بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 2, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     DAF00001 -
     DAF00002 -
     DAF00003 -
     DAF00004 -
     DAF00005 -
     DAF00006 -
     DAF00007 -
     DAF00008 -
     DAF00009 -
     DAF00010 -
     DAF00011 -
     DAF00012 -
     DAF00013 -
     DAF00014 -
     DAF00015 -
     DAF00016 -
     DAF00017 -
     DAF00018 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تفسير آيه :(60) اءَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ اءَنَّهُمْ ءَامَنُواْ بِمَآ اءُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَآ اءُنزِلَ مِن قَبْل‍ك يُرِيدُونَ اءَن يَتَحَاكَمُوَّاْ إِلَى الطَّغُوتِ وَقَدْ اءُمِرُوَّاْ اءَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَنُ اءَن يُضِلَّهُمْ ضَلَلاًبَعِيداً
ترجمه :
آيا كسانى را كه مى پندارند به آنچه بر تو و آنچه (بر پيامبران ) پيش از تو نازل شده است ، ايمان آورده اند نمى بينى كه مى خواهند داورى را نزد طاغوت (وحكّام باطل ) ببرند، در حالى كه ماءمورند به طاغوت ، كفر ورزند. و شيطان مى خواهد آنان را گمراه كند، گمراهى دور و درازى !
نكته ها 
O آيه ى قبل ، مرجع در منازعات را خدا و پيامبر معرفى كرد، اين آيه در انتقاد از كسانى است كه مرجع نزاع خود را طاغوت قرار مى دهند.
O ميان يك منافق مسلمان نما و يك يهودى نزاع شد. بنا بر داورى گذاشتند. يهودى پيامبر را به خاطر امانت وعدالت به داورى قبول كرد، ولى آن منافق گفت : من به داورى كعب بن اشرف (كه از بزرگان يهود بود) راضيم ، زيرا مى دانست كه با هدايايى مى تواند نظر كعب را به نفع خود جلب كند. اين آيه در نكوهش آن رفتار نازل شد.
O به تعبير امام صادق عليه السّلام طاغوت ، كسى است كه به حقّ حكم نكند و در برابر فرمان خدا، دستور دهد و اطاعت شود.(319)
پيام ها 
1- ايمان بدون تبرّى از طاغوت ، ايمان نيست ، خيال ايمان است . (يزعمون انّهم آمنوا... يتحاكموا الى الطاغوت )
2- اديان ، هدف و ماهيّت مشترك دارند و ايمان به دستورات همه ى انبيا لازم است . (انزل اليك و ما انزل من قبلك )
3- سازش با طاغوت ، حرام است . (اءمروا ان يكفروا به )
4- ابتدا راه حقّ را نشان دهيد، سپس راه باطل را نفى كنيد. (فرُدّوه الى اللّه و الرسول ... يريدون ان يتحاكموا الى طاغوت )
5- حتّى فكر و اراده ى مراجعه به طاغوت مورد انتقاد است . (يريدون ان يتحاكموا الى الطاغوت )
6- موفّقيت شيطان ، در سايه ى اطاعت مردم از طاغوت هاست . (يتحاكموا الى الطاغوت ... يريدالشيطان ان يضلّهم )
7- منافق ، طاغوت و شيطان در يك خط و در برابر پيامبرانند. (الّذين يزعمون ... يتحاكموا الى الطاغوت ... يريد الشيطان )
8- كفر به طاغوت وحرام بودن مراجعه به دادگاه هاى طاغوتى ، فرمان همه اديان آسمانى است . (الم تَر... اُنزل اليك وما انزل من قبلك ... يتحاكموا الى الطاغوت )
9- در حل اختلافات داخلى ، سراغ بيگانگان رفتن ، خواست شيطان و ممنوع است . (يريد الشيطان ...)
10- منافقان ، تحت اراده ى شيطانند و طاغوت ها دام ها و ابزار كار شيطانند. (يريد الشيطان ان يضلهم )
11- نتيجه مراجعه به طاغوت سقوط به درّه هولناك است . (ضلالاً بعيداً)
تفسير آيه :(61) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَواْ إ لَى مَآ اءَنْزَلَ اللَّهُ وإِلى الرَّسُولِ رَاءَيْتَ الْمُنَفِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً
ترجمه :
و چون به آنان گفته شود (كه براى داورى ) به سوى آنچه خداوند نازل كرده و به سوى پيامبر بياييد، منافقان را مى بينى كه به شدّت از پذيرش دعوت تو روى مى گردانند.
پيام ها
1- گرچه منافقان ، تسليم قانون خدا و فرمان پيامبر نيستند، ولى ما بايد آنان را دعوت كنيم . (قيل لهم تعالوا)
2- در پذيرش دعوت انبيا، رشد وبرترى است . (((تعالوا)) دعوت به بالاآمدن است )
3- كتاب و سنّت هماهنگ هستند، وگرنه ارجاع مردم به دو چيز متضاد حكيمانه نيست . (الى ما انزل اللّه و الى الرّسول )
4- مراجعه به طاغوت و قضاوت خواهى از بيگانگان ، خصلت و روحيّه ى منافقان است كه با رهبر آسمانى مخالفت و از راه حقّ اعراض كنند. (كلمه ((يصدّون )) نشانه ى خصلت و استمرار است )
5- منافق ، علاوه بر اعراض خود، مانع راه ديگران نيز مى شود. (يصدون )
6- آنچه پرده از كفر منافقان برمى دارد، مخالفتشان با رهبرى الهى است . (عنك )
7- منافقان ، حساسيّتى نسبت به ايمان قلبى مردم به خداوند ندارند، ناراحتى عمده ى آنان اجتماع مردم برگرد رهبر آسمانى است . (يصدّون عنك صدوداً)
تفسير آيه :(62) فَكَيْفَ إِذَآ اءَصبَتْهُم مُّصِيَبةٌ بِمَا قَدَّمَتْ اءَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَآءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ اءَرَدْنَآ إ لاَّ إِحْسَناً وَتَوْفِيقاً
ترجمه :
پس چگونه وقتى به خاطر كارهايى كه از قبل انجام دادند، مصيبتى و مشكلى به آنان مى رسد و (از براى رهايى از آن ) سراغ تو مى آيند، به خدا سوگند ياد مى كنند كه هدف ما (از مراجعه به طاغوت ) جز نيكى وتوافق (ميان دو طرف نزاع ) نبوده است .
نكته ها 
O توجيه منافقان براى داورى نزد طاغوت اين بود كه هدف ، آشتى دادن بوده و اگر براى داورى نزد پيامبر مى رفتيم و او به نفع يك طرف حكم مى داد، قهراً ديگرى از رسول خدا دلگير مى شد و سر و صدا به پا مى كرد كه با شاءن پيامبر سازگار نبود، از اين رو براى حفظ آبرو و موقعيّت و محبوبيّت پيامبر، نزاع را نزد وى نبرديم .
پيام ها 
1- عامل خطر كارهاى خود انسان است . (مصيبة بما قدّمت ايديهم )
2- مسلمانان چند چهره و منافق ، هنگام بروز مشكل و احساس خطر به سراغ رهبران الهى مى آيند. (جاؤ ك )
3- مراجعه به طاغوت ، نابسامانى ها و مصائبى دارد، (اصابتهم مصيبة ) كه ناگزير بايد به راه انبياء برگرديد. (جاؤ ك )
4- منافقان ، خلاف هاى خود را توجيه مى كنند. (ان اردنا الاّ احساناً)
5- منافق سوگند به خدا را پوششى براى اهداف خود قرار مى دهد. (يحلفون بالله )
6- گاهى واژه هاى مقدّس دستاويز افراد نامقدّس مى شود. (احساناً و توفيقاً)
تفسير آيه :(63) اءُوْلَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِى قُلُوبِهِمْ فَاءَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَ قُلْ لَّهُمْ فِىَّ اءَنْفُسِهِمْ قَوْلاَ بَلِيغاً
ترجمه :
آنان كسانى اند كه خداوند، آنچه را در دل دارند مى داند. پس از آنان درگذر و پندشان ده و با آنان سخنى رسا كه در جانشان بنشيند بگوى .
پيام ها 
1- تلاش منافقان بيهوده است ، چون خداوند هم از درون و نياتشان آگاه است و هم بموقع ، افشاگرى مى كند. (يعلم اللّه ما فى قلوبهم )
2- معذرت خواهى منافقان ، صادقانه نيست ، وگرنه فرمان اعراض از آنان صادر نمى شد. (يعلم اللّه ما فى قلوبهم فاءعرض عنهم )
3- شيوه ى برخورد رهبر با منافقان بايد شيوه ى اعراض و موعظه باشد. (فاءعرض عنهم و عِظهم )
4- در مقام موعظه ، بايد با صراحت ، منافقان را نسبت به عواقب كار و سرنوشتشان هشدار داد. (فى انفسهم قولاً بليغاً)
تفسير آيه :(64) وَمَآ اءَرْسَلْنَا مِنْ رَّسُولٍ إِلا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ اءَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوَّاْ اءَنْفُسَهُمْ جَآءُوكَ فَاسْتَغْفَرَوُاْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّاباً رَّحِيماً
ترجمه :
و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى آنكه با اذن خداوند فرمان برده شود و اگر آنان هنگامى كه به خود ستم كردند (از راه خود برگشته و) نزد تو مى آمدند و از خداوند مغفرت مى خواستند و پيامبر هم براى آنان استغفارمى كرد قطعاً خداوند را توبه پذير و مهربان مى يافتند.
نكته ها 
O سيماى يك جامعه و مديريّت سالم آن است كه مردمش با ايمان ، رهبرش آسمانى ، فرمان برى و اطاعت مردم قوى ، منحرفانش ‍ پشيمان و اهل استغفار و رهبرش پذيرا و مهربان باشد.
O چنانكه دعاى پيامبر در حقّ مؤ منان مستجاب است ، (استغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه ) دعاى نيكان و فرشتگان نيز در حقّ آنان اثر دارد. در يك جا استغفار فرشتگان براى مردم مطرح است . (و يستغفرون لمن فى الارض )(320) و در جاى ديگر براى مؤ منان . (و يستغفرون للذين آمنوا)(321)
پيام ها 
1- هدف از فرستادن انبيا، هدايت مردم از طريق اطاعت از آنان است . (الا ليطاع )
2- اطاعت مخصوص خداست . حتّى اطاعت از پيامبران بايد با اذن خدا باشد و گرنه شرك است . (ليطاع باذن اللّه )
3- توبه ى ترك رهبر، بازگشت به رهبر است . (ليطاع جاؤ ك )
4- رها كردن انبيا ورجوع به طاغوت ، ظلم به مقام انسانى خود است . (ظلموا انفسهم ) (با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات قبل )
5- پيوند همه مردم با رسول اللّه بايد محكم باشد. چه مؤ من چه فاسق . مؤ من براى كسب فيض و فاسق براى درك شفاعت . (جاؤ ك )
6- راه بازگشت و توبه براى خطاكاران و حتّى منافقان باز است . (با توجّه به آيات قبل كه مربوط به منافقان است ) (فاستغفروا اللّه )
7- زيارت رهبران آسمانى و استمداد و توسل از طريق آن عزيزان ، مورد تاءييد قرآن است . (جاؤ ك فاستغفروااللّه و استغفر لهم الرسول )
8- پيامبر بخشنده ى گناه نيست ، واسطه ى عفو الهى است . (استغفر لهم الرسول )
9- خطاكار، ابتدا بايد پشيمان شود وبه سوى حقّ برگردد، سپس براى استحكام رابطه با خدا، از مقام رسالت كمك بگيرد. (استغفروا اللّه واستغفر لهم الرسول )
10- گناهكاران نبايد ماءيوس شوند، استغفار، توبه و زيارت اولياى خدا، وسيله اى براى بازسازى روحى آنان است . (جاءوك فاستغفروا... )
11- در زيارت رسول خدا و اقرار به لغزش و استغفار خود احساس سبك شدن از گناه به انسان دست مى دهد. (لوجدوا اللّه تواباً)
12- اگر خطاكاران را بخشيديد به آنان محبّت نيز بكنيد. (توّاباً رحيماً)
13- گناه ، حجابى ميان انسان و رحمت الهى است و همين كه آن حجاب برطرف شد، رحمت دريافت مى شود. (استغفر.... لوجدوا اللّه )
14- اقرار و اعتراف به گناه و استغفار از آن در محضر اولياى خدا، وسيله و زمينه ى عفو الهى است . (جاؤ ك فاستغفروا... لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً)
تفسير آيه :(65) فَلاَ وَرَبِّكَ لاَيُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيَما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَيَجِدُواْ فِىَّ اءَنْفُسِهِمْ حَرَجَاً مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيماً
ترجمه :
نه چنين است ؛ به پرودگارت سوگند، كه ايمان (واقعى ) نمى آورند مگر زمانى كه در مشاجرات و نزاع هاى خود، تو را داور قرار دهند، ودر دل خود هيچ گونه احساس ناراحتى از قضاوت تو نداشته باشند (و در برابر داورى تو) كاملاً تسليم باشند.
نكته ها 
O ميان زبيربن عوام از مهاجرين و يكى از انصار، بر سر آبيارى نخلستان نزاع شد. پيامبر قضاوت كرد كه چون قسمت بالاى باغ ، از زبير است ، اوّل او آبيارى كند. مرد انصارى از قضاوت پيامبر ناراحت شد و گفت چون زبير، پسر عمه توست ، به نفع او داورى كردى ! رنگ پيامبر پريد و اين آيه نازل شد. عجبا كه خودشان رسول اللّه را به داورى پذيرفته اند، ولى سرباز مى زنند!
O امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر كسانى اهل نماز و حج و زكات باشند، ولى نسبت به كارهاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سوءظن داشته باشند، در حقيقت مؤ من نيستند. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند.(322)
پيام ها 
1- نشانه هاى ايمان راستين سه چيز است :
الف : به جاى طاغوت ، داورى را نزد پيامبر بردن . (يحكموك )
ب : نسبت به قضاوت پيامبر، سوءظن نداشتن . (لايجدوا فى انفسهم حرجاً)
ج : فرمان پيامبر را با دلگرمى پذيرفتن و تسليم بودن . (و يسلّموا تسليما)
2- اسلام ، علاوه بر تسليم ظاهرى ، به ابعاد روحى و تسليم قلبى توجّه كامل دارد. (لا يجدوا فى انفسهم حرجاً)
3- قضاوت ، از شؤ ون رسالت و ولايت است . (ممّا قَضيت )
4- وجوب تسليم در برابر قضاوت پيامبر، نشان عصمت اوست . (يُسلّموا تسليماً)
تفسير آيه :(66) وَلَوْ اءَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ اءَنِ اقْتُلُوَّاْ اءَنْفُسَكُمْ اءَوِ اخْرُجُواْ مِنْ دِيَرِكُم مَّافَعَلُوهُ إِلا قَلِيلٌ مِّنْهُمْ وَلَوْ اءَنَّهُمْ فَعَلُواْ مَا يُوْعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْراً لَّهُمْ وَاءَشَدَّ تَثْبِيتاً
ترجمه :
و اگر به آنان حكم مى كرديم كه تن به كشتن دهيد (ويكديگر را به فرمان ما بكشيد) يا از خانه و سرزمين خود بيرون رويد، جز افرادى اندك ، اين دستور را انجام نمى دادند و اگر آنان به آنچه پند داده مى شوند عمل مى كردند،برايشان بهتر و در پايدارى مؤ ثرتر بود.
نكته ها 
O اين آيه اشاره دارد به تكليف هاى سختى كه براى امّت هاى پيشين بوده است ، مثلاً خداوند به كيفر گوساله پرستى بنى اسرائيل ، فرمان داد يكديگر را بكشند. چون براى گناهى بزرگ مثل بت پرستى ، جبرانى عظيم مانند كشتن يكديگر و بيرون رفتن از شهر و ديار خود لازم بود.
پيام ها 
1- مؤ منان بايد خود را بسنجند، كه اگر فرمان سختى صادر شد، در برابر آن چگونه خواهند بود؟ (و لو انّا كتبنا عليهم )
2- هنگام امتحان ، افراد كمترى از عهده ى انجام تكليف و اثبات ادعا برمى آيند. (ما فعلوه الا قليل )
3- فرمان كفر به طاغوت و رجوع به پيامبر و تسليم قضاوت هاى او بودن ، موعظه و خيرخواهى الهى است . (ما يوعظون به لكان خيراً لهم )
4- خير و سعادت در گرو عمل است (فعلوا خيراً)
5- احكام الهى (اوامر و نواهى ) مواعظ خداوند است . (فعلوا ما يوعظون به )
6- هرچه در راه خدا گام برداريم ، ثبات قدم وايمان بيشتر مى شود. (فعلوا...اشدّ تثبيتاً)
7- عمل ، در نفس و روح اثر دارد. عمل به احكام ، سبب پايدارى ايمان است .(فعلوا... اشدّ تثبيتاً)
8- تكاليف الهى هرچند به ظاهر ناخوشايند و سخت باشد، ولى به خير و صلاح انسان است . (و لو انّهم فعلوا... لكان خيرا لهم )
تفسير آيه :(67) وَإِذاً لاَتَيْنَهُم مِّن لَّدُنَّآ اءَجْراً عَظِيماً 
ترجمه :
و در اين صورت يقيناً ما از جانب خود پاداشى بزرگ به آنان مى داديم .
تفسير آيه :(68) وَلَهَدَيْنَهُمْ صِرَ طَاً مُّسْتَقِيماً 
ترجمه :
و قطعاً آنان را به راهى راست هدايت مى كرديم .
پيام ها 
1- رسيدن به خير، ثبات قدم ، اجر بزرگ و رهيابى به راه مستقيم ، در سايه ى عمل به مواعظ و پشتكار انسان است . (فعلوا... خيراً تثبيتاً اجراً مستقيماً)
2- گام نهادن در راه خير، سبب رسيدن به خير بالاتر و بيشتر مى شود. (فعلوا اشدّ تثبيتاً اجراً عظيماً صراطاً مستقيماً)
تفسير آيه :(69) وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَاءُولََِّكَ مَعَ الَّذِينَ اءَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّديقِينَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّلِحِينَ وَ حَسُنَ اءُوْلََِّكَ رَفِيقاً
ترجمه :
و هر كس كه از خدا و پيامبر اطاعت كند، پس آنان (در قيامت ) با كسانى همدم خواهند بود كه خداوند بر آنان نعمت داده است ، مانند پيامبران ، صدّيقان ، شهيدان و صالحان و اينان چه همدم هاى خوبى هستند.
تفسير آيه :(70) ذَ لِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ عَلِيماً 
ترجمه :
اين همه تفضّل از سوى خداست و خداوند براى آگاه بودن بس است .
نكته ها 
O در سوره ى حمد در كنار صراط مستقيم ، گروه (انعمت عليهم ) آمده بود، و اين بار دوّم است كه در كنار آيه ى صراط مستقيم ، گروه (انعم اللّه عليهم ) مطرح است . گويا غير از انبيا و شهدا و صدّيقان و صالحان ، ديگران بيراهه مى روند و راه مسقيم ، منحصراً راه يكى از اين چهار گروه است .
O در روايات ، بهترين نمونه ى صدّيقان ، امامان معصوم عليهم السّلام ، و صديقه ، فاطمه ى زهرا عليها السّلام معرّفى شده است . مراد از ((شهدا)) هم ، يا كشتگان ميدان جهادند، يا گواهان اعمال در قيامت .
O همنشينى با انبيا در دنيا براى همه ى پيروان واقعى امكان ندارد، بنابراين مراد آيه همنشينى در آخرت است .
پيام ها 
1- قرار گرفتن در راه انبيا و شهدا و داشتن رفقاى خوب ، جز با اطاعت از فرمان خدا و رسول به دست نمى آيد. (و من يطع اللّه و الرسول ، فاولئك ...)
2- رفيق خوب ، انبيا، شهدا، صدّيقان و صالحانند. رفقاى دنيايى را هم بايد با همين خصلتها گزينش كرد. (حَسُن اولئك رفيقاً)
3- اطاعت از رسول ، پرتوى از اطاعت خدا و در طول آن است ، پس با توحيد، منافاتى ندارد. (من يطع اللّه و الرسول )
4- پاداش اطاعت از پيامبر، همجوارى با همه ى انبياست . چون همه يك نورند و يك هدف دارند و اطاعت از يكى ، همراه شدن با همه است . (من يطع اللّه و الرسول ... مع ... النّبيين )
5- آگاه بودن خدا، بهترين عامل تشويق براى انجام وظيفه است . (باللّه عليماً)
6- مقام نبوّت از مقام صدّيقين و شهدا و صالحين بالاتر است (چون نام انبيا قبل از آنها برده شده است ) (من النّبيين و الصدّيقين ...)
تفسير آيه :(71) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ خُذُواْ حِذْرَكُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ اءَوِ انفِرُواْ جَمِيعاً 
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! (در برابر دشمن هوشيار باشيد و به علامت آمادگى ) سلاح خود را برداريد، پس به صورت دسته هاى پراكنده و نامنظّم يا همه با هم بسوى دشمن حركت كنيد.
نكته ها 
O در آيه ى پيش ، اطاعت از خدا ورهبرى معصوم و حاكميّت پيامبر، و در اين آيه ، ضرورت هوشيارى و آمادگى رزمى براى امّت اسلامى و رهبرى حقّ مطرح است .
O ((حِذْر))، به معناى بيدارى ، آماده باش و وسيله دفاع است . ((ثُبات ))، جمع ((ثُبه ))، به دسته هاى پراكنده (شامل گروه هاى پارتيزانى كه دشمن را گيج و تمركز فكرى او را سلب مى كند) مى گويند.
O مسلمانان بايد مرزهاى كشور خود را حفظ كنند. عمل به اين آيه ، رمز عزّت و غفلت از آن ، رمز سقوط و شكست مسلمانان مى باشد.
پيام ها 
1- مسلمانان بايد در هر حال آماده و بيدار باشند، و از طرحها، نفرات ، نوع اسلحه ، روحيّه ، همكارى داخلى و خارجى دشمنان آگاه باشند و متناسب با آنها طرح بريزند و عمل كنند. (يا ايها الّذين آمنوا خذوا حذركم )
2- آمادگى رزمى در سايه ى ايمان ارزش دارد. (ياايّها الّذين آمنوا خذوا حذركم )
3- مسلمانان بايد بسيج شوند. (انفروا جميعاً)
4- مسلمانان بايد از تاكتيك هاى مختلف ، براى مقابله با دشمن استفاده كنند. (ثبات او انفروا جميعاً)
5- شيوه بسيج و مبارزه را خودتان تعيين كنيد. (ثبات او انفروا جميعا)
تفسير آيه :(72) وَإِنَّ مِنكُمْ لَمَنْ لَّيُبَطِّئَنَّ فَإِن اءَصَبَتْكُم مُّصِيَبةٌ قَالَ قَدْ اءَنْعَمَ اللَّهُ عَلَىَّ إِذْ لَمْ اءَكُن مَّعَهُمْ شَهِيداً
ترجمه :
وهمانا از شما كسانى اند كه (هم خودشان سست مى باشند وهم ) عامل كُندى و دلسردى رزمندگان مى شوند، چون به شما مشكلى برسد، مى گويد: خدا بر من منّت نهاده كه همراه آنان (در جبهه ) حضور نيافتم (يا همراه آنان شهيد نشدم )
نكته ها 
O در آيه ى پيش ، خطر دشمنان خارجى مطرح بود، اينجا خطر دشمنان داخلى و عوامل نفوذى و منافق مطرح است .
O ((يُبطّئنّ)) از ريشه ى ((بطو)) به معناى كُندى است . به گفته اهل لغت ، ((بطوء)) هم حركت كند است و هم ديگران را به كندى در حركت فراخواندن .
پيام ها 
1- صحنه هاى جنگ ، وسيله ى خوبى براى شناخت افراد ضعيف الايمان و منافقان است . (و ان منكم ...)
2- خداوند، از افكار و گفتار منافقان پرده برمى دارد. (و ان منكم ...)
3- منافقان ، گاهى چنان به رنگ مؤ منان در مى آيند كه جزء آنان جلوه مى كنند. (منكم )
4- همه اصحاب پيامبر عادل و در خط حضرت نبودند. (منكم ... ليُبطئنّ)
5- منافقان ، عامل تضعيف روحيّه ى مسلمانانند (ليبطّئنّ) پس بايد آنان را شناخت و به جبهه نفرستاد.
6- منافقان ، عدم شركت در جنگ ، فرار از جبهه و نجات از مرگ را رمز موفّقيت و سعادت مى دانند. (انعم اللّه علىّ)
7- هر رفاهى ، مصون ماندنى و لطف و نعمت خدا نيست . (اَنعم اللّه علىّ)
8- چشيدن سختى ها در كنار مؤ منان ، نعمت است ، امّا رفاه جدا از مؤ منان نعمت نيست . (اصابتكم مصيبة ... لم اكن معهم )
تفسير آيه :(73) وَلَئِنْ اءَصَبَكُمْ فَضْلٌ مِّنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَاءَن لَّمْ تَكُن بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَلَيْتَنِى كُنتُ مَعَهُمْ فَاءَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً
ترجمه :
واگر فضل وغنيمتى از سوى خداوند به شما برسد، آن چنان كه گويا ميان شما و او هرگز دوستى نبوده (تا نفع شما را نفع خود داند) خواهد گفت : اى كاش (در جهاد) با آنان بودم تا به رستگارى بزرگ (پيروزى وغنائم ) مى رسيدم .
نكته ها 
O در رسيدن فضل و غنيمت ، نام خدا مطرح است ، (فضل من اللّه ) ولى در برخورد با سختى ها كه در آيه ى قبل مطرح بود، نامى از خدا نيست ، (اصابتكم مصيبة ) گويا اشاره به اين است كه از خداوند، جز فضل و رحمت ، چيزى به ما نمى رسد.
پيام ها 
1- پيروزى در جنگ و غنائم آن ، از فضل خداست . (اصابكم فضل من اللّه )
2- به خاطر منافع دنيوى ، منافقان عاطفه را از دست مى دهند. (كان لم تكن بينكم و بينه مودّة )
3- آرزوهاى منافق ، صادقانه نيست . (لئن اصابكم فضل ... ياليتنى )
4- منافق ، نان به نرخ روز مى خورد. هنگام ناگواريها مى گويد: خدا لطف كرد كه ما نبوديم . (انعم اللّه على ) و هنگام فتح و غنيمت مى گويد: كاش مى بوديم . (ياليتنى كنت معهم )
5- آنكه در غمهاى مؤ منان شريك نيست ، ولى مى خواهد در بهره ها سهيم باشد، خصلتى از منافقان دارد. (لئن اصابكم فضل ... ياليتنى كنت معهم )
6- در نظر منافقان ، رستگارى ، رسيدن به دنياست . (فوزاً عظيماً)
تفسير آيه :(74) فَلْيُقَتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَو ةَ الدُّنْيَا بِالاَْخِرَةِ وَ مَنْ يُقَتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ اءَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ اءَجْراً عَظِيماً
ترجمه :
پس بايد در راه خدا كسانى بجنگند كه زندگى دنيا را به آخرت مى فروشند و كسى كه در راه خدا مى جنگد، كشته شود يا پيروز گردد، بزودى پاداشى بزرگ به او خواهيم داد.
پيام ها 
1- هدف از جنگ در اسلام ، فقط خداست ، نه كشورگشايى ، نه استثمار ونه انتقام . (فى سبيل اللّه )
2- جهاد، توفيقى است كه به همه داده نمى شود. (فليقاتل ... الّذين يشرون الحيوة الدنيا) دنياطلبان نه لياقت جبهه را دارند و نه شجاعت آن را.
3- جهاد اكبر و مبارزه با دنيا پرستى ، مقدّمه ى جهاد اصغر و مبارزه با دشمن است . (فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين ...)
4- مجاهد فى سبيل اللّه هرگز مغلوب نيست . (به جاى ((يُغلب )) مى فرمايد: (يقتل )
5- در جبهه ى حقّ، فرار وشكست مطرح نيست ، يا شهادت يا پيروزى . (يقتل او يغلب )
6- منافق ، فقط غنائم را ((فوز عظيم )) مى داند (در آيه ى قبل ) ولى قرآن ، هم براى پيروزى و هم براى شهادت ، ((اجر عظيم )) قرار داده است . (اجرا عظيما)
7- وعده ى ((اجر عظيم )) تشويق براى عزيمت به جبهه است .
8- زندگى آخرت برتر از زندگى دنياست و معامله دنيا با آخرت كار بزرگى است . (يشرون الحيوة الدنيا بالاخرة ... اجرا عظيما)
9- پاداش شهيد و رزمنده پيروز يكسان است . (فيقتل او يغلب ....اجراً عظيماً)
تفسير آيه :(75) وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَتِلُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَآءِ وَالْوِلْدَ نِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَآ اءَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ اءَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيّاً وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيراً
ترجمه :
شما را چه شده كه در راه خدا و (در راه نجات ) مردان و زنان و كودكان مستضعف نمى جنگيد، آنان كه مى گويند: پروردگارا! ما را از اين شهرى كه مردمش ستمگرند بيرون بر و از جانب خود رهبر و سرپرستى براى ماقرار ده و از سوى خودت ، ياورى براى ما تعيين فرما.
نكته ها 
O آيه درباره ى مسلمانانى است كه تحت فشار و شكنجه ى مردم مكّه قرار داشتند. و از كسانى كه جهاد در راه آزادى آنان را رها كرده اند، نكوهش مى كند.
O امام باقر عليه السّلام فرمود: مقصود از مستضعفينى كه در تحت حكومت ظالمانند، ما هستيم . و امام صادق عليه السّلام در پاسخ به اينكه مستضعفين چه كسانى هستند؟ فرمود: كسانى كه نه مؤ من هستند و نه كافر.(323)
پيام ها 
1- مسلمانان بايد نسبت به هم ، غيرت و تعصّب مكتبى داشته باشند و در برابر ناله ها و استغاثه ها بى تفاوت نباشند. (مالكم ....)
2- از اهداف جهاد اسلامى ، تلاش براى رهايى مستضعفان از سلطه ستمگران است . (فى سبيل اللّه و المستضعفين ).
3- اسلام مرز نمى شناسد، هرجا كه مستضعفى باشد، جهاد هست . (والمستضعفين )
4- ارتش اسلام بايد به حدى مقتدر باشد كه نجات بخش تمام محرومان جهان باشد. (ما لكم لاتقاتلون )
5- در شيوه ى دعوت به جهاد، بايد از عواطف مردم كمك گرفت . (المستضعفين ... الّذين يقولون ربّنا...)
6- سرپرستى و ولايت بر مسلمانان بايد از طرف خدا باشد. (من لدنك وليّا)
تفسير آيه :(76) الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُقَتِلُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَتِلُونَ فِى سَبِيلِ الطَّغُوتِ فَقَتِلُوَّاْ اءَوْلِيَآءَ الشَّيْطَنِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَنِ كَانَ ضَعِيفاً
ترجمه :
كسانى كه ايمان آورده اند، در راه خدا جهاد مى كنند و كسانى كه كافر شده اند در راه طاغوت مى جنگند. پس با دوستان و ياران شيطان بجنگيد (و بيم نداشته باشيد) زيرا حيله ى شيطان ضعيف است .
نكته ها 
O گرچه نيرنگ هاى شيطانى كفّار بزرگ است ، (ومكروا مكراً كبّارا)(324) و نزديك است كوهها از مكر كفّار، از جا كنده شود، (و ان كان مكرهم لتزول منه الجبال )(325) ولى در برابر اراده ى خداوند، سست و ضعيف است .
پيام ها 
1- لازمه ى ايمان ، جهاد با كفّار است . (الّذين آمنوا يقاتلون )
2- جهاد اسلامى ، در راه خدا و براى حفظ دين خداست ، نه كشورگشايى يا انتقام گيرى . (يقاتلون فى سبيل اللّه )
3- جامعه ى الهى و غير الهى را از نوع درگيرى هايشان مى توان شناخت . (فى سبيل اللّه ، فى سبيل الطاغوت )
4- درگيرى و تضاد هميشه بوده وهست ، ولى در چه راهى وبراى چه هدفى ؟ (فى سبيل اللّه ...)
5- مثلث كفر، طاغوت وشيطان ، اتحاد محكمى دارند. (كفروا، الطاغوت ، الشيطان )
6- با مقايسه ميان دو نوع مبارزه وهدف ، به ارزش كار خود پى ببريد ودر جنگ بكوشيد. (فقاتلوا اولياء الشيطان )
7- گرچه دشمنان نقشه ها دارند، ولى نترسيد، كه نقشه هايشان ضعيف است . (انّ كيد الشيطان كان ضعيفاً)
8- پايان خط طاغوت و راه شيطان ، ناكامى است . (انّ كيد الشيطان كان ضعيفاً)
 تفسير آيه :(77) اءَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوَّاْ اءَيْدِيَكُمْ وَاءَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَءَاتُواْ الزَّكَوة فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ اءَوْ اءَشَدَّ خَشْيَةَ وَقَالُواْ رَبَّنَا لِمَ كَتَبْت َعَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلاََّ اءَخَّرْتَنَآ إِلَىَّ اءَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالاَْخِرَةُ خَيْرٌلِّمَنِ اتَّقَى وَلاَ تُظْلَمُونَ فَتِيلاً
ترجمه :
آيا نمى نگرى كسانى را كه (پيش از هجرت ) به آنان گفته شد (اكنون ) دست نگهداريد و نماز به پا داريد و زكات بپردازيد. ليكن چون جهاد (در مدينه ) بر آنان مقرّر شد، گروهى از آنان از مردم (مشرك مكّه ) چنان مى ترسيدند كه گويا از خدا مى ترسند، بلكه بيش از خدا (از كفّار مى ترسيدند) و (از روى اعتراض ) گفتند: پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب كردى ؟ چرا ما را تا سرآمدى نزديك (مرگ طبيعى ) مهلت ندادى ؟ بگو: برخوردارى دنيا اندك و ناچيز است و براى كسى كه تقوا پيشه كند آخرت بهتر است ، و به اندازه ى رشته ى ميان هسته خرما، به شما ستم نخواهد شد.
نكته ها 
O مسلمانان صدر اسلام در دوران سخت مكّه ، از پيامبر اسلام اجازه ى جنگ با مشركان را مى خواستند و مى گفتند: پيش از اسلام عزيز بوديم ، اينك به خاطر اسلام گرفتار فشاريم ، بگذار بجنگيم تا عزّت خود را به دست آوريم . پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه آن هنگام ماءمور به جنگ نبود، اجازه نمى داد، ولى پس از هجرت كه فرمان جهاد آمد، جمعى از همان جهاد طلبان ، دست به اعتراض و بهانه جويى زدند و كفّار مكّه را بزرگ شمرده و از آنان به شدّت مى ترسيدند.
O ((خَشية )) به ترسى گفته مى شود كه برخاسته از عظمت وبزرگ دانستن طرف باشد.
O امام صادق عليه السّلام فرمود: مراد از (كُفّوا ايديكم )، ((كفّوا السنتكم )) است ، گويا شعارهاى توخالى مى دادند كه آيه نازل شد، دست برداريد.(326)
O امام باقر عليه السّلام يكى از نمونه ها را صلح امام حسن عليه السّلام معرّفى فرمودند كه آن صلح از آنچه خورشيد بر آن مى تابد براى امّت اسلام بهتر بود.(327)
آرى ، رهبر معصوم گاهى مثل امام حسن عليه السّلام فرمان آتش بس مى دهد و گاهى مانند امام حسين عليه السّلام جنگ و شهادت را لازم مى داند.
O در روايات متعددى مى خوانيم كه مراد از اجل قريب كه مردم تقاضاى تاءخير جهاد را تا آن زمان دارند، قيام حضرت مهدى عليه السّلام است .(328) يعنى افرادى مى گويند: تا زمان قيام امام زمان عليه السّلام نبايد حكم قتال بيايد.
پيام ها 
1- توجّه به تاريخ ، سازنده است . (اءلم تر...)
2- در آغاز هر انقلابى ، تحمل مشكلات و سعه ى صدر لازم است . (كفوا ايديكم )
3- بايد احساسات زودرس و شعارهاى توخالى را كنترل كرد. (كفوا ايديكم )
4- دستورهاى خداوند، طبق مصالح واقعى است ، نه تقاضاى مردم . (كُفّوا ايديكم ) (با توجّه به شاءن نزول )
5- هميشه و همه جا شمشير كارساز نيست . در شرايط بحرانى و عدم آمادگى ، نبايد بهانه به دشمن قوى پنجه داد. (كُفّوا ايديكم )
6- از رسول خدا و فرمان خدا جلو نيفتيد و در امور دينى ، اظهار سليقه ى شخصى نكنيد. (كفّوا ايديكم )
7- با نماز كه ياد خداست ، آرامش درونى كسب كنيد و با زكات ، خلاهاى اقتصادى را پر كنيد. (اقيموا الصلوة و آتواالزكاة )
8- مسائل عبادى اسلام با مسائل اقتصادى آن بهم پيوسته است . (الصلوة ، الزكاة )
9- در ميان عبادات ، نماز و زكات جايگاه ويژه دارد. (اقيموا الصلوة و آتوا الزكاة )
10- نماز بر زكات مقدّم است . (هر كجا نامى از اين دو است ، اوّل نام نماز است )
11- فرمان نماز وزكات قبل از جهاد صادر وتشريع شده است . (كُفّوا ايديكم و اقيموا الصلوة ...)
12- خودسازى ، مقدّم بر جامعه سازى است ، آنكه اهل نماز و زكات نباشد، اهل اخلاص و ايثار هم نخواهد بود. (اقيموا الصلوة و آتواالزكاة )
13- آنان كه زود داغ مى شوند، زود هم سرد مى شوند. آرى هر داغى ، سرد مى شود، ولى هيچ پخته اى خام نمى شود. (كفّوا ايديكم ... فلما كتب ... لِمَ كتبت )
14- انقلابى بودن مهم نيست ، انقلابى ماندن مهم است . گاهى از شعار تا عمل فاصله زياد است . (فلما كتب ...اذا فريق منهم يخشون )
15- فرمان جهاد، وسيله ى آزمايش مردم است . (كتب ... القتال ... فريق منهم يخشون )
17- عامل مهم ترك جهاد، دلبستگى هاى دنيوى است . (لولااخرتنا الى اجل )
16- سرچشمه اعتراض به فرمان جهاد ترس است . (يخشون ... لِمَ كتبت )
18- به فرمان هاى خدا و زمان صدور آنها اعتراض نكنيد. در برابر امر الهى ، محاسبات زمانى و مكانى خود را كنار بگذاريد. (لولا اخّرتنا الى اجل قريب )
19- اعتراض به فرمان خدا نشانه ى بى تقوايى است . (لِمَ كتبت ... خيرٌ لمن اتّقى )
20- اگر چشم اندازتان را وسيعتر از اين جهان مادّى قرار دهيد، به متاع اندك دنيا دلبسته نمى شويد. (والاخرة خير)
21- كاميابان آخرت ، تنها اهل تقوايند. (خير لمن اتّقى )
تفسير آيه :(78) اءَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِى بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلُّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ فَمَالِ هََّؤُلاََّءِ الْقَوْمِ لاَيَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً
ترجمه :
هر كجا باشيد، مرگ شما را درمى يابد هر چند در دژهاى مستحكم (يا ستارگان ) باشيد. اگر به آنان (منافقان ) نيكى وپيروزى برسد، مى گويند: اين از سوى خداست ، و اگر بدى به ايشان رسد، مى گويند: اين از جانب تو است . بگو: همه چيز از سوى خداست . اين قوم را چه شده كه در معرض فهم هيچ سخنى نيستند؟
نكته ها 
O اين آيه ، هم تشويقى به جهاد و نترسيدن از مرگ در جبهه ى درگيرى است و هم پاسخى به فال بد زدنهاى منافقان است ، كه بجاى بررسى و فهم درست مسائل ، تلخى ها و شكست ها را به گردن پيامبر خدا مى اندازند.
پيام ها 
1- با توجّه به قطعى و حتمى بودن مرگ ، فرار از جنگ چرا؟ (اينما تكونوا...)
2- بدنام كردن رهبر، از شيوه هاى منافقان است . (هذه من عندك )
3- نبايد با سلب مسئوليّت از خود، لغزشها را توجيه كرد و گناهان خود را به گردن ديگرى انداخت . (يقولوا هذه من عندك )
4- پيروزى و شكست ، مرگ و حيات ، تلخى ها وشيرينى ها همه در مدار مقدرات حكيمانه خداست . (كلّ من عنداللّه )
5- منشاء همه ى حوادث تلخ وشيرين خداست ، نه آنچه ثنويّت مى گويد و اهريمن ويزدان را مطرح مى كند. (كلّ من عنداللّه )
6- منافقان عناد دارند و سخن حقّ را در نمى يابند. (لايكادون يفقهون حديثاً)
7- خداوند را محور همه چيز دانستن (توحيد افعالى ) نيازمند تفكّر دقيق و عميق است . (يفقهون )
8- كسى كه توحيد و محوريّت خدا را درك نكند، هيچ يك از معارف را درك نمى كند. (لايفقهون حديثاً)
تفسير آيه :(79) مَّآ اءَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَآ اءَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَ اءَرْسَلْنَكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً
ترجمه :
(اى انسان !) آنچه از نيكى به تو رسد از خداست و آنچه از بدى به تو برسد از نفس توست . و (اى پيامبر) ما تو را به رسالت براى مردم فرستاديم و گواهى خدا در اين باره كافى است .
نكته ها 
در بينش الهى ، همه چيز مخلوق خداست (اللّه خالق كلّ شى ء)(329) و خداوند، همه چيز را نيك آفريده است . (احسن كلّ شى ء خلقه )(330) آنچه به خداوند مربوط است ، آفرينش است كه از حُسن جدا نيست و ناگوارى ها و گرفتارى هاى ما، اوّلاً فقدان آن كمالات است كه مخلوق خدا نيست ، ثانياً آنچه سبب محروميّت از خيرات الهى است ، كردار فرد يا جامعه است .
O به تعبير يكى از علما، زمين كه به دور خورشيد مى گردد، همواره قسمتى كه رو به خورشيد است ، روشن است و اگر طرف ديگر تاريك است ، چون پشت به خورشيد كرده وگرنه خورشيد، همواره نور مى دهد. بنابراين مى توان به زمين گفت : اى زمين هر كجاى تو روشن است از خورشيد است و هر كجاى تو تاريك است از خودت مى باشد. در اين آيه نيز به انسان خطاب شده كه هر نيكى به تو رسد از خداست و هر بدى به تو رسد از خودت است .
O با آن همه ستايش قرآن از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ، بايد گفت : مراد از (من نفسك ) نفس انسان است ، نه شخص پيامبر. واللّه العالم
O در آيه قبل خوانديم كه خوبى ها و بدى ها همه از نزد خداست و در اين آيه مى خوانيم : تنها خوبى ها از اوست و بدى ها از انسان است و اين به خاطر آن است كه بدى ها از آن جهت كه از انسان صادر مى شود به انسان نسبت داده شده و از آن جهت كه خود انسان و اراده او در تحت سيطره الهى است ، به خدا نسبت داده مى شود. چنانكه اگر كارمند دولت خلاف كند، اين خلاف هم به خود كارمند نسبت داده مى شود، و هم به دليل آنكه او كارمند دولت است ، به دولت نسبت داده مى شود.
O امام رضا عليه السّلام مى فرمايد: خداوند به انسان خطاب مى كند كه اراده و خواست تو نيز از من است .(331) آرى ، انسان با خواست خداوند مى تواند تصميم بگيرد.
پيام ها 
1- در جهان بينى الهى ، هر نيكى و زيبايى از خداست . (من حسنة فمن اللّه )
2- در برابر تضعيف روحيّه ها، بايد تقويت روحيّه كرد. منافقان كه بدى ها را از رسول اللّه مى دانستند، اين آيه در جبران آن مى گويد: (من سيّئة فمن نفسك )
3- رسالت پيامبر اسلام ، جهانى است . (ارسلناك للناس )
4- انبيا براى همه مردم وسيله ى خير هستند. (للناس )

next page

fehrest page

back page