بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 2, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     DAF00001 -
     DAF00002 -
     DAF00003 -
     DAF00004 -
     DAF00005 -
     DAF00006 -
     DAF00007 -
     DAF00008 -
     DAF00009 -
     DAF00010 -
     DAF00011 -
     DAF00012 -
     DAF00013 -
     DAF00014 -
     DAF00015 -
     DAF00016 -
     DAF00017 -
     DAF00018 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تفسير آيه :(40) قَالَ رَبِّ اءَنَّى يَكُونُ لِى غُلَمٌ وَقَدْ بَلَغَنِىَ الْكِبَرُ وَامْرَاءَتِى عَاقِرٌقَالَ كَذَ لِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَآءُ
ترجمه :
(زكريّا) گفت : پروردگارا! چگونه براى من پسرى خواهد بود، در حالى كه پيرىِ من فرا رسيده و همسرم نازاست ؟! (خداوند) فرمود: اين چنين خداوند هر چه را بخواهد انجام مى دهد.
پيام ها 
1- در نوميدى بسى اميد است . (انّى يكون لى غلام ... كذلك يفعل ما يشاء)
2- در بيان ضعف ها از خود شروع كنيم . (بلغنى الكبر و امراءتى عاقر)
3- اراده ى خداوند، فوق وسائل و اسباب طبيعى است . (يفعل ما يشاء)
تفسير آيه :(41) قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِّىَّ ءَايَةً قَالَ ءَايَتُكَ اءَلا تُكَلِّمَ الْنَّاسَ ثَلَثَةَ اءَيَّامٍاِلا رَمْزاً وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيراً وَسَبِّحْ بِالْعَشِىِّ وَالاِْبْكَرِ
ترجمه :
(زكريّا) گفت : پروردگارا! براى من نشانه اى قرار ده (تا علم من به يقين و اطمينان تبديل شود. خداوند) فرمود: نشانه ى تو آن است كه تا سه روز با مردم سخن نگويى ، مگر از طريق اشاره . (البتّه به هنگام ذكر خدا زبانت باز مى شود. پس ) پروردگار خود را (به شكرانه ى اين نعمت ) بسيار ياد كن وهنگام شب و صبح او را تسبيح گوى .
پيام ها 
1- خدايى كه مى تواند زبان را هنگام تكلّم با مردم ببندد و هنگام ذكر خدا باز كند، مى تواند از پدرى پير و مادرى عقيم نيز فرزندى به دنيا بياورد. (كذلك اللّه يغعل ما يشاء... الاّ تكلّم الناس )
2- انبيا، به دنبال رسيدن به مقام يقين و شهود هستند. (اجعل لى آية )
3- آنجا كه خداوند بخواهد، سبب را از كار مى اندازد و زبان قدرت حرف زدن را از دست مى دهد. (لاتكلّم الناس )
4- هر چه لطف الهى بيشتر مى شود بايد ياد او نيز بيشتر شود. (واذكر ربّك كثيرا)
5- ذكر خدا هر چه بيشتر، بهتر. (واذكر ربّك كثيرا)
6- در ميان ذكرهاى خداوند، تسبيح جايگاه خاصّى دارد. (واذكر ربّك ... و سبّح )
تفسير آيه :(42) وَإِذْ قَالَتِ الْمَلََّئِكَةُ يَمَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَكِ وَطَهَّرَكِوَاصْطَفَكِ عَلَى نِسَآءِ الْعَلَمِينَ
ترجمه :
و(بياد آور) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم ! همانا خداوند تو را برگزيده وپاك ساخته وبر زنان جهانيان برترى داده است .
نكته ها 
O كلمه ((اِصطفى ))، هر جا همراه حرف ((على )) باشد، به معناى مقدّم بودن و سرآمدشدن است و هر جا بدون آن باشد، به معناى انتخاب است .
O در تفاسير المنار، قرطبى ، مراغى ، روح البيان و كبير مى خوانيم كه سرآمد زنان جهان چهار نفرند: مريم ، آسيه ، خديجه و فاطمه عليهم السّلام . در روايات اهل بيت عليهم السّلام نيز آمده است كه مريم سرآمد زنانِ زمان خود بود، ولى فاطمه عليها السّلام سرآمد زنان در طول تاريخ است .(43) البتّه خداوند حكيم هرگاه شخصى را بر مى گزيند، به جهت لياقت ها و قابليّت هاى ويژه ى اوست .
پيام ها 
1- فرشتگان ، با غير انبيا نيز سخن مى گويند. (قالت الملائكة يا مريم )
2- زن مى تواند به مقام وليّة اللّهى برسد و خداوند براى او پيام بفرستد. (انّ اللّه اصطفاكِ)
3- حضرت مريم ، هم در كمالات برگزيده شد و هم بر ساير زنان برترى يافت . به همين جهت جمله (اصطفاكِ) دوباره تكرار شده است .
4- حضرت مريم معصوم بوده است . (طهّركِ)
5- حضرت مريم الگوى زنان است . (اصطفاكِ على نساء العالمين )
تفسير آيه :(43) يَمَرْيَمُ اقْنُتِى لِرَبِّكِ وَاسْجُدِى وَارْكَعِى مَعَ الْرَّ كِعِينَ 
ترجمه :
اى مريم ! (به شكرانه اين همه نعمت ،) براى پروردگارت خضوع كن و سجده بجاى آور و با ركوع كنندگان ركوع نما.
نكته ها 
O در آيه ى قبل ، خداوند سه كمال داده شده به مريم عليها السّلام را ياد نمود: گزينش الهى ؛ (اصطفاكِ) تطهير الهى ؛ (طهّركِ) و سرآمد ديگران شدن ؛ (اصطفاكِ على نساء العالمين ) در اين آيه سه مسئوليّت از او مى خواهد: قنوت ؛ (اُقنُتى ) سجده ؛ (اُسجُدى ) و ركوع ؛ (اِركعى ) پس هر نعمتى مسئوليّتى را بدنبال دارد.
پيام ها 
1- افراد برجسته بايد تواضع و عبادتشان بيشتر باشد. (يا مريم اقنتى ...) (براى اولياى خدا، عبادات ويژه اى سفارش شده است ، همانگونه كه براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نماز شب واجب بود.)
2- نماز، ركوع و سجود، بهترين راه شكر است . در آيه قبل برگزيدگى خداوند مطرح شد كه سزاوار شكر است . (اصطفاك ... اقنتى )
3- عبادت بايد تنها براى پروردگار باشد. (لربّك )
4- عبادت ، مايه ى تربيت انسان است . (ربّك )
5- نمازجماعت وعبادت دسته جمعى ، قبل از اسلام نيز بوده است .(مع الراكعين )
6- حضور زن در اجتماعات عبادى واجتماعاتى كه مردان نيز حضور دارند سفارش شده است . (مع الراكعين ) به شرط آنكه زنان ، مريم گونه رفتار نمايند.
7- منتخبين وبرگزيدگان ، بايد همراه توده ها و در متن جامعه باشند، نه جدا و منزوى از مردم . (اركعى مع الراكعين )
تفسير آيه :(44) ذَ لِكَ مِنْ اءَنْبَآءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَاءَقْلَمَهُمْ اءَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ
ترجمه :
اينها از خبرهاى غيبى است كه ما به تو وحى مى كنيم ، حال آنكه تو نزد آنان نبودى ، آنگاه كه قلم هاى خود را (براى قرعه كشى ) مى افكندند تا (به وسيله قرعه معلوم شود كه كداميك ) كفالت مريم را بر عهده بگيرد ونزد آنها نبودى آنگاه كه (براى گرفتن سرپرستى مريم ) با هم كشمكش مى كردند.
نكته ها 
O همانگونه كه اشاره شد، پيش از تولّد مريم مادرش نذر كرده بود كه فرزندش خادم مسجد بيت المقدّس باشد. لذا پس از تولّد، نوزاد را در پارچه اى پيچيده به مسجد آورد و به بزرگان بنى اسرائيل گفت : اين كودك نذر مسجد است . چون اين مادر از خانواده اى بزرگ و محترم بود، بر سر گرفتنِ سرپرستى نوزاد، نزاع سختى (44) در گرفت و بنا بر قرعه شد.
پيام ها 
1- انبيا از طرف خدا بر گوشه اى از غيب آگاه مى شوند. (من انباء الغيب )(45)
2- حكايت هاى قرآن ، تنها از طريق وحى براى رسول خدا كشف شد و قبل از آن نه در كتابى بود و نه در سينه اى . (من انباء الغيب )
3- يكى از راههاى شناخت تاريخ پيشينيان ، وحى است . (ذلك من انباء الغيب )
4- يكى از راههاى حلّ اختلاف ، قرعه است . (يلقون اقلامهم )(46)
5- يك گذشت از مادر واين همه كرامت براى فرزند.(47) (نذرت ... ايّهم يكفل مريم )
6- بزرگان ، در قبول مسئوليّت هاى مقدّس با هم رقابت مى كنند. (ايّهم يكفل مريم )
تفسير آيه :(45) إِذْ قَالَتِ الْمَلََّئِكَةُ يَ مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُا لْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِى الْدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ
ترجمه :
(بياد آور) آنگاه كه فرشتگان گفتند: اى مريم ! همانا خداوند تو را به كلمه و نشانه اى از سوى خويش به نام مسيح ، عيسى پسر مريم ، بشارت مى دهد. او كه در دنيا و آخرت آبرومند و از مقرّبان است .
نكته ها 
O در قرآن ، از حضرت عيسى به ((كلمة )) ياد شده است كه در فرهنگ قرآن ، به معناى ((مخلوق )) مى باشد. نظير آيه 109 سوره كهف كه مى فرمايد: (قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربّى لَنَفد البحر قبل ان تنفد كلمات ربّى ) اگر درياها براى نوشتن كلمات الهى مُركّب شوند، درياها تمام مى شوند، ولى كلمات الهى به پايان نمى رسد.
O وصف (وجيها فى الدنيا و الآخرة ) در قرآن تنها براى حضرت عيسى عليه السّلام آمده و در مورد شخص ديگرى اين صفت گفته نشده است .
پيام ها 
1- مقام زن بدانجا مى رسد كه خداوند از طريق فرشتگان با وى سخن مى گويد. (اذ قالت الملائكة يا مريم )
2- فرزند، نعمت است . (يبشّرك )
3- عيسى فرزند خدا نيست ، مخلوق خداست ، ولى مخلوقى بس بزرگ و ناشناخته .(48) (كلمة منه )
4- خداوند براى اولياى خود قبل از تولّدشان نامگذارى مى كند. (اسمه المسيح )
5- كسى كه از مريم متولّد شده و دوران جنينى را طى كرده است ، چگونه مى تواند فرزند خدا باشد؟ (عيسى بن مريم )
6- وجاهت دنيوى نيز يك ارزش است وكسب آن مانعى ندارد. (وجيها فى الدنيا)
تفسير آيه :(46) وَيُكَلِّمُ الْنَّاسَ فِى الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَمِنَ الْصَّلِحِينَ 
ترجمه :
(آن فرزندى كه به تو بشارت داده شد) در گهواره ، (به اعجاز) و در ميان سالى (به وحى ) با مردم سخن مى گويد و از شايستگان است .
نكته ها 
O سخن گفتن در گهواره ، هم پيش گويى از آينده و هم معجزه ى حضرت مسيح است كه در گهواره با مردم سخن گفت . گفتگو در بزرگى ، پيشگويى ديگرى است كه او تا بزرگى زنده خواهد بود. همان گونه كه خبر از شايستگى و وارستگى او نيز يك پيشگويى و بشارت است .
پيام ها 
1- كسى كه مى تواند به مريم ، بدون داشتن همسر فرزند دهد، مى تواند در گهواره ، زبان كودك او را به سخن گفتن باز كند. (يكلّم النّاس فى المهد)
2- آنجا كه خدا بخواهد پاكدامنى را از اتهام پاك نمايد، زبان بسته ى كودك را باز مى كند. (يكلّم النّاس فى المهد)
3- در كودكى نيز مى توان پيام الهى را به ديگران رساند.(49) (يكلّم النّاس فى المهد)
4- آنجا كه خدا بخواهد، كودك همانند بزرگسالان سخن مى گويد. (فى المهد وكهلا)
5- از مادرى صالحه چون مريم ، فرزندى مثل عيسى پديد مى آيد. (من الصالحين )
تفسير آيه :(47) قَالَتْ رَبِّ اءَنَّى يَكُونُ لِى وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِى بَشَرٌ قَالَ كَذَ لِكَا للَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَآءُ إِذَا قَضَىَّ اءَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
ترجمه :
(مريم ) گفت : پروردگارا! چگونه براى من فرزندى باشد، در حالى كه هيچ انسانى با من تماس نداشته است ؟ خداوند فرمود: چنين است (كار) پروردگار، او هر چه را بخواهد مى آفريند. هرگاه اراده كارى كند، فقط به آن مى گويد: باش ، پس (همان لحظه ) موجود مى شود.
نكته ها 
O اراده ى خداوند سبب پيدايش وآفرينش موجودات است و مى تواند بدون اسباب و وسيله مادّى نيز بيافريند. او سبب ساز و سبب سوز است ، گاهى تاءثير چيزى را از آن مى گيرد و گاهى به چيزى اثر مى بخشد. پيدايش وبقا و آثار همه چيز بسته به اراده و خواست اوست .
O خداوند در پاسخ زكريّا فرمود: (يفعل مايشاء) و در جواب مريم فرمود: (يخلق مايشاء) شايد رمزش اين باشد كه فرزند براى بانوى بى شوهر شگفت آورتر از فرزند براى پيرمرد باشد.
پيام ها 
1- ريشه سؤ ال و تعجّب ، اگر انكار و لجاجت نباشد مانعى ندارد. (اءَنّى يكون لى ولد) اولياى خدا نيز اراده خداوند در امور جهان را بر پايه ى اسباب و علل طبيعى مى دانند و لذا اگر بشارت ويژه اى بر خلاف آن آمد، چگونگى آن را از خداوند مى پرسند.
2- آفرينش خداوند از راه غير معمول ، كار تازه اى نيست و عوامل طبيعى نيز منحصر در امور شناخته شده نيستند. (كذلك )
3- دست خداوند براى آفرينش باز است . آفريدن از راه اسباب طبيعى و غير طبيعى براى خداوند يكسان است . (يخلق ما يشاء)
4- شرط آفرينش ، اراده ى حتمى الهى است . (قضى امرا... كن فيكون )
تفسير آيه :(48) وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَبَ وَالْحِكْمَةَ وَالْتَّوْرَيةَ وَالاِْنْجِيلَ 
ترجمه :
و خداوند به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل را مى آموزد.
نكته ها 
O در تفاسير شيعه و سنّى مى خوانيم كه مراد از تعليم كتاب ، آموزش خط و نوشتن است ومراد از حكمت ، آگاهى برمصالح و مفاسد اشيا و افعال و اخلاق و عقايد است ، خواه آثار دنيوى باشد، خواه اخروى .
پيام ها 
1- يكى از اصول و شرايط رهبرى الهى ، داشتن آگاهى هاى لازم است . آگاهى براساس علم و حكمت وكتب آسمانى . (يعلّمه الكتاب و...)
2- رهبر هر زمانى بايد به حوادث و قوانين گذشته نيز آگاه باشد. خداوند به عيسى عليه السّلام ، تورات موسى عليه السّلام را آموخت . (والتوراة )
 تفسير آيه :(49)وَرَسُولاً إِلَى بَنِىَّ إِسْرَ ءِِيلَ اءَنِّى قَدْ جِئْتُكُمْ بَِايَةٍ مِّنْ رَّبِّكُمْ اءَنِّى اءَخْلُقُ لَكُمْ مِّنَ الْطِّينِ كَهَيْئَةِ الْطَّيْرِ فَاءَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاءُبْرِئُ الاَْكْمَهَ وَالاَْبْرَصَ وَاءُحْىِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اءُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَاءْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِى بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِى ذَ لِكَ لاََيَةً لَّكُمْإِنْ كُنْتُمْ مُّؤْمِنِينَ
ترجمه :
و (عيسى را به ) پيامبرى به سوى بنى اسرائيل (فرستاد تا بگويد) كه همانا من از سوى پروردگارتان براى شما نشانه اى آورده ام . من از گل براى شما (چيزى ) به شكل پرنده مى سازم ، پس در آن مى دمم ، پس به اراده و اذن خداوند پرنده اى مى گردد. و همچنين با اذن خدا كور مادرزاد و مبتلايان به پيسى را بهبود مى بخشم و مردگان را زنده مى كنم واز آنچه مى خوريد و آنچه در خانه هايتان ذخيره مى كنيد به شما خبر مى دهم ، براستى اگر ايمان داشته باشيد در اين معجزات براى شما نشانه و عبرتى است .
نكته ها
 
O هرجا احساس خطر مى شود بايد توجّه بيشتر در كار باشد. در زنده كردن مردگان ، شفا دادن كوران و ساير بيماران ، خطر انحراف عقيده و غلوّ وجود دارد، لذا در اين آيه دو بار ودر آيه 110 سوره مائده ، چهار مرتبه مساءله اذن خدا مطرح شده است .
O رسالت عيسى عليه السّلام كه همراه با لطف يا قهر الهى بوده ، مخصوص بنى اسرائيل است ؛ (رسولا الى بنى اسرائيل ) ولى نبوّت او كه مقام تبليغ و ارشاد بوده ، براى تمام مردم است . همانند حضرت موسى كه به او خطاب مى شود: (اذهب الى فرعون انّه طغى )(50) ولى هنگامى كه ساحران شهر، معجزه حضرت موسى را مى بينند به او ايمان مى آورند. بنابراين حضرت موسى يك ماءموريت ويژه نسبت به شخص فرعون داشت و ماءموريت ديگر براى ارشاد عمومى همه ى مردم .(51)
O هر پيامبرى بايد معجزه اى داشته و معجزه اش نيز بايد متناسب با شرايط وافكار مردم آن عصر باشد. امام رضا عليه السّلام فرمود: عيسى عليه السّلام در زمانى ظهور كرد كه بيمارى ها شيوع داشته و مردم به طبيب نياز داشتند.(52) لذا معجزات آن حضرت در جهت شفاى بيماران بود.
O اگر ولىّ خدا از گِل پرنده اى مى سازد، پس زنده شدن مردگان در روز قيامت با قدرت الهى كار مشكلى نيست .
پيام ها 
1- معجزه ، جلوه اى از ربوبيّت خدا و در راستاى هدايت وتربيت انسان هاست . (جئتكم باية من ربّكم )
2- اولياى خداوند با اذن او قدرت تصرّف و تغيير در نظام آفرينش را دارند. (انفخ فيه فيكون طيرا باذن اللّه )
3- انبيا علم غيب دارند وحتى به جزئيات زندگى مردم آگاهند.(53) (انبئكم بما تاءكلون و ما تدّخرون فى بيوتكم )
تفسير آيه :(50) وَمُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَىَّ مِنَ الْتَّوْرَيةِ وَلاُِحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِى حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَجِئْتُكُمْ بَِايَةٍ مِّنْ رَّبِّكُمْ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاءَطِيعُونِ
ترجمه :
(عيسى فرمود:) من تصديق كننده توراتى هستم كه پيش روى من است و (آمده ام ) تا برخى از چيزهايى كه بر شما (به عنوان تنبيه ) حرام شده بود برايتان حلال كنم . وازجانب پروردگارتان براى شما نشانه اى آورم . پس ، از خداوند پروا و از من اطاعت كنيد.
نكته ها 
O در اين آيه ، احترام به قانون قبلى ، بشارت به تخفيف تكليف ، تاءكيد به تقواى الهى و اطاعت از رهبرى ، مطرح شده است .
O در آيه 146 سوره انعام ، خداوند مى فرمايد: به خاطر ستم يهوديان ، آنان را تنبيه و هر حيوان ناخن دار را بر آنان تحريم كرديم و همچنين چربى و پيه گاو و گوسفند را جز مقدارى كه به استخوان و روده ها و كمر آنها چسبيده است ، حرام ساختيم . شايد مراد از حرام هايى كه در اين آيه با آمدن عيسى عليه السّلام حلال مى شود، همين موارد باشد.
O هر كجا بناى اصلاح و ارشاد باشد، بايد نكاتى را مراعات كرد:
الف : اصول مشتركه و صحيح ديگران را پذيرفت . (مصدّقا)
ب : حتّى المقدور به مقدّسات آنان احترام گذاشت . (من التوراة )
ج : فضاى باز و آزادى ها را بشارت داد. (لاحلّ لكم )
د: در چارچوب قوانين الهى حركت كرد. (فاتّقوا اللّه )
پيام ها 
1- پيامبران ، يكديگر را قبول دارند و تصديق مى كنند. (و مصدّقا...)
2- دين ، يك جريان است نه يك جرقه ، و همه ى انبيا داراى هدفى واحد هستند. (و مصدّقا لما بين يدىّ من التوراة )
3- وعده ى محروميّت زدايى ، رفع محدوديّت ها و اعطاى آزادى هاى صحيح و معقول ، رمز استقبال مردم است . (لاحلّ لكم بعض الّذى حرّم عليكم )
4- بعضى از محدوديّت ها در اديان سابق ، جريمه ى موقّت الهى بوده اند، نه حكم دائمى الهى . (لاحلّ لكم بعض الّذى حرّم عليكم )
5- انبيا همان گونه كه داراى ولايت تكوينى هستند و قدرت تصرّف در هستى را دارند؛ (اخلق لكم ) صاحب ولايت تشريعى نيز هستند وقانون وضع مى كنند. (لاحلّ لكم ...)
6- تنها كسى حقّ دارد قانون را عوض كند كه رسول خدا و داراى معجزه باشد. بعد از جمله (احلّ لكم ) جمله (جئتكم بآية ) آمده است .
7- معجزه از شئون ربوبيّت الهى و براى هدايت وتربيت مردم است . (آية من ربّكم )
8- هر كس اهل تعصّب وتحجّر باشد و تغييرات بجا را نپذيرد، تقوا ندارد. (لاحلّ لكم ... اتّقوا اللّه )
9- لازمه ى تقوا، اطاعت از پيامبر است . (فاتّقوا اللّه و اطيعون )
تفسير آيه :(51) إِنَّ اللَّهَ رَبِّى وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ 
ترجمه :
به راستى كه خداوند، پروردگار من و پروردگار شماست ، پس او را بپرستيد كه اين راه مستقيم است .
نكته ها 
O برخلاف انجيل هاى تحريف شده كنونى ، كه از خداوند به عنوان پدر عيسى عليه السّلام نام مى برند، قرآن جمله ى (ربّى و ربّكم ) را از زبان حضرت عيسى نقل مى كند، تا با هرگونه تفكّر غلط و ادّعاى الوهيّت درباره حضرت عيسى مبارزه كند. زيرا خداوند، پروردگار عيسى و ساير مردم است .
O حال كه بناست راهى را طى كنيم ، راه خدا و بندگى او را بپذيريم كه راهى مستقيم و بدون انحراف است . در حالى كه راههاى ديگران داراى لغزشگاه ها، محدوديّت ها و تابع هوس هاى درونى طاغوت هاست .
پيام ها 
1- فلسفه ى عبادت ما، ربوبيّت خداوند است . (انّ اللّه ربّى و ربّكم فاعبدوه )
2- عيسى عليه السّلام در مخلوق بودن وتحت تربيت بودن ، همانند ساير مردم است . (ربّى و ربّكم )
3- عبادت و بندگى خدا، راه مستقيم سعادت است . (فاعبدوه هذا صراط مستقيم )
تفسير آيه :(52) فَلَمَّآ اءَحَسَّ عِيَسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ اءَنْصَارِىَّ إِلىَ اللَّهِ قَالَا لْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ اءَنْصَارُ اللَّهِ ءَاَمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِاءَنَّا مُسْلِمُونَ
ترجمه :
پس چون عيسى از آنان (بنى اسرائيل ) احساس كفر كرد، گفت : كيانند ياران من (در حركت ) به سوى خدا؟ حواريّون (كه شاگردان مخصوص او بودند) گفتند: ما ياوران (دين ) خدا هستيم كه به خداوند ايمان آورده ايم ، و تو(اى عيسى !) گواهى ده كه ما تسليم (خدا) هستيم .
نكته ها 
O با اينكه بنى اسرائيل ، زنده كردن مردگان و شفادادن كوران را از حضرت عيسى عليه السّلام ديدند، ولى باز هم لجاجت ورزيده و كفر مى گفتند، به گونه اى كه به فرموده ى امام صادق عليه السّلام ، عيسى سخنان كفرآميز آنان را مى شنيد.(54)
O ((حَواريّون )) جمع ((حَوارىّ)) به معناى تغيير دهنده مسير است . حواريّون ، كسانى بودند كه مسير انحرافى مردم را رها و به راه حقّ پيوستند.(55) تعداد آنان دوازده نفر بود واسامى آنان در انجيل مَتى ولوقا آمده است . امام رضا عليه السّلام فرمود: آنان افرادى بودند كه هم خود را پاك ونورانى كردند و هم براى پاك كردن ديگران كوشيدند.(56)
O در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: حواريّون عيسى در مرحله عمل او را رها كردند، ولى حواريّون ما انواع بلاها را به جان مى خرند.(57)
پيام ها 
1- هوشيارى در شناخت افكار و عقايد مردم ، شرط رهبرى است . (فلمّا اءحسّ عيسى منهم الكفر)
2- نفَسِ عيسى ، مرده را زنده مى كند، كور مادر زاد را شفا مى بخشد، امّا انسان هاى لجوج از آن بهره اى نمى برند. (فلما احس عيسى منهم الكفر...)
3- انبيا، گرفتار كفّار لجوج بودند و ياران اندك داشتند. (احسّ عيسى منهم الكفر)
4- بى تقوايى و عدم اطاعت از رهبرى ، نوعى كفر است . (فاتّقوا اللّه واطيعون فلما احسّ عيسى منهم الكفر)
5- شناخت نيروهاى وفادار وسازماندهى وتمركز آنان وجداسازى جبهه ى حقّ از باطل ، براى رهبرى و ادامه حركت او ضرورى است . (من اءنصارى الى اللّه )
6- تجديد بيعت با رهبرى ، ارزش سياسى ، اجتماعى ودينى دارا. (نحن انصاراللّه )
7- انبيا، مردم را براى خدا مى خواهند، نه خود. (من انصارى الى اللّه ...نحن انصاراللّه )
8- يارى كردن مناديان الهى ، يارى خداوند است . (نحن انصار اللّه )
9- سبقت در حمايت از رهبران دينى ، داراى ارزش است . با اينكه حضرت عيسى طرفدارانى داشت ، ولى خداوند از ايمان حواريّون ستايش نموده ، و اين به خاطر سبقت و صراحت آنان است . (من انصارى ... نحن انصاراللّه )
10- مقام تسليم در برابر خداوند، پس از مرحله ايمان است . (امنّا باللّه ... مسلمون )
11- انبيا، شاهدان و گواهان در قيامت هستند. (واشهد بانّا مسلمون )
تفسير آيه :(53) رَبَّنَآ ءَاَمَنَّا بِمَآ اءَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الْرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَا لْشَّهِدِينَ
ترجمه :
پروردگارا! به آنچه نازل كرده اى ايمان آورده ايم و از پيامبر پيروى نموديم ، پس ما را در زمره گواهان بنويس .
نكته ها 
O در عبارت ((مع الشاهدين )) معناى حمايت است كه در عبارت ((من الشاهدين )) نيست . نظير تفاوت ((آمنوا به )) و((آمنوا معه )). چون در آيه ى قبل حضرت عيسى به عنوان شاهد مطرح شد، پس با شاهدان بودن يعنى همراه و ياور انبيا بودن .
پيام ها 
1- لازمه ى ايمان ، اطاعت از پيامبر است . (آمنّا... واتّبعنا الرسول )
2- ايمان به تمام دستورات الهى لازم است . (بما انزلت )
3- از خداوند بخواهيم كه ايمان ما را تثبيت كرده و مارا از حاميان انبيا قرار دهد. (فاكتبنا مع الشاهدين )
تفسير آيه :(54) وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَكِرِينَ 
ترجمه :
و (دشمنان عيسى ) تدبير خود را (براى كشتن او) بكار بستند. خداوند نيز تدبير خود را (براى حفظ او) بكار برد و خداوند بهترين تدبير كننده است .
نكته ها 
O امام رضا عليه السّلام فرمود: مراد از مكر خدا، كيفرِ مكر است وگرنه او اهل مكر نيست .(58)
O گرچه آيه به يكى از سنّت هاى الهى اشاره دارد، ولى با توجّه به آيات قبل كه حضرت عيسى كفر بنى اسرائيل را احساس كرد و با توجّه به آيه بعد كه خداوند عيسى عليه السّلام را به آسمان بالا برد، استفاده مى شود كه مراد از مكر در اينجا، توطئه ى قتل حضرت عيسى است كه گروهى در زمان آن حضرت براى خاموش كردن دعوت او نقشه ها كشيده و تدبيرها نمودند، حتّى براى حبس و دستگيرى و معرّفى او جايزه تعيين و مقدّمات اعدام و به دار آويختن او را فراهم كردند. امّا خداوند نقشه ى آنها را نقش برآب كرد و او را به بهترين شكل نجات داد.
پيام ها 
1- خداوند، پشتيبان اولياى خويش است . (ومكروا ومكر اللّه )
2- تدبير وحركت انسان ، مقدّمه ى قهر يا لطف خداوند است . (ومكروا ومكر اللّه )
3- كيفرهاى الهى ، با جرم بشر تناسب و سنخيّت دارد. (و مكروا و مكر اللّه )
4- اراده وتدبير خدا، بالاتر از هر تلاش ، حركت وتدبير است . (واللّه خيرالماكرين )
تفسير آيه :(55) إ ذْ قَالَ اللَّهُ يَعِيسىَّ إِنِّى مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَىَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَا لَّذِينَ كَفَرُواْ وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَمَةِ ثُمَّ إِلَىَّ مَرْجِعُكُمْ فَاءَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيَما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ
ترجمه :
(بياد آور) هنگامى كه خداوند فرمود: اى عيسى ! من تو را (از زمين ) برگرفته و به سوى خود بالا مى برم و تو را از كسانى كه كافر شده اند، پاك مى كنم و تا روز قيامت پيروان تو را بركافران برترى خواهم داد. سپس بازگشت شما به سوى من است ، پس در آنچه اختلاف مى كرديد، ميان شما داورى خواهم كرد.
نكته ها 
O نمونه عينى و عملى تدبير الهى در برابر مكر دشمنان ، در اين آيه بيان شده است .
O امام باقر عليه السّلام فرمود: معراج حضرت عيسى عليه السّلام ، در شب 21 ماه مبارك رمضان بوده است .(59)
پيام ها 
1- براى ساير انبيا نيز معراج بوده است . (رافعك الىّ)
2- زندگى در ميان كفّار، مايه ى آلودگى ، و دورى از آنها، مايه ى پاكى و طهارت است . (مطهّرك من الّذين كفروا)
3- پيشگويى غيبى غلبه ى مسيحيّت بر يهود، از معجزات قرآن است . (جاعل الّذين اتّبعوك فوق الّذين كفروا)
4- پيروى از انبيا، رمز پيروزى است . (جاعل الّذين اتّبعوك فوق الّذين كفروا)
5- جهانى بودن اسلام ، منافاتى با وجود اقليّت هاى مذهبى در پناه اسلام ندارد. از عبارت (الى يوم القيامة ) استفاده مى شود كه يهود و نصارى تا قيامت مى باشند.
6- بازگشت همه به سوى خداست و او داور بى چون و چراست . (الىّ مرجعكم )
تفسير آيه :(56) فَاءَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَاءُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِيداً فِى الْدُّنْيَا وَالاَْخِرَةِوَمَا لَهُمْ مِّن نَّصِرِينَ
ترجمه :
و امّا گروهى كه كافر شدند، در دنيا و آخرت به عذابى سخت عذابشان مى كنم و براى آنها هيچ ياورانى نيست .
تفسير آيه :(57) وَاءَمَّا الَّذِينَ ءَاَمِنُواْ وَعَمِلُواْ الْصَّلِحَتِ فَيُوَفِّيهِمْ اءُجُورَهُمْوَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْظَّلِمِينَ
ترجمه :
و امّا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، پاداش هاى آنها را (خدا) بطور كامل خواهد داد و خداوند ستمگران را دوست نمى دارد.
نكته ها 
O در تفسير اطيب البيان ، نمونه اى از عذاب هاى دنيوى بنى اسرائيل ، اين گونه آمده است : 37 سال پس از حضرت مسيح ، شخصى به نام طيطوس كه از قيصرهاى روم بود، بر يهود مسلّط شد وميليون ها نفر از آنان را كشته وهزاران نفر را به اسارت گرفت . او دستور داد اموال آنان را به آتش كشيده و يا غارت كنند و اسيران آنها را طعمه ى درندگان كند.
O در كنار تهديد كفّار، تشويق اهل ايمان لازم است ، چنانكه در كنار ايمان ، انجام كارهاى نيك لازم است .
پيام ها 
1- سروكار كفّار با خودِ خداست . (فاعذبّهم )
2- هرچه اتمام حجّت بيشتر باشد، قهر خدا بر انكار كنندگان بيشتر خواهد بود. كسانى كه زنده كردن مرده را از عيسى مى بينند، ولى ايمان نمى آورند، مستحق هر نوع عذابى هستند. (فاعذبهم عذابا اليما)
3- گاهى خداوند در اين دنيا نيز مجازات مى دهد. (فى الدنيا و الاخرة )
4- در برابر قهر خدا، هيچ قدرتى نمى تواند مانع باشد. (و ما لهم من ناصرين )
تفسير آيه :(58) ذَ لِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الاَْيَتِ وَالْذِّكْرِ الْحَكِيمِ 
ترجمه :
(اى پيامبر!) آنچه بر تو مى خوانيم ، آيه ها و اندرز حكمت آميز است .
پيام ها 
1- براى رهبرى صحيح و قاطع ، نشانه هاى الهى و بيان محكم و مستدل لازم است . (الايات والذكر الحكيم )
تفسير آيه :(59) إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُكُنْ فَيَكُونُ
ترجمه :
همانا مَثلِ (آفرينش ) عيسى نزد خداوند، همچون مَثلِ (آفرينش ) آدم است كه او را از خاك آفريد و سپس به او فرمود: باش ، پس موجود شد.
نكته ها 
O گروهى از نصارى وارد مدينه شده و به حضور پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيدند. آنان در گفتگو با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ولادت عيسى عليه السّلام را بدون داشتن پدر، نشانه و دليل الوهيّت او عنوان كردند. اين آيه نازل شد وجواب آنان را چنين بيان نمود: اگر تولّد بدون پدر، دليل خدا يا فرزند خدا بودن است ، خلقت حضرت آدم كه مهم تر است ، چون نه پدر داشت و نه مادر. پس چرا شما آدم را خدا يا فرزند خدا نمى دانيد؟!
پيام ها 
1- مخالفان را از همان راهى كه پذيرفته اند، به حقّ دعوت كنيم . مسيحيان پذيرفته اند كه آدم مخلوق خداست ، با اينكه پدر و مادر نداشت . (مَثَل عيسى ... كمَثل آدم )
2- استناد به تاريخ و تجربه هاى گذشته و ارائه نمونه هاى عينى بهترين راه دعوت است . (انّ مَثَل عيسى عنداللّه كمَثل آدم )
3- قدرت خداوند در خلقت ، محدود نيست . (كن فيكون )
تفسير آيه :(60) الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُن مِّنَ الْمُمْتَرِينَ 
ترجمه :
حق ، همان است كه از جانب پروردگار توست ، پس از ترديد كنندگان مباش .
نكته ها 
O كلمه ى ((مُمتَرين )) از ((مِرْية )) به معناى شك و ترديد است . عين اين آيه در سوره ى بقره آيه 147 نيز آمده است . با اين آيه روشن مى شود كه سخن حقّ و پايدار تنها از جانب خدايى است كه خود حقّ و ثابت است وگرنه از انسان هايى كه در طوفان هوسها و غرايز ثباتى ندارند، قانون و سخن پايدار را نمى توان انتظار داشت .
پيام ها 
1- بيان حق ، رمز ربوبيّت وتربيت است . (الحقّ من ربّك )
2- ثبات و حقّانيت ، جز در راه خدا، كلام خدا و قانون خداوند، وجود ندارد. (الحقّ من ربّك )
3- تعداد زياد مخالفان ، تلاش و فعّاليت آنان ، و ثروت و تبليغاتشان ، نبايد در حقّانيّت راه و عقايد ما تاءثير گذارد. (فلا تكن من الممترين )
تفسير آيه :(61) فَمَنْ حَاَّجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاَّءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُاءَبْنَآءَنَا وَاءَبْنَآءَكُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَكُمْ وَاءَنْفُسَنَا وَاءَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَذِبِينَ
ترجمه :
پس هر كه با تو، بعد از علم و دانشى كه به تو رسيده است ، درباره او (عيسى ) به ستيز و محاجّه برخيزد (و از قبول حقّ شانه خالى كند) بگو: بيائيد پسرانمان وپسرانتان وزنانمان وزنانتان وخودمان را (كسى كه به منزله خودمان است ) وخودتان را بخوانيم ، سپس (به درگاه خدا) مباهله و زارى كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم .
نكته ها 
O واژه ى ((نَبتَهل )) از ريشه ى ((اِبتهال )) به معناى بازكردن دست ها و آرنج ها براى دعا، به سوى آسمان است واين آيه به دليل اين واژه ، به آيه ى مباهله معروف گشته است . مباهله ، يعنى توجّه و تضرّع دو گروه مخالف يكديگر، به درگاه خدا و تقاضاى لعنت و هلاكت براى طرف مقابل كه از نظر او اهل باطل است .(60)
در تفاسير شيعه و سنى و برخى كتب حديث و تاريخ مى خوانيم كه در سال دهم هجرى ، افرادى از سوى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ماءمور تبليغ اسلام در منطقه نجران از بلاد يمن شدند. مسيحيانِ نجران نيز هيئتى را به نمايندگى از سوى خود براى گفتگو با پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله به مدينه گسيل داشتند. با وجود گفتگوهايى كه ميان آنان و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ردّ وبدل شد، باز هم آنان بهانه جويى كرده و در حقّانيّت اسلام ابراز ترديد مى كردند. اين آيه نازل شد و خطاب به پيامبر فرمود: به كسانى كه با تو محاجّه و جدال كرده ، و از قبول حقّ شانه خالى مى كنند، بگو: بياييد با فراخواندن فرزندان و زنان و خودمان ، خدا را بخوانيم و با حالت تضرّع و ابتهال بر دروغگويان نفرين كنيم و هر نفرينى كه دامن گروه مقابل را گرفت ، معلوم مى شود كه راه او باطل است و با اين وسيله به اين گفتگو و جدال پايان دهيم .
هنگامى كه نمايندگان مسيحيان نجران ، پيشنهاد مباهله را از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيدند، به يكديگر نگاه كرده و متحيّر ماندند. آنان مهلت خواستند تا در اين باره فكر و انديشه و مشورت كنند. بزرگِ نصارى به آنها گفت : شما پيشنهاد را بپذيريد و اگر ديديد كه پيامبر با سر وصدا و جمعيّتى انبوه براى نفرين مى آيد، نگران نباشيد و بدانيد كه خبرى نيست ، ولى اگر با افراد معدودى به ميدان آمد، از انجام مباهله صرف نظر و با او مصالحه كنيد.
روز مباهله ، آنها ديدند كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله همراه با دو كودك و يك جوان و يك زن بيرون آمدند. آن دو كودك ، حسن و حسين عليهما السّلام و آن جوان ، علىّبن ابى طالب عليهما السّلام و آن زن فاطمه ى زهرا عليها السّلام دختر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بودند.
اُسقف مسيحيان گفت : من چهره هايى را مى بينم كه اگر از خداوند بخواهند كوه از جا كنده شود، كنده مى شود. اگر اين افراد نفرين كنند، يك نفر مسيحى روى زمين باقى نمى ماند. لذا از مباهله اعلام انصراف كرده و حاضر به مصالحه شدند.(61)
اين ماجرا، علاوه بر تفاسير شيعه ، در منابع معتبر اهل سنّت نيز آمده است .(62)
O روز مباهله ، بيست وچهارم يا بيست و پنجم ماه ذى الحجّه بوده و محل آن در روزگار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در بيرون شهر مدينه بوده كه اكنون داخل شهر قرار گرفته و در آن محل ، مسجدى به نام ((مسجد الاجابة )) ساخته شده است . فاصله ى اين مسجد تا مسجدالنّبى تقريباً دو كيلومتر است . ((الّلهم ارزقنا زيارته و شفاعته ))
O بر اساس روايتى در تفسير الميزان ، دعوت به مباهله مخصوص نصارى نبوده و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از يهوديان نيز براى مباهله دعوت كردند.
مباهله ، خاصّ زمان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نبوده است ، بلكه براساس برخى از روايات ، ديگر مؤ منان نيز مى توانند مباهله كنند. امام صادق عليه السّلام در اين باره دستوراتى داده اند.(63)
O سؤ ال : در اين ماجرا تنها فاطمه زهرا عليها السّلام حضور داشت ، پس چرا قرآن كلمه ى جمع (نسائنا) را بكار برده است ؟
پاسخ : در قرآن مواردى است كه خداوند از يك نفر به صورت ((جمع )) ياد مى كند، مانند آيه 181 سوره آل عمران كه يك نفر از روى توهين گفت : خدا فقير است ، ولى آيه به صورت جمع مى فرمايد: (الّذين قالوا انّ اللّه فقير) چنانكه قرآن درباره حضرت ابراهيم عليه السّلام مى فرمايد: ابراهيم يك امّت است ، با آنكه يك نفر بيشتر نبود.
O گرچه پيامبر مى توانست خود شخصاً نفرين كند وكارى به علىّ، فاطمه ، حسن و حسين عليهم السّلام نداشته باشد، ولى خدا و رسول ، با اين عمل به ما فهماندند كه اين افراد، ياران و شريكان رسول خدا در دعوت به حقّ و هدف او هستند و همراه او آماده ى استقبال از خطر بوده و تداوم گر حركت او مى باشند.
پيام ها 
1- اگر انسان ايمان به هدف داشته باشد، حاضر است خود و نزديك ترين بستگانش را در معرض خطر قرار دهد. (من بعد ما جائك من العلم )
2- آخرين برگ برنده و سلاح برنده مؤ من ، دعاست . (فقل تعالوا ندع )
3- فرزند دخترى ، همچون فرزند پسرى ، فرزند خود انسان است . (ابنائنا) بنابراين امام حسن وامام حسين عليهما السّلام فرزندان پيامبرند.
4- زن و مرد در صحنه هاى مختلف دينى ، در كنار همديگر مطرحند. (نسائنا)
5- در دعا، حالات اهل دعا مهم است ، نه تعداد آنها. گروه مباهله كننده پنج نفر بيشتر نبودند. (ابنائنا، نسائنا، انفسنا)
6- علىّبن ابى طالب عليهما السّلام ، جان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله است . (انفسنا)
7- در مجالس دعا، كودكان را نيز با خود ببريم . (ابنائنا)
8- اهل بيت پيامبر عليهم السّلام مستجاب الدعوة هستند. (ابنائنا، نسائنا، انفسنا)
9- استمداد از غيب ، پس از بكارگيرى توانايى هاى عادّى است . (نبتهل )
10- كسى كه منطق و استدلال و معجزه ، او را به پذيرش حقّ تسليم نمى كند، بايد با او مباهله كرد. (تعالوا... نبتهل )
11- اگر مؤ منان محكم بايستند، دشمن به دليل باطل بودنش عقب نشينى مى كند. (ندع ... نبتهل )
12- استدلال را بايد با استدلال پاسخ داد، ولى مجادله و لجاجت بايد سركوب شود. (لعنة اللّه على الكاذبين )
تفسير آيه :(62) إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَا لْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
ترجمه :
به راستى ، داستانِ درستِ (زندگى مسيح ) همين است و هيچ معبودى جز خداوند نيست وهمانا خداست مقتدر حكيم .
تفسير آيه :(63) فَإِنْ تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ 
ترجمه :
پس اگر از حقّ روى گردان شدند، همانا خداوند به (كار و حال ) مفسدين آگاه است .
نكته ها 
O داستان هايى كه بر سر زبان هاست ، بر سه نوعند:
1- رمان ها، افسانه ها و اساطيرى كه بر پايه خيال بوده وغير واقعى هستند.
2- داستان هاى تاريخى كه گاهى راست ومستند وگاهى آميخته با دروغ وامور نادرست هستند.
3- رويدادهايى كه از زبان وحى به ما رسيده اند، براساس حقّ هستند. داستان هاى قرآنى ، همه از اين نوع هستند ودر آنها وهم ، خيال ، دروغ و نادرستى راه ندارد.
پيام ها 
1- اگر قرآن نبود، چهره ى واقعى حضرت مسيح ، آلوده با خرافات و مشوّه باقى مى ماند. (انّ هذا لهو القصص الحق )
2- تكرار شعار توحيد و پايدارى در برابر خرافات ، لازم است . (ما من اله الاّ اللّه )
3- هر داستانى درباره پيامبران ، كه با توحيد منافات داشته باشد، ساختگى و باطل است . (لهو القصص الحق و ما من اله الا اللّه )
4- روى گردانى انسان از كلام حق ، نشانه ى اختيار اوست . (فان تولّوا)
5- اعراض از حق ، نمونه اى از فساد است ، و اعراض كننده مفسد مى باشد. (تولّوا... مفسدين )
6- علم خداوند به كارهاى مفسدان ، بزرگ ترين هشدار است . (عليم بالمفسدين )
 تفسير آيه :(64) قُلْ يََّاءَهْلَ الْكِتَبِ تَعَالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَوَآءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ اءَلا نَعْبُدَ إِلا اللَّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً اءَرْبَاباً مِّنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِاءَنَّا مُسْلِمُونَ
ترجمه :
بگو: اى اهل كتاب ! به سوى سخنى بياييد كه ميان ما و شما مشترك است . جز آنكه خداوند را نپرستيم وچيزى را شريك او قرار ندهيم و بعضى از ما بعضى ديگر را بجاى خدا ارباب نگيرد. پس اگر (از اين پيشنهاد) سرباز زدند،بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمان و تسليم خدائيم .
نكته ها 
O دعوت به سوى توحيد وحقّ، لازم است . خواه با استدلال ، خواه با مباهله و خواه از طريق دعوت به مشتركات .
O در تفسير مراغى آمده است : عدىّبن حاتم بعد از اسلام آوردن ، به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عرض كرد: ما زمانى كه مسيحى بوديم ، هرگز يكديگر را ((ربّ)) خود قرار نمى داديم ، پس مراد از جمله ى ((لايتّخذ بَعضُنا بَعضا اربابا)) چيست ؟ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: آيا علماى شما احكام خدا را تغيير نمى دادند؟ گفت : چرا! فرمودند: پيروى از عالمى كه قانون خدا را تغيير دهد، يك نوع بندگى وبردگى اوست .
پيام ها 
1- مسلمانان بايد بر سر مشتركات ، با اهل كتاب به توافق برسند. (قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة ...)
2- بايد در دعوت به وحدت ، پيش قدم بود. (قل يا اهل الكتاب )
3- اگر به تمام اهدافِ حقّ خود دست نيافتيد، از تلاش براى رسيدن به بعضى از آن خوددارى نكنيد. (تعالوا الى كلمة ...)
4- يكى از مراحل تبليغ ، دعوت به مشتركات است . (كلمة سواء بيننا و بينكم ) قرآن مى تواند محور مشترك خوبى براى دعوت باشد، زيرا هم تاريخ انبيا را دارد و هم از تحريف به دور بوده است .
5- در تبليغ و دعوت ديگران ، بايد به عقايد حقّه و مقدّسات طرف مقابل ، احترام گذارد. (كلمة سواء بيننا و بينكم )
6- يگانه پرستى و بيزارى از شرك ، از مشتركات تمام اديان آسمانى است . (كلمة سواء... الاّ نعبد الاّ اللّه )
7- توحيد، سبب تعالى انسان است . ((تعالوا)) در جايى بكار مى رود كه دعوت به رشد و بالا آمدن باشد. (تعالوا... الاّ نعبد الاّ اللّه )
8- اطاعت بى چون و چرا از ديگر انسان ها، نشانه ى پذيرش نوعى ربوبيّت براى آنها ويك نوع عبوديّت براى ماست . در حالى كه همه ى انسان ها با يكديگر مساوى هستند. (لايتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً)
9- انديشه ى آزاد و شخصيّت مستقل ، شعار قرآن است . (لايتخذ بعضنا بعضاً ارباباً)
10- اعراض و سرپيچى مخالفان نبايد در اراده و ايمان ما اثر بگذارد. (فان تولّوا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون )
11- هر مبلّغى بايد سرپيچى و اعراض مردم را پيش بينى كند تا ماءيوس نشود. (فان تولّوا فقولوا اشهدوا...)
12- پس از استدلال و برهان ، جَدل را قطع كنيد. (فان تولّوا فقولوا...)
13- بندگى خدا، نفى شرك و طرد حاكميّت غير خداوند، از ويژگى هاى يك مسلمان واقعى است . (اشهدوا بانّا مسلمون )

next page

fehrest page

back page