ولادت
تولّد ايشان بنابر نوشته خودشان از اين قرار است:
«تاريخ تولّد حقير كه مرحوم خُلد مقام والد، السيّد الجليل النبيل به خط مبارك نوشته: تاريخ تولّد نورچشمى از عمر و جان برخوردارى سيد ابوالقاسم، بين الطلوعين نيم ساعت تخميناً به طلوع آفتاب روز شنبه غُرّه (اول) شهر رجب سنه 1272 هجرى قمرى در قصبه دهكرد(2) بوده است.»(3)
پدر ايشان عالم ربّانى آية اللّه سيد محمّد باقر دهكردى از علماى عالى رتبه عصر خود بوده و در خدمت حاج ملاّ محمّد ابراهيم كلباسى(4) مدت پانزده سال شاگردى كرده و در منزل ايشان سكونت نمود و تربيت و تعليم فرزندان حاجى را به عهده گرفت، از جمله ميرزا ابوالمعالى كلباسى(قدس سره)(5)(1247-1315هـ .ق.)كه تحصيلات مقدماتى خود را نزد سيد محمّدباقر فرا گرفت.
بعد از ازدواج سيّد محمّد باقر با صبيّه آخوند ملاّ محمّد ابراهيم دهكردى(جدّ اعلاى نگارنده) طبق تقاضاى اهالى شهر كرد، ايشان به آن شهر بازگشت و سال ها در ترويج اسلام و نشر احكام نورانى قرآن سعى نمود. محمّدرضا خان چالشترى، حاكم وقت چهارمحال، مسجدى عالى، به نام خان ساخت و امامت آن را به آية اللّه سيد محمّد باقر دهكردى واگذار كرد. اين مسجد، اكنون به نام مسجد جامع شهركرد در مركز شهر معروف است. سيد محمّد باقر داراى پنج پسر عالم و روحانى بود كه معروف ترين آنها آية اللّه سيد ابوالقاسم دهكردى مى باشند. شرح حال فرزندان ديگر ايشان ان شاءاللّه در خاندان آية اللّه دهكردى ذكر مى گردد.(6)
مادر سيد ابوالقاسم، دختر عالم ربّانى و فقيه صمدانى آخوند ملاّ محمّد ابراهيم دهكردى (جدّ اعلاى نگارنده) زنى شايسته، عفيف، باسخاوت و اهل تهجّد بود. آخوند ملاّ محمّد ابراهيم از شاگردان مُبرّز سيد حجة الاسلام شفتى بوده و از او اجازه اجتهاد داشته است.
ملاّ محمّد ابراهيم در اصفهان ساكن و در مسجد محله نُو (بيدآباد) سال ها امام جماعت بود، سپس طبق تقاضا و اصرار اهالى شهركرد، از طرف حجة الاسلام على الاطلاق، آية اللّه العظمى سيد محمّد باقر شفتى(قدس سره) به سِمَت امام جمعه و جماعت شهركرد منصوب مى شود و سال ها در آن سرزمين به اسلام و مسلمين خدمت مى نمايد. شرح حال بيشتر آخوند ملاّ محمّد ابراهيم و فرزندانش در خاندان آية اللّه دهكردى ان شاء اللّه ذكر مى گردد.
آية اللّه دهكردى در اين باره گويد:
«در سنّ يازده سالگى يا دوازده سالگى از مسقط الرأس (زادگاه) خود قصبه دهكرد چهارمحال آمدم در مدرسه صدر اصفهان كه الآن محل تدريس حقير است. هنگام ظهر روز شنبه دهم ربيع الأول سنه 1284 ق. مشغول به خواندن نصاب و امثله شدم در خدمت اخوى بزرگ آقا سيد محمّد جواد كه عالم و مُدرّس و مجاز به اجتهاد بود. بعد از فراغ از مقدمات و سطوح، مشغول درس خارج فقه و اصول و حكمت شده و در سنّ بيست و پنج سالگى اساتيد ايشان تصديق اجتهاد او را نموده اند و لذا ترك تقليد كرده و نمازهاى گذشته را قضا نمودند».(7)
1ـ عالم ربانى و فقيه صمدانى، سيد محمّد جواد دهكردى(قدس سره)، برادر بزرگ سيد ابوالقاسم.
وى از علما و مدرّسين مدرسه صدر و داراى اجازه اجتهاد از بزرگانى همچون ميرزا محمّد هاشم چهارسوقى بوده است.(8)
2ـ عالم ربّانى و اُصولى محقّق، ميرزا ابوالمعالى كلباسى(رحمه الله)(1247ـ1315هـ.ق.)
وى چنانچه گذشت فرزند حاجى كلباسى و از شاگردان مير سيد حسن مدرّس (استاد ميرزاى شيرازى بزرگ) است. ميرزا ابوالمعالى جامع معقول و منقول و از اكابر علما و مجتهدين به شمار مى رفته است و در غايت زهد و تقوا مى زيسته و صاحب تأليفات بسيار از جمله كتاب بشارات در علم اصول است. جمع كثيرى از بزرگان از شاگردان ايشانند كه از معروف ترين آنها حضرت آية اللّه العظمى بروجردى(قدس سره) مى باشد.
وفات ايشان در روز چهارشنبه 27 صفرالمظفر سنه 1315 هـ.ق. در اصفهان واقع شد و در مقبره معروف به تكيه آقاميرزا ابوالمعالى، در تخت فولاد، دفن شدند. بعداً دو فرزند ايشان عالِمَين عَلَمَين ميرزا جمال الدين، و ميرزا ابوالهُدى كلباسى، صاحب كتاب معروف در رجال به نام «سماء المقال» در جوار ايشان دفن شدند. مردم اصفهان به زيارت قبر ايشان رفته و قرائت چهل مرتبه سوره حمد را براى برآورد شدن حاجت به خصوص اداى قرض ها در مقبره اين عالم ربّانى مُجرّب مى دانند.(9)
3 ـ حضرت آية اللّه العظمى حاج شيخ محمّد باقر
نجفى(قدس سره) (1235 ـ 1330هـ.ق.)
ايشان فرزند شيخ محمّد تقى، صاحب هداية المسترشدين در شرح كتاب معالم الاُصول، است. حاج شيخ محمّد باقر از شاگردان صاحب جواهر و شيخ انصارى و شيخ حسن كاشف الغطاء، دائى خود(رحمهم الله)، بوده اند. عده اى كثير از بزرگان علما و فضلا از محضر او استفاده نموده اند. كُتب و رسائل چندى از آن جمله لُبُّ الاصول و لُبُّ الفقه از ايشان است.(10)
4ـ حكيم متألّه حاج ملاّ اسماعيل حكيم درب كوشكى اصفهانى(متوفى 1304 هـ.ق.)
يكى ديگر از استادان آية اللّه دهكردى، آخوند ملاّ اسماعيل درب كوشكى مى باشد. وى از أجلّه حكما و مدرّسين اصفهان بود. از شاگردان معروف ملاّ اسماعيل دَرب كوشكى مى توان جهانگيرخان قشقايى و سيد ابوالقاسم دهكردى(قدس سرهما) را ذكر نمود. وفات اين حكيم الهى در روز جمعه 15 شوال سال 1304 هـ.ق. بوده و در تخت فولاد رو به روى سكوى اژه اى ها مدفون گرديد.(11)
شايان ذكر است كه آية اللّه دهكردى چنانچه مرقوم فرموده اند علم حكمت را غالباً و به خصوص اسفار اربعه آخوند صدر المتألهين شيرازى(قدس سره) را در مدت چهار سال نزد آن حكيم فرا گرفته اند.(12)
مؤلّف تاريخ حكما و عُرفا مى نويسد:
«از أجلّه تلاميذ اين بزرگوار (ملاّ اسماعيل درب كوشكى) آقا سيد ابوالقاسم دهكردى بوده است».(13)
ثبت كتب موقوفه مرحوم جهانگير خان قشقايىبه قلم آية الله العظمى سيد ابوالقاسم دهكردى(قدس سرهما)5 ـ فقيه اهل البيت، آية اللّه ميرزا محمّدحسن نجفى (1237 حدوداً ـ 1317 هـ.ق.)
فرزند آقا محمّدعلى نجفى، فقيه مجاز از ميرزاى قمى و فاضل نراقى(قدس سرهما). ميرزا محمّد حسن از شاگردان صاحب جواهر و از وى مجاز به اجتهاد مطلق بود. ميرزاى شيرازى اعتماد تامّى به ايشان داشته، و ايشان امام جماعت مسجد ذوالفقار بازار اصفهان بوده اند.(14)
6ـ عالم ربانى، ملاّ محمّد باقر فشاركى(متوفى 1314هـ.ق.)
وى يكى از بزرگان قرن سيزدهم و چهاردهم هجرى قمرى و از شاگردان سيد حسن مُدرّس، استاد ميرزاى شيرازى، بود و كتاب «عنوان الكلام» از اوست. منابر آن عالم روحانى بسيار معروف و پرشور بوده. ايشان در تخت فولاد اصفهان مدفون هستند.(15)
ايشان در سال 1301 هجرى قمرى در سنّ 29 سالگى ازدواج نموده و در همان سال به حكم استخاره و اصرار بعضى از اولياء خدا به عزم عتبه بُوسى حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) و تكميل تحصيلات، در حالى كه در سنّ 25 سالگى مجتهد مسلّم هم بوده اند ـ چنانچه ذكر شد ـ عازم زيارت ائمّه عراق مى شوند و مدتى در بلده طيّبه سامرا اقامت گزيده و پس از آن، به اشاره عالم ربانى، ملاّ فتح على سلطان آبادى(قدس سره)، و به حكم استخاره به عزم اقامت در نجف از سامرا خارج شده و در بين راه به زيارت خامس آل عبا اباعبداللّه الحسين(عليه السلام)در كربلاى معلّى، مشرف مى شوند. آية اللّه دهكردى در باره اين سفر نورانى مى نويسد:
«و شاهَدْتُ فى حرم مولينا أبى الفضل العباس(عليه السلام) و فى غيره ما شاهَدْتُ ممّا يَدُّلُ على أنَّ طينتى مِنْ فاضِل طينتهم».(16)
اساتيد ايشان در سامرا و نجف اشرف
الف ـ سامرا:
1ـ حضرت آية اللّه العظمى ميرزا محمّد حسن شيرازى (1230ـ1312هـ.ق.)، صاحب حُكم معروف تحريم تنباكو.
وى از شاگردان شيخ محمّد تقى نجفى و سيد حسن مُدرّس در اصفهان بوده و از اعاظم و بزرگان تلامذه شيخ مرتضى انصارى در نجف اشرف محسوب مى گردد.(17)
2ـ عالم ربانى و عارف صمدانى، ملاّ فتح على سلطان آبادى (متوفى 1318هـ.ق.)
ايشان از شاگردان و ملازمين ميرزاى شيرازى و صاحب كرامات و مقامات معنوى و در تفسير قرآن كريم استاد مسلّم بوده است. در اين رابطه حضرت آية اللّه العُظمى حكيم(قدس سره)، در «حقايق الاُصول»، ضمن بحث در بطون قرآن مى فرمايند:
«بعضى از أعاظم ـ دام تأييده ـ براى من نقل كرد كه روزى حاضر شدم در منزل آخوند ملاّ فتح على(قدس سره) با جماعتى از اعيان از آن جمله سيد اسماعيل صدر و حاجى نورى و سيد حسن صدر(قدس سرهم)، آخوند اين آيه شريفه را تلاوت نمودند:
(وَ اعلَموُا أنَّ فيكم رسولَ اللّه لَوْ يُطيعُكم فى كَثير من الأمرِ لَعَنِتُّم ولكنَّ اللّه حَبَّبَ إليكم الايمان....)(18) سپس شروع نمودند در تفسير قوله تعالى (حَبَّبَ إليكم الايمان)و تا سى روز هر روزى يك تفسير و يك معنا از اين آيه شريفه فرمودند كه موجب تعجّب و شگفتى حاضرين در جلسه شده بود.(19)
آية اللّه دهكردى در باره ملاّفتح على سلطان آبادى مى نويسد:
«و بود اكثر استيناس (اُنس) حقير در اقتباس معارف و اسرار توحيد با عالم ربّانى حاجى ملاّ فتح على سلطان آبادى(قدس سره)».(20)
3ـ حاج ميرزا حسين نورى صاحب مستدرك الوسائل(قدس سره)(1254ـ1320 هـ.ق.)
حاجى نورى يكى ديگر از اساتيد و مشايخ اجازه آية اللّه سيد ابوالقاسم دهكردى بوده كه سيّد اُنس خاصّى با اين استاد داشته و در اخذ معارف اسلام از اين استاد استفاضه بسيار نموده اند.(21)
حاجى نورى از شاگردان عبدالرحيم بروجردى والد عيال خود و شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى شيرازى(قدس سرهم) مى باشد. ايشان داراى تأليفات زيادى هستند، از آن جمله مستدرك الوسائل (در 17 جلد چاپ جديد); نجم الثاقب; لُؤلُؤ و مرجان.(22)
ب ـ نجف:
بعد از مدتى كه آية اللّه دهكردى(قدس سره) در سامرا مشغول تحصيل بوده اند به اصرار عالم ربانى آخوند ملاّ فتح على سلطان آبادى(قدس سره) كه به ايشان فرموده بودند: «تو اهل تحصيلى اين جا (سامرا) درس قائم به شخص واحد است (مراد ميرزاى شيرازى بوده) و به جهت كثرت مشاغل و مرجعيّت و ضعف حال، تعطيلات او زياد است و لذا به نجف برو».(23) سيد بزرگوار ما، عازم نجف مى شوند; كه البته در اين بين، مدّتى هم در كربلاى معلّى اقامت گزيده اند، و از محضر بزرگانى كه ذكر مى شود استفاده كرده اند:
1ـ فقيه اهل البيت، شيخ زين العابدين مازندرانى(قدس سره) (متوفى 1309هـ.ق.)
ايشان از شاگردان صاحب ضوابط الاصول و صاحب جواهر(قدس سرهما) در نجف اشرف بوده اند و در مازندران در خدمت سعيدالعلما تحصيل نموده، وى شديد المُواظبه بر نوافل بوده و كتاب ذخيرة المعاد از تأليفات اوست. شيخ زين العابدين مازندرانى متجاوز از صد سال عمر نموده اند و بعد از فوتشان در بُقعِه اى كه براى ايشان در نزد باب قاضى الحاجات صحن شريف امام حسين(عليه السلام) معين شده بود دفن گرديدند.(24)
2ـ علاّمه محقّق، ميرزا حبيب اللّه رشتى(قدس سره)(متوفى 1312هـ.ق.)
وى از اعاظم شاگردان شيخ اعظم انصارى(قدس سره) و صاحب تأليفات كثير، از جمله كتاب الغصب و كتاب القضاء در فقه و «بدائع الأفكار» در علم اصول مى باشد.
آية اللّه دهكردى مدت هفت سال در درس فقه و اصول ميرزاى رشتى حاضر گشته و تقريرات درس ايشان را هم نوشته اند كه اينك نيز نسخه خطى آن موجود است و به نام 1ـ تنقيح الاُصول و 2ـ المتاجر مى باشد.(25)
فقيه دهكردى مشكلات درس محقق رشتى را با آخوند ملاّ محمّد كاظم خراسانى مباحثه و گفتگو مى نموده است. وى در اين باره مى نويسد:
«... اگر معاوضه و مباحثه در مسائل داشتم با علامه علما محققين، جامع المعقول و المنقول، آخوند ملاّ محمّد كاظم خراسانى مى نموديم (تفاصيلى دارد). اكثر مسائل فوائد ايشان كه ملحق به حاشيه ايشان است با حقير معاوضه مى نمودند و مطالب حقير را تصديق مى نمودند».(26)
3ـ آخوند ملاّ محمّد كاظم خراسانى(قدس سره) (متوفى 1329هـ.ق.)، صاحب «كفاية الاصول».
آخرين استاد نجف آية اللّه دهكردى مى باشند كه معظّم له در درس فقه و اصول آخوند خراسانى شركت مى كرده اند.(27)
آخوند خراسانى(قدس سره) از اجلّه تلامذه شيخ انصارى و ميرزاى شيرازى بوده اند. وى صاحب تأليفاتى است كه از معروف ترين آنها «كفاية الاصول» كه از كتب درسى سطح عالى حوزه مى باشد را مى توان نام برد.
آية اللّه العظمى دهكردى(قدس سره) علمايى را كه نام شريف آنان در ذيل آمده از مشايخ اجازه خود نام برده اند:(28)
1ـ سيد العلماء المتبحّرين، آميرزا هاشم چهارسوقى.
2ـ شيخ العلماء العالمين، آميرزا محمّد حسن نجفى.
3ـ قُدوة الفقهاء الكاملين، آخوند ملاّمحمّد باقر فشاركى.
4ـ علامة العلماء المحققين، آخوند ملاّمحمّد كاظم خراسانى.
5ـ عالم ربّانى، حاجى ميرزا حسين نورى.
6ـ شيخ الفقهاء و المجتهدين، زين العابدين مازندرانى.
پىنوشتها:
2 ـ دهكرد: همان شهركرد فعلى است كه مركز استان چهارمحال و بختيارى مى باشد و يكى از استانهاى هم جوار اصفهان است.
3 ـ المسلسلات، ج 2، ص 33.
4 ـ وى عالمى است از فحول علما و متبحّرين فقهاى اماميّه قرن سيزدهم هجرت، از شاگردان وحيد بهبهانى و ميرزاى قمى و سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و سيدعلى صاحب رياض. ايشان از كثرت احتياط رساله عمليّه هم ننوشته و مى گفته كه استخوان بدنم طاقت آتش جهنم ندارد، تا آن كه به اصرار ميرزاى قمى(رحمه الله)رساله اى نوشت. از تأليفات ايشان است: 1ـ اشارات الاُصول، در دو جلد بزرگ كه چاپ شده. 2ـ الايقاظات، نيز در اصول; 3ـ شوارع الهداية الى شرح الكفاية، كه در فقه و شرح كفايه محقّق سبزوارى است; 4ـ منهاج الهداية الى احكام الشريعة.قبر شريفش در اصفهان نزد مسجدى كه به مسجد حكيم معروف است مشهور، و حوزه درسش نيز در همان مسجد منعقد بود. (ريحانة الأدب، ج 5، صص 42ـ43).شايان ذكر است حاجى در عتبات با آقا سيد محمّد باقر شفتى آشنا شد و اين آشنايى علاقه و دوستى آنها را به سرحد كمال رسانيد، به طورى كه اين رفاقت حتى در زمان مرجعيت اين دو بزرگوار در اصفهان ادامه يافت و به جايى رسيد كه گفته اند، اين گونه رفاقت و صميميت در تاريخ حيات هيچ يك از دانشمندان ديده نشده. (وحيد بهبهانى، صص 225ـ 226).
5 ـ محمّد بن حاج محمد ابراهيم كلباسى عالمى است فاضل، متبحّر، دقيق الفكر، كثيرالتتبّع، مُحتاط و متّقى، فقيه، اصولى، رجالى. تأليفات متنوع بسيارى دارد كه حاكى از مراتب علميه وى مى باشد از جمله: 1 ـ الاستخارات; 2 ـ الاستشفاء بالتُربة الحسينيه; 3 ـ تعارض الاستصحاب و اصالة الصحة; 4 ـ تعارض الاستصحابين; 5 ـ تعارض اليد و الاستصحاب... . ابوالمعالى كرباسى، آخرين فرزند حاجى كرباسى(قدس سره)و داماد فرزند سيد حجة الاسلام شفتى(قدس سره) مى باشد بعد از فراغ از مقدّمات عمده تحصيل ايشان نزد دو نفر مى باشد: 1ـ سيّد محمد بن عبدالصمد شهشهانى (م. 1289هـ .ق.) صاحب انوار الرياض على الشرح الكبير; 2ـ و مير سيّد حسن بن سيّد على مدرس. (ريحانة الأدب، ج 7، ص 269; مقدمه الاستشفاء بالتُربة الحسينيّه، ص 19).
6 ـ براى اطّلاع از شرح حال آية اللّه سيد محمّد باقر دهكردى رجوع شود به: شناخت سرزمين چهارمحال، ج 2، ص 12; المسلسلات، ج 2، ص 34.
7 ـ زندگانى آية اللّه چهارسوقى، ص 191.
8 ـ المسلسلات، ج 2، ص 33; تذكرة القبور، ص 244. شرح حال وى و دو فرزندش در ذيل عنوان «خاندان آية اللّه دهكردى» خواهد آمد.
9 ـ رجوع شود به: ريحانة الأدب، ج 7، ص 269; تذكرة القبور يا دانشمندان اصفهان، ص 105; مقدمه الاستشفاء بالتربة الحسينيه، از تأليفات ميرزا ابوالمعالى كلباسى، ص 19.
10 ـ فوائد الرضويه، ص 409; تذكرة القبور، ص 160.
11 ـ تذكرة القبور، ص 135; زندگانى جهانگيرخان قشقايى، صص 52 ـ 53.
12 ـ زندگانى آية اللّه چهارسوقى، ص 193.
13 ـ تاريخ حكما و عرفا، ص 37.
14 ـ المسلسلات، ج 2، ص 35.
15 ـ فوائد الرضويه، ص 404.
16 ـ و مشاهده كردم در حرم مولاى ما اباالفضل العباس(عليه السلام) و در غير حرم آن حضرت، چيزهايى را كه دلالت مى كرد كه خاك خلقت من از زيادى خاك آن بزرگواران است. اين كلام ايشان اشاره است به حديث معروف: شِيْعتُنا مِنّا، خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طينتنا... (زندگانى آية اللّه چهارسوقى، ص 193).
17 ـ الكُنى والألقاب، محدّث قمى، ج 3، ص 226.18 ـ حجرات/ 7.19 ـ حقائق الأصول، ج 1، ص 95. براى شرح حال بيشتر اين عارف الهى رجوع شود به دارالسلام، حاجى نورى و تاريخ حكماء و عرفاء، صص 142 ـ 147.20 ـ زندگانى آية اللّه چهارسوقى، ص 193.21 ـ همان.22 ـ فوائد الرضويه، ص 149.23 ـ المسلسلات، ج 2، ص 35.24 ـ فوائد الرضويه، ص 196.25 ـ المسلسلات، ج 2، ص 35.26 ـ المسلسلات، ج 2، ص 35.27 ـ زندگانى آية اللّه چهارسوقى، ص 193.28 ـ المسلسلات، ج 2، صص 28ـ31.
نجفى(قدس سره) (1235 ـ 1330هـ.ق.)
اساتيد ايشان در سامرا و نجف اشرف
2 ـ دهكرد: همان شهركرد فعلى است كه مركز استان چهارمحال و بختيارى مى باشد و يكى از استانهاى هم جوار اصفهان است.
3 ـ المسلسلات، ج 2، ص 33.
4 ـ وى عالمى است از فحول علما و متبحّرين فقهاى اماميّه قرن سيزدهم هجرت، از شاگردان وحيد بهبهانى و ميرزاى قمى و سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و سيدعلى صاحب رياض. ايشان از كثرت احتياط رساله عمليّه هم ننوشته و مى گفته كه استخوان بدنم طاقت آتش جهنم ندارد، تا آن كه به اصرار ميرزاى قمى(رحمه الله)رساله اى نوشت. از تأليفات ايشان است: 1ـ اشارات الاُصول، در دو جلد بزرگ كه چاپ شده. 2ـ الايقاظات، نيز در اصول; 3ـ شوارع الهداية الى شرح الكفاية، كه در فقه و شرح كفايه محقّق سبزوارى است; 4ـ منهاج الهداية الى احكام الشريعة.قبر شريفش در اصفهان نزد مسجدى كه به مسجد حكيم معروف است مشهور، و حوزه درسش نيز در همان مسجد منعقد بود. (ريحانة الأدب، ج 5، صص 42ـ43).شايان ذكر است حاجى در عتبات با آقا سيد محمّد باقر شفتى آشنا شد و اين آشنايى علاقه و دوستى آنها را به سرحد كمال رسانيد، به طورى كه اين رفاقت حتى در زمان مرجعيت اين دو بزرگوار در اصفهان ادامه يافت و به جايى رسيد كه گفته اند، اين گونه رفاقت و صميميت در تاريخ حيات هيچ يك از دانشمندان ديده نشده. (وحيد بهبهانى، صص 225ـ 226).
5 ـ محمّد بن حاج محمد ابراهيم كلباسى عالمى است فاضل، متبحّر، دقيق الفكر، كثيرالتتبّع، مُحتاط و متّقى، فقيه، اصولى، رجالى. تأليفات متنوع بسيارى دارد كه حاكى از مراتب علميه وى مى باشد از جمله: 1 ـ الاستخارات; 2 ـ الاستشفاء بالتُربة الحسينيه; 3 ـ تعارض الاستصحاب و اصالة الصحة; 4 ـ تعارض الاستصحابين; 5 ـ تعارض اليد و الاستصحاب... . ابوالمعالى كرباسى، آخرين فرزند حاجى كرباسى(قدس سره)و داماد فرزند سيد حجة الاسلام شفتى(قدس سره) مى باشد بعد از فراغ از مقدّمات عمده تحصيل ايشان نزد دو نفر مى باشد: 1ـ سيّد محمد بن عبدالصمد شهشهانى (م. 1289هـ .ق.) صاحب انوار الرياض على الشرح الكبير; 2ـ و مير سيّد حسن بن سيّد على مدرس. (ريحانة الأدب، ج 7، ص 269; مقدمه الاستشفاء بالتُربة الحسينيّه، ص 19).
6 ـ براى اطّلاع از شرح حال آية اللّه سيد محمّد باقر دهكردى رجوع شود به: شناخت سرزمين چهارمحال، ج 2، ص 12; المسلسلات، ج 2، ص 34.
7 ـ زندگانى آية اللّه چهارسوقى، ص 191.
8 ـ المسلسلات، ج 2، ص 33; تذكرة القبور، ص 244. شرح حال وى و دو فرزندش در ذيل عنوان «خاندان آية اللّه دهكردى» خواهد آمد.
9 ـ رجوع شود به: ريحانة الأدب، ج 7، ص 269; تذكرة القبور يا دانشمندان اصفهان، ص 105; مقدمه الاستشفاء بالتربة الحسينيه، از تأليفات ميرزا ابوالمعالى كلباسى، ص 19.
10 ـ فوائد الرضويه، ص 409; تذكرة القبور، ص 160.
11 ـ تذكرة القبور، ص 135; زندگانى جهانگيرخان قشقايى، صص 52 ـ 53.
12 ـ زندگانى آية اللّه چهارسوقى، ص 193.
13 ـ تاريخ حكما و عرفا، ص 37.
14 ـ المسلسلات، ج 2، ص 35.
15 ـ فوائد الرضويه، ص 404.
16 ـ و مشاهده كردم در حرم مولاى ما اباالفضل العباس(عليه السلام) و در غير حرم آن حضرت، چيزهايى را كه دلالت مى كرد كه خاك خلقت من از زيادى خاك آن بزرگواران است. اين كلام ايشان اشاره است به حديث معروف: شِيْعتُنا مِنّا، خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طينتنا... (زندگانى آية اللّه چهارسوقى، ص 193).
17 ـ الكُنى والألقاب، محدّث قمى، ج 3، ص 226.18 ـ حجرات/ 7.19 ـ حقائق الأصول، ج 1، ص 95. براى شرح حال بيشتر اين عارف الهى رجوع شود به دارالسلام، حاجى نورى و تاريخ حكماء و عرفاء، صص 142 ـ 147.20 ـ زندگانى آية اللّه چهارسوقى، ص 193.21 ـ همان.22 ـ فوائد الرضويه، ص 149.23 ـ المسلسلات، ج 2، ص 35.24 ـ فوائد الرضويه، ص 196.25 ـ المسلسلات، ج 2، ص 35.26 ـ المسلسلات، ج 2، ص 35.27 ـ زندگانى آية اللّه چهارسوقى، ص 193.28 ـ المسلسلات، ج 2، صص 28ـ31.