ابزار دست سياستمداران جهان گشته و درراستاى اهداف صهيونيزم بين الملل دركشورهاى اسلامى در جهت تضعيف دين مبين اسلام بهكار رفته است. حتى اگر كارآيى آن در مقايسه با مكتبهايى مانند كمونيسم كه ادعاىديانت ندارند به نظاره بنشينيم، روشن مى شود كه چگونه در سمت و سوى اهداف سياسىبيگانگان در كشورهاى اسلامى مورد استفاده قرار گرفته است.اين عملكرد مديونتشكيلاتى است كه از زمان شوقى افندى به كار گرفته شد و بيت العدل در اسرائيل تأسيسگشت.

براى تشكيل بيت العدل در سال 1951م (1328 ه.ش)يعنى هشت سال قبل از درگذشت شوقى،‌اوهيأت بين المللى بهائى را با اهداف زير تأسيس كرد:1- با اولياى حكومت اسرائيلرابطه برقرار نمايد.2- او را در ايفاى وظايف مربوط به ساختمان فوقانى مقام اعلىكمك كند.3- با اولياى كشورى در باب مسائل مربوط به احوال شخصى وارد مذاكره شود.اينهيأت پس از تغيير و تحولاتى مى بايد به شكل بيت عدل عمومى درآمده اعضاى آن از طريقانتخاب معين شوند.

اسامى انتخاب شدگان به شرح زير است.

1.ايادى امرالله ام البهاء روحيه خانم ماكسول - عضو رابط بين ولىامرالله و هيأت

2.ايادى امرالله چارلز ميسن ريمي- رئيس

3.ايادى امرالله امليا كالز-نايب رئيس

4.ايادى امرالله ليروى ايواس- منشى

5.ايادى امرالله يوگو جياگرى - عضو سيار

6.ايادى امرالله امه الله جسى رول - امين صندوق

7.ايادى امرالله اتل رول - معاون منشى براى مكاتبه با غرب

8.ايادى امرالله لطف الله حكيم - معاون منشى براى مكاتبه با شرق

9.امه الله سيلوآ آيوانس نيز طبق تلگراف مورخ 4مه 1955 م. به عضويتاين هيئت تعيين شد.

بيت العدل در حقيقت مركزيت حزب سياسى بهائيت مى باشد.

در روز 25نوامبر 1957 م (3آذر ماه 1335 ش) توسط شوقىتعداد 27 نفر براى انجام وظايف مختلفى از جمله حفاظت و تبليغ امر حضرت بهاءالله تحتنظر ولى امرالله انتخاب شدند كه به آنان اياديان امرالله گفته مى شود. اسامى آنهابه شرح زير است:

10.ايادى امرالله چارلزميسن ريمى

11.ايادى امرالله روحيه خانم ماكسول

12.ايادى امرالله امليا كاليز

13.ايادى امرالله لروى ليواين

14.ايادى امرالله على اكبر فروتن

15.ايادى امرالله جلال خاضع

16.ايادى امرالله ابوالقاسم فيضى

17.ايادى امرالله پل هنى

18.ايادى امرالله حسن باليوزى

19.ايادى امرالله دكتر يوگر جياگرى

20.ايادى امرالله دكتر هرسن گروسمن

21.ايادى امرالله دكتر ادلبرت موشگل

22.ايادى امرالله جان فرابى

23.ايادى امرالله هورانسس هولى

24.ايادى امرالله گورين ترو

25.ايادى امرالله موسى هنانى

26.ايادى امرالله انيوك اليگا

27.ايادى امرالله جان روباتس

28.ايادى امرالله جان روباتس

29.ايادى امرالله كلارا دان

30.ايادى امرالله اگنس الكساندر

31.ايادى امرالله كاليس فدرستون

32.ايادى امرالله طرارالله سمندرى

33.ايادى امرالله شعاع الله علايى

34.ايادى امرالله ذكرالله خادم

35.ايادى امرالله على محمد ورقا

36.ايادى امرالله رحمت الله مهاجر

  اينرهبريت از طريق شبكه اى تا اقصا نقاط جهان شاخه زده است كه در كتاب انشعاب بهائيتبه تفصيل آمده است. درايران محافلى از سطح ملى تا سطح ده تشكيل شد و هر محفل داراى40 لنجه براى پوشش كليه فعاليتهاى بهائيان بوده است كه در فصل آينده در اين بارهمفصل تر بحث خواهدشد.

نتيجه گيرى

  در اينفصل به خوبى ديديم كه چگونه اقتدار دولت محملى براى حضور بهائيان در مناصب ادارى، اقتصادىو فرهنگى كشور شد. آنان با استفاده از ساختار دولت توانستند بر تعداد بهائيانبيفزايند و ثروت و قدرت بسيارى كسب كنند. در اين جريان كمك كشورهاى خارجى به ويژهانگلستان و اسرائيل در كسب اقتدار براى بهائيان بسيار مؤثر بود. رژيم پهلوى آنانرا مورد اعتماد تشخيص داد و در دوره پهلوى دوم به عنوان يكى از عمده ترينكارگزاران دولت خويش به كار گرفت. آنان هم با استفاده از اين جايگاه سياسى، ايرانرا سرزمين امنى براى رشد خويش يافتند و با افزودن بر قدرت سياسى و اقتصادى خويشتلاش نمودند تا ايران را،‌ همان طور كه در رؤياهاى سيدعلى محمدباب بود، به مهمترينپايگاه خويش مبدل سازند. قدرتهاى استعمارى نيز از اين معامله بسيار راضى به نظر مىرسيدند. آنان از اين رهگذر ضمن اطمينان از قدرت عامل دست نشانده خويش، تنها كشورشيعى مذهب جهان را در دستان كسانى مى ديدند كه ضامن منافع آنان بودند و حاضر بودندهمه منافع اين ملت را فداى منافع خود و مصالح آنان نمايند. ارتباط آنان با اسرائيلكه در حقيقت پادگان كشورهاى غربى در قلب ملتهاى مسلمان است موجب شده بود كه باتوجه به مشاغل حساس آنان، ‌غرب بتواند ازاطلاعات دست اول و مهمى درباره ايران بهرهمند گردد.

به گفته فردوست رئيس دفتر ويژه اطلاعات شاه، ‌شخص شاه در جريان رشد و نفوذ بهائيانقرار داشت. او مى گويد: «يكى ديگر از فرقه هايى كه توسط اداره كل سوم ساواك با دقتدنبال مى شد بهائيت بود.شعبه مربوطه بولتنهاى نوبه اى (سه ماهه)‌ تنظيم مى كرد كهيك نسخه از آن از طريق من (دفتر ويژه اطلاعات) ‌به اطلاع محمد رضا مى رسيد. اينبولتن مفصل تر از بولتن فراماسونرى بود، اما محمد رضا از تشكيلات بهائيت و بخصوصافراد بهائى در مقام مهم و حساس مملكتى اطلاع كامل داشت و نسبت به آنها حسن ظننشان مى داد.» به اين ترتيب اين فرقه زير چتر حمايتى پهلوى دوم نفوذ بسيار گستردهاى در ايران به دست آورد.

پروين غفارى معشوقه شاه نيز تاييد مى كند كه شاه روحيه مذهبى نداشت و اكثر مقاماتدولتى و سرمايه دارانى كه با كاخ او در ارتباط بودند بهائى بودند.او تاكيد مى كندكه شاه از هيچ گونه كمكى به آنان دريغ نداشت. او در قسمت ديگرى از خاطرات خود مىگويد برادر شاه در محفلى بسيار خصوصى به او گفته است كه شاه شخص بى عرضه اى است وبا حمايت انگليس و آمريكا و نمايندگان آنان در ايران يعنى بهائيان و فراماسونهاروى كار است. اين گفتار به خوبى نشان مى دهد كه شاه تا چه حد وابسته به انگلستان وآمريكا بوده و نسبت به بهائيت توجه و عنايت داشت است.

به طور خلاصه مى توان گفت كه در دوران محمدرضا پهلوى بهائيت روند رو به رشدى مىيابد. شخص شاه از گسترش نفوذ آنان به عنوان عناصر مطمئن و در ضمن بى خطر براىسلطنتش حمايت ويژه نموده است. حضور عناصر شاخص بهائى در دستگاههاى دولتى، اجرايى،اقتصادى و غيره، زمينه حضور گسترده ساير بهائيان را در جامعه فراهم آورده، مراكزمذهبى آنان از قبيل حظيره القدسها و ديگر اماكن تبليغى سريعاً ساخته شده و بر رونقآنها افزوده شده است. وضعيت بهائيان در اين دوره با شعارهاى مذهبى و ادعاهاىوابستگى به مكتب تشيع محمدرضا چندان سازگار نيست. او مى توانست با تكيه بر آنان درمقابل فرهنگ هنوز غالب شيعه مردم و اقتدار روحانيت بايستد، از آنان به عنوانكارگزار استفاده كند و هرگاه كه صلاح بداند در صورت مشاهده خطرى از جانب آنان بانيروى مذهبى مردم آنان را كنترل كند.به عبارت ديگر شاه با استفاده از فرهنگ غيرشيعى و غرب باور بهائيان از آنان در راستاى استحاله فرهنگ مذهبي- ملى و جلب حمايتبيگانگان استفاده مى نمود و با استفاده از تضاد بين آنان و مردم، اهرم كنترل آنانرا در دستــان خـويش مى فشرد.

روحانيت و مردم در هر فرصتى كه مى يافتند عليه بهائيان ازخود عكس العمل نشان مىدادند. وجود بهائيان در دستگاه دولتى و نفوذ روزافزون آنان موجب بدبينى مردم بهدستگاه دولت و يكى از دلايل مقابله با آن در مقاطعى نظير 15خرداد 1342 و انقلاباسلامى 1357 گرديد. آن سكوت حاصل از ارعاب و يا اگر بسيار خوشبينانه قضاوت كنيم،‌اعتمادىكه مردم پس از روى كار آمدن پهلوى اول به «اقتدار جبري» او برقرارى امنيت و آرامشنمودند، در دوره محمدرضا شاه با زور و تبليغات انحصارى و گسترده نسبت به او ادامهيافت. اما وجود بهائيان و ديگر وابستگان به خارج در مناصب دولتى، افزايش وابستگىكشور به بيگانگان، وجود بى عدالتى و ظلم در توزيع مناصب و ثروت در جامعه و از همهمهمتر جريحه دار شدن روحيه و اقتدار ملت در مقابل نامسلمانان و بيگانگان، زمينه رامساعد نمود تا انقلاب اسلامى شكل گيرد.

مردمى كه در آغاز سلسله پهلوى از زير چتر اقتدار روحانيت به دلايل ذكرشده خارجشدند و خود را به اقتدار جبرى دولت سپردند، انتظار حمايت و حفاظت از منافع، شخصيتو ارزشهايشان را داشتند، اما در پايان حدود پنجاه سال حكومت آنان چيزى جز تحقير،شكسته شدن ارزشها و تقسيم ناعادلانه ثروت در بينشان نيافتند. به همين علت بود كهبا وجود كم شدن سازمانهاى مذهبى، با بازگشت روحيه عدالتخواهى و استقلال طلبى ومشاهده يك غيرت متبلور ملى در چهره اى متقى و مذهبى به او پيوستند و انقلاب اسلامىرا رقم زدند . در اين حركت، مجدداً‌ اقتدار روحانيت احيا شد و رهبرى مردم را بهعهده گرفت. در اين نهضت با شكست شاه اقتدار دولت شكسته شد و يكسره اقتدار ملت باقىماند.دولتى كه بعد از انقلاب تشكيل شد، دولتى ملى بود و مردم آن را از خود و براىخود يافتند.

بهائيگرى پس از پيروزى انقلاب اسلامى

انقلاب اسلامىنتيجه مقايسه دو اقتدار دولت به رهبرى شاه و ملت به رهبرى يك مرجع تقليد اتفاقافتاد از ابتدا فرقه هاى مختلف بهائيت براى شكستن اقتدار روحانيت اصيل و اصولى وبرچيدن نظام مرجعيت بوجود آمد.

كشور ايراننزد بهائيان به «مهد امرالله» معروف است و بدين لحاظ از قداست ويژ ه اى برخورداراست. آنان از دو سازمان يكى سازمان دولت و ديگرى سازمان حزب گونه خود به مركزيتاسرائيل در ايران استفاده مى كردند.

البته تا سال 1362 بهائيان كماكان به طور مخفيانه به فعاليتهاى خود ادامه داد دراين سال دادستان كل كشور با انتشار نامه رسمى هر گونه فعاليت تشكيلاتى بهائيان درايران را ممنوع اعلام نمود.لازم به ذكر است كه موضع بهائيت در مقابل جمهورى اسلامىاستفاده از نوعى مظلوميت و تبليغ را پيشه خود كرد.

گفتاردوم نحوه تعامل جمهورى اسلامى با بهائيان

قبل از پيروزىانقلاب اسلامى دردى ماه سال 1357، يعنى زمانى كه ديگر تقريبا پيروزى ملت بر دولتشاه قطعى شده بود، دكتر« كوكلر رفت» اسناد دانشگاه روتگرز آمريكا با امامخميني(ره) مصاحبه اى در مورد بهائيان انجام داده است. در اين مصاحبه او سوال مىكند: «آيا براى بهائى ها در حكومت آينده، آزادى هاى سياسى و مذهبى وجود دارد؟»حضرت امام در پاسخ مى فرمايند:« آزادى براى افرادى كه مضر به حال مملكت هستند دادهنخواهد شد.» او در سؤالى ديــگر مى پرسد: «آيا آزادى هايى براى مراسم مذهبى آنهاداده خواهد شد؟ » در پاسخ امام مى فرمايند: «خير» چنان كه در فصل گذشته و در بيانوضعيت بهائيت در دوره پهلوى گفته شد بر اساس نظر حضرت امام (ره) بهائيان به عنوانيك حزب و نه يك مذهب وظيفه جاسوسى براى اسرائيل را به عهده داشتند. طبيعتاً هيچكشورى حاضر نخواهد شد جاسوس كشور ديگرى را در كشورش آزاد بگذارد تا هر كارى خواستانجام دهد. از لحاظ مذهبى هم پس از پيروزى انقلاب اسلامى و جو موجود و اقبال عمومىمردم در رفراندوم 12فرودين سال 1358 تحولى كه در ايران اتفاق افتاد اين بود كهحكومت به دست نواب عام امام زمان رسيد. حكومتى بنا شد كه مبتنى بر اصلى است كه ازابتدا با اعتقادات بهائيت مغاير است. هسته هاى مركزى ايدئولوژى نظام جمهورى اسلامىايران و بهائيت با يكديگر اختلاف دارد. بنابراين به نظر مى رسد نوعى تفكر آشتىناپذير بر دولت و ملت ايران و اعتقادات اين فرقه حاكم باشد. با توجه به اين كليتبه بررسى موضع گيرى جمهورى اسلامى ايران در مقابل بهائيان مى پردازيم.

پس از انقلاب به دليل محرز شدن جاسوسى عده اى از سران تشكيلات در شهرهاى مختلفكشور و نيز كمك به تثبيت نظام شاهنشاهى و نيز حيف و ميل اموال مسلمين و سرازيركردن بيت المال به جيب صهيونيست ها، تعدادى از آنان دستگير و پس از محاكمه توسطدادگاههاى انقلاب اسلامى به حبسهاى متفاوت و اعدام محكوم شدند. در مقابل ايناحكام، دولت آمريكا كه در حقيقت حامى اصلى آنان به حساب مى آمد، عكس العمل نشانداد و رئيس جمهور وقت آمريكا به اين احكام اعتراض نمود. در پاسخ آن حضرت امام (ره)سخنانى ايراد نمودند كه به علت اهميت آن در اين مورد در زير مى آيد:

«ومن اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى اين ملتى كه امروز قيام كرده است، نهضتكرده است و براى او قيام كرده است و براى او نهضت كرده است، شرمفسدين و جبارين رااز سرش كوتاه كند تا برسد به مسائلى كه بايد برسد.لكن تا اين قدرتهاى بزرگ بهاريكه قدرت خودشان نشسته اند، اين امرى است كه يك قدرى به نظر مشكل مى آيد. نمىدانم كه در بعضى از راديوها كه پخش كردند، صحبت رئيس جمهور آمريكا را ملاحظه كرديدكه ايشان از همه دنيا استمداد كردند براى اين كه اين بهائى هايى كه در ايران هستندو مظلومند و جاسوس هم نيستند و بجز مراسم مذهبى به كار ديگر اشتغال ندارند و ايرانبراى همين كه اينها مراسم مذهبى شان را به جا مى آورند 22 نفرشان را محكوم به قتلكرده اند؛ ‌ايشان از همه دنيا استمداد كرده كه اينها كه جاسوس نيستند،‌ اينها يكمردمى هستند دخالت در هيچ كارى ندارند و روى انسان دوستى ايشان اين مسائل را مىگويند .

اگر ايشان اين مسائل را نمى گفت، خوب گاهى اذهان ساده احتمال مى دادند كه خوباينها هم يك مردمى هستند كه ولو اعتقادشان فاسد است لكن مشغول كار خودشان هستند ومشغول عباداتى كه به نظر خودشان عبادت است مثلاً‌ هستند و حال آن كه در آن نظر همنبودند. لكن بعد از اين كه آقاى ريگان گفته اند شهادت دادند به اين كه جز مراسممذهبى چيز ديگرى ندارند باز هم مى توانيم باور كنيم؟ از آن طرف وقتى كه حزب تودهرا مى گيرند، شوروى صدايش بلند مى شود كه يك عده مردم بيگناهى كه با جمهورى اسلامىهم موافق بودند، پشتيبان بودند، جمهورى اسلامى را هم اينها مثل ديگران همراهىكردند و حالا هم همين طور هستند، دولت ايران بيخودى آمده است اينها را گرفته و حبسكرده. از آن طرف هم آقاى ريگان مى گويد كه اين بهائى ها بيچاره ها مردم آرام ساكتىمشغول عبادت هستند ، جهات مذهبى خودشان را به جا مى آورند و ايران براى خاطر همينكه اينها اعتقادشان مخالف با اعتقاد آنهاست گرفتند. اگر اينها جاسوس نيستند شماصدايتان در نمى آمد. شما براى خاطر اين كه اينها دسته اى هستند كه به نفع شماهستند. والا شما را مى شناسيم ، آمريكا را مى شناسيم كه انساندوستى اش گل نكردهاست كه حالا براى خاطر 22 نفر  بهائى كه در ايران به قول ايشان گرفتار شدند،براى انساندوستى يك وقت همچو صدا كرده و فرياد كرده و به همه عالم متشبث شده استكه به فرياد اينها برسيد.

مردم شما را مى شناسند شمايى كه عراق را وارد كردى كه هر روز به سر اين كشور ما آنمى آورد كه مغول نياورد و به سر كشور خودشان هم همين طور. عراق كه يك دسته ازعلماى بزرگ آنجا را مثل آقاى آيت الله سيد يوسف كه من او را مى شناسم كه چه مردسالم صحيحى است، براى خاطر (به نظر مى آيد) انتقام از مرحوم آيت الله حكيم، ايشانرا با عده كثيرى از بچه ها و بزرگهاى فاميل را گرفته است. شما اگر چنانچه انساندوست بوديد، يك كلمه خوب بود بگوييد، اشارتاً بگوييد كه خوب چرا اين كار را مىكنيد؟ يك كلمه در رسانه هاى گروهى شما اشكال كنند به اين كه اين كارها در عراق وايران چى هست كه شما مى كنيد. شما ديديد كه اينها چه كردند و رسيديد به اين كهپرونده هاى آنها را مطالعه كرديد و مى گوييـد؟ يــا غيـــب مى دانيد؟ اگر دليل مانداشتيم با اين كه جاسوس آمريكا هستند جز طرفدارى شوروى از آنها، كافى بود. لكن مابه شما بگوييم نه حزب توده را به واسطه حزب توده بودنش و نه بهائى را به واسطةبهائى بودنش اين محاكم ما محاكمه كردند و حكم به حبس دادند. اينها مسائل دارند.حزب توده را خودشان امدند همه حرفهايشان را زدند و سابقه دارند. اينها بهائى ها يكمذهب نيستند، يك حزب هستند. يك حزبى كه در سابق انگلستان پشتيبانى آنها را مى كردو حالا هم آمريكا دارد پشتيبانى مى كند. اينها هم جاسوسند مثل آنها. اگر جاسوسنباشند خوب بسيارى از مردم ديگر هم هستند كه اينها انحرافات عقيدتى دارند، كمونيستهستند، چيزهاى ديگرهستند. لكن مردم و محاكم ما به واسطه كمونيست بودن آنها ياانحراف عقيده داشتن آنها را نگرفتند و حبس بكنند. حزب توده هم مادامى كه توطئهنكرده بود كه اشتغال به توطئه اش زياده نشده (البته تحت نظر بودند اينها كه اينهاچه مى كنند چه سابقه داشتند اينها) ولى مادامى كه نزديك شد اين توطئه شان به خيالخودشان، به خيال فاسد خودشان به ثمر برسد، آن وقت بود كه پاسدارهاى عزيز ما آنهارا گرفتند و انشاءالله به موقع خودش به جزاى خودشان هم مى رسند.

مسأله اين است كه طرفدار اينها شما آقاى ريگان هستيد و طرفدار آنها آقاى فرض كنيدشوروى هست و اين دليل است كه اينها يك وضع خاصى دارند كه آنها نفع به اينها مىرسانند و اينها نفع مى رسانند. نفع رساندن اينها غير از اين مى تواند باشد كهاخبار ما را به آنها بدهند جاسوسى بكنند بين ملت ايران و دولت ايران با آنها اينگرفتارى هايى است كه كشور ما امروز دارد با اين ابرقدرت ها و اين منحرفين.

قبل ازانقلاب، تلقى مردم مسلمان ايران از بهائيان تلقى يك فرقه ضاله ضد اسلام و ضد مليتبود، اين طرز تلقى بعد از انقلاب نيز نه تنها تغيير نكرد، بلكه شدت يافت، زيراسوابق وابستگى برخى از سران آنان به بيگانگان محرز و دشمنى آنان با دين و دولتايران در افكار عمومى مسلمانان غير قابل انكار بود. اين برداشت بعد از انقلاب وقتىدولت به دست ملت سپرده شد به دولت تازه تأسيس نيز سرايت نمود و از طريق آن رسميتىقاطع تر از گذشته يافت، به طورى كه جمهورى اسلامى براى آنان هيچ گونه رسميتى قائلنشد.»

در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران اقليتهاى دينى شناخته شده عبارتند از :

يهودى، مسيحىو زرتشتى . هر دين و مسلكى غير از اينها طبق قانون اساسى هيچ گونه رسميتى ندارد.بنابراين بهائيت به عنوان يك فرقه مذهبى، داراى هيچ گونه رسميتى در ايران نيست. باتوجه به سوابق اين فرقه به عنوان يك حزب سياسى طرفدار بيگانگان و مقابله آن بااقتدار ملت و روحانيت و مخالفت علنى با دين رسمى ملت ايران. بهائيان از وجهه بسيارپايينى در افكار عمومى ملت ايران و در ديدگاه دولت مردان برخوردارند. اين عدمپذيرش حتى در دوران پهلوى كه دولت به آنان ميدان بسيار وسيعى براى فعاليت داده بودنيز با توجه به فشار افكار عمومى وجود داشت و چنان كه بيان شد در آن دوران هم بهعنوان يك دين رسمى شناخته نشد. حتى به طور رسمى اجازه استخدام در ادارات دولتى همبه آنان ندادند.

با توجه به اين زمينه دو عكس العمل از جانب دولت جمهورى اسلامى ايران در مقابلآنان به چشم مى خورد. در ابتدا همان طور كه گفته شد بهائيت هيچ وقت به رسميتشناخته نشد. اما در مورد عكس العمل دوم بايد گفت كه نظام نمى توانست مثل زمانهاىگذشته با بذل و بخشش به آنها پست و مقام بدهد واز سويى نيز نمى توانست آنها راكاملاً‌ ناديده بگيرد. لذا با توجه به جو حاكم و اين كه حكومت اسلامى اصولاً وظيفةخود را در قبال همه شهروندان و مسائل آنان يكسان مى ديد، نمى توانست آنان را از حقزندگى محروم نمايد. بنابراين با توجه به قابل توجه بودن تعداد آنان و اين كهبهائيان را اصالتاً‌ و از ريشه به عنوان فرقه ضاله محسوب مى نمود و سابقه جاسوسىبراى اسرائيل را در آنان مشاهده كرده بود، آنان را از برخى امكانات اجتماعى و نهفردى محروم كرد.

مشاغل حساس و غير حساس دولتى و بعضاً‌ غيردولتى، كه در رژيم پهلوى به فراوانى دراختيار آنان قرار داده شده بود از آنان باز پس گرفته شد، ازكليه مراكز نظامى،‌فرهنگىو هنرى اخراج شدند، از ورود افراد وابسته به اين فرقه به مراكز آموزشى عالىجلوگيرى شد و آنان كه در اين مراكز بودند اخراج شدند، چرا كه تجربه گذشته نشانداده بود كه وقتى آنان در محيطهاى آموزشى و فرهنگى قرار مى گيرند و يا پستى اشغالمى كنند به علت وابستگى به تشكيلات بهائى از آن در جهت تبليغ بهائيت، اطلاع رسانىو ايجاد تسهيلات براى ديگر بهائيان استفاده مى كنند. از لحاظ اخلاقى هم اختلافزيادى بين موازين اخلاقى آنان و مسلمانان وجود دارد و اين خود مى تواند يكى ديگراز عوامل طرد آنان از مؤسسات عمومى و دولتى باشد. از اشتغال آنان به تعدادى شغلآزاد مشخص هم كه با طهارت و نجاست ارتباط داشتند و با شرع مقدس اسلام مغايرتبودند، جلوگيرى شد.

بنابر ادعاى محافل بهائيت خارج از كشور در رسانه هاى بيگانه، شوراى عالى انقلابفرهنگى در راستاى محدود كردن فعاليتهاى فرهنگى بهائيان مصوباتى به تصويب رسانده كهدر اين سند ادعا شده جمهورى اسلامى طرحى را براى محدود كردن بهائيت تدوين نمودهاست كه از مواد آن عبارتنداز: اين كه آنان بدون جهت از مملكت اخراج نمى شوند و بىدليل دستگير، زندانى و مجازات نمى شوند، اما برخورد نظام با آنان بايد طورى باشدكه راه ترقى و توسعه آنان مسدود شود. از لحاظ فرهنگى در اين مصوبه آمده است كه:بهائيان چنانچه اظهار نكردند بهائى اند، درمدارس ثبت نام شوند و حتى المقدر درمدارسى كه كادر قوى و مسلط بر مسائل عقيدتى دارند ثبت نام شوند… «در رابطه با جايگاه اجتماعى و حقوقى بهاييان موارد زير در مورد آنهاتصويب شد: در اختيار گذاردن وسايل معاش در حد متعارف كه در اختيار همه آحاد ملتقرار داده مى شود، امكانات زندگى معمول و حقوقى عمومى مانند ساير شهروندان ايرانىاز قبيل دفترچه بسيج، گذرنامه، ‌جوازدفن، اجازه كار و امثال آنها تا جايى كه تشويقبه بهائيت نشوند، در صورت ابراز بهائى بودن اجازه استخدام ندارند، پستهاى مؤثر (مانند معلمى و .. .) به آنان داده نشود.