|
|
|
|
|
|
مقصد چهارم ، اين مقصد درباره خصوصيات سوره حمد و بويژه بسم اللهاست كه درباره حسين عليه السلام نيز به ثبوت رسيده است : سوره حمد، فاتحة الكتاب است ، حسين عليه السلام هم فاتح مصحف شهادت است . سوره حمد، ام الكتاب است ، حسين عليه السلام نيز ابوالائمه است . سوره حمد، گنج اطاعت است ، حسين عليه السلام هم گنج اسباب شفاعت است . سوره حمد، وافى است و حسين عليه السلام وافى به اسباب مغفرت است . سوره حمد، شفادهنده است در حالى كه تربت آن حضرت شفاست (كما اينكه در قضيه دختريهودى آمده است .) و اشكى كه به خاطر او ريخته مى شود شفايى است كه آتش هاى درونو برون را خاموش مى كند، و - آن طور كه در حديث آمده - اگر يك قطره از آن در جهنم افتد،حرارت آن را خاموش مى گرداند. سوره حمد، كافى است ، محبت حسين عليه السلام هم كافى است . سوره حمد، معادل قرآن است ، حسين عليه السلام نيز شريك قرآن وعدل آن در امانتى است كه پيامبر او را به امت سپرد. سوره حمد، سبع المثانى است ، زيرا دوبار نازل شده است ، و حسين عليه السلام نيز اينخصوصيت را دارد كه دوبار از آسمان نازل شد و دوبار عروج كرد. روح آن حضرت مانندساير ائمه و انبياء عليهم السلام ، هنگام ولادت و وفاتنازل شد، يك بار هم ، جسم آن حضرت را بالا بردند و سپس به پائين آوردند، كه اين ازويژگى هاى آن حضرت است . اين مطلب در روايت آمده كه وقتى حسين عليه السلام بهشهادت رسيد و سر آن حضرت را بالاى نيزه ها كردند، ملائكه پايين آمدند و جسد آنحضرت را گرفتند و به همان حالت به آسمان پنجم بردند و آن را در كنار صورت بهخون آغشته على عليه السلام قرار دادند و به آن حضرت در حالى كه آغشته به خونبود، نگاه كردند و قاتلش را لعنت نمودند و سپس او را بهمحل دفنش در كربلا پايين آوردند و در اين امور حكمت پنهانى است كه نمى توان به كنهشرسيد و خداوند عالم به آن است . در حديث آمده كه ، هر كس سوره حمد را تلاوت كند و به ظاهر و باطن آن ايمان داشتهباشد، خداوند به ازاى هر حرف آن ، به او حسنه اى مى دهد كه از دنيا و هر آنچه در آناست ، برتر است . هر كس هم كه حسين عليه السلام را ياد كند و بر او گريه نمايد،خداوند به ازاى هر قطره اشكى ، حسنه اى به او مى دهد كه از دنيا و هر آنچه در آن استبرتر مى باشد و هر كس آن حضرت را زيارت كند، خداوند درمقابل هر حرف ، حسنه اى به او عطا مى كند كه از دنيا و هر آنچه در آن است برتر است . تفصيل اين مطالب قبلا آمده است . بسم الله عنوان سوره ها و در صدر آنها است ، حسين عليه السلام نيز عنوان شهداء وسرور آنان است . بسم الله 114 تاست كه از اجزاى قرآن است و حسين عليه السلام همبه 114 سبب موجب غفران است . هنگام ذبح حيوانات و نحر شتران گفتن بسم الله تكليفاست . مؤ منان نيز به هنگام هر ذبح و نحر و كشتارى ، از آنجا كه شهادت و نحر آنحضرت از هر قتل و نحرى سخت تر بود، آن حضرت را به خاطر مى آورند. كما اينكه اينمطلب در حديث نبوى آمده است . مقصد پنجم اين مقصد، مقصد لطيفى است كه در آن موارد متعلق به آن حضرت كه منطبق با آيات وكلماتى است كه در قرآن آمده و اشاره به آن حضرت دارد، گردآورى شده است . در قرآنآياتى وجود دارد كه حاوى اسامى ، صفات و خواص ويژه اى است ، مانند آيه نور، آيهتطهير، آية الكرسى و آياتى كه خواص مخصوصى دارند و آيات شفاء و آيات سجده .در حسين عليه السلام نيز كرسى رفيعى است كه علم آن آسمان ها و زمين را فرا گرفتهاست . همچنين در حسين دو آيه نور وجود دارد، يك آيه نور براى سر آن حضرت و ديگرىبراى پيكر پاكش . آيه اول براى بسيارى از كسانى كه در راه شام بودند، متجلى شد؛مثلا براى زيد بن ارقم ، هنگامى كه با سر حسين عليه السلام از كنار خانه او گذشتند،اين آيه متجلى شد، او شعاع نور را ديد كه از پنجره اى كه به طرف راه بود، وارداتاقش شد، تعجب كرد و نگاه كرد، ديد نور از سرى است كه بر نيزه است و از آنجا بردهمى شود، همچنين او شنيد كه اين سر در حال تلاوت آيات سوره كهف است . آيه دوم را آنزارع از قبيله بنى اسد كه شبانه آمده بود تا كشته ها را ببيند، ملاحظه كرد. او گفت : درآنجا جسدى را ديدم كه در شب چون خورشيد تابان نور افشانى مى كرد و شيرى آمده دركنار آن نشسته بود. در محبت به حسين عليه السلام آيات شفا براى امراض معنوى و درتربت آن حضرت آيات شفا براى بيمارى هاى ظاهرى وجود دارد. در پيكر مطهر حسين عليه السلام چهار آيه مانند آيات چهارگانه سجده وجود دارد كه لازماست محبان آن حضرت هنگام ملاحظه آنها بر زمين افتاده و سجده نمايند، همان طور كه لازماست هنگام تلاوت آيات چهارگانه سجده كرد. يكى از آيات ، اثر تير بر قلب آنحضرت است كه بر قلب او وارد شد و از پشت آن حضرت بيرون آمد. آيه ديگر اثر نيزهاى است كه صالح بن وهب زناكار بر پهلوى امام عليه السلام زد و موجب شد امام از روىاسب بر زمين افتد. آيه سوم ، اثر ضربه شمشيرى است كه مالك بن يسر بر سر مباركامام حسين عليه السلام وارد كرد و در اثر آن عمامه و شب كلاه از سر حضرت افتاد و سرامام برهنه گرديد. آيه چهارم ، اثر شمشير بر گلوى بريده آن حضرت است كه در اثرآن سر از بدن جدا گرديد، اما بر قفا اثر گذاشت . اين آيات چهارگانه همان آياتى استكه بر جسد شريف امام نقش بست و لازم است محبان آن حضرت هنگام تصور آنها يا شنيدنآنها سجده كنند. اما آيات مخصوص كه داراى خواص ويژه هستند: در حسين عليه السلام آيات ، سبب ها ومسائلى موجود است كه به واسطه آنها مى توان به خواسته هاى دنيا و آخرت دست يافت . مقصد ششم اين مقصد، مقصد ظريف ، لطيف و جديدى است كه عنوان سوره ها را ازاول قرآن تا آخر آن از فاتحة الكتاب تا سوره ناس متذكر مى شويم و آنچه از آنهامتعلق به حسين عليه السلام است ، به اشاره ، يا به مناسبت تشريح مى كنيم . درباره سوره فاتحة الكتاب به طور مستقل در مقصد قبلى سخن به ميان آمد. * اما در سوره بقره ؛ در اين سوره اولين مرثيه حسين عليه السلام آمده است ؛ آنجا كهخداوند فرمود: قالوا اتعجل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء (57)گفتند: پروردگارا مى خواهى كسانى را بگمارى كه فساد كنند در زمين و خون هابريزند. در حديث آمده است كه ملائكه شهادت حسين و يارانش را در كربلا ملاحظه كردند وبه آن واسطه به اين آگاهى رسيدند كه آنها را نسبت به آن موضوع دلالت كرد. * سوره آل عمران ؛ امام حسين عليه السلام ، وقتى فرزندش على عازم ميدان جنگ شد، اينآيات از سوره آل عمران را تلاوت كرد؛ ان الله اصطفى آدم و نوحا وآل ابراهيم و آل عمران على العالمين ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم (58) خداوند آدم و نوح و خانواده ابراهيم و خانواده عمران بر جهانيان برگزيد. فرزندانى هستند برخى از نسل برخى ديگر و خدا به گفته ها واحوال همه شنوا و دانا است . * سوره نساء، در اين سوره دومين آيه از آيات رثاى آن حضرت وجود دارد: المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان لا يستطيعون حيلة و لا يتهدون سبيلا (59) آن گروه از مردان و زنان و كودكان كه ناتوان بودند كه گريز و چاره اىبرايشان نبود و راهى به نجات خود نمى يافتند. بارزترين افراد اين گروه همانكسانى هستند كه به همراه آن حضرت بودند. پس چه شده است شما را كه در راه آنها نمىجنگيد. * سوره مائده ؛ براى آن حضرت مائده اى است كه منطبق بر مائده طعام مى باشد و آنعبارت است از مائده اى از شراب كوثر كه براى او يارانش به منظور رفع عطش شاننازل شد، در حالى كه اصحاب امام به او نگفتند كه از خدا بخواه از آسمان مائده اىبراى ما نازل كند(60) تا براى ما عيد باشد. بلكه آنها به نهايت تشنگى ،گرسنگى ، زخمى شدن و شهادت راضى بودند و اين امر براى آنها از هر طعام وشرابى گواراتر بود. * سوره اعراف ؛ بنا بر بعضى از معانى وارده درباره اين سوره ، حسين عليه السلاماز اعراف است . او معرفت خاصى به سيماى زائر خود دارد، چرا كه زائر آن حضرت درروز قيامت داراى سيماى مخصوصى است كه ما آن را در عنوان مربوط به خواص زيارت امامحسين عليه السلام آورده ايم . * سوره انفال ؛ انفال حق آن حضرت و حق 9نفر از فرزندان انشان است كه از آن منعشدند و حقشان در اين باره غصب شد، اما علاوه بر اينها، امام حسين عليه السلام از حقى كهميان او و همه مردم ، بلكه تمام موجودات ذى روح مشترك است ، يعنى آب ، بازداشته شد؛آبى كه نه تنها از انفال نيست ، بلكه هر كس كه روح دارد، حتى كفار و حيوانات ، حقنوشيدن آن را دارند. * سوره برائت ؛ تمام آيات جهادى كه در اين سوره آمده است ، به طور حقيقى با جهاداصحاب آن حضرت مطابقت دارد. در اين سوره آيه اى است كه اشاره به خريدن جان هاى مؤمنان توسط خدا دارد و آن آيه اين است ان الله اشترى من المؤ منين اءنفسهم و اموالهمباءن لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا فى التوراة والانجيل و القرآن و من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به و ذلك هوالفوز العظيم . (61). خداوند جان و مال اهل ايمان را به بهشت خريدارى كرده ، آنها در راه خدا جهاد مى كنند كهدشمنان را به قتل برسانند و يا خود كشته شوند. اين وعده قطعى است بر خدا و عهدىاست كه در تورات و انجيل و قرآن ياد فرموده و از خدا با وفاتر به عهد كيست ؟ اىاهل ايمان ! شما به خود در اين معامله بشارت دهيد كه اين معاهده با خدا به حقيقت سعادت وپيروزى بزرگى است . در بازار اين معامله تمام بندگان خدا را به نوعى معامله كرده اند، اما حسين عليه السلام دراين رابطه داراى معامله مخصوصى است . آن حضرت كالاى خويش را به نحو مخصوصىتسليم نمود و بهاى آن را به نحو خاصى دريافت كرد و آن طور كه از جميع خصايص آنحضرت با تدبر در آنها به دست مى آيد، نقل متاع و پيمانه و وزن كردن آن و همچنين حفظو سرانجام بذل آن ، به نحو خاصى انجام گرفت . * سوره هود؛ امام حسين عليه السلام وقتى در ميدان رو در روى آن قوم ايستاد و براى آنهاسخنرانى كرد، اين آيات از سوره هود را تلاوت كرد: انى اءشهد الله و اشهدواانى برى ء مما تشركون من دونه فكيدونى جميعا ثم لا تنظرون انى توكلت على اللهربى و ربكم ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها ان ربى على صراط مستقيم (62)خدا را گواه مى گيرم و شما هم گواهى دهيد كه من از خدايانى كه غير از خداى يكتا مىپرستيد، بيزارم . شما هر فكر و تدبيرى در كار من داريد، بى هيچ مهلت انجام دهيد. منبر خدا كه پروردگار من و شماست توكل كرده ام كه زمام اختيار هر جنبنده به دست مشيتاوست و البته پروردگار من به راه راست خواهد بود. * سوره يوسف ؛ در روايات عامه آمده است كه اين سوره به پيامبرنازل شد، به خاطر اينكه آن حضرت را نسبت به ماجرايى كه براى فرزندش حسينعليه السلام پيش مى آيد، دلدارى دهد. در اين سوره تطبيقات ديگرى نيز وجود دارد. * سوره رعد؛ خداوند در اين سوره فرموده است و يسبح بحمده (63) رعد به تسبيح و ستايش او مشغول است . در حديث است هيچ ابرى حركت نمى كندو رعد و برق نمى زند مگر اينكه به قاتل حسين عليه السلام لعنت مى فرستد. * سوره ابراهيم ؛ در اين سوره حكايت شده است كه حضرت ابراهيم عليه السلام ذريهخود را در صحراى غير قابل زراعت ساكن كرد. اين قضيه با نحوه ساكن كردن ذريه حسينعليه السلام توسط آن حضرت در كربلا وداع او با آنها مطابقت دارد. همچنين گفتگوىابراهيم عليه السلام با خانواده اش هنگامى كه آنها را در آن سرزمين اسكان داد، باگفتگوى حسين عليه السلام هنگامى كه خانواده اش را به سوى كربلا حركت داد، تطبيقمى كند. * سوره اسراء؛ حسين عليه السلام داراى معراج خاصى از سرزمين كربلا است كه درمعراج قرار گرفتن آن سرزمين براى ملائكه و سير دادن خاص جدش صلى الله عليهوآله اثر گذاشت ؛ تا جايى كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: مرا به جايى كهبه آن كربلا گفته مى شود سير دادند و در آنجا قتلگاه فرزندم حسين و يارانش را به مننشان دادند. * سوره كهف ؛ هنگامى كه سر مطهر آن حضرت بر نيزه بود، آياتى از سوره كهف راتلاوت نمود و زيد بن ارقم در كوفه شنيد كه سر حسين عليه السلام اين آيه را تلاوتمى كند ام حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا (64)آيا گمان كردى كه قصه اصحاب كهف و رقيم درمقابل اين همه آيات و قدرت و عجايب حكمت هاى ما واقعه عجيبى است ؟ ديگران هم در شامشنيدند كه سر مطهر امام اين آيه را تلاوت مى كند انهم فتية آمنوا بربهم وزدناهم هدى (65) آنها جوانمردانى بودند كه به خداى خود ايمان آوردند و مابر مقام ايمان و هدايتشان افزوديم . البته تلاوت اصل سوره كهف حكمت خاصى دارد، اما تلاوت آيهاول كه در كوفه قرائت شد و آيه دوم كه در شام تلاوت گرديد، هر يك داراى حكمتمخصوصى هستند. * سوره مريم ؛ در حديث زكريا عليه السلام آمده است كه كهيعص (66) اشارهبه كربلا و هلاك شدن عترت پيامبر توسط يزيد در حالت عطش همراه با صبر وتحمل آنها دارد كه قبلا آن را آورده ايم . در كتاب التذهيب به نقل از بحارالانوار از امام سجاد عليه السلام درباره اين گفتهخداوند تعالى در قرآن كه فرمود: فحملته فانتبدت به مكانا قصيا (67) پس مريم (عليهاالسلام ) به آن پسر بار برداشت و به جايى دور خلوت گزيد،آمده است : از دمشق بيرون آمد تا به كربلا رسيد و او را درمحل قبر حسين عليه السلام به دنيا آورد، سپس در همان شب مراجعت كرد. * سوره طه ؛ در اين سوره مناسبت هايى براى آن حضرت وجود دارد. در حكايت موسىعليه السلام آمده است اذ راءى نارا فقال لاهله امكثوا انى ءانست نار لعلى ءاتيكممنها بقبس او اجد على النار هدى (68) آنگاه كه موسى آتشى مشاهده كرد، بهاهل بيت خود گفت كمى مكث كنيد كه از دور آتشى مى بينم شايد كه پاره اى آتش بر شمابياورم يا از آن به جايى راه يابم . حسين عليه السلام نيز آنگاه كه در مدينه بود، نورى از طرف كربلا ديد، سپس بهاهل بيت خود گفت كه همراه من بياييد، و همچنين وقتى در مكه در اين باره از آن حضرت سؤال شد، در جواب فرمود: خداوند خواسته است كه آنها را در اسارت ببيند. در سوره هاى بعد از طه نيز براى آن حضرت مناسبت هاى خاصى وجود دارد؛ به همين خاطرآن حضرت هنگام خروج از مدينه آياتى از سوره قصص و هنگام ورود به مكه نيز آياتى راتلاوت فرمود، كه ما آنها را در عنوان هجرت شرح خواهيم داد. يكى از اصحاب آن حضرتبه هنگام مبارزه آياتى از سوره مؤ من را تلاوت كرد كه در عنوان مربوط به شهدا خواهدآمد. آنچه بيان شد، به منظور ارائه نمونه هايى از مطابقت ها بود، لذا به همين مقدار بسندهمى كنيم و پس از اين ، برخى از مناسبت هاى كلى سوره ها را يادآور مى شويم : * سوره هايى كه با حروف مقطعه آغاز مى شوند، از جمله : حم ، يس ، ص ، المر، الم ،ق ،ن ، صورت هاى اين حروف در نقش ، تاثيراتى دارند و در آنها بنا به نسبت تعدادحروفشان اشاراتى وجود دارد و حروف آنها داراى تاءثيراتى است و همچنين اشاراتى بهاسامى خداوند دارند و آنها رموزى هستند كه جز آنكه مخاطب به آنها بوده ، كسى به آنپى نمى برد. در پيكر پاك حسين عليه السلام نيز در اثر ضربه شمشيرها حروف مقطعه ايى به وجودآمد كه براى هر يك از اين آثار، چه آثارى كه در اثر يك ضربه ، دو ضربه ، سهضربه ، چهار ضربه ، پنج ضربه به وجود آمد، هياءت وشكل خاصى ايجاد شد؛ كه هر يك از آنها در عالم تسليم و رضا، رمزها و نشانه هايى استكه آنكه به رموز حروف مقطعه در اوايل قرآن راه يافته بود به آن رموز هم راه پيداكرده بود؛ از اين رو بعضى از نقاط بدن حسين عليه السلام را به طور مخصوصى مىبوسيد و گاهى به على عليه السلام مى فرمود كه او را نگه دار و على او را نگه مىداشت و پيامبر صلى الله عليه وآله تمام بدن و جميع جاهاى حروف مقطعه را مى بوسيد وگريه مى كرد. * اوايل سوره هاى مسبحات (سوره هايى كه با سبح لله شروع شده است ) از جملهتناسب هاى صفات الهى است كه خداوند به عنوان نمونه به آن حضرت عطا كرده است ؛ مااين مطلب را در عنوان مربوط به احترامات الهى تشريح كرديم . * سوره مدثر، باطن اين سوره به امام حسين عليه السلام تعلق دارد، كما اينكه اينمساءله از معناى ظاهرى آن خارج نيست ، چرا كه مدثر، پيامبر صلى الله عليه وآله است وحسين از آن حضرت مى باشد. * سوره مزمل ؛ آن حضرت مخاطب به آن است ؛ زيرا مخاطب به آن ، از اوست ، آن حضرتاست كه به خون خود آغشته شد و در شب تاريك قيام كرد و تاريكى را زدود و نور حق راجلوه گر ساخت و اصحاب به خون غلطيده آن حضرت مانند اصحاب پيامبر صلى اللهعليه وآله هستند كه پيامبر در حق آنها در روز جنگ احد فرمود كه آنها را در لباس هاى بهخون آغشته شان بپيچيد كه من گواه بر آنها هستم . با اين تفاوت كه براى اصحاب حسينعليه السلام لباس و پيراهنى باقى نمانده بود، بلكه آنها را در خونشان پيچيدند. * سوره هايى كه با سوگند آغاز مى شوند؛ اين سوره ها هر يك باطنى دارند كه باحالت هاى حسين ، شهادت آن حضرت ، سيماى او، روح ، جسد، قلب و اصحاب او و حالتهاى آنها، منطبق است . پس گوش دل به آياتى از اين سوره ها بسپار كه بر تو تلاوت مى شود، كه از جملهآنها اين آيات است : والصافات صفا فالزاجرات زجرا فالتاليات ذكرا (69) سوگند به صف زدگان كه صف آرايى كرده اند، قسم به منع و زجركنندگان ، سوگند به تلاوت كنندگان قرآن . باطن اين آيات با حسين عليه السلام وسپاهيان آن حضرت در صف بندى شان در جنگ به منظور حمايت از آن حضرت ، صف بندىشان براى نماز، صف پيكرهاى به زمين افتاده آنها و صف سرهاى بريده شان و صف آنهادر دفن در يك قبر واحد، منطبق است . - والفجر و ليال عشر و الشفع و الوتر واليل اذا يسر (70) قسم به صبحگاه و قسم به ده شب ، قسم به جفت و بهفرد و قسم به شب آنگاه كه (به روشنى ) حركت كند. حسين عليه السلام با نور هدايتش فجر است و شب هاى مصيبتش ده شب است . او و برادرششفع (جفت ) هستند و آنگاه كه تنها و بى ياور ماند، فرد است ؛ فردى كه ياران و حاميانشبه شهادت رسيدند. همچنين روح شريف آن حضرت وقتى به سوى پروردگارشبازگشت - آن طور كه در روايت ها آمده - همان نفس مطمئنه مى باشد كه در آخرين اين سورهآمده است . والطور و كتاب مسطور فى رزق منشور و البيت المعمور و السقف المرفوع والبحر المسجور (71) قسم به كتاب نوشته شده در صحيفه گشوده وفرقان ، قسم به بيت المعمور، قسم به طاق بلند و قسم به درياى آتش فروزان . آن طور كه در حديث آمده است ، طور بنا به دو معناى ظاهرى و معنوى ،محل شهادت امام حسين عليه السلام است و كتاب مسطور، بدن شريف آن حضرت و بيتالمعمور سر ايشان و بحر مسجور، ميدان كربلا در روزى است كه جنگ واقع شد. - والنجم اذا هوى (72) قسم به ستاره چون فرود آيد. نحوه افتادنآن حضرت به زمين را بيان مى كند. والضحى (73) قسم به نور افشانى خورشيد. نور سيماى حسينعليه السلام يا نور اظهار ايمان به آن حضرت است . - والسماء ذات البروج (74) قسم به آسمان كه داراى كاخ هاى باعظمت است . در واقع اين آسمان ، حسين عليه السلام است ، زيرا آن حضرت آسمانى است كه داراى9برج ، بلكه 13 برج است . - والسماء و الطارق و ما ادريك ما الطارق النجم الثاقب (75) قسم به آسمانو كوبنده (شب ) چه مى دانى طارق چيست ، ستاره درخشان است . الثاقب ستاره ايست كه نورش از آسمان تلاءلوء مى كند و حسين عليه السلامستاره درخشانى است كه نورش تاريكى هاى زمين را هم درخشندگى مى دهد. - والشمس وضحيها و القمر اذا تلاها والنهار اذا جلها (76) قسم بهآفتاب و تابش آن و به ماه كه به دنبال آفتاب آيد و به روز هنگامى كه زمين را روشنكند. خورشيد همان سيماى نورانى حسين عليه السلام است ، خورشيد واقعى وجود مبارك آنحضرت مى باشد، زيرا اشعه خورشيد با يك تكه ابر از بين مى رود، در صورتى كهچهره حسين عليه السلام آغشته به خاك و خون گرديد، اما ذره اى از نور و درخشش آن كمنشد، بلكه پيكر مطهر آن حضرت در آن سه شب كه در بيابان افتاده بود چون خورشيدنورافشانى مى كرد. - والمرسلات (77) قسم به رسولانى كه فرستاده شدند. مرسلات ، ملائكهاى هستند كه به منظور امور مربوط به حسين عليه السلام فرستاده شدند. - آيه والنازعات غرقا (78) و آيات از آن ، ارواح مطهر حسين عليه السلام واصحاب آن حضرت است . - والذاريات ذروا فالحاملات و قرا (79) قسم به يك نوع پراكندهسازان ، قسم به حمل كنندگان سنگينى . در بعضى از تفسيرها مطالبى درباره اين دوآيه آمده است كه منطبق با اصحاب امام حسين عليه السلام و جهاد آنها در روز عاشورا مىباشد. - والتين و الزيتون (80) قسم به انجير و زيتون ، در حديث آمده است كهزيتون همان حسين عليه السلام است . (81) - والعاديات (82) سوگند به اسبان تندرو، اشاره به اسب هاى آنها در حالتدويدن دارد. - تمام سوره قيامت منطبق با قيامت اهل بيت است كه روز عاشورا برپا شد، كه همان واقعهعظيم ، الحاقه ، الصاخه حقيقى و طامة الكبراى واقعى مى باشد، زيرا كه آن واقعه ومصيبت از هر مصيبتى سنگين تر است و اين واقعه همان القارعة است كهدل هاى نيكان و فاجران را در هم كوبيد و همان واقعه اى است كه زمين را به لرزه انداخت وهمان الغاشية است كه درباره آن فرموده است هل اتيك حديث الغاشية (83) آيا حديث فرا گيرنده به تو رسيده است . آياحديث آن به شما رسيده است و اين همان مطلبى است كه درباره آن تحقق پيدا كرد. - اذا السماء انشقت (84) هنگامى كه آسمان شكافته شود، و اذاالسماء انفطرت (85) هنگامى كه آسمان شكافته شود. و آن هنگامى است كهبر سر مبارك حسين عليه السلام ضربت وارد شد. - و اذا الشمس كورت و اذا النجوم انكدرت (86) هنگامى كه آفتابتابان تاريك شود و ستارگان تيره شوند. اين معنا منطبق بر روز عاشورا است كهخورشيد ظاهرى و خورشيد باطنى ، چه به صورت ظاهر و چه به صورت باطن دچارتاريكى شدند. هر يك از اين مطالب شرح و تفصيلى دارد كه من آن را در كتاب روضات الجنات در بحثمربوط به موعظه هاى قرآن آورده ام . از خداوند مسئلت دارم كه بر من منت بگذارد و توانبدهد كه آن را به اتمام برسانم . - سوره قدر، فضايل شب قدر براى امام حسين عليه السلام ثابت شده است ، كه اين مطلبدر عنوان مربوط به خصايص امام حسين عليه السلام در باب مربوط به اوقات شريفمخصوص زيارت ايشان خواهد آمد. - سوره اخلاص و توحيد، حسين عليه السلام از خود، توحيد حقيقى را كه همان پيراستنعلايق قلبى از هر آنچه غير خدا است ، بروز داد و اين نوع توحيد فقط مخصوص آنحضرت عليه السلام است ، او در اين زمينه همتايى ندارد. - سوره الكافرون ؛ حسين عليه السلام دين كافران ،اهل نفاق و خلاف را انكار نمود و از آنها بيزارى جست و گفت لكم دينكم ولى دين (87) دين شما براى شما و دين من براى من . - سوره الناس و الفلق نيز همان طور كه در روايت خاصه و عامه آمده ، هر دو به آنحضرت و برادرش عليهماالسلام تعلق دارد. عنوان نهم : خصوصيات حسين عليه السلام در آنچه به بيت الله مربوط مى شود اين عنوان درباره خصوصيات حسين عليه السلام در رابطه با خانه خدا است كهشامل چندين مطلب است : مطلب اول حسين عليه السلام بيت الله حقيقى است . بايد دانست كه خداوند منزه از مكان و زمان و فرودآمدن و مسكن گزيدن است ، اما انتساب بعضى از مكان ها به خاطر شرافت خاصى است كهبراى آن مكان قائل شده اند. مثلا ممكن است آن مكانمحل عبادت خدا قرار داده شده باشد، يا اينكه در آنجا عبادت بيشترى انجام مى شود و ياخداوند دستور داده باشد كه به هنگام عبادت رو به سوى آن كنند، يا به خاطرنزول فيض خاصى باشد و يا به خاطر دشوارىمنازل است كه موجب خالص شدن قصد به سوى خدا مى شود. كما اينكه همه اين معانىدرباره مكه معظمه و بعضى از اين موارد درباره مساجد و درباره خانه هايى كه خداوند،اجازه داده كه رفعت يابند و در آن ذكر خدا شود (88) صادق است . همه اينها بيت الله ظاهرى هستند، اما حقيقت بيت الله آن چيزى است كه در حديث قدسى آمدهاست ، خداوند فرمود زمين من و آسمان من ، هيچكدام گنجايش مرا ندارد، اما قلب بنده مؤ منبه من ، گنجايش مرا دارد. همچنين خداوند به داود عليه السلام وحى فرمود: خانه اى را خالى كن كه در آن ساكنشوم . داود عرض كرد: اى خدا! تو بزرگتر از آن هستى كه در جايى ساكن شوى ، آنگاهخطاب به او وحى شد كه قلبت را براى من خالى كن . بنابراين هر قلبى كه فقط محبت خدا در آن باشد خانه واقعى خداست و قلب مؤ منكامل ، حقيقتا بيت الله است ، زيرا چنين قلبى از تعلق به غير خدا خالى است و در آن هيچفكر، ذكر و همى جز خدا نيست و سرانجام كار به آنجا ختم مى شود كه او جز خدا نمىبيند و جز خدا نمى شنود، و اين يكى از معانى فرمايش خداوند در آن حديث قدسى است كهفرمود: حتى من گوش او مى شوم كه با او مى شنود و چشم او كه با او مى بيند.در صورتى كه اين مسائل تحقق يابد و تو خوبتاءمل و انديشه كنى ، برايت آشكار مى شود كه بيت الله واقعى و بزرگتر، همان قلبحسين عليه السلام است ؛ چرا كه آن حضرت قلب خود را حقيقتا براى خدا خالى كرد، تاجايى كه در آن جز علاقه به خدا باقى نماند و حتى از علايقى كه با علاقه به خدامنافاتى ندارد نيز خالى شد. از جانب ديگر قطع علاقه به شى ء به خاطر خدا بويژه با شدت علقه به آن ،دليل بر شديدتر بودن علقه به خدا است و قطع علاقه از همه چيز به خاطر خدادليل بر انحصار قلب به علاقه به خداست و شرايع مبتنى بر همينمسائل است و تدين به دين ، به مقدار قطع علاقه از غيرخدا به خاطر خدا است و درجاتمختلف نيز بستگى به شدت و ضعف علايق و ميزات ترك آن از نظر زمان و كيفيت اطاعت ازامر خدا دارد. پس بدان كه ، وقتى در صحيفه الهى اين خطاب متوجه حسين عليه السلام شد كه جان خودرا به خدا بفروش ؛ از همان ابتداى هجرتش از مدينه به مكه و سپس به كربلا، قصدشامتثال اين امر الهى بود، با اين نيت كه آنچه بر او واقع مى شود -قبل از وقوع آنها - قربة الى الله است . از اين رو آنچه براى آن حضرت مقدر شده بود،حتى قطعه قطعه شدن اجزاى بدنش را پذيرفت و بر خود هموار ساخت و در حالى كه هنوزدر مكه بود تمام مصيبت ها و ذبح اولاد و اصحابش را پذيرفت وتحمل كرد. حتى صورت واقعه و محل وقوع آن را به ام سلمه نشان داد. آن حضرت قلب خود را ازتعلق به وطن و جميع ديار و مسكن هاى روى زمين و از تعلق بهاموال ، حتى لباس و سلطنت ، راحتى و رياست ، از تعلق بهعيال ، اطفال ، فرزندان ، برادران ، عشيره و اصحاب خالى كرد و آنها را تقديم كرد تادر مقابلش ذبح شوند و يا به اسارت در آيند. حتى آب و قطره اى از آن براى محتضر واز تعلق به بدن و اجزاى بدن ، استخوان و گوشت و پوست و خون آن و به هم پيوستنآنها، باقى ماندن آنها به همان صورت و تركيب و هياءتشان ، خالى كرد. حتى علاقهقلب خود را با قلب ظاهرى كه در سينه هاست و با مهجه قلب كه همان خون قلب باشد،قطع كرد؛ لذا تير مسموم سه شعبه اى قلب آن حضرت را شكافت و خون آن را به بيرونجارى ساخت و حضرت آن خون را با دست مباركش گرفت و سر و محاسن خود را با آنخضاب نمود، كما اينكه در زيارت آن حضرت آمده است كه خون قلب خود را در راه توبخشيد. بنابراين وقتى حسين عليه السلام قلب ظاهرى و خون قلب خود را در راه خدابذل كرد، و قلب معنوى آن حضرت براى خدا خالص گرديد و از غير خدا خالى و از جميعما سوى الله فارغ شد، بيت الله حقيقى و واقعى گرديد كه جز خدا در آن نيست . پس ولله على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا(89) و بر مردم حج وزيارت آن خانه واجب است ، بر هر كسى كه توانايى يافته و بر آن راه يابد. از اينجا معناى اين فرمايش مشخص مى شود كه هر كس حسين را زيارت كند مانند كسىاست كه خدا را در عرش زيارت كرده باشد.
|
|
|
|
|
|
|
|