|
|
|
|
|
|
| نهج البلاغه - خطبه هاي حضرت عليه السلام | |
|
و من كلام له ع قاله لعبد الله بن العباس ، و قد جاءه برسالة من عثمان و هو محصوريساءلهفيها الخروج إ لى ماله بينبع ،ليقل هتف الناس باسمه للخلافة ، بعد اءن كانساءلهمثل ذلك من قبل ، فقال عليه السلام :
| يَا ابْنَ عَبَّاسٍ ما يُرِيدُ عُثْمانُ إِلا اءَنْ يَجْعَلَنِي جَمَلاً ناضِحا بِالْغَرْبِ اءَقْبِلْ وَ اءَدْبِرْ، بَعَثَإِلَيَّ اءَنْ اءَخْرُجَ، ثُمَّ بَعَثَ إِلَيَّ اءَنْ اءَقْدُمَ، ثُمَّ هُوَ الْآنَ يَبْعَثُ إِلَيَّ اءَنْ اءَخْرُجَ، وَ اللَّهِ لَقَدْدَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّى خَشِيتُ اءَنْ اءَكُونَ آثِما.
به عبد الله بن عباس فرمود هنگامى كه نامه اى از عثمان آورده بود و عثمان در محاصره بود. ازاو مى خواست كه بر سر ملك خود به (ينبع ) رود تا مگر نام او را براى خلافت كمتر برند وعثمان پيش از اين هم ، چنين درخواستى از او كرده بود اى ابن عباس . عثمان چيزى نمى خواهد مگرآنكه مرا چون اشترى آبكش سازد، با دلوى بزرگ كه پى در پى بيايم و بروم . نخست نزد منفرستاد كه از شهر بيرون شوم . آنگاه نزد من فرستاد كه بازگردم . اكنون هم ، كس فرستادهكه از شهر بيرون روم . به خدا سوگند از او دفاع نمودم ، به گونه اى كه ترسيدم كهگناهكار شده باشم .
و من كلام له ع اقتص فيه ذكر ما كان منه بعد هجرة النبي ص ثم لحاقه به :
| فَجَعَلْتُ اءَتْبَعُ مَاءْخَذَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَاءَطَأُ ذِكْرَهُ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْعَرْجِ قال السيد الشريف رضي الله عنه في كلام طويلقوله ع : فاءطاء ذكره من الكلام الذي رمى به إ لى غايتي الا يجاز و الفصاحة اءراد اءني كنت اءعطى خبره، ص من بدء خروجي إ لى اءن انتهيت إ لى هذا الموضع ، فكنى عن ذلك بهذه الكناية العجيبة .
از حال خود بعد از هجرت پيامبر از مكه و پيوستن به آن حضرت (صلى اللّه عليه و آله ) درمدينه ، حكايت مى كند.راهى را كه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در پيش گرفته بود،پى گرفتم و به ياد او گام نهادم تا به عرج رسيدم . (در گفتارى دراز). سخن آن حضرت (فاطاء ذكره ) از سخنانى است كه در نهايت ايجاز ادا شده . مراد اين است كه ازآغاز بيرون شدنم از شهر تا به آن موضع (يعنى عرج ) رسيدم ، از او خبر مى گرفتم و خبراو به من داده مى شد. على (ع ) اين مطلب را با چنين كنايه عجيبى بيان كرده است .
| نهج البلاغه - خطبه هاي حضرت عليه السلام | |
| |
|
|
|
|
|
|
|