بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر کوثر جلد 1, یعقوب جعفرى ( )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     k01 - تفسير كوثر جلد 1
     k03 - تفسير كوثر جلد 1
     k05 - تفسير كوثر جلد 1
     k06 - تفسير كوثر جلد 1
     k07 - تفسير كوثر جلد 1
     k12 - تفسير كوثر جلد 1
     k13 - تفسير كوثر جلد 1
     k16 - تفسير كوثر جلد 1
     k17 - تفسير كوثر جلد 1
     k18 - تفسير كوثر جلد 1
     k19 - تفسير كوثر جلد 1
     k20 - تفسير كوثر جلد 1
     k21 - تفسير كوثر جلد 1
     k25 - تفسير كوثر جلد 1
     k26 - تفسير كوثر جلد 1
     k32 - تفسير كوثر جلد 1
     k33 - تفسير كوثر جلد 1
     k38 - تفسير كوثر جلد 1
     k44 - تفسير كوثر جلد 1
 

 

 
 
 fehrest pagenext page

تفسير كوثر جلد 1


نوشته: يعقوب جعفرى

مقدمه :

بسم الله الرحمن الرحيم
و اللعنة على اعدائهم اعداءالاسلام و القرآن

آن دم كه باران رحمت الهى بر تشنگان حق و عدالت باريدن گرفت و آيه هاى قرآن بر دل و جان محمد(ص) نشست، بزرگترين حادثه در تاريخ اتفاق افتاد و خداوند با ارزشترين نعمت خود را براى بشر ارزانى داشت و انسان خاك نشين شايستگى آن را يافت كه با ساكنان حرم سرّ ملكوت دمساز شود و مخاطب قرآن باشد.
انفجار نورى كه با نزول قرآن در جامعه بشرى واقع شد، سرنوشت انسان را تغيير داد و اين امكان را فراهم ساخت كه بشر كاخى بلند از آرمانهاى هميشه سركوفته خود را پى افكند و آن شهر ناكجا آباد را كه همواره در جستجوى آن بود، بر خرابه هاى جاهليت بنياد نهد; هر چند كه جامعه آن روز بخصوص پس از رحلت پيامبر اسلام(ص) در بهره گيرى شايسته از اين امكان كوتاهى كرد.

[6]

البته قرآن تنها براى بشر آن روز نازل نشده بود بلكه با نزول قرآن سفره اى از آسمان در زمين گسترده شده كه بشر را در طول نسلها و قرنها به ميهمانى فرا مى خواند و مائده هاى خود را در اختيار همگان مى گذارد و انسان در هر عصرى مى تواند به اندازه گنجايش استعداد و سعه وجودى خود از اين خوان پرخير و بركت تغذيه كند و بهره گيرد.
در طول تاريخ، انديشمندان بسيارى در كنار اين خوان نعمت نشسته اند و عمر خود را با آن سپرى كرده اند و كوشيده اند كه يافته هاى خود را به ديگران منتقل سازند و نتيجه آن، تفاسير باارزشى شده كه از آنها به يادگار مانده است و ما اكنون ميراثدار مجموعه اى گرانسنگ از تفاسير گوناگونى هستيم كه حاصل تلاش فرزانگانى است كه خود را در خدمت قرآن قرار داده اند و ساليان بسيارى از عمر خود را به تفسير و توضيح و كشف و بيان آيات قرآنى گمارده اند و ثروتى عظيم و ماندگار براى ما پيشكش كرده اند. ولى حقيقت اين است كه با وجود تمام اين تفاسير پرارزش، هنوز هم گنجينه پايان ناپذير علوم و معارف قرآنى انباشته از نكات فراوانى است كه كشف و استخراج آنها تعمقى دوباره و نگرشى تازه را طلب مى كند و ميدان براى پژوهندگانوجويندگان بعدى همواره باز است كه همت گمارند و به اندازه درك و فهم خود در اين درياى ناپيداكرانه غور كنند و مطالب تازه اى بدست آورند. كم ترك الاول للآخر.
اينك اين حقير نيز با اين بضاعت ناچيز به خود جرئت داده ام كه با زلالى از جارى قرآن لبى تر كنم و با استعانت از خدا و ارواح مقدسه معصومين(ع) در تفسير و توضيح آيه هاى قرآنى گامى هر چند لرزان بردارم و ديدارى دوباره با قرآن داشته باشم. البته اين ديدار بعد از آن ميسر شد كه ساليان متمادى در زواياى علوم وابسته به قرآن مانند فقه و كلام و حديث و تفسير و ادبيات عربى و تاريخ كار كردم و جوانى و ميانسالى خود را بر سر آن گذاشتم و كتابهاى متعددى در اين زمينه ها تأليف كردم و اينك در سن پنجاه سالگى پس از سالها قلمزنى و تأليف و تحقيق در اين مسير گام

[7]

مى نهم و خداى را سپاسگزارم كه چنين توفيقى را به من ارزانى داشت و همه اسباب و علل و امكانات نوشتن يك تفسير را براى من فراهم ساخت واز او مى خواهم كه توفيق ادامه اين كار را نيز به من عنايت فرمايد و مرا از هر گونه لغزش و خطا مصون و محفوظ نمايد.
معمولاً در مقدمه تفاسير، مطالب مفصلى درباره تاريخ و علوم قرآنى مى آورند ولى ما از اين كار صرفنظر مى كنيم و توجه خوانندگان بزرگوار را به كتاب «سيرى در علوم قرآن» تأليف اينجانب كه چندى پيش منتشر شد، معطوف مى دارم و در اينجا فقط روش خود را در تفسير آيات قرآنى بيان مى كنيم:.
روش ما بدينگونه بوده است كه نخست ، متن يك يا چند آيه را كه مربوط به همديگرند آورديم سپس ترجمه فارسى آن را تقديم كرديم. آنگاه نكات ادبى آن متن را به طور مستقل خاطرنشان ساختيم و در اين قسمت به شرح و توضيح لغات مشكل و بيان اعراب بعضى از جملات پرداختيم پس از آن وارد تفسير و توضيح آيات شديم و مطالبى را كه براى توضيح كامل آيه لازم مى دانستيم بيان كرديم و اگر شأن نزولى بود كه در فهم آيه تأثير دارد آن را نيز آورديم. و جز در موارد اندكى، به اختلاف مفسران اشاره نكرديم و تنها برداشت خود را از آيه بيان نموديم همچنين در اين قسمت از ذكر مطالب مفصلى كه مضمون آيه مورد بحث در ميان آن گم مى شود، خوددارى كرديم و اين گونه مطالب جنبى را به صورت بحثهاى مستقل و جداگانه آورديم كه خواننده پس از فراغت از تفسير آيه مورد بحث، اگر بخواهد موضوعى را كه در آن آيه آمده به تفصيل دنبال كند، به آن بحثهاى مستقل مراجعه نمايد. البته اين بحثها فقط پيرامون بعضى از آياتى است كه بحث مفصلترى را طلب مى كنند و سعى كرديم كه اين بحثها را در تمام مجلدات تفسير پراكنده كنيم و چنين نباشد كه به مناسبت آياتى كه در اوايل قرآن آمده همه بحثها را بياوريم و جلدهاى بعدى خالى از آن باشد.
همچنين پس از تفسير آيات، در مواردى كه لازم ديديم، رواياتى را كه از

[8]

حضرات معصومين در تفسير آن آيات آمده، بيان كرديم و البته رواياتى را كه كوتاه بود با متن عربى و ترجمه آورديم ولى متن عربى روايات مفصل را ذكر نكرديم و فقط به ترجمه آنها بسنده نموديم.
ضمناً اين تفسير را «كوثر» نام نهاديم كه به معناى خير كثير و نيكى فراوان و هم، نام كوتاهترين سوره قرآن است و مهمتر اينكه يادآور بانوى بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا(ع) است زيرا كوثر در آيه انا اعطيناك الكوثر به وجود مقدس او تفسير شده و اينكه نسل پيامبر از جانب او در زمين گسترش مى يابد. به همين جهت اين اثر، به روح مقدس آن بزرگوار اهدا مى شود.
در اينجا از تمام كسانى كه به نحوى مرا در انجام اين كار يارى كردند بخصوص از اعضاء خانواده ام بويژه از همسر مهربان و دلسوزم كه همواره موجبات آسايش فكرى مرا فراهم كرد و نيز از فرزندانم: منصوره ، محمد رضا ، معصومه ، مرتضى و مصطفى كه هر كدام به صورتى مددكار من بودند، تشكر مى كنم و زحمات فرزندم محمد رضا را در حروفچينى اين اثر كه با حوصله و سليقه خوبى انجام داد، ارج مى نهم.
در پايان ، يك بار ديگر سپاس فراوان خود را به درگاه ايزد يگانه عرضه مى دارم و عاجزانه از او درخواست مى كنم كه مرا در جهت ادامه و پايان اين اثر يارى دهد و توفيق خود را همراه من سازد، همانا كه او بهترينِ ياوران است.

قم ـ يعقوب جعفرى مراغى (جعفرى نيا)
اول ذيقعده 1417 مطابق با 21 اسفند 1375

[9]

سوره حمد

درباره سوره مباركه حمد كه اولين سوره از قرآن كريم است ، بحثهايى وجود دارد كه عبارتند از:

1 ـ نامهاى اين سوره:

اين سوره مباركه از جمله معدود سوره هاى قرآنى است كه نامهاى متعددى دارد و با استقرايى كه به عمل آمد ، معلوم شد كه اين سوره چهارده نام دارد كه بعضى از آنها معروف و بعضى ديگر غير معروف است. اكنون ما اين نامها را با ذكر علت نامگذارى بيان مى كنيم:
1 ـ سوره حمد، به سبب اينكه اولين كلمه اين سوره، كلمه حمد مى باشد.
2 ـ سوره فاتحة الكتاب، به دليل اينكه قرآن كريم كه يكصدو چهارده سوره دارد با اين سوره آغاز مى شود و نيز به طوريكه خواهيم گفت اين سوره نخستين سوره كاملى است كه بر پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) نازل شده است.
3 ـ سوره ام الكتاب يا ام القرآن، اين نامگذارى از آن جهت است كه اين سوره مشتمل است بر مجموع مطالبى است كه در قرآن آمده و مى توان آنرا فشرده و خلاصه اى از معارف قرآن دانست بگونه اى كه در تفسير سوره خواهيم ديد.
4 ـ سوره سبع مثانى، اين اسم به معناى «هفت تاى دو به دو» مى باشد و اين نامگذارى به اين جهت است كه اولا اين سوره هفت آيه است و ثانياً در هر نماز دو بار خوانده مى شود. البته وجوه ديگرى هم ذكر كرده اند كه ما از نقل آنها خوددارى كرديم.

[10]

5 ـ سوره كنز، زيرا كنز به معناى گنجينه است و اين سوره گنجينه معارف قرآنى است.
6 ـ سوره وافية، شايد علت نامگذارى آن باشد كه اين سوره مباركه وافى به معارف قرآنى است.
7 ـ سوره كافية، زيرا اين سوره در نماز از سوره هاى ديگر كفايت مى كند و مى تواند جايگزين آنها بشود ولى سوره هاى ديگر نمى توانند جايگزين اين سوره در نماز باشند.
8 ـ سوره شافية، زيرا اين سوره مباركه شفا دهنده امراض روحى است. البته تمام قرآن چنين حالت را دارد ولى از آنجا كه اين سوره فشرده اى از همه قرآن است، به اين نام ناميده شد.
9 ـ سوره شفاء، علت اين نامگذارى همانست كه در نام قبلى بيان شد.
10 ـ سوره صلاة، بدانجهت كه بايد در نمازهاى واجب و مستحب خوانده شود.
11 ـ سوره اساس، چون در اول قرآن آمده و لذا پايه و اساس قرآن است.
12 ـ سوره سؤال، زيرا كسى كه اين سوره را مى خواند، از خداوند درخواست عبوديت و كمك و هدايت مى كند.
13 ـ سوره شكر، زيرا در اين سوره از رحمت الهى و ربوبيت او صحبت مى شود و بيان همين معنى نوعى شكر و سپاسگزارى به درگاه خداوند است.
14 ـ سوره دعا، چون اين سوره مشتمل است بر دعايى است كه خواننده سوره در حق خود مى كند.
2 ـ مكى بودن اين سوره: مفسران قرآن غير از مجاهد همه گفته اند كه اين سوره در مكه نازل شده است ولى مجاهد نزول اين سوره را در مدينه مى داند. البته گفته مجاهد سخن غريبى است زيرا نماز در مكه واجب شده و بدون قرائت سوره حمد امكان ندارد. ديگر اينكه يكى از نامهاى اين سوره به گونه اى كه ذكر كرديم، «سبع مثانى» است و قرآن در سوره حجر آيه 87 از اين نام ياد كرده و مى دانيم كه سوره حجر در

[11]

مكه نازل شده است.
البته بعضى از مفسران احتمال داده اند كه سوره مباركه حمد دو بار نازل شده باشد يكبار در مكه و يكبار در مدينه و شايد علت نامگذارى اين سوره به «مثانى» همين دوبار نازل شدن باشد.
چيزى كه مكى بودن سوره حمد را تأييد مى كند، اين است كه لحن اين سوره با سوره هاى مكى تناسب دارد زيرا سوره هايى كه در مكه نازل شده است، نوعاً داراى جملاتى كوتاه و كوبنده ومشتمل بر ذكر اصول و مبانى و يا تهديد كافران است ولى سوره هايى كه در مدينه نازل شده است، غالباً بيان احكام و قصص پيامبران و خطابهايى به اهل كتاب است و به بيان ديگر نوعاً مخاطب سوره هاى مكى مشركان وبت پرستان مكه است ومخاطب سوره هاى مدنى مسلمانان واهل كتاب مى باشند.
3 ـ اين سوره هفت آيه دارد: سوره مباركه حمد هفت آيه دارد و كسى در آن ترديد نكرده است و همان گونه كه گفتيم يكى از نامهاى اين سوره «سبع مثانى» است كه اشاره به هفت آيه بودن اين سوره است. چيزى كه مهم است اين است كه به عقيده شيعه و بسيارى از اهل سنت، در اين سوره جمله «بسم الله الرحمن الرحيم» يك آيه است ولى بعضى از مفسران آنرا يك آيه ندانسته اند و جمله « انعمت عليهم » را يك آيه قلمداد نموده اند.
اين قول علاوه بر اينكه قائل كم دارد يك نوع بى ذوقى است زيرا سجع اواخر آيات بهم مى خورد هر چند كه سجع الزاما دليل بر فواصل آيات نيست ولى در نوع آيات قرآنى رعايت شده است.
همچنين رواياتى درباره آيه بودن «بسم الله الرحمن الرحيم» در سوره حمد از طريق اهل بيت وارد شده كه از جمله آنها روايت زير است كه در تفسير البرهان نقل شده است:
عن محمد بن مسلم قال سئلت اباعبدالله عليه السلام عن السبع المثانى و القرآن العظيم اهى الفاتحة ؟ قال نعم قلت: بسم الله الرحمن الرحيم من السبع؟ قال نعم

[12]

هى افضلهن.
از محمدبن مسلم نقل شده كه مى گويد: از امام صادق (ع) درباره «سبع مثانى و قرآن عظيم» پرسيدم و گفتم كه آيا منظور از آن سوره فاتحه است؟ فرمود: آرى. گفتم: آيا بسم الله الرحمن الرحيم هم جزء هفت تا است؟ فرمود: آرى و آن بهترين آنهاست.
4 ـ اين سوره اولين سوره كاملى است كه نازل شده: درباره اين كه كدام سوره يا آيه اى براى نخستين بار بر جان و دل پيامبر نازل شده سخنان بسيارى گفته شده ولى آنچه درست تر مى نمايد اين است كه نخستين گروه از آياتى كه بر پيامبر نازل گرديد پنج آيه از اول سوره علق و آياتى از سوره مدثر است و نخستين سوره كامله اى كه بر پيامبر نازل شد همين سوره حمد است.
5 ـ فضائل سوره: درست است كه تمام سوره هاى قرآن داراى فضيلت است ولى در روايات و احاديث براى هر يك از سوره هاى قرآن فضيلتهاى خاصى ذكر شده است. ما در اين تفسير در اول هر سوره احاديثى را در فضيلت سوره و ثواب قرائت آن خواهيم آورد به اميد اينكه مشوقى براى قرائت آن سوره باشد البته صحيح يا ضعيف بودن حديث در چنين مواردى كه از قبيل ادله سنن است، اهميت چندانى ندارد.
درباره فضيلت سوره حمد و ثواب قرائت آن به اين احاديث توجه فرمائيد:
الطبرسى:عن رسول الله (ص) ايما مسلم قرء فاتحة الكتاب اعطى من الاجر كأنّما قرء ثلثى القرآن و اعطى من الأجر كأنما تصدق على كل مؤمن و مؤمنة.
طبرسى از پيامبر خدا نقل مى كند كه فرمود: هر مسلمانى سوره فاتحة الكتاب را بخواند ، به او پاداش خواندن دو ثلث قرآن داده مى شود و نيز به او پاداش كسى كه به هر مؤمن و مؤمنه اى احسان كرده، داده مى شود.
العياشى: ان النبى قال لجابربن عبدالله الانصارى : يا جابر الا اعلمك افضل سورة انزلها الله فى كتابه؟ قال فقال له جابر: بلى بابى انت و امى يا رسول الله علّمنيها. قال: فعلّمه الحمد ام الكتاب ثم قال: يا جابر الا اخبرك عنها؟ قال بلى بابى انت و امى فاخبرنى .

[13]

فقال: شفاء من كل داء الا السام.
عياشى نقل مى كند كه پيامبر به جابر بن عبدالله فرمود: اى جابر آيا با فضيلت ترين سوره اى را كه خداوند در كتاب خود نازل كرده، به تو ياد ندهم؟ جابر گفت: آرى پدر و مادرم فداى تو باد يا رسول الله آنرا به من ياد بده. پس پيامبر سوره حمد را كه همان ام الكتاب است به او ياد داد سپس فرمود: اى جابر آيا به تو از آن خبر ندهم جابر گفت: آرى پدر و مادرم فداى تو باد! فرمود: اين سوره از هر بيمارى به جز مرگ شفاء است.
صاحب البرهان: عن ابى جعفر (ع) يقول: من لم يبرئه الحمد لم يبرئه شىء.
امام باقر(ع) فرمود: كسى كه سوره حمد او را بهبودى ندهد هيچ چيز به او بهبودى نخواهد داد.
صاحب البرهان: قال ابو عبدالله (ع) اسم الله الاعظم مقطع فى ام الكتاب.
امام صادق (ع) فرمود: اسم اعظم الهى در سوره ام الكتاب (حمد) پراكنده است.
6 ـ دور نمايى از اين سوره: به طوريكه پيش از اين گفتيم، سوره مباركه حمد خلاصه و چكيده قرآن است و در آن به كل معارف قرآنى اشاره شده است. در اين سوره نخست از توحيد و صفات الهى صحبت مى شودو اينكه خداوند با داشتن صفت ربوبيت و رحمانيت و رحيميت و مالك بودن بر روز جزا مستحق هرگونه حمد و ستايش است. سپس به بندگان تعليم داده مى شود كه چگونه با خدا سخن بگويند و چه چيزهايى را از خداوند بخواهند. در اين قسمت ابتدا سخن از توحيد عبادت است و اينكه براى انسان هيچ ياور و معينى جز خداوند نيست آنگاه از خداوند خواسته مى شود كه بنده خود را به راه راست هدايت كند يعنى همان راه كسانى كه از نعمتهاى الهى برخوردار هستند و از اينكه بنده به راه غضب شدگان و گمراهان افتاده باشد، او را بازدارد.
بنابراين در اين سوره سخن از توحيد و صفات خدا و نيز روز قيامت كه روز جزا و پاداش است و از عبادت و پرستش و راه سعادت و شقاوت است و اشاره به داستان هدايت يافته گان و گمراهان و رانده شدگان درگاه الهى است و اگر همين مطالب باز

[14]

شود و با تفصيل بيشترى ذكر شود، مساوى با مجموع آيات قرآنى مى گردد.

تفسير سوره حمد

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ (*)

به نام خداوند بخشاينده بخشايشگر (1)

نكات ادبى
1 ـ لفظ «اسم» يا از «سمّو» مشتق است كه به معناى رفعت و بلندى است و يا از «وسم» مشتق است كه به معناى علامت است اما محققان وجه اول را صحيح تر مى دانند.
2 ـ با اضافه شدن حرف «باء» به اول اسم، الف به درج حذف مى گردد ولى در كتابت باقى مى ماند مانند: اقرء باسم ربك الذى خلق. ولى در بسم الله از لحاظ كتابت هم حذف مى شود واين به جهت كثرت استعمال است و گاهى بجاى الف محذوفه سين «بسم» رامى كشند.
3 ـ كلمه «بسم» جار و مجرور و متعلق است به ابتدأ يا اقرء يا اتلو و متعلق به جهت معلوم بودن حذف شده است.
4 ـ لفظ «الله» نام مخصوص خداوند است و اصل آن «اله» بود حرف اول حذف شد و به جاى آن الف و لام اضافه گرديد و به همين صورت عَلَم براى خداوند شد و چون الف و لام عوض از محذوف است لذا حرف ندا بر سر آن وارد مى شود و عبارت «ياالله» درست است.
5 ـ كلمه «الله» با اينكه عَلَم است معناى وصفى هم دارد و در آن معناى كلمه نيز لحاظ شده است.
6 ـ يك دليل بر عَلَم بودن لفظ «الله» اين است كه تمام صفات الهى را مى توان

[15]

وصف آن قرار داد ولى آن را نمى توان وصفى براى چيز ديگر ذكر كرد مثلا مى توانيم بگوييم الله الرحيم ، الله الخالق، ولى عكس آن درست نيست.
7 ـ كلمه «الله» به گفته خليل بن احمد كلمه جامدى است و اشتقاق ندارد ولى به گفته جمعى ديگر از اهل ادب اين كلمه مشتق است منتهى بعضيها آن را از «الوهيت» به معناى عبادت مشتق كرده اند و بعضيها از «وله» به معناى حيرت گرفته اند چون عقول در برابر ذات احديت حيرانند و بعضيها از «اله» به معناى پناه بردن اخذ كرده اند چون همه به خدا پناه مى بريم و بعضى ديگر از «اله» به معناى آرامش و سكونت مشتق كرده اند چون همه با او آرامش مى گيرند.
8 ـ «رحمن» و «رحيم» دو صفت از اوصاف خداوند است و هر دو از رحمت مشتق شده اند و رحمت به معناى رقت قلب است كه منجر به كمك كردن مى شود ولى در مورد خداوند رقت كه يك نوع انفعال است معنا ندارد و بنابراين مبادى حذف مى شود و غايات اخذ مى گردد و رحمت خدا همان فيض اوست كه دائم به خلق مى رسد.(فرق ميان رحمن و رحيم به زودى ذكر خواهد شد)

تفسير و توضيح
شروع سوره مباركه حمد و تمام سوره هاى قرآن به جز سوره توبه با جمله
«بسم الله الرحمن الرحيم» بيانگر اين معناست كه هر كار مهمى را بايد با نام خدا شروع كرد و در اين شروع، خداوند را با صفت رحمانيت و رحيميت ياد نمود تا آغاز مبارك و ميمونى براى كار مورد نظر باشد و لذا در روايتهاى متعددى به اين معنى اشاره شده از جمله در حديثى از رسول خدا(ص) كه فرمود: كل امر ذى بال لم يبدء فيه بسم الله فهو ابتر يعنى هر كار مهمى كه با نام خدا شروع نشود آن كار نا تمام است.
اينكه كارهاى مهم را با ياد خدا شروع كنيم در واقع تصحيح و اصلاح كارى است كه ميان اقوام و ملل دنيا رسم است و آن اينكه آنها كارهاى مهم خود را مانند افتتاح يك مؤسسه مهم و يا كارخانه بزرگ با نام رئيس مملكت و يا رئيس قوم شروع مى كنند.

[16]

قرآن ياد مى دهد كه تمام كارها را تنها با ياد خدا افتتاح و شروع كنيد و نيز تصحيح كار مشركان عصر پيامبر است كه كارهاى مهم خود را با نام بتها آغاز مى كردند و مى گفتند: بسم اللات و العزى. خداوند به آنها ياد مى دهد كه كارهاى خود را نه با نام بت كه قدرت هيچ كارى را ندارد بلكه با نام خداوندى شروع كنيد كه قدرت بى پايان دارد.
شروع با نام خدا در تمام كارها مانند غذا خوردن، راه رفتن و غير آنها مستحب است ولى در بعضى موارد واجب مى شود مانند ذبح حيوان كه بردن اسم خدا واجب است و اگر نام خدا در موقع ذبح حيوان برده نشود خوردن گوشت آن حرام مى گردد.
اينكه سوره با نام خدا شروع شده در واقع نوعى كمك خواهى از خداوند است كه خواننده سوره را در اتمام آن و فهم و عمل كردن به آن يارى كند و جالب اينكه با نام خدايى شروع مى شود كه رحمن و رحيم است. انتخاب اين دو صفت از ميان اوصاف متعدد خداوند، خود حكمتى دارد و آن اينكه خداوند به وصف رحم خود، بنده را در اتمام كار يارى مى دهد و هيچيك از اوصاف ديگر خداوند مناسبتر از اين دو صفت در اين مقام نيست.
البته همين دو صفت در مفهوم «الله» كه اسم خداوند است وجود دارد زيرا «الله» نامى است كه دلالت دارد بر جميع صفات كمال كه از آن جمله است رحمن و رحيم ولى ذكر اين دو صفت پس از كلمه «الله» دليل بر عنايت خاصى است كه در اينجا به اين دو صفت شده است.
آيا ميان رحمن ورحيم فرقى وجود دارد؟ بعضيها گفته اند كه فرقى وجود ندارد و يكى تأكيد بر ديگرى است ولى مشهور اين است كه صفت «رحمن» همان لطف عام وگسترده خداست كه در اين جهان بر همه موجودات از نبات و جماد و حيوان و كافر و مؤمن شامل شده است ولى صفت «رحيم» لطف خاص اوست كه در قيامت شامل حال مؤمنان خواهد بود. ديگر اينكه «رحمن» اسم خاص خداست و به غير او اطلاق نمى شود مگر با اضافه كردن كلمه «عبد» و به صورت «عبدالرحمن» ولى رحيم اسم عام است هم بر خدا اطلاق مى شود هم بر غير خدا مانند: «بالمؤمنين رؤف رحيم»

[17]

(توبه/128)، كه درباره پيامبر اسلام (ص) مى باشد و لذا در روايتى كه در مجمع البيان از امام صادق (ع) نقل شده به هردو مطلب درباره رحمن و رحيم اشاره شده است. امام مى فرمايد: «الرحمن اسم خاص بصفة عامة و الرحيم اسم عام بصفة خاصة» يعنى رحمن اسم خاص خداست و مفهوم عامى دارد ولى رحيم اسم عام است و مفهوم خاصى دارد.
مى توان گفت فرق اول ميان رحمن و رحيم از صيغه آنها ناشى شده است زيرا رحمن صيغه مبالغه است و در آن كثرت و عموميت لحاظ شده است و بنابراين در رحمن رحمت الهى، عام و گسترده است ولى رحيم صفت مشبهه است و آن عموميت را ندارد ولى در مقابل، ثبات و پايدارى در آن لحاظ شده و اين معنا با رحمت خاص خدا كه هم در دنيا و هم در آخرت شامل حال مؤمنان مى شود و يك نوع رحمت پايدارى در محدوده مؤمنان است، جور در مى آيد.
نيز مى توان گفت كه در رحمن صفت رحمت با توجه به ذات خدا اخذ شده و در نتيجه صفت عام است ولى در رحيم اين صفت با توجه به خلق خدا اخذ شده كه هر كدام استعداد دريافت رحمت الهى را دارند از آن برخوردار مى شوند و معلوم است كه منحصراً مؤمنان چنين استعدادى را دارند، در نتيجه رحيم صفت خاص شده است.
و اما اينكه رحمن اسم خاص خدا است ولى رحيم اسم خاص نيست به اين جهت است كه كلمه رحمن در قرآن كريم در 57 مورد آمده و در همه آنها منظور، خداوند است ولى كلمه رحيم در قرآن، هم در خدا به كار رفته و هم در غير خدا. مانند آيه اى كه چند سطر پيش خوانديم و در آنجا به پيامبر هم رحيم اطلاق شده است.
مطلب ديگر در مورد كلمه «رحمن» اينكه عرب جاهلى اين لفظ را به خدا اطلاق نمى كرد و در آغاز نوشته هاى خود جمله «بسمك اللهم»را بكار مى برد. و لذا در قرآن خطاب به آنها مى فرمايد :
قل ادعوااله و ادعوا الرحمن ايا ماتدعو فله الاسماء الحسنى (اسراء / 110)

[18]

بگو الله را بخوانيد و يا رحمن را بخوانيد هر كدام را بخوانيد پس براى اوست نامهاى نيكو.

 fehrest pagenext page