مِنْهَا: وَ كِتابُ اللّهِ بَيْنَ اءَظْهُرِكُمْ ناطِقٌ لاَ يَعْيى لِسانُهُ، وَ بَيْتٌ لا تُهْدَمُ اءَرْكانُهُ، وَ عِزُّ لا تُهْزَمُاءَعْوانُهُ. مِنْهَا: اءَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ، وَ تَنازُعٍ مِنَ الْاءَلْسُنِ، فَقَفّى بِهِ الرُّسُلَ، وَ خَتَمَ بِهِالْوَحْىَ، فَجاهَدَ فِي اللَّهِ الْمُدْبِرِينَ عَنْهُ، وَ الْعادِلِينَ بِهِ. مِنْهَا: وَ إِنَّمَا الدُّنْيا مُنْتَهَى بَصَرِ الْاءَعْمَى ، لا يُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَها شَيْئا، وَ الْبَصِيرُ يَنْفُذُهابَصَرُهُ، وَ يَعْلَمُ اءَنَّ الدَّارَ وَراءَها فَالْبَصِيرُ مِنْها شاخِصٌ، وَ الْاءَعْمَى إِلَيْها شاخِصٌ، وَالْبَصِيرُ مِنْها مُتَزَوِّدٌ، وَ الْاءَعْمَى لَها مُتَزَوِّدٌ. مِنْهَا: وَ اعْلَمُوا اءَنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَىْءٍ إِلاّ وَ يَكادُ صاحِبُهُ يَشْبَعُ مِنْهُ وَ يَمَلُّهُ إِلاّ الْحَياةَ، فَإِنَّهُ لا يَجِدُ فِىالْمَوْتِ راحَةً، وَ إِنَّما ذَلِكَ بِمَنْزِلَةِ الْحِكْمَةِ الَّتِي هِيَ حَياةٌ لِلْقَلْبِ الْمَيِّتِ، وَ بَصَرٌ لِلْعَيْنِالْعَمْياءِ، وَ سَمْعٌ لِلْاءُذُنِ الصَّمَّاءِ، وَ رِيُّ لِلظَّمْآنِ، وَ فِيهَا الْغِنَى كُلُّهُ وَ السَّلامَةُ، كِتابُ اللَّهِتُبْصِرُونَ بِهِ، وَ تَنْطِقُونَ بِهِ، وَ تَسْمَعُونَ بِهِ، وَ يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ، وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُعَلَى بَعْضٍ، وَ لا يَخْتَلِفُ فِي اللَّهِ، وَ لا يُخالِفُ بِصاحِبِهِ عَنِ اللَّهِ. قَدِ اصْطَلَحْتُمْ عَلَى الْغِلِّ فِيما بَيْنَكُمْ، وَ نَبَتَ الْمَرْعَى عَلى دِمَنِكُمْ، وَ تَصافَيْتُمْ عَلَىحُبِّ الْآمالِ، وَ تَعادَيْتُمْ فِي كَسْبِ الْاءَمْوالِ، لَقَدِ اسْتَهامَ بِكُمُ الْخَبِيثُ، وَ تاهَ بِكُمُ الْغُرُورُ، وَاللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلَى نَفْسِي وَ اءَنْفُسِكُمْ.
از اين خطبه : و كتاب خدا در ميان شماست ، گويايى است كه زبانش از گفتن در نمى ماند. سرايى است كهاركانش ويران نمى شود. پيروزمندى است كه يارانش به هزيمت نمى روند. و هم از اين خطبه : او را به هنگامى كه در ميان مردم پيامبرانى نبود به رسالت فرستاد. مردم هر يك در كار دينسخنى مى گفتند پس ، محمد (صلى اللّه عليه و آله ) را در پى رسولان بفرستاد و وحى را بدوپايان بخشيد. او در راه خدا با كسانى كه از خدا اعراض كرده بودند و نيز كسانى كه برايششريك و همانند قرار داده بودند، جهاد كرد. و هم از اين خطبه : دنيا منتهاى ديده نابيناست ، كه نگاهش از آن درنمى گذرد و آنچه را، كه در آن سوى آن است ،نمى بيند. آنكه اهل بصيرت است ، ديدگان گشوده و مى داند كه در آن سوى آن ، سراى آخرتاست . اهل بصيرت از دنيا دل بر مى كند و آنكه ديده باطنش نابيناست ، از آندل برنمى كند. بينا براى آخرت توشه برمى گيرد و نابينا براى زندگى دنيا. و هم از اين خطبه : بدانيد كه هر كه را هر چه باشد، روزى از آن سير مى شود وملول مى گردد. تنها زندگى است كه از آن سير نمى شود، زيرا در مرگ ، راحت و آسودگىنمى يابد. و آن سخن حكمت است كه زندگى دل مرده است و بينايى ديده نابينا و شنوايى گوش ناشنوا وسيراب كردن است تشنه را و در همه آن بى نيازى است و سلامت . كتاب خداست ، كه به يارى آن حق را مى بينيد و مى گوييد و مى شنويد. برخى از آن ، برخىديگر را تفسير مى كند و برخى از آن ، به برخى ديگر شهادت مى دهد. در دين خدا اختلافندارد و پيرو خود را از خدا منحرف نگرداند. شما در كينه ورى ميان خود مصالحه كرده ايد.دوستيهايتان همانند گياهى است كه در پارگين مى رويد، با ظاهرى سبز و خرم و باطنى بدبوو رنج آور، اگر با يكديگر راه صفا و دوستى مى سپريد، انگيزه آن دوستى ،آمال و آرزوهاست و اگر با يكديگر دشمنى مى ورزيد به انگيزه گرد آوردنمال و خواسته است . شما را آن ناپاك ، (يعنى شيطان ) سرگردان ساخته و، فريبش ، گمراهكرده است . خداوند است كه از او براى شما و براى خود يارى توانم خواست .
و كار من با شما يكى نيست . من شما را براى كارهاى خدايى مى خواهم و شما مرا براى منافعخود مى خواهيد. اى مردم ، مرا يارى كنيد، هر چند، خلاف ميلتان باشد، سوگند به خدا، حقستمديده را از ستمگر مى ستانم و مهار در بينى ستمگر كرده ، چون شتر مى كشانم تا او را بهآبشخور حق برم ، اگر چه ، رفتن به آنجا را ناخوش دارد.
وَ إِنَّها لَلْفِئَةُ الْباغِيَةُ فِيهَا الْحَمَأُ وَ الْحُمَّةُ وَ الشُّبْهَةُ الْمُغْدِفَةُ، وَ إِنَّ الْاءَمْرَ لَواضِحٌ وَ قَدْ زاحَالْباطِلُ عَنْ نِصابِهِ، وَ انْقَطَعَ لِسانُهُ عَنْ شَغْبِهِ. وَ ايْمُ اللَّهِ لَاءُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضا اءَنَا ماتِحُهُ، لا يَصْدُرُونَ عَنْهُ بِرِيِّ، وَ لا يَعُبُّونَ بَعْدَهُ فِيحَسْيٍ. مِنْهُ: فَاءَقْبَلْتُمْ إِلَيَّ إِقْبالَ الْعُوذِ الْمَطافِيلِ عَلَى اءَوْلادِها، تَقُولُونَ: الْبَيْعَةَ الْبَيْعَةَ قَبَضْتُكَفِّي فَبَسَطْتُمُوها، وَ نازَعَتْكُمْ يَدِي فَجَذَبْتُمُوها. اللَّهُمَّ إِنَّهُما قَطَعانِي وَ ظَلَمانِى ، وَ نَكَثا بَيْعَتِى ، وَ اءَلَّبَا النَّاسَ عَلَيَّ، فَاحْلُلْ ما عَقَدا، وَ لاتُحْكِمْ لَهُما ما اءَبْرَما، وَ اءَرِهِمَا الْمَساءَةَ فِيما اءَمَّلا وَ عَمِلا، وَ لَقَدِ اسْتَثَبْتُهُما قَبْلَ الْقِتالِ، وَاسْتَأْنَيْتُ بِهِما اءَمامَ الْوِقاعِ، فَغَمِطَا النِّعْمَةَ، وَ رَدَّا الْعافِيَةَ.
هم از اين سخن : همانند ماده شترى كه به كره خود مى گرايد، به من روى نهاديد و، در حالى كه ، پياپى مىگفتيد بيعت ، بيعت . من دستم را مى بستم و شما آن را مى گشوديد. من دستم را واپس مى بردم وشما مى گرفتيد و آن را به سوى خود مى كشيديد. بار خدايا، آن دو طلحه و زبير پيوند خودبريدند و بر من ستم كردند و بيعت من گسستند. و مردم را بر ضد من برانگيختند. بار خدايا،هر گره كه بسته اند، بگشاى و آنچه تابيده اند، سست نماى و بدى و ناكامى را، در هر چهآروزيش را دارند و در راه و روشى كه در پيش گرفته اند، به آنان بنماى . پيش از آنكه جنگرا آغازند، از آنان خواستم به بيعتى كه شكسته اند بازگردند، و درنگ و تاءنى نمايند، ولىنعمتى را كه به ايشان ارزانى داشته بودم ، خوار شمردند و عافيت را پس زدند.
مِنْهَا: حَتَّى تَقُومَ الْحَرْبُ بِكُمْ عَلَى ساقٍ، بادِيا نَواجِذُها، مَمْلُوءَةً اءَخْلافُها، حُلْوا رَضاعُها، عَلْقَماعاقِبَتُها. اءَلا وَ فِي غَدٍ وَ سَيَأْتِي غَدٌ بِما لا تَعْرِفُونَ يَأْخُذُ الْوالِى مِنْ غَيْرِها عُمّالَها عَلَى مَساوِئِاءَعْمالِها، وَ تُخْرِجُ لَهُ الْاءَرْضُ اءَفالِيذَ كَبِدِها، وَ تُلْقِي إِلَيْهِ سِلْما مَقالِيدَها فَيُرِيكُمْ كَيْفَعَدْلُ السِّيرَةِ، وَ يُحْيِي مَيِّتَ الْكِتابِ وَ السُّنَّةِ. مِنْهَا: كَاءَنِّى بِهِ قَدْ نَعَقَ بِالشّامِ، وَ فَحَصَ بِراياتِهِ فِى ضَواحِي كُوفانَ، فَعَطَفَ عَلَيْها عَطْفَالضَّرُوسِ، وَ فَرَشَ الْاءَرْضَ بِالرُّؤُوسِ، قَدْ فَغَرَتْ فاغِرَتُهُ، وَ ثَقُلَتْ فِي الْاءَرْضِ وَطْاءَتُهُ،بَعِيدَ الْجَوْلَةِ، عَظِيمَ الصَّوْلَةِ، وَ اللَّهِ لَيُشَرِّدَنَّكُمْ فِى اءَطْرافِ الْاءَرْضِ حَتَّى لا يَبْقَى مِنْكُمْإِلا قَلِيلٌ كَالْكُحْلِ فِى الْعَيْنِ. فَلا تَزالُونَ كَذلِكَ حَتَّى تَؤُوبَ إِلَى الْعَرَبِ عَوازِبُ اءَحْلاَمِها، فَالْزَمُوا السُّنَنَ الْقائِمَةَ، وَالْآثَارَ الْبَيِّنَةَ، وَ الْعَهْدَ الْقَرِيبَ، الَّذِي عَلَيْهِ باقِي النُّبُوَّةِ، وَ اعْلَمُوا اءَنَّ الشَّيْطانَ إِنَّمايُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ لِتَتَّبِعُوا عَقِبَهُ.
و از اين خطبه : تا آنگاه كه جنگى سخت در ميان شما درگير شود، جنگى كه چونان درنده اى دندان نمايد همانندحيوانى شيرده كه پستانهايش پر شير باشد و شيرش به دهانها شيرين آيد ولى در پايانبه شرنگ بدل شود آگاه باشيد كه فردا و فردا خواهد آمد و ندانيد با خود چه خواهد آوردفرمانروايى كه نه از اين قوم است ، كارگزاران را به سبباعمال ناپسندشان باز خواست خواهد كرد و زمين براى او گنجينه هايش را، چون پاره هاى جگرش، بيرون افكند. و كليدهاى خود را تسليم او كند و او به شما نشان خواهد داد كه دادگرى دركشوردارى چگونه است . و كتاب خدا و سنت او را، كه مرده است ، زنده كند. از اين خطبه : چنان است كه مى بينم كه مرغى شوم در شام بانگ مى كند و پرچمهايش را در اطراف كوفه بهچپ و راست به جنبش مى آورد. و چون اشترى مست و چموش به آن ديار روى آورد و زمين را ازسرهاى بريده فرش مى كند. بلعيدن را دهان گشاده دارد. و زمين در زير گامهاى سنگينش مى لرزد. به هر سو و هر جا جولانكند و حمله اش سخت و جانشكار است . به خدا سوگند، كه شما را در اطراف زمين پراكنده سازدتا از شما همان قدر باقى ماند كه سياهى سرمه بر چشم . و همواره بر اينحال خواهيد بود تا عرب عقل خويش بازيابد و آيينهاى پيامبر، را به كار دارد و آثار او را پيشچشم داشته باشد و آن عهدى را كه هنوز زمانى بر آن نگذشته و متمم نبوّت است (يعنى امامت )رعايت كند. بدانيد، كه شيطان راههاى خود را پيش پاى شما مى گشايد، كه از پى او رويد.
پس از اين روز، خواهيد ديد كه شمشيرها از غلاف كشيده شود و پيمانها شكسته آيد تا آنجا كهبعضى از شما سركرده گمراهان شويد و برخى ديگر از پيرواناهل جهالت .
يا عَبْدَ اللَّهِ، لا تَعْجَلْ فِي عَيْبِ اءَحَدٍ بِذَنْبِهِ فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ، وَ لا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَصَغِيرَ مَعْصِيَةٍ فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ، فَلْيَكْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْكُمْ عَيْبَ غَيْرِهِ لِما يَعْلَمُ مِنْ عَيْبِنَفْسِهِ، وَ لْيَكُنِ الشُّكْرُ شاغِلاً لَهُ عَلَى مُعافاتِهِ مِمَّا ابْتُلِيَ بِهِ غَيْرُهُ.
اى بنده خدا، به عيبجويى گناهكار مشتاب ، شايد خداوند او را آمرزيده باشد و از خردك گناهىهم كه كرده اى ، ايمن منشين ، بسا كه تو را بدان عذاب كنند. هر كس از شما كه به عيب ديگرىآگاه است ، بايد از عيبجويى باز ايستد. زيرا مى داند كه خود را نيز چنان عيبى هست . بايد به سبب عيبى كه ديگران بدان مبتلا هستند و او از آن در امان مانده است ، خدا را شكر گويدو اين شكرگزارى او را از نكوهش ديگران به خودمشغول دارد.
اءَما إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ إِلاّ اءَرْبَعُ اءَصابِعَ. فَسُئِلَ ع عَنْ مَعْنى قَوْلِهِ هَذا : فَجَمَعَ اءَصابِعَهُ وَوَضَعَها بَيْنَ اءُذُنِهِ وَ عَيْنِهِ،ثُمَّ قَالَ: الْباطِلُ اءَنْ تَقُولَ: سَمِعْتُ، وَ الْحَقُّ اءَنْ تَقُولَ: رَاءَيْتُ.
بدانيد، كه ميان حق و باطل تنها چهار انگشت فاصله است . از او پرسيدند كه اين به چه معنى است ؟ انگشتانش را كنار هم نهاد و ميان گوش و چشم قرار داد و گفت : باطل اين است كه بگويى شنيدم ، و حق اين است كه بگويى ديدم .
فَمَنْ آتاهُ اللَّهُ مالاً فَلْيَصِلْ بِهِ الْقَرابَةَ، وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيافَةَ، وَ لْيَفُكَّ بِهِ الْاءَسِيرَ وَالْعانِىَ، وَ لْيُعْطِ مِنْهُ الْفَقِيرَ وَ الْغارِمَ، وَ لْيَصْبِرْ نَفْسَهُ عَلَى الْحُقُوقِ وَ النَّوائِبِ ابْتِغاءَالثَّوابِ، فَإِنَّ فَوْزا بِهَذِهِ الْخِصالِ شَرَفُ مَكارِمِ الدُّنْيا، وَ دَرْكُ فَضائِلِ الْآخِرَةِ إِنْ شاءَ اللَّهُ.
كسى كه خدا به او مال و خواسته اى ارزانى داشته ، بايد كه به خويشاوندان برساند ومهمانيهاى نيكو دهد و اسيران و گرفتاران را از بند برهاند و به فقيران و وامداران چيزى عطاكند. و تا ثوابى حاصل كند، خود شكيبايى ورزد و حقوقى را كه به گردن دارد، ادا نمايد و باسختيها بسازد. دست يافتن به اين خصلتها، در دنيا سبب شرف و بزرگى و دركفضايل آخرت شود. (اگر خدا بخواهد.)
إِنَّ اللَّهَ يَبْتَلِى عِبادَهُ عِنْدَ الْاءَعْمالِ السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَراتِ، وَ حَبْسِ الْبَرَكاتِ، وَ إِغْلاقِخَزائِنِ الْخَيْراتِ، لِيَتُوبَ تائِبٌ وَ يُقْلِعَ مُقْلِعٌ، وَ يَتَذَكَّرَ مُتَذَكِّرٌ، وَ يَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ، وَ قَدْ جَعَلَاللَّهُ سُبْحَانَهُ الاِسْتِغْفارَ سَبَبا لِدُرُورِ الرِّزْقِ، وَ رَحْمَةِ لِلْخَلْقِ، فَقالَ: سُبْحانَهُ اسْتَغْفِرُوارَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفّارا، يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارا وَ يُمْدِدْكُمْ بِاءَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْجَنّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ اءَنْهارا فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً اسْتَقْبَلَ تَوْبَتَهُ، وَ اسْتَقالَ خَطِيئَتَهُ، وَ بادَرَمَنِيَّتَهُ. اللَّهُمَّ إِنّا خَرَجْنا إِلَيْكَ مِنْ تَحْتِ الْاءَسْتارِ وَ الْاءَكْنانِ، وَ بَعْدَ عَجِيجِ الْبَهائِمِ وَ الْوِلْدَانِ،راغِبِينَ فِي رَحْمَتِكَ، وَ راجِينَ فَضْلَ نِعْمَتِكَ، وَ خائِفِينَ مِنْ عَذابِكَ وَ نِقْمَتِكَ. اللَّهُمَّ فاسْقِنا غَيْثَكَ، وَ لا تَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطِينَ، وَ لا تُهْلِكْنا بِالسِّنِينَ، وَ لا تُؤ اخِذْنا بِمافَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا يا اءَرْحَمَ الرّاحِمِينَ. اللَّهُمَّ إِنّا خَرَجْنا إِلَيْكَ نَشْكُو إِلَيْكَ ما لا يَخْفَى عَلَيْكَ، حِينَ اءَلْجَاءَتْنَا الْمَضايِقُ الْوَعْرَةُ، وَاءَجاءَتْنا الْمَقاحِطُ الْمُجْدِبَةُ، وَ اءَعْيَتْنَا الْمَطالِبُ الْمُتَعَسِّرَةُ، وَ تَلاحَمَتْ عَلَيْنا الْفِتَنُالْمُسْتَصْعِبَةُ. اللَّهُمَّ إِنّا نَسْاءَلُكَ اءَن لا تَرُدَّنا خائِبِينَ، وَ لا تَقْلِبَنا واجِمِينَ، وَ لا تُخاطِبَنا بِذُنُوبِنا، وَ لاتُقايِسَنا بِاءَعْمالِنا. اللَّهُمَّ انْشُرْ عَلَيْنا غَيْثَكَ وَ بَرَكَتِكَ وَ رِزْقَكَ وَ رَحْمَتَكَ، وَ اسْقِنا سُقْيا ناقِعَةً مُرْوِيَةًمُعْشِبَةً: تُنْبِتُ بِها ما قَدْ فاتَ، وَ تُحْيِى بِها ما قَدْ ماتَ، نافِعَةَ الْحَيا، كَثِيرَةَ الْمُجْتَنى ،تُرْوِي بِهَا الْقِيعانَ، وَ تُسِيلُ الْبُطْنانَ، وَ تَسْتَوْرِقُ الْاءَشْجارَ، وَ تُرْخِصُ الْاءَسْعارَ، إِنَّكَعَلَى ما تَشاءُ قَدِيرٌ.
ايزد تعالى بندگانش را كه مرتكب اعمالناشايست شوند، به كاسته شدن ميوه هاشان و نگه داشتن بركات از ايشان و فرو بستن خزاينخيرات به روى آنان مى آزمايد. تا توبه كنندگان توبه كنند و گناهكاران از گناه كردن بازايستند و پندگيرندگان پند گيرند. و آن كه اراده گناه كرده و منزجر گردد. خداوند، آمرزش خواستن را سبب فراوانى روزى و رحمتبر آفريدگان قرار داده ، كه فرمايد: (از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است. تا از آسمان برايتان پى در پى باران فرستد. و شما بهاموال و فرزندان مدد كند.)(39) پس ، خداوند رحمت كند كسى را كه به توبه روى آورد و ازخطاهاى خود بخشش طلبد و بر مرگ خود پيشى گيرد و تدارك امر آخرت كند. اى خداوند، ما به سوى تو بيرون آمده ايم ، از درون خيمه ها و خانه هايى كه ناله و فريادستوران و كودكانمان از آن بلند است . در حالى كه ، رحمت تو را مى طلبيم و اميد بهفضل نعمت تو بسته ايم و از عذاب و خشم تو بيمناكيم . بارخدايا، ما را به باران خود سيراب نما و نوميدمان باز مگردان و به قحط هلاك منماى و بهآنچه سفيهان كرده اند مؤ اخذت مكن . اى بخشاينده ترين بخشايندگان . اى خداوند، ما به سوى تو بيرون آمده ايم ، تا آنچه را كه بر تو پوشيده نيست به توشكايت كنيم . زيرا تنگناهاى دشوارمان به بيچارگى كشانده ، خشكساليهاى مشقت بار ما را بهدرگاه تو رانده . و خواسته هاى دست نايافتنى به رنجمان افكنده و فتنه هاى ناهنجار،گريبانگيرمان شده است . بار خدايا، از تو مى خواهيم كه ما را، از درگاه خود، نوميد بازنگردانى و اندوهگين واپسنفرستى و ما را به گناهانمان مورد خطاب قرار ندهى و برابر اعمالمان كيفر ندهى . بار خدايا، بر ما باران و بركت و روزى و رحمت خود بگستران . بر ما بارانى ببار سودمند،سيراب كننده ، روياننده گياهان ، كه بروياند هر چه را كه نابود شده ، و زنده گرداند، هرچه را كه مرده است . بارانى بر ما ببار، كه تشنگى را برطرف گرداند كه و ميوه ها راافزون سازد و زمينهاى پست را سيراب كند و بر دره ها سيلاب افكند و درختان را برگ روياندو نرخها را بشكند كه تو به هر كارى كه بخواهى توانايى . |