بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شبی در پایتخت بهشت, بیژن شهرامى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     fehrest01 -
     FOOTNT01 -
     LK000001 -
     LK000002 -
     LK000003 -
     LK000004 -
     LK000005 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

حكايت  
آورده اند ساره زن نوازنده اى كه سر ناچارى به مدينه پناه آورده بود با وجود آنكهبهره اى از ايمان نداشت ، مورد لطف و رحمت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) قرارگرفت و از خوراك و پوشاك بهره مند شد، با وجود اين با گرفتن ده دينار از فردمسلمانى به نام خاطب ابن ابى بلتعه تن به جاسوسى عليه اسلام داد و بردن نامه اىرا عهده دار شد كه از آمادگى لشكر اسلام جهت فتح مكه خبر مى داد.
رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) با آگاهى از اين رويداد زبير و مقداد را تحتسرپرستى على (عليه السلام ) مامور يافتن وى نمود و آنان توانستند وى را در خارج ازمدينه دستگير كنند.
مقداد و زبير او را دقيقا بازرسى كردند اما چيزى نيافتند، ضمن آنكه ساره نيز داشتن هرنوع نامه اى را انكار مى نمود. در اين حال على (عليه السلام ) رو بدو نموده فرمود:به خدا قسم كه پيامبر خلاف نمى گويد، پس نامه را مسترد نما و الا آن را به هرقيمتى كه شده باز پس مى گيرم .
ساره كه دريافته بود على (عليه السلام ) سربازى است كه تا فرمان پيامبر را انجامندهد دست بر نمى دارد، اندكى از حضرت فاصله گرفت و نامه اى كوچك را از لابلاىگيسوان بلند خود بيرون آورد و تسليم حضرت (عليه السلام ) نمود.
بدين ترتيب توطئه ديگرى كه مى توانست تبعات شومى براى اسلاميان در پى داشتهباشد با عنايت الهى وتوجهات نبى اكرم (صلى الله عليه وآله ) و سيره ى تحسينبرانگيز حضرت على (عليه السلام ) كشف و خنثى گرديد. (64)
سپس مى فرمايد: موارد ديگرى هم مى توان از اين دست برشمرد كهمجال بازگويى آن نيست و در اين رابطه به همين چند خصيصه اكتفا مى كنم .
ب - جلب عنايت ، اعتماد، توجه و محبترسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) به خويش
مى پرسم : مهمترين دليل معطوف شدن عنايات ، توجهات ، مهر و محبت و اعتماد ويژهى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به على (عليه السلام ) چه بوده است ؟
مى فرمايد: آبرومندى حضرتش (عليه السلام ) در پيشگاه قدس ربوبىجل و علا
مى گويم : همان صفت ارزنده اى كه در دعاىتوسل براى آن امام همام (عليه السلام ) و ساير معصومين (عليهما السلام ) برشمرده است: يا وجيها عندالله اشفع لنا عند الله ؟
مى فرمايد: آرى همان صفت ارزشمند و پر رمز و رازى كه در فهمامثال ما نمى گنجد.
مى پرسم : اين آبرومندى حاصل چيست ؟
مى فرمايد: حاصل فرمانبردارى بى چون و چراى حضرتش از خداى تعالى ورسولش محمد مصطفى (صلى الله عليه وآله ) است و در اين باره مطلب بسيار است كهپيشتر بدان اشارات داشتيم ، اما همين بس كه بگوييم ليس للانسان الا ماسعى
مى پرسم : چگونه مى توان از ابعاد محبت و عنايت پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) به على مرتضى (عليه السلام ) آگاهى يافت ؟
مى فرمايد: با تامل و تفكر در آيات نورانى قرآن كريم و رجوع به مواريث گرانسنگ معنويى كه از نياكان دينمدارمان به دستمان رسيده است مى توانيم به اندازه ىظرفيت وجودى و ادراك محدود خويش به سطوحى از معرفت در اين باب دست يابيم
مى گويم : دوست دارم از زبان مبارك شما به مواردى گوش جان بسپاريم كه مويدعلاقه محبت ، عنايت و اعتماد خاص حضرت خيرالمرسلين (صلى الله عليه وآله ) به امامالعارفين اميرالمومنين على (عليه السلام ) است .
1- تكريم و تجليل از اهل بيت عصمت و طهارت (عليهما السلام ) وشخصعلى (عليهالسلام ) كه خورشيد فروزان آن است .
مى فرمايد: آيات و احاديث متعددى در منقبت و ستايشاهل بيت پيامبر عظيم الشان اسلام (صلى الله عليه وآله ) كه على (عليه السلام )پرفروغ ترين خورشيد آسمان آن است وارد شده كه در ضمن آنها مى توان به طهارت ،عصمت (65) فرازپايگى ، ولايت (66) و خلاصه جايگاه بلند تابناك ايشان (عليهماالسلام ) پى برد و از ديگر سو به محبت واردات شگفت انگيز پيامبر خدا (صلى اللهعليه وآله ) به قريش وقوف يافت . به عنوانمثال در قرآن كريم از قول رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) خطاب به امت اسلام آمدهاست كه پاداش و مزد رسالت من دوست داشتن اهل بيت و خاندانم مى باشد. بگو - اىپيامبر - من از شما در مقابل رسالتم هيچ پاداشى جز محبت و مودت نسبت بهاهل بيت و خويشانم نمى خواهم (و دوستداران آل محمد (صلى الله عليه وآله ) باشيد كه ايناجر، موجب انتفاع و هدايت امت است (67) و (68).
مى گويم : پس مردم با اداى اين اجر به واقع به خود سود رسانيده اند
مى فرمايد: آرى ، هر كه دوستدار و محب راستيناهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله ) باشد در مكتب انسانسازشان زانوى ادب و تلمذ بهزمين مى زند و از علو، عرفان و اخلاق الهى آنان بهره مند و صاحب علم و ايمان حقيقى ، ورستگارى دو عالم مى شود.
مى گويم : يعنى محبت اهل بيت (عليهما السلام ) موجبات شناخت و معرفت ايشان رابراى ما فراهم مى آورد.
مى فرمايد: آرى
مى پرسم : ثمره ى مبارك معرفت ايشان چيست ؟
مى فرمايد: با ذكر حديثى از رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) پاسختو را مى دهم كه در ضمن آن حديث حضرت فرمود: شناختآل محمد (عليهماالسلام ) مايه ى برائت از جهنم و دوست داشتن ايشان گذرنامه ى گذشتناز صراط و ولايت آنان امان از عذاب الهى است . (69)

يا آل بيت رسول الله حبكم
فرض من الله فى القرآن انزله
كفا كم من عظيم القدر انكم
من لم يصل عليكم لا مصلاهل (70)
يعنى اى خاندانرسولخدا دوستى شما فريضه اى است كه خدا در قرآننازل نموده و به آن امر كرده است . همين قدر فخر و عظمت براى شما كافى است كه هركه بر شما درود و صلوات نفرستد، نمازش باطل است . حكايت
روزى عربى بيابانى نزد رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) آمد و عرض نمود: يارسول الله (صلى الله عليه وآله ) اسلام را بر من عرضه فرما
.
پيامبر فرمود: به يگانگى خدا و اينكه محمد بنده ورسول اوست شهادت بده .
اعرابى گفت : آيا براى اينكار مزدى هم از من مى خواهى ؟
پيامبر فرمود: نه ، فقط دوستى خويشاوندان را مى طلبم .
اعرابى گفت : خويشان تو با من ؟
پيامبر فرمود: خويشان من
اعرابى گفت : يا رسول الله دستت را به من بده تا با تو بيعت كنم همانا لعنت خدابر هر كس كه با تو و اهل بيت تو دوستى نورزد.
پيامبر فرمود: آمين (71)
2- برقرارى عقد اخوت ما بين رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) وحضرتعلى (عليهالسلام )
مى پرسم : ماجراى برقرارى عقد اخوت چگونه بوده است ؟
مى فرمايد: با ورود پيامبر عظيم الشان اسلام به مدينه ، خداى تعالى حضرتش(صلى الله عليه وآله ) را فرمود كه مابين مهاجرين و انصار (دو به دو با يكديگر) عقداخوت و پيمان برادرى جارى نمايد تا پرورش يافتگان محيطهاى مختلف (و بعضا دشمنبا يكديگر) در سايه سار دين خدا شالوده ى وحدت سياسى و معنوى پايدارى را پىافكنند.
مى پرسم : مهاجران چه كسانى بودند و انصار چه كسانى ؟
مى فرمايد: مهاجران از اهالى شهر مكه بودند كه بر اثر اذيت و آزار قريشيانمشرك مجبور به ترك آن شهر و عزيمت به مدينه شدند و انصار عمدتا افرادقبايل اوس و خزرج بودند كه از ساكنين اصلى مدينه به حساب مى آمدند.
مى پرسم : در جريان اين قضيه حضرت محمد (صلى الله عليه وآله ) خود فقط باعلى (عليه السلام ) پيمان برادرى بست ؟
مى فرمايد: آرى منحصرا با على (عليه السلام ) پيمان اخوت منعقد فرمود.
حكايت  
رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) آنگاه كه مهاجرين و انصار را با يكديگر برادر مىنمود رو به مسلمانان كرده ، مى فرمود: فلانى ! تو برادر فلانى هستى .
كار اخوت به پايان رسيد. ناگهان على (عليه السلام ) با چشمهاى اشكبار پيش آمد وعرض كرد: يا رسول الله ! ياران خود را با يكديگر برادر نموديد، ولى عقد اخوتميان من و ديگرى برقرار نفرموديد.
در اين هنگام پيامبر (صلى الله عليه وآله ) رو به على (عليه السلام ) كرد و گفت :انت اخى فى الدنيا والاخره ؛ يعنى تو در دنيا و آخرت برادر من هستى ، بهخدايى كه مرا براى هدايت مردم برانگيخته سوگند، برقرارى پيمان برادرى تو رابراى اين به عقب انداختم كه مى خواستم در پايان با تو برادر شوم . تو نسبت به منمانند هارون نسبت به موسى هستى ، الا اينكه پس از من پيامبرى نخواهد آمد، تو برادر ووارث من هستى . (72)
3- سپردن زمام امورييت خويش در مكه به على (عليه السلام )  
مى پرسم : اين امر مربوط به چه مقطع زمانى است ؟
مى فرمايد: هنگام هجرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) به مدينه .
مى پرسم : امور مزبور شامل چه مواردى مى شده است ؟
مى فرمايد: دو مورد مهم ، يكى مسترد ساختن امانات و سپرده هاى مردم ، چنانكهحضرتش (عليه السلام ) تا سه روز بعد از هجرترسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) به خاطر آنها در مكه باقى ماند. سيرهنويسان آورده اند كه امام در نقطه اى بلند از شهر مكه ايستاد و فرمود هر كس را نزد محمد(صلى الله عليه وآله ) امانت و يا وديعتى است بيايد و آن را از ما باز پس ستاند
مى گويم : آيا عمومى بودن اين اعلام ناظر به تعدد امانات است
مى فرمايد: آرى ، محمد امين (صلى الله عليه وآله ) چهقبل و چه بعد از رسالت گيتى فروزش مورد اعتماد خاص مردم بود، حتى آنان كه ايماننياورده بودند بود، چنانكه از حجم انبوهى از امانات مردم پاسدارى مى فرمود.
مى پرسم : و مورد بعد؟
مى فرمايد: سرپرستى از يادگار و پاره تنرسول خدا (صلى الله عليه وآله ) حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) و ام كلثوم (ديگردختر پيامبر) و انتقال آنان به همراه فاطمه بنت اسد (مادر خويش ) و فاطمه دختر زبيربه مدينه .
مى پرسم : آيا مشركان از خروج حضرت على (عليه السلام ) و همراهان ممانعت بهعمل نياوردند؟
مى فرمايد: چرا، مشركان وقتى از عزيمت حضرت (عليه السلام ) و همراهانشانآگاهى يافتند. به تعقيب ايشان پرداخته در خارج از شهر با آنان رو به رو شدند.
ابتدا گفتگوهايى بين طرفين به عمل آمد، اما چون چاره نبخشيد، حضرت دست به تيغ آختهبرد تا به دفاع مسلحانه از حريم اسلام و اسلاميان بپردازد، اما تعقيب كنندگان بيمناكشده فرار را بر قرار ترجيح دادند.
(73)
4- به تاخير افتادن ورود پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) به مدينهجهت ملحقشدن على (عليه السلام ) به موكب شريف نبوى (صلى الله عليهوآله )
مى پرسم : پيامبر (صلى الله عليه وآله ) در كجا درنگ فرمود؟
مى فرمايد: در منزل سعد در قريه ى قبا كه با مدينه ى طيبه دو فرسنگ فاصلهداشت .
مى پرسم : خليفه ى اول هم در معيت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله )بود؟
مى فرمايد: آرى ، چنانكه به حضرت (صلى الله عليه وآله ) اظهار مى داشت :اگر صلاح بدانيد به يثرب برويم كه مردم آنجا انتظار مقدم شريف شما را دارند.
پرسم : پاسخ حضرت (صلى الله عليه وآله ) به وى چه بود؟
مى فرمايد: اينكه تا برادرم على (عليه السلام ) به من ملحق نشود، وارد يثربنخواهم شد.
مى پرسم : بالاخره حضرت على (عليه السلام ) در قبا به نبى مكرم اسلام (صلىالله عليه وآله ) ملحق گرديد؟
مى فرمايد: آرى ، بعد از سه روز چون حضرت (عليه السلام ) به قبا رسيد بهرسول خدا (صلى الله عليه وآله ) اطلاع دادند كه على (عليه السلام ) وارد شده ، اما بهدليل مجروح بودن پا توان شرفيابى به محضر شما را ندارد.رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) نيز بلافاصله به جايى كه حضرت (عليه السلام) فرود آمده بود رفت و او را در آغوش كشيد و چون ديدگان مباركش ‍ به پاهاى مجروح وخون آلود على (عليه السلام ) افتاد، آسمان چشمانش ‍ بارانى شد.
سپس مى فرمايد: البته در بعضى از منابع آمده است كه على (عليه السلام ) بهمحض ورود به قبا با وجود جراحت شديد پا و كوفتگى ناشى از سفر بهمنزل سعد رفت جمعيت را شكافت و به زيارت پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله )نائل آمد. رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) نيز با ديدن او از جاى برخاست و در حالىكه مى فرمود: السلام عليك يابن عماه وى را در آغوش كشيد و چونديدگانش به پاى زخمى على (عليه السلام ) افتاد اشك از چشمان تابناكش روان شد.نشست و با انگشت ، آب دهان مبارك و شفابخش خويش را مرهم آن زخمها فرمود. على (عليهالسلام ) هم اشك ريزان خم شد و دستان مبارك پيامبر را غرق بوسه كرد. (74)
سپس مى افزايد: فرداى آن روز حضرت محمد (صلى الله عليه وآله ) پس ‍ از اقامهى نماز جمعه در حالى كه على (عليه السلام ) دركمال صحت و سلامت ، حضرتش را همراهى مى نمود و در ميان شور و شوق وصف ناپذيرمردمى كه به استقبال ايشان آمده بودند وارد مدينه شدند و بدين ترتيب برگى ديگربر كتاب قطور محبت پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به على (عليه السلام ) افزودهشد.
5- پذيرفتن على (عليه السلام ) به دامادى خويش  
مى پرسم : گام اول در شكل گيرى اين وصلت فرخنده و ميمون توسط چه كسىبرداشته شد؟
مى فرمايد: هم على (عليه السلام ) كه بدان انديشيد و هم فاطمه ى زهرا(عليهاالسلام ) كه به سوال پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) پاسخ مثبتداد، سوالى كه ناظر بر نظر بى بى هر دو سرا (عليها السلام ) در مورد ازدواج با امامعلى بن ابيطالب عليها السلام ) بود.
مى گوييم : پس گامى اصلى را رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) برداشتهاند؟
مى فرمايد: آن وجود مقدس به مسئله ازدواج بى بى فاطمه زهرا (عليها السلام )به عنوان موضوعى غيبى و آسمانى مى نگريستند و در پاسخ به خواستگاران دخترگرامى شان مى فرمودند: منتظر فرمان خدا در اين رابطه هستم . با وجود اين سختعلاقه مند بود كه اراده ى الهى بر ازدواج دختر ارجمندش با على بن ابيطالب (عليهالسلام ) تعلق بگيرد
مى گويم : پس گامى اصلى را در اين رابطهرسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) به امر پروردگار برداشتند.
مى فرمايد: آرى
حكايت  
على (عليه السلام ) به ازدوج با حضرت زهرا(عليهاالسلام ) كه صاحبفضايل و كمالات بى پايان بود علاقه ى سرشارى داشت ، اما حجب و ادب مانع از اظهارآن مى شد تا اينكه روزى رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) از او پرسيد: آياتصميم به ازدواج گرفته اى ؟
حضرت (عليه السلام ) درحاليكه عرق خجالت و شرم بر چهره ى مباركش ‍ نشسته بودفقط توانست عرضه بدارد: رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) داناتر است و نتوانست از دختر ارجمند پيامبر (صلى الله عليه وآله ) خواستگارى نمايد. ازديگر سو بيم آن داشت كه حضرت ، فردى از دختران قريش را براى او در نظربگيرند...
هنوز ساعاتى از اين قضيه نگذشته بود كهرسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) على (عليه السلام ) را خواست ، در حاليكه از فرطشادى و تبسم ، درخشش ‍ دندانهاى مباركش كاملا پديدار بود، به او فرمود: على جانبه تو مژده مى دهم كه برنامه ى ازدواجت را خداى تعالى ترتيب داد. هم اينك پيك وحىفرو آمد در حاليكه دسته گلى در دست داشت و آن را به من تقديم نمود. پرسيدم :اين گل چيست ؟ گفت : خداى تعالى به فرشتگان فرمود: امروز روزجشن نامزدى على (عليه السلام ) و زهرا (عليهاالسلام ) است ، شما فرشتگان را گواه مىگيرم كه هم اكنون فاطمه (عليهاالسلام ) دختر محمد (صلى الله عليه وآله ) را به عقدهمسرى على بن ابيطالب (عليه السلام ) در مى آورم در حاليكه آنها راضىهستند. فرشتگان با شنيدن اين اعلان از فرط شادى يكديگر را گلباران نمودندكه اين دسته گل نيز از همان گلهاى بهشتى است . در ضمن خداى تعالى در پاسخ بهيكى از فرشتگان (به نام راحيل ) كه دليلقائل شدن اين احترام بى مانند را جويا شد، فرمود: امتياز اين دو نفر اين است كه درمحبت به من در بين تمام مردان و زنان عالم بى نظيرند. (75)
سپس مى فرمايد: على (عليه السلام ) بعدها فهميد كهرسول خدا (صلى الله عليه وآله ) قبل از آنك او را به دامادى بپذيرد به فاطمه (عليهاالسلام ) فرموده بود: اگر على (عليه السلام ) نبود همسرى براى تو در عالمپيدا نمى شد. (76) چه فاطمه ى معصوم (عليها السلام ) را همسرى مى بايستمعصوم .
6- ساير موارد  
مى فرمايد: ديگر شواهد ناظر بر محبت ، عنايت ، علاقه و اعتمادرسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) به على مرتضى (ع ) و توفيق آن حضرت (عليهالسلام ) در جلب توجهات حضرت خيرالمرسلين (صلى الله عليه وآله ) كه رضاى الهىدر جلب رضايت اوست (به عنوان وجهى از وجوه درخشان سيره ى عبادى ايشان (عليهالسلام ) فراوانند، از جمله : در ميان نهادن اسرار و رموز مهم با على (عليه السلام )،بيان فضايل و مناقب آن حضرت (كه بالغ بر دهها حديث شريف مى شود)، تعيين ايشانبه جانشينى خود هنگام سفر، بيان حكم خدا درباره ى ولايت و خلافتبلافصل آن امام همام ، قرار دادن او بر روى دوش خويش جهت شكستن بتهاى موجود برفراز كعبه ى شريف ، واگذارى ابلاغ پيامهاى مهم بدان حضرت و...
سپس مى فرمايد: ناگفته پيداست كه معطوف شدن عنايات ، توجهات و مراحم خاصرسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به على (عليه السلام ) مرهون آن بوده كه تمامىاعمال و كردار آن حضرت (ع ) به شكلى ژرف و گسترده كه در وصف نمى گنجد بهزيور اخلاص آراستگى داشته است .
ج - كتابت وحى ، گردآورى و تفسير قرآن كريموعمل به تعاليم نجاتبخش آن
مى پرسم : كتابت وحى را چه كسانى عهده دار بوده اند؟
مى فرمايد: بينش از چهل نفر از ياران رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) از جملهعلى (عليه السلام )، زيد بن ثابت ، عبدالله بن ارقم ، حذيفه بن اليمان ، ابوبكر بنابى قحافه و... بدين مهم اشتغال داشتند، آنان آيات قرآن را بر روى پوستهاى دباغىشده پارچه هاى مخصوص ، چوبهاى صاف شده درخت خرما و مانند آن مى نگاشتند و از آننگهدارى مى كردند ضمن آن كه نسخه اى را نيز بهمنزل رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) تقديم مى داشتند(77)
مى پرسم : از ميان نويسندگان وحى بيش از همه چه كسانى ملازم خدمتبودند؟
مى فرمايد: على (عليه السلام ) و زيد بن ثابت كه حافظ قرآن كريم نيز بودهاند.
سپس مى فرمايد: البته اين امر (كتابت و حفظ آيات قرآن ) ظاهر امر است كه بسيارىبدان پرداخته اند، اما مهمتر از آن درك تعاليم و مفاهيم بلند قرآن كريم است وعمل كردن به آن كه در اين زمينه على (عليه السلام ) پس ازرسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) يگانه ى دوران است ، آنسان كه حضرتش را به حق ،قرآن ناطق خوانده اند و در منقبتش حديث شريف نبوى على مع القرآن مع علىرا بارها ذكر نموده اند. آن امام همام (عليه السلام ) در اين رابطه مى فرمايند: هيچآيه اى بر پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله )نازل نشد مگر اينكه بر من املا كرد و مرا به خواندن آن وا داشت . پس آن را با خط خودمنوشتم وسپس تفسير و تاويل و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه آيات را به من آموخت ودرباره ى من دعا كرد و از درگاه خداى تعالى درخواست نمود كه فهميدن و به خاطرسپردن آنها را به روزى فرمايد. از آن لحظه به بعد هيچ آيه اى از آيات را و هيچ علمىرا (از آنچه املا فرمود و من نوشتم ) فراموش نكردم و پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله )چيزى از آنچه خداوند از حلال و حرام و امر و نهى (چه مربوط به گذشته و چه مربوطبه آينده ) و طاعت و معصيت به آن حضرت ياد داده بود، فروگذار نكرد مگر اينكه به منتعليم فرمود و من به حافظه سپردم به طورى كه حتى يك حرف از آنها را فراموشنكردم . آن حضرت دست باركش را بر سينه ام نهاد و دعا كرد كه خداوند قلب مرا از دانش وفهم و حكمت و نور لبريز فرمايد. پس ‍ عرض كردم يارسول الله پدر و مادرم فداى شما باد، از لحظه اى كه درباره ى من دعا فرموده ايد نهچيزى را فراموش كرده ام و نه چيزى كه ننوشته ام از من فوت شده است ، آيا اين ترسهست كه بعد از اين چيزى را فراموش كنم ؟ آن حضرت در جواب فرمود: نه ، براىتو از ندانستن و از فراموشى نمى ترسم (78)
مى پرسم : نقش على (عليه السلام ) در گردآورى قرآن كريم چه بوده است؟
مى فرمايد: با رحلت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) و همزمان باپايمال شدن حق الهى آن حضرت (عليه السلام ) در زمينه ى خلافت ، درمنزل به گردآورى قرآن كريم بر اساس ترتيبنزول همت گماشت چنانكه فرمود: سوگند ياد نموده ام كه ردا بر دوش نيفكنم تاقرآن را جمع آورى كنم (79)
و اين حسب الامر رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در آخرين روزهاى حيات بود.

مى پرسم : اين مهم چه مدت طولكشيد؟
مى فرمايد: در اين زمينه اختلاف نظر وجود دارد چنانكه صاحب الفهرست مدت مزبور را سه روز (80) و خداوندگار الميزان شش ماه دانسته اند(81)
مى پرسم : با وجود آنكه على (عليه السلام ) به عنوان شايسته ترين فرد براىجمع آورى قرآن كريم ، گردآورى آيات و سور الهى را به نيكوترينشكل ممكن به پايان برد، چرا با حاصل زحمات طاقت فرساى حضرتش ‍ بى مهرىنمودند؟
مى فرمايد: با توجه به اينكه قرآن تدوين شده از سوى دست اندركاران وقت باقرآن گرد آمده از سوى على (عليه السلام ) تفاوتى ولو در يك حرف هم نداشته استعلتى باقى نمى ماند مگر انگيزه ها و اغراض سياسى كه در قالب غصب خلافتبلافصل والهيه ى اميرمومنان على (عليه السلام ) و بى نصيب ساختن جامعه ى اسلامى ازرهبرى ، هدايت ، انفاس طيبه و رهنمودهاى كريمه ى ايشان (عليه السلام ) نموده يافته ،جلوه گر شد.
سپس مى فرمايد: با عنايت به آنچه كه ذكر آن رفت و آنچه كه در كتب تاريخ قرآنآمده است ، مى بايست به يك نكته ى اساسى كه ناظر به سيره ى عبادى امام على (عليهالسلام ) است ، توجه خاص داشت و آن اينكه حضرت عليرغم كنار گذاره شدن از قدرتسياسى ، پاسدارى و صيانت از آستان مقدس قرآن كريم را همچنان وظيفه خود دانست و باعنايات حضرت احديت زمينه ى تحقق اين آيه از قرآن كريم را فراهم آورد كه مى فرمايد:
انا انزلنا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون (82)
سپس مى افزايد: آرى بايد به آستان قرآن كريم عرضه داشت كه :
ثقل اكبر هستى و نثقل كبير (عليه السلام )
محرم اسرار بى پايان توست
هر كه از ايشان (عليه السلام ) جدا پندارت
يا عدو يا دوست نادان توست
خوش بود روزى كه آيد شاه دين (عليه السلام )
آن زمانى كه بحق دوران توست (83)
د- ساخت و عمران مساجد  
مى فرمايد: ساخت و عمران مساجد عمل بسيار شريف و از باقيات الصالحات است كهخداى تعالى به افراد خداترسى كه به پروردگار و روز قيامت ايمان دارند.
نماز را برپاى داشته و زكات مال خويش را مى پردازند، منحصر ساخته است ، چنانكه
فرمود: انما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الاخر و اقام الصلوه و آتىالزكوه و لم يخش الا الله يعنى ، تنها كسانى مساجد خدا را آباد مى نمايد كهبه خدا و روز قيامت ايمان آورده و نماز را برپا دارد زكات بپردازد و جز از خدانترسد. (84)
مى گويم : پس با توجه به اينكه تمامى اين صفات ممتاز در شخصيت وجودى امامعلى (عليه السلام ) جمع آمده است ، مى بايست حضرتش را در اين عرصه ى مبارك نيزساعى و سرآمد و الگوى تمامى قرون و اعصار يافت .
مى فرمايد: آرى ، على (عليه السلام ) كه در مسجد ديده به جهان گشود و در مسجدبه شهادت نايل آمد، او كه بيت الهى را از وجود بتهاى كوچك و بزرگ قريش و غير قريشپيراست ، او كه شخصا آستين همت را بالا زد و در بناى مساجد مختلف شركت جست ، او كهخداى تعالى راه ارتباطى بيت خويش را تنها با سراى او سد نفرمود، الگوىكامل و شايسته و بايسته ى تمامى بانيان خير و مسجد سازان است .
مى پرسم : مراد شما از اينكه خداى تعالى راه ارتباطى بيت خويش را با سراى على(عليه السلام ) سد نفرمود چيست ؟
مى فرمايد: مرا حكايتى است كه طى آن حديث قدسى سدابواب فروآمده
حكايت  
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) پس از ورود به مدينه ى طيبه اقدام بهساخت مسجدى در آن شهر فرمود چون اين كار به پايان آمد و جمعى از مهاجرين اتاقهايىدر گرداگرد آن ساخته ، از آنها درهايى به شبستان گشودند تا هنگام عزيمت به مسجداز آنها استفاده نمايند. چندى بر اين منوال گذشت تا اينكه روزىرسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) امر به مسدود شدن همه ى درها الا در خانه ى على(عليه السلام ) فرمود. در اين حال برخى از اصحاب برآشفته شده ، زبان به اعتراضگشودند كه چرا درهاى خانه هاى ما بسته بماند، اما در خانه ى على (عليه السلام )همچنان باز! پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) در پاسخ فرمودند: من از جانبخود، هرگز دستور بازماندن و بسته شدن درى را ندادم ، بلكه خداى تعالى بود كه درخانه ى على (عليه السلام ) را باز و در خانه هاى شما را مسدود نمود. (85)
مى پرسم : نحوه ى مشاركت حضرت (عليه السلام ) در امر مسجدسازى چگونه بودهاست ؟
مى فرمايد: مشاركتى همه جانبه از اختصاصمال گرفته تا كار و فعاليت بدنى همراه با كارگران و اين در حالى بود كه برخى ازصحابه از همراهى با رسول خدا (صلى الله عليه وآله )، على مرتضى (عليه السلام )و ديگر مسلمانان (از مهاجرين گرفته تا انصار) در امر برافراشتن بناى مسجد اكراهداشتند. على (عليه السلام ) در پاسخ بدآنها شعرى به مضمونذيل سرودند؛ كسى كه با تلاش و كوشش به تعمير مساجد برمى خيزد با آن كه ازغبار آلوده شدن لباسش هم در اين راه مخالف است هرگز برابر نيستند(86)
مى پرسم : جايگاه مسجد در منظر امام (عليه السلام ) تا چه حد رفيع بوده است؟
مى فرمايد: تا آن حد كه فرمود: در نزد من نشستن در مسجد از آرميدن در بهشتبرتر است ، زيرا حضور در خلد برين ، مرا و حضور در مسجد، خداى تعالى را خرسند مىسازد (87)
ه - كمك به اهل خانه در امور زندگى روزمره  
مى فرمايد: على (عليه السلام ) از همان نخستين روزتشكيل خانواده اقدام به تقسيم كارها ما بين خويش و حضرت زهرا (عليهاالسلام ) نمود؛بدين ترتيب كه امور خارج از خانه ؛ از قبيل كار در مزرعه و نخلستان جهت كسب درآمد،خريد مايحتاج ، آوردن آب و هيزم و... را خود شخصا عهده دار شد و امور داخلى نظيرآردكردن گندم و جو، پخت نان و طعام ، شستشوى لباس و مانند آن را حضرت صديقهطاهره (عليهاالسلام ) بر عهده گرفت . با اينحال امام (عليه السلام ) در بسيارى از مواقع به كارهاى درون بيت هم مى پرداخت و اين درحالى بود كه امام (عليه السلام ) با جديت به فعاليتهاى دينى و اجتماعى ازقبيل شركت در جهاد، كتابت وحى ، همراهى با پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله )، رفعبن بستهاى رو در روى خلفا، امور مسلمين و خلافت ، قضاوت ، سركشى به ايتام ودرماندگان نيز مى پرداخت .
حكايت  
على بن ابيطالب (عليه السلام ) خرما و نمك در جامه ى خويش همى برد و همى گفت: بردن چيزى كه خانواده را نافع بود ازكمال آدمى نكاهد (88)
مى پرسم : عنايت الهى بدين همدلى و همرايى چگونه نمود يافت ؟
مى فرمايد: با اعطاى گلهاى وجود حسن و حسين دو سرور جواناناهل بهشت (عليهما السلام ) و حضرت زينب كبرى (عليها السلام ) پيام رسان صديق دشتكربلا حضرت ام كلثوم (عليها السلام ) اسوه ى تقوى و پرهيزكارى بديشان و نيزنزول آيات نورانى قرآن در تجليل از فضائل ، مناقب ، سيره ى عبادى و كارهاى پسنديدهايشان (عليها السلام ) و...
سپس مى فرمايد: اما تفضل الهى به سببتحمل سختى زندگى يكى همانا تسبيحات حضرت زهرا (عليها السلام ) بود كهخداى تعالى به بركت آن هم در زندگى كفايتشان فرمود و هم بر مرتبت و مقام روحانىشان افزود و ديگرى حضور و خدمتگزارى ملائك و فرشتگان الهى در آن بيت شريف وبركت خيز، آنسان كه بنا به گفته ى ابوذر آسياب سنگى در گوشه ى صحن سراىايشان به خودى خود مى گشت و گندم را آرد مى نمود وامثال ذلك . (89)
و- تربيت شايسته ى نسل نو  
مى فرمايد: كسب ادب و دانش در منظر امام على (عليه السلام ) به عنوان فريضه اىدينى حائز اهميت بسيارى است ، چنانكه فرمود، انكم الى اكتساب الادب احوج منكمالى اكتساب الذهب والفضه يعنى براستى شما به كسب ادب و دانش بيشتر ازبه دست آوردن طلا و نقره نياز داريد و نيز سفارش نمود: ذك عقلك بالادبكما تذكى النار بالحطب ، يعنى بدان سان كه با هيزم آتش مى فروزى ،مشعل عقل خود را با ادب روشن كن .
سپس مى فرمايد: على (عليه السلام ) نسبت به تربيت و تعليم نونهالان آينده ساز امتاسلامى سعى و تلاش وافرى را مبذول داشتند، خواه از طريق ارائه ى راهكار و روش و خواهاز طريق به كارگيرى آنه او تربيت انسانهايى فراز پايه و فرزانه
مى پرسم : مشخصه ى اصلى مكتب تربيتى امام على (عليه السلام ) چيست ؟
مى فرمايد: در درجه ى اولاسلاميت آن است ؛ چرا كه تربيت دينى اگر در معناى وسيعى كه بر آنمترتب است ، محقق شود، همه ى ابعاد تربيتى مرتبط با شخصيت انسانى را پوشش خواهدداد.
مى پرسم : و در درجه ى بعد؟
مى فرمايد: پويايى آن است و نيز عنايتى كه به شرايط زمانى و مكانىو خصوصيات متنوع روحى و جسمى تربيت شوندگان در هر دوره داشته و دارد؛
حكايت  
همان به غالب (فرزدق ) شاعر بلند آوازه و نام آشناى مسلمان و جهان عرب گويد:در خردسالى روزى به همراه پدرم به محضر امام على (عليه السلام ) شرفيابشدم امام پس از مهربانى و تفقد (نسبت به ما) از پدرم پرسيد: نام و احوالات اين كودكچگونه است ؟
پدرم عرضه داشت : اين فرزندم همان است كه شعر و كلام عرب را خود بدو آموخته ام وآنگونه كه اينك سرآمد اقران و همانندان خويش است .

امام (عليه السلام ) پس از شنيدن اين توضيح ، فرمودند: اگر قرآن را به او يادمى دادى برايش بهتر بود.
فرزدق در ادامه مى افزايد: اين فرمايش امام تاثيرى عظيم بر من نهاد آنسان كهخود را به قيد عزلت كشاندم و سوگند ياد كردم از آن پاى بيرون ننهم تا آنگاه كهقرآن را از ابتدا تا انتها حفظ كنم و به حول و قوه ى الهى اينگونه نيز شد(90)
مى گويم : پس اسلاميت به عنوان وجه اعلاى اصلى ترين مشخصهمكتب تربيتى امام على (عليه السلام ) ناظر بر جامعيت و تمام نگرى دين مبين اسلام است؟
مى فرمايد: آرى ، دينى كه تمامى نيازهاى حيات انسانى را از دو منظر دنيايى وعقبايى نگريسته و مستظهر به وحى و اراده ى الهى است ، از تربيت شايسته و بايسته ىنسل جوان ، ناتوان نخواهد بود.
مى پرسم : مهمترين شيوه ى تعليمى حضرت (عليه السلام ) چه بوده است؟
مى فرمايد: شيوه ى الگويى
مى پرسم : و آن چه شيوه اى است ؟
مى فرمايد: شيوه اى است كه طى آن متعلم درتعامل به معلم خويش و با ديدن كردار و رفتار حسنه ى او به زيبايىعمل نيك وقوف مى يابد و از ژرفاى جان بداندل مى بندد، شيوه اى كه حديث شريفه ى ذيل مويد آن است : كونوا دعاه الناس بغيرالسنتكم
مى گويم : پس با توجه به آنكه از صدر اسلام تا كنون حجم انبوهى از رفتارهاو كردارهاى حسنه ى حضرت (عليه السلام ) در قالب داستانها و روايات در امتداد نگاهمردمان قرار داشته و دارد، مى توان به جاودانگى شيوه ى تعليمى ايشان (عليه السلام )و اثر نهى چشم افزاى آن پى برد.
مى فرمايد: آرى ، رنگ خدايى و اخلاص مترتب بر سيره ى عبادى امام على (عليهالسلام ) آنگونه است كه دستگير تمامى بندگان خداست ، چه آنان كه امامت ايشان را دركنمودند و چه آنان كه بعد از ايشان در سايه سار ولايتش آرميدند.
ز- صبر پيشگى و راضى بوده به رضاى الهى  
مى فرمايد: خداى تعالى با صابران است ؛ چرا كه راضى به رضا و تسليم بهقضاى خداونديند و روز و شبى بر آنان نمى گذرد مگر آنكه در مقام تبعيت و رضايت محضبه سر برده باشند:
يكى درد و يكى درمان پسندد
يكى وصل و يكى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد(91)
مى پرسم : حديث شكيبايى و صبر امام على بن ابيطالب (عليه السلام ) چگونهاست ؟
مى فرمايد: گفتارى است بلند كه در حرف نايد
سپس مى فرمايد: امام (عليه السلام ) تنديس و نماد پرشكوه صبر و شكيبايىدينمدارانه و سرافرازانه است كه درخشان ترين نمونه ى آن را مى بايست در برخوردمدبرانه ى حضرت (عليه السلام ) با فتنه ى غصب خلافت جستجو كرد، چرا كه اگر امام(عليه السلام ) شكيبايى پيشه نمى كرد و غير از اينعمل مى فرمود، اصل و اساس اسلام با خطرى عظيم مواجه مى شد.
مى گويم : اگر ممكن است در اين رابطه بيشتر توضيح دهيد.
مى فرمايد: در گردنه اى صعب و مشرف به پرتگاهى خطرناك ، رانندگىماشينى از بين سرنشينان و به زور به دست ناشى مى افتد، اگر راننده ى ماهرى درماشين حضور داشته باشد، سه راهكار بيشتر فراروى خود نمى بيند، آن هاكدامند؟
مى گويم : اول آن كه بى تفاوتى اختيار نمايد. دوم آنكه به تنهايى يا با كمكسرنشينان با فرد غاصب گلاويز شود. سوم نيز آنكه صبر پيشه نموده با راهنمايىخويش راننده را از در افكندن ماشين و سرنشينان آن به دره باز دارد، ضمن آنكه بادليل و برهان حقانيت خود را تصدى امر به اطلاع همگان از جمله راننده ى غاصببرساند.
مى فرمايد: آفرين ، درست گفتى حال بگو بدانم ثمره ى كدام راهكار نيكوتر وبهتر است ؟
مى گويم : راهكار سوم چرا كه نتيجه ى دو راهكار نخست چيزى جز سقوط ماشين بهقعر دره ، نابودى سرنشينان و نرسيدن به مقصد نخواهد بود.
مى فرمايد: درست است .
سپس مى فرمايد: على (عليه السلام ) نيز با صبر و شكيبايى سرافرازانه ىخويش به واقع ماشين اسلام را از درافتادن به دره نابودى و فنا بازداشت ، ضمن آنكهاز در احتجاج درآمده ، حجت را بر همگان تمام نموده و حقانيت خود را براى تصدى امر الهىخلافت مسلمين ثابت فرمود.
سپس مى افزايد: حضرت (عليه السلام ) در بسيارى از موارد نيز كه شكيبايى رابى تاثير و خلاف حق و اراده ى الهى مى ديد، چشم فتنه را با اقتداركامل و بى هيچ ملاحظه اى كور مى فرمود.
مى گويم : از رضاى امام (عليه السلام ) به رضاى حضرت حق تعالى (جلتعظمته ) بگوييد.
مى فرمايد: آن حضرت به عنوان مصداق الهى كريمه ى رضى الله عنهم ورضوا عنه ؛ راضى به رضاى خداى(عزوجل ) بود، حتى در پيشامدهاى بسيار ناگوار و تلخى همچون رحلت پيامبر عظيمالشان اسلام (صلى الله عليه وآله ) و يگانه يادگارش بى بى فاطمه ى زهرا(عليهاالسلام ):
يارسول الله ) پدر و مادرم فدايت باد، با مرگ تو رشته اى بريد كه در مرگجز تو كس چنان نديد پايان يافتن دعوت پيامبران و بريدن خبرهاى آسمان ، چنانكه -مرگت - ديگر مصيبت زدگان را به شكيبايى واداشت و همگان را در سوگى يكسان گذاشت، و اگر نه اين است كه به شكيبايى واداشت و همگان را در سوگى يكسان گذاشت ، واگر نه اين است كه به شكيبايى امر فرمودى ، و از بيتابى نهى نمودى ، اشك ديده رابا گريستن بر تو به پايان مى رسانديم و درد همچنان بى درمان مى ماند... اين زارىو بيقرارى در فقدان تو اندك است ، ليكن مرگ را باز نتوان گرداند، و نه كس را از آنتوان رهاند. پدر و مادرم فدايت ، ما را در پيشگاه پروردگارت به ياد آورد و در خاطرخود نگاه دار!
مى فرمايد: امام ، عبادت ، زندگى اجتماعى مبحثى ناظر برگسترده و ژرفاست و گفتگو هر چند در امتداد آن ادامه يابد بوستانهاى مصفا و دست نخورده اى بيشترى ازبهشت فضايل و مناقب على (عليه السلام ) مى نمايند ودل از صاحبدلان مى ربايند. اگر فرصت محدود نبود بيشتر در اين رابطه صحبت مىنموديم اما براى اينكه از ذكر مناقب حضرت (عليه السلام ) در ساير مباحث هم متنعم شويمبدين مختصر بسنده نموده باب گفتگويى نو را مى گشاييم .
تحفه سوم : امام ،عبادت پرستش 
مى فرمايد: انگيزه ى انسان در انجام كارها متفاوت و متنوع است .
مى گويم : حتى در عبادات
مى فرمايد: به تعبير آرى .
مى گويم : چگونه ؟
مى فرمايد: محرك افراد براى عبادت خداى تعالى يكسان نيست حتى هر دسته ازعباداتى نيز كه يك فرد به جاى مى آورد ممكن است از يك نوع محرك برخوردارباشد.
مى پرسم : در عرصه ى عبادت چند نوع محرك موجود است ؟
مى فرمايد: هفت قسم كه علماى اخلاق از آن به عنوان هفتمنزل و هفت شهر نيز ياد كرده اند.
مى پرسم : آنها چيستند؟
مى فرمايد: محرك يا منزل نخست دنيا ست كه پايين ترين مرحله ومرتبه عبادت است و هدف فرد از روى آوردن بدانتحصيل آسايش دنيايى است .
محرك يا منزل دوم ترس است كه فرد بهدليل خوف از دوزخ و عذاب الهى به ستايش خداى تعالى دست مى يازد.
محرك يا منزل سوم رجا و اميدوارى است كه طى آن فرد به اميد متنعم شدن ازرضوان خداوندى به جنات عدن به عبادت مى پردازد.
محرك يا منزل چهارم استيحا (حيا كردن از خدا)ست كه فرد بهدليل شرم و حيا از معبود خويش ، او را مى پرستد.
محرك يا منزل پنجم شكر است كه شاكر بهدليل آن كه عبادت را طريقه و راهى براى شكر پروردگار جهانيان مى يابد، آن را امتدادنگاه خود قرار مى دهد
محرك يا منزل ششم محبت است كه فرد بهدليل عشق به خداى تعالى حضرتش را پرستش مى نمايد.
و محرك يا منزل هفتم خداست كه طى آن ، فرد نور خدا را در قلب خويش مىيابد و هر چه به جاى مى آورد براى اوست .
مى پرسم : آيا هر محرك از محرك پيش از خود عالى تر است ؟
مى فرمايد: آرى ، اگر چه عنصر نفسيت (نفس خواهى ) در همه ىمنازل الا منزل هفتم به نوعى مشهود است .
مى پرسم : تجلى عنصر مزبور مثلا درمنزل پنجم (شكر) چگونه است ؟
مى فرمايد: تجلى عنصر مزبور مثلا درمنزل پنجم (شكر) چگونه است ؟
مى فرمايد: عليرغم قداست و رفعت فوق تصورى كه بر اينمنزل مترتب است اما قصد فرد از ورود بدان درآمدن در حلقه ى شاكران حضرت حقجل و علاست و چنانكه مى بينيم هنوز مطلقا براى خود ذات اقدس ربوبى نيست (اگر چهبخش قابل توجهى از آن براى خود ذات قدس الهى است اما هنوز پاى عنصر نفس خواهى درميان است )
مى پرسم : آيا صعود به مرحله ى بالاتر به معنى درك حتمى مرحله ى پايين تراست ؟
مى فرمايد: آرى
مى پرسم : چه كسانى توان بهره مندى از محرك هفتم را نيز مى يابند؟
مى فرمايد: آنان كه هيچ انگيزه اى را جز خدا در مغز و اراده ى شاننافذ نمى يابند، يعنى حضرات محمد و آل محمد (صلى الله عليه وآله ) و پيروان خاصايشان كه به مقام مخلصين (منزل هفتم ) رسيده باشند؛ چنانكه مى بينيم متوطنمنزل هفتمين ، امام على (عليه السلام ) به درگاه قدس ربوبى عرضه مى دارد: ماعبدتك خوفا من نارك و لا طمعا فى جنتك بل و جدتك للعباده فعبدتك (92)يعنى از ترس جهنم و يا شوق بهشت عبادت نمى كنم بلكه محرك من فقط و فقط توهستى
ما را نه ترس دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده كه مشتاق لقاييم
مى پرسم : اگر محرك فرد دنيا بود يا ساير محركات پايين دست ، آياعبادتش صحيح است ؟ آيا ماجور و مقرب خواهد بود؟
مى فرمايد: آرى ، اما اگر مى خواهد به جايى كه شايسته ى اوست برسد چنانكهشيخ اجل در وصف آن فرمود:
رسد آدمى به جايى كه به جز خدا نبيند
بنگر كه تا چه حد است مقام آدميت
مى بايست محرك هفتم را سلسله جنبان عبادات بلكه تمامى رفتارها و كار و كردارشبيابد؛ يعنى به جايى برسد كه حتى كارهاى عاديش ، كارهاى مباحشمثل خوردن ، آشاميدن و مانند آن هم براى خدا باشد.

مى پرسم : چگونه خوردن و آشاميدن كه در بردارندهى لذت نفس است مى تواند براى پروردگار باشد؟
مى فرمايد: اگر انگيزه ى آدمى از خوردن طعام و سركشيدن نوشيدنى تجديد قوا وكسب آمادگى جسمى و بالتبع روحى براىتحصيل رضاى خداى تعالى باشد، اين دو نيز براى خدا خواهند بود و حكم عبادت راخواهند داشت .
مى پرسم : وجه غالب عبادات معصومين (عليهما السلام ) از محرك هفتم برخوردار استيا تمامى عبادات و رفتار و كردار ايشان ؟
مى فرمايد: عبادت واجبى از ائمه اطهار (عليهماالسلام ) را نمى توان سراغ گرفتكه از انگيزه ى متعالى هفتم برخوردار نباشد، با اين وجود اگر در روايات مىخوانيم كه روش ائمه طاهرين هر هفت شهر بود، براى اين است كه به ما سرمشق بدهند و مارا در سير از منازل پايين دست به منازل بالا دست دستگير و راهنما باشند.(93)
آرى سيره ى عبادى امام (عليه السلام ) آنگونه است كه انگيزه ى تمامى عبادات آن حضرت(عليه السلام ) از نماز، روزه ، حج ، زكات و خمس ‍ گرفت - تا امر به معروف ، نهى ازمنكر و تولى و تبرى ذات اقدس ‍ ربوبىجل جلاله و عظم شانه مى باشد

امام و نماز  
مى فرمايد: اگر كسى چه سرتاسر عمر پر بركت امير مومنان على (عليه السلام )معطر به نكهت بى مانند عبوديت و بندگى خداى تعالى است اما آن بخش از زندگانىايشان (عليه السلام ) كه در سايه سار محراب و بر گستره ى سجاده سپرى شد از آنچنان شميم دلربا و نورانيت بى همتايى برخوردار است كهاهل زمين و آسمان را از خود بى خود به نعت گويى حضرتش مفتخر نموده است .
به واقع نماز، چراغ روشن برنامه ى زندگى روزمره ى على (عليه السلام ) بوده و هيچكار و عمل شريف ديگرى نتوانسته است براى شبى هم كه شده ، جانشين آن شود. چنانكهآورده اند حضرتش (عليه السلام ) در سهمگين ترين شب از شبهاى جنگ صفين و در زيربارانى از نيزه و خدعه ى شاميان و بى وفايى كوفيان ترتيب برنامه ى مقدسزندگانى خود را بر هم نزد و در آن حال هم به نمازى كردگار پسند ايستاد.

مى پرسم : على (عليه السلام ) در هر شبانه روز چند ركعت نماز مىگزارد؟
مى فرمايد: صدها ركعت ، آنسان كه سيد الساجدين و زين العابدين ، امام على بنالحسين (عليه السلام ) در وصف حضرتش فرمود: و من يقدر على عباده على بنابيطالب (عليه السلام (94) در محراب عبادت مى ايستاد لرزه بر اندامش مىافتاد و از خوف و عظمت الهى ، اشك چشمانش بر محاسن شريفش جارى مى شد. سجده هاى اوطولانى بود و سجده گاهش هميشه از اشك چشم مرطوب !
هو البكاء فى المحراب ليلا
هو الضحاك اذا اشتد الضراب
او در محراب عبادت به شدت گريان و در دشوارترين لحظات نبرد خندان بود.
(95)
حكايت  
در آثار بيارند كه على (عليه السلام ) در بعضى از آن حربهاى وى تيرى بهوى رسيد؛ چنانكه پيكان اندر استخوان وى بماند. جهد بسيار كردند جدا نشد.
گفتند تا گوشت و پوست برندارند و استخوان نشكنند اين پيكان جدا نشود،بزرگان و فرزندان وى گفتند: اگر چنين است صبر بايد كرد تا در نماز شود كهما وى را اندر ورد نماز چنان همى بينيم كه گويى وى را از اين جهان خبر نيست .صبر كردند تا از فرايض و سنن فارغ شد و بهنوافل نماز ابتدا كرد. مرد معالج آمد و گوشت برگرفت و استخوان وى بشكست و پيكانبيرون گرفت و على اندر نماز بر حال خود بود. چون سلام نماز باز داد گفت : دردمن آسانتر است ، گفتند چنين حالى بر، رفت و ترا خبر نبود؟! گفت :اندر آن ساعت كه من به مناجات الله باشم اگر جهان زير و زبر شود، يا تيغ وسنان در من زنند، مرا از لذت مناجات الله از درد تن خبر نبود. (96)
گه تسبيح چون بالا پرد روح
چه غم از تن بود زخمى و مجروح
تن عشاق حق چون نيست حايل
ز آلامش نگردد ذكر، زايل (97)
مى پرسم : آيا به لحاظ سبقت و پيشگامى در اقامه ى نماز كسى را ياراى برابرىبا على (عليه السلام ) هست ؟
مى فرمايد: خير، چنانكه خود فرمود: خدايا من نخستين كسم كه به سوى توروى آورد و شنيد و اجابت كرد. در نماز كسى از من پيش نيفتاد جزرسول خدا كه درود بر او و آل او باد (98)
نمازش هم شه دين بى نظيرست
پس از احمد (صلى الله عليه وآله ) از اينرو او اميرست
امير مومنان خود بحر رازند
امير فاتح ملك نمازند(99)
مى پرسم : على (عليه السلام ) در كدام ماه يا ماههايى ازسال ، نماز بيشترى را بر پا مى داشت ؟
مى فرمايد: همين سوال را از ام سعيد (يكى از ساكنان بيت شريف آن حضرت )پرسيدند و از وى شنيدند كه براى حضرت همه ى اوقات يكسان است ، چه ، عبادتى كهبه لحاظ كيفى و كمى در بالاترين سطح است و فرودى نيز بر آن متصور نيست باگذشت و تغيير زمان كم و زياد نمى شود.(100)
مى پرسم : وجود مبارك حضرت (عليه السلام ) از كثرت عبادت خسته نمىشد؟
مى فرمايد: خير اگر آدمى از تنفس و ماهى از به سر بردن در آب خسته شود،حضرت هم از نمازگزاردن خسته مى شود.
مى پرسم : اين امر، ناشى از چيست ؟
مى فرمايد: معرفت به كنه و حقيقت والاى نماز و گشودن چشم بصيرت بر امرىعظيم كه خداى تعالى آدمى را به جهت آن آفريد؛
و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون (101)
مى گويم : چگونه مى توان بدين حقيقت متعالى دست يافت ؟
مى فرمايد: با شناخت معبودى كه مى خواهى سر را در پيشگاه با عظمتش خم نمايى.
مى پرسم : لازمه ى شناخت حضرتش (جل و علا) چيست ؟
مى فرمايد: شناخت نفس خويش چنانكه در روايت مى خوانيم كه من عرف نفسهفقد عرف ربه
مى پرسم : خود را چگونه مى توان شناخت ؟
مى فرمايد: با تلمذ در مكتب قدس اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام ) مى پرسم: شرط توفيق در اين تلمذ چيست ؟
مى فرمايد: توكل بر خداى تعالى و پذيرش ولايت حقه و الهيه ى حضرات محمد وآل محمد (صلى الله عليه وآله ).
سپس مى فرمايد: سعادت دنيا و آخرت هر مسلمانى بدان تلمذ و همنشينى و بدينپذيرش و همراهى است :
گلى خوشبوى در حمام روزى
رسيد از دست محبوبى به دستم
بدو گفتم كه مشكى يا عبيرى
كه از بوى دلاويز تو مستم
بگفتا من گلى ناچيز بودم
وليكن مدتى با گل نشستم
كمال همنشين در من اثر كرد
وگرنه من همان خاكم كه هستم (102)
سپس مى افزايد:
خوشا آنانكه يار اين شهانند
بدين سان زينت هفت آسمانند(103)
سپس مى افزايد: سخن درباره ى نماز مولاى على (عليه السلام ) بسيار است كه درادامه ى سخن نيز به تناسب عنوان هر مبحث بدان خواهيم پرداخت اما در همين جا دست دعا بهدرگاه خداى جهانيان برمى داريم و خاضعانه از حضرتش مى خواهيم كه نمازمان را بهرغم كاستى هاى فراوان قبول فرمايد و آن را در زمره ى پرستش و نمازآزادگان قراردهد.
مى گويم : آمين
سپس مى پرسم : نماز آزادگان چه نوع نمازى است ؟
مى فرمايد: حسب فرمايش مولاى پرهيزكاران و نمازگزاران مردمى خدا را بهاميد بخشش پرستيدند، اين پرستش بازرگانان است ، و گروهى او را از روى ترسعبادت كردند و اين عبادت بردگان است و گروهى وى را براى سپاس پرستيدند و اينپرستش آزادگان است . (104)
سپس مى فرمايد: باشد كه باخراميدن بهمنزل پنجم كه نماز آزادگان ناظر بر آن است ، راهمنزل هفتم را در پيش گيريم . به عنوان آخرينسوال در اين باب مى پرسم : نماز ناظر برمنزل هفتم چه نمازى است ؟
مى فرمايد: نماز و ايمان ، همانان كه از خود فانى و در بقاى حق باقى شده اند،نيكانى كه على (عليه السلام ) راهنما و اسوه ى هميشگى آنان بوده و مى باشد.
فارغ از هر دو جهانم به گلروى على
از خم دوست جوانم به خم موى على
طى كنم عرصه ى ملك و ملكوت از پى دوست
ياد آرم به خرابات چو ابروى على
امام و روزه  
مى فرمايد: روزه از فرائض مهم دينى است كه خداى تعالى مومنين را بدانامر فرموده است : اى كسانى كه ايمان آورده ايد، روزه بر شما نوشته شد آنچنانكه بر كسانى قبل از شما نوشته شده بود، باشد كه پرهيزكار شويد(105)
حضرتش (عزوجل ) پاداش بزرگى را نيز ازقبل اين فريضه ى مقدس متوجه مومنين ساخته ، سلامتى و رستگارى دنيا و آخرت را آنقرار داده است براى مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان روزه دار، خداوند مغفرت وپاداش بزرگى فراهم ديده است . (106)
مى پرسم : اهتمام امام على (عليه السلام ) بدين فريضه ى فرازپايه چگونهبوده است ؟
مى فرمايد: اهتمامى شايسته و بايسته ، آنسان كه در خور مقام و مرتبت وصف ناپذير امامتاست .
سپس مى فرمايد: امام (عليه السلام ) كه روزه را آزمايشى براى اخلاص ‍ سنجىبندگان خدا دانسته اند (107) بيشتر ايامسال را صائم و روزه دار بود، روزه اى كامل و دربردارنده ى تمامى شرائطى كه شارعمقدس اسلام (صلى الله عليه وآله ) براى آنها بر شمرده است .
مى پرسم : مراد از روزه ى كامل چيست ؟
مى فرمايد: حسب روايات عبارتست از: به ياد گرسنگى و تشنگى روز قيامت افتادنو ملك وجود را به گوهر تقوى آراستن و نيز درك وضعيت نامساعد بينوايان و تلاش درجهت امدادرسانى به ايشان .
مى پرسم : ضرورت تسرى دامنه ى روزه دارى به تمامى اعضا و جوارح ، گفتار،پندار و جان روزه دار تا چه اندازه مهم است ؟
مى فرمايد: تا آنجا كه اگر اين تسرىشكل نپذيرد، روزه دار را روزه نفعى نخواهد بشخيد؛ چنانكه على (عليه السلام ) فرمود:بسا روزه دار كه از روزه ى خود جز گرسنگى و تشنگى بهره نبرد، و بسا برپاايستاده كه از ايستادن جز بيدارى و رنج برى نخورد. خوشا خواب زيركان و خوشا روزهگشادن آنان (108)
سپس مى فرمايد: روزه ى كامل به لحاظ عبادى ، اجتماعى ، تربيتى و بهداشتىاثرات عميق و پايدارى را بر روى فرد و حتى جامعه اى كه در آن به سر مى برد برجاى مى نهد.
مى پرسم : آيا روزه داشتن از سطح تلاش و كوشش و شادابى حضرت امير (عليهالسلام ) مى كاست ، چنانكه امروزه مى بينم در ماه مبارك رمضان
بعضى از افراد متدين به رغم داشتن توان مطلوب جسمانى ، دست از كار و كوشش كشيده ،با كم حوصلگى (خصوصا نسبت به كودكان ) بيشتر وقت را به استراحت مىگذرانند؟

مى فرمايد: اگر چه استراحت روزه دار نيز خود عبادت است اما شايسته مى باشد كهصائمين در اين ماه مبارك از تلاش و كوشش در راه آبادانى دارالاسلام و كاهش نيازمندى بهاغيار و بيگانگان ، و تامين مخارج خانواده باز نايستند و در صورتمتمول بودن ، وقت كارى خويش را مصروف تعالى روح ، موانست بيشتر با قرآن كريم وزدودن وجود خود از رذايل و صفات ناپسند نمايند. از ديگر سو چون خود را بهره مند ازضيافت خاص الهى و در معرض غفران خداوندى مى بينند، شادمان و پرنشاطتر از زمانهاىديگر باشند، خصوصا با كودكان كه فرشتگان روى زمين هستند.
سپس مى فرمايد: با توجه به آنچه كه ذكر آن رفت در ماه مبارك رمضان از سطحتلاش و كوشش حضرت (عليه السلام ) كاسته نمى شد؛ چه ، براى آن امام همام همه روزهايوم الله و همه ماههاى سال (به لحاظ عبادت و تسبيح خداى تعالى ) چون ماه رمضانبود.
از ديگر سو با توجه به خطبه ى شعبانيه ى پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليهوآله ) كه در ضمن آن فرمود: در اين ماه بيش از پيش پيران خويش را گرامى داشته ،به خردسالان خود رحمت آورده و پيوند خويشاوندى را محكم سازيد (109) آن امام همانچونان هميشه با مومنين ، خاصه كودكان مهربان و عطوف بود.
سپس مى افزايد: على (عليه السلام ) در حالى روزه مى گرفت كه بر سر سفره ىافطار يا سحرش يك نوع غذا بيشتر به چشم نمى خورد؛ يا نان و نمك ، يا نان و پيالهاى از شير، كه در غالب اوقات آن را نيز به مساكين مى بخشيد يا بينوايان را در خوردنآن سهيم مى فرمود. آرى ، امام (عليه السلام ) عنايتى بس عظيم به روزه داشت و به اميدتحصيل رضاى خداوندى ، بدان اهتمام مى ورزيد.
امام و حج  
مى گويم : مولود كعبه را به خانه ى خدا و حج بيت الله الحرام عنايت و ارادتىچشم افزا و سترگ مى بايد.
مى فرمايد: آرى ، چنانكه حضرت فرمود: خداوند حج خانه ى خود را بر شماواجب كرد، خانه اى كه آن را قبله ى مردم قرار داد. مردم چونان تشنه كامان - كه وارد آبگاهمى شوند - وارد آن مى شوند و همانند كبوتران به آن پناه مى برند.
خداوند سبحان كعبه را نشانه ى فروتنى آدمى در برابر بزرگى خود و اعتراف بهعزت خويش قرار داد و از ميان آفريدگان خود شنوايان و اطاعت كنندگانى را برگزيدهكه دعوت او را اجابت و سخن او را تصديق كرده و در جاهايى كه انبيا ايستاده اند، قرارگرفته اند و خود را به فرشتگانى كه به دور عرض مى گردند، شبيه ساخته اند.اينان سودهاى فراوانى در اين تجارتخانه ى عبادى مى برند و براى رسيدن به وعده ىآمرزش نزد خداوند مى شتابند. خداوند، كعبه را پرچمى براى اسلام و حرم امنى براىپناهندگان به آن قرار داد و رفتن به سوى آن و حج گزاردن و شناخت و اداى حق آن راواجب گرداند و بندگان را به زيارت آن ژ
(110)
سپس مى فرمايد: على (عليه السلام ) كهمثل حضترش مثل كعبه است و مردم مى بايست از اكناف و اقطار عالم اسلامى ، بر گرد كعبهى ولايت الهيش ‍ گردآيند، به زيارت بيت خداوندى سخت علاقه داشت تا آنجا كه بارهانداى پروردگار خويش را لبيك گفت و در اوج عرفان به زيارت خانه اش ‍ شتافت .البته على (عليه السلام ) را شوق لقاى صاحب خانه در سر بود؛ چنانكه چشم دلشبدين مهم نايل آمد.
مى پرسم : نگاه على (عليه السلام ) بهاعمال و اوراد حج چگونه بود؟
مى فرمايد: نگاهى معترف بدين مطلب كه هر يك ازاعمال حج را علاوه بر ظاهر، باطنى است ژرف و پرمحتوا و اسرار و رموزى است سر بهمهر كه مى بايست در منظر ضيوف حضرت رحمان(جل و علا) قرار گيرد تا حجى مقبول و سعيى مشكور را در كارنامه ىاعمال خويش نگاشته و مضبوط يابند.
حكايت  
روزى در جريان مراسم پرشكوه زيارت و حج خانه ى خدا كسى به نزد امام على (عليهالسلام ) آمد و سوالاتى را با حضرتش در ميان گذارد، از جمله اينكه پرسيد: ( چرا روزهدارى در ايام تشويق (111) حرام باشد؟ پاسخ شنيد: چون كسانيكه به حج مىآيند، زائران خدا و در ضيافت اويند و باى ميزبان نيكوست كه مهمانش روزه داشتهباشد
پرسيد: آويختن و چنگ زدن به پرده هاى كعبه چه معناى دارد؟ پاسخ شنيد:اين امر مثل اين است كه شخصى كه در حق ديگرى مرتكب جنايت و گناه شده به جامهى او آويزد و زارى كند و در برابرش به كرنش ‍ افتد تا مگر آن شخص از گناهشدرگذرد. (112)
و...
مى پرسم : از ديدگاه امام (عليه السلام ) شرط يا شروط قبولى حج چيست ؟
مى فرمايد: اخلاص ، توبه ، انقطاع از غير خدا، حسن خلق ، اداى حقوق و انجام تكاليف
مى پرسم : مراد از خدمات برجسته ى حضرت على (عليه السلام ) به كعبه ىشريف چيست ؟
مى فرمايد: پيراستن آن از وجود بتهاى متعددى كه مشركان بر فرازش ‍ نهاده بودنو عمران و آبادانى و دفاع كلامى از اجزاء و عناصر آن .
مى پرسم : منظور حضرت علامه از مورد اخير (دفاع كلامى از اجزا و عناصر آن ) چيست ؟
مى فرمايد: آن را در قالب حكايتى برايت بيان مى كنم
حكايت  
خليفه ى دوم روزى هنگام طواف چشمش به حجرالاسواد افتاد و خطاب به آن گفت :به خدا سوگند كه تو سنگى بيش نيستى ، نه ضررى مى زنى و نه سودى مىرسانى جز اينكه ما ديده ايم كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) تو را دوست مى داشتلذا ما هم تو را دوست داريم .
در اين موقع امير مومنان على (عليه السلام ) فرمود: اى پسر خطاب چگونه چنينباشد؟! به خداى تعالى سوگند در روز قيامت ، پروردگار حجر الاسود را بر انگيختهمبعوثش مى سازد در حالى كه داراى دو لب و زبان مى باشد و شهادت مى دهد براى كسىكه در نزد او (در دنيا) به عهد خود وفا نموده است . حجر الاسواد دست خدا در زمين است كهوسيله ى بيعت كنندگان باريتعالى با حضرتش(جل وعلا) به شمار مى آيد.
خليفه ى دوم (پس از استماع كلام على (عليه السلام ) گفت : خدا ما را در شهرى كهعلى بن ابيطالب (عليه السلام ) در آن نباشد باقى نگذارد. (113)
مى پرسم : فورى ترين تاثير و نمود حج از منظر امام على (عليه السلام ) چيست ؟
مى فرمايد: رفع فقر و ريزش گناه ، چنانكه فرمود: همانا بهترين چيزى كهتقرب جويان به خداى سبحان بدان توسل مى جويند، ايمان به خدا و پيامبر (صلى اللهعليه وآله ) و جهاد در راه خداست ... و حج و عمره گزاردن كه فقر را بر اندازد و گناهانرا پاك سازد... (114)
سپس مى فرمايد: اللهم ارزقنا حج بيتك الحرام فى عامى هذا و فركل عام (115) مى پرسم : آيا على (عليه السلام ) مراسم حج راصرفا مراسمى عبادى مى دانستند؟
مى فرمايد: خير علاوه بر بعد عبادى ابعاد ديگر را همانند بعد سياسى بر آنمترتب مى دانستند (البته سياست منطبق بر ديانت ) چه حضرت ، خود به عنوان قرآن ناطقبه آيات كتاب خدا كه نافى جدايى دين از سياست هستند وقوفكامل داشت و از ديگر سو به عينيه ديده بود كه حضرترسول (صلى الله عليه وآله ) او را ماموريتى الهى داد كه در وادى منا و در اوج مراسم حجسنه ى نهم هجرى آياتى از سوره ى توبه كه متضمن برداشتن امان از مشركان است رابه همراه قطعنامه اى چهار ماده اى را كه يكى از بندهاى آن ناظر به اولتيماتومىچهارماهه به بت پرستان جهت تعيين تكليف خود با حكومت اسلامى بود رسما به اطلاعهمگان برساند.
مى پرسم : چگونه است كه به وجود بعد مسافت و دورى مدينه از مكه تشرف امامعلى (عليه السلام ) به زيارت خانه ى خدا بسيار بود؟
مى فرمايد: شايد پاسخ امام (عليه السلام ) بدينسوال اين باشد كه :
جمال كعبه چنان مى دويدم به نشاط
كه خارهاى مغيلان حرير مى آيد
سپس مى فرمايد: علاقه ى مولود كعبه (عليه السلام ) به زيارت خانه خدا و حجبيت الله الحرام بسيار چشمگير و تحسين برانگيز است كه با توجه به محدوديت وقتبدين مختصر بسنده مى نماييم
امام و زكات ، انفاق ، خمس  
مى فرمايد: در قرآن كريم زكات همدوش نماز مطرحشده است و اين اشارتى است لطيف و پرمعنا به اهميت و تاثير اين فريضه عبادى درزدودن غبار فقر از چهره ى تابناك امت اسلامى .
سپس مى فرمايد: همين اهميت موجب شد كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) نه نفراز تاركان زكات را از مسجد بيرون كند نو اعلام دارد نماز آنان كه زكاتمال خويش را نمى دهند. پذيرفته نمى شوند. علاوه بر اين ، اهميت مزبور موجب شده تاعلى (عليه السلام ) چه در عهد رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) و چه در زمان زمامدارىحقه و الهى خويش به گردآورى زكات اهتمام ورزد؛ خواه به عنوانعامل اخذ زكات ، خواه به عنوان آمر و ناظر بر حسن اجراى اين تكليف خدايى و شيوه ىهزينه كردن آن .
مى پرسم : رويكرد و اهتمام على (عليه السلام ) بدين فريضه ى مقدس ‍ دينىچگونه بوده است ؟
مى فرمايد: رويكرد و اهتمامى مافوق تصور، چنانكه بخشقابل توجهى از آيات كريمه ى متعددى كه در شان امام (عليه السلام ) فرود آمده ، ناظربر انفاق و پرداخت زكات از ناحيه ى حضرتش (عليه السلام) است .
مى گويم : اين آيات كدامند؟
مى فرمايد:
1- انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوهو هم راكعون (116) يعنى ولى امر و ياور شما تنها خدا ورسول و آن مومنانى هستند كه نماز بپاداشته و به فقيران درحال ركوع زكات مى دهند.
حكايت  
گفته اند كه آن ساعت كه اين آيت فرو آمد ياران همه در نماز بودند. قومى نمازتمام كرده بودند، قومى در ركوع بودند، قومى در سجود، ورسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در ميانه درويشى را ديد كه در مسجد طواف مى كرد وسوال مى كرد.
او را به خود خواند، گفت : هل اعطاك احد شيئا (117) گفت : آرى آنجوانمرد كه در نمازست انگشترى سيمين به من داد، گفت : در چهحال بود آن كه به تو داد؟
گفت : ركوع بود، اندر نماز اشارات كرد به انگشت ، و انگشترى از انگشت وىبيرون كردم . چون بنگريستند على مرتضى (عليه السلام ) بود،رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) آيت برخواند و اشارت به وى كرد (118) ويوتون الزكوه و هم راكعون
برو اى گداى مسكين در خانه على زن
كه نگين پادشاهى دهد از كرم گدا را
2- و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا؛ (119) يعنى و همبر دوستى او (يعنى خدا) به فقير و اسير وطفل يتيم طعام مى دهند

حكايت  
ابن عباس گفت اين آيت در شان اميرالمومنين على (عليه السلام ) فرو آمد و خاندان وى، و سبب آن بود كه حسن و حسين (عليه السلام ) هر دو بيمار شدند.رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به عيادت ايشان شد با جمعى از ياران . گفتنديا اباالحسن لو نذرت على ولديك نذرا؛ اگر نذرى كنى به اميد عافيت وشافى فرزندان ، صواب باشد.
على (عليه السلام ) نذر كرد اگر فرزندان مرا از بيمارى شفا آيد و عافيت بود، شكر آنرا سه روز روزه دارم تقربا الى الله عزوجل وطلبا لمرضاته . (120) فاطمه ى زهرا(عليهاالسلام ) همين كرد، سه روز روزه ى بر نذر خود واجب كرد. كنيزكى داشتند، نام وىفضه ، بر موافقت ايشان همين نذر كرد: ان براء سيداى مما بهما صمن لله ثلثهايام شكرا(121) پس رب العالمين ايشان را عافيت و صحت داد و ايشان بهوفاى نذر باز آمدند و روزه داشتند، و در خانه ى ايشان هيچ طعام نه كه روزه گشايند.
على مرتضى از جهودى ، نام وى شمعون ، قرض خواست . آن جهود سه صاع جو به قرضبه وى داد. فاطمه ى (عليها السلام ) از آن جو يك صاع به آسيا دست آرد كرد و پنجقرص از آن بپخت . وقت افطار فرا پيش نهادهند تا خورند. مسكينى فرادر سراى آمد آنساعت و گفت : السلام عليكم يا اهل بيت محمد (صلى الله عليه وآله ) مسكين من مساكينالمسلمين ، اطعمونى ، اطعمكم الله من موائد الجنه (122)
سخن درويش به سمع على (عليه السلام ) رسيد... آنگه طعام كه پيش نهاده بود جمله بهدرويش دادند و بر گرسنگى صبر كردند، تا ديگر روز فاطمه (عليهاالسلام ) صاعىديگر جو آرد كرد و از آن نان پخت . چون شب درآمد، وقت افطار، در پيش نهادند.

next page

fehrest page

back page