|
|
|
|
|
|
خروج شاه از ايران تنها راه علاج و دواى ناآرامى ها و اغتشاشات كشور حالا ما قبل از همه چيز اول از اين آقاى شاهدوست (و به اصطلاح سايرين آمريكا خواه ) مابه ايشان عرض مى كنيم شما كه قم تشريف برديد و بااتوميبل تان سوار شديد و از تهران هم عبور كرديد و رفتيد به قم ، توى تهران همتظاهرات را حتما ديديد (اگر نگويم در حسن آباد و در على آباد و در اين دهات هم ديدهباشيد) مى گوييد قم را ديدم ، خوب شما گوشتان كه الحمدلله گوش باز است ،هوشتان هم كه الحمدلله هوش باز است نشنيديد مردم چه مى گويند؟ مردم چه مى گفتند؟ چه چيزمى خواستند؟ اين مردم كه جانشان را روى دست گرفته اند، جوان هايشان را مى فرستندجلو، اين مادرها كه بچه هاى جوانشان را مى فرستند به اين خيابان ها و فرياد آنها بلنداست ، چه چيز مى گويند؟ تا ما ببينيم درد ملت چيست ، دوايش چيست ؟ تا انسان نفهمد دردچيست نمى تواند دوا بدهد. اينها همه دارند مى گويند كه ما اين شاه را نمى خواهيم شما مىگوئيد كه من اينها را آرام شان مى كنم !! آرام مى كنم به اينكه باشد ايشان !! اينناآرامى شان اين است كه مى گويند اين شاه خيانت كرده به ما، ما نمى خواهيم اين را. شمادو تا مطلب مى گوئيد يكى اينكه من حرف هاى مردم را شنيده ام و اينها آرام نمى شوند تاما اين چيزهائى كه مى خواهند خوب به آنها بدهيم ، يك قدرىعمل بكنيم . شما اگر مى خواهيد عمل بكنيد، يك كارى بكنيد كه اين آقا برود سراغ كارشتا يك قدرى آرام بشوند (يك قدرى البته ، نه همه ) طرح (خطر تجزيه ايران ) دسيسه اى براى دوام سلطه ابرقدرت ها بر منابع وامور كشور يك مطلب ديگرى كه ايشان مى گويند اين است كه اين وضع جغرافيائى ايران جورى استكه (كانه ما ديگر هيچ اطلاعى نداريم از وضع جغرافيائى ايران كه چه جورى است )اگر اين انقلابات باشد با اين وضع جغرافيائى خطر بزرگى براى ايران پيدا مىشود ولى اگر شاه باشد اين خطر نيست . مطلب ايشان اين است كه با بودن شاه اين خطرنيست لكن اگر چنانچه (به فرمايش ايشان ) خداى نخواسته اين شاه برود، اين مملكت بهدست دو تا قدرت مى افتد و وامصيبت مى شود. ما مى گوئيم كه اين چيزى كه اين مملكت رابه دست اين قدرت سپرده ، اين دو تا قدرت سپرده ، همين شاه است . آخر اينها تكليفشانبر اين مملكت اين نيست كه بيايند حمل كنند خاك هائى از قم به اين سرحدات شوروى و ازتهران به آن سرحدات آمريكا، ايشان هم قبول دارند كه مقصود اين نيست (مقصود اين استكه اينها مسلط مى شوند بر مملكت ما) حالا مسلط نيستند؟! وضع جغرافيائى كه هست و روى آن وضع جغرافيائى يك جهت و مهم هم روى وضع آنچيزهائى كه توى مملكت ما هست و اينها لازمش دارند، اينها الان مسلط براموال ملت ما نيستند؟! اينها الان نفت ما را دارند نمى خورند؟! در ازايش هم براى خودشان يكپايگاه درست مى كنند، پول نفت به ما مى دهند يعنى اسلحه مى دهند كه خودشان پايگاهدرست كنند اينجا. اينها مسلط بر ما نيستند كه گاز را دارند مى برند؟!اموال اين ملت دارد از دستش مى رود. تسلط آمريكا نيست كه اصلاحات ارضى و انقلاب سفيدرا آورد در كار؟! اين انقلاب سفيد، انقلاب شاه و ملت است ؟! ملتى است كه خودتان ملتهستيد!! به ملت كارى ندارد، شاهش هم به شاه كارى ندارد، انقلاب آمريكا بود يك طرفه .اين انقلاب براى اين بود كه اين مملكت را از اين مقدار زراعتى كه دارد كه به واسطه اينمقدار زراعت استغناى از مملكت هاى ديگر دارد، اين هم از دستش بگيرند. مگر تسلط آمريكابر ما غير از اين است كه منافعى كه ما داريم ، مخازنى را كه ما داريم ، چيزهاى زيرزمينى را كه ما داريم ، روى زمينى را كه ما داريم ، اينها سلطه پيدا كنند و ببرند؟ اينها الان سلطه ندارند بر ما؟! و اگرشاه برود سلطه پيدا مى كنند؟ اگر يك حكومت اسلامى پيدا بشود كه نص قرآنش اين است كه نبايد غير مسلم بر مسلممسلط باشد، آنوقت مسلط مى شوند اينها؟! يا اينكه يا وضع جغرافيائى اقتضا مى كند كهيك قدرت مستقلى متكى بر ملت ، يك رژيمى متكى بر ملت و بر قدرت ملت در اينجا پيدابشود كه نه او بتواند تجاوز كند به او و نه او بتواند تجاوز كند به او. وضعجغرافيائى مملكت ما اقتضاى اين را دارد كه براى جلوگيرى از هر دو قدرت و تامين صلحدر اينجاى دنيا يك قدرتى در كار باشد، نه يك انگلى . الان وضع نظامى ما و وضعارتش ما يك وضع ارتش انگلى است . ارتشى است كه تحت نظام آمريكا و به نفع آمريكادارد اداره مى شود. 45 هزار، 50 هزار، بعضى گويند 60 هزار از مستشاران آمريكا ومفتخوارهاى آمريكا ريخته اند به جان ما و در مملكت ما هستند، آنهمه پايگاه ها براىخودشان در اينجا درست كرده اند، اشغال نظامى است مملكت ما،اشغال آمريكائى است مملكت ما. اين آقا مى گويند كه (به خطر مى افتد)!! از اين خطربيشتر؟! زراعت ما بكلى از بين رفت ، اين خطر نبود؟! حالا شما مى خواهيد خطر را رفعكنيد؟! شما همان بوديد كه در حكومت شما اين قضيه پيدا شد و آمريكا به ماتحميل كرد و من همان بودم كه به شما پيغام دادم كه آقا نكنيد اين كار را، اين زراعت ما رابه زمين مى زند. خدا مى داند به فرستاده ايشان گفتم كه كنيد اين كار را، شما ملتفتهستيد خودتان داراى ملك هستيد، ملتفت هستيد كه نمى توانند اينها اداره بكنند، به زمين خواهدخورد اين زراعت مملكت . تو بودى كه زراعت مملكت را به زمين زدى براى خاطر آمريكا، حالاشما خواهيد اصلاح بكنيد كه مبادا يك وقتى تسلط بر ما پيدا كنند؟! الان ما مستقليم ؟!قدرت ، يك قدرت مستقله اى ايستاده و همه را جلوگيرى كرده است و ما يك مملكتمستقل و متمدن و آزاد مردان و آزاد زنان داريم ؟ ما خواهيم كه يك مملكت قدرتمند كه قدرتشمتكى به ملت باشد، الهام از ملت بگيرد، اگر يك ارتش متكى بر ملت باشد، نه آنقدرت تواند كارى بكند نه آن قدرت كار بكند. آنها مى خواهند تامين اين بشود كه او نپرد به او، او نپرد به او، وقتى يك قدرت مستقلىشد نمى شود اين كار را كرد. شما مى خواهيد كه با اين دوز و كلك ها اين دو تا قدرت رابر ما مسلط كنيد، نمى خواهيد مملكت را رها كنيد، مى خواهيد مملكت را بيشتر از اين به بادبدهيد. ما مى خواهيم نجات بدهيم اين مملكت را از اين دو قدرت . شما مى خواهيد كه اين مملكتتحت همين قدرت و سلطه باشد تا آخر، با چه صورت ؟ با اين صورت كه اگراعليحضرت بروند، اين مملكت به هم مى خورد!! اين اعليحضرت بايد باشند تا اين دوقدرت را جلويشان را بگيرند!! اساس مخالفت ما با رژيم شاه مصائب وارده بر ملت است ، نه اغراض شخصيه آقا اين اعليحضرت اين قدرت ها را بر ما مسلط كرده و آن پدرش ، آنوقت يك كلمه اى ايشاندارد (باز عين كلمه شاه ) كه ايشان زجر كشيده است (من را مى گويد) (خوب ، ايشان يك زجرى كشيده است ، چى كشيده است ). عين حرفى است كه شاه گفتهاست كه (او غرض شخصى با من دارد، او دارد حساب ها را (عين عبارت اوست ) پاك مىكند). پس شما الان بلندگوى اعليحضرت هستى در اينكه او گفت مملكت ما مى خواهيم واگر من بروم مملكتى نيست . شما هم مى گوئيد كه اگر شاه برود مملكتى نيست (اين يكتكه عين حرف اوست كه زديد) او مى گويد كه مملكت ما وضعى دارد كه اگر چنانچه مابرويم ، آنها از آن طرف مى آيند و اينها از اين طرف ، و شما بلندگوى او هستيد. او مىگويد كه فلان آدم غرض شخصى با من دارد، حساب هايش را دارد حالا پاك مى كند يعنى مناو را به حبس انداختم ، من او را تبعيد كردم حالا دارد حساب پاك مى كند. ايشان همبلندگوى اوست همان عين او را مى گويد. من خيال مى كردم براى شاه ديكته مى كنند و حرف ها را مى زند (و همين طور هم هست ، ديكتهاست ، ديكته بالاترهاست ) معلوم شد كه ديكته بيشتر را ايشان مى كند. بايد حساب كرد آقا من كه يك نخست وزير نبودم و يك بارگاه و قبه و بارگاه داشتهباشم . من آنم كه حالا هم كه اينجا آمده ام ، منزلم را ديديد كه شما نمى توانيد تويشبنشينيد و بيشتر ازاين هم نمى خواهم اصلا. من توى حبس هم وقتى وارد شدم به آن باشگاهافسران (كه اول من را بردند تو باشگاه افسران ) من وقتى وارد شدم ديدم يك جاى خيلىخوبى است كه همه چيز آماده است كه منزل هاى ما خواب نديده اند، به آن مامورها گفتمخوب ، اين كه از منزل ما بهتر است (و بهتر هم بود) بعد هم ما را بردند در يك جاى ديگر،همان مثل منزل خودمان يك خرده بهتر، وقتى هم كه از حبس ما بيرون آمديم ، حبسش هم يكحبسى نبود كه به ما يك بدى بگذرد، يك سختى كه ما به واسطه آن بدى حالا با شاه- مثلا - به هم زديم !! حبسشان هم يك حبسى نبود كه براى ما، توى اين حبس آنهائى كههمراه ما بودند و مامورين حبس بودند با ما محبت مى كردند، به ما ارادت داشتند - و عرضمى كنم - كه وقتى هم كه از آنجا آمديم در يك باغ بزرگ و در يك عمارت عالى كه مابه خواب هم شايد نديده بوديم و ما هم آنجا بوديم . بعد هم كه رفتيممنزل خودمان ، منزل خودمان بود ديگر آنجا. ما اينقدر هم عادت نكرده بوديم كه بيرونبيائيم و گردش برويم حالا كه توى حياط، توى خانه هستيم به ما بد بگذرد. وقتى همكه ما را تركيه بردند، تركيه خيلى هم بهتر از ايران براى ما بود (براى شخص من ).ما زجرى نديديم و بعد هم رفتيم ، نجف هم كه منزلمان بود. حالا هم آمديم اينجا، اينجا همبهتر از منزل خودمان است باغ دارد و همه چيز. ما زجرى نديديم كه درمقابل اين زجر (اين را براى خودم مى گويم ) زجرى نديديم كه مخالفتمان با اين آدمبراى زجر باشد. ما زجرمان زجر اين ملت است . من وقتى صورت اين مردهائى كه بچههايشان ، پسرهايشان را كشتند در ذهنم مى آيد زجر مى برم ، من وقتى اين مادرى كه يقه اشرا پاره مى كند در مقابل اين چيزها كه بيائيد من را بكشيد، شما كه جوان من را كشتيد بيائيدمرا هم بكشيد، اين زجر مى دهد ما را، نه اينكه به من يك چيزى بد گذشته است ، زجر ديدهام نه خيلى هم خوش گذشته است اينكه ما را زجر مى دهد اين مصيبتى است كه بر ما ملت ماوارد شده است . مسلمان اگر بر ملت خودش زجر نبرد مسلمان نيست . آن كسى كه مى خواهداين آدم باشد، من نمى توانم به او بگويم مسلمان هست . آن كسى كه دست مى دهد به يك دست جانى ، او راديگر ما آدم نمى دانيم . اگر مسلمان هم باشد آدم نيست و مسلمان هم نمى تواند باشد. زجرما اين است ، نه اينكه زجر ما اين است كه ما را حبس كردند يا زندان بردند. يا زجر ما ايناست كه پاى علما را اره كردند آقا، توى روغن سوزاندند. زجر ما اين است كه دهسال ، پانزده سال ، هشت سال ، هفت سال علماى ما در حبس بودند، پدر اين آقا (اشاره بهيكى از حضار) چند سال در حبس بوده است ، اين زجر ماست . حالا از حبس اينها آمده اندبيرون بله (زندانيان سياسى را ما رها كرديم ) (يا به اصطلاح خودشان ) (عفوكرديم ). تمام شد؟! زندانيان سياسى ، زندانى كه دهسال در آنجا زجر ديده ، عالم بزرگوار را توى صورتش همچنان زدند كه گوشش عيبكرده حالا آمده بيرون ، حالا بيايد تشكر كند از شاه كه شاه بماند حالا؟! آخر نمى شود،اين ملت را هم نمى شود خاموش كرد با اين حرف ها. نه نخست وزير توانست خاموش كند،نه منتظر الوزاره نمى توانيد و نظامى و نه حكومت نظامى و نه هيچ چيز، نمى شود. نجات مملكت در گرو خلع و مجازات شاه جنايتكار ببينيد مردم چه مى خواهند، آن را بدهيد به مردم ، بچه و بزرگ مى گويد (آزادى واستقلال ) شما آزادى و استقلال را بدهيد و حكومت پهلوى نه . اين لسان ملت ماست ،بزرگ و كوچگش ، آن كه توى خارج است و آن كه درداخل است همه اين را دارند مى گويند. شما اين راعمل بكنيد اين ملت از شما راضى مى شوند و آرام مى شوند اما شما مى خواهيد آن كه جانىاصلى است نگاهش داريد - بگوئيد كه شهربانى قم ، آذربايجان را به آتش مى كشندبعد شهربانيش را مى خواهند، شهربانى را خواستند براى اينكه تسليتحال مردم باشد. اين آقاى منتظر الوزاره مى گويد كه بايد آنهائى كه به ملت ظلم كردهاند مجازات شوند. من از اين آقا مى پرسم كه كى به ملت ظلم كرده است ؟ بگو، بيابنشين ببينم كى . شهربانى آدم كشته است بى اذن ؟! پاسبان آدم مى كشد بى اذن ؟!استاندار امر مى كند بى اذن ؟! رئيس قوا امر مى كند بى اذن شاه ؟! بى اذن شاه اين چيزهانمى شود. در نظام نمى شود، بزرگ ارتشداران ايشان هستند، تا ايشان اذن ندهد كه آدمكشى نمى شود. مجازات اين را بكنيد ما دست شما را مى بوسيم . بسم الله ، مجازات كنيد ايشان را، درشرع اگر نكشته باشد آدم هم حبس ابد است . مجازات ابد است كسى كه امر بكند كسى ،كسى را بكشد، در شرع مقدس حبس ابد است و، در حكومت اسلامى بايد حبس ابد بشود وايشان با دست خودشان مى گويند كه جنايت كرده است . اين را اگر ثابت بشود، قصاصاست - ما نمى خواهيم تمام جناياتى كه شده است - شما يك جانى را كه مبداء همهجنايات است و همه مردم دارند به اين نظر مى كنند به عنوان اينكه جنايت مستند به اوست وهمه ناراحتى ها زير سر اوست ، شما او را مجازات كنيد تا اين ملت تا حدودى آرام بشود.دنبالش قضيه استقلال است كه اين هم بايد بشود و الا آرام نمى شود اين ملت . اين نيرنگ هائى است كه از اول تا حالا براى اينكه اين نهضت اسلامى متكى به همه اقشارملت را اينها آرام كنند و سركوب كنند، به نظامى سركوب كنند، نمى شود به كرد و لرسركوب كنند، نمى شود، به حيله و حكومت آشتى نمى شود، به اينكه مملكت ما الان در خطر است . يا اللهاز خطر نجاتش بدهيد، شاه باشد؟ همه خطر زير سر اين آدم است ، ما اين را نگهداريم كهخطر نداشته باشد؟ وظيفه ايرانيان مقيم خارج همگامى و همصدائى با ملت و انعكاس وقايع ايران در مطبوعات آقايان ! همه با هم بايد باشيد، اين اختلافات بيرون را و اين اختلافاتداخل را دور بريزند، شعارهاى غير اسلامى را كنار بگذاريد. همه يك شعار، شعار اسلامى. از ايران تلفن كرده بودند (از قرارى كه آقايان نوشته بودند) كه بعضى ازدانشجويان چيز كردند كه مااختلافات را رفع كرديم ، اختلافات دانشجوها را رفعشكرديم و همه و همه يك جبهه هستيم . خداوند انشاءالله حفظشان كند. همه تان ، همه بايد يكجبهه باشيد، اگر هر كدام يك طرف برويد، بدانيد تا آخر زير اين چكمه خارج وداخل خواهيد خرد شد، نسل هاى آتيه از شما مؤ اخذه مى كند. امروز كه اين نهضت هست اگر ازاين نهضت استفاده نشود تا ابد زير چكمه هاى خارجى و داخلى هستيد. كمك بايد بكنيد همه ،يعنى همه شما كه اينجا هستيد، آنهائى كه تو هستند، اختلافات داخلى خودتان را كناربگذاريد و مطالب خودتان را به اين روزنامه نويس ها، به اين دانشگاهى ها، به اينمعلمين ، به همه بگوئيد مطالب ايران را. بد منعكس كرده اند اينجا مطالب ايران را و حالاشما بايد جبران كنيد و بگوييد. اين خدمتى است شما مى توانيد بكنيد به اين ملت . بايدهمه اختلافات را كنار بگذاريد و يكدل و يكجهت با ملت ايران ، با ملتى كه درداخل است متحد بشويد و مطالبتان را (همان مطلبى ) كه عامه مردم دارند مى گويندبگوئيد و در دانشگاه ها و دانشكده ها بايد همه همصدا باشند و يك شعار و اين شعارتوحيدى اسلام است . اين است كه مى تواند شما را نجات بدهد. ديگران نمى توانندنجات بدهند، شما را به دام مى اندازند. انشاءالله خداوند همه را توفيق بدهد، مويد باشيد انشاءالله . والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته تاريخ 13/8/57 مصاحبه امام خمينى با راديو - تلويزيون سوئد سؤ ال : شاه با دكتر امينى وارد مذاكراتى شده است كه نشان مى دهد شاه حاضر به عقبنشينى ها و نرمش هائى مى باشد، او زندانيان سياسى را آزاد ساخته است . آيا حضرت آيتالله مى توانند نقشى را براى شاه در يك دولت با آزادى هاى بيشتر بپذيرند؟ جواب : شاه مدتى است كه مشغول اجراى نقشه اى است كه ملت را فريب دهد، با اشخاصىمذاكره و عقب نشينى هائى كرده كه براى فريب ملت است اما ملت حاضر نيست كه شاهباشد، هر قدر هم عقب نشينى كند. حرف قاطع با پشتيبانى ملت اين است كه شاه با جنايتهائى كه نسبت به ملت و كشور و خيانت هائى كه تاكنون كرده استقابل پذيرش نيست ، نه خودش و نه سلسله اش ، بايد اين سلسله منقرض شود. طرزحكومت با رفراندم تعيين مى شود. سؤ ال : گفته ايد كه اگر لازم باشد به جنگ مسلحانه دعوت خواهيد كرد، آيا هنوز هم ايننظر را داريد؟ جواب : ما حتى الامكان از جنگ مسلحانه پرهيز داريم و معتقديم به همين ترتيب كه ملت پيشمى رود، كار را حل كنيم اما اگر سرسختى نشان دهد و ابرقدرت ها هم به او كمك كنند ممكناست در اين مطلب تجديد نظر كنيم .
|
|
|
|
|
|
|
|