شفاى درد چشم آيت الله العظمى بروجردى به بركت امام عظيم حسين بنعلى عليه السلام
حران (با تشديد راء) نام شهرى قديمى است كه فاصله آن تا (رها) يك روز و تا(رقه ) دو روز راه بوده است . اين شهر، محل سكونت حرانيان صائبى بوده كه اربابملل و نحل از آنها نام برده اند. حران ، نيز نام روستايى از روستاهاى حلب و همچنين نام روستايى در غوطه دمشق مىباشد. حران بزرگ و حران كوچك نيز نام دو روستا در منطقه بحرين ، و متعلق به بنىعامر است كه اين دو مقصود مولف نيستند. چون از طالبيون كه نام برده كسى به آنجاوارد نشده ، بلكه تنها در حران اولى بوده اند واحتمال بودن آن در دومى و سومى ضعيف است . (133) حران واردين به حران از اولاد عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام چنين اند: 1. برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام 2. حسن بن على بن اسماعيل بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليهالسلام . (134) حله حله به كسر (ح ) و تشديد (ل ) و در لغت به معنى گروه بسيارى است كه برجايىفرود آيند. در اطراف حله آرامگاههايى است كه به فرزندان ائمه عليه السلام منسوباست از جمله قبر حمزه (135) بن حسن بن حمزه بن على بن قاسم بن عبدالله بن عباس بنعلى بن ابى طالب عليهم السلام است ، كه در محلى نزديك قريه مزيديه از اطراف حلهسيفيه واقع است . اين مطلب را سيد مهدى قزوينى در (فلك النجاه ) گفته است . دراطراف حله آرامگاه بزرگى وجود دارد كه داراى بقعه اى وسيع و گنبدى بلند است بهحمزه بن امام موسى كاظم عليه السلام منسوب مى باشد. مردم به زيارت او مى روند وكراماتى برايش نقل مى كنند، اين شهرت بى اساس است ، بلكه او حمزه بن قاسم بنعلى بن حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن اميرالمومنين عليهماالسلام است كه كنيه اشابويعلى است به گفته سيد جعفر بحر العلوم در كتاب تحفه العالم ج 2 ص 34 وىمردى موثق و بزرگوار بوده است . (136) حمص حمص (به كسر اول و سكون دوم و صاد آخر) نام شهر مشهور و بزرگى است در سوريه ،ما بين دمشق و حلب ، كه به خوش آب و هوا بودن شهرت دارد و در دشت وسيعى سبز و خرمقرار گرفته است . ضمنا به همين نام شهر ديگرى نيز در اندلس وجود دارد و آن شهراشبليه است كه آن را به اين نام مى خوانند و ابن عبدون در شعر خود بدان اشاره دارد: آيابه ياد دارى آن شبى را كه در سرزمين حمص و حجاز بيتوته كرديم ، در حاليكه مهريهعقد ازدواجمان شراب بود؟ (137) حمص واردين به حمص از اولاد عباس بن على بن ابى طالب عليهم السلام چنين است : 1. برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام 2. محمد بن احمد بن هارون بن محمد بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباسعليه السلام (138) خراسان واردين به خراسان از آل ابى طالب عليه السلام : امام ابوالحسن على بن موسى الرضا عليه آلاف التحيه و الثناء ياقوت حموى در كتابمعجم البلدان مى نويسد: (مرسى ) از شهرهاى جزيرهسيسيل بشمار مى رود ولى مادر امام هشتم را كه (تكتم مرسى ) مى نامند چون از باخترزمين و از شهر مارسى واقع در جنوب فرانسه است . اين بانوى فرانسوى كه از ادبخانوادگى برخوردار بود در خانه امام هفتم عليه السلام از كنيزى به آزادگى رسيد وهمسر امام عليه السلام شد. روز پنجشنبه يازدهم ذى قعدهسال صد و چهل و هشت هجرى ، ديده به جهان گشود و بنابر امر الهى و وصيت پدر ولياقتى كه داشت ، به امامت برگزيده شد. امام عليه السلام مدتى را با هارون و مدتىرا با امين و چند سالى را با ديگر فرزندش ، مامون گذراند. از آنجا كه مامون از آگاهىسياسى بيشترى برخوردار بود، محاسبه كرد كه بايد رهبران جنبش هاى آزادى بخش اسلامى را كه امام هشتم عليه السلام در راس آنان است ، وارد در دولت كرد و ازسنگرهايشان ، آنان را خارج نمود. اول با پيشنهاد و پس از اينكه امام عليه السلامنپذيرفت ، با تهديد امام عليه السلام را از مدينه به مرو، فراخواند و ولايت عهد خلافترا به امام رضا عليه السلام سپرد. امام عليه السلامقبول نمى كرد و سرانجام شرط كرد در عزل و نصب كارمندان دولت ، دخالتى نداشتهباشد تا مامون به مقصد خود نائل نگردد. اين حادثه درسال دويست هجرى اتفاق افتاد و پس از آن مامون پشيمان گرديد. زيرا نفوذ تشيع را، روزافزون مى ديد و امام عليه السلام را وسيله زهر، درسال دويست و سه هجرى روز آخر ماه صفر، شهيد كرد. امام عليه السلام در طوس دفنگرديد. ابن صباغ در كتاب ارزنده خود مى نويسد: (شيخكمال الدين بن طلحه گفت اگر كسى پيرامون شخصيت على اميرالمومنين و على بن الحسينزين العابدين عليهماالسلام تحليل و تحقيق كند و سپس سومين على يعنى على بن موسىالرضا عليه السلام را بشناسد، به اين نتيجه مى رسد كه آن امام عليه السلام كاملاوارث دو امام و دو على ديگر است . گويا مقاومت ، علم و ايمان را از سلف خود به ارث بردهو اينقدر توانايى علمى داشت كه مامون ، تمام شخصيتهاى علمى مذاهب جهان را براى مباحثهبا امام عليه السلام دعوت كرد و همه در پيشگاه علم و احتجاجش تسليم شدند. (139) دمشق دمشق (به كسر دال و فتح ميم ) نام شهر مشهور و مركز شام است و در حقيقت به سببساختمانهاى مجلل و شهرتى كه دارد و همچنين به خاطر پاكيزه بودنش ، بهشت شام است .صنوبرى درباره آن مى گويد: دنيا، دمشق را براى ساكنين آنجا آراسته است ، پس جزدمشق ، لازم نيست كه ديگر جاهاى دنيا را ببينى . (140) دمشق اسامى واردين به دمشق از اولاد عباس بن على عليهماالسلام از قرار زير است : 1. برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام 2. جعفر بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبدالله بن عباس ، كه تنها بازمانده اشپسرى به نام على بوده است . (141) عقيله بنى هاشم زينب كبرى عليهاالسلام زينب كبرى عليهاالسلام روز پنجم جمادى الاولسال 5 يا 6 هجرت در مدينه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزيز، به گوشرسول الله صلى اللّه عليه و آله رسيد. رسول خدا صلى اللّه عليه و آله براى ديدار اوبه منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام آمد و به دختر خود فاطمه عليهاالسلامفرمود: (دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم ) فاطمهعليهاالسلام نوزاد كوچكش را به سينه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسهزد، و آنگاه به پدر بزرگوارش داد. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرزند دلبند زهراىعزيزش را در آغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشك ريختنكرد. فاطمه عليهاالسلام ناگهان متوجه شد و در حاليكه شديدا ناراحت بود از پدرپرسيد: پدرم چرا گريه مى كنى ؟ رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: (گريه امبه اين علت است كه پس از مرگ من و تو، اين دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارىخواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلات دردناكى روبرو مى شود و چهمصيبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش بازاستقبال مى كند) در آن دقايقى كه آرام اشك مى ريخت و نواده عزيزش را مى بوسيد،گاهى نيز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ راعهده دار مى گشت خيره خيره مى نگريست و در همين جا بود كه خطاب به دخترش فاطمهعليهاالسلام فرمود: (اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر كس كه بر زينبو مصائب او بگريد ثواب گريستن كسى را به او مى دهند كه بر دو برادر او حسن و حسينگريه كند.) (142) در يتيم اهل بيت عليهم السلام در شام (دمشق ) پدر بزرگوار حضرت رقيه عليهاالسلام ، امام عظيم ، حسين بن على عليهاالسلاممعروفتر از آن است كه نياز به توصيف و معرفى داشته باشد. مادر حضرت رقيهعليهاالسلام ، مطابق بعضى از نقلها، (ام اسحاق ) نام داشت كه قبلا همسر امام حسن عليهالسلام بود، و آن حضرت در وصيت خود به برادرش امام حسين عليه السلام سفارش كردكه با ام اسحاق ازدواج كند، و فضايل بسيارى را براى آن بانو برشمرد. و به نقلى ،مادر رقيه عليهاالسلام (ام جعفر قضاعيه ) بوده است ولىدليل مستندى در اين باره ، در دسترس نيست . شيخ مفيد در كتاب ارشاد ام اسحاق بنت طلحهرا مادر فاطمه بنت الحسين عليهاالسلام معرفى مى كند. سن مبارك حضرت رقيهعليهاالسلام هنگام شهادت ، طبق پاره اى از روايتها سهسال ، و مطابق پاره اى ديگر چهار سال بود. برخى نيز پنجسال و هفت سال نقل كرده اند. در كتاب وقايع الشهور و الايام نوشته علامه بيرجندى آمدهاست كه ، دختر كوچك امام حسين عليه السلام در روز پنجم ماه صفرسال 61 رحلت نمود، چنانكه همين مطلب در كتاب رياض القدس نيزنقل شده است . (143)
دمياط (به كسر اول و سكون دوم يا و طاى بى نقطه ) نام شهرى قديمى ما بين تنيس ومصر در زاويه درياى روم و رود نيل است . (144) دمياط واردين به دمياط از اولاد عباس بن على عليهاالسلام اشخاص زيرند: 1. برخى از اولاد عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام 2. برخى از اولاد ابو عبدالله بن محمد تاتور فرزند حسن اصغر پسر على بن حسن بنعبيدالله بن عباس عليه السلام . (145) رحبه رحبه (به فتح راء) محل وسيعى را گويند كه در بين خرابه ها قرار گرفته باشد.رحبه ها به تعداد زيادى هستند كه از طريق نسبت آنها بهقبايل و اشخاص مشخص مى شوند از آنجا كه مولف رحبه مورد نظر خود را مشخص نكرده ،به احتمال قوى مقصودش رحبه مالك بن طوق مى باشد كه مشهورترين رحبه ها بوده و درصورت اطلاق ، ذهن آدمى به آن منتقل مى گردد. رحبه مالك بالاى فرات ، ما بين رقه وعانه واقع شده و مالك بن طوق در زمان خلافت مامون آن را احداث كرده است و تا قرقيسياشش فرسنگ فاصله دارد. (146) رحبه واردين به رحبه از اولاد عباس بن على عليهاالسلام كسان زيرند: 1. برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام 2. عيسى بن سليمان بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بنعباس عليه السلام (147) رقه به فتح (ر) و (ق ) و تشديد (ق ) شهرى مشهور در كنار فرات است ، به گفتهحموى در معجم البلدان ج 4 ص 272 با حساب مردم شهرهاى الجزيره سه روز راه است .در گذشتگان به رقه از خاندان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام عبارتند از: ابراهيم بن هارون بن محمد بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس بناميرالمومنين على بن ابيطالب عليهم السلام و برادرش احمد بن هارون بن محمد ياد شده دررقه در گذشته اند. ابوالحسن عمرى در المجدى گويد: (اين دو برادر از ام ولد متولدشدند كه به آنها فكر گفته مى شود، و هر دو در رقه مردند و قبرشان در رقه است و ازآنان فرزند هم مانده است ) (148) رمله رمله يعنى يك دانه شن ، نام شهرى است در فلسطين كه مركز سپاه مسلين بوده استفاصله اين شهر تا بيت المقدس دوازده ميل و بعضى گفته اند هيجدهميل است و يكى از نواحى فلسطين نيز به حساب مى آيد. (149) رمله واردين به رمله از اولاد عباس بن على عليه السلام ، برخى از فرزندان عبيدالله بن حسنبن عبيدالله بن عباس عليه السلام مى باشند كه اسامى آنان بدين شرح است : 1. اولاد داوود بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباسعليه السلام . 2. بعضى از اولاد فضل بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام 3. عبدالله بن عباس اصغر، فرزند فضل بن حسن بن عبيدالله 4. اولاد فضل بن عباس اصغر، پسر فضل بن حسن بن عبيدالله . از جمله اولاد عباس بن حسن بن عبدالله بن عباس عليه السلام ، كه نخست ساكن مدينه بودو سپس از آنجا به رمله انتقال يافت ، احمد بن عبيدالله بن عباس عليه السلام است كه درآنجا خطيب بوده است و بازماندگانش عبارتند از: ابوالطيب محمد اكبر بعضى گفته اند:محمد اصغر - ابوالحسين محمد اصغر - كه بعضى وى را محمد اكبر دانسته اند -، عبدالله ،عبيدالله ، عباس و رقيه . به طورى كه نقل كرده اند مادر ايشان كلثوم دختر جعفر بنصالح بن عبدالله جواد بوده است . و بنا به گفته ابو جعفر حسينى نسب شناس ، وى غيراز فرزندان مذكور، پسر ديگرى نيز به نامفضل داشته است . (150) رى رى (به فتح اول و تشديد دوم ) از معروفترين و مهمترين شهرهاى اسلامى است كه پس ازبغداد از آبادترين شهرهاى مشرق به شمار مى آمده است و زمانى به نام محمديه خواندهمى شده . اين شهرت در آغاز خلافت عباسيان برقرار بود، زيرا محمد مهدى در روزگارخلافت پدرش ، منصور، مقيم آنجا بود و پسرش هارون نيز در آنجا به دنيا آمد رى درنواحى جبال (منطقه مركزى ايران ) بزرگترين دارالضرب بوده است ، تا آنجا كه روىبسيارى از سكه هاى دوران عباسى نام (محمديه ) زده شده است . (151) رى واردين به رى از اولاد عباس بن على عليهاالسلام ، برخى از فرزندان عبيدالله بن حسنبن عبيدالله بنى عباس عليه السلام مى باشند كه اسامى آنان بدين قرار است : 1. ابو محمد قاسم بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بنعباس ، كه مادرش ام ولد بوده است و فرزندانش عبارتند از: ابو حسن على شعرانى ، حمزهو داود، اسماء، فاطمه و (بنا به قول ابوحسن احمد بن عيسى بن على بن حسين اصغرفرزند على زين العابدين ) ديگر فرزندانش ابوالحسن ، ابوعبيدالله و محمد هستند و مادرمحمد زنى از اهل رى بوده است . 2. بعضى از فرزندان ابراهيم بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بنعبيدالله بن عباس بن على عليهاالسلام 3. از منتقلان كليس (از نواحى رويان طبرستان )ابوعقيل محمد بن على بن محمد بن حسين بن اسماعيل بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بنعبيدالله بن عباس عليه السلام ، كه تنها بازمانده اش پسرى به نام على بوده است . 4. اولاد حسن بن موسى ، فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليهالسلام ، مطابق نقل ابوجعفر حسينى نسب شناس در كتاب تهذيب الانساب . (152) جناب قاسم بن عبدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن اميرالمومنين عليهاالسلام ازواردين رى است . امامزاده عبدالله عليه السلام بقعه امامزاده عبدالله ، واقع در حومه تهران (جى عليا)، بنايى هشت ضلعى است كه برروى سكوى هشت تركى بنا شده است . طول هر ضلعداخل بقعه دو متر است . در جانب شمالى ، شرقى ، غربى و جنوبى چهار طاقنما قرار داردكه ورودى بقعه در پشت طاقنماى شرقى و مسجد زنانه در پشت طاقنماى شمالى واقعشده است . ازاره حرم با كاشيهاى جديد پوشش يافته است در وسط حرم ، ضريح جوبىسبز رنگى قرار دارد كه مرقد را در برگرفته است . در نماى خارجى بر روى هر ضلعطاقنمايى ايجاد كرده اند كه بر حجم بنا افزوده است بقعه امامزاده عبدالله در ميان محوطه پر درختى قرار دارد و از صفاى خاصى برخورداراست . در زيارتنامه ، شخصيت صاحب مرقد شاهزاده عبدالله بن ابىالفضل العباس عليه السلام معرفى شده كه مورد توجه فراوان اهالى قرار دارد.(153) زبيد زبيد (به فتح اول و كسر دوم ، و ياء) بخشى از يمن بوده و دراصل نام رودخانه اى است كه به درياى احمر مى ريزد و در آنجا شهر مشهور زبيد واقعشده است كه محمد بن زياد فرماندار مامون عباسى در يمن بهسال 204 ه ق آن را بنا كرد. (154) زبيد واردين به زبيد از اولاد عباس بن على عليهاالسلام ، از جمله برخى از فرزندان عبيداللهبن حسين بن عبيدالله بن عباس اولاد ابى عبدالله محمد تاتور (155) فرزند حسن اصغرپسر على بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام مى باشند. زنجان امامزاده ابراهيم ابراهيم بن محمد بن عبدالله (م 255 ق ) از نوادگان عباس بن على بن ابى طالب عليهمالسلام و از شخصيتهاى برجسته شيعه و مبارزين مجاهد است . وى همراه حسين كوكبى (ازنوادگان امام سجاد زين العابدين عليه السلام ) در زمان حكومت المستعين بالله خروج كردهتمامى نواحى قزوين و ابهر و زنجان را در سال (255 ق ) به تصرف خويش در آورد ودر اين نواحى حكومتى تشكيل داد. در پى اين واقعه ، طاهر بن عبدالله ، از امراى خليفهعباسى ، به جنگ آنان شتافت . ابراهيم طى نبردى در حوالى قزوين به شهادت رسيد وقبر وى هم اينك در دامنه كوههاى طالقان قزوين ، يكى از زيارتگاههاى شيعيان است . نسبتوى را از عمده الطالب (چاپ نجف ) نقل كرديم ، كه با ضبط اعيان الشيعه كمى اختلافدارد. (156) قبر امامزاده ابراهيم كه گفته شده است از اعقاب حضرتابوالفضل العباس عليه السلام محسوب مى شود در زنجان است كه مورخ شهير، صاحبتاريخ سامرا آيه الله شيخ ذبيح الله محلاتى در كتاب شريف اختران تابناك ، ج 2 ص564 آورده است . جناب حجه الاسلام و المسلمين دانشمند محترم ، آقاى حاج شيخابوالفضل شكورى زنجانى از علماى بزرگوار زنجان طى نامه اى به دفتر انتشاراتمكتب الحسين عليه السلام خطاب به مولف ، چنين نگاشته اند: بسمه تعالى حضرت حجه الاسلام جناب مستطاب آقاى حاج شيخ على ربانى خلخالى دامت بركاته ضمنعرض سلام جنابعالى راجع به امام زاده سيد ابراهيم كه در شهر زنجان مدفون استسوال كرده بوديد تا اين كمترين اطلاعات خودم را بنويسم . به عرض مى رساندتاكنون اين جانب شخصا مطالعات دقيقى درباره ايشان انجام نداده ام . اجمالا عرض مى كنمكه ايشان و اغلب امامزاده هايى كه در اطراف زنجان مانند ابهر، خدابنده (قيدار) و طارممدفونند از ياران انقلابى معروف به (كوكبى ) بودند كه در مسير خود به سمتشمال كشور (گيلان ) ضمن جنگ و گريزهايى كه با سپاهيان خلفا داشتند كشته شده اند.مرحوم آيه الله شيخ محمد اسماعيل صائنى (قدس الله نفسه الزكيه ) كه از فلاسفه ومفسران نامدار قرآن مجيد بودند و در تاريخ اسلام مطالعات خوبى داشتند، (بهنقل از تاريخ طبرى ) درباره امامزاده سيد ابراهيم مدفون و معروف در شهر زنجان مىفرمودند كه او نوه چهارم حضرت ابوالفضل العباس بن على بن ابى طالب عليهمالسلام است . ايشان مطلبى را كه ناآگاهان نوشته و در ديوار ساختمان آن امامزاده مبنىبر موسوى (از نسل امام موسى بن جعفر عليه السلام ) بودن سيد ابراهيم نصب كردهبودند را تخطئه مى كرد و مى گفت ايشان موسوى نيستند، بلكه ازنسل حضرت عباس هستند. با احترام - ابوالفضل شكورى - 20 شوال المكرم 1419 هجرى قمرى سر من راى سر من راى (به ضم اول و گاهى مفتوح خوانده اند) نام شهر مشهورى است كه معتصمعباسى آن را بين بغداد و تكريت بنا كرد و قبور جمعى از طالبيون كه در آنجا اقامتداشته اند در آنجاست . بالاتر از همه و محترمترين آنها امام ابوالحسن على الهادى ، فرزند امام محمد بن على بنموسى بن جعفر عليهم السلام و دو فرزندش امام حسن عسكرى عليه السلام و حسين است كههمواره سر من راى به بركت قبر اين بزرگواران ، كه از همه جا به قصد زيارت آنها مىآيند آبادان است . (157) سر من راى واردين به سر من راى از اولاد عباس بن على عليهماالسلام برخى از فرزندان ابراهيم بنحسن بن عبيدالله بن عباس بن على عليه السلام هستند، يعنى على بن ابراهيم جردقهفرزند حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام ، كه امير و رئيس بوده است . مادرشسعدى دختر عبدالعزيز بن عطا فرزند سائب بن عايذ بن عبدالله بن عمرو بن مخزوم استو بازماندگانش عبارتند از: ابوالفضل عباس ، احمد، ابوالحسن زيد، عبدالله كهفرزندانش منقرض شده اند، قاسم ، عبيدالله ، موسى ، ابراهيم ، حسن ، محمد،اسماعيل ، يحيى ، حمزه ، ابوالطيب احمد و مطابق نوشته مشجر: عيسى و جعفر. (158) بجاست كه اجمالى از زندگانى عسكريين عليهاالسلام و سرداب مقدس امام زمانعجل الله تعالى فرجه الشريف را براى روشنايى چشم شيعيان در اينجا بياوريم . امام اباالحسن على بن محمد الهادى عليهماالسلام نخستين فرزند امام نهم عليه السلام در نيمه ماه ذيحجهسال 212 هجرى ، ديده به گيتى گشود. پس از پدر درخشان ترين و شامخ ترينشخصيت اسلام بود، امام عليه السلام معاصر با خلفا و زمامدارانى بود كه آنان را (محوشدگان ) مى ناميدند. معتصم عباسى ، محو در خونريزى و هارون واثق پسرش ، محو درلذت طلبى و جعفر متوكل برادر وى ، محو در عقده هاى روانى بود.متوكل ، امام را در سال 243 هجرى به وسيله يكى از فرماندهان خود از مدينه ، به سامراآورد و طى نامه اى مهرآميز، تقاضاى ملاقات كرد. ولى در باطن ، امام عليه السلام هرگزتسليم نشد. پس از متوكل ، معتز، در ماه رجب سال دويست و پنجاه و چهار هجرى ، در سنچهل و يك سالگى ، امام عليه السلام را مسموم و شهيد كرد. علامه ابن صباغ مالكى درباره امام دهم مى نويسد: (تمام خصلت هاى امامت در امام دهم ،وجود داشت زيرا فضل و علم ، در حد اعلاى كمال ، در وى ديده مى شد.) (159) امام ابا محمد، الحسن بن على العسكرى عليه السلام (سوسن ) نام دخترى با ايمان و دلاورى است كه از ايران ، به مدينه رفته و همسر امامدهم عليه السلام گرديده است . ماه ربيع الاولسال 233 هجرى در مدينه فرزندى آورد كه نام او را (حسن ) نهادند. پس از شهادت امام هادى عليه السلام بنابر دستور الهى و وصيت امامان عليهم السلام ،مدت هفت سال بر مسند (امامت ) تكيه كرد. امام عليه السلام اكثر اوقات زندگى امامت خودرا در زندان گذراند و هميشه در محاصره لشگريان بود و شايد به همين جهت (عسكرى )لقب گرفت . انگيزه اى كه در فشارهاى وارد بر امام عليه السلام خيلى جلوه مى كند ايناست كه از سويى ، مكتب تشيع ، گسترش پيدا كرده بود و رزمندگان انقلابى شيعه ،توانسته بودند در جامعه مستضعف ، آگاهى ، بيافرينند و رهبرى هم با امام يازدهم عليهالسلام بود و از سوى ديگرى ، به دست آورده بودند كه طبق روايات متواتر و مشهورىكه از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله تا امام يازدهم عليه السلام ، به سوى فرهنگاسلامى روانه شده كه از تولد و ظهور (مهدى موعودعجل الله تعالى فرجه الشريف ) نزديك است خبر داده است و آن فرزند امام يازدهم عليهالسلام خواهد بود و امام دوازدهم شيعيان ، معتمد عباسى ، سرسختانه دستور مراقبت از امامعليه السلام داده بود و آن گاهى كه از بيمارى امام عليه السلام آگاهى يافت ، بهبهانه معالجه امام عليه السلام پزشك و چند نفر از قضات را براى مواظبت ازداخل منزل و خبر دادن از تولد امام دوازدهم عليه السلام به خانه امام روانه كرد. حضرتامام حسن عسكرى عليه السلام در سن بيست و هشت سالگىسال 260 هجرى در سامرا بوسيله معتمد عباسى ، مسموم و به درجه شهادت رسيد. و درسامرا دفن گرديد. علامه ابن صباغ مالكى نقل مى كند: (به ايندليل حسن بن على العسكرى عليه السلام ، پس از پدر به مقام امامت رسيد كه داراى تمامصفات و خصائل ولايت بود و بر تمام دانشمندان عصر خود پيشى گرفته بود. در علم ،زهد، ورع ، كمال ، عقل و اعمالى كه او را مقرب درگاه الهى مى كرد، بى مانند بود).(160) |