بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب پندهای حکیمانه علامه حسن زاده آملی, عباس عزیزى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     PAND0001 -
     PAND0002 -
     PAND0003 -
     PAND0004 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

250- والاتر از خواسته عبد!

از امام صادق (ع ) نقل شده است كه آن حضرت فرمودند:زمانى كه خداى را خواندم و دعايم مستجاب شد؛ اما حاجتم را فراموش ‍ كردم ؛ زيرا همينكه خدا دعاى بنده اش را اجابت فرمود و به اواقبال نمود، نعمت هاى ابدى اش باشد و البته اين را نمى توانند درك كنند مگر عارفانبالله و محبان عامل برگزيدگان خاص الهى . (258)


251- ياد خدا در هر حال

خداوند سبحان مى فرمايد: فاذا قضيتم الصلوة فاذكروا الله قياما و قعودا و علىجنوبكم ؛ (259) و چون نماز را به پايان برديد، خدا را ايستاده و يا نشسته و يابه پهلو خوابيده ياد كنيد.


252- تو را به جايگاه رفيع مى رساندم

ابو بصير گفت : امام صادق عليه السلام فرمود: كسى سوره اى از قرآن رافراموش كرده است (يعنى آن را ضايع كرده است و ترك گفته است ) قرآن در صورتنيكو و درجه بلندى در بهشت براى او تمثل مى يابد و چون آنمثال را ديد بدو مى گويد: تو كيستى بدين خوبى ؟ كاش براى من بودى . آن صورت ،يعنى همان مثال ، در جواب مى فرمايد: آيا مرا نمى شناسى ؟ من فلان سوره ام . اگر مرافراموش نمى كردى ، تو را به اين مقام رفيع مى رساندم . (260)


253- اخلاق عارف

شيخ الرئيس در مقام عرفان مى گويد: عارف ، خوشرو، و خندان و متبسم است و ازروى تواضع به كوچك تر، همان طور احترام مى كند كه به بزرگ تر، و از ديدن افرادگمنام ، همان قدر خوشحال مى شود كه از ديدن افراد نامدار؛ چگونه شاد نباشد و بهوجد نيايد در حالى كه به حق و همه چيز به اين سبب كه خداوند را در آن مى بيند شادماناست ، و چگونه براى او همگان يكسان نباشند، در حالى كه همه نزد اواهل رحمت اند كه مشغول باطل اند.تا آن جا كه مى گويد: عارف ، شجاع است و چگونه شجاع نباشند در حالى كه او ازمرگ هراسى ندارد، و بخشنده است و چگونه بخشنده نباشد در حالى كه از محبتباطل بركنار است ، و او حقد و كينه ها را فراموش مى كند و چگونه چنين نكند در حالى كهذكرش مشغول به حق است . (261)


254- توبه در آخرين لحظات

معاوية بن وهب گفته است : به سوى مكه رهسپار بوديم كه پيرمردى متاءله و متعبد مارا همراهى مى كرد. ليكن او بر مذهب ما اطلاعى نداشت و (به مذهباهل جماعت ) نماز را در سفر تمام مى خواند. برادر زاده اش كه شيعه بود، او را در اين سفرهمراهى مى كرد. از قضا پيرمرد بيمار شد. برادر زاده اش را گفتم : اگر مذهب شيعه رابر عمويت عرضه بدارى ، اميد است كه او (از عقاب الهى ) رهايى يابد!همراهان ، همگى گفتند: اين پيرمرد را بهحال خود واگذاريد؛ چه او بر همان حالى كه هست نيكوست .ليك ، برادر زاده طاقت نياورد و او را گفت : اى عمو! همه مدرم جز اندكى ، پس ازرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از دين خدا خارج شدند. همچنانكه بايد ازرسول صلى الله عليه و آله و سلم اطاعت و پيروى مى كرديم ، بايستى از على بن ابىطالب عليه السلام نيز اطاعت و پيروى كنيم ، او و اطاعت از او پس ازرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، حق است .پيرمرد، نفسى كشيد و فرياد برآورد: من آن چه را تو گفتى باور كردم . و سپس، جانش از بدن خارج شد.پس از آن ، خدمت ابو عبدالله ، امام صادق عليه السلام مشرف گشتيم . على بن سرى ،ماجرا را براى حضرت نقل كرد. ابو عبدالله عليه السلام فرمود: آن مرد،اهل بهشت است .على بن سرى عرض كرد: او جز در همان وقت ، بر چيزى از مذهب شيعه آگاهى نداشت!امام فرمود: پس جز اين ، از او چه مى خواهيد؟! به خدا سوگند كه او به بهشت رفتهاست . (262)


255- پشيمانى در لحظه مشاهده مرگ

در كتاب من لايحضره الفقيه آمده است : از امام صادق عليه السلام از اين كلام خداىتعالى ! پرسش شد كه : كسى كه با اعمال زشت ، تمام عمراشتغال ورزد تا آن گاه كه مشاهده مرگ كند، در آن هنگام پشيمان شود و گويد: اكنونتوبه كردم ، توبه اش پذيرفته نيست ؟ امام در پاسخ فرمود: (يعنى ) هنگامى كهامر آخرت را به چشم بيند.


256- فوايد نماز در مكان مخصوص

در جوامع روائيه درباره نمازهاى واجب و مستحب مروى است كه فرايض را در يكمحل مخصوص و معين منزل بخوانيد؛ يعنى براى خود مصلاى خاصى براى اداى فرايضقرار دهيد. و در وقت احتضار شما را در آنجا گذارند كه موجب تخفيف شدايد و غمرات موتاست ؛ ولى نوافل را در اماكن متعدده بخوانيد كه براى شما شاهد باشند. شايداختصاص ‍ فرايض به صورت اولى براى كثرت احتجاج محتضر در آن هنگام بدان باشدكه بيش از شهود، وى را به كار آيد. فتدبر! (263)


257- آموزش قرآن در قبر

و فى الكافى باسناده الى حفص ، عن مويس بن جعفر عليه السلام ؛ يا حفص ! منمات من شيعتنا و لم يحسن القرآن علم فى قبره ليرفع الله به من درجته .در كافى سند به حفص مى رساند و حفص گويد: امام موسى بن جعفر عليها السلام به منفرمود: اى حفص ! هر كه از پيروان ما بميرد و قرآن را خوب ياد نداشته باشد، درقبرش بدو آموزش دهند تا خداوند به اين وسيله پايه اش را بالا برد.(264)


258- بردن شفاعت از دنيا

انسان بايد بداند كه شفاعت را بايد از اين جا با خود ببرد و آن قدر كه با انسانكامل ؛ يعنى امام عصرش عجل الله تعالى فرجه الشريف سنخيت دارد به همان اندازه ازشفاعت بهره مند است و با قرآن و عترت پيوسته است ، پس هم قرآن شفيع است و هم عترتو ممكن است كه شخص ‍ شفيعى هم شفيع جمعى شود،عاقل را اشاره كافى است ! (265)


259- پناه بردن

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: در شگفتم براى كسى كه از چهار چيز بيمدارد، چگونه به چهار چيز پناه نمى برد:در شگفتم براى كسى كه ترس بر او غلبه كرده ، چگونه به ذكر حسبنا الله و نعمالوكيل پناه نمى برد؛ زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوندعزوجل به دنبال ذكر ياد شده فرمود: پس آن كسانى كه به عزم جهاد خارج گشتند وتخويف شياطين در آنها اثر نكرد و به ذكر فوق تمسك جستند) همراه با نعمتى از جانبخداوند (عافيت ) و چيزى زايد بر آن (سود در تجارت ) باز گشتند و هيچ گونه بدى بهآنان نرسيد.و در شگفتم براى كسى كه اندوهگين است ، چگونه به ذكر لا اله الا انت سبحانك انىكنت من الظالمين پناه نمى برد؛ زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوندعزوجل به دنبال ذكر فوق فرمود: پس ما (يونس را در اثر تمسك به ذكر ياد شده )از اندوه نجات داديم و همين گونه مؤ منين را نجات مى بخشيم . و در شگفتم براىكسى كه مورد مكر و حيله واقع شده ، چگونه به ذكر اءفوض امرى الى الله ان اللهبصير بالعباد پناه نمى برد؛ زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوندعزوجل به دنبال ذكر فوق فرمود: پس خداوند (موسى را در اثر ذكر ياد شده ) از شرو مكر فرعونيان مصون داشت .و در شگفتم براى كسى كه طالب دنيا و زيبايى هاى دنياست ، چگونه به ذكر ما شاءالله لا قوة الا بالله پناه نمى برد؛ زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوندعزوجل بعد از ذكر ياد شده (از زبان مردى كه فاقد نعمت هاى دنيوى بود، خطاب بهمردى كه از آن نعمت ها بهره مند بود) فرمود: اگر تو مرا بهمال و فرزند، كمتر از خود مى دانى پس اميد است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد...(266)


260- مشاهده خداوند قبل از قيامت

ابو بصير مى گويد كه به حضرت امام صادق عليه السلام گفتم : در مورد خداىتعالى آگاهم كن كه آيا مؤ منان روز قيامت او را مى بينند؟فرمود: آرى ، و پيش از روز قيامت هم ديده اند.گفتم : كى ؟فرمود: وقتى كه به آنها گفت : اءلست بربكم ؟ قالوا بلى ؛ آيا من پروردگارتاننيستم ؟ گفتند آرى ، هستى . (267)بعد از مدتى ساكت شد و آن گاه فرمود: مؤ منان در دنيا، پيش از روز قيامت هم مىبينند؛ آيا تو همين الان او را نمى بينى ؟ابو بصير مى گويد: گفتم : فدايت شوم ! اين حديث را از جانب شمانقل بكنم ؟فرمود: نه ، زيرا اگر آن را بگويى ، جاهل به معنايى كه توقابل هستى ، آن را انكار مى كند و بعد اين را تشبيه و كفر به حساب مى آورد، و منظور رؤيت با چشم نيست ؛ خدا بزرگ تر از چيزى است كه مشبهان و ملحدان وصف مى كنند.(268)


261- خزائن الهى

زهرى گفت : از امام سجاد عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: آيات قرآن خزينه هاهستند، پس هر خزينه را گشوده اى ، سزاوار است كه در آن نظر كنى . (269)


262- در روز گناه مكن

شخصى نزد سلمان فارسى آمد گفت : اى ابا عبدالله ! من توان آن ندارم كه در شبنماز به جاى آورم .سلمان گفت : در روز گناه مكن ! (270)


263- آثار قرآن و قيامت

امام صادق عليه السلام فرمود:در ديوان ها در روز قيامت سه اند: يكى ديوانى كه در او نعمت هاست ، ديگر ديوانى كهدر آن حسنات است ، پس ديوان نعمت ها و حسنات را درمقابل يكديگر قرار مى دهند كه ديوان نعم تمام حسنات را فرا مى گيرد و در خود فرو مىبرد، و ديوان سيئات مى ماند. پس فرزند مؤ من آدم براى حساب خوانده مى شود. آنگاهقرآن در فراروى او در نيكوترين صورتى پيش ‍ مى آيد و مى گويد: اى رب من ! منقرآنم و اين بنده مؤ من توست كه خود را به تلاوت من رنج مى داد، و شب را در مدتى درازبه ترتيل در قرائت من مى گذرانيد، و درگاه تهجد (شب نمازى و شب زنده دارى ) ازچشمان او اشك جارى مى شد؛ پس او را خشنود گردان ، چنانكه مرا خشنود گردانيد.امام فرمود: در آنگاه خداوند عزيز جبار مى فرمايد: بنده من ! يمينت را (دستراستترا) باز كن ، پس آن را از رضوان خداى عزيز جبار پر مى كند؛وشمال او را (دست چپ او را) از رحمت خدا پر مى كند. سپس به او گفته مى شود: اينبهشتبراى تو مباح است ، بخوان (قرآن را) و بالا برو؛ پس ‍ چون آيه اى را قرائتكرد، درجهاى بالا مى رود.


264- وضو نور است

(271)اى دوست ! بدان كه ، وضو نور است و دوام در طهارت ، تو را به عالم قدس ‍ ارتقادهد.


265- ياد خداوند

خداوند سبحان مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا # و سبحوه بكرة و اصيلا # هو الذى يصلىعليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمات الى النور و كان بالمؤ منين رحيما ؛ اى كسانىكه ايمان آورده ايد! خدا را فراوان ياد كنيد. و هر بامداد و شبانگاه تسبيحش گوييد. اوستكه خود و فرشتگانش ‍ بر شما درود مى فرستند تا شما را از تاريكى به روشنىبرند؛ زيرا خداوند با مؤ منان مهربان است . (272)


266- در گردنه ماندن حمار شيخ

ابن خلكان در شرح حال ابو على جبايى گويد كه : ابوالحسن اشعرى با استادشابو على جبايى مناظره اى دارد كه علما آن را نقل كرده اند و آن اين است كه ابوالحسناشعرى از وى پرسيد: چه مى گوييد درباره سه برادر كه يكى مؤ من و نيكوكار وپرهيزگار بود و مرد، و دومى كافر و فاسق و شقى بود و مرد، و سومى كودكخردسال كه در همان كودكى بمرد؟ اين سه تن چگونه است ؟جبايى در جواب گفت : زاهد در درجات است ، و كافر در دركات است ، و صغير ازاهل سلامت است .سپس اشعرى گفت : اگر صغير بخواهد به سوى درجات زاهد برود آيا! او اذن داده مىشود؟جبايى گفت : نه ، زيرا به او مى گويند: برادرت به سبب طاعات كثيرش به ايندرجات رسيد و تو را آن طاعات نبود.اشعرى گفت : صغير مى گويد: خدايا! تقصير من نبود؛ زيرا تو مرا باقى نگذاشتىو مرا قدرت بر طاعت ندارى .جبايى در جواب گفت : بارى جل و على مى گويد: من مى دانستم اگر تو باقى مىماندى گناه مى كردى و مستحق عذاب اليم مى شدى ، لذا رعايت مصلحت تو كردم .اشعرى گفت : برادر كافر مى گويد: يا اله العالمين ! همچنان كهحال برادر صغير مرا مى دانستى ، به حال من نيز دانا بودى ، چرا مصلحت او را رعايتكردى و مصلحت مرا رعايت نكردى ؟جبايى در جواب اشعرى بدو گفت : تو ديوانه اى !اشعرى بدو گفت : نه ، من ديوانه نيستم ؛ بلكه حمار شيخ در گردنه بماند!سپس از جبايى منقطع شد و ترك مذهب وى كرد و اعتراضات بسيار بر گفته هايش داشت ،به طورى كه وحشت بزرگى در ميان شان پديد آمد. (273)


267- خداشناسى على (ع )

امام باقر عليه السلام از جدش امير مؤ مناننقل مى فرمايد كه : مردى برخاست و گفت : اى امير مؤ منان ! با چه چيز خدايت را شناختى ؟فرمود: با شكسته شدن عزم ها و همت ها؛ چون تصميم به انجام كارى گرفتم ، مانعشد و چون عزم كردم پس قضاى الهى با عزمم مخالفت نمود؛ پس دريافتم كه مدبر، كسىاست جز من .مرد گفت : چه باعث شد شكر نعمت هاى او را به جاى آورى ؟حضرت عليه السلام فرمود: به بلايا نگريستم كه خداوند، آن ها را از من دور نمود وغير مرا دچار آن ساخت ؛ از اين رو دريافتم كه او به من نعمت ارزانى داشته است ، پسشكرش را بر خود لازم دانستم .مرد پرسيد: چرا لقايش را دوست دارى ؟فرمود: چون دريافتم كه براى من دين فرشتگان و فرستادگان و پيامبرانش ‍ رابرگزيده ؛ دانستم كه مرا گرامى داشته و فراموشم نكرده است . پس مشتاق لقايش شدم. (274)


268- محب واقعى

امام صادق عليه السلام فرمود: از جمله سخنان خداوند با حضرت موسى عليه السلاماين بود كه خطاب به او فرمود:: اى پسر عمران ! دروغ گوست كسى كه بگويد: مرادوست دارد؛ ولى چون شب فرا رسد، در خواب باشد؟! آيا محب ،مايل نيست كه با محبوبش خلوت كند؟! اى پسر عمران ! من دوستانم را مى شناسم ، وقتىفرا رسد، ديده آنان ، از قلب شان متحول شود و عقوبتم برابر چشمان شان مجسم گردد.از روى مشاهده مرا خطاب نمايند و از روى حضور با من تكلم كنند. اى پسر عمران ! از قلبتمرا خشوع ده و از بدنت خضوع و از چشمت ، در ظلمات شب ، اشك ! مرا بخوان كه قريب ومجيبم خواهى يافت ! (275)


269- عبور از دريا به وسيله بسم الله

جناب ثقة الاسلام كلينى در كتاب شريفاصول كافى از امام صادق عليه السلام روايت فرموده است كه : شخصى همراه حضرتعيسى عليه السلام بود تا به دريا رسيدند و با حضرت بر روى آب راه مى رفتند و ازدريا مى گذشتند. اين جانى است كه بر آب تصرف مى كند، اين همان جا است كه مرده رازنده مى كند، و ابراء اكمه و ابرص مى نمايد، و جان هاى مرده را زنده مى كند و حيات مىدهد، و هر كسى كه به تعليم معارف حقه ، نفوس را احياء مى كند عيسوى مشرب است .آن شخص ديد كه بر روى آب مثل زمين هموار عبور مى كنند، در عين عبور به اين فكر افتادكه حضرت چه مى گويد و چه مى كند كه بر روى دريا اين گونه راه مى روند، ديدحضرت مى گويد: بسم الله ، از روى عجب به اين گمان افتاد، كه اگر خودش از تبعيتكامل بيرون آيد و مستقلا بسم الله بگويد، مانند حضرت مى تواند بر آب بگذرد، ازكامل ، بريدن همان و غرق شدن همان ، استغاثه به حضرت ، روح الله نمود آن جنابنجاتش داد. (276)


270- قرآن ، عرفان ، برهان

الهى ! قرآن و انسان و عرفان و برهان يكى اند و از هم جدايى ندارند، حسن را تاءحدجمعى ده ! (277)


271- قسى القلب

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:جز به ذكر خدا، زياده مگوييد؛ چه سخن بسيار كه در آن ذكر خداوند نباشد، قلب راقساوت بخشد و دورترين مردم از خداوند، شخص قسى القلب است .


272- قرائت قرآن با لحن عربى

بايد سعى شود كه قرآن كريم و ادعيه اعم از ماءثور و غير ماءثور صحيح قرائتشود فى الكافى عبدالله عليه السلام قال : اءعرب القرآن فاءنه عربى .امام صادق عليه السلام فرمود: قرآن را با لحن عربى ، بدون غلط قرائت كنيد؛ زيراكه قرآن عربى است . (278)


273- داناترين مردم به توحيد

هشام بن سالم روايت شده است كه : نزد امام صادق عليه السلام رفتم ، به من فرمود:آيا مى توانى خدا را وصف كنى ؟گفتم : آرى !فرمود: وصف كن !گفتم : او شنوا و بيناست .فرمود: اين صفتى است كه مخلوقات نيز در آن شريك اند.گفتم : چگونه او را وصف كنم ؟فرمود: او نور بدون ظلمت و حيات بدون مرگ و علمبدونجهل و حق بدون باطل است . پس از نزد آن حضرت بيرون آمدم در حالىكه داناترينمردم به توحيد بودم .


274- ياد خدا درهمه حال

(279)امام صادق عليه السلام فرمود: تو را باكى نيست در حالى كهبول مى كنى به ياد خدا باشى ؛ زيرا ياد خدا در همهحال نيكوست . بنابراين هيچ گاه از ياد خداوند به ستوه ميا و از آنملول مباش . (280)


275- نفتى و خداشناسى

شخصى بود كه در قديم ، ظروفى پر از نفت را با اسب و قاطر به دهات و روستاهامى برد، روزى شخصى از او پرسيد كه : تو خدايت را چگونه شناخته اى ؟نفتى جواب داد: خوب گوش كن ، من هر گاه كه از مبداء راه مى افتم ، پس از پر كردن اينظرف ها از نفت ، درب آن ها را با پارچه يا نايلونى محكم مى بندم و بعد هم با نخ ، محكمبه دور آن مى پيچم ، با همه اين ها، هميشه از در اين ظروف ، نفت ها چكه چكه مى ريزد،ولى خداوند ما را طورى آفريده كه اگر در شديدترين حالات فشار قوى دافعه بدنقرار گيريم ، تا خودمان نخواهيم عمل دفع صورت نمى گيرد و غايط وبول بدون اراده نفس ، خارج نمى شود و در عينحال هيچ گاه به نخ و نايلون هم نيازى نيست ! من از اين راه به وجود و عظمت خداپى برده ام ! (281)


276- كشيدن تير در حال نماز

واقعه امير المؤ منين عليه السلام و پيكان در جنگ احد را مرحوم ملا فتح الله كاشانىدر تفسير منهج الصادقين در ضمن آيه الذين هم فى صلوتهم خاشعون دراول سوره مباركه مؤ منون قرآن كريم نقل كرده است كه :در اخبار صحيحه آمده كه در روز احد پيكان مخالفين در بدن مبارك امير المؤ منين عليهالسلام نشست و از غايت وجع نتوانستند كه آن را بيرون آورند؛ صورتحال را به حضرت رسالت صلى الله عليه و آله و سلم عرض ‍ كردند، فرمود كه :وقتى كه وى در نماز باشد، پيكان را از بدن اطهر او بيرون آوردند و خون بسيار برسجاده آن حضرت ريخته شد، و چون از نماز فارغ شد و آن خون را مشاهده نمود، پرسيدكه : اين خون چيست ؟گفتند كه : در حينى كه پيكان از بدن شما بيرون آورديم اين خون از آن جراحت بيرون آمد،فرمود: به خدايى كه جان على در قبضه قدرت اوست كه در نيافتيم و واقف نشدم كهشما در چه وقت بدن مرا شكافتيد و پيكان را بيرون آورديد. (282)


277- پند قرآنى

خداوند سبحان مى فرمايد: فاقراءوا ما تيسر من القرآن ؛با اين همه ، تا حدى كه ميسرتان است قرآن بخوانيد. (283)


278- خداوند همه جا است !

روزى على عليه السلام وارد بازار شد. مردى را ديد كه مى گويد: نه ! سوگند بهكسى كه هفت حجاب دارد؛ حضرت پرسيد: منظورت كيست ؟گفت : خدا! اى امير مؤ منان !حضرت فرمود: اشتباه مى كنى ، مادر به عزايت بنشيند! ميان خدا و خلقش هيچ حجابىنيست و هر جا كه باشند خداوند با آن هاست .مرد پرسيد: اى امير مؤ منان ! كفاره آن چه كه گفتم چيست ؟فرمود: اين كه بدانى هر جا باشى خدا با توست .مرد گفت : آيا به مساكين طعام دهم ؟حضرت فرمود: نه ! چون به غير خدايت سوگندى خوردى ! (284)


279- آرزوى قرآن به دل كردن

الهى ! امشب ، كه شب قدر است ، همه قرآن به سر مى كنند، حسن را توفيق ده كه قرآنبه دل كند! (285)


280- قرآن بخوان و بالا برو

حفص گفت : از امام هفتم شنيدم به مردى مى گفت : آيا بقاى در دنيا را دوست دارى؟آن مرد گفت : آرى .امام فرمود: براى چه ؟گفت : براى قرائت قل هو الله احد.امام پس از ساعتى سكوت از آن مرد، فرمود: اى حفص ! هر كس از اولياء و شيعيان مابميرد و قرآن را نيكو نداند، در قبرش قرآن را بدو تعليم مى نمايند تا خداوند درجه اورا به علم بالا ببرد؛ چه اينكه درجات بهشت بر قدر آيات قرآن است . به او مى گويند:بخوان قرآن را و بالا برو. پس ‍ مى خواند و بالا مى رود. (286)


281- مذهب شيطان

خواجه نصيرالدين گويد: از من پرسيدند: مذهب شيطان چيست ؟من مطابق قرآن گفتم : شيطان در اصول ، اشعرى و در فروع ، حنفى است .امام در اصول چنان كه گفته است رب بما اءغويتنى كه اشعريان نسبتاعمال به خدا دهند و شيطان غوايت را نسبت به خداوند داده است .اما در فروع ، چون ماءمور به سجده آدم شد، سرباز زد و بين خاك و آتش ‍ مقايسه كرد وگفت : اءنا خير منه خلقتنى من نار و خلقته من طين (287) و حنفيان كه تابع ابو حنيفهاند، در فروع دين ، قياس جايز دانند. (288)


282- تجديد وضو

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: خداوندمتعال فرموده است : هر كس محدث شود و وضو نگيرد، بر من جفا كرده است ، و هر كس ‍محدث شود و وضو گيرد، و دو ركعت نماز نخواند، او نيز بر من ظلم كرده است ، و كسىكه دو ركعت را بخواند وليكن دعا نكند، او هم جفا كرده است ، و آن كس كه محدث شود، سپسوضو گيرد و دو ركعت نماز به جاى آرد و دعا كند و در امر دين و دنيايش از من حاجت طلبد،اگر اجابتش نكنم ، من به او جفا كرده ام ، ولى من خدايى ستمكار نيستم .(289)


283- مثل كور چراغ به دست

شرط بسيار مهم تاءثير اذكار و ادعيه و اوراد و نظائرها طهارت انسان است كه صرفلقلقه لسان سودى نبخشد؛ بلكه مبادا موجب قساوت و بعد هم بشود؛ زيرا كه ذكر عارىاز فكر است ، يعنى قلب بى حضور است ، و قلب بى حضور چراغ بى نور است و شخصبى نور از ادراك حقايق دور است . و مثل ذكر بى حضورمثل كورى است كه در دست او مشعل نور است . (290)


284- خود شناسى مقدمه اى بر خداشناسى

روايت شده است كه : يكى از زنان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از ايشانپرسيد: چه زمانى انسان خدايش را مى شناسد؟حضرت فرمود: وقتى كه خود را بشناسد. (291) (292)


285- بيعت با رسول الله (ص )

در اين آيه خداوند مى فرمايد: ان الذين يبايعونك انما يبايعون الله يدالله فوقاءيديهم كسانى كه با رسول خدا بيت كردند، همانا با خدا بيعت كردند و دسترسول خدا كه در هنگام بيعت شان بالاى دست آنان است ، دست خداست كه بالاى دست آناناست ، با اين كه دست رسول الله بالاى دست آنها بود.


286- قلعه مستحكم من

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: خداى تعالى فرموده است :كلمه لا اله الا الله قلعه مستحكم من است ، هر كس وارد آن شود از عذاب ايمنگردد.


287- اخلاص در همه موارد

در قرآن كريم آمده : قل ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين لاشريك له و بذلك امرت و انا اول المسلمين ؛ (293)بگو نماز من و قربانى من و زندگى من و مرگ من براى خدا آن پروردگار جهانيان است ،او را شريكى نيست ، به من چنين امر شده است و من از نخستين مسلمانانم .


288- تقرب به سوى سگ

مرحوم هيدجى ، محشى منظومه ملا هادى ، ديوانى دارد، او قضيه جالبىنقل مى كند، مى گويد: مقدسى بود در محله اى و يا روستايى ، شبى براى عبادت بهمسجد رفت ، مسجد خالى بود، دو ركعت نماز كه به جا آورد، صداى خش خشى از گوشههاى مسجد شنيد، با خود گفت : پس من تنها در مسجد نيستم ، كس ديگرى هم گويى در مسجدهست ، سپس شيطان او را وسوسه كرد و شروع كرد با صداى بلندتر نماز خواندنولا الضالين را با مد تمام كشيدن ! بهخيال اين كه فردا آن ناآشنا، در ده و محله منتشر مى كند كه فلانى ، ديشب در مسجد، تاصبح مشغول راز و نياز بود و نماز نافله به جا مى آورد اين مقدس مآب بيچاره ، به همينخيال ، حتى شب را هم به منزل نرفت و تا صبحمشغول نماز و راز بود. صبح كه هوا روشن شد، وقتى كه خواست از مسجد خارج شود، ديدسگى نحيف و ضعيف از گوشه شبستان آمد و از در بيرون رفت . يك باره فهميد كه همه آنخش خش ها، از اين سگ بوده كه از سرماى شب ، بهداخل مسجد پناه آورده است و همه نماز نافله ها و گريه ها و اشك هاى جناب مقدس هم به جاىتقربا الى الله ، تقربا الى الكلب بوده است . (294)


289- حيا در حضور خدا

روايت است كه : روزى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نزد چوپان گوسفندانشرفت ، (حضرت مشاهده نمود كه ) چوپان ، لباسش را در آورده بود. چون پيامبر صلىالله عليه و آله و سلم را ديد، لباسش را بر تن نمود. حضرت صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: برو! ما نيازى به چوپانى تو نداريم ، چون ما خاندانى هستيم كه كسىرا كه ادب خدا نگاه ندارد و در خلوت از او حيا ننمايد، به كار نمى گيريم .(295)


290- دعاى حضرت ابراهيم (ع )

رب اجعلنى مقيم الصلوة و من ذريتى ربنا وتقبل دعاء # ربنا اغفرلى و لوالدى و للمؤ منين يوم يقوم الحساب ؛ (296)اى پروردگار من ! مرا و فرزندان مرا بر پاى دارندگان نماز گردان ، اىپروردگارما! دعاى مرا بپذير، اى پروردگار ما مرا و پدرم و مادرم و همه مؤ منانرا در روز حساببيامرز.


291- در چه كار بوديد؟!

(297)خداوند سبحان مى فرمايد: ان الذين توفاهم الملائكة ظالمى اءنفسهم قالوا فيم كنتم ؛آنان كه ملايكه ارواح شان را قبض مى كنند در حالى كه ستمكار به نفس خود بودند،،ملايكه بديشان گويند: در چه كار بوديد؟ (298)


292- واى بر نمازگزاران غافل !

خداوند عزوجل فرمايد: فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون ؛ (299)پس واى بر نمازگزارانى كه از نماز خود غافل اند.


293- نمازى كه سبب نزول بركت است !

يكى از فضيلت هاى نماز جماعت اين است كه هر انسانى يك صفت يا بيشتر از اوصافخوبى و كمالات انسانى را دارد.به فرض اگر يك انسان كامل باشد تا چه اندازه واسطهنزول بركات خواهد بود، انسان هاى در صلوة جماعت كاءن يك انسانكامل و يا ظل و مثال او را تشكيل مى دهند كه آن نماز واسطهنزول بركات خواهد بود. (300)


294- بهترين عبادت ذكر لا اله الا الله

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:نه من كلمه اى چون لا اله الا الله گفته ام و نه كسانى كه پيش از من بوده اند.و نيز فرمود: بهترين عبادت ، گفتن لا اله الا الله است .


295- همنشين خوب

حواريون عيساى پيامبر به او گفتند: ما با چه كسى همنشينى كنيم ؟حضرت عيسى عليه السلام فرمود: كسى كه ديدار او شما را به ياد خدا بياندازد ووقتى به سخن مى آيد، حرف او موجب فزونى دانش شما بشود، چيزى به شما ياد بدهد...رفتار و كردار او شما را در آخر كار آخرت ترغيب و تحريص كند. (301)


296- غافل مباش !

شنيدم كه ابو جعفر عليه السلام فرمود: اى ابا نعمان ! مردم تو را فريب ندهند واز نفست غافل نكنند؛ هر چه به تو رسد همراه تو خواهد بود نه همراه آنان .روزت را به بيهودگى سپرى مكن ؛ چه همراه تو كسانى هستند كهعمل تو را ثبت مى نمايند. پس نيكوكارى كن كه هيچ چيز را به جستجو و طلب نمى بينمكه از عمل نيك ، كه گناه پيش را از ميان مى برد، بهتر باشد. (302)


297- گربه در حال نماز

گويند: عالمى گربه اى داشت ، در اثر تكرار عبادت و نماز، هر موقع كه او بهنماز مى ايستاد، گريه هم ركوع و سجود مى كرد، بعد گفتند: كرامت اين عابد همين است .(303)


298- ستمكار به نفس خود

خداوند سبحان مى فرمايد: الذين تتوفاهم الملائكة ظالمى انفسهم فاءلقوا السلمما كنا نعمل من سوء بلى ان الله عليم بما كنتم تعملون ؛كسانى كه ملايكه ارواح شان را قبض مى كنند در حالى كه ستمكار به نفس ‍ خود بودند،پس سر تسليم پيش نهند گويند: ما بد نكرديم ! آرى ! بد كرده ايد. همانا خداوند بهآن چه كرده ايد داناست . (304)


299- قرآن سفره الهى

رسول خدا (ص ) فرمود: ان هذا القرآن ماءدبة الله فتعلموا ماءدبته ما استطعتم ، و ان اصفر البيوت لبيت(لجوف - خ ل ) اصفر من كتاب الله (رسول خاتم صلى الله عليه و آله و سلم .) قرآن سفره رحمت رحيميه است كه فقط براى انسان گسترده شده است . طعام اين سفره ،غذاى انسان است كه به ارتزاق آن متخلق به اخلاق ربوبى مى گردد، و متصف به صفاتملكوتى مى شود و مدينه فاضله تحصيل مى كند. و هيچ كس از كنار اين سفره بى بهرهبر نمى خيزد. (305)


300- كشته شدگان در راه خدا

خداوند سبحان مى فرمايد: و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله اءمواتابل احياء عند ربهم يرزقون ؛كسانى را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپنداريد بلكه زنده اند و نزد پروردگارشانبه ايشان روزى مى دهند. (306)


301- رفع مشكل با نماز

ابن خلكان در شرح حال شيخ رييس نقل كرده است كه : هر گاه مساءله اى بر وىدشوار مى شد، وضو مى گرفت و به مسجد جامع مى رفت و نماز مى گزارد و خداىعزوجل را مى خواند كه آن را بر وى آسان گرداند و آن در بسته را به روى اوبگشايد. (307)


302- نتيجه صلوات فرستادن

صلوات بر محمد و آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم فعلى ازافعال ما است و علم و عمل هر دو جوهرند كه گوهر انسان را مى سازند و عين حقيقت و ذاتانسان مى شوند و انسان كامل مبراى از امكان ، استعدادى است كه دركمال به فعليت رسيده است ، هر چند عبد شكور است ، پس ‍ بدان كه صلوات عايد ما مىشود كه از نقص به كمال و از قوه به فعليت مى رويم نه عابد آنكه خود عارى از قوتاست . (308)


303- بهاى بهشت

امام صادق عليه السلام فرمود: كلمه لا اله الا الله بهاى بهشت است .


304- سوره توحيد و اول سوره حديد

امام زين العابدين عليه السلام فرمود: ان الله عزوجل علم اءنه يكون فى آخر الزمان اقوام متعمقونفاءنزل الله تعالى قل هو الله احد، و الآيات من سورة الحديد - الى قوله : و هو عليمبذات الصدور فمن رام و راء ذلك فقد هلك . (309)صدرالمتاءلهين مى گويد: من پيوسته در اين آيات تفكر مى كردم تا وقتى اين حديث راديدم از شوق گريه كردم .امام عليه السلام فرمود: چون خداوند مى دانست كه در آخر زمان مردمى متعمق ، مو شكاف، دانش پژوه ، فحاص ، بحاث ، پيدا مى شوند براى آنها سورهقل هو الله احد و آيات اول سوره حديد تا عليم بذات الصدور را فرستاد، تا هرفيلسوف متاءله متعمق ، و هر عارف پخته و گردنه ها پيموده ومراحل و منازل سير كرده ، بخواهد در معرفة الله سخن بگويد و در درياى بيكران معارفالهى غواصى بنمايد، سوره اخلاص و آيات اول سوره حديد آنها را بيان فرموده است ، وميزان قسط همه آراء و عقايد است .(310)


305- نيكوترين نام ها

خداوند سبحان مى فرمايد: و لله الاسماء الحسنى فادعوه بها ؛از آن خداست نيكوترين نام ها، بدان نام هايش بخوانيد.


306- استغفار واقعى

شخصى در حضور وصى از خداوند طلب غفران نموده ، مى گويد: استغفر الله، امير مؤ منان در پاسخ مى فرمايد:مادرت به عزايت بنشيند! آيا مى دانى كه استغفار چيست ؟ استغفار، مقام والا مرتبگاناست .استغفار نامى است كه آن را شش معنا (و شرط) است :اول : پشيمانى بر گذشته .دوم : تصميم بر آن كه تا ابد گرد گناه نآيى .سوم : آن كه حقوق خلايق را بدانان باز دهى ؛ چنانكه خداوند را ملاقات كنى بدون آن كهحقى بر گردنت باشد.چهارم : آن كه هر عمل واجبى كه ضايع كرده اى قضا و حقش را ادا كنى .پنجم : گوشتى كه از حرام بر بدنت روييده ، با سختى ناراحتى بر گناهانت آب كنى ؛چنانكه پوستت به استخوان رسد و گوشتى تازه رويد.ششم : به بدنت درد عبادت و طاعت رسانى ؛ همچنانكه شيرينى گناه بدان رسانيده اى ؛پس چون چنين كردى ، حال بگو استغفرالله ! (311)


307- عاقبت انسان

از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت است كه فرمود:هيچ يك از شما نميرد جز آن كه به عاقبت خويش علم بيابد و جايگاه خويش را در بهشتيا دوزخ ببيند. (312)


308- توبه پيرى كهنسال

در اواخر كتاب كشكول شيخ بهايى است .در حديث است كه چون پيرى كهنسال توبه كند، ملايك گويند:حال كه حواست به سستى و ناتوانى رسيده و نفست به سردى گراييده (توبه مىكنى )؟! (313)


309- توصيف جايگاه مخلصين

خداوند سبحان مى فرمايد: الا عباد الله المخلصين # اولئك لهم رزق معلوم # فواكه و هم مكرمون# فى جناتالنعيم # على سرر متقابلين # يطاف عليهم بكاءس من معين # بيضاء لذة للشاربين #لافيها غول و لا هم عنها ينزفون ؛مگر بندگان مخلص خدا، كه آنها راست رزقى معين ، از ميوه ها و گرامى داشتگانند در بهشتهاى پر نعمت ، بر تخت هايى كه روبه روى هم اند و جامى از چشمه خوشگوار ميان شانبه گردش در آيد، سفيد است و نوشندگانش را لذت بخش ، نهعقل از آن تباهى گيرد و نه نوشند مست شود.


310- مشمول رحمت الهى

در حديث است كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درحال نماز بود كه مردى باديه نشين در نماز خود چنين مى گفت :خداوندا! من و محمد را مشمول رحمت خويش قرار داده و نه كسى ديگر را!پس چون پيامبر صلى الله عليه و آله نماز را سلام گفت ، خطاب به باديه نشين فرمود:رحمت واسعه الهى را تنگ كردى (محدود و سنگين نموده اى ). (314)


311- بيدارى براى نماز شب

امام صادق عليه السلام فرمود: روزىرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از حارثة بن مالك بن نعمان انصارى پرسيد:چگونه اى اى حارثة بن مالك ؟حارثه عرض كرد: مؤ منى واقعى ، اى رسول خدا!حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هر چيزى را حقيقت و نشانه اى است ؛حال حقيقت و نشانه قول تو چيست ؟گفت : اى رسول خدا! نفس خويش را از دنيا دور ساخته ام و شبم را به بيدارى مى گذرانم، و روزم را به تشنگى سپرى مى نمايم . گويى عرش خداى را مى بينم كه محاسبه وحساب مردم بر پا شده است . بهشتيان را مى نگرم كه به زيارت يكديگر مى روند، وفرياد و ناله دوزخيان را مى شنوم كه در آتش اند. (چون سخن او بدين جا رسيد) پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم فرمود: تو بنده اى هستى كه خداوند قلبش را نورانىگردانيده ؛ پس حال كه بصير و بينا گشته اى ، بر آن ، ثابت و استوار باش !حارثه گفت : اى رسول خدا! براى من دعا نماييد تا در ركاب شما به شهادت رسم !پس حضرت نيز چنين كرد و فرمود: خداوندا! شهادت را روزى اش ‍ گردان !چند روز بعد، حارثه ، به فرمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در جنگىشركت جست جنگ شروع شد و او نفر هشتم و يا نهمى بود كه به فيض شهادتنايل آمد. در روايتى ديگر كه كلينى از ابوبصيرنقل مى كند، حارثه دهمين نفرى است كه بعد از جعفر بن ابى طالب به شهادت مىرسد.(315)


312- نوشتن حسنات و سيئات

زرارة از امام باقر يا امام صادق عليه السلامنقل مى كند: خداى تبارك و تعالى براى آدم در فرزندانش چنين مقرر فرمود كه چونكسى هست به انجام كارى نيك بندد و آن را به انجام نرساند، يك حسنه برايش نوشتهشود و چون آن را به انجام رساند، ده حسنه برايش نوشته شود، و چون كسى همت بهانجام كارى زشت بندد و آن را انجام ندهد، چيزى بر او نوشته نشود، و اگر آن را بهانجام رساند، تنها يك گناه بر او نوشته شود. (316)


313- روح نماز

خداوند سبحان فرمود: ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اءكبر؛ همانا آدمى را از هر كار زشت و منكر باز مى دارد و ياد خدا بزرگ تر است .(317)


314- ياد خدا

خداوند سبحان فرمود:اءقم الصلوة لذكرى نماز بگزار تا مرا ياد كنى . (318)


315- عاشق معشوق بيند

الهى ! عارف را با عرفان چه كار، عاشق معشوق بيند نه اين و آن . (319)


316- در برائت زنهارى نيست

ابن عباس گويد: از على - كه خدا از او خشنود گردد - پرسيدم : چرا در سر آغازسوره برائت بسم الله الرحمن الرحيم نوشته شده است .در پاسخم فرمود: چون بسم الله ... پناه و زنهار است و در برائت زنهارى نيست، با فرمان دست بر قبضه شمشير زدن و بر فرق مشركين كوبيدننازل شده است . (320)


317- مخ عبادت

دعا، كليد عطاء و وسيله قرب الى الله ، تعالى و مخ عبادت و حيات روح و روح حياتاست .


318- توبه از نماز و روزه

الهى ! از نماز و روزه ام توبه كردم به حقاهل نماز و روزه ات توبه اين نااهل را بپذير! (321)


319- واى بر از اين نمازگزار!

الهى ! عبادت ما قرب نياورده بعد آورده است ، كه فويل للمصلين الذين هم فى صلاتهم ساهون !


320- مايه سرور و آرامش

رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم گفت : جعلت قرة عينى فى الصلوة ؛آنچه كه مايه خنكى ، سرور و آرامش چشم من است در نماز قرار داده شده . صلوة سببمشاهده است ، و مشاهده محبوب قرة عين محب است ، زيرا كه صلوة مناجات بين حق تعالى و عبداوست چنانكه فرمود: فاذكرونى اذكركم ، و رسولش فرمود: المصلى يناجى ربه . حقتعالى فرمود: به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم .رسول خدا فرمود: نمازگزار با خدايش نجوا مى كند. (322)


321- از بركات نماز

يكى از بركات نماز، اين است كه انسان را از تعلقات دنيوى اعراض ‍ مى دهد و بهملكوت عالم مى كشاند كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ان المصلىيناجى ربه . (323)


322- با چه كسى همنشينى كنيم

حواريون عيساى پيامبر به او گفتند: ما با چه كسى همنشينى كنيم ؟حضرت عيسى عليه السلام فرمود: كسى كه ديدار او شما را به ياد خدا بياندازد ووقتى به سخن مى آيد، حرف او موجب فزونى دانش ما بشود، چيزى به شما ياد بدهد...رفتار و كردار او شما را در كار آخرت ترغيب و تحريص كند. (324)


323- فرشته عمل انسان

ابو امامه ، از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلمنقل كرده است كه فرمود: فرشته جانب چپ ، شش ساعت ، قلم از نوشتنعمل بنده خطا كار يا زشتكار باز نگاه دارد.پس چنانچه پشيمان شود و از خداى بخشش طلبد، آن را ننويسد، وگرنه يك گناه بر اونخواهد نوشت .در روايت ديگر است : فرشته جانب راست ، بر فرشته جانب چپ ، امير است . پس چونبنده اى عملى نيك انجام دهد، هست برابرش برايش ‍ بنويسد، و چون عملى زشت به انجامرساند و فرشته جانب چپ اراده كند كه آن را بنويسد، فرشته جانب راست او را گويد:باز ايست ، و او هفت ساعت باز ايستد.اگر از خداوند طلب بخشش كند، بر او چيزى ننويسد، و چنانچه چنين نكند تنها يكعامل زشت بر او نوشته شود. (325)


324- پاسخ دعا

در دعا بايد توجه داشت كه هيچگاه داعى با دست خالى بر نمى گردد. زبان رواياتدر اين امر بسيار شيرين است . اءتم فوائد و اءهم مصالح ، آن اصلاح جوهر نفس ناطقه ولسان استعداد است كه انسان آن را در دعا بر اثر تقرب به حق سبحانهتحصيل مى كند. خلاصه آنچه كه براى تحصيل آن به دعا نشسته اى ، بهتر از آنكه مىخواهى عايدت مى شود و اگر آن حاجت مخصوص تو برآورده نشد، غمگين مباش كهتبديل به احسن شده است . و قال ربكم ادعونى اءستجب لكم ؛ (326)پروردگارتان گفت : بخوانيد مرا تا شما را پاسخ گويم .


325- توصيف جنة الماوى

خداوند سبحان مى فرمايد: مثل الجنة التى وعد المتقون فيها اءنهار من ماء غير آسن وانهار من لبن يتغير طعمه و اءنهار من خمر لذة للشاربين و اءنهار منعسل مصفى و لهم فيها من كل الثمرات و مغفرة من ربهم ، الآية ؛(327)وصف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده اين است كه در آن نهرهايى است از آبهايى تغيير ناپذير و نهرهايى از شيرى كه طعمش دگرگون نمى شود و نهرهايى ازشراب كه آشامندگان از آن لذت مى برند و نهرهايى ازعسل مصفى و در آنجا هر گونه ميوه كه بخواهند هست و نيز آمرزش ‍ پروردگارش.


326- درود ملايك

الذين تتوفاهم الملائكة طيبين يقولون سلام عليكم ادخلوا الجنة بما كنتم تعملون؛كسانى كه ملايكه ارواح شان را قبض مى كنند در حالى كه پاكيزه بودند، ملايكه بهآنان مى گويند: درود بر شما، داخل بهشت شويد به آن چه كهعمل كرده ايد. (328)


327- سفر هفتاد ساله به سوى جهنم

شيخ عارف محيى الدين عربى در باب شصتم فتوحات ، و صدر المتاءلهين در اسفارروايت نقل كرده اند كه :روزى رسول خدا (ص ) با يارانى در مسجد نشسته بودند كه آواز سهمگين فرو افتادنچيزى را شنيدند پس ترسيدند.رسول خدا (ص ) گفت : مى دانيد آواز چيست ؟گفتند: خدا و رسولش دانايند.رسول خدا (ص ) گفت : سنگى از بالاى جهنم هفتادسال است كه افتاده و اينك به قعر جهنم رسيده است و اين آواز هولناك از سقوط آن سنگبرخاست .پس هنوز رسول خدا (ص ) از كلام خود فارغ نشده بود كه از خانه منافقى صداى گريهاهل و عيالش بلند شد كه آن منافق در آن وقت بمرد و هفتادسال عمر او بود و رسول الله گفت : الله اكبر!سپس شيخ گويد كه : علماى صحابه از اين گفتاررسول خدا (ص ) دريافتند كه اين حجر آن منافق است و وى از آن روزى كه آفريده شد بهسوى جهنم مى رفت تا آن كه عمرش به هفتاد رسيد و چون بمرد در قعر جهنم قرار گرفت. خداوند فرمود: ان المنافقين فى الدرك الاءسفل من النار پس آن صدا را شنيدند تاعبرت بگيرند. (329)


328- علايم ايمان به خدا

روزى معاذ بن جبل خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد. حضرت پرسيد:چگونه صبح كردى اى معاذ؟گفت : در حالى كه به خدا ايمان دارم .فرمود: هر سخنى را، مصداقى و هر حقى را حقيقتى است ؛ مصداق سخن تو چيست ؟گفت : اى پيامبر خدا! صبحى نيست ، جز آن كه گمان نمى برم ، شبش را نبينم و شبى نيست، جز آن كه اميدى به صبح آن ندارم . گامى بر ندارم ، جز آن كه گمان مى برم كهفرصت برداشتن گام بعدى را نخواهم يافت . گويى تمام امت ها را مى بينم ، كه با نبىخود و نيز با بتانى كه بدل از خداى مى پرستيده اند، به حساب نشسته اند. گويىعقوبت و عذاب دوزخيان ، و ثواب و پاداش بهشتيان را مى نگرم . (چون سخنش بدين جارسيد) رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:حال كه دانستى ، پس بدان ملزم باشد و از دستش مده ! (330)


329- هنوز نمازگزار نشده !

الهى ! آن كه در نماز، جواب سلام نمى شنود، هنوز نمازگزار نشد. ما را بانمازگزاران بدار!


330- قارى قرآن در قيامت

قرآن كريم ، صورت كتيبه انسان كامل است ؛ يعنى صورت حقيقت محمديه صلى اللهعليه و آله در قرآن كريم آمده است : ان هذا القرآن يهدى للتى هى اءقوم ولقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة . هر اندازه كه به قرآن نزديكشوى ، به انسان كامل نزديك شده اى . به حظ بهره ات از قرآن بنگر! حقايق آن ، درجاتذات و مدارج عروجند.


331- خروج از حجاب تن

معلم ثانى ، فارابى ، در فصوص چه نيكو گفته است : علاوه بر لباس كه برتن دارى ، بدن نيز به نوبه خود، پرده است . پس بكوش تا اين حجاب را رفع نمايى ،تا لاحق شوى و در طلب آنچه در علاقه و مباشرت آن است نباشى .اگر معذب شوى واى بر تو! و اگر ايمن مانى خوشا به حالت ! كه در اين صورت تودر پوشش بدنت ، در اوج ملكوت هستى ، چيزهايى را مى بينى كه هيچ چشمى نديده ، و مىشنوى آنچه را كه هيچ گوشى نشنيده و بر قلب هيچ كس خطور نكرده است . پس حق ،عهدى با تو بسته است ، تا نزد او به تنهايى روى . (331)


332- متقيان رستگاران اند!

خداوند سبحان مى فرمايد: ان للمتقين مفازا # حدائق و اءعنابا # و كواعب اءترابا و كاءسا دهاقا # لايسمعون فيهالغوا و لا كذابا # جزاء من ربك عطاء حسابا ؛پرهيزگاران را جايى است كه در امان از هر آسيب اند. بستان ها و تاكستان ها. و دخترانىهمسال با پستان هاى برآمده . و جام هاى پر، نه سخن بيهوده شنونده و نه دروغ . و اينپاداشى است كافى از جانب پروردگارت . (332)


333- صاحب عالى ترين درجه بهشت

بر تو باد تلاوت قرآن و عمل به آن و انجام فرايض و شرايع وحلال و حرام و امر و نهى آن ! شب و روز، آن را تلاوت كن ! چه قرآن عهد و پيمان خداستبا خلق . پس لازم است هر مسلمانى هر روز به پيمان خود بنگرد؛ اگر چه پنجاه آيهباشد. و بدان كه درجات بهشت بر تعداد آيات قرآن است . پس روز قيامت به قارى قرآنگفته مى شود: بخوان و مقام و درجه خود را افزون گردان ! در بهشت غير از پيامبران وصديقان ، بالاترين درجات ، از آن قارى قرآن است . (333)


334- حرمت حريم استاد

بنده حريم اساتيد را بسيار حفظ مى كردم ، سعى مى كردم در حضور استاد بهديوار تكيه ندهم . سعى مى كردم چهار زانو بنشينم ، حرف را مواظب بودم زياد تكرارنكنم ، چون و چرا نمى كردم كه مبادا سبب رنجش ‍ استاد بشود، مثلا من يك وقتى محضر همينآقاى قمشه اى (مرحوم حاج ميرزا مهدى الهى قمشه اى ) نشسته بودم ، خم شدم و كف پاىايشان را بوسيدم ، ايشان برگشتند و به من فرمودند: چرا اين كار را كردى ؟گفتم : من لياقت ندارم كه دست شما را ببوسم ، براى بنده خيلى مايه مباهات است ، خوبچرا اين كار را نكنم ؟... (334) (335)


335- نعمت بيدارى

برادرم ! نعمت بيدارى روزى هر بى سر و پا نمى شود و اين پيك كوى وفا با هردلى آشنا نمى گردد، و هر مشامى اين نسيم صبا را بويا نمى شود و هر زبانى به ذكرآن گويا نمى گردد. بيدارى مى تلخ ‌وش است ، با هر كامى سازگار و گوارا نيست ، چهاءم الخبائث است ، هر كه آن را نوشيده ؛ بلكه اندكى از آن چشيده است ، از مشتهيات نفسانىحتى از حور و غلمان چشم پوشيده است و دست كشيده است . (336)


336- ملكت فقر در اثر دولت صبر

الهى ! شكرت كه دولت صبرم دادى تا به مملكت فقرم رساندى . (337)


337- توبه در لحظه آخر

از امام صادق عليه السلام از اين كلام خداى تعالى پرسش شد كه : كسى كه بااعمال زشت ، تمام عمر اشتغال ورزد تا آن گاه كه مشاهده مرگ كند، در آن هنگام پشيمانشود و گويد: اكنون توبه كردم ، توبه اش پذيرفته نيست .امام در پاسخ فرمود: (يعنى ) هنگامى كه امر آخرت را به چشم بيند. (338)


338- محفوظ بودن

حسبنا الله و نعم الوكيل براى محفوظ بودن از بدان و از بيم و بدى آنان.


339- قرائت درست

امام جواد عليه السلام فرمود: هيچ دو مردى به گرد يكديگر نيامدند، جز آنكهبهترين شان نزد خدا، كسى كه مؤ دب تر است .پرسيدند: اى فرزند رسول خدا! ما آن را نزد مردم دانيم كه چيست ، اما بيان فرما كهنزد خداوند چيست ؟فرمود: قرآن را همان گونه كه نازل شده است قرائت كنيد و سخن ما را همان طور كهگفته ايم ، روايت كنيد و خداوند را به حالتى كه محتاج و نيازمند اوييد بخوانيد.(339)


340- توبه نصوح

در كتاب اصول كافى ، از كنانى نقل است كه چون امام صادق عليه السلام را از معناىاين آيه كه : اى مؤ منان ! به سوى خدا توبه كنيد؛ توبه اى نصوح ، پرسيد؟امام در پاسخ فرمود: (يعنى ) بنده از گناه توبه كند و سپس بدان بازنگردد.(340)


341- غفلت از پرسش

شخصى در معيت امام صادق عليه السلام از آن جناب سؤ الاتى مى كرد تا وقتى بهبازار مسگرها رسيدند، از امام سؤ ال كرد: مس چيست ؟فرمود: نقره فاسد شده است و دوايى دارد كه چون آن را به مس زنند نقره خالصشود. سايل نپرسيد كه آن دوا چيست ، مترجم آلمانى خيلى بهسايل عصبانى شده است كه چرا نپرسيدى دواى آن چيست ؟


342- سه خصلت سودمند پس از مرگ

از امام صادق عليه السلام نقل شد: پس از مرگ ، آدمى را اجرى نرسد مگر به سهخصلت :(اول ) صدقه اى كه در ايام حيات بنيان نهاده است و اين صدقه ، پس از مرگش همچنانجارى باشد و (دوم ) سنتى كه از خود بر جاى نهد و پس از مرگش همچنان بدانعمل شود، و (سه ديگر) فرزندى صالح از خود باقى گذارد كه برايش استغفاركند. (341)


343- زمان قبول توبه

حديثى است از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كه مى فرمايد:خداوند توبه بنده را مادم كه غرغره نكرده است مى پذيرد. در اين جا مراد ازغرغره ، هنگامى است كه مرگ فرا رسيده و روح درحال فيض ‍ است .(342)


344- بخيل بودن بر عمر

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم خطاب به ابوذر در روايتى مى فرمايد:بر عمر خويش ، بيش از درهم و دينارت بخيل باش !


345- ياد مرگ

امام متقين ، قائد غير محجلين و امير مؤ منان مى فرمايد: اى بندگان خدا از مرگ ونزول آن بترسد و آماده شويد! زيرا مرگ امرى است بس عظيم ؛ چرا كه همراه مرگ يا شرابدى است و خير ابدى . هيچ كس از شخص ‍ نيكوكار به بهشت ، و از بدكار به جهنمنزديك تر نيست . روح هيچ انسانى را بدنش جدا نمى شود، مگر آن كه خود مى داند بهكجا مى رود؛ به سوى بهشت و يا به جهنم و آتش ؟ دشمن خداست و يا دوست او؟ اگر دوستخدا باشد، درهاى بهشت بر روى او گشوده مى شود و راهش براى او هموار مى گردد و بهآنچه كه خدا براى دوستانش ، از فراغت بال و خلاصى از هر گونه سختى و رنج فراهمنموده است ، مى نگرد، و اگر دشمن خدا باشد، درهاى جهنم به روى او گشوده مى شود وراهش براى او هموار مى گردد و همه زشتى هاى آن را در برابر چشمان خود مى بيند.اى بندگان خدا! بدانيد كه در پشت اين روز، روز سخت و بزرگى است ؛ كه قعر آتش آنبس عميق و حرارت آن بسيار شديد، و عذابش هميشه تازه و تازيانه هايش از آهن ونوشيدنى آن از خون چرك آلوده است . عذاب آن آرام نگيرد و ساكنان آن نميرند. خانه اىاست كه رحمت خدا در آن ، جاى ندارد و هيچ دعايى در آن اجابت نشود. (343)


346- برترين جهاد

امام امير المؤ منين على عليه السلام فرمود كه : حضرترسول الله صلى الله عليه و آله و سلم پاره اى از لشكر براى (جهاد با دشمنفرستاد)، چون باز گشتند رسول خدا بديشان گفت :خوش آمدند گروهى كه جهاد اصغر كردند و جهاد اكبر برايشان باقى است .گفته شد: اى رسول خدا! جهاد اكبر چيست ؟فرمود: جهاد نفس . سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:برترين جهاد آن است كه كسى با نفس خود كه در ميان دو پهلوى اوست جهاد كند.(344)


347- توبه از خويشتن

الهى ! همه از گناه توبه مى كنند، حسن را از خودش توبه بده ! (345)


348- يك ساعت به خود بپرداز!

فرمودند: حاج ميرزا حسين قاضى از شاگردان مرحوم ميرزاى شيرازى بود و چون ازنزد ميرزا خواست خداحافظى كند و به تبريز برود، مرحوم ميرزا به او گفت : حالا كه مىروى شب و روزى يك ساعت به خود بپرداز! بعد از چندى كه مرحوم ميرزا از ديگراندرباره مرحوم حاج ميرزا حسين قاضى حال پرسيد، در جواب گفتند: آقا آن يك ساعتتبديل به 24 ساعت شده كه همواره در مراقبت و حضور و عزلت بود. اما عزلتى كه :(346)


349- سلوك الى الله

يكى از كلمات دلنشين مرحوم حاج سيد على قاضى اين است كه : اگر انسان نصف عمرخود را در پيدا كردن كامل صرف كند جا دارد. آن كه مرحوم شيخ آقا بزرگ در حق مغفور لهقاضى فرمود:فراءيته مستقيما فى سيرته نكته اى بسيار ارزشمند است ؛ چهعمل عمده در سلوك الى الله استقامت است ، نزول بركات و فيض اى الهى بر اقر استقامتاست .

هرگز ميان حاضر و غايب شنيده اى
من در ميان جمع و دلم جاى ديگرى است
350- فضيلت خواندن سوره واقعه

رسول خدا (ص ) فرمود: من قراء سورة الواقعه كل ليلة لم تصبه فاقة اءبدا ؛هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند، هيچ گاه تنگدستى به او روى نمى آورد.(347)


351- خوشا به حال سابقون !

خداوند سبحان مى فرمايد: و السابقون السابقون # اولئك المقربون # فى جنات النعيم - الى قوله تعالى -يطوف عليهم ولدان مخلدون # باءكواب و اءباريق و كاس من معين# لايصدعون عنها و لاينزفون ؛ (348)


352- نجات دهنده

از امام صادق عليه السلام روايت شده است :شش خصلت است كه مؤ من را پس از مرگ سود بخشد: (يكى ) فرزندى صالح كه برايشاستغفار كند، و (دوم ) قرآنى را كه قرائت كرده ، و (سوم ) چاه آبى كه حفر كرده و (چهارم) درختى كه غرس كرده و (پنجم ) صدقه آبى كه جارى نموده و (ششم ) سنت حسنه اى كهبنيان نهاده است و پس از او همچنان بدان عمل شود. (349)


353- جايگاه ابرار

خداوند سبحان مى فرمايد: ان الاءبرار لفى نعيم # على الاءرائك ينظرون #تعرف فى وجوههم نصرة النعيم # يسقون من رحيق مختوم # ختامه مسك و فى ذلكفليتنافس المتنافسون # و مزاجه من تسنيم # عينا يسرب بها القربون ؛هر آينه نيكان در نعمت اند. بر تخت ها نشسته و نظاره مى كنند، بر چهره شان طراوت نعمترا بشناسيد، از شرابى خالص كه بر سر آن مهر نهاده اند سيراب مى شوند، مهر آن مشكاست و پيشدستى كنندگان در آن بر يكديگر پيشدستى مى كنند، مزاج آن از تسنيم است وآن چشمه اى است كه مقربان خدا از آن مى آشامند.


354- دو مقام

آن كسى كه كشيك نفس خويش مى كشد، در مقام تجليه است ، مى بايستى ظاهرش و آدابو معاشرت دنيايى او مطابق دستورات الهى باشد. و اما آرايش روح و جان را تحليه مىنامند. تخليه زينت است ، آراستن جان است ، بايد به فكر آراستن خود بود، هر چند كه درحقيقت خداوند سبحان برون آرا و درون پرور است . به تعبير شريف سنايى غزنوى :

اى درون پرور برون آرا
واى خرد بخش بى خرد بخشا
هر چند كه صورتگر عالم ملك و ملكوت اوست ، اما معدات را نمى شود ناديده انگاشت ،انسان بايد مراقب خود باشد، بايد بفهمد و بداند تا راه رشد و صلاح را بپيمايد.(350)

355- با فضيلت ترين مردم

امام صادق عليه السلام از قول پيامبر صلى الله عليه و آله و سلمنقل مى كند كه آن جناب فرمود: اءفضل الناس من عشق العبادة فعانقها و اءحبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها،فهو لايبالى على ما اءصبح من الدنيا على عسر اءم على يسر .با فضيلت ترين مردم كسى است كه به عبادت عشق ورزد و با آن دست به گردن شودو آن را به دل دوست بدارد و به تن به جا آورد و در آن جديث داشته باشد. چنين كسىباك ندارد كه در دنيا بر چه حالتى است ؟ بر سختى يا بر آسانى .


356- پاداش نيكان

خداوند سبحان مى فرمايد: ان الاءبرار يشربون من كاس كان مزاجها كافورا # عينا يشرب بها عباد الله يفجرونهاتفجيرا #- الى قوله سبحانه - و يطاف عليهم بآنية من فضة و اكواب كانت قواريرا #قوارير من فضة قدروها تقديرا # و يسقون منها كاءسا كان مزاجها زنجبيلا #- الى قولهتعالى - و سقيهم ربهم شرابا طهورا # ان هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورا ؛نيكان از جام هايى مى نوشند كه آميخته به كافور است ، چشمه اى كه بندگان خدا از آنمى نوشند و آن را به هر جايى كه خواهند روان مى سازند... كاسه هاى سيمين و كوزه هاىشراب ميان شان به گردش در مى آيند، كوزه هايى از سيم كه آنها را به اندازه پركرده اند.در آنجا جامى بنوشانندشان كه آميخته با زنجبيل باشد... و پروردگارشان ازشرابىپاكيزه سيراب شان سازد. اين پاداش شماست و از كوشش تانسپاسگزارى شده است.


357- بى هوش شدن موسى

(351)قوله سبحانه و تعالى : فلما تجلى ربهللجبل جعله دكا و خر موسى ضعقا ؛ (352) چون پروردگارش به كوه تجلى كرد،كوه را خرد كرد و موسى بى هوش بيافتاد.


358- قناعت در زندگى

مرحوم استاد آيت الله قمشه اى در حالى كه يكى از افراد شاخص در علم و فرهنگ وادب بودند مع ذلك زندگى ساده و بى آلايشى داشتند.مرحوم استاد الهى قمشه اى با آنكه مى توانست زندگى مرفهى فراهم آورد؛ ليكن هموارهسعى داشت از ظواهر دنيوى چشم بپوشد.يكى از شاگردانش در اين باره گفته است : به ظواهر دنيا بسيار بى علاقه بود؛مثلا علاقه اى نداشت در منزلش وارد مى شد تمام تعلقات دنيوى را فراموش مى كرد.(353)


359- تجلى خداوند در كلام قرآن

امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: و الله لقد تجلى الله عزوجل لخلقه فى كلامه و لكن لايبصرون ؛سوگند به خدا كه خداوند در كلام خود براى مدرم تجلى نموده است ولى آنان نمىبينند. (354)


360- قرآن آب حيات است

قرآن ، منبع آب حيات است و از اوصافى كه براى خودش آورده است اين است كهفرموده : من آب حياتم . يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسوله اذا دعاكم لما يحييكم (355)انسان بايد اين آب حيات را بنوشد تا شاداب و شكوفا بوده باشد، تا سعادت ابدىپيدا كند. به نوشيدن اين آب حيات اسماء الله تكوينى در او پياده مى شود، خودش مىشود اسماء الله ، نه تنها به مفاهيم اسماء آگاهى پيدا مى كند؛ بلكه آن حقايق را مىيابد، مى چشد، لمس مى كند، دارا مى شود. (356)


361- اشتياق بهشت به سلمان فارسى

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ان الجنة لا عشق لسلمان من سلمانللجنة ؛به درستى كه عشق بهشت به سلمان ، از عشق سلمان به بهشت بيشتر است .(357)


362- دعاى امام سجاد (ع )

امام سجاد عليه السلام در مناجات العارفين مى فرمايد: اليه فاجعلنا من الذينتوشجت اشجار الشوق فى حدائق صدورهم ، و اءخذت لوعة محبتك بمجامع قلوبهم ، فهمالى اءوكار الاءفكار ياءؤ ون ، و فى رياض القرب و المكاشفة يرتعون ، و من حياضالمحبة بكاس الملاطفة يكرعون ؛ خداوندا! ما را كسانى قرار ده كه درختان عشق به تودر باغ سينه هاشان به هم پيوسته و سوز محبتت سراسردل شان را فرا گرفته است . پس آنان به آشيان هاى افكار پناه مى برند و در سبزهزارهاى قرب و شهود چرا مى كنند (مى خرامند) و از حوض هاى محبت با جام ملاطفت مىآشامند. (358)


363- خدايا بر تحيرم بيافزا!

گفت ناطق محمدى : رب زدنى فيك تحيرا؛ پروردگارا! تحير مرا در خود زيادهساز! يعنى علم مرا در تو مزيد كن كه هر گاه كه در تو ادراك من زياده شود حيرت منبيشتر گردد از كثرت علم من به وجوه و نسبى كه ذات تر است . (359)


364- نفس مظهر رب

هر كه خواهد كه نفس الهى را بشناسد، بايد كه عالم را بشناسد از آن كه عالمصورت نفس الهى است ، پس هر گاه كه عالم را، به حقيقتش بشناسى ، نفس الهى و نفسخود را نيز بشناسى . فانه من عرف نفسه فقد عرف ربه پس هر كه نفس خود را بشناسد رب خود تواندشناخت . از آن كه نفس او صورت و مظهر رب اوست ، پس هر كه نفس خود را به معرفتدريابد، رب خود را تواند شناخت . (360)


365- دعا براى كسب علم

در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى كه در مسجد جامعآمل سرگرم به صرف ايام در اسم و فعل و حرف بودم . و محو در فرا گرفتن صرف ونحو،در سحرخيزى و تهجد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم ؛ در رؤ ياى مبارك سحرى بهارض اقدس رضوى تشرف حاصل كرده ام و به زيارتجمال دل آراى ولى الله اعظم ثامن الحجج على بن موسى الرضا (ع )نايل شده ام .در آن ليله مباركه قبل از آن كه به حضور باهرالنور امام (ع ) مشرف شوم ، مرا بهمسجدى بردند كه در آن مزار حبيبى از احباء الله بود و به من فرمودند: در كنار اينتربت دو ركعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه كه برآورده است ، من از روى عشق و علاقهمفرطى كه به عمل داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم .سپس به پيشگاه والاى امام هشتم سلطان دين رضا (ع ) و خاك درش تاج سرم رسيدم وعرض ادب نمودم بدون اين كه سخنى بگويم ، امام كه آگاه به سر من بود و اشتياق والتهاب و تشنگى مرا براى تحصيل آب حيات علم مى دانست فرمود: نزديك بيا، نزديك بيانزديك رفتم ، و چشم به روى امام گشودم ديدم با دهانش آب دهانش را جمع كرد و بر لبآورد و به من اشارت فرمود كه : بنوش ، امام خم شد. و من زبانم را در آوردم و با تمامحرص و ولع كه گويى خواستم لب هاى امام را بخورم ، از كوثر دهانش آن آب حيات رانوشيدم و در همان حال به قلبم خطور كرد كه امير المؤ منين على (ع ) فرمود: پيغمبراكرم (ص ) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم كه هزار در علم و از هر درى هزاردر ديگر به روى من گشوده شد.(361)


366- عمارت بيت المقدس

داود (ع ) خواست كه بيت المقدس را عمارت كند، پس چند بار بنا كرد. پس چون ازعمارت فراغت يافت منهدم شد.داود به تضرع و زارى عرض ، اين حال به حضرت يارى كرد. جواب آمد:كه اين خانه من بر دست كسى كه خون مردم ريخته باشد قائم نمى گردد.داود گفت : خداوندا! اين خون ريختن نه درسبيل الله و طلب مرضاة الله بود؟جواب آمد كه : بلى ! وليكن ! ايشان بندگان من بودند.گفت : بنياد اين خانه به دست بيگانه روا مدار و سر رشته مدار اين جز به دست كسىكه از من باشد مسپار.وحى آمد كه : بانى اين فرزند تو سليمان خواهد بود. (362)


367- ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا!

فلسفه حرف مى آورد و عرفان سكوت . آنعقل را بال و پر مى دهد و اين عقل را بال و پر مى كند. آن نور است و اين نار. آن درسىبود و اين در سينه .از آن دلشاد شوى و از اين دلدار. از آن خدا جو شوى و از اين خدا خو. آن به خدا كشاند واين به خدا رساند. آن راه است و اين مقصد، آن شجر است و اين ثمر، آن فخر است و اينفقر، آن كجا و اين كجا. (363)


368- سوره اخلاص يكى از اصول دين

در روايات فريقين آمده است كه : سوره اخلاص ثلث قرآن است و قرائت آنمعادل ثلث قرآن . بيانش اين است كه اصول دين توحيد و نبوت و معاد است و سوره اخلاصتوحيد است ، لذا اگر آيات توحيديه قرآن را يك جا در نظر بگيريم سوره اخلاص همهآنها را حائز است و قرائت را مراتب بى نهايت است مطابق مراتب قرآن و از اين مراتب يكمرتبه آن قرائت اين نشاءه عنصرى است كه با دهن و لفظ است و بواقى به مراتب عوالمدر روايت آمده است كه اقراء وارق پس چون سوره اخلاص را بخوانى و بالا بروى ، يكثلث قرآن را قرائت كرده اى . (364)


369- تكلم به زبان نكنند

در حديث صحيح چنين آمده كه رسول خدا (ص ) فرمود:حق سبحانه و تعالى از امت من در مى گذراند و عفو مى فرمايد آن چه را انفس ايشانبدان تحدث مى كند مادامى كه تكلم به زبان نكنند. (365)


370- برخيز اى انسان از خواب گران !

اگر از خواب غفلت بيدار شدى و دريافتى كه مسافرى و مقصد تو ان الى ربكالمنتهى است ، مسافر از مقصد غافل نمى گردد. و اين رب منتهى ، تعيناول است كه حقيقت محمديه است و متضمن نفائس در رولئالى اسماء و صفات است .(366)


371- صندوق اسرار هر كس

كتاب هر كس صندوق اسرار اوست ، نبايد اسرار اشخاص را به بيگانگان ارائه داد.نمى نگرى كه حق جل و على مى فرمايد: ولا تشتروا بآياتى ثمنا قليلا و فرمود: و ما كان الله ليطلعكم على الغيب ؛ و فرمود: عالم الغيب فلا يظهر على غيبتهاءحدا الامن ارتضى من رسول و چه قدر در روايات امر به كتمان شد، و تا چه اندازهاصحاب ائمه عليهم السلام كه خواص بودند رازدار بودند. (367)


372- هر كس مرا در نفس خود ذكر كند!

رسول خدا (ص ) فرمود: ندانسته اى كه حق سبحانه و تعالى مى گويد هر كه مرادر نفس خود ذكر كند من نيز او را در نفس خويش ذكر كنم و هر كه مرا در ملايى ذكر كند، مندر ميان جمعى بهتر از آن او را ذكر كنم . (368)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation