بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد اول, عبداللّه مبلغى آبادانى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ADYAN001 -
     ADYAN002 -
     ADYAN003 -
     ADYAN004 -
     ADYAN005 -
     ADYAN006 -
     ADYAN007 -
     ADYAN008 -
     ADYAN009 -
     ADYAN010 -
     ADYAN011 -
     ADYAN012 -
     ADYAN013 -
     ADYAN014 -
     ADYAN015 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
 

 

 
 

fehrest page

back page

برج سكوت
((فليسين شاله )) مى گويد ((از ديدگاه زرتشتيان ، جسد مرده را نبايد در خاكنهاد،بلكه بايد پس از مرگ در بناهاى استوانهاىشكل ( برج سكوت ) گذارد، تا خوراك سگ و لاشخورها شود. ولى روح انساندر عدالتخانه الهى محاكمه مى شود؛ نيكوكاران به پاداش مى رسند و به اسمانبالا مى روند ونزد ((اهورامزدا)) براى يارى خدا تا پيروزى نهائى همواره مبارزهمى كنند، و بدكارانبه جزاى خويش مى رسند و در قعر جهنم جاىدارند.))(508)
((جان ناس )) مى گويد: ((زرتشتيان برآننند كه چون چهار روز از مرگ كسى بگذرد،زندگى ديگر او آغاز ميشود. در سه شبانه روز نخستين ، روان او بر سر پيكر خاكىزندگى ديگر متوفى مى نشيند و بر گذشته كردارها و پندارها و گفتارهاى خوب و بداو فكر مى كند، هر گاه نفسى نيكوكار باشد، فرشتگان پاك گوهر او را نوازش دهند واگر بدكار باشد، ديوان پليد او را آزار دهند و سرانجام او را كشان كشان به كيفرگاهخواهند برد. و چون روز چهارم در رسد، روح مرده به طرفپل چينوات كه گذرگاه مردگان است ، حركت كرده ، در برابرپل ، خداى ميترا و همكارانش (سروش ، راشنو) آن روح را به داورى مى خوانند، در دستراشنو ترازوئى است كه در دو كفه آن كردارهاى نيك و بد را نهاده و مى سنجد،پل صراط (چينوات ) تيغه اى تيزتر از دم شمشير دارد كه در زير آن جايگاه دوزخيان استو چون روان مردگان به آن جا مى رسند، اگر راست كار و راست كردار باشند، آن تيغهتيز در برابرشان پهن شده گذرگاهى نرم مى شود، ليكن اگر بدكردار و دروغ پيشهبودند، آن تيغ بر آنها راه مى بندد. همينكه مرده سه گام ديگر برمى دارد كه يكىنماينده انديشه هاى بد و ديگرى سخنان ناسزا و ديگرى كارهاى زشت او است كه درروزگار زندگى از او سرزد، آن تيغ او را به دو نيمه مى كند و از فرازپل در نشيب دوزخ فرو مى افكند...))(509)
متخصصان دين زرتشت ، بهشت و دوزخ ((گاتها)) را روحانى و درونى توجيه كرده اند.برخى معتقدند كه علاوه بر پاداش روحى و درونى ، در پيام ((زرتشت )) به حيات پساز مرگ و روح حساب اشاره شده است ، و ديگر اديان روز رستاخيز را از دين او اقتباسكرده اند. ((بهشت )) و ((دوزخ )) در ((گاتها)) داراى اصطلاحات ويژه اى است گ
1 ((گرودمانه )) مركب از ((گر)) يعنى ((سرود)) و ((دمان )) يا((مال )) به معنى ((خانه )) است ، يعنى ((خانه نغمه و سرود)). در اوستا((گروتمان )) و در پهلوى ((گزمان )) يا ((گرشمان )) بكار رفته است .
2 ((من گئير)) يعنى ((بالاترين سرا)) يا ((خانه سرود)) است .
3 ((نگهوش دمانه )) يا ((سراى انديشه نيك )).
4 ((هوشى تئيش )) يا ((سراى آرامش و سرود)).
5 ((وهيشم منو)) يا ((بهترين منش )) كه در اوستا ((اشه و هيشته )) يا ((بهشت ))بكار رفته است و به معناى ((وجدان راحت )) نيز آمده است .
6((دروج دمانه )) يا ((سراى دروغ )) كه ((دوزخ درون تيره )) نيز معنى شده است .
7 ((اچيشة مامانه مننكهو)) يا ((سراى برترين منش )).
8 ((اچيشتم منو)) يا ((بدترين منش ، بدترين حالت روحى )) يا ((عذاب وجدان )).
معلوم مى شود كه اين اصلاحات ، به فكر و انديشه و نيّات دخالت و دلالت دارد و معرفيك حالت درونى است و مكان مشخص خارجى را نشان نمى دهند.
در ((گاتها 4/28)) آمد است كه : (( (( من گئير))؛ من روانم را در بالاترين سراىانديشه نيك جاى خواهد داد و با آگاهى از كارها از كارها و پاداشى كه اهورا مزدا مقررفرموده ، تا زمانى كه در توان دارم ، به مردم مى آموزم كه كوشش كنند.)) (510)
((پورداوود)) محقق ايرانى كلمه ((من گئير)) را اين گونه ترجمه كرده است : ((من بيادسپرده ام كه روانم را با همراهى منش نيك نگهبانى كنم ، چه از پاداش ((مزدا اهورا))براى كردار نيك آگاهم .)) پور داوود مى گويد: ((در اين سرود پاداش درمقابل كار نيك است . بهترين پاداش ، بالاترين سراى انديشه نيك است ، آنجا كه ضميرروشن و درون پر مهر و فكر نيكوست . اين بهشت مسلما يك كيفيت معنوى و روحانى است نهيك مكان خاصى چون باغ عدن .)) اصولا آغاز پيدايش ((شر و خير)) توجه مى شود و درآن پاداش نيكو كاران و مجازات بدكاران تعيين مى گردد. و اين به وضوح مشخص مى كندكه سخن از ((بهشت )) و ((جهنم )) درونى است و نه تنها منبع و منشاء ((خير)) و((شر)) در انديشه و منش ما است ، بلكه پاداش و كيفر آنهم در ضمير و خاطر ما است .((نيك انديش ))، خاطرى آرام و ضميرى روشن خواهد يافت كه ((بهشت )) او است و((كژانديش ))، به فكر و انديشه تيره و ناآرام دچار مى شود كه ((جهنم )) درون اواست . اين تعبير در سرودهاى ديگر تائيد مى گردد:
((بند 11/30: زيان و رنج ديرپا براى پيران دروغ $ و سود بى پايان براىپيروان راستى است $)) در اينجا ديگر سخن از ((بهشت و جهنم )) نيست ، بلكه كيفر وپاداش ره صورت ((رنج ديرپا)) و ((سود بى پايان )) توجيه شده است .
در ((سرودها)) زرتشت از خداوند درباره كيفر پيروان دروغ و پاداش ‍ پيروان راستى وپارسايان كه در آبادانى جامعه و پيشرفت راستى و درستى مى كوشند،سئوال مى كند كه در ((بند20)) اين گونه پاسخ داده مى شود: ((كسى كه به سوىزندگى پارسائى آيد، جايگاه او در آينده روشن است ، ولى بدكاران زمانى دراز باشيون و افسوس در تيرگى بسر خواهند برد، براستى زندگى بدكاران ، وجدان آنهارا بسوى كردار خودشان خواهد برد.))
در اين بند ((20)) به روشنى و صراحت ، سراى زشت كاران تيرگى درون و عذابوجدان ناآرام توحيه شده و پاداش نيكوكاران ، جايگاه فروغ و روشنائى كه همان بهشت((انديشه نيك )) است ، گفته شده است : وجدان بدكاران به سوى كردارشان كشيده مىشود، يعنى كردار بد آنان وجدانشان را معذب خواهد نمود.
برخى محققان با توجه به ((اوستاى موجود))از اين بند نتيجه مى گيرند كه وجدانانسان در روز رستاخيز او را به سوى ((بهشت )) يا ((جهنم )) خواهد كشانيد. در اوستاىموجود آمده است كه : روز قيامت ، ((وجدان )) يا ((دئناى )) نيكوكاران به صورت دخترزيبايى ، و ((دئناى )) زشت كاران به شكل پيرزن زشتى ظاهر شده و آنها را در روى((پل صراط)) يا ((پل چينوات )) به ((بهشت )) يا قعر ((جهنم )) هدايت خواهد كرد.اگر چه اغلب محققان دين زرتشت اين سروده را معرف روحانى و درونى بودن ((بهشت وجهنم )) در پيام زرتشت مى دانند و نتيجه مى گيرند كه وجدان و ضمير انسان تحتتاثير اعمالش به تيرگى يا روشنى متوجه شده و اين واقعى ترين پاداش و كيفرىاست كه مى تواند تحقق يابد. (511)
يك محقق ايرانى در دين زرتشت مى گويد: ((زرتشت صريحا بهشت و دوزخ درونى رامطرح نمود و به واقعيت زندگى پرداخته است و از حيات روانى زنده بودن روح نيز سخنگفته است .)) (512)در اين رابطه ، برخى خاورشناسان معتقدند كه : ((عملى بودندين زرتشت در سراسر گاتها مشخص است . او پيوسته به نتايج همين دنياى مادى نظرداشته است و بهشت او نيز روحانى است .)) (513)
((ميلز)) معتقد است كه : ((زرتشت به بهشت و جهنم معنوى باور داشته است و مجازات رامنشى و ذهنى مى داند. بهشت همان راحتى انديشه و آسايش وجدان و جهنم ، عذاب درونى وناراحتى فكر است . خلاصه اينكه زرتشت در روزگار قديم اين حقيقت را آشكار ساخت كهبهشت و جهنم در خود ما است .)) (514)
((زهنر))معتقد است كه : ((هر چند زرتشت دنياى مادى و روحانى را از هم جدا مى كند، ولىدر اصول او آنها با هم در رابطه بوده و هرگز درمقابل هم قرار ندارند، بلكه ائتلاف با يكديگر دارند. در دين زرتشت ((بهشت و دوزخ ))خانه افكار و وجدان نيك و مسكن بدترين انديشه و منش است . در ((گاتها))بشر آزادىاراده دارد، و اين خود او است كه به نجات يا محكوميت خويش اقدام مى كند.)) (515)
يك محقق غربى مى گويد: ((نه تنها بلكه در برخى از يشت ها نيز، سفر آخرت ،روحانى است . يشت 89/49 بر اين نكته تصريح دارد.)) (516)
شرح حال روان متوفى در متون زرتشتى
در متون زرتشتى شرح حال روان متوفى چنين آمده است :
((اى اورمزد بزرگوار! اى خرد مقدس !
اى آفريدگار جهان مادى ! اى اشو!
وقتى كه پاكدينى از جهان در كجا آرام مى گيرد؟))
((اهورا مزدا)) پاسخ مى دهد:
((او بر بالين قرار گرفته است .))
خوانندگان گاتها چنين در خواست آمرزش مى كنند:
((خوشبخت كسى است كه خواستار خوشبختى ديگران باشد. در اين شب ، روان به اندازهتمام زندگانى جهان خوشى بيند.))
در شب دوم ، ((زرتشت )) مى پرسد:
((روانش كجا آرام گيرد؟))
((اهورا مزدا)) پاسخ مى دهد:
((او بر بالين قرار گرفته است .))
اشتودگاتها سرايان اينگونه آمرزش مى طلبند:
((خوشبخت كسى است كه خواستار خوشبختى ديگران باشد. در اين شب ، روان به اندازهتمام زندگانى جهان خوشى بيند.)) ((زرتشت ))مى پرسد: در شب سوم روانش كجا آرامگيرد؟))
((اهورامزدا))پاسخ مى دهد: ((او بر بالين قرار گرفته است .))
اشتودگاتها سرايان اين چنين آمرزش مى طلبند: ((خوشبخت كسى است كه خواستارخوشبختى ديگران باشد، در اين شب ، روان به اندازه تمام زندگانى جهان ، خوشىبيند.))
((پس از شب سوم ، در پگاه ، روح و روان مرد پاكدين را چنين مى نمايد كه در ميان چمنباشد و بوى خوش دريابد و او را چنين مى نمايد كه باد معطرى از نواحى جنوبى بهسوى وى مى وزد. بادى خوش بو تر از همه بادهاى ديگر. مرد پاكدين را چنين مى نمايدكه اين باد را با بينى خود بوئيده باشد و گويد از كجا مى وزد اين باد،اين خوشبوترين بادها كه هرگز مانند آن رانبوئيده بودم ؟در وزش اين باد، وجدان وى به پيكرموجودى در نظر او نمودار شود موجودى زيبا، درخشان ، با بازوان سفيد، نيرومند،خوشرو، راست بالا، و...
آنگاه روان مرد پاكدين ازاو مى پرسد: اى موجود جوان ! تو كيستى ؟
وجدان او را پاسخ مى دهد: اى جوان مرد نيك پندار نيك كردار نيك دين ! من وجدان تو هستم .((جوان مرد مى پرسد: پس كجاست كسى كه تو را دوست داشت از براى بزرگى و نيكىو زيبائى و خوش بوئى و نيروئى ، پيروزمند و قدرتمند به دشمن غلبه كننده ، و توآن چنان كه به نظرم مى آئى ،
مى باشى . ((موجود پاسخ مى دهد: اى جوان مرد نيك پندار نيك گفتار نيك كردار نيك دين !آن كس تو هستى كه مرا دوست داشتى . من آنچنان كه دوست داشتى ، به نظرت مى آيم .وقتى تو مى ديدى كه ديگرى لاشه مى سوزانيد و به بت پرستى مى پرداخت ، رستممى سوزانيد و درختها را مى بريد، تو نشسته و گاتها مى سرودى و آبهاى نيك و آذراهورا را مى ستودى و مرد پاك را كه از نزديك و دور مى رسيد، خشنود مى ساختى . محبوببودم ، تو مرا محبوب تر ساختى ، زيبا بودم تو مرا زيباتر ساختى ، مطلوب بودم ، تومرا مطلوب تر ساختى ، بلند پايه بودم ، تو مرا بلند پايه تر ساختى . روان پاكدين، نخستين گام را برداشته ، به پايه انديشه نيك درآيد، روان مرد پاكدين دومين گام رابرداشته به پايه گفتار نيك درآيد، روان مرد پاكدين سومين گام را برداشته بهپايه كردار نيك درآيد. روان مرد پاكدين چهارمين گام را برداشته به بهشت پر فروغوارد شود.
زرتشت از اهورا مزدا مى پسد كه وقتى شخص گناهكار از جهان درگذرد، روان او در سهشب اول در گذشت ، در كجا آرام گيرد؟
اهورامزدا پاسخ مى دهد: روان او در شب اول تا سوم ، گرد بالين جسد سرگشته بسر مىبرد و در حالى كه افسرده و پژمرده و غمگين است و قسمتى از گاتهاى اشتود را كه باكلمات كام غوئى زام شروع مى شود، مى خواند: اى اهورا مزدا! به كدام كشور روى آورم ؟به كجا پناه جويم ؟
پس از سپرى شدن شب سوم در بامداد روز چهارم روان مرد ناپاك را چنين مى نمايد كهدرميان برفها و يخها باشد و بوى اجساد گنديده به مشامش ‍ رسد. و او را چنين به نظرآيد كه باد متعفن از سوى شمال به سوى او مى وزد. از خود مى پرسد: از كجا اين باد،بدبوتر از آن هرگز به مشامش ‍ نرسيده است ؟ در وزش اين باد، وجدان خود را مى بيندكه به پيكر موجودى زشت روى ، چركين و خميده زانو، به او روى مى آورد. روان مردناپاك از او مى پرسد: تو كيستى كه هرگز از تو زشت تر نديده ام ؟
آن موجود پاسخ مى دهد: اى مرد بد انديش بدگفتار بد كردار، من كردار و وجدان بد توهستم . از بس كردار تو بد است ، من چنين زشت و تباه و بزه كار و رنجور و پوسيده وگنديده و درمانده شده ام . وقتى مى ديدى كسى ستايش يزدان را مى كند و آب و آتش وگياه را محافظت مى كند، تو با اعمال بد خود اهريمن راخوشنود مى ساختى . وقتى مىديدى كسى به بينوايان صدقه مى دهد و به پارسايان خدمت مى كند، توبخل ورزيدى و درب به روى مردم مى بستى ، من منفور بودم ، تو منفورترم ساختى ، منپوسيده بودم ، تو پوسيده ترم ساختى ، من گنديده بودم ، تو گنديده ترم ساختى .روان مرد ناپاك در گام اول به پايه انديشه بد و در گام دوم به پايه گفتار بد و درگام سوم به پايه ((كردار بد)) و در گام چهارم به ((ظلمت بى پايان))رسد.))(517)
روحانيت زرتشت ؛
تاريخ و سرگذشت اديان و مذاهب بشرى نشان مى دهد كه آفت دين و مذهب ، روحانيت آن است. در اديان و مذاهب باستانى ايران ديديم كه روحانيون از قدرت و سيطره بسيارىبرخوردار بودند. آنان به مردم مى گفتند كه خدايان مانند پادشاهان زندگى مى كنند.آنان در اشرافيت مى زينند، پس بايد هر چه مى توانيد در بخشيدن زينت آلات و...كوتاهى نكنيد. و بدين سان تزوير مذهبى كه روحانيون مذاهب باستانى مظاهر و مصاديقآن بودند، به غارت و چپاول مردم مى پرداخت . معابد زير نظر روحانيون بود و سرشاراز طلا و جواهر؛ و كليه اين ثروتهاى انبوه در اختيار نمايندگان خدايان يعنى روحانيونبود. آنان علاوه بر اين ، ذخائر و انبارهاى غله و حبوبات و امتعه گوناگون را كههداياى رعايا براى خدايان بود، در اختيار داشتند، و نام خدايان تجارت مى كردند. معابدپايگاه تجارت و معاملات روحانيون بود. (518)زرتشت عليه روحانيون قيام كرد وبساط تبهكارى و عوامفريبى آنان را در هم پيچيد. اما اندكى بعد، آئين او مبتلا به آفتروحانيون گرديد. آئين اوليه زرتشت وجود مغان يا روحانيون را به رسميت نمى شناخت .زرتشت در طى حيات خود با مقاومت سرسخت كارپانها يا روحانيون آئين قديم (مهرپرستى ) روبرو بود. آنان در انزواى زرتشت و توطئه عليه وى مى كوشيدند وسرانجام وجود خويش رااثبات كردند. پس از دوران زرتشت موبدان نمايندگى آئين او رامدعى شدند. و از آنجا كه سلطنت و روحانيت در تاريخ سياسى ايران پا به پاى يكديگرزيسته اند، سلطه سياسى نيازمند تزوير مذهبى بود و اين امر توسط روحانيون در جهتبسط قدرت و تحكيم آن ممكن بود. موبدان توحيد زرتشت را به صورت زير بناى شركدر آوردند و نظام طبقاتى جامعه را توجيه مذهبى كردند. اين نخستين تحريف آئين زرتشتبود.(( روحانيون ))به پيروى از اسطوره باستانى سلطنت ، مقام روحانى خويش را((مورثى )) ساختند و با اثبات هويت صنفى ، در ساختار جامعه طبقاتى ايران ،طبقهممتازى بشمار آمدند. از اين پس ، ((پسر))جانشين ((پدر))مى شد و بدين سان ((روحانيتمورثى ))در آئين زرتشت يك قانون گرديد. طبقه روحانيت زرتشت مانند ديگر طبقات جامعهايران خداى خاص خود را داشت و آتش وآتشگاه خاص خويش را پاس مى داشت . روحانيون ،در دولتى كردن آئين زرتشت كوشيدند. دوره ساسانى نقطه اوج استبداد مذهبى و روحانىآئين زرتشت است . روحانيون كه همدست پادشاهان بودند، درتحميل دين زرتشت مى كوشيدند و اقليت هاى مذهبى ديگر در انزوا قرار داشتند. محققانتاريخ ايران بر اين قول متفقند كه علت غائى سقوط امپراطورى ساسانى ، ((استبدادمذهبى ))و حاكميت روحانيون بر سرنوشت مردم بود. موبدان زرتشتى براى توجيه وضعموجود، متون مذهبى ((اوستا))را تاويل و تفسير مى كردند. فشار دولتى و مذهبى ناشى ازاراده روحانيون ، جان مردم را لب رسانده بود و سرانجام اين فشارهاى متراكم به سقوطرژيم ساسانى انجاميد و ((موبد))كشى و ((مغ ))كشى در ايران آغاز گرديد.
كتاب شناسى :
اديان ايران باستان ، عقايد اوليه ، زرتشت :
به فارسى : منابع اصلى ؛ پور داوود / يشتها گاتها يسنا خرده اوستا بند هشنو كليه مقالات وآثار او. دكتر محمد معين / ارداويرافنامه مزديسناو ادب پارسى مجموعهمقالات . مهندس آشتيانى / زرتشت ، مزديسنا و حكومت . كيخسرو كرمانى / آئين مزديسنا.سن / ايران در زمان ساسانيان ، ترجمه رشيد ياسمى . پيرنيا / ايران مشكور / ايرانباستان .
منابع فرعى : جان ناس / تاريخ جامع اديان فليسين شاله / تاريخ مختصر اديانبزرگ راوندى / تاريخ اجتماعى ايران / جلداول بروخيم / تحولات فكرى در ايران مهرداد مهرين / تمدن ايران باستان .
منابع تحليلى و مقايسه اى : دكتر على شريعتى / تاريخ و شناخت اديان . جلد دوم / م . آ.15. مهندس آشتيانى / زرتشت ، مزديسنا و حكومت .
به عربى : منبع مستقيم ؛ ابن نديم / الفهرست . منابع غير مستقيم : شهرستانى /الملل و النحل / 2 جلدى بغدادى / تاريخ بغداد مسعودى / التنبيه المروج .
آيا ازدواج با محارم در آئين زرتشت وجود دارد؟ يا اين نسبت ، تهمت است ؟
دفاعيه يكى از روحانيون زرتشتى
در اين جهت اطلاع خوانندگان ، نظر جناب آقاى موبد اردشير آذرگشسب را كه يكى ازروحانيون آئين زرتشت است ، و هم اكنون رياست و رهبرى زرتشتيان ايران را بر عهده دارد،در اينجا مى آوريم ، تا موضوع ازدواج با محارم در كيش زرتشتيان روشن گردد.
آقاى اردشير مى گويد:((يكى از اتهاماتى كه به پدران نامدار ما نسبت داده اند تهمتنارواى زناشوئى با نزديكان است كه از سوى دشمنان ايران و افرادى كه از مذهبايرانيان باستان اطلاع عميق نداشته اند، به نياكان نامدار ما وارد آمده و آنها را بهارتكاب اين عمل زشت ، متهم نموده اند. اين افتراء نخست از سوى يونانيان كه با پدران مادشمنى ديرينه داشته اند به منظور خاصى به آنها نسبت داده شد و قرنها بعد پس ازآنكه خاك پاك ايران لگدكوب سم ستوران اعراب گرديد، (519) اينان نيز تا آنجاكه توانستند به اين آتش دامن زدند، و در قرن اخير چند تن از خاورشناسان و اوستادانانغربى ، با پيدا كردن واژه اوستائى ((فيتودت ))بهخيال خودشان به اين موضوع - تهمت - صحه گذاشتند، و ما اينك مى كوشيم تا به اينتهمت ناروا كه پايه و اساسى ندارد با عقل و مطق جواب گوئيم و براى اينكه نوشته وترتيب خاصى برخوردار باشد، نخست از انواع پيوند زناشوئى با نزديكان پرداختهبه تهمت هاى وارده يكى پس از ديگرى با دليل و منطق پاسخ مى گوئيم ، سپس واژهاوستائى ((فيتودت ))را ترجمه و تفسير مى نمائيم ، و در پايان شمه اى را دربارهشيوع ازدواج با محارم ميان ديگر اقوام باستانى بيان نمود و با جمع بندى مطالب گفتهشده ، به اين موضوع پايان مى دهيم :
انواع پيوند زناشوئى در كيش زرتشت
در آئين زرتشتى تعدد زوجات روا نيست ، به گرفتن يك زن فرمان داده شده ، و ايرانيانباستان كه از پيروان زرتشتى بودند حق نداشتند در آن واحد، بيش از يك زن داشتهباشند، ولى پيوند زناشوئى در عهد باستان بنا به حالت و وضع و شوهر به پنجنام گوناگون به موجب شرح زير ناميده مى شد. در دفاتر زناشوئى به همان نام ثبتمى گرديد :
1- پادشاه زن 2- چاكر زن 3- ايوك زن 4- ستر زن 5- خود راءى زن . كه اينك به شرحمختصرى از هر يك از اين پنج نوع پيوند زناشوئى مى پردازيم : 1- پادشاه زن :دخترى پس از رسيدن به سن بلوغ با موافقت و صلاحديد پدر و مادر خود به عقد ازدواجپسرى درمى آمد، و به طور كلى همه دخترانى كه براى نخستين بار با رضايت پدر ومادر عروس مى شدند- به استثناى موارد مذكور در اين بخش - پيوند زناشوئى آنها بهنام پادشاه زنى بسته مى شد و به همين نام در دفتر زناشوئى ثبت مى گرديد.
پادشاه زن از كامل ترين حقوق و مزاياى زندگى زناشوئى بهره مند مى شد، و امور خانهو فرزندان را با شوهر اشتراكا اداره مى نمود، و به عقيده پدران ما در ايران باستانپس از در گذشت نيز در دنياى ديگر باز همان نسبت زناشوئى ميان يك زن و شوهربويژه زوجى كه عقد آنها به پادشاه زنى گرفته باشد موجود است .
2- چاكر زن : هر گاه زنى بيوه پس از درگذشت شوهر نخستين خود، به عقد ازدواجديگرى درمى آمد، اين پيوند زناشوئى ، زير نام چاكر زنى ثبت مى شد. اين زن درسراسر زندگى در خانه شوهر، مقام كدبانوئى خانه داشت و از همگى حقوق و مزاياىپادشاه زن در طول عمر خود برخوردار بود، ولى پس از گذشت ، آئين كفن و دفن و سايرمراسم مذهبى براى او تا سيزده روز از طرف شوهر دوم برگزار مى شد، و تمام هزينههاى بعد از آن به عهده بستگان شوهر اولش بود.
ايرانيان باستان معتقد بودند كه در دنياى ديگر اين زن از آن شوهر نخستين خواهد شد. وبه همين علت پيوند زناشوئى او با شوهر دوم زير نام چاكر زن بسته مى شد. واژهچاكر زن نويسندگان غير زرتشتى را به اصول مزديسنى و انواع پيوند زناشوئىزرتشتيان آشنائى نداشتند بر آن داشت كه نسبت زوجات به زرتشتيان بدهند. آنها تصورمى كردند كه پادشاه زن ، زن عقدى ، و چاكر زن ، زن صيغه اى است . در صورتى كهاصل قضيه به موجب شرحى كه داديم غير از اين است ، و ايرانيان باستان در هيچ دوره اىاز ادوار زندگى تاريخى خود، مجازبه گرفتن بيش از يك زن نبوده اند، وعمل يكى دو نفر پادشاه خودكامه را در گرفتن چند زن نمى توان به حساب كليهايرانيان باستان گذاشته ، مجوزى براى چند زنى آنها به شمار آورد. به علاوه اگرآئين چند زنى در ايرانيان باستان وجود داشت ، پس چرا با اينكه پدران ما در ميان قومىزندگى مى كردند كه تعدد زوجات در بين آنها رسم مذهبى بود و مانعى براى پدران ماوجود نداشت كه چند زن بگيرند، يك دفعه آنها از چند زنى دست كشيده و به يك زن اكتفاءكردند، كما اينكه تا امروز هم زرتشتيان در هر كجاى دنيا كه زندگى مى كنند به همينرسم يك زنى پاى بنداند؟
3- ايوك زن : وقتى مردى داراى فرزند پسر نبود، اگر فرزند او منحصر به يك دختربود، ازدواج اين دختر و اگر چند دختر داشت ، زناشوئى دختر كوچكتر او زير نام ايوك زن- اين واژه اى پهلوى است كه به معنى يك ، مى باشد - ثبت مى شد، و نخستين پسرى كهاز اين زناشوئى به وجود مى آمد به فرزندى جد مادرى خود در مى آمد، و نويسندگان ناآگاه غير زرتشتى اين عمل را به عنوان ازدواج با
محارم زرتشتيان مى پنداشتند و پدران ما را به ازدواج با محارم متهم كردند.
4- ستر زن : واژه ستر زن در زبان پهلوى به معنى فرزند آمده است و كلمات استر وسترون ، در پارسى سره ، از اين واژه گرفته شده اند. استر، مركب است از دو جزءاوستر، ا، از ادات نفى است و ستر به معنى فرزند، بنابراين معنى تركيب آن مى شودبدون اولاد، يعنى حيوانى كه نازاست ، و مخفف استر است و ون به معنىمثل و مانند، و معنى كامل آن مى شود، مانند استر و به عبارت ديگر، نازا بودن و بچه دارنشدن . و سترون كردن در زبان علمى به معنى عقيم كردن است از نظر توالد وتناسل ميكربها. پس از بيان اين مقدمه گوئيم كه در دوران قديم چون پسرى بالغ يامردى بدون زن و فرزند فوت مى نمود، خويشان و بستگان او مى بايستى دوشيزه اى رابه خرج خود و به نام آن درگذشته زير نام ستر زنى به عقد ازدواج جوانى در مىآوردند. تنها شرط اين زناشوئى آن بود كه زوجين متعهد مى شدند كه يكى از پسران خودرا به فرزندى شخصى در گذشته بدهند، و اين نوع زناشوئى درعمل ، سعادت و خوشبختى عده اى از مردم بدبخت و بينوا را فراهم مى كرد، به اين معنىكه هرگاه يكى از اشخاص متمول بدون زن و فرزند فوت مى نمود، بستگان در گذشتههزينه زناشوئى دختر و پسرى از طبقه بينوا و بى چيز را و آنها را با گواه ستر زنىبهم پيوند مى دادند و مبلغى هم براى گذراندن زندگى به آنها مى دادند. بعلاوهپسرى كه از ازدواج خوشبخت به دنيا مى آمد به فرزند خواندگى شخص در گذشته معينمى شد و در حقيقت وارث او به شمار مى آمد. و اين زناشوئى هم يكى ازموضوع هايى بودكه بهانه بدست دشمنان مى داد، زيرا گاهى كه شخص درگذشته خواهر جوان و دم بختداشت ، نزديكان او همين خواهر را با گواه ستر زنى عروس مى نمود و وقتى كه پسرى ازاو متولد مى شد، او را به فرزند خواندگى شخص متوفى نامزد مى كردند، يعنى كسىكه در حقيقت دايى طفل بود، اينك مقام پدرى او را پيدا كرده است . بيگانگانى كه با اخلاقو عادات زرتشتيان آشنائى نداشته و ازاصل قضيه بى خبر بودند ،با مشاهده اين وضعتصور مى كردند كه برادر و خواهر در حقيقت با هم ازدواج نموده اند. در صورتى كه اينتصور سوء تفاهمى بيش نبود، زيرا همانگونه كه گفته شد، خواهر پس از فوت برادريا شخص ديگرى ازدواج نموده و بين برادر و خواهر رابطه زناشوئى وجود نداشته است.
5 - خود راى زن : در ايران باستان چنانچه پسر و دخترى كه به حد رشد قانونى رسيدهبودند به هم علاقه باطنى پيدا كرده و خواستار زناشوئى مى شدند و پدر و مادر دختربه علتى به اين امر رضايت نمى دادند، عقد زناشويى آنها، حتى برخلافميل پدر و مادر برگزار مى شد و عدم تمايل پدر و مادر يك زوج يا هر دوى آن ها مانعانجام اين امر نبود، و در اين ازدواج كه زير نام خود راى زن ثبت شده بود، دختر قانونا ازارث پدر و مادر بهره اى نداشت مگر آنكه خود آنهاتمايل خودشان را بدادن ارث به دختر متمرد كتبا اظهار نموده باشند.)) (520)
موضوع زناشوئى با محارم و نزديكان
جناب موبد اردشير آذرگشسب كه يكى از روحانيون آئين زرتشتيان است ، در رابطه باعنوان فوق مى گويد: ((راجع به اتهام بى اساس زناشوئى با نزديكان كه بهايرانيان باستان نسبت داده اند، در وهله اول يونانى ها بودند كه بخاطر دشمنى باايرانيان ، به آنان چنين تهمتى بستند، و كارهاى سه تن از پادشاهان را مستمسك اين نسبتقرار داده اند. حال ما اين قضيه را تعقيب مى كنيم تا ببينيماصل داستان در مورد اين افراد چگونه بوده است ؟
1 - ازداج كامبوزيا با خواهر خود:
((نخستين نويسنده اى كه راجع به اين موضوع مطلبى نوشته و اين تهمت را به پادشاهبزرگ هخامنشى وارد نموده ، هرودت 484-409 پيش از ميلاد است . اين نويسنده شرحقضيه را در كتاب خود به اين مضمون آورده است : دومين خطايى كه كامبوزيا مرتكب شد،كشتن خواهرش بود كه او را به مصر آورده و با او مانند يك زن زندگى مى كرد، گرچهاو خواهرش بود و از يك پدر و مادر. طرز ازدواج آنها بدين طريق بود كه پيش از اين ،ازدواج برادر و خواهر مرسوم نبود؛ ولى كامبوزيا كه عاشق خواهرش شده بود، با اينكهمى دانست كه اين كار غير عادى است ، معهذا نمى توانست از آن چشم بپوشد. بنابراين پساز مدتى ، اين مطلب را با قضات سلطنتى در ميان نهاد و از آنها چاره جوئى كرد. داوران ازپادشاه سه روز مهلت خواستند تا قوانين كشور را بررسى كنند. پس از پايان مهلت بهحضور شاه شرفياب شده ، به عرض رساندند كه در كليه قوانين موجود نتوانستندقانونى بيابند كه خواهر را بر برادر حلال كند، ولى قانونى وجود دارد كه مى گويد:شاه سايه خدا است و فوق قانون است ! بنابراين او مى تواند بهتمايل خود جاه عمل بپوشاند.
((آنچه از اين نوشته بدست مى آيد اين است كه در ايران باستان ازدواج با محارم نهسابقه كشورى داشته و نه سابقه در قوانين مذهبى . بنابراين هرودت گفته اش جز يكتهمت بيش نبوده ، ولى متاءسفانه نويسندگان ديگر كه بعد از هرودت آمده اند اين مطلبرا ناقص و با غرض خصمانه به مذهب زرتشت نسبت داده اند و پدران ما را متهم بهعمل زشت ازدواج با محارم نموده اند.
2 - ازدواج اردشير دوم با دختر خود:
((نخستين نويسنده يونانى كه به اين موضوع اشاره نموده ((كتزياس )) است كه درسال 440 قبل از ميلاد مى زيسته است . نوشته هاى او در دست نيست ، ولى پلوتارك كه درسال 66 بعد از ميلاد به دنيا آمده در رابطه با زندگى اردشير دوم ، پادشاه هخامنشىبه استناد گفته كتزياس ، اين پادشاه را متهم به ازدواج با دخترش مى كند. پلوتارك دراين باره مى گويد:
((اردشير دوم - ارتاكزرس - يك كاركرد كه كليه بدى هاى او را نسبت به يونانيانجبران كرد و آن كشتن - تيسافرن - دشمن بزرگ يونان بود كه پادشاه به اصرارمادرش ، پريزاد، تيسافرن را كشت ، و چون پادشاه اين كار را به اصرار مادر و طبقتمايلات او انجام داد، مادرش از آن به بعد مى كوشيد كه پادشاه را از خود راضىنگهدارد و در هيچ كارى برخلاف ميل او رفتار نكند. پريزاد بارها ديده بود كه پادشاهنسبت به يكى از دخترهاى خود - آتوسا - علاقه زيادى دارد ولى مى كوشد كه اين عشق وعلاقه را از مادر خود و مردم پوشيده دارد. پريزاد، پس از اطلاع از اين موضوع كوشيد تانسبت به نوه اش - آتوسا - علاقه بيشترى نشان دهد و هر وقت فرصت مى يافت ، اززيبائى و حسن رفتار او نزد پادشاه سخن فراوان مى گفت و او را لايق پادشاه مى دانستتا سرانجام ، شاه را تحريك كرد تا با او ازدواج كند.
((در اينجا باز مشاهده مى شود كه شاهنشاه از اينكه به دختر خود عشق مى ورزد، همواره مىكوشد تا اين عشق را از نظر مردم پوشيده دارد، چون از مردم و مادرش خجلت مى كشد، وعاقبت اردشير به تحريك مادرش كه زن جاه طلب و بدجنسى بود، به اين كار اقدام مىورزد.
3 - ازدواج قباد با دختر خود:
((موضوع ازدواج قباد با دخترش را اولين بار ((آگاتيس )) كه در عهد پادشاهىانوشيروان مى زيست ، عنوان نموده است كه قباد پدر انوشيروان با دختر خود به نام((زنبق )) ازدواج كرده ولى بدين موضوع نه فردوسى روانشاد در شاهنامه اش اشارهكرده و نه تاريخ نويسان عرب و ديگر تاريخ نگاران و حتى پروفسور رالينون مترجمتاريخ هرودت به انگليسى ، در اين باره چيزى ننوشته است . اگر شبهه را قوىبگيريم ممكن است بگوئيم كه قباد تحت تاءثير آئين مزدك قرار گرفته و اين كار راكرده است ، زيرا مى دانيم در زمان پادشاهى قباد، شخصى به نام مزدك پيدا شد و ادعاىپيامبرى نمود و عده اى از مردم ايران ، از جمله قباد، دين و آئين او را پذيرفتند.
((دينى كه مزدك عرضه داشت بر اساس اشتراك در همه چيز دور مى زد. مزدك مى گفت :خداوند همه چيز را براى همگان آفريده است ، و نبايد آن را به شخصى معين اختصاص داد.دين جديد با قوانين اشتراكى خود به اساس قانون مالكيت و زناشويى و مراسم و سننخانوادگى ايرانيان لطمه بزرگى وارد نمود و آن را سست كرد.
((آگاتياس مى گويد: عمل ازدواج با محارم اخيرا در ايران پيدا شده و همه اين خلافقانونها و بى نظمى ها، در اثر تعليمات دين مزدك در ايران پيدا شده بود كه با خلعقباد از پادشاهى و كشته شدن مزدك و مزدكيان ، ريشه كن شد، و پيش از پادشاهى قباد وظهور مزدك ، عمل ازدواج با محارم در ايران ، متداول نبوده و بهقول آگاتياس ، اخيرا شيوع يافته است .(521)
معنى و مفهوم خيتودت چيست ؟
((گرچه واژه خيتودت را چندين تن از استادان و خاورشناسان اروپائى به غلط، به معنىازدواج با محارم گرفته اند، ديگران براى اين واژه ، معانى ديگرى چون خويشاوندى ،خويشى دادن ، جانبازى ، همبستگى و يگانگى نموده اند. گانگا، استاد مشهور پارسى ، درفرهنگ اوستائى خود، آن را به معنى فداكارى و جانبازى مى داند و دكتراشپيگل آلمانى در ترجمه اوستا، اين كلمه را به معنى خويشاوندى گرفته و مى گويد:اين خويشى روحانى با اهورا مزدا است به طورى كه شخص خودش را با او يكى بداند.
((بنابراين ، حال كه اين واژه اوستايى را دانستيم ، معلوم مى شود كه به هيچ وجه اينكلمه معناى ازدواج با محارم را ندارد. دكتر وست مى گويد: اين واژه در قسمت هاى قديمىاوستا يافت نمى شود و در قسمت هاى بعدى كه اين كلمه بكار رفته همه جا به معنى كارخوب و پر ثواب است .
بارى به هر روى با مطالعه قسمتهاى موجود اوستا، كه كتاب مذهبى زرتشتيان و سندىمعتبر راجع به اعتقادات و سنن مزديسنان مى باشد، ما مى توانيم به پارسيان اطمينان دهيمكه مساءله ازدواج با محارم در ميان زرتشتيان ، تهمتى بيش نيست . و از اينگونه نسبت هاىناروا در اوراق تاريخ به اقوام و ملتها زياد آمده است ، كه از باب نمونه به بعضى ازآنها اشاره مى كنيم :
1 - سيمون ، شخصيت آتنى از اينكه با خواهر ناتنى خود ازدواج كرد، مورد سرزنش مردمقرار نگرفت .
2 - دموتسن ، در ادعا نامه خود بر ضد اوليد، مى گويد: پدر بزرگ من با خواهر خودكه از يك پدر و مادر بودند ازداج كرد.
3 - اسكولياست ، مى گويد: در بين يونانيان قديم ازدواج با خواهر ناتنى منع قانونىنداشت .
4 - لنان ، مى گويد: اسپارتى ها، مى توانستند حتى با خواهران هم شير و يك پشت خودازدواج كنند.
5 - آدام مى گويد: ازدواج والدين با اولاد خود در بين يونانيان مرسوم بوده است .
6 - در عهد عتيق - تورات - آمده است : لوت (لوط) پيامبر در زمان كهولت اينعمل را انجام داده است ! بخوبى معلوم و روشن است كه اين تهمتدليل روشنى بر تحريف تورات كنونى و بى اعتبارى آن مى باشد.
7 - در تاريخ هرودت آمده است : در مصر قديم ، ازدواج بين خواهر و برادر، عموميت داشتهاست و يهودى هاى مقيم اسكندريه اين مطلب را تاءئيد مى كنند.
8 - لويسن مى گويد: آسورى ها هم با نزديكان خود مزاوجت مى كردند.
9 - و اسميت مى گويد: در عربستان قديم ، اينگونه ازدواج ها، وجود داشته است .
((خلاصه اينكه در اوراق تاريخ ، مشابه اين گونه قضايا زيادنقل شده است . گرچه ما با نقل اين مطالب منظورمان اين نيست كه خداى ناكرده بخواهيمملتى را متهم كرده ، يا بدگوئى از قومى بنمائيم ، بلكه مقصود اين است كه ثابت كنيمكه اين تنها ما - زرتشتيان - نيستيم كه مورد بى لطفى قرار گرفته ايم ، بلكهاينگونه تهمت ها، به بسيارى از ملتهاى باستانى وارد شده است ، و هيچ قومى نمىتواند از زبان و قلم بدخواهان ، در امان باشد)).(522)
اين بود نظرات آقاى اردشير آذرگشسب ، يكى از روحانيون آئين زرتشتى مقيم تهران كهدر كتاب پاسخگوئى به اتهامات ، دوگانه پرستى ، آتش پرستى و ازدواج با محارم ،نگاشته اند.
نظر اسلام در مورد نكاح موقت با زنان زرتشتى
ما در گذشته در رابطه با اهل كتاب بودن و يا نبودن زرتشتيان ، بطور مبسوط و مشروحاقوال و نظرات فراوانى را آورديم ، اينك در مورد نكاح موقت با زنان زردشتى از ديدگاهفقهاى فريقين شيعه و سنى بوده است ، گروهى از فقهاى عامهقائل به جواز، و عده اى قائل به دم جواز شده اند، فقهاى شيعه بطور كلى منع كرده اند،زيرا زرتشتيان را اهل كتاب نمى دانند. در استفتائاتى كه از محضر آيات عظام ، رهبر كبيرانقلاب آيت الله العظمى امام خمينى و آيت الله العظمى گلپايگانى و آيت الله العظمىمنتظرى دامت بركاته به عمل آمده ، در جواب فرموده اند كه : اينان شبه كتابى دارند،ولى اهل كتاب همچون يهودى و مسيحى نيستند. و عده اى هم راه احتياط را در پيش ‍ گرفتهاند، مرحوم صاحب جواهر مى گويد:
(( و كذا حكم المجوس على الروايتين ، لا يجوز النكاح معهم الا موجلا و ملك يمين (523)،)) و از رسول اكرم روايتى نقل شده كه فرموده : (( سنوا بهم سنةاهل الكتاب غير ناكحى نسائهم و لا آكلى ذبائحهم ، )) با آنان رفتاراهل كتاب داشته باشيد، مگر اينكه با زنان آنها ازدواج نكنيد و ذبيحه آنان را نخوريد.گر چه بعضى از علماء اين روايت را حمل بر ازدواج دائم كرده اند نه ازدواج موقت ولىناگفته نماند كه روايت اطلاق دارد و هر دو راشامل مى شود.
شافعى مى گويد: چون آنان اهل كتاب اند بنابراين نكاح دائم با آنان روا باشد. از امامصادق روايت شده كه فرموده : (( لا باس بالرجل ان يتمتع بالمجوسية . )) و ماننداين روايت از طريق محمد بن سنان و حماد بن عيسى از حضرت رضا عليه السلام نيزنقل شده است و همچنين در جواز نكاح موقت با مجوسيه روايتى از حضرت على عليه السلامنيز نقل گرديده است و مرحوم شيخ طوسى رضوان الله عليه در كتاب مبسوط ج 4 ص ‍210 و صاحب جواهر رضوان الله عليه در ج 5 ص 135 داستان زردشتيان شهر هجر يمنرا كه رسول اكرم (ص ) از آنان جزيه را قبول نموده آورده اند و از اين طريق خواسته اندكه زرتشتيان را در رديف اهل كتاب قرار دهند. جهت اطلاع بيشتر در اين باره به كتاباهل الكتاب عقيدة و زواجا مراجعه شود.(524)

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation