بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 9, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

و هـمـيـن مـسـائل را (ديـكـتـاتورى عمامه و عبا و قبا و اين بدتر از آن ديكتاتورى است )البـتـه مـا نـمى توانيم كارى بكنيم كه آنها براى ما چيزى ننويسند و نگويند مگر اينكهتـسليم بشويم و همه چيزهائى كه داريم تسليم شان كنيم اما بعد از اينكه آنها را ما خلعكـرديـم هـمـه چـيـزشـان را و دسـتـشـان را از مـخـازن مـلت كـوتـاه كـرديـم ديـگـر نـبايد ماخـيـال ايـن مـعـنـا را بكنيم كه آنها ديگر صحبتى نكنند، آنها صحبت مى كنند، هر كارى هم مابكنيم آنها اشكالاتشان را مى كنند و حرف هايشان را مى زنند لكن مهم اين است كه ما بهانهدسـت نـدهـيـم . مـا يك گرفتارى با خود ملت داريم يك گرفتارى هم با خارجى ها. در بينخود ملت هم اشخاص زيادى هستند كه از اينكه الان روحانيون يك كارهاى جزئى دستشان آمدهاسـت نـاراحـتـند، اينها بسياريشان مى گويند كه روحانيت برود مسجد نمازش را بخواند وبرود سراغ كارش كارها دست ما باشد من از حبس كه بنا بود بيايم ، آمدند گفتند كه شمابـيائيد آن اتاق برويد، يك اتاق بسيار بزرگى و مجللى بود ما رفتيم آنجا ديديم كهآن رئيـس سـازمـان آنوقت كه حالا هم كشتندش حسن پاكروان آنجاست و مولوى ايشان شروعكـرد صـحـبت كردن كه سياست يك امرى است كه دروغ گفتن است ، خدعه كردن است ، فريبدادن اسـت ، از ايـن چيزها الفاظ جور كرد و آخرش هم گفت پدر سوختگى است و اين را شمابـگـذاريـد بـراى مـا. مـن بـه او گـفـتـم كـه ايـن خـوبمـال شـمـا هـسـت ، بـه ايـن مـعـنـا اگـر سـيـاسـت اسـت خـوب شـمـا،مال شماست . اين همين را برداشتند در روزنامه ها نوشتند كه ما تفاهم كرديم با فلانى درايـنـكـه در سـيـاست دخالت نكند و من هم وقتى آمدم بالاى منبر گفتم كه مطلب اين بود اينهاالان مـى خـواهـنـد بـگـويـند كه سياست ، يك همچو مسائلى است و علما اعلام (كه نبايد خدعهبـكـنـنـد، نـبايد فريب بدهند، نبايد چه ) اينها تشريف ببرند مسجد و عبايشان را سرشانبـكـشـنـد بـرونـد مـسـجـد و نـمـاز بـخـوانـنـد و خوب مثلا دو تا مساله شرعى در همان حدودمسائل شرعى را براى مردم بگويند و برگردند منزلشان خيلى هم محترم هستند و ما هم بهآنـهـا احـتـرام قـائل مى شويم و مملكت را واگذار كنند به ما، آنها اهلش نيستند و ما هستيم كهمملكت را بايد اداره بكنيم . اين منطق اينهاست به حسب واقعش و بسيارى از اينها از اسلام مىتـرسند و از شماها هم كه مى ترسند به عنوان اينكه شما هم مبين اسلام هستيد و مى خواهيدكـه اسلام را در خارج محقق كنيد. اينها قبل از اينكه اين نهضت پيدا بشود به طور علمى مىترسيدند خارج و داخل همه شان از اسلام و از كسانى كه وابسته به اسلامند كه در راسششـمـا هـم هـسـتيد، از اين جهت كوشش كردند در اينكه همه اديان را در نظر مردم كوچك كنند وبـرسـنـد بـه اسـلام و اسـلام را همرديف كنند با آن ، در نظر توده هاى مردم اسلام را مشوهنـمـايـش بـدهـنـد، اديـان بـه طـور كـلى مـى گـويـنـد، مى گفتند اديان افيون جامعه است .مـنـظـورشـان هم اين بود كه اديان آمده اند، اديان را اين قلدرها و سرمايه دارها و سلاطين وروسـا درسـت كـرده انـد بـراى ايـنـكـه مـردم را خـوابـشـان كـنـنـدمثل افيونى كه به مردم مى دهند تخدير مى شوند، مردم را تخدير كنند، تا اينكه آنها هممـال مـردم را بخورند و اينها در خواب باشند. اديان را اينطور نمايش مى دادند. آخوندها راهم ، اينها دربارى هستند، اينها انگليسى هستند، خود انگليسى ها اينطور القا مى كردند كهبـگويند انگليسى اند، اينها دربارى هستند، اين آخوندها چه هستند. اين را، قصه را من مكررگفته ام من و آقاى حائرى ،
آقا مرتضى حائرى و آقاى حائرى اخويشان ، آقاى حاج آقا مهدى در اتوبوس بوديم نمىدانـم در چـنـد سـال پـيـش از ايـن و از يـك جـائى مـى آمديم طرف جنوب شهر و آنجاها در آناتوبوس يك عده اى بودند يكيشان شروع كرد صحبت كردن گفت كه من مدت ها بود كه اينهـيـكـل هـا را نـديده بودم (آن زمانى بود كه زمان قدرت رضا شاه شايد آخرهاى رضا شاهحـالا يـادم نـيـسـت درسـت ) گـفـت مـن مـدت هـا بـود ايـنهـيكل ها را نديده بودم . (مقصودش ما سه نفر معمم بوديم ) اينها را انگليسى ها درست كردهانـد در نـجـف وقـم جـمـعـشـان كرده اند و اينها از عمال آنها هستند. يك شرح اين طورى . ما همصحبتى نكرديم ، سكوت كرديم . وضع اينطور بود و هست . حالا هم كه مى خواهند شما راچـيـز بـكـنـنـد كـه يـك جـورى بـكـنـنـد كـه از زنـدگـى روز و از احـتـيـاجـات مـسـلمـيـنمنعزل كنند، شما برويد سراغ يك كارهاى ديگر و (آن قاطر چموش لگد زن ، از آن ما)مقصود آنها اين است و ممكن است كه ما يك وقتى خداى نخواسته به آنها فرصت بدهيم ، بهآنـهـا بـهـانه بدهيم ، اين بهانه اسباب اين بشود كه آنها با قلم هايشان شروع كنند برضـد شـمـاهـا نـوشـتن ، گفتن و مهم همان است كه اينها نمى خواهند كه اسلام در خارج تحققپيدا بكند، از اسلام مى ترسند خصوصا حالا كه به مشاهده ديدند. يك وقتى همان قضيه ،قضيه علمى بود و آن مسائل را كه پيش مى آوردند و تبليغات سوئى كه مى كردند براىهـمـان مـسـاله عـلمـى اش بـود كـه مـى گـفـتـنـد اگـر اسـلام پيدا بشود، چه مى شود، اگرروحـانيون قدرت پيدا كنند چه خواهد شد. در اين نهضت اينها بالعيان ديدند كه مساله هميناسـت كه اسلام همچو قدرتى دارد كه با دست خالى بر قدرت هاى بزرگ غلبه مى كند وروحـانـيـون هـم هـمـچو مردمى هستند كه اين ملت پشت سرشان ايستاده و هر كارى مى خواهند،هرامرى مى كنند عمل مى كنند، حالا كه بالعيان اين مطلب را مشاهده كردند حالا خوفشان صدچندان شده است و دست و پا مى زنند به اينكه شماها را آلوده بكنند و پيش ملت باز شماهارا يـك طـورى بـكـنـند كه مردم از شما روگردان بشوند و شما را هم بگويند كه اينها تاحـالا چـيزى دستشان نبود حالا كه دستشان آمده اينها هم همان ها هستند مطلب اينها اين است كهبگويند اين روحانيون تا حالا كارى دستشان نبود حالا هم كه كار دستشان آمده است اينها همهـمـان مـسائل هست و همان كارها را دارند انجام مى دهند. اگر يك قدم كج گذاشته بشود، اينيـك قـدم كـج را صـد مـقـابـل ايـنـهـا عـرضـه مـى كنند و در كتابشان يا در مقالاتشان يا درروزنـامـه هـايـشـان مـى نـويـسـنـد و در خـارج بـيـشـتـر و درداخل هم كه ديروز يكى از خبرنگارهائى كه مى خواست يك كتابى بنويسد مدتى بود كهبـه مـن يـك نـفـر از آقـايـان پـيـشنهاد مى كرد كه اين بيايد اينجا و شما را ببيند و صحبتبـكـنـيـد با او و مسائل را بگوئيد اين مى خواهد كتاب بنويسد (خارجى بود، زن هم بود) وايـن مـسـائلى از شـما سوال مى كند و جواب دهيد و از جمله حرف هايى كه زد اين بود كه منوقتى شما را دارم مى بينم ، مى بينم كه يك آدم آرامى هستيد، به نظر نمى آيد كه شما يكآدم چه اى باشيد لكن در خارج شما را يك طور ديگرى دارند معرفى مى كنند. خوب البتهمن اين را مى دانستم كه خارج مى گويند هيتلر است . همين امروز هم براى من يكى عكسى آوردهانـد هيتلر ايستاده و دستهايش را كمرش زده يك عده اى هم سر، اينطور عكس انداخته اند من همآن بـالا شـمـشـيـر را كشيده ام براى اينكه گردن ها را بزنم . من به ايشان گفتم خوب مناينها را كه شنيده ام ، شنيده ام كه
گـفـتـه اند كه فلانى امر كرده است كه پستان هاى زن ها را ببرند، شما هم كه حالا اينجاهـسـتـيـد خوب برويد توى مردم اين را بپرسيد از مردم كه چه هست قصه بعد به او گفتمكـه مـا گـفـت شـمـا راجع به اينكه آنها اينجور مى نويسند متاسف نيستيد؟ گفتم از جهتى منمـتـاسـفـم و آن ايـنـكـه چرا بايد يك انسانى كه بايد انسانيت داشته باشد اينقدر انحرافداشـتـه بـاشد كه يك چيزى كه هيچ نيست ، اين براى منافعش آنطور چيزها بنويسد، از اينجـهـت البته تاسف است و اسلام آمده است براى اينكه همه مردم را ارشاد كند، ارشاد به راهراسـت كـنـد و از ايـنـكـه مـردم اينطور هستند من البته متاسفم اما از يك طرف ديگر ما توقعبايد نداشته باشيم كه براى ما اينها را ننويسند براى اينكه ما دست آنها را از منافعشانكـوتـاه كـرديـم آنـهـا چـشـمـشان دوخته شده بود به منافع اينجا و ماها، آقايان ملت ايراندسـتـشـان را كوتاه كردند، وقتى دستشان را كوتاه كردند ما ديگر توقع نداشته باشيمكـه آنـها مدح ما را بكنند. آنها بايد بگويند، هر چه مى خواهند بگويند ما بايد راه خودمانرا برويم .
حيثيت روحانيت الان بستگى به اعمال ما دارد
مـقـصـود مـن از اين اطاله كلام اين است كه عرض كنم كه همانطورى كه مقام شما و پست شمايك پست شرافتمند بزرگى است ، مسؤ وليتتان هم يك مسؤ وليت بزرگى است . به هماناندازه كه مقام شما بالاست مسؤ وليتتان هم زياد است . اگر يك وقتى مثلا فرض بفرمائيديك كميته اى تحت نظر بعضى از آقايان باشد و در آنجا يك شخص نابابى باشد و يككـارى انـجـام بـدهـد كـه بـر خلاف باشد آنهائى كه مى خواهند مناقشه بكنند با ما، نمىگويند كه يك شخص نابابى در اين كميته بود، آقا خودش خوب است اما آن شخص نابابايـن كـار را كـرد مـى گـويـند آخوندها اين كار را كردند. آنها به آخوند نسبت مى دهند نمىگـويـنـد كه اين كميته اينطور است مى گويند آخوند است ، اينطور است حيثيت روحانيت الانبـسـته به اعمال ما، هميشه بود. اما حالا بيشتر است ، هميشه در زمان طاغوت بود، ما هم هيچكاره بوديم شما هم هيچ كاره بوديد و تحت فشار ظلم بوديد و مظلوم محبوب است ، مظلوميتمحبوبيت مى آورد. حالائى كه جمهورى شده اسلام و اسلامى و رژيم طاغوتى از بين رفتهو رژيـم اسـلامـى انسانى بناست باشد و شما هم متصدى يك امورى هستيد براى اينكه كمكبـكـنيد به اين نهضت و بحمدالله با كمك اين طبقه است كه اين كارها دارد انجام مى گيرد.الان آنـطـور نـيـسـت كـه اگر يك كارى آنوقت مى شد مردم از باب اينكه شما مظلوم باشيدمظلوم بوديد و محبوب شده بوديد مردم مناقشه نمى كردند، اما امروز آن وضع ديگر نيست، امروز مناقشه مى كنند. اگر يك كميته اى كه بعضى از آقايان مثلا در آن رياست دارند يكنـفـرى در آنـجـا يـك كـار خـلافـى بـكـنـد، كـمـيـتـه را مـطـلقـا و چـون بـااهـل عـلم مـخالفند، اهل علمى كه در آن كميته هست بالخصوص او را و سرايت مى دهند به همهمـا(اصـلا آخـوند اين طورى هست ، آخوند جماعت اصلش اين طور است ، شلوغكار است ، اينهاالان يك چيزى دستشان افتاد بنا كردند شلوغ كردن ، اين جماعت اصلا اين طورى هستند)!!مردم هم وقتى تبليغات زياد بشود مردم هم خيلى ها باورشان مى آيد. من شاهد بودم در زمانرضاخان و شايد هيچ يك از شماها
يـادتـان نـبـاشـد مـن يـادم اسـت آن مـسـائل يـعـنـى از اولى كه آمد و كودتا كرد تا حالا همهمـسـائل را مـن شاهد بودم تبليغاتى كه اينها كردند در ملت تاثير كرده بود با اينكه مىديـدنـد كـه اينها چه جنايتى مى كنند ولى تبليغاتشان قوى بود و در بعضى از قشرهاىمـلت هـم تـاثـيـر كرد. اين قصه را من كرارا گفتم و چون در قلب من يك امر ناراحت كننده اىبـود حـالا هـم عرض مى كنم مرحوم شيخ عباس تهرانى رحمه الله تعالى ايشان فرمودندكـه من از اراك مى خواستم بيايم قم ، رفتم كه اتومبيلى سوار بشوم كرايه كنم و بيايم، آن شـوفـر اتـومـبـيـل گـفـت كـه مـا عـهـد كـرده ايـم دو طـايـفـه را سـواراتومبيل نكنيم يكى آخوندها را، يكى هم فواحش ‍ را. اين وضع ما بود در زمان آن پدر، زمانپـسـر را هـمـه يـادتـان هـسـت كه چه بود و چه شد خوب حالا الحمدالله پدرش كه رفت وخـودش هـم كـه رفـت آنـها ديگر برگشت ندارند لكن ما بايد توجه به اين معنا بكنيم كهحـيـثـيـت روحـانيت و حيثيت اسلام الان بسته به كارهاى ماست . اگر ما كارمان يك كار صحيحمطابق با قواعد اسلام باشد هم حفظ روحانيت مى شود هم حفظ اسلام و اگر خداى نخواستهاز مـا بـبـيـنند كه باز مخالفت ها شروع شد و باز اين بكش آن طرف و آن بكش آن طرف وايـن كـمـيته چه بكن ، آن كميته چه ، يك همچو مسائلى اگر از ما ديدند روحانيت حيثيتش را ازدست مى دهد و با از دست دادن روحانيت حيثيت خود را، اسلام عقب نشينى مى كند. اينكه روحانيترا تـا ايـنـجـا آورده هـمـيـن طـبـقـه بـود مـردم هـم تـبـع هـمـيـن هـسـتـنـد الان بـسـتـه بـهاعـمـال مـاسـت يعنى مسؤ وليتى كه الان به عهده ماست در اين زمان بيش از مسؤ وليتى استكـه بـه روحـانيت زمان طاغوت بود و بيش از مسؤ وليتى است كه به روحانيت در زمان هاىسابق بوده زمان هاى سابق اينطور مسائل اصلا مطرح نبود، مردم بودند و روحانيت بود واحـكـام خـدا و ايـنـهـا گـاهى هم يك خان يك جائى چه مى كرده يا يك سلطانى جائى ، اما اينمـسـائلى كـه حـالا طـرح اسـت نـبـوده اصـلا حـالا دنـيـا شـدهمثل يك عائله واحده ، يك كلمه كه اينجا گفته مى شود فردا در همه ايران و آنجا هم كه موجهاى راديو و تلويزيون برود همه جا منعكس مى شود، در همه دهات و قصبات در همه خارج وداخـل مـنـعـكـس مـى شـود. مـا اگـر چـنـانـچـه بـه وظـيـفـه اسـلامـى خودمان ، روحانى خودمانعـمـل بـكنيم ، حيثيت روحانيت در يك همچو مقطع زمانى محفوظ مى ماند و بيمه مى شود، براىبعد هم اگر در اين انقلاب ما پيروزى معنوى پيدا بكنيم اين پيروزى معنوى باقى مى ماندو اگـر خـداى نخواسته در اين انقلاب ما پيروزى نداشته باشيم و حيثيت خودمان را از دستبـدهـيـم بـايـد ديـگـر كـنـار بـرويـم و فـاتـحـه روحـانـيـت را بـخـوانـيـم ودنبال آن فاتحه اسلام براى مدت طولانى ، از اين جهت ما آنقدرى كه وظيفه داريم و آقايانوظـيـفـه دارند بايد كوشش كنند كه هم خودشان را و هم آن كميته هائى كه در تحت نظارتآقـايان هست و هم آن پاسدارهائى كه در تحت نظارت آقايان هست كوشش كنند كه همه اينهارا بـه فـرم اسـلام در مـى آورنـد، هـر كـس بـيـايـد كـمـيـتـه را بـبـيـنـد،مثل اينكه در يك مسجد رفته و همه چيزش اسلامى است ، هر كس پاسبان را ببيند يك مرد مسلممـتـعـهـد بـبـيـنـد اگـر مـا بـتـوانـيـم يـك هـمـچـو كـارى بـكنيم كه اين كميته هايمان را و اينپاسدارهايمان را بتوانيم تهذيب كنيم ، بتوانيم تربيت بكنيم ، نصيحت بكنيم و مواظبت ازروحـيـات آنـهـا بـكـنـيـم و ايـنها را خوب تربيت بكنيم ، در اين نهضت پيروزيم و پيروزىانشاءالله دائمى است و اسلام هم روسفيد از !!! روسفيد كه هست !!! روسفيد در مى آيد از آب.
ما بايد حيثيت اسلام و روحانيت را حفظ كنيم
بـنـابـرايـن مـا وظـيفه داريم الان يعنى وظيفه الهى ، شرعى ، وجدانى و انصافى بر اينداريـم كـه مـا بايد از خودمان شروع بكنيم و از خودمان كه شروع كرديم به آن چيزهائىكـه مـربـوط بـه مـا هـسـت ، بـه آن دستگاه هائى كه مربوط به ما هست به آنها هم سرايتبـدهـيـم و در نـظـرمـان ايـن بـاشـد كـه تـربـيـت كـنـيـم جـامـعـه اى كـه 2500سـال در آن ظـلم و ظـلمـات بـه سـر بـرده و 50 و چـنـدسـال بـه ايـن ظلمات وحشتناك و جوان هاى ما را همچنان منقلب كرده بودند كه نسبت به شمايـك نـحـوه ديـگـر فـكـر مـى كـردند، چنانچه شما هم نسبت به آنها يك طور ديگر فكر مىكـرديـد و هـر دو فـكر، فكرهاى وارداتى تبليغاتى بود، هم آنطورى كه دانشگاه دربارهشـمـاهـا فكر مى كرد (يك مشت آخوند كه همين حرف ها) و هم اين طورى كه شما نسبت بهدانـشـگـاه كـه هـمـچو به طور مطلق (يك دسته فكلى نمى دانم كذا) اين هر دو تبليغاتبـود كـه جـدا كـنند طبقه جوانى كه بعدها بايد مقدرات يك مملكت را در دست بگيرد از شماجـدا كـنـنـد. اصـلا بـرنـامـه ايـن اسـت كـه شـمـا را از طـبـقـهفعال جوان جدا بكنند يعنى طبقه اى كه روشن هستند و مرجع امور خواهند شد و شما را هم ازآنـهـا و آنـهـا را هـم از شـمـا و دو قـوه اى كـه دو قـوه مـفـكـره يـك مـلت هـسـت ، ايـنـهـا رامـقـابـل هـم قرار بدهند تا كارهايشان همه خنثى بشود، نه دانشگاهى بتواند كار خودش راانـجـام بـدهـد كـار صـحـيـح و نـه شـمـا بـتـوانـيـد كـار صـحـيـح . شـمـا را درمـقـابـل هـم قرار بدهند و خودشان هر كارى مى خواهند بكنند و ما راجع به آن قضاياى آنهابـى تـفـاوت بـاشـيـم خـودمـان تو سر هم بزنيم . اين يك برنامه اى بوده است كه اينهاداشـتـه انـد و علاوه بر هزار جور برنامه اى كه داشتند و ديگر من نمى توانم حالا عرضبكنم ، حالا آن مقدارى كه من در اين مجلس مقتضى است و حالا هم خدمت آقايان رسيدم همين مقداراسـت كـه مـاهـا بايد حفظ كنيم اين حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام را و به همه رفقايتان بايدبـگـوئيـد كـه مـسؤ وليت زياد است امروز غير سابق است امروز خيلى وقت حساس است امروزخـيـلى وقـت حـسـاس خـطـرنـاكـى است براى همه ما. حالا من اميدوارم كه انشاءالله چه بشود.مسائلى هم كه آقا گفتند صحيح است لكن بايد تنبه داد. آن غرض ندارد اما اشتباه دارد. بهاو هم گفتند زياد هم به او گفته اند كه اشتباه كردى و تنبه البته لازم دارد كه يك همچواشـتـبـاهـاتـى نـشـود و مـن مـمكن است كه امروز صحبت اگر عصر در چيز كردند بگويم كهوضـع ، وضـع روحـانـيـت چـه اسـت و بـايد چه كرد و آنهائى كه مى خواهند روحانيت را يكلطـمـه اى وارد كـنـنـد چـه كاره اند آنها. اين ممكن است كه من انشاءالله امروز عصرى كه درمـدرسـه فيضيه اجتماع هست يك صحبت هائى كه به صلاح اسلام و مسلمين است عرض بكنمانشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
تاريخ : 22/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان فرهنگى و مربيان قرآن كاشمر
مطلب اصلى ما اسلام است كه بايد به آن تحقق بدهيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مـرحـوم آقـاى طـالقـانـى رفـتـنـد و روسـفيد رفتند. ايشان بايد گفت يك عمر تقريبا خدمتكـردنـد و جـهاد كردند و رفتند و ما بايد ببينيم كه چه بكنيم تا ما هم روسفيد برويم . ماهمه در اين نهضت سهيم هستيم و شما خانم ها سهم بزرگ داريد يعنى آمدن شما خانم ها بهخـيـابـان هـا و مـيـدان هـاى مـبارزه موجب اين شد كه مردها هم قوه پيدا بكنند، تقويت بشوند،روحـيـه آنـها هم با آمدن شما تقويت بشود. شما سهم بزرگى در اين نهضت داريد لكن درنـيـمـه راه هـستيم الان ، بيشتر راه مانده است . ما فقط رفتن محمدرضا و كوتاهى دست اجانبمـقصد اعلايمان نبود، آن مقدمه بود يعنى اينها يك خارى بودند بين راه كه بايد اين خارهااز بين راه برداشته بشود تا ما بتوانيم آن مقصدى كه مقصد اصلى است به آن برسيم وآن مطلبى را كه مطلب اصلى ماست و اصلى اسلام است به آن تحقق بدهيم . ما همه راى بهجـمـهـورى اسـلامـى داديـم شـمـا هم داديد راى ، راى تنها كافى نيست راى همين قدر است كهرسـمـا الان مـمـلكـت ايـران رژيـمـش جمهورى اسلامى است لكن وقتى به حسب واقع جمهورىاسـلامـى مـى شـود كـه شـمـا خـانـم هـا بـه وظـيـفـه تـانعمل كنيد و اين آقايان هم به وظيفه شان و همه ما خودمان را وظيفه دار و مكلف بدانيم .
بايد اين فرم غربى برگردد به يك فرم اسلام
يـك مـمـلكتى كه پس از رفتن خرابكارها يك مملكت جنگزده است ، يك مملكت غربزده است ، يكمـمـلكـتـى است كه همه چيز ما را عقب رانده اند و همه جهت ما را شكست داده اند و حيثيت ملى ما راگرفتند از دست ما و فرهنگش ، اقتصادش ، همه چيزش درهم و برهم است ، اين به يك كلمهرئيـس جـمـهـورى اسلامى درست نمى شود. با رفتن دزدها و چپاولگرها هم درست نمى شودفـعـاليـت مى خواهد. الان ما مكلفيم كه براى جبران اين خساراتى كه به مملكت ما وارد شدهاسـت ، چـه خـسـارت هـاى مـعـنـوى كـه جـوان هاى ما را اعم از زن و مرد به واسطه تبليغاتفـاسـدى كـه كـرده بـودنـد از آن وضـعى كه بايد داشته باشند آنها را عقب زده اند و چهخسارات مادى كه مملكت ما را به فقر كشانده اند، به اسم اصلاحات ارضى بيچاره كردندكشاورزهاى ما را و مملكت را به تباهى كشيدند و چه مدارس و
فـرهـنـگ مـا كـه عـقب نگه داشتند نگذاشتند كه يك فرهنگ صحيح باشد، مترقى باشد. اينآشـفتگى ها بايد به دست ما و شما، به دست ملت و دولت ، تنها هيچ كدام نمى توانند اينكـارها را درست بكنند. اگر خانم ها خيال كردند كه كنار بروند و مردها اين كارها را انجامبـدهـنـد و يـا مـردهـا خـيـال كـنند كه كنار بروند و خانم ها اين كار را انجام بدهند يا هر دوخـيـال بـكـنـنـد دولت انـجـام بـدهـد و يـا هـر سـه خـيـال كـنـنـد روحـانـيـت انـجـام بدهد، اينخيال ، خيال صحيحى نيست براى اينكه كارها اينقدر آشفته است ، گرفتارى ها اينقدر زياداسـت كـه هـر شـخـصـى بـايـد در هـر مـحـلى هست تكليفى كه دارد اين است كه آنجا را خوببسازد. اگر شما در محلى هستيد كه در آنجا مثلا بايد تعليم و تربيت خانم كوچولوها رابـكنيد بايد خوب تربيت كنيد، اگر در جائى هستيد كه در آنجا تبليغ بايد بكنيد، بايدتـبـليـغـاتـتان ، تبليغات صحيح باشد و هر قشرى در هر جا هست بايد همان پستى را كهدارد خوب عمل بكند.
اگـر در وزارتـخـانه است ، آنجا پشت هر ميزى كه نشسته تكليفى را كه دارد نسبت به آنوضـعـى كـه دارد، خـوب عـمل كند. اگر در ادارات ديگر هست ، هر اداره اى كه هست كارى كهانجام مى دهد صحيح انجام بدهد كه وضع سابق كه همه چيز را در هم كرده بود و ادارات مارا اداراتـى كـرده بـود كـه قـابـل ذكر نيست ، وزارتخانه ها همين طور و ساير قشرها همينطـور و جـوان هـاى مـا را بـه طـورى تربيت كرده بودند كه تعهد ديگر نداشتند نسبت بهگـرفـتـارى هـائى كـه بـرايـشـان پـيـش مـى آمـد، ايـنـهـا بـايـد در هـر مـحـلى كـه هـسـت ،مـحـول بـه هـر كـسـى كـه هـسـت يـا بـر هـر گـروهـى كـه هـسـت ، ايـنـهـا بايد هر كسى درمـحـل خودش ، هر گروهى در محل خودش ، هر كسى در پست خودش انجام وظيفه زمان جمهورىاسـلامـى بكند. يعنى بايد اين فرم غربى برگردد به يك فرم اسلامى . تا حالا ما همهچـيـزمـان را تـقـريـبـا بـايد بگوئيم غربى بود، همه چيز غربى بود. حالا بايد بعد ازايـنـكـه مـا دسـت آنـهـا را كـوتـاه كـرديـم ايـنـطـور نـبـاشـد كـه بـازدنـبـال آنـهـا باشيم ، همه چيزهاى خودمان را فراموش بكنيم و دنباله رو غرب يا دنباله روشـرق باشيم . بايد ما توجه داشته باشيم كه ما خودمان كى هستيم و چى هستيم و مملكت مااحتياج به چى دارد و به كى دارد. اگر ما اين وابستگى هاى معنوى را، اين وابستگى هائىكه جوان هاى ما را و دانشگاه ما را و همه چيز ما را به صورت غربى در آورده بود، اينها رااگـر بـرگـردانـيـم بـه حـال خـودش ، و پـيـدا كـرديـم خـودمـان را، مـى تـوانـيـم يك ملتمـسـتـقـل بـاشـيم و يك ملت آزاد باشيم ، پيوند به غير نداشته باشيم و خودمان سر پاىخودمان بايستيم و كارهاى خودمان را خودمان انجام بدهيم و اما اگر چنانچه از اين معنا غفلتبـشـود و بـاز هـمـان خـيـالات و هـمـان بـسـاط غـرب در ايـنـجـا بـاشد اميد اينكه بتوانيم مامـسـتـقـل بـاشـيـم و بـتـوانـيـم آزاد بـاشـيـم ، آزاد فـكـر بـكـنـيـم ، آزادعـمـل بـكـنـيـم ، ايـن امـيد ديگر نيست . بر همه ماست كه از اين غربزدگى بيرون بياييم ،افـكـارمـان را عـوض بـكـنـيـم ، اعـمالمان را عوض بكنيم ، وضعيت فرهنگمان عوض بشود،وضعيت دادگسترى مان عوض بشود. همه اينها سوغات غرب است . اين دادگسترى ما به اينتـرتـيـبـى كه بود در زمان طاغوت ، اين يك سوغاتى بود از غرب آمده بود بايد تغييربـكـنـد و يـك وضـع ديـگـرى پـيـدا بـكـنـد. و هـمين طور فرهنگمان هم همان طور بود. تمامچـيـزهـائى هـم كـه وسـيله قرار داده بودند براى اينكه جوان هاى ما را تباه كنند، همه اينهاسوغات هاى غرب بود
يـعـنـى بـنـابـرايـن بود كه وسايلى تهيه بكنند كه هم زن ها را و هم مردها را تباه بكنندنـگـذارنـد يك رشد انسانى پيدا بكنند. همه وسايل را تهيه كرده بودند براى همين مقصد.در سـينما مى رفتند، وضع سينما را جورى قرار داده بودند كه تباه مى كرد. در هر جا كهمـى رفـتـنـد هـمـيـن مـسـائل بود. ما بايد خودمان را تغيير بدهيم تا اينكه بتوانيم سرپاىخودمان بايستيم و بفهميم كه ما شرقى هستيم و ما در اسلام هستيم و برنامه ما اسلام است .انـشـاءالله خـداونـد هـمـه شـمـا را حفظ كند و همه را موفق كند به اينكه به اين مملكت خدمتبكنيد كه مملكت الان مال خود شماست و خود شما موظفيد كه او را حفظ بكنيد.
سلام بر همه شما باشد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
تاريخ : 23/6/58
بيانات امام خمينى در جمع خانواده آيت الله طالقانى
مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم ، به همان صراط الله
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
نـمـى دانـم من بايد به شما تسليت بدهم و يا شما بايد به من ، يا هر دو به هم . من بهشـمـا تـسـليـت بـدهـم كـه يك پدر بزرگى را از دست داده ايد و شما به من كه يك برادرعـزيـزى را از دسـت داده ام و هـمـه بـه ملت كه يك خدمتگزارى را ملت از دست داده و همه بهاسـلام كـه يك مجاهدى را از دست داده است لكن ما از خدا هستيم و از آنجا آمديم و به آنجا برمى گرديم (انا لله ) ما از خدائيم ، مال خدائيم ، ما چيزى نداريم خودمان ، هر چه هست ازاوسـت و به سوى او مى رويم و بايد ببينيم چطور از آنجا آمديم و چطور در اينجا هستيم وچـطـور بـه آنجا مى رويم آيا در اينجا كه هستيم ، در اينجا كه هستيم در خدمت حق تعالى درخـدمـت خـلقـيـم ، مـجـاهـده مـى كـنـيـم در راه خدا،به صراط مستقيم ، ربوبيت مشى مى كنيم ياانحراف داريم ؟ اگر انحراف داشته باشيم ، چه به چپ و چه به راست ، چه طرف چپ كهتـعـبـيـر به (مغضوب عليهم ) شده است و چه طرف راست كه تعبير به (ضالين )شده است در مقابل طريق مستقيم و صراط مستقيم ، اگر از اين راه مستقيم رفتيم ، از اينجا كهحـركـت كـرديـم راه مـسـتـقـيـم باشد، منحرف نباشد، شرقى نباشيم غربى نباشيم ، مستقيمباشيم ، يمين و شمال نباشد در كار، مستقيم حركت كنيم از اينجا به لانهايت ، سعادتمنديمو مـلتى را سعادتمند كرديم و اگر چنانچه خداى نخواسته انحراف به چپ ، انحراف بهراسـت ، انـحراف به يمين ، انحراف به يسار باشد، منحرف هستيم و اگر چنانچه در بينملت يك مقامى داشته باشيم ، ملتى را منحرف مى كنيم .
مـرحـوم آقـاى طـالقـانـى مـسـتـقـيـم بـود، مـسـتـقـيـم فـكـر مـى كـرد، مـسـتـقـيـمعـمـل مـى كـردانـحـراف بـه چـپ و راست نداشت ، نه غربزده بود و نه شرق زده اسلام زدهبـود، دنـبـال تـعليمات اسلام بود و براى يك ملت مفيد بود و رفتنش ضايعه است لكن اوپـيـوسـت به آنجايى كه براى او تهيه شده است ، مقامى كه براى او تهيه شده است و مابـايـد فـكـر ايـن بـاشـيـم كـه مـاهم مستقيم باشيم . اگرمستقيم باشيم و ملت را دعوت بهاسـتـقـامـت كـنـيـم از ايـن غـربـزدگـى كـه در طـول تـاريـخ و خصوصا در اين پنجاه و چندسـال مـا را بـه آن طـرف كـشـيدند، از آن طرف ما را كشيدند طرف شرق ، از آن طرف ما راكـشـيدند طرف غرب و ما را ازخود بيخود كردند، جوان هاى ما را تهى كردند از آنكه بايدباشند. ما
مـكـلفيم همه مان ، مكلفيم همه آقايان و همه خانم هاى محترم ، مكلفيم كه مردم را دعوت كنيمبـه راه مـسـتـقـيـم ، بـه هـمـان صـراط الله ، راه الله كـه راه مـسـتـقـيم است و از انحراف هاجـلوگـيـرى كنيم . نه منحرف به آن طرف باشيم كه ديكتاتورى به تمام معنا است و نهمنحرف به غرب باشيم كه ظلم و ستم و به اسم حقوق بشر، بردن همه حقوق بشر است .مـكـتب هائى كه در دنيا هست غير از مكتب هاى توحيدى ، اينها مكتب هائى هستند انحرافى كه آناشخاصى كه اين مكتب ها را درست كرده اند، آنها براى يك مقصدى و توطئه اى درست كردهاند، براى به دام انداختن جوان هاى غافل . آنهائى كه دعوى مى كردند به اين كه ما براىملت هستيم ، خدمتگزار ملت ها هستيم ، برادريم با مردم ، با لفظ برادرى و قارداشى از همتـعبير مى كردند، شايد بعضى از شما يادتان باشد يا هيچ كدامتان كه وقتى كه سرانكـشـورهـا بـنـاشـد بـيـايـنـد بـه ايـران و آنـجـا يـك اجـتـمـاعـى داشـتـه بـاشند، وقتى كهچـرچيل آمد، آنطور كه آنوقت معروف شد و نقل كرده اند، آمد به فرودگاه و با يك تاكسىرفـت بـه مـحـل خـودش ، وقـتـى كـه رئيس جمهور آمريكا آمد آن هم با يك ترتيب لكن وقتىاستالين آمد طياره اى كه او را حمل مى كرد، گاو هم همراهش آوردند كه مبادا يك شيرى از اينطـرف هـا نـاسـالم بـاشـد. بـا يـك تـشـريـفـات زيـاد، در عـيـنحـال كـه او آنـطور با سلطنت و فوق سلطنت زندگى مى كرد و از قرارى كه به ما گفتهانـد كالسكه طلا هم داشته است و من اطلاع ندارم لكن آنهايى كه مشاهد من بود، سربازهاىآمريكا كه اينجا بودند و سربازهاى انگلستان كه اينجا بودند، براى شان خيلى چيزها ازآنـجا مى آوردند حتى آنطور كه در ذهن من است ليموى ساييده شده ، پودرش را مى آوردند،لبـاس بـراى شان مى آوردند ولى آنكه من خودم مشاهدش بودم ، بين اينجا و مشهد ما سوار!!! چـيـز بوديم !!! اتومبيل بوديم مى رفتيم !!! اتوبوس بوديم اين سربازهاى روسىكه به آنان اينطور فهمانده بودند كه ما برادريم با آنها، فرقى ما بين ما و شما نيست، اينها براى يك سيگار گدايى مى كردند، از اين مردم ، مسافرين .
بازى مى دهند جوان هاى ما را، هر دو دسته بازى مى دهند، هم غرب ما را بازى مى دهد، ملعبهكـردنـد مـا را، هـم غـرب مـا را مـلعـبـه كـرده هـم شـرق مـا را مـلعـبـه كـرده اسـت و تـا ايـنگـول خـوردن هـا هـسـت ، تـا ايـن غـربزدگى و شرق زدگى در ملت ما هست ، هيچ اميدى بهاصـلاح نـيـسـت . مـا بـايـد اول تـمـام هـمتمان را صرف كنيم كه خودمان را از اين وابستگىفكرى بيرون بياوريم . ما فكرهاى مان وابسته است ، ما فرهنگمان وابسته است . ما بايدسـعـى كـنـيـم از اين فرهنگ وابسته خارج بكنيم خودمان را، چه فرهنگ آن طرف كه همه اشفساد و چه فرهنگ اين طرف كه همه فساد است يعنى همه اش براى به دام انداختن ماهاست ،به دام انداختن بشر است .
رفتار حاكمان صدر اسلام رسواگر مدعيان خلق و حقوق بشر
مـا تـا ايـن راه مـسـتقيمى كه راه انسانيت است ، راه اسلام است و از حكومت هايش ما فرق را مىفـهـمـيـم ، آنـوقـتـى كـه اسـلام بـه دسـت مـاهـا نـيـفـتـاده بـود كـهمـثـل يـك پـوسـتـيـن ايـن طـرف ، آن طرف باشد آن وقتى كه اسلام صريح بود، زمان خودپيغمبر (ص ) و زمان على ابن
ابـيـطـالب (سلام الله عليه ) شما وقتى آنوقت را ملاحظه كنيد و سران قوم را در آنوقت ،سـردارهاى اسلام را در آنوقت ، آن كه در راس واقع شده بود به حسب نظم مملكتى ، وقتىكه ملاحظه بكنيد چه جور زندگى مى كردند، وضع خودشان چه جور بود، آن كه پيغمبراسـلام بـود در يـك مـسـجـدى كـه نـه مثل اين مسجد ماها، مساجدى كه حالا هست ، يك مسجدى كهشـايـد حـصـيرهم نداشتند، يك ديوار يك مترى آنقدرى تقريبا بوده است و با اين چيزهاى ،چـوب هاى خرما يك جائيش را سقف زده بودند. مسجد، آن مسجد و اطاق ها، يك دانه اطاق براىيـك عـده بـود وقـتـى كـه نشسته بودند (در مسجد مى نشستند با اصحابشان ) كسى كه ازخارج مى آمد نمى فهميد اينها كدام يكى پيغمبرند و كدام يكى ديگرانند، پرسيد كدام يكىشـمـا او هـسـتـيـد. اينطور مى نشستند، مثل ، مثل سايرين حتى يك همچو پتوئى نبوده است كهزيـرشـان بـيـندازند كه يك امتيازى در كار باشد و آن كه حضرت امير (سلام الله عليه )اسـت و تـاريـخش را همه مى دانيم ، همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير و راى دادندبـه ايـشـان ، هـمـان روز وقـتـى فـارغ شـد از ايـن قـضـيـهبـيـل و كـلنـگش را برداشت رفت پى كار. كار مى كرد، يك جا رفت آنجا سراغ كارش . يكهـمـچـو حـكـومتى ، خودش كار مى كرد. اين حكومت يك حكومتى است كه اگر بگويد ما برادرهستيم ، راست مى گويد يعنى يك برادرى است كه از برادر ديگرش ، از ساير برادرهاىديـگـرش در زنـدگـى پـائيـن تـر است . حضرت امير سر آن آنطور كه در تاريخ است آنچـيـزى كـه تـويـش آرد جـو درسـت كـرده بـود بـراى ايـنـكـه از آرد جـومـيـل مـى فـرمـود سـرش را مهر زده بود كه مبادا دخترهايش به واسطه عطوفتى كه به اودارنـد يك روغنى ، يك چيزى داخلش بكنند، مثلا چيزى كه تغيير مزه داشته باشد. زندگىايـن زنـدگـى بـود و مـى فرمود كه من مى ترسم كه در آن طرف مملكت نمى دانم كجا، يككـسـى بـاشـد كـه گـرسـنه باشد، نان نداشته باشد و من مى خواهم همانطور باشم اينحـكـومـت يك حكومتى است كه مى تواند حاكم بگويد كه ما با ديگران برادر هستيم ، ما همههـسـتـيـم ، همه با هميم ، با اينكه وضعش كمتر از ديگران است . يك پوستى داشتند كه شبزيـر خـودش و عـيـالش حضرت زهرا مى انداختند مى خوابيدند روى آن ، روز همين پوست رايـك قـدرى علف مى ريختند براى شترشان . اين زندگى بود. اين حكومت هائى كه ادعا مىكـنـنـد كـه مـا براى خلق هستيم ، براى چه هستيم ، وضع خودشان را بروند ببينند، وضعخـلقـشـان را هـم بـرونـد ببينند آنهائى كه مى گويند كه ما براى حقوق بشر چه و مجلسحقوق بشر درست كرديم ، از اين حرف ها، ببينند اينها با بشر چه جور رفتار كردند، كجاحـق بـشـر را بـه او دادنـد. يكى از بشرها ما بوديم ديگر، ما هم يك دسته اى بشر هستيم ،پنجاه و چند سال است كه ماها يادمان است ، همه حقوق ما را از بين بردند، همه چيزمان را ازبـين بردند همين هايى كه دعوى مى كنند حقوق بشر، همين ها فوج ، فوج بشر را مى كشندو فـريـاد مـى زنـند حقوق بشر. وقتى در ايران نصيرى را مى كشند يا هويدا را مى كشند،هـيـاهـو بـلنـد مـى كـنـنـد چـرا كـشـتـيـد، ايـن جـز ايـن اسـت كـه مـى خـواهـنـد مـاهـا رااغـفـال كـنـنـد و نـهضت ما را بدنام كنند؟ اينها بشر را نمى شناسند، چه تا حقوق بشر را.اينها براى بشر وضعى قائل ، حيثيتى قائل نيستند اينها هر چه در نظرشان است همان جهتاقـتـصـاد اسـت و جـهـت چاپيدن مردم ، چيز ديگرى نيست در كار، زير بنا اقتصاد است ، زيربـنـاست . همه چيز از آنجا پيدا شده است كه كسى اطلاع ندارد انسان چيست ، يك همچو چيزىهم مى گويد.
مرگ علماى اسلام ضايعه است ، نه شكست
در هـر صـورت گـرفـتـارى هـاى كـشـور مـا زيـاد اسـت و مـا احتياج داشتيم به يك شخصىمـثـل اقـاى طـالقـانـى لكـن ايـنطور نيست كه ما وقتى آقاى طالقانى بروند، شكست خوردهبـاشـيـم . اسـلام اسـت ، پـيغمبر هم رفت اما وقتى وحى آمد كه اگر پيغمبر كشته بشود يابـمـيـرد، شـمـا بـرمـى گرديد از دينتان ؟ اسلام هم پيغمبرش هم مى رود، امامش هم مى رود،عـالمـش هم مى رود، همه مى روند و مملكت ما الان بحمدالله تعالى و اميدوارم كه يك بيدارىبـراى قـشـرهـاى مملكت ما پيدا شده و كشور ما پيدا شده ملت ما يك بيدارى پيدا كردند كهخـودشـان دارنـد مـى رونـد، خـودشـان ديگر بيدار شدند، ديگر خودشان راه مى روند. و مااميداريم كه انشاء الله خداوند آن خدمتگزار را رحمت كند و همه ما را هم خدمتگزار قرار بدهدو مـلت مـا را هـم از ايـن بـيـدارتـر كـنـد كـه راه را بـرونـد و مـن تـسـليـت بـه خـانـم هـااول و به آقايان ثانيا عرض مى كنم و من بدانيد كه شريكم در اين مصيبت . خداوند همه مارا در اين راه مستقيم هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 23/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم در مدرسه فيضه
ما احترام به هر كس بگذاريم براى خدا بايد باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
مـا بـرادرى را از دسـت داديـم و مـلت مـا پـدرى را و اسلام مجاهدى را، همه در سوگ هستيم ومـتـاثـر از ايـن مـصـيـبـت بـزرگ ...، خـداونـد او را غـريـق رحمت و شما را بردبار و صبوربـفرمايد. آقاى طالقانى پس از سال هاى طولانى خدمت و رنج و نگرانى و مجاهدت از بينما رفت و با اجداد طاهرينش انشاء الله محشور شد. ما بايد از وقايعى كه رخ مى دهد عبرتهـايـى بـگـيـريـم و تـعـليـم هـايـى و تـنـبـه بـه بـعـضـىمـسـائل پـيـدا كنيم . آقاى طالقانى چرا در مرگ او اين انقلاب و اين انفجار در مملكت ما و درسـايـر مـمـالك حـاصـل شـد؟ مـگـر چـه بـود كـه ايـن انـفـجـارحـاصل شد؟ ما اوصاف او را و ابعاد او را تحليل مى كنيم و بعد خود ملت را ميزان قرار مىدهـيـم . مـا در تحليلات نبايد توى يك اتاق سربسته بنشينيم و فكر كنيم و قلم به دستبـگـيـريـم و بـه خـيـال خـودمـان تـحـليـل كـنـيـم ، مـا بـايـد مـطـالعـه درحـال مـلت بكنيم ببينيم ملت چرا به آقاى طالقانى اين احترام را گذاشت ؟ چه بود در او وانـگـيـزه مـلت چـه بود؟ آقاى طالقانى ابعاد مختلفه اى را داشت ، اولاد پيغمبر بود، عالمبود، خدمتگزار بود، متفكر بود، مفسر قرآن بود، انسان متعهد بود، مخالف با رژيم بود،مخالف با چپ و راست بود، كدام يك از اين ابعادى كه آقاى طالقانى داشت اينطور مردم رابـرانـگـيخت و اينطور در سوگ نشاند همه طبقات را، هر يك از اين اوصاف به تنهايى درخـيـلى هـسـت و هـمـچـو مـطـلبـى رخ نـمـى دهـد، آنـچـه كـه مـا ازحـال مـلت و فـريـاد مـلت مـى تـوانـيم بفهميم دو سه مطلب مهم است كه آن مطالب موجب اينانـفـجـار مـلت مـا و ايـن تـاثرات فوق العاده ملت ما شد: يكى اين روح مقاومت و مخالفت بادستگاه ظلم ، از اول جوانى تا وقتى كه به دار بقا به اجداد طاهرينش ملحق شد، انگيزه اومـخـالفـت بـا جـبـاران و سـتـمـكـاران و چـپـاولگـران بـود، هـيـچ وقـت از پـاى نـنـشـسـت ودنـبـال هـمـيـن مـعـنـا، حـبـس هـاى مـتـعـدد، هـر گـاهـى از حـبـس بـه حـبـس ديـگـرمـنـتـقـل مـى شد. ملتى كه با يك رژيم مخالف است ، ملتى كه از دست رژيم طاغوتى رنجكشيده است ، ملتى كه همه بدبختى خودش را از اين رژيم طاغوتى و از ارباب هاى او مىدانـد اگـر بـبـيـنـد يـك كـسـى بـا ايـن رژيـم بـا تـمـام قـوايـى كـه دارد چـه درحال جوانى و قوه جوانى و چه در حال پيرى و ضعف پيرى مقاومت كرده ، مخالفت كرده است، رنـج بـرده اسـت در ايـن مـخالفت و مقاومت ، حبس رفته است ، تبعيد رفته است ، اهانت شدهاست ،
شـايد شكنجه شده است ، يك ملتى كه ببيند يك كسى با دشمن او، با كسى كه تمام حيثيتملى و دينى او را از بين برده است اين طور مخالفت مى كند، اين ملت از او قدردانى مى كنديـعـنـى ايـن قـدردانـى از خـدمـتـگـزار خـودش اسـت . طـالقـانى خدمتگزار ملت بود و ملت ازخـدمـتـگـزار خـودش قـدردانـى مـى كـنـد لكـن اين تمام انگيزه نبود، اين مقاومت در بعضى ازاشـخـاص ديـگـر هـم بـود و هـسـت لكـن بـراى آنـهـا مـردم مـتـاثـر و مـتـاسـف ، اما اين انفجارحـاصـل نـشد. مقاومت و مخالفت با دستگاه جبار را ضم به اين بكنيد كه اين روحانى است وايـن كـار را مـى كـنـد. يـك روحـانـى ، يـك شـخـصـى كه به واسطه روحانيتش در بين مردممـحـبـوبـيـت دارد، وقـتـى خـدمـتـگـزارى او را هـم كـه مـشـاهـده كـنـنـد ايـن انـفـجـارحـاصـل مـى شود. شما آنوقت كه ايشان را دفن مى كردند، در تلويزيون ديديد، شعارهاىمردم را مى شنيديد، شعار چه بود؟ انگيزه مردم از شعارشان پيدا مى شود. توى اتاق هاىدر بسته نويسنده ها ننشينند براى خودشان وجه درست كنند، انگيزه درست كنند.
انگيزه هاى علمى و توهمى غير از انگيزه هاى واقعى محسوس است . چه مى گفتند مردم ؟ چهشعار مى دادند؟ (اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى ). اين نفس مردم بود، به عنوان نايبپـيـغمبر اين را مى شناختند لكن نايب پيغمبر، هم در جهات معنوى و هم در مقاومت ، در مخالفتبـا دسـتـگـاه ظـلم . نـيـابـت ، هـم در مـقـابـله بـا ظـلم ، مـخـالفـت بـا جـبـاران ، مـقـاومـت درمقابل ستمكاران و هم در روحيات ، معنويات ، اما انگيزه ، (اى نايب پيغمبر ما) بود. شماديـديـد كـه آن بـيـل و كـلنـگـى كـه قبر ايشان را كنده بودند و با او خاك را بيرون آوردهبـودنـد و مـردم با آن بيل و كلنگ چه مى كردند، عشق بازى مى كردند، مى بوسيدند، حملهمـى كـردنـد، بـعـضـى بـه بـعـض و ايـن بـيل و كلنگ را مى بوسيدند، چرا مى بوسيدند؟بـيـل و كـلنـگ كـه بـوسـيـدنى نيست ، براى اينكه آقاى طالقانى يك مرد دموكراتى بودبـيل و كلنگش را مى بوسيدند؟! به همان انگيزه اى كه ضريح ائمه اطهار و بزرگان مارا مـى بـوسـنـد هـمـان انـگـيـزه مـردم را وادار كـرد كـهبـيل و كلنگش را ببوسند، براى روشنفكريش نبود، براى اين بود كه اين را نايب پيغمبرخـودشـان مـى دانستند. اين حضرت معصومه را دختر امام خودشان مى دانند كه آستانش را مىبـوسـنـد، آسـتـانه هم يك خرده طلاست ، يك خرده آهن است ، اين آهن و طلا را چرا مى بوسند؟خـيـلى آهـن و طـلا تـوى دنـيـا هست ، خوب ليره هم دستشان مى آيد، هيچ وقت مى بوسند؟ اينانـگـيـزه علاقه مردم به مبادى است . چرا حجرالاسود را مى بوسيد و لمس مى كنيد و به اوتـبـرك مـى جـوئيـد؟ چـرا دور يـك خـانـه سـنـگـى و گـلى مـيـليـون هـا مـردم هـرسـال مـى رونـد و طـواف مـى كـنـنـد؟ چـرا؟ انـگـيزه ، انگيزه الهى است . هر چه مربوط بهدسـتـگاه خدا باشد احترام دارد. شما اين پوستى كه با او جلد كلام الله را درست كرده اندمـى بوسيد و به چشم مى گذاريد، خوب پوست است ، چرا؟ براى اينكه در جوف اين كلامخـداسـت . هـمـه چـيز براى خداست . ما احترام هم به هركس بگذاريم براى خدا بايد باشد.مـلت مـا اين بيل و كلنگى را كه چند روز پيش از اين مى بوسيدند، به انگيزه اين بود كهنايب پيغمبر ماست ، خودشان هم فرياد مى زدند كه (اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى )چـرا ايـن قـدرت را مى خواهيد از دست بدهيد؟ چرا اينقدر كم سليقه و بد سليقه هستيد؟ چرااين جوان هايى كه مى خواهند يك خدمتى
به مملكتشان و خودشان بكنند از يك همچو قدرتى استفاده نمى كنند؟ نمى بينند اين قدرترا. نـمـى بـيـنـنـد كـه يك پيرمرد هفتاد و چند ساله اى كه هيچ قدرت بر اينكه يك فعاليتسياسى داشته باشد به آن معنا ندارد، ضعف پيرى او را گرفته است ، نقاهت دارد، وقتىاز دسـت مـردم مـى رود يـك همچو انقلابى در ايران و در ساير كشورها و مورد تحير غرب وشرق مى شود؟! اين قدرت را چرا مى خواهيد از دست بدهيد؟ چرا هى مى شكنيد اين قدرت را؟چـرا هـر چـيزى كه مى شود از دوش اسلام بر مى داريد، مى خواهيد رويش يك عنوان غربىبگذاريد؟
اى ملت ! اى روشنفكران ! اى متفكران ! از اين قدرت استفاده كنيد. اين قدرت بود كه طاغوترا تـا جـهنم راند، شماها كه نمى توانستيد. چرا هر روز اين مظاهر الهيت و قدرت خدائى رامـى بـينيد و بيدار نمى شويد؟ اين مرض چه مرضى است كه بعضى از اين روشنفكران مادارند؟ همه آنها را نمى گويم ، بعضى شان ، بعضى شان ، اين چه مرضى است كه اينهادارنـد كـه وقـتـى يـك مـلت در سرتاسر ايران به سر و سينه اش مى كوبد و به عنواننـايـب پـيـغـمـبـر، يـك كـسـى را ياد مى كند، وقتى مى خواهند بنويسند مى گويند كه آقاىطـالقـانـى يـك مـرد روشـنـفـكرى بود از اين جهت مردم ، تو هم روشنفكر هستى ، چطور مردمبـرايـت فـاتـحـه نـمـى خـوانـنـد؟ ايـن قـدرت را از دسـت ندهيد آقا. كسانى كه علاقه بهكـشـورشـان دارند، علاقه به ملتشان دارند، مى خواهند مقابله كنند با دشمن خودشان ، مىخـواهـنـد نـگـذارنـد بـاز يـك رژيـم چـپـاولگـر بـيـايـد، اگـرعـقـل دارنـد از ايـن قـدرت اسـتـفـاده كـنـنـد، بـيـايـنـد مـتصل بشوند به اين درياى مواج ، مننـصـيـحـتـشـان مـى كـنـم . فردا دانشگاه ها باز مى شود و باز يك دسته اى كه خودشان راروشنفكر مى دانند و خودشان را براى اسلام و براى ملت چه مى دانند و خدمتگزار مى دانند،بـاز مـى ريـزنـد و نـمى گذارند كه انگيزه هاى ملت به آنطورى كه هست شكوفا بشود.دوسـت هـاى مـا هم متوجه نيستند، آنها هم (سعدى از دست دوستان فرياد) دوستانمان هم ملتفتنيستند كه نبايد اين قدرت را از دست بدهند. اين يك قدرت الهى است (يدالله مع الجماعه). مى توانيد انكار كنيد اين را كه آقاى طالقانى فوت شده است ؟ مى توانيد انكار كنيدكـه در دنـبـال فـوتش يك انفجار حاصل شده است ؟ مى توانيد انكار كنيد كه اين انفجار ازخـود مـتـن ملت پيدا شده است بدون اينكه من و تو او را تبليغ كنيم ؟ مى توانيد انكار كنيدكـه مـتن ملت فرياد مى زند كه (اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى )؟ كجا چنين انكار مىكـنـيـد؟ قـدرت مـلت را مـى تـوانـيـد انـكـار بـكـنـيـد؟ ايـن قـدرت مـلت اسـت ،مـتـصـل بـشـويـد بـه ايـن قـدرت . اى قـطـره هـا بـه دريـامـتـصـل بـشـويـد تـا مـحـفوظ باشيد والا مستهلك و از بين مى رويد. اى افكار كوتاه بيداربـشـويـد، خـودتـان را متصل كنيد به اين دريا، درياى الوهيت ، درياى نبوت ، درياى قرآنكريم .
اين دژ بزرگ اسلام و روحانيت ، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است
از ايـن غـرب زدگـى هـا بـيـرون بـيـائيـد، آقـا شـمـا پـنـجـاه و چـنـدسال است اين غربزدگى ها همه مصيبت ها را به شما وارد كرده ، به خود بيائيد، يك قدرىبـه اسـلام فـكـر كـنـيـد، نـشـكنيد اين سد بزرگى كه قدرت هاى بزرگ را شكست ، نمىتوانيد هم بشكنيد (عرض خودمى برى
و چـه مى كنى ) نمى توانيد بشكنيد، هر چه هم بخواهيد نمى شود آقا، ملت علاقه به خدادارد، بـا آنـهـايى كه خدا را انكار دارند ملت ما معارض است ، ملت علاقه به روحانيت دارد،نـايـب امـام مى داند اينها را، نايب پيغمبر مى داند اينها را. براى طالقانى اى نايب پيغمبرمـا، عـلت عـلت را خـودش نـقـل مـى كـنـد، ايـنـكه من تو سرم مى زنم براى اين است كه نايبپيغمبر رفته است ، نه براى اين است كه يك دموكرات رفته است ، نه براى اين است كهيـك روشـفـنـكـر رفـتـه اسـت ، بـراى ايـنـكـه نـايـب پـيـغـمـبـر رفـتـه . شـمـا مـطـالعه درحـال مـلت بـكـنـيـد، نـنـشـينيد تو خانه هايتان و پيش خودتان انگيزه فكرى و هر چه هم مىتـوانـيـد بـر خـلاف آن چـيـزى كه مسير ملت است هى بنويسيد، بنويسند. اين هم فايده اىنـدارد لكـن چـرا مـتـصـل نمى شويد به اين ملت ، چرا آنى كه هست نمى گوئيد. هى آخوندمـرتـجـع ، آخـونـد مرتجع ، همين است كه تزريق به شما كرده اند، دشمنان اسلام تزريقبـه شما كرده اند آخوند مرتجع تا شما را از آخوند جدا مى كنند. همين قلم هايى كه آخوندرا مـرتـجـع مـى دانـنـد و مـى نـويـسـنـد يـا ادراك نـدارد و مـطـالعـه درحال آخوند نكرده است و يا غرض دارد و قلم او اجير است ، اجرت مى گيرد و مى نويسد. اينعـراق را آخوند نجات داد از انگلستان ، از توى حلقوم انگلستان آخوند بيرون آورد، آميرزامـحمد تقى شيرازى سلام الله عليه از توى حلقوم انگلستان بيرون كشيد، آخوند مرتجعاسـت يـا تـو؟ آن نـصـف سـطر ميرزاى شيرازى رضوان الله عليه مملكت ما را از تو حلقومخـارجى ها بيرون كشيد (اليوم استعمال دخانيات حرام است ، معارضه باامام زمان است )ايـن يـك كـلمـه يـك مـلت را وادار كـرد كه مخالفت كنند. چرا اين قدرت را مى شكنيد؟ آخر آدمبـاشـيد. اين آخوند بود كه در عراق به جبهه رفت و به جنگ رفت و اسير شد. همين مرحومآقـاى خـوانـسـارى رضـوان الله عـليـه ، مـرحـوم آقـاى آسـيد محمد تقى خوانسارى يكى ازاشخاصى است كه در جبهه رفت و جنگ كرد و اسير شد، مدت ها هم اسير بود. اين قدرت رانـشـكـنـيـد، صـلاح نـيـسـت ، صـلاح مـلت نـيـسـت ، صلاح كشور نيست كه يك قدرتى كه درمـقابل قدرت بزرگ مشتش را گره مى كند و آنها را از صحنه بيرون مى كند حالا اجر او راتـحـويـلش بـدهـيـد و يـك هـمـچـو قدرتى را بشكنيد. اين دژ بزرگ اسلام و اين دژ بزرگروحـانـيـت ، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است ، هم اسلام را باآن دشمن هستند براى اينكه ازاسلام بدى ديده اند، اسلام نمى گذارد كه اينها مخازن ما را از بين ببرند و هم روحانيت رامـعارض خودشان مى دانند و اين را مى خواهند بشكنند. رضاخان كه آمد تمام نظرش به اينبـود كه اين قدرت آخوند را بشكند، تمام نظرش اين بود لكن مامور بود لكن مامور معذورنه ، مامورى بود كه معذور هم نبود. تمام قوايش را صرف اين كرد كه اين لباس را از تناينها بيرون بياورد. ما در آن مدرسه دارالشفا، من حجره آنجا داشتم ، در آن بحبوحه فشاربـه مـلت ، فشار به روحانيت ، در آنجا ما يك حجره اى داشتيم ، رفقاى ما در مواقعى كه ازكـارهـاشان فارغ مى شدند آنجا مى آمدند مجتمع مى شدند، يك روز يك نفر كارآگاه آمد درحـجره و بعد آمد توى حجره نشست گفت كه بنابراين است كه در تمام ايران شش نفر معممبـاشـد خـوب بـنـايـى بـود كـه از اين عمامه ها اينها مى ترسيدند، چرا؟ براى اينكه اينعـمـامـه توى مردم به عنوان نايب پيغمبر ما جاى تو خالى است بودند، مردم از اينها حرفمـى شـنـيـدند، از اين مسجدها مى ترسيدند. اخيرا براى هر مسجد يك سرهنگ يك سرهنگ بازنشسته
گـذاشـتـه بـودند مامور مسجد، براى اينكه از اين مساجد مى ترسيدند. آنها كوشش كردندكـه ايـن لبـاس را از تـن روحـانيت بيرون بياورند و روحانيت را خلع كنند از آن پستى كهدارند و بحمدالله نتوانسته اند. حالا نوبت شما شده ، حالا نوبت اين شده است كه شما هىهـر كـدامـتـان يـك نـقـى بـزنيد به روحانيت ، يك روحانيتى كه اينهمه خدمت به ملت كرده ونـجـات داده چـندين مرتبه از مهلكه اين ملت را. حالا آقايان آمده اند با قلم هايشان و با قدمهـايـشـان و با كلماتشان از اين روحانيت انتقاد مى كنند. من نمى خواهم بگويم سرتاسر هركه عمامه دارد كذاست ، نايب الامام است ، نيست همچو حرفى ، نيست ، لكن آنها كه مى شكنند،بدها را نمى شكنند، اينها با خوب ها بدند با بدها خوبند. بدهايى كه هم پست آنها هستندو هـم راى آنـهـا هـسـتـنـد و در خـدمـت دسـتگاه هستند و بودند، با اينها بدى ندارند، اينها باآنـهـايـى كـه خوبند، بدند، اينها با طالقانى بدند. من مى گويم كه اين قدرت را همچويك كاسه نكنيد و بشكنيد آن را، اين يك قدرت الهى است كه از آن استفاده كنيد.
هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى
مـن بـه آقـايـان روحـانـيين هم كرارا گفته ام ، حالا هم عرض مى كنم كه اولا مسؤ وليت شمازيـاد اسـت ، مـسؤ وليت بزرگى به عهده شماست . اين ملت كه همه دارند مى گويند نايبالامـام و نـايب پيغمبر، اگر خداى نخواسته از شما يك انحرافى ببينند، اين روحانيت را مىشكنند. روحانيت اگر شكسته بشود، اسلام شكسته شده است . روحانيت اسلام را نگه داشت .اگـر اين شكسته بشود، اسلام شكسته مى شود، اگر در اين مقطع زمان به دست ما شكستهبـشـود، مـا خـيانت به اسلام و قرآن كرديم . خودتان رابپائيد متوجه باشيد، اعمالتان رابـا اسـلام تـطـبـيق بدهيد، اگر كسانى در بين شما خداى نخواسته انحراف دارند، از صفخـودتـان خـارج كـنـيـد و نـصـيـحـت ديـگـر، كـه بـه آنها مى كنم و كرده ام اينكه اين قدرتدانـشـگـاهـى و طـبـقـه جـوان را حـفـظ كـنـيـد، در مـقـابـل او نـايـسـتـيـد، هـمـهاهـل يـك مـلتـيـد، هـمـه اهـل يـك كشور و خانه هستيد، اين خانه خودتان را هر دوتان حفظ كنيدمـقـدرات مـمـلكـت شـمـا بعد از چندى به عهده اين دانشگاه هاست ، اينها وزير و نمى دانم چهخواهند شد، اينها را حفظشان كنيد. همانطورى كه به آنها عرض مى كنم كه اين قدرت را ازدسـت نـدهـنـد بـه شـما عرض مى كنم كه اين قدرت را از دست ندهيد، برادر باشيد، با همبـاشـيد. به دانشگاهى ها عرض مى كنم كه اينقدر گروه گروه نشويد، شما دشمن داريد،در مـقـابـل دشمن بايد مجهز بشويد، مجهز شدن به اين است كه با هم يك گروه با وحدتكلمه ، اگر شما يك گروه بشويد، جوان هاى معتقد مسلم ما كه بحمدالله اكثر دانشگاه را درقـبـضه دارند اگر اينها هى گروه گروه نشوند و با هم مجتمع بشوند، چهار تا آدمى كهمـعـوج و مـنحرف است ، يا به اينها ملحق مى شود كه انشاء الله ملحق بشود و يا گورش راگم مى كند و مى رود. شما منتظر اين نشويد كه دولت بيايد جلو بگيرد يا ملت بيايد جلوبـگـيـرد، خـودتـان بـا اجـتـمـاع خـودتـان بـدون اينكه دعوايى راه بيندازيد، بدون اينكهدرگيرى در كار باشد، با اجتماع خودتان ، با وحدت كلمه خودتان جلوى اين توطئه ها رابـگـيـريد. فردا دانشگاه باز مى شود، جلو بگيريد از اين توطئه ها. توطئه گرها دشمنشما
هـسـتـنـد، دشـمـن مـلت شـما هستند. هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و همدانشگاهى با روحانى ، تا اين دو قدرت ، دو قدرت مفكره ، متفكر بتوانند مملكت خودشان راحفظ كنند. (وقت گذشت ) خداوند انشاء الله شما را هدايت كند و ما را. خداوند خدمتگزاران بهملت را رحمت كند. و مرحوم آقاى طالقانى را به رحمت خودش غريق كند و همه ما را سعادت وسلامت و مملكت ما را استقلال و آزادى بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 23/6/58
بـــيـــانـات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى مركزى حزب جمهورى اسلامى و گروهىازنمايندگان مجلس خبرگان
همه با هم تفاهم داشته باشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
در ايـن نـوشـتـه ايـن اسـت كـه شـمـا ازمـشـكـلات مـمـلكـت بـحـث كـرده ايـد و امـا راهحـل ايـن اسـت كـه هـمه با هم تفاهم داشته باشيد، دولت با شوراى انقلاب ، شما با حزبجمهورى اسلامى ، و اگر بشود با حزب هاى ديگر بتوانيد تفاهم بكنيد و درگيرى واقعنـشـود بين مثلا دولت و حزب و يا دولت و شورا، يا مثلا راديو تلويزيون و ديگران . دريـك وقـتـى كـه الان درگيرى ها صددرصد مضر است ، يعنى ما الان احتياج داريم به اينكهيك آرامشى باشد و يك تفاهمى باشد، مشكلات شك ندارم كه زياد است و شك ندارم كه بهايـن زودى رفـع شـدنـى نـيست ، يعنى شما بخواهيد يك راديو تلويزيون كه پنجاه و چندسال در خدمت رژيم فاسد بوده و افرادى كه در او بوده است از آن سنخ كه جور كرده اندو از آن سـنـخ بـودنـد، حالا يكدفعه اينها تبديل بشوند به يك اشخاص مومنى ، اشخاصمـسـلمانى كه فكرشان فكر اسلامى و ملى باشد، اين يك مطلبى است كه آرزويش هست ، امابـه اين زودى درست نمى شود. چنانچه دولت هم بخواهيد كه در ظرف مدت كم بتواند اينكـارهـا را انـجام بدهد اين هم نمى شود، يا اجزاء دولت بخواهيد كه صددرصد در طريق ماباشد اين هم نيست . من از آنان مى بينم اشخاصى كه در اين راه نيستند، لكن علاج اين نيستكـه مـا يـك درگـيرى حالا ايجاد كنيم و يك مثلا به هم زدن اوضاع و برويم سراغ دولت وهـى افراد را بگوئيم كه اين كنار برود و آن كنار برود و آن ديگرى كنار برود. برويمسـراغ تـلويـزيون و بگوئيم كه بايد امروز اين عوض بشود و فردا دوباره يكى ديگربيايد، يك دسته با او مخالف باشند او هم عوض بشود، و همين طور ساير قشرها.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation