مقدمه بسم الله الرحمن الرحيم خطوط برجسته و طلايى تاريخ ملتها متعلق به كسانى است كه با حريت و آزادىزندگى گرده و عزت و شرافت خو را بر هرمال و منالى ترجيح داده اند، كسانى كه از جان ومال و مقام و خاندان گذشته اند اما تن به ذلت نداده اند، افتخار هر ملتى نيز به وجودچنين آزاد مردان است . اديان الهى كه انسان را خليفه خدا و در روى زمين مى دانند ارزش والايى براى مقام راانسان قائل هستند بخصوص دين مقدس اسلام كه بالاترين ارج را براى مقام انسان واقعىمنظور داشته است . و لقد كرمنا بنى ادم و حملناهم فى البر و البحر (1) و ما فرزندان آدم را بسيار گرامى داشتيم و آنها را به مركب بر و بحر سوار كرديم .... يعنى اين كرامت و شرافت و بزرگوارى را در سرشت و آفرينش او قرار داديم . كرامت وعزت و بزرگوارى جزئى از سرشت انسان است . اين است كه اگر انسان خود را آنچنانكه هست بيابد كرامت و عزت را مى يابد. (2) اسلام انسان مومن را عزيزتر از هر موجودى به شمار آورده . امام كاظم عليه السلام فرمود: ... المومن اغز من الكبريت الاحمر ... (3) ... مومن گرامى تر از ياقوت سرخ است ... امام صادق عليه السلام فرمود: المومن اعظم حرمه من الكعبه (4) احترام مومن از كعبه بيشتر است . و به هيچ وجه به مومن اجازه نمى دهد كه خود را پست و با ذلت جلوه دهد و شرافت انسانىخود را پايمال كند. امام صادق عليه السلام فرمود: ان الله فوض الى المومن كل شى ء الا اذلاله نفسه (5) همانا خداوند هر امرى را به مومن تفويض كرده اماذليل كردن نفس خود را به او اجازه نداده است . امام على عليه السلام فرمود: اكرم نفسك كل دنيه ... (6) نفس خويش را از هر كار پستى برتر و بالاتر بدار... امام صادق عليه السلام فرمود: ... و لا تكن واهنا يحقرك من عرفك ... (7) ... و شل و سست مباش كه هر كه تو را ببيند تحقير كند... و از طرف ديگر توصيه و سفارش اكيد به حفظ عزت و كرامت . امام كاظم عليه السلام فرمود: ان اعظم الناس قدرا من لايرى الدنيا لنفسه خطرا (8) از همه مردم بلند مرتبه تر و عظيم القدرتر آن كسى است كه اگر تمام دنيا را يك طرفبگذارند او خودش و عزت و نفسش را بر تمام دنيا مقدم مى دارد. يعنى حاضر نيست شرافت و كرامت خود را در مقابل اين كه تمام نعمتهاى دنيا را به اوبدهند لكه دار كند. در اين زمينه روايات فراوان است كه در بخشهاى بعد به برخى ازآنها اشاره خواهد شد. حفظ شرافت و عزت نفس براى همه لازم است ، اما براى برخى از اصناف مردم لازمتر استكه در راس آنها نظاميان و حافظان مرز و بوم و آيين قرار دارند، چرا كه عزت آنان ، عزتملت و شرف و مجد آنان ، مجد و عظمت دين و آيين است . فالجنود باذن الله حصون الرعيه و زين الولاه و عز الدين ... (9) علل و عوامل عزت در سخنان پيشوايان عزت ، مطالبى بسيار دربارهعلل و عوامل عزت وارد شده است ، (10) عواملى كه در سايه آنها مى توان فرد را درچارچوب سيره نبوى تربيت كرد، عواملى كه با تدارك آنها فرد عزيز و در نتيجهنفوذناپذير، محكم ، راسخ و شكست ناپذير مى شود. اكنون به مهمترين اينعلل اشاره مى شود. اطاعت خدا هيچ چيز چون بندگى و اطاعت از خدا آدمى را عزت نمى بخشد از پيام آور عزت روايت شدهاست كه فرمود: ان ربكم يقول كل يوم : انا العزيز فمن اراد عز الدارين فليطع العزيز(11) خداوند هر روز ندا مى دهد كه من پروردگار عزيز شمايم ، و هر كه خواهان عزت دو جهاناست ، خداى عزيز را اطاعت كند. اطاعت خدا ذره ناچيز و حقير را به بى نهايت عزيز و قوى مرتبط مى كند و از او موجودىسرافراز مى سازد. از امير مومنان عليه السلام وارد شده است : اذا طلبت العز فاطلبه بالطاعه (12) هرگاه خواهان عزت شدى ، آن را در اطاعت و فرمانبردارى خداى بجوى . انسان خواهان عزت ، بايد آن را از خدا و به سبب اطاعت او بخواهد كه پيام آور عزت صلىالله عليه و آله به ابو امامه فرمود: يا ابا امامه ! اعز امر الله ، يعزك الله (13) اى ابوامامه ، امر خدا را عزيز بدار تا خداوند تو را عزت بخشد. عزيز داشتن امر خدا در اطاعت و فرمانبردارى اوست كه كليد عزت يابى است و هيچ چيزچون آن راهگشا به اين كمال نيست . از اميرمومنان عليه السلام وارد شده است : لا عز الا بالطاعه (14) هيچ عزتى نيست مگر به سبب اطاعت و فرمانبردارى (خداى ). مادام كه اين رابطه ميان مخلوق و خالق هستى وجود دارد، و انسان در مدار اطاعت حق است ،عزت نيز هست و چون از اين عهد الهى خارج شود، جز ذلتى خفت بار بهره اى نخواهد داشت. تقواى الهى تقواى الهى پوششى است كه آدمى را مصون و محكم و استوار مى سازد و او را از آسيب وسستى و ناراستى حفظ مى كند. راغب اصفهانى مى نويسد: تقوا از وقايه است و وقايه به معناى حفظ و نگهدارى چيزى است از هر چه كه به (محافظ) قرار دادن از آنچه بيم مىرود (بدان آسيب و زيان رساند).(15) پيامبر عزت فرموده است : من اراد ان يكون ان اعز الناس فليتق الله (16) هر كه مى خواهد كه با عزت ترين مردمان باشد، پس تقواى الهى پيشه كند. تقواى الهى در ارجمندى آدمى چنان نقش آفرين است كه از امير مومنان عليه السلام واردشده است كه فرمود: لا عز اعز من التقوى (17) هيچ عزتى عزت بخش تر از تقوا نيست . تقوا سرافرازى مى آورد و پرده درى سرافكندگى ، تقوا راه مى نمايد و خودخواهى بهگمراهى مى كشاند تقوا ارجمند مى كند و گناه خوار مى سازد، تقوا آزاد مى كند ونافرمانى به اسارت در مى آورد، تقوا استوار مى سازد و نفسانيت فرو مى پاشد، و چهنيكو فرموده است امير بيان على عليه السلام : التقوى تعز، الفجور تذل (18) تقوا عزت مى بخشد و تبهكارى ذليل مى سازد. بنابراين نسبتى مستقيم و رابطه اى تنگاتنگ ميان تقوا و عزت وجود دارد و هر چه بر آنافزوده شود، اين فزونى مى يابد. تقواى الهى از چنان جايگاهى در عزت بخشىبرخوردار است كه پيشواى پرهيزگاران ، على عليه السلام درباره اش فرمود: لاكرم اعز من التقوى (19) هيچ كرامتى چون تقوا، انسان را عزيزترين نمى سازد. انقطاع به ميزانى كه انسان به خدا تكيه مى كند و از غير خدا گسسته مى شود، به همان ميزانعزت مى يابد. زيرا عزت مختص اوست و جز با گسستن از غير خدا به دست نمى آيد. درخبرى مشهور آمده است كه جبرئيل امين خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رسيد و چنينگفت : يا محمد! عش ما شئت فانك ميت و احبب من شئت فانك مفارقه ، واعمل ما شئت فانك مجزى به ، و اعلم ان شركالرجل قيامه بالليل ، و عزه استغناوه عن الناس (20) اى محمد! هر چه مى خواهى زندگى كن ، اما مردم است ، هر كه را مى خواهى دوست بدار، اماجدايى است ، هر چه مى خواهى بكن ، اما جزاى آن را خواهى ديد، و بدان كه شرافت انساندر شب زنده دارى است و عزت او در بى نيازى از مردم . اين آموزش انقطاع و عزت يافتن در سيره نبوى است . ارجمندى و بزرگى حقيقى در سايهگسستن از غير خدا به دست مى آيد. لقمان حكيم فرزند خود را به انقطاع و قطع طمع مى خواند و در اين جهت تربيتمى كند: پسرم ... اگر خواهان آنى كه همه عزت اين جهانى را داشته باشى ، از آنچه در دستمردم است قطع طمع كن كه پيامبران و راستكرداران به آنچه دست يافتند، منحصرا به سببقطع طمعشان بود. اوصياى پيامبر كه جلوه هاى كامل عزت الهى در مدرسه پيامبرند به سبب انقطاع كاملشانبه كمال عزت رسيدند، و از همين روست كه در دعاى شعبانيه امير مومنان عليه السلام كهبنابر نقل ابن خالويه همه اوصياى پيامبر آن را مى خوانده اند. (21) چنين آمده است : الهى هب لى كمال الانقطاع اليك (22) خداى من ، مرا انقطاع كامل به سوى خود عطا فرما. اولياى خدا از خود گسستند و به خدا پيوستند و به عزت رسيدند و شكست ناپذيرشدند. اين سنت خداست كه هر كس طمع خويش بميراند، به عزت دست يابد و عزتشپايدار ماند. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: اطلب بقاء العز باماته الطمع (23) ماندگارى عزت را با ميراندن طمع بخواه . تربيت نبوى به انقطاع مى خواند تا آدمى را از اسارت برهاند و بهكمال برساند. زيرا زندگى توام با آزادگى و عزت جز با انقطاع طمع فراهم نمىشود كه پيشواى آزادگان ، على عليه السلام فرموده است : من اراد ان يعيش حرا ايام حياته فلا يسكن الطمع قلبه (24) هر كس خواهان آن اس كه در دوران زندگى خويش آزادانه زيست كند، هرگز طمع را دردل خويش جايگزين نسازد. ايمان ايمان به خداوند و اعتقاد به وجود خالق و مدبر دانا و تواناى جهان ، بالاترين مجد وشرف را براى انسان به ارمغان مى آورد و در سر لوحه تمام مجدها و بزرگوارى هاىانسان قرار دارد. من كان يريد العزه فلله العزه جميعا (25) لله العزه و لرسوله و للمومنين (26) امام صادق عليه السلام فرمود: فالمومن يكون عزيزا و لايكون ذليلا (27) مومن عزيز است و هرگز ذليل نمى شود. جهاد جهاد در راه خدا باعث سركوبى دشمنان انسانيت و موجب سرافرازى اسلام و عزت آيين است .تنها وسيله اى كه پيروان حق براى نزديكى به خداوند بدان دست مى يازند، ايمان بهخداوند و فرستاده او و جهاد در راه او، كه بالاترين مرتبه عزت در اسلام است : و الجهاد فى سبيله فانه ذروه الاسلام (28) و خداوند متعال جهاد را براى عزت اسلام قرار داده است : و (افرض الله ) الجهاد عزا للاسلام (29) و در حديث ديگر از رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده است : ذروه الاسلام الجهاد فى سبيل الله لايناله الا افضلهم (30) رفيعترين چشم انداز اسلام ، جهاد در راه خداست كه جز بهترين مسلمانها به آن دست نيابند. و در سخنى ديگر از رسول خدا صلى الله عليه و آله : ... ان الله تبارك و تعالى اعز امتى بسنابك خيلها و مراكز رماحها(31) همانا خداوند تبارك و تعالى امتم را به سم ستوران و نوك نيزه ها و سنان ها عزيز وگرامى داشته است . جهاد و پيكار در راه خدا نه تنها عزت براى كسانى است كه در آن شركت مى كنند بلكهبراى نسلهاى آينده نيز موجب عزت و شرافت است . رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اغزوا تورثوا ابنائكم مجدا (32) پيكار كنيد تا براى فرزندانتان مجد و بزرگوارى ميراث گذاريد. امير مومنان و سرور مجاهدان در وصف جهاد مى فرمايد: بعد از اعتقاد به اسلام ، اشرف اعمال جهاد است كه موجب قوام و استوارى دين است و اجرعظيم دارد و در عين حال با عزت و مناعت همراه است ... (33) قرآن و اهل بيت قرآن ، كتاب محكم الهى و اهل بيت عصمت و طهارت دومشعل فروزان هدايتند كه تمسك به هر دوى آنها و پيروى از دستوراتشان موجب سعادت وترك آنها يا يكى از اين دو موجب گمراهى و ضلالت است . رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتىاهل بيتى ... (34) روشن است كه راه يافته و سير كننده در صراط مستقيم عزيز است و آنكه از مسير سعادتمنحرف و گمراه گشته ، ذليل است . اميرالمؤ منين عليه السلام درباره قرآن مى فرمايد: ثم انزل عليه الكتاب نورا... و عزا لاتهزم انصاره و حقا لاتخذل اعوانه ... (35) پس قرآن را بر او فرستاد، نورى كه چراغ آن فرو نميرد... و عزتى است كه يارنش راشكست و ناپايدارى نباشد و حقى كه ياورانش را زيان و خوارى نباشد. امام صادق عليه السلام نيز در مورد اهل بيت و تبعيت از ايشان مى فرمايد: معنا رايه الحق ، من تبعها لحق و من تاخر عنها غرق ، الاوبنا يدرك ترهكل مومن و بنا تخلع ربقه الذل عن اعناقكم و... (36) پرچم حق با ماست ، هر كس از آن پيروى كند به او مى رسد و هر كسى عقب بماند غرق مىشود، همانا به وسيله ما خونبهاى هر مومنى (كه به ناحق كشته شد) گرفته مى شود وبه وسيله ما، طوق ذلت از گردنهاى شما برداشته مى شود. اميرالمؤ منين عليه السلام در اين مورد مى فرمايد: بنا اهتديتم الظلماء و بنا تسنمتم العليا (37) به وسيله ما راه يافتيد در تاريكى و به وسيله ما بالا رفته و بر مرتبه بلند رسيديد. اتحاد و اتفاق يكى ديگر از عوامل بسيار مهم عزت و شرافت ملتها و اجتماعات ، همدلى ، هماهنگى و وحدتكلمه بين افراد آن جامعه مى باشد. سخنان امير مومنان عليه السلام در نهج البلاغه ، نكات بسيار ارزنده اى را در اين موردآشكار مى سازد، از جمله در مورد عزت و نيرومندى عرب و جهت اسلام و اتحادشان مىفرمايد: و العرب اليوم ، و ان كانوا قليلا، فهم كثيرون بالاسلام عزيزون بالاجتماع (38) و عرب امروز اگر چه در شما اندكند اما با يكدلى و يك سخنى در اسلام عزيزند وبسيار. و درباره امتهاى گذشته و سرنوشت آنها در حال اتحاد و اتفاق مى فرمايد: پس بنگريد آنگاه كه گروهها فراهم بودند و همگان راه يك آرزو مى پيمودند چگونهمى آسودند و دلها راست بود و باهم ساز وار و دستها يكديگر را مددكار، شمشيرها بريارى هم آخته و ديده ها به يكسو دوخته و اراده ها در پى يك چيز تاخته . آيا مهترانسراسر زمين نبودند و بر جهانيان فرمانروايى نمى نمودند!؟ پس بنگريد كه پايان كارشان به كجا كشيد چون ميانشان جدايى افتاد...(39) كمالات روحى و صفات كمالى كمالات روحى و صفات كمالى از جمله عللى است كه نقش ايجاد و حفظ عزت را دارد، مادامكه انسان متصف به اين كمالات است ، عزيز است ، و با كمرنگ شدن اين صفات و روحياتعزت نيز كمرنگ مى شود. از جمله اين صفات و كمالات مى توان به موارد زير اشاره كرد: (40) انصاف پاس داشتن عدل و داد و رعايت حق مردمان و با آنان به راستى رفتار كردن ،(41) از جملهامورى است كه عزت آدمى را پايدار مى كند و افزون مى سازد. از امام محمد باقر عليهالسلام روايت شده است كه گفت : امير مومنان عليه السلام در ضمن سختى فرمود: الا انه من ينصف الناس من نفسه لم يزده الله الا عزا (42) بدانيد هر كه از خود به مردم انصاف دهد، خداوند جز عزتش نيفزايد. قيام به حق و گرفتن حق مادام كه انسان براى حق برخيزد و در برپايى حق بكوشد در عزت خداست و خداوند از هركه اقامه حق و داد كند خوارى ببرد و لباس ارجمندى و بزرگى بر تنش كند. از امامعسكرى عليه السلام چنين نقل شده است : ما ترك الحق عزيز الا ذل ، و لا اخذ بهذليل الا عز (43) هيچ عزيزى حق واننهاد مگر آنكه خوار شد، و هيچ خوارى اقامه حق نكرد مگر آنكه عزيز شد. در گذشتن در عين قدرت و بخشش و پيوند بزرگوارى و گذشت و بخشش از جمله امورى است كه عزت آفرين است و هر چه اين كلماتدر انسان افزون شود بر عزتش افزون مى شود. پيامبر بزرگوار و ارجمند اسلامفرموده است : عليكم بالعفو، فان العفو لا يزيد العبد الا عزا، فتعافوا يعزكم الله (44) بر شما باد به گذشت كه گذشت كردن جز بر عزت بنده نمى افزايد، پس از يكديگردر گذريد تا خدا شما را عزيز كند. همچنين شيخ طوسى (ره ) به اسناد خود روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: من عفا عن مظلمه ابدله الله بها عزا فى الدنيا و الاخره (45) آن كه از ستمى گذشت كند، خداوند در عوض آن به او عزت دنيا و آخرت بخشد. جابر از امام باقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: ثلاث لايزيد الله بهن المرء المسلم الاعزا: الصفح عمن ظلمه ، و اعطاء من حرمه ، والصله لمن قطعه (46) سه چيز است كه خداوند به وسيله آنها جز عزت انسان مسلمان را نيفزياد: گذشت از كسىكه به او ستم روا داشته ، و بخشيدن آن كه او را محروم ساخته ، و پيوند با آن كه از اوبريده است . فرو خوردن خشم آن كه بر وجود خود قاهر است و خشم خود را فرو مى خورد به عزت الهىنايل مى شود. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: ما من عبد كظم غيظا الا زاده الله عزوجل عزا فى الدنيا و الاخره : و قدقال الله عزوجل : (و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين ) و اثابهالله مكان غيظه ذلك (47) هيچ بنده اى خشمى را فرو نخورد، مگر آنكه خداىعزوجل عزت او را در دنيا و آخرت بيفزايد؛ و همانا خداىعزوجل فرموده است : و آنان كه فروخوردگان خشم و در گذرندگان از مردمند، و خدانيكوكاران را دوست دارد. و خدا به جاى فرو خوردن خشمش او را چنين پاداش مى دهد. صبر و استقامت صبر و استقامت از مهمترين علل به وجود آورنده و پايدارنده عزت است . صبر در برابرگناه ، صبر در طاعت خدا، صبر در مصيبتها و صبر در برابرمال و مقام و خود را حفظ كردن آدمى را محكم و استوار مى كند.
كيميايى همچو صبر آدم نديد (48)
| امام صادق عليه السلام فرموده است : من صبر على مصيبه زاده الله عزوجل عزا على عزه (49) هر كه به مصيبتى شكيبايى ورزد، خداى عزوجل عزت بر عزتش بيفزايد. شجاعت شجاعت از كمالاتى است كه آدمى را استوار مى سازد و عزتش را نگه مى دارد چنانكه درسخنان على عليه السلام وارد شده است : الشجاعه احد العزين (50) شجاعت يكى از دو عزت است . شجاعت چنان عزت آفرين است كه خود برابر با تمام عزتهاى ديگر است ؛(51) و نمىگذارد آدمى تن به خوارى و پستى دهد كه على عليه السلام فرموده است : الشجاعه عز حاضر (52) شجاعت عزتى است مهيا و آماده . قناعت قناعت و گسستن خود از فزون طلبى ، آدمى را عزت مى بخشد زيرا زياده خواهى و هوسبى حاصل است كه آدمى را در دامن حسرت و خوارى فرو مى برد و چون ريشه اين درخت زدهشود، سربلندى و عزت به بار آيد. در سخنان نورانى اميرمومنان عليه السلام وارد شدهاست . القناعه تودى الى العز (53) قناعت به سوى عزت مى كشاند. ثمره القناعه العز (54) ميوه قناعت عزت است . اقنع تعز (55) قناعت كن ، عزيز باش . القناعه عز (56) قناعت عزت است . خردمند هرگز از قناعت دست نمى كشد و تن به خوارى نمى سپارد.
عزت ز قناعت است و خوارى طمع
|
با عزت خود بساز و خوارى مطلب (57)
| برائت از بدى و شر انسان به ميزانى كه از بدى و شر پاك مى شود و از آن دورى و بيزارى مى جويد بهبزرگى و ارجمندى مى رسد؛ وارهيدن از آن ، پيوستن به اين را مى آورد. امام صادق عليه السلام فرمود: من برى من الشر نال العز (58) هر كه از شر و بدى برائت جويد به عزت دست يابد. علم و حلم لاشرف كالعلم و لا عز كالحلم ... (59) هيچ شرف چون دانايى و هيچ عزت چون بردبار بودن نيست ... صبر و تحمل اميرالمؤ منين عليه السلام نتيجه صبر و تحمل امتهاى گذشته را چنين بيان مى فرمايد: ... تا خدا ديد چگونه در راه دوستى او بر آزار شكيبايند، و چسان از بيم او ناخوشايندرا تحمل مى نمايند، از تنگناهاى بلا گشايشى برايشان پديد آورد. و از پس خوارى ،ارجمند شان فرمود و آرامش را جايگزين بيم كرد. پس پادشاهان حكمران شدند و پيشوايانبا فر و شان و كرامت خدا درباره شان تا بدانجا رسيد كه ديده آرزو نهايت آن رانديد... (60) حسن خلق اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: عليكم بمكارم الاخلاق فانها رفعه و اياكم و الاخلاق الدنيه فانها تضع الشريفو تهدم المجد (61) بر شما باد به اخلاق نيكو چرا كه موجب رفعت و بلندى است و بپرهيزيد از اخلاق پست .زيرا شخصى بزرگ را پست مى كند و مجد و عزت را نابود مى سازد. تواضع رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: التواضع لايزيد العبد الا رفعه فتواضعوا يرفعكم الله (62) فروتنى جز بر رفعت و بلندى مقام بنده نمى افزايد پس تواضع پيشه كنيد تاخداوند مقام شما را بالا برد. اطاعت از رهبران عادل و طاعه ولاه العدل تمام العز (63) و فرمانبردارى از واليان عادل نهايت عزت است . صدق اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: الصدق عز (64) راستى عزت است . الصادق على شفا منجاه و كرامه ... (65) راستگو بر كنگره هاى رستگارى و بزرگوارى است ... موجبات ذلت با دقت در آنچه گذشت ، امورى كه موجب ذلت و خوارى انسان است ، معلوم مى گردد، زيراعمل نكردن و سازگار نبودن با موجبات عزت ، سبب ذلت خواهد بود لكن براى توضيحبيشتر، برخى از عوامل ذلت را ياد آور مى شويم . نفاق و دوستى با كافران خداوند متعال در قرآن مجيد بيان مى فرمايد: كه عزت تنها از آن خدا و پيامبرش و مومنينمى باشد و لكن منافقين درك نمى كنند و در آيه ديگر به منافقين كه كافران رادوست مى دارند و در پى كسب عزت در پيش آنان هستند وعده عذاب مى دهد. بشر المنافقين بان لهم عذابا اليما. الذين يتخذون الكافرين اولياء من دونالمومنين ايبتغون عندهم العزه لله جميعا (66) و مژده بده منافقين را به اين كه عذاب دردناك برايشان (مقرر) است . آنانكه مومنان راترك گفته و كافران را دوست گرفتند، آيا عزت را در پيش ايشان جستجو مى كنند پسهمانا تمام عزت براى خداست . طلب عزت از غير خدا چنانكه از آيه شريفه معلوم شد تمام عزت براى خداست پس هر كس غير از خداوندمتعال طلب عزت نمايد و به خاطر كسب شرف و كرامت به سوى غيرخدا دست دراز كند،ذليل خواهد شد. اميرالمؤ منين عليه السلام در اين باره مى فرمايد: من اعتز بغير الله سبحانه ذل (67) هر كس به غير خدا عزت يابد، ذليل شود. و به همين مضمون از رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز روايت شده است كه : من اعتز بالعبيد اذله الله (68) هر كس به بندگان عزيز گردد خداى تعالى وى راذليل كند. ترك جهاد رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد: للجنه باب يقال له باب المجاهدين ...قال : فمن ترك الجهاد البسه الله ذلا و فقرا فى معيشته و محقا فى دينه .(69) بهشت درى دارد كه به آن باب مجاهدان گفته مى شود... و فرمود: پس هر كس جهاد راترك كند خداوند لباس مذلت را به اوى مى پوشاند... چنانكه جهاد تنها موجب عزت براى نسل جهادگر در هر عصر نيست ، بلكه موجب سرافرازىنسلهاى آنيده نيز مى باشد، در مقابل ترك جهاد هم موجب ذلت و سرافكندگى براىنسل حاضر و آينده مى شود. اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد: فعاودوا الكر، و استحيوا من الفر، فانه عار فى الاعقاب ، و نار يوم الحساب (70) پس پشت سر هم حمله آوريد و از فرار شرم كنيد كه موجب سرافكندگى و عار در نسلهاىبعد و نيز سبب آتش در روز حساب است . سستى در جهاد و فرصت دادن به دشمن بايد به موقع و در اولين فرصت ممكن به جهاد اقدام كرد و فرصت را از دست دشمن خارجنمود و با ابتكار عمل و سرعت عمل و هوشيارى نظامى ، دشمن را سركوب كرد. و گرنهاهمال در جهاد و فرصت دادن به دشمن ، موجب ذلت خواهد شد. اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد: ... و قلت لكم اغزوهم قبل ان يغزوكم فوالله ما غزى قوم قط فى عقر دارهم الاذلوا... (71) ... و گفتم با آنان بستيزيد پيش از آنكه بر شما حمله برند و به خدا سوگند با مردمىدر آستانه خانه شان نجنگيدند جز كه جامه خوارى بر آن مردم پوشاندند. اختلاف و تشتت اختلاف و تشتت هر ملتى موجب ذلت ، هلاكت و اسارت آنان در بند دشمنان خواهد بود. قرآن كريم مى فرمايد: و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم (72) راه نزاع و اختلاف نپيماييد كه سست شويد و شوكت و قدرت شما از بين برود. در سخن معجزه آساى على عليه السلام نيز درباره امتهاى گذشته و موجبات ذلت ايشانچنين آمده است : ... پس بنگريد كه پايان كارشان به كجا كشيد. چون ميانشان جدايى افتاد و الفتبه پراكندگى انجاميد و سخنها و دلهاشان گونه گون گرديد. از هم جدا شدند و بهحزبها گراييدند و خدا لباس كرامت خود را از تنشان برون آورد و نعمت فراخ خويش ازدستشان به دور كرد و داستان آنان ميان شما ماند و آن را براى پند گيرند، عبرتگرداند... (73) زير سلطه بودن انسانى كه خداوند او را آزاد آفريده اگر به اختيار خود، طوق بندگى قلدران حاكم رابه گردن افكند، شرافت انسانى خود را نابود كرده است . اميرمومنان عليه السلام مى فرمايد: ... و لاتكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرا (74) ... بنده ديگران مباش در حالى كه خداوند ترا آزاد آفريده است . و در بيانى ديگر مى فرمايد: كل عزيز داخل تحت القدره فذليل (75) هر ارجمندى كه تحت سيطره قدرتى باشد ذليل است . تجمل پرستى تجمل پرستى و تشريفات گرايى موجب نيازمندى و وابستگى است ؛ زيرا زندگىتشريفاتى حد و مرزى ندارد تا با رسيدن به آن نياز مرتفع شود و از جهت همين نياز،وابستگى پيش مى آيد. وابستگى به افراد يا منابعى كه اين نيازمندى را بتوانند برطرف كنند، موجب ذلت و خوارى براى انسان مى شود؛ زيرا تامين كنندگان اين گونهنيازها به شرط تامين منافع خود و بهره برى از شخص وابسته ، اقدام به اين كار مىكنند. اصولا وابسته شدن به زندگى و تشريفات آن براى همه به ويژه نيروهاى مسلحخطرناك است حتى اگر وابستگى به اشخاص زر اندوز و زورمند هم پيش نيايد، نفسدل بستن به جلوه هاى رنگارنگ زندگى مادى و پيوستهدنبال تجملات بودن انسان را از رسيدن به اهداف عالى باز مى دارد و باعث تحقيرشخصيت انسان و در نتيجه ذلت خواهد و اگر فرهنگ اسراف وتجمل پرستى بر نيروهاى مسلح حاكم گردد و نظاميان به آنها خو كنند، ديگر انتظارشجاعت ، استوارى مقاومت و دشمن ستيزى از چنين نيرويى بيهوده خواهد بود. چنانكهتجربه نشان داده است . خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد: اى پيامبر بگو - امت را - اگر شما پدران ، فرزندان ، برادران ، زنان ، خويشاوندانو اموالى كه جمع آورده ايد و تجارتى كه از كسادى آن بيمناكيد و منازلى را كه به آندل خوش داشته ايد، بيش از خدا و رسولش و جهاد در راه او دوست مى داريد، پس منتظرباشيد تا امر خدا برسد - و دنيا طلبان بدكار از كار خويش پشتيبان شوند - و خداوندبدكاران را - به راه بهشت و سعادت - هدايت نخواهد كرد. (76) اخلاق ناپسند رفتارهاى ناپسند و مذموم ، موجبات ذلت انسان را فراهم مى كند. اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد: ... و اياكم و الاخلاق الدنيه فانها تضع الشريف و تهدم المجد (77) بر حذر باشيد از اخلاق پست چرا كه انسان بزرگوار را پست مى كند و مجد و كرامت رانابود مى سازد. و از جمله اخلاق هاى زشت كه انسان را به خوارى دچار مى كند تكبر و دروغگويى است . على عليه السلام مى فرمايد: من تكبر على الناس ذل (78) هر كس با مردم با تكبر برخورد كند ذليل مى شود. اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد: و ان الكاذب لمهان ذليل (79) همانا دروغگو پست و خوار است . بيائيم همه دوستداران و محبين ائمه عليه السلام در سالى كه مقام معظم رهبرى - به جهاتعديده و با تامل و لحاظ همه جهات و مسائل گوناگون داخلى و خارجى -سال عزت و افتخار حسينى نام نهاده اند با پيروى از تعاليم عزت بخش ائمهمعصومين عليه السلام و تاسى از رهنمودهاى حكيمانه آن بزرگوار شاگردانى موفقبراى اين مكتب بوده و تجلى بخش عزت و افتخار حسينى در پرتو تعاليممكتب نبوى صلى الله عليه و آله باشيم . انشاء الله
|