مفاتیح الجنان

پایگاه اینترنتی انهار | کتابخانه الکترونیکی انهار | گنجینه صوتی انهار

 استخاره اینترنتی | مشاوره اینترنی | پاسخ به احکام شرعی | توضیح المسائل مراجع


بازگشت به فهرست مفاتیح الجنان


نِدآئى وَاسْتَجِبْ دُعآئى وَحَقِّقْ بِفَضْلِكَ اَمَلى وَرَجآئى يا خَيْرَ مَنْ

بشنو و دعايم را به اجابت مقرون ساز و به فضل خويش آرزو و اميد مرا تثبيت كن اى بهترين كسى كه

دُعِىَ لِكَشْفِ الضُّرِّ وَالْمَاْمُولِ لِكُلِّ عُسْرٍ وَيُسْرٍ بِكَ اَنْزَلْتُ حاجَتى

خوانده شدى براى برطرف ساختن گرفتارى و آرزو شده اى براى هر سختى و آسانى فرود آوردم بار حاجتم را بدرگاهت

فَلا تَرُدَّنى مِنْ سَنِىِّ مَواهِبِكَ خاَّئِباً يا كَريمُ يا كَريمُ يا كَريمُ

پس مرا از عطاياى عالى (و سنگين قيمت ) خود نااميد باز مگردان اى كريم اى كريم اى كريم

بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ وَصَلَّى اللّهُ عَلى خَيْرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ

به رحمت خود اى مهربانترين مهربانان و درود خدا بر بهترين آفريدگانش محمد و آل او

اَجْمَعينَ پس به سجده برود و بگويد: اِلهى قَلْبى مَحْجُوبٌ وَنَفْسى مَعْيُوبٌ

همگى * * * * * * * * * * * خدايا دلم در پرده است و نفسم معيوب

وَعَقْلى مَغْلُوبٌ وَهَواَّئى غالِبٌ وَطاعَتى قَليلٌ وَمَعْصِيَتى كَثيرٌ

و عقلم مغلوب است و هواى نفس بر من چيره است و طاعتم اندك و گناهانم بسيار است

وَلِسانى مُقِرُّ بِالذُّنُوبِ فَكَيْفَ حيلَتى يا سَتّارَ الْعُيُوبِ وَيا عَلاّمَ

و زبانم به گناهان اقرار دارد پس چاره ام چيست اى پرده پوش عيبها و اى داناى

الْغُيُوبِ وَيا كاشِفَ الْكُرُوبِ اِغْفِرْ ذُنُوبى كُلَّها بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَآلِ

ناديدنيها و اى برطرف كننده اندوهها بيامرز همه گناهانم را به حرمت محمد و آل

مُحَمَّدٍ يا غَفّارُ يا غَفّارُ يا غَفّارُ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ

محمد اى آمرزش پيشه اى بسيار آمرزنده اى بسيار آمرزنده به رحمتت اى مهربانترين مهربانان

مؤ لف گويد: كه علامه مجلسى (ره ) اين دعا را در كتاب دعاى بحار و در كتاب صلوة با بيان ذكر نموده و فرموده كه اين دعا از ادعيه مشهوره است و من در كتب معتبره آنرا نيافتم مگر در مصباح سيّدبن باقى رِضْوانُ اللّهِ عَلَيْهِ و نيز فرموده مشهور خواندن اين دعا است بعد از فريضه صبح و سيّد بن باقى روايت كرده آنرا بعد از نافله صبح و بهر كدام عمل شود خوب است .
دعاى كميل
وآن از ادعيه معروفه است وعلامه مجلسى (ره ) فرموده كه آن بهترين دعاها است و آن دعاى خضرعليه السلام است حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آنرا تعليم كميل كه از خواصّ اصحاب آن حضرت است فرموده در شبهاى نيمه شعبان و در هر شب جمعه خوانده مى شود و براى كفايت از شرّ اعداء و فتح باب رزق و آمرزش ‍ گناهان نافع است و شيخ و سيّد آنرا نقل نموده اند و من آنرا از

مصباح المتهجّد نقل مى كنم و آن دعاء شريف اين است : اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * خدايا من از تو مى خواهم

بِرَحْمَتِكَ الَّتى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْءٍ وَبِقُوَّتِكَ الَّتى قَهَرْتَ بِها كُلَّشَىْءٍ

بحق آن رحمتت كه همه چيز را فرا گرفته و به آن نيرويت كه همه چيز را بوسيله آن مقهور خويش كردى

وَخَضَعَ لَها كُلُّ شَىْءٍ وَذَلَّ لَها كُلُّ شَىْءٍ وَبِجَبَرُوتِكَ الَّتى غَلَبْتَ بِها

و همه چيز در برابر آن خاضع و همه در پيش آن خوار است و به جبروت تو كه بوسيله آن چيره گشتى

كُلَّ شَىْءٍ وَبِعِزَّتِكَ الَّتى لا يَقُومُ لَها شَىْءٌ وَبِعَظَمَتِكَ الَّتى مَلاَتْ كُلَّ

بر هر چيز و به عزتت كه چيزى در برابرش نه ايستد و به آن عظمت و بزرگيت كه پركرده هر

شَىْءٍ وَبِسُلْطانِكَ الَّذى عَلا كُلَّشَىْءٍ وَبِوَجْهِكَ الْباقى بَعْدَ فَناَّءِ

چيز را و به آن سلطنت و پادشاهيت كه بر هر چيز برترى گرفته و به ذات پاكت كه پس از نابودى

كُلِّشَىْءٍ وَبِأَسْمائِكَ الَّتى مَلاَتْ اَرْكانَ كُلِّشَىْءٍ وَبِعِلْمِكَ الَّذى اَحاطَ

هر چيز باقى است و به نامهاى مقدست كه اساس هر موجودى را پركرده و به آن علم و دانشت كه احاطه يافته

بِكُلِّشَىْءٍ وَبِنُورِ وَجْهِكَ الَّذى اَضاَّءَ لَهُ كُلُّشىْءٍ يا نُورُ يا قُدُّوسُ يا

به هر چيز و به نور ذاتت كه روشن شد در پرتوش هر چيز اى نور حقيقى و اى منزه از هر عيب اى

اَوَّلَ الاْوَّلِينَ وَيا اخِرَ الاْ خِرينَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِكُ

آغاز موجودات اولين و اى پايان آخرين خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را كه پرده ها را

الْعِصَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ

بدرد خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را كه عقاب و كيفرها را فرو ريزد خدايا بيامرز برايم آن

الذُّنُوبَ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ

گناهانى را كه نعمت ها را تغيير دهد خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را كه از (اجابت )

الدُّعاَّءَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ الْبَلاَّءَ اَللّ- هُمَّ اغْفِرْلى

دعا جلوگيرى كند خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را كه بلا نازل كند خدايا بيامرز برايم

كُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَكُلَّ خَطَّيئَةٍ اَخْطَاْتُها اَللّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ

هر گناهى كه كرده ام و هر خطايى كه از من سر زده خدايا من به سوى تو تقرب جويم

بِذِكْرِكَ وَاَسْتَشْفِعُ بِكَ اِلى نَفْسِكَ وَاَسْئَلُكَ بِجُودِكَ اَنْ تُدْنِيَنى مِنْ

بوسيله ذكر تو و شفيع آورم بدرگاهت خودت را و به جود و كرمت از تو مى خواهم كه مرا به مقام

قُرْبِكَ وَاَنْ تُوزِعَنى شُكْرَكَ وَاَنْ تُلْهِمَنى ذِكْرَكَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ

قرب خويش نزديك سازى و شكر و سپاسگذاريت را بر من روزى كنى و ذكر خود را به من الهام كنى خدايا از تو

سُؤ الَ خاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خاشِعٍ اَنْ تُسامِحَنى وَتَرْحَمَنى وَتَجْعَلَنى

درخواست مى كنم درخواست شخص فروتن خوار ترسان كه بر من آسان گيرى و به من رحم كنى و مرا به آنچه

بِقَِسْمِكَ راضِياً قانِعاً وَفى جَميعِ الاْحْوالِ مُتَواضِعاً اَللّهُمَّ وَاَسْئَلُكَ

برايم قسمت كرده اى راضى و قانعم سازى و در تمام حالات فروتنم كنى خدايا از تو درخواست كنم

سُؤ الَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ وَاَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدآئِدِ حاجَتَهُ وَعَظُمَ

درخواست كسى كه سخت فقير و بى چيز شده و خواسته اش را هنگام سختيها پيش تو آورده و اميدش بدانچه

فيما عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ اَللّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُكَ وَعَلا مَكانُكَ وَخَفِىَ

نزد تو است بسيار بزرگ است خدايا سلطنت و پادشاهيت بس بزرگ و مقامت بسى بلند است

مَكْرُكَ وَظَهَرَ اَمْرُكَ وَغَلَبَ قَهْرُكَ وَجَرَتْ قُدْرَتُكَ وَلا يُمْكِنُ الْفِرارُ

مكر و تدبيرت در كارها پنهان و امر و فرمانت آشكار است قهرت غالب و قدرت و نيرويت نافذ است و گريز از

مِنْ حُكُومَتِكَ اَللّهُمَّ لا اَجِدُ لِذُنُوبى غافِراً وَلا لِقَبائِحى ساتِراً وَلا

تحت حكومت تو ممكن نيست خدايا نيابم براى گناهانم آمرزنده اى و نه براى كارهاى زشتم پرده پوشى و نه

لِشَىْءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ

كسى را كه عمل زشت مرا به كار نيك تبديل كند جز تو، نيست معبودى جز تو

سُبْحانَكَ وَبِحَمْدِكَ ظَلَمْتُ نَفْسى وَتَجَرَّاءْتُ بِجَهْلى وَسَكَنْتُ اِلى

منزهى تو و به حمد تو مشغولم من به خويشتن ستم كردم و در اثر نادانيم دليرى كردم و به اينكه هميشه از

قَديمِ ذِكْرِكَ لى وَمَنِّكَ عَلَىَّ اَللّهُمَّ مَوْلاىَ كَمْ مِنْ قَبيحٍ سَتَرْتَهُ وَكَمْ


قديم به ياد من بوده وبر من لطف و بخشش داشتى آسوده خاطر نشستم اى خدا اى مولاى من چه بسيار زشتيها كه از من پوشاندى و

مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلاَّءِ اَقَلْتَهُ وَكَمْ مِنْ عِث ارٍ وَقَيْتَهُ وَكَمْ مِنْ مَكْرُوهٍ

چه بسيار بلاهاى سنگين كه از من بازگرداندى و چه بسيار لغزشها كه از آن نگهم داشتى و چه بسيار ناراحتيها

دَفَعْتَهُ وَكَمْ مِنْ ثَناَّءٍ جَميلٍ لَسْتُ اَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلاَّئى

كه از من دور كردى و چه بسيار مدح و ثناى خوبى كه من شايسته اش نبودم و تو آن را منتشر ساختى خدايا بلاى من

وَاَفْرَطَ بى سُوَّءُ حالى وَقَصُرَتْ بى اَعْمالى وَقَعَدَتْ بى اَغْلالى

بسى بزرگ است و بدى حالم از حد گذشته و اعمالم نارسا است و زنجيرهاى علايق مرا خانه نشين

وَحَبَسَنى عَنْ نَفْعى بُعْدُ اَمَلى وَخَدَعَتْنِى الدُّنْيا بِغُرُورِها وَنَفْسى

و آرزوهاى دور و دراز مرا از رسيدن به منافعم بازداشته و دنيا با ظواهر فريبنده اش مرا گول زد و نفسم

بِجِنايَتِها وَمِطالى يا سَيِّدى فَاَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ اَنْ لا يَحْجُبَ عَنْكَ

بوسيله جنايتش و به مسامحه گذراندم اى آقاى من پس از تو مى خواهم به عزتت كه بدى رفتار و كردار من

دُعاَّئى سُوَّءُ عَمَلى وَفِعالى وَلا تَفْضَحْنى بِخَفِىِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ

دعايم را از اجابتت جلوگيرى نكند و رسوا نكنى مرا به آنچه از اسرار پنهانى من

سِرّى وَلا تُعاجِلْنى بِالْعُقُوبَةِ عَلى ما عَمِلْتُهُ فى خَلَواتى مِنْ سُوَّءِ

اطلاع دارى و شتاب نكنى در عقوبتم براى رفتار بد و كارهاى بدى كه در خلوت

فِعْلى وَاِساَّئَتى وَدَوامِ تَفْريطى وَجَهالَتى وَكَثْرَةِ شَهَواتى وَغَفْلَتى

انجام دادم و ادامه دادنم به تقصير و نادانى و زيادى شهوت رانى و بى خبريم

وَ كُنِ اللّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لى فى كُلِّ الاْحْوالِ رَؤُفاً وَعَلَىَّ فى جَميعِ

و خدايا به عزتت سوگند كه در تمام احوال نسبت به من مهربان باش و در تمام

الاُْمُورِ عَطُوفاً اِلهى وَرَبّى مَنْ لى غَيْرُكَ اَسْئَلُهُ كَشْفَ ضُرّى

امور بر من عطوفت فرما اى معبود من و اى پروردگار من جز تو كه را دارم كه رفع گرفتارى

وَالنَّظَرَ فى اَمْرى اِلهى وَمَوْلاىَ اَجْرَيْتَ عَلَىَّ حُكْماً اِتَّبَعْتُ فيهِ

و توجه در كارم را از او درخواست كنم اى خداى من و اى مولاى من تو بر من حكمى را مقرر داشتى كه در اجراى آن پيروى

هَوى نَفْسى وَلَمْ اَحْتَرِسْ فيهِ مِنْ تَزْيينِ عَدُوّى فَغَرَّنى بِما اَهْوى

هواى نفسم را كردم و از فريبكارى دشمنم در اين باره نهراسيدم پس او هم طبق دلخواه خويش

وَاَسْعَدَهُ عَلى ذلِكَ الْقَضاَّءُ فَتَجاوَزْتُ بِما جَرى عَلَىَّ مِنْ ذلِكَ بَعْضَ

گولم زد و قضا (و قدر) هم با او كمك كرد و در اثر همين ماجراى شومى كه بر سرم آمد نسبت به پاره اى

حُدُودِكَ وَخالَفْتُ بَعْضَ اَوامِرِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَىَّ فى جَميعِ ذلِكَ

از حدود و احكامت تجاوز كردم و در برخى از دستوراتت راه مخالفت را پيمودم پس در تمام آنچه پيش آمده تو را ستايش

وَلا حُجَّةَ لى فيما جَرى عَلَىَّ فيهِ قَضاَّؤُكَ وَاَلْزَمَنى حُكْمُكَ

مى كنم و اكنون از حكمى كه درباره كيفر من جارى گشته و قضا و آزمايش تو مرا بدان ملزم ساخته

وَبَلا ؤُكَ وَقَدْ اَتَيْتُكَ يا اِلهى بَعْدَ تَقْصيرى وَاِسْرافى عَلى نَفْسى

حجت و برهانى ندارم و اينك اى معبود من در حالى به درگاهت آمده ام كه درباره ات كوتاهى كرده و بر خود زياده روى

مُعْتَذِراً نادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقيلاً مُسْتَغْفِراً مُنيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لا

نموده و عذرخواه و پشيمان و دل شكسته و پوزش جو و آمرزش طلب و بازگشت كنان و به گناه خويش اقرار و اذعان و اعتراف

اَجِدُ مَفَرّاً مِمّا كانَ مِنّى وَلا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَيْهِ فى اَمْرى غَيْرَ قَبُولِكَ

دارم و راه گريزى از آنچه از من سر زده نيابم و پناهگاهى كه بدان رو آورم در كار خويش ندارم جز اينكه

عُذْرى وَاِدْخالِكَ اِيّاىَ فى سَعَةِ رَحْمَتِكَ اَللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرى

تو عذرم بپذيرى و مرا در فراخناى رحمتت درآورى پس اى خداى من عذرم بپذير

وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرّى وَفُكَّنى مِنْ شَدِّ وَثاقى يا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ

و بر سخت پريشانيم رحم كن و از بند سخت گناهانم رهائيم ده اى پروردگار من بر ناتوانى

بَدَنى وَرِقَّةَ جِلْدى وَدِقَّةَ عَظْمى يا مَنْ بَدَءَ خَلْقى وَذِكْرى وَتَرْبِيَتى

بدنم و نازكى پوست تنم و باريكى استخوانم رحم كن اى كسى كه آغاز كردى به آفرينش من و به ياد من و بپرورشم

وَبِرّى وَتَغْذِيَتى هَبْنى لاِبْتِدآءِ كَرَمِكَ وَسالِفِ بِرِّكَ بى يا اِلهى

و به احسان و خوراك دادنم اكنون به همان بزرگوارى و كرم نخستت و سابقه احسانى كه به من داشتى مرا ببخش اى

وَسَيِّدى وَرَبّى اَتُراكَ مُعَذِّبى بِنارِكَ بَعْدَ تَوْحيدِكَ وَبَعْدَ مَا انْطَوى

معبود من و اى آقاى من و اى پروردگارم آيا تو به راستى چنانى كه مرا به آتش عذاب كنى پس از اينكه

عَلَيْهِ قَلْبى مِنْ مَعْرِفَتِكَ وَلَهِجَ بِهِ لِسانى مِنْ ذِكْرِكَ وَاعْتَقَدَهُ

به يگانگيت اقرار دارم و دلم به نور معرفتت آباد گشته و زبانم به ذكر تو گويا شده

ضَميرى مِنْ حُبِّكَ وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافى وَدُعاَّئى خاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِكَ

و نهادم به دوستى تو پيوند شده و پس از اعتراف صادقانه و دعاى خاضعانه ام به مقام بنده پرورى و ربوبيتت ؟

هَيْهاتَ اَنْتَ اَكْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَيِّعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ اَوْ تُبْعِدَ مَنْ اَدْنَيْتَهُ اَوْ

بسيار دور است ! تو بزرگوارتر از آنى كه از نظر دور دارى كسى را كه خود پروريده اى يا دور گردانى كسى را

تُشَرِّدَ مَنْ اوَيْتَهُ اَوْ تُسَلِّمَ اِلَى الْبَلا ءِ مَنْ كَفَيْتَهُ وَرَحِمْتَهُ وَلَيْتَ

كه خود نزديكش كرده يا تسليم بلا و گرفتارى كنى كسى را كه خود سرپرستى كرده و به لطف پروريده اى و كاش

شِعْرى يا سَيِّدى وَاِلهى وَمَوْلاىَ اَتُسَلِّطُ النّارَ عَلى وُجُوهٍ خَرَّتْ

مى دانستم اى آقا و معبود و مولايم آيا چيره مى كنى آتش دوزخ را بر چهره هايى كه در برابر

لِعَظَمَتِكَ ساجِدَةً وَعَلى اَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحيدِكَ صادِقَةً وَبِشُكْرِكَ

عظمتت به سجده افتاده و بر زبانهايى كه صادقانه به يگانگيت گويا شده و سپاسگزارانه به شكرت باز

مادِحَةً وَعَلى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِاِلهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً وَعَلى ضَماَّئِرَ حَوَتْ

شده و بر دلهايى كه از روى يقين به خدائيت اعتراف كرده اند و بر نهادهايى كه

مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتّى صارَتْ خاشِعَةً وَعَلى جَوارِحَ سَعَتْ اِلى اَوْطانِ

علم و معرفتت آنها را فرا گرفته تا به جايى كه در برابرت خاشع گشته و بر اعضاء و جوارحى كه مشتاقانه به پرستشگاهايت

تَعَبُّدِكَ طاَّئِعَةً وَاَشارَتْ بِاسْتِغْفارِكَ مُذْعِنَةً ما هكَذَا الظَّنُّ بِكَ وَلا

شتافته و با حال اقرار به گناه جوياى آمرزش تو هستند چنين گمانى به تو نيست و

اُخْبِرْنا بِفَضْلِكَ عَنْكَ يا كَريمُ يا رَبِّ وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفى عَنْ قَليلٍ

از فضل تو چنين خبرى به ما نرسيده اى خداى كريم اى پروردگار من و تو ناتوانى مرا در مقابل اندكى

مِنْ بَلاَّءِ الدُّنْي ا وَعُقُوب اتِه ا وَم ا يَجْرى فيه ا مِنَ الْمَك ارِهِ عَلى اَهْلِه ا

از بلاى دنيا و كيفرهاى ناچيز آن و ناملايماتى كه معمولاً بر اهل آن مى رسد مى دانى در صورتى كه

عَلى اَنَّ ذلِكَ بَلاَّءٌ وَمَكْرُوهٌ قَليلٌ مَكْثُهُ يَسيرٌ بَق اَّئُهُ قَصيرٌ مُدَّتُهُ

اين بلا و ناراحتى دوامش كم است و دورانش اندك و مدتش كوتاه است

فَكَيْفَ احْتِمالى لِبَلاَّءِ الاْ خِرَةِ وَجَليلِ وُقُوعِ الْمَك ارِهِ فيه ا وَهُوَ بَلاَّءٌ

پس چگونه تاب تحمل بلاى آخرت و آن ناملايمات بزرگ را در آنجا دارم در صورتى كه آن بلا

تَطُولُ مُدَّتُهُ وَيَدُومُ مَقامُهُ وَلا يُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ لاِنَّهُ لا يَكُونُ اِلاّ

مدتش طولانى و دوامش هميشگى است و تخفيفى براى مبتلايان به آن نيست زيرا آن بلا از

عَنْ غَضَبِكَ وَاْنتِقامِكَ وَسَخَطِكَ وَهذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمواتُ

خشم و انتقام و غضب تو سرچشمه گرفته و آن هم چيزى است كه آسمانها

وَالاَْرْضُ يا سَيِّدِى فَكَيْفَ لى وَاَنَا عَبْدُكَ الضَّعيفُ الذَّليلُ

و زمين تاب تحمل آن را ندارند اى آقاى من تا چه رسد به من بنده ناتوان خوار

الْحَقيرُ الْمِسْكينُ الْمُسْتَكينُ يا اِلهى وَرَبّى وَسَيِّدِى وَمَوْلاىَ

ناچيز مستمند بيچاره ! اى معبود و پروردگار و آقا و مولاى من آيا

لاِىِّ الاُْمُورِ اِلَيْكَ اَشْكُو وَلِما مِنْها اَضِجُّ وَاَبْكى لاِليمِالْعَذابِ

براى كداميك از گرفتاريهايم به تو شكايت كنم و براى كداميك از آنها شيون و گريه كنم ؟ آيا براى عذاب دردناك

وَشِدَّتِهِ اَمْ لِطُولِ الْبَلاَّءِ وَمُدَّتِهِ فَلَئِنْ صَيَّرْتَنى لِلْعُقُوب اتِ مَعَ

و سخت يا براى بلاى طولانى و مديد پس اگر بنا شود مرا بخاطر كيفرهايم در زمره

اَعْدآئِكَ وَجَمَعْتَ بَيْنى وَبَيْنَ اَهْلِ بَلاَّئِكَ وَفَرَّقْتَ بَيْنى وَبَيْنَ

دشمنانت اندازى و مرا با گرفتاران در بلا و عذابت در يكجا گردآورى و ميان من و

اَحِبّاَّئِكَ وَاَوْلياَّئِكَ فَهَبْنى يا اِلهى وَسَيِّدِى وَمَوْلاىَ وَرَبّى

دوستانت جدايى اندازى گيرم كه اى معبود و آقا و مولا و پروردگارم من بر عذاب تو

صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ وَهَبْنى صَبَرْتُ عَلى

صبر كنم اما چگونه بر دورى از تو طاقت آورم و گيرم كه اى معبود من

حَرِّ نارِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى كَرامَتِكَ اَمْ كَيْفَ اَسْكُنُ فِى

حرارت آتشت را تحمل كنم اما چگونه چشم پوشيدن از بزرگواريت را بر خود هموار سازم يا چگونه در ميان

النّارِ وَرَجاَّئى عَفْوُكَ فَبِعِزَّتِكَ يا سَيِّدى وَمَوْلاىَ اُقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ

آتش بمانم با اينكه اميد عفو تو را دارم پس به عزتت سوگند اى آقا و مولاى من براستى سوگند مى خورم كه اگر

تَرَكْتَنى ناطِقاً لاَضِجَّنَّ اِلَيْكَ بَيْنَ اَهْلِها ضَجيجَ الاْ مِلينَ وَلاَصْرُخَنَّ

زبانم را در آنجا بازبگذارى حتماً در ميان دوزخيان شيون را بسويت سر دهم شيون اشخاص آرزومند

اِلَيْكَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخينَ وَلاََبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكاَّءَ الْفاقِدينَ

و مسلماً چون فريادرس خواهان به درگاهت فرياد برآرم و قطعاً مانند عزيز گمگشتگان

وَلاَُنادِيَنَّكَ اَيْنَ كُنْتَ يا وَلِىَّ الْمُؤْمِنينَ يا غايَةَ امالِ الْعارِفينَ يا


بر دورى تو گريه و زارى كنم و با صداى بلند تو را مى خوانم و مى گويم كجايى اى يار و نگهدار مؤ منان اى منتهاى آرمان عارفان اى

غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ يا حَبيبَ قُلُوبِ الصّادِقينَ وَيا اِلهَ الْعالَمينَ

فريادرس درماندگان اى محبوب دل راستگويان و اى حيران كننده عالميان

اَفَتُراكَ سُبْحانَكَ يا اِلهى وَبِحَمْدِكَ تَسْمَعُ فيها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ

آيا براستى چنان مى بينى اى منزه و معبودم كه به ستايشت مشغولم كه بشنوى در آن آتش صداى بنده مسلمانى

سُجِنَ فيها بِمُخالَفَتِهِ وَذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِيَتِهِ وَحُبِسَ بَيْنَ

را كه در اثر مخالفتش در آنجا زندانى شده و مزه عذاب آتش را به خاطر نافرمانيش چشيده و در ميان

اَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَجَريرَتِهِ وَهُوَ يَضِجُّ اِلَيْكَ ضَجيجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِكَ

طبقات دوزخ به واسطه جرم و جنايتش گرفتار شده و در آن حال به درگاهت شيون كند شيون شخصى كه آرزومند رحمت

وَيُناديكَ بِلِسانِ اَهْلِ تَوْحيدِكَ وَيَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ يا مَوْلاىَ

تو است و به زبان يگانه پرستان تو را فرياد زند و به بنده پروريت متوسل گردد اى مولاى من

فَكَيْفَ يَبْقى فِى الْعَذابِ وَهُوَ يَرْجُوا ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ اَمْ كَيْفَ

پس چگونه در عذاب بماند با اينكه به بردبارى سابقه دارت چشم اميد دارد يا چگونه

تُؤْلِمُهُ النّارُ وَهُوَ يَاءْمَلُ فَضْلَكَ وَرَحْمَتَكَ اَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهيبُها

آتش او را بيازارد با اينكه آرزوى فضل و رحمت تو را دارد يا چگونه شعله آتش او را بسوزاند

وَاَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَتَرى مَكانَهُ اَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفيرُها

با اينكه تو صدايش را بشنوى و جايش را ببينى يا چگونه شراره هاى آتش او را دربرگيرد

وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ اَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ اَطْباقِها وَاَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ اَمْ

با اينكه تو ناتوانيش دانى يا چگونه در ميان طبقات آتش دست و پا زند با اينكه تو صدق و راستگوئيش را دانى يا

كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيَتُها وَهُوَ يُناديكَ يا رَبَّهُ اَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ فى

چگونه موكلان دوزخ او را با تندى برانند با اينكه تو را به پروردگارى بخواند يا چگونه ممكن است كه اميد فضل تو را در

عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُكُهُ فيها هَيْهاتَ ما ذلِكَ الظَّنُ بِكَ وَلاَالْمَعْرُوفُ مِنْ

آزادى خويش داشته باشد ولى تو او را به حال خود واگذارى چه بسيار از تو دور است و چنين گمانى به تو نيست و

فَضْلِكَ وَلا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدينَ مِنْ بِرِّكَ وَاِحْسانِكَ

فضل تو اينسان معروف نيست و نه شباهت با رفتار تو نسبت به يگانه پرستان دارد با آن نيكى و احسانت

فَبِالْيَقينِ اَقْطَعُ لَوْ لا ما حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذيبِ جاحِديكَ وَقَضَيْتَ

كه نسبت بدانها دارى و من بطور قطع مى دانم كه اگر فرمان تو در معذب ساختن منكرانت صادر نشده بود و حكم

بِهِ مِنْ اِخْلادِ مُعانِديكَ لَجَعَلْتَ النّارَ كُلَّها بَرْداً وَسَلاماً وَما كانَ

تو به هميشه ماندن در عذاب براى دشمنانت در كار نبود حتماً آتش دوزخ را هر چه بود به تمامى سرد و سالم مى كردى و

لاِحَدٍ فيها مَقَرّاً وَلا مُقاماً لكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ اَسْماَّؤُكَ اَقْسَمْتَ اَنْ

هيچكس در آن منزل و ماءوا نداشت ولى تو اى خدايى كه تمام نامهايت مقدس است سوگند ياد كرده اى كه دوزخ

تَمْلاَها مِنَ الْكافِرينَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ اَجْمَعينَ وَاَنْ تُخَلِّدَ فيهَا

را از كافران از پريان و آدميان پركنى و دشمنانت را براى هميشه در آن جا دهى و تو كه

الْمُعانِدينَ وَاَنْتَ جَلَّ ثَناؤُكَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَتَطَوَّلْتَ بِالاِْنْعامِ مُتَكَرِّماً

حمد ثنايت برجسته است در ابتداء بدون سابقه فرمودى و به اين انعام از روى بزرگوارى تفضل كردى

اَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ اِلهى وَسَيِّدى

(كه فرمودى ) ((آيا كسى كه مؤ من است مانند كسى است كه فاسق است ؟ نه يكسان نيستند)) اى معبود من و اى آقاى

فَاَسْئَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتى قَدَّرْتَها وَبِالْقَضِيَّةِ الَّتى حَتَمْتَها وَحَكَمْتَها

من بحق آن نيرويى كه مقدرش كردى و به فرمانى كه مسلمش كردى و صادر فرمودى

وَغَلَبْتَ مَنْ عَلَيْهِ اَجْرَيْتَها اَنْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّيْلَةِ وَفى هذِهِ

و بر هر كس آن را اجرا كردى مسلط گشتى از تو مى خواهم كه ببخشى بر من در اين شب و در اين

السّاعَةِ كُلَّ جُرْمٍ اَجْرَمْتُهُ وَكُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَكُلَّ قَبِيحٍ اَسْرَرْتُهُ وَكُلَّ

ساعت هر جرمى را كه مرتكب شده ام و هر گناهى را كه از من سرزده و هر كار زشتى را كه پنهان كرده ام و هر

جَهْلٍ عَمِلْتُهُ كَتَمْتُهُ اَوْ اَعْلَنْتُهُ اَخْفَيْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ وَكُلَّ سَيِّئَةٍ اَمَرْتَ

نادانى كه كردم چه كتمان كردم و چه آشكار چه پنهان كردم و چه در عيان و هر كار بدى را كه به نويسندگان

بِاِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبينَ الَّذينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما يَكُونُ مِنّى

گراميت دستور يادداشت كردنش را دادى همان نويسندگانى كه آنها را موكل بر ثبت اعمال من كردى و آنها را

وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى وَكُنْتَ اَنْتَ الرَّقيبَ عَلَىَّ مِنْ

به ضميمه اعضاء و جوارحم گواه بر من كردى و اضافه بر آنها خودت نيز مراقب من بودى و

وَراَّئِهِمْ وَالشّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ وَبِرَحْمَتِكَ اَخْفَيْتَهُ وَبِفَضْلِكَ

گواه اعمالى بودى كه از ايشان پنهان مى ماند و البته به واسطه رحمتت بود كه آنها را پنهان داشتى و از روى فضل خود

سَتَرْتَهُ وَاَنْ تُوَفِّرَ حَظّى مِنْ كُلِّ خَيْرٍ اَنْزَلْتَهُ اَوْ اِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ

پوشاندى و نيز خواهم كه بهره ام را وافر و سرشار گردانى از هر خيرى كه فرو ريزى يا احسانى كه بفرمائى يا نيكيهايى كه

نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ اَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ اَوْ خَطَاءٍ تَسْتُرُهُ يا رَبِّ يا رَبِّ

پخش كنى يا رزقى كه بگسترانى يا گناهى كه بيامرزى يا خطايى كه بپوشانى پروردگارا پروردگارا

يا رَبِّ يا اِلهى وَسَيِّدى وَمَوْلاىَ وَمالِكَ رِقّى يا مَنْ بِيَدِهِ

پروردگارا اى معبود من اى آقا و مولايم و اى مالك من اى كسى كه اختيارم بدست

ناصِيَتى يا عَليماً بِضُرّى وَمَسْكَنَتى يا خَبيراً بِفَقْرى وَفاقَتى

او است اى داناى بر پريشانى و بى نوائيم اى آگه از بى چيزى و نداريم

يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ اَسْئَلُكَ بِحَقِّكَ وَقُدْسِكَ وَاَعْظَمِ صِفاتِكَ

پروردگارا، پروردگارا پروردگارا از تو مى خواهم به حق خودت و به ذات مقدست و به بزرگترين صفات

وَاَسْماَّئِكَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً

و اسمائت كه اوقاتم را در شب و روز به ياد خودت معمور و آباد گردانى

وَبِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً وَاَعْمالى عِنْدَكَ مَقْبُولَةً حَتّى تَكُونَ اَعْمالى

و به خدمتت پيوسته دارى و اعمالم را مقبول درگاهت گردانى تا اعمال

وَاَوْرادى كُلُّها وِرْداً واحِداً وَحالى فى خِدْمَتِكَ سَرْمَداً يا سَيِّدى يا

و گفتارم همه يك جهت براى تو باشد و حالم هميشه در خدمت تو مصروف گردد اى آقاى من اى

مَنْ عَلَيْهِ مُعَوَّلى يا مَنْ اِلَيْهِ شَكَوْتُ اَحْوالى يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ

كسى كه تكيه گاهم او است اى كسى كه شكايت احوال خويش به درگاه او برم پروردگارا پروردگارا پروردگارا

قَوِّ عَلى خِدْمَتِكَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزيمَةِ جَوانِحى وَهَبْ لِىَ

نيرو ده بر انجام خدمتت اعضاى مرا و دلم را براى عزيمت به سويت محكم گردان و به من

الْجِدَّ فى خَشْيَتِكَ وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ حَتّى اَسْرَحَ اِلَيْكَ

كوشش در ترس و خشيتت و مداومت در پيوستن به خدمتت عطا فرما تا تن و جان را

فى مَيادينِ السّابِقينَ وَاُسْرِعَ اِلَيْكَ فِى الْبارِزينَ وَاَشْتاقَ اِلى

در ميدانهاى پيشتازان بسويت برانم و در زمره شتابندگان بسويت بشتابم و در صف مشتاقان اشتياق

قُرْبِكَ فِى الْمُشْتاقينَ وَاَدْنُوَ مِنْكَ دُنُوَّ الْمُخْلِصينَ وَاَخافَكَ مَخافَةَ

تقربت را جويم و چون نزديك شدن مخلصان به تو نزديك گردم و چون يقين كنندگان از تو بترسم

الْمُوقِنينَ وَاَجْتَمِعَ فى جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ اَللّهُمَّ وَمَنْ اَرادَنى

و در جوار رحمتت با مؤ منان در يكجا گرد آيم خدايا هر كه بد مرا خواهد

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir