بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 2, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     DAF00001 -
     DAF00002 -
     DAF00003 -
     DAF00004 -
     DAF00005 -
     DAF00006 -
     DAF00007 -
     DAF00008 -
     DAF00009 -
     DAF00010 -
     DAF00011 -
     DAF00012 -
     DAF00013 -
     DAF00014 -
     DAF00015 -
     DAF00016 -
     DAF00017 -
     DAF00018 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تفسير آيه :(179) مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَآ اءَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَمِيزَا لْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِى مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَآءُ فَامِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ اءَجْرٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
خداوند بر آن نيست كه (شما) مؤ منان را بر آن حالى كه اكنون هستيد رها كند، مگر اينكه (با پيش آوردن آزمايش هاى پى در پى ،) ناپاك را از پاك جدا كند. و خداوند بر آن نيست كه شما را بر غيب آگاه سازد، ولى از پيامبرانش ، هر كه را بخواهد (براى آگاهى از غيب ) بر مى گزيند، پس به خدا و پيامبرانش ايمان آوريد و (بدانيد) اگر ايمان آورده وتقوا پيشه كنيد، پس براى شما پاداش بزرگى خواهد بود.
نكته ها 
O اين آيه ، آخرين آيه درباره ى جنگ اُحد است كه مى فرمايد: جهان يك آزمايشگاه بزرگ است وچنين نيست كه هر كس ‍ ادّعاى ايمان كند رها شود و در جامعه به طور عادّى زندگى كند، بلكه شكست ها و پيروزى ها، براى شناخته شدن نهان انسان هاست . بعضى مؤ منان خواستار آگاهى از غيب و نهان انسان ها بودند و مى خواستند از طريق غيب منافقان را بشناسند، نه از طريق آزمايش كه اين آيه مى فرمايد: راه شناخت ، آزمايش است نه غيب ، و شناسايى خوب و بد، از طريق آزمايش هاى تدريجى صورت مى گيرد. چون اگر به علم غيب ، افراد بد و خوب شناخته شوند، شعله ى اميد خاموش و پيوندهاى اجتماعى گسسته و زندگى دچار هرج و مرج مى شود.
پيام ها 
1- خداوند، كفّار را به حال خود رها مى كند؛ (نملى لهم ليزدادوا اثما) ولى مؤ منان را رها نمى كند. (ما كان اللّه ليذر المؤ منين )
2- جداسازى پاك از پليد، از سنّت هاى الهى است . (حتى يميز الخبيث من الطيّب )
3- ايمان و كفر افراد، از امور درونى وغيبى است كه بايد از طريق آزمايش ظاهر شود، نه علم غيب . (حتّى يميز الخبيث من الطيّب و ما كان اللّه ليطلعكم على الغيب )
4- زندگى با مردم بايد بر اساس ظاهر آنان باشد، آگاهى بر اسرار مردم ، زندگى را فلج مى كند. (و ما كان اللّه ليطلعكم على الغيب )
5- علم غيب ، مخصوص خداست و فقط به بعضى از پيامبران برگزيده اش ، آن هم در حدّ اطلاع بر غيب نه تمام ابعاد آن ، بهره اى داده است . (ليطلعكم )
6- هر چند زندگى بايد به نحو عادّى سپرى شود، ولى خدا به افرادى علم غيب را عطا مى كند. (ولكن اللّه يجتبى من رسله )
7- درجات انبيا يكسان نيست . (يجتبى من رسله من يشاء)
8- خداوند علم غيب را به كسانى مى دهد كه از جانب او صاحب رسالتى باشند. (ولكن اللّه يجتبى من رسله )
9- ايمان قلبى بايد همراه با تقواى عملى باشد. (تؤ منوا و تتقوا)
10- طيب وپاكى اصالت داشته وپايدار است ، ولى خبث عارضى ورفتنى است . (يميزالخبيث من الطيّب ) جداكردن ناپاك از پاك ، نشانه عارضى بودن ناپاك است .
تفسير آيه :(180) وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَخَيْراً لَّهُمْ بَلْ هُوَ شَرُّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَابَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَ ثُ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
ترجمه :
و كسانى كه نسبت به (انفاق ) آنچه خداوند از فضلش به آنان داده ، بخل مى ورزند، گمان نكنند كه (اين بخل ) براى آنان بهتر است ، بلكه آن برايشان بدتر است . به زودى آنچه را كه بخل كرده اند در روز قيامت ، (به صورت ) طوقى بر گردنشان آويخته مى شود. و ميراث آسمان ها و زمين مخصوص خداست و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است .
پيام ها 
1- واقع بين باشيد واز خيال و گمان انحرافى دورى كنيد. (لايحسبنّ)
2- مال كه از آنِ تو نيست ، پس بخل چرا؟ (اتاهم اللّه من فضله )
3- سرچشمه ى بخل ، ناآگاهى و تحليل غلط از خير و شرّ است . (لايحسبنّ الّذين يبخلون ... خيرا لهم بل هو شرّ لهم )
4- يكى از وظايف انبيا، اصلاح بينش و تفكّر انسان هاست . (لايحسبنّ...هو خيرا لهم بل هو شرّ لهم )
5- حبّ دنيا، شرور را نزد انسان خير جلوه مى دهد. (لا يحسبنّ... هو خير)
6- در قيامت ، برخى جمادات نيز محشور مى شوند. (سيطوقون ما بخلوا)
7- معاد، جسمانى است . (سيطوقون ما بخلوا)
8- قيامت ، صحنه ى ظهور خير و شرّ واقعى است . (هو شرّ لهم سيطوّقون ما بخلوا)
9- انسان ، در تصرّف اموال خود آزاد مطلق نيست . (سيطوقون ما بخلوا)
10- قيامت ، صحنه ى تجسّم عمل است . (سيطوقون ما بخلوا) در حديث آمده است : هر كس زكات مال خود را ندهد، در قيامت اموالش به صورت مار و طوقى بر گردنش نهاده مى شود.(200)
11- زمان برپايى قيامت ، دور نيست . (سيطوقوّن )
12- اسير مال شدن در دنيا، موجب اسارت در آخرت است . (سيطوّقون )
13- بدترين نوع شكنجه ، شلاق خوردن از دست محبوب هاست . آنچه را در دنيا بخل ورزيده ايم ، همان مايه ى عذاب ما مى شود. (سيطوّقون ما بخلوا)
14- خداوند هم صاحب ميراث ماندگار دنياست و هم نيازمند انفاق ما نيست . پس دستور انفاق ، براى سعادت خود ماست . (و للّه ميراث السموات والارض )
15- وارث واقعى همه چيز و همه كس خداست . ما با دست خالى آمده ايم و با دست خالى مى رويم ، پس بخل چرا؟ (و للّه ميراث السموات والارض )
تفسير آيه :(181) لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوَّاْ إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ اءَغْنِيَآءُسَنَكْتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتْلَهُمُ الاَْنْبِيَآءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ
ترجمه :
همانا خداوند سخن كسانى را كه گفتند: خدا فقير است و ما توانگريم ، شنيد. به زودى اين سخن آنان ، و به ناحق كشتن آنان پيامبران را، خواهيم نوشت و به آنان خواهيم گفت : بچشيد عذاب آتش سوزان را.
تفسير آيه :(182) ذَ لِكَ بِمَا قَدَّمَتْ اءَيْدِيكُمْ وَاءَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلا مٍ لِّلْعَبِيدِ 
ترجمه :
آن (عذاب ) به سبب دست آورد قبلى خودتان است و همانا خداوند نسبت به بندگان ، ستمگر نيست .
نكته ها 
O در تفاسير مى خوانيم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نامه اى به يهود بنى قينقاع نوشت و آنان را به ايمان ، نماز، زكات و انفاق ، دعوت كرد. وقتى اين نامه به دست دانشمند يهوديان به نام ((فتحاص )) در محل تدريس ‍ او رسيد، رو به شاگردان و حاضران كرد و با استهزا گفت : طبق اين دعوت ، خدا فقير است و ما غنى هستيم . او از ما قرض مى خواهد و وعده ى ربا و اضافه مى دهد!
O يهوديان زمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله چون به رفتار نياكان خود در مورد قتل انبيا راضى بودند، خداوند نسبت قتل را به آنان نيز مى دهد. (و قتلهم الانبياء)
O امام باقر عليه السّلام درباره ى اين آيه فرمودند: كسانى كه امام را نسبت به آنچه به او مى دهند فقير مى دانند، نظير كسانى هستند كه مى گويند: (انّ اللّه فقير)(201)
پيام ها 
1- خدا همه ى گفته ها را مى شنود، پس هر حرفى را بر زبان نياوريم . (لقد سمع اللّه )
2- جهل وغرور، مرز و نهايت ندارد، تا آنجا كه بشر ناتوان نيازمند مى گويد: خداوند فقير است و ما غنى هستيم . (ان اللّه فقير و نحن اغنياء)
3- احساس غنا و بى نيازى ، زمينه ى سرپيچى از فرامين الهى و استهزاى آنهاست . (نحن اغنياء)
4- برخى كوته فكر، گمان مى كنند ريشه ى دستورات الهى نياز است . (انّ اللّه فقير)
5- همه ى گفتارها و كردارها ثبت مى شود. (سنكتب ما قالوا و قتلهم )
6- گناهِ ياوه گويى درباره ى خداوند، هم سنگِ گناه كشتن انبياست . (قالوا ان اللّه فقير... و قتلهم الانبياء)
7- ملاك ارزيابى گفتار و كردار، از هركس كه باشد، حقّ است . حتّى كشتن پيامبران چون ناحق است مورد كيفر واقع مى شود. (قتلهم الانبياء بغير حق )
8- انسان در انجام عمل آزاد است ، لذا كارها به خود او نسبت داده مى شود. (قدّمت ايديكم )
9- پاداش و كيفر الهى ، بر طبق عدالت و بر اساس اعمال آزادانه و آگاهانه خود انسان است . (ذلك بما قدّمت ايديكم )
10- كيفرهاى الهى ، ظلم خدا بر بشر نيست ، بلكه ظلم بشر بر نفس خويشتن است . (انّ اللّه ليس بظلام للعبيد)
11- اگر خداوند افراد بخيل و قاتلان انبيا را مجازات نكند، به فقرا و انبيا ظلم كرده است . (انّ اللّه ليس بظلام للعبيد)
  تفسير أيه :(183) اءَلَّذِينَ قَالُوَّاْ إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا اءَلا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَاءْتِيَنَابِقُرْبَانٍ تَاءْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَآءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِى بِالْبَيِّنَتِ وَ بِالَّذِى قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَدِقِينَ
ترجمه :
كسانى كه گفتند: همانا خداوند از ما پيمان گرفته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم ، مگر آنكه (به صورت معجزه ) يك قربانى براى ما بياورد، كه آتش (صاعقه آسمانى ) آن را بخورد! بگو: (اين حرف ها بهانه است ،) بى گمان پيامبرانى پيش از من ، با دلائلى روشن و (حتى ) با همين (پيشنهادى ) كه گفتيد،براى شما آمدند، پس اگر راست مى گوييد چرا آنان را كشتيد؟
نكته ها 
O برخى براى فرار از قبول اسلام ، بهانه تراشى نموده و مى گفتند: خداوند از ما تعهّد گرفته تنها به پيامبرى ايمان بياوريم كه حيوانى را قربانى كند و صاعقه ى آسمانى آن قربانى را در برابر چشم مردم بسوزاند، تا به پيامبرى او يقين كنيم . اين آيه نازل شد تا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به آن بهانه تراشان لجوج بگويد: اگر شما راست مى گوييد، چرا به پيامبران قبل از من كه علاوه بر انواع معجزات ، آنچه را شما درخواست مى كنيد به شما عرضه كردند، ايمان نياورديد؟
O امام صادق عليه السّلام پس از تلاوت اين آيه فرمود: ميان يهوديانِ بهانه جوى زمان پيامبر اسلام و يهوديانى كه انبيا را مى كشتند، پانصد سال فاصله بوده است ، امّا به خاطر رضايت آنان بر قتل نياكان ، خداوند نسبت قتل را به آنان نيز داده است .(202)
O در تورات ، كتاب اوّل پادشاهان ، باب 18 جمله 3 و 4، ماجراى به شهادت رساندن انبياى بنى اسرائيل آمده است . همچنين در سِفر لاويان ، باب 9 جمله ى دوّم ، موضوع قربانى قوچ آمده است .
پيام ها 
1- فرار از پذيرش حقّ را با عناوين مذهبى توجيه نكنيد. (انّاللّه عهدالينااَلاّ نؤ من )
2- يهود، موسى را آخرين پيامبر نمى دانستند، بلكه مى گفتند: عهد خدا با ما آن بوده است كه پيامبر بعدى ، چنين وچنان باشد. (عهد الينا... ياءتينا بقربان )
3- انسانى كه روحيه ى استكبارى پيدا كرد، هم به خدا تهمت مى زند؛ (انّ اللّه عهد الينا) و هم تسليم هيچ پيامبرى نمى شود؛ (اءلاّ نؤ من لرسول ) و هم توقّع دارد كه معجزه ها، مطابق تمايلات و خواست هاى او باشد. (حتى ياءتينا بقربان )
4- قربانى حيوان ، تاريخى بس طولانى دارد. (...بقربان )
5- سوابق هر گروه وملّتى ، بهترين گواه بر صدق يا كذب ادّعاى آنهاست . (جاءكم ... بالبيّنات و بالّذى قلتم )
6- بهانه تراشى مخالفان ، در طول تاريخ شبيه هم است . (و بالّذى قلتم )
7- استدلال و احتجاج پيامبر با يهود، به تعليم خداوند بود. (قل قد جائكم )
8- گاهى براى اثبات يا حقّانيت يك امر يا مصلحت مهم تر بايد اموالى فدا شود. آرى ، اگر مالى آتش گرفت ولى چشمى بيدار و يا دلى روشن شد، اسراف نخواهد بود. (قد جائكم رسلى ... بالّذى قلتم ...)
9- رضايت بر گناهِ نياكان ، سبب شريك شدن در جرم آنان است . (فلم قتلتموهم )
تفسير آيه :(184) فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِّنْ قَبْلِكَ جَآءُواْ بِالْبَيِّنَت ِوَالزُّبُرِ وَ الْكِتَبِ الْمُنِيرِ
ترجمه :
(بنابراين ) پس اگر تو را تكذيب كردند (چيز تازه اى نيست ، زيرا) انبياى قبل از تو نيز كه همراه با معجزات و نوشته ها و كتاب روشنگر آمده بودند، تكذيب شدند.
پيام ها 
1- آشنايى با تاريخ گذشتگان ، روحيه ى صبر و مقاومت را در انسان بالا مى برد. (فان كذّبوك فقد كُذّب رسل من قبلك )
2- تمام انبيا، مخالفانى داشته اند. (كُذِّب رسل )
3- حركت انبيا در طول تاريخ ، يك حركت فرهنگى ، فكرى و اعتقادى بوده است . (بالبيّنات والزبر والكتاب )
4- معجزات پيامبران متنوّع بوده اند، ولى اصول همه ى اديان يكى بوده است . كلمه ى (البينات ) جمع ، ولى (الكتاب ) مفرد آمده است .
تفسير آيه :(185) كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ اءُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِفَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَاءُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَو ةُ الدُّنْيَآ إِلا مَتَعُ الْغُرُورِ
ترجمه :
هركسى چشنده ى مرگ است . و بى گمان روز قيامت پاداش هاى شما به طور كامل پرداخت خواهد شد. پس هركس از آتش بر كنار شد و به بهشت وارد گشت ، قطعا رستگار است و زندگانى دنيا، جز مايه ى فريب نيست .
نكته ها 
O اين آيه به پيامبر و ديگر مصلحان كه مورد آزار و اذيّت و تكذيب كفّار قرار مى گيرند، روحيه ى صبر ومقاومت مى بخشد، زيرا مى فرمايد: همه مى ميرند ولجاجت ها موقّتى است و پاداش تحمّل اين مشكلات را خداوند بى كم وكاست عطا مى كند.
O امام صادق عليه السّلام درباره ى (كلّ نفس ذائقة الموت ) فرمودند: همه ى اهل زمين و آسمان مى ميرند و فقط ملك الموت و حاملان عرش و جبرئيل و ميكائيل باقى مى مانند، سپس ملك الموت ماءمور مى شود كه روح آنان را نيز بگيرد و تنها خود باقى مى ماند و خداوند به او خطاب مى كند كه بمير، او نيز مى ميرد.(203) و همچنين آن حضرت فرمودند: كسى كه مرگ را نچشيده و كشته شده ، به دنيا برگردانده مى شود تا مرگ را بچشد.(204)
پيام ها 
1- مرگ در راه است ، پس اين همه لجاجت واستكبار در برابر حق ، براى چه ؟ (كذّبوك ... كلّ نفس ذائقة الموت )
2- مرگ ، عدم نيست ، يك امر وجودى است كه قابل چشيدن است ، راه انتقال از دنيا به آخرت است . (ذائقة الموت )
3- گناهان وعوامل سوق دهنده به دوزخ ، داراى جاذبه هايى است كه بايد انسان با نيروى ايمان و عمل صالح خود را برهاند. (زُحزِح عن النّار)
4- جزاى كامل در آخرت است ، و پاداش هاى دنيوى بى ارزش . (توفون اُجوركم يوم القيامة ... ما الحيوة الدنيا الاّ متاع الغرور)
تفسير آيه :(186) لَتُبْلَوُنَّ فِىَّ اءَمْوَ لِكُمْ وَاءَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ اءُوتُواْا لْكِتَبَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ اءَشْرَكُوَّاْ اءَذىً كَثِيراً وَإِنْ تَصْبِرُواْ وَ تَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَ لِكَ مِنْ عَزْمِ الاُْمُورِ
ترجمه :
قطعا شما در اموال وجان هاى خويش آزمايش خواهيد شد و از كسانى كه پيش از شما كتاب (آسمانى ) داده شده اند واز كسانى كه شرك ورزيده اند، آزار بسيارى مى شنويد و اگر صبورى و پرهيزگارى پيشه كنيد، پس قطعا آن (صبر، نشانه ى ) عزم استوار شما در كارهاست .
نكته ها 
O وقتى مسلمانان از مكّه به مدينه مهاجرت كردند، مشركان دست تجاوز به اموال آنان گشودند، چنانكه به هركس نيز دست مى يافتند، او را مورد آزار قرار مى دادند. از طرف ديگر، در مدينه هم يهوديان به آنها زخم زبان مى زدند و حتّى برخى با كمال بى شرمى براى زنان و دختران مسلمان ، غزل سرايى كرده و يا آنها را هَجو مى نمودند. سردمدارى اين جريان با شخصى به نام كعب بن اشرف بود كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دستور قتل وى را صادر نمود. اين آيه ضمن تسلّى خاطر دادن به مسلمانان ، از آنان مى خواهد در برابر آزار دشمنان صبر و تقوى پيشه كنند كه مايه ى استوارى آنان در ايمان مى گردد.
O امام رضا عليه السّلام پرداخت زكات را يكى از مصاديق آزمايش ‍ در اموال دانستند كه در اين آيه مطرح گرديده است .(205)
پيام ها 
1- آزمايش ، يك سنّت جدّى الهى است ، خود را آماده كنيم . (حرف لام در اوّل و حرف نون مشدّد در آخرِ (لتبلونّ) نشانه ى جدّى بودن مسئله است .)
2- ياد مرگ و زودگذرى دنيا، مسائل را براى انسان آسان مى كند. (كل نفس ذائقة الموت ... لتبلونّ فى اموالكم )
3- بيشترين ابزار آزمايش ، مال و جان است . (اموالكم و انفسكم )
4- علاوه بر پذيرش خطر جان و مال ، بايد خود را براى شنيدن انواع نيش ها و تحقيرها آماده كرد. (ولتسمعنّ...)
5- شنيدن تحقير و هجو، و آزار ديدن از دشمن ، يكى از وسايل آزمايش است . (لتبلونّ... ولتسمعنّ... اذىً كثيراً)
6- براى رسيدن به اهداف مقدّس ، گاهى بايد همه گونه سختى را تحمّل كرد. ضربه به مال ، جان ، حيثيّت و آبرو. (اموالكم و انفسكم ولتسمعنّ... اذىً كثيرا)
7- انتظار زخم زبان از مخالفان ، سبب آمادگى مسلمانان است . (لتسمعنّ...)
8- مخالفان اسلام در ضربه زدن به مسلمان ها، وحدت در هدف و گاهى وحدت در شيوه دارند. (لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتاب ... و من الّذين اشركوا)
9- دشمن به كم قانع نيست . (اذىً كثيراً)
10- صبر و تقوى در كنار هم رمز موفقيّت است . استقامت بدون تقوا، در افراد لجوج نيز پيدا مى شود. (تصبروا و تتّقوا)
11- صبر و تقوى ، ملازم يكديگرند.كلمه ى (ذلك ) مفرد است ، در حالى كه به صبر و تقوى كه دو چيزند، اشاره دارد.
تفسير آيه :(187) وَإِذْ اءَخَذَ اللَّهُ مِيثَقَ الَّذِينَ اءُوتُواْ الْكِتَبَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَتَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَآءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ
ترجمه :
و (به ياد آور) زمانى كه خداوند از كسانى كه به آنان كتاب (آسمانى ) داده شد، پيمان گرفت كه حتما بايد آن را براى مردم بيان كنيد و كتمانش نكنيد، پس آنها آن (عهد) راپشت سر خويش انداختند و به بهاى كمى مبادله كردند، پس چه بد معامله اى كردند.
نكته ها 
O امام باقر عليه السّلام درباره اين آيه فرمودند: خداوند از اهل كتاب پيمان گرفت كه آنچه درباره ى حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله در تورات و انجيل آمده است براى مردم بگويند و كتمان نكنند.(206)
O اگر امروز ميليون ها مسيحى ، يهودى و مجوسى در دنيا هست ، همه به سبب سكوت نابجاى دانشمندان آنهاست . به گفته ى صاحب تفسير اطيب البيان ، بيش از شصت مورد بشارت اسلام و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در عهدين آمده است ، ولى دانشمندان اهل كتاب همه را رها كرده اند.
پيام ها 
1- خداوند براى هدايت مردم ، از دانشمندان پيمان مخصوص گرفته است . (اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتوا الكتاب لتبيّننّه للناس )
2- بيان حقايق بايد به نوعى باشد كه چيزى براى مردم مخفى نماند. (لتبيّننّه للناس و لاتكتمونه )
3- وظيفه ى دانشمندان ، تبيين كتاب آسمانى براى مردم است . (لتبيّننّه للنّاس )
4- انگيزه ى سكوت دانشمندان از بيان حق ، رسيدن به مال و مقام و يا حفظ آن است . (واشتروا به ثمناً قليلاً)
5- علم به تنهايى براى سعادت و نجات كافى نيست ، بى اعتنايى به مال و مقام نيز لازم است . (اوتوا الكتاب ... اشتروا به ثمنا قليلا)
6- هرچه در برابر كتمان آيات الهى گرفته شود اندك است . (...اشتروابه ثمنا قليلا)
7- عمل به دين و تعهّدات الهى ارزش والا دارد. اگر به هر مقام و مالى برسيم ، ولى آن را از دست بدهيم باخته ايم . (ثمناً قليلا بئس ما يشترون )
تفسير آيه :(188) لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَآ اءَتَوَاْ وَّيُحِبُّونَ اءَنْ يُحْمَدُواْ بِمَالَمْ يَفْعَلُواْ فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ
ترجمه :
گمان مبر كسانى كه به آنچه كرده اند، شادمانى مى كنند و دوست دارند براى آنچه نكرده اند ستايش شوند، مپندار كه آنها از عذاب الهى رسته اند، (زيرا) براى آنها عذابى دردناك است .
نكته ها 
O مردم سه دسته اند:
1- گروهى كه كار مى كنند وانتظار پاداش يا تشكّر از مردم ندارند. (لانريد منكم جزاء و لاشكورا)(207)
2- گروهى كه كار مى كنند تا مردم بدانند و ستايش كنند. (رئاء الناس )(208)
3- گروهى كه كار نكرده ، انتظار ستايش از مردم دارند. (يحمدوا بمالم يفعلوا...)
O از مواردى كه غيبت جايز است ، در مورد كسى است كه ادّعاى مقام يا تخصّص يا مسئوليّتى را مى كند كه صلاحيّت آن را ندارد. (يحبّون ان يحمدوا بما لم يفعلوا)
O براى اينكه اين تمايل نابجا ستايش بدون عمل كور شود، در اسلام هرگونه تملّق و چاپلوسى منع شده است .
پيام ها 
1- رذايل اخلاقى ، همچون عُجب و غرور و انتظار تملّق از مردم ، هلاكت قطعى را به دنبال دارد. (يفرحون ... يحبّون ... فلا تحسبنّهم بمفازة )
2- قرآن ، هرگونه تحليل و تفسير نابجا را نسبت به هر كس و هر موردى محكوم مى كند.(209) (لاتحسبنّ... فلا تحسبنّهم )
3- خداوند نه تنها براى رفتار، بلكه براى خواسته هاى خير و شرّ انسان نيز حساب باز مى كند.(210) (يحبّون ان يحمدوا... لهم عذاب اليم )
4- آنچه خطرش بيشتر است ، توقّع حمد است ، نه توقّع شكر و مدح . زيرا در حمد، نوعى ستايش آميخته با پرستش نهفته است . (يحبّون ان يحمدوا)
5- گنهكار ممكن است پشيمان شده ، توبه كند و نجات يابد، ولى افراد مغرور، حتى در صدد توبه برنمى آيند، لذا اميدى به نجات آنان نيست . (ولاتحسبنّهم بمفازة من العذاب )
6- كسانى كه در دنيا گرفتار اوهامِ خودپرستى و اسير زندان ((منيّت )) هستند، در قيامت نيز اسير و گرفتار عذاب الهى اند. (و لهم عذاب اليم )
تفسير آيه :(189) وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ 
ترجمه :
و حكومت آسمان ها و زمين براى خداست و خداوند بر هر كارى تواناست .
نكته ها 
O حكومت خداوند نسبت به جهان ، حقيقى است نه اعتبارى ، چون وجود و بقاى هرچيز تنها بدست اوست . براى ايجاد مى فرمايد: (كن فيكون )(211) و براى محو مى فرمايد: (ان يشاء يذهبكم و ياءت بخلقٍ جديد)(212)
حكومت خداوند دائمى و هميشگى است ، ولى حكومت هاى غيرالهى چند صباحى بيش نيست . (تلك الايام نداولها بين الناس )(213) آرى ، اين نوع حكومت حقيقى و دائمى تنها در انحصار خداوند است . (وللّه مُلكُ السموات والارض )
پيام ها 
1- در قرآن هرجا سخن از حاكميّت الهى است ، آسمان ها قبل از زمين مطرح شده و اين نشانگر وسعت و عظمت آسمان هاست . (ملك السموات والارض )
2- بسيارند افرادى كه حكومت در دست آنهاست ، ولى نمى توانند به خواسته هاى خود جامه ى تحقّق بپوشانند، ولى خداوند هم حكومت دارد و هم بر هر كارى قادر است . (ملك السموات ... على كل شى ءٍ قدير)
تفسير آيه :(190) إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَوتِ وَالاَْرضِ وَاخْتِلَفِ الَّيْلِ وَالنَّهَارِلاََيَتٍ لاُِّولِى الاَْلْبَبِ
ترجمه :
همانا در آفرينش آسمان ها و زمين و در پىِ يكديگر آمدن شب و روز، نشانه هايى (از علم ، رحمت ، قدرت ، مالكيّت ، حاكميّت و تدبير خداوند) براى خردمندان است .
نكته ها 
O در تفاسير فخررازى ، قرطبى و مراغى آمده است : از عايشه پرسيدند: بهترين خاطره اى كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به ياد دارى چيست ؟ گفت : تمام كارهاى پيامبر شگفت انگيز بود، امّا مهم تر از همه براى من ، اين بود كه رسول خدا شبى در منزل من استراحت مى كرد، هنوز آرام نگرفته بود كه از جا برخاست ، وضو گرفت و به نماز ايستاد و بقدرى گريه كرد كه جلو لباسش تر شد، بعد به سجده رفت و به اندازه اى گريه كرد كه زمين تر شد. صبح كه بلال آمد سبب اين همه گريه را پرسيد، فرمود: ديشب آياتى از قرآن بر من نازل شده است . آنگاه آيات 190 تا 194 سوره آل عمران را قرائت كرد وفرمود: واى بركسى كه اين آيات را بخواند و فكر نكند.
O در تفسير كبير فخررازى و مجمع البيان از حضرت على عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله همواره قبل از نماز شب اين آيات را مى خواند. و در احاديث سفارش شده است كه ما نيز اين آيات را بخوانيم .
O در تفسير نمونه از ((نوف بكّالى )) صحابه ى خاصّ حضرت على عليه السّلام نقل شده است كه شبى خدمت حضرت على عليه السّلام بودم . امام از بستر بلند شد و اين آيات را خواند. سپس از من پرسيد: خوابى يا بيدار؟ عرض كردم بيدارم . فرمود: خوشا به حال كسانى كه آلودگى هاى زمين را پذيرا نگشتند و در آسمان ها سير مى كنند.
O كلمه ((اَلباب )) جمع ((لُبّ)) به معناى عقل خالص و دور از وهم و خيال است .
پيام ها 
1- آفرينش جهان ، هدفدار است . (خلق السموات ... لايات لاولى الالباب )
2- هستى شناسى ، مقدّمه ى خداشناسى است . (خلق السموات ...لايات )

برگ درختانِ سبز، در نظر هوشيار
هر ورقش دفترى است ، معرفت كردگار
3- اختلاف ساعات شب و روز در طول سال ، در نظر خردمندان تصادفى نيست . (و اختلاف الليل و النّهار لَايات )
4- قرآن ، مردم را به تفكّر در آفرينش ترغيب مى كند. (خلق ... لَايات لاولى الالباب )
5- هركه خردمندتر است بايد نشانه هاى بيشترى را دريابد. (لَايات لاولى الالباب )
6- آفرينش ، پر از راز و رمز، و ظرافت و دقّت است كه تنها خردمندان به درك آن راه دارند. (لَايات لاولى الالباب )
تفسير آيه :(191) اَلَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وََيتَفَكَّرُونَ فِى خَلِقْ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَطِلاً سُبْحَنَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
ترجمه :
(خردمندان ) كسانى هستند كه ايستاده و نشسته و (خوابيده ) بر پهلو ياد خدا مى كنند و در آفرينش آسمان ها و زمين انديشه مى كنند (و از عمق جان مى گويند:) پروردگارا! اين هستى را باطل و بى هدف نيافريده اى ، تو (از كار عبث ) پاك و منزّهى ، پس ما را از عذاب آتش نگهدار.
نكته ها 
O به فرموده ى امام باقر عليه السّلام ، افراد سالم ، نماز را ايستاده و افراد مريض ، نشسته و افراد عاجز، به پهلو خوابيده ، به جا آورند.(214)
پيام ها 
1- نشانه ى خردمندى ، ياد خدا در هر حال است . (اولوا الالباب الّذين يذكرون اللّه قياما و قعودا و على جنوبهم )
2- اهل فكر، بايد اهل ذكرباشند. (اولوا الالباب الّذين يذكرون ... و يتفكّرون )
3- ايمان بر اساس فكر و انديشه ارزشمند است . (يتفكّرون فى خلق السموات و الارض ربّنا ما خلقت هذا باطلا)
4- ايمان و اعتراف با تمام وجود ارزش دارد. نبايد به اعتراف زبانى اكتفا كرد. (يتفكّرون ... ربّنا ما خلقت ...)
5- ذكر وفكر، همراه يكديگر ارزش است . متاءسفانه كسانى ذكر مى گويند، ولى اهل فكر نيستند وكسانى اهل فكر هستند، ولى اهل ذكر نيستند. (يذكرون ... يتفكّرون )
6- آنچه سبب رشد و قرب است ، ذكر و فكر دائمى است نه موسمى . (يذكرون ) و (يتفكّرون ) فعل مضارع اند كه نشان استمرار است .
7- شناختِ حسّى طبيعت كافى نيست ، تعقّل و تفكّر لازم است . (يتفكّرون فى خلق السموات والارض )
8- كسى كه در آفرينش آسمان ها و زمين فكر كند، پى مى برد كه خالق هستى ، پروردگار ما نيز هست . (يتفكّرون ... ربّنا)
9- آفرينش بيهوده نيست ، گرچه همه اسرار آن را درك نكنيم . (ماخلقت هذاباطلا)
10- اوّل تعقّل و انديشه ، سپس ايمان و عرفان ،آنگاه دعا و مناجات . (يتفكّرون ... ربّنا... فقنا)
11- اگر هستى بيهوده و باطل نيست ، ما هم نبايد بيهوده و باطل باشيم . (ماخلقت هذا باطلا... فقنا عذاب النار)
12- هستى هدفدار است ، پس هر چه از هدف الهى دور شويم به دوزخ نزديك مى شويم . (فقنا عذاب النّار)
13- قبل از دعا، خدا را ستايش كنيم . (سبحانك فقنا...)
14- ثمره ى عقل و خرد، ترس از قيامت است . (اولوا الالباب ... فقنا عذاب النار)
تفسير آيه :(192) رَبَّنَآ إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ اءَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّلِمِينَ مِنْ اءَنْصَارٍ
ترجمه :
پروردگارا! هر كه را تو (بخاطر اعمال بدش ) به دوزخ افكنى ، پس بى شك او را خوار و رسوا ساخته اى و براى ستمگران هيچ ياورانى نيست .
نكته ها 
O از امام باقر عليه السّلام درباره ى (و ما للظالمين من انصار) سؤ ال كردند، حضرت فرمودند: يعنى آنها امامانى ندارند تا آنان را به نام بخوانند، (و از آنان شفاعت كنند).(215)
پيام ها 
1- آتش قيامت سخت است ، امّا نزد اولوا الالباب كه خواهان كرامت انسان هستند خوارى ورسوايى قيامت ، دردناك تر از آن است . (من تدخل النّار فقد اخزيته )
2- ستمگران ، از شفاعتِ ديگران محروم هستند. (ما للظالمين من انصار)
تفسير آيه :(193) رَبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِياً يُنَادِى لِلاِْيمَنِ اءَنْ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمْ فََامَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيَِّاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الاَْبْرَارِ
ترجمه :
پروردگارا! همانا ما دعوت منادى ايمان را شنيديم كه (مى گفت :) به پروردگارتان ايمان بياوريد، پس ايمان آورديم . پروردگارا! پس گناهان ما را بيامرز و زشتى هاى ما را بپوشان و ما را با نيكان بميران .
نكته ها 
O شايد مراد از ((ذنوب )) گناهان كبيره باشد و مراد از ((سيّئات )) گناهان صغيره ، چنانكه در آيه ى شريفه (ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفّر عنكم سيّئاتكم ...)(216) ((سيّئات )) در برابر ((كبائر)) آمده است . و ممكن است مراد از ((سيّئات )) آثار گناه باشد.
O در برابر خردمندانى كه دعوت ايمان را اجابت كرده و مى گويند: ((سَمِعنا))، افرادى هستند كه نسبت به اين دعوت بى اعتنايى مى كنند و در قيامت با حسرت تمام مى گويند: (لوكنّا نسمع او نعقل ما كنّا فى اصحاب السعير)(217)
پيام ها 
1- خردمندان ، آماده ى پذيرش حقّ هستند و در كنار پاسخگويى به نداى فطرت ، به نداى انبيا، علما و شهدا پاسخ مى دهند. (انّنا سمعنا مناديا ينادى للايمان ...)
2- استغفار و اعتراف ، نشانه ى عقل است . (اولواالالباب ... ربّنا فاغفر لنا)
3- از آداب دعا كه زمينه ى عفو الهى را فراهم مى كند، توجّه به ربوبيّت الهى است . (ربّنا فاغفر لنا)
4- ايمان ، زمينه ى دريافت مغفرت است . (امنّا، فاغفر لنا)
5- ديگران را در دعاى خود شريك كنيم . (فاغفر لنا)
6- پرده پوشى وعفو، از شئون ربوبيّت واز شيوه هاى تربيت است . (ربّنا... كفّرعنّا)
7- مرگِ انسان با اراده الهى است . (توفّنا)
8- خردمندانِ دورانديش ، مرگ با نيكان را آرزو مى كنند و به فكر حسن عاقبت هستند. (توفّنا مع الابرار)
9- ابرار مقامى دارند كه خردمندان آرزوى آن را مى كند. (اولواالالباب ...توفّنا مع الابرار)
تفسير آيه :(194) رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ القِيمَةِا نَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ
ترجمه :
(خردمندان مى گويند:) پروردگارا! آنچه را به واسطه ى پيامبرانت به ما وعده داده اى ، به ما مرحمت فرما و ما را در روز قيامت خوار مساز، كه البتّه تو خلاف وعده انجام نمى دهى .
نكته ها 
O در اين چند آيه ، خداوند متعال مسير رشد خردمندان و اولوا الالباب را اين گونه ترسيم مى كند: ياد خدا، فكر، رسيدن به حكمت ، تسليم انبيا شدن ، استغفار، خوب مردن ، در انتظار الطاف الهى و نجات از رسوايى و خوارى .
O در آيات قبل ايمان خردمندان به خداوند و قيامت مطرح بود و در اين آيه ايمان به نبوّت نيز مطرح شده است . (ما وعدتنا على رسلك )
O تكرار ((ربّنا)) در سخنان اولواالالباب ، نشان شيفتگى آنان به ربوبيّت الهى است .
O اولوا الالباب ، هم عزّت دنيا را مى خواهند و هم عزّت آخرت را. جمله ى (آتنا ما وعدتنا على رسلك ) مربوط به دنياست كه خداوند وعده نصرت به اهل حقّ داده است : (انّا لننصر رسلنا)(218) وجمله ى ((و لاتخزنا)) مربوط به عزّت در آخرت است .
پيام ها 
1- وفاى به وعده ، از شئون ربوبيّت الهى است . (ربّنا اتنا ما وعدتنا)
2- گرچه خداوند به وعده هاى خود وفا مى كند، لكن ما نيز بايد دعا كنيم . (اتنا ما وعدتنا)
3- خردمندان به همه ى انبيا وهمه وعده هاى الهى ايمان دارند. (ماوعدتنا على رسلك )
4- نهايت آرزوى خردمندان ، رسيدن به الطاف الهى و نجات از دوزخ و رسوايى در قيامت است . (اتنا ما وعدتنا، ولاتخزنا يوم القيمة )
5- بيم و اميد بايد در كنار هم باشد. (اتنا ما وعدتنا... ولاتخزنا)
تفسير آيه :(195) فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ اءَنِّى لاََّ اءُضِيعُ عَمَلَ عَمِلٍ مِّنْكُم مِنْ ذَكَرٍاءَوْ اءُنْثَى بَعْضُكُمْ مِن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَاءُخْرِجُواْ مِنْ دِيَرِهِمْ وَ اءُوذُواْ فِى سَبِيلىِ وَقَتَلُواْ وَقُتِلُواْ لاَُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ لاَُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ ثَوَاباً مِّنْ عِنْدِ اللَّهِ واللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ
ترجمه :
پس پروردگارشان دعاى آنان را مستجاب كرد (و فرمود:) كه من عمل هيچ صاحب عملى از شما را، خواه مرد يا زن ، (گرچه ) همه از يكديگريد، تباه نمى كنم (وبى پاداش نمى گذارم ). پس ‍ كسانى كه هجرت كرده واز خانه هايشان رانده شده و در راه من آزار و اذيّت ديده ، جنگيده و كشته شدند، قطعا من لغزش هايشان را مى پوشانم و در باغ هايى كه نهرها از زيرشان جارى است ، واردشان مى كنم . (اين ) پاداشى است ازطرف خدا، و پاداش نيكو تنها نزد خداست .
پيام ها 
1- دعاى قلبى ، استجابت قطعى دارد. دعايى كه همراه با ياد دائمى خدا؛ (يَذكرون ) فكر؛ (يتفكّرون ) و ستايش خدا باشد، (سبحانك ) قطعا مستجاب مى شود. (فاستجاب لهم ربّهم )
2- دعاى اهل فكر و ذكر، سريعاً مستجاب مى شود. (فاستجاب )
3- استجابت دعا، جلوه اى از ربوبيّت الهى است . (فاستجاب لهم ربّهم )
4- در جهان بينى الهى ، هيچ عملى بدون پاداش نيست . (لا اُضيع عمل عاملٍ)
5- دعائى مستجاب مى شود كه همراه با عمل و تلاش دعا كننده باشد، گرچه خود دعا نيز نوعى عمل است . (فاستجاب لهم ... لااضيع عمل عاملٍ)
6- عمل و عامل هر دو مورد توجّهند. حُسن فعلى و حُسن فاعلى هر دو مدّ نظر هستند. (لا اُضيع عمل عامل )
7- پاداش عمل تنها به مؤ منان داده مى شود، چرا كه اعمال كفّار حبط مى گردد. (عمل عامل منكم )
8- در بينش الهى ، مرد و زن در رسيدن به مقام والاى انسانى برابر هستند. (من ذكرٍ او اُنثى )
9- جنس مرد برتر از زن نيست . (من ذكر او اُنثى بعضكم من بعض )
10- در جامعه اسلامى ، همه ى مسلمانان از يكديگرند. (بعضكم من بعض )
11- تا گناهان وعيوب محو نشود، كسى وارد بهشت نمى شود. (لاكفّرن ... لادخلّنهم )
12- هجرت ، جهاد، تبعيد و متحمّل آزار شدن در راه خدا؛ وسايل عفو خداوند هستند. (هاجروا، اخرجوا من ديارهم و... لاكفّرن عنهم ...)
13- علاقه به وطن ، يك حقّ پذيرفته شده قرآنى است و گرفتن اين حق ، ظلم است . (اخرجوا من ديارهم )
14- در پيمودن راه خدا؛ هجرت ، تبعيد، شكنجه و جهاد و شهادت لازم است . (فى سبيلى )
15- گرچه شهادت بالاترين مرتبه است ، ولى مقاومت در برابر آزار و اذيّت هاى دشمن ، نياز به صبر بيشترى دارد، لذا كلمه ى (فى سبيلى ) در كنار (اوذوا) آمده است . آرى ، جانبازان معلولين جبهه ، بيش از شهدا بايد صبر و تحمّل كنند.
16- به خاطر بعضى لغزشها، افراد را طرد نكنيم . در اين آيه ، خردمندانى كه حتّى از اولياى خدا و اهل بهشتند، سابقه اى از لغزش دارند، ولى خداوند آنها را مى پوشاند. (لاُكفرنّ)
17- عنايت و توجّه مخصوص خداوند، براى خردمندان مؤ من است . (لااُضيع ... لاُكفرنّ... لاُدخلنّ...) همه ى اين فعلها به صيغه متكلم وحده آمده است . به علاوه كلمه ى (ربّهم ) نشانه ى عنايت خاص خداوند به اولوا الالباب است .
18- در وعده هاى خداوند، ذرّه اى شك و ترديد نكنيد. تمام وعده ها با تاءكيد بيان شده است . (انّى ... لاُكفّرنّ... لاُدخلنّ)
19- هر پاداشى ممكن است با تغيير مكان و زمان ارزش خود را از دست بدهد، اما پاداش هاى الهى مطابق فطرت و خلقت انسان است و هرگز از ارزش آن كاسته نمى شود. (جنات تجرى من ...)
20- نهرهاى بهشت ، هم از پاى درختان آن جارى است ؛ (جنات تجرى من تحتها) و هم از زير جايگاه مسكونى بهشتيان . (من تحتهم )
21- مغفرت و بهشت ، ثوابى عمومى است ، ولى آن ثوابى كه در شاءن لطف خدا و مؤ منان است ، ثواب ديگرى است كه فقط نزد خداست و ما از آن خبر نداريم . (واللّه عنده حسن الثواب )
22- پاداش هاى الهى براى مردم به طور كامل قابل وصف نيست ، همين اندازه بدانيم كه از هر پاداشى بهتر است . (واللّه عنده حسن الثّواب )
23- پاداش هاى الهى ، همراه با انواع كرامت هاست . (واللّه عنده حسن الثواب )
تفسير آيه :(196) لاَ يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِى الْبِلَدِ 
ترجمه :
رفت و آمد كفّار در شهرها ترا فريب ندهد.
تفسير آيه :(197) مَتَعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَاءْوَيهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ 
ترجمه :
(بهره ى آنها از اين رفت و آمدها) متاع ناچيزى است ، سپس جايگاه ابدى آنان جهنّم است كه بد جايگاهى است .
نكته ها 
O مشركان مكّه ويهوديان مدينه به خاطر مسافرت هاى تجارتى ، سر وسامان داشتند، ولى مسلمانان به خاطر هجرت به مدينه و رها كردن مال و دارايى وزندگى خود در مكّه ، وهمچنين محاصره ى اقتصادى ، در فشار وتنگنا بودند. اين آيه مايه ى تسلّى آنهاست .
O در روايتى از حضرت على عليه السّلام آمده است : (ماخير بخير بعدها النّار)(219) خير و خوشى هايى كه به دنبال آن آتش باشد، ارزشى ندارند. لذّت هاى كوتاه مدّت و عذاب ابدى براى كافران ، ولى سختى هاى موقّت و آرامش وآسايش ابدى از آنِ مؤ منان است .
پيام ها 
1- انبيا نيز نياز به هشدار دارند، تا در معرض تاءثير پذيرى قرار نگيرند. (لايغرّنّك )
2- اعزام هياءت هاى سياسى ، اقتصادى ، نظامى ، تشكيل جلسات و مصاحبه ها از سوى دشمن ، شما را فريب ندهد. (لايغرّنّك تقلّب الّذين كفروا)
3- كاميابى هاى مادّى هر اندازه باشد، محدود و ناچيز است . (متاع قليل )
4- كاميابى هاى كافران ، نشانه ى حقّانيت ومحبوبيّت آنان نيست . (ماءواهم جهنّم )
تفسير آيه :(198) لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَرُخَلِدِينَ فِيهَا نُزُلاً مِّنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِّلاَْبْرَارِ
ترجمه :
لكن براى كسانى كه نسبت به پروردگارشان پروا داشته باشند، باغ هايى است كه نهرها از زير درختانش جارى است . آنان براى هميشه در آنجا هستند و اين پذيرايى (اوّليه ) از جانب خداوند است ، ولى آنچه در نزد خداست براى نيكان بهتر است .
نكته ها 
O واژه ى ((نُزُل )) به نخستين چيزى كه با آن از مهمان پذيرايى مى كنند، اطلاق مى شود. مانند شربت و ميوه . گويا با اين تعبير مى فرمايد: در برابر رفت و آمدهاى تجارى كفّار، شما از مدار تقوى و ايمان خارج نشويد، زيرا باغ هاى بهشت ، مقدّمه ى پذيرايى شما خواهد بود، نه اصل آن .
پيام ها 
1- نعمت هاى دنيوى نسبت به نعمت هاى اخروى بى ارزش است . (متاع قليل ... ما عنداللّه خير)
2- تلاش و رفت و آمد براى كسب دنيا، با حفظ تقوى و توجّه به منافع اخروى مانعى ندارد. (لايغرّنّك تقلّب الّذين كفروا فى البلاد.... لكن الّذين اتّقوا)
3- توجّه به نعمت هاى بهشتِ جاودان ، سبب گرايش به تقوى و فريفته نشدن به بهره هاى قليل دنياست . (اتّقوا ربّهم لهم جنّات )
4- مقام ابرار بالاتر از متّقين است . (اتقوا، لهم جنات ، و ما عنداللّه خير للابرار)
 تفسير آيه :(199) وَإِنَّ مِنْ اءَهْلِ الْكِتَبِ لَمَن يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَآ اءُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَآاءُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَشِعِينَ لِلَّهِ لاَ يَشْتَرُونَ بِاَيَتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً اءُولََّئِكَ لَهُمْ اءَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ
ترجمه :
و همانا بعضى از اهل كتاب ، كسانى هستند كه به خداوند و آنچه به شما نازل شده و آنچه به خودشان نازل شده ، خاشعانه ايمان مى آورند. آيات الهى را به بهاى اندك معامله نمى كنند. آنها هستند كه برايشان نزد پروردگارشان پاداش است . همانا خداوند سريع الحساب است .
نكته ها 
برخى مفسّران معتقدند كه اين آيه درباره كسانى از اهل كتاب نازل شده است كه به اسلام گرويدند. آنها عبارت بودند از چهل نفر از اهل نجران ، سى و دو نفر از حبشه و هشت نفر از روم .(220) امّا بعضى ديگر از مفسّران گفته اند كه آيه درباره ى نجاشى ، پادشاه حبشه است كه در سال نهم هجرى در ماه رجب وفات يافت . وقتى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مطلع شد، به مردم فرمود: يكى از برادران شما در خارج از حجاز وفات يافته ، حاضر شويد تا به پاس خدمات او بر وى نماز بخوانيم . پرسيدند: او كيست ؟ فرمود: نجاشى . آنگاه مسلمانان به همراه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به قبرستان بقيع رفته بر او نماز گزاردند.(221)
پيام ها 
1- بايد انصاف را مراعات كرد و از خوبان اهل كتاب ستايش نمود. (و انّ من اهل الكتاب لمن يؤ من ...)
2- هر مكتبى ، ريزش و رويش دارد. اگر گروهى ايمان نمى آورند و حقايق را كتمان مى كنند، در عوض گروهى با خشوع ايمان مى آورند. (انّ من اهل الكتاب لمن يؤ من )
3- ايمانى ارزش دارد كه خاشعانه ، (خاشعين ) وجامع باشد. (ما انزل اليكم وما انزل اليهم ) وپايدار بوده و با مادّيات تغيير نيابد. (لايشترون بايات اللّه ثمناً قليلاً)
4- هر بهائى در برابر دين فروشى پرداخت شود، كم و ناچيز است . (و لايشترون بايات اللّه ثمناً قليلاً)

next page

fehrest page

back page