|
|
|
|
|
|
(12) وَسَخَّرَ لَكُمُ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَتُ بِاءَمْرِهِ إِنَّ فِىذَلِكَ لاََيَتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ترجمه : وخداوند شب و روز و خورشيد و ماه را در خدمت و بهره دهى شما قرار داد وستارگان به فرمان او تسخير شده اند البته در اين امر براى گروهى كهتعقل مى كنند نشانه هايى قطعى (از عظمت وقدرت وحكمت و راءفت ) اوست . نكته ها : O مراد از تسخيرِ خورشيد و ماه ، بهره گيرى انسان از آنهاست ، وگرنه انسانى كهنمى تواند مگسى را خلق كند، چگونه مى تواند خورشيد را تسخير نمايد. خداوند ازلطفش ، آنها را در خدمتِ بشر قرار داده است . پيام ها : 1- هستى ، چه آسمان و چه زمين ، براى انسان آفريده شده است . ( سخّر لكم... ) 2- هستى ، در مهار و كنترلِ خداست . ( مسخرّات بامره ) 3- بهره دهىِ هستى ، به فرمان خداست . ( بامره ) 4- نظام آفرينش كلاس توحيد است . ( انّ فى ذلك ) 5- نظام هستى ، تنها براى اهل فكر وتعقل ، بستر رشد و توجه است . نه افراد ساده نگرو عادى . ( لقوم يعقلون ) (13) وَمَا ذَرَاءَ لَكُمْ فِى الاَْرْضِ مُخْتَلِفاً اءَلْوَنُهُ إِنَّ فِى ذَلِكَ لاََيَةً لِّقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ ترجمه : و (همچنين ) آنچه را در زمين با رنگ هاى گوناگون براى شما پديد آورد.البته در اين آفريده ها براى پندگيران عبرت و نشانه اى روشن است . پيام ها : 1- رنگ هاى مختلف و متنّوع را خداوند براى انسان آفريده است . ( ذراء لكم ...مختلفاً الوانه ) 2- تنوّع رنگ ها در هستى ، نشانه ى قدرت و حكمتِ خداوند است . ( لآية ) محصولات كارخانه هرچه متنوع تر باشد، نشانه ى ابتكار وخلاقيتِ سازنده آن است 3- تفاوتِ رنگ ها، يكى از نعمت هاى الهى براى شناختِ افراد و محصولاتِ مشابه است .( لآية لقوم يذّكّرون ) (14) وَهُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَاءْكُلُواْ مِنْهُ لَحْماً طَرِيّاً وَتَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُحِلْيَةًتَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعْلَّكُمْتَشْكُرُونَ ترجمه : و اوست آنكه دريا را رام نمود تا از آن گوشت تازه بخوريد و زيورهايىبراى پوشيدن از آن بيرون آوريد و مى بينى كه كشتى ها سينه دريا را شكافته (و پيشمى روند، چنين كرد تا از كشتى ها، تجارت ها، ماهى گيرى ها، غوّاصى هاوحمل ونقل ها كه همه وسيله درآمد است ، استفاده كنيد) وبه سراغفضل ولطف او رويد وشايد سپاس گزار باشيد. نكته ها : O نقش دريا در زندگى انسان بسيار است . آبِ آن مايه بخار و ابر و باران است .عمقِ آن تاءمين كننده ى غذاى انسان با لذيذترين ماهى ها و سطح آن ، ارزان ترين وگسترده ترين راه براى حمل ونقلِ كالا و مسافر است . و همه ى اينها، تنها به تدبير وقدرت الهى است و بشر هيچ نقشى در آن ندارد. O كلمه (( مواخر )) جمع ((مِاءخرة )) از ((مَخر)) به معناى شكافتناز چپ و راست است . پيام ها : 1- درياها نيز با آن همه عظمت و خروش ، رام انسان و در خدمت او هستند. (سخّر البحر ) 2- دريا، مهم ترين منبع تاءمين گوشتِ تازه و سالم است . ( لحماً طريّاً ) 3- خداوند، نه فقط نيازهاى اوليه چون آب و غذا، بلكه حتى زينتِ انسان را نيز تاءميننموده است . ( حليةً تلبسونها ) 4- دريا، بهترين زينت هاى طبيعى را به انسان هديه مى كند. ( حليةتلبسونها ) 5- قانون كلى در مورد حيوانات دريايى ، حلال بودن است ، مگر آنكهدليل خاصى بر حرمت باشد. ( لتاكلوا ) 6- تازه بودنِ گوشت ، يك ارزش است . ( لحماً طريّاً ) 7- گرچه تلاش براى غذا از انسان است ، اما رزق از خداست . ( لتبتغوا من فضله ) 8- كاميابى ها بايد هدفدار باشد. ( لعلكم تشكرون ) (15) وَاءَلْقَى فِى الاَْرْضِ رَوَسِىَ اءَن تَمِيدَ بِكُمْ وَاءَنْهَراً وَسُبُلاً لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ترجمه : وخداوند در زمين كوههايى استوار افكند تا زمين شما را نلرزاند ونهرهايىو راههايى (قرار داد) تا راه يابيد. نكته ها : O كوهها مايه تعادل و آرامش زمين هستند. ((مَيْد)) به معناى حركت به راست و چپ واضطراب است . جمله ى ((اءن تميد بكم )) يعنى كوهها سبب آرامش شما و جلوگيرى ازلرزش زمين هستند. چنانكه حضرت على عليه السلام درباره كوهها مى فرمايد: خداوند،جنبش زمين را با سنگ هاى بزرگ و كوههاى استوار، پايدار نمود.(157) بُن كوهها درجاى جاى آن فرو رفته و در سوراخهاى آن خزيده است . O همانگونه كه اضطرابِ زمين ، نياز به كوههاى عميق واستوار دارد، اضطرابِساكنان زمين نيز، نياز به انسان هاى استوار وخدايى دارد، تا مايه آرامش جامعه شوند.چنانكه در روايات آمده : ((جعلهم ا اركان الارض ان تميد باهلها))(158)خداوند اهل بيت پيامبر عليهم السلام را اركانِ زمين قرار داد تااهل زمين را از اضطراب نجات دهند. O كوهها، در زندگى انسان نقش عمده اى دارند. با ذخيره كردن برف هاى زمستانى دردامنه هاى خود، سرچشمه ى نهرها وجويبارهاى بهارى مى شوند وباشكل هاى مختلفى كه دارند همچون علامتِ راه ، راهنماى مسافران قرار مى گيرند و اين نكتهرا وقتى مى فهميم كه فرض كنيم كلّ زمين ، مسطّح و صاف بود. پيام ها : 1- كوهها، محصول يك تصادف كور نيست ، بلكه بر اساس تدبير حكيمانه است . (اَلقى ) 2- كوهها چون ثابت و استوار هستند، مى توانند مانع اضطراب و مايه آرامش زمين و ساكنانِآن شوند. ( رواسى ان تميد بكم ) (آرى كسى مى تواند جلوىاضطرابِ جامعه را بگيرد كه خود ثابت قدم و استوار باشد.) 3- كوهها، بر خلاف آنچه به نظر مى رسد، مانع راه نيستند، بلكه راهنماى راه هستند.( سبلاً لعلكم تهتدون ) 4- كوهها با سراشيبى دامنه هاى خود، سبب جريان آب در نهرها مى شوند. (انهاراً ) 5- كوهها هم مايه ى هدايت ظاهرى اند وهم معنوى . ( لعلكم تهتدون ) (كوهها بهترين علامت راه در بيابان است و همچنين بهترين راه خداشناسى و توجه به عظمتو قدرتِ خالق اند.) (16) وَعَلَمَتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ ترجمه : ونشانه هاى ديگرى (در زمين قرار داد) وآنان به وسيله ستاره راه مىيابند. نكته ها : O براى حركت در بيابان ها و پيدا كردن راهها، نياز به علائم داريم . علائم طبيعىدر روز، و ستارگان در شب ، كه خداوند در اين آيه به اين دو امر اشاره مى نمايد. O نه فقط براى شناخت راه از بيراهه ، دربيابان ها، نياز به علامت داريم ، بلكهبراى شناخت حق از باطل نيز در لابلاى هوس ها و غرائز و طاغوت ها، به نشانه هاىروشن نيازمنديم . پيامبر صلى الله عليه و آله براى بعد از خود علامت هايى را قرار دادكه هرگاه مردم دچار حيرت و سرگردانى شدند به آنها نظر كنند و حق را بشناسند.اولين آنها حضرت زهرا عليهاالسلام است كه درباره اش فرمود: رضاى او رضاى من وغضب او غضب من است . علامت ديگر ابوذر غفارى است كه پيامبر درباره اش فرمود: آسمانبر كسى راستگوتر از ابوذر سايه نيفكنده است ، تا مردم ببينند زبان ابوذر از چهكسى حمايت مى كند و او در تبعيدگاهِ چه كسى از دنيا مى رود. علامت ديگر عمّار ياسر استكه پيامبر فرمود: قاتلِ عمّار گروه منحرفند. مردم ديدند كه در جنگ صفين ، عمّار بدستلشگر معاويه كشته شد. و مهم ترين علامتِ روشن پس از پيامبر، امام حسين عليه السلاماست كه پيامبر درباره اش فرمود: حسين از من است و من از حسين . چنانكه امام صادق عليهالسلام نيز مى فرمايد: ((نحن العلامات )) O ستارگان ، هم وسيله ى شناخت جهت قبله هستند و هم در درياها و كويرها كه هيچعلامتى نيست ، بهترين وسيله ى راه يابى مى باشند. پيام ها : 1- آيا خدايى كه براى هدايت دنيوى مردم علائمى را قرار داده ، از هدايتِ معنوى آنهاغافل بوده است ؟ (و علامات ... يهتدون ) 2- علم هيئت و ستاره شناسى ، مورد توجه اسلام است . ( وبالنّجم هم يهتدون ) (17) اءَفَمَن يَخْلُقُ كَمَن لا يَخْلُقُ اءَفَلاَ تَذَكَّرُونَ ترجمه : پس آيا آنكه مى آفريند همانند كسى است كه نمى آفريند؟ پس آيا يادنمى كنيد و پند نمى گيريد؟. نكته ها : O از ابتداى سوره ى نحل تا اينجا در پانزده آيه ، نعمت هاى الهى را برمى شمرد ودر اين آيه ، يك نتيجه كلّى گرفته و بصورت سؤال ، اين مطلب را بيان مى دارد كه : آيا كسى كه خلق مى كند، همانند بت ها يا طاغوت هايىاست كه قدرت خلق ندارند؟ چرا بجاى خداوندمتعال سراغ آنها مى رويد؟ پيام ها : 1- درشيوه ى تبليغ از جزئى به كلّى برويد. ابتدا نمونه هايى را بيان كنيد و سپسنتيجه گيرى كلّى كنيد. بعد از 15 آيه ذكر نعمت ها مى فرمايد: (اَفمن يخلق كمن لايخلق ) 2- در شيوه ى تبليغ ، وجدانِ مخاطب را به قضاوت بگيريد وعقل و فطرت او را بيدار كنيد. ( افلا تذكرون ) 3- عقل و وحى با يكديگر هماهنگ است و آنچه را قرآن بيان كردهعقل مى پذيرد. ( افلا تذكرون ) 4- آفرينش پايان نيافته است بلكه استمرار دارد. ( يخلق ) 5- خداشناسى وخداپرستى در نهاد تمام انسان ها هست ، فقط تذكّر لازم دارد. (افلا تذكرون ) (18) وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اِ لاَ تُحْصُوهَآ إِنَّ اَ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ ترجمه : واگر بخواهيد نعمت هاى خدا را بشماريد، نمى توانيد شماره كنيد. هماناخداوند آمرزنده ى مهربان است . نكته ها : O مشابه همين آيه در سوره ى ابراهيم آيه 33 آمده است ، امّا آنجا در پايان آيه مىفرمايد: ( انّ الانسان لظلوم كفّار ) واينجا در پايان آيه مى فرمايد:( انّ ا لغفور رحيم ) آرى ! نعمت ها نشانه ى لطف ورحمت خداست ، امّااين انسان است كه كفران مى كند و به خود و جامعه ظلم مى نمايد. O گرچه شمردنِ نعمت هاى الهى ممكن نيست ، امّا ذكر و ياد آنها لازم است . چنانكه درآيه 11 سوره ضُحى مى فرمايد: ( و امّا بنعمة ربّك فحدّث ) و درزيارت امين ا مى خوانيم : (( ذاكرة لسوابغ آلائك )) O انسان حتى قدرت شمردن نعمت هاى الهى را ندارد چه رسد به قدرتِ شكرگزارىآنها.
بنده همان به كه زتقصيرخويش
| پيام ها : 1- نعمت هاى الهى قابل شمارش نيست . ( لاتحصوها ) 2- نسبت به آنچه مى دانيد شكر كنيد، نسبت به آنچه نمى دانيد، خداوند غفور و رحيم است .( انّ ا غفور رحيم ) (19) وَاُ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ترجمه : وخداوند آنچه را پنهان مى كنيد وآنچه را آشكار مى سازيد مى داند. پيام ها : 1- علم خداوند نسبت به همه امور، چه آشكار و چه پنهان يكسان است . ( ما تسرّون و ما تعلنون ) 2- اگر بدانيم كه خداوند به كارهاى ما آگاه است تقوا پيشه مى كنيم . ( وايعلم ) 3- خداوند به نيّت ها و اهداف ما نيز آگاه است . ( يعلم ما تسرّون ) (20) وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اِ لاَ يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَهُمْ يُخْلَقُونَ ترجمه : وكسانى را كه بجاى خدا مى خوانند، هيچ چيز نمى آفرينند وخود نيزآفريده شده اند. (21) اءَمْوَتٌ غَيْرُ اءَحْيَآءٍ وَمَا يَشْعُرُونَ اءَيَّانَ يُبْعَثُونَ ترجمه : آنها مرده گانند نه زنده گان ، ونمى دانند چه وقت برانگيخته خواهند شد. نكته ها : O چون بت پرستان ، بت ها را به شكلانسان مى ساختند و در خيال خود با آنها مثل صاحب شعور برخورد مى كردند، لذا خداوند دراين آيه ، بت ها را اموات خوانده كه براى موجودات داراى حيات وشعور بكار مى رود. O براى جاهل ، تكرار مطلب لازم است . در كنارِ ( لايخلقون ) ، (يخلقون ) و در كنارِ ( اموات )، (غير احياء ) ذكر شده است ، در حالى كه همان معنى را مى رساند. پيام ها : 1- بُت ها، نه قدرت دارند، نه حيات و نه علم و شعور. (در حاليكه شرط پرستش ، علم وقدرت و حيات است ) ( لايخلقون ، اموات ، مايشعرون ) 2- غير خدا هر چه باشد، مرده است . چه جماد باشد، چه انسان . ( اموات غيراحياء ) 3- در قيامت ، حتى بُت ها مبعوث مى شوند. ( ما يشعرون ايّان يبعثون ) چنانكه در آيه 98 انبيا مى فرمايد: ( انكم و ما تعبدون من دون ا حصب جهنّم ) (22) إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَحِدٌ فَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ ترجمه : معبود شما معبودى است يگانه ، پس كسانى كه به آخرت ايمان ندارنددل هايشان به انكار خو كرده و همانان مستكبرند. نكته ها : O آيات قبل ناتوانى غير خدا را از آفرينش وبى خبرى آنها را از آينده مطرح ساختاين آيه مى فرمايد، معبود واقعى شما خداى يكتاست . O (( كبر )) يعنى خود را بزرگ دانستن ، ((تكبّر)) يعنى آثاركبر را عمل كردن ، و ((استكبار)) يعنى آنكه خودش بزرگى ندارد ولى با انواعوسائل ، مى خواهد بزرگى خود را ايجاد و اثبات كند. O در روايات آمده است كه امام حسين عليه السلام بر فقرايى عبور مىكردند، آنهامشغول غذا خوردن بودند و حضرت را نيز دعوت به غذا كردند.امام در كنار آنها نشستند ومشغول شدند و سپس فرمودند: خداوند مستكبران رادوست ندارد. (159) پيام ها : 1- انكار معاد در حقيقت انكار مبدء است . توحيد و معاد به هم پيوند دارند. (الهكم اله واحدفالذين لايؤ منون بالاخرة ) 2- منشاء كفر كبر است ، نه جهل . انكارِ حقيقت است ، نهجهل به حقيقت . ( قلوبهم منكرة و هم مستكبرون ) 3- ايمان به آخرت ، تكبر و استكبار را برطرف مى كند. ( فالذين لايؤ منون...قلوبهم منكرة ) (23) لاَ جَرَمَ اءَنَّ اَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ ترجمه : البته وبى گمان ، آنچه را پنهان مى كنند و آنچه را آشكارا مى نمايند،خداوند مى داند. همانا او مستكبران را دوست ندارد. نكته ها : O كلمه ى ((جَرم )) به معناى بريدن و چيدن ميوه از درخت است . ((لاجَرم )) يعنىمساءله قابل بريدن و شك و شبهه نيست ، بلكه قطعى و حتمى است . O اين آيه هم تهديد كفار است كه خداوند به كارهاى شما آگاه است و هم بشارت بهمؤ منان كه خداوند بر وضع دشمنان شما آگاه و بر كيفر آنها قادر است . (24) وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَآ اءَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوَّاْ اءَسَطِيرُ الاَْوَّلِينَ ترجمه : وهرگاه به آنان گفته شد: پروردگارتان چهنازل كرده ؟ گفتند افسانه هاى پيشينيان . نكته ها : O كلمه (( اساطير)) يا جمعِ ((اُسطوره )) به معناى حكايات و افسانه هاىخرافى است كه به صورت مكتوب درآمده باشد، و يا جمع ((اَسطار)) به معناىسطرهايى كه از روى كتب پيشين ، نسخه بردارى شده باشد. در قرآن اين كلمه ، نُه باراز زبان كفّار نقل شده كه در همه ى موارد همراه كلمه ى ((اوّلين )) است ، يعنى آنها مىگفتند: اين حرفها تازگى ندارد، بلكه همان بافته هاى پيشينيان است . O بعضى جامعه شناسان امروز نيز مذهب را زاييدهجهل و خرافه مى دانند، كه شايد اين حرف ، بخاطر بعضى خرافاتى باشد كه در مياناصولِ اصيلِ اديان الهى ، جاى گرفته و در واقع ربطى به مذهب ندارد. پيام ها : 1- فرستادن پيامبران و كتب آسمانى ، از شئون ربوبىِ خداوند براى هدايت و تربيتمردم است . (انزل ربّكم ) 2- خوى افراد مستكبر، تحقير كردن است ، گاهى تحقير مكتب ، گاهى رهبر و گاهى امّت .( انّ ا لايحب المستكبرين و اذا قيل لهم ... ) 3- با آنكه تنها بخشى از قرآن ، داستان است نه همه ى آن ، ولى همان داستان ها هممربوط به اقوام و پيامبرانى است كه مردم زمان پيامبر از بيشتر آنها بى خبر بودند.پس چگونه مى توان به قرآن نسبت داد: ( اساطير الاولين )؟ (25) لِيَحْمِلُوَّاْ اءَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَمِنْ اءَوْزَارِ الَّذِينَيُضِلُّونَهُمبِغَيْرِ عِلْمٍ اءَلاَ سَآءَ مَا يَزِرُونَ ترجمه : آنان بايد در روز قيامت هم بار گناهان خود را به تمامى به دوش كشند وهم بخشى از بار گناهانِ كسانى كه بدون علم آنان را گمراه مى نمايند بدانيد كه چهبد بارى را برمى دارند. نكته ها : O اين آيه در مورد رهبران كفر است كه در دنيا با تبليغات دروغين خود سبب گمراهىمردم مى شوند، لذا در قيامت ، هم گناه كفر خود را به دوش مى كشند و هم گناه كسانى راكه باعث انحراف آنها شده اند. چنانكه در روايات مى خوانيم : هر كس راه كجى را ترسيمكند، در كيفر تمام منحرفان شريك است و هر كس راه خوبى را ترسيم كند، پاداشپويندگان آن راه را نيز به او مى دهند بدون آنكه از سهم او چيزى كم شود. پيام ها : 1- رهبران كفر و ضلالت ، از هيچ تخفيفى در كيفر برخوردار نيستند. ( اوزارهمكاملة ) 2- كسى كه ديگران را به گناه دعوت كند، در كيفر آنان نيز شريك است . ( مناوزار الذين يضلّونهم ) 3- رهبران كفر، سهم گناه خود را بطور كامل ، اما سهم گناه پيروان را به مقدارى كه درآن نقش داشته اند بر عهده دارند. ( كاملة ... و من اوزار ) 4- ريشه ى بسيارى انحراف ها، جهل است و دشمن ازجهل مردم براى انحراف آنها استفاده مى كند. ( يضلّونهم بغير علم ) 5- جهل ، عذر نيست وعذاب را برنمى دارد. ( اوزار الذين يضلّونهم بغير علم ) 6- گناه ، بار است و چه بد بارى . ( ساء ما يزرون ) (26) قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَاءَتَى اُ بُنْيَنَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُالسَّقْفُمِن فَوْقِهِمْ وَاءَتَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَشْعُرُونَ ترجمه : همانا كسانى كه قبل از ايشان بودند (نيز) مكر ورزيدند، پس قهر خداوندبه سراغ پايه هاى بناى آنان آمد، پس سقف از بالاى سرشان بر آنان فرو ريخت و ازآنجا كه انديشه اش را نمى كردند، عذاب الهى آمد. نكته ها : O اين آيه هم تهديدى است براى توطئه گران ، و هم تسلّى خاطر پيامبر است . پيام ها : 1- توطئه در برابر حق ، همواره بوده است . ( قد مكر الذّين من قبلهم ) 2- آنجا كه اساس دين در خطر باشد، خداوند خود واردعمل مى شود. ( فاتى ا ) 3- مخالفان دين و مكتب بدانند كه خداوند طرفِ آنهاست . ( فاتى ا بنيانهم ) 4- هر كجا بنيان دين در خطر افتد، (در آياتقبل ، كفار، وحى را اساطير معرفى مى كردند) برخورد نيز بايد بينانى باشد. ( فاتى ا بنيانهم ) 5- برخورد با دشمن بايد بنيانى باشد نه سطحى و ظاهرى ، تا همه ى تشكيلاتفكرى و سازمانى آنها از بين رود. ( فاتى ا بنيانهم ... فخرّ عليهم السّقف ) 6- كيفرهاى الهى مخصوص آخرت نيست . ( فاتى ا بنيانهم ) 7- گاهى بناى محكم ، بجاى حفاظت از جان انسان ، گور خود انسان مى شود. (فخرّ عليهم السقف ) 8- زمان و مكان قهر خدا، قابل پيش بينى نيست . ( من حيث لايشعرون ) (27) ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَمَةِ يُخْزِيهِمْ وَيَقُولُ اءَيْنَ شُرَكَآءِىَ الَّذِينَ كُنتُمْ تُشََّقُّونَ فِيهِمْقَالَ الَّذِينَ اءُوتُواْ الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْىَ الْيَوْمَ وَالسُّوَّءَ عَلَى الْكَفِرِينَ ترجمه : (به علاوه ) خداوند در روز قيامت آنان را خوار و رسوا خواهد ساخت و مىگويد: شريكان من كه درباره آنها (با پيامبر و مؤ منان ) ستيزه و مخالفت مى كردند، كجاهستند؟ (در اين هنگام ) دانشمندان گويند: همانا امروز، ذلت و رسوايى بر كافران است . نكته ها : O در فرهنگ قرآن ، علم و جهلمعنايى گسترده تر از دانستن و ندانستن دارد. عالم كسى است كه انديشه وعمل او بر اساس حق و حقيقت باشد، گرچه قدرت خواندن و نوشتن هم نداشته باشد وجاهل كسى است كه فكر و عمل او بر باطل باشد، گرچه همه ى علوم را نيز بداند. قرآن ،انديشه ى شرك و بت پرستى را نشانه ى جهل مى داند، چنانكه ريشه ىعمل زشتِ قوم لوط را جهل مى شمرد. در اين آيه نيز، ((اوتوا العلم )) كسانىهستند كه در برابر كفر و شرك ، قرار گرفته اند، يعنى علم واقعى ، انسان را بهتوحيد و ايمان مى رساند. پيام ها : 1- كيفر اصلىِ مجرمان ، در قيامت است و هلاكت در دنيا مقدمه اى براى آن مى باشد. (ثم يومالقيمة يخزيهم ) 2- آنان كه در دنيا مؤ منان را خوار مى شمردند، خود در قيامت خوار مى شوند.(يخزيهم ) 3- به دنبال هر كس بروى ، بايد در قيامت جوابگو باشى . (اَين شركائى ) 4- در دادگاه قيامت ، مشركان حرفى براى گفتن ندارند. ( اين شركائى ) خدا، پاسخى ندارد. 5- علم واقعى كه موجب ايمان و عمل مى شود، هديه اى الهى است . ( اوتوا العلم ) (28) الَّذِينَ تَتَوَفَّهُمُ الْمَلََّئِكَةُ ظَالِمِىَّ اءَنفُسِهِمْ فَاءَلْقَوُاْ السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنسُوَّءِبَلَىَّ إِنَّ اَ عَلِيمُ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ترجمه : آن كسانى كه فرشتگان جانشان را مى گيرند (در حالى كه ) به خودستم كار بوده اند، پس (در آن موقع آنان ) سر تسليم فرو آرند (وبه دروغ گويند:) ماهيچگونه كار بدى انجام نداده ايم . چنين نيست ، بلكه قطعاً خداوند به آنچه انجام دادهايد، آگاه است . (29) فَادْخُلُوَّاْ اءَبْوَبَ جَهَنَّمَ خَلِدِينَ فِيهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ترجمه : پس ، از درهاى دوزخ وارد شويد كه جاودانه در آنجا خواهيد ماند، وبراستى چه بد است جايگاه متكبران . نكته ها : O كفار، به هنگام مرگ كه فرشتگان جان آنها را مى گيرند، هم اظهار اسلام وتسليم مى كنند و هم گذشته ى بد خود را انكار مى كنند. اما نه آن ايمان ارزش دارد، چوناز روى اضطرار است نه اختيار، و نه اين انكار موردقبول است چرا كه خداوند به كارهاى آنان آگاه است . پيام ها : 1- مرگ ، نابودى نيست ، بلكه قبض روح و جداكردن روح از جسم است . (تتوفيهم ) 2- سنت خداوند آن است كه كارها را باواسطه انجام دهد. ( تتوفيهم الملائكة ) 3- كفر و شرك ، ظلم به انسانيت خويش است . ( ظالمى انفسهم ) 4- انسان روزى مجبور به تسليم است ، امّا چه سود؟ ( فالقوا السّلم ... فادخلواابواب جهنّم ) 5- لحظه ى جان دادن ، لحظه ى حساسى براى مؤ من و كافر است . در مورد كافر مىفرمايد: ( تتوفيهم الملائكة ظالمى انفسهم ) و در مورد مؤ من در آيهى 32 نحل مى فرمايد: ( تتوفيهم الملائكة طيبين ) 6- جهنّم درهاى متعددى دارد وهر خلاف كار از طريق خاصى ، به دوزخ مى رود.(ابواب ) 7- ريشه ى اصلى كفر، روحيه ى تكبرّ است . ( الكافرين ...المتكبرين ) (30) وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ مَاذَآ اءَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ خَيْراً لِّلَّذِينَ اءَحْسَنُواْ فِى هَذِهِالدُّنْيَاحَسَنَةٌ وَلَدَارُ الاَْخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ ترجمه : وبه پرهيزكاران گفته شد: پروردگارتان چهنازل كرده است ؟ گويند: خير (نازل كرده است ) براى كسانى كه نيكى كرده اند در ايندنيا نيكى است و قطعا سراى آخرت بهتر است و چه نيكوست سراى پرهيزكاران . نكته ها : O در آغاز اسلام ، آنانكه وارد مكه مى شدند و نام قرآن و پيامبر را شنيده بودند، دربرخورد با افراد مختلف ، از آنها مى پرسيدند: (( ماذاانزل ربّكم )) خدايتان چه نازل كرده است ؟ در پاسخ به اين افراد مشركان مى گفتند:(( اساطير الاولين )) و مؤ منان مى گفتند: ((خيراً)) آنچه را مايه خير و سعادت استنازل فرموده است . O آنكه در دعا از خدا حسنه مى خواهد، (( ربّنا اتنا فى الدنيا حسنة )) بايد خوداهل احسان باشد، زيرا ((للذين احسنوا فى هذه الدنيا حسنة )) O دو تابلوى زيبا و روشن (مقايسه آيات 23 تا 28 و 30 تا32 همين سوره ) (( مستكبرين )) ((متقين )) قضاوت : ( اذا قيل لهم ماذا انزل ربكم قالوا اساطير الاولين ) ( و قيل الذين اتقوا ماذا انزل ربكم قالوا خيراً ) نتيجه دنيوى : ( فاتى ا بنيانهم من القواعد ) ( للذين احسنوافى هذه الدنيا حسنة ) كيفر اخروى : ( ثم يوم القيمة نخزيهم ... فادخلوا ابواب جهنم ) ( و لدار الاخرة خير ...جنات عدن يدخلونها ) هنگام مرگ : ( تتوفاهم الملائكة ظالمى انفسهم ) ( الذين تتوفاهم الملائكة طيبين ) پيام ها : 1- قضاوت حق ، نياز به روح پاك و پرهيزكار دارد. ( الذين اتقوا ... قالواخيراً ) 2- قرآن در يك كلمه معرفى مى شود، (خير، خوبى ، مايه ى نيكى وسعادت . يك كلمهبجاى صد كلمه ) ( قالوا خيراً ) دعوت قرآن ، دعوت به خير و نيكىاست . 3- نيكوكاران ، در هر دو جهان به نيكى مى رسند.( للذين حسنوا فى هذه الدنياحسنة ولدار الاخرة خير ) 4- پاداش الهى متناسب با عمل است . ( للذين احسنوا ...حسنة ، للذين اتقوا... دارالمتقين ) (31) جَنَّتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَآءُونَ كَذَلِكَيَجْزِىاُ الْمُتَّقِينَ ترجمه : به باغ هايى دائمى داخل خواهند شد كه نهرها از زير (درختان ) آن جارىاست ، هر چه را بخواهند براى ايشان در آنجا موجود است ، خداوند اينگونه پرهيزكاران راپاداش مى دهد. پيام ها : 1- در بهشت ، باغها و نهرها تنوع و تعدّد دارند. ( جنات ، انهار ) 2- باغ هاى بهشتى ، هميشه سبز است . خزان و خشكسالى ندارد. ( جنات عدن ) 3- پاداش پرهيز از لذات حرام دنيوى ، كاميابى هاى بى نهايت اخروى است . (مايشاؤ ون ) 4- (( ما يشاؤ ون )) بالاتر از ((ماتشتهيه الانفس وتلذ الاعين )) است . زيرا گاهىانسان چيزى را مى خواهد كه در آن لذت نفس و چشم نيست ، مقام عرفان و معنويت است . ( لهم ما يشاؤ ون ) 5- سنت خداوند بر پاداش نيكوكاران است . ( كذالك يجزى ا المتّقين ) (32) الَّذِينَ تَتَوَفَّهُمُ الْمَلََّئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَمٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَاكُنتُم ْتَعْمَلُونَ ترجمه : به آنان كه (از آلودگى هاى شرك و گناه ) پاكند، فرشتگانى كهجانشان را مى ستانند، مى گويند: سلام عليكم . به پاداشِ آنچه انجام داده ايد، به بهشتداخل شويد. نكته ها : O مراد از (( طيّبين )) با توجه به آياتقبل كه در مورد اهل كفر و شرك بود: (( الذين تتوفاهم الملائكة ظالمى انفسهم )) كسانىهستند كه اهل شرك وگناه نبوده اند و اينها همان متقين هستند. ((طيّب )) يعنى پاك از هرگونهكدورت وناخالصى وآراسته به كمالات و محاسن . پيام ها : 1- كيفر وپاداش بعضى ، از همان لحظه مرگ آغاز مى شود. ( تتوفاهم الملائكة طيبين ...ادخلوا الجنّة ) در روايات نيز آمده : قبر؛ يا گودالى از دوزخ است ، يا باغىاز بهشت . 2- مرگ ، نيستى نيست ، گرفتن روح است . ( تتوفاهم ) 3- فرشتگان ماءموران الهى اند و خداوند براى هر كار ماءمورانى دارد. (تتوفاهم الملائكة ) 4- مرگ پاكان همراه با درود فرشتگان است . ( تتوفاهم الملائكه يقولون سلامعليكم ) 5- سلام كردن ، شعار فرشتگان و ادبى آسمانى است . ( يقولون سلام عليكم ) (در سلام ، دعا، سلامتى و امنيت وجود دارد) 6- بهشت را به بها دهند نه بهانه . ( ادخلوا الجنّة بما كنتم تعملون ) (33) هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ اءَن تَاءْتِيَهُمُ الْمَلََّئِكَةُ اءَوْ يَاءْتِىَ اءَمْرُ رِبِّكَ كَذَ لِكَ فَعَلَ الَّذِينَمِن قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اُ وَلَكِن كَانُوَّاْ اءَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ترجمه : آيا كفار جز آنكه فرشتگانِ (ماءمور قبض روح ) يا فرمان (قهر)پروردگارت به سراغشان آيد انتظارى دارند، كسانى كه پيش از آنان بودند نيز چنينكردند و خداوند به آنان ظلم نكرد، لكن آنها به خودشان ستم مى كردند. نكته ها : O مشابه اين آيه ، در سوره بقره آيه 210 و سوره ى انعام آيه 158 نيز آمده است . O اگر انذارهاى پيامبران ، مردم را بيدار نكند، تازيانه هاى عذاب آنها را بيدارخواهد كرد، امّا چه سود؟ پيام ها : 1- كفار، تا قهر خدا را نبينند دست از انكار برنمى دارند. (هل ينظرون ) 2- قهر الهى در دنيا، براى تربيت است نه انتقام . ( امر ربّك ) بهجاى ( امر ا ) 3- خط شرك وكفر واستكبار در طول تاريخ فعال بوده است .( كذلكفعل الذين من قبلهم ) 4- عذاب الهى ، ظلم به ما نيست ، بلكه عمل ما، ظلم بوده است . ( و ما ظلمهم اولكن كانوا انفسهم يظلمون ) 5- كفر و تكبر، ظلم به انسانيت خويش است . ( انفسهم يظلمون ) 6- آنچه خطرناك است استمرار ظلم و طغيان است . ( كانوا... يظلمون ) 7- نزول عذاب پس از اتمام حجت و فرستادن پيامبران و كتب ، نه فقط ظلم نيست ، بلكه عينعدل است . ( و ما ظَلَمهم ا ) (34) فَاءَصَابَهمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ ترجمه : پس كيفر بدى هايى كه انجام دادند به آنان رسيد و آنچه كه آنان بهمسخره مى گرفتند آنان را فراگرفت . نكته ها : O (( سيّئه )) به گناهان كوچك ، درمقابل گناهان بزرگ گفته مى شود، مانند آيه ى (( ان تجتنبوا كبائر ما تنهون نكفّر عنكمسيئات ))(160) بنابراين آنچه در دنيا از كيفر به انسان مى رسد، گوشه اى ازعملكرد اوست ، و اصلِ كيفر در قيامت است . O ((حاق بهم )) به معنى ((حلّ بهم ))، يعنى آنچه را مسخره مى كردند برخودشانحلول كرد. پيام ها : 1- دود اعمال بد، به چشم خود انسان مى رود. (فاصابهم سيئات ما عملوا ) 2- كيفر مسخره ى ديگران ، در همين دنيا به انسان مى رسد.( حاق بهم ماكانوا بهيستهزؤ ن ) 3- ديگران را مسخره نكنيد كه خود گرفتار آن مى شويد. ( حاق بهم ماكانوا بهيستهزؤ ن ) (35) وَقَالَ الَّذِينَ اءَشْرَكُواْ لَوْ شَآءَ اُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَىْءٍ نَّحْنُ وَلاََّ ءَابَآؤ نَاوَلاَحَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَىْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاالْبَلَغُالْمُبِينُ ترجمه : وكسانى كه شرك ورزيدند، گفتند: اگر خدا مى خواست نه ما و نهپدرانمان هيچ چيزى را غير از او نمى پرستيديم و بدون حكم او هيچ چيرى را حرام نمىكرديم . كسانى كه پيش از اينان بودند نيز اينگونه برخورد مى كردند، پس مگر جزابلاغ روشن ، وظيفه ديگرى بر پيامبران است ؟ نكته ها : O مساءله جبر، يكى از توجيهات نابجاى مشركان است كه مى گفتند: خدا خواسته كهما غير او را پرستش كنيم و اگر او مى خواست ، ما مشرك نبوديم . اين مطلب در آيه 148سوره انعام و آيه 2 سوره زخرف نيز از قول مشركان مطرح شده است . O سؤ ال : آيا همينكه خداوند جلوى انحراف مردم را نمى گيرد، نشانه رضايت اونيست ؟ پاسخ : خير، زيرا خداوند اسباب هدايت مردم را فراهم كرده است ، پيامبران و كتاب هافرستاده است ، پس نمى خواسته كسى منحرف شود، ولى كسى را هم بر ايمان آوردنمجبور نكرده است زيرا ايمانِ اجبارى ارزش ندارد. پيام ها : 1- آنچه از كفر و شرك خطرناك تر است ، توجيه آن و نسبت دادن آن به خداست .(قال الذين اشركوا لوشاء ا ما عبدنا ) 2- عقيده به جبر در ميان مشركان نيز بوده است . ( لو شاء ا ما عَبَدْنا من دونه ) 3- منحرفان علاوه بر كار خود، كار نياكان و هم كيشان خود را نيز توجيه مى كنند. ( نحن و لا آباؤ نا ) 4- برخى مردم ، آداب و رسوم و عقايد نياكانشان را هر چه باشد، مى پذيرند و حق مىدانند. ( نحن و لا آباؤ نا ) 5- چنانكه حلال كردن حرام ها جايز نيست ، حرام كردن آنچه را خداوندحلال دانسته ، نيز جايز نيست . ( حرمّنا من دونه من شى ء ) 6- توجيه گرى ، كار همه منحرفان تاريخ است . ( كذلكفعل الذين من قبلهم ) 7- تبليغ ، بايد رسا و روشن باشد. ( البلاغ المبين ) 8- كار پيامبران ، دعوت و تبليغ است ، نه اجبار مردم به ايمان . (فهل على الرسل الاّ البلاغ المبين ) (36) وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ اءُمَّةٍ رَّسُولاً اءَنِ اعْبُدُواْ اَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّغُوتَ فَمِنْهُممَّنْ هَدَى اُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَلَةُ فَسِيرُواْ فِى الاَْرْضِ فَانظُرُواْكَيْفَ كَانَ عَقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ترجمه : وهمانا ما در ميان هر اُمّتى پيامبرى را برانگيختيم (تا به مردم بگويند)كه خدا را بپرستيد و از طاغوت (و هر معبودى جز خدا) دورى نماييد، پس گروهى از مردمكسانى هستند كه خداوند هدايتشان كرده و بعضى از آنان گمراهى بر آنان سزاوار است ،پس در زمين سير و سفر كنيد، تا ببينيد كه پايان كار تكذيب كنندگان چگونه بوده است؟ نكته ها : O كلمه ى ((اُمّة )) از ريشه ى ((اُمّ)) به معناى چيزى است كه ديگرى را به خودضميمه مى كند. به هر جماعتى كه داراى نوعى وحدت و اشتراك باشند، امّت گفته مىشود. اين كلمه 64 بار در قرآن آمده است . O كلمه ى (( طاغوت )) براى مبالغه ى طغيان بكار مى رود. درقرآن به شيطان ، ستمگران و مستكبران و بت ها، كه مايه ى طغيان و نافرمانى خدا هستند،((طاغوت )) گفته شده است . اين كلمه جمع بسته نمى شود و هم در مورد مفرد بكار مى رود( يكفر بالطاغوت ) و هم در مورد جمع ( اوليائهمالطاغوت ) O خداوند اسباب هدايت را براى همه مردم فرستاده است ، ( بعثنا فى كلّرسولاً )امّا گروهى مى پذيرند و هدايت مى يابند. ( فمنهم من هدىا ) و گروهى انكار مى كنند و گمراه مى شوند. ( منهم من حقتعليه الضلالة ) پس هدايت از اوست ولى گمراهى از ماست . مثال جالب : زمين كه به دور خورشيد مى چرخد، همواره بخشى از آن رو به خورشيد وروشن است و بخشى پشت به خورشيد و تاريك است . مى توان گفت : هر نورى كه زميندارد از خورشيد است ، اما هر تاريكى كه زمين دارد از خود اوست . به هر حال خداوند، ضلالت را به خود نسبت نمى دهد، مگر آنكه انسان خود زمينه ى آن رافراهم كرده باشد، مانند آيه ى ( يضّل ا الظالمين ) خداوندستمگران را گمراه مى كند وآيه ى ( ومايضلّ به الاّ الفاسقين )خداوند جز فاسقان را گمراه نمى كند. پيام ها : 1- بعثت پيامبران ، مخصوص نژاد و منطقه و قبيله ى خاصى نبوده است . ( بعثنافى كلّ امّة رسولاً ) 2- دعوت به توحيد و دورى از طاغوت ، در راءس برنامه پيامبران بوده است . (اعبدوا ا واجتنبوا الطاغوت ) 3- خداپرستى با پذيرش سلطه ى طاغوت ها و ستمگران ، نمى سازد. ( اعبدواا واجتنبوا الطاغوت ) 4- با عبادت و اتصال به خداوند، انسان قدرت مبارزه با طاغوت ها، پيدا مى كند. ( اعبدوا ا واجتنبوا الطاغوت ) 5- خداوند به انسان در انتخاب راه ، اختيار داده است . ( فمنهم من هدى ... ومنهم منحقّت ... ) 6- سير و سفر بايد عبرت آموز باشد. ( سيروا ... فانظروا ) 7- تاريخ قانونمند است و سنت هاى حاكم بر جامعه و تاريخ ، ثابت . ( سيروا...فانظروا... عاقبة المكذبين ) 8- قرآن ، مردم را به جهانگردى هدفدار دعوت كرده است . ( سيروا...فانظروا ) (37) إِن تَحْرِصْ عَلَى هُدَيَهُمْ فَإِنَّ اَ لا يَهْدِى مَن يُضِلُّ وَمَا لَهُم مِّن نَّصِرِينَ ترجمه : (اى پيامبر) اگرچه بر هدايت آنان حرص مى ورزى ، اما (بدان كه ) قطعاًخداوند كسى را كه (بخاطر سوء انتخاب وعملش ) گمراه كرده هدايت نمى كند وبراى آنانهيچ ياورى نيست . نكته ها : O بدنبال آيه ى قبل كه فرمود: انحراف گروهى بخاطر انكار و كفرشان حتمى است، اين آيه خطاب به پيامبر مى فرمايد: بر آنها دلسوزى مكن كه دلسوزى تو بى اثراست ، زيرا قلب آنان را خداوند مُهر كرده و ديگرقابل هدايت نيستند. O گاهى اشكال در قابليت مردم است ، نه مبلّغ . پيامبر معصوم است و نقطه ضعفىندارد، بهترين اخلاق را دارد، دلسوز هم هست ، امّا باز هم مردمقبول نمى كنند. پيام ها : 1- انسان گاهى به جايى مى رسد كه نه در دنياقابل هدايت است و نه در آخرت قابل نصرت . ( لا يهدى ، من ناصرين ) 2- مبلّغ بايد بداند كه به هر حال گروهى هيچ منطقى را نمى پذيرند، پس انتظار ايمانهمه مردم را نبايد داشت . ( ان تحرص ...لايهدى من يضلّ ) 3- شفاعت در قيامت ، قابليت مى خواهد، نه آنكه هر كس بتواند از آن بهره مند شود. ( ما لهم من ناصرين ) (38) وَاءَقْسَمُواْ بِاِ جَهْدَ اءَيْمَنِهِمْ لاَ يَبْعَثُ اُ مَن يَمُوتُ بَلَى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً وَلَكِنّ َاءَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ترجمه : وبا شديدترين نوع سوگندشان ، به خدا سوگند ياد كردند كه هر كسمى ميرد خداوند او را برنخواهد انگيخت . آرى (رستاخيز مردگان ) وعده حقى است بر خداوند(وآن را وفا خواهد كرد) ولكن بيشتر مردم نمى دانند. نكته ها : O مطابق روايتى كه در كتاب روضه ى كافى ، از امام صادق عليه السلامنقل شده است ، يكى از مصاديق اين آيه ، رجعت است ، كه خداوند در همين دنيا، در زمان قيامامام زمان عليه السلام گروهى را زنده مى كند. اما مخالفان شيعه ، آن را انكار مى كنند. پيام ها : 1- سوگند، همه جا نشانه ى صحت و صداقت نيست . ( اقسموا با ...لا يعلمون ) 2- بدتر از جهل و كفر، پافشارى و اصرار بر آن است . ( جهد ايمانهم ) 3- تفكيك توحيد از معاد، عقيده ى جاهليت است . ( اقسموا با ...لا يبعث ا) 4- قيامت ، وعده گاه الهى براى كيفر و پاداش است . ( وعداً عليه ) 5- زنده شدن مردگان در قيامت ، حق است . ( حقّاً ) 6- ريشه ى انكار معاد، جهل است . ( لايعلمون )
|
|
|
|
|
|
|
|