بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فرهنگ عاشورا, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - فرهنگ عاشورا
     02 - فرهنگ عاشورا
     03 - فرهنگ عاشورا
     04 - فرهنگ عاشورا
     05 - فرهنگ عاشورا
     06 - فرهنگ عاشورا
     07 - فرهنگ عاشورا
     08 - فرهنگ عاشورا
     09 - فرهنگ عاشورا
     10 - فرهنگ عاشورا
     11 - فرهنگ عاشورا
     12 - فرهنگ عاشورا
     13 - فرهنگ عاشورا
     14 - فرهنگ عاشورا
     15 - فرهنگ عاشورا
     16 - فرهنگ عاشورا
     17 - فرهنگ عاشورا
     18 - فرهنگ عاشورا
     19 - فرهنگ عاشورا
     20 - فرهنگ عاشورا
     21 - فرهنگ عاشورا
     22 - فرهنگ عاشورا
     23 - فرهنگ عاشورا
     24 - فرهنگ عاشورا
     25 - فرهنگ عاشورا
     26 - فرهنگ عاشورا
     27 - فرهنگ عاشورا
     28 - فرهنگ عاشورا
     29 - فرهنگ عاشورا
     30 - فرهنگ عاشورا
     31 - فرهنگ عاشورا
     32 - فرهنگ عاشورا
     33 - فرهنگ عاشورا
     34 - فرهنگ عاشورا
     35 - فرهنگ عاشورا
     36 - فرهنگ عاشورا
     37 - فرهنگ عاشورا
     38 - فرهنگ عاشورا
     fehrest - فرهنگ عاشورا
 

 

 
 

ام سلمه

همسر گرامى رسول خدا«ص‏»و از سابقين در اسلام و از مهاجران به حبشه بود.اززنان خردمند عصر خويش به شمار مى‏رفت.نامش هند بود.پس از باز گشت از حبشه،به‏مدينه هجرت كرد.شوهرش ابو سلمه در جنگ احد مجروح و سپس شهيد شد.پيش ازجنگ احزاببه همسرى پيامبر در آمد و سرپرستى فاطمه زهرا«ع‏»را بر عهده گرفت.

«چون حسين‏«ع‏»به دنيا آمد،عهده‏دار نگهدارى او شد». (1) ام سلمه پس از رحلت رسول‏خدا«ص‏»همواره هوادار اهل بيت ماند و سالها بعد،از مخالفان سر سخت معاويه بود وطى نامه‏اى از برنامه‏هاى معاويه در سب و لعن امير المؤمنين‏«ع‏»انتقاد كرد. (2) اين بانوى‏بزرگوار،از راويان حديث از پيامبر بود.حسين بن على پيش از سفر به كربلا،علم و سلاح‏پيامبر و ودايع امامت را به او سپرد تا از بين نرود.درخواست آنها نشانه امامت بود.اوهم‏آنها را به امام سجاد تحويل داد. (3) اين،مكانت عظيم او را نزد اهل بيت مى‏رساند.

ام سلمه،از طريق رسول خدا«ص‏»پيشاپيش از ماجراى كربلا و شهادت امام‏حسين‏«ع‏»خبر داشت.پيامبر،مقدارى از خاك كربلا را به ام سلمه داده بود و در شيشه‏اى‏نگهدارى مى‏شد. حضرت فرموده بود هر گاه ديدى كه اين خاك،به خون تبديل شد،بدان‏كه فرزندم حسين‏«ع‏»كشته شده است.روزى ام سلمه در خواب،رسول خدا را با چهره‏اى‏غمگين و لباسىخاك آلود ديد،كه حضرت به او فرمود:از كربلا و از دفن شهدا مى‏آيم.

ناگهان از خواب برخاست،نگاه به آن شيشه كرد،خاك را خونين يافت،دانست كه‏حسين‏«ع‏»شهيد شده است و صدايش به صيحه و شيون بلند شد و همسايگان آمدند وماجرا را باز گفت. (4) آن روز را به ياد سپردند كه دهم عاشورا بود،بعد از بازگشت اهل بيت‏به مدينه،روز خواب را با روز شهادت امام،مطابق يافتند.اين ماجرا در روايات،به‏«حديثقاروره‏»معروف است.

پس از واقعه كربلا،وى به عزادارى بر شهيدان كربلا پرداخت و بنى هاشم به تعزيت وتسليت گويى او كه تنها همسر باز مانده پيامبر بود،مى‏رفتند.ام سلمه در 84 سالگى،چندسال پس ازواقعه كربلا(به نقلى در سال 62)در گذشت و در بقيع،مدفون شد. (5)

ام كلثوم

دختر امير المؤمنين‏«ع‏»و خواهر زينب و حسين‏«ع‏».وى در سالهاى آخر عمرپيامبر خدا«ص‏»به دنيا آمد.زنى با فضيلت،فصيح،سخنور و دانا بود.نامش را زينب‏صغرى هم گفته‏اند. وى در طول زندگى،شاهد شهادت مظلومانه عترت پيامبر بود.درسال 61 هجرى نيز در ركاب سيد الشهدا به كربلا آمد و پس از عاشورا،در مدت اسارت‏نيز با سخنانش عترت رسول خدا را معرفى و ستمهاى حكام را افشا مى‏كرد.از جمله‏وقتى كاروان اسيران را به كوفه وارد كردند،در جمع انبوه حاضران،ام كلثوم به مردم‏دستور سكوت داد.چون نفسها آرام گرفت و همه ساكت‏شدند به سخن پرداخت وكوفيان را به خاطر سستى در يارى امام و آلودن دست بهخون سيد الشهدا ملامت كرد.

آغاز خطبه‏اش چنين است:

«يا اهل الكوفة!سواة لكم،ما لكم خذلتم حسينا و قتلتموه و انتهبتم امواله و ورثتموه‏و سبيتم نساءه و نكبتموه،فتبا لكم و سحقا!و يلكم اتدرون اى دواه دهتكم...» (6) و صداى‏گريه همه برخاست و زنان صورت خراشيدند و موى كندند و مويه كردند.هنگام ورود به‏شام نيز شمر را طلبيد و از او خواست كه آنان را از دروازه‏اى وارد كنند كه اجتماع كمترى‏باشد و سرهاى شهدا را دورتر نگهدارند تا مردم به تماشاى آنها پرداخته،كمتر به چهره‏اهل بيت پيامبر نگاه كنند.شمر دقيقا بر خلاف خواسته او عمل كرد و اسيران را از دروازه‏ساعات وارد دمشق كردند. (7) در ايام حضور در دمشق نيز هرگز از بيان حقايق و افشاى‏جنايات امويان كوتاهى نكرد.پس از باز گشت اهل بيت به مدينه نيز،ام كلثوم از كسانى بودكه گزارش اين سفر خونين را به مردم مى‏داد.شعر معروف‏«مدينة جدنا لا تقبلينا،فبالحسرات و الاحزان جئنا»كه هنگام ورود به مدينه خوانده شده از ام كلثوم است. (8) البته‏بعضى معتقدند ام كلثوم كه دخترحضرت فاطمه‏«ع‏»بوده،در زمان امام مجتبى‏«ع‏»از دنيا رفت.

اين بانو كه نامش در حادثه كربلا مطرح است،از يكى ديگر از همسران امير المؤمنين است.

ام وهب

وى دختر«عبد»و همسر عبد الله بن عمير كلبى از طايفه‏«بنى عليم‏»بود.چون شوهرش‏تصميم گرفت از كوفه به يارى حسين‏«ع‏»بيرون آيد،ام وهب نيز اصرار كرد تا او را هم باخود ببرد.شبانه به ياران حسين‏«ع‏»در كربلا پيوستند.روز عاشورا وقتى شوهرش‏عبد الله بن عمير به ميدان رفت،او نيز چوبى به دست گرفت و به ميدان شتافت ولى امام‏حسين‏«ع‏»مانع او شد و فرمود:بر زنان جهاد نيست.اما پس از شهادت شوهرش به بالين‏او رفت و صورت او را پاك مى‏كرد كه شمر،غلامى را سراغ او فرستاد.آن غلام،با گرزى‏بر سر آن زن كوبيد و او راشهيد كرد. (9)

امويان بنى اميه

امية بن سعد طائى

از شهداى كربلا به شمار آمده كه خود را در كربلا به امام حسين‏«ع‏»رساند و روزعاشورا،به نقلى در حمله اول شهيد شد.سوار كارى نامى و شجاع از كوفيان و از اصحاب‏امير المؤمنين‏«ع‏»بوده است.و در جنگ صفين هم حضور داشته است.گفته‏اند ساكن كوفه‏بود،روزهشتم محرم به سيد الشهدا پيوست. (10)

انس بن حارث كاهلى

از شهداى كربلاست.وى از اصحاب پيامبر خدا«ص‏»،از طايفه بنى كاهل از بنى اسدبود كه از عربهاى شمال محسوب مى‏شدند.گفته‏اند در جنگ بدر و حنين هم شركت‏داشت.پير مردى سالخورده،از شيعيان كوفه بود كه موقعيتى والا داشت.شبانه خود را به‏كربلا رساند و روزعاشورا در ركاب حسين‏«ع‏»به سعادت شهادت رسيد.رجزى كه‏مى‏خواند،چنين بود:

قد علمت كاهلها و دودان و الخندفيون و قيس عيلانبان قومى آفة للاقران (11)

در برخى منابع،نام او مالك بن انس كاهلى آمده است.

انقلاب مدينه واقعه حره

انگشت و انگشتر ساربان

انيس بن معقل اصبحى

در كتابهاى مقتل،نام او در عداد شهداى كربلا آمده است.وى در كربلا به ياران امام‏حسين‏«ع‏»پيوست.به نقل مناقب،بعد از ظهر عاشورا پس از شهادت‏«جون‏»غلام ابو ذر،او به ميدان آمد و در حالى كه رجز زير را مى‏خواند،پيكار كرد و بيست و چند نفر را گشت‏و بهشهادت رسيد:

انا انيس و انا ابن معقل و فى يمينى نصل سيف مصقل اعلوبها الهامات وسط القسطل عن الحسين الماجد المفضلابن رسول الله خير مرسل (12)

اوصاف سيد الشهدا«ع‏»

در اوصاف،القاب و عناوينى كه نسبت به حسين بن على‏«ع‏»به كار رفته،بخصوص‏آنچه در زيارتنامه‏هاى آن حضرت ديده مى‏شود،يك جهان مطلب است.همه،نشان‏دهنده مقام والا و جايگاه رفيع او نزد خدا و رسول و ائمه است.برخى از اين اوصاف،كه‏از يك نگاه اجمالى و گذرابه زيارتنامه‏هاى‏«مفاتيح الجنان‏»بر مى‏آيد،چنين است:

امام،شهيد،رشيد،مظلوم،مقتول،مخذول،مهتضم،مجاهد،عابد،ذائد،قتيل العبرات،اسير الكربات،صريع العبرة الساكبة،قتيل الكفره،طريح الفجره،قتيل الله،ثار الله،حجة الله،باب الله، خالصة الله،ولى الله،صفى الله،حبيب الله،سفير الله،امين الله،عبد الله،وتر الله،الدليل على الله، الداعى الى الله،عيبة علم الله،موضع سر الله،نور،ثائر،طيب،صديق،طهر،طاهر،مطهر،عمود دين،دليل عالم،شريك قرآن،وصى مبلغ،سبط منتجب،سفينه نجات،خامس اصحاب كساء، سبط الرسول،سيد شباب اهل الجنة،قتيل الظماء،غريب الغرباء،باب المقام،باب حكمة رب العالمين،شاهد،وارث،وتر الموتور،خازن الكتاب المسطور،وارث التوراة و الانجيل و الزبور، سيد الشهدا،و...بسيارى از القاب و اوصاف ديگر. (13) در سخنرانيهاى آن حضرت نيز نمونه‏هايى وجود دارد كه اوصاف و ويژگيهاى خود رابر مى‏شمارد،از جمله خطبه‏اى كه روز عاشورا خطاب به كوفيان ايراد كرد و خصوصيات‏خود را بيان كرد،كه در بخشى از آن است:«اما بعد، فانسبونى فانظروا من انا؟ثم ارجعواالى انفسكم و عاتبوها،فانظروا هل يحل لكم قتلى وانتهاك حرمتى؟الست ابن بنت نبيكم وابن وصيه و ابن عمه...» (14)

اهداف نهضت عاشورا

مقصود از«هدف‏»امام حسين‏«ع‏»در حادثه كربلا،چيزى است كه آن حضرت براى‏دست‏يافتن به آنها يا تحقق آنها هر چند در زمانهاى بعد،دست به آن قيام زد و در اين راه،شهيد شد.فهرستى از اين اهداف مقدس به اين صورت است:

1-زنده كردن اسلام‏2-آگاه ساختن مسلمانان و افشاى ماهيت واقعى امويان‏3-احياى سنت نبوى و سيره علوى‏4-اصلاح جامعه و به حركت در آوردن امت‏5-از بين بردن سلطه استبدادى بنى اميه بر جهان اسلام‏6-آزاد سازى اراده ملت از محكوميت‏سلطه و زور7-حاكم ساختن حق و نيرو بخشيدن به حق پرستان‏8-تامين قسط و عدل اجتماعى و اجراى قانون شرع‏9-از بين بردن بدعتها و كجرويها10-تاسيس يك مكتب عالى تربيتى و شخصيت بخشيدن به جامعه‏اين هدفها،هم در انديشه و عمل سيد الشهدا،جلوه‏گر بود،هم در ياران وسربازانش.

از جمله سخنان امام حسين‏«ع‏»كه گوياى اهداف اوست،عبارت است از:

«...انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى،اريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكرو اسير لبسيرة جدى و ابى على بن ابى طالب‏». (15) و در نامه خود به بزرگان بصره نوشت:«...انا ادعوكم الى كتاب الله و سنة نبيه،فان‏السنة قد اميتت و البدعة قد احييت فان تسمعوا قولى اهدكم سبيل الرشاد». (16) و در نامه‏اى كه همراه مسلم بن عقيل به كوفيان نوشت،رسالت امامت را اينگونه ترسيم‏فرمود:«...فلعمرى ما الامام الا العامل بالكتاب و الاخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس‏نفسه على ذات الله،و السلام‏». (17) و در كربلا به ياران خويش فرمود:«الا ترون الى الحق لا يعمل به والى الباطل لا يتناهى‏عنه،ليرغب المؤمن فى لقاء الله،فانى لا ارى الموت الا سعادةو الحياة مع الظالمين الابرما». (18)

از حسين اكتفا به نام حسين نبود در خور مقام حسين بلكه يابد كه خلق دريابند علت اصلى قيام حسين كشته شد زير بار ظلم نرفت به به از قدرت تمام حسين بهر احياى دين شهادت يافتزنده شد نام دين زنام حسين (19)

اهل بيت‏«ع‏»

خاندان،دودمان،آل محمد،عترت.منظور،دودمان پاك رسول خدا«ص‏»و اصحاب‏كساء و ذريه مطهر پيامبر اسلام است و در حادثه عاشورا،امام حسين‏«ع‏»و برادران وخواهران و فرزندان و بستگانش كه از نسل پيامبر اكرم در كربلا حضور داشتند،اهل بيت‏محسوب مى‏شوند كه در پى شهادت آن امام،به اسارت رفتند.محبت ورزيدن به اهل بيت‏پيامبر،سفارش خدا و رسول است.در قرآن كريم،اجر رسالت پيامبر،مودت با اهل بيت‏دانسته شده است:«قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى‏». (20) و جايگاهشان درهدايت امت و نجات پيروان،چون كشتى نوح به حساب آمده است.ابوذر از رسول خدانقل كرده كه فرمود:«انما مثل اهل بيتى فيكم كمثل سفينة نوح من دخلها نجا و من تخلف‏عنها غرق‏». (21) طبق روايات،اطاعت ائمه فرض است و مودتشان لازم و نافرمانى آنان گناه،و هر كه بامحبت آنان بميرد،شهيد مرده است. ولايت آنان فريضه است و عامل قبولى اعمال و جوازعبور از صراط.دشمنشان،دشمن خداست.ابو بصير،از امام صادق‏«ع‏»پرسيد:«آل محمد»

كيانند؟فرمود:ذريه و نسل او.پرسيد:«اهل بيت محمد»كيانند؟فرمود:امامانى كه اوصياى‏اويند.پرسيد:«عترت‏»او چه كسانند؟فرمود:اصحاب عبا. (22) اهل بيت،بمنزله رابط حياتبخش بين ما و خدايند،كه اگر اين رابطه قطع شود،ارتباطمان با خدا قطع شده است.در تعليم و تبيين معارف دين هم اين نقش را دارند وشناخت قرآن و درك حقايق آن را بايد از آنان آموخت،كه علمشان از سوى خداوند است‏و پرورده خانه وحى و وارثان علوم پيامبرند. شفاعت و توسل،به دست آنان و به آنان‏انجام مى‏گيرد و زدودن تحريف از چهره دين و مقابله بابدعتها از رسالتهاى آنان است.

آنگونه كه دانش آموز،از طريق معلم با كتاب آشنا مى‏شود،ائمه اهل بيت،معلمان اين‏كتابند. اگر از كلاسى معلم را بردارند،از كتاب تنها كارى ساخته نيست.تفكر«حسبنا كتاب‏الله‏»به همين دليل،اشتباه است.اين دو«ثقلين‏»،از هم جدايى ناپذيرند،تا روز قيامت وحضور در كناركوثر.

شما اى عترت مبعوث خاتم شما اى برترين اولاد آدم شما از اهل بيت آفتابيد گل جان محمد را گلابيد امير كشور دلها شماييد شما آيينه‏هاى حق نماييد ديانت بى شما كامل نگردد بجز با عشقتان دل،دل نگردد شما تفسير«نور»و«و الضحى‏»ييد شما معناى قرآن و دعاييد اماميد و شهيديد و گواهيد مصون از هر خطا و اشتباهيد شما راه خدا را باز كرديد شهادت را شما آغاز كرديد فدا كرديد جان تا دين بماند به خون خفتيد تا آيين بماند شما شيرازه ام الكتابيد شما ميزان حق روز حسابيد تولاى شما فرض خدايى است قبول و رد آن مرز جدايى است هر آنكس را كه در دين رسول است ولايت،مهر و امضاى قبول است ولايت،گنج عشقى در دل ماست محبت هم سرشته با گل ماست دل و جان جهانى عاشق آبادفداى نام شيرين شما باد (23)

(24)

ايثار

از بارزترين مفاهيم و درسهاى عاشورا،«ايثار»است.ايثار يعنى فداكارى و ديگرى رابر خود مقدم داشتن و جان و مال خود را فداى چيزى برتر از خويش كردن.در كربلا،فداكردن جان در راه دين،فدا كردن خود در راه امام حسين‏«ع‏»،به خاطر حسين،تشنه جان‏دادن و...ديده مى‏شود.امام حسين‏«ع‏»جان خود را فداى دين مى‏كند،اصحاب او،تازنده‏اند،نمى‏گذارند كسى از بنى هاشم به ميدان رود،تا بنى هاشم زنده‏اند،آسيبى به‏حسين‏«ع‏»نمى‏رسد.شب عاشورا كه امام،بيعت را از آنان بر مى‏دارد كه جان خويش رانجات دهند،يكايك برخاسته،اعلام فداكارى مى‏كنند و مى‏گويند:زندگى پس از تو رانمى‏خواهيم و خود را فداى تو مى‏كنيم. (25) وقتى مسلم بن عوسجه بر زمين مى‏افتد،درآخرين لحظات به حبيب بن مظاهر وصيت مى‏كند كه تا زنده‏اى مبادا دست از يارى حسين‏بردارى،جانت را فداى او كن. (26) برخى از ياران امام حسين،هنگام نماز ظهر،جان خويش‏را سپر تيرهاى دشمن مى‏كنند و امام نماز مى‏خواند. عباس‏«ع‏»بالب تشنه وارد فرات‏مى‏شود و چون مى‏خواهد آب بنوشد،ياد لبهاى تشنه حسين و اطفال افتاده،آب‏نمى‏نوشد و به خويش نهيب مى‏زند كه آيا آب بنوشى،در حالى كهحسين‏«ع‏»تشنه و درآستانه مرگ است؟ (27)

آب،شرمنده ايثار علمدار تو شدكه چرا تشنه از او اينهمه بى تاب گذشت (28)

زينب،براى نجات جان امام سجاد«ع‏»،خويش را به خيمه آتشگرفته مى‏زند.وقتى هم‏كه در مجلس يزيد،فرمان مى‏دهند كه امام سجاد«ع‏»را بكشند،زينب جان خويش را سپربلا قرار مى‏دهد و دهها صحنه ديگر كه هر كدام زيباتر از ديگرى الفباى ايثار را به آزادگان‏مى‏آموزد. اين كه كسى حاضر باشد جان خويش را فداى جان ديگرى و فداى مكتب كند،نشانه ايمان والا به آخرت و بهشت و پاداش الهى است.امام حسين نيز در آغاز حركت به‏كربلا،فرمود هر كهآماده است جان خويش را در راه ما نثار و ايثار كند،با ما حركت كند:

«من كان باذلا فينا مهجته...فليرحل معنا...». (29) همين فرهنگ بود كه نوجوانى چون‏حضرت قاسم را وامى‏داشت كه روز عاشورا خطاب به امام حسين‏«ع‏»بگويد:«روحى‏لروحك الفداء و نفسى لنفسك الوقاء» (30) جانم فداى جانت.در زيارت عاشورا نيز به‏صفت ايثار ياران حسين‏«ع‏»تصريح شده است:«الذين بذلوا مهجهم دون الحسين‏عليه السلام‏» (31) آنان كه ازجان و خون خويش در راه حسين‏«ع‏»گذشتند.

پى‏نوشتها

1-بحار الانوار،ج 43،ص 245.

2-دائرة المعارف تشيع،واژه‏«ام سلمه‏».

3-بحار الانوار،ج 26،ص 209،اصول كافى،ج 1،ص 235،اثبات الهداة،ج 5،ص 216.

4-همان،ج 45،ص 89،227 و 232،ج 44،ص 225،231،236 و 239،اثبات الهداة،ج 5،ص 192،امالى‏صدوق،ص 120.

5-دايرة المعارف تشيع.

6-بحار الانوار،ج 45،ص 112،اعيان الشيعه،ج 3،ص 485.

7-اعيان الشيعه،ج 3،ص 485.

8-تمام شعر كه 38 بيت است در«عوالم‏»جلد امام حسين(ع)،ص 423 آمده است.

9-همان،ص 482،انصار الحسين،ص 61 به نقل از تاريخ طبرى.

10-اعيان الشيعه،ج 3،ص 498،عنصر شجاعت،ج 2،ص 298.

11-انصار الحسين،ص 60،اعيان الشيعه،ج 3،ص 499.

12-مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 103،اعيان الشيعه،ج 3،ص 507.

13-در«مناقب‏»ابن شهرآشوب،ج 4،ص 78،دهها لقب براى آن حضرت آورده است،ليكن چون ما از متن زيارتهاالقاب فوق را استخراج كرده‏ايم،دليلى بر نقل آنها نديديم،از قبيل:الشهيدالسعيد و السبط الثانى و الامام الثالث و المبارك و التابع لمرضات الله و....

14-بحار الانوار،ج 45،ص 6.

15-حياة الامام الحسين بن على،ج 2،ص 264.

16-همان،ص 322.

17-همان،ص 340.

18-حياة الامام الحسين بن على،ج 3،ص 98.

19-حسين،پيشواى انسانها،ص 53.

20-شورى،آيه 23.

21-بحار الانوار،ج 23،ص 121،كنز العمال،ج 12،حديث 34144.

22-بحار الانوار،ج 25،ص 216.

23-تلخيصى از مثنوى‏«اهل بيت آفتاب‏»از:نويسنده.

24-در باره اهل بيت،از جمله ر.ك:«اهل البيت،مقامهم،منهجهم،مسارهم‏»از:مؤسسة البلاغ.

25-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 100.

26-بحار الانوار،ج 45،ص 20.

27-همان،ص 41.

28-نصر الله مردانى.

29-بحار الانوار،ج 44،ص 366.

30-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 467.

31-بحار الانوار،ج 98،ص 293 و 296،مفاتيح الجنان،زيارت عاشورا.