بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب روح عرفانی روح الله, محمدرضا رمزى اوحدى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     ROHA0001 -
     ROHA0002 -
     ROHA0003 -
     ROHA0004 -
     ROHA0005 -
     ROHA0006 -
     ROHA0007 -
     ROHA0008 -
     ROHA0009 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

موعظه 123: مكارم اخلاقى
پسرم !
ما كه عاجز از شكر او و نعمت هاى بى منتهاى اوييم ، پس چه بهتر كه از خدمت به بندگاناو غفلت نكنيم كه خدمت به آنان خدمت به حق است چه كه همه از اويند. هيچگاه در خدمت بهخلق الله خود را طلبكار مدان كه آنان به حق ، منت بر ما دارند كه وسيله خدمت به اوجل و علا هستند و در خدمت به آنان دنبال كسب شهرت محبوبيت مباش ، كه اين خود حيله شيطاناست كه ما را در كام خود فرو برد و در خدمت به بندگان خدا آنچه براى آنان پرنفع تراست انتخاب كن ، نه آنچه براى خود يا دوستان خود، كه اين علامت صدق به پيشگاه مقدساو جل و علا است .پسر عزيزم ! خداوند حاضر است و عالم محضر اوست و صفحه نفس ماهايكى از نامه هاى اعمالمان ، سعى كن هر شغل وعمل كه تو را به او نزديكتر كند انتخاب كن كه آن رضاى اوجل و علا است .در دل به من اشكال مكن كه اگر صادقى ، چرا خود چنين نيستى كه من خود مىدانم كه به هيچ يك از صفات اهل دل موصوف نيستم و خوف آن دارم كه اين قلم شكسته درخدمت ابليس و نفس خبيث باشد و فردا از من مؤ اخذه شود، لكناصل مطلب حق است اگر چه به قلم مثل منى كه از خصلت هاى شيطانى دور نيستم و بهخداى تعالى در اين نفسهاى آخر پناه مى برم و از اولياى اوجل و علا اميد دستگيرى و شفاعت دارم (291).
موعظه 124: تفكر واراده
اى عزيز!
قدرى تفكر در حالات خود بكن و مراجعه اى به اخباراهل بيت عصمت عليهم السلام بنما و دامن همت به كمر زن و با تفكر و تدبر به نفسبفهمان كه اين مناسك و خصوصا نماز فرايض ، مايه سعادت و حيات عالم آخرت وسرچشمه كمالات و راءس المال زندگانى آن نشئه است (292).
موعظه 125: حضور قلب
مثل قلب مثل طايرى است كه دائما از شاخه اى به شاخه اى پرواز مى كند. مادامى كه درختآرزوى دنيا و حب آن در قلب برپا است ، طائر قلب بر شاخه هاى آن متعلق است ، و اگربه رياضات و مجاهدات و تفكر در عواقب و معايب آن و تدبر در آيات و اخبار و حالاتاولياى خدا قطع اين درخت را نمود، قلب ساكن و مطمئن مى شود و موفق به كمالات نفسانيهكه از آن جمله حصول حضور قلب به همه مراتب آن است ، ممكن است بشود والا به هر قدركه موفق شد در كم نمودن آن ، موفق به نتيجه مى شود. بالجمله ، آنچه خار طريقوصول به كمالات و شيطان قاطع الطريق مقام قرب ووصول است و انسان را از حق منصرف مى كند و از لذت مناجات با او محروم مى نمايد وقلب را ظلمانى و كدر مى كند، حب به دنيا است كه در احاديث شريفه آن را (راءسكل خطيئه ) و (مجتمع كل معاصى ) شمرده اند (293).
موعظه 126: كسب حضور قلب
انسان بايد در موقع عبادات ، اشتغالات قلبيه و خواطر آن را كم كند و براى عبادت وقتىرا اختصاص دهد كه مشاغلش كمتر باشد و قلب در آن وقت مطمئن تر و ساكن تر باشد... وپس از آن كه شواغل قلبيه را كم كرد، بايدشواغل خارجيه را نيز به اندازه ممكن كم كند و بيشتر آداب شرعيه ، شايد براى اينفايدات باشد، مثل نهى از التفات به اطراف و لعب و بادست و ريش و فرقعه الاصابعو مدافعه بول و غائط و ريح به مدافعه نوم و نظر كردن به نقش خاتم و مصحف و كتابو گوش كردن به حرفهاى خارجى و حديث و ديگر آداب مكروهه ومثل آداب مستحبه كثيره كه براى حفظ حضرت بارى جلت عظمته است (294).
موعظه 127: مراقبت از نفس
اى عزيز!
شيطان تو را وسوسه نكند و به آنچه دارى قانع ننمايد، قدرى حركت كن و از صورتبى مغز و قشر بى لب تجاوز نما و ذمائم اخلاق خود را و حالات نفسانيه خويش را تحتمطالعه و مداقه قرار بده و با كلمات ائمه هدى عليهم السلام و كلمات بزرگان علماء انسبگير كه در آن بركاتى است .فرضا كه از عرفا كسانى را به بزرگى نمى شناسى، از علما بزرگ معرفت و اخلاق ، آنها را كه پيش همه علما مسلمند، پيروى كن ،مثل ... جناب عارف بالله و سالك الى الله شيخجليل بهائى قدس سره و... مطالعه نما، اگر نفهميدى از اهلش سؤال كن كه در آن كنزهايى از معرفت است و همين طور كتب شيخجليل القدر، عارف بالله ، حاج ميرزا جواد تبريزى قدس سره را مطالعه كن ، شايدانشاءالله از اين تاءبى و تعسف (295) خارج شوى و چون نويسنده خالى از همه مقاماتمعرفت و انسانيت عمر را به بطالت نگذرانى كه خداى نخواسته اگر با اينحال از اين عالم منتقل شوى ، دنبال آن حسرت ها و پشيمانى هايى است جبران ناپذير و ظلمتها و كدورت هايى است بى منتها (296).
موعظه 128: تحصيل حضور قلب
از امورى كه انسان را اعانت كامل كند بر تحصيل حضور قلب ، مراقبه از وقت است كه عهدمعهود و ميعاد موعود حق است و شخص سالك الى الله و مجاهد فىسبيل الله اگر نتوانست تمام اوقات خود را به حق دهد،لااقل اين پنج وقت را كه حق تعالى به او وقت داده و دعوت براى ملاقات فرموده ، بايدمراقبت كند و از حق تعالى به جان و دل تشكر كند كه او اجازه ورود در مناجات داده و بارخدمت در مجلس انس و محفل قدس داده . پس از آن غفلت نكند واز وعده گاه حق تخلف نورزد،شايد مواظبت بر اوقات و مراقبت از ميعاد ملاقات كه دراول امر بى مغز و صورى است ، به توفيق حق و دستگيرى آن ذات مقدسجل شاءنه حقيقت پيدا كند و با مغز شود(297).
موعظه 129: التجاء به حق تعالى
ما بيچارگان و متحيران وادى ضلالت و سرمستان از جام غفلت و خودپرستى از نمازاهل معرفت و سجود اصحاب قلوب محروميم ، خوب است حالت قصور و تقصير خود و مذلتو خوارى خويش را در نظر داشته باشيم و بهحال حرمان خود متاءسف و به كيفيت احتجاب خود متهلف باشيم و به حق تعالى از اين خسرانو تسلط نفس و شيطان پناه بريم ، شايد حالت اضطرارى دست دهد و آن ذات مقدسمضطرين را اجابت فرمايد: امن يجيب المضطر اذا دعاه و يشكف السوء پس بهحال پريشان و اضطراب و قلب افسرده و پژمان سر به خاك مذلت كهاصل خلقت ما است ، نهيم و ياد از نشئات ذل (298) و مسكنت خود كنيم و با لسانحال از حق تعالى كه ولى نعم است ، جبران نقائص را طلب كنيم (299).
موعظه 130: عمر زودگذر آدمى
يكسال ديگر از عمر ما گذشت .شما جوانان ، رو به پيرى و ما پيران رو به مرگ پيشمى رويم .در اين يك سال تحصيلى ، شما به حدود تحصيلات و اندوخته هاى علمى خودواقفيد. مى دانيد چه قدر تحصيل كرده و تا چه اندازه ، پايه هاى علمى خود را را بالابرده ايد.ليكن راجع به تهذيب اخلاق ، تحصيل آداب شرعيه ، معارف اليه و تزكيه نفسچه كرديد؟ و چه قدمى مثبتى برداشتيد؟ هيچ به فكر تهذيب و اصلاح خود بوديد؟ و دراين زمينه برنامه اى داشتيد؟(300).
موعظه 131: علم با عمل
اگر انسان ، خبائث را از نهادش بيرون نكند، هرچه درس بخواند وتحصيل نمايد نه تنها فايده اى بر آن مترتب نمى شود بلكه ضررها دارد. علم ، وقتىدر اين مركز خبيث وارد شد شاخ و برگ خبيث به بار مى آورد، شجره خبيثه مى شود.هر چهاين مفاهيم ، در قلب سياه و غير مهذب انباشته گردد، حجاب زيادتر مى شود، در نفسى كهمهذب نشده ، علم حجاب ظلمانى است العلم هو الحجاب الاكبر لذا شر عالم فاسدبراى اسلام از همه شرور خطرناكتر و بيشتر است . علم ، نور است ولى دردل سياه و قلب فاسد دامنه ظلمت و سياهى را گسترده تر ميسازد، علمى كه انسان را به خدانزديك مى كند در نفس دنيا طلب ، باعث دورى بيشتر از درگاه ذىالجلال مى گردد... اگر شما درس بخوانيد، زحمت بكشيد، ممكن است عالم شويد ولىبدانيد كه ميان عالم و مهذب خيلى فاصله است .مرحوم شيخ ، استاد ما قدس سره مىفرمود: اين كه مى گويند (ملات شدن چه آسان ، آدم شدن چهمشكل ) صحيح نيست . بايد گفت : (ملاشدن چهمشكل ، آدم شدن محال است ) چه بسا افرادى كه عالم به علم توحيد بودند و طوايفى رامنحرف كردند.اين اصطلاحات خشك اگر بدون تقوى و تهذيب نفس باشد هر چه بيشتر درذهن انباشته گردد كبر ونخوت در دائره نفس بيشتر توسعه مى يابد... به اخلاق حسنهآراسته شويد، رذايل خلاقى را از خود دور كنيد در درس بحث و اخلاص داشته باشيد تاشما را به خدا نزديك سازد. اگر در كارها نيت خالص نباشد انسان را از درگاه ربوبىدور مى كند. طورى نباشد كه پس از هفتاد سال وقتى نامهعمل شما را باز كنند ببينند (العياذبالله ) هفتادسال از خداوند عزوجل دور شده ايد.مواظب باشيد مبادا پنجاهسال ، بيشتر يا كمتر، در حوزه ها با كديمين و عرق جبين جهنم كسب نماييد(301).
موعظه 122: باطن اعمال
شما با دست خويش آتش روشن نكنيد، آتش جهنم را شعله ور نسازيد، جهنم بااعمال و كردار زشت انسان روشن مى گردد. ايناعمال بشر چموش ‍ است كه آتش افروزى مى كند. فرمود: جزنا و هى خامده ازجهنم گذشتيم و در حاليكه خاموش بود. اگر بشر بااعمال و كردار خويش ‍ آتش نيفروزد، جهنم خاموش است ، باطن اين طبيعت ،اقبال به طبيعت ، اقبال به جهنم است وقتى انسان از اين جهان به جهان ديگر رخت بربنددو پرده ها پس برود، مى فهمد كه ذلك بما قدمت ايديكم (302) و وجدوابما عملوا حاضرا (303) تمامى اعمالى كه در اين دنيا از انسان سر مى زند در آنجهان ديده مى شود، در برابر وى مجسم مى گردد كمى فكر كنيد، دورانديش باشيد،عواقب امور را بسنجيد، عقبه هاى خطرناكى كه داريد به ياد آوريد. از فشار قبر، عالمبرزخ مشكلات و شدايدى كه بدنبال آن است غفلت نكنيد. اقلا جهنم را باور داشته باشيدشما الان يك سنگ گرم را نمى دانيد دقيقه اى ميان كهف دست نگهداريد.از آتش جهنمبپرهيزيد(304).
موعظه 133: عنايات خداوندى
خداوند تبارك و تعالى چون به بندگانش عنايت داشته به آنانعقل داده ، نيروى تهذيب و تزكيه عنايت فرموده ، انبياء و اولياء فرستاده تا هدايت شوندو خود را اصلاح نمايند و دچار عذاب اليم جهنم نگردند و اگر اين پيشگيريها مايه تنبهو تهذيب انسان نگردد خداى مهربان از راههاى ديگر او را متنبه مى سازد، يا گرفتاريهاىگوناگون ، ابتلائات ، فقر، مرض و... آنان را متوجه مى نمايد، مانند يك طبيب حاذق ، يكپرستار ماهر و مهربان مى كوشد كه اين بشر مريض را از بيماريهاى خطرناك روحىعلاج بخشد. اگر بنده مورد عنايت حق باشد، اين ابتلائات برايش پيش مى آيد تا براثر آن به حق تعالى توجه پيدا كند و مهذب گردد اگر از اين راه هم نتيجه اى بدستنيامد و بشر گمراه ، معالجه نشده و استحقاق نعمتهاى بهشتى را نيافت در موقع (نزع) و جان دادن فشارهايى بر او وارد مى كند، بلكه برگردد و متوجه شود باز هم اگراثر نبخشيد در قبر و عالم برزخ و در عقبات هولناك بعد از آن فشارها و عذابهايى واردمى آورد تا پاك و منزه گردد و به جهنم نرود. تمام اينها عناياتى است از جانب تعالىكه از جهنمى شدن انسان جلوگيرى نمايد. اگر با تمام اين عنايات و توجهات حقهباريتعالى معالجه نشد چطور؟ ناچار نوبت آخرين علاج ، كه همانا داغ كردن است مى رسدچه بسا كه انسان ، مهذب و اصلاح نشود، و اين معالجات مؤ ثر واقع نگردد و محتاجباشد كه خداوند كريم مهربان ، بنده خود را به آتش ، اصلاح كند همانند طلايى كهبايد در آتش خالص و پاك گردد اين تازه مربوط به آن دسته از بندگانى است كهدامنه گياه و معصيت آنان تا آن درجه گسترده نشده باشد كه رحمت و عنايت حق تعالى ازآنان بكلى سلب گردد و هنوز لياقت ذاتى براى بهشت رفتن داشته باشند.خدا نكند كهانسان بر اثر كثرت معاصى از درگاه حضرت باريتعالى رانده و مردود گردد و از رحمتالهى محروم شود كه جز رحمت و عنايت الهى محروم گرديد و مورد خشم و غضب و عذاب اوواقع شويد. مبادا اعمال شما، كردار و گفتار شما طورى باشد كه توفيقات را از شماسلب كند و جز خلود در نار براى شما راهى نباشد (305).
موعظه 134: انقطاع الى الله
ائمه طاهرين عليهم السلام بسيارى از مسائل را با لسان ادعيه بيان فرموده اند لسانادعيه با لسانهاى عادى كه آن بزرگواران داشتند و احكام را بيان مى فرمودند خيلىفرق دارد.اكثرا مسائل روحانى ، مسائل ماوراء طبيعت ،مسائل دقيق الهى و آنچه را مربوط به معرفة الله است بالسان ادعيه بيان فرموده اندولى ما ادعيه را تا آخر مى خوانيم و متاءسفانه به اين معانى توجه نداريم و اصولا نمىفهميم چه مى خواهند بفرمايند در اين مناجات مى خوانيم : اللهم هب لىكمال الانقطاع اليك ... كمال انقطاع به اين سادگىحاصل نمى شود، احتياج فوق العاده به تمرين ، زحمت ، رياضت ، استقامت و ممارست داردتا بتواند با تمام قوا از (ما سوى الله ) منقطع گردد و به غير خداوند توجهىنداشته باشد. تمام صفات وارسته انسانى در انقطاعكامل الى الله نهفته است و اگر كسى بدان دست يافت به سعادت بزرگىنايل شده است ليكن با كوچكترين توجه به دنيامحال است (انقطاع الى الله ) تحقق يابد(306).
موعظه 135: ماه رمضان
شما در اين چند روزى كه به ماه مبارك رمضان مانده به فكر باشيد، خود را اصلاح كردهتوجه به حق تعالى پيدا كنيد، از كردار و رفتار ناشايسته خود استغفار كنيد، اگر خداىنخواسته گناهى مرتكب شده ايد، قبل از ورود به ماه مبارك رمضان توبه كنيد، زبان رابه مناجات حق تعالى عادت دهيد، مبادا در ماه مبارك رمضان از شما غيبتى ، تهمتى و خلاصهگناهى سربزند و در محضر ربوبى با نعم الى و در مهمانسراى باريتعالى آلوده بهمعاصى باشيد. شما اقلا به آداب اوليه عمل نماييد و همانطور كه شكم را از خوردن وآشاميدن نگه مى داريد چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز داريد، از هم اكنون بنابگذاريد كه زبان را از غيبت ، تهمت ، بدگويى و دروغ نگهداشته كينه ، حسد و ديگرصفات زشت شيطانى را از دل بيرون كنيد. اگر با پايان يافتن ماه مبارك رمضان ، دراعمال و كردار شما هيچگونه تغييرى پديد نيامد و راه و روش شما باقبل از ماه صيام فرقى نكرد، معلوم مى شود روزه اى كه از شما خواسته اند محقق نشده است.آنچه انجام داده ايد روزه عامه و حيوانى بوده است . اگر ديديد كسى مى خواهد غيبت كند،جلوگيرى كنيد و به او بگوييد: ما متعهد شده ايم كه در اين سى روز ماه مبارك رمضان ازامور محرمه خوددارى ورزيم و اگر نمى توانيد او را از غيبت باز داريد از آن مجلس خارجشويد، ننشينيد و گوش كنيد، باز تكرار مى كنم تصميم بگيريد در اين سى روز ماهمبارك رمضان مراقب زبان ، چشم و گوش و همه اعضا و جوارح خود باشيد(307).
موعظه 136: اثر معصيت بر روح و قلب
اگر شما نتوانيد خود را اصلاح و مهذب نماييد، نفس اماره را تحت مراقبت وكنترل خود درآوريد، هواهاى نفسانيه را زير پا گذاشته علاقه و ارتباط خويش را با دنياو ماديت قطع كنيد، بعد از پايان يافتن شهر صياممشكل است بتوانيد اين مسائل را به مرحله عمل درآوريد. بنابراين از فرصت استفاده كنيد وپيش از آنكه اين فيض عظمى سپرى گردد.در مقام اصلاح ، تزكيه ، و تصفيه امور خودبرآييد، خود را براى انجام وظايف ماه صيام آماده و مهيا سازيد، طورى نباشد كه پيش ازفرا رسيدن شهر رمضان همانند ساعت ، بدست شيطان كوك شده ، در اين يك ماه كه شياطيندر زنجيرند شما بطور خودكار به معاصى واعمال خلاف دستورات اسلام مشغول گرديد، گاهى انسان عاصى و گناهكار بر اثر دورىاز حق و كثرت معصيت آنچنان در تاريكى و نادانى فرو مى رود كه ديگر نيازى بهوسوسه شيطان ندارد، خود به رنگ شيطان در مى آيد.(صبغة الله )مقابل صبغه شيطان است و كسى كه دنبال هواى نفس رفت واز شيطان متابعت كرد بتدريجبه صبغه او درمى آيد اين امور بتدريج واقع مى شود. امروز يك نظر غير صحيح ، فردايك كلمه غيبت و روز ديگر اهانتى به مسلمان و... كم كم اين معاصى در قلب انباشته مىگردد و قلب را سياه كرده ، انسان را از (معرفة الله ) باز مى دارد تا به آنجا مىرسد كه همه چيز را انكار كرده حقايق را تكذيب مى نمايد(308).
موعظه 137: ارايه اعمال آدمى به محضرمباركرسول خدا صلى الله عليه وآله
طبق بعضى آيات (309)، به تفسير برخى از روايات (310)،اعمال انسان به رسول خدا صلى الله عليه وآله و ائمه طاهرين عليهم السلام عرضه مىشود و از نظر مبارك آنان مى گذرد.وقتى كه آن حضرت بهاعمال شما نظر كنند و ببينند كه از خطا و گناه انباشته است چقدر ناراحت و متاءثر مىگردند؟نخواهيد كه رسول خدا ناراحت و متاءثر شوند، راضى نشويد كه قلب مبارك آنحضرت شكسته و محزون گردد، وقتى آن حضرت مشاهده كند كه صفحهاعمال شما مملو از غيبت و تهمت و بدگويى نسبت به مسلمانان مى باشد و تمام توجه شماهم به دنيا و ماديت است و قلوب شما از بغض ، حسد، كينه و بدبينى به يكديگر،لبريز شده ، ممكن است در حضور خداى تبارك و تعالى و ملائكة الله افسارخجل گردد كه امت و پيروان او نسبت به نعم الهى ناسپاس بوده و اينگونه افسارگسيخته و بى پروا به امانت خداوند تبارك و تعالى خيانت مى كنند. فردى كه بهانسان مربوط است (اگر چه نوكر انسان باشد) اگر خلافى مرتكب شد مايه خجلتانسان مى گردد، شما مربوط به رسول الله صلى الله عليه وآله هستيد. اگرعمل زشتى مرتكب شديد به آن حضرت برمى خورد، بر ايشان گران مى آيد ممكن استخداى نخواسته شما را نفرين كند. راضى نشويد كهرسول خدا صلى الله عليه وآله و ائمه اطهار عليهم السلام نگران و محزونگردند(311).
موعظه 138: توجه به حضور خداوند
توجه به غير خدا انسان را به حجاب هاى ظلمانى و نوارنى محجوب مى نمايد كليه اموردنيوى اگر موجب توجه انسان به دنيا و غفلت از خداوندمتعال شود باعث حجب ظلمانى مى شود، تمام عوالم اجسام حجابهاى ظلمانى مى باشد و اگردنيا وسيله توجه به حق و رسيدن به دار آخرت (كه دارالتشريف است ) باشد حجابهاىظلمانى به حجب نورانى مبدل مى گردد... ولى كسى كه هنوز حجابهاى ظلمانى را پارهنكرده ، كسى كه تمام توجه او به عالم طبيعت است و (العياذبالله ) منحرف عن اللهمى باشد و اصولا از ماوراء دنيا وعالم روحانيت بى خبر بوده منكوس (312) الىالطبيعه است و هيچگاه در مقام برنيامده كه خود را تهذيب كند، حركت و نيروى روحانى ومعنوى ، در خويشتن ايجاد نمايد و پرده هاى سياهى را كه روى قلب او سايه افكنده كنارزند، در اسفل سافلين كه آخرين ظلمانيست قرار دارد(313).
موعظه 139: ناظر بودن خداوند
اگر انسان يقين كند و ايمان بياورد كه تمام عوالم ظاهر و باطن محضر ربوبى است و حقتعالى در همه جا حاضر و ناظر است با حضور حق ، و نعمت حق ، امكان ندارد مرتكب گناهشود. تا كى مى خواهيد در خواب غفلت بسر بريد؟از خدا بترسيد، از عواقب اموربپرهيزيد، از خواب غفلت بيدار شويد، شما هنوز بيدار نشده ايد، هنوز قدماول را برنداشته ايد قدم اول در سلوك يقظه است ولى شما در خواب بسر مى بريد،چشمها باز و دلها در خواب فرو رفته است .اگر دلها خواب آلوده و قلبها بر اثر گناهسياه و زنگ زده نمى بود، اينطور آسوده خاطر و بى تفاوت بهاعمال و اقوال نادرست ادامه نمى داديد اگر قدرى به امور اخروى و عقبات هولناك آن فكرمى كرديد به تكاليف و مسؤ ليتهاى سنگينى كه بر دوش شماست ، بيشتر اهميت مى داديد.شما عالم ديگرى هم داريد، معاد و قيامتى نيز براى شما هست(مثل ساير موجودات كه عود و رجعت ندارند نمى باشيد) چرا عبرت نمى گيريد؟ چرا بيدارو هوشيار نمى شويد؟ چرا اينقدر با خاطر آسوده به غيبت و بدگويى نسبت به برادرانمسلمان خود مى پردازيد و يا استماع مى كنيد(314).
موعظه 140:امراض بى درد روح
خدا نكند انسان به امراض بى درد مبتلا گردد، مرضهايى كه درد دارد انسان را وادار مىكند كه در مقام علاج برآيد، به دكتر و بيمارستان مراجعه كند، ليكن مرضى كه بى درداست و احساس نمى شود بسيار خطرناك مى باشد وقتى انسان خبردار مى گردد كه كار ازكارگذشته است . مرضهاى روانى اگر درد داشت باز جاى شكر بود بالاخره انسان رابه معالجه و درمان وا مى داشت ولى چه توان كرد كه اين امراض خطرناك ، درد ندارد،مرض ‍ غرور و خودخواهى بى درد است ، معاصى ديگر بدون ايجاد درد، قلب و روح رافاسد مى سازد. اين مرضها نه تنها درد ندارد بلكه ظاهر لذتبخشى نيز دارد، مجالس ومحافلى كه به غيبت مى گذرد خيلى گرم و شيرين است حب نفس و حب دنيا كه ريشه همهگناهان است لذتبخش مى باشد و قهرا انسان اگر از مرضى لذت برد و درد هم نداشتدنبال معالجه نخواهد رفت . و هرچه به او اعلام خطر كنند كه اين مرض كشنده است باورنخواهد كرد.اگر انسان به مرض دنيا پرستى و هواخواهى مبتلا شد، محبت دنيا قلب او رارا فرا گرفت از غير دنيا و مافيها بيزار شود (العياذبالله ) نسبت به خدا و بندگانخدا و پيامبران و اولياء الهى و ملائكة الله دشمنى مى ورزد و احساس حقد و كينه مى كند وآنگاه كه فرشتگان به امر خداى سبحان براى گرفتن آن او مى آيند سخت احساس تنفر وانزجار مى كند زيرا مى بيند كه خداوند و ملائكة الله مى خواهند او را از محبوبش (دنيا وامور دنيوى ) جدا سازند (315).
موعظه 141: نقشه هاى شيطان
بپرهيز از اينكه خداى نخواسته حب دنيا و حب نفس بتدريج در شما رو به فزونى نهد وكار به آنجا رسد كه شيطان بتواند ايمان شما را بگيرد گفته مى شود تمام كوشششيطان براى ربودن ايمان است ، تمام وسايل و جديتهاى شبانه روزى او براى اين استكه ايمان انسان را بربايد، كسى سند نداده كه ايمان ثابت بماند، شايد ايمان مستودع(316) باشد و آخر كار شيطان از شما بگيرد و با عداوت خداوند تبارك و تعالى واولياء او از دنيا برويد، يك عمر از نعمتهاى الهى استفاده كرده ، سر سفره امام زمان عليهالسلام نشسته و آخر كار خداى نخواسته بى ايمان و با دشمنى ولى نعمت خود جانبسپريد. بكوشيد اگر علقه ، ارتباط و محبتى به دنيا داريد قطع نماييد... شما از دنياچه داريد كه به آن دل ببنديد؟(317).
موعظه 142: علت ناله هاى ائمه اطهار عليهم السلام
شما خيال مى كنيد گريه هاى ائمه طاهرين و ناله هاى حضرت سجاد عليه السلام براىتعليم بوده و مى خواسته اند به ديگران بياموزند؟ آنان با تمام آن معنويات و مقامشامخى كه داشتند از خوف خدا مى گريستند و مى دانستند راهى كه در پيش دارند وپيمودنش چقدر مشكل و خطرناك است ، از مشكلات ، سختى ها، ناهمواريهاى عبور از صراط(كه يك طرف آن دنيا و طرف ديگرش آخرت مى باشد و از ميان جهنم مى گذرد) خبرداشتند. از عوالم قبر، برزخ ، قيامت و عقبات هولناك آن آگاه بودند، از اين روى هيچگاهآرام نداشته همواره از عقوبات شديد آخرت به خدا پناه مى بردند. شما براى اين عقباتهولناك و عقوبات توانفرسا چه فكرى كرده و چه راه نجاتى يافته ايد؟ چه وقت مىخواهيد در مقام اصلاح و تهذيب خود برآييد(318).
موعظه 143: جهد تام براى توبه
شما كه اكنون جوانيد، نيروى جوانى داريد، بر قواى خود مسلط مى باشيد و هنوز ضعفجسمى بر شما چيره نشده است ، اگر به فكر تزكيه و ساختن خويش نباشيد هنگام پيرىكه ضعف ، سستى ، رخوت و سردى بر جسم و جان شما چيره شد و نيروى اراده ، تصميم ومقاومت را از دست خود داديد و بار گناه و معصيت ، قلب را سياهتر ساخت ، چگونه مى توانيدخود را بسازيد، و مهذب كنيد؟ به سن پيرى كه رسيديد، ديگرمشكل است موفق به تهذيب نفس و كسب فضيلت و تقوى شويد پشيمانى و عزم بر تركگناه براى كسانى كه پنجاه سال يا هفتاد سال غيبت و دروغ مرتكب شده ، ريش ‍ خود راگناه و معصيت سفيد كرده اند حاصل نمى شود چنين كسانى تا پايان عمر مبتلايند، جوانانننشيند كه گرد پيرى ، سر و روى آنان را سفيد كند قلب جوان لطيف و ملكوتى است وانگيزه هاى فساد در آن ضعيف مى باشد و ليكن هر چه سن بالا رود ريشه گناه در قلبقويتر و محكمتر مى گردد تا جايى كه كندن آن ازدل ممكن نيست (319).
موعظه 144: اعضاء بدن امانت است
شما اگر خداى نخواسته خود را اصلاح نكرديد و با قلبهاى سياه ، چشمها، گوشها، وزبانهاى آلوده ، به گناه از دنيا رفتيد، خدا را چگونه ملاقات خواهيد كرد؟ اين اماناتالهى را كه با كمال طهارت و پاكى به شما سپرده شده ، چگونه با آلودگى و رذالتمسترد خواهيد داشت ؟ اين چشم و گوشى كه در اختيار شما است ، اين دست و زبانى كه تحتفرمان شماست . اين اعضاء و جوارحى كه با آن زيست مى كنيد، همه امانات خداوندمتعال مى باشد كه با كمال پاكى و درستى به شما داده شده است . اگر ابتلاء بهمعاصى پيدا كرد آلوده مى گردد و آنگاه كه بخواهيد اين امانات را مسترد داريد، ممكن استاز شما بپرسند كه راه و رسم امانتدارى اينگونه است ؟ ما اين امانات را اينطور در اختيارشما گذاشتيم ؟قلبى كه به شما داديم چنين بود؟ چشمى كه به شما سپرديم اينگونهبود؟ در مقابل اين سؤ الها چه جواب خواهيد داد؟ خداى ، خود را با اين خيانتهايى كه بهامانات او كرده ايد چگونه ملاقات خواهيد كرد؟(320).
موعظه 145: بدى ثناگويى
پسرم !
براى ماها كه از قافله ابرار عقب هستيم يك نكته دلپذير است و آن چيزى است كه به نظرمن شايد در ساختن انسان ، كه در صدد خود ساختن استدخيل است بايد توجه كنيم كه منشاء خوش آمد ما از مدح و ثناها و بدآمدنمان از انتقادها وشايعه افكنى ها حب نفس است كه بزرگترين دام ابليس لعين است . ماهاميل داريم كه ديگران ثناگوى ما باشند گرچه براى ماافعال ناشايسته و خوبيهاى خيالى را صد چندان جلوه دهند و درهاى انتقاد - گرچه به حق- براى ما بسته باشد يا به صورت ثناگويى درآيد از عيب جويى ها نه براى آنكهبه ناحق است افسرده مى شويم و از مدحت و ثناها، نه براى آنكه به حق است فرحناك مىگرديم بلكه براى آنكه عيب من است و مدح من نيست (321).
موعظه 146: زهر ستايش
پسرم !
چه خوب است به خود تلقين كنى و به باور خود بياورى يك واقعيت را، كه مدح مداحان وثناى ثناجويان چه بسا كه انسان را به هلاكت برساند واز تهذيب دور و دورتر سازد.تاءثير سوء ثناى جميل در نفس آلوده ما مايه بدبختى ها و دورافتادگى ها از پيشگاهمقدس حق جل و علا براى ما ضعفاء النفوس خواهد بود و شايد عيب جويى ها، و شايعهپراكنى ها براى علاج معايب نفسانى ما سودمند باشد...(322).
موعظه 147: احترام عرفاء بالله
پسرم !
سعى كن اگر از اهل مقامات معنوى نيستى انكار مقامات روحانى و عرفانى را نكنى كه ازبزرگترين حيله هاى شيطان و نفس اماره كه انسان را از تمام مدارج انسانى و مقاماتروحانى باز ميدارد، وادارى اوست به انكار، و احيانا به استهزاء سلوك الى الله كه منجربه خصومت و ضديت با آن شود و آنچه تمام انبياء عظام صلوات الله عليهم و اولياءكرام عليهم السلام ، و كتب آسمانى خصوصا قرآن كريم كتاب جاويد انسان ساز براى آنبه وجود آمده اند در نطفه خفه شود(323).
موعظه 148: بلاى شهرت طلبى
اى فرزند عزيزم !
كه خداوند تو را با ذكر خود مطمئن القلب فرمايد نصيحت و وصيت پدر سرگشته وحيرت زده ات را بشنو و به اين در و آن در براى رسيدن به مقام و شهرت و آنچه موردشهوات نفسانيه است مزن كه به هرچه برسى از نرسيدن به مافوق او متاءثر مى شوىو حسرت بالاتر را مى برى و ناراحتى روحيت افزون مى شود...(324).
موعظه 149: عالم حيرت
عالم همه سرگشته او و پروانه جمالجميل اويند، اى كاش كه ما از خواب برخيزيم و دراول منزل كه يقظه است وارد شويم ، و اى كاش كه او -جل و علا - با عنايات خفيه خود از ما دستگيرى فرمايد و به خود وجمال جميلش رهنمود فرمايد و اى كاش كه اين اسب سركش چموش نفس آرام شود و از كرسىانكار فرود آيد و اى كاش اين محموله سنگين را زمين مى گذاشتيم و سبك بارتر روبهسوى او مى كرديم واى كاش كه چون پروانه در شمعجمال او مى سوختيم و دم در نمى آورديم و اى كاش كه يك گام به قدم فطرت برمىداشتيم و اينقدر پاى به فرق فطرت نمى گذاشتيم و اى كاش هاى بسيار ديگر كه من درپيرى و در آستان مرگ از آنها ياد مى كنم و دسترسى به جايى ندارم (325).
موعظه 150: حق الناس
پسرم !
سعى كن كه با حق الناس از اين جهان رخت نبندى كه كار بسيارمشكل مى شود. سر و كار انسان با خداى تعالى كه ارحمن الراحمين است بسيارسهل تر است ، تا سرو كار با انسانها،به خداوند تعالى پناه مى برم از گرفتارىخود و تو و مؤ منين در حقوق مردم و سروكار با انسانهاى گرفتار...(326).
موعظه 151: خودپسندى
دخترم !
عجب و خودپسندى از غايت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است اگر اندكى به عظمت خلقتبه اندازه اى كه تاكنون بشر با همه پيشرفت علم به شمه اى از آن آگاه شده استتفكر شود حقارت خود و همه منظومه هاى شمسى و كهكشان ها را ادراك مى كند و عظمت خالقآنها را اندكى مى فهمد و از عجب و خودبينى و خودپسندى خود اظهار خجلت و احساس جهالتمى نمايد(327).
موعظه 152: دنياى زوال پذير:
ما فرض مى كنيم يك زندگى مثل هارون الرشيد، اين طور فرض مى كنيم كه يك زندگىاى شما بعد از صد و بيست سال عمر مى كنيد و يك زندگى اى پيدا مى كنيدمثل هارون الرشيد.صد وبيست سال در مقابل غيرمتناهى چه نسبتى دارد؟ بعدش غيرمتناهىمعذبيد... خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به بندگان خودش ،عقل داده به اينها- عرض ميكنم كه - قوه اينكه بتوانند خودشان را تهذيب كنند داده است اكتفابه اين نكرده ، انبيا فرستاده است ، كتاب فرستاده اولياء فرستاده است اگر اينهاتاءثير نكرد، باز فشارهايى در دنيا به آنها وارد مى كند،اينها عناياتى است كه ازطرف حق تعالى است كه فشار بر آنها وارد مى كند(328).
موعظه 153: توقف در حد حيوانى
پس اى نفس !
قانع نشو به وصول لذت هاى بهيمى (329) و شهوت هاى حيوانى و برترهاىدنيايى ظاهرى ، و به عبادات و طاعات ، خود را راضى مگردان به حسن صورت و نيكويىخلقت بسنده مكن و به حكمت رسمى و شبهات كلامى ، خود را خرسند مساز و به نيكويى وآراستگى گفتار ارباب تصوف و عرفان خشنود مشو و قناعت مكن و به دعوى و علمدارىاهل فقه راه مپوى ، چه صرف همت در اينها كه ياد كرديم و ماندن بر آن به تحقيق كههلاكت است و زيان و (گفته اند) علم حجاب است ، بزرگترين ، آنبل سزاوار است كه در سكون و جنبش و انديشه وآمال و پرستش و طاعتت ، وجهه هم و همت تو خداى يگانه باشد كه اوست آفريدگار وآورنده و بازگرداننده تو (330).
موعظه 154: گوهر مخفى عمر
و تو اى دختر عزيزم !
كه غوره نشده حلوا شدى بدان كه يك روزى خواهى بر جوانى كه به همين سرگرمى هايا بالاتر از آن از دستت رفت همچون من عقب مانده از قافله عشاق دوست ، خداى نخواست بارسنگين تاءسف را بدوش مى كشى ، پس ‍ از اين پير بى نوا بشنو كه از اين بار رابدوش دارد و زير آن خم شده است به اين اصطلاحات كه دام بزرگ ابليس است بسنده مكنو در جستجوى او جل و علا باش جوانيها و عيش و نوش هاى آن بسيار زودگذر است كه من خودهمه مراحلش را طى كردم واكنون با عذاب جهنمى آن دست بگريبانم ... اين دخترم ! مغروربه رحمت مباش كه غفلت از دوست كنى و ماءيوس مباش كه خسرالدنيا و الاخره شوى(331).
موعظه 155: عمر همه سرمايه انسان
پسرم !
تا نعمت جوانى را از دست ندادى فكر اصلاح خود باش كه در پيرى همه چيز را از دستمى دهى ... در عهد جوانى شيطان باطن كه بزرگترين دشمنان اوست او را از فكر اصلاحخود باز ميدارد و اميد مى دهد كه وقت زياد است اكنونفصل برخوردارى از جوانى است و هر آن و هر ساعت و هر روز كه بر انسان ميگذرد درجهدرجه او را با وعده هاى پوچ از اين فكر باز مى دارد تا ايام جوانى را از او بگيرد وآنگاه كه جوانى رو به اتمام است او را به اميد اصلاح در پيرى سرخوش مى كند و درايام پيرى نيز اين وسوسه شيطانى از او دست نكشد و وعده توبه در آخر عمر مىدهد...(332).
موعظه 156: تاءمل در ادعيه :
عزيزم !
ادعيه ائمه معصومين را بخوان و ببين كه حسنات خود را سيئات مى دانند و خود را مستحقعذاب الهى مى دانند و بجز رحمت حق به چيزى نمى انديشند واهل دنيا و آخوندهاى شكم پرور اين ادعيه را تاءويل مى كنند چون حقجل و علا را نشناخته اند. پسرم ! مسئله بزرگتر از آن است كه ما تصور مى كنيم . آنانكهدر پيشگاه عظمت حق تعالى از خود فانى شده اند و جز او چيزى نمى بينند در آنحال كلام و ذكر و فكرى نيست و خودى نيست ... (333).
موعظه 157: تهذيب در جوانى
جوانى تان را داريد تلف مى كنيد اگر چنانچه اين جوانى را در راه خدا بدهيد و در راه خداتلف كنيد، تلف نشده ، براى شما باقى است .اگر چنانچه خداى نخواسته شما هممثل ساير اهل دنيا باشيد(334) جوانى از دست تان برود، آن ها دنيا را دارند، شماجوانى را داريد، دنيا را هم نداريد، خسرالدنيا و الاخره خوب آنها دنيا رالااقل دارند اگر بنا شد كه حب دنيا و حب نفس در ما همچو غلبه كند كه نگذارد حقايق راببينيم نگذارد واقعيات را ملاحظه كنيم ، سد راه هدايت ما بشود كم كم زياد بشود اين معنا،تا آنجايى كه گفته مى شود كه شيطان ايمان را مى خواهد، همهوسايل براى اين است كه ايمان را از انسان بگيرد، اين آخر امر ايمان را از دست ما بگيردكسى سند ندارد كه من ايمانم همين طور صاف ، زيرا شايد مستودع باشد من بايد جديتكنم ، شما بايد جديت كنيد، مهذب كنيد خودتان را (335).
موعظه 158: عبادت مخلصانه
پس مرگ بر بنده اى كه ادعاى بندگى كند، آنگاه آقا و مولاى خود را به اسماء وصفاتى بخواند كه آسمان هاى ارواح و زمين اشباح (336) با آن اسماء و صفات استواراست ولى خواسته اش شهوت هاى نفسانى و رذايل حيوانى باشد و تاريكى هايى رابخواهد كه روى هم انباشته شده است و رياست هاىباطل و دست درازى برشهرها و مسلط شدن بر بندگان خدا خواسته او باشد.

تو را ز كنگره عرش مى زنند صفير
ندانمت كه در اين دامگه چه افتاده است ؟
و اى خوشا به حال بنده اى كه پروردگارش را به خاطر خود او عبادت كند و خالصبراى او شده باشد و به جز او منظورش نباشد و شهوتهاى دنيوى و مقامات اخروى راخريدار نباشد.
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود
ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است (337).
موعظه 159: ترك تعلقات
اى حبيب من !
سعى و كوشش كن تا به مقام شهود برسى كه شهيد، سعيد است و سعادت با شهادتتواءم است و كوشش كن تا عاشق روى دلدار شوى كه هر كس ‍ كشته عشق شد شهيد كشتهشده است .
زير شمشير غمش رقص كنان بايد رفت
كانكه شد كشته او، نيك سرانجام افتاد .
مگر ممكن است كه بدون كندن نعلين شهوت و غضب از پاى نفس و بدون ترك هوى و يكبارهدل به حضرت مولا بستن به طور قرب رسيد؟...(338).
پس اى دوست از خواب بيدار شو و با ديده حقيقت و بصيرت به پروردگار خويش بنگرو مباد كه از زمره نادانان باشى (339).
پس از خواب غفلت بيدار شو و در زمره مؤ منان و يكتا پرستان باش (340).
موعظه 160: يقظه ، منزلاول
پس اى عزيز!
از اين ستم آباد تاريك و خانه وحشتناك وحشت زا و نشاءه تنگ و تاريك بدر آى و بخوان وپرواز كن .
تو را ز كنگره عرش مى زنند صفير
ندانمت كه در اين دامگه چه افتاده است ؟
و حجاب (341) طبع و طبيعت را پاره كند كه تو از جهان قدس و طهارتى و از جايگاهنور و كرامت ، چنانچه عراف شيرازى قدس سره مى گويد:
چاك خواهم زدن اين دلق ريايى چكنم
روح را صحبت ناجنس عذابى است اليم
اى برادر راه حقيقت ، از خواب غفلت بيدار شو و چشمدل و ديده قلب را باز كن و كتاب نفس خود را قرائت نما كه از براى گواهى ، كافىخواهد بود... (342).
موعظه 161: در بيان مقايسه احوالات خود با على عليه السلام است :
ديگران در جوار حضرت امير نيستند(343) خوب ، ما بايد يك قدرى مطالعه كنيم دروضع زندگى اين مرد بزرگ . ما ادعا مى كنيم شيعه هستيم ، چه شيعه اى ؟ خوب آن زهددارد، من كه ندارم ، باز شيعه ام ؟! او تقوا دارد، ما نداريم ، باز شيعه هستيم ؟!او وضعزندگى اش چطور است ، ما نداريم ، باز هم شيعه هستيم ؟!......(344) آخر شيعه بايديك مشايعتى از او كرده باشد، يك تبعيتى از او كرده باشد تا شيعه باشد من مى ترسمكه وقتى رسيد به اينجايى كه موت به آمد براى ما، ما از اين مذهب شيعه و از اين اسلام واز (اين ) اينها اصلا خارج بشويم و خداى نخواسته از اين دنيا برويم . اگر بنا باشدكه اعمال ما اينطور باشد كه وضع زندگى ما، وضعاعمال ما اين نحو باشد كه انسان ملاحظه مى كند، بترسد از اينكه خداى نخواسته در آخرعمر وقتى كه پير شد، در يك روايتى هست كه وقتى كه نفس به اينجا رسيد يا نفس بهاينجا رسيد - و اشاره به حلقوم كرد) عالم ديگر برايش توبه نيست براى اينكه در آيهشريفه فرموده است كه آنهايى كه عمل مى كنند به جهالتين ، آنها برايشان توبه است...(345).
موعظه 162: عرفان ناب
خيال كردند يك دسته زيادى كه معناى عرفان عبارت از اين است كه انسان يك محلى پيدابشود و يك ذكرى بگويد و يك سرى حركت بدهد و يك رقصى بكند و اينها، اين معنىعرفان است . مرتبه اعلاى عرفان را امام على عليه السلام داشته است و هيچ اين چيزهانبوده در كار.خيال مى كردند كه كسى كه عارف است بايد ديگر بكلى كناره گيرد از همهچيز و برود كنار بنشيند و يك قدرى ذكر بگويد و يك قدرى تغنى بشود و يك قدرى چهبكند و دكاندارى . اميرالمؤ منين در عين حالى كه اعراف خلق الله بعد ازرسول الله در اين امت ، اعرف خلق الله به حق تعالى بود معذلك نرفت كنار بنشيند وهيچ كارى به هيچى نداشته باشد، هيچ وقت هم حلقه ذكر نداشت ،مشغول بود به كارهايش ، ولى آن هم بود ياخيال مى شود كه كسى كه اهل سلوك است ، اهل سلوك بايد به مردم ديگر كار نداشتهباشد، در شهر هرچه مى خواهد بگذرد، من اهل سلوكم ، برو و يك گوشه اى بنشينم و وردبگويم و سلوك به قول خودش پيدا كند اين سلوك در انبياء زيادتر از ديگران بوده استدر اولياء زيادتر از ديگران بوده است لكن نرفتند در خانه شان بنشينند و بگويند مااهل سلوكيم (346).
موعظه 163: ضيافت پروردگار
من فكر مى كردم كه اين ضيافتى كه شما مؤ منين دعوت برش شديد كه ضيافت الله استاين چى است . دعوت شديم به ضيافت الله و ضيافت الله در عالم ماده عبارت از اين استكه ما را پرهيز بدهد از تمام شهوات دنيوى ، اين مرتبه مادى ضيافت الله است كه همهكسانى كه دعوت شدند به اين ضيافت بدانند كه ضيافت خدا در اين نشاءه ، چشم پوشىاز شهوات است و ترك آن چيزى كه قلب انسان ، يعنى روح طبيعى انسان بهشمايل است ، آن ها را بايد ترك كند، اين ضيافت خداست و اين ضيافت سايه ضيافتهايىاست كه در طول عالم وجود تحقق دارد، منتها در عالم ماده به اين صورت است كه تركشهوات طبيعى است ، شهوات جسمانى است و در عالممثال (347) ترك شهوات خيالى (348) است و در عالم بعد ازمثال ، ترك شهوات عقلانى است ، روحانى است ، شهوت در هر جا به يك صورت تحققدارد، در اين عالم به همين طورى كه مى دانيد و در عالم بعد از اين عالم ، عالممثال شهواتى كه انسان در عالم مثال دارد بالاتر از شهواتى است كه در عالم طبيعت دارد وجلوگيرى از آن هم مشكل تر است و ضيافت الله در آنجا اين است كه از آن شهوات انسانمنصرف بشود، از شهوات نفسانى ، اى كه الان عالم گرفتارش هست ، شهوات عقلانى همكه بالاتر از اين شهوات است ضيافت الله در آنجا باز اين است كه از آن شهوات عقلانىهم بايد دست برداشت و (آنها هم ) در همه اين مراتب هم شيطان وارد است كه نگذارد شما دراين ضيافت الله استفاده كنيد، در عالم طبيعت نگذارد، در عالمخيال نگذارد، در عالم عقل (349) هم نگذارد و دست برداشتن از آنآمال عقلانى نيز مشكل تر از دست برداشتن از اينآمال ديگر است . آمال نفسانى كه پايين تر ازآمال عقلانى است عالم را به آتش كشيده ... تمام اينها از همين سركشى نفس است (350).
و ضيافت الله در آنجا كه ما دعوت بر آن هم شديم ، اين است كه وارد بشويم در آنجا وترك كنيم آن شهوات نفسانيه را و اين بسيارمشكل است ، شهوات جسمانى آسانتر است تركش ، تا شهوات بالاتر تا برسد بهشهوات نفسانى ، تا آن آخر انسان مبتلا به اين شهوات نفسانى و ضيافت الله هم در آناين است كه ما دعوت شديم كه دعوت بشويم كه ترك كنيم اينها را، اين جاظل آنجاست و آنجا روح اينجاست و شهوات عقلانى هم كه در بسيارى در تمام عالم پرتوانداخته است اين بالاتر از شهوات روحانى و نفسانى و جسمانى است و ضيافت الله هم درآنجاست كه آن هم ترك بشود، ضيافت الله به ترك اين چيزهاست ... آيا در محضر حقتعالى كه دعوت كرده است ما را، ما رفته ايم در اين محضر. وارد شده ايم در اين محضر تااستفاده بكنيم و يا وارد نشده ايم ؟ در مسائل بالاتر از اينجا هم هست اينها مراتبى است ازآن ضيافت فوق ، اين ضيافات كه آن ضيافتاهل معرفت است . خدا همه را دعوت كرده است به اين ضيافت واهل معرفت و كمال از اولياء در آن ضيافت وارد مى شوند و مى توانند، البته نادرى مىتواند از عهده برآيد، و فوق اين همه مقامات ، آنجايى است كه ديگر ضيافتى در كارنيست ، مضيقى و ميهمانى و مهماندارى و ضيافتى در كار نيست ، آنچه در وهم تو نايد آناست كه اصل مساءله ديگر مى رسد به جايى كه ضيافتى در كار نيست (351).

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation