بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب چهل داستان و حدیث از حضرت فاطمه زهرا (س), عبداللّه صالحى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     ZAH00001 -
     ZAH00002 -
     ZAH00003 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

وصاياى حضرت
حضرت زهراء مظلومه عليها السلام ، آن سرور زنان در آخرين لحظات عمر خود، بههمسرش اميرالمؤ منين ، امام علىّ عليه السلام خطاب كرد و چنين اظهار نمود:
يا علىّ! تو خود گواهى كه در دوران زندگى از من دروغ و خيانتى سر نزده است ، درتمام مسائل و جريانات گوناگون زندگى ، من با تو مخالفتى نداشته ام ، بلكه هميشهدر تمام لحظات سعى كرده ام كه يار و ياور تو بوده باشم .
اكنون از تو مى خواهم ، چنانچه بعد از من خواستى همسرى برگزينى ، اءمامه دخترخواهرم را انتخاب نمائى ، كه او براى فرزندانم چون مادرى دلسوز و مهربان است .
تابوتى برايم تهيّه كنيد و جنازه ام را درون آن قرار دهيد تا هنگام تشييع ، بدنم پنهانو پوشيده باشد و حجم بدنم مورد ديد افراد و توجّه نامحرمان قرار نگيرد.
هنگامى كه شب فرا رسيد و افراد، در خانه هاى خود خوابيدند، جنازه ام راحمل و تشييع كنيد، تا اشخاصى كه بر من ظلم كردند و حقّ ما را غصب نمودند، در تشييعجنازه ام شركت نكنند، چون كه آنان دشمن من و دشمنرسول خدا هستند.
اجازه ندهيد، آن هائى كه بر ما ظلم كرده اند و كسانى كه تابع ايشان شده اند بر جنازهمن نماز بخوانند.
سپس افزود: اى پسر عمو! وقتى روح از بدنم خارج شد و خواستى مراغسل دهى ، بدنم را برهنه منما، چون كه من خود را شسته ام .
و مرا پس از غسل ، از باقيمانده حُنوط پدرم ،رسول اللّه صلّلى اللّه عليه و آله ، حُنوط كن .
و خودت به همراه ديگر نزديكان و ياران باوفا، نماز را بر جنازه ام اقامه كنيد.
و آن گاه بدون آگاهى و اطّلاع ديگران ، مرا در محلّى مخفى ، دفن نمائيد تا آن كه محلّدفنم نيز، از نامحرمان و غاصبان و ظالمان پنهان و مستور باشد.
و ضمن آن كه هيچ يك از آن هائى كه بر من و تو ظلم كردند نبايد در مراسم دفن من شركتكنند، محل قبرم نيز مخفى باشد.(52)
عروج ملكوتى يا پرواز نجاتبخش
امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه حكايت فرمايد:
هنگامى كه رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله رحلت نمود، دو چيز گرانبها را در بين امّتخود به عنوان امانت قرار داد، كه يكى قرآن و ديگرى عترت واهل بيتش عليهم السلام بود.
پس از آن به نقل از فاطمه زهراء عليها السلام حكايت فرمايد:
چند روزى پس از رحلت پدرم رسول خدا صلوات اللّه عليه ، ايشان را در خواب ديدم واظهار داشتم :
اى پدرجان ! تو رفتى و با رفتن تو ارتباط ما با عالم وحى قطع گرديد؛ و هنوزسخنم پايان نيافته بود كه در همين لحظات متوجّه شدم ، چندين نفر از فرشته هاى الهىنزد من آمدند و مرا به همراه خود بالا بردند.
وقتى وارد آسمان ها شدم ، ساختمان هاى با شكوه و باغات بسيار سبز و خرّم را ديدم وچون به يكى از آن قصرهاى بهشتى نزديك شدم ، مشاهده كردم كه چندين حوريه از آنبيرون آمدند و مى خنديدند و به يكديگر بشارت مى دادند.
و من با ديدن چنان صحنه هاى سعادت بخش و دلنشين ، بسيار علاقه مند شدم كه نزد آن هابمانم و برنگردم ؛ ليكن در همين حالت از خواب بيدار شدم .
سپس حضرت صادق عليه السلام به نقل از اميرالمؤ منين ، امام علىّ عليه السلام چنينفرمود:
ناگهان ديدم كه فاطمه زهراء عليها السلام حيرت زده و پريشان از خواب بيدار شد ومرا صدا زد، جلو رفتم و جريان را جويا شدم ؟
و چون آن مخدّره مظلومه ، خواب خود را برايم بيان نمود، از من عهد و پيمان گرفت كهچون رحلت نمايد كسى در مراسم تشييع و تدفين وى شركت نكند، مگر سه نفر از زنانبه نام هاى :
امّ سلمه ، امّ اءيمن و فضّه .
و هشت نفر از مردان كه به نام هاى :
دو فرزندش ، حسن و حسين ، عبداللّه بن عبّاس ، سلمان فارسى ، عمّار ياسر، مقداد و ابوذرغفارى بودند.
حضرت امام علىّ عليه السلام در ادامه فرمود: و در آن شبى كه وعده الهى فرا رسيد وفاطمه زهراء عليها السلام در آن شب قبض روح گرديد، متوجّه شدم كه آن مظلومه ، برعدّه اى تازه وارد سلام مى دهد و مى گويد: (وعليكم السّلام ).
بعد از آن ، همسر مظلومه ام به من خطاب كرد و اظهار داشت :
يا علىّ! اين جبرئيل امين است كه بر من وارد شده و مرا بر نعمت هاى بهشتى بشارت مى دهد.
پس از گذشت لحظه اى ديگر، باز اظهار نمود: (و عليكم السّلام )، و سپس به من خطابنمود: اى پسر عمو! اين ميكائيل است كه بعد ازجبرئيل بر من وارد شد.
در مرتبه سوّم دختر رسول خدا چشم هاى خود را گشود و اظهار داشت : و اينعزرائيل است كه اكنون وارد شد؛ و پدرم اوصاف و حالاتش را برايم گفته بود.
و بعد از آن عزرائيل را مورد خطاب قرار داد و گفت : سلام بر تو، اى گيرنده ارواح !تعجيل نما و جانم را برگير، وليكن سعى كن مرا عذاب ندهى و جانم را به سختى نگيرى.
و سپس به درگاه پروردگار متعال چنين اظهار نمود: بار خداوندا! من به سوى رحمت وبركات تو مى آيم ، نه به سمت آتش و عذابِ دردناكى كه به معصيت كاران وعده داده اى .
و آن گاه ، آن بانوى ستمديده در حالى كه رو به قبله دراز كشيده بود چشم هاى خويش رابر هم نهاد و به عالم بقاء رحلت نمود.(53)
در سوگ حضرت زهراء سلام اللّه عليها

بتاب اى مه تو بر كاشانه من
كه تاريك است امشب خانه من
بتاب اى مه كه بينم روى نيلى
بشويم در دل شب جاى سيلى
بتاب اى مه كه تا با قلب خسته
دهم من غسل ، پهلوى شكسته
بتاب اى مه كه شُويم من شبانه
ز اشك ديده ، جاى تازيانه
بتاب اى مه كه تا كلثوم و زينب
ببيند روى مادر در دل شب
بتاب اى مه حسن مادر ندارد
حسين من كسى بر سر ندارد
بتاب اى مه گلستانم خزان شد
به زير خاك ، زهراى جوان شد(54)
بريز آب روان اَسماء، ولى آهسته آهسته
به جسم اطهر زهراء، ولى آهسته آهسته
ببين بشكسته پهلويش ، سيه گرديده بازويش
به ريز آب روان رويش ، ولى آهسته آهسته
بُوَد خون جارى اى اسماء هنوز از سينه زهراء
بنالم زين مصيبت ها، ولى آهسته آهسته
حسن اى نور چشمانم ،حسين اى راحت جانم
بيائيد اى عزيزانم ،ولى آهسته آهسته
همه خواب و علىّ بيدار، سرش بنهاده برديوار
بگريد با دل خونبار، ولى آهسته آهسته
روم شب ها سراغ او، به قبر بى چراغ او
بگريم از فراق او، ولى آهسته آهسته
سينه اى كز معرفت گنجينه اسرار بود
كى سزاوار فشار آن در و ديوار بود
طور سينا تجلّى مشعلى از نور شد
سينه سيناى وحدت ، مشتعل از نار بود
آن كه كردى ماه تابان پيش او پهلو تهى
از كجا، پهلوى او را تاب آن آزار بود
گردش گردون دون بين ، كز جفاى سامرى
نقطه پرگار وحدت ، مركز مسمار بود
صورتش نيلى شد از سيلى كه چون سيل سياه
روى گيتى زين مصيبت تا قيامت تار بود(55)
پنج درس آموزنده و ارزشمند
1 امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه حكايت فرمايد:
حضرت فاطمه زهراء عليها السلام هر هفته ، صبح هاى شنبه به زيارت قبور شهدا مىرفت و بر قبر حمزه حضور مى يافت و برايش دعا و استغفار مى نمود.(56)
2 امام موسى بن جعفر به نقل از اميرالمؤ منين ، علىّ عليهما السلام حكايت فرمايد:
روزى حضرت زهراء عليها السلام نزد پدرش ،رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله بود، كه مردى نابينا وارد شد؛ و حضرت فاطمه عليهاالسلام خود را مخفى كرد.
هنگامى كه مرد نابينا خارج شد، حضرت رسول اظهار داشت :
اى فاطمه ! با اين كه مى دانستى ، او نابينا است و تو را نمى بيند، با اينحال چرا پنهان شدى ؟
پاسخ داد: بلى ، او نابينا بود ولى من كه بينا بودم و چشم داشتم .
و سپس افزود: همان طورى كه مرد نبايد به زن نامحرم نگاه كند، زن هم نبايد به مردنامحرم نگاه نمايد، علاوه بر آن ، از اندام زن ، بوئى تراوش مى كند كه نبايد نامحرمنزديك او قرار گيرد.
حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله فرمود: به راستى كه تو پاره تن من هستى .(57)
3 امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه فرمود:
حضرت زهراء عليها السلام سبزى خُرفه را بسيار دوست مى داشت .
و اين گياه به عنوان (بَقلة الزّهراء) معروف بود؛ خدا لعنت كند بنى اميّه را كه از روىدشمنى با ما، آن را بَقلة الحَمقاء ناميدند.(58)
در كُتب طبّ خواصّ بسيارى براى خُرفه بيان شده است .
4 جابر بن عبداللّه انصارى حكايت كند:
روزى پيامبر خدا صلّلى اللّه عليه و آله بر فاطمه مرضيّه عليها السلام وارد شد و ديدآن مخدّره . خود را به وسيله جُل پلاس شتر پوشانده است ومشغول دستاس كردن مى باشد.
و شير خواره اش نيز در دامانش شير مى نوشد.
حضرت رسول گريان شد و فرمود: اى دخترم ! تلخى هاى دنيا زودگذر مى باشد وليكنلذّتهاى آخرت جاويد است .
فاطمه زهراء اظهار داشت : من خداوند را بر نعمت هايش شكر مى گويم و در تمام حالات حقّاو را پاس مى دارم .
در همين لحظه بود كه خداوند متعال اين آيه شريفه قرآن را بر حضرترسول فرستاد: (وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى ).(59)
5 و امام سجّاد عليه السلام فرمود: اسماء بنت عميس حكايت كرده است :
روزى اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام در يكى از جنگ ها غنيمتى به دست آورد و گردنبندىبراى همسرش فاطمه عليها السلام خريدارى كرد و به عنوان هديّهتحويل او داد و حضرت آن را پوشيد.
روز بعد، حضرت رسول صلوات اللّه عليه بهمنزل ايشان آمد و گردنبند را در گردن دخترش ديد، فرمود: دخترم ! مردم و دنيا تو رانفريبند، تو دختر رسول خدائى ، مبادا به تجمّلات دنيا و زر و زيور آندل خوش كنى .
حضرت زهراء عليها السلام با شنيدن اين سخن ، گردنبند را از گردن خود در آورد و پساز فروش با پولش غلامى خريد و او را آزاد كرد و پيامبر خدا شادمان و مسرور گشت .(60)
بلبل شيرين سخن
دختر فكر بكر من ، غنچه لب چو وا كند
از نمكين كلام خود، حقّ نمك ادا كند
طوطى طبع شوخ ‌من ،گركه شكرشكن شود
كام زمانه راپرازشكّرجانفزاكند
بلبل نطق من ز يك ، نغمه عاشقانه اى
گلشن دهر را پر از، زمزمه و نوا كند
ناطقه مرا مگر، روح قُدُس كند مدد
تا كه ثناى حضرت ، سيّده نساء كند
فيض نخست و خاتمه ، نور جمال فاطمه
چشم دل از نظاره در، مبداء و منتهى كند
صورت شاهد ازل معنى حسن لم يزل
و هم چگونه وصفِ آئينه حق نما كند
مطلع نور ايزدى ، مبداء فيض سرمدى
جلوه او حكايت از خاتم انبيا كند(61)
چهل حديث گهربار منتخب
1 قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء سلام اللّه عليها:
نَحْنُ وَسيلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَيْبِهِ،وَ نَحْنُ وَرَثَةُ اءنْبيائِهِ.(62)

ترجمه :
فرمود: ما اءهل بيت پيامبر وسيله ارتباط خداوند با خلق او هستيم ، ما برگزيدگان پاك ومقدّس پروردگار مى باشيم ، ما حجّت و راهنما خواهيم بود؛ و ما وارثان پيامبران الهىهستيم .
2 قالَتْ عليها السلام : وَهُوَ الا مامُ الرَبّانى ، وَالْهَيْكَلُ النُّورانى ، قُطْبُ الاقْطابِ، وَسُلالَةُ الاْ طْيابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الا مامَةِ.(63)
ترجمه :
در تعريف امام علىّ عليه السلام فرمود : او پيشوائى الهى و ربّانى است ، تجسّم نور وروشنائى است ، مركز توجّه تمامى موجودات و عارفان است ، فرزندى پاك از خانوادهپاكان مى باشد، گوينده اى حقّگو و هدايتگر است ، او مركز و محور امامت و رهبريّت است .
3 قالَتْ عليها السلام : اءبَوا هِذِهِ الاْ مَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىُّ، يُقْيمانِ اءَودَّهُمْ، وَ يُنْقِذانِمِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إ نْ اءطاعُوهُما، وَ يُبيحانِهِمُ النَّعيمَ الدّائم إ نْ واقَفُوهُما.(64)
ترجمه :
فرمود: حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و علىّ عليه السلام ، والِدَين اين امّت هستند،چنانچه از آن دو پيروى كنند آن ها را از انحرافات دنيوى و عذاب هميشگى آخرت نجات مىدهند؛ و از نعمت هاى متنوّع و وافر بهشتى بهره مندشان مى سازند.
4 قالَتْ عليها السلام : مَنْ اءصْعَدَ إ لىَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اءهْبَطَ اللّهُعَزَّوَجَلَّ لَهُ اءفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.(65)
ترجمه :
فرمود: هركس عبادات و كارهاى خود را خالصانه براى خدا انجام دهد، خداوند بهترينمصلحت ها و بركات خود را براى او تقدير مى نمايد.
5 ق الَتْ عليها السلام : إ نَّ السَّعيدَ كُلَّ السَّعيدِ، حَقَّ السَّعيدِ مَنْ اءحَبَّ عَليّا فىحَياتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ.(66)
ترجمه :
فرمود: همانا حقيقت و واقعيّت تمام سعادت ها و رستگارى ها در دوستى علىّ عليه السلام درزمان حيات و پس از رحلتش خواهدبود.
6 قالَتْ عليها السلام : إ لهى وَ سَيِّدى ، اءسْئَلُكَ بِالَّذينَ اصْطَفَيْتَهُمْ، وَبِبُكاءِ وَلَدَيَّ فى مُفارِقَتى اءَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شيعَتى ، وَشيعَةِ ذُرّيتَى .(67)
ترجمه :
فرمود: خداوندا، به حقّ اولياء و مقرّبانى كه آن ها را برگزيده اى ، و به گريهفرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ايشان ، از تو مى خواهم گناه خطاكاران شيعيان وپيروان ما را ببخشى .
7 قالَتْ عليها السلام : شيعَتُنا مِنْ خِيارِ اءهْلِ الْجَنَّةِ وَكُلُّ مُحِبّينا وَ مَوالىاَوْليائِنا وَ مُعادى اءعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا.(68)
ترجمه :
فرمود: شيعيان و پيروان ما، و همچنين دوستداران اولياء ما و آنان كه دشمن دشمنان ماباشند، نيز آن هائى كه با قلب و زبان تسليم ما هستند بهترين افراد بهشتيان خواهندبود.
8 قالَتْ عليها السلام : وَاللّهِ يَابْنَ الْخَطّابِ لَوْلا إ نّى اءكْرَهُ اءنْ يُصيبَ الْبَلاءُمَنْ لاذَنْبَ لَهُ، لَعَلِمْتَ اءنّى سَاءُقْسِمُ عَلَى اللّهِ ثُمَّ اءجِدُهُ سَريعَ الاْ جابَةِ.(69)
ترجمه :
حضرت به عمر بن خطّاب فرمود:
سوگند به خداوند، اگر نمى ترسيدم كه عذاب الهى بر بى گناهى ،نازل گردد؛ متوجّه مى شدى كه خدا را قسم مى دادم و نفرين مى كردم .
و مى ديدى چگونه دعايم سريع مستجاب مى گرديد.
9 قالَتْ عليها السلام : وَاللّهِ، لاكَلَّمْتُكَ اءبَدا، وَاللّهِ لاَ دْعُوَنَّ اللّهَ عَلَيْكَ فىكُلِّ صَلوةٍ.(70)
ترجمه :
پس از ماجراى هجوم به خانه حضرت ، خطاب به ابوبكر كرد و فرمود: به خداسوگند، ديگر با تو سخن نخواهم گفت ، سوگند به خدا، در هر نمازى تو را نفرينخواهم كرد.
10 قالَتْ عليها السلام : إ نّى اءُشْهِدُاللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ، اءنَّكُما اَسْخَطْتُمانى ، وَ مارَضيتُمانى ، وَ لَئِنْ لَقيتُ النَبِيَّ لا شْكُوَنَّكُما إ لَيْهِ.(71)
ترجمه :
هنگامى كه ابوبكر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود:
خدا و ملائكه را گواه مى گيرم كه شما مرا خشمناك كرده و آزرده ايد، و مرا راضىنكرديد، و چنانچه رسول خدا را ملاقات كنم شكايت شما دو نفر را خواهم كرد.
11 قالَتْ عليها السلام : لاتُصَلّى عَلَيَّ اُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَاللّهِ وَ عَهْدَ اءبىرَسُولِ اللّهِ فى اءميرالْمُؤ منينَ عَليّ، وَ ظَلَمُوا لى حَقىّ، وَاءخَذُوا إ رْثى ، وَخَرقُواصَحيفَتى اللّتى كَتَبها لى اءبى بِمُلْكِ فَدَك .(72)
ترجمه :
فرمود: افرادى كه عهد خدا و پيامبر خدا را درباره اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام شكستند،و در حقّ من ظلم كرده و ارثيّه ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدك پاره كردند،نبايد بر جنازه من نماز بگذارند.
12 قالَتْ عليها السلام : إ لَيْكُمْ عَنّى ، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَديرِكُمْ، وَالاَْمْرُ بعدتقْصيركُمْ، هَلْ تَرَكَ اءبى يَوْمَ غَديرِ خُمّ لاِ حَدٍ عُذْوٌ.(73)
ترجمه :
خطاب به مهاجرين و انصار كرد و فرمود:
از من دور شويد و مرا به حال خود رها كنيد، با آن همه بى تفاوتى وسهل انگارى هايتان ، عذرى براى شما باقى نمانده است .
آيا پدرم در روز غدير خم براى كسى جاى عذرى باقى گذاشت ؟
الَتْ عليها السلام : جَعَلَ اللّهُ الاْ يمانَ تَطْهيرا لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزيها لَكُمْمِنَ الْكِبْرِ، وَالزَّكاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِى الرِّزقِ، وَالصِّيامَ تَثْبيتا لِلاْ خْلاصِ،وَالْحَّجَ تَشْييدا لِلدّينِ(74)

ترجمه :
فرمود: خداوند سبحان ، ايمان و اعتقاد را براى طهارت از شرك و نجات از گمراهى ها وشقاوت ها قرار داد.
و نماز را براى خضوع و فروتنى و پاكى از هر نوع تكّبر، مقرّر نمود.
و زكات (و خمس ) را براى تزكيه نفس و توسعه روزى تعيين نمود.
و روزه را براى استقامت و اخلاص در اراده ، لازم دانست .
و حجّ را براى استحكام اءساس شريعت و بناء دين اسلام واجب نمود.
14 قالَتْ عليها السلام : يا اءبَاالْحَسَنِ، إ نَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِعَهِدَ إ لَىَّ وَ حَدَّثَنى أ نّى اَوَّلُ اءهْلِهِ لُحُوقا بِهِ وَلا بُدَّ مِنْهُ، فَاصْبِرْ لاِ مْرِاللّهِ تَعالىوَارْضَ بِقَض ائِهِ.(75)
ترجمه :
فرمود: اى ابا الحسن ! همسرم ، همانا رسول خدا با من عهد بست واظهار نمود: مناوّل كسى هستم از اهل بيتش كه به او ملحق مى شوم وچاره اى از آن نيست ، پس تو صبر نماو به قضا و مقدّرات الهى خوشنود باش .
15 قالَتْ عليها السلام : مَنْ سَلَّمَ عَلَيْهِ اَوْ عَلَيَّ ثَلاثَةَ اءيّامٍ اءوْجَبَ اللّهُ لَهُالجَنَّةَ، قُلْتُ لَها: فى حَياتِهِ وَ حَياتِكِ؟
قالَتْ: نعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنا.(76)
ترجمه :
فرمود: هر كه بر پدرم رسول خدا و بر من به مدّت سه روز سلام كند خداوند بهشت رابراى او واجب مى گرداند، چه در زمان حيات و يا پس از مرگ ما باشد.
16 قالَتْ عليها السلام : ما صَنَعَ اءبُوالْحَسَنِ إ لاّ ما كانَ يَنْبَغى لَهُ، وَلَقَدْصَنَعُوا ما اللّهُ حَسيبُهُمْ وَطالِبُهُمْ.(77)
ترجمه :
فرمود: آنچه را امام علىّ عليه السلام نسبت به دفنرسول خدا و جريان بيعت انجام داد، وظيفه الهى او بوده است ، و آنچه را ديگران انجامدادند خداوند آن ها را محاسبه و مجازات مى نمايد.
17 قالَتْ عليه السلام : خَيْرٌ لِلِنّساءِ اءنْ لايَرَيْنَ الرِّجالَ وَلايَراهُنَّ الرِّجالُ.(78)
ترجمه :
فرمود: بهترين چيز براى حفظ شخصيت زن آن است كه مردى را نبيند و نيز مورد مشاهدهمردان قرار نگيرد.
18 قالَتْ عليها السلام : اءوُصيكَ يا اءبَاالْحَسنِ اءنْ لاتَنْسانى ، وَ تَزُورَنىبَعْدَ مَماتى .(79)
ترجمه :
ضمن وصيّتى به همسرش اظهار داشت : مرا پس از مرگم فراموش نكنى .
و به زيارت و ديدار من بر سر قبرم بيائى .
19 قالَتْ عليها السلام : إ نّى قَدِاسْتَقْبَحْتُ ما يُصْنَعُ بِالنِّساءِ، إ نّهُ يُطْرَحُعَلىَ الْمَرْئَةِ الثَّوبَ فَيَصِفُها لِمَنْ رَاءى ، فَلا تَحْمِلينى عَلى سَريرٍ ظاهِرٍ، اُسْتُرينى، سَتَرَكِ اللّهُ مِنَ النّارِ.(80)
ترجمه :
در آخرين روزهاى عمر پر بركتش ضمن وصيّتى به اسماء فرمود: من بسيار زشت و زنندهمى دانم كه جنازه زنان را پس از مرگ با انداختن پارچه اى روى بدنش تشييع مى كنند.
و افرادى اندام و حجم بدن او را مشاهده كرده و براى ديگران تعريف مى نمايند.
مرا بر تخت و بلانكاردى كه اطرافش پوشيده نيست و مانع مشاهده ديگران نباشد قرار مدهبلكه مرا با پوشش كامل تشييع كن ، خداوند تورا از آتش جهنّم مستور و محفوظ نمايد.
20 قالَتْ عليها السلام : .... إ نْ لَمْ يَكُنْ يَرانى فَإ نّى اءراهُ، وَ هُوَ يَشُمُّ الريح.(81)
ترجمه :
مرد نابينائى وارد منزل شد و حضرت زهراء عليها السلام پنهان گشت ، وقتىرسول خدا صلّى اللّه عليه و آله علّت آن را جويا شد؟
در پاسخ پدر اظهار داشت : اگر آن نابينا مرا نمى بيند، من او را مى بينم ، ديگر آن كهمرد، حسّاس است و بوى زن را استشمام مى كند.
21 قالَتْ عليها السلام : أ صْبَحْتُ وَ اللّهِ! عاتِقَةً لِدُنْياكُمْ، قالِيَةًلِرِجالِكُمْ.(82)
ترجمه :
بعد از جريان غصب فدك و احتجاج حضرت ، بعضى از زنان مهاجر و انصار بهمنزل حضرت آمدند و احوال وى را جويا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: به خداوندسوگند، دنيا را آزاد كردم و هيچ علاقه اى به آن ندارم ، همچنين دشمن و مخالف مردان شماخواهم بود.
22 قالَتْ عليها السلام : إ نْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِما اءمَرْناكَ وَ تَنْتَهى عَمّا زَجَرْناكَعَنْهُ، قَاءنْتَ مِنْ شيعَتِنا، وَ إ لاّ فَلا. (83)
ترجمه :
فرمود: اگر آنچه را كه ما اهل بيت دستور داده ايمعمل كنى و از آنچه نهى كرده ايم خوددارى نمائى ، تو از شيعيان ما هستى وگرنه ، خير.
23 قالَتْ عليها السلام : حُبِّبَ إ لَيَّ مِنْ دُنْياكُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَةُ كِتابِ اللّهِ،وَالنَّظَرُ فى وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْ نْفاقُ فى سَبيلِ اللّهِ.
ترجمه :
فرمود: سه چيز از دنيا براى من دوست داشتنى است : تلاوت قرآن ، نگاه به صورترسول خدا، انفاق و كمك به نيازمندان در راه خدا.
24 قالَتْ عليها السلام : اءُوصيكَ اَوّلاً اءنْ تَتَزَوَّجَ بَعْدى بِإ بْنَةِ اُخْتى اءمامَةَ،فَإ نَّها تَكُونُ لِوُلْدى مِثْلى ، فَإ نَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ.(84)
ترجمه :
در آخرين لحظات عمرش به همسر خود چنين سفارش نمود:
پس از من با دختر خواهرم اءمامه ازدواج نما، چون كه او نسبت به فرزندانم مانند خودمدلسوز و متديّن است .
همانا مردان در هر حال ، نيازمند به زن مى باشند.
25 قالَتْ عليها السلام : الْزَمْ رِجْلَها، فَإ نَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اءقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَهافَثَمَّ الْجَنَّةَ.(85)
ترجمه :
فرمود: هميشه در خدمت مادر و پاى بند او باش ، چون بهشت زير پاى مادران است ؛ و نتيجهآن نعمت هاى بهشتى خواهد بود.
26 قالَتْ عليها السلام : ما يَصَنَعُ الصّائِمُ بِصِيامِهِ إ ذا لَمْ يَصُنْ لِسانَهُ وَسَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ.(86)
ترجمه :
فرمود: روزه دارى كه زبان و گوش و چشم و ديگر اعضاء و جوارح خود راكنترل ننمايد هيچ سودى از روزه خود نمى برد.
27 قالَتْ عليها السلام : اَلْبُشْرى فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبهِ الْجَنَّةَ، وَبُشْرى فى وَجْهِ الْمُعانِدِ يَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ.(87)
ترجمه :
فرمود: تبسّم و شادمانى در برابر مؤ من موجبدخول در بهشت خواهد گشت ، و نتيجه تبسّم درمقابل دشمنان و مخالفان سبب ايمنى ازعذاب خواهد بود.
28 قالَتْ عليها السلام : لايَلُومَنَّ امْرُءٌ إ لاّ نَفْسَهُ، يَبيتُ وَ فى يَدِهِ ريحُ غَمَرٍ.(88)
ترجمه :
فرمود: كسى كه بعد از خوردن غذا، دست هاى خود را نشويد دست هايش آلوده باشد،چنانچه ناراحتى برايش بوجود آيد كسى جز خودش را سرزنش نكند.
29 قالَتْ عليها السلام : اصْعَدْ عَلَى السَّطْحِ، فَإ نْ رَأ يْتَ نِصْفَ عَيْنِ الشَّمْسِقَدْ تَدَلّى لِلْغُرُوبِ فَأ عْلِمْنى حَتّى أ دْعُو.(89)
ترجمه :
روز جمعه نزديك غروب آفتاب به غلام خود مى فرمود: بالاى پشت بام برو، هر موقعنصف خورشيد غروب كرد مرا خبر كن تا براى خود و ديگران دعا كنم .
30 قالَتْ عليها السلام : إ نَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعا وَلايُبالى .(90)
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند متعال تمامى گناهان بندگانش را مى آمرزد و از كسى باكى نخواهدداشت .
31 قالَتْ عليها السلام : الْجارُ ثُمَّ الدّارُ.(91)
ترجمه :
فرمود: اوّل بايد در فكر مشكلات و آسايش همسايه و نزديكان و سپس در فكر خويشتنبود.
32 قالَتْ عليها السلام : الرَّجُلُ اُحَقُّ بِصَدْرِ دابَّتِهِ، وَ صَدْرِ فِراشِهِ، وَالصَّلا ةِفى مَنْزِلِهِ إ لا الاْ مامَ يَجْتَمِعُ النّاسُ عَلَيْهِ.(92)
ترجمه :
فرمود: هر شخصى نسبت به مركب سوارى ، و فرشمنزل خود و برگزارى نماز در آن از ديگرى در اءُلويّت است مگر آن كه ديگرى امام جماعتباشد و بخواهد نماز جماعت را إ قامه نمايد، نباشد.
33 قالَتْ عليها السلام : يا اءبَة ، ذَكَرْتُ الْمَحْشَرَ وَوُقُوفَ النّاسِ عُراةً يَوْمَالْقيامَةِ، واسَوْاء تاهُ يَوْمَئِذٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ.(93)
ترجمه :
اظهار داشت : اى پدر، من به ياد روز قيامت افتادم كه مردم چگونه در پيشگاه خداوند باحالت برهنه خواهند ايستاد و فرياد رسى ندارد، جزاعمال و علاقه نسبت به اهل بيت عليهم السلام .
34 قالَتْ عليها السلام : إ ذا حُشِرْتُ يَوْمَ الْقِيامَةِ، اءشْفَعُ عُصاةَ اءُمَّةِ النَّبىَّصَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ.(94)
ترجمه :
فرمود: هنگامى كه در روز قيامت برانگيخته و محشور شوم ، خطاكاران امّت پيامبر صلّىاللّه عليه و آله ، را شفاعت مى نمايم .
35 قالَتْ عليها السلام : فَاءكْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرآنِ، وَالدُّعاءِ، فَإ نَّها ساعَةٌيَحْتاجُ الْمَيِّتُ فيها إ لى اءُنْسِ الاْ حْياءِ.(95)
ترجمه :
ضمن وصيّتى به امام علىّ عليه السلام اظهار نمود: پس از آن كه مرا دفن كردى ، برايمقرآن را بسيار تلاوت نما، و برايم دعا كن ، چون كه ميّت در چنان موقعيّتى بيش از هرچيز نيازمند به اُنس با زندگان مى باشد.
36 قالَتْ عليها السلام : يا اءبَا الحَسَن ، إ نّى لا سْتَحى مِنْ إ لهى اءنْ اءكَلِّفَنَفْسَكَ مالاتَقْدِرُ عَلَيْهِ.(96)
ترجمه :
خطاب به همسرش اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام كرد: من از خداى خود شرم دارم كه از توچيزى را در خواست نمايم و تو توان تهيه آنرا نداشته باشى .
37 قالَتْ عليها السلام : خابَتْ اءُمَّةٌ قَتَلَتْ إ بْنَ بِنْتِ نَبِيِّها.(97)
ترجمه :
فرمود: رستگار و سعادتمند نخواهند شد آن گروهى كه فرزند پيامبر خود را بهقتل رسانند.
38 قالَتْ عليها السلام : ... وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزيها عَنِ الرِّجْسِ،وَاجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجابا عَنِ اللَّعْنَةِ، وَ تَرْكَ السِّرْقَةِ ايجابا لِلْعِّفَةِ.(98)
ترجمه :
فرمود: خداوند متعال منع و نهى از شرابخوارى را جهت پاكى جامعه از زشتى ها و جنايت ها؛و دورى از تهمت ها و نسبت هاى ناروا را مانع از غضب و نفرين قرار داد؛ و دزدى نكردن ،موجب پاكى جامعه و پاكدامنى افراد مى گردد.
للّه ] الشِّرْكَ إ خْلاصا لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، فَاتَّقُوا اللّه حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُّنَ إ لاّ وَاءنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ اءطيعُوا اللّه فيما اءمَرَكُمْ بِهِ، وَ نَهاكُمْ عَنْهُ، فَاِنّهُ، إ نَّما يَخْشَى اللّهَ مِنْعِبادِهِ الْعُلَماءِ.(99)

ترجمه :
و خداوند سبحان شرك را (در امور مختلف ) حرام گرداند تا آن كه همگان تن به ربوبيّتاو در دهند و به سعادت نائل آيند؛ پس آن طورى كه شايسته است بايد تقواى الهى داشتهباشيد و كارى كنيد تا با اعتقاد به دين اسلام از دنيا برويد.
بنابر اين بايد اطاعت و پيروى كنيد از خداوندمتعال در آنچه شما را به آن دستور داده يا از آن نهى كرده است ، زيرا كه تنها علماء ودانشمندان (اهل معرفت ) از خداى سبحان خوف و وحشت خواهند داشت .
ءمّاوَاللّهِ، لَوْتَرَكُوا الْحَقَّ عَلى اءهْلِهِ وَاتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبيّه ، لَمّا اخْتَلَفَ فِى اللّهِ اثْنانِ،وَلَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ، وَخَلْفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتّى يَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِالسَّلام .(100)

ترجمه :
فرمود: به خدا سوگند، اگر حقّ يعنى خلافت و امامت را به اهلش سپرده بودند؛ و ازعترت و اهل بيت پيامبر صلوات اللّه عليهم پيروى ومتابعت كرده بودند حتّى دو نفر هم بايكديگر درباره خدا و دين اختلاف نمى كردند.
و مقام خلافت و امامت توسط افراد شايسته يكى پس از ديگرىمنتقل مى گرديد و در نهايت تحويل قائم آل محمّدعجّل اللّه فرجه الشّريف ، و صلوات اللّه عليهم اجمعين مى گرديد كه او نهمين فرزند ازحسين عليه السلام مى باشد.

fehrest page

back page