بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب چهل داستان و حدیث از حضرت فاطمه زهرا (س), عبداللّه صالحى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     ZAH00001 -
     ZAH00002 -
     ZAH00003 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

در فكر ديگران و براى ديگران
روزى امام حسن مجتبى عليه السلام وارد اتاق مادرش ، حضرت زهراء عليها السلام گرديد،ديد كه مادرش در حال ركوع نماز است و براى مردها وزن هاى مؤ من با ذكر نامشان دعا مىكند.
گوش كرد، كه ديد مادرش فقط براى ديگران دعا مى نمايد و براى خويش ، هيچ دعائىنمى فرمايد، جلو آمد و اظهار داشت : اى مادر! چرا مقدارى هم براى خودت دعا نمى كنى همانطورى كه براى ديگران دعا مى نمائى ؟
حضرت زهراء سلام اللّه عليها پاسخ داد: اى فرزندم !اوّل ما بايد به فكر نجات همسايه باشيم و سپس براى خودتلاش و دعا كنيم .(26)
و در حديثى وارد شده است كه : دعاى مؤ من در حقّ ديگران مستجاب مى شود و موقعى كهانسان در حقّ ديگران و براى ديگران دعا كند، ملائكه الهى براى او دعا خواهند كرد، كهحتما، دعاى آن ها مستجاب خواهد شد.
اهميّت نماز، 15 ضرر و زيان در نماز
مرحوم سيّد بن طاووس در كتاب فلاح السّائل آورده است :
روزى حضرت صدّيقه كبرى ، فاطمه زهراء سلام اللّه عليها به محضر مبارك پدربزرگوار خود، رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه عليه و آله وارد شد؛ و اظهار داشت : اىپدر جان ! جزاى آن دسته از مردان و يا زنانى كه نماز را سبك مى شمارند، چيست ؟
پيامبر خدا صلوات اللّه عليه فرمود: دخترم ، فاطمه جان ! هركس نماز را سبك شمارد وبه شرائط و دستورات آن بى اعتنائى نمايد، خداوند او را به پانزده نوع عقاب ،مجازات مى گرداند:
شش نوع آن در دنيا، سه نوع آن موقع مرگ و جان دادن ، سه نوع در قبر و سه نوع ديگردر قيامت آن هنگامى كه از قبر بر انگيخته شود خواهد بود.
امّا آن شش نوع عقابى كه در دنيا خواهد ديد:
1 برداشتن بركت و توفيق از عمرش ، كه نتواند از آن بهره كافى و سودمندى برگيرد.
2 برداشتن بركت از درآمدهايش .
3 پاك شدن سيماى نيكوكاران از چهره اش .
4 سرگردان و دلسرد شدن در كارها و عباداتش .
5 دعاها و خواسته هايش مستجاب نخواهد شد.
6 آن كه در دعاى مؤ منين سهيم نخواهد بود و دعاى خير ايشان شاملش نمى شود.
و امّا آن عقاب هائى را كه هنگام مرگ خواهد ديد:
1 ذليلانه خواهد مُرد.
2 گرسنه و تشنه جان مى دهد.
3 هيچ چيزى تشنگى و گرسنگى او را بر طرف نسازد.
و امّا آن عذاب هائى كه در قبر دچارش مى شود:
1 خداوند متعال ملكى را ماءمور مى نمايد تا مرتّب او را مورد شكنجه قرار دهد.
2 قبرش تنگ و تاريك و وحشتناك مى باشد.
و امّا آنچه در قيامت مبتلايش مى گردد:
1 خداوند ملكى را ماءمور مى نمايد تا او را بر صورت ، روى زمين بكشاند واهل محشر او را تماشا نمايند.
2 محاسبه و بررسى اعمالش سخت و دقيق خواهد بود.
3 و در نهايت اين كه مورد رحمت و محبّت خداوند قرار نمى گيرد و عذابى دردناك دچارشخواهد شد.(27)
شادى با ديدار فاطمه عليها السلام
هنگامى كه اين آيه قرآن بر پيامبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آلهنازل شد:
(و إ نّ جهنّم لمَوْعِدُهُمْ اءجْمَعين ، لَها سَبْعَةُ اءبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ )(28) يعنى ؛ همانا جهنّم وعده گاه تمامى افراد مى باشد، كه خداوند برايشهفت درب قرار داده و از هر درى افرادى وارد خواهند شد.
آن حضرت بسيار گريه و اصحاب آن حضرت نيز همه گريان شدند و كسى توانصحبت و سخن گفتن با حضرت را نداشت .
و چون هرگاه پيغمبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله دخترش حضرت فاطمه سلام اللّهعليها را مى ديد، شادمان و خوشحال مى گرديد، به همين علّت سلمان به سوىمنزل آن مخدّره آمد تا ايشان را نزد پدر بزرگوارش آورد و موجب شادى و آرامشرسول خدا گردد.
وقتى سلمان به منزل حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها وارد شد، ديد حضرتمشغول آسياب نمودن مقدارى جو مى باشد و با خود اين آيه قرآن را زمزمه مى نمايد:
(وَ م ا عِنْدَاللّهِ خَيْرٌ و اءبْقى ) يعنى ؛ آنچه نزد خداىمتعال و خواست او است بهتر و با دوام مى باشد.
پس سلمان فارسى بر حضرت زهراء سلام كرد و بعد از آن ، جريان ناراحتى و گريهحضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله را براى آن بزرگوار بيان نمود.
فاطمه زهراء سلام اللّه عليها با شنيدن اين خبر از جاى خود برخاست و چادر خود را كهحدود دوازده جاى آن پاره شده و درز گرفته بود بر سرافكند.
سلمان فارسى با ديدن چنين زندگى و لباسى به گريه افتاد و گفت : چقدر سخت وغير قابل تحمّل است كه دختران رؤ ساء و پادشاهان لباس هاى سُندس و ابريشمبپوشند، و در آن همه تجمّلات و آسايش باشند؛ ولى دختر محمّد، پيغمبر خدا صلّلى اللّهعليه و آله چادر پشمينِ وصله دار بپوشد و اين همه سختى ها و مشقّت ها راتحمّل نمايد.
هنگامى كه حضرت فاطمه سلام اللّه عليها به حضور پدر خود، حضرترسول صلّلى اللّه عليه و آله وارد شد، اظهار نمود: يارسول اللّه ! سلمان از زندگى و لباس هاى من تعجّب كرده و در گريه و اندوه ، فرورفته است .
حضرت رسول صلوات اللّه عليه به سلمان فرمود: دخترم ، فاطمه محبوب خدا است و ازسابقين در ورود به بهشت خواهد بود.
پس از آن ، حضرت زهراء سلام اللّه عليها اظهار داشت : پدر جان ! دخترت فداى توگردد، چرا گريان بوده اى ؟
حضرت رسول فرمود: دخترم ! جبرئيل امين دو آيه قرآن پيرامون جهنّم بر مننازل نمود، كه بسيار دردآور و وحشتناك بود و سپس آن دو آيه شريفه را خواند.
حضرت زهراء سلام اللّه عليها با شنيدن آن دو آيه قرآن گريست و به صورت بر زمينافتاد و گفت : واى به حال گناه كارانى كه اهل آتش ‍ جهنّم گردند.
سلمان چون اين صحنه دلخراش را ديد، گفت : اى كاش من گوسفندى مى بودم تا مرا مىكشتند و قطعه قطعه مى كردند و مى خوردند و نامى از آتش سوزان جهنّم را نمى شنيدم !!
و ابوذر گفت : اى كاش مادرم عقيم بود و مرا نزائيده بود و اين گونه وصف آتش دوزخ رانمى شنيدم !!
و سپس مقداد گفت : و اى كاش من پرنده اى در منقار پرندگان مى بودم و نامى از آتشسوزان جهنّم را نمى شنيدم .(29)
ملاقات در بستر بيمارى
ابن قُتيبه يكى از علماء و تاريخ نويسان اهل سنّت در كتاب خود آورده است :
پس از گذشت مدّتى از جريان سقيفه ، روزى عمر به ابوبكر گفت : ما فاطمه ، دختررسول اللّه را از خودمان خشمناك و ناراحت گردانيده ايم ، بيا با يكديگر به ملاقات وديدار او رويم تا از ما راضى و خوشنود شود.
لذا هر دو حركت كردند و چون به درب منزل رسيدند، اجازه ورود خواستند؛ ولى به ايشاناجازه داده نشد.
به ناچار حضور امام علىّ عليه السلام آمدند و در اين باره با او سخن گفتند؛ بنابر اينامام علىّ عليه السلام براى آنها اجازه ورود طلبيد و چون وارد شدند، روبروى حضرتزهراء سلام اللّه عليها نشستند.
و حضرت روى خود را از آن ها برگرداند، سلام كردند، امّا حضرت جوابشان را نداد.
ابوبكر گفت : اى حبيبه رسول اللّه ! سوگند به خدا كه من تو را بيش از دخترم ، عايشهدوست دارم .
روزى كه پدرت از دنيا رفت ، اى كاش من مرده بودم ؛ علّت آن كه تو را از حقّ ميراثپدرت منع كردم ، چون شنيدم كه فرمود: ما ارثيّه اى به جاى نمى گذاريم ، آنچه ازاموال ما باقى بماند، صدقه است .
در اين هنگام ، فاطمه سلام اللّه عليها فرمود: اگر حديثى را از پدرمرسول خدا برايتان بگويم ، تاءييد مى كنيد؟ گفتند: آرى .
فرمود: خداوند را بر شما گواه مى گيرم ، آيا نشنيديد از پدرم ،رسول اللّه صلّلى اللّه عليه و آله كه مى فرمود: رضايت فاطمه رضايت من است ، خشم وغضب فاطمه خشم و غضب من مى باشد، هركه فاطمه را دوست دارد مرا دوست داشته است و هركه او را خشمگين و ناراحت كند، مرا خشمگين و ناراحت كرده است ؟!
گفتند: بلى ، چنين سخنى را از رسول اللّه شنيده ايم .
حضرت فاطمه فرمود: خدا و ملائكه را شاهد و گواه مى گيرم كه شما دو نفر مرا خشمگينو ناراحت كرده ايد و من از شما خوشحال و راضى نخواهم شد تا پدرم ،رسول خدا را ملاقات كرده و شكايت شما را به او كنم .
ابوبكر گفت : از خشم خداوند و غضب فاطمه به خداوند پناه مى برم ، و سپس درحال گريه از نزد حضرت خارج شدند.(30)
شوخى زن و شوهر با رضايت خداوند
سمان فارسى حكايت نمايد:
روزى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها بر پدرش ،رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله وارد شد.
وقتى رسول خدا چشمش بر چهره فاطمه افتاد، او را گريان و غمگين ديد، به همين جهتعلّت را جويا شد؟
حضرت زهراء سلام اللّه عليها در پاسخ پدر اظهار داشت : اىرسول خدا! روز گذشته بين من و همسرم ، علىّ بن ابى طالب عليه السلام جريانىاتّفاق افتاد كه با يكديگر ضمن صحبت ، شوخى و مزاح مى كرديم و من جمله اى را بهعنوان شوخى به شوهرم گفتم ، كه موجب ناراحتى او شد.
و چون احساس كردم كه همسرم ناراحت است ، از سخن خويش غمگين و پشيمان گشتم و از اوخواهش كردم تا از من راضى و خوشحال گردد.
و او نيز عذر مرا پذيرفت و شادمان شد و با خنده روئى با من مواجه گشت و احساس كردمكه از من راضى مى باشد؛ ولى اكنون از خداى خود وحشت دارم كه مبادا از من خشمگين وناراضى باشد.
رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله با شنيدن چنين مطالبى اظهار نمود: اى دخترم ! همانارضايت و خوشنودى شوهر همانند رضايت و خوشنودى خداوندمتعال خواهد بود و غضب و ناراحتى شوهر سبب نارضايتى و ناراحتى خدا مى گردد.
و سپس افزود: هر زنى كه خداوند را همچون حضرت مريم عبادت و ستايش كند؛ وليكنشوهرش از او ناراضى باشد، عبادات و اعمال اومقبول درگاه خدا قرار نمى گيرد.
اى دخترم ! بدان كه بهترين اعمال ، فرمان بُردارى و تبعيّت از شوهر است ، البتّه درمواردى كه خلاف اسلام و قرآن نباشد بعد از آن ، بهترين كارها براى زن ريسندگى است، يعنى كارهاى سبك و فردى ، به دور از نامحرمان را انجام دهد.
اى دخترم ! هر زنى كه زحمات و مشقّات خانه دارى راتحمّل كند و خانه دارى نمايد و براى رفاه و آسايش اعضاء خانواده اش تلاش ‍ نمايد،همانا او اهل بهشت خواهد بود.(31)
قداست و عظمت فاطمه سلام اللّه عليها
اءسماء بنت عميس گويد:
هنگامى كه حضرت زهراء سلام اللّه عليها اوّلين فرزندش امام حسن عليه السلام را بهدنيا آورد و زايمان نمود، خونى را كه ديگر زن ها در موقع زايمان به عنوان خون نفاسمى بينند از او خارج نگرديد.
و من از اين جريان بسيار تعجّب كردم ، به هيمن جهت راهىمنزل پدرش ، رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله گشتم و چون بر آن حضرت وارد شدم ،عرض كردم : يا رسول اللّه ! آيا فاطمه خون حيض و نفاس نمى بيند؟!
حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله در پاسخ به من اظهار داشت : آيا نمى دانى كهدخترم فاطمه (طاهره و مطهّره ) است ؟!
يعنى ؛ پاك و پاكيزه مى باشد و با ساير زنان تفاوت دارد و خون حيض و نفاس از اوخارج نمى گردد.(32)
و امام محمّد باقر عليه السلام نيز حكايت فرمايد:
چون قيامت برپا شود، حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها بر درب ورودى دوزختوقّف نمايد و به درگاه خداوند متعال اظهار دارد: خداوندا! تو مرا فاطمه ناميده اى ووعده دادى هر كه دوستدار و علاقه مند به من و ذريّه ام باشد، او را به آتش جهنّم مجازاتنخواهى كرد و مى دانم كه وعده تو حقّ است .
آن گاه از سوى پروردگار متعال ندا مى رسد: اى فاطمه ! راست مى گوئى ، من تو رافاطمه ناميده ام و وعده داده ام هر كه علاقه مند به تو و ذريّه ات بوده و ولايت آن ها راپذيرفته باشد به آتش دوزخ مجازات نخواهم كرد و هم اكنون به وعده خود وفا مى كنم.
و آن هائى را كه دوست دارى و اهل آتش جهنّم هستند، تو مى توانى آنها را شفاعت نمائى ؛ ومن شفاعت و وساطت تو را پذيرا هستم ، تا آن كه موقعيّت و منزلت تو را نزد ملائكه وانبياء و اهل محشر آشكار سازم .
پس اى فاطمه ! هر كه در پيشانى و بين دو چشمان او نوشته باشد كه مؤ من هست ، مىتوانى شفاعت نمائى و نجات بخش او از آتش ‍ دوزخ باشى و او را وارد بهشت گردانى.(33)
بهشت و پيراهن خون آلود حسين عليه السّلام
حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم حكايت فرمايد:
آن هنگام كه صحراى محشر بر پا شود و خداوند تمامى بندگانش را زنده احضار نمايد،صدائى به گوش همگان خواهد رسيد كه : اى جماعت ! چشم هاى خود را ببنديد و سرهاىخود را به زير افكنيد، چون كه فاطمه دختر محمّد صلّلى اللّه عليه و آله مى خواهد ازپل صراط عبور نمايد.
پس همگان چشم هاى خود را مى بندند و حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها در حالى كههفتاد هزار فرشته او را مشايعت و همراهى مى كنند، وارد مى شود و در يكى از موقف هاى مهمّمحشر توقّف مى فرمايد.
پس از آن پيراهن به خون آغشته حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السلام را در دستگرفته و به محضر ربوبى پروردگار عرضه مى دارد: پروردگارا! اين پيراهنفرزندم ، حسين مى باشد، تو خود آگاهى كه با فرزندم چگونه رفتار كردند.
در اين هنگام ، صدائى از طرف خداوند متعال مى رسد: اى فاطمه ! هر خواسته و تقاضائىدارى بگو، كه برآورده خواهد شد.
و حضرت زهراء سلام اللّه عليها اظهار دارد: خدايا! انتقام مرا از قاتلين فرزندم ، حسينبگير.
پس شعله اى مهيب از آتش بر پا شود و زبانه كشان يكايك قاتلين امام حسين عليه السلامرا فرو بلعد، همان طورى كه پرنده اى كه دانه از زمين برچيند.
و سپس به عمق دوزخ برگردد و تمامى آن افرادِ ظالم ، به عذاب هاى دردناك مجازات وعقاب خواهند شد.
بعد از آن ، فاطمه زهراء سلام اللّه عليها به سوى بهشت حركت مى نمايد و در حالى كهذرارى و دوستان و علاقه مندانش همراه او مى باشند، وارد بهشت خواهند شد؛ و از انواعبركات و نعمت هاى آن بهره مند مى گردند.(34)
گريه دوستان و شفاعت زنان
هنگامى كه امام حسين عليه السلام متولّد شد، پيغمبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله پس ازبشارت و تهنيت ، خبر از شهادت نوزاد و كيفيّت كشته شدنش را داد، حضرت زهراء سلاماللّه عليها سخت گِريست و اظهار داشت : در چه زمانى اتّفاق خواهد افتاد؟
پيامبر اسلام فرمود: زمانى كه من و تو و پدرش ، علىّ و برادرش ، حسن نباشيم و اويعنى ؛ حسين تنها باشد.
آن گاه گريه حضرت زهراء سلام اللّه عليها افزون يافت و گفت : چه كسى براىفرزندم گريه و عزادارى خواهد كرد؟
حضرت رسول فرمود: فاطمه جان ! زنان و مردان امّت من بر مصيبت او واهل و عيالش مى گريند و نوحه سرائى و عزادارى خواهند كرد، و اين نوحه سرائى وعزادارى هر سال تجديد خواهد شد؛ و چون روز قيامت برپا شود تو، زنان گريه كننده وعزادار بر حسين را شفاعت نموده و من ، مردانشان را شفاعت مى كنم .
و اى فاطمه ! تمام چشم ها در قيامت گريان مى باشند، مگر آن چشمانى كه در عزا و مصيبتحسين عليه السلام گريان بوده باشد كه آنان خندان وخوشحال وارد بهشت خواهد شد.(35)
چگونگى دفاع از حقّ خود
عايشه دختر ابوبكر حكايت مى كند:
فاطمه زهراء سلام اللّه عليها پس از شهادت پدرش ،رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله در يكى از روزها نزد پدرم ابوبكر آمد و ارثيّه پدرىخود را از او مطالبه نمود.
و پدرم ، ابوبكر در پاسخ به وى اظهار اشت : پيغمبر خدا چيزى به عنوان ارثيّه ،باقى نگذاشته است و آنچه كه از اموال او باقى مانده باشد، صدقه خواهد بود.
فاطمه سلام اللّه عليها با شنيدن سخنان پدرم ابوبكر، خشمگين و ناراحت شد و از اوكناره گرفت و با همين ناراحتى و كناره گيرى به زندگى خود ادامه داد تا آن كه وفاتيافت .
سپس عايشه در ادامه سخنان خود افزود: حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها سهميّه خودرا به عنوان ارثيّه ، از اموال رسول اللّه صلوات اللّه و سلامه عليه و همچنين فدك را ازپدرم ابوبكر به طور مرتّب مطالبه و درخواست مى نمود؛ وليكن پدرم از پرداخت آن هاخوددارى مى كرد.(36)
طبق مشهور و روايات وارده : فدك ، باغ بسيار بزرگى بوده كه طبق ضوابطى در جنگخيبر، حقّ شخصى پيغمبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله قرار گرفت .
و حضرت آن را در حضور اصحاب به دخترش ، فاطمه زهراء سلام اللّه عليهاتحويل داد و به آن مخدّره بخشيد.
بى تابى دختر و بشارت پدر
ابو ايّوب انصارى حكايت كند:
در آن هنگامى كه رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه عليه و آله در بستر بيمارى خوابيدهبود و آخرين لحظات عمر پربركت خود را سپرى مى نمود، حضرت فاطمه زهراء سلاماللّه عليها به ديدار پدر بزرگوارش آمد.
و چون پدر را با آن وضعيت جسمى مشاهده نمود، سخت گريست و اشك بر گونه هايشجارى گشت .
حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله با ديدن غم و اندوه دخترش ، وى را دلدارى داد واظهار داشت : اى فاطمه ! خداوند متعال از بين تمام بندگانش ، تنها علىّ بن ابى طالبعليه السلام را به عنوان شوهرت برگزيد.
و آن گاه بر من وحى فرستاد كه تو را به نكاح او در آورم و اين براى تو عظمت وسعادت بود كه چنين شخصيّتى شوهر تو گرديد.
در اين لحظه ، حضرت زهراء سلام اللّه عليهاخوشحال شد و با شادمانى تبسّمى نمود.
و پدرش در ادامه فرمايش خود افزود: فاطمه جان ! بدان كه شوهرت داراى چند خصلت وفضيلت است كه ديگران از آن فضايل و مناقب محروم هستند:
ايمان و اعتقاد راسخ به خدا و رسولش ، آگاهى به علوم و فنون مختلف ، داراى حكمت ومعارف ، همسرى چون تو، دو فرزند پسر چون حسن و حسين ، انجام امر به معروف و نهىاز منكر در تمام حالات ، قضاوت بر مبناى كتاب خدا.
و پس از آن فرمود: فاطمه ! ما اهل بيتى هستيم كه خداوند رحمان عنايتى را به ما فرمودهاست ، كه (نه به امّت هاى قبل از ما و نه بعد از ما) به هيچكس چنين عنايتى نشده و نخواهدشد.
پدرت بهترين و افضل تمام پيغمبران مى باشد.
شوهرت وصىّ من ، و افضل اوصياء است .
عمويت ، حمزه سيّد و سرور تمام شهيدان است .
جعفر طيّار از ما اهل بيت است ، كه در بهشت با دوبال خود پرواز مى كند.
و دو فرزندت حسن و حسين ، كه دو سبط اين امّت مى باشند.(37)
اذان و تجلّى خاطرات پدر
پس از گذشت مدّتى از رحلت و شهادت جانگداز پيغمبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله ،دخترش فاطمه زهراء سلام اللّه عليها چنين اظهار داشت : دلم تنگ شده است و آرزو دارم ، كهآواى اذان بلال اذان گوى پدرم را بشنوم .
و چون بلال متوجّه آرزوى حضرت زهراء سلام اللّه عليها شد،مشغول گفتن اذان گرديد؛ و چون گفت : (اللّه اكبر، اللّه اكبر).
حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها به ياد خاطرات دوران پدرش افتاد؛ و نتوانست خودرا كنترل نمايد و با صداى بلند شروع به گريستن نمود.
تا آن كه اذان بلال رسيد به : (اءشهد اءنّ محمّدارسول اللّه )، كه در اين هنگام حضرت زهراء صيهه و فريادى كشيد و باحالت بيهوشى بر صورت ، روى زمين افتاد.
مردم گفتند: اى بلال ! ساكت شو، چيزى نمانده است كه دختررسول اللّه صلّلى اللّه عليه و آله دار فانى را وداع گويد.
پس بلال ساكت شد و باقى مانده اذان را ادامه نداد.
و چون حضرت به هوش آمد در خواست ادامه اذان را داشت .
بلالقبول نكرد و گفت : اى سرور زنان ! بر تو مى ترسم كه مشكلى براى شما پيش آيد،
به همين جهت حضرت از او گذشت كرد و ساكت ماند.
همچنين در روايتى ديگر، از امام علىّ عليه السلام آمده است كه فرمود:
هر گاه فاطمه زهراء سلام اللّه عليها چشمش به لباس و پيراهن پدرش ،رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله مى افتاد و يا آن را مى ديد و مى بوئيد، گريان مىشد و حالت بيهوشى به آن بانوى مجلّله دست مى داد.(38)
فخر حوّا و عظمت زهراء عليها السلام
امام حسن عسكرى به نقل از پدران بزرگوارش عليهم السلام ، ازرسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله فرمود:
چون خداوند متعال حضرت آدم عليه السلام و حوّا را آفريد و در بهشت جاى گرفتند، برخود باليدند و آدم عليه السلام به همسر خود حوّا، گفت : خداوند موجودى بهتر و برتراز ما نيافريده است .
در اين هنگام پروردگار متعال به جبرئيل عليه السلام وحى فرستاد: بنده ام ، آدم را بهفردوس اءعلى بِبَر؛ همين كه آدم عليه السلام وارد آن مكان مقدّس شد، كنيزى كه در يكىاز بهترين قصرها كه بر سرش تاجى از نور بود و دو گوشواره از نور در گوش خودداشت ، توجّه آدم را به خود جلب كرد.
و چون نگاه آدم بر آن فرشته افتاد و ديد كه نور جمالش تمام بهشت را روشنائىبخشيده ، از جبرئيل سؤ ال نمود كه : او كيست ؟
جبرئيل عليه السلام اظهار داشت : او فاطمه دختر محمّد، پيغمبر خدا و يكى از فرزندان تومى باشد كه در زمان آينده مبعوث مى گردد.
آدم عليه السلام سؤ ال نمود: تاجى كه بر سر دارد چيست ؟
جبرئيل گفت : شوهرش علىّ بن ابى طالب عليه السلام مى باشد.(39)
فاطمه زهراء و اسرار پدر صلّى اللّه عليه و آله
عايشه يكى از همسران رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله حكايت كند:
در آن هنگامى كه رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله نزد من حضور داشت ، فاطمه زهراءسلام اللّه عليها بر ما وارد شد؛ و چنان راه مى رفت كه همانند راه رفتنرسول اللّه بود.
وقتى رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله متوجّه آمدن دخترش حضرت فاطمه شد، به وىخطاب كرد و فرمود: دخترم ! خوش آمدى ، و سپس او را كنار خود، سمت راست نشاند و سخنىمخفيانه به او گفت كه ناگاه ديدم فاطمه زهراء گريان شد.
عايشه افزود: علّت گريان شدنش را جويا شدم و گفتم : اى فاطمه ! من تو را هرگز باچنين خوشى نديده بودم كه كنار پدرت باشى ، پس ‍ چرا ناگهان گريان شدى ؟!
حضرت زهراء سلام اللّه عليها در جواب اظهار داشت : اسرار پدرم را فاش نمى كنم .
بعد از آن ديدم كه رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله مطلب ديگرى مخفيانه به زهراىمرضيّه فرمود، كه خوشحال و خندان گرديد و تبسّمى نمود.
در اين موقع تعجّب من بيشتر شد و اين بار علّت گريه و خنده او را جويا شدم ؟
و آن حضرت ، دو باره در جواب من اظهار داشت : به هيچ عنوان اسرار پدرم را فاش نمىكنم .
تا آن كه رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله رحلت نمود و من از فرصت استفاده كرده وعلّت خنده و گريه آن روز را، از فاطمه زهراء جويا شدم ؟
و آن حضرت اظهار داشت : پدرم در آن روز به من فرمود:جبرئيل هر سال يك بار بر من وارد مى شد؛ ولىامسال دو مرحله بر من وارد شد و اين علامت نزديك شدن مرگ من مى باشد، پس با اين سخنِپدرم ، گريان شدم .
و در ادامه فرمايشاتش فرمود: تو از اهل بيت من ،اوّل كسى خواهى بود كه به من ملحق مى شوى ، سپس پدرم افزود:
آيا راضى و خوشحال نيستى كه سيّد و سرور زنان باشى .
و من پس از شنيدن چنين بشارتى مسرور و شادمان گشتم .(40)
نسوختن انگشت در ديگ حريره
اءنس بن مالك حكايت كند:
روزى حجّاج بن يوسف ثقفى مرا نزد خويش احضار كرد و درباره جريان به هم زدن ومخلوط كردن غذاى داخل ديگ به وسيله دست ، كه توسّط حضرت فاطمه زهراء سلام اللّهعليها انجام گرفته بود، سؤ ال كرد.
گفتم : روزى عايشه به حضور فاطمه زهراء عليها السلام وارد شد و ديد كه آن حضرتمشغول پختن حريره براى دو فرزندش حسن و حسين عليهما السلام مى باشد.
و مقدارى آرد و شير و روغن داخل ديگ ريخته بود و آن را روى اجاقى كه آتش زير آن شعلهور بود قرار داده ؛ و با انگشت خود، حريره داخل ديگ را در حالى كه مى جوشيد وغُل غُل مى كرد، به هم مى زد و مخلوط مى نمود.
عايشه با ديدن چنين صحنه اى بُهت زده گشت و با حيرت و تعجّب ، ازمنزل دختر پيامبر خدا صلّلى اللّه عليه و آله خارج شده و به سوىمنزل پدرش ، ابوبكر حركت كرد.
و چون به منزل پدرش وارد شد، گفت : اى پدر! هم اكنون جريان عجيبى را از فاطمهزهراء مشاهده كردم ، كه مرا به حيرت و تعجّب واداشته است .
او را ديدم در حالى كه ديگ حريره ، روى اجاق آتش مى جوشيد، با انگشت خويش آن ها رابه هم مى زد و مخلوط مى نمود.
ابوبكر گفت : اى دخترم ! اين موضوع را مخفى و كتمان دار، مبادا كسى متوجّه شود، كه اينامر بسيار مهمّ و عظيم است .
ولى همين كه پيامبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله از اين جريان آگاه شد، بالاى منبررفت و پس از حمد و ثناى الهى ، فرمود:
مردم از ديدن صحنه جريان ديگ و آتش تعجّب مى كنند و آن را جريانى عظيم و غيرقابل قبول مى پندارند.
و سپس افزود: سوگند به آن كسى كه مرا به رسالت مبعوث كرده و به نبوّت خويشبر انگيخته است ، بايد بدانيد كه خداوند متعال آتش و حرارت آن را بر جسد فاطمه وبر خون و مو و تمام اجزاء بدنش حرام گردانيده است .
همانا فاطمه و شيعيانش (پيروان واقعى در عمل و گفتار) از حرارت آتش در اءمان خواهندبود، و بلكه آتش و خورشيد و ماه و ستارگان و كوه ها، همه و همه در طاعت فاطمه ونسل او يعنى ؛ اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام مى باشند.
و همچنين جنّيان در ركاب آخرين فرزندش ، امام زمان عليه السلام با مخالفان و ظالمانمى جنگند.
و در آن هنگام ، زمين تمام بركات و گنجينه ها و مخازنش را تسليم مهدى موعودعجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف خواهد نمود.
پس واى به حال كسى كه در فضائل ومناقب بى شمار فاطمه شكّ كند، خداوند لعنت كندآن كسانى را كه به هر عنوانى ، كينه و دشمنى شوهرش ، علىّ بن ابى طالب را دردل دارند و امامت او و ديگر فرزندانش را نپذيرند و انكار كنند.
ودر پايان افزود: بدانيد و آگاه باشيد كه فاطمه عليها السلام در صحراى محشر بيشاز ديگران شفاعت مى نمايد و شفاعتش پذيرفته ومقبول درگاه خداوند متعال قرار خواهد گرفت .(41)
پاداش پاسخگوئى به مسائل
امام حسن عسگرى صلوات اللّه و سلامه عليه حكايت فرمايد:
روزى زنى نزد حضرت فاطمه زهراء عليها السلام وارد شد و گفت : مادرى دارم ضعيف وناتوان كه براى انجام نماز، مسئله اى برايش ‍ پيش آمده و مرا فرستاده است تا پاسخ آنرا از شما دريافت نمايم .
حضرت زهراء عليها السلام پس از گوش دادن به سخنان آن زن ، جوابش را داد و آن زندو مرتبه سؤ ال خود را تكرار كرد و حضرت دوباره جواب او را داد.
و به طور مرتّب آن زن سؤ ال خود را بازگو كرد تا آن كه به ده مرتبه رسيد وحضرت زهراء عليها السلام بدون هيچ گونه احساس و اظهار ناراحتى و بلكه به عطوفتپاسخ او را بيان مى نمود.(42)
پس از آن ، زن خجالت زده شد و گفت : شما را خسته و ناراحت كردم ، بيش از اين مزاحم شمانمى شوم .
و حضرت زهراء عليها السلام اظهار نمود: خير، براى من زحمتى نخواهد بود و سپس افزود:چنانچه شخصى اءجير شده باشد تا بارى سنگين را به جائى ببرد و در إ زاى آن مبلغصد هزار دينار مزد بگيرد آيا ناراحت مى شود؟!
و آن زن در جواب حضرت گفت : خير.
بعد از آن فرمود: من براى هر سؤ ال كه جوابش را بگويم اءجير تو هستم و مزد و پاداشآن نزد خداوند متعال به ارزشى بيش از آنچه كه در اين جهان است ، مى باشد.
پس اكنون آنچه مى خواهى سؤ ال كن و براى من ناراحت مباش ، كه از پدرمرسول اللّه صلوات اللّه عليه شنيدم ، فرمود:
علماء و دانشمندان ، شيعيان و پيروان ما در روز قيامت در حالى محشور مى شوند، كه تاجكرامت بر سر نهاده اند.
چون آنان در دنيا بر هدايت بندگان خدا، تلاش و كوشش داشته اند مورد لطف و رحمتخداوند قرار مى گيرند و هدايا و خلعت هاى گرانبهاى بهشتى تقديمشان مى شود ...
پس از آن حضرت زهراء عليها السلام فرمود: اى بنده خدا! ارزش يكى از آن خلعت ها، هزاربار بيش از آنچه است كه در اين دنيا وجود دارد وخورشيد بر آن مى تابد.
چون كه چيزهاى اين دنيا هر چند هم به ظاهر ارزش والائى داشته باشد؛ امّا فاسد شدنىو فناپذير است ، بر خلاف قيامت و بهشت كه هر چه در آن باشد سالم و جاويد خواهدبود.(43)
تدوين مصحف فاطمه عليها السلام
در اين كه كتاب شريف مُصحَف حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها چگونه تدوين شدهو با چه كيفيّتى بوده است ، احاديث و روايات مختلفى وارد شده است كه به جمع سهحديث مى پردازيم :
روزى عدّه اى از اصحاب و افرادى كه در مجلس امام جعفر صادق عليه السلام حضورداشتند، پيرامون كتاب جَفر، جامعه و مُصحَف سؤ الاتى را مطرح كردند.
حضرت درباره هر كدام ، مطالبى را بيان فرمود و سپس پيرامون مُصحَف چنين اظهار داشت:
چون خداوند متعال ، حضرت رسول اكرم صلّلى اللّه عليه و آله را قبض روح كرد و رحلتنمود، غم و اندوه سختى بر فاطمه مرضيّه عليها السلام روى آورد كه ناگوار و غيرقابل تحمّل بود و در اين راستا، كسى غير از خداىمتعال از دردها و ناراحتى هاى درونى آن حضرت آگاه نبود.
پس خداى منّان جهت تسّلاى آن بزرگوار فرشته اى را ماءمور نمود تا با وى هم سخن و همراز گردد؛ و مدّتى به اين منوال گذشت ، تا آن كه روزى اين موضوع را با همسر خوداميرالمؤ منين علىّ عليه السلام در ميان نهاد كه فرشته اى نزد من مى آيد و با من حديث مىگويد و مونس من گشته است .
امام علىّ عليه السلام اظهار داشت : هرگاه متوجّه صداى او شدى و احساس نمودى كه آمدهاست مرا آگاه كن .
پس از آن ، هر زمان كه فرشته بر حضرت زهراء عليها السلام وارد مى شد، همسر خود،علىّ عليه السلام را خبر مى نمود.
و حضرت علىّ عليه السلام نيز تمامى آنچه را كه گفته مى شد مى نوشت ، تا آن كه يككتاب كامل و جامع شد و به نام مُصحَف حضرت فاطمه زهراء عليها السلام تدوين و ثبتگرديد.
و تمام علوم و آنچه كه انسان ها در تمام دوران ها نيازمند آن باشند در آن مصحف شريفموجود است .
و سپس امام جعفر صادق عليه السلام افزود: كتاب مصحف و نيز جامعه و جفر اءبيض و جفراءحمر، همه آن ها نزد مااهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام موجود مى باشد.(44)
لوح حضرت فاطمه سلام اللّه عليها
امام جعفر صادق عليه السلام حكايت فرمايد:
روزى پدرم امام محمّد باقر عليه السلام به جابر بن عبداللّه انصارى پيشنهاد داد براينكه در فرصتى مناسب ، صحبتى با تو دارم .
جابر اظهار داشت : هر موقع بفرمائى ، من آماده ام .
تا آن كه روزى پدرم سلام اللّه عليه ، جابر را فرا خواند و فرمود:
آن لوحى را كه در حضور مادرم ، فاطمه زهراء سلام اللّه عليها مشاهده كرده اى ،توضيحاتى پيرامون آن بيان نما.
جابر در پاسخ گفت : روزى براى تبريك و تهنيت ولادت امام حسين عليه السلام برمادرت ، فاطمه زهراء عليها السلام وارد شدم .
در مقابل او لوحى سبز رنگ ديدم كه گمان كنم از نوع زمرّد بود؛ و سپس در آن لوحنوشته هائى را به رنگ سفيد، شبيه نور خورشيد مشاهده كردم ، كه برايم تعجّب آوربود.
پس عرضه داشتم : اى دختر رسول اللّه ! پدر و مادرم فدايت باد، اين لوح چيست ؟ و چهمطالبى در آن ثبت گرديده است ؟
در پاسخ فرمود: اين لوحى است كه خداوند متعال ، آن را به پدرم هديّه داده است و در آننام پدرم و همسرم علىّ و دو فرزندم حسن و حسين و ديگر امامان و اوصياء عليهم السلامدرج گرديده است .
و پدرم رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله آن را به من عنايت كرده ، تا به وسيله آنشادمان و مسرور باشم .
گزيده اى از متن لوح مقدّس
به نام خداوندى كه رحمن و رحيم است ، اين نوشتار از سوى خداوند عزيز و حكيم براىپيغمبرش ، محمّد صلّلى اللّه عليه و آله به وسيله روح الا مينارسال گرديد.
اى محمّد! نام هاى مرا تعظيم بدار و نعمت هاى مرا شكرگزار باش .
من خداى بى همتا هستم ؛ و در هم كوبنده دستگاه و قدرت ستمگران ، و نابود كنندهتجاوزگران مى باشم ، و در روز قيامت حاكم خواهم بود ... .
به درستى كه تو را بر تمامى پيغمبران خود، همچنين جانشين و خليفه ات را بر ديگراوصياء از هر جهت برترى و فضيلت دادم .
و فرزندانت ، حسن را معدن علوم و حسين را نگه دارنده و حافظ دين و شريعت قرار دادم و اورا به وسيله شهادت بر تمامى افراد گرامى خواهم داشت ، و نيز اولياء و حجّت هاى خودرا بر بندگانم از نسل او قرار داده ام .(45)
قضاوت در بهترين خطّ
روزى حضرت فاطمه زهراء عليها السلام مشغول انجام كارهاىمنزل بود و دو فرزند عزيزش حسن و حسين عليهما السلام خطّى را نوشته بودند و هر يكادّعا مى كرد، كه خطّ من بهتر و زيباتر است .
پس جهت قضاوت نزد مادرشان آمدند و از او خواستند تا نظر دهد كه خطّ كدام يك بهتر وزيباتر مى باشد.
ولى حضرت زهراء عليها السلام براى آن كه هيچ كدام را ناراحت نكند اظهار داشت : ازپدرتان سؤ ال نمائيد.
و چون حسن و حسين عليهما السلام موضوع را براى پدرشان عرضه داشتند، او نيزنخواست كه يكى از آن دو عزيز را ناراحت و ماءيوس ‍ نمايد، به همين جهت فرمود: برويدو از جدّتان رسول خدا سؤ ال نمائيد.
لذا آن دو عزيز، نزد رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله آمدند وخطّشان را نشان دادند،همچنين حضرت فرمود: من نيز قضاوت نكنم تا آن كه باجبرئيل مشورت نمايم .
همين كه جبرئيل عليه السلام بر حضرت رسول وارد شد و در جريان موضوع قرارگرفت ، اظهار داشت : بايستى از خداوند سبحان نظر خواهى كنم ، و در نهايت خداىمهربان خطاب نمود: بايد مادرشان نظر دهد و قضاوت نمايد.
به همين جهت ، حضرت زهراء عليها السلام گردنبند مرواريد خود را از گردن در آورد و نخآن را پاره نمود و دانه هايش را بر زمين ريخت و سپس به فرندانش خطاب نمود و اظهارداشت : هر كدام از شما دانه هاى بيشترى بردارد خطّ او بهتر است .
و هر يك به طور مساوى از دانه هاى مرواريد برداشت و در نهايت هيچ كدام ناراحت و غمگيننگشتند و خطّ هر دو خوب و زيبا تشخيص داده شد.(46)
گريه بر فراق پدر يا بر ظلم دشمن ؟
همان طورى كه قبلاً گفته شد، حضرت فاطمه مرضيّه عليها السلام يكى از چهار نفرگريه كنندگان عالم به شمار آمده است .
آن مظلومه پس از رحلت پدرش رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه عليه و آله به قدرىمورد انواع ظلم ها و مصائب جسمى و روحى قرار گرفت كه چاره اى جز، گريستن نداشت وآن قدر گريست ؛كه روزى بزرگان مدينه ، محضر امام علىّ عليه السلام شرف حضوريافتند و عرضه داشتند:
فاطمه زهراء عليها السلام شب و روز گريان مى باشد، و آسايش را از ما و از خانوادههايمان سلب نموده است ؛ لذا تقاضامنديم كه از او بخواهى كه يا در شب و يا در روزگريه كند.
و امام علىّ عليه السلام پس از شنيدن اين سخنان دلخراش ، واردمنزل شد و كنار حضرت زهراء عليها السلام نشست ومشغول توصيه و دلدارى آن بانوى مظلومه گرديد.
و پس از گذشت لحظاتى با دلدارى هاى مناسب ، حضرت زهراء اندكى سكوت نمود.
در اين هنگام ، امام علىّ عليه السلام اظهار داشت : اى فاطمه ! بزرگان مدينه از منخواسته اند تا به شما بگويم كه يا شب را براى گريه انتخاب نمائى و يا روز را؟
حضرت زهراء عليها السلام پاسخ داد: يا علىّ! جور و جفاى زمانه چنان بر من هجوم آوردهاست كه تاب و توان را از من ربوده و بى اختيار مى گِريَم ، ليكن به مردم شهر مدينهبگو كه از عمر من چند صباحى بيش باقى نمانده است و در همين روزها از ميان ايشان رحلتمى كنم .
به همين جهت امام علىّ عليه السلام كنار قبرستان بقيع ، سايه بانى به عنوان بيت الاحزان خانه غم و اندوه و ناله براى همسر مظلومه اش بر پا نمود.
و حضرت زهراى مظلومه عليها السلام هر روز صبح به همراه دو فرزندش حسن و حسينعليهما السلام از خانه اش با حالت گريه رهسپار قبرستان بقيع مى شد، تا بتواند باخداى خود با حالتى آسوده راز و نياز نمايد.
و چون ، شب فرا مى رسيد، امام علىّ عليه السلام به قبرستان مى آمد و همسردل شكسته و ستمديده اش را به همراه دو نور ديده اش به خانه باز مى گرداند.(47)
استقبال از مرگ يا رفتن به ميهمانى
سلمى همسر ابو رافع غلام و يار حضرت رسولصلّلى اللّه عليه و آله و همچنين اءسماء بنت عميس و عبداللّه بن عبّاس و ديگر بزرگانحكايت كرده اند:
در آن هنگام كه حضرت فاطمه زهراء عليها السلام لحظات آخر عمر پر بركت خويش راسپرى مى نمود، به اطرافيان خطاب كرد و فرمود: مقدارى آب برايم بياوريد.
و چون آب آماده گشت ، حضرت بدن خود را شستشو وغسل داد و سپس فرمود: بهترين و تميزترين لباس هاى مرا بياوريد.
و وقتى لباس هاى مورد نظر آن مخدّره مظلومه در كنارش گذارده شد، آن ها را پوشيد.
پس از آن دستور داد كه رختخواب مرا در وسط اتاق بيندازيد؛ و حضرت بعد از آن باحالت مخصوصى ، آرام ، آرام وارد اتاق شد و در رختخواب خود، رو به قبله خوابيد و دستخود را زير سر گذاشت و اظهار نمود:
من در همين لحظات از ميان شما خواهم رفت و به سوى پروردگار خويش رحلت مى كنم و ازاين دنياى فانى راحت مى شوم و به ميهمانى و ملاقات خداوند رحمان و همچنين ديدار پدرمرسول خدا مى روم .
از شما مى خواهم كه پس از وفاتم ، بدنم را برهنه و عريان نكنيد چون كه من خود راشستشو داده و تميز كرده ام ؛ و سپس پارچه اى روى خود كشيد.(48)
و شايد مقصود اين بوده باشد كه حضرت زهراء عليها السلام ، اين اوّلين مظلومه جهانبشريّت ، نخواسته است كه همسرش ، امام علىّ صلوات اللّه عليه از صدمات و شكنجههاى وارده بر بدن نازنينش توسطّ دشمنان دوست و مسلمان نما آگاه شود و قلب حضرتش ‍غمگين و دلخراش گردد.
سفارشى مهمّ در آخرين لحظات
روزى امام محمّد باقر عليه السلام ضمن فرمايشاتى ، در جمع اصحاب حكايت فرمود:
حضرت فاطمه زهراء عليها السلام پس از رحلت پدرش ،رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه عليه و آله بيش از مدّت شصت روز زندگى نكرد.(49)
و چون مريضى آن مخدّره مظلومه كه به جهت صدمات وارده به وجود آمده بود شدّت يافت ،دست به سوى آستان مقدّس الهى بلند كرده و با خداوندمتعال مناجات و راز و نياز مى نمود.
و از جمله مناجات ها و استغاثه هاى آن حضرت چنين بود:
(يا حَىُّ يا قَيُّوم ، بِرَحْمَتِك اءسْتَغيثُ، فَاءغِثْنى ، اللّهمّ زَحْزِحْني عَنِ النّارِ،واءدْخِلْنى الْجَنَّةَ، واءلْحِقْنى بِمُحمَّد (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ).
و هرگاه اميرالمؤ منين ، علىّ عليه السلام كنار بستر همسرش ، فاطمه زهراء عليها السلاممى آمد، براى او اين چنين دعا مى نمود:
اى فاطمه ! خداوند، تو را عافيت و سلامتى عنايت فرمايد، و تو را زنده و سالم نگهدارد.
وليكن حضرت زهراء مرضيّه عليها السلام درمقابل دعاى شوهرش ، چنين اظهار مى داشت : چه قدر خوب است كه هر چه زودتر به خداىخويش ملحق شوم و با او ملاقات كنم .
و سپس در آخرين لحظات عمر شريفش ، وصيّت خود را پيرامون مهريّه اش و همچنين اثاث واسباب منزل كه متعلق به خودش بود مطرح كرد و در پايان به همسرش امام علىّ عليهالسلام خطاب كرد و اظهار داشت :
يا علىّ! پس از من با اءمامه دختر ابوالعاص ازدواج نما، چون كه او همانند خودم نسبت بهفرزندانم دلسوز و مهربان مى باشد.(50)
بهترين الگو براى بانوان
عبداللّه بن عباس و ديگر راويان حكايت كنند:
هنگامى كه زمان رحلت يگانه دخت نبوّت ، همسر ولايت حضرت فاطمه زهراء عليها السلامنزديك شد، اءسماء بنت عميس را طلب كرد.
و چون اسماء نزد ايشان حضور يافت ، به او فرمود:
اى اسماء! وقت جدائى و فراق من فرا رسيده است ، مى خواهم بعد از آن كه فوت نمودم ،جسد مرا به وسيله اى بپوشانى ، تا آن كه هنگام تشييع جنازه ام و حجم بدنم مورد ديدافراد نامحرم قرار نگيرد.
اسماء با شنيدن اين كلمات بسيار اندوهگين و محزون گرديد.
و چون حضرت زهراء مرضيّه عليها السلام ، بر خواسته و پيشنهاد خود اصرار ورزيد،اسماء اظهار داشت : اى حبيبه خدا! من در حبشه ، تخت هائى را ديده ام كه مخصوصحمل و تشييع جنازه زن درست مى كرده اند.
حضرت زهراء عليها السلام با شنيدن آن خوشحال شد و تقاضا نمود كه تابوتى همانندآن را برايش تهيّه نمايند.
وقتى اسماء آن تابوت را تهيّه كرد و نزد ايشان آورد، حضرت آن را مشاهده نمود و فرمود:
شما با اين تابوت ، جسد مرا از ديد افراد و نامحرمان مستور و پنهان خواهيد داشت ،خداوند متعال بدن شما را از آتش دوزخ مستور گرداند.(51)

next page

fehrest page

back page