بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 2, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     DAF00001 -
     DAF00002 -
     DAF00003 -
     DAF00004 -
     DAF00005 -
     DAF00006 -
     DAF00007 -
     DAF00008 -
     DAF00009 -
     DAF00010 -
     DAF00011 -
     DAF00012 -
     DAF00013 -
     DAF00014 -
     DAF00015 -
     DAF00016 -
     DAF00017 -
     DAF00018 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تفسير آيه :(19) إِنَّ الْدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الاِْسْلَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ اءُوتُواْ الْكِتَبَاِلا مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَهُمْ الْعِلْمُ بَغْيَاً بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بَِايَتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ
ترجمه :
همانا دين (مورد پذيرش ) نزد خداوند، اسلام (وتسليم بودن در برابر فرمان خداوند) است و اهل كتاب اختلافى نكردند، مگر بعد از آنكه علم (به حقّانيت اسلام ) برايشان حاصل شد، (اين اختلاف ) از روى حسادت و دشمنى ميان آنان بود و هركس به آيات خداوند كفر ورزد، پس (بداند كه ) همانا خداوندزود حساب است .
پيام ها 
1- ايمان به يگانگى ، عدالت ، عزّت و حكمت خداوند (كه در آيه قبل بود،) زمينه ى تسليم شدن انسان است . (ان الدّين عند اللّه الاسلام )
2- لازمه ى تسليم بودن در برابر خداوند، پذيرش اسلام به عنوان آخرين دين الهى است . (ان الدّين عند اللّه الاسلام )
3- تجاوز از مرزهاى حق ، سبب بروز اختلاف است . (وما اختلف الّذين ... بغيا)
4- سرچشمه ى بسيارى از اختلافات مذهبى ، حسادت ها و ظلم هاست ؛ نه جهل و بى خبرى . (من بعد ما جائهم العلم )
5- حسد، زمينه ى كفر است . (بغيا... و من كفر)
6- كتاب وعلم ، به تنهايى سبب نجات نمى گردند. (اوتوا الكتاب ، جائهم العلم ، من يكفر)
7- كسانى كه آگاهانه ايجاد اختلاف مى كنند، بزودى سيلى مى خورند. (سريع الحساب )
تفسير ير آيه :(20) فَإِنْ حَآجُّوكَ فَقُلْ اءَسْلَمْتُ وَجْهِىَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِّلَّذِينَاءُوتُوا  
الْكِتَبَ وَالاُْمِّيِّينَ ءَاءَسْلَمْتُمْ فَإِنْ اءَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَوْاْ وَإِنْ تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ

ترجمه :
(از اين رو) پس اگر با تو به گفتگو وستيز ومحاجّه برخاستند، (با آنها مجادله مكن و) بگو: من و پيروانم روى به خدا تسليم كرده ايم . و به اهل كتاب (يهود و نصارى ) و اُميّين (مشركان بى سواد مكّه ) بگو: آيا شما هم (در برابر خدا) تسليم شده ايد، پس اگر تسليم شدند و اسلام آوردند همانا هدايت يافته اند، و اگر سرپيچى كردند (نگران مباش ، زيرا) وظيفه ى تو فقط رساندن دعوت الهى است ، (نه اجبار واكراه ) و خداوند به حال بندگان بيناست .
نكته ها 
O اينكه مى گويند: سخن كز دل برآيد، لاجرم بر دل نشيند، قانون كلّى نيست . زيرا سخن پيامبر از دل بود، ولى بر دل كفّار نمى نشست . با آنكه حضرت از عمق دل
مى فرمود: (اَسلمتُ وجهى ) من با تمام وجود تسليم خدا هستم ، امّا گروهى اعراض مى كردند؛ (وان تولّوا)
O محور اصلى دين ، اسلام به معناى تسليم حقّ بودن است كه در آيه ى قبل و اين آيه چهار بار مطرح شده است . ((الاسلام ، اسلمت ، اسلمتم ، اسلموا))
پيام ها 
1- جدال و محاجّه ، از خصلت هاى مخالفان انبياست . (فان حاجّوك )
2-ابلاغِ رسالت واستدلال آرى ، ولى ستيز با افراد لجوج ممنوع . (فان حاجّوك فقل اسلمتُ)
3- به مجادلات بى نتيجه و بيهوده ، پايان دهيد. (فان حاجّوك فقل اسلمتُ)
4- در گفتگوها، موضع خود وياران خود را صريح اعلام كنيم . (فان حاجّوك فقل اسلمتُ... ومن اتبعن )
5- پيروان واقعى پيامبر، كسانى هستند كه تسليم خدا باشند. (اسلمتُ وجهى و من اتبعن )
6- آنچه انسان را در برابر گفتگوهاى مغرضانه حفظ مى كند، اتصال به خداوند است . (اسلمت وجهى للّه )
7- انبيا با تمام وجود و با عشق و نشاط به خدا دل بسته اند. (وجهى للّه )
8- توجّه رهبر، بايد هم به افراد با فرهنگ باشد و هم به عوام مردم . (اوتوا الكتاب و الاميّين )
9- كتاب هاى آسمانى ، يك سند فرهنگى ارزشمند براى جوامع بشرى است . در آيه مردم به دو دسته تقسيم شده اند؛ فرهنگيان وعوام . (اوتوا الكتاب و الاميّين )
10- هدايت واقعى ، در سايه ى تسليم بودن در برابر خداوند است . (فان اسلموا فقد اهتدوا)
11- انسان در انتخاب راه آزاد است ، نه مجبور. (فان اسلموا... و ان تولّوا...)
12- علم و كتاب به تنهايى كافى نيست ، چه بسا علم باشد، ولى تسليم نباشد. (اوتوا الكتاب ... وان تولّوا)
13- ما ماءمور انجام وظيفه ايم ، نه ضامن نتيجه . (انمّا عليك البلاغ )
14- خداوند از طريق پيامبران ، با مردم اتمام حجّت مى كند. (فانما عليك البلاغ )
تفسير آيه :(21) إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بَِايَتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْنَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَىَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَاءمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ الْنَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ اءَلِيمٍ
ترجمه :
براستى كسانى كه به آيات خداوند كفر مى ورزند و پيامبران را به ناحق مى كشند وكسانى از مردم را كه فرمان به عدالت مى دهند مى كشند، پس آنان را به عذابى دردناك بشارت ده .
نكته ها 
O در تفسير كبير ومجمع البيان وقرطبى مى خوانيم : بنى اسرائيل در اول روز آنهم در يك ساعت ، چهل و سه نفر از پيامبران الهى و يكصد و دوازده نفر از آمران به معروف را به درجه ى شهادت رساندند.
البتّه ناگفته پيداست كه در زمان پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله گروهى كه انبيا را شهيد كنند نبودند، ولى چون زنده ها به كار نياكان خود راضى بودند، خداوند در اين آيه ، كسانى را كه به خاطر رضايت قلبى ، شريك جرم نياكان هستند، با خطاب ((بشّرهم )) مورد انتقاد و تهديد قرار داده است .
O سؤ ال : از شرايط وجوب امر به معروف و نهى از منكر آن است كه خطرى در كار نباشد، ولى در اين آيه از كسانى كه براى نهى از منكر تا پاى جان ايستاده اند، ستايش شده است ، علّت چيست ؟
پاسخ : اوّلا: شرايط افراد و نوع معروف ومنكر تفاوت مى كند؛ گاهى منكر، حكومت يزيد است كه امام حسين عليه السّلام براى نهى از آن به كربلا مى رود وشهيد مى شود، مى فرمايد: هدف من از اين حركت و قيام ، امر به معروف و نهى از منكر است ، امّا گاهى منكر در اين حدّ نيست ، بلكه گناهى است كه بايد ميان خطر ومفسده ى گناه و از دست دادن مال وجان وآبرو مقايسه و با توجّه به اهميّت و اولويّت عمل كرد.
ثانيا: شايد مراد از كسانى كه در اين آيه مورد ستايش قرار گرفته اند آنهايى باشند كه خود پيش بينى شهادت نمى كردند، ولى ستمكاران آنان را به شهادت رساندند.
پيام ها 
1- از اعتقادات انحرافى و كفرآميز، اعمال خطرناكى همانند قتل و كشتار انبيا سر مى زند. (يكفرون بآيات اللّه ويقتلون النبيين ...)
2- در شرايطى ، اظهار حقّ لازم است ؛ اگرچه به قيمت شهادت انبيا و اوليا باشد.
3- دشمنان براى حق پوشى ، دست به كشتن پيامبران مى زنند. (يقتلون النبيّين )
4- گاهى طاغوت ها براى كشتن فرزانگان با تبليغات و شايعات و توجيهات ، كار خود را حقّ جلوه مى دهند. (بغير حقّ)
5- نام كسانى كه به عدالت دعوت مى كنند وآمرين به معروف وناهيان از منكر، در رديف انبيا برده شده است . لذا كيفر قاتلان آنان نيز همچون قاتلان پيامبران است . (فبشرهم بعذاب اليم )
تفسير آيه :(22) اءُولََّئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ اءَعْمَلُهُمْ فِى الْدُّنْيَا وَالاَْخِرَةِ وَمَا لَهُمْمِّنْ نَّصِرينَ
ترجمه :
آنان كسانى هستند كه اعمالشان در دنيا و آخرت تباه شده و هيچ ياورانى براى آنها نيست .
پيام ها 
1- گاهى يك انحراف ، تمام اعمال شخص را تباه مى كند. (حبطت اعمالهم )
2- براى گناهانى همچون پيامبركُشى ، شفاعتى در كار نيست . (ما لهم من ناصرين )
تفسير آيه :(23) اءَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ اءُوتُواْ نَصِيباً مِّنَ الْكِتَبِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَبِا للَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُّعْرِضُونَ
ترجمه :
آيا نديدى كسانى را كه از كتاب آسمانى (تورات وانجيل ) بهره اى داده شدند، چون به كتاب الهى دعوت مى شوند تا ميانشان حكم كند، (وبه اختلافات پايان دهد) گروهى از آنان (باعلم و آگاهى ) از روى اعراض روى بر مى گردانند؟
نكته ها 
O در تفاسير آمده است كه زن و مردى از يهود، با داشتن همسر مرتكب زنا شدند. آنان مى بايست طبق قانون تورات سنگسار مى شدند، ولى چون از اشراف بودند سعى بر اين داشتند از اجراى دستور تورات بگريزند. آنها نزد پيامبراسلام آمدند تا ايشان حكم كنند، آن حضرت نيز فرمان سنگسار داده وفرمودند: حكم اسلام نيز همانند حكم تورات است . آنها منكر حكم تورات شدند.
ابن صوريا كه از علماى يهود بود، از فدك به مدينه فراخوانده شد تا تورات را بخواند. ابن صوريا چون از ماجرا با خبر بود، هنگام خواندن آيات تورات ، دستش را روى جملاتى مى گذاشت تا آيه ى سنگسار ديده نشود. عبداللّه بن سلام كه در آن روز از علماى يهود بود ودر آن جلسه حضور داشت ، ماجرا را فهميد و موضوع را بر ملا كرد.(29)
O اين آيه هشدارى به مسلمانان است كه مبادا شما هم مثل يهود به هنگام اجراى قانون قرآن ، از دستور الهى رويگردان باشيد وميان مردم تبعيض قائل شويد.
پيام ها 
1- كتاب قانون وداورى و حكم ، كتاب آسمانى است . (يُدعَون الى كتاب اللّه ليحكم )
2- اسلام ، دين انصاف و احترام به ديگران است . از علماى ديگر اديان دعوت مى كند تا كتاب خودشان را داور قرار دهند. (يُدعَون الى كتاب اللّه ليحكم )
3- همه ى علماى اهل كتاب بد نبودند. (يتولّى فريق منهم )
4- خطرناك تر از روى گردانى ، قصد اعراض و لجاجت است . (يتولّى ... معرضون )
5- قانون بايد در مورد همه ى افراد، بالسّويه اجرا شود. (با توجّه به شاءن نزول )
تفسير آيه :(24) ذَ لِكَ بِاءَنَّهُمْ قَالُواْ لَنْ تَمَسَّنَا الْنَّارُ إِلاَّ اءَيَّاماً مَعْدُودَ تٍ وَغَرَّهُمْفِى دِينِهِمْ مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ
ترجمه :
اين (روى گردانى از حكم خدا) براى آن بود كه اهل كتاب گفتند: هرگز آتش دوزخ جز چند روزى به ما نمى رسد. و اين افتراها (و خيالبافى ها) آنان را در دينشان فريفته ساخت .
نكته ها 
O در قرآن ، بارها شعارهاى پوچ وخيال هاى باطل يهود نقل شده است . آنها مى گفتند: ما نژاد برتر و محبوب خداييم و در قيامت جز آن چهل روزى كه اجداد ما گوساله پرست بودند، عذابى به ما نخواهد رسيد. و همين خيالها سبب غرور و انحراف آنها شد. اسرائيلِ امروز نيز برترى نژادى خود را باور داشته و براى رسيدن به آن ، از هيچ ظلمى خوددارى نمى كند.
پيام ها 
1- سرچشمه اعراض ، عقائد خرافى و بى اساس است . (هم معرضون ذلك بانّهم ...)
2- خودبرتربينى ، چه بر اساس دين و چه براساس نژاد، ممنوع و محكوم است . (لن تمسّنا النار)
3- احساس امنيّت ومصونيّت در برابر كيفر، مايه ى گمراهى است . (لن تمسّنا النار)
4- يهود، قيامت و دوزخ را قبول و به گناهكارى خود اقرار داشتند. (لن تمسّنا النار الاّ ايّاما معدودة )
5- همه ى مردم در دادگاه الهى يكسان هستند. (لن تمسّنا النار... غرّهم فى دينهم )
تفسير آيه :(25) فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنَهُمْ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّاكَسَبَتْ وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ
ترجمه :
پس (كسانى كه گمان مى كنند از قهر خداوند دورند،) چگونه خواهد بود حالشان ، آنگاه كه آنان را در روزى كه شكّى در آن نيست ، گرد آوريم و به هر كس در برابر آنچه تحصيل كرده ، پاداش يا كيفر داده شود و به آنان ستم نخواهد شد.
پيام ها 
1- ياد قيامت باشيد وخرافات را كنار بگذاريد. (لن تمسّنا النار... فكيف اذا جمعنا)
2- كيفر و پاداش بر اساس عمل است ، نه آرزو وگمان . (لن تمسّنا النار... وفيّت كل نفس ما كسبت )
3- هيچ عملى محو ونابود نمى شود، بلكه به صاحبش برگردانده مى شود. (وفيّت ... ما كسبت )
4- دادگاه الهى بر اساس عدالت تشكيل مى شود وهركس به جزاى خود مى رسد. (وفيّت كل نفس ... هم لا يظلمون )
تفسير آيه :(26) قُلِ اللَّهُمَّ مَلِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِى الْمُلْكَ مَنْ تَشَآءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَمِمَّنْ تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَآءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَى ءٍقَدِيرٌ
ترجمه :
بگو: خداوندا! تو صاحب فرمان و سلطنتى . به هر كس (طبق مصلحت و حكمت خود) بخواهى حكومت مى دهى و از هر كس بخواهى حكومت را مى گيرى و هر كه را بخواهى عزّت مى بخشى و هر كه را بخواهى ذليل مى نمايى ، همه خيرها تنها به دست توست . همانا تو بر هر چيز توانايى .
نكته ها 
O در تفاسير مى خوانيم كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله پس از آنكه مكّه را فتح نمود، وعده ى فتح ايران وروم را به مسلمانان داد. در آن موقع منافقان با تعجّب به يكديگر نگاه مى كردند كه اين آيه نازل شد. گروهى از مفسّران ، نزول آيه را در موقع حفر خندق دانسته اند. آن زمان كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كلنگ را بر سنگ زد واز آن جرقه اى برخاست ، فرمود: من در اين جرقه ها فتح كاخ ‌هاى مدائن ويمن را از جبرئيل دريافت كردم . منافقان با شنيدن اين سخن ، لبخند تمسخر مى زدند كه اين آيه نازل شد.
O آنچه در اين آيه در مورد اعطاى عزّت و ذلّت از جانب خداوند آمده ، طبق قوانين و سنّت اوست وبدون جهت ودليل خداوند كسى را عزّت نمى بخشد ويا ذليل نمى سازد. مثلا در روايات مى خوانيم : هر كس براى خداوند تواضع و فروتنى كند، خداوند او را عزيز مى كند وهر كس ‍ تكبّر نمايد، خدا او را ذليل مى گرداند.(30)
بنابراين عزّت و ذلّت از خداست ، ولى ايجاد زمينه هاى آن به دست خود ماست .
پيام ها 
1- مالك واقعى تمامى حكومت ها خداست . مُلك براى غير خدا، موقّتى و محدود است . (مالك الملك )
2- اكنون كه مالك اوست پس ديگران امانتدارى بيش نيستند و بايد طبق رضاى مالك اصلى عمل كنند. (مالك الملك )
3- اگر انسان مالك مُلك نيست چرا از داشتن آن مغرور و با از دست دادنش ماءيوس شود! (مالك الملك )
4- خداوند به هر كس كه شايسته و لايق باشد، حكومت مى دهد. همان گونه كه به سليمان ، يوسف ، طالوت و ذوالقرنين عطا نمود. (تؤ تى الملك من تشاء)
5- حكومت و حاكميّت ، دلبستگى آور است . (نزع ) به معناى كندن است و نشانه يك نوع دلبستگى است .
6- عزّت و ذلّت به دست خداست ، از ديگران توقّع عزّت نداشته باشيم .(31) (تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء)
7- توحيد در دعا و عبادت يك ضرورت است .(32) (بيدك الخير)
8- آنچه از اوست ، چه دادن ها وگرفتن ها، همه خير است ، گرچه در قضاوت هاى عجولانه ى ما فلسفه ى آن را ندانيم . (بيدك الخير)
9- سرچشمه ى بدى ها عجز و ناتوانى است . از كسى كه بر هر كارى قدرت دارد چيزى جز خير سر نمى زند. (بيدك الخير انك على كل شى ء قدير)
تفسير آيه :(27) تُولِجُ الَّيْلَ فِى الْنَّهَارِ وَتُولِجُ الْنَّهَارَ فِى الَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَىَّمِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ
ترجمه :
(خداوندا!) تو شب را به روز و روز را به شب درآورى وزنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون آورى وهر كه را خواهى بى شمار روزى مى دهى .
نكته ها 
O اين آيه وآيه ، قبل دوازده مرتبه نشانه هاى قدرت خدا را نام برده است تا روح توحيد را در انسان شكوفا كند.
O مراد از داخل كردن شب در روز ويا روز در شب ، يا كم وزياد شدن طول ساعات شب وروز در فصل هاى مختلف است ويا غروب وطلوع تدريجى . البتّه معناى اوّل روشن تر است .
O نمونه قدرت نمايى خداوند در بيرون آوردن زنده از مرده ، آفريدن سلّول زنده از مواد غذايى بى جان است .
O گاهى از كافران مرده دل ، فرزندان مؤ من و زنده دل ، و از مؤ منان زنده دل ، فرزندانى كافر و مرده دل ظاهر مى شود(33) كه اين يكى از مصاديق آيه است .
O مراد از رزق بى حساب ، رزق فراوان وبى شمار است ، نه آنكه حسابش از دست او خارج باشد. و ممكن است مراد آن باشد كه رزق او خارج از محاسبات شماست ، و او از راهى كه گمان نمى بريد رزق مى دهد.
O تفاوت مردم در رزق ، يكى از حكمت هاى الهى است ، تا مردم به يكديگر نيازمند بوده و تشكيل زندگى اجتماعى دهند و صفات سخاوت و ايثار و صبر و قناعت در آنان شكوفا شود. زيرا در صورت يكسان بودن ، اين صفات شكوفا نمى شود. امّا اگر يكى نعمتى داشت و ديگرى كمتر داشت يا نعمتى ديگر داشت ، مردم براى جبران كمبودها دور هم جمع مى شوند و صفات تعاون و سخاوت از طرف دارنده نعمت ، و صفات قناعت و عفّت و صبر از سوى نادار شكوفا مى شود.
پيام ها 
1- تغييرات شب و روز و پيدايش فصل ها يكى از بركات و الطاف الهى است . (بيدك الخير... تولج الليل فى النهار)
2- علاوه بر آفرينش ، هرگونه تغيير وتدبير به دست اوست . (تولج الليل فى النهار)
3- قدرت خداوند محدود نيست . او از مرده ، زنده و از زنده ، مرده خارج مى سازد. (تخرج الحىّ من الميّت و تخرج الميّت من الحىّ)
4- سرچشمه لطف الهى بى انتهاست . رزق بى حساب ، يعنى براى سرچشمه رزق محدوديّتى نيست . (ترزق من تشاء بغير حساب )
تفسير آيه :(28) لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَفِرِينَ اءَوْلِيَآءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْىَفْعَلْ ذَ لِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِى شَى ءْ إِلاَّ اءَنْ تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَةً وَ يُحَذِّرُكُمْ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ
ترجمه :
نبايد اهل ايمان ، بجاى مؤ منان ، كافران را دوست و سرپرست خود برگزينند و هر كس چنين كند نزد خدا هيچ ارزشى ندارد، مگر آنكه از كفّار پروا و تقيّه كنيد (وبه خاطر هدف هاى مهم تر، موقّتا با آنها مدارا كنيد) و خداوند شما را از (نافرمانى ) خود هشدار مى دهد و بازگشت (شما) به سوى خداوند است .
نكته ها 
O با توجّه به قدرت بى انتهاى الهى در آيات قبل ، جايى براى پذيرفتن سلطه كفّار نيست . (بيدك الخير، تولج الليل ، لايتخذ...)
O در اين آيه سيماى سياست خارجى ، شيوه ى برخورد با كفّار، شرايط تقيّه و جلوگيرى از سوء استفاده از تقيّه بيان شده است .
O تقيّه ، به معناى كتمان عقيده ى حقّ از ترس آزار مخالفان و ترك مبارزه با آنان به جهت دورى از ضرر يا خطرِ مهم تر است . تقيّه ، گاهى واجب و گاهى حرام است . قرآن در آيه 106 سوره نحل ، درباره ى تقيّه سخنى گفته كه شاءن نزول آن عمار ياسر است .
پيام ها 
1- پذيرش ولايت كفّار از سوى مؤ منان ، ممنوع است . (لايتخذ المؤ منون الكافرين اولياء) (اگر مسلمانان جهان تنها به اين آيه عمل مى كردند الآن وضع كشورهاى اسلامى اين چنين نبود.)
2- در جامعه اسلامى ، ايمان شرط اصلى مديريّت و سرپرستى است . (لايتّخذ المؤ منون الكافرين اولياء)
3- ارتباط سياسى نبايد مُنجرّ به سلطه پذيرى يا پيوند قلبى با كفّار شود. (لايتخذ المؤ منون الكافرين اولياء)
4- ارتباط يا قطع رابطه بايد بر اساس فكر و عقيده باشد، نه بر اساس پيوندهاى فاميلى ، قومى و نژادى . (المؤ منين ، الكافرين )
5- هركس به سراغ كفّار برود، خداوند او را به حال خود رها واز امدادهاى غيبى خود محروم مى سازد. (و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شى ء)
6- ارتباط ظاهرى با كفّار براى رسيدن به اهداف والاتر، در مواردى جايز است . (الا ان تتقوا منهم تقية )
7- تقيّه ، براى حفظ دين است . مبادا به بهانه ى تقيّه ، جذب كفّار شويد و از نام تقيّه سوء استفاده كنيد. (يحذّركم اللّه نفسه )
8- در مواردى كه اصل دين در خطر باشد، بايد همه چيز را فدا كرد و فقط بايد از خدا ترسيد. (يحذّركم اللّه نفسه )
9- ياد معاد، بهترين عامل تقواست . (يحذّركم اللّه نفسه و الى اللّه المصير)
10- مبادا بخاطر كاميابى و رفاه چند روز دنيا، سلطه ى كفّار را بپذيريد كه بازگشت همه ى شما به سوى اوست . (و الى اللّه المصير)
تفسير آيه :(29) قُلْ إِنْ تُخْفُواْ مَا فِى صُدُورِكُمْ اءَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَيَعْلَمُ مَافِى الْسَّمَوَ تِ وَمَا فِى الاَْرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَى ءٍ قَدِيرٌ
ترجمه :
بگو: اگر آنچه در سينه ها داريد پنهان سازيد يا آشكارش نماييد، خداوند آن را مى داند و (نيز) آنچه را در آسمان ها وآنچه را در زمين است مى داند وخدا بر هر چيز تواناست .
نكته ها 
O آمدن اين آيه به دنبال آيه ى تقيّه ، شايد اشاره به اين باشد كه مبادا به اسم تقيّه ، با كفّار پيوند پنهانى برقرار نماييد، بلكه بدانيد خدا بر افكار ونيّات شما آگاه است .
پيام ها 
1- به كسانى كه به اسم تقيّه در صدد ارتباط با كفّار هستند، هشدار دهيد. (قل ان تخفوا)
2- سينه ى انسان ، صندوق اسرار اوست . (تخفوا ما فى صدوركم )
3- علم خداوند به آشكار و نهان ، به زمين و آسمان ، يكسان است . (تخفوا... تبدوا... يعلمه اللّه )
4- توجّه به علم خداوند، مايه ى زنده شدن وجدان مذهبى و مانع گناه و توجيه آن است . (يعلمه اللّه )
5- از خدايى كه به اسرار تمام آسمان ها آگاه است ، چه چيز را مى توان پنهان كرد؟ (يعلم ما فى السموات )
6- قدرت مطلق خداوند، پشتوانه تهديد او نسبت به مخالفان است . (ان تخفوا... و اللّه على كل شى قدير)
تفسير آيه :(30) يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَراً وَمَا عَمِلَتْ مِنْسُوَّءٍ تَوَدُّ لَوْ اءَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ اءَمَداً بَعِيداً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ
ترجمه :
روزى كه هر كس ، هر كار نيكى انجام داده حاضر بيابد و هرچه بدى كرده ، آرزو مى كنداى كاش بين آن عمل و او فاصله اى دور مى بود. وخداوند شما را از (مخالفت امرش ) بر حذر مى دارد و (در عين حال ) خداوند به بندگان مهربان است .
نكته ها 
O در آيه ى قبل ، سخن از علم و قدرت خداوند بود، اين آيه نمونه اى از علم و قدرت الهى را بيان مى كند. اين آيه شبيه آيه 49 سوره كهف است كه مى فرمايد: در روز قيامت مردم تمام اعمال خود را در برابر خويش حاضر مى يابند. در تفسير برهان آمده است كه امام سجّاد عليه السّلام در هر جمعه در مسجد النبى هنگام موعظه ، اين آيه را براى مردم تلاوت مى فرمود.
پيام ها 
1- اعمال انسان محو نمى شود و در قيامت در برابر او حاضر مى گردد. (محضرا)
2- اعتقاد به حضور عمل در قيامت ، مانع گناه است . (محضرا)
3- گنهكاران ، در قيامت از اعمال خود شرمنده اند، امّا چه سود؟ (تودّ لو انّ بينها)
4- بسيارى از اعمالى كه در دنيا مورد علاقه انسان است ، در قيامت مورد تنفّر او قرار خواهد گرفت . (تودّ لو انّ بينها و بينه اءمدا بعيدا)
5- در روز قيامت ، پشيمانى سودى ندارد و آرزوها نشدنى است . كلمه (لو) در مورد آرزوهاى نشدنى بكار مى رود. (لو انّ بينها و بينه اءمدا بعيدا)
6- خدا پروايى ، مانع گناه است . (يحذّركم اللّه )
7- سرچشمه ى هشدارهاى الهى ، محبّت و راءفت اوست . (يحذّركم اللّه نفسه واللّه رؤ ف بالعباد)
8- بيم و اميد در كنار هم نقش تربيتى دارند. اميد، به تنهايى سبب غرور، وبيم از تنهايى ، سبب ياءس مى شود. (يحذّركم اللّه نفسه ... واللّه رؤ ف بالعباد)
9- لطف و راءفت خداوند شامل حال همه ى بندگان است . (رؤ ف بالعباد)
تفسير آيه :(31) قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
ترجمه :
(اى پيامبر!) بگو: اگر خداوند را دوست مى داريد، پس مرا پيروى كنيد، تا خدا نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشد و خداوند بسيار بخشنده ومهربان است .
نكته ها 
O درباره جايگاه پيامبر ولزوم اطاعت از او، در قرآن مى خوانيم : (مَن يطع الرّسول فقد اطاع اللّه )(34) هركس از پيامبر پيروى كند، قطعا از خدا پيروى كرده است . و در جاى ديگر: (انّ الّذين يبايعونك انّما يبايعون اللّه )(35) بيعت با تو بيعت با خداست .
O شخصى به امام صادق عليه السّلام عرض كرد: جانم فدايت ، ما فرزندان خود را به نام هاى شما و پدرانتان مى ناميم ، آيا براى ما مفيد است ؟ حضرت فرمودند: مگر دين غير از محبّت است ، خداوند فرموده : (ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى )(36)
پيام ها 
1- هر ادّعايى با عمل ثابت مى شود.(37) (ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى )
2- لازمه ى ايمان به خدا، پيروى از اولياى خداست . (فاتّبعونى ) (آرى ، اسلام منهاى روحانيّت واقعى ، محكوم است .)
3- هر كس در عمل سست است ، در حقيقت پايه ى محبّت او سست است . (تحبّون ... فاتّبعونى )
4- در راه اصلاح جامعه ، از عواطف كمك بگيريم . (ان كنتم تحبّون اللّه )
5- عمل ، سخن و سكوت رسول خدا، حجّت و قابل پيروى است . (فاتبعونى )
6- پيامبر معصوم است ، زيرا فرمان پيروى عام و بى چون وچرا براى غير معصوم ، حكيمانه نيست . (قل ... فاتبعونى )
7- اگر مى خواهيد خداوند شما را دوست بدارد، بايد از سنّت رسول اللّه پيروى كنيد. (فاتّبعونى يحببكم اللّه )
8- انسان مى تواند به جايى برسد كه رضاى او، رضاى خدا و پيروى از او، پيروى از خدا باشد. (فاتّبعونى يحببكم اللّه )
9- امتياز دين الهى بر قوانين بشرى ، وجود عنصر محبّت ، الگوى عملى و صلاحيّتِ قانون گزار است . (تحبّون ... فاتبعونى يحببكم اللّه )
10- بهترين پاداش ها، پاداشِ معنوى است . محبوبيّت نزد خدا ودريافت مغفرت ، بهترين پاداش براى مؤ منان است . (يحببكم اللّه )
11- نشانه ى دوستى ، سرپوش گذاردن روى بدى ها و برخورد با عفو و رحمت است . (يحببكم ... يغفر لكم )
12- كارهاى نيك ، مايه ى آمرزش گناهان است . (فاتبعونى ... يغفرلكم ذنوبكم )
13- اطاعت وپيروى از پيامبر، موجب دريافت عفو الهى است . (فاتّبعونى ... يغفر لكم )
تفسير آيه :(32) قُلْ اءَطِيْعُواْ اللَّهَ وَالْرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّا لْكَفِرِينَ
ترجمه :
بگو: خدا و رسول را اطاعت كنيد. پس اگر سرپيچى كردند، (بدانيد كه ) همانا خداوند كافران را دوست نمى دارد.
نكته ها 
O پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله علاوه بر آيات الهى ، دستوراتى حكومتى داشت . دستوراتى كه به تناسب زمان و مكان و افراد و شرايط تغيير مى كرد. البتّه آنها نيز در پرتو وحى الهى بود، ولى در قرآن مطرح نگرديده بود و معناى اطاعت از رسول در كنار اطاعتِ خداوند، عمل به همان دستورات نبوى است .
پيام ها 
1- رفتار و گفتار و كردار پيامبر حجّت است ، زيرا اطاعت از پيامبر در كنار اطاعت خداست . (اطيعوا اللّه و الرسول )
2- محبوب شدن يا منفور شدن در نزد پروردگار، به دست خود ماست . (فان تولّوا فانّ اللّه لا يحبّ الكافرين )
3- سرپيچى از فرمان پيامبر، برابر با كفر است . (انّ اللّه لايحبّ الكافرين )
تفسير آيه :(33) إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَنُوحاً وَءَالَ إِبْرَ هِيمَ وَءَالَ عِمْرَ نَ عَلَى ا لْعَلَمِينَ
ترجمه :
براستى كه خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد.
نكته ها 
O در آيه ى قبل ، دستور اطاعت از رسول صادر شد، اين آيه دليل آن را گزينشِ خداوند حكيم مى داند كه بر اساس برترى آنان بر ديگر مردم در كمالات است .
O برگزيدگى انبيا از طريق وحى ، علم ، ايمان و عصمت است .(38)
O امام باقر عليه السّلام در باره ى ((انّ اللّه اصطفى ... ذريّة ...)) فرمودند: ما از آن برگزيدگان و باقيمانده ى آن عترت هستيم .(39)
پيام ها 
1- انسان ها همه در يك سطح نيستند و خداى حكيم ، بعضى را برگزيده است تا مسئوليّت سنگين رسالت را بر دوش آنان بگذارد. (انّ اللّه اصطفى )
2- اوّلين انسان ، پيامبر خدا بوده تا بشر هيچ گاه بدون هدايت نماند. (اصطفى آدم )
3- جريان بعثت ، در طول تاريخ بشر استمرار داشته است . (اصطفى آدم و نوحاو...)
4- رسالت بعضى از انبيا، جهانى بوده است . (على العالَمين )
تفسير آيه :(34) ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ 
ترجمه :
فرزندانى كه بعضى از آنان از (نسل ) بعضى ديگرند (از پدران برگزيده زاده شده و در پاكى همانند يكديگرند) و خداوند شنواى داناست .
پيام ها 
1- در طول تاريخ ، دودمان نبوّت از نسل پاكان بوده است . (اصطفى ... على العالمين ذريّة ...)
2- بعضى از ويژگى ها وكمالات از طريق وراثت منتقل مى شود. (بعضها من بعض )
3- خداوند حتّى بر گفتار ورفتار برگزيدگان خود نظارت دارد. (اصطفى ... سميع عليم )
تفسير آيه :(35) إ ذْ قَالَتِ امْرَاءَتُ عِمْرَ نَ رَبِّ إِنِّى نَذَرَتُ لَكَ مَا فِى بَطْنِى مُحَرَّراًفَتَقَبَّلْ مِنِّى إِنَّكَ اءَنْتَ الْسَّمِيعُ الْعَلِيمُ
ترجمه :
(بياد آور) هنگامى كه همسر عمران گفت : پروردگارا! همانا من نذر كرده ام آنچه را در رحم دارم ، براى تو آزاد باشد (و هيچ گونه مسئوليّتى به او نسپارم تا تمام وقت خود را صرف خدمت در بيت المقدّس كند،) پس از من قبول فرما، كه براستى تو شنواى دانايى .
نكته ها 
O چنانكه در تفاسير و كتب روايى آمده است : دو خواهر به نام هاى ((حَنّه )) و ((اشياع ))، كه اوّلى همسر ((عمران )) از شخصيّت هاى برجسته بنى اسرائيل ، و دوّمى همسر زكريّاى پيامبر بود، بچّه دار نمى شدند. روزى ((حَنّه )) زير درختى نشسته بود، پرنده اى را ديد كه به جوجه هايش غذا مى دهد. محبّت مادرانه ، آتش عشقِ به فرزند را در وجود او شعله ور ساخت ، در همان حال دعا كرد و مستجاب شد. از سوى ديگر به شوهرش ‍ الهام شد كه فرزندش از اولياى خدا خواهد بود وبيماران را شفا و مردگان را زنده خواهد كرد.
وقتى ((حَنّه )) حامله شد، پيش بينى كرد آن فرزندى كه كارهاى خارق العاده انجام دهد، پسر خواهد بود، لذا نذر كرد كه فرزندش خدمتكار بيت المقدّس شود. امّا چون نوزاد به دنيا آمد، ديدند دختر است . آنها فهميدند كه آن الهام الهى در مورد خود مريم نبوده است ، بلكه درباره فرزند او خواهد بود.(40)
پيام ها 
1- رشد معنوى زن تا آنجا بالا مى رود كه بعد از سالها انتظار، فرزند خود را نذر خدمت خانه خدا مى كند. (امراءت عمران ربّ انّى نذرت لك )
2- افراد دورانديش ، قبل از تولّدِ فرزند به فكر مسير خدمات او نيز هستند. (نذرت لك ما فى بطنى محرّرا)
3- از خود بگذريم و تنها در راه خدا صرف كنيم . (نذرتُ لك )
4- خدمت در مسجد به قدرى ارزشمند است كه اولياى خدا عزيزان خود را قبل از تولّد نذر آن مى كنند. (نذرت لك ...)
5- موضوع نذر، تاريخى بس طولانى در اديان الهى دارد. (ربّ انّى نذرت )
6- مادر، نوعى ولايت بر فرزند دارد. (نذرت لك ما فى بطنى )
7- ميان گذشت از فرزند و برگزيدگى خداوند رابطه است . (اصطفى ... آل عمران ... نذرت لك ما فى بطنى محرّرا)
8- كسانى در خدمات دينى موفّق ترند كه تمام وجود خود را صرف خدمت نمايند، نه بخشى از وقت را. (محرّرا)
9- خدمت فرزند به مادر، حقّ طبيعى مادر و قابل گذشت است . (محرّرا)
10- اگر عزيزترين ومحبوب ترين چيزها را مى دهيد، به فكر قبولى آن نيز باشيد. (فتَقبَّل )
تفسير آيه :(36) فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّى وَضَعْتُهَآ اءُنْثَى وَاللَّهُ اءَعْلَمُ بِمَاوَضَعَتْ وَلَيْسَ الْذَّكَرُ كَالاُْنْثَى وَإِنِّى سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّى اءُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الْشَّيطَنِ الْرَّجِيمِ
ترجمه :
پس چون فرزند را به دنيا آورد گفت : پروردگارا! من دختر زاده ام در حالى كه خداوند به آنچه او زاده داناتر است و پسر مانند دختر نيست و من نامش را مريم ناميدم و من او و فرزندانش را از (شرّ) شيطان رانده شده ، در پناه تو قرار مى دهم .
نكته ها 
O مادر انتظار داشت فرزندش پسر باشد، تا بتواند خدمتكار بيت المقدّس شود، لذا چون نوزاد دختر به دنيا آمد، با حسرت گفت : پروردگارا! فرزند دخترى زاده ام حال چگونه به نذرم عمل كنم ؟ امّا خداوند براى تسلّى خاطر اين مادر مى فرمايد: آن پسرى كه انتظارش را داشتى به خوبى اين دختر نيست ، زيرا اين دختر داراى كمالاتى است و مادرِ پسرى مى شود كه او نيز مايه ى بركت خواهد بود، پس بهره ى تو از نسل مبارك چندين برابر خواهد شد.
O ((مَريم )) به معناى ((عابده )) و((خادمه )) است و اين نام 34 مرتبه در قرآن آمده است .
پيام ها 
1- تمايلات انسان مهم نيست ، مصلحت و خواست خداوند مهم است . (واللّه اعلم بما وضعت )
2- گاهى دختر در پاكى و پاكدامنى ، به جايى مى رسد كه هرگز پسر به آن نمى رسد. (ليس الذكر كالانثى )
3- حضرت مريم مقام والايى دارد. (ليس الذكر كالاُنثى ) مراد از ((الاُنثى )) زن خاصّى است .
4- براى فرزندان خود، نام نيكو انتخاب نماييد. (انّى سمّيتها مريم )
5- مادر، حقّ نامگذارى فرزند خود را دارد. (انّى سمّيتها)
6- تغييرات جزيى ، شما را از خدا و اهداف عالى دور نكند. با اينكه فرزند بر خلاف تصوّر دختر شد، امّا نام او را مريم كه به معناى خادمه است گذاشت . (سمّيتها مريم )
7- قبل از هر چيز، به فكر سلامتى فرزند از شرّ شيطان باشيد. (اعيذها)
8- تنها فرزندان بلافصل را در نظر نگيريد وبا دورانديشى ، نسل هاى بعدى را نيز در نظر داشته باشيد. (اعيذها بك و ذرّيتها)
9- براى تاءمين سعادت فرزند، تنها به تربيت خود متّكى نباشيم ، او را به خدا بسپاريم كه توانايى هاى ما محدود وعوامل انحراف زياد است . (اعيذها بك )
10- مادر مريم ، جايگاهى خاص دارد. از بيان نذر او، اخلاص او، نام گذارى او و استعاذه او اين برداشت استفاده مى شود. (نذرت لك ، سمّيتها، اعيذها بك )
11- شيطان ، دشمن ديرينه نسل بشر است . (اعيذها... من الشيطان الرجيم )
تفسير آيه :(37) فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَاءَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا؟ُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الِْمحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ يَمَرْيَمُ اءَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْيَشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ
ترجمه :
پس پروردگارش او را به پذيرشى نيكو پذيرفت و به رويشى نيكو روياند و سرپرستى او را به زكريّا سپرد. هرگاه زكريّا در محراب عبادت بر مريم وارد مى شد، خوراكى (شگفت آورى ) نزد او مى يافت . مى پرسيد: اى مريم اين (رزق تو) از كجاست ؟! مريم در پاسخ مى گفت : آن از نزد خداست . همانا خداوند به هر كس كه بخواهد بى شمار روزى مى دهد.
نكته ها 
O كسى كه در راه خدا گام بر دارد، دنياى او نيز تاءمين مى شود. مادر مريم فرزندش را براى خدا نذر كرد، خداوند در اين آيه مى فرمايد: هم جسم او را رشد داديم و هم سرپرستى مانند زكريّا براى او قرار داديم و هم مائده آسمانى بر او نازل كرديم .
O رزق بى حساب ، به معناى نداشتن حساب نيست ، بلكه به معناى خارج بودن از محاسبات عمومى است . (يرزق من يشاء بغير حساب )
O حضرت مريم از نظر ظاهرى وجسمى ، رشد كامل وخوبى داشت . (فانبتها نباتا حسنا)
O مادرى همانند مريم ، محل تربيتى مثل مسجد و سرپرستى همچون زكريّاى پيامبر وبا تغذيه اى بهشتى ، محصولش فرزندى چون عيسى مى شود. عوامل مؤ ثّر در تربيت عبارتند از:
روح پاك مادر. (تقبّلها ربّها بقبول حسن )
جسم سالم . (نباتا حسنا)
تعليم و تربيت الهى . (كفّلها زكريّا)
تغذيه پاك . (وجد عندها رزقا)
O در تاريخ آمده است : زمانى قحطى مدينه را فرا گرفت ، روزى حضرت فاطمه عليها السّلام مقدارى نان وگوشت خدمت پيامبر آورد. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: در زمان قحطى اين غذا كجا بوده است ؟ حضرت فرمود: ((هو من عنداللّه )) پيامبر فرمود: خدا را شكر كه تورا مانند مريم قرارداد. آنگاه پيامبر، حضرت على وامام حسن وامام حسين عليهم السّلام را جمع كرد واز آن غذا همگى خوردند وبه همسايگان نيز دادند.(41)
پيام ها 
1- پذيرش دعا، جلوه اى از ربوبيّت الهى است . (تقبّلها ربّها)
2- قبولى خداوند درجاتى دارد. خداوند نذر مادر مريم را به بهترين وجه پذيرفت . (بقبول حسن )
3- كسى كه با اخلاص است ، خداوند كارش را به نيكى مى پذيرد. (بقبول حسن )
4- مادر مريم نذر كرد كودكش خادم خانه ى خدا شود، خداوند در پاسخ ، پيامبرش را خادم و متكفّل اين كودك قرار داد. (كفّلها زكريّا)
5- هر كه تحت تكفّل انبيا درآيد، از شيطان دور مى شود. (اعيذها... من الشيطان الرّجيم ... و كفّلها زكريّا)
6- عبادت ، نبايد موسمى و مقطعى باشد. (كلّما دخل )
7- شرط تكفّل ، نظارت و تفحّص است . (كفّلها... دخل عليها... انّى لك هذا)
8- عبادت ، جنگ با شيطان و محلّ عبادت ، مِحراب يعنى محلّ نبرد است . (دخل عليها زكريّا المحراب )
9- رزق پاك درسايه ى عبادت است . (المحراب وجد عندها رزقا)
10- زن مى تواند بدان مقام رسد كه پيامبر خدا را به شگفتى وادارد. (اَنّى لكِ هذا)
11- صادر شدن كرامت از اولياى الهى ، كار مشكلى نيست . (هو من عنداللّه )
12- نعمت ها را از او بدانيد، نه از تلاش خود. (هو من عنداللّه )
13- خداوند مى تواند خارج از اسباب مادّى روزى بدهد. (هذا من عند اللّه )
14- در شرايط و محيطى سالم ، زن و مرد مى توانند با هم سخن بگويند. (انّى لك هذا قالت هو من عنداللّه )
تفسير آيه :(38) هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِى مِنْ لَّدُنكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةًاِنَّكَ سَمِيعُ الْدُّعَآءِ
ترجمه :
در اين هنگام زكريّا (كه اين همه كرامت و مائده آسمانى را ديد) پروردگارش را خواند و گفت : پروردگارا! از جانب خود نسلى پاك و پسنديده به من عطا كن كه همانا تو شنونده دعائى .
نكته ها 
O چنانكه قبلا ذكر شد، مادر مريم با همسر زكريّا خواهر بودند و هر دو عقيم و نازا. مادر مريم با ديدن صحنه ى غذا دادن پرنده به جوجه هايش منقلب شد و به درگاه خدا دعا كرد، خداوند نيز به او مريم را عطا كرد. در اينجا هم وقتى حضرت زكريّا مقام ومرتبه ى مريم را ديد، از خداوند طلب فرزند نمود.
پيام ها 
1- حالات انسان وساعات دعا، در استجابت آن مؤ ثّر است . (هنالك دعا زكريّا)
2- غبطه خوردن كمال ، ولى حسد ورزيدن نقص است . زكريّا عليه السّلام با ديدن مقام مريم عليها السّلام شيفته شد و غبطه خورد و دست به دعا برداشت . (هنالك دعا)
3- زن مى تواند پيامبر خدا را تحت تاءثير قرار دهد. (هنالك دعا زكريّا)
4- مشاهده ى كمالات ديگران ، زمينه ى درخواست كمالات و توجّه انسان به خداوند است . (هنالك دعا زكريّا)
5- درخواست فرزند ونسل پاك ، سنّت و روش انبياست . (هب لى ... ذرّية طيّبة )
6- ارزش ذريّه و فرزندان ، به پاكى آنهاست . (ذُرّيّةً طيّبةً)
7- در دعا بايد از خداوند تجليل كرد. (انّك سميع الدعاء)
تفسير آيه :(39) فَنَادَتْهُ الْمَلََّئِكَةُ وَهُوَ قَآئِمٌ يُصَلِّى فِى الِْمحْرَابِ اءَنَّ اللَّهَىُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيّاً مِّنَ الْصَّلِحِينَ
ترجمه :
پس درحالى كه زكريّا در محراب به نماز ايستاده بود، فرشتگان او را ندا دادند كه خداوند تو را به (فرزندى به نام ) يحيى بشارت مى دهد كه تصديق كننده ى (حقّانيت ) كلمة اللّه (حضرت مسيح ) است و سيّد و سرور، و خويشتن دار (از زنان ) و پيامبرى از صالحان است .
نكته ها 
O در تاريخ آورده اند كه حضرت يحيى ، 6 ماه از حضرت عيسى بزرگ تر بود و چون در ميان مردم به زهد و پارسايى معروف بود، ايمان او به پسرخاله ى خود حضرت عيسى ، اثر عميقى در توجّه مردم به مسيح گذاشت . جالب آنكه معناى ((عيسى )) و ((يحيى )) يكى و هر دو به معناى ((زنده ماندن )) است .
بعضى ((حَصور)) را به معناى ترك ازدواج يحيى به خاطر مسافرت هاى زياد دانسته اند، ولى امام باقر عليه السّلام مى فرمايد: عفّت يحيى باعث شد تا ازدواج نكند و از زنان كناره بگيرد.(42)
پيام ها 
1- دعاى خالصانه از قلب پاك مستجاب مى شود. (دعا زكريّا... فنادته الملائكة )
2- نماز، در اديان پيشين نيز بوده است . (يصلى فى المحراب )
3- مِحراب مسجد، از قداست خاصّى برخوردار است . محل نزول مائده آسمانى ؛ (وجد عندها رزقا) استجابت دعا. (فنادته الملائكة ... فى المحراب )
4- نماز، زمينه ى نزول فرشتگان است . (نادته الملائكة و هو يصلّى فى المحراب )
5- اراده ى خداوند بر هر چيزى غلبه دارد. پيرىِ پدر و عقيمىِ مادر، مانع فرزنددار شدن نيست . (انّ اللّه يبشّرك بيحيى )
6- گاهى نامگذارى افراد از طرف خداست . (يُبشّرُك بيحيى )
7- فرزند از نعمت ها و بشارت هاى الهى است . (يبشّرك بيحيى )
8- انبيا يكديگر را تصديق مى كنند. (مصدقا بكلمة من اللّه )
9- حضرت عيسى نشانه اى از قدرت خداست ، نه فرزند خدا. (بكلمة من اللّه )
10- خداوند از آينده هر كس خبر دارد. (سيّدا و حصورا و نبيّا)
11- عفّت و كنترل تمايلات جنسى ، مورد ستايش خداوند است . (حصورا)

next page

fehrest page

back page