بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دروغ,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     02 - دروغ
     03 - دروغ
     04 - دروغ
     05 - دروغ
     06 - دروغ
     07 - دروغ
     08 - دروغ
     09 - دروغ
     10 - دروغ
     11 - دروغ
     12 - دروغ
     13 - دروغ
     14 - دروغ
     15 - دروغ
     16 - دروغ
     17 - دروغ
     18 - دروغ
     19 - دروغ
     20 - دروغ
     21 - دروغ
     22 - دروغ
     23 - دروغ
     24 - دروغ
     25 - دروغ
     26 - دروغ
     fehrest -
 

 

 
 

دروغ‏هاى گوناگون

ليسيدنى ابليس

هشتمين خليفه پيغمبر اسلام‏صلى الله عليه وآله حضرت امام رضاعليه السلام از نياىبزرگوارش‏اميرالمؤمنين‏عليه السلام روايت مى‏كند كه آن حضرت دروغ را ليسيدنى ابليس خوانده‏است. (1) .

هر خوراكى كه بسيار مورد علاقه باشد، ليسيدنى خواهد بود. در تعبيرات عاميانه‏مى‏گويند: آن قدر خوب استكه بايد ليسيدش. خوراك خوش‏مزه و لذيذ را نه تنهامى‏خورند، بلكه كاسه‏اش را نيز مى‏ليسند.

ابليس، آن قدر دروغ را مانند خوراك ليسيدنى دوست مى‏دارد تا آن كه آن راليسيدنى بشر قرار داده است،يعنى بشر را به دروغ گويى شايق ساخته. آرى اين نكته،قابل انكار نيست كه بسيارى از افراد بشر، كاسه ليسابليس هستند و روزگار خود رادر اين دام شيطان به سر مى‏آورند.

گوناگونى دروغ

همان طور كه ليسيدنى‏هاى مردم گوناگون است و هر كسى خوراكى را بسياردوست مى‏دارد، دروغ همگوناگون است و هر دروغ گويى با نوعى از دروغ سر و كاردارد. اختلاف دروغ‏ها بر اثر اختلاف دروغ گوهاست كههر يك با ديگرى از نظرروحيه يا موقعيت‏يا وضع اقتصادى يا جهات خانوادگى يا تعصبات يا حرص جاه ومال يامحروميت‏ها يا موفقيت‏ها يا شهر و ديار اختلاف دارند و به طور كلى همان‏طور كه هر كسى با ديگرى از نظراوضاع و احوال و شرايط زندگى يكسان نمى‏باشد،دروغ‏هايى را كه دروغ گوها بدان عادت كردند نيز يكساننمى‏باشد.

دروغ لافى

دروغ گويى كه مى‏پندارد با دروغ كسب حيثيت مى‏كند، پيوسته دروغ‏هايى درافتخارات خود مى‏بافد. او درسخن مى‏لافد و پز مى‏دهد، خود را از خاندانى بزرگ ونامى معرفى مى‏كند و مدايح بسيارى در وصف پدر و مادرو نياكانش مى‏گويد يا آن كه‏دم از ثروت سرشار و مال و منال بى شمار مى‏زند.

به خاطر دارم كه كسى مى‏گفت: پنج ميليون تومان قالى به اسلامبول فرستاده‏ام، درصورتى كه در نهانورشكست‏بود و مى‏خواست ورشكستگى خود را پنهان دارد.

يا آن كه دم از علم و دانش مى‏زند و خود را سر آمد دگران ادعا مى‏كند و بالاخره هردروغ گويى كه فاقد چيزىاست كه داشتن آن را شرف و آبرو مى‏داند، به كمك دروغ‏مى‏خواهد خود را واجد آن بنماياند، غافل از آن كه لافدر نظر خردمندان، هيچ گونه‏تاثيرى ندارد و لاف زن را از آن چه كه هست، كوچك‏تر و پست‏تر معرفى مى‏كند.

دروغ در فقر

آن كه خواستار جلب عواطف و كمك ديگران مى‏باشد، به دروغ ادعاى فقرمى‏كند، از زندگى خويش شكايتمى‏كند، گدايى مى‏كند، در وصف پريشانى خويش‏داد سخن مى‏دهد و روضه زن و فرزند مى‏خواند، شايد بهره‏اىبرگيرد، شايد مهرى ازخود در دل‏ها جاى بدهد و رحمتى را بر انگيزد; اين گونه دروغ‏گوها اضافه بردروغ‏گويى،داراى پستى طبع نيز مى‏باشد. چه بسا در ميان اينان، سرمايه داران وثروتمندانى نيز يافت‏شوند، ولى گداطبعى آن‏ها سبب مى‏شود كه از اين وسيله گند ونامشروع نيز دست‏بر ندارند و بر ثروت خويش بيفزايند.

پول داران اين دسته، ثروت خود را مخفى مى‏دارند، مبادا بيچارگان فاميل،بينوايان دوستان از آنان توقعهمراهى داشته باشند، لذا اينان به نادارى تظاهر مى‏كنند.

عده‏اى از تظاهر به فقر، نظر ديگرى دارند و آن اين است كه از شور چشمى مردم‏محفوظ بمانند. اين عادت، درميان بيش‏تر كسانى كه به سبك قديم فكر مى‏كنند،بيش‏تر يافت مى‏شود.

دروغ در كسب و كار

بسيارى در كسب و كار خود، دروغ مى‏گويند. اينان چنين مى‏پندارند كه بدين‏وسيله، سود بيش‏ترى مى‏برند و بااين گمان باطل، خود را آلوده به گناه مى‏كنند و مال‏حلال خود را تبديل به حرام مى‏كنند. دروغ گويان در كسبو كار، چند قسمند:

عده‏اى كم فروشى مى‏كنند يا اندازه‏هاى خود را كم‏تر قرار داده‏اند يا از مقدارى كه‏خريدار خواسته، كم مى‏كنند، ولى بها را به همان اندازه‏اى كه خريدار خواسته،مى‏گيرند.

قرآن مى‏گويد:

«ويل للمطففين; (2) واى بر مطفف‏ها.» آن گاه خود معناى مطفف را روشن مى‏كند: اوكسى است كه جنسى راكه براى فروختن مى‏كشد، كم مى‏گذارد، ولى هنگامى كه‏مى‏خرد بى كم و كاست، تحويل مى‏گيرد.

قرآن، اين دسته را از روزى بزرگ مى‏هراساند، روزى كه همه مردم در برابرپروردگار مى‏ايستند و بايستىحساب هر چه كرده و هر چه برده و هر چه خورده‏اند،پس بدهند.

عده‏اى تقلب مى‏كنند و جنس آميخته و مخلوط را به نام خالص به مشترى‏مى‏دهند: در شير آب كرده و به نامشير خالص جا مى‏زنند، پارچه پشم و نخ را به نام‏پشم اندر پشم مى‏فروشند، چايى بد را در چايى خوب داخلكرده و به نام چايى‏خوب به مشترى مى‏دهند، طلاى چهارده را به نام طلاى هيجده قالب مى‏كنند، درميان‏كيسه برنج اعلا، برنج وسط مى‏گذارند و در روغن، چه مى‏كنند، باشد. فطرت انسان ازاين گونه كارها بيزاراست. اين گونه دروغ در زبان اسلام «غش‏» ناميده شده.رسول خداصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد:

هر كس در خريد يا فروش با مسلمانى غش كند، از ما نيست و روز قيامت‏با يهودمحشور خواهد شد، زيرايهودى‏ها، پر غش‏ترين خلق با مسلمانان مى‏باشند.

سومين نوع دروغ در كسب و كار، آن است كه جنس بدى را در ظاهرى فريبنده‏بيارايند و تحويل خريدارشبدهند، خانه‏اى است كه از پاى بند ويران است،رنگ‏آميزى اش مى‏كنند و سر و صورتى بدان مى‏دهند تا خريدارگول بخورد و آن رابه جاى خانه‏اى استوار و محكم بخرد.

دسته‏اى در قيمت‏خريد جنس، دروغ مى‏گويند: اگر ارزان خريد باشد، گران‏خريدش گويند. اين گونه معامله،قطع نظر از دروغ، شايد خالى از اشكال هم‏نباشد.

در گذشته، بعضى از گاراژى‏ها بسيار دروغ مى‏گفتند و معتقد بودند كه اين‏كسب جز با دروغ گفتن، پيشرفتىندارد، ولى هنگامى كه گاراژى‏هاى راست گوپيدا شدند و توانستند با راست گويى پيشرفت كنند، بطلان نظريهآن دسته ثابت‏گرديد.

درست كارى و خوش خلقى كاسب، بهترين وسيله براى پيشرفت كسب است.چنين كسى به زودى شناختهمى‏شود. در اين هنگام، مشترى از راه دور خواهد آمد واز كنار فروشندگان مشابه خواهد گذشت و به سراغفروشنده درست كارخوش‏اخلاق خواهد رفت تا كالاى او را بخرد.

دروغ در سياست

كوته نظران چنين مى‏پندارند كه سياست‏با دروغ، همراه است و دروغ گويى بامردم، نشانه سياستمدارى است.به خاطر دارم كه فرماندارى در قم بود كه بسيار دروغ‏مى‏گفت و اگر كسى از او چيزى مى‏خواست فورى وعده‏اىدروغين مى‏داد و اگرمنظور، اقدامى براى اصلاحات شهرى بود، به زودى مى‏گفت: اقدام كرده‏ام واعتبارش راگرفته‏ام و اكنون در جيب من است و به جيبش نيز اشاره مى‏كرد!

وقتى به من مى‏گفت: من از شانزده سالگى تاكنون، وارد شغل‏هاى سياسى بوده‏ام.گويا او دروغ گويى را بهشغل‏هاى سياسى تفسير مى‏كرد!

دروغ در سياست، كارش به جايى رسيده كه در باره سياستمداران، چنين مى‏گويند:

دو نفر سياستمدار كه با يكديگر سخن مى‏گويند، هر دو به هم دروغ مى‏گويند وهر دو مى‏دانند كه دروغمى‏شنوند و هر كدام مى‏دانند كه ديگرى مى‏داند كه دروغ‏مى‏شنود و هر دو از اين دانستن يكدگر هم اطلاعدارند.

آيا اين هم زندگى شد؟ مرده باد اين گونه زندگى كه پايه‏اش بر دروغ نهاده شده‏است. از هيتلر، نقل شده كهمردم، دروغ بزرگ را زودتر از دروغ كوچك مى‏پذيرند!

بنابر اين منطق، مرد سياسى بايستى به ملت دروغ بگويد، به هم پيمان دروغ‏بگويد، به دوست دروغ بگويد، بهبيگانه دروغ بگويد، به زن و فرزند دروغ بگويد.آيا به خودش هم دروغ مى‏گويد؟

آيا چنين كسى مى‏تواند اعتماد ملت را به خود جلب كند؟ اينان اشتباه مى‏كنند،زيرا بهترين سياستمدار كسىاست كه بهتر بتواند جلب اعتماد كند و جلب اعتماد جزبا راستى و درستى محقق نخواهد شد. اعتماد كه پيداشد، هر مشكلى حل مى‏شود،بلكه مشكلى پيدا نخواهد شد.

دروغ در عشق

در اين زمان، كسى كه در پى صورتى زيبا بيفتد و در برابر اين تمايلات جنسى‏خود، نتواند مقاومت كند، خود راعاشق مى‏خواند، غافل از آن كه اين، شهوت رانى‏است نه عشق.

گواه بر اين سخن دو چيز است:

يكى آن كه همين آقاى عاشق، اگر پرى روى ديگرى را ببيند به او نيز دل مى‏دهد،بلكه اگر از يارش زيباتر وبرازنده‏تر باشد و نتواند از هر دو بهره بردارى كند، از ياردست‏بر مى‏دارد و به دلدار تازه مى‏پيوندد. عاشق ومعشوقى كه هر دو، دم از عشق‏مى‏زنند، چرا در مجالس عيش و نوش، هر كدام، يارى ديگر بر مى‏گزينند،بلكه‏يارهايى ديگر، با آن‏ها گل مى‏گويند و گل مى‏شنوند.

عاشق كسى است كه جز چهره زيباى يار، پرى رخ ديگر را نمى‏بيند، او دل‏بلهوس هر جايى ندارد. او جز دوستچيزى نمى‏خواهد. هوسبازى را عشق ناميدن‏دروغ است و خيانت.

ديگر آن كه بيش‏تر ازدواج‏هايى كه از اين عشق اصطلاحى پيدا شده، طولى‏نكشيده كه به سردى گراييده است.روزنامه‏ها كاريكاتور سير اين عشق و ازدواج رادر چند تصوير كشيده‏اند و گاه كار به جايى مى‏رسد كه دو همسراز هم جدا مى‏شوند،بلكه دوستى ميان آنان تبديل به نفرت مى‏شود، و به ويژه در مرد كه بسيار از زن‏بى وفاترمى‏باشد.

غريزه مرد كه سير شد، عشقش تمام مى‏شود. اگر آمار طلاق امروز تهران را با آمارطلاق نيم قرن پيش مقايسهكنيم، طلاق آن روز، شايد از يك صدم طلاق امروز كم‏تربشود. ازدواج‏هاى بى دوام، ارمغانى است كه از فرنگ بهايران آمده است. آمار طلاق‏در اروپا و امريكا به طرز سرسام آورى بالا مى‏رود با آن كه طلاق تحت اختيارمحكمه‏مى‏باشد.

آرى شهوت رانى را عشق نام نهادن نيز از سوغاتى‏هاى فرنگ است، چنان كه‏ناموس پرستى را حسد نام نهادن وبى غيرتى را خوش قلبى گفتن، بايستى ازدروغ‏هاى غربيان شمرده شود.

دروغ‏هاى تعصبى

تعصب، طرف‏دارى كردن از كسى يا چيزى است، از نظر آن كه بستگى به خودشخص دارد. از عقيده‏اىطرف‏دارى كردن، چون خود بدان معتقد است و به كمك‏ظالمى شتافتن، چون خويش است‏يا دوست گرمابه وگلستان است و شهر و ديارخود را بهترين شهر و ديار دانستن، همگى از مصاديق تعصب مى‏باشد.

تعصب گاه بسيار بسيار مخفى است، به طورى كه خود تعصب ورزنده هم‏مى‏پندارد كه روى حق و حقيقت قدمبر مى‏دارد، نه از روى تعصب. فداكارى در راه‏حق، وقتى زيباست كه براى حق باشد، نه براى خلق. تعصب‏هاىدينى قيمتى ندارد،بلكه گاه زيان خواهد داشت.

آخرين هدف در همه تعصب‏ها، من است. اين عقيده من است. اين روش من‏است. اين برادر من است. اين همشهرى من است. اين هم كيش من است. از همه‏اين‏ها پشتيبانى مى‏كند، چون از آن اوست. آخرين هدف درحقيقت‏خواهى، حق‏است. اين عقيده، حق است. اين روش، حق است. اين برادر، حق مى‏گويد. اين‏دشمن، حقمى‏گويد. اين خويش، حق مى‏گويد. آن بيگانه هم حق مى‏گويد. از همه‏اين‏ها پشتيبانى مى‏كند، چون حق است.

متعصب و خود پسند مى‏گويد: چون من گفته‏ام، پس صحيح است. حقجوى‏مى‏گويد: چون صحيح است، پسمن مى‏گويم. آن مى‏گويد: همه چيز در راه من. اين‏مى‏گويد: من در راه حق.

متعصب در راه مورد علاقه خود، از هيچ گونه گفتار و رفتارى دريغ نمى‏كند، حتى‏از دروغ گفتن هم دريغنمى‏كند.

پاره‏اى از مستشرقان متعصب در كتاب‏هاى خود، دروغ‏ها گفته و به اسلام‏تهمت‏ها زده‏اند تا از مسيحيت دفاعكرده باشند.

پاره‏اى از مورخان برادران اهل سنت ما، در تاريخ دروغ‏هايى آورده‏اند تاوضع دستگاه حاكمه را حفظ كرده و ازپيشرفت مذهب اهل‏بيت رسول خداصلى الله عليه وآله‏جلوگيرى كنند.

داستان‏هاى سيف بن عمرو، ابو حيان توحيدى گواه بر اين سخن است.كتاب‏هايى كه اخيرا در مصر چاپمى‏شود، در آن تحريف مى‏كنند و حقايقى رااز آن اسقاط مى‏كنند و شايد هم اين روش را از بعضى از مطبوعاتمسيحى‏آموخته باشند.

دروغ‏هاى ملى

شنيدم پاره‏اى از مورخان يونان قديم، براى عظيم نمايانيدن ملت‏خود، عددسپاهيان خشايار شاه را، هنگامحمله به يونان پنج ميليون تن نوشته‏اند، در صورتى كه‏با وسايل حمل و نقل آن روز و وضع خواربار، حركت دادنارتش يك ميليون نفرى‏در آن روز محال بوده است. مورخان ترك، براى آن كه شكست ايلدرم بايزيدرا از تيمور،موجه جلوه بدهند، عدد سپاه تيمور را بسيار بيش‏تر از سپاه بايزيد،نوشته و چند برابر آن چه بوده، قلمدادكرده‏اند،در صورتى كه محققان مى‏نويسند:سپاه تيمور، از سپاه ايلدرم كم‏تر بوده و صف سپاه بايزيد، از صفسپاه تيمور درازتر بوده است.

جلال الدين خوارزمشاه با يكى از سلاطين سلجوقى به جنگ پرداخت. دو مورخ‏در دو سپاه بودند و كتاب هر دودر دست است. هر كدام جريان جنگ را به سود اميرخود نوشته‏اند، گويى دو جنگ بوده است.

نسبت‏به افسانه‏هاى ملى، سخنى نمى‏گوييم، ان شاء الله در آينده به طور تفصيل ازافسانه نويسى بحث‏خواهدشد.

دروغ در شهادت

شهادت وقتى است كه چيزى به چشم ديده و يا به گوش شنيده شده باشد و اگر آن‏چيز، ديدنى يا شنيدنىنيست و از صفات معنوى مى‏باشد، بايستى آثار آن، ديده ياشنيده و به طور كلى با يكى از حواس، ادراك شدهباشد.

در غير اين صورت، يعنى اگر كسى به چيزى ديدنى شهادت بدهد كه آن را نديده،يا به چيزى شنيدنى شهادتبدهد كه آن را نشنيده و در صورتى كه خود آن چيز ديدنى‏و شنيدنى نيست، آثارش را به حس درك نكرده باشد، اين گونه شهادت، شهادت‏دروغ خواهد بود. از رسول خداصلى الله عليه وآله نقل شده كه كسى كه شهادت دروغبدهد، بابت‏پرست مساوى مى‏باشد.

به دروغ خدا را گواه گرفتن

خدا را به دروغ شاهد گرفتن، يكى از زشت‏ترين و قبيح‏ترين دروغ‏هاست. اضافه‏بر اين، بى احترامى نسبت‏بهمقام مقدس ربوبى مى‏باشد كه از بى شرمى و بى حيايى‏ريشه مى‏گيرد.

از عيساى مسيح‏عليه السلام نقل است كه حضرتش، اين كار را پيش خداى، اعظم گناهان‏دانسته است. دربعضى روايات نقل شده كه خداى اين دروغ گو را مخاطب قرار داده‏و مى‏فرمايد:

از من ضعيف‏تر نيافتى كه مرا بر اين دروغ، گواه گرفتى؟

دروغ در نقل وقايع

گويند: يكى از دانشمندان فرنگ، ساليان درازى رنج‏برد تا تاريخى براى ما قبل‏تاريخ بنويسد، حتى براى آن كهفكرش آسوده و از شلوغى بر كنار باشد، از شهرخارج شده و در كنارى منزل گزيد و به نوشتن ادامه داد. روزى درهمان جا در برابرچشمش واقعه‏اى رخ داد، وقتى كه به شهر آمد، همان واقعه را چندين گونه از مردم‏شنيد. او باخود انديشيد كه اين واقعه‏اى است كه در اين زمان در برابر چشم من‏رخ داده، هر كسى آن را جورى نقل مى‏كند، پس نوشتن تاريخ ما قبل تاريخ چگونه خواهد بود؟! سپس نوشته‏هاى خود را نابود كرد.

داستان يك كلاغ و چهل كلاغ از امثال يا افسانه‏هاى معروف زبان فارسى است.

به طور كلى وقايعى كه در سر گذشت‏ها نقل شده، اگر كسى در تاريخ به دقت‏مطالعه كند، بسيار در ميان آن‏هادروغ خواهد يافت.

دروغ ننگين

جهاد احد به پايان رسيد. دندان مقدس رسول خداصلى الله عليه وآله با سنگ جفا بشكست.حمزه عموى آنحضرت شهيد شد. پيكر على‏عليه السلام جراحت‏ها و زخم‏هايى برداشت‏كه فتيله در آن‏ها به كار مى‏رفت.

مغيرة بن عاص از دشمنان سر سخت پيغمبر اسلام بود و به دروغ ادعا مى‏كرد كه‏شكننده دندان مقدس رسولبا سنگ او بوده و كشنده حمزه، عموى پيغمبر، او بوده‏است. يكى دو سال گذشت و مغيره دگر باره با قواىمتحده عرب به جنگ رسول آمد،قريش و عشايرى چند براى نابودى اسلام دست اتحاد داده بودند و به سوىمدينه‏هجوم آوردند. اين جنگ در تاريخ به نام غزوه خندق ناميده شده است.

خدا در اين جهاد، مسلمانان را پيروز گردانيد و كفار شكست‏خوردند و مراجعت‏كردند. در هنگام بازگشتن،مغيره را خواب در ربود، وقتى كه از خواب بيدار شد،ياران رفته بودند. مغيره تنها ماند و خود را در خطر لشكراسلام ديد. با خود انديشيدكه بهتر آن است، داخل مدينه شود و به خانه برادر زاده‏اش عثمان برود.

از پيراهن نقابى ساخت تا شناخته نگردد و به خانه عثمان رفت. در اين موقع‏ام كلثوم دختر رسول خدا ازخديجه همسر بزرگوار آن حضرت در خانه عثمان بود.عثمان با ام كلثوم پس از مرگ خواهرش رقيه، ازدواجكرده بود.

عثمان به حضور مقدس رسول شرفياب شده و پرسيد: شما به عموى من مغيره،امان داده‏ايد؟ پيغمبر تكذيبفرمود و روى خود را به سوى ديگر كرد. عثمان از آن‏سو آمد و پرسش خود را تكرار كرد. دوباره رسول اكرم‏صلىالله عليه وآله تكذيب فرمود و چهره‏مبارك را بر گردانيد. آن گاه فرمود: تا سه روز به او امان داديم.

مغيره در اين سه روزى كه در پناه پيغمبر بزرگ مى‏زيست، از كرده‏ها و گفته‏هاپشيمان نشد و دست از دشمنىبا رسول بر نداشت. سه روز گذشته بود كه او از مدينه‏بيرون رفت و در بيابانى واماند. جبرئيل جايگاه او را بهرسول خداصلى الله عليه وآله خبر داد.

زيد بن حارثه و زبير از مدينه خارج شدند و به سراغش رفتند. زيد به خونخواهى‏برادر خوانده‏اش حمزه، او رابكشت.

پى‏نوشتها:

1) بحار الانوار، ج‏60، ص‏217.

2) مطففين (83) آيه 1.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation