بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شیعه پاسخ می گوید, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 - شيعه پاسخ مي گويد
     002 - شيعه پاسخ مي گويد
     003 - شيعه پاسخ مي گويد
     004 - شيعه پاسخ مي گويد
     005 - شيعه پاسخ مي گويد
     006 - شيعه پاسخ مي گويد
     007 - شيعه پاسخ مي گويد
     008 - شيعه پاسخ مي گويد
     009 - شيعه پاسخ مي گويد
     010 - شيعه پاسخ مي گويد
     011 - شيعه پاسخ مي گويد
     012 - شيعه پاسخ مي گويد
     013 - شيعه پاسخ مي گويد
     FEHREST - شيعه پاسخ مي گويد- فهرست
     SHIA - شيعه پاسخ مي گويد
 

 

 
 

 

 

به خدا معرّفى مى كرد «الصَّلاَةُ قُرْبَانُ كُلُّ تَقِىٍّ».(1)

در اين جا سخن در اين است كه آيا جدا ساختن پنج نماز در پنج وقت يك حكم الزامى است كه بدون آن نماز باطل است (مانند نماز قبل از وقت) يا مى توان نماز را در سه وقت نيز انجام داد، (ظهر و عصر با هم و مغرب و عشا نيز با هم انجام گيرد).

علماى تشيّع ـ به پيروى از مكتب اهل بيت(عليهم السلام) ـ عموماً اتّفاق نظر دارند كه انجام نماز در سه وقت جايز است هر چند افضل و برتر انجام نماز در پنج وقت است.

ولى فقهاى اهل تسنّن غالباً ـ جز عدّه كمى ـ انجام نماز را در پنج وقت واجب مى شمرند، (تنها جمع ميان نماز ظهر و عصر روز عرفه در عرفات، و مغرب و عشاى شب عيد قربان را در مشعر الحرام جايز مى دانند، و بسيارى از آنان، در سفر يا در مواقع بارانى كه آمد و رفت به مسجد براى نماز جماعت مشكل است نيز، جمع ميان دو نماز را جايز شمرده اند).

از نظر فقهاى شيعه ـ همان گونه كه گفته شد ـ در عين تأكيد بر افضليّت نماز در پنج وقت و جدا از هم، مسأله ترخيص و اجازه در انجام نمازها در سه وقت يك عطيّه الهى براى تسهيل در امر نماز و توسعه بر مردم محسوب مى شود، و آن را هم آهنگ با روح اسلام كه «شريعت سمحة سهلة» است، مى دانند.


1. كافى، جلد 3، صفحه 265، حديث 26 .

[161]

و تجربه نشان داده كه تأكيد بر نماز در پنج وقت، گاه سبب مى شود كه اصل نماز به فراموشى سپرده شود و گروهى از مردم نماز را ترك كنند.

 

آثار اصرار بر پنج وقت در جوامع اسلامى

چرا اسلام اجازه جمع ميان نماز ظهر و عصر عرفه، و مغرب و عشاى شب مشعر، را داده است؟

چرا بسيارى از فقهاى اهل سنّت جمع ميان دو نماز را در سفر و در مطر (باران) طبق روايات نبوى مجاز شمرده اند؟ به يقين براى تسهيل بر امّت است.

اين تسهيل ايجاب مى كند كه در مشكلات ديگر نيز اجازه جمع داده شود، چه در گذشته چه در حال.

زندگى مردم در عصر ما دگرگون شده و وضع بسيارى از كارگران در كارخانه ها، و كارمندان در ادارات، و محصّلين و دانشجويان در كلاس هاى درس اجازه نماز در پنج وقت را نمى دهد، يعنى كار بر آنها بسيار مشكل و پيچيده مى شود.

هر گاه طبق رواياتى كه از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده و ائمّه شيعه(عليهم السلام) بر آن تأكيد دارند، به مردم اجازه داده شود كه جمع ميان دو نماز كنند گشايشى در كار آنها در امر نماز واقع مى شود و نمازخوان فراوان خواهد شد.

[162]

در غير اين صورت ترك نماز فراوان و تارك الصلوة رو به فزونى مى رود و شايد به همين دليل گفته مى شود كه بسيارى از جوانان اهل سنّت نماز را ترك گفته اند، در حالى كه تارك الصلوة در ميان پيروان تشيّع كمتر است.

حق اين است كه به مقتضاى «بُعِثْتُ إلَى الشَّرِيعَةِ السَّمْحَةِ السَّهْلَةِ» و به مقتضاى روايات متعدّدى كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده، در عين تأكيد بر فضيلت نماز در پنج وقت، آن هم به جماعت، اجازه دهيم كه مردم نمازهاى خود را در سه وقت، حتّى به صورت فرادى انجام دهند، تا مشكلات زندگى سبب ترك نماز نشود.

اكنون به قرآن مجيد و روايات رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و معصومين(عليهم السلام) باز مى گرديم ومسأله را با بى طرفى و ترك تعصّب مورد بررسى قرار مى دهيم.

 

روايات جمع ميان دو نماز

در منابع معروف مانند صحيح مسلم، بخارى، سنن ترمذى، موطّأ مالك، مسند احمد، سنن نسائى، مصنف عبدالرزاق و كتب ديگر، كه همه از منابع مشهور و شناخته شده اهل سنّت است، حدود سى روايت درباره جمع ميان نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا بدون سفر و مطر (باران) و خوف ضرر نقل شده است. اين روايات عمدتاً به پنج راوى معروف بر مى گردد:

[163]

1ـ ابن عبّاس

2ـ جابر بن عبدالله انصارى

3ـ ابوايّوب انصارى

4ـ عبدالله بن عمر

5ـ ابوهريره

كه بخشى از آنها ذيلا از نظر خوانندگان محترم مى گذرد:

1ـ ابوالزبير از سعيد بن جبير از ابن عبّاس نقل مى كند: «صلّى رسول الله(صلى الله عليه وآله) الظهر والعصر جميعاً بالمدينة فى غير خوف و لا سفر ; رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نماز ظهر و عصر را هر دو با هم به جا آورد در حالى كه نه ترسى بود و نه سفرى».

ابوالزبير مى گويد از سعيد بن جبير پرسيدم چرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) چنين كارى را كرد؟

سعيد گفت: من نيز همين سؤال را از ابن عبّاس پرسيدم، در جواب گفت: «أراد أن لا يَحْرَجَ أحداً من أمّته; مقصود حضرت اين بود كه هيچ يك از امّتش به زحمت نيفتد».(1)

2ـ در حديث ديگرى از ابن عبّاس مى خوانيم: «جمع رسول الله(صلى الله عليه وآله)بين الظهر و العصر و المغرب و العشاء فى المدينة فى غير خوف و لا مطر; پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در ميان نماز ظهر و عصر و مغرب وعشا در مدينه بدون خوف و باران جمع كرد و در ذيل حديث دارد: از ابن


1. صحيح مسلم، جلد 2، صفحه 151 .

[164]

عباس پرسيدند، مقصود پيامبر از اين كار چه بود؟

در جواب گفت: «أراد أن لا يحرج; مقصود حضرت اين بود كه هيچ يك از مسلمانان به زحمت نيفتد».(1)

3ـ عبدالله بن شقيق مى گويد: «خطبنا ابن عبّاس يوماً بعد العصر حتّى غربت الشمس و بدت النجوم و جعل الناس يقولون الصلاة الصلاة! قال فجائه رجل من بنى تميم لا يفتر و لا يتنى : الصلوة، الصلوة فقال: ابن عبّاس أتعلمنى بالسنّة، لا أمّ لك ثمّ قال: رأيت رسول الله(صلى الله عليه وآله)جمع بين الظهر والعصر والمغرب والعشاء قال عبدالله بن شقيق: فحاك فى صدرى من ذلك شىء فأتيت اباهريرة فسألته، فصدّق مقالته ; عبدالله بن شقيق مى گويد: روزى ابن عبّاس براى ما بعد از نماز عصر خطبه خواند تا آفتاب غروب كرد و ستاره ها ظاهر شد. مردم صدا زدند نماز نماز، سپس مردى از طايفه بنى تميم آمد و پيوسته مى گفت: نماز نماز! ابن عبّاس گفت: تو مى خواهى سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) را به من ياد بدهى، اى بى ريشه! رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ميان نماز ظهر و عصر (همچنين) مغرب و عشا را جمع كرد. عبدالله بن شقيق مى گويد: در دل من شكّى پيدا شد نزد ابوهريره آمدم، از او پرسيدم، او سخن ابن عبّاس را تصديق كرد»!(2)

4ـ جابر بن زيد مى گويد: ابن عبّاس گفت: «صلّى النبى(صلى الله عليه وآله) سبعاً جميعاً و ثمانياً جميعاً; پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هفت ركعت با هم، و هشت


1. صحيح مسلم، جلد 2، صفحه 152 .

2. همان مدرك.

[165]

ركعت با هم نماز خواند (اشاره به جمع ميان نماز مغرب و عشا، و نماز ظهر و عصر است».(1)

5ـ سعيد بن جبير از ابن عبّاس نقل مى كند: «جمع رسول الله(صلى الله عليه وآله)بين الظهر والعصر و بين المغرب و العشاء بالمدينة من غير خوف و لا مطر قال : فقيل لابن عبّاس: ما أراد بذلك؟ قال: أراد أن لا يحرج أمّته; پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در مدينه ميان ظهر و عصر و ميان مغرب و عشا جمع كرد، بى آن كه خوف (از دشمن) يا باران وجود داشته باشد، از ابن  عبّاس پرسيدند، مقصود حضرت از اين كار چه بود؟ گفت: مى خواست امّتش به زحمت نيفتد».(2)

احمد حنبل شبيه همين معنا را در كتاب مسند خود از ابن عبّاس نقل كرده است.(3)

مالك امام معروف اهل سنّت در كتاب «موطّأ» بى آن كه سخنى از «مدينه» به ميان آورد از ابن عبّاس نقل مى كند: «صلّى رسول الله(صلى الله عليه وآله)الظهر والعصر جميعاً و المغرب و العشاء جميعاً فى غير خوف و لا سفر; رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نماز ظهر و عصر را با هم و نماز مغرب و عشا را با هم بجا آورد، بى آن كه خوف (از دشمن) يا باران وجود داشته باشد».(4)

8ـ در كتاب «مصنف عبدالرزاق» آمده است كه عبدالله بن عمر


1. صحيح بخارى، جلد 1، صفحه 140 (باب وقت المغرب).

2. سنن ترمذى، جلد 1، صفحه 121، حديث 187.

3. مسند احمد، جلد 1، صفحه 223.

4. موطّأ مالك، جلد 1، صفحه 144 .

[166]

گفت: «جمع لنا رسول الله(صلى الله عليه وآله) مقيماً غير مسافر بين الظهر والعصر و المغرب فقال رجل لابن عمر : لم ترى النبى(صلى الله عليه وآله)فعل ذلك؟ قال: لأن لا يحرج أمّته ان جمع رجل; پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در حالى كه مسافر نبود، ظهر و عصر را با هم خواند، كسى از ابن عمر پرسيد، فكر مى كنى چرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) اين كار را كرد؟ گفت: براى اين كه اگر شخصى ميان اين دو جمع كرد، كسى از امّت به زحمت نيفتد، (و مورد ايراد واقع نشود)».(1)

جابر بن عبدالله مى گويد: «جمع رسول الله(صلى الله عليه وآله) بين الظهر والعصر والمغرب والعشاء فى المدينة للرخص من غير خوف و لا علّة ; رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ميان نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا را جمع كرد تا اجازه و ترخيص براى امّت باشد، حتّى در آن جا كه خوف يا مشكل ديگرى در كار نباشد».(2)

10ـ ابوهريره نيز مى گويد: «جمع رسول الله(صلى الله عليه وآله) بين الصلوتين فى المدينة من غير خوف; رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ميان دو نماز در مدينه بدون ترس (از دشمن) جمع كرد».(3)

11ـ عبدالله بن مسعود نيز نقل مى كند: «جمع رسول الله(صلى الله عليه وآله)، بين الأولى و العصر و المغرب و العشاء فقيل له فقال: صنعته لئلاّ تكون أمّتى فى حرج; رسول خدا(صلى الله عليه وآله)در مدينه ميان نماز ظهر و عصر، و مغرب و


1. مصنف عبدالرزّاق، جلد 2، صفحه 556.

2. معانى الآثار، جلد 1، صفحه 161.

3. مسند البزّاز، جلد 1، صفحه 283.

[167]

عشا جمع كرد، كسى از علّت آن سؤال كرد، حضرت فرمود: من اين كار را كردم تا امّت من به زحمت نيفتند».(1)

و احاديث ديگر;

* * *

در اين جا دو سؤال مطرح است:

 

1ـ عصاره احاديث بالا

تقريباً در تمام احاديث بالا كه در كتب معروف و منابع درجه اوّل اهل سنّت نقل شده و سند آنها به جمعى از بزرگان صحابه مى رسد، روى دو نكته تأكيد شده است:

نخست اين كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) جمع ميان دو نماز را در حالى انجام داد كه مشكل خاصّى مانند باران يا سفر، يا ترس از دشمن، وجود نداشت.

ديگر اين كه هدف آن حضرت «توسعه بر امّت» و «رفع عسر و حرج» بوده است.

آيا با اين حال سزاوار است بعضى اشكال تراشى كنند و بگويند اين جمع ها مربوط به موارد اضطرارى بوده است؟ چرا چشم خود را روى حقايق ببنديم، و پيش داورى هاى خود را بر سخنان صريح رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مقدّم بشمريم؟!


1. المعجم الكبير طبرانى، جلد 10، صفحه 219، حديث 10525.

[168]

خدا و رسولش بخشيده اند، ولى متأسّفانه متعصّبان امّت نمى بخشند! آخر چرا؟!

چرا نمى خواهند جوانان مسلمان، در هر حال و در همه جا، در داخل كشورهاى اسلامى و خارج آن، در دانشگاه و در ادارات و كارخانه ها، به مهمترين وظيفه اسلامى (نمازهاى يوميّه) عمل كنند؟

ما معتقديم اسلام براى هر زمان و هر مكان تا پايان دنياست.

به يقين پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) با نظر وسيعش همه مسلمين جهان را در تمام اعصار و قرون مى ديده و مى دانسته، اگر بخواهد همه را مقيّد به نماز در پنج وقت كند، گروهى تارك الصلوة خواهند شد (همان گونه كه امروز چنين مى بينيم) به همين جهت بر امّت خود منّت نهاد و كار را وسعت بخشيد تا همگان در هر زمان و هر مكان بتوانند به آسانى نمازهاى روزانه را انجام دهند.

قرآن مى گويد: (وَ مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى الدِّينِ مِنْ حَرَج).(1)

 

2ـ قرآن و اوقات سه گانه نماز!

از شگفتى هاى اين مسأله آن است كه در قرآن مجيد در دو آيه هنگامى كه سخن از اوقات نماز به ميان مى آيد، فقط سه وقت براى نمازهاى شبانه روز ذكر شده با اين حال تعجّب است چرا گروهى از اين برادران اصرار در وجوب پنج وقت دارند.


1. سوره حج، آيه 78 .

[169]

فضيلت داشتن پنج وقت جاى انكار نيست. ما هم هر زمان توفيق رفيقمان شود رعايت پنج وقت را مى كنيم، سخن در وجوب آن است.

آيه اوّل در سوره هود است: «وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَىِ النَّهَارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ ; در دو طرف روز و بخشى از شب نماز را بر پاى دار...».(1)

تعبير «طرفى النهار» اشاره به نماز صبح است كه در آغاز روز انجام مى شود و نماز ظهر و عصر است كه وقت آنها تا غروب ادامه دارد، به عبارت ديگر استمرار وقت نماز ظهر و عصر تا غروب آفتاب به روشنى از اين آيه استفاده مى شود.

امّا «زلفاً من الليل» با توجّه به اين كه «زلف» ـ به گفته «مختار الصحاح» و راغب در كتاب مفردات ـ جمع «زلفة» است كه به معناى بخشهايى از اوايل شب مى باشد، آن هم اشاره به وقت نماز مغرب و عشاست.

بنابراين اگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نماز را معمولا در پنج وقت انجام مى داده است حتماً جنبه وقت فضيلت داشته كه همه ما به آن معتقديم، چرا ظاهر آيه قرآن را ناديده بگيريم و سراغ تأويلهاى ديگر برويم؟!

آيه دوّم در سوره اسراست: «(أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى
غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً
); نماز را از


1. سوره هود، آيه 114.

[170]

آغاز زوال ظهر تا تاريكى شب بر پا دار، همچنين قرآن فجر (نماز صبح) را...».(1)

«دلوك» به معناى متمايل شدن است و در اين جا اشاره به تمايل آفتاب از خط نصف النهار يعنى زوال ظهر است.

غسق الليل به معناى تاريكى شب است كه بعضى آن را به اوايل شب تفسير كرده اند و بعضى به نصف شب، زيرا همان گونه كه «راغب» در «مفردات» گفته است «غسق» به معناى شدّت تاريكى شب مى باشد كه همان نيمه شب است.

بنابراين دلوك شمس اشاره به آغاز وقت نماز و ظهر و غسق الليل اشاره به پايان وقت نماز مغرب و عشاست و قرآن فجر نيز اشاره به نماز صبح است.

و در هر صورت در آيه شريفه تنها سه وقت براى نمازهاى يوميّه بيان شده است نه پنج وقت، و اين دليل بر جواز نماز در سه وقت است.

فخر رازى در تفسير اين آيه بيان جالبى دارد و آن اين است كه مى گويد: «إن فسرنا الغسق بظهور أوّل الظلمة ـ و حكاه عن ابن عبّاس و عطا و النضر بن شميل ـ كان الغسق عبارة عن أول المغرب و على هذا التقدير يكون المذكور فى الاية ثلاث اوقات وقت الزوال و وقت أول


1. سوره اسراء، آيه 78.

[171]

المغرب و وقت الفجر، و هذا يقتضى أن يكون الزوال وقتاً للظهر و العصر فيكون هذا الوقت مشتركاً بين الصلوتين و أن يكون أول المغرب وقتاً للمغرب والعشاء فيكون هذا الوقت مشتركاً أيضاً بين هاتين الصلوتين فهذا يقتضى جواز الجمع بين الظهر والعصر و المغرب و العشاء مطلقاً ; هر گاه «غسق» را به ظهور نخستين تاريكى آغاز شب تفسير كنيم ـ كه ابن عبّاس و عطا و نضر بن شميل نيز قائل شده اند ـ غسق عبارت از اوّل مغرب مى شود، و بنابراين آنچه در آيه آمده بيان سه وقت است: وقت زوال و وقت اوّل مغرب و وقت فجر».

سپس مى افزايد: اين اقتضا مى كند كه زوال، وقت نماز ظهر و عصر باشد، پس اين وقت مشترك ميان اين دو نماز است، و نيز اوّل مغرب وقت «نماز مغرب و عشا» است. بنابراين، دو نماز مذكور نيز وقت مشترك دارند و نتيجه همه اينها آن است كه جمع ميان نماز ظهر و عصر و ميان مغرب و عشا مطلقاً جايز است».(1)

فخر رازى تا اين جا راه را به خوبى طى مى كند و مفهوم آيه شريفه را به خوبى درك مى كند و نشان مى دهد، ولى به دنبال آن مى گويد چون دليل داريم كه جمع ميان دو نماز بدون عذر و سفر جايز نيست بنابراين آيه را به حال عذر محدود مى كنيم.(2)

بايد به او يادآور شد كه نه تنها دليلى بر اختصاص آيه به حال عذر


1. تفسير كبير فخر رازى، جلد 21، صفحه 27.

2. همان مدرك.

[172]

نداريم، بلكه روايات متعدّدى داريم (كه سابقاً به آنها اشاره شد) كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) گاه نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا را بدون عذر و در غير سفر جمع مى كرد تا بر امّت خود توسعه دهد و بتوانند از اين رخصت بهره گيرند; به علاوه چگونه مى توان اطلاق آيه را به موارد بسيار محدودى اختصاص داد، در حالى كه در علم اصول آمده است كه تخصيص اكثر جايز نيست.

و به هر حال هرگز نمى توان از مفهوم واضح آيه شريفه در بيان سه وقت دست برداشت.

* * *

از آنچه در اين مقال گفته شد نتيجه مى گيريم:

1ـ قرآن مجاز بودن اوقات سه گانه براى پنج نماز را به وضوح بيان كرده است.

2ـ روايات اسلامى كه در كتب فريقين آمده نشان مى دهد كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بارها جمع ميان دو نماز كردند، بى آن كه در سفر باشند يا عذر ديگرى وجود داشته باشد، و اين امر را رخصتى براى مسلمين شمردند تا به زحمت نيفتند.

3ـ گرچه خواندن نماز در پنج وقت، فضيلت است ولى اصرار بر اين فضيلت و جلوگيرى از رخصت، سبب مى شود كه بسيارى از مردم ـ به خصوص نسل جوان ـ از نماز چشم بپوشند و اين مسئوليّت سنگينى بر دوش مخالفان رخصت مى افكند.

[173]

حدّاقل علماى اهل سنّت بپذيرند كه جوانانشان در اين مسأله از فتواى ما پيروان اهل بيت(عليهم السلام) تبعيّت كنند، همان گونه كه عالم بزرگوار شيخ الازهر «شيخ محمود شلتوت» عمل به فتاواى مذهب جعفرى را مجاز شمرد.

* * *

مجدداً تأكيد مى كنيم بايد قبول كنيم كه در دنياى امروز خواندن نماز در پنج وقت براى بسيارى از كارگران، كارمندان، دانش آموزان و دانشجويان و قشرهاى ديگر كار بسيار دشوارى است، آيا نبايد از رخصت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) كه براى چنين روزهايى پيش بينى شده استفاده كنيم تا جوانان و قشرهاى مختلف تشويق به ترك نماز نشوند؟!

آيا اصرار بر «سنّت» به قيمت ترك «فريضه» صحيح است؟!

 

[174]

 

[175]

 

 

 

 

8

 

 

 

 

 

 

 

[176]

مسح پاها در وضو   

 

[177]

 

 

 

 

 

 

 

قرآن و مسح بر پاها

مسح پاها در وضو، يكى ديگر از ايرادهايى است كه جمعى از علماى اهل سنّت بر شيعه و پيروان مكتب اهل بيت(عليهم السلام)گرفته اند. آنها اغلب شستن پاها را واجب مى دانند و مسح پا را كافى نمى شمرند.

اين در حالى است كه قرآن مجيد به وضوح دستور به مسح پاها داده و عمل پيروان مكتب اهل بيت(عليهم السلام) موافق قرآن و بسيارى از احاديث پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) است كه متجاوز از 30 حديث مى باشد.

عمل بسيارى از صحابه و تابعين (گروهى كه بعد از دوران صحابه روى كار آمدند) نيز بر مسح بوده است نه شستن.

ولى متأسّفانه جمعى از مخالفان چشم بر اين ادلّه بسته و بدون دقّت كافى حمله را بر ما آغاز كرده و با الفاظ تند و زننده و دور از حقّ و عدالت، پيروان اين مكتب را سرزنش كرده اند.

ابن كثير از علماى معروف اهل سنّت در كتاب خود «تفسير القران

[178]

العظيم» مى گويد:

روافض (منظورش پيروان اهل بيت(عليهم السلام) است) در مسأله شستن پاها در وضو مخالفت كرده اند و از روى جهل و ضلالت بى آن كه مستندى داشته باشند مسح را كافى دانسته اند، در حالى كه آيه شريفه قرآن وجوب شستن را مى رساند و عمل رسول خدا نيز مطابق آيه بوده و آنها با همه امور مخالفت كرده و در واقع هيچ دليلى برگفته خود ندارند!!(1)

جمع ديگرى نيز چشم و گوش بسته دنبال سخنان او را گرفته، و بى آن كه تحقيقى روى مسأله كرده باشند، هر نسبتى كه خواسته اند به شيعه داده اند.

آنها گويا همه مخاطبان خود را عوام مى دانسته، و فكر نكرده اند روزى محقّقان و دانشمندان سخنان آنها را نقد مى كنند و آنها در برابر تاريخ اسلام شرمنده خواهند شد.

اكنون قبل از هر چيز به سراغ كتاب الله قرآن مجيد مى رويم. قرآن در آيه 6 سوره مائده (آخرين سوره اى كه بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نازل گرديد) چنين مى گويد: «(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ
وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ
) ; اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه


1. تفسير القرآن العظيم، جلد 2، صفحه 518.

[179]

براى نماز بر مى خيزيد، صورت ها و دست هايتان را تا مرفق بشوييد و چيزى از سر و پاهايتان را مسح كنيد».

روشن است كه كلمه «أرجلكم» (پاهاى خود) عطف بر «رؤوسكم» (سرهايتان) شده است و براى اين است كه در هر دو، مسح لازم است (نه شستن) خواه «أرجلكم» را به نصب بخوانيم يا به جرّ (دقّت كنيد).(1)


1. توضيح اين كه در اعراب كلمه «أرجلكم» دو قرائت معروف است. قرائت جرّ كه جمعى از قرّاء مشهور مانند حمزه و ابوعمرو و ابن كثير و حتّى عاصم (مطابق روايت ابوبكر) به كسر «ل» خوانده اند و جمعى ديگر از مشاهير قرّاء به نصب خوانده اند و همه قرآن هاى فعلى را مطابق آن نوشته اند.

ولى به يقين هيچ تفاوتى ميان اين دو اعراب از نظر معنوى نيست.

زيرا اگر به «كسر» خوانده شود واضح است كه عطف بر «رؤوس» شده و مفهومش اين است كه پاها را در وضو مسح كنيد (همان گونه كه سرها را مسح مى كنيد).

آيا اگر شيعه مطابق اين قرائت عمل كرده باشد كه جمع كثيرى طرفدار دارد، عيبى بر او هست؟

از اين گذشته اگر آن را به فتح بخوانيم باز هم عطف بر محلّ «برؤوسكم» مى باشد و مى دانيم محلّ آن نصب است، زيرا مفعول «وامسحوا» مى باشد، بنابراين در هر دو صورت مفهومش اين است كه پاها را مسح كنيد.

ولى گروهى چنين پنداشته اند كه اگر «أرجلكم» را مفتوح بخوانيم عطف بر «وجوهكم» مى باشد يعنى صورت و دست ها را بشوييد و همچنين پاها را!

در حالى كه اين سخن هم بر خلاف قواعد ادبيّات عرب است و هم با فصاحت قرآن نمى سازد.

امّا مخالفت آن با ادبيّات عرب به خاطر آن است كه ميان معطوف و معطوف عليه جمله اجنبى واقع نمى شود و به گفته دانشمند معروف اهل سنّت محال است «أرجلكم» عطف بر «وجوهكم» بوده باشد، چون هرگز در كلام فصيح عربى شنيده نشده است كسى بگويد: «ضربت زيداً و مررت ببكر و عمراً» به اين معنا كه زيد را زدم و از كنار بكر گذشتم و عمر را، يعنى عمر را نيز زدم!». (شرح منية المصلى، صفحه 16).

حتّى افراد عادى چنين سخن نمى گويند تا چه رسد به قرآن مجيد كه نمونه اكمل و اتمّ فصاحت است.

بنابراين همان گونه كه بعضى از محقّقان اهل سنّت گفته اند، شكّى نيست كه كلمه «أرجلكم» بنابر نصب، عطف بر محلّ «برؤوسكم» مى باشد و در هر حال مفهوم آيه يكى است، يعنى سر و پاها را هنگام وضو مسح كنيد.

[180]

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation