شكلگيرى اصلاحات و اين حركت سازنده، همت و حمايت همگانى و مشاركت دولت و ملت را مىطلبد، تا جايى كه امام على عليهالسلام مىفرمايد:
(( رعيت و ملت اصلاح نمىشود جز آنكه دولت و زمامداران اصلاح گردند و زمامداران نيز جز با درستكارى و استقامت رعيت اصلاح نشوند))
تقدم واژه (( ولاة)) گوياى اولويت اصلاحات در كارگزاران و ساختار نظام و حاكمان جامعه است. زيرا از اين رهگذر است كه توده مردم به رفاه و صلاح مىرسند و به زمامداران خود اقتدا نموده به رنگ آنان در مىآيند. و در بيانى ديگر نيز مىفرمايند:
(( همه اقشار جامعه به ميزانى كه امورشان اصلاح شود (اعم از امور اقتصادى، سياسى، فرهنگى و اجتماعى) به زمامدار و والى حق معين و مشخصى دارند.))
و نيز در موارد متعدد حقوق متقابل مردم مردم و والى را بيان داشته است.
بهر حال رهبر و حاكم جامعه بايد به ميزان قدرت و توانها و امكانات موجود و با توكل به خدا در انجام اصلاحات بكوشد و وظيفه ملت، اطاعت و اجراى اصلاحات همراه با نقد بموقع و خير خواهانه و نصيحت مناسب است.
به دنبال بحث ضرورت اصلاحات، اين سئوال مطرح مىشود كه از كدامين نقطه حركت اصلاحى آغاز شود؟ بديهى است تا فرد و جامعه از درون و ريشه اصلاح نشوند، بيرون زندگى و وضعيت رفتارى آن سامان نخواهد يافت، چرا كه:
ذات نا يافته از هستى بخش - - كى تواند كه شود هستى بخش
مىآورند و اصلاحات توسعه و تعميق مىبخشند. اين اصلاحات درون سازمان و نظام است كه عامل اقتدار و عزت ملى گردد. و در مباحث مديريتى، بسيارى معتقدند آنكه نتواند خويشتن را مديريت كند، نمىتواند گروه و سطوح فرا سازمانى را رهبرى نمايد و سامان دهد.
و بزرگترين امتياز نهضت اصلاح طلبانه انبياء در تحول فكرى و فرهنگى بوده و امروز هم دشمن با تهاجم و شبيخون فرهنگى مىخواهد آنرا منزوى سازد!
بر اين اساس در نهج البلاغه مىخوانيم كه از وظايف اصلى رهبرى، نصيحت و تعليم تربيت ملت است و امام على عليهالسلام مىفرمايد:
((خوشا به حال آنكه (فرد و جامعه).... جان و درونش صالح و پاك بوده و اخلاقش نيكوست.))
((هر كس نهان و درون خود را اصلاح كند، خدا آشكار و ظاهر او را نيكو گرداند.))
((آنكه بين خود و خدا اصلاح نمايد خداوند ميان او و مردم را اصلاح مىكند.))
و در عهد نامه امام على عليهالسلام به استاندار مصر نيز آمده است:
((بهترين ساعات شب و روزت را براى خود و خدا قرار بده، گر چه اگر نيت صالح و درست باشد و ملت در امنيت و آسايش واقع شوند، تمام وقتها خدايى است.))
در نهايت از مطالب گذشته، تقدم اصلاحات در نيت و فكر، فرهنگ، اعتقاد و خلقيات فرد و جامعه را مىتوان نتيجه گرفت.
مديريت موفق بايد جهت تحقق برنامههاى اصلاحى، اهتمامى لازم را به حل امور اقتصادى و معيشتى ملت و رفع فقر معطوف دارد (يعنى با ايجاد بستر رشد و تعالى، موانع راه را بردارد). و غفلت و كوتاهى در آن تهديد جدى براى مديران و اصلاح طلبان و مردم خواهد بود و فقر، فاجعه آفرين مىباشد. شهيد عدالت على عليهالسلام به حاكم مصر مىنويسد:
((اگر مردم از سنگينى بار معيشت و ماليات، يا آفت زدگى و خشكسالى و... شكايت كردند، عوارض و مالياتها و هزينههاى زندگى را تا جايى تخفيف و كاهش بده كه امور آنان سامان گيرد و اصلاح شود، و اين تخفيف، تو را نگران نسازد، زيرا آن ذخيرهاى است ككه به عمران كشور برگشته، گسترش عدالت و محبت ملت را به همراه خواهد داشت.))
مضافا كه رسيدگى به مسائل مالى و انجام اصلاحات اقتصادى متناسب با شرايط زمان، يكى از وظايف اصلى والى و از حقوق ملت نسبت به دولت است به طوريكه حضرت على عليهالسلام مىفرمايد:
((و اما حق شما بر من آن است كه از خير خواهى شما دريغ نورزم و بيت المال شما را در راه (معيشت و رفاه) شما صرف كنم... شما را تعليم دهم تا در جهل و نادانى نمايند.))
در نهج البلاغه هر گونه اصلاحات سياسى، داخلى و خارجى با حفظ استقلال و آزادگى و نفى هر نوع بردگى و ظلم و استعمار (فرهنگى، اقتصادى و...) همراه است و امام على عليهالسلام مىفرمايد:
((نفس خود را از هر گونه پستى و حقارت باز دار... و هرگز برده ديگرى مباش كه خداوند تو را آزاد آفريده است و آن نيك و خير كه جز با شر و زشتى به دست نيايد، نيكى نمىباشد))!
در واقع مىتوان گفت آنچه موافق عدل و خير و صلاح ملت كشور نباشد اصلاحات نيست. لذا وقتى به آن حضرت گفتند، مردم دل به دنيا بستهاند و معاويه با هدايا و پول، آنها را جذب مىكند شما هم از بيت المال به جاى تقسيم مساوى، به اشراف ببخش تا به تو گرايش پيدا كنند، فرمود:
((آيا به من دستور مىدهيد براى پيروزى خود از جور و ستم استفاده كنم؟! به خدا سوگند تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان طلوع و غروب مىكنند، چنين كارى نخواهم كرد.))
اصلاحات از ديدگاه حضرت على عليهالسلام با نفى و طرد تفكر ((ما كياوليسم)) و اينكه هدف وسيله را توجيه مىكند و يا آنكه براى از ميدان بيرون راند حريف، از هر حربهاى استفاده بايد كرد. همراه است، تا آنجا كه مىفرمايد:
((ليكن اصلاح شما را با فساد كردن روح و از مسير گناه جايز نمىدانم... شما آن گونه كه باطل را مىشناسيد، از حق آگاهى نداريد و در نابودى باطل نمىكوشيد آن سان كه در نابودى حق تلاش مىكنيد))
و در پاسخ به عدهاى نسبت به سياستهاى معاويه، مىگويد:
((به خدا سوگند معاويه از من سياستمدارتر نيست، اما حيله گر و جنايتكار است، اگر فريب و نيرنگ، ناپسند نبود. من زيركترين و سياسىترين افراد بودم، ليكن هر نيرنگى گناه و هر گناهى نوعى كفر و ناسپاسى است.))
و در نهراسيدن از پيمودن طريق حق و انجام اصلاحات واقعى مىفرمايد:
((هرگز در راه راست و هدايت از كمى افراد نترسيد، زيرا اكثريت مردم به سفرهاى گرد آمدهاند كه سيرى آن كوتاه و گرسنگى آن طولانى و بسيار است!))
و نيز به عنوان يك سياستمدار هر گونه امتياز دهى بيجا به طلحه و زبير يا سازش و مداهنه نسبت به برخى كارگزاران ناصالح زمان عثمان را رد مىكند.
پيشواى پروا پيشگان امام على عليهالسلام در اخلاق سياسى به هيچ وجه حاضر نبود از مرز قانون و عدل خارج شود، تا چه رسد به آنكه براى اصلاحات ظلم و ستم روا دارد! و مىفرمود:
((به خدا سوگند اگر اقليمهاى هفتگانه را به آنچه در زير آسمان هاست به من بدهند كه خداوند را با گرفتن پوست جوى از دهان مورچهاى نا فرمانى كنم هرگز نخواهم كرد.))
و يا در كلامى ديگر مىفرمايد:
((به خدا سوگند اگر شب را تا بامداد بر بسترى از خار سعدان به سر برم و يا در غل و زنجيرها كشيده شوم خوشتر دارم از آنكه خدا و رسولش را روز قيامت در حالى ملاقات كنم كه به برخى از بندگان ستم كرده و چيزى از اموال عمومى را غصب كرده باشم، چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش كه به سرعت به سوى كهنگى و پوسيده شدن مىرود و مدتها در خاكها مىماند!))
در نهج البلاغه امام على عليهالسلام براى بستر سازى اصلاحات، غير از گزينش صالحان و ايجاد تقواى سازمانى و توصيه به ساده زيستى، ترك تجملگرايى، حذف بوروكراسى و چاپلوسى ، ديدگاه خاصى به كارگزاران مىدهد كه ساختار ادارى را عملا سامان مىدهد، از جمله مىفرمايد:
((به راستى كار حكومتى و پست فرماندارى براى تو طعمه و وسيله آب و نان نبوده بلكه امانتى (امانت خدا و مردم) در گردن تو است...))
و در خطبه ديگر مىفرمايد:
خداوند بر پيشوايان حق و عدل واجب كرده كه خود را در زندگى، با محرومان همسو سازند تا فقر و نادانى، تنگدست را به هيجان نياورد و به طغيان و فساد نكشاند))
و همچنين بر رفع موانع، و رسيدگى حضور به امور مراجعين تاكيد مىكند:
((بخشى از وقت خود را به كسانى اختصاص ده كه به تو نياز و كار دارند، در مجلس عمومى با آنان بنشين و بخاطر خدايى كه تو را آفريده فروتن باش
و سربازان و نگهبانان خود را زا سر راهشان دور كن تا سخنگوى آنان با تو بدون اضطراب سخن بگويد...))
و نيز به كار گزاران خود توصيه مىفرمود:
((و نيازهاى مردم را در همان روز كه به تو عرضه مىدارند و ياران و اطرافيانت از پاسخگويى و حل مشكل آنان ناتوانند برآورده كن و كار هر روز را در همان روز انجام ده، زيرا هر روزى، كار مخصوص خود را دارد.))
اين كلام به وضوح دلالت بر پاسخگويى و تأمين نياز و رضايت مراجعين در كوتاهترين زمان ممكن دارد و سادگى سير ادارى و منفى بودن بوروكراسى را ديكته مىكند. و همچنين در دورى از تشريفات آمده است وقتى مردم شهر ((انبار)) به احترام آن حضرت، از مركبها پياده مىشوند و پيشاپيش امام عليهالسلام مىدوند و مىگويند ما اين گونه اميران خود را تعظيم مىكرديم! حضرت على عليهالسلام رسما اين حركت را تقبيح كردند.
و در نفى هرگونه چاپلوسى، مىفرمود:
((من از شما مىخواهم تا مرا با سخنان زيبا مستاييد... بامن چنانكه با جباران سخن مىگوئيد، حرف نزنيد و آن گونه كه از افراد خشمگين دورى مىكنند و با مستبدان محافظه كارى مىكنند، از من كناره مجوئيد و با ظاهر سازى رفتار مكنيد من و شما بندگان پروردگار يكتائيم.))
و نسبت به دقت در استفاده از امكانات دولتى و اموال عموم، كارگزاران خود را توصيه مىفرمود:
((قلمهاى خود را نازك بتراشيد و فاصله ميان سطرها را كاهش بپرهيزيد و مقصود را هر چه كوتاهتر بيان كنيد، مبادا پر چرخ كنيد، چرا كه نبايد كمترين زيارتى به اموال مسلمانان برسد)).
آيا يك روز اينگونه بودهايم!؟
آيا ضعف از مكتب علوى است يا از ما!؟
آيا نبايد بيانديشيم و درسهاى عدل و عزت را از على عليهالسلام بياموزيم!؟